جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


شورای فعالان ملی – مذهبی: چیزی از حرمت قانون در جامعه باقی نگذاشته‌اند

Posted:

بیانیه در محکومیت حمله به منزل مهدی کروبی

جرس: شورای فعالان ملی – مذهبی با انتشار بیانیه‌ای حمله به منزل مهدی کروبی را محکوم و اظهار تاسف کرد که با این اعمال دیگر چیزی از حرمت قانون در جامعه باقی نمی‌ماند.


بنا به گزارش‌های رسیده به جرس، در بخشی از این بیانیه آمده است: این که مشتی افراد کاملا قابل شناسایی با حرکاتی مبتذل به اعمال محدودیت علیه مخالفان بپردازند، چیزی از حرمت قانون در جامعه بر جای نخواهد گذاشت. همان گونه که هیچ کس آنها را نیروی مردمی نخواهد پنداشت. با محکوم کردن این عمل توسط سپاه، چرا باز این عوامل شناسایی نمی‌شوند؟


متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:


پس از آنکه حجت‌الاسلام مهدی کروبی اعلام نمود که همانند سال‌های گذشته در راهپیمایی روز قدس شرکت خواهد نمود، محل مسکونی ایشان عرصه تاخت و تاز گروهی هتاک خشونت‌ورز قرار گرفت. صحنه‌هایی که این جماعت آفریدند و به صورت مشروح در صدر خبرهای جهانی قرار گرفت، نیاز به تشریح مجدد ندارد، ولی یکبار دیگر جامعه مدنی ایران را در برابر پرسشی مأیوس‌کننده قرار داد که از همین زاویه نیاز دیدیم تا نگرانی‌هایمان را با همگان در میان گذاریم:


1- محوری‌ترین وظیفه یک سیستم حکومتی، به ویژه در عصر حاضر، برقراری و تضمین امنیت برای کسانی است که تحت حاکمیت آن زیست می‌کنند، گر چه امروزه مفهومی تحت عنوان "شهروندی" وجود دارد که حقوقی به مراتب فراتر از تضمین امنیت افراد جامعه را مد نظر قرار داده است. اگر حاکمیتی از این وظیفه اصلی خود سر باز زند و یا ناتوان از برقراری آن باشد، اصولا فلسفه وجودی‌اش چه خواهد بود؟


در جمهوری اسلامی حمل سلاح سرد در هر گونه تظاهر اجتماعی و کشف آن توسط نیروهای امنیتی – انتظامی می‌تواند اتهام محاربه را متوجه حامل آن کند. پس چگونه است که عده‌ای با سلاح‌های گرم و سرد، بدون هیچ گونه واهمه‌ای، آشکارا امنیت شهروندان را سلب می‌نمایند و دستگاه امنیتی – انتظامی به نظاره می‌نشیند. شک نیست که دستگاه امنیتی – انتظامی از حمله به خانه آقای کروبی و نیز مسجد قبا و حسینیه آیت‌الله دستغیب مطلع بوده و قادر به جلوگیری از این حملات؛ ولی آنچه باعث حیرت است عدم تمایل آن دستگاه به حفاظت از مکان‌های مذکور است. این جاست که آن پرسش مأیوس‌کننده مطرح می‌گردد که قدرتی که دستگاه امنیتی - انتظامی‌اش حفظ امنیت اماکن را به صورت دلخواه و گزینشی انجام می‌دهد، آیا اصولا درکی از حقوق ملت و حقوق شهروندی دارد؟ و آیا اصولا اعتقادی به اصول 22 و 36 قانون اساسی در خود احساس می‌کند؟


2- شهروندانی که مورد هجوم قرار گرفتند و حریم امنیت‌شان دریده شد، شهروندانی ساده نبودند. حجت‌الاسلام کروبی و آیت‌الله دستغیب در گذشته از کارگزاران و حتی مؤسسان مهم این نظام بوده‌اند. اگر دستگاه امنیتی – انتظامی در قبال یورش به آنان و شکستن حریم خصوصی‌شان مسئولیتی در خود احساس نمی‌کند، کدام شهروند عادی تابع این حاکمیت می‌تواند احساس امنیت کند؟


3- شاید یورش به مکان‌های مذکور و شکستن حریم امنیتی ساکنان آنها در آستانه روز قدس و برگزاری مانور نیروی انتظامی در روز قبل از روز قدس به منظور ارعاب طرفداران جنبش سبز جهت جلوگیری از تحرک آنها صورت گرفته باشد و بیانیه سپاه محمد رسول‌الله و اظهار نظر فرمانده نیروی انتظامی مبنی بر بدسلیقگی همکاران برای انتخاب روز مانور نیروی انتظامی بعد از روز قدس که بر درکی نادرست از سطح شعور ملی استوار است، نمی‌تواند واقعیت را تغییر دهد.


هستند هنوز حکومت‌های غیردموکراتیکی که فعالیت مخالفان خود را محدود می‌کنند و مانع فعالیت سران مخالف می‌شوند ولی حتی بی‌پرواترین آنها می‌کوشد که عملیات تهدید و تحدید مخالفان را در چارچوب اقدامات قانونی و توسط ضابطان و مجریان قانون انجام دهد تا حرمت قانون در جامعه حفظ گردد. این که مشتی افراد کاملا قابل شناسایی با حرکاتی مبتذل به اعمال محدودیت علیه مخالفان بپردازند، چیزی از حرمت قانون در جامعه بر جای نخواهد گذاشت. همان گونه که هیچ کس آنها را نیروی مردمی نخواهد پنداشت. با محکوم کردن این عمل توسط سپاه، چرا باز این عوامل شناسایی نمی‌شوند؟


4- انعکاس چنین اعمالی در صفحات خبری در جهان، به راستی چه تصویری از وضعیت جامعه و حاکمیت ایران را بازتاب می‌دهد و تأثیر این تصویر در آینده روابط ایران با جهان چگونه خواهد بود؟
در پایان ما ضمن محکوم کردن این اقدامات خلاف قانون، اخلاق و انسانیت؛ صداقت و شجاعت آقای کروبی در ایستادگی مسالمت‌آمیز و قانونی بر حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، همانند دفاع صمیمانه سالیان گذشته ایشان از حقوق کلیه زندانیان سیاسی از طیف‌های مختلف فکری و سیاسی را تحسین کرده و از عقلای مملکت می‌خواهیم بر این آموزه الهی تاریخ بیش از پیش تأمل کنند که: "الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم".

 

شورای فعالان ملی - مذهبی
 

 

احمدشاه مسعود طالبان را متوقف کرد، کاری که آمریکا نتوانست

Posted:

فرزانه بذرپور
جرس: نهم سپتامبر سالگرد شهادت احمدشاه مسعود است.به همین مناسبت درباره  قهرمان مقاومت ملی افغانستان به گفتگو با صدیق الله توحیدی نشستیم؛ روزنامه نگار با سابقه افغانی که در همه 18 سال گذشته و در میان دود و آتشی که بر سر کابل و همه ولایات افغانستان برآمده بود، کارش روزنامه نگاری و خبرنگاری بوده. درست وقتی با توحیدی گفتگو می کردیم که عازم مجلس ختم یکی از دوستان خبرنگارش بود که همین چند روز پیش کشته شده است و گویا هنوز در افغانستان خبرنگاران به راحتی می میرند. صدیق الله توحیدی می گوید از سال 62 به همراه مجاهدین افغان با شوروی می جنگیده و بعد از سقوط دولت وابسته نجیب الله، به کابل می آید و در خبرگزاری دولتی افغانستان "باختر"  مشغول به کار می شود و مدیریت این خبرگزاری را بر عهده می گیرد، در همه سالهایی که مجاهدین خود به جان هم افتاده بودند، او در باختر کار می کرده تا اینکه کابل سقوط می کند و این روزنامه نگار به شمال افغانستان می رود. و دوباره بعد از سقوط طالبان به کابل باز می گردد. توحیدی حالا در موسسه نی، دیده بان رسانه ای افغانستان است و هر ماه گزارشی از وضعیت رسانه های افغانستان می دهد، صدها مقاله در مطبوعات افغانستان نوشته و یک کتاب درباره قانون رسانه ها از او به چاپ رسیده و تاریخ خبرنگاری در افغانستان هم از او در دست چاپ است. از صدیق الله توحیدی خواسته ایم در سالروز ترور مسعود، از احمد شاه مسعود برایمان بگوید و از حال و روز همسایه ایران، افغانستان.  توحیدی میگوید مردم افغانستان ایران را خوب می شناسند، اما گلایه مردم مان این است که با وجود هزاران مشترکات تاریخی، فرهنگی ودینی، ایرانی ها افغانستان را خوب ودرست نمی شناسند.  

 

 

نزدیک به یک دهه از کشته شدن احمد شاه مسعود می گذرد. احمد شاه مسعود چهره ای اصلی مجاهدین افغان در سال های اشغال افغانستان از سوی شوروی بود. چرا مجاهدین افغان توانسته اند ارتش شوروی را زمین گیر کنند اما در مقابل طالبان ناکام ماندند و طالبان بعد از یک دوره ی کوتاه  استیلای مجاهدین در افغانستان، سیطره ای خود را بر افغانستان برقرار ساخت و تنها با حمله نظامی آمریکا ساقط شد؟

 

مساله اساسی در شکست اتحاد شوروی سابق در افغانستان، پایمردی ومقاومت همه اقشار واقوام ساکن در افغانستان بود، به گونه ای که حضور سربازان شوروی سبب تقویت وحدت ملی گردید ومردم همه اختلافات شان را فراموش نموده بودند. هر مرد و زن افغانستانی سعی می کردند به هر نحو ممکن در این جهاد مقدس شرکت جویند و سرتاسر افغانستان مبدل به جبهه های گرم جهاد گردیده بود. از جانب دیگر رقابت میان شرق وغرب آن زمان سبب شده بود تا از داعیه جهاد افغانستان در اکثر کشورها حمایت گردد. در کشور های اسلامی، مردم افغانستان  به عنوان سربازان خدا، مورد لطف و حمایت قرار داشتند و کمک های هنگفت مالی و تسلیحاتی به مجاهدان اکثرا از طریق پاکستان سرازیر می شد. کمتر کشور اسلامی بود که به مجاهدان کمک نمی کرد . پاکستان بزرگترین استفاده مالی و استخباراتی واطلاعاتی را درآن زمان از جهاد افغانستان کرد و تاکنون نیز مداخلات پاکستان در کشور کماکان ادامه دارد.

 

اما وقتی طالبان وارد عمل شدند مجاهدان پنج سال در شهر کابل باهم جنگیده بودند و نفاق، جای وفاق را گرفته بود و پاکستان وکشورهای مداخله گر در آخرین مرحله پروژه مجاهد زدایی و تضعیف افغانستان قرار داشتند و مردم هم ازاین همه جنگ، به ستوه آمده بودند وخواستار آرامش بودند واز جانب دیگر فکر می شد بالاخره حزب اسلامی حکمتیار محکوم به شکست  است و شکست این حزب با اکثریت  پشتون، به معنای پایان سیطره پشتون ها محسوب می شد . لذا در جنوب کشور نگرانی های از دست رفتن حکومت وجود داشت ودر سایر نقاط کشور خستگی مردم از جنگ قابل حس وکاملا مشهود بود.

 

به همین دلیل در برابر طالبان در قندهار تا دروازه های کابل مقاومت نشد و دولت مجاهدان ناگزیر پس از جنگ های خونین با حزب اسلامی حکمتیار با طالبان درگیرشد. این در حالی بود که نیروی تازه نفس طالبان مستقیما از سوی پاکستان حمایت می شد اما دولت مجاهدین را هیچ دولتی به صورت قاطع حمایت نمی کرد و دنیا ومنطقه، خواستار سقوط دولت مجاهدان بودند و مجاهدین به حد کافی در اذهان عامه و جهانیان کوبیده شده بود دیگر ازآن همه حیثیت، آبرو وعزت چیزی باقی نمانده بود.

 

آیا نقش احمد شاه مسعود به آن حد موثر بود که بتوانید بگویید طالبان برای تصرف افغانستان  نیازمند ترور مسعود بود؟

 

بله من معتقدم نقش مسعود بسیار پررنگ بود. چرا که به دلایلی که در سوال قبل مطرح کردم، طالبان توانستند کابل وسایر شهرهای کشور را تسخیر کنند، اما مقاومت قهرمان ملی کشور (مسعود)  در شمال افغانستان در برابر لشکر های طالبان، پاکستان والقاعده از جمله افتخارات فراموش ناشدنی است . زیرا اکنون دیده می شود که جنگیدن با القاعده شوخی بردار نیست و قوت مسعود بود که ماشین تروریزم را در شمال کشور متوقف ساخته بود؛ بزرگی این مرد از همین جا معلوم است که کاری را که امریکا نمی تواند انجام دهد احمدشاه مسعود به تنهایی و در حالت انزوای سیاسی  انجام می داد.

 

حضوراحمدشاه مسعود سبب شد که طالبان والقاعده 5 سال تمام مشغول جنگ باشند و آنها نتوانند به صورت کامل افغانستان را دراختیار گیرند، آنها می دانستد که با وجود مسعود سیطره شان در کشور، مستحکم ناشدنی ست وطالبان و القاعده برای تصرف کامل نیازمند حذف فیزیکی مسعود بودند و  حتی  توطئه ی بزرگتر از آنچه فکر می شود در کار بوده است تا مسعود ترور شد. مسعود به تنهایی کافی بود تا بالاخره ماشین جنگی طالبان یعنی افراد فدایی آنها را از پا درآورد، اما این کار به زمان و حمایت مالی و تسلیحاتی نیاز داشت، طالبان می ترسیدند که چنین فرصتی اگر برای او مساعد شود دیگر گلیم آنها جمع خواهد شد، لذا بسیار خواستار به قتل رسانیدن مسعود بودند و به این هم دست یافتند.

 

از احمد شاه مسعود چهره های متفاوتی در ذهن مانده است. برخی می گویند او یک مبارز آزادی خواه آرمانی بود و برخی دیگر معتقدند او نیز برای  رسیدن به قدرت از کشتن ابایی نداشت. به نظر شما چهره واقعی مسعود چگونه بود؟

 

تا جایی که من شهید مسعود را می شناختم او مجاهد پاکبازی بود که در سال های نخست جهاد جز ضربه زدن به دشمن هدف دیگری را دنبال نمی کرد، او فرمانده بزرگی بود؛ ویژگی های خاصی داشت که اورا از سایرین متمایز ساخته بود. در روابط خصوصی، آدم صمیمی ، شعر دوست و اهل مطایبه، اما در سنگر نبرد؛ یل گردن فرازی بود که چیزی را بنام ترس وهراس نمی شناخت. او از کشتن آدم ها بیزار بود، برخلاف سایر فرماندهان حتی رهبران مجاهدان که به کشتن آدم ها حریص بودند. حتی از کشتن سربازان اسیر شده شوروی نیز خود داری می کرد. هیچ گاه برای رسیدن به اهداف اش به حذف فیزیکی رقبایش اقدام نکرد، درحالی  که حکمتیار رقیب اصلی اش، بارها توطئه قتل او و یاران او را چید. مسعود رفیق شفیق، عیاری بزرگوار، جنگ آور قهرمان و استراتژیست بی بدیل بود که تکرار نخواهد شد.

 

احمد شاه مسعود از معدود چهره های "ملی" افغانستان است. پشتون ها، هزاره ها و تاجیک ها همچنان مسعود را دوست دارند. مسعود چگونه توانست شخصیت ملی در افغانستان شود با وجود اختلاف قومی  گسترده که در افغانستان وجود دارد و آیا الان چنین محبوبیت ملی را کسی در افغانستان دارد؟

 

مسعود در دوران جهاد به یک الگوی از مقاومت ملی کشور مبدل گشت؛ او در جنگ های مشهور با سربازان ارتش سرخ در دره پنجشیر این را ثابت نمود که می شود با شوروی علاوه بر جنگ های چریکی و گوریلایی به صورت جبهه یی هم جنگید. او درآن زمان با سربازان اسیر شده افغانستانی از هر قوم و تباری که بودند برخورد نهایت انسانی داشت وآنها را آزاد می کرد، او مرد سنگر بود برخلاف سایر رهبران سیاسی مجاهدین  به آرامی در پیشاور، مشهد ، اسلام آباد  و یا تهران زندگی نمی کرد؛ بلکه او شب  و روز در کنار مردمش در جبهه ها قرار داشت و همانطور زندگی می کرد که یک مرد فقیر ومجاهد در همه نقاط کشور زندگی می کرد، لذا او از چهره های مبارز دوران جهاد ومقاومت بود و به چهره دوست داشتنی برای همه اقوام مبدل شده بود . در حال حاضر هیچ کسی از چنین محبوبیتی برخوردارنیست و فکر نمی کنم کسانی در حال حاضر باشند، که بتوانند این همه خصایل نیک را با خود داشته باشند، تامورد محبت عامه قرار بگیرند. مسعود را حتی دشمنانش می ستایند؛ جز عده ای لئیم و حق ناشناس.

 

از چهره های شناخته شده مبارز افغان با ارتش شوروی مانند حکمتیار و برهان الدین ربانی و دیگران ، چندان اثری در سیاست امروز افغانستان نیست. آیا شیوه های  زندگی سیاسی مجاهدین باعث حذف آنها از عرصه ی سیاست افغانستان شد یا تنها دول خارجی را در این ماجرا موثر می دانید؟

 

اشتباهات زیادی رهبران جهادی مرتکب شدند، آنها نمی دانستند که روزی پیروز می شوند، اکثراً آمادگی لازم برای حکومت کردن را نداشتند، سازمان استخباراتی پاکستان آنها را دشمنان یکدیگر ساخته بود و در هر حزب به حد کافی نفوذ داشت، لذا حرف اول را پاکستان می زد، تا رهبران جهاد ؛ استفاده از پول های کمک شده به جهاد آنها  را منحرف و مسرف  ساخته بود و از جانبی آنها حس کرده بودند وقتی شوروی شکست می خورد آنها مردانی بزرگ اند وهر کدام فکر می کرد شایسته حکومت کردن بر مردم افغانستان اند؛ این حس سبب شد تا جنگ های خونین باهم داشته باشند. دول خارجی هم نمی خواست در کابل کسانی حکومت کنند؛ که عمامه بسر داشته باشند ودم از نظام اسلامی بزنند و این سبب شود که اسلام به عنوان محرک اصلی جهاد و شکست شوروی شناخته شود لذا باید رهبران مجاهدان به جان هم می افتادند و از قوام و دوام دولت مجاهدین جلوگیری به عمل می آمد.

 

آیا به گمان شما اگر آمریکا در پی واقعه 11 سپتامبر به افغانستان حمله نمی کرد و طالبان را ساقط نمی ساخت. مجاهدین افغان می توانستند  دوباره بر کابل مستولی شوند و آیا ساقط کردن طالبان از سوی آمریکا خدمت بود یا خیانت؟

 

اگر واقعه 11 سپتامبر رخ نمی داد واگر مسعود شهید نمی شد این امیدواری وجود داشت که مجاهدین باردیگر برکابل مستولی شوند، اما اگر واقعه 11 سپتامبر رخ نمی داد و مسعود شهید می شد؛ درآن صورت دیگر افغانستان شاید سالهای سال به دست طالبان و به دست القاعده می ماند و امیدی و جود نداشت که کسی دیگر بتواند آنها را شکست دهد.

 

ساقط کردن طالبان توسط امریکا نه خدمت بود ونه خیانت؛ یک امر لازمی بود که باید انجام می شد، امریکا ناگزیر بود که طالبان را ساقط کند، گرچه تلاش کرد که آنها را متقاعد سازد تا رهبر سازمان القاعده را تسلیم آمریکا کنند و خود را از سقوط نجات بخشند، اما گوش طالبان به آنها بدهکار نبود، لذا امریکا چاره ای جز ساقط کردن طالبان نداشت.

 

به نظر شما عملکرد ایران  به عنوان همسایه بزرگ افغانستان در طول سال های اشغال توسط شوروی  چگونه بود؟

 

 در سال های جهاد ایران درلفظ از حامیان بزرگ جهاد افغانستان بود، سال های اول انقلاب اسلامی میزان این حمایت وسیع وگسترده بود، اما در سال های پس از آن حمایت لفظی ادامه داشت اما حمایت مالی و مادی مخصوص گروههای شیعه شد و احزاب شیعه هم مانند احزاب سنی در پاکستان درگیر اختلافاتی شدند. برخی فکر می کنند حلقه هایی درایران نیز وجود داشت که به آتش نفاق میان احزاب شیعه افغانستان دامن می زد.

 

ایران همسایه بزرگ افغانستان و پذیرای عده کثیری از پناه جویان افغانی در سالهای اشغال بود. همانطور که شما اشاره کردید برخی صاحبنظران معتقدند که جز اختلاف افکنی  و حمایت از گروه های کوچک شیعه مانند "وحدت اسلامی" کمک موثری به مجاهدین افغان نکرده است و در مقابل  برخی  دیگر معتقدند که حکومت ایران حامی بزرگ افغان ها بوده و نقش مصلحانه ای در افغانستان ایفا کرده است و حتی بسیار پررنگ تر از  پاکستان. نظر شما چیست؟

 

ایران هم مانند پاکستان نخواست که دولت مجاهدین قوام یابد لذا سعی لازم برای آوردن  صلح در کابل در خلال سالهای 1371- 1375 نکرد؛ ایران هم سعی می کرد گروه های شیعه مورد توجه باشند و همه مردم افغانستان را مطمح نظر نداشت. عدم توجه ایران به سیاست های پاکستان در قبال افغانستان بود که کابل بدست طالبان سقوط کرد وجضور وهابیان سعودی در رهبری طالبان  سبب شد که مناسبات دولت طالبان و ایران وخیم شده و تا جنگ فاصله باقی نماند و تمام اعضای کنسولگری ایران در شهر مزارشریف توسط طالبان کشته شدند، اما ایران پس از سقوط کابل توسط طالبان تغییر سیاست داد و از دایره تنگ مذهبی بیرون شد و جبهه مقاومت به رهبری مسعود را مورد حمایت جدی قرارداد و این سبب شد تا آتش  جنگ در برابر طالبان مشتعل باقی بماند.این دوره سیاست خوب تهران محسوب می شود. به نظرمن اگر تهران نسبت به افغانستان از منظر فرهنگی بنگرد بهتر است تا از زاویه تنگ مذاهب فقهی، لذا درحوزه فرهنگی همه مان ثمر یک درخت ایم ، همه خودی هستیم و بیگانه در جغرافیای فرهنگی ما کسی نیست.

 

جناب آقای توحیدی  به نظر می رسد امروز همچنان طالبان پایگاه قوی اجتماعی و فرهنگی در افغانستان دارد و مورد حمایت شبکه جاسوسی پاکستان و شبکه مالی عربستان است. طالبان چیست و چرا افغانستان استعداد پرورش طالبان را دارد؟

 

نخست اینکه طالبان فقط میان یک قوم خاص یعنی پشتون ها از نفوذ برخوردارند نه همه کشور، دوم اینکه  طالبان پروژه مشترک پاکستان وعربستان و شماری از کشورهای عربی و غربی هستند که هر کدام اهداف جداگانه ی را دراین زمینه دنبال می کنند. افکار متحجرانه سازمان القاعده با افکار و اندیشه های قبیله ای اقوام پشتون همگونی دارد، لذا طالبان بستر خویش را درمیان اقوام پشتون پاکستان و افغانستان مساعد ساخته اند.

 

برای جلوگیری طالبان کافیست که نیروی های مخالف آنها کمک شوند، چیزی که در حال حاضر وجود ندارد؛ دولت افغانستان هم به نحوی کاری می کند که به نفع طالبان تمام می شود. افغانستان، طالب خیز نیست اما برخی از ولایات و مناطق افغانستان طالب پرور است، طالبان یک تفکر عقب گرایانه از اسلام است که توسط وهابیان سعودی، و تفکر علمای محافظه کار مدرسه قدیمی دیوبندی حمایت می شوند آنها بیشتر ازاینکه مسلمان باشند، مردان متعهد به روایات قبیله هستند و از توسعه و ترقی و یا روایت های روشنفکرانه از اسلام بیزاراند.

 

فکر میکنید در صورت خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان دوباره طالبان کابل را تصرف کند؟

 

 در حال حاضر اگر نیروهای خارجی افغانستان را ترک گویند؛ به یقین که در خلال یک الی دوساعت کابل به دست طالبان بار دیگر سقوط خواهد کرد، زیرا طالبان خود را از دروازه های غربی وجنوبی به کابل نزدیک ساخته اند و به سرعت می توانند وارد ارگ( قصر ریاست جمهوری افغانستان ) شوند، زیرا در دولت کنونی انگیزه برای جنگ با طالبان وجود ندارد وحتی افرادی در کنار رئیس جمهور کرزای هستند که طالبان را نسبت به یاران مسعود ترجیح می دهند و در حال حاضر نگاه در داخل دولت افغانستان به صورت غیر قابل پیبش بینی قومی است واین خود زمینه سقوط کابل به دست طالبان را مهیا می سازد.

 

شما یک روزنامه نگار باسابقه افغانی هستید. با توجه به اینکه افغانستان یکی از فقیرترین کشورهای دنیا به لحاظ دسترسی به منابع زیرزمینی است و ناامنی هم جایی برای صنعت توریسم در این کشور باقی نگذاشته، آینده افغانستان را چگونه تفسیر می کنید؟

 

متاسفانه من امیدواری درآینده با این وضعیت جاری نمی بینم. پس از حدود ده سال هنوزهم ما چالش های زیادی داریم که حل نشده است، ما  از  یک دولت قوی برخوردار نیستیم، ما ارتش و پلیس کارآگاه نداریم ، ما تولیدات داخلی نداریم ، ما وحدت ملی نداریم ، دامداری و زراعت طی این سال ها از رونق افتاده است و ما متکی به خود نیستیم و ما بار دیگر در معرض  سلطه طالبانی قرارداریم، لذا من امیدوار نیستم به این زودی ها برهمه این چالش ها فایق آییم؛ مگر اینکه وضع جاری متحول شود تا در تمام عرصه تحرک به وجود بیاید.

 

یعنی در خلال این سالها رونق و توسعه ای به نسبت گذشته رخ نداده است؟ لطفا درباره برخی از پیشرفت های افغانستان در سال های گذشته بفرمایید ؟

 

 چوعیب اش بگفتی هنرش نیز بگوی – ما از سال 1380 الی 1389 شاهد توسعه هایی در عرصه های اقتصادی و خدمات شهری بودیم، ده ها کیلومتر جاده ساخته وآسفالت شده است، مدارس زیادی تعمیر شد و به بهره برداری سپرده شد، کار تجارت و سرمایه گذاری رونق گرفت، ادارات فلج دولتی دوباره احیا شدند و حدود سالانه دومیلیون کودک به مدارس جذب می شوند، رسانه ها توسعه چشم گیری دارند؛ در حال حاضر بیش از 100 فرستنده رادیویی ، 42 تلویزیون آزاد وخصوصی فعالیت دارد و صدها نشریه چاپی و روزنامه که مجموعا به هفتصد رسانه می رسد در افغانستان فعال اند.

 

اشاره کردید به حضور رسانه های آزاد در افغانستان، رخدادهای ایران در سال گذشته بسیار مورد توجه رسانه های افغانستان بوده است. افغانی ها نسبت به دولت احمدی نژاد و جنبش سبز چه نظری دارند . با توجه به اینکه بسیاری از مردم افغانستان در ایران زندگی کردند و جامعه ایرانی را می شناسند؟

 

   رخداد های ایران در جریان انتخابات ریاست جمهوری بیشتر مورد توجه مردم افغانستان بود، اکثر رسانه ها رخداد های تهران و سایر شهرهای ایران را به نشر می رسانیدند. همگونی های زیادی میان انتخابات ریاست جمهوری هردو کشور وجود داشت، جضور نامزدان اصلاح طلب باسابقه انقلابی ، تنفر مردم از نامزدان حاکم، استفاده ابزاری از دین توسط حکومت های هردو کشور؛ با تفکیک این که در افغانستان عنصر قومیت را هم با آن افزودند، از همه مهمتر این که هردولت ناشی از تقلب گسترده انتخاباتی  است که همه به آن آگاهی دارند و  اینکه اخیرا هردو دولت؛ یعنی ایران وافغانستان از مشروعیت لازم انتخاباتی برخوردارنیستند وبه جبر و اکراه بر گرده مردم سوارند، یکی در ورای حضور سربازان خارجی در کابل ودیگری با حمایت ولایت فقهی درتهران.

 

چه گروه های از جنبش سبز ایران در افغانستان حمایت می کنند؟

 

از جنبش سبز ایران، اکثراً قشر جوان وروشنفکر افغانستان حمایت می کند و آنهایی که نمیخواهند دین، وسیله ارتزاق حکومتگران باشد، آنهایی که توسعه و رفاه اقتصادی را نسبت به کشتار، نیزه و چماق ترجیح می دهند از جنبش سبز ایران حمایت می کنند ودر کنار این جنبش قرار دارند.

 

اتحادیه خبرنگاران افغانستان وجنبش زنان افغانستان هرازگاهی اعلامیه ها و بیانه هایی را در حمایت از جنبش سبز و به مناسبت های مختلف در رابطه به ایران منتشر نموده و رسماً پشتیبانی خود را از روزنامه نگاران در بند و فعالان سیاسی اصلاح طلب ابراز داشته اند.

 

حرف آخر

 

 مردم افغانستان ایران را خوب می شناسند، اما گلایه مردم مان این است که با وجود هزاران مشترکات تاریخی، فرهنگی ودینی، ایرانی ها افغانستان را خوب ودرست نمی شناسند.

 

تشکر از این که با من مصاحبه ی را انجام دادید.

 

 و تشکر از شما برای فرصتی  که در اختیار جرس قرار دادید.

 

الزام بانک‌های کشور به سرمایه‌گذاری در پروژه‌های راکد حوزه نفت

Posted:

جرس: گفته می‌شود که دولت احمدی‌نژاد مهم‌ترین بانک‌های کشور را مکلف به بسیج منابع خود برای سرمایه‌گذاری عجیب و غریب در صنایع نفت و گاز کرده است.


شنیده‌های جرس حاکی است این دستور محرمانه به‌دنبال خروج شرکت‌های خارجی از پروژه‌های نفت و گاز ایران صورت می‌گیرد. مطابق شنیده‌ها، بانک‌ها موظف به تامین اعتباری چند ده هزار میلیارد تومانی برای فعال‌سازی پروژه‌های متوقف و راکد در حوزه نفت و گاز و شکل‌گیری پروژه‌های جدید در این عرصه شده‌اند.
 

عمان هم به جمع تحریم کنندگان می‌پیوندد

Posted:

جرس: شنیده‌های جرس حکایت می‌کند که سلطان نشین عمان نیز تحریم‌ها و محدودیت‌های پولی، مالی و اقتصادی مهمی را علیه جمهوری اسلامی در دستور کار قرار داده است.


درحالی‌که سلطان قابوس روابط خوبی با ایران داشته و دارد، اما به دنبال شکل‌گیری فضای غالب جهانی (تحریم‌های گوناگون و متعدد) علیه ایران، بانک مرکزی عمان نیز شرکت‌ها و بانک‌های طرف قرارداد ایران و ایرانی را با تحریم غیرعلنی و محدودیت‌های جدی مواجه کرده است.


این اتفاق گرچه هنوز علنی و رسمی نشده است، در عمل رخ داده و عمان نیز که یکی از کشورهای امن برای عقد قرارداد و تاسیس شرکت و فعالیت‌های اقتصادی تجاری بود، به تحریم کنندگان و کشورهای محدودکننده‌ اقتصاد جمهوری اسلامی پیوسته است.

 

این رویداد در شرایطی به وقوع می‌پیوندد که کارگزاران و فعالان اقتصادی از برخوردهای بسیار محترمانه و فضای خوب و مساعد اقتصادی برای تجارت و امکان ارتباط با دیگر کشورها در این سلطان نشین، برای شرکت‌ها و شخصیت‌های اقتصادی ایرانی خبر می‌دادند و می‌دهند. اما به نظر می‌رسد که عمان و سلطان قابوس نیز در تعامل با ایران پا به دوره‌ای جدید گذاشته‌اند.
 

رهبر ایران از کثرت مخالفان و معترضان آگاه است

Posted:

جرس: یکی از مهم‌ترین سئوال‌ها و ابهام‌هایی که ذهن بسیاری از فعالان و تحلیل‌گران سیاسی را به‌خود مشغول کرده، این است که آیا رهبر جمهوری اسلامی در مورد میزان حامیان و هواداران خود، دچار توهم است یا ارزیابی و نگاهی عینی دارد.

 

شنیده‌های جرس حاکی است، برخلاف آنچه در سخنرانی‌های رسمی و اعلام مواضع عمومی و تبلیغاتی صورت می‌گیرد، رهبر جمهوری اسلامی برآورد تقریبا واقع‌بینانه‌ای از میزان حمایت اجتماعی از خود و حکومت دارد.


ایشان مطلع است که اکثریت بسیار قابل توجهی از جامعه ایران، معترض و منتقد و مخالف وضع موجود و خواهان تغییرات جدی در مدیریت کلان کشور هستند، و اقلیتی (کمتر از 20 درصد ایرانیان) به دلایل و علل مختلف، هوادار و حامی و همراه ایشان و صاحبان قدرت هستند.
 

تماس تلفنی نسرین ستوده از زندان اوین

Posted:

جرس: نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر، امروز چهارشنبه طی یک تماس تلفنی با خانواده‌اش از سلامت خود خبر داد.


بنا به گزارش رسیده به جرس، ستوده در این تماس تلفنی مختصر، از سلامتی خود خبر داده و به احوالپرسی کوتاهی با همسر و فرزند ده ساله‌اش اکتفا کرده است.


وی شنبه‌ گذشته، 13 شهریور ماه در پی احضار به دادسرای مستقر در اوین، بازداشت شد. منزل و محل کار وی، هفته‌ پیش از بازداشت هدف بازرسی نیروهای امنیتی قرار گرفته بود که در جریان آن، بخشی از اسناد و مدارک و کیس کامپیوتر وی، همسر و فرزندانش ضبط شد.

ستوده، کارشناس ارشد حقوق بین‌الملل وکیل بسیاری از فعالان سیاسی و مطبوعاتی و متهمان بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات 22خرداد ازجمله عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و حشمت‌الله طبرزدی و نیز وکیل و همکار شیرین عبادی، در کانون مدافعان حقوق بشر است.

 نسرین ستوده، برنده جایزه حقوق بشر، کمیته بین‌المللی حقوق بشر ایتالیا در سال 2008 است.

 

محکومیت گسترده اقدام تحریک آمیز یک کلیسا در امریکا

Posted:

فرهمند علیپور
جرس: به آتش کشیدن "قرآن" آنهم توسط کلیسایی در آمریکا. حتی تصور کردن ابعاد پی آمدهای آن فاجعه بار است. اقدامی که هنوز به انجام نرسیده با مخالفت های گسترده از واشنگتن تا کابل و جاکاراتا و تهران مواجه شده است. بهانه ای که دست رادیکال ها را بازتر خواهد کرد و تمام سیاست های باراک اوباما در خصوص مسلمانان را  زیر سوال خواهد برد.  

 

چندی پیش رسانه های آمریکایی از تصمیم کلیسایی موسوم به " فراخوان جهانی کبوتر" در ایالت فلوریدا خبر دادند که از هوادارانش خواسته بود تا در سالگرد حملات مرگبار 11 سپتامبر  "قرآن سوزی" کنند.

 

در فراخوان این کلیسا که گفته می شود کمتر از 50 پیرو دارد آمده است: "آگاه‌سازي درباره خطر اسلام و اين ‌که قرآن کتابي است که مردم را به سوي جهنم هدايت مي‌کند. تنها مسيري که قرآن مردم را به سوي آن هدايت مي‌کند آتش ابدي است و ما مي‌خواهيم اين کتاب را در جايگاه آن يعني آتش قرار دهيم."

 

تري جونز کشيش و مسئول اين کليسا نیز در باره برنامه خود گفت: "هدف از اين اقدام و فعاليت‌هاي مشابه آن، اين است که به مسلمانان فرصت دهيم از دين خود برگردند."

 

تری جونز کیست؟

 

جونز و کلیسای کوچک تحت رهبری او همواره مواضع بسیار رادیکالی نسبت به اسلام و مسلمانان داشته است به گونه ای که او بارها در گفته ها و سخنرانی هایش اسلام را "دینی شیطانی" معرفی کرده و خواستار اقدام مسیحیان برای نابودی اسلام شده است.

 

در وبسایت این کلیسا که در واقع وبسایت کشیش جونز است تی شرت ها و لیوان هایی با عبارت نقش شده "اسلام شیطان" است در معرض فروش قرار گرفته است.

 

او از جمله کسانی است که از سياست‌هاي افراط‎‎ گرايانه جمهوري‌خواهان و دولت امريکا در زمان رياست جمهوري جورج بوش، از جمله ‌لشکر‌کشي به کشورهاي اسلامي همانند عراق و افغانستان، حمايت جدي کرده و مروج جنگ‌هاي نوين صليبي است.

 

گرچه تا پیش از این جونز  در میان آمریکائیان چندان شناخته شده نبود و تنها منحصر به شهر و منطقه او می شد.  اما افکار او تا آن اندازه تند و غیر قابل پذیرش و همراهی است که حتی حمايت وي از "مک‌ کين نامزد "جمهوري‌خواه انتخابات رياست جمهوري امريکا و رقیب "باراک اوباما"  در سال 2009 ، نزديک بود به چالشي براي مک ‌کين منتهي شود.

 

نگرانی از یک اقدام " ننگین و احمقانه"

 

هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در سخنانی فراخوان این کلیسا را "موهون و ننگین" خواند. وی در حالیکه میزبان افطاری وزارت امور خارجه آمریکا برای بزرگداشت ماه مبارک رمضان بود، اعلام کرد: من از محکومیت صریح و خالی از ابهام این اقدام توهین‌آمیز و ننگین‌ که از جانب رهبران مذهبی همه عقاید آمریکا و همچنین رهبران سکولار آمریکایی و شکل دهندگان افکار در آمریکا مطرح شده است، خرسندم.

 

رابرت گیبز، سخنگوی کاخ سفید نسبت به اقدام این کلیسا ابراز نگرانی کرد و از سوی دیگر فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، چنین اقدامی را تحریک آمیز دانست و آن را غیر وطن دوستانه توصیف کرد. او گفت: "این کار جان مردم عادی آمریکا، دیپلمات ها و سربازان ما را به خطر می اندازد."

 

فیلیپ کراولی گفت که سوزاندن قرآن اقدامی اختلاف برانگیز و اهانت آمیز علیه یکی از بزرگ ترین ادیان خواهد بود.

 

سخنگوي وزارت خارجه امريکا افزود: "مطمئن هستم در سرتاسر امريکا افراد بسياري اعلام خواهند کرد، اين راه بزرگداشت حادثه 11 سپتامبر نيست. در حقيقت اين اقدام مطابق با تندروهايي است که حملات 11 سپتامبر را ترتيب دادند."

 

اریک هولدر وزیر دادگستری آمریکا، نیز همچنین  روز سه شنبه با رهبران جامعه مسلمان ایالات متحده دیدار کرد. هولدر برنامه کلیسای کشیش جونز را "احمقانه و خطرناک" دانست و بر برخورد با کسانی که بر اثر نفرت علیه مسلمانان در آمریکا دست به حملاتی زده اند تاکید کرد.

 

 پیشتر نیز ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا در افغانستان، علیه برنامه این کلیسا هشدار داده بود. او گفت: "این می تواند نیروهای ما و تمام تلاش ما را به خطر بیاندازد." او همچنین گفت : "این دقیقا از قبیل اقدام هایی است که طالبان از آن استفاده می کند و می تواند مشکلات زیادی به بار بیاورد، نه فقط در اینجا بلکه در سراسر دنیا که ما با جوامع اسلامی سر و کار داریم."

 

چالشی برای باراک اوباما

 

بر اساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، دولت هیچگونه قدرتی برای جلوگیری از مراسم مذهبی ندارد.  دولت حق ندارد و نباید در دفاع یا علیه مذهب و آئینی سخنی بگوید چنانچه زمانی که باراک اوباما در خصوص حمایت از ساخت مسجدی در نیویورک سخنی به میان آورد بسیاری  بر او خرده گرفتند که سخن او غیر قانونی بوده است.

 

از زمان روی کار آمدن باراک اوباما او تلاشهای بسیاری برای تغییر نگاه مسلمانان به آمریکا و بهبود روابط انجام داد. اوباما در اولین نطق خود پس از انجام سوگند، گفت:" به جهان اسلام می گویم ما خواهان راهی جدید برای پیشرفت، بر اساس منافع و احترام متقابل هستیم."

 

او همچنین در سخنرانی معروف خود در دانشگاه قاهره گفت:" من به عنوان رئیس جمهوری آمریکا وظیفه خود می دانم که در هر کجا که باشد، باید با تصورات قالبی منفی که از اسلام ارائه می شود،  مبارزه کنم. تا زمانیکه اختلافات رابطه ما را تعیین می کنند، آنانی که بذر تنفرمی پاشند، نه صلح، آنهائی که درگیری ایجاد می کنند،  نه همکاری که  به سعادت همه مردم  بیانجامد، تقویت می شوند. این چرخه سوءظن و نزاع باید متوقف شود."

 

اوباما همچنین خاطر نشان کرد:" من با این آگاهی در این مسیر گام برداشته ام که وضعیت یک شبه تغییر نخواهد کرد. می دانم که در خصوص این سخنرانی گفته ها زیاد بوده، اما هیچ سخنرانی نمی تواند سالها  عدم اطمینان را از بین ببرد و  من هم در این مدت کوتاه نخواهم توانست همه مسائل پیچیده ای را که ما را به این نقطه رسانده، پاسخگو باشم."

 

اکنون دولت اوباما با چالش بزرگی رو به رو خواهد شد. اوباما حتی برای آنکه حسن نیت خود را به مسلمانان نشان دهد حاضر شد تا به حمایت از ساخت یک مسجد در محل ویرانه های برج های دوقلو موضع گیری کند. از سویی ارتش ایالات متحده در عراق و افغانستان هستند . واشنگتن به خوبی بر این موضوع واقف است که این امر موجب خواهد شد تا نه تنها عزم رادیکالها در مبارزه با آمریکائیان و منافع آمریکا بیشتر شود که حتی میانه روهای مسلمان و اکثریت جوامع مسلمان نیز به خشم آیند و دست آوردهای اوباما را بر باد دهند.

 

واکنش مسلمانان

 

به نظر می رسد هرچه به زمان 11 سپتامبر نزدیکتر می شویم بر شدت واکنش مسلمانان نسبت به این اقدام افزوده می شود. شورای روابط اسلامی آمریکا  چندی پیش با صدور بیانیه ای ضمن اعلام بيزاري خود از این تصمیم، از توزيع ۱۰۰هزار قرآن كريم در روزهاي اخير جهت آشنايي مردم آمريكا با اسلام خبر داد. 

 

بر اساس گزارش خبرگزاری ها در برخی از شهرهای آمریکا تظاهرات هایی صورت گرفته و علمای کویت نیز در بيانيه اي  هشدار داده‌اند:" در صورتی که این اقدام اتفاق افتد بحران بزرگی در جهان اسلام به وجود خواهد آمد و این اهانت ها با واکنش تندی از جانب مسلمانان جهان رو به روخواهند شود."

 

آیت‌الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید، طی اطلاعیه‌ای درباره این اقدام در فراخوان  به پاپ، روسای مسیحی و حکومت آمریکا هشدار داد و گفت: شخص اوباما در برابر این اقدام مستحق محاکمه خواهد بود.

 

معاون فرهنگي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي نیز این اقدام  را قويا تقبيح كرد و گفت آمريكا براي رو در رو نشدن با مسلمانان جهان اين كشيش افراطي را مهار كند.

 

تاکنون در کابل پایتخت افغانستان و در اندونزی نیز تظاهراتی در محکومیت این اقدام برگزار شده است.

 

 

برای آموزگار ايثار و شهادت

Posted:

ج ـ د

 

شرمسارم از اينکه دوباره مناسبتي آمد و من بي‌توجه از کنار آن گذشتم و چه آزاردهنده است که در هر فرصتي تا، آغازگري نباشد و تلنگر ديگران نباشد از غفلت بيرون نمي‌آيم. با مراجعه به سايت‌ها براي کسب اخبار – که متأسفانه آن هم بخشي از روزمرگي‌هايم شده – با دو مقاله در رابطه با مردي مواجه شدم، که مردانگي را به آن دسته از نسل ما که با او مراوده داشتند منتقل کرده. در هنگام خواندن دو مطلبي که از رشادت‌هايش نوشته بودند، خاطراتي برايم مرور شد که هر چند کوتاه است ولي عمقي را در زندگي‌ام اشغال کرده و از کساني است که ضرب آهنگ صبر و استقامت را در متن جامعه و کنه دل من کاشته است.

 

صبر و مقاومت انقلابي او قبل از سال 57 که با مقاومت در جنگ گره خورد و با مقاومت و مبارزه با قاچاق مواد مخدر در مرزهاي شرقي فاصله‌اي نداشت. هنوز گرد رنجهاي قبلي پاک نشده بود که سرور استقامتي تازه را ساز کرد، صبر و استقامت در زندان براي پاسداري از حريم حق‌مداري و مظلوميت آيت الله العظمي منتظري در سال 71. پس از آزادي نيز، رنج تن ندادن به تهديدها و تطميع‌ها و سپس دست و پنجه نرم کردن با بيماريها و عوارض جسمي به جا مانده از دوران جنگ.

 

- حاج داود کريمي نوشتن از رشادت‌هاي تو نمايش رشدي است در جامعه، که خود از آموزگارانش بوده‌اي. - من به همراه بخشي از جامعه با تو و همرزمانت معناي دفاع مقدس را فهميديم معناي ايثار، شهادت، حق‌طلبي و آزاده بودن و آزاده ماندن را.

 

من، با تو و همرزمانت معناي واژه‌هاي اصيلي را که واژگونش کرده‌اند مي‌فهمم اصالت‌هايي که در امتداد زندگي‌ات معنادارتر مي‌شدند.

 

آنزمان که از دفاع مقدس فقط سريال‌هاي تلويزيوني باقي مانده بود و به سرعت همه چيز رنگ سازندگي به خود مي‌گرفت هنوز بودند آناني که چون در دفاع مقدس حيات معنوي را تجربه کرده‌ بودند، در ادامه زندگي‌شان نيز به ادامه‌ي حق طلبي مي‌انديشيدند.

 

در سن کم چند بار حضورت را حس کردم و در هر ديدار لبريز از هيجان مي‌شدم و کلماتي را با خود تکرار مي‌کردم (مقاومت، ايثار، شهادت) که عمق آنان را نمي‌دانسته و نمي‌دانم. قدم‌هاي تو و همرزمانت تلقين استواري در منِ 8-7 ساله بود و با نگاهتان اوج مي‌گرفتم در بازي‌هاي کودکانه‌ام همراهتان مي‌شدم و با شنيدن سرودهاي فلسطيني در خلوت، خود را ياور شما مي‌يافتم.

 

روزها و شب‌ها سپري مي‌شد و من سرگرم زندگي کودکانه‌ام بودم که در سحرگاه 30/10/71 عده‌اي سر زده وارد خانمان شدند و قصد داشتند سنگيني سکوتي را بر ما تحميل کنند. پدرم بازداشت شد و خبر بازداشت 10 تن ديگر آمد.

 

«حاج داود کريمي بازداشت شد» اتهام را شنيدم و «اقدام عليه امنيت ملي...» به ياد خاطراتي که حاج داود تعريف مي‌کرد افتادم با خود پرسيدم اقدام براي پيروزي انقلاب چه تناسبي با اتهام دارد؟ اتهام، با اقدام براي حفظ استقلال کشور چه تناسبي دارد؟ مگر امنيت از دست رفته جامعه ايران را چه کساني بازگردانده بودند؟ مگر چه کساني براي جلوگيري از ورود موادمخدر که فرو پاشاننده خانواده‌ها بود، اقدام کردند؟ اقدام براي رعايت اصل آزادي در حق آيت الله منتظري که اتهام نيست؟

 

مرور مي‌کردم اتهام را و اقدام را!! و پاسخ را يافتم، يافتم که اينان به دليل اقدام براي تحقق همه‌ي اهداف متهم‌اند؛ که اگر بخشي از اهداف را دنبال مي‌کردند و در کنارش بخشي از اغراض خود را پي مي‌گرفتند متهم نمي‌شدند شعار و هدف اصلي استقلال آزادي و جمهوري اسلامي بود و اينان متهم شدند چون هم براي حفظ استقلال کشور اقدام کردند و هم براي آزادي با دفاع از حقيقت‌مداري آيت الله منتظري اقدام کردند و هم براي حفاظت از جمهوري اسلامي و جلوگيري از قلب ارزشها تلاش کرده بودند. آنجا بود که علت حذف شدن‌ها را فهميدم. فهميدم که هر کس به ميزان اقدام براي پايبندي به شعارهاي اصلي انقلاب و قانون اساسي در مواجهه‌اي خشن‌تر حذف خواهد شد. آن هم بواسطه کساني که کمتر در کارنامه‌هاشان پايبندي علمي به شعارهاي اوليه انقلاب بوده است.

 

من اما ديگر حاج داود را نديدم در سالياني که گاه سرعت مي‌گرفت و گاه زمان به کندي مي‌گذشت.

 

در روزهاي اول پس از رفع حصر ا‌ز آيت الله العظمي منتظري که بسياري از «السابقون» حضور داشتند من دنبال چند ميهمان در ميان جمع مي‌گشتم که ناگهان در عبور نگاهم حضور تجسمي از جسارت و متانت برجسته شد و به خاطرات زندگي‌ام عمقي بخشيد تأملي کردم و شناختم که او کيست. لحظاتي که شايد کوتاه بود ولي به عمق بازخواني انتقال فرهنگ ايثار و شهادت در زندگي‌ام بود. حداقل 10 سال مي‌شد که نديده بودمش و صداي آرامش را نشنيده بودم. از دوران کودکي فقط تصويري مبهم در ذهنم مانده بود و البته نامي بسيار نيک.

 

اين ديدار به يک سلام و چند دقيقه احوال‌پرسي گذشت تا جلسه وداع او با رفقايش.

 

روزي خبردار شدم که عوارض شيميايي جسم او را بسيار رنجور کرده. به همراه پدرم به تهران رفتيم وارد خانه او شديم از ابتداي ورود به خانه اولين تصويري که نظرم را جلب کرد چهره خندان او بود که تا آخرين لحظه خنده از لبانش نرفت حتي در زماني که برخي هنگام خداحافظي سر به شانه‌اش مي‌گذاشتند و گريه مي‌کردند.

 

شنيده بودم هستند کساني که با نزديک شدن به زمان شهادت تبسم بر چهره دارند اما با فاصله گرفتن جامعه‌مان از آن فرهنگ‌ها اين مفهوم هم در ذهنم کمرنگ شده بود. تبسم همراه با نفسهاي سنگين، نفس کشيدنش خون تازه‌اي به شريان لغات همسنگ مقاومت در ذهنم جاري کرد و دوباره عبارات دوران کودکي به يادم آمد و ايمان آوردم. آري ربط من با برخي از مفاهيم ديني و همچنين هويت من برگرفته از چين و چروک چهره‌هايي است که در هنگام رنج و سختي خندان مي‌شوند و دستهاي پينه بسته‌اي که براي حفظ شرافت خود و براي فهماندن کرامت انسان به حکام، هدايا را پس مي‌زنند حتي اگر آن هدايا کارگاههاي بزرگ تراشکاري باشد يا کارخانه‌هاي صنعتي، و مي‌مانند بر عهد خويش و سرمايه اميدواري جامعه مي‌شوند.

 

ايمان من و اميدواري من از او و انسانهايي از قبيل اوست.

 

حاج داود همچنان هست و اميدمان هنوز به حضور چهره‌هايي مانند اوست چرا که هستند کساني که حلاوت نفس حاج داود را استشمام کرده‌اند و نوع زيست را ديده‌اند آناني که او در سپاه (قبل از زندان سال 71) آموزگارشان بود. و چون مثل حاج داود کريمي را ديده‌اند مي‌توان اميد داشت و انتظار داشت بر رجرأتي که در سپاه شکل خواهد گرفت براي احياي فرهنگ جهاد، براي احياي فرهنگ دينداري و مردم‌داري و براي احياي شعارهاي اصيل انقلاب و پايبندي به همة قانون اساسي.       روحش شاد

 

ج ـ د

 

  *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

نماينده ولي فقيه در سپاه: برای اقتدار رهبری مردم باید از او پشتيباني كنند

Posted:

اگر از ولی فقیه حمایت کنیم، زمینه‌های ظهور فراهم می‌شود

جرس: نماينده ولي فقيه در سپاه درباره عوامل اقتدار و لوازم حفظ آن اذعان کرد: دو عامل تعيين كننده به عنوان عوامل اقتدار می‌شود كه يكي عامل رهبري و ديگري عامل حضور مردم با محور رهبري است.

 

به گزارش ایسنا، علي سعيدي كه سه‌شنبه شب در مسجد علي‌بن موسي‌الرضا در ميدان شهدا به مناسبت قيام 17 شهريور، سخن می‌گفت، اظهار داشت: اگر مي‌بينيد در هندوستان مردم از زير يوق استمرار انگلستان خارج مي‌شوند به دليل رهبري گاندي است. در انقلاب‌هاي توحيدي، رهبري شرط اصلي براي اقتدار است. رهبري در جامعه الهي همان است كه باري تعالي به بشر هديه داده است. در عصر نبوت رهبري بر عهده انبياء الهي است. در عصر امامت؛ امامان رهبر جامعه هستند و در عصر غيبت ولي فقيه نايب و جانشين امام دوازده است.

 

وي افزود: صرف وجود رهبري براي اقتدار كافي نيست بلكه بايد مردم هم از او پشتيباني كنند. رسالت مردم توليد قدرت است. اگر اين توليد قدرت و اراده مردم بر محور اميرالمومنين باشد حق است و اگر بر محور معاويه باشد باطل است. پيامبر (ص) با تكيه بر مردم پيروز شد، وقتي از مكه هجرت كرد تنها بود، اما وقتي بازگشت با اتكا به مردم توانست بدون خونريزي مكه را فتح كند.

 

سعيدي افزود: در انقلاب ما هم مردم آرام آرام از سال 42 در پشت سر امام قرار گرفتند و توانستند انقلاب را پيروز كنند اگر مردم در راهپيمايي‌ها شركت نمي‌كردند و در روزهايي مانند 17 شهريور در مقابل گلوله و تانك شاه نمي‌ايستادند حاكميت اسلامي برقرار نمي‌شد.

 

وي مدعی شد: اگر امروز ايران كانون بيداري اسلامي و بستر ساز ظهور امام زمان (عج) است به خاطر حضور ملت ايران در تمام عرصه‌هاست.

 

نماينده ولي فقيه در سپاه درباره‌ الزامات اقتدار گفت: اولين الزام اقتدار تداوم رهبري الهي با همه استانداردهايش است. دوم تداوم همراهي و همسويي مردم با رهبري است. در هر عصري مردم وظيفه دارند بر محور رهبري جمع شوند والا جامعه اسلامي سقوط مي‌كند.

 

وي با اذعان به نیاز رهبر به همراهی مردمی، اظهار عقیده کرد: اگر ما فرج امام زمان را مي‌خواهيم بايد به اين سوال خداوند پاسخ دهيم كه ما مردم با 11 امام قبل چه كرده‌ايم، كه دوازدهمين امام را مي‌خواهيم مبادا امام دوازدهم را تنها بگذاريم و يا با تبليغات استكبار تنها بماند. جانشين آن حضرت يعني ولي فقيه امانتي است و اگر از او حمايت كنيم زمينه‌هاي ظهور فراهم مي‌شود.

 

وي سومين عامل را صبر و استقامت و وفاداري به اصول انقلاب دانست و گفت: اگر ملتي اين ويژگي را نداشته باشد انقلابش سقوط مي‌كند. اگر مردم ما اين استقامت را نداشتند شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي به شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري ايراني تبديل شده بود. اگر مردم تهران در مقابل فتنه‌ها نمي‌ايستادند الان شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران محقق مي‌شد در حالي كه انقلاب ما به دنبال جهاني كردن خود است. ملتي كه به دنبال سيادت و آقايي است بايد هزينه بدهد، اگر انرژي هسته‌اي مي‌خواهد هزينه دارد. همان‌ها كه در 17 شهريور ايستادگي كردند هزينه دادند تا شاه سقوط كند. يك ملت انقلابي از هزينه‌ها نمي‌ترسد.

 

سعيدي ويژگي ديگر را اتكا به مديران لايق و شجاع دانست و گفت: ما تنها رهبر شجاع نمي‌خواهيم بلكه روساي قوا نيز بايد شجاع باشند. عامل ديگر براي تحكيم اقتدار، بصيرت و شناخت دقيق دشمن است. اين‌كه ترفندهاي دشمن را بشناسيم يك روز ممكن است دشمن سنگرش بتن باشد، يك روز ممكن است سنگر فرهنگي داشته باشد، يك روز سلاحش ژ- 3 است يك روز قلم. ملتي پيروز است كه بازي‌هاي دشمن را بشناسد.

 

نماينده ولي فقيه در سپاه اظهار نظر کرد: تمام اين ويژگي‌ها در ملت ما جمع است. ملت ما رهبري خوبي دارد. او را مي‌شناسد و در مواقع مختلف مانند 18 تير 78 ، 9 دي و 22 بهمن سال گذشته براي دفاع از او به ميدان آمد، در حالي كه امت‌هاي پيامبر اسلام (ص) و برخي پيامبران در مسير خود استقامت نكردند و از جاده توحيد منحرف شدند.

 

سعيدي با اشاره به قيام 17 شهريور اضافه کرد: هفدهم شهريور روزي بود كه مردم احساس كردند انقلاب نياز به ايستادگي و مقاومت دارد و با اين ايستادگي‌ها شاه را به سمت سقوط كشاندند. امام در چند جا 17شهريور را يوم‌الله خواند. در جريان فتنه سال گذشته هم مردم وقتي احساس كردند كه جمعي از خواص از دايره نظام خارج شده‌اند، آن‌ها را رها كردند و پشت سر رهبري قرار گرفتند و رمز بقاي انقلاب اسلامي همين است.
 

دیدار با احمدی‌نژاد حرام است

Posted:

جرس: شنیده می‌شود، عدم رضایت و همراهی مراجع قم با احمدی‌نژاد و دولتش همچنان دچار اختلال و بحران است.

بنا بر شنیده های جرس  یکی از مراجع و علمای مردمی ساکن قم، در پاسخ به اصرار دولت و برخی واسطه‌ها برای ملاقات وی با احمدی‌نژاد، مجددا تصریح کرده است که دیدار با احمدی‌نژاد "حرام" است.


بنا به شنیده‌های جرس، بحران در مناسبات دولت احمدی‌نژاد و مراجع تا آن حد قابل توجه است که جز یکی دو روحانی حکومتی، دیگر مراجع و روحانیان عالی‌رتبه‌ی قم، در ماه‌های اخیر حاضر به ملاقات با احمدی‌نژاد نشده‌اند.


این مراجع حتی از پذیرفتن استاندار قم، که معمم است و از این جهت موردی منحصر بفرد محسوب می‌شود، تاکنون پرهیز کرده‌اند.