جنبش راه سبز - خبرنامه |
- ایستادگی می کنیم تا جریان حاکم به قانون اساسی بازگردد
- اختصاصی/ملاقات کابینی نوری زاد با خانواده
- سال 89 و انتخاباتی در هاله ابهام
- خرد کردن سازهایِ دانشجویانی که برای آزادی زندانیانِ جنبش نواخته بودند
- سید مرتضی آوینی؛ راوی فتح و دیار فراموشی
- انتقال عارفی و طبرزدی به بند عمومی زندان اوین پس از ماهها سلول انفرادی
- مروری بر روزنامه های پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۹
- برای دخترم مریم
- نفرین زنان مظلوم این سرزمین
- انتقاد نمایندگان اصلاح طلب به سرپیچی دولت از قوانین مصوب مجلس
ایستادگی می کنیم تا جریان حاکم به قانون اساسی بازگردد Posted: با حاکمیت یک فرقه نمی شود نظام را اداره کرد - میرحسین موسوی در دیدار با نمایندگان فراکسیون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مجلس ششم با تاکید بر اجرای قانون اساسی گفت: نظام ما دچار مشکلاتی شده است که بازتاب آن فقط در تظاهرات خیابانی محدود نمی شود، مسائل و مشکلات خیلی عمیق تر از اینهاست. یکی از اینها همین است که حاکمیت فکر کند با جمع کردن تظاهرات خیابانی مسئله معترضان حل شده است. به گزارش تحول سبز، مهندس موسوی ادامه داد: تمام مسائل و مقوله هایی که پایه های اعتبار و مشروعیت یک نظام را تشکیل می دهد در حال از بین رفتن است. نظام ها معمولا نیروهای سخت افزاری ( نیروی های انتظامی و نظامی و امنیتی ) را در نهایت برای حفظ خود به هر قیمت بکار خود می گیرند اما این در کشور ما اتفاق افتاد و این جای تامل و توجه بسیار دارد. مسئله دروغ مسئله اصلی ما شده و مردم نسبت بدان اعتراض دارند که متاسفانه در همه سطوح حاکمیت و تبلیغات جریان دارد و مردم را نسبت به اصل و اساس این نظام مسئله دار و در باورهاشان تردید ایجاد کرده است. اصلی ترین عامل که باعث تثبیت و حفظ نظام بوده و آن اعتماد مردم به حاکمیت بوده است از بین رفته است. مسائل اخلاقی ، عدم کارآمدی، سیاست خارجی، فساد فراگیر، … همه اینها یک نوع بی اعتمادی نسبت به حاکمیت و نظام ایجاد کرده است. آیا این مسائل با سرکوب و بکارگیری قوه قهریه حل می شود ؟ وی در ادامه گفت: این وضعیت جریان سرمایه گذاری در کشور را کاملا مختل کرده است چرا که آینده غیرقابل پیش بینی شده است برخلاف جامعه ای مثل ژاپن که جریان سرمایه گذاری در آن توسط برخی خانواده ها قدمتی بیش از دو قرن دارد. در جامعه ما زود سود بردن هدف شده چون امید به آینده نیست و بدلیل شرایط کسی بدنبال سرمایه گذاری تولیدی و دراز مدت و اشتغال پایدار نیست و آیا نتیجه تداوم این وضعیت بیکاری و فقر بیشتر نیست؟ متوسط نرخ رشد سرمایه گذاری در پنج سال اخیر به حدود ۷ درصد کاهش یافته در حالیکه بر طبق قانون برنامه چهارم توسعه این رقم باید ۲/۱۲ درصد در سال رشد می داشت و البته این نرخ رشد باید با هزینه ۸۲ میلیارد دلار در قوانین بودجه سنواتی توسط دولت حاصل می شد که با هزینه بیش از ۲۲۰ میلیارد دلار(۷/۲ برابر) نه تنها این اتفاق نیافتاده بلکه نسبت به گذشته نیز پشترفت داشته است ! و آیا این رخداد یک فاجعه نیست؟ نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ادامه سخنان خود با اشاره به طرح هدفمند شدن یارانه که توسط رئیس دولت مطرح شده گفت: دراجرای این طرح هدفمندی یارانه ها و دعواهای جاری هم مسئله اصلی دولت اجازه گرفتن هزینه میلیارد تومان برای جلب و خرید رای است و لاغیر ! واقعیت موجود و تبلیغات رسمی بگونه ای شده است که همه نسبت به آمارهای رسمی اعلامی و اینکه نرخ تورم به ۸/۱۰ درصد در سال گذشته کاهش یافته است دچار تردید جدی شدهاند و همه اینها نشانه هایی است از اینکه موریانه های بی اعتمادی دارد پایه های نظام را می خورد و از درون تهی می کند . مهندس موسوی استفاده نامناسب و ابزاری از ارزشها را نشانه دیگری از عدم اعتماد جامعه به حاکمیت دانست و افزود: نشانه های دیگری که می شود بدان اشاره کرد یکی استفاده ابزاری و بد از ارزشها ( اسلام ، انقلاب و امام ) باعث اغتشاش و آشفتگی فکری و روحی در جامعه شده است . نوع معرفی امام خمینی از صدا و سیمای غیرملی و رسانه های خارجی چهره مغشوشی از امام به نسل جوان ارائه می دهد و دراین آشفته بازار افراد چه برداشتی می توانند از امام داشته باشند؟ میرحسین موسوی با اشاره به برخورد با حامیان محیط زیست در کنار دریاچه ارومبه گفت: برخورد عجیب اخیر با مردمی است که برای حفظ محیط زیست دریاچه ارومیه رفته بودند نیز نشانه دیگری است از همین روند. وی ادامه داد: یا پادگانی کردن بهشت زهرا در روز ۱۲ فروردین یا … و آیا همه مسائل را با امنیتی و پادگانی کردن می توان حل کرد؟ نظام را می خواهند با حاکمیت یک فرقه اداره کنند که نمی شود. موسوی در ادامه از حاضر بودنش برای تمکین به نتیجه انتخابات سخن گفت و افزود: حقیقت این است که اگر حاکمیت می توانست یک کارآمدی نسبی در اداره امور داشته باشد با هر تخلف انتخاباتی تمکین می کردم و مسائل و مشکلات کشور به سمت حل شدن می رفت اما ما اینراهم نداریم و بطور اشاره دولت در انجام یک پروژه عسلویه درمانده است یا در سیاست خارجی هر روز مشکل پیش می آید و وضع بحرانی تر می شود . روند طی شد پیرامون پرونده هسته ای در یکسال گذشته بهترین شاهد مثال در این باره است . وی با اشاره به نحوه حل مشکلات در نظام های سیاسی با محوریت دموکراسی گفت: در نظام های سیاسی مردمسالار و معقول تلاش می شود که برای حل مسائل مهم و کلیدی کشور به ویژه در عرصه سیاست خارجی حتی از طریق مشورت با منتقدین و مخالفین نوعی اجماع نسبی حاصل شود در حالیکه مشاهده می کنیم در اینجا در باره این موضوع حتی بین حاکمیت موجود اجماعی وجود ندارد و این نشانه چه می تواند باشد؟ میرحسین موسوی با توجه به گزینه های اشاره شده فوق نتیجه گیری می کند: با توجه با این وضعیت و مسائل اجرای بدون تنازل قانون اساسی را به عنوان خواسته و محور اصلی جنبش سبز می دانم و باید در این باره کالبد شکافی بیشتری در ادبیات جنبش انجام گیرد . اصول متعددی از این قانون که متضمن حقوق ملت است به فراموشی سپرده شده است ( بطور خاص فصل حقوق ملت یا اصل ۱۶۸ در مورد رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی در دادگاههای علنی با حضور هیات منصفه ) و اگر اینها خوب مطرح شود ، اجماعی کلی را در جنبش بوجود می آورد . وی ادامه می دهد: پایه هر تغییری در جامعه تولد یک ایده است و این ایده در جامعه ما متولد شده و میل به تغییر و باز بینی همه گیر شده است . باید به مردم هشدار داد که منافع عده ای در برخی نهاد ها نمی گذارد که اینها به آسانی تسلیم خواسته های جنبش و ملت شوند و باید صبر به معنای ایستادن ، تامل و پایداری در اینراه را معنا کرد و اینکه حفظ همین منافع است که جلوی برخورد با مفاسد و دانه درشتها را گرفته است . میرحسین موسوی چشم انداز ادامه فعالیت جنبش سبز را اینگونه تبیین می کند: ما باید ایده های روشنی را مطرح و باز تعریف کنیم و برای گسترش دادن آنها مقاومت و استواری داشته باشیم و راههایی را پیدا کنیم که بتوانیم سازمان یافته تر از گذشته کارها را به پیش ببریم. به نظام و حاکمیت باید گفت کم هزینه ترین راه در اداره کشور آزادی فعالیت تشکل ها ، رسانه ها ، نهادهای صنفی و مدنی و…است و نه تقابل و مقابله با آنها . وی گفت: جنبش سبز باید با همه قشرهای اجتماعی پیوند خورد و مسائل آنها را مطرح کند. کارگران و معلمان و … هدف جنبش سبز ایجاد زندگی بهتر برای همه و به ویژه اقشار فرودست و آسیب پذیر اجتماعی است. ما باید در جامعه از کارگران و کارآفرینان بطور توامان دفاع کنیم و اینکه منافع ایندو قشر بهم گره خورده و در تعامل مثبت با یگدیگر قرار دارد و اینکه تعامل سازنده این دو باعث پیشترفت و توسعه جامعه می شود . جامعه معلمان ما که قشر وسیعی را در برمی گیرد و نقشی مهم و سرنوشت ساز در حیات اجتماعی ما دارند مسائلشان باید مطرح و پیگیری شود ، و همینطور دیگر اقشار و گروهها . این نامزد انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ابراز امیدواری کرد: برداشت و امید من این است که جریان حاکم به اجرای قانون اساسی و همه اصول آن برگردند و فضای امنیتی و نظامی را کنار گذارند و فضا را باز کنند ولی اگر اینراه رفته نشود مجبوریم بایستیم چون ما نظام و کشور و انقلاب را دوست داریم. مهندس موسوی ادامه داد: من می پرسم اگر اول انقلاب به نیروهای مذهبی گفته می شد که حاضرید حاکم شوید و آدم بکشید ، هیچکس این را قبول نمی کرد بنابراین ما نمی توانیم نسبت به این وضعیت بی تفاوت باشیم . جنبش سبز مطالبه زیادی ندارد اما ظاهرا اجرای همین خواسته برای آنها بسیار سخت است و از اینرو افسانه سازی در مقابله با این جنبش می کنند و خود در دام این افسانه سازی و دروغ هایی که می بافند ، می افتند. با این حال دعا می کنم که جریان حاکم از این دائره تنگی که برای خود ساخته اند خارج شوند و اداره کشور به مسیر و روال مطلوب باز گردد . وی به حاکمیت توصیه کرد: اگر اینها فکر می کنند که با ادامه این نگاه و بینش مسائل و مشکلات کشور حل می شود اشتباه بزرگی است و ما باید بایستیم تا مسائل و مشکلات حل شود . مردم در این مدت هزینه سنگینی پرداختند و چون آرمان بلند و درستی دارند به این هزینه دادن عادت کردند و الان شما می بینید زندانی ها قهرمان مردم شده اند و چه استقبالی از آنها می شود و این نشانه بی اثری اینگونه کارها در مقابله با جنبش و خواست مردم است و راه حل درست بازگشت به قانون اساسی و اجرای تام و تمام آن است. وی در پایان گفت: تشکل های سیاسی که در کشور فعال هستند ظرفیت هاشان بیشتر از این است و باید بیشتر فعال شوند و تحلیل و بیانیه و … بدهند و با مردم ارتباط دائمی داشته باشند تا با تلاش همگی بتوان جریان رشد و پیشترفت جامعه مان را دامن زد و فردایی بهتر ساخت . |
اختصاصی/ملاقات کابینی نوری زاد با خانواده Posted: جرس: امروز خانواده محمد نوری زاد موفق به ملاقات کابینی باو وی شدند. وی بار دیگر روحیه نوری زاد را عالی توصیف کرد ولی در همین حال نگرانی خود را وضعیت جسمی او ابراز کرد و گفت: بواسطه ماهها روزه داری و عدم تغذیه و امکانات مناسب، نوری زاد خیلی رنگ پریده و لاغر شده است. همسر این نویسنده معترض از برگزاری دادگاه بعدی اعلام بی خبری کرد و افزود که قرار است وکیل وی برای بررسی پرونده مراجعه کند.
وی که 70 روز در انفرادی بود بعلت توهین به مقامات حکومتی، احمدی نژاد و ائمه جمعه محاکمه می شود.
|
سال 89 و انتخاباتی در هاله ابهام Posted: حامد طبیبی - شرایط خاص ایجاد شده در ماههای قبل از انتخابات ریاستجمهوری دهم اگر چه به همان مقطع محدود نماند اما پیش از رخداد حوادث تجربه نشده پس از آن، كمتر كسی مان آن را داشت كه برخورد نسنجیده با فضای شورانگیز ایجاد شده، كشور را وارد مقطعی خاص با اقتضائات خاص خود كند. با این حال این اتفاق ناخوشایند رخ داد و مواجهه ناشیانه و شتابزده با اعتراضات به نتایج اعلام شده سبب شد تا آخرین روزهای سال گذشته حتی بسیاری از اصولگرایان خواستار چارهاندیشی برای پایان ایستایی سیاسی ایجاد شده در كشور شوند؛سكونی كه به سبب وسط بودن پای دولت در آن، بار دیگر مباحث چهار سال گذشته مبنی بر كمتوانی دولت در انجام وظایف معمول دستگاه اجرایی و بیتوجهی به تجربیات گذشته و كنار گذاشتن كارشناسان توانمند به سبب گرایش آنها به تكنوكراتها و اصلاحطلبان است كه خود نمایی میكند. به هر تقدیر سال 88 با همه فراز و فرودهای آن، جای خود را به سالی نو داد و در واپسین روزهای خود نیز، آزادی تعدادی دیگر از فعالان سیاسی بازداشت شده پس از انتخابات را به نظاره نشست.
آنچنان كه شرح آن بارها رفته اما این اتفاق رخ نداد و در كوران سلسله حوادث بروز كرده از ساعات ابتدایی پس از انتخابات، اكثر قریب به اتفاق چهرههای شاخص اصلاحطلب بازداشت شدند. این بازداشتها دامن روزنامه نگاران، جوانان فعال در عرصه انتخابات، فعالان حوزه زنان، دانشجویان و فعالان نهادهای صنفی و مدنی را نیز گرفت. برخی از آنها پس از اعلام احكام دادگاههای بدوی و تجدید نظر به تدریج از اواسط پاییز با تودیع وثیقه آزاد شدند كه در بین گروه آخر در آستانه سال 89، محسن میردامادی، آذر منصوری و ... دیده میشدند. این چهرهها اگر چه پس از اتفاقات رخ داده و خروج موقت از زندان با توجه به شرایط به وجود آمده امكان از سرگیری فعالیت سیاسی را ندارند اما كم نیستند تحلیلگرانی كه این امر ر ا مقدمه كاسته شدن از میزان محدودیتهای اعمال شده بر فضای سیاسی قلمداد میكنند. تداوم حضور در جامعه یا بازگردانده شدن این چهرههای شاخص به زندان برای طی دوران محكومیتی كه آن را جریمهای سیاسی تا قضایی میدانند، یكی از اركان اصلی مشخصكننده جهتگیریهای كلان در حوزه سیاست و حتی اقتصاد، فرهنگ و اجتماع خواهد بود چه اینكه تعدادی از بازداشتكنندگان از فعالان این بخشها به شمار میروند. سال 89 و رویدادهای تازه اگر موضوعاتی مانند نحوه فعالیت معمول حزبی، صنفی و تشكیلاتی، تداوم آزادشدن بازداشتشدگان و اجرای احكام یا به تعویق افتادن آنها تا زمان مقرر، انتظار برای اعلام رای متهمان بازداشت گاه كهریزك، فرجام اجرای اولین سال قانون هدفمند كردن یارانهها با توجه به حواشی به وجود آمده بر سر میان دولت، مجلس و كارشناسان، شرایط اقتصادی با نظر به اعلام نگرانی چهرههای مختلف درباره ركود در اقتصاد و افزایش نرخ تورم تا 50 درصد، برخورد احتمالی مجلس با چند وزیر كابینه دهم كه زمزمه استیضاح آنها به گوش میرسد، احتمال اعلام استراتژِی مدون از سوی رهبران اصلاحات برای متمركز شدن تلاشهای این جریان، تغییر رویكرد جناح راست و نو محافظهكاران نسبت به آیتالله هاشمیرفسنجانی و ایجاد شرایط مناسب برای ایفای نقش او به عنوان میانجی سیاسی، وضعیت مطبوعات و رسانهها با توجه به آسیبهایی كه در ماههای پس از انتخابات متحمل شدند، تعاملات اجتماعی در حوزه جامعه، تحولات حوزه فرهنگی و ... با توجه به اظهارات افراد دخیل در این مباحث در صدر فهرست سر فصلهای وقایع احتمالی سال جاری نشانده شود آنگاه باید انتظار سالی پرتحرك را داشت. هر یك از این موضوعات كه عموما دنباله مباحث سال گذشته هستند به تنهایی میتوانند «خبرساز» شوند. حوزه اقتصادی با توجه به اهمیت و اثراتی كه بر زندگی آحاد جامعه خواهد داشت یكی از موضوعاتی است كه نگرانیهای زیادی در خصوص آن وجود دارد. ناظران با توجه به مشخص بودن دیدگاههای دولت در این حوزه و میزان اثرگذاری مجلس و سایر نهادهای ذیربط بر آن، تغییر در رویكرد دستگاه اجرایی را امری بعید میدانند و با توجه به اثراتی كه بحران جهانی بر اقتصاد جهان و به تبع آن ایران داشته، توجه به همه ضرورتها و باید و نبایدهای وضع موجود را مسالهای حیاتی عنوان میكنند. تحلیلگران اعتقاد دارند چالش بروز كرده میان مجلس و دولت در زمان تصویب لایحه پیشنهادی دولت برای حذف یارانهها و تغییر جهتگیری آن - كه دامنه آن تا بررسی لایحه بودجه سال 89 نیز كشیده شد - در سال جاری نیز ادامه خواهد یافت. فضای سیاسی نیز شرایطی مشابه دارد چه اینكه در چند سال اخیر و به ویژه در سال 88، رویكرد جامعه به مسائل این حوزه با تغییرات جدی همراه بوده و مردم به شكلی غیرقابل مقایسه با گذشته پیگیر مباحث آن هستند. در این میان و در شرایطی كه هنوز تعدادی از فعالان سیاسی در زندان به سر برده و شرایط معمول كار سیاسی فراهم نشده، انتخاباتی تازه از راه میرسد؛ انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستای دوره چهارم. انتخابات نامشخص احیای اصل مغفول مانده شوراها در قانون اساسی یكی از ثمرات دولت اصلاحات است كه با پیگیریهای مجدانه سیدمحمد خاتمی، نخستین انتخابات خود را در سال 77 تجربه كرد. انتخاباتی كه در یكی از سالهای طلایی دوران اصلاحات برگزار شد و یكی دیگر از شكستهای سریالی محافظهكاران را به آنها تحمیل كرد. مردم با مشاركتی قابل قبول، اصلاحطلبان را به نخستین دوره شوراها رهنمون كردند تا رئیسجمهور دوران اصلاحات در اداره كشور در حوزه شهری، با همفكران و همراهان خود همراه شود. طرفه اینكه سرنوشت انتخابات شوراها به رغم ماهیت غیرسیاسی آن، با سرنوشت و حال و روز جریان اصلاحات پیوندی ناگسستنی دارد. انتخابات دوره اول نشان دهنده دوران اوج اصلاحات و انتخابات دوره دوم بیانگر دوران كم فروغی اصلاحات در جامعه بود. اگر چه بعدها مشخص شد، تدوین رویكردها، آیین نامهها و دایره مانور شوراها، محصول تلاش اصلاحطلبان در دوره نخست این نهاد مدنی است اما تصویری كه در فاصله سالهای 77 تا 81 از شوراها توسط رادیو و تلویزیون دولتی ایران به جامعه مخابره شد، تصویر جدال بر سر قدرت بود. رسانه عمومی كه به باور اصلاحطلبان و شخص خاتمی در آن مقطع به عنوان خط مقدم حملات جناح راست به تغییر خواهان عمل میكرد، برخی مباحث معمول شوراها را به عنوان اختلافات بنیادی و بیتوجهی به منافع و نیازهای مردم معرفی میكرد. در عین حال پس از پایان دوره نخست، اصلاحطلبان هم بر برخی اشتباهات خود در اداره شوراهای اول اذعان كرده و آن را امری اجتنابناپذیر در نخستین تجربه یك نهاد نام نهادند. انتخابات شوراهای دوم در فضایی برگزار شد كه جامعه بیتوجه به خدمات اصلاحطلبان حاضر در قوای مجریه، مقننه و شوراها - به رغم موانع پرشمار نصب شده در مسیر حركتی آنها - با نوعی ناامیدی نسبت به اثرگذاری رای خود در ساختار رسمی مواجه شده و نو اصولگرایان نیز با استفاده از همه ظرفیتهای غیر سیاسی و رسانههای خود بر طبل ناكارآمدی آنها میكوبیدند. نتیجه این اقدامات مشخص بود؛ اصلاحطلبان با چند فهرست در انتخابات حاضر شدند و نو اصولگرایان با كنار زدن چهرههای سنتی راست، فهرستی را ذیل عنوان آبادگران ارائه كرده و اعلام كردند قصد خدمت به دور از كار سیاسی را دارند. این در حالی بود كه با توجه به تشكیل هیات مركزی نظارت بر انتخابات زیر نظر مجلس ششم، آن انتخابات به عنوان یكی از آزادترین انتخابات برگزار شده در سالهای پس از انقلاب از حیث حضور طیفهای مختلف مدیریتی و سیاسی مشهور شد. انتخابات شوراهای دوم در غیاب حدود 80 درصد واجدین شرایط برگزار شد و نفر اول تهران تنها با 190 هزار رای به ساختمان زیبای خیابان بهشت راه یافت. مصطفی تاجزاده نفر شانزدهم آرا در تهران شد و 15 نو اصولگرا از بیم حضور وی در شورا به عنوان عضو علیالبدل، هیچ گاه صندلیهای آن را به مقصد حضور در دولت آینده و مجلس هفتم ترك نكردند. آنها محمود احمدینژاد را به عنوان شهردار تهران برگزیدند و این سنگ بنای حضور وی در عرصه سیاسی به شمار رفت. یك سال و اندی پیش از آن در انتخاباتی كه چهرههایی مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی، مهدی كروبی، مصطفی معین، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی و محسن مهرعلیزاده حاضر بودند این محمود احمدینژاد شهردار وقت تهران بود كه با هاشمیرفسنجانی به دور دوم انتخابات رفت تا سخنان مشهور مهدی كروبی در خصوص آن انتخابات تا مدتها در فضای سیاسی نقل شود. انتخابات شورهای سوم را نقطه آغاز انتقادات از دولت نهم پس از حدود یك سال سكوت میدانند و اصلاحطلبان پس از تجربه ناكام انتخابات شوراهای دوم، رد صلاحیت گسترده انتخابات مجلس هفتم و حواشی آن و صد البته چند كاندیدایی انتخابات ریاستجمهور نهم و آسیبهای غیر قابل انكار آن، به فكر ائتلاف و وحدت در نقطه كانونی آرمانهای اصلاحطلبی افتادند. این انتخابات یك واقعه قابل تامل دیگر را نیز در خود به ثبت رساند؛ نو اصولگرایان حاضر در دولت حاضر نشدند با اصولگرابان دیگر، فهرستی واحد ارائه كنند چه اینكه آنها اعتقاد داشتند با نام محمود احمدینژاد میتوانند به تنهایی به ساختمان بهشت روند. ریشه این اتفاق به انتخاب شهردار تهران پس از رهسپار شدن احمدینژاد به ساختمان پاستور بازمیگشت؛ جایی كه همراهان سابق وی در شورای دوم حاضر نشدند گزینه مد نظر او یعنی محمد علیآبادی را به سمت شهردار تهران برگزینند و محمد باقر قالیباف آزرده خاطر از انتخابات ریاستجمهوری نهم را به علیآبادی ترجیح دادند. آنها بلیطی تهیه كرده و «خلبان قالیباف» را از دوره آموزشی ایرباس جدید در پاریس به تهران بازگرداندند. پس از آن عدم استفاده احمدینژاد از برخی چهرههای اصولگرا در دولت و عدم مشورت او با ریشسفیدان اصولگرا نیز به این شكاف دامن زد. این چنین بود كه حامیان دولت زیر پرچم «رایحه خوش خدمت» فهرستی را با سرلیستی پروین احمدینژاد و مهرداد بذرپاش ارائه كرده و حتی حاضر نشدند نام مهدی چمران كه به راس معاون اولی احمدینژاد هم پیشنهاد شده بود را در فهرست خود قرار دهند. همان طور كه گفته شد شرایط اصلاحطلبان كاملاً متفاوت بود. مهدی كروبی معترض به نتایج انتخابات و مشی اصلاحطلبان، حزب اعتماد ملی و روزنامه آن را به فضای سیاسی آورده بود و قصد ارائه فهرست مجزا داشت و احزابی نظیر مشاركت، مجاهدین انقلاب و كارگزاران نیز بر ائتلاف تاكید میكردند. ستاد ائتلاف اصلاحطلبان تشكیل شد و چهرههایی مانند سیدحسین مرعشی و مرتضی حاجی كار ستادی را آغاز كردند. مهدی كروبی نیزپذیرفت در ائتلاف حاضر شود و بر خلاف اصولگرایان كه «سربازان»خود را برای انتخابات مذكور به میدان فرستاده بودند، اصلاحطلبان با «سرداران» خود به ستادهای ثبت نام رفتند. محمدعلی نجفی، معصومه ابتكار، احمد مسجدجامعی ، تقی زادهخامسی، میرزا ابوطالبی، افشین حبیبزاده، اسماعیل دوستی و ... نامهای شاخصی بودند كه در فهرست اصلاحطلبان جای گرفتند و برخی دیگر از نامداران هم به سود این فهرست واحد كنار رفتند. انتخابات برگزار شد و نحوه شمارش آرای آن، اعتراضات اصلاحطلبان را بر انگیخت چه اینكه ناظران آنها به سایتهایی كه به سایتهای شمارش آرا معروف شده بود راهی نداشتند. نتیجه این بود كه چهار نفر از اصلاحطلبان به عنوان برگزیدگان شورا نام گرفتند و حامیان دولت در برابر اصلاحطلبان و فهرستی كه به حامیان قالیباف شهره شده بود شكست سختی را تجربه كرده و تنها سه درصد از ظرفیت شوراهای كل كشور به اعضای رایحه خوش خدمت تعلق گرفت. حتی در انتخابات میان دورهای مجلس هفتم در تهران نیز مردم سهیلا جلودارزاده اصلاحطلب را به اسداله بادامچیان اصولگرا ترجیح دادند. شگفتی بزرگ اما در انتخابات خبرگان دوره چهارم به ویژه در حوزه انتخابیه تهران رخ داد. آیتالله هاشمیرفسنجانی با اختلاف فاحش 500 هزار رای بیش از نفر دوم فهرست جامعتین - جامعه روحانیت مبارز و مدرسین حوزه علمیه قم - به خبرگان چهارم راه یافت؛ امری كه ناظران سیاسی آن را مرتبط با انتخابات ریاستجمهوری نهم و عملكرد یكساله احمدینژاد میدانستند. رای اول تهران در انتخابات ریاستجمهوری نهم به نام محمود احمدینژاد ثبت شده بود و این تعداد رای برای هاشمی در خبرگان، دارای پیامهای روشنی ارزیابی شد. خیز زودهنگام اصولگرایان برای دوره چهارم سرنوشت انتخابات دوره چهارم شوراهای شهر و روستا در تعلیق قرار دارد. در شرایطی كه اصلاحطلبان با توجه به آنچه در انتخابات ریاستجمهوری دهم رخ داد، اعلام میكنند نسبت به انتخابات با ابهاماتی مواجه بوده و با توجه به بازداشت تعداد زیادی از چهرههای موثر خود, امكان اندیشیدن به انتخابات را ندارند این اصولگرایان هستند كه چند ماه پس از انتخابات ریاستجمهوری و در شرایط ملتهب آن مقطع از انتخابات شوراها سخن به میان آوردند. اصلاحطلبان و رهبران آن به ویژه میرحسین موسوی همچنان هدف این جریان را استقامت برای تحقق اهداف به حق این جریان عنوان میكنند. مهدی کروبی دفتر حزب خود را پلمب شده می بیند و هر روز بر محدودیت های رییس مجالس سوم و ششم افزوده می شود . سید محمد خاتمی نیز شرایطی مشابه دارد . احزاب و فعالان سیاسی اصلاح طلب شرایط کاملا غیر عادی دارند و در این میان مشخص نیست چگونه برخی اصولگرایان و چهره های تندرو در رسانه های پر تعداد خود به خبر سازی درباره مشارکت یا عدم مشارکت اصلاح طلبان همت گماشته اند ؟ این همه در شرایطی است که چندی قبل نیز خبری به نقل از مهدی چمران كه رئیس شورای عالی استانها است بر روی یكی از خبرگزاریهای نزدیك به دولت قرار گرفت كه از احتمال تمدید زمان فعالیت شوراهای سوم حكایت داشت: «در راستای تصویب لایحه تجمیع انتخابات؛ 22 ماه به زمان دور چهارم شوراهای اسلامی افزوده میشود». این اتفاقی است كه در صورت تصویب نهایی مجلس شورای اسلامی برای تجمیع انتخابات و همزمانی آن با یك انتخابات دیگر، رخ خواهد داد. تجمیع انتخابات دارای موافقان و مخالفان حدی است و مخالفان با نظر به شور ایجاد شده در پی انتخابات، خواستار تداوم سنت «هر سال یك انتخابات» هستند. موافقان نیز هزینههای بالای برگزاری انتخابات به این شكل را از جمله دلایل اصرار خود بر تجمیع انتخابات اعلام میكنند. بر اساس طرح پیشنهادی تجمیع، قرار است تا انتخابات شوراها با ریاستجمهوری، و انتخابات خبرگان با مجلس شورای اسلامی تجمیع شود. برای رخ دادن این اتفاق، دوره چهارم شوراها باید كوتاه شده تا انتخابات دوره پنجم با ریاستجمهوری یازدهم در سال 92 تجمیع میشد كه با سخنان چمران این امر به ریاستجمهوری دوازدهم موكول شده است. محمدعلی نجفی درباره طرحی كه در كمیسیون شوراهای مجلس مبنی بر تغییر قانون شوراها مطرح شده و در راستای آن دو ساله یا شش ساله شدن شوراها مد نظر قرار گرفته است، اظهار داشت: اگر این انتخاباتها با یكدیگر همزمان شود، سایه سیاست بیش از قبل بر انتخابات شوراها حاكم میشود و به طور حتم توجهی كه مردم به انتخابات اعضای شوراها داشتند به میزان زیادی تضعیف میشود و با این روند تضعیف شوراها را در پی خواهیم داشت. به گفته نجفی، شوراهای اسلامی شهر و روستا به میزان زیادی با مسائل سیاسی فاصله دارند: « با اصل این تفكر كه فكر میكنند اگر انتخابات شوراها و ریاستجمهوری در یك زمان برگزار شود، خوب است، مخالف هستم». مرتضی طلایی عضو اصولگرای شورای شهر تهران نیز جزو مخالفان این طرح است. اصولگرایان اما بیتوجه به این مساله در تدارك انتخابات شوراها هستند. مریم بهروزی دبیر كل جامعه زینب از تصویب تشكیل كمیته انتخابات به اتفاق آرا در شورای احزاب زنان اصولگرا خبر میدهد و دبیر كل حزب موتلفه با بیان اینكه «هماهنگی بین اصولگرایان برای انتخابات شورای شهر باید تحقق پیدا كند» گفته بود: از هم اكنون برای شركت در انتخابات شورای شهر و پیروزی اصولگرایان باید تصمیمات جمعی اتخاذ شود. وی افزود: در این راستا از مدتی پیش در جلسات حزب موتلفه اسلامی زمینههای یك ورود جامع الاطراف به انتخابات شورای شهر را به اتفاق بقیه اصولگرایان مورد بحث قرار دادهایم. در حالی كه مناقشه بر سر آخرین انتخابات پایان نیافته است، حزب موتلفه در تكاپوی انتخابات شوراهای اسلامی است كه به زودی برگزار میشود. هنوز تكلیف طرح كمیسیون ملی انتخابات مجمع تشخیص مصلحت نظام هم روشن نشده است و معلوم نیست شامل این انتخابات خواهد شد یا نه. اما حمیدرضا ترقی میگوید كه در مركز سیاسی حزب موتلفه اسلامی در رابطه با انتخابات شورای شهر ستاد خاصی تشكیل شد و این ستاد مشغول پیگیری مسائل مربوط به انتخابات شورای شهر است. با این حال شرایط در بین اصولگرایان هم عادی نیست چه اینكه دبیركل ائتلاف حزبالله ایران با هشدار به احزاب حامی دولت اینگونه موضعگیری میكند: «حامیان دولت با ورود به انتخابات شوراها به رسالت شوراها و پایگاه مردمی آن خدشه وارد نكنند. كسانی باید وارد شوراها شوند كه بتوانند مطالبات و خواستههای مردم را پیگیری كنند، نه اینكه آن را به دولت واگذار كنند.» باید منتظر ماند و دید نتیجه رویدادهای سال 89 كه مهمترین آن انتخابات شوراها خواهد بود به كجا خواهد انجامید.
منبع : ستاره صبح |
خرد کردن سازهایِ دانشجویانی که برای آزادی زندانیانِ جنبش نواخته بودند Posted:
جرس: تمامی سازهای اعضای کانون موسیقی دانشگاه صنعتی شریف که در آخرین روزهای سال گذشته (۸۸)، برای گرامیداشتِ دانشجویان دربند نواخته و برنامه اجرا کرده بودند، خرد و تخریب شد. به گزارش سامانه خبری پارلمان نیوز، دانشجویان گروه موسیقیِ دانشگاه صنعتی شریف، بعد از اتمام تعطیلات نوروزی و با بازگشت به دانشگاه و مراجعه به اتاق موسیقی، تمامی سازهای خود را شکسته مشاهده کردند. بنا به گفته یکی از دانشجویان آن دانشگاه، در روزهای پایانی سال گذشته طی برنامهای تحت عنوان «جشن شب عید» که همه ساله طبق روال مرسوم اجرا میشد، شعری برای دانشجویان در بند این دانشگاه خوانده شد و بعد از آن سرودی با همراهی سازهای توسط دانشجویان اجرا شد. به گزارش پارلمان نیوز، این دانشجوی دانشگاه شریف با بیان این نکته که "تا آخرین چهارشنبه سال و پیش از تعطیلی ساختمان فوق برنامه در ساعت ۱۲ ظهر و تعطیلی دانشگاه به دلیل نوروز، اعضا در این مرکز حضور داشته و کلیه اموال و سازهای دانشجویان سالم در محلشان قرار داشت"، خاطرنشان کرد "هنگامیکه برخی اعضا در روز ۱۴ فروردین درب اتاق را باز میکنند، سازهای گروه موسیقی را به شکل معنادار و مغرضانهای شکسته شده مشاهده می کنند." با توجه به اینکه در طول تعطیلات و زمان عادی، ورود و خروج به آن محل تحت نظارت و کنترل مسئولین دانشگاه می باشد، این دانشجوی فعال خاطرنشان نمود "به نظر میرسد با توجه به اینکه تا پایان سال سازها سالم و در تعطیلات درب ساختمان توسط مسؤلان فوق برنامه بسته بوده و عملا دانشجویی به سازها دسترسی نداشته است و با توجه به نحوه شکسته شدن سازها که نشانگر غیظ و خشم برخی بوده است، این عمل وقیح توسط افراد معلوم الحالی صورت گرفته که نه تنها با موسیقی اصیل و پاک ایرانی عناد و دشمنی دارند، بلکه از یادکردن دانشجویان در بند برآشفتهاند."
|
سید مرتضی آوینی؛ راوی فتح و دیار فراموشی Posted: بهار یکتا -
این آخرین روایت سید مرتضی از فتح بود و او به آرزوی دیرینه شهادت رسید. او که می گفت زندگی زیباست. اما شهادت زیباتر است. گویی می دانست که هنوز درهای آسمان برای مردان پاک گشوده است. گویی طاقت ماندن نداشت. رفت تا روحش آباد باشد. نردبان آسمان را بالا رفت که کرمی فربه در دل زمین نباشد. آوینی را حراج نکنید!! این را همسرش می گوید. مریم امینی . همو که مرتضی را آئینه زندگی اش می داند. سوم اردیبهشت سال پیش بود هنوز خبری از جنبش سبز هم نبود که این همسر شهید از همه جفایی که به آوینی می شود فریاد بر آورد و گفت نمی شود آثار و آرای متفکری چون آوینی را به حراج گذاشت. باور کردنش سخت بود که طرف دعوای او " گردانندگان سایت رسمی شهید آوینی" باشند. همانها که با استفاده از نام آوینی هر چه می خواهند در این سایت منتشر می کنند به بهانه اینکه " آوینی شخصیت ملی" است! او را به نفع فرقه خود مصادره کرده اند. به همین راحتی! مثل همه چیزهای دیگر چوب حراج زده اند به سرمایه های ملی و دلسوزان و علاقه مندان انقلاب و نظام. وقتی برادر، پدر و همسر به صراحت می گویند که هیچ گونه حق مادی و معنوی برای برپایی این موسسه به آنها نمی دهند. با خیالی آسوده می روند ولی می گویند که "پس ما هر کاري که بخواهيم مي کنيم". و استثنائا در این مورد دروغ نگفته اند. هر کاری که خواستند کرده اند تا این راوی فتح را به نفع خود مصادره کنند. عاشق شده بود! نزدیكانش میگویند که انقلاب زندگی او را عوض کرد. از هر آنچه بود و هر آنچه که می اندیشید. این ویژگی اش را همه متفق القولند. از تغییر نمی هراسید. در پیله تنگ نمی ماند. شهامت تغییر داشت و آنقدر شجاع بود که با صدای بلند از تغییرش بگوید و نیازی به وکیل نداشته باشد. وکلایی که در زمان حیات براو بر می آشفتند و چون بر نردبان آسمان پای گذاشت، پیکرش را به یغما بردند و بر خوانش نشستند. پروایی نداشت که بگوید اشتباه می کرده و دیگر نمی خواهد بر این اشتباه بماند. چیزی که برای خیلی ها سخت است که هجرت کنند از هر آنچه هستند و آنقدر در مرداب خود می مانند تا بوی تعفنشان همه را به فغان در آورد. می گویند در نامه ای شرح عشق گفته بود با برادر خویش. گفته بود که عاشق شده. عاشق صورت و چهره مرجع تقلیدی كه دیدنش برای او آرامش میآورد و گویی گمگشته سالیان اوست. همو که بعدها او را به سالها " دیار فراموشی" کشاند و درد مردمی را به تصویر کشید که تا آن روز کسی از آنان نگفته بود. وداع شاهانه سید مرتضی با زمین خیلی ها از سید مرتضی گفته اند. از هنرمند تا فیلسوف. اما خوب است او را از منظر همکارانش دید. بهروز افخمی که او را فرزند جنگ می خواند و شکارچی شیر، نه اهل جدال با کلاغها و کرکسها وکفتارها. او که باور دارد.... زمین و تمام افلاک خلق شده اند تا امثال سید مرتضی آوینی به عالم وجود بیایند و بدرخشند و ببالند و در راهی گام بردارند که به اجداد مطهرشان می پیوندد... می گوید فهمیده بود که به مقصد نزدیک شده است، و میدانست که در اواخر راه،جادوگران و خونآشامان و اشباح و اعوان شیطان، آشکارا و سراسیمه از این سو و آن سوپیش می آیند تا هر طور که بتوانند رهزنی کنند، این بود که سربلند نمیکرد و تمام هوش و حواسش را به پایش داده بود، آرام و پاورچین گام برمیداشت و قدم در جای پای راهنما میگذاشت، این میدان شوخی ندارد و حتی یک قدم لغزش را بر نمیتاب.... شعارشان خانه نشین کردن آوینی بود مهدي همايونفر از اعضاي اصلي گروه جهاد تلويزيون در زمان جنگ در بيشترساختههاي تصويري سيدمرتضي آويني، می گوید ده سال بیش از 18 ساعت در روز کم نیست برای آشنایی فردی. همو که بر این باور است که می خواستند آوینی را خانه نشین کنند. می گوید که مرتضایی که در زمان جنگ میشناختم، با مرتضای سالهای 71 و 72 هیچ فرقی نداشت. همان ویژگیها را داشت با همان ایمان و تعهد و تقید. می گوید آوینی که پیش از این بسیار به «مجمع هنرمندان مسلمان» علاقه داشت و امیدوار بود که آنها بتوانند در فضای فرهنگی جامعه کاری انجام بدهند، دیگر به جایی رسید که در مجمع شرکت نمیکرد. در نتیجه ما هم نمیرفتیم. میگفت «چه اصراری است ما در جمع دوستانی باشیم که ما را دوست ندارند.» ...و... هیچکدام علاقهای به آوینی نشان نمیدادند. حرفهای مختلفی میزنند، اما مرتضی آوینی به بهانههای مختلف، دیگر حاضر به شرکت در این جلسات نبود. فشارهای مختلف مرتضی را از پای درآورد. و مرتضی نمی دانست که همانها که از زنده اش هراس داشتند، چگونه پیکر بی جانش را می خواهند تا با آن فخر فروشی کنند و دوستان و همسنگرانش را در بند. اقتدار دماوند شما وقتی در مقابل کوه دماوند میایستید، اقتداری را در این بلندا میبینید که لاجرم در برابر بزرگی خداوند سر تعظیم فرود میآورید. حالا کسی که در پای دماوند ایستاده است نمیتواند آن بلندا و بزرگی را توصیف بکند و حق مطلب را هم به جای بیاورد. ایشان معمولی بود و بزرگ بود. خیلی معمولی بود. بعضی اوقات اینقدر آدمها معمولی میشوند، بزرگیشان دیده نمیشود و ما در کنار آدم معمولی بزرگی بودیم که بزرگیشان را نمیدیدیدم، نمیفهمیدیم و شاید حظ فراوانی از این همه بزرگی نصیب ما نمیشد........ زمان با سرعت از کنارمان رد شد و ما یک روزی به خودمان آمدیم که دیگر ایشان را از دست داده بودیم و ما ماندیم و بسیاری از افسوسها..... این را محمد نوری زاد می گوید. همو که در گروه تلویزیونی جهاد سازندگی با سید آشنا می شود و می گوید که چه تاثیر شگرفی از او گرفته است. همو که جهت گیری و ساماندهی روحیه اش را مدیون سید مرتضی است. همو که با مصطفی دالایی و محمد صدری به عنوان شاگردان به گرد او جمع می شدند و درس سینماگری می آموختند. در اتاق كوچك و تاریكی که هر وقت می خواستند می گشودند. اتاقی یك میز تدوین از جنس مووی الا، سجادهای كه قرآنی كوچك در آن بود و زیراندازی زبر كه شبها سید روی آن میخوابید. همان محمد نوری زادی که بیش از 100 روز است به جرم بلندای اندیشه اش مهمان اوین است. در غربت گمگشته دیار فراموشی گفته می شود به امام خمینی خبر داده بودند جایی هست در دل کویر که مردمش از همه چیز محرومند و او هیاتی سه نفره را عازم منطقه می کند تا سرانجام خبر از بشاگرد می رسد. ولی شاید اولین بار که مردم با این نام آشنا شدند، با صدای آوینی بود که می گفت در غربت آنسوی یاد های گمشده گذشته های دور دیاری هست به غربت " بانگ جرس" قافله ها ی دور و قله های خفته زمان زن خسته ای بود ، نشسته سنگ آسیاب به دستی می چرخاند و روزها را چون هسته های خرما آرد می کرد و برای بچه ها نان پیری و بیماری می پخت. خواب زدگان غافل پهنه رویاها بودیم که خواب زده می رفتیم و شیرینی خواب به تلخی گرسنگی! تا دریابیم که چقدر بوی نان هسته خرما شیرین است و چقدر تلخ است وقتی که زینب جز خمیر هسته خرما نمی خورد… و دیار فراموش شده ای را که به آغوش آفتاب خزیده است چون فرزند تب داری که به آغوش پدرش و آن آفتاب پیر جماران باشد و تو گم گشته ای از دیار فراموشی .. روایت فتح؛ شاهنامه دفاع مردانه روایت فتح، روایت عاشقانی است که عشق، قلبشان را تا آنجا انباشته که ترس از مرگ جایی برای ماندن نمیبیند. حکایت بسیجیان عاشقی که عقل مصلحتاندیش را کنار گذاشتهاند و با عشق کاری میکنند که هیچ عقلی را یارای انجام آن نیست...... آوینی اشراق را به عرصه مستند سازی کشاند. می گفت به تجربه دریافته بودیم که حقیقت هستی امکان ظهور در سینما را دارد؛ منتها باید تکنیک و تکنولوژی سینما را که همواره مانع و حجاب این تقرب هستند، اهلی کرد. و این اهلیت اگرچه با مهارت فنی نسبتی غیرقابل انکار دارد، اما بیش از هر چیز به نسبتی رجوع دارد که فیلمساز با عالم وجود خود برقرار میکند. بنابراین خودمان را یکسره تسلیم واقعیتی میکردیم که در جبههها وجود داشت. می گویند چند دانشجو بودند که راویان فتح شدند بعدها. در سال 57گروهی از دانشجویان روانه روستاها شدند تا برای سازندگی به نقاط محروم کشور بروند و بیل بزنند. کمی زود دریافتند که باید بیل به کناری نهند و دوربین بدست گیرند تا بتوانند به تصویر کشند آن همه محرومیت را. از کردستان گرفته تا بشاگرد. سیل خوزستان، گمگشتگان دیار فراموشی (بشاگرد) و خانگزیدهها حاصل این تلاش بود. با آغاز جنگ راهی جبهه شدند و چند سالی طول کشید تا این گروه بمدیریت شهید آوینی مستند سازی از جنگ را آغاز کرد و نام آن گروه خودجوش را " روایت فتح" نهادند. 63 قسمت که رشادتها را به تصویر کشیده بود. و به اعتراف همگان بی نظیر بود در عرصه مستند سازی. شاهنامه دفاع خواندنش. چرا که آوینی معتقد بود برای آیینهسانی سینما و این که قابلیت تجلی حقیقت را پیدا کند باید موانع سر راه تجلی حقیقت را از میان برداشت. بخشی از این موانع در درون فیلم ساز نهفته است. پس او باید آلودگیها و آلایشهای درونیاش را زدوده و خود را از میان بردارد تا درون او چون آیینه قابلیت تجلی حقیقت را پیدا کند. راوی فتح شد تا حدیث عشق بسراید. و بقول نوری زاد با صدای حزن انگیزش از زیبایی گل بگوید. اما همان را هم تاب نیاوردند و در کنار همه هجمه ها، سال 1370 بود که تصویر و صدای سیدمرتضی در تلویزیون ممنوع بود! بعدها رهبری دستوری مبنی بر از سرگیری روایت فتح صادر کرد..... و بعد از شهادت آوینی سپاه که خود را داعیه دار " شهدا" هم می دانست، این سنگر را هم فتح کرد و کار فرهنگی روایت فتح که در زمان آوینی آماج تهاجمات و دشنامهای سیاست زدگان در روزنامه وابسته به رهبری،بود، در نبود او به تاراج و غنیمت سپاه رفت. گویی آوینی می دانست قرار است چه برسر راویان فتح بیاید که گفته بود: فیلم سازان روایت فتح هم عاشقانه فیلم میساختند. این کارهایی که ما میکردیم از پول، بوروکراسی یا سیستمهای نظامی یا هر چیز دیگر برنمیآید. عشق میخواهد و انگیزش و ریشه هر انگیزشی هم در عشق است. و راویانی که با عشق روایت فتح می کردند، نامحرم شدند!مثل همه دیگر.... و حال می خواهند برایش " رویای بیداری " برگزار کنند در حالی که یارانش را به اسارت برده یا در گوشه عزلت کشانده اند. کجاست که آوینی روایت فتحی سبز بسراید.... شهری در آسمان شهری در آسمان که به واقعه محاصره، سقوط و باز پس گیری خرمشهر میپرداخت، در ماههای آخر حیات زمینی سید مرتضی آوینی از تلویزیون پخش شد، شهری که دروازهای در زمین دارد و دروازهای دیگر در آسمان و او در جست و جوی دروازهی آسمانی شهر كه به كربلا باز بود راهی آن دیار شد. اما برنامه اش ناتمام ماند و در روز جمعه بیستم فروردین 1372 مسافرش را آسمانی کرد. و او که دل به قفس دنیا نبسته بود. دلش مالامال از عشق شد. دست در دست شهيدانی داد که بر کرانه ازلى وابدى وجود نشسته بودند و از قبرستان عادات سخيف و منجلاب بيرون رفت.
|
انتقال عارفی و طبرزدی به بند عمومی زندان اوین پس از ماهها سلول انفرادی Posted:
جرس: به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، امیرضا(پیمان) عارفی، زندانی محکوم به اعدام و مهندس حشمت الله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران، امروز پنجشنبه،۱۹ فروردین ماه، از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند عمومی ۳۵۰ آن زندان منتقل شدند. امیر رضا(پیمان) عارفی، جوان ۲۱ سالهای است که دوماه پیش از انتخابات بازداشت شده بود و به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی ایران با حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، در تاریخ ۲۷ بهمن ماه سال گذشته محارب شناخته و به استناد قانون مجازات اسلامی به اعدام محکوم شد. بهمن ماه گذشته، آرش رحمانی و محمد علی زمانی نیز، با شرایط و اتهام مشابهِ عارفی، اعدام شدند. این گزارش خاطرنشان می کند همزمان مهندس حشمت الله طبرزدی که در تاریخ هفتم دی ماه (یک روز پس از حوادث خونین عاشورا) بازداشت و طی این صد روز، در بند امنیتی زندان اوین به سر می برد نیز، به بند عمومی زندان اوین منتقل شد. طبرزدی، طی چند سال اخیر، بارها بدلیل موضاع انتقادی و همچنین نامه سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی، مورد بازداشت و محکومیت های سنگین قرار گرفته بود.
|
مروری بر روزنامه های پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۹ Posted:
سرمقاله نویس امروز تهران امروز، همچنین تصریح می کند : طباطبایی همچنین با طرح این پرسش که "مهمترین عاملی که می تواند دستگاه قضایی و نظام جمهوری اسلامی را در برخورد با فساد یاری دهد، کدام است؟"، می نویسد: این روزنامه در انتها خواستار تغییر نگرش مسئولان قضایی به رسانه ها شده و تاکید می کند:
سرمقاله نویس امروزِ آرمان همچنین گریز و اشاره ای به ایران داشته و تصریح می کند : میدری همچنین ایجاد فرصت برابر در یک جامعه را نیازمند وجود فضای آزاد اطلاع رسانی و آزادی بیان دانسته و متذکر می شود:
کیهان چاپ تهران کیهان همچنین به این سخنان جهانبگلو اشاره می کند که گفته است:"... چیزهایی كه در اینترنت و تلویزیون جمهوری اسلامی یا جاهای دیگر درباره آقای جین شارپ و كاخ سفید به مردم ایران می گویند، كاملاً غلط است. كافی است شما بروید زرتشت و شیخ سعدی را بخوانید، اندرزنامه ها و اخلاق ناصری را بخوانید، چیزهایی كه متعلق به ملت ایران چه در دوره قبل از اسلام چه بعد از اسلام است، فرهنگ عدم خشونت در آنها وجود دارد." کیهان نویسِ امروز معتقد است:
بنا به گزارش این روزنامه، استاندار تهران همچنین خاطرنشان کرده است:
گزارش اول روزنامه ابتکار ضمن انتقاد از وضعیت فعلیِ حاکم در کشور و حملات متقابل شخصیت ها به یکدیگر، خاطرنشان می کند "این موضوع، گویی به حوزههای دیگر نیز سرایت کرده و ازحوزههای اجتماعی و اقتصادی گرفته تا حوزههای فرهنگی و هنری، چهرههای شاخص نیز گویی نقد علمی و فنی را وانهاده اند و در مطبوعات و سایتها با هم نامه سرگشاده رد و بدل میکنند و از پشت پردهای سخن میگویند که خود پیش از این سعی در پوشاندن آن داشته اند." این گزارش همچنین به جزییات افشاگری و دعواهای رسانه ای الیاس نادران با محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد، فرج الله سلحشور و مسعود ده نمکی، علیرضا قزوه و عبدلجبار کاکایی پرداخته است.
سرمقاله نویس رسالت همچنین خاطرنشان می کند :
این گزارش بهار همچنین تصریح کرده است:
|
Posted: حسن یوسفی اشکوری -
نه! انگار نمی شود کار روزانه را ادامه داد! صبح روز پنجشنبه19 فروردین است. پشت کامپیوتر نشستم تا کار معمول هر روزه ام را آغاز کنم. اما اول طبق معمول سری به ایمیل ها و نیز چند سایت خبری زدم تا ببینم دنیا دست کیست! سایت جرس را دیدم. عنوان نوشته ای از مریم باقی و تصویر آشنایش نظرم را جلب کرد. صفحه را باز کردم. نامه ای بود از دختری دردمند اما دلیر و استوار به بابای دردمند تر اما دلیر تر و استوارتر در بندش عمادالدین باقی. معمولا خواندن مقالات به ویژه طولانی را برای عصرها و یا اواخر شبها می گذارم. این نوشته نیز طولانی بود اما خواندم. از شما چه پنهان خواستم چند خطی بخوانم و تمامش را به وقت مناسب بگذارم. اما وقتی آغاز کردم، نفهمیدم کی تمام شد. پس از پایان تازه به آغاز باز گشتم و دیدم طولانی بوده است و خواندنش با وقت من نامناسب. اما هرچه بود از خواندنش پشیمان نشدم. این رنجنامه خاصیت دیگری هم داشت و آن به یاد آوردن بخشی از خاطرات تلخ و شیرین سال 79 و به طور کلی دوران زندانی بودن من و باقی در زندان اوین است. پیش از آمدنم از پاریس به وطن در مرداد 79، باقی در بهار بازداشت شده و در اوین بود. به یاد می آورم که در همان زمان ( شاید تیرماه ) نوشته ای شبیه همین نوشته اخیر از خانم مریم منتشر شده بود که خطاب به پدر بود. من در همان زمان، زمانی که می دانستم به زودی در کنار باقی خواهم بود، نامه ای از پاریس برای او نوشتم و با او همراهی و همدلی کردم. اکنون پس از ده سال درست همان ماجراها است و همان زندانی شدنها و همان رنج زندانی ها و خانوده ها البته در سطح گسترده تر و در ابعادی فاجعه آمیز تر. مخصوصا در این ده سال خانواده باقی به طور خاص حتی یک روز هم در امنیت و آرامش نبوده است. بازجویی های بی وقفه، پرونده پشت پرونده، اتهام پشت اتهام، زندان پشت زندان، تهدید پشت تهدید . . .شاید اگر محمد قوچانی نسبتی با این خانواده و باقی نداشت، کمتر دچار دردسر و بیکاری می شد. نمی دانم! هر چند قوچانی خود به دلیل توانایی های و اثرگذاری هایش به قدر کافی مستوجب کیفر و محرومیت از عرصه قلم و مطبوعات هست. به هرحال اکنون باقی برای بار سوم به طور رسمی زندانی شده است. جرم او چیست؟ همه می دانند و زندان بانان نیز می دانند و نیازی به بازگویی نیست. اما به این برادر عزیز و دانشور و مبارز و مقاوم عرض می کنم که « زمستان خواهد گذشت . . . » و او، و البته دیگران نیز، با سرفرازی به خانه و جامعه باز خواهید گشت و روسیاهی و شرمناکی بر اهالی زمستان و زمستان سازان خواهد ماند. به هرحال هر کسی که با ستم و نقض حقوق بشر در هر جامعه ای مبارزه می کند، لابد پذیرفته است که این بهای آزادی و عدالت است. اما به راستی تا کی قرار است که ما تاوان بپردازیم؟ نمی دانم، اما این را می دانم که آزادی و تنفس در هوای آزاد چندان ارزش دارد که اگر آدمی تمام عمر در زندان بماند و حتی جان خود را به فرشته آزادی و عدالت تقدیم کند، زیان ندیده است. این را کسانی بیشتر می فهمند که خود گرفتار زندان و بازجویی و دادگاه و محاکمه و رنج زندان شده باشند و در عمل ستم و تحقیر و تبعیض و بی قانونی را تجربه کرده باشند. مریم، دخترم! دل قوی دار که خدا با شما است و نفس مبارزه برای آزادی یک ارزش است، ولو هیچگاه به نتیجه جمعی نرسد! پس مانند پدرتان آزادی خواه و عدالت طلب و تیماردار ستمدیدگان و استوار و در عین حال تهی از خشم و خشونت و حس انتقام و کینه باشید. خدا نگهدارتان |
Posted: صادق شکیب -
کمپوت و میوه را که در نایلون دستی بزرگی قراردارد ازصندلی عقب اتوموبیل برداشته به سمت خانه ی رحمان می روم . رحمان هفته هاست که به سرکار نیامده است . موقتاً راننده دیگری را به جای اوبرای راندن کمباین گمارده ایم تا کار درو گندم برزمین نماند . رحمان راننده ماهری است . سیه چرده با اندامی ریز و لاغر ، فوق العاده چست و چالاک که در اوّلین نگاه توجه هر کسی را بخود جلب می نماید. روغن کاری و کارهای فنی خرده ریز ماشین آلات شرکت را با مهارت و دقت انجام می دهد. همیشه بعد از فصل درو، کمباین را خوابانده وبا تحویل گرفتن کمپرسی ده تن شرکت ، مشغول کار می شد. رحمان کم سخن می گوید .غم گنگی بر چهره اش ماسیده است . شاید هم این احساس من است که همیشه غمی نا شناخته را در سیمایش می بینم . میدانستم خواهری دارد که گاهی اوقات برای دیدار و شام به خانه آنها می رود .رحمان هیچگاه از خواهرش حرفی نمی زد. هردو سه هفته یکباری که کارش را ساعتی زودتر تعطیل می کرد، حدس می زدم که می خواهد سری به خواهرش بزند. از کارگران همکار رحمان شنیده بودم که خواهرش بیست ساله است و شوهرخواهر پیرش دستفروش میدان تره بار است . رحمان چند سالی از خواهرش بزرگتر ومجرد است و شبها در خوابگاه شرکت می خوابید . پارسال تقریباً همین موقع بود که شنیدم خواهر رحمان بعلت رابطه نامشروع بازداشت و زندانی شده است . از همان زمان تمرکز حواس رحمان از بین رفت . از همه دوری می کرد . و به ندرت کلمه ای با کسی رد و بدل می نمود. من هم نخواستم در این مورد صحبتی با وی داشته باشم . راستش دراین همه گرفتاری برایم چندان اهمیتی نداشت. گاهی هم که به مناسبتی به یادماجرا می افتادم بهیچ وجه نمی توانستم عاقبت کار را حدس بزنم... یک روز شنیدم که قرار است فردا خواهر رحمان را سنگسار کنند . رحمان از همان روز دیگر سرکار نیامد. از همه سراغ رحمان را گرفتم وخرده خرده فهمیدم که کجاست وتقریبا بعد از گذشت حدود دو ماه ازغیبت رحمان تصمیم گرفتم سری به رحمان بزنم. می دانستم در بستر بیماری افتاده است . وفهمیده بودم که در اتاقی اجاره ای از خانه ای واقع در حاشیه شهر زندگی می کند. زنگ تقریبا آویزان در را که فشار میدهم ، پسر بچه خردسالی در را به رویم باز می کند. با نا آشنایی سلام می کند وچشمان سیاه وتیزش می دود به سمت اتوموبیل غریبه من وباز می گردد وچهره ام را با کنجکاوی نگاه میکند.ناشیانه لبخندی می زنم .اوهم لبهایش کمی ازهم به خنده بازمی شود. چشم های کنجکاوش را همچنان از پایین به صورتم دوخته است . برای آشنایی بیشتر دستی بر سرش میکشم : رحمان خانه است ؟ رحمان راننده ؟ کمی مکث میکند ، صورتش را به سمتی می چرخاند وبعد با اشاره انگشت اتاقی را در ته حیاط نشانم می دهد ، واز سرراهم در ورودی در کنار می رود. وارد می شوم ومسیر تا اطاق رحمان را طی می کنم . سوزش نگاه جستجوگر پسر خردسال را همچنان پشت سر خود احساس می کنم . پس از چند ضربه به در اتاق ، با شنیدن "بفرمایید " ناله وار رحمان در را باز کرده وارد اطاق رحمان می شوم . اتاقی است سه در چهار که با زیلوی رنگ و رو رفته ای مفروش شده است . رنگ دیوار ها کدر وچرک مرده است . چراغ خوراک پزی چربی گرفته ای داخل سینی بزرگی قراردارد . چند بشقاب ملامین ،یک قابلمه متوسط و دو سه استکان با نعلبکی های گلسرخی روی هم در گوشه اتاق چیده شده اند. رحمان در بالا دست اتاق بر تشکی دراز کشیده است . چنان لاغر شده است که به زور می توانم شباهتی مابین وی با دو سه ماه قبلش بیابم . آرام در کنارش می نشینم و جویای حالش می شوم . خیلی آرام ، انگار که صدایی ازدور دست ها بیاید می گوید: بد نیستم و سکوت میکند . با کلماتی شمرده می گویم : رحمان تسلیت میگویم وبا تواحساس هم دردی می کنم. باور کن دردی که تو داری همه ما، البته هر کدام به نوعی، داریم. چه می شود کرد، فعلاً اوضاع جهنم سوزانی است که آتش اهریمنی آن دامن هر کسی را به نوعی می سوزاند. از مشاهده احوال رحمان پاک احساساتی شده ام .دنبال رشته اعتمادی میگردم .می خواهم هرچه در دل دارد بیرون بریزد تا ببینم آیا می توانم کاری بکنم . رحمان دمی با غرورش دست وپنجه نرم میکند. چشمان نزارش را به صورتم می دوزد .اما زود رو بر می گرداند وسرش را به زیر می اندازد. - حرف بزن رحمان ! صورتش را به دیوارروبرو برمی گرداند. : چه بگویم ! - ازغمت بگو.ازخواهرت ! با سری افکنده به زیر و چشمانی اشکبار و صدایی که گویی از دوردست دشت می آید آغاز میکند:مهندس ! غم من، غم منه ! نباید کسی را شریک کنم. بگذار به درد خودم بمیرم. - نه رحمان! غم تو ، فقط غم تو نیست. غمی است که باید تقسیمش کنیم که راحت تر تحمل بشود - آخر ما را که با کسی کاری نبود. من و خواهرم تنها فرزندان پدر و مادری فقیر بودیم. پدرم از رنج ناداری وفقر دیر ازدواج کرده بود. با همه تقلایش نتوانست ما را به مدرسه بفرستد. از همان بچگی شاگرد شوفر شدم . خواهرم نیز در خانه وردست مادرم بود. پدرم پیر و از کار افتاده شده بود. هیچ درآمدی نداشت . مادر م در خانه های مردم کلفتی می کرد تا بتواند شکم ما را سیر کند. من هم با صنار سه شاهی که می گرفتم فوقش می توانستم لباس دست دوّمی برای خود یا خواهرکم بخرم. خواهرم که بیشتر از دوازده سال نداشت خواستگار ی پیدا کرد. آنهم چه خواستگاری ! بیش از پنجاه سال داشت . خواهرم جای نوه او بود. پیرمرد زنش مرده بود عقیم بود و بچه دار نمی شد . پدرم که دیگر از تأمین مخارجمان عاجز بود بعله را گفت و خواهرم زن آن مرد پنجاه وچند ساله شد. خودم شنیدم که پدرم شبی با تلخی به مادرم که اعتراض داشت می گفت : حداقل ازگرسنگی نمی میره ، پاشم به کوچه باز نمی شه که بازیچه نامردها بشه ! پس ازگذشت چند ماه ازازدواج خواهرم پدرفوت کرد وهنوز سال پدر تمام نشده مادر هم بدنبالش رفت . من هم آمدم شرکت شما راننده شدم. رحمان مکثی کرد. چشمان نزارش را چرخاند .نگاه بی رمق اما تیزش را به من دوخت وگفت : اصلا چرا این حرف هارا به شما می گویم . فقط باعث ناراحتی شما می شود.وسکوت کرد. - نه رحمان جان! ما هم آدمی زادیم ما باید غم همدیگر را بخوریم. خواهش می کنم ادامه بده . من خودم برای شنیدن آمده ام .شاید حداقل کمی سبک تر بشوی. خواهش می کنم ادامه بده . رحمان بازچشم هایش را به دوردست دیوار دوخت وادامه داد : چندسالی به همین منوال گذشت. تا این که روزی شنیدم خواهرم را به علت رابطه نامشروع دستگیر کرده اند . به ملاقاتش رفتم .دورچشم های نازنینش سیاهی بسته بود. لاغر شده بود مثل نی. گفت دروغه وسرش را انداخت پایین . گفتم آخر چیزی بگو، گفت از کوچه مرا دزدیدند وبه زور بردند و ... دیناری پول در بساط نداشتم برایش وکیل بگیرم . از شرم و خجالت به همکارانم نیز چیزی نگفتم تا حداقل کمکم کنند . موضوع کینه محلی بود وهر دو طرف بانفوذ. هم آن که خواهرم را دزدیده بود وهم آن که لو داده بود. در بازجویی ناجوانمردانه خواهر ساده دلم را گول زده بودند. به او گفته بودند اگر رابطه با آن مرد را که خیلی جوانتر از شوهرش بود صراحتاً به گردن بگیرد ، طلاقش را از شوهر پیرش خواهند گرفت و همسر آن مرد جوان خواهد شد. خواهرکم فریب چرب زبانی بازجو را خورده بود و هر آنچه را که تلقین می کردند او هم ازترس طوطی وار تکرار می نمود. وسرانجام هم براساس همین اعترافات محکوم به سنگسار شد. چهره تکیده رحمان در غمی پنهان شعله می کشید. سکوت بود وسکوت. پس ازلحظه ای صورتش را بازبه صورتم دوخت: آقای مهندس خیلی اذیت شدین . مرا ببخشید. من حتی یک استکان چای هم برای شما آماده نکردم. - مهم نیست رحمان جان. خواهش می کنم ادامه بده. روز سنگسار خواهرت من هم بودم. دردناک بود. رحمان دوباره با دقت به صورتم زل زد: شما هم بودید؟ شما هم سنگ پرت کردید؟ - نه رحمان . من سنگ پرت نکردم .من فقط گریه می کردم . - روز سنگسار رفتم به میدان مرکزی شهر، که محل سنگساربود . خواهرم را کفن پوشانده بودند. وقتی که اورا تا کمر در چالی که کنده بودند می گذاشتند . مرا که در صف اوّل انبوه جماعتی که آنجا جمع شده بودند دید، شیون کرد. نامردهااو را سنگباران کردند. نتوانستم جیغ های وحشتناکی را که خواهرم می کشید و سر و صورت شکسته و خونینش را طاقت بیاورم . خودم را بر رویش انداختم . و بر صورت خون آلودش از ته دل بوسه زدم . نامردهایی که خودشان مرکزفساد وگناهند مرا نیزسنگسار کردند و چند مأمور باطوم بدست نیز کشان کشان وکتک زنان مرا به زندان بردند. چند روزی در بازداشت بودم. رحمان بازهم سکوت کرد. چهره اش ازعصبانیت وخشم می لرزید. چشمان بی رمقش آرام نداشت .مشت هایش را به هم می مالید. نفسش به شماره افتاده بود. کمی جلوتر رفتم. شانه هایش را که به نظرم بسیارنحیف می آمد کمی مالش دادم . اندکی که آرام شد سرش را بر شانه ام گذاشت وسیل اشک بی محابا روانه شد : آه ... غرورم را شکستند مهندس .غرورم را شکستند ! حکم که اجرا شده بود وطرفین که به هدفشان نایل شده بودند آقایان هم لطف و مرحمت نموده آزادم کردند. از همان روز دیگر نه روی آن را دارم که سر کار بیایم ونه حالش را ... بازهم سکوت کرد شانه هایش را که در اختیار من بود ازمن دور کرد. با دستی اشک های ماسیده اش را پاک کرد وبه دیوار تکیه کرد. پای راستش را ستون آرنجش کرده بود ودست راستش مرتب با چشمهایش درتماس بود. نگاهش را ازمن میدزدید.گفتم ادامه بده رحمان. دنیا که به آخر نرسیده است. - ببین مهندس ای کاش خجالت نمی کشیدم و قبلاً ماجرا را به شما می گفتم . می دانم شما کمک می کردید که برای خواهرم وکیل بگیریم. مطمئنم اگر آن طفلک وکیل داشت کار به اینجا ختم نمی شد. انگار حرفی برای گفتن نداشتم .نتوانستم آنجا بنشینم از رحمان خداحافظی کردم وازخانه بیرون آمدم. حس وحال عجیبی داشتم . سوار بر اتوموبیل ساعتی بی هدف در خیابان پرسه زدم. از ناراحتی اعصاب چند روزی نتوانستم به سر کار بروم . هر ازگاهی خبری از رحمان میگرفتم. حاضر نشد به سرکار بازگردد. دو سه ماه بعد از دیدار هم شنیدم که رحمان ترک دیارکرده وبه نقطه نا معلومی رفته است . ... سالها می گذرد . اما قصه سنگسار آن زن هنوز هم همه جا ورد زبانها است. هر وقت که منطقه دچار خشکسالی گردد یا گرانی مردم را به زحمت بیاندازد ویا ... هر بلایی که نازل شود، می گویند . نفرین آن بی گناه که به آن صورت وحشیانه سنگسار و هلاک شد، دامن همه را گرفته است. همه ، چه آن هایی که شاهد ماجرا بودند وچه آن هایی که اصلا سنشان به آن قد نمی دهد از نفرین آن زن می گویند، که هیچگاه گریبان این دیار را رها نخواهد کرد. نمی دانم باور کنم یا نه ؟ ولی اگر درنفرین حقیقتی وجود دارد پس کی دامن کثیف عاملین وحشی آن قتل فجیح را خواهد گرفت...؟
Sadeg.shakib@yahoo.com |
انتقاد نمایندگان اصلاح طلب به سرپیچی دولت از قوانین مصوب مجلس Posted: دولت حق ندارد در اجرای قوانین قصور کند -
جرس: در ادامه اعتراض به سرپیچی و بی توجهی دولت به قوانین مصوب مجلس و تلاش دولت در جهت بی اثر ساختن قوانین، دو عضو فراکسیون اقلیت مجلس، ضمن بیان این نکته که "عدم اجرای قوانین مصوب مجلس، توهین به ملت و قانون اساسی محسوب میشود"، خاطرنشان کردند "دولت حق ندارد نسبت به اجرای قوانین قصور و کوتاهی کند." محمود احمدی نژاد تا کنون از پذیرش قانون مصوب مجلس پیرامون طرح هدفمند کردن یارانه ها در بودجۀ سال ۸۹ و موارد مربوطه طفره رفته و بدلیل اینکه مجلس مطابق نظر کارشناسان خود و نه موافق میل دولت تصمیم گیری و قانون تصویب نموده ، به طُرُقِ گوناگون مجلس را تحت فشار یا تهدید قرار داده است.
به گزارش پارلمان نیوز، سیروس سازدار، عضو فراکسیون اصلاح طلبان مجلس شورای اسلامی، امروز ضمن بیان اینکه "عدم اجرای قانون به معنای بی توجهی به نص صریح قانون اساسی می باشد" و "مجلس در رأس امور قرار دارد"، تاکید کرد "قوای دیگر باید به رای مجلس که نمایندگان آن برخاسته از آرای مردم و انتخاب آنها هستند، احترام بگذارند." این عضو کمیسیون انرژی مجلس هشتم همچنین به عملکرد و نافرمانی دولت از رای نمایندگان ملت و جنجال سازی رئیس دولت در آستانه نوروز (ارجاع به همه پرسی) اشاره کرد و گفت "متاسفانه دولت در حالی که میتوانست مشکل خود در خصوص میزان درآمد ناشی از هدفمند کردن یارانه ها را با رایزنی بیشتر با مجلس رفع کند، با کشاندن اختلافات به فضای جامعه، بیشتر خود را در تنگنا قرار داده است." این نماینده اصلاح طلب مجلس همچنین خاطر نشان کرد: "اصرار دولت با چنین صراحتی بر عدم اجرای قانون، شائبه بی توجهی به قانون و قانون گریزی را به قوت تبدیل کرد و جای تعجب دارد موضوعی که در مجلس به تصویب رسید و مورد تایید شورای نگهبان هم قرار گرفته و در کنار آن بحث های کارشناسی در خصوص آن صورت پذیرفته است، چگونه دولت حاضر است بگوید آن را به اجرا نمیگذارم." همزمان سیدمحمدمهدی پورفاطمی، نماینده اصلاح طلب و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس نیز، خاطرنشان نمود: "عدم اجرای مصوبات مجلس توسط دولت، منجربه ایجاد بدعتی نو و خطرناک در کشور می شود؛ چون هنگامی که مصوبه ای به تایید مجلس و شورای نگهبان می رسد، به قانون تبدیل شده و دولت حق ندارد نسبت به اجرای آن قصور کند." این عضو فراکسیون اقلیت مجلس همچنین تصریح کرد "این نخستین بار در تاریخ قانونگذاری پس از پیروزی انقلاب است که دولت با صراحت از اجرای قانون عدول می کند و نمایندگان انتظار دارند هیات رییسه مجلس با قاطعیت بیشتر و محکم تری در برابر قانون گریزی دولت بایستد." وی متذکر گردید "اگر مجلس کوتاهی کند شأن قوه مقننه به حدی تنزل میِ یابد که هر چه دولت اعلام کند باید به تصویب برساند." لازم به ذکر است در واکنش به بی توجهی دولت احمدی نژاد و در راس آن رئیس دولت به قوانین مصوبه، اواخر سال گذشته غلامرضا مصباحی مقدم احمد توكلی الیاس نادران، سه تن از نمایندگان اصولگرای مجلس، صبر خود را از دست داده و طی نامه ای تفصیلی و بیان این نکته که "رئیس قوه مجریه حق سرپیچی از قانون مصوب مجلس را ندارد"، وی را به مناظره دعوت کرده بودند. اوایل سال جاری نیز، مسعود پزشکیان و محمدحسین فرهنگی، دو نمایندۀ اصولگرای مجلس هشدار داده بودند: "موضع گیری احمدی نژاد و بهانه وی برای اینکه قانون مصوب مجلس را اجرا نکند به هیچ وجه پذیرفته شده نیست... قانونی که به مرحله تصویب رسید، همه ملزم هستند که از آن تبعیت کنند همچنانکه قانون هدفمند سازی یارانه ها که به تصویب رسیده، باید بلافاصله توسط دولت اجرائی شود ."
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |