جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


بابک زنجانی در اوین می ماند

Posted: 01 Jan 2014 02:34 AM PST

محل و بند بازداشت متهم مشخص نیست
جرس: به دنبال انتشار برخی اخبار در ارتباط با احتمال آزادی بابک زنجانی با قید وثیقه، یک منبع آگاه تاکید کرده که "میلیاردر ایرانی همچنان در زندان اوین خواهد ماند."

 

وی که خواست نامش فاش نشود در گفت و گو با ایرنا با اعلام این مطلب افزود که آزادی زنجانی با ارایه وثیقه ممکن نیست.

 

بابک زنجانی میلیاردر ایرانی روز گذشته (دوشنبه) پس از دستگیری به زندان اوین منتقل شد.

 

علت بازداشت وی داشتن پرونده ای در شعبه 15 دادسرای کارکنان دولت می باشد که در حال رسیدگی است.

 

عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران نیز روز یکشنبه گذشته از مفتوح بودن پرونده بابک زنجانی در دادسرای تهران خبر داده بود.

 

پرونده مزبور در رابطه با جرایم اقتصادی در دادسرای تهران تشکیل شده است.

 

تلاش  خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در ارتباط با یافتن شماره بند و محل نگهداری بابک زنجانی در زندان اوین بی نتیجه ماند.

ادعای جدید فرمانده کل سپاه: گسترش بیداری اسلامی بعد از فتنه ۸۸ و حماسه ۹ دی کلید خورد

Posted: 01 Jan 2014 12:56 AM PST

در ادامه موج جدید حملات و اهانت ها به جنبش سبز، فرمانده کل سپاه پاسداران مدعی شد: "توسعه و گسترش بیداری اسلامی بعد از فتنه ۸۸ و حماسه ۹ دی، نصرت الهی بود." همزمان دبیر شورای نگهبان  نیز با ادعای اینکه "موسوی ریگی در کفش داشت و به آمریکا خط می‌داد"، گفت: "اوباما نام موسوی را چندین بار در سخنرانی‌هایش مطرح و اعلام کرد که از او حمایت می‌کند."

 

به گزارش فارس، پاسدار محمدعلی جعفری ظهر امروز در بابل مجددا با اطلاق لفظ "فتنه" برای قیام جنبش سبز مدعی شد: "فتنه حاصل درگیری دو تفکر ارزشی و غیرارزشی بوده است که نتیجه آن حماسه بزرگ نهم دی و حرکت عظیم و مقدس مردم در مقابل هجمه‌های داخلی و خارجی بوده است."

 

فرمانده کل سپاه ادعا کرد: "فتنه خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی بود که با حماسه نهم دی خنثی شد و این تنها نصرت‌الهی بود که بیداری اسلامی بعد از فتنه در جهان اسلام توسعه یافت."

 وی گفت: دشمنان می‌گویند انقلاب اسلامی باید متوقف شود و به ما ربطی ندارد آمریکا در غزه و فلسطین چه می‌کند.

 

فرمانده کل سپاه ادعا کرد: "فتنه‌گران داخلی وقتی جواب نه مردم ایران را شنیدند در پشت پرده مخفی شدند. خیلی از این افراد ادعای یار امام بودن و پیرو خط امام بودن را دارند و بصیرتی که رهبری درباره دشمن‌شناسی بیان کرده این است که دشمن‌شناسی در همه عرصه‌ها باشد."
 

جنتی: موسوی ریگی در کفش داشت و به آمریکا خط می‌داد

در ادامه اهانت ها به رهبران و فعالان و حامیان جنبش سبز، این بار دبیر شورای نگهبان با ادعای اینکه "میرحسین موسوی ریگی در کفش داشت و به آمریکا خط می‌داد"، گفت: "اوباما نام موسوی را چندین بار در سخنرانی‌هایش مطرح و اعلام کرد که از او حمایت می‌کند."

 

به گزارش فارس، احمد جنتی عصر امروز در جمع ناظران شورای نگهبان این شهر با بیان اینکه گاهی شیطان به صورت انسان در می‌آید، اظهار کرد: شیطان همیشه دشمن انسان‌های با ایمان است.

 

وی با اشاره به اینکه آمریکا شیطان بزرگ است، افزود: در زمان ما نیز شیطان وجود دارد و خداوند در رستاخیز درباره شیطان به انسان می‌فرماید ای مردم این ابلیس دشمن شماست چرا حرف مرا نشنیده‌اید.

 

عضو ‌فقهای شورای نگهبان گفت: خدا فرمود ای آدم حواست جمع باشد اما انسان توجه نکرد و فریب شیطان را خورد و با استفاده از میوه ممنوعه، از بهشت رانده شد.

 

جنتی به حوادث انتخابات 88 اشاره کرد و بدون اشاره به مستندات مطرح شده مدعی شد: کسی که در انقلاب سابقه دارد به حرف امام توجه نکرد و به آمریکا خط نشان داد. مدعیان تقلب انتخابات 88 هیچ مدرکی در این زمینه ارائه ندادند و با وجود اینکه گفته شده بود به شکایت اعتراض‌ها رسیدگی می‌شود؛ اما آنها مدارکی ارائه نکردند.

 

عضو خبرگان رهبری با بیان اینکه برای بیان اعتراض راه قانونی وجود دارد، ادعا کرد: در سال 88 انتخاباتی برگزار شد که بی‌سابقه بود و اگر مدعیان تقلب شکایت می‌کردند رسیدگی می‌شد، اما از راه قانونی وارد نشدند و فقط گفتند تقلب شده است و اینکه چه کسی تخلف و یا تقلب کرده بود را مشخص نکردند.

 

وی با اشاره به حمایت اوباما از موسوی ادعا کرد: اوباما نام موسوی را چندین بار در سخنرانی‌هایش مطرح و اعلام کرد که از او حمایت می‌کند بنابراین حتماً موسوی ریگی در کفش داشت و باید از چنین رفتاری خجالت بکشد.

 

جنتی فتنه 88 را موجب زیر سئوال بردن نظام دانست و گفت: در این فتنه ناحق تمامی گروه‌های معاند نظام از جمله کمونیست و بهایی و ... بودند و شعار جمهوری ایرانی به جای جمهوری اسلامی سر دادند.

 

طی هفته های اخیر، و با گذشت بیش از هزار روز و دو ماه از حصر خانگی رهبران جنبش سبز، مقامات و رسانه های حکومتی، حملات و اهانت های سازماندهی شده ای متوجه جنبش سبز کرده اند.

محاکمه مدیر مسئول روزنامه بهار در هفته آینده

Posted: 01 Jan 2014 12:29 AM PST

دكتر غروي همچنان در بازداشت
جرس: روزنامه بهار که پیشتر به دلیل انتشار مقاله ای توسط هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شده است، یکشنبه آینده (پانزدهم دی ماه) محاکمه می شود. 

 

نویسنده مقاله تحقیق این روزنامه، دکترعلی اصغر غروی نیز، از روز ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۲ به خاطر نوشتن یادداشت «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» در بازداشت به سر می‌برد و روزنامه بهار به خاطر درج این یادداشت توقیف شده است.

 

به گزارش ایرنا، دادگاه رسیدگی به اتهامات مدیر مسئول روزنامه توقیف شده بهار در شعبه هفتاد و شش دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی سیامک مدیر خراسانی برگزار می شود.

 

سعید پورعزیزی مدیر مسئول روزنامه بهار پیشتر گفته بود که در این دادگاه علاوه بر موضوع توقیف روزنامه به چند اتهام دیگر که مربوط به شماره های سال گذشته است رسیدگی می شود.

 

بر اساس این گزارش روزنامه بهار اول آبان ماه امسال مقاله ای را با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی و یا الگوی ایمانی؟» منتشر کرد و سپس به دلیل برخی مطالب آن مقاله، مسئولان این روزنامه با انتشار نامه ای در تاریخ چهارم آبان ماه از توقف خودخواسته انتشار «بهار» خبر دادند.

اما این پایان کار نبود و ششم آبان ماه نیز با حکم هیأت نظارت بر مطبوعات روزنامه بهار توقیف و پرونده آن به قوه قضاییه ارسال شد.

 

شعبه چهارم دادسرای فرهنگ و رسانه مدیر مسئول روزنامه بهار را احضار و برای وی قرار وثیقه صادر کرد که به دلیل فراهم نبودن وثیقه و پایان وقت اداری، پورعزیزی در بازداشتگاه دادسرای اوین زندانی و در نهایت شامگاه سیزدهم آبان ماه با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی آزاد شد.

 

پس از بازداشت مدیر مسئول روزنامه بهار و آزادی وی با تودیع قرار وثیقه، حجت الاسلام محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه از بازداشت نویسنده مقاله روزنامه بهار خبر داد و به گفته پورعزیزی مدیر مسئول روزنامه بهار، نویسنده این مقاله همچنان در بازداشت به سر می برد.

 

طی روزهای اخیر، جمعی از فعالین سیاسی در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه بازداشت دکترعلی اصغرغروی را نقض قانون اساسی خواندند و خواهان آزادی او شدند. در این نامه با اشاره به ممنوعیت تفتیش عقاید و آزادی مطبوعات در قانون اساسی جمهوری اسلامی از آملی لاریجانی خواسته شده که این فعال سیاسی آزاد و به پرونده وی عادلانه رسیدگی شود.

مجيد دري: هرگز در زندان احساس پشیمانی نکردم

Posted: 01 Jan 2014 12:10 AM PST

در نامه اي به رييس قوه قضاييه
جرس: مجید دری، فعال دانشجویی محبوس در تبعید، طی نامه ای سرگشاده به رئیس دستگاه قضایی، نسبت به قانون شکنی های قوه قضائیه اعتراض کرده و ضمن انتقاد از بندهای مختلف قانون جدید مجازات اسلامی، می گوید: در تمامی سالهایی که در زندان گذراندم هیچگاه احساس پشیمانی نکردم. هیچ زمانی حتی به ذهنم خطور نکرد که اشتباه کردم، که ای کاش چنین نمی کردم. نادم نبودم از کرده هایم که مگر دفاع از حق تحصیل گناه بود؟! اصلا چرا عده ای به دلیل باورهای مذهبی یا عقاید مذهبی یا عملکرد سیاسی یا عقاید متفاوتشان با عده ای دیگر باید از حق مسلم تحصیل محروم شوند؟!

 

به گزارش دانشجو نیوز، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه همچنین خاطرنشان کرده است: مگر می شود تقلب در انتخابات ۸۸ و اعتراض همگانی به آنرا اشتباه دانست؟! گذر زمان شاید از شدت امری بکاهد اما از اصلش چیزی کم نخواهد کرد که هنوز برایم تازه است که هنوز خود ار در کنار مردم سبزی می بینم که تهدید و ارغاب نتوانست آرامشان کند و هنوز بر رایشان ثابت قدمند و پس از سالها در هر کوچکترین زمانی فریاد می زنند کسانی را که پیشاپششان ایستادند و نساختند و نباختند با قدرت: موسوی، کروبی، رهنورد در هر جا آزادیشان را مطالبه می کنند و یاد و نامشان را زنده می کنند که زنده اند در دل ها و ذهن های ها.

 

در بخش دیگری از نامه مجید دری خطاب به قوه قضائیه آمده است: یکروز مشخص شود تا کسانیکه موتفق شکست حصر موسوی و کروبی و رهنوردند به صورت مسالمت آمیز و بدون خشونت به خیابان بیایند و تجمع سکوت دیگری در حمایت از ایشان برگزار گردد. سالهاست از ۸۸ می گذرد و بیش از هزار روز از حصر سران سبز. پس باید به فراموشی سپرده شده باشند دیگر. این را هم شما می گویید و هم بعضی از دوستان ما.

 

متن کامل نامه مجید دری در ادامه آمده است:

بهتر است تحلیل و تفسیر یک قانون بر عهده اهلش قرار گیرد و در اختیار افکار عمومی نهاده شود اما هنگامیکه با سکوت مفسران، وکلا و حامیان دفاع از حقوق افراد روبرو می شوی چاره ای نمی ماند که دست به قلم ببری و گله کنی از اینان و البته رسانه ها و مطبوعات که چرا نسبت به چنین مهمی سکوت پیشه گرفته اند و هیچ نمی گویند.

راجع به قانون جدید مجازات اسلامی که تهیه و مدتی است جهت اجرا ابلاغ گردیده حرف می زنم با اینکه تفکر قانون گذاران و مجریانش یکی است و انگار هر چه ایشان را به تنگنا می اندازد و حقوقی را برای دیگران ملحوظ می کند با تصویب قانونی به نفع مجریان مصادره می گردد و علنا گفته می شود که هر چه خواستید برای مجلس بفرستید، مجلس آنرا تصویب خواهد کرد و تنها راه مقابله با جرم را شدت بیشتر و اجرای قوانین سختگیرانه تر می دانند هر روز بدتر و بدتر می شود با این حال در کلیت چیزهایی هست که تا تبصره و متممی نخورده می تواند استفاده گردد و عدم اجرایش دست کم به عنوان نقص قانون تلقی گردد.

یکی از اینها استفاده از قانون “آزادی مشروط” است. من بیشتر حبس ان ار گذرانده ام و نیازی به استفاده از آن ندارم. تقاضا هم نکرده ام اما هستند بسیاری که به وسیله این قانون بدون هیچ پس و پیش شرطی باید آزاد شوند. اگر غیر از این شود نقص قانون است و مجریان متخلفش باید تحت پیگرد قرار گیرند. نه! منظورم این نیست که این امر رخ می دهد اما وقتی می توان به آن استناد کرد پس چرا نکنیم؟! آزادی مشروط به تمامی زندانیان اعم از سیاسی و عادی تعلق می گیرد و تنها مشروط به اینکه یک سوم از حکم ۱۰ سال و کمتر ار آن را کشیده باشد قبل از این یک دوم بود اما به تازگی به یک سوم تقلیل پیدا کرده. چگونه؟!

اینکه اگر کسی محکوم به تحمل ۹ سال حبس باشد با گذرندان یک سوم از حکمش یعنی ۳ سال بی قید و شرط و بنا به قانون باید آزاد گردد. این یک امتیاز تلقی نشده که بتوانند دست کاریش کنند و جالب اینکه گفته شده یک سوم از حکم را گذرانده باشد و قبلا از این قانون استفاده نکرده باشد یعنی اگر قبلا از آزادی مشروط استفاده نکرده کفایت می کند و برای استفاده از آن و این امر باید روندی پیدا کند که به خودی خود اجرا گردد یعنی هیچ نیازی به تقاضای متهم، خانواده و یا حتی وکیلش نمی باشد و بر اساس روند قانونی باید همینکه این مدت طی شد زندانی آزاد گردد جالب است، نه؟!

حال شما تصور کنید چه تعداد زندانی هم اکنون به صورت غیر قانونی در زندان اند و باید آزاد شوند. حال به جای اینکه به دنبال مناسبت باشیم که مگر عفو گردند یا نگردند به دنبال حق استفاده از این قانون باشیم بدون هیچ منتی و مجریانش را تحت فشار بگذاریم که چرا از مر قانون تخطی کرده و نسبت به اجرایش کوتاهی می کنند. این وظیفه بی گمان بر شانه رسانه هاست که با مصاحبه با وکلای معتبر و تهیه گزارش و خبر نسبت به شفاف سازی این قانون اقدام نموده و این پرسش را مطرح سازند که چرا اجرا نمی گردد تا مجریان قانون خود ار در برابر افکار عمومی ببینند و نسبت به اجرایش اقدام کنند. آیا رسانه رسالتی بهتر از این می تواند بر دوش داشته باشد که موجب آزادی بی قید و شرط کسانی از زندان گردد؟!

و اما قانونی دیگر: مرخصی پایان حبس. یعنی شما می توانید یک دهم از مدت محکومیت خود ار تا ۶ ماه در میخصی بگذرانید. یعنی محکومیت ۵ سال(۶۰ ماه) تا ۶ ماهش را حق استفاده از مرخصی پایان حبس داری. بدون منت و تنها بر اساس قانونین موجود یعنی من که چهار سال ونیم از ۵ سال محکومیتم را پشت سر گذرانده ام باید طی فرایند قانونی به مرخصی پایان حبس فرستاده شوم جالب است نه؟!

و حال در اینجا از مسولین قضایی می پرسم که چرا نسبت به اجرای این قوانین تعلل می ورزند؟! مگر رئیس قوه قضاییه بارها و بارها بر اجرای مر قانون تاکید نورزید، پس چرا اینجا که حقوقی را مرتب می کند سکوت کرده و دستور اجرایش را نمی دهد؟! مگر آزادی زندانیان فارغ از هر جرمی- که شما باید مستقل عمل کنید و بدون دیدگاه به افراد بنگرید- وظیفه ای نیست که بر شانه های شما سنگینی می کند؟! از این پس حق الناس می شود و اگر در این زمان اتفاقی برای شخص و یا خانواده اش بیفتد فردا روز شما باید پاسخگو باشید. مگر شما ادعا نکردید فرزند مسئول بلند پایه کشور را به زندان برده و حکمش را اجرا کردید، حال آنسان که در قبض و زندان مصر بودید اکنون در بسط آزادی حرکت کنید. مطابق مر قانون.

در تمامی سالهایی که در زندان گذراندم هیچگاه احساس پشیمانی نکردم. هیچ زمانی حتی به ذهنم خطور نکرد که اشتباه کردم، که ای کاش چنین نمی کردم. نادم نبودم از کرده هایم که مگر دفاع از حق تحصیل گناه بود؟! اصلا چرا عده ای به دلیل باورهای مذهبی یا عقاید مذهبی یا عملکرد سیاسی یا عقاید متفاوتشان با عده ای دیگر باید از حق مسلم تحصیل محروم شوند؟! و یا مگر می شود تقلب در انتخابات ۸۸ و اعتراض همگانی به آنرا اشتباه دانست؟! گذر زمان شاید از شدت امری بکاهد اما از اصلش چیزی کم نخواهد کرد که هنوز برایم تازه است که هنوز خود ار در کنار مردم سبزی می بینم که تهدید و ارغاب نتوانست آرامشان کند و هنوز بر رایشان ثابت قدمند و پس از سالها در هر کوچکترین زمانی فریاد می زنند کسانی را که پیشاپششان ایستادند و نساختند و نباختند با قدرت: موسوی،کروبی،رهنورد در هر جا آزادیشان را مطالبه می کنند و یاد و نامشان را زنده می کنند که زنده اند در دل ها و ذهن های ها. و چه قهرمان اند اینان که هنوز حتی از نامشان لرزه بر اندام قدرتمدران تمامیت خواه می افتدو می ترسند و به انواع و اقسام روش ها متوسل می شوند تا شاید روزی را بی تکرار این نام ها آسوده سر بر بالین نهند. هنوز روز دانشجو با تکرار مکررشان فضا را می پالایند و بی ترس و واهمه مطالبه شان را مطالبه می کنند با آنکه می دانند طلب حق امروزه روز جرم است پس به زغم طرف مقابل مجرم. مجرم بودن اینچنینی صدها بار می ارزد به بی گناهی عافیت طلبانی که در هیات زنده گان، مردگانند.

جالب اینکه آنان که دم از مردم می زنند و در تریبون های مختلف که در دست دارند بر طبل مردمی بودنشان می کوبند و آرزو های خود را از زبان ایشان میرانند. رسانه ملی! که خود در حد یک رسانه گروهی و حزبی تنزل داده تمام قد در هر فرصتی به تخریب سیز و سرانش می پردازد و خبرنگارانش بی توجه به رسالتی که بر دوششان است گزارش هایی پی در پی ترتیب می دهند و پیشی می گیرند از یکدیگر در از حد گذراندن تخریب. اینها بجز آن چیزی است که در نماز جمعه و مجلس و سایر مکان های رسمی گفته می شود. تفکری که تنها در فکر تخریب است خود ویران می شود و صدای بوف بر روی ناچیز دیوارهای باقی مانده اش هر روز رساتر به گوش می رسد تا آنچه که فریا می زنند و می گویند.

نمی دانم شاید هم ما اشتباه می کنیم و اینان درست می گویند! شاید آنان چیزی می دانند که ما از آن غافلیم! اما مگر آزمون امتحان روشن کننده این مرز ابهام نیست ؟! پس پیشنهادی که بارها تکرار شده را بار دیگر تکرار می کنیم تا بر ما هم روشن گردد که مردم آنچه است که دهان شما بیرون می آید نه آنچه دیگران می گویند، پس: یکروز مشخص شود تا کسانیکه موتفق شکست حصر موسوی و کروبی و رهنوردند به صورت مسالمت آمیز و بدون خشونت به خیابان بیایند و تجمع سکوت دیگری در حمایت از ایشان برگزار گردد. سالهاست از ۸۸ می گذرد و بیش از هزار روز از حصر سران سبز. پس باید به فراموشی سپرده شده باشند دیگر. این را هم شما می گویید و هم بعضی از دوستان ما. این به نفع شما! چند امتیاز دیگر ! ساعت برگزاری و حتی انتخاب خیابانش نیز با شما. نه سرویس رفت و برگشت بگذارید و نه مترو را رایگان کنید. خبرنگاران داخلی و خارجی را برای ثبت لحظات خبر کنید…اگر جمعیت شرکت کننده در تهران کمتر از ۳ میلیون نفر ۲۵ خرداد بود آن سه نفر در جلوی همه ی آن خبرنگارن از ظلمی که به قول شما به مردم و نظام کردند معذرت خواهی کنند و شما هم این پیام را به صورت زنده در اختیار افکار عمومی داخلی و خارجی قرار داده و پیروزی خود ار جشن بگیرید. اما اگر نتیجه غیر از این بود همان زمان رفع حصر گردند.

بعید می دانم سران سبز این پیشنهاد ار نپذیرند چرا که از خود و پایگاه مردمی شان مطمئن اند حال می ماند اطمینان شما از خودتان و صد البته پایگاه مردمی تان که از آن دم می زنید. این دیگر مانند انتخابات نیست که هر کس هر طو ردلش خواست تعبیر و تفسیرش کند و مصادره به خود نماید. گواینکه پیام انتخابات هم به اندازه کافی روشن بود. اما این پیام آنقدر صریح و روشن است که جای هیچ شبهه و اما اگری را نمی دهد. بی گمان شما هم به دنبال روشنگری و شفاف سازی هستید در غیر این صورت از اعوان و انصار خود بخواهید که توهین نحقیر را کنار گذاشته و به آنها بفهمانید که پایگاهتان آنقدر ضعیف است توان مقابله ندارید و بهتر است در مقابل خواست عمومی که خواهان رفع حصرند تنها سکوت کنید نه اینکه بایستید. به هر روی این گوی و این میدان تا به قول حافظ:

چه خوش است گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

مجید دری
دی ماه ۱۳۹۲
زندان کارون اهواز

نسرین ستوده خواستار شناسایی عاملان یورش و سرقت از خانه اش شد

Posted: 01 Jan 2014 12:10 AM PST

جرس: در پی یورش و تخریب و دستبرد به منزل نسرین ستوده، این وکیل حقوق بشری و زندانی سابق، طی نامه ای به رییس قوه قضاییه،خواستار پیگری این پرونده شد و همزمان تصریح کرد که " سرقت مذکور را به کسانی نسبت دهم که اینجانب را مخالف خود می دانند."

 

به گزارش شبکه های اجتماعی، هفته پیش در غیاب نسرین ستوده و خانواده اش، فرد یا افرادی ناشناس به منزلشان یورش برده و با برهم زدن و تخریب اشیا و اثاثیه خانه، "تقریبا همه چیز را با خود برده اند."

 

گفتنی است؛ این رخداد پس آن رخداد که در پی دیدار هیات پارلمانی اتحادیه اروپا با نسرین ستوده و جعفر پناهی، حملات گسترده ای از سوی رسانه ها و مقامات حکومتی به این دو فعال مدنی و حامی جنبش سبز و زندانی حوادث بعد از انتخابات صورت گرفت.

 

متن نامه خانم ستوده به صادق لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی به شرح زیر است:

 

ریاست محترم قوه قضاییه

بدینوسیله به اطلاع می رساند, منزلم درتاریخ 6/10/92 مورد دستبرد عده ای سارق قرار گرفت وکلیه ی طلا های موجود در منزل و از جمله طلاهای امانتی مورد سرقت قرار گرفت. قصد آن ندارم سرقت مذکور را به نیروهای امنیتی نسبت دهم , اما حجم حملات و هجوم لفظی که طی هفته های اخیر علیه من وخانواده ام صورت گرفته است , این حق را به من می دهد که سرقت مذکور را به کسانی نسبت دهم که اینجانب را " مخالف" خود می دانند.

 

معهذا صرفنظر از اینکه چه کسی یا کسانی مبادرت به چنین کاری کرده اند , از شما به عنوان شخصی که ریاست قوه قضاییه را به عهده دارید , می خواهم که نسبت به شناسایی وتعقیب و جبران خسارات وارده اقدام نمایید.

 

بدیهی است حفظ امنیت جانی و مالی من وخانواده ام به عهده حکومت ایران می باشد. اینجانب با اعلام این مطلب خاطر نشان می سازم که مسئولیت هر گونه اقدامی علیه خود و خانواده ام متوجه آن قوه به عنوان قوه ای است که باید حافظ جان و مال شهروندان صرفنظر از اعتقادات, رنگ, نژاد, قوم, مذهب و جنسیت باشد.

 

هر چند سالیان طولانی است دگر اندیشان مورد تضییقات مالی قرار می گیرند تا جایی که از امرار معاش محروم می شوند, و این تهدید مداوم باز جویان است , اما دوست دارم به شما بگویم : با وضعیت مالی خوب یا بد , با جایزه یا بی جایزه, با پروانه یا بی پروانه, با همان بضاعت اندک خویش برای استقرار عدالت تلاش خواهم کرد. شاید گوشه ای از این عدالت به شما و فرزندان تان نیز برسد. در این خصوص البته به فرزندان تان بیش از شما می اندیشم و برای آنها آرزوی زندگی بهتر و صلح وآرامش بیشتر می کنم. همان طور که این آرزوهای بزرگ را برای فرزندان خود می نمایم.

 

شاید با آرزوهای ما, فرزندان مان زندگی بهتر و صلح وآرامش بیشتری را تجربه کنند.

شاید بتوانیم از آنان بیاموزیم چگونه با صبر و بردباری زندگی آرام تری را در کنار یکدیگر تجربه کنیم.

بیانیه اعتراضی نسبت به وضعیت اسف بار زندانیان رجایی شهر

Posted: 31 Dec 2013 11:50 PM PST

جرس: یک زندانی سیاسی و فعال کارگری محبوس در زندان رجایی شهر کرج، به نمایندگی از بخشی از محبوسین آن زندان، تضییات، محدودیت، فشارها و وضعیت حاکم بر آن زندان را شرح داده و خواستار پیگری مطالبات حقۀ زندانیان شد.

 

به گزارش شبکه های اجتماعی، متن پیام این فعال کارگری زندانی و بیانیه شانزده ماده ای محبوسین به شرح زیر است:

 

با درود بر کارگران قهرمان ایران و آرزوی ایجاد حزب سیاسی و اتحادیه های سراسری برای آنان


من شاهرخ زمانی به عنوان عضوی از خانواده 50 میلیونی کارگران ایران عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری،عضو هیئت باز گشایی سندیکای کارگران تهران ،عضو حمایت از دفاع کارگر برای دفاع از منافع کارگراز جمله حق تشکل،اجتماع،من با 11 سال زندان در زندان رجایی شهر دوران حبس خودرا می گذرانم به نمایندگی شورای بند 12 سیاسی رجایی شهر و به عنوان دبیر شورا نامه ای در مورد کمبودها، حق کشی های غیر قانونی و علنی بر اساس آیین نامه داخلی زندانهای رژیم در 16 بند نوشته و برای تایید به نهادهای قانونی ، نامه را به مسئولین زندان دادم که مسئولین از ترس افشای ابعاد ناعدالتی هایی که در نقض قوانین خودشان انجام میگیرد نامه را پس ندادند.من برای اطلاع عموم از ابعاد حق کشی که در چارچوب قوانین خود رژیم صورت میگیرد آنرا جهت اطلاع افکار عمومی انتشار بیرونی میکنم تا مردم بدانند در کنار شکنجه و اعدام ،تحقیر و توهین روزمره،زندانیان سیاسی چگونه زنده به گور میشوند.


درخواست رسیدگی به حقوق قانونی زندانیان عقیدتی سیاسی رجائی شهر از نهادهای مسئول،رئیس سازمان های زندان های کشور،رئیس زندان رجائی شهر،کمسیون اصل 90 مجلس،دفتر حقوق شهروندی،حقوق بشر اسلامی،دادسرای کارکنان دولت،دادسرای انتظامی قضات،بازرسی کل کشور و ...


ما زندانیان سیاسی عقیدتی بند 12 رجائی شهر که با نقض قوانین ذکر شده که درآ ئین نامه داخلی زندان به قصور در دادن امکانات قانونی،عرفی و مرسوم دربند 12، در معرض آسیب های جدی و مرگ تدریجی قرار داریم.
1_نظر به ماده 3 هدف زندان آموزش،بازپروری از طریق ماده 124 توسط تامین و بهداشت و تربیت بدنی ماده 68 اشتغال،ماده 140 الزام به آموزش رایگان ،ماده 144ملزم به داشتن کتابخانه مجهز و مکان مطالعه و ماده 147 داشتن وسایل صمعی و بصری و ماده 151 امکانات و وسایل تربیتی ورزشی از جمله سالن سر پوشیده که ما فاقد امکانات فوق هستیم.
2- نظر به اینکه ماده 69 تاکید به استفاده از امکانات پزشکی و بیمارستانی و ماده 102 و103 و104 و111 و119 مسئولیت و هزینه معاینه،دارو و درمان را به عهده زندان گذاشته و حتی در پرداخت هزینه های دندان مصنوعی،عینک،اعضای مصنوعی و ویلچر را به زندان سپرده و در ماده 117 آئین نامه اجرایی بیمه درون زندان مصوب ...کلیه زندانیان را تحت پوشش قرار داده است اما زندان به غیر از سرما خوردگی و اندکی دارو ارزان قیمت و آزمایشات سطح پائین،مابقی هزینه ها را به عهده زندانیان گذاشته که کاری است کاملا غیر قانونی.
3- نظر به اینکه ماده 70 و 71 در لزوم دادن یک اتاق به محکوم و همچنین آیین نامه تفکیک و طبقه بندی زندانیان مصوب....و ماده 3 تاکید به اتاق های حداقل 10 مترمربع با نور کافی نموده است برخی از این موارد به طور غیر قانونی سلول یکنفره 5 الی 6 متری را به 2 تا 3 نفر اختصاص داده اند که باید حداقل 5 تا 20 سال در زندان باشند.
4- نظر به اینکه ماده 22 بازرسی ، اداره کلی زندان را فقط مختص به سازمان زندان ها دانسته،مقامات قضائی،اجرائی،اطلاعات و نظامی را از اینکار اکیدا منع نموده است.شعبه های وزارت اطلاعات در زندان ها و دخالت در مسائل زندانیان سیاسی مانند مرخصی،عفو و آزادی های موردی،عمومی و مشروط و اعزام به بازجوئی های دوباره پس از قطعیت حکم که کاری غیر قانونی و خود سرانه میباشد. در نمونه هایی علیرغم موافقت زندان و مقامات قضائی با مرخصی و آزادی زندانیان با ممانعت این اداره روبرو شده است.
5- نظر به اینکه مواد 92 و95 در غذاهای پر کارلی و ویتامینهای کافی و کامل با سبزیجات و میوه در هر هفته3 بار ناهار، شام با گوشت ترکیب نموده در ایجاد برخی از موارد فوق بجای گوشت از سویای حیوانی با ماسه بادی و از آن با کیفیت پائین به خورد زندانی ها میدهند.
6- نظر به اینکه ماده 99 در لزوم اجناس تعاونی با قیمت عادلانه تاکید دارد به طور غیر قانونی به قیمت بالا به زندانیان که دارای هیچ درآمدی نیستند کالاهای بنجل فرخته میشود.
7- نظر به اینکه ماده 45 و 125 و213 در حق مرخصی و ماده 380 و 383 و 385 و 198 بر مکاتبه و ملاقات حضوری تاکید ویژه دارند این ارتباطات عاطفی به طور خود سرانه کاملا از ما سلب شده است.
8- نظر به اینکه ماده 90 در بستن دست محکومان و ماده 25 به عدم استفاده از دستبند تاکید نموده بنده در نپوشیدن لباس محکوم هستم و ماده 255 برابر استفاده از دستبد تاکید کرده و آنرا غیر مجاز دانسته که این موارد به طور غیر قانونی نقض می شود.
9- نظر به اینکه ماده 230 تاکید بر زندانی بودن قضائیه در صادر نمودن حکم نموده ات اغلب زندانیان بر خلاف این ماده تبعیدی از سرسر ایران میباشند.
10- نظر به اینکه ماده 108 آب سرد و گرم را در حمام،دستشوئی و توالت ضروری دانسته،آب گرم نه تنها در توالت و دستشوئی وجود ندارد بلکه در حمام نیز عموما سرد بوده و با توجه به سوز و سرماغیر قابل تحمل است.
11- نظر به اینکه اصل 39 قانون اساسی هرگونه هتک حرمت به زندانیان را موجب مجازات دانسته و ماده 169 آئین نامه سازمان هرگونه برخورد تند،دشنام و تنبیه بدنی و غیره را بطور کلی ممنوع کرده است این ها به عنوان تفتیش اغلب زندانیان را لخت مادرزاد مینمایند و مورد تحقیر و توهین قرار میدهند.
12- نظر به اینکه موارد 156 و 146 و 210 در دریافت کتاب،نشریات مجاز در ایران و ماده 155 و 154 در برنامه های نمایشی و ماده 160 انتشار ماهنامه و 165 در تهیه فیلم تاکید کرده موارد فوق مطلقا رعایت نمیشود.
13- نظر به اینکه به اخطار و هشدار مسئولین کشوری از جمله قانون احتکار،مسئول محیط زیست در مورد خطر پارازیت و امواج چندین دستگاه پارازیت توسط مسئولین که آگاهانه جان زندانیان سیاسی را هدف قرار داده نقض آشکار سلامت،عملی غیر انسانی و غیر قانونی میباشد و با توجه به گفتن به مسئولین و رئیس زندان 2 ماه است برای جواب گرفتن مسئله فوق ما خواهان اقدامات فوری و عملی در این زمینه میباشیم.
14- با توجه به قطع تلفن بند 12و حتی بند های دیگر زندان و با توجه به مشکلات عدیده ای که خانواده ها برای دیدار عزیزانشان باید دوری مسافت150 تا 500 کیلومتر را بپیمایند قطع تلفن در زندان غیر انسانی و غیر اخلاقی میباشد.
15- نظر به اینکه اغلب زندانیان با حکم های صادره غیر قانونی مواجه شده اند و از حق دفاع مشروط محروم بوده و بر خلاف اصل مشخص بودن مجازات، آزار و اذیت به خانواده ها کشیده شده است.که خانواده ها به خاطر از دست دادن نان آور خانوادهبرای تهیه هزینه های درمان،پوشاک،مسکن،ایاب و ذهاب در بدترین وضعیت قرار دارند غیر انسانی میباشد. در حالی که در آئین نامه در حمایت از زندانیان و حمایت مالی از خانواده ها تاکید دارد.
16- سیستم به شدت گرفته فاضلاب و لوله کشی و سیم کشی ساختمان ها، زندان را مرکز موش و سوسک کره است. با بارش اولین قطرات باران فاظلاب ها گرفته و آب آ ن به بیرون سرازیر می شود مخصوصا حیاط هواخوری که سلامت و بهداشت را تهدید کرده و باعث آلودگی میکروبی می گردد و زندانیان را در معرض خطر قرار می دهد.


با توجه به موارد 16 گانه فوق ما زندانیان سیاسی عقیدتی زندان رجایی شهر از نهادهای فوق تقاضای رسیدگی فوری و اعزام کمیته بازرسی داریم مخصوصا درباره مسائل هواخوری و پارازیت تاکید ویژه داریم.


شاهرخ زمانی دبیر شورای رجایی شهر

رهبر جمهوری اسلامی گفته حوادث سال ۱۳۸۸ برنامه‌ای ۳۰ ساله بود،اما «مرکزیت فتنه» هنوز شناسایی نشده است

Posted: 31 Dec 2013 11:35 PM PST

يك نماينده مجلس ادعا كرد
جرس: بنا به اظهارات یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، رهبر جمهوری اسلامی گفته حوادث سال ۱۳۸۸ برنامه‌ای ۳۰ ساله بود٬ اما «مرکزیت فتنه» هنوز شناسایی نشده است.

 

به گزارش نسیم، جواد کریمی قدوسی روز یک‌شنبه (هشتم دی) طی سخانی در نیشابور گفت که آقای خامنه‌ای در دیدار با شش تن از سران کشور گفته "حوادث سال ۸۸ از سوی «مرکزی خاص» هدایت می‌شد٬ اما مرکزیت آن هنوز شناسایی نشده است."

 

قدوسی همزمان از هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی به عنوان افرادی نام برد که به زعم وی "توسط این مرکز هدایت می‌شوند و قطعا یک سوی فتنه در خارج از کشور قرار دارد."

 

وی همچنین  گزارش ۷۰۰ صفحه‌ای مجلس هشتم و اشاره صریح این گزارش به نقش "هاشمی رفسنجانی در فتنه ۸۸ " را مورد ادعا قرار داد و گفت: "فتنه‌گران از ناتو خواسته بودند در صورت نیاز به کشور حمله نظامی کند."

 

کریمی قدوسی همچنین پیرامون دولت روحانی مدعی شد که "اکثر کسانی که برای وزارت به مجلس پیشنهاد شدند از سران فتنه بودند و در حال حاضر مدیران کل استان‌ها را از سران فتنه انتخاب می‌کنند."

 

برخی دیگر از اظهارات وی به شرح زیر است:
-هر آنچه بر ضد انقلاب اسلامی روی داد توسط کسانی بود که ولایت‌گریز بودند، هرچند از امام و  رهبری تعریف کرده و خود را تابع اینان معرفی می‌کردند.

-علت اصلی مبارزه این گروه با انقلاب، مبارزه با عدالت در جامعه بود.

-اتفاقات فتنه با کار امنیتی و اطلاعاتی جمع نمی‌شد و فقط باید با حضور مردم این حرکات از بین می‌رفت.

-اگر فتنه در ایران به نتیجه رسیده بود، امروز سوریه و لبنان از امن‌ترین نقاط جهان بودند و تمام فجایای اتفاق افتاده در این دو کشور در شهرهای ایران اتفاق می‌افتاد.

-سران اصلی فتنه، از سران قوا و ستاد اصلی فتنه از وزرا، استانداران و فرمانداران کشور خود ما بودند و دلیل حضور گسترده مسئولین در ستاد فتنه این بود که در زمان مسئولیت‌های خود ساده‌زیستی را فراموش و کار را وسیله رسیدن به قدرت قرار داده بودند.

-این فتنه مانند مرضی در جان برخی مسئولین نظام افتاد و به خاطر دنیاپرستی مسئولین بود.

-انقلاب ایران را هیچ خطری تهدید نمی‌کند به جز خود مسئولین.
.
-دفاع امروز علی مطهری از سران فتنه در مجلس با آیات و روایات، از حیله‌های فتنه در زمان تنگناست که از آن استفاده می‌کنند تا حق را باطل و باطل را حق نشان دهند.

-دست برتر در تمام سرزمین‌های اسلامی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران است.

 

انتقال یک زندانی سیاسی دیگر از بند ۳۵۰ به انفرادی

Posted: 31 Dec 2013 11:35 PM PST

جرس: درگیریهای که ظهر روز دوشنبه ۹ دی در بند ۳۵۰ زندان اوین شروع شده بود تا شب ادامه پیدا کرد و شامگاه دوشنبه نیز بدنبال درگیری بین علی کاظم زاده از زندانیان سیاسی با یکی از جاسوسان اسرائیل ، وی نیز به زندان انفرادی منتقل شد.

 

به گزارش کلمه، نماینده وزارت اطلاعات در بند ۳۵۰ با نام مستعار عباسی مدتها روی این موضوع کار کرده و تنها توانسته است چهار تن از محکومین به جاسوسی را که محکومیت های سنگین دارند و از پرسنل سابق وزارت اطلاعات بوده اند برای این به اصطلاح تظاهرات در این روز جذب کند. این افراد که هر کدام مبالغ هنگفتی بین ۱۰۰ هزار دلار تا ۲۰۰ هزار دلار را از سرویس های جاسوسی غرب دریافت کرده اند عبارتند از :

ب م، کادر سابق وزارت اطلاعات، اتهام : جاسوسی برای اسرائیل، حکم: ۱۰ سال زندان.

ع ا، همکار سابق اداره کل اطلاعات خوزستان با نام مستعار

ک، اتهام: جاسوسی برای اسرائیل، حکم: ۵ سال زندان.

م آ، همکار سابق وزارت اطلاعات، اتهام: جاسوسی برای اسرائیل، حکم: ۷ سال زندان.

ش د، کادر سابق وزارت اطلاعات، اتهام: جاسوسی برای اسرائیل، حکم:۵ سال زندان.

 

بر اساس این گزارش، اقدامات افراد فوق الذکر با مخالفت اکثریت قریب به اتفاق زندانیان بند ۳۵۰ مواجه شده که منجر به درگیری شد ودر نهایت عماد بهاور ، حسن اسدی زیدآبادی ، بهزاد عرب گل و علی کاظم زاده به زندان انفرادی در بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شدند و در پی این رخداد، چند تن از جاسوس ها نیز به زندان انفرادی منتقل شده اند.

 

گفتنی است، زندانیان سیاسی از ظهر دوشنبه از پذیرش غذای زندان خودداری کرده اند و این روند روزهای سه شنبه و امروز چهارشنبه نیز ادامه یافته است.

مرگ یک روزنامه نگار سندیکالیست

Posted: 31 Dec 2013 12:31 PM PST

مسعود بهنود
در سال های  غربت، رضا مرزبان چند بار تلاش خود را برای جمع آمدن روزنامه نگاران تبعیدی و در هجرت به کار برد، که پایدار نماند.  


رضا مرزبان روزنامه نگار قدیمی و از نویسندگان صاحب سبک چپ گرا که فعالیت وسیعی در جهت ایجاد تشکل و سندیکای حرفه ای روزنامه نگاران ایران انجام داد، در هشتاد و پنج سالگی و در غربت پاریس، بیمار و دلشکسته درگذشت.

رضا مرزبان متولد ۱۳۰۷ در مشهد بود و بعد از شهریور ۲۰ همانند بیشتر جوانان آن دوران، در هر شاخه بختی آزمود. هنوز به دهه بیست عمر پا نگذاشته به جمع هواداران احمد کسروی پیوست و حتی عنوان مسئول باهماد آزادگان در مشهد را دریافت کرد.

همزمان به فعالیت های ادبی هم مشغول شد. مهدی اخوان ثالث از جمله کسانی بود که می شناخت، خود نیز شعر می گفت. یک دفتر شعر هم از وی به یادگار مانده است اما در این زمینه چندان پی گیری نداشت و نامی ننهاد.

در سال ۱۳۲۴ که صادق هدایت همراه با هیاتی برای سفر به تاشکند در اتحاد جماهیر شوروی می رفت، و چند روزی در مشهد ماند، مرزبان با وی دیدار کرد و از همین جا با کسروی و ادبیات رمانتیک و پاورقی های زمان وداع گفت و با ادبیات مدرن مرتبط گشت.

او همچون بیشتر جوانان مشتاق دانستن، در سال ۱۳۲۶ شهر خود را ترک گفت و به تهران رفت تا به دانشگاه هم وارد شود، در عین حال در این زمان با حزب توده مربوط شده بود. نه آشنایی با کسروی و نه هدایت و یارانش به اندازه حضور در حزب توده، این جوان شوریده را به خود جذب نکرد و بر وی اثر ننهاد.

در نشریات حزب توده به کاری هر روزه مشغول بود و در عین حال در نشریه فکاهی چلنگر هم با نام مستعار می نوشت. احسان طبری در سال های بعد از انقلاب در جمعی مرزبان را از استعدادهای هدر رفته ادبیات ایران خواند.

رضا مرزبان به شدت درگیر فعالیت های انتشاراتی حزب توده بود تا زمانی که بعد از سقوط دولت محمد مصدق و روی کارآمدن حکومت نظامی، زندانی شد در همان جا که احمد شاملو، فرهنگ فرهی، محمد عاصمی هم در آن بودند.

گرچه بعد از شش ماه زندان، از حزب توده اعلام برائت کرد اما تنفرنامه ای چنان که معمول آن روزگار بود از وی منتشر نشد و مدتی بعد آرام به زندگی برگشت و با موافقت دکتر مصطفی مصباح زاده در بخش شهرستان های روزنامه کیهان مشغول به کار گشت که این نخستین کار جدی و غیرحزبی وی در مطبوعات بود.

مرزبان در روزنامه کیهان، یک چند هم معاونت دکتر مهدی بهره مند دبیر سرویس اقتصادی را به عهده گرفت، اما نقشی جدی تر از آن نیافت.

تا سال ۱۳۴۴ که دکتر عبدالرسول عظیمی سردبیر کیهان - و نماینده شیراز در مجلس - از آن روزنامه رفت و خود مجوز روزنامه ای با عنوان پیغام امروز را گرفت که رضا مرزبان سردبیری این روزنامه را به عهده گرفت و این نخستین و آخرین کار مهم روزنامه نگاری کسی بود که فارسی را خوب می نوشت و ویراستاری توانا بود .

چهره اصلی رضا مرزبان زمانی برای جامعه روزنامه نگاری ایران شناخته شد که وی همزمان با دومین دوره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات به آن جمع پیوست. در این زمان داریوش همایون دبیر سندیکا بود و روزنامه نگاران درگیر مبارزه ای صنفی با موسسه اطلاعات که مدیرش سناتور عباس مسعودی پرنفوذترین مدیر مطبوعات کشور بود.

در این نخستین نبرد سندیکایی و کارگری بعد از ۲۸ مرداد ، سندیکاییان پیروز شدند و این پیروزی را داریوش همایون مدیریت کرد که به عنوان نفر دوم حزب سومکا به عنوان چهره ماجراجوی راست، شناخته می شد و کینه سختی از وی در دل چپ ها بود.

مرزبان بعد از پایان دوره دبیری همایون در سندیکا به شدت برای احراز این سمت فعالیت کرد و با رغبتی که روزنامه نگاران جوان به او نشان دادند دوبار به دبیری سندیکا رسید.

با جدیت مرزبان بزودی سندیکای نویسندگان و روزنامه نگاران به روی همه باز شد و جمعی از کسانی که از دوران قبل از ۲۸ مرداد در نشریات کوچک کار می کردند و معیشت مناسبی هم نداشتند، به سندیکا رفتند و همین رونق تازه ای به این تنها نهاد صنفی روزنامه نگاران کشور داد.

سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، از دوران پرشور و پربار، که همزمان با سانسور شدید مطبوعات بود، توانست خدمات مفیدی برای معیشت روزنامه نگاران صورت دهد.

تعاونی مسکن و صندوق بیکاری و بیمه روزنامه نگاران و تشکیل نوعی نظام مطبوعاتی از جمله کارهایی بود که در آن شور و هیجان با پی گیری کسانی مانند مرزبان، پرویز آزادی، علی باستانی، منصور تاراجی ممکن شد.

از آن نیمه های دهه چهل، رضا مرزبان بیشتر توجه خود را به تقویت همکاری های مدنی و حرفه ای داخل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران اختصاص داد و یک جناح قدرتمند معروف به چپ را در داخل سندیکا هدایت کرد که گرچه در طول زمان با مقابله نسل تازه ای از روزنامه نگاران روبرو شدند که بیشتر الگوی غربی را برای حرفه خود و شاید هم نظام سیاسی و اقتصادی کشور می پسندیدند، اما نام نیک از خود به یادگار گذاشتند.

روزنامه پیغام امروز که به سردبیری رضا مرزبان، عصرها و همزمان با کیهان و اطلاعات منتشر می شد، هیچ گاه روزنامه ای پرنفوذ نبود، اما مقالات عدالتخواهانه و علمی آن، نیاز یک بخش از جامعه را که گرایش های چپ گرایانه داشتند، پاسخ می داد.

در سال های آخر نظام پادشاهی و با برخاستن امواج انقلاب، پیغام امروز که یک چند بود انتشارش متوقف مانده بود، بار دیگر مجوز انتشار گرفت و این بار مقالات و گزارش هایی که نشانه همدلی با مردم انقلابی و در خطی نزدیک به چپ های مستقل بود، در صفحات اندک آن به چاپ می رسید.

پس بار دیگر رضا مرزبان به صحنه فعالیت های سندیکایی بازگشت و در اعتصاب گسترده شصت روزه مطبوعات نفش موثری به عهده گرفت.

اما همزمان با اولین فشارهای اسلامگرایان به نشریات مستقل، پیغام امروز هم امکان انتشار خود را از دست داد.

از دومین سال جمهوری اسلام، همزمان با سرکوب احزاب و گروه های ملی و چپ، رضا مرزبان نیز به دلیل دو سال حضور در صحنه فعالیت های سیاسی انقلابی و نزدیک بودن به جبهه دموکراتیک ملی، زیر فشار قرار گرفت.

نام او در میان فهرست فعالان و اندیشمندان چپ و مخالف با حکومت اسلامی، در نشریات هواداران حکومت اسلامی به چاپ می رسید.

تا جایی که در یک فهرست سی نفره از روشنفکران و روزنامه نگاران لاییک که با امضای ساختگی صادق خلخالی به در و دیوار دانشگاه تهران چسبانده شد، نام وی هم به چشم می خورد. در آن اعلامیه نوید داده شده بود که این عده بزودی اعدام انقلابی می شوند.

بدین گونه رضا مرزبان ۳۴ سال بعد از آن سال که از مشهد با هزاران امید و آرزو به تهران آمد، این شهر را به سوی غربتی ترک گفت که ۳۲ سال آخر عمر او را در برگرفت. تا سرانجام روز ۲۸ دسامبر، بعد از یک نبرد طولانی با سرطان، تنها در کنج یک مرکز درمانی درگذشت.

در سال های در غربت، رضا مرزبان چند بار تلاش خود را برای جمع آمدن روزنامه نگاران تبعیدی و در هجرت به کار برد، که پایدار نماند.

در هر یک از تشکل هایی که سامان گرفت عضویت پذیرفت و مطابق رسمی دیرینه شکل دادن و نظم بخشیدن به آن ها را بر عهده گرفت. در این مدت جز چندین نقد کتاب و چند مقاله توضیحی جامعه شناسی و سیاسی چیزی از وی یادگار نماند.

شاگردانش که در فاصله سال های ۴۸ تا ۵۳ در مدرسه عالی علوم ارتباطات اجتماعی از وی گزارشگری و خبرنویسی آموخنند. از رضا مرزبان به عنوان معلمی که گزارش نویسی و فارسی نویسی و درست نویسی را در عین شیرینی به آنان آموخته است، یاد می کنند. 

منبع: بی بی سی 
 

 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

تراژدی، کمدی؛ شاید هم فاجعه

Posted: 31 Dec 2013 12:30 PM PST

عیسی سحرخیز
اگر دولت اعتدال بی‌تدبیری کند و سرچشمه ی این ماجراهای خطرناک را از همان ابتدا نخشکاند، بیم آن می رود که ملت ایران باز شاهد روزگار تلخی باشد 


می گویند تاریخ تکرار شدنی نیست، الا با یک تبصره؛ بار اول تراژدی و بار دوم کمدی. گمان می رود که تبصره ی جدیدی در جمهوری اسلامی باید به آن افرود به عنوان تکرار تاریخ به صورت فاجعه!


این روزها باز هر رسانه یا سایت خبری را که باز کنید با گزارش‌ها و اخباری مواجه می شوید که حکایت از تکرار تاریخ به گونه‌ای متفاوت است، البته از نوع تبصره ی جدید.


جالب این است که در این وضعیت نه صدایی از دولت شنیده می شود و نه دعوایی در مجلس بالا می گیرد که چرا فلان شخص و بسار کس ناپدید شده اند و کسی از سرنوشت آنان خبر ندارد؟؛ چرا فلان نشست و بسار برنامه توسط گروه‌های خودسر- البته وابسته به سری بزرگ- به هم خورده است و کسی پاسخگو نیست؟؛ چرا در این جا و آن جا شنود می گذارند و برای تجسس و ارعاب به خانه یا محل کار مردم می ریزند، اما سرمنشا آن ناپیداست؟ و ده‌ها پرسش بی‌پاسخ مشابه.


در همین هفته‌ای که گذشت در خارج از ایران برای تجسس و گردآوری مدارک مورد نیازبه خانه ی یک فعال حقوق بشر ریخته اند و در داخل منزل یک فعال سیاسی و یک وکیل- محسن آرمین و نسرین ستوده- را زیر و رو کرده اند. جالب این است که تمام این افراد چهره‌های شناخته شده ی مخالف جریان اقتدارگرای شکست خورده در انتخابات خرداد ۹۲ به شمار می آیند. تازه این دزدی‌ها و تجسس‌های سازمان یافته بدون احتساب سرقت با شیوه‌های گوناگون از خودروهای فعالان سیاسی، کنشگران اجتماعی، روزنامه نگاران ، وکلا و... است که خبری از آن‌ها منتشر نمی شود و در جریان آن عمدتا رایانه و سند و مدرک- در کنارش برای رد گم کردن گاه سکه و پول نقد- برده می شود.


از آن سو در کنار بازداشت‌ها و گم و گور شدن این دست از افراد که بعدها خبر از حضور برخی از آنان در بازداشتگاه‌ها می رسد، مراسم سیاسی شخصیت‌های حقیقی و حقوقی نزدیک به دولت یا طرفداران جنبش سبز توسط عناصر تندرو و گروه‌های فشار مرتبط با برخی از مراکز قدرت به هم می خورد یا به هم ریخته می شود؛ دو نمونه ی جدیدش برنامه ی سخنرانی صادق زیبا کلام در استان اصفهان - سمیرم و شهرضا - است و مراسم بزرگداشت نلسون ماندلا در کانون وکلای دادگستری - تهران.


در موردی جدید، در درون بندهای سیاسی نیز برخوردها و تنش‌های مصنوعی، با هدایت افراد یا جریان‌های خاص، ایجاد می شود تا آن چه جریان اقتدارگرا به صورت آشکار نمی تواند انجام دهد، توسط زندانیان "مزدور یا "مجبور" علیه زندانیان سیاسی – عقیدتی شکل گیرد.


این در شرایطی است که جریان‌های تندرو مقابل دولت اعتدال، در وضعیت دست بسته بودن حسن روحانی و وزاریش در برابر چنین حوادثی که گاه از وزارت کشور یا فرمانداری مجوز دارند، در این روزها به بهانه ی سالگرد ۹ دی آزادانه مانور تبلیغاتی- تهاجمی می دهد.


حاکم شدن چنین وضعیتی بر فضای کشور یادآور سال‌های آخر حکومت پهلوی و دوران منتهی به روی کار آمدن سید محمد خاتمی در دولت هاشمی رفسنجانی است- زمان هایی دور یا نزدیک که فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی دستگیر و بازداشت و شکنجه می شدند؛ ربوده می شدند و پس از کتک مفصل خوردن – با هدف ایجاد رعب و وحشت- در خرابه‌ها یا نقاط بیرون شهر رها می شدند؛ در داخل و خارج ایران به دست عوامل ناشناس کارد آجین شده یا ترور می گردیدند.


چون جزئیات تمامی این رویدادها به صورت مفصل در تاریخ ثبت شده و مشهور است نیازی نیست که گفته شود محمد رضا شاه در روزهای آخر حکومتش با مخالفان سیاسی خود چه کرد یا گروه‌های فشار در ماه‌های پایانی دولت رفسنجانی به کدام مراکز فرهنگی و سیاسی حمله کرده و چه فجایعی به بار آوردند و دست به چه جنایت‌های آشکار و پنهانی زدند که "قتل‌های زنجیره ای" و ترور سعید حجاریان در دوران دولت اصلاحات در ظاهر نقطه ی پایان آن بود.


اکنون این بیم وجود دارد که تاریخ در دولت روحانی با تبصره‌ای خاص تکرار شود، به صورت فاجعه ! مهم نیست کی، کجا و چگونه، مهم این است که اگر دولت اعتدال بی‌تدبیری کند و سرچشمه ی این ماجراهای خطرناک را از همان ابتدا نخشکاند، بیم آن می رود که ملت ایران باز شاهد روزگار تلخی باشد. این جریان از شنود گذاری و تجسس خانگی شروع می شود و خیلی سریع به قتل و کشتار می انجامد.


این تنها بیان یک دلمشغولی و نگرانی است، اما می تواند هشداری به دولت "تدبیر و اعتدال" باشد که اگر به آن توجه ی لازم را نکند، فردا روزی "نه از تاک، نشان ماند و نه از تاک نشان"!

 

 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.