جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


مولوی عبدالحمید: اسلام با افراط و تفریط مخالف است

Posted: 11 Jan 2014 08:09 AM PST

جرس: امام جمعه اهل سنت زاهدان در بخشی از سخنان خود در مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان با بیان اینکه در شرایط کنونی امت مسلمان بیشتر از هر زمان دیگری نیاز به وحدت دارند، گفت: “قرآن با صراحت مسلمانان را به وحدت و دوری از تفرقه و دودستگی فرا می خواند.”  

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مولوی عبدالحمید، وی اظهار داشت: “ایجاد تنش با اختلافات فرقه ای، مذهبی، قومی، زبانی و… از دسیسه های شوم دشمنان اسلام برای دستیابی آنان به اهدافشان است. و این مساله ضرورت حفظ اتحاد و انسجام میان مسلمانان را بیشتر می کند.”

 

وی گفت: “مسلمانان باید حق و حقوق یکدیگر را به رسمیت بشناسند و از حقوق یکدیگر دفاع کنند و بر اساس رعایت عدالت و حق یکدیگر به اخوت و برادری برسند.”

 

مولوی عبدالحمید همه مسلمانان جهان را به تحمل یکدیگر فراخواند و گفت: “مسلمانان شیعه و سنی با هر تفکر و گرایشی که دارند در چارچوب اسلام باید اختلاف را کنار بگذارند و اخوت و برادری را رعایت کنند.”

 

امام جمعه اهل سنت زاهدان در ادامه گفت: “حضور توانمندان شیعه و سنی در کنار یکدیگر در مراکز تصمیم گیری و مدیریت‏ها باعث می شود که کسی نتواند به وحدت ما ضربه بزند.”

 

مدیر دارالعلوم زاهدان همچنین سخنان اخیر روحانی در همایش استانداران را “بسیار سازنده و تاریخی” توصیف کرده و خاطرنشان کرد : در شرایط جدید که فضای جامعه به سوی اعتدال به پیش می رود و رئیس جمهور و مسئولین کشوری اعتدال‏گرا هستند و مردم نیز به خط و مسیر اعتدال رأی دادند، همه کسانی که از هر قومیت و مذهبی افراط کرده اند باید به مسیر اعتدال بازگردند وگر نه از سوی جامعه طرد خواهند شد. اسلام به جز اعتدال چیز دیگری را نمی پذیرد و با افراط و تفریط مخالف است.” 

هشدار ۲۶ زندانی سیاسی نسبت به وضعیت جسمی زندانیان بیمار

Posted: 11 Jan 2014 08:09 AM PST

جرس: ۲۶ زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به  لاریجانی با هشدار درباره ی وضعیت جسمی زندانیان بیمار، تاخیر و تعلل در رسیدگی به امور درمانی این گونه زندانیان سیاسی و عقیدتی که در وضعیت اورژانس به سر می‌برند را جفای مضاعف در حق خانواده‌های مظلوم آن‌ها و بروز عواقب و پیامدهای ناگوار برای خود زندانیان برشمردند.  

 

به گزارش کلمه، مدت هاست که اخبار و گزارش ها حاکی از آن است که قاضی صلواتی با دخالت های غیرقانونی خود در امور درمانی زندانیان مشکلات عدیده ای را به وجود آورده است.

 

در حال حاضر تعدادی از دراویش گنابادی و وکلای آنان، سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، مشاور میرحسین موسوی و سیدحسین رونقی، وبلاگ نویس از جمله زندانیانی هستند که وضعیت اورژانسی آنان نگرانی همبندیانشان را برانگیخته است.

 

متن این نامه به همراه اسامی امضا کنندگان ان به شرح زیر است:

 

جناب آقای آملی لاریجانی، ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام

همانطور که استحضار دارید زندانیان سیاسی در گذشته در مواردی مشکلات و نارسائی‌ها و بعضا کارشکنی‌ها در امور درمان زندانیان را منعکس کرده و خواهان برطرف کردن آن‌ها طبق قانون شده بودند که متاسفانه علیرغم آن مشکلات همچنان ادامه دارد.

از جمله تخلفات بارز که برای برخی از زندانیان بیمار مخاطرات جدی ایجاد کرده دخالت‌های غیرقانونی آقای صلواتی در امور درمانی زندانیان سیاسی است. اطلاع دارید که طبق ماده ۱۰۳ آئین نامه سازمان زندان‌ها مصوب ۱۳۸۴ نظر نهایی در مورد اعزام زندانیان بیمار به بیمارستان بر عهده قاضی ناظر زندان می‌باشد. اما دخالت‌های مکرر قاضی صلواتی در امور درمانی، بخصوص در مورد آقایان حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین مکررا موجب اخلال در درمان این دو نفر و تشدید بیماری و وخامت حال آن‌ها شده است.

در آخرین مورد این آقایان ماه‌ها در زندان متحمل بیماری طاقت فرسا بودند و همه مراحل اعزام آن‌ها به بیمارستان طی شده بود ولی قاضی صلواتی مانع اعزام آن‌ها می‌شد که نتیجه آن تشدید بیماری بود. نهایتا پس از گذشت مدتی طولانی و مواجه شدن با وضعیت اورژانسی زندانیان مذکور به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و بستری شدند.

پس از انجام معالجات اولیه پزشکان معالج اعلام کرده‌اند که این افراد باید به یکی از مراکز تخصصی درمانی دیگر اعزام گردند که نظر آن‌ها مورد تائید پزشکی قانونی نیز قرار گرفته است. با این وجود و علیرغم اورژانسی بودن وضعیت این بیماران قاضی صلواتی مدتهاست مانع انتقال آن‌ها به مرکز درمانی توصیه شده به وسیله پزشکان معالج شده است. این کارشکنی، در امور درمان در حالی صورت گرفته و می‌گیرد که هزینه‌های درمان نیز به وسیله خود این افراد تقبل شده است.

براساس اطلاعات واصله چهار نفر از دراویش گنابادی در مکانی نامناسب در زندان عادل آباد شیراز محبوسند که دو نفر از آن‌ها آقایان کسری نوری به علت دیسک کمر و ابراهیم بهرامی به علت خونریزی داخلی و با وجود وخامت حال و تایید بهداری زندان از اعزام آن‌ها به مراکز درمانی خودداری می‌گردد.

علاوه بر مورد فوق آقای سیدعلیرضا بهشتی شیرازی نیز که مدتی قبل بدلیل بیماری شدید ستون فقرات به بیمارستان سینا منتقل شده بود طبق نظر پزشکان معالج لازم بوده برای انجام «پن سرجری»، تزریق در فاست کمر، برای چند ساعت به بیمارستان امام خمینی منتقل و سپس بازگشت داده شود که علیرغم پیگیری‌های مکرر، مقام قضایی با آن موافقت نکرده که نامبرده بدون تکمیل مراحل درمان به زندان برگشته است.

همچنین آقای سیدحسین رونقی ملکی که از شدت بیماری وی زمین و زمان مطلعند در اثر تعلل در درمان وی، یکی از کلیه‌های وی بطور کامل از کار افتاده و کلیه دیگر وی ۲۰ درصد از کار افتاده و وضعیت وی روز به روز بد‌تر می‌شود.

بدیهی است تاخیر و تعلل در رسیدگی به امور درمانی این گونه زندانیان سیاسی و عقیدتی که در وضعیت اورژانس به سر می‌برند علاوه بر اینکه موجب تشدید بیماری و پی آمدهای غیرقابل جبران برای این بیماران می‌گردد باعث جفای مضاعف در حق خانواده‌های مظلوم آن‌ها نیز می‌شود.

امضا کنندگان این نامه ضمن درخواست برخورد با متخلفین تقاضای رسیدگی عاجل و رفع مشکلات درمانی زندانیان سیاسی و عقیدتی را دارند.

اسامی بر اساس حروف الفبا:

امیر اسلامی

حسن اسدی زیدآبادی

اکبر امینی ارمکی

رضا انتصاری

عماد بهاور

امید بهروزی

قربان بهزادیان نژاد

نادر جانی

محمد داوری

مصطفی ریسمان باف

محمد صادق ربانی املشی

علیرضا رجایی

امین روغنی

آروین صداقت کیش

بهزاد عرب گل

مصطفی عبدی

محمدصدیق کبودوند

فریبرز کاردار

افشین کرم پور

حمید کرواسی

جعفر گنجی

عبدالله مؤمنی

محسن میردامادی

محمد امین هادوی

سیداحمد هاشمی

فرشید یدالهی 

پیام تسلیت انجمن صنفی روزنامه نگاران: علی‌رضا فره‌مند، فرهیخته و معتدل بود

Posted: 11 Jan 2014 07:34 AM PST

جرس: انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران با صدور اطلاعیه‌ای درگذشت «علیرضا فره‌مند»، روزنامه نگار پیش کسوت را به جامعه مطبوعاتی- رسانه‌ای و فرهنگی کشور تسلیت گفت.  

 

 به گزارش عصر ایران، در این پیام از علیرضا فره‌مند با صفاتی چون «شخصیتی آگاه، مسلط و پیوسته معتدل، پای بند به اصول اخلاقی روزنامه نگاری و حرفه‌ای و به معنی اخص کلمه فرهیخته» یاد شده و آمده است: «هر چند شهرت گریزی و دوری گزینی شادروان علیرضا فره‌مند در سال‌های اخیر و فراهم نبودن پاره‌ای زمینه‌های محیطی مانع از آن شد که وسعت آشنایی روزنامه نگاران ایرانی با او متناسب با حجم اطلاعات و نگاه تخصصی آن استاد فقید باشد اما در هر جا که حضور داشت بینش، روش و منش او روزنامه نگاران را جذب می‌کرد و بر گفتار و رفتار حرفه‌ای آنان تاثیر می‌گذاشت. به گونه‌ای که چند نسل از روزنامه نگاران ایرانی با افتخار از او به عنوان استاد خود یاد می‌کردند و در برهه‌های مختلف زندگی از نظرات و مشاوره‌های آن شادروان بهره می‌بردند و اکنون همچون همسر گرامی و یگانه فرزند در سوگ نشسته‌اند.»

 

انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران با ابراز تاسف از فقدان او از اعضای خود و دیگر روزنامه نگاران و اهل رسانه خواسته است یاد روزنامه نگار، نویسنده و مترجم فقید را با نوشته‌های خود و حضور در آیین‌هایی که به یاد او برپا می‌شود گرامی دارند.

 

مراسم ترحیم زنده یاد استاد علیرضا فره‌مند روز یکشنبه ۲۹ دی ۹۲ از ساعت ۳ تا ۵ بعد ازظهر در مسجد نور (می‌دان دکتر فاطمی) برگزار می‌شود. (تاخیر در برگزاری این مراسم به خاطر انتظار مراجعت برادر آن مرحوم به کشور است).

 

علیرضا فره‌مند که در سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دبیرگروه خارجی و بین الملل روزنامه کیهان بود و در میان نویسندگان و مترجمان به سبب ترجمه کتاب مشهور «ریشه‌ها» اثر الکس هیلی شهرت داشت.

 

پس از انقلاب اسلامی نیز بیشتر به فعالیت در نشریات تخصصی اشتغال داشت و از همین رهگذار نسل تازه‌ای از روزنامه نگاران را در جریان کار و تولید روزنامه نگاری و به صورت غیر مستقیم پرورش داد.

 

او در فضای پس از دوم خرداد ۷۶ با حضور در روزنامه جامعه چندی به کار در روزنامه بازگشت اما بعد‌تر بار دیگر نشریات تخصصی را ترجیح داد بی‌آنکه اصرار و علاقه‌ای برای مطرح کردن نام خود نشان دهد.

 

او در پی یک دوره بیماری و در پی ابتلا به سرطان ریه بامداد ۲۱ دی ۱۳۹۲ در ۷۳ سالگی در بیمارستان سجاد تهران چشم از جهان فرو بست. 

اخبار ضد و نقیض از ممنوع‌الخروج شدن مرتضوی

Posted: 11 Jan 2014 06:07 AM PST

جرس: در حالی که برخی از سایت‌های خبری از ممنوع‌الخروج شدن سعید مرتضوی خبر داده‌اند، وکیل وی اخبار منتشر شده را تکذیب کرده و می‌گوید: بر اساس اعلام سخنگوی دستگاه قضایی،‌ پرونده تحقیق و تفحص از تأمین اجتماعی هنوز به قوه قضائیه نرسیده است.   

 

ساعاتی پیش وبسایت "عصرخبر" نوشته بود که بر اساس اطلاعات دریافتی خبرنگار عصرخبر، قاضی ویژه رسیدگی به پرونده سعید مرتضوی در ادامه رسیدگی به پرونده قضایی، وی را ممنوع الخروج کرده است.

 

در این خبر آمده بود که پرونده سعید مرتضوی هم اکنون به صورت ویژه در دستگاه قضایی در حال رسیدگی و پیگیری حقوقی است. 

 

با این حال سعید ایوبی وکیل مرتضوی در گفت‌وگو با فارس در خصوص انتشار اخباری مبنی بر ممنوع الخروج شدن سعید مرتضوی گفت: این خبر نمی‌تواند مطلب جدیدی باشد.

 

وی ادامه داد: اتحادیه اروپا و آمریکا چندین سال است که مرتضوی را در لیست تحریم، تهدید و تعقیب خود قرار داده و عملا وی را ممنوع الخروج کرده است.

 

وی افزود: از سوی دیگر سخنگوی قوه قضائیه در آخرین نشست خبری خود با خبرنگاران اعلام کرد که پرونده تحقیق و تفحص از تأمین اجتماعی هنوز به قوه قضائیه نرسیده است.

 

ایوبی در پایان خاطرنشان کرد: مرتضوی با توجه به جوابیه‌ای که منتشر کرده ثابت کرده که هیچ گونه تخلفی در این سازمان نداشته که بخواهد موجب ممنوع الخروجی او شود.

 

هشدار عفو بین‌الملل در مورد وخامت حال وبلاگ‌نویس در زندان کرج

Posted: 11 Jan 2014 06:07 AM PST

جرس: سازمان عفو بین‌الملل از وخامت وضعیت سلامت محمدرضا پورشجری، وبلاگ‌نویس ۵۳ ساله زندانی در زندان قزل‌حصار کرج، خبر داده و می‌نویسد که اجازه دسترسی کافی به خدمات پزشکی به او داده نمی‌شود.  

 

بنا بر گزارش تازه عفو بین‌الملل که روز شنبه، ۲۱ دی، منتشر شد، محمدرضا پورشجری که پیش از این دو بار سکته قلبی کرده‌ روز چهاردهم دی با توقف تنفس مواجه شده‌ است.

 

به نوشته عفو بین‌الملل، در پی این توقف تنفسی، کارمندان پزشکی زندان ماده‌ای را به او تزریق کرده‌اند اما با وجود درخواست‌های وی، پاسخی در مورد محتویات این تزریقات به او داده نشده است.

 

محمدرضا پورشجری که با نام مستعار «سیامک مهر» مطالبی انتقادی در یک وبلاگ به نام «گزارش به خاک ایران» می‌نوشت روز ۲۱ شهریور ۸۹ در خانه‌اش در کرج دستگیر و روانه زندان شد.

 

وی به اتهاماتی نظیر «توهین به مقدسات اسلام» و «توهین به رهبری» به چهار سال زندان محکوم شده و هشت ماه اول حبس خود را در سلول انفرادی گذرانده‌ است. او از زمان بازداشت، دسترسی به وکیل نداشته‌ است و به گفته میترا پورشجری، دختر آقای پورشجری، مسئولان زندان او را در سلول انفرادی «مورد شکنجه و بدرفتاری» قرار داده‌اند که «اجرای نمایشی اعدام برای گرفتن اعتراف» ازجمله آنها بوده‌ است.

 

عفو بین‌الملل می‌نویسد که در پی درخواست دادستان عمومی استان البرز از مقامات زندان، این مقامات روز چهارم دی اجازه یک ساعت معاینه از محمدرضا پورشجری در بیمارستان امام خمینی تهران را دادند، اما پرستار این بیمارستان در این یک ساعت موفق به معاینه قلب او نشده‌ است.

 

عفو بین‌الملل در پایان گزارش تازه خود از همگان خواسته تا به مقامات جمهوری اسلامی گوشزد کنند که محمدرضا پورشجری تنها به خاطر استفاده مسالمت‌آمیز از حق آزادی بیان خود به زندان افتاده‌ است.

 

این سازمان بین‌المللی همچنین از همگان خواسته تا از مقامات جمهوری اسلامی بخواهند تا امکانات درمانی لازم و دسترسی به وکیل را برای محمدرضا پورشجری فراهم کرده و او را «بلادرنگ» آزاد کنند.

 

سازمان گزارشگران بدون مرز ۲۹ آبان‌ماه در بیانیه‌ای با یادآوری وعده‌های حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، در دوره مبارزات انتخاباتی، به وضعیت «غیر قابل تحمل» برخی روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی پرداخته و در این زمینه از محمدرضا پورشجری، محمدصدیق کبودوند، آرش هنرور شجاعی، ابولفضل عابدینی نصر، حسین رونقی ملکی، سعید مدنی، سعید متین‌پور، کیوان صمیمی بهبهانی، افسین کرم‌پور، و حمیدرضا مرادی نام برده بود که نیاز به درمان در خارج از زندان دارند. 

کلهر: برخی بزرگان انقلاب هم در سال ۸۸ اغفال شدند

Posted: 11 Jan 2014 12:58 AM PST

جرس: مهدی کلهر مشاور رئیس دولت سابق در اختتامیه جشنواره عمار در مشهد مدعی شد: در این فتنه برخی از بزرگان انقلاب هم گول خورده و اغفال شدند و در واقع این فتنه برای هیچ یک از گرایشات سیاسی داخل کشور مفید نبود.  

 

به گزارش مهر، اختتامیه جشنواره عمار در مشهد شب گذشته در حضور جمعی از طلاب، دانشجویان، هنرمندان و مردم و با سخنرانی مهدی کلهر مشاور رسانه‌ای دولت نهم و دهم برگزار شد و اکران رسمی عمار به کار خود در سینما قدس مشهد پایان داد.

 

کلهر در حاشیه جلسه با اشاره به فیلم مستند "من مدیر جلسه‌ام" ابراز کرد: فتنه سال 88 دانشگاهی است که باید هر سال مرور و جزئیاتش برای مردم بازگو شود چرا که تا فتنه عبور نکند آن رویش دیده نمی شود.

 

کلهر عنوان کرد: این بازخوانی باید جدی، محققانه و بدون هیچ گونه گرایشی انجام شود چرا که در این فتنه برخی از بزرگان انقلاب هم گول خورده و اغفال شدند و در واقع این فتنه برای هیچ یک از گرایشات سیاسی داخل کشور مفید نبود.

 

مشاور رسانه‌ای دولت نهم و دهم اظهار کرد: در حال حاضر حتی 10 درصد از فتنه صورت گرفته در سال 88 هم بازخوانی نشده است.

 

کلهر تصریح کرد: فتنه در واقع نشانی دروغین و فاقد محتوا از حقیقت یک موضوع است و فتنه سال 88 نقابی دروغین از انقلاب اسلامی ایران بود و قرار بود وقایع امروز سوریه در کشور ما اتفاق بیفتد.

 

وی در ارتباط با گفته‌های رهبری در مورد انتخابات سال 1388 بیان کرد: در جلسه‌ای که به دستور ایشان با اعضای ستادهای مختلف انتخاباتی برگزار شد تاکیدات موکدی بر برگزاری سالم انتخابات توسط ایشان انجام گرفت.

 

کلهر افزود: ایشان بعدها هم فرمودند از ابتدای انقلاب آنقدر در انتخابات دقت داشته‌ایم که محال است در انتخابات ایران تقلب شود.

راه رهایی از جنگ فرقه ای در عراق

Posted: 11 Jan 2014 12:48 AM PST

این روزها، شاید فقط چند کلمه از زبان یک شخص خاص بتواند عراق را از سقوط به ورطه جنگ داخلی بین اقلیت سنی و حکومت شیعی این کشور نجات دهد و مانع از آن شود که القاعده شهرهایی بیشتر از فلوجه را تصرف کند. 

این شخص، آیت الله [العظمی] علی سیستانی است؛ یکی از رهبران شیعه که آرام و بسیار مورد احترام است. وی که همواره مدافع دموکراسی برای مسلمانان بوده، مدتهاست که از ایفای نقش سیاسی در عراق اکراه دارد؛ اگرچه هر از گاهی و به ناچار چنین نقشی را ایفا کرده است. او در عین حال از چهره های پیشگام در دفاع از هارمونی و هماهنگی بین دو مذهب اصلی دین اسلام است.
وقتی تنش های سنی – شیعی از سال گذشته و پس از برخی اقدامات نخست وزیر نوری مالکی شعله ور شد، آیت الله سیستانی با رهبران مذهبی اهل تسنن ملاقات کرد تا به آنها بگوید مسلمانان عراق ( از جمله کردهای این کشور) اشتراکات زیادی دارند و نمی توانند به خاطر اختلافات فرهنگی و مذهبی، از یکدیگر جدا شوند. او از نخست وزیر خواست تا "برای سنی های عراق عدالت را به ارمغان بیاورد." آیت الله سیستانی حتی هویت ملی عراقی را بالاتر از هویت اسلامی می داند.


آیت الله سیستانی مخالف حضور روحانیون در امور اجرایی است و به جای آن، از ارزش های دموکراتیک "یکسان ساز" از جمله "یک فرد، یک رای" حمایت می کند. مانند بسیاری از شیعیان عراق، او از دموکراسی ای که پس از سرنگونی رژیم صدام حسین در سال 2003 پدیدار شده، استقبال کرده است.
این تحول فکری، اهمیت زیادی دارد. تاریخ شیعیان که در جهان اسلام، نسبتی اقلیتی دارند، سرشار از طغیان علیه سلطه سنی هاست. با فرهنگی که ریشه در اعتراض دارد، شیعیان به نگاه داشتن قدرت به شیوه سکولاری، عادت ندارند. دموکراسی بر ارزش هایی چون خودمختاری، جامع نگری و ترقی فراگیر و جمعی متکی است.


هنوز راه درازی در پیش است تا حمایت مردمی از دموکراسی جوان و نوپای عراق، به عمق لازم برسد. این کشور هنوز به رهبرانی نیاز دارد تا برخیزند و وقتی اختلافات اجتماعی دموکراسی را به خطر می اندازد، از آن محافظت کنند. آیت الله سیستانی یکی از همین رهبران است؛ اگرچه او تمایل ندارد از اعتبار مذهبی خود برای یک منظور سیاسی، استفاده کند.
رهبرانی چون سیستانی، از دل شیعه و به خاطر اصول، آموزش ها، ریشه و تبار و ارتباطات خود بر می خیزند. این رهبران، اغلب، لغزش ناپذیرند. فتاوی آنها به شکل گسترده ای مورد اطاعت و انقیاد است. از این رو، اگر یکی از این چهره ها، دموکراسی مبتنی بر قانون اساسی را شکل ایده آل حکومتداری بداند، در واقع اتفاق بسیار نادری افتاده است.


آیت الله سیستانی البته وقتی از قدرت و اعتبار خود استفاده می کند، باید مراقب حفظ حقوق فردی و آشتی و مصالحه هم باشد؛ بی آنکه به چنین پنداره ای دامن بزند که "حکومت سکولار یعنی مشتق شدن قدرت سیاسی از الاهیات شخصی روحانیونی مثل خود او. او در یکی از فتاوی خود در سال 2005 نوشت: «رهبری دینی مکررا بیان داشته که علاقه ای به دخالت دادن خود در کار سیاسی ندارد و ترجیح می دهد به جای پر کردن مناصب دولتی، به روحانیت خود ادامه دهد.»
آیت الله سیستانی می تواند در گستره نفوذ کلام خود در شهر مذهبی نجف، نقش یک پل را بین شیعیان و سنی ها ایفا کند. عراق نباید تبدیل به یک سوریه دیگر شود و تجربه خشونت بار سال های 2006 و 2007 را تکرار کند. از آنجا که اتکای دولت های نوری مالکی و باراک اوباما به تسلیحات بیشتر برای پایان دادن به خشونت ها در استان انبار، محتوم به شکست است، چند کلمه و واژه مختصر از زبان یک روحانی مورد احترام، می تواند به بازگشت صلح و آرامش به عراق کمک کند. 

منبع: شفقنا

منبع اصلی: کریستین ساینس مانیتور

مترجم: فرهاد فرجاد

 

 

احضار مسئول سابق شاخه جوانان جبهه مشارکت بهشهر به دادسرای انقلاب

Posted: 11 Jan 2014 12:21 AM PST

جرس: مسئول سابق شاخه جوانان جبهه مشارکت بهشهر پیرو شکایت اداره اطلاعات بهشهر به شعبه‌ی چهار دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب بهشهر احضار شد.  

 

بنا به اخبار رسیده به جرس، سید ابوذر علوی از اعضای شورای فعلان ملی مذهبی مازندران باید تا سه روز آینده باید در دادسرا حاضر شود.


علوی مسئول سابق شاخه جوانان جبهه مشارکت بهشهر، عضو سابق شاخه جوانان جبهه مشارکت مازندران و از اعضای شورای فعلان ملی مذهبی مازندران است.
 

آمارهای هشدار دهنده؛ حکومت سد راه احساس شادی عمومی

Posted: 10 Jan 2014 11:56 PM PST

جرس: نتایج یک پژوهش در ایران نشان می‌دهد که «مردم زنجان بیشترین درجه شادکامی و یزدی‌ها کمترین شادکامی را در این کشور دارند.» همچنین استان‌های گلستان، بوشهر، هرمزگان و کردستان از میزان شادکامی بالاتری از خط میانگین برخوردار بوده‌اند.  

موضوع کاهش شادی و شیوع افسردگی در بین ایرانیان، بحث جدیدی نیست که به تازگی مطرح شده باشد. در نخستین ماه‌های سال ۱۳۸۸ مقام‌های دولتی بار‌ها در جریان تبلیغات انتخاباتی از افزایش بهبود اوضاع در همینه زمینه‌ها از جمله آسیب‌های اجتماعی طی دوره دولت نهم سخن می‌گفتند، اما برخلاف این ادعا، انتشار آمارهای آن سال، نشان داد که سال ۸۸ سال «کاهش شادی» در میان ایرانیان به ویژه در تهران بوده و افسردگی رشد قابل توجهی داشته است.

 

تارنمای یزدان‌نیوز چندی پیش نوشت بر اساس یک پژوهش که بر روی نزدیک به ۲۸ هزار ایرانی ۱۸ تا ۶۵ سال در استان‌های مختلف (در هر استان ۸۰۰ نفر) انجام شده «بیشتر مردم کشور ( ۳ .۳۹درصد) از شادکامی سطح متوسطی برخوردارند.»

 

یافته‌های پژوهش «شادکامی مردم ایران و عوامل مؤثر بر آن» از میان ۳۰ استان مورد بررسی، استان زنجان را با ۶۹. ۳ میانگین امتیاز شادکامی، شاد‌ترین استان معرفی کرده و از یزد با۳ . ۱۲ میانگین امتیاز شادکامی، به عنوان پایین‌ترین سطح شادکامی نام برده است.

 


هفتم دی ماه نیز، محمد میرمحمدی، استاندار یزد با اشاره به این‌که مردم یزد دچار افسردگی هستند، گفت: «برنامه‌های صدا و سیمای یزد با دیگر استان‌ها تفاوت زیادی دارد به‌طوری که عمده برنامه‌های یزد حزن و اندوه است.» این سخنان استاندار یزد با واکنش محافل مذهبی در ایران مواجه شد.
یک خستگی و افسردگی در میان اکثریت جامعه مشاهده می‌شود
عوامل ایجادکننده شادی اجتماعی یا فرآیندهای تولید افسردگی و اضطراب اجتماعی دو گروه هستند: یکی عوامل فردی، دیگری عوامل محیطی و اجتماعی.


تارنمای روزنامه تهران امروز، آبان ماه سال جاری به نقل از دکتر مجید ابهری، رفتار‌شناس اجتماعی نوشت: «عواملی چون گرانی، تورم، آلودگی‌های صوتی، سروصدا و تنش‌های عصبی، اخبار تلخ ازعوامل محیطی ایجاد اضطراب و افسردگی هستند. اما عوامل فردی عبارتند از: گرانی، کمبود وسایل تفریحی و رفاهی، مشکلات خانوادگی، کاهش روابط خانوادگی و اجتماعی، که مجموعا این دو گروه از عواملی هستند که باعث ایجاد افسردگی اجتماعی می‌شود.»

افسردگی که بر طرز تفکر و رفتار انسان تأثیر گذاشته و منجر به ایجاد طیف وسیعی از مشکلات عاطفی و جسمانی می‌شود، بیماری مزمنی است همانند سایر بیماری‌های مزمن از جمله دیابت و فشار خون که نیازمند درمان طولانی مدت است.


جمشید عدالتیان، استاد دانشگاه و عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی نیز خردادماه سال جاری در گفت‌و‌گو با «خبرآنلاین» گفت که بیشترین مصرف قرص‌های ضد افسردگی در استان‌ها مربوط به استان قزوین است.
وی با هشدار درباره ضعیف شدن طبقه متوسط افزود: «یک خستگی و افسردگی در میان اکثریت جامعه مشاهده می‌شود. در حال حاضر مصرف قرص افسردگی به شدت افزایش پیدا کرده و تعجب آمیز است.»
عدالتیان تاکید کرد: «بیشترین مصرف قرص‌های افسردگی در شهرستان‌ها در استان قزوین است. شاد‌ترین و کمترین افسردگی برای سیستان و بلوچستان است.»
این در حالی است که مقام‌های حکومتی در جمهوری اسلامی با هرچه برای نسل جوان شادی آفرین باشد به نحوی مخالفت می‌کنند و گردهمایی جوانانی که به بهانه‌ای برای خود شادی می‌آفرینند را برهم می‌زنند.


از آب بازی گرفته تا همین چند روز پیش که تارنمای پارسینه با انتشار تصاویر برف بازی و شادی مردم در شهرهای مختلف ایران، از مقام‌های جمهوری اسلامی پرسید که چرا برف بازی به عنوان نوعی «شادی‌ جمعی» مناقشه برانگیز نشده است؟


هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده که مردم امیدوار باشند


موضوع کاهش شادی در بین ایرانیان، بحث جدیدی نیست که به تازگی مطرح شده باشد. هرچند در نخستین ماه‌های بار‌ها، اما برخلاف ادعای مقام‌های دولتی که در جریان تبلیغات انتخاباتی از افزایش بهبود اوضاع در همینه زمینه‌ها از جمله آسیب‌های اجتماعی طی دوره دولت نهم سخن می‌گفتند انتشار آمارهای سال ۱۳۸۸ نشان داد که آن سال، سال «کاهش شادی» و افسردگی در میان ایرانیان به ویژه در تهران رشد قابل توجهی داشته است.
محمد هادی ایازی، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، اسفندماه سال ۱۳۸۸ با اشاره نتایج یک نظرسنجی از مردم تهران درباره شادی گفته بود که «طی یک نظرسنجی از ۱۱۷۹شهروندان تهرانی برآورد شد ۴۲ درصد افراد اغلب شاد هستند، ۳۰ درصد گاهی اوقات شاد و گاهی غمگین و ۲۸ درصد مابقی همیشه غمگین‌اند که برای جامعه بسیار خطرناک هستند.»
در‌‌ همان زمان، خبرگزاری مهر بخشی از سخنرانی دکتر یاسر تعدادی، استاد دانشگاه تربیت معلم در مورد پیشی گرفتن غم بر شادی در پایتخت را منتشر کرد و افزود: «بر اساس پژوهش‌هایی که اخیراً انجام شده ۳۴ درصد مردم تهران شاد هستند و ۳۸ درصد غمگین و بقیه اصلاً نمی‌دانند شادند یا غمگین.»


یک سال بعد نتایج یک نظرسنجی نشان داد ۴۲‌ درصد افراد، اغلب شاد، ۳۰‌ درصد گاهی اوقات شاد و گاهی غمگین و ۲۸‌ درصد مابقی همیشه غمگین هستند.
به دلیل نبود شادی و نشاط اجتماعی میزان افسردگی در میان شهروندان ایرانی به طور چشمگیری در حال افزایش است مشکلی که حتی به تائید مسئولان متولی در جمهوری اسلامی رسیده است.
یکی از خبرنگاران ساکن ایران بخشی از یک گفت‌و‌گوی منتشر شده م- ر یکی از کار‌شناسان انجمن مددکاری سازمان بهزیستی را در اختیار جرس قرار داد.
م – ر چندی پیش در پاسخ به موضوع امیدواری مردم پس از پایان ۱۰۰ روز فعالیت دولت روحانی دراین مصاحبه گفته بود: «نه هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده که مردم امیدوار باشند.»
به گفته وی، یکی از دلائل اصلی که مردم نمی‌توانند شادی کنند وجود مشکلات اقتصادی هست. همچنین، متناسب با درامد افراد وسایل تفریحی و شادی وجود ندارد. هر کس می‌خواهد مهمانی برگزار کند یا شادی کند باید پنهانی در جمع‌های خصوصی اقدام به این کار بکند.


م- ر با بیان اینکه دولت، مانع شادی کردن مردم است می‌افزاید: «در تمام کشور‌ها می‌آیند برای مردم خودشان جاهایی را برای شادی می‌گذارند مثل دیسکو و کازینو، اما مردم ما خودشان هم که می‌خواهند یک مراسم شادی را برگزار کنند باید با ترس و لرز برگزار کنند.»
این مددکار اجتماعی در ادامه با بیان اینکه هم اکنون تفریح در جامعه ایران به پولدار‌ها اختصاص یافته است تاکید می‌کند که «وقتی یک نفر مجبور است حتی دو تا سه شیفت کار کند دیگر نایی برای شادی و تفریح ندارد. از سوی دیگر، دلیل ناراحتی مردم این است که هیچ برنامه‌ای نمی‌توانند برای زندگی خود داشته باشند.»

به گفته وی، مثلاً یک نفر می‌گوید: من یک سال به سختی کار می‌کنم آخر سال می‌توانم در عوض بروم مسافرت یا خانه بخرم اما آخر سال با این تورم، خانه چند برابر شده یا یکهو دلار می‌شود ۳ هزار تومان، تنها چیزی که برای این خانواده می‌ماند، افسردگسی و ناامیدی است. چون با آن پول نمی‌توانند کاری کنند و فقط عمرشان تلف شده.


م- ر با تاکید بر اینکه پس از انتخابات سال ۸۸ موج ناامیدی در بین مردم بیشتر مشاهده شد که در دو سال اخیر پررنگ‌تر شده است افزوده است: «مردم با آن شوق رفتند در انتخابات شرکت کردند و رای دادند، چون فکر می‌کردند قرار است اتفاقی بیفتد اما نشد، بعد هم که با مردم آن رفتار را کردند همه این‌ها باعث سرخوردگی مردم شده است.»
فقط سه درصد از کل مردم ایران بسیار شاد هستند
بر پایه پژوهشی جدید که از سوی محققان دانشگاه کوئینزلند استرالیا انجام شده، مردم ایران جزو افسرده‌ترین مردم جهان هستند و به طور کلی ساکنان «خاورمیانه» و «شمال آفریقا» افسرده‌ترین مردم جهان شناخته شده‌اند.
گزارش سال ۲۰۱۳ درباره شادمانی در جهان نیز گزارش تحقیقی جامعی است که از سوی مؤسساتی در آمریکا، کانادا و انگلستان درباره توزیع حس شادمانی در کشورهای مختلف تهیه شده است.
ایران در این نظرسنجی در میان ۱۵۶ کشور در ردیف ۱۱۵ قرار دارد. کشورهایی مانند جیبوتی در دریای عمان با رتبه ۱۱۴، بنگلادش با ۱۰۸، عراق با ۱۰۵، سومالی با ۱۰۱، موزامبیک با ۹۴، زامبیا با ۹۱، پاکستان با ۸۱، ترکیه با ۷۷ و بالاخره ترکمنستان با رتبه پنجاه و نهم در رده‌های بالا‌تر و شاد‌تر از ایران قرار دارند.


عباس شکری، تحلیلگراجتماعی و روزنامه نگار ساکن نروژ نیز در این زمینه به جرس می‌گوید: «باید دید که تحقیق انجام شده در مورد میزان شادی و غم در ایران که زنجانی‌ها شاد‌ترین و یزدی‌ها غمگین‌ترین شناخته شده‌اند، چگونه بوده است. آیا قناعت‌کاری یزدی‌ها، پشتکار زنجانی‌ها و آب و هوای این دو منطقه هم در نظر گرفته شده است یا تنها چند پرسش معمول نیز مد نظر بوده است. این تحقیق فراگیر مدعی شده است که فقط سه درصد از کل مردم ایران آدم‌های بسیار شادی هستند و حدود ۳۹ درصد ایرانیان از شادکامی متوسطی برخوردارند.»
به گفته این روزنامه نگار، نتایج تحقیقات اجتماعی انجام شده در ایران و جهان نشان می‌دهد که شادکامی بخش مهمی از کیفیت زندگی و بالا‌تر از هر ثروتی به‌شمار می‌رود و با بسیاری از مؤلفه‌های سلامت رابطه نزدیکی دارد. در ادبیات، افلاطون شادکامی را حالت تعادل و هماهنگی میان سه عنصر استدلال، هیجان، و امیال و ارسطو آن را زندگی معنوی می‌داند. تقریبا همه متفق‌القولند که شادی تنها سرخوش بودن و یا لبخند به لب داشتن نیست و معیارهای دیگری نیز در میزان شادکامی افراد یک جامعه موثر است.
این تحلیلگر مسائل اجتماعی، افسردگی را بیماری رایجی می‌داند که تقریباً بر یک نفر از هر۱۰نفر تاثیر می‌گذارد.


شکری با بیان اینکه تقریباً زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می‌شوند تاکید می‌کند که« افسردگی علائم مختلفی دارد اما رایج‌ترین نشانه آن غمگینی و از دست دادن علاقه به اموری است که فرد پیش از این به آن علاقه داشته است. البته بین افسردگی و اندوه تفاوت هست که در این مقال به آن نمی‌پردازیم. مرگ یک عزیز، از دست دادن شغل، ناکامی در تحصیل و... اموری هستند که اغلب باعث ناراحتی افراد می‌شوند. احساس غمگینی و ناراحتی برای این امور امری عادی و معمولی است.»


ایرانیان مردم شادی نیستند
بالابودن تعداد روزهای عزاداری در مقایسه با روزهای جشن و شادی، فشار ناشی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و در پی آن، درک موضوع افسردگی در بین اقشار مختلف جامعه شهری و روستایی ایران زیاد، سخت نیست.
چهره‌های عبوس، در هم فرورفته، غمگین و عصبانی اغلب شهروندان که هر روز در پیاده رو، اتوبوس، مترو و حتی محل کار، دیده می‌شوند شاهدی بر نبود شادی و شیوغ غم گرایی و گرایش به افسردگی و نشانی است از اینکه ایرانیان مردم شادی نیستند.
مصطفی عزیزی، نویسنده و تهیه‌کننده سابق برنامه‌های تلویزیونی ایرانی نیز در این زمینه به جرس می‌گوید: «سال‌های میانه‌ دهه‌ شصت بود و من تازه از سربازی و جبهه برگشته بودم. آن‌سال‌ها که سرکوب و جنگ، کمبود مواد غذایی، دخالت‌های گسترده در زنده‌گی شخصی، پوشش و نوشش مردم جریان داشت و هر روز سر هر کوچه حجله‌یی می‌بستند یا مادرانِ فرزنداعدام‌شده، در خفا، می‌گریستند اگر مردم را افسرده و غمگین می‌دانستیم پُر بی‌راه نبود اما در یکی از عصر همین روز‌ها روی تپه‌ سرسبز یکی از پارک‌های تهران دراز کشیده بودم و به خانواده‌هایی که گُله گُله نشسته بودند و بچه‌ها که بازی می‌کردند نگاه می‌کردم. متوجه شدم در‌‌ همان نزدیکی‌ها دو مرد روس نشسته‌اند، آن وقت‌ها هنوز اتحاد جماهیر شوروی بود، رفتم پیششان و سعی کردم با انگلیسی دست‌وپا شکسته‌یی با هم صحبت کنیم. نکته‌یی که برای‌ام بسیار عجیب بود اینکه آنان شگفت‌زده بودند از روحیه مردم ایران و می‌گفتند با این همه مشکلات چقدر شما مردم شادی هستید، اما این روز‌ها، که اوضاع هر چقدر بد باشد از آن روز‌ها بد‌تر نیست، همه صحبت از افسردگی و ناشادی مردم می‌کنند، حتماً می‌شود عوامل فرهنگی زیادی مانند موسیقی سنتی عموماً غمناک، رنگ غالب سیاه و تیره، مراسم عزاداری‌های جورواجور... برشمرد اما این‌ها کم و بیش همیشه بوده است.»
به گفته تهیه کننده مجموعه تلوزیونی مسافر، «به نظر می‌آید منبع گَرد غمی که اکنون بر چهره‌ مردم ریخته است چیز دیگری ست، آنان «امید» خود را از دست داده‌اند. امید به تحول، امید به اطلاح، امید به زندگی بهتر، روز به روز به یاس تبدیل می‌شود. انسان بدون هر چیزی می‌تواند زند‌گی کند الا بدون امید. هر بار که اقدام کردند برای زنده‌گی بهتر چه با شوری انقلابی و مشتی گره کرده در میان خیابان، چه با منشی اطلاح‌طلبانه و دستانی گشوده پای صندوق‌های رای، هر چه کرده‌اند اوضاعشان بهتر که نشده است بد‌تر هم شده است. برای بازگردان شادی به مردم تنها یک کار باید کرد باید «امید» را به آنان بازگرداند.»
مسئولان جمهوری اسلامی در طول این سال‌ها همواره تمامی دستگاه‌ها و حتی خود مردم را برای برگزاری مراسم عزاداری‌ در روزهای مختلف سال بسیج کرده‌اند، درحالی که هیچ‌گاه برای شادی جوانان و دور شدن سایه افسردگی از سر آن‌ها هیچ برنامه‌ریزی نداشته‌اند. روندی که زمینه‌های شیوع افسردگی را در بین مردم ایران فراهم کرده است. هشداری که در چند سال اخیر ازسوی کار‌شناسان اجتماعی و روان پزشکان به مسئولان داده شده اما کمتر به آن توجه شده است.
 

فیروزه رمضانزاده

محمدرضا خاتمی: نشان دادیم که از سال ۸۴ عبرت گرفته‌ایم

Posted: 10 Jan 2014 11:54 PM PST

جرس: محمدرضا خاتمی، با بیان این که "ما به این بلوغ رسیدیم که تجربه سال 84 را تکرار نکنیم." تاکید می کند: در حالی که زمینه تکرارش مهیا بود چه عدم‌شرکت، چه تعدد کاندیدا و چه تقابل‌های درونی جناح اصلاحات. من فکر می‌کنم همه نیروهای سیاسی حتی اصولگرایان معتدل به این نتیجه رسیدند که درست است که ما آرمان‌های بلندی داریم اما فقط یک قدم می‌توانیم به پیش برداریم. 

 روزنامه شرق در رابطه با موضوع احزاب، و به طور مشخص «تحزب در ایران» و گذشته و آینده حزب منحل اعلام‌شده «مشارکت»، با وی گفت وگویی داشته است. آن هم در حالی که «رحمانی‌فضلی»، وزیر کشور هم به‌تازگی گفته است «طبق قانون احزاب، قوه‌قضاییه در زمینه انحلال احزاب صاحب‌اختیار است. این احزاب حکم قضایی دارند و باید از طریق قوه‌قضاییه پیگیری شود و اگر وزارت کشور بتواند کمکی در راستای احقاق حق انجام دهد، اقدام می‌کند ولی در نهایت این امر بر عهده قوه‌قضاییه است.»

 

متن کامل این گفت و گو در ادامه آمده است:

 

‌امیدی به فعالیت دوباره «مشارکت» هست؟


معتقدیم حزب مشکل قانونی ندارد. به‌‌خاطر رعایت بعضی ملاحظات سیاسی تابلو حزب را بالا نمی‌بریم. عده‌ای با هر بهانه‌ای دنبال تنش هستند و ما تنش را سم مهلک سیاست‌ورزی در این شرایط می‌دانیم. با این ملاحظات، طبیعی‌شدن فعالیت حزب یک امر انتزاعی نیست، بستگی به شرایط دیگر دارد. همه‌چیز در سیاست به هم پیوسته است.


‌توسعه فعالیت‌های صنفی و احزاب یکی از برنامه‌های آقای «روحانی» پیش از انتخابات بود. به نظر شما ایشان فضا، فرصت یا امکانی برای عملیاتی‌سازی این برنامه پیدا خواهد کرد؟

 

ببینید چون بحث فعالیت احزاب با وضع سیاسی موجود گره می‌خورد لزوما درحیطه اختیارات خود رییس‌جمهوری نیست. البته اگر رییس‌جمهوری بخواهد، خیلی کار می‌تواند انجام دهد. از جمله اینکه ایشان مسوول اجرای قانون اساسی هستند باید دید که در اولویت برنامه‌های ایشان چقدر مساله آزادی احزاب جای دارد. شاید بحث دیپلماسی خارجی، مقابله با رادیکالیسم داخلی و مسایل اقتصادی و... بیشتر در اولویت برنامه‌های ایشان باشد، اما فضای عمومی به شکلی است که اگر به روندهای قانونی فعالیت احزاب توجه نشود بسیاری از فعالیت‌های سیاسی بدون تابلو انجام می‌شود. مثل خود انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری که یک حزب تابلو مشخص نداشت و بسیاری از کسانی که کار کردند و در پیروزی آقای روحانی سهیم و تاثیرگذار بودند، اجازه فعالیت تحت اسامی احزاب نداشتند اما خب، از فعالیت دست نکشیدند الان مگر حزب‌هایی که تابلو دارند تا چه اندازه درصحنه سیاسی کشور تاثیرگذار هستند که مثلا «مشارکت» نیست؟ بنابراین باید گفت‌ اصلا فعالیت‌حزبی در کشور مشکل دارد و باید زیرساخت‌ها درست شود. اگر دولت جدید با دید کارشناسی و علمی به این زیرساخت‌ها بپردازد، اقدامی مهم و تاریخی انجام داده است.

این‌سو چطور؟ جدا از فضای سیاسی و حاکمیت موجود آیا در بین نیروهای اصلاح‌طلب هم اراده‌ای برای فعالیت حزبی هست؟

 

اساس کار سیاسی اصلاح‌طلبان، «تحزب» بوده و هست. ما هم معتقدیم حزبی‌ترین تشکل سیاسی بعد از انقلاب، «مشارکت» بوده و هست. بله منعی برای ایجاد حزب جدید از نظر ما نیست اما منعی که برای «مشارکت» وجود دارد خیلی ربطی به نام «مشارکت» ندارد. خب در صورتی که یک حزب جدید هم ایجاد شود باز ممکن است ایجاد مشکل ‌کنند. تجارب تاریخی ایران نشان می‌دهد برخی منتقدان فعالیت حزبی، حزب خوب را حزبی پنداشته‌اند که اصلا کار حزبی انجام ندهد. آنان در واقع با ریشه‌دار شدن «تحزب» مشکل داشته‌اند. ممکن است بعد از مدتی حزب جدید هم به سرنوشت حزب قدیم دچار ‌شود. پس مشکل اساسی‌تری هست که باید برای آن فکر کرد. نکته دوم اینکه حزب به لحاظ قانونی که هیچ منعی برای فعالیت ندارد. نه دادگاهی، نه حکمی و نه کیفرخواستی در کار بوده و بر اساس یک تصمیم سیاسی حزب تعطیل می‌شود. حزب ما در طول فعالیت حتی یک اخطار هم از سوی مراجع قانونی دریافت نکرده‌ بود که ناگهان با صدور دستور توقیف توسط «کمیسیون ماده 10» روبه‌رو شد که البته بعدا با شکایت ما دادگاه به نفع ما رای داد و حکم «کمیسیون» را شکست.

 

می‌توانید در دولت جدید قضیه را پیگیری کنید؟

 

تعطیلی حزب یک روند حقوقی نداشته است که از طریق مراجع مربوطه بتوان پیگیری کرد البته ما هم می‌خواهیم از طریق مجاری سیاسی خاص پیگیری کنیم. البته دولت هم می‌تواند نقش مهمی در این رابطه داشته باشد اما مشکل سیاست‌ورزی، به‌طور اعم و «تحزب»، به‌طوراخص ریشه‌ای‌تر از این است که با تغییر اسم یا ساختمان، حل شود.

اگر فضا همان‌طور که می‌گویید برای فعالیت دوباره احزاب از جمله «مشارکت» آماده شود شما چه خواهید کرد؟ آیا «مشارکت» همان برنامه و روند کاری 15 سال قبل خود را پی خواهد گرفت؟ من دیدم که شما اخیرا بحث ارتباط احزاب با بدنه اجتماعی را به‌عنوان یک عنصر مهم مطرح کرده بودید. یادم هست که آن زمان این اتهام هم به شما وارد بود که حزبی «دولت‌ساخته» هستید.

 

این اتهام ربطی به الان ندارد. خیلی‌ها از همان ابتدا می‌گفتند که «مشارکت» دولت‌‌ساخته است. ما می‌گفتیم نیست. باید زمان می‌گذشت تا تکلیف این اتهام معلوم شود. تجربه چه گفت؟ دولت آقای خاتمی رفت و مخالف‌ترین اشخاص با «تحزب» و به‌خصوص «مشارکت»همه ارکان کشور را قبضه کردند. خب آیا «مشارکت» از بین رفت یا بالنده‌تر شد؟ در همان زمان دولت آقای خاتمی حزب ما تحت بیشترین فشارها و محدودیت‌ها بود و از همه‌جا اخراج شد. کسانی که می‌خواستند به آن کمک کنند تحت فشار قرار گرفتند. خب اگر این حزب «دولت‌ساخته» بود با رفتن دولت و این همه فشار باقی نمی‌ماند. هنوز مخالفان ما می‌گویند که «مشارکت»، پشت پرده همه حوادث است. در حال تلاش برای نفوذ در دولت و مهره‌چینی است. اگر ما «دولت‌ساخته» بودیم که باید تا به حال از بین رفته باشیم. حزب «دولت‌‌ساخته» یعنی حزب رانتی و وقتی که آن رانت از بین برود طبیعتا حزب هم منحل می‌شود.

 

آیا برای « مشارکت» اینطور نبود؟ «محمدرضا خاتمی» برادر رییس‌جمهور وقت دبیرکل حزب بود. آن زمان اینطور تصور می‌شد که رانتی در کار است و یک حزب «رانتیر» سر کار آمده است.

 

به صرف قرابت من با رییس‌جمهور وقت، هیچ امتیازی نصیب ما نشد. البته قرابت فکری حزب با تفکر رییس‌جمهور باعث اعتماد مردم و اقبال آنها شد اما چیز دیگری نبود. درست است که «مشارکت» سال 77 رسمیت یافت اما تشکیل حزب به انتخابات 76 بازمی‌گردد. ما که امید به پیروزی نداشتیم، انتخابات بهانه‌ای بود برای اینکه سازماندهی سیاسی فکری صورت بگیرد. نطفه حزب «مشارکت» سال 75 بسته‌ شد و بعد از پیروزی آقای خاتمی قرار بود حزب دیگری تشکیل شود که درخواست دادند و ثبت هم شد اما دوستان «مشارکت» از همان زمان که در کابینه سمتی نداشتند و در مجلس نبودند؛ جلسات مداوم داشتند که مبانی حزب را تدوین کنند که تا سال 77 طول کشید و زمانی که فکر کردیم خمیرمایه کافی وجود دارد حزب ثبت شد. شش ماه حزب ارکان موقت داشت تا اولین کنگره که سال 78 تشکیل شد و ارکان رسمی توسط اعضای کنگره تشکیل شد. ما «دولت‌ساخته» نبودیم بلکه ریشه در جامعه داشتیم. با رفتن دولت اصلاحات ما ماندیم، قوی‌تر هم ماندیم. به اذعان مخالفان ما، حرف اول در اصلاحات را «مشارکت» می‌زند چون این تفکری است که مورد قبول جامعه است اما درباره ارتباط با مردم هم در طول این هشت‌سال و این چهار سال اخیر، مخالفان اصلاحات همه تلاششان را کردند که ارتباطات قطع شود. اما در این دوران همه اصلاح‌طلبان فرصت خوبی داشتند برای برقراری ارتباط با نهادهای مردمی و نیز خود مردم.

 

یعنی هیچ رابطه‌ای میان «مشارکت» و «محمد خاتمی» نبود؟

 

ایشان در کار «مشارکت» هیچ دخالتی نداشتند. رابطه ایشان با «مشارکت» کمتر از رابطه‌ای بود که مثلا با «موتلفه» داشت. وقتی که به «موتلفه» می‌داد، بیشتر از «مشارکت» بود. ما رابطه «فکری» داشتیم. اما رابطه «تشکیلاتی» نداشتیم. آقای خاتمی را می‌توان اینگونه تعریف کرد «هم با دوستان و هم با دشمنان مروت.» اینجا لازم است من نکته‌ای را ذکر کنم. ای کاش دولتمردان ما اینقدر تنزه‌طلب نبودند که افتخار کنند به هیچ حزبی وابسته نیستند. اصلا «دولت مدرن» بدون اینکه احزاب مصدر امور شوند، پا نمی‌گیرد و تا وقتی رییس‌جمهور ما و وزرای ما و وکلای ما، خیلی روشن حزبی نباشند، کارها پیش نمی‌رود. نه امکان برنامه‌ریزی هست نه شفافیت هست و نه امکان پاسخگویی. این وضع بلاتکلیفی تنها سبب رشد فرصت‌طلبان رانت‌خوار می‌شود که مدیر هر برنامه‌ای و آدم هرکسی می‌شوند؛ ولو با 180 درجه اختلاف فکری و تاکتیکی.

 

چقدر با آقای خاتمی اختلاف نظر داشتید؟

 

شعار ما اصلا «اتحاد- انتقاد» بود. وقتی دو فرد یا جریان همفکر باشند، طبعا ایده‌ها را قبلا مبادله می‌کنند و اختلافات را درصحنه‌های علنی بروز نمی‌دهند. آقای خاتمی؛ منتقد خیلی از رفتارهای اصلاح‌طلبان بوده است که بعضی از آنها را هم علنی کرده‌اند. طیف اصلاح‌طلبی خیلی گسترده است. مواضع بعضی از آنها را ما قبول نداشتیم و بالعکس. آقای خاتمی هم در مواردی با ما زاویه داشتند.

 

شعار «مشارکت»، «ایران برای همه ایرانیان»بود. اگر بخواهیم به گذشته بازگردیم شما فکر می‌کنید چقدر توانستید در همان فضای ممکن این شعار را جامه عمل بپوشانید؟ «مشارکت» اگر الان قرار شود دوباره فعال شود، شعارش همان است؟ شیوه‌ای که برای عملیاتی‌کردن آن دارد هم، مانند گذشته خواهد بود؟

 

اینجا؛ دو مساله وجود دارد؛ یکی «درون حزب» بود که ما این شعار را عملیاتی کردیم. این شعار در ارکان حزب مثل شورای مرکزی، شورای مناطق و سایر ارکان تصمیم‌گیری تحقق پیدا کرد. اما در اینکه این ایده‌ها در حوزه دوم، یعنی «درون ساختار سیاسی کشور» جاری شود، خب موانع زیاد بود و هست اما فکر می‌کنم توانستیم این «ایده» را پرورش دهیم. کسانی که می‌گفتند «ایران برای همه ایرانیان» کفر و شرک است الان؛ خودشان، این شعار را زمزمه و تبلیغ می‌کنند.

 

آن زمان مساله ما چه بود که این شعار سرلوحه قرار گرفت؟

 

شما هر وقت یک جمع خوشفکر منسجم و با برنامه داشته باشید هم ایده‌های جدید و هم شعار‌های جدید از آن درمی‌آید.

 

یعنی این فقط یک شعار بود؟

 

فکر می‌کنم باید به شرایط آن زمان برگردیم و از فضای سیاسی- اجتماعی آن دوران، اطلاع کافی داشته باشیم. می‌خواهم شما را برگردانم به سال‌های 72 تا 76 که ایرانیانی که فکر دیگری داشتند حس می‌کردند که «شهروند درجه دو» هستند. آن زمان، این بحث در احساس درونی افراد مساله مهمی بود. آقای خاتمی شعارهای زیادی مطرح کرد و با لایه‌های حذف‌شده ارتباط برقرار کرد. این به‌عنوان یک نیاز جدید احساس می‌شد و فکر می‌کردیم باید کاری بکنیم که آن نقایصی که بوده جبران شود. البته اصل شعار، مال خود آقای خاتمی است اما «مشارکت»، احساس کرد، شعار خوبی است و از آن استفاده کرد.

 

چطور می‌شود که این شعار که جامع و خیلی هم خوب است و همان‌طور که شما هم گفتید می‌تواند شعار انتخاباتی یک نامزد ریاست‌جمهوری باشد تبدیل به شعار یک حزب می‌شود؟ اگر یک حزب قرار شود که همه را با همه افکار و عقاید درون خودش جا بدهد که دیگر اسمش را نمی‌توان حزب گذاشت. در واقع، یک حزب قرار است کسانی را درون خودش وارد کند که به اصول و برنامه‌های آن حزب باور دارند.

 

برای اینکه این یک «شعار استراتژیک» برای همه زمان‌ها، برای کشوری مثل ایران با آن همه تنوع نژادی، قومی، دینی و حتی سیاسی است. با این شعار، تصور ما این نبود که ما می‌توانیم همه را درون خودمان جا بدهیم بلکه می‌خواستیم، بگوییم ما جا را برای هیچکس تنگ نمی‌کنیم. یکی از ایراداتی که هموطنان غیرمسلمان به ما می‌گرفتند این بود که ما مثلا زرتشتی یا ارمنی هستیم می‌خواهیم کار حزبی کنیم، اما در اساسنامه شما آمده است که عضو حزب باید «مسلمان» باشد. ما هم چنین ادعایی نداشتیم که قرار است همه را وارد حزب کنیم و اصولا معتقد به «حزب فراگیر» نیستیم. اما شعار حزب ما، شعار حاکمیت و حکومت است. یعنی اگر قرار شود حزب ما وارد حاکمیت شود، ما به همه ملت ایران به یک چشم نگاه خواهیم کرد تا همه از حقوق یکسان برخوردار شوند. البته شاید قانون اساسی جاهایی محدودیت گذاشته باشد و ما هم منتقد آن باشیم و سعی کنیم از طریق خود اصلاحش کنیم، اما به هرحال قانون است.
‌به نظر می‌رسد که نگاه «مشارکت» بیشتر به نخبگان جامعه بوده تا قشرهای دیگر.

 

یک زمانی شما می‌خواهید «آسیب‌شناسی احزاب» کنید، که امری جداست اما به نظر من هدف‌گیری‌های ما منطقی بوده است، یعنی «طبقه متوسط». ما که مثل جوامع دیگر طبقات اجتماعی به آن صورت منفک‌شده، نداریم. خاستگاه احزاب در ایران، همیشه «طبقه متوسط» بوده است. کسانی که به منابع کمیاب مثل منزلت و قدرت و ارتقا در سیستم اجتماعی با وجود شایستگی و دلسوزی دسترسی نداشته‌اند. خب اینها همدیگر را پیدا کرده و حزب تشکیل داده‌اند. حزب در برابر حرکت پوپولیستی به معنای موج‌سواری است. حزب درست است که از طبقات خاصی تشکیل یافته است اما باید کاری بکند که همه طبقات از برنامه‌هایش سود ببرند به‌خصوص طبقات پایین جامعه. تلاش ما هم در همین راستا بوده است چه مجلس چه جاهای دیگر. باید نتیجه عملکرد یک حزب را بررسی کرد که فارغ از خاستگاهش از نتیجه عملکردش آیا فقط طبقه متوسط بهره‌مند می‌شود یا همه طبقات؟ نمی‌خواهم بگویم در ارتباط ما با جامعه نقصی وجود ندارد اما نشان می‌دهد که ما به این نقایص و عیب‌هایی که درون سازماندهی‌های سیاسی وجود دارد توجه و در حد امکانات آن را برطرف کردیم که امروز می‌توانیم با جامعه ارتباط برقرار کنیم و پیام خودمان را هم برسانیم. این ارتباط با بدنه اجتماعی اگر بیشتر از سال 84 نباشد، کمتر نیست.

 

خوب شد به سال 84 اشاره کردید. یک نقد اساسی که به « مشارکت» وارد است، این است که اگر در آن سال با سایر جریان‌های اصلاح‌طلب بر سر یک نامزد به توافق رسیده بودید ما دچار رخداد هشت‌سال گذشته نمی‌شدیم. آیا «مشارکت» از این رخداد، درس گرفته است؟

 

فکر می‌کنم انتخابات سال 92 پاسخ سوال شماست. ما به این بلوغ رسیدیم که تجربه سال 84 را تکرار نکنیم. در حالی که زمینه تکرارش مهیا بود چه عدم‌شرکت، چه تعدد کاندیدا و چه تقابل‌های درونی جناح اصلاحات. من فکر می‌کنم همه نیروهای سیاسی حتی اصولگرایان معتدل به این نتیجه رسیدند که درست است که ما آرمان‌های بلندی داریم اما فقط یک قدم می‌توانیم به پیش برداریم. با انتخابات شهردار در شورای شهر زمینه برای رقابت درون اصلاحات وجود داشت اما با تدبیر، جریان اصلاحات با یک نامزد وارد شد هر چند به نتیجه نهایی نرسید. من فکر می‌کنم در عمل ثابت کردیم که از سال 84 به اندازه کافی عبرت گرفته‌ایم. ما اگر بلوغ سال 92 را داشتیم در سال ٨٤ همان دور نخست کار را تمام می‌کردیم. یا کاری می‌کردیم که رقابت در دور دوم بین اصلاح‌طلب‌ها رخ می‌داد. اگر ما دو یا یک‌نفر از نامزدهای اصلاح‌طلب را قانع می‌کردیم که انصراف بدهند همان سال انتخابات را برده بودیم. ابایی ندارم بگویم که ما باید بپذیریم که رخدادهای بعد از سال 84 و روی‌کارآمدن آقای احمدی‌نژاد ناشی از اشتباه ما درسال 84 بود.

 

آقای شکوری‌راد نقل می‌کردند نظر آقای خاتمی سال 84 روی آقای هاشمی بوده اما چون امکان پذیرش این نظر در بدنه اجتماعی وجود نداشته این مساله مسکوت می‌ماند و طرح نمی‌شود.

 

آقای خاتمی سال 84 به هیچ‌کس نگفت، بمان یا برو، اما توصیه‌اش روی «وحدت» بود. اگر نظرشان صریحا روی آقای «هاشمی» بود مثل سال 92 تلاش می‌کردند و دیگران را متقاعد می‌کردند.

 

طیفی از منتقدان، «مشارکت» را به‌عنوان« جناح تند‌رو اصلاحات» متهم می‌کنند؛ خود شما این تعبیر را قطعا آن زمان قبول نداشتید الان چه؟ بعد از گذشت چند سال و رخدادهای پیش‌آمده... .

 

یکسری حوادثی در کشور اتفاق افتاده که آنها منشأ این قضاوتند. مثل حوادث مجلس یا موضع‌گیری «مشارکت» درباره قوه‌قضاییه یا «نظارت استصوابی» یا مساله هسته‌ای و امثال اینها. من اینها را مصداق «تندروی» نمی‌دانم. این اما به معنای این نیست که ما اشتباه نکردیم. عده‌ای می‌گویند که شما همه شرایط زمانی، مکانی آن اقدامتان را در نظر نگرفتید. می‌گوییم؛ اشکال ندارد، می‌شود درباره‌اش صحبت کرد. الان در این چهار سال به «مشارکت» می‌گویند «تندرو» چون کسی اصلا دیگر حرف نزده است. من معتقدم «مشارکت»، تندروی نکرده است اما اشتباه در برخی جاها داشته که نتوانسته همه شرایط خاص را لحاظ کند.

 

چندی قبل نام «مشارکت»، بدون اینکه پیشوند یا پسوندی مثل منحله یا... دنبال آن باشد در «صداوسیما» آورده شد. آیا شما این را به‌عنوان یک پالس مثبت ارزیابی نمی‌کنید؟

 

بله. این خوب است. اگر این مشی و منش اصلاح‌طلبی که شفافیت و پاسخگویی است را «صداوسیما» به هر علت عملیاتی کند، خیلی قدم مثبت و‌ رو به پیش است اما با یک گل بهار نمی‌شود. من شنیدم که در همان برنامه باز، آقایی ادعایی نسبت به حزب مشارکت مطرح کرده است. عیبی ندارد، اگر ما این را به حساب آموزش‌ندیدگی و کم‌تجربگی بگذاریم، مشکلی نیست. اما باید منتظر شد در برنامه‌های آینده «صداوسیما» و فعالان و جناح‌های سیاسی آیا به‌صورت یک «قاعده» در می‌آید یا یک «استثنا» بوده است؟

 

از نقش «مشارکت» در پیروزی آقای روحانی درانتخابات اخیر صحبت کردید، آیا واقعا «مشارکت» را از عوامل پیروزی ایشان می‌دانید؟

 

شما فکر می‌کنید بدون اصلاح‌طلبان پیروزی در انتخابات ممکن بود؟

 

به نظر من همسویی خواسته‌های مردم و خواسته‌های اصلاح‌طلب‌ها، قاعدتا، منجر به پیروزی آقای روحانی شد. خیلی نقش «مشارکت» را در شرایطی که امکان و اجازه فعالیت در عرصه عمومی نداشت را در این قضیه، محوری نمی‌بینم.

 

ما سهم‌خواهی نداریم که حالا چرتکه بیندازیم؛ ببینیم، چه کسی، چه نقشی داشت. آن را باید رفت کار میدانی کرد که سازماندهی تشکیلات در شهرستان‌ها واستا‌ن‌ها چگونه عمل کرد و این ارتباطات را برقرار کرد. اصلا هرکس باعث پیروزی آقای روحانی شد، خدا او را جزای خیر دهد که کشور را از آن شرایط نجات داد. بله من معتقد هم نیستم که همه کار را حزب مشارکت انجام داد اما در کنار جریان اصلاحات سازماندهی «مشارکت»، نقش مهم و اساسی دراین جنبش اجتماعی در انتخابات گذشته داشت.