جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


دیدار روحانی و هنرمندان؛ اصولگرایان نگران و عصبانی‌اند

Posted: 12 Jan 2014 06:00 AM PST

نیلوفر زارع
جرس: دیدار حسن روحانی با گروهی از هنرمندان در شامگاه چهارشنبه هفته گذشته باعث شد که صدای اعتراض اصولگرایان بلند شود. نفس دیدار مورد اعتراض نبود بلکه سخنانی که رییس جمهوری ایران در جمع هنرمندان مطرح کرد از سوی اصولگرایان مورد حمله قرار گرفت. 

روحانی در بخشی از سخنان خود تقسیم بندی هنرمندان به ارزشی و غیرارزشی را بی‌معنا دانست و گفت که هنر خودش ارزش است. او تسلط فضای امنیتی بر عرصه فرهنگ را نادرست خواند و با رد ایده ساخت آثار سفارشی توسط هنرمندان تاکید کرد که وظیفه دولت مداخله در هنر نیست.


روزنه امید هنرمندان


بسیاری از هنرمندانی که در جسله دیدار با حسن روحانی حضور داشتند از کسانی بودند که طی ۸ سال ریاست محمود احمدی‌نژاد بر قوه مجریه طعم تلخ سانسور و محدودیت را چشیده و برای انتشار آثارشان به مشکل برخورده بودند. محمود دولت آبادی، مسعود کیمیایی، هوشنگ مرادی کرمانی، رخشان بنی‌اعتماد، شهرام ناظری، علی نصیریان، کامبیز درم‌بخش، قطب‌الدین صادقی، فرهاد توحیدی، شاهین فرهت، محمد سریر، لوریس چکناواریان، ساعد باقری، ایرج راد، تهمینه میلانی از جمله این هنرمندان بودند. از دید تحلیلگران حضور آن‌ها در جلسه دیدار با روحانی نشان دهنده امید جامعه هنری ایران به تغییر رویه دولت در برخورد با مسائل فرهنگی است. روحانی پیش از انتخاب به سمت ریاست جمهوری وعده داده بود که فضای امنیتی را از عرصه هنر دور خواهد کرد.
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت او گرچه هنوز کارنامه‌ای اراده نداده که بتواند رضایت جامعه هنری ایران را جلب کند اما هنرمندان متکی به وعده‌های داده شده از سوی دولت کماکان امید خود را به تغییر حفظ کرده‌اند.

 


رویارویی آشکار با دولت


گرچه هنوز جامعه فرهنگی و هنری ایران منتظر برداشتن گام‌های عملی از سوی دولت برای عبور از فضای امنیتی سالهای گذشته است اما حساسیت محافظه کاران به این عرصه در اندازه‌ای است که وزیر ارشاد به دلیل حمایت‌های لفظی‌اش از گشایش در عرصه فرهنگ با کارت زرد محافظه کاران مجلس روبرو شده‌اند. جنتی از سوی تندروهای مسلط بر مجلس متهم به «ترویج اباحه‌گری و طرح موضوعات غیرضروری» شد و در جلسه روز سه شنبه (۱۷ دی) از آن‌ها کارت زرد دریافت کرد. بر اساس قواعد مجلس چنانچه یک وزیر سه بار از سوی نمایندگان کارت زرد بگیرد به صورت خودبه خود مورد استیضاح قرار خواهد گرفت. کارت زرد به جنتی در واقع هشداری آشکار به دولت روحانی است که خط قرمزهای اصولگرایان در حوزه فرهنگ را رعایت کند هر چند که مشخص نیست این هشدار تا چه حد توسط دولت مورد توجه قرار بگیرد. روحانی در جریان دیدار با هنرمندان که یک روز پس از کارت زرد مجلس به وزیر ارشاد انجام شد از بی‌اهمیت بودن کارت زرد مجلس گفت و با اشاره به اراده دولت‌اش برای تغییر مسیر فرهنگی گفت: ارکستر سمفونیک تهران و ارکس‌تر سمفونی موسیقی ملی را احیا می‌کند «حتی اگر وزیر فرهنگ و ارشاد از مجلس، کارت زرد بگیرد.»


برچسب زدن به هنرمندان


تندرو‌ها حالا شاکی‌اند از اینکه هشدار‌هایشان به اندازه کافی مورد اعتنای دولت قرار نگرفته است. روزنامه کیهان در شماره روز شنبه ۲۱ دی خود با توصیف گروهی از هنرمندان به عنوان «علف هرز، بی‌درد، و هنرمندنما» خطاب به حسن روحانی نوشت «انتظار نمی‌رود رویکرد سکولاریستی به هنر از سوی ایشان توجیه شود.» محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج دانشجویی نیز روز شنبه در واکنشی انتقادی به دیدار روحانی و هنرمندان گفت «قطعاً هنر این نیست که به ملتی که بر روی پای خود ایستاده است، پشت پا بزنیم.» مهرداد بذرپاش عضو اصولگرای مجلس شورای اسلامی هم در همنوایی با واکنش‌ها علیه اظهارات رییس جمهور گفت: «از جناب آقای روحانی توقع نمی‌رفت که فرقی بین هنر ارزشی و غیر ارزشی قائل نباشند چرا که ایشان فرزند حوزه است.» در این حال روزنامه جوان که به سپاه پاسداران نزدیک است هم طی یادداشتی با متهم کردن هنرمندان به اقدام علیه امنیت ملی خطاب به دولت پرسیده بود: «ساخت فیلم‌های زیرزمینی و دور زدن وزارت ارشاد و نشان دادن تصویری خشن، سیاه و ناامیدانه از کشور چه تعریفی جز اقدام علیه امنیت دارد؟»


مین گذاری در مسیر تغییر


مضمون اصلی انتقادهای اصولگرایان از رویکرد دولت روحانی در قبال هنرمندان را می‌توان در نگرانی از تغییر فضای فرهنگی خلاصه کرد. آن‌ها معتقدند که اگر فضای امنیتی حاکم بر عرصه فرهنگ برداشته شود دیگر به مانند ۸ سال گذشته نمی‌توانند یکه تاز این عرصه باشند و رانت‌هایشان را از دست خواهند داد. هشدارهای پیاپی به وزیر ارشاد، توقیف روزنامه‌های منتقد به واسطه اهرم هیات نظارت بر مطبوعات، تشدید فیلتر سایت‌های اینترنتی و ابزارهای مدرن ارتباطی از جمله برنامه‌هایی است که اصولگرایان در ماه‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری به اجرا درآورده‌اند تا وضع امنیتی حاکم بر عرصه فرهنگ را تثبیت کنند. تثبیت یا تغییر این شرایط تا اندازه زیادی بستگی به اراده دولت برای برآورده کردن وعده‌هایش دارد. جامعه فرهنگی و هنری ایران تاکنون امیدش به وعده‌های دولت جدید بوده است اما این امید در شرایطی استمرار می‌یابد که دولت گام‌های غملی‌اش را هم بردارد.
 

اعتراض مدنی به نتیجه انتخابات ۸۸ را با ضعف مدیریت، کودتای تمام عیار علیه نظام جلوه دادیم

Posted: 12 Jan 2014 01:47 AM PST

پاسخ مطهری به اظهارات جواد لاریجانی
جرس: علی مطهری خطاب به جواد لاریجانی گفت: به نظر می رسد که جناب عالی در قضاوت درباره فتنه۸۸ تجاهل و تغافل می فرمایید، این بدیهیات را می دانید و خود را به ندانستن و غفلت می زنید و نام آن را "بصیرت" می گذارید، یا به قول خودتان هوا سرد است و دچار زکام سیاسی شده اید. 


به گزارش نامه نیوز، علی مطهری نماینده تهران به اظهارات اخیر جواد لاریجانی پیرامون نطقش در مجلس پاسخ داد. متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:


جناب آقای دکتر محمد جواد لاریجانی


با اهداء سلام، در برنامه اخیر شناسنامه در شبکه3 سیما مطالبی را در جواب نطق اینجانب در مجلس فرمودید که لازم است پاسخ داده شود:

 

1. گفته اید "این نماینده محترم فتنه را در حد یک دعوای داخلی می داند که این درست نیست. ماهیت فتنه یک کودتای تمام عیار علیه نظام بود که با مشارکت وسیع آمریکا، دول اروپایی، رژیم صهیونیستی و تمام ضد انقلاب همراه بود."

بهتر بود این طور می فرمودید که اعتراض مدنی به نتیجه انتخابات در سال 88 را ما با مدیریت ضعیف خود و به دلیل به رسمیت نشناختن مقوله اعتراض مدنی، تبدیل به فتنه کردیم، آنگاه برای جمع کردن این ماجرا آن را به صورت یک کودتای تمام عیار علیه نظام جلوه دادیم و سپس از هر وسیله ای برای اثبات این ادعای خود استفاده کردیم. با پدید آمدن این زمینه که همه با هم آفریدیم البته آمریکا، دول اروپایی، رژیم صهیونیستی و تمام ضد انقلاب پشت سر معترضان قرار گرفتند، همان طور که ما در حد خود پشت سر حرکتهای اعتراضی در آن کشورها قرار می گیریم.

2. فرموده اید: "کسی که وارد انتخابات می شود متعهد به رعایت قوانین انتخابات است. وقتی این اتفاق نمی افتد و قبل از پایان انتخابات یکی از نامزدها مصاحبه می کند و می گوید من رئیس جمهور منتخب هستم یک جرم بزرگ اتفاق افتاده است."

بله یک جرم بزرگ اتفاق افتاده است ولی توجه به یک جرم بدون توجه به جرمهایی که مقدمه این جرم بوده و توسط طرف مقابل انجام شده است و اگر انجام نمی شد این جرم بزرگ نیز اتفاق نمی افتاد، بدور از عدالت و انصاف است.

از شما سئوال می کنم اگر از چند ماه قبل از انتخابات سال 88 بسیاری از اعضای شورای نگهبان که داور محسوب می شدند از یک کاندیدا حمایت نمی کردند، اگر بعد از مناظره کذایی عکس العمل مناسب از طرف مراجع قانونی مانند شورای نگهبان نشان داده می شد یا لااقل اجازه دفاع به هتک حرمت شدگان در صدا و سیما داده می شد، اگر بعد از شروع اعتراضات، به جای برگزاری جشن ملی برای کاندیدای پیروز، مسئله به اعلام نظر شورای نگهبان موکول می شد، اگر خبرگزاری وابسته به یک نهاد حکومتی ساعت 18 و 30 دقیقه روز انتخابات آقای احمدی نژاد را به عنوان پیروز انتخابات با 60 درصد آراء اعلام نمی کرد، و چندین اگر دیگر، آیا در این صورت آن جرم بزرگ اتفاق می افتاد؟ پس ما خودمان آقای موسوی را به آن سمت هل دادیم. البته ایشان نباید تحت تاثیر آن فشارها و بی عدالتی ها اعلام پیروزی می کرد و به هر حال باید قانون را ملاک قرار می داد و فرضا حق با او بود مصلحت انقلاب و نظام اسلامی را بر حق خود مقدم می داشت، چنانکه علی علیه السلام مصلحت وحدت مسلمین و حفظ اسلام را بر حق خود مقدم داشت، ولی تحمل انسانها متفاوت است.

جناب آقای محمد جواد لاریجانی
به نظر می رسد که جناب عالی در قضاوت درباره فتنه 88 تجاهل و تغافل می فرمایید، این بدیهیات را می دانید و خود را به ندانستن و غفلت می زنید و نام آن را "بصیرت" می گذارید، یا به قول خودتان هوا سرد است و دچار زکام سیاسی شده اید.

3. گفته اید " آقای مطهری گفت چرا رئیس قوه قضائیه فتنه را ختم نمی کند، این در حالی است که فتنه ختم شد و در 9 دی مُهر پایان هم به آن زده شد."

می پرسم اگر فتنه ختم شده است چرا در ایام 9 دی امسال همفکران شما در رسانه ملی و رسانه های همسو این همه جنجال و آسمان ریسمان کردند که حق با ما بود. معلوم است خودتان هم احساس می کنید که مردم همه آنچه را که به طور یکطرفه در این چهار سال گفته اید نپذیرفته اند. اگر فتنه ختم شده است چرا این قدر درباره آن سخن می گویید؟!

سئوال می کنم اگر فتنه ختم شده است حکم مجازات آقایان موسوی و کروبی و احمدی نژاد چیست و در کدام دادگاه صالح صادر شده است؟

بنابراین تکلیف فتنه مانند تکلیف بخشی از زمینهای کشاورزی و دامداری شما برای مردم مشخص نیست و هنوز حکم آن اعلام نشده است.

اصل حرف من در نطق اخیر این بود که اگر قرار بر گذشت طرفین از تخلفات و خطاهای یکدیگر نیست، این سه نفر به طور همزمان در یک دادگاه صالح محاکمه علنی شوند، آنگاه هر حکمی صادر شود مورد اعتراض نخواهد بود چون آنها از خود دفاع کرده و حرف خود را زده اند. ولی وضعیت فعلی عادلانه و قابل دوام نیست، باید به فکر حل مسئله و بازگشت وحدت به جامعه بود.

کسانی که زحمتی برای انقلاب نکشیده اند یا لااقل شاهد زحمات انقلابیون اولیه از سال 42 تا پیروزی انقلاب اسلامی نبوده اند، اهمیت حل این مسئله را برای آینده انقلاب اسلامی درک نمی کنند و بر طبل تفرقه و حذف نیروهای انقلاب می کوبند و دائم دایره انقلاب را محدود می کنند. نباید این نقار و انشقاق ناخواسته و تحمیلی ادامه پیدا کند. باید ید واحد شویم و وحدت ملی را پشتوانه ای برای مذاکرات هسته ای و حل مشکلات اقتصادی قرار دهیم.

دلبستگان به انقلاب اسلامی نمی توانند نسبت به حل مسئله فتنه و بازگشت وحدت به جامعه بی تفاوت باشند. اینجانب به عنوان نماینده ملت در مجلس و فرزند شهید آیت الله مطهری به طریق اولی نمی توانم بی تفاوت باشم، لذا ارائه طریق می کنم و البته تصمیم نهایی با مقامات عالی نظام و در رأس آنها رهبر گرامی انقلاب است.

امام علی علیه السلام درباره مسئله ای به ابن عباس فرمود: "بر تو است که رأى خود را به من بگویى و من درباره آن بیندیشم، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم باید اطاعت کنی." همه ما باید همین حالت را داشته باشیم.

با تقدیم احترام
علی مطهری
 

بشارتی: جرم موسوی و کروبی بالاتر از قتل است

Posted: 12 Jan 2014 01:21 AM PST

لنکرانی: فتنه ۸۸ بدون ۹ دی به باتلاق انقلاب اسلامی تبدیل می‌شد
جرس: یک عضو مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است: جرم موسوی و کروبی بالاتر از قتل است.  

 

علی‌محمد بشارتی در گفت‌وگویی تفصیلی با تسنیم، اظهار کرده است: شبهای فتنه خوابم نمی‌برد؛ بلندمی‌شدم و در سالن قدم می‌زدم،خدایا چه می‌شود؟چه اتفاقی می‌افتد؟به کجا می‌رسیم؟ این انقلابی که آبروی همه به آن بسته است،این آقایان موسوی و کروبی دارند آبرویش را می‌برند.جرم موسوی و کروبی بالاتر از قتل است.


وزیر کشور دولت هاشمی رفسنجانی ادعا کرده است: اصولاً بنده اعتقاد دارم حوصله مردم از این حرف‌های تکراری مثل تقلب در انتخابات سر رفته است و باید قانون انتخابات را اصلاح کنیم؛ کاندیدایی که داعیه تقلب در انتخابات را دارند اگر نتوانند ادعای خود را به اثبات برسانند به عنوان اتهام به تمامیت انقلاب از دور انتخابات خارج شود و پرونده او را به قوه قضائیه ارجاع دهند.

 


بشارتی در بخش دیگری از گفت‌وگو به بازجویی خود از تهرانی رئیس ساواک تهران اشاره کرد و گفت: من روزی در اتاقم نشسته بودم که دکتر تهرانی را آوردند. دکتر تهرانی از بازجوهای خون‌خواه بود که واقعاً سر می‌برید، خدا شاهد است. وارد اطاق شدم دو تا انگشت گذاشتم زیر چانه‌اش، سرش را انداخت. گفتم: آقای دکتر، ما را می‌شناسید؟ به خدا هزار شلاق بیشتر بود. یادم رفته که به‌عکس ناخن ما را کشیده بودند، پانسمان نکرده بودند، چرک زده بود بالا و ضربان قلب من به 200 رسیده بود و من را به بیمارستان بردند. (همراه با گریه) من از حق خودم می‌گذرم ولی این مردم حق دارند. به امام(ره) عرض کردم که اوایل انقلاب دوغ هم به‌عنوان ناهار گیر ما نمی‌آمد ولی فرستادم از بیرون چلوکباب برگ برایش آوردند؛ « چو اسیر توست به اسیر کن مدارا». این‌طوری آبروی انقلاب را حفظ کردیم بعد آقایان موسوی و کروبی آبرو می‌برند.


وی در این گفت‌و‌گو به "سابقه طرح ادعای تقلب" در انتخابات اشاره کرد و گفت: طرح موضوع تقلب تقریباً از دوره اول مجلس شروع شد. من یک خاطره‌ای جالب بگویم؛ مرحوم آیت‌الله پسندیده برادر بزرگ امام در خمین بودند و پسری به‌نام مهندس پسندیده داشت که در انتخابات رأی نیاورد. به امام نامه نوشتند که در انتخابات در خمین تقلب شده است. نزدیکان امام(ره) گفتند: وقتی امام نامه برادرش را که 10 سال از او بزرگ‌تر بودند مشاهده کردند با تبسم فرمودند: اتفاقاً این نامه نشان می‌دهد در انتخابات خمین تقلب نشده است، زیرا اگر تقلب می‌کردند باید به‌نفع برادرزاده امام(ره) می‌شد و رأی می‌آورد. ببینید ولی امام چقدر سعه صدر و قانون‌گرایی داشتند و ما کجای کاریم.


بشارتی با بیان "من وزیر کشور بودم و مجری برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 76 بودم" ادعا کرد: امکان تقلب در ساختار انتخابات کشور وجود ندارد، انتخابات را که وزیر کشور برگزار نمی‌کند که بگوییم برگزاری انتخابات توسط وزارت کشور شخصی یا سیاسی است. ضمن اینکه من تمام وزرای کشور که بعد از انقلاب مسئولیت مهم وزارت کشور و تبعاً انتخابات را برگزار کردند می‌شناسم، در شأن و شخصیت این‌ها نبود که بخواهند تقلب کنند.


وی ادامه داد: به دیدار معترضین به نتایج انتخابات رفتم و گفتم: فرض کنید ما بیاییم به آیت‌الله جنتی دبیر محترم شورای نگهبان بگوییم، به‌خاطر گل روی آن کاندیدای رأی نیاورده، انتخابات را باطل کنید. اگر انتخابات باطل شد و باز کاندیدای شما رأی نیاورد نتیجه انتخابات را قبول دارید؟! همه کسانی که در جمع حضور داشتند ساکت شدند، یعنی قبول می‌کنیم یا اگر کاندیدای شما رأی آورده و آن که در دور قبل رأی آورده بود، نیاورد اجازه می‌دهید که اعتراض کند، زیرا نتیجه انتخابات را قبول ندارند و خواستار ابطال انتخابات شود؟ یا اگر درخواست ابطال انتخابات کرد حاضرید به آقای جنتی بگویید به‌خاطر گل روی او که دفعه قبل رأی آورده بود انتخابات باطل شود؟!


وی با بیان اینکه واقعاً در آن 10 روزی که این تشنجات بود، شب‌ها خوابم نمی‌برد، تصریح کرد: نه‌اینکه من در رختخواب بودم و این دنده و آن دنده شوم، خیر! من به شما بگویم از خانواده من بپرسید، می‌گویند وقتی ما داریم با حاج‌‌آقا حرف می‌زنیم خوابش می‌برد، نه قرصی و نه چیزی. من بلند می‌شدم و در سالن قدم می‌زدم. خدایا چه می‌شود؟چه اتفاقی می‌افتد؟ ما به کجا می‌رسیم؟ این انقلابی که آبروی همه به آن بسته است. 

 

 لنکرانی: فتنه ۸۸بدون ۹دی به باتلاق انقلاب اسلامی تبدیل می‌شد 

 

عضو ارشد جبهه پایداری تفکر انحلال مجلس را ادامه تفکر تحصن مجلس ششم و ابطال انتخابات ریاست جمهوری دهم دانست و اظهار عقیده کرد: اشرافیت فکری باعث شده است که این جریان فکر کند بهتر از مردم می‌فهمد و چنین نقدهایی را ارائه می‌دهد.
 

کامران باقری لنکرانی عضو ارشد شورای مرکزی جبهه پایداری در گفت‌و‌گوی تفصیلی با فارس، اظهار کرد: وقایع سال 88 متأسفانه به خوبی از نظر ابعاد مختلف تبیین نشده است و مباحثی که مطرح می‌شود در سطح روبنایی باقی می‌ماند در حالی که 9 دی یکی از قله‌‌های انقلاب اسلامی است؛ اگر پس از وقایع سال 88، حماسه 9 دی رقم نمی‌خورد، آن فتنه می‌توانست به باتلاق انقلاب اسلامی تبدیل شود. لذا لازم است آنچه 9 دی را به وجود آورد با دقت و تعمیق بیشتری بررسی، ابعاد آن را تبیین و برای آینده انقلاب اسلامی مدنظر خود قرار گیرد.

 

وی مدعی شد: تمام تلاش دشمن این بود که وقایع سال 88 را از منظر یک اعتراض انتخاباتی و به عنوان یک رخنه در فضای عمومی کشور رقم بزنند و تلاش کند در این بستر به سمت براندازی نظام و تغییر جمهوری اسلامی به یک نظام متفاوت پیش برود؛ برخی در برخورد با این واقعه در همان مدخل دشمن آن را تفسیر کردند در حالی که اعتراض انتخاباتی تنها مدخل ورود به پروسه براندازی بود از این رو بی‌توجهی به این مسئله باعث شد که وقایع تأسف‌باری در کشور عرض اندام کند.

 

لنکرانی ادامه داد: در حال حاضر که 4 سال از فتنه سال 88 می‌گذرد بسیار بهتر می‌توان ارزیابی کرد که هدف فتنه 88 این بود که یک جنگ داخلی را رقم بزنند و با ایجاد بدبینی نسبت به ارکان نظام و ایجاد تنفر در کشور، گروه‌های موثر اجتماعی را در برابر یکدیگر قرار دهند. دشمن در این راه از همه ابزار ممکن برای ایجاد این تنفر استفاده کرد و حتی شایعه پراکنی کرد و کسانی که آن شایعه‌ها را پخش کرده بودند امروز جز شرمندگی چیز دیگری برای خود به بار نیاوردند؛ در این زمینه می‌توان به برگزاری ختم برای افراد زنده، ترور همفکران خود برای مقصر جلوه دادن نظام، توهین به ارزش‌ها و مبانی اساسی انقلاب و حتی توهین به تمثال حضرت امام و نهایتا اتفاقات عاشورای 88 اشاره کرد که حلقه‌هایی بود که دشمن برای نوعی رادیکال کردن فضا و تقابل با نظام جمهوری اسلامی طراحی کرده بود.

 

وی ابراز عقیده کرد: آنچه دشمن در طراحی خود به آن توجه نداشت، پیوند مستحکم بین امت و امامت در کشور ما بود و آنها واقف بودند که فضایی سیاسی در سال 88 فضایی شکننده‌ای است که می‌توان در آن مداخله کرد و از همه ابزار خود نیز برای دامن زدن به این شرایط استفاده کردند. لذا شبکه اجتماعی توییتر به دستور دولت آمریکا به تصور اینکه این شبکه اجتماعی می‌تواند در وقایع ایران موثر باشد، بازسازی نرم‌افزاری‌اش متوقف شد اما آنها متوجه نبودند که اساس انقلاب ما بر اساس بنیادهای مردمی است و رابطه امت و امامت است که مردم‌سالاری دینی در این کشور حرف اول را می‌زند. لذا مردم با هر تفکر سیاسی نسبت به ارزش‌ها و مبانی فکری خود بی‌تفاوت نیستند.

 

تحلیل جلایی‌پور از حضور افراطیون در بخش پنهانی سیاست رسمی ایران

Posted: 12 Jan 2014 12:45 AM PST

جرس: حمیدرضا جلائی‌پور همانند بسیاری از اصلاح‌طلبان تاکید دارد که عناصر این جریان باید در شرایط فعلی کشور در فضای جامعه مدنی و در کمک به دولت فعال باشند و در دام «عصبانیت‌های پر سر و صدای افراطیون» نیفتند.  

 

این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی در گفت‌وگو با ایسنا، با اعتقاد به این‌که "بیشتر کسانی که به حسن روحانی رای دادند از قشر طبقه متوسط و اقشار کم بضاعت مالی جامعه بودند"، تاکید می‌کند: دولت روحانی در حال حاضر به حضور موثرتر در فضای رسانه‌ای و پایش سیاست‌های رسانه‌ای احتیاج دارد و از حفظ عقبه اجتماعی خود نباید غفلت کند.

 

وی همچنین عقیده دارد که در یک شرایط شفاف و آزاد سیاسی، در هر انتخاباتی اصولگرایان می‌توانند حداقل 15 درصد آرا را کسب کنند و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان می‌توانند بر بیش از 20 درصد از آرا تاثیر بگذارند.

 

این استاد دانشگاه پایگاه اجتماعی کسانی که آنها را «افراط‌گرایان» می‌نامد، را بیش از پایگاه «لمپن‌ها» در جامعه نمی‌داند و می‌گوید: در این سال‌ها افراطیون ضربه زیادی به روحانیت و نظام سیاسی و زیربناهای جامعه زدند، ولی مردم فارغ از ظاهر، اسم و کلیشه، باز هم یک روحانی را انتخاب کردند که برای مهار بحران‌های خارجی و اقتصادی تواناتر بود و توسط خاتمی و هاشمی و گروه‌های مرجع نیز حمایت می‌شد.

 

مشروح گفت‌وگوی ایسنا با این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در ارتباط با حضور افراطیون در بخش پنهانی سیاست رسمی ایران، وضعیت اصلاح‌طلبان بعد از انتخابات و چگونگی حرکت آن‌ها در انتخابات آتی و همچنین بررسی عقبه اجتماعی دولت تدبیر و امید از منظر جامعه‌شناسی به شرح زیر است:‌

 

- وضعیت اصلاح‌طلبان را بعد از انتخابات و درطی چند ماه گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

ارزیابی من از وضعیت اصلاح‌طلبان مثبت است؛ چراکه با وجود این‌که هشت سال شرایط کشور برای اصلاح‌طلبان در دولت نهم و دهم بسته و شرایط امنیتی حاکم بود، آن‌ها توانستند با ایستادگی مدنی شرایطی را فراهم کنند که در انتخابات 92 کاندیدای مورد حمایت آن‌ها رای بیاورد. برخی با نگاهی افراطی در ابتدا تلاش کردند شرایطی برای کاندیداهای اولیه اصلاح‌طلبان فراهم کنند تا این طیف نتواند در این عرصه حضور پیدا کنند؛ از جمله در ارتباط با آقای خاتمی و هاشمی و در مورد آقای هاشمی هم دیدیم که رای بر عدم احراز صلاحیت ایشان داده شد، ولی با وجود همه این برخوردها، کاندیدای اصلاح‌طلب رای آورد و این شرایط اصلاح‌طلبان پیش از انتخابات بود.

در حال حاضر نیز با توجه به مسائل اقتصادی که کشور با آن روبه‌روست و مسائلی که در عرصه سیاست خارجی از سوی دولت نهم و دهم برای کشور ایجاد شده، یکی از راهبردهای اصلی اصلاح‌طلبان، حمایت و همراهی از دولت روحانی از موضع اصلاح‌طبانه است؛ نه فقط حمایت، بلکه همکاری با آن. اصلاح‌طلبان با توجه به فضای پس از انتخابات تلاش می‌کنند که انسجام خود را براساس همان تجربه انتخابات 92 بیشتر از قبل کنند و حضور موثرتری در جامعه مدنی داشته باشند. اصلاح‌طلبان علاقه دارند در زمینه مسایل اجتماعی بین دولت و اقشاری که در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار گرفته‌اند برای حل مشکلات آن‌ها واسطه شوند و با همکاری نهادهای مدنی قدمی در کاهش این مشکلات بردارند.

 

- شما در یک سخنرانی گفته بودید که اگر در سال 76 و در دوران اصلاحات، اصلاح‌طلبان به دنبال توسعه فضای سیاسی کشور بودند، در حال حاضر باید به فکر توسعه NGOها و گروه‌های نمایندگی اقشار متکثر اجتماعی و نهادهای مدنی باشند. در حال حاضر فکر می‌کنید چقدر فضا و موقعیت برای تحقق این موضوع فراهم است و آیا اصلاح‌طلبان می‌توانند در این عرصه موفق باشند؟

این‌که اصلاح‌طلبان درفضای جامعه مدنی به چه میزان موفق باشند، به چند عامل بستگی دارد؛ از جمله به میزان فعالیت خود اصلاح‌طلبان و از طرف دیگر به میزان مانع‌تراشی که افراطیون در برابر آن‌ها انجام می‌دهند. افراط‌گراها در انتخابات گذشته توسط مردم غافلگیر شدند، ولی هنوز اگر جلوی آنها گرفته نشود، بدشان نمی‌آید که برای دولت مانع‌تراشی کنند. حتی وقتی که دیپلمات‌های جمهوری اسلامی ایران در صحنه دیپلماتیک فعالیت می‌کنند، افراط‌گراها بدشان نمی‌آید که در راه این دیپلماسی کارشکنی شود. افراط‌گراها وقتی گفته می‌شد قطعنامه‌ها و تحریم کاغذ پاره‌ای پیش نیست سوت و کف می زدند واز دیوار سفارت انگلیس بالا می‌رفتند. آنها در فضا و اقتصاد قاچاقی و غیررسمی و رانتی منافع‌شان بهتر تامین می شود. حالا که در برابر سیاست خارجی روحانی جیغ نتانیاهو در اسراییل در آمده یک احسنت هم نثار تیم روحانی نمی‌کنند.

یک مساله مهم در میزان موفقیت یا عدم موفقیت اصلاح‌طلبان در عرصه مدنی این است که چقدر افراطیون در برابر فعالیت آن‌ها مانع‌تراشی کنند. از طرف دیگر اصلاح‌طلبان برای اینکه بتوانند نهادهای مدنی و صنفی را تقویت کنند و در این عرصه موفق باشند، باید دولت آقای روحانی را در سیاست خارجی و مهار بحران‌های اقتصادی کمک و یاری کنند و هرچه دولت در این دو زمینه موفقیت بیشتری کسب کند، نفوذ و توانایی آن‌ها برای پیشبرد گشایش سیاسی و فرهنگی در جامعه بیشتر خواهد بود. افراط‌گراها اهل ارزیابی و واقع‌بینی نیستند و اگر بودند، هشت سال کشور اینگونه اداره نمی‌شد. آنها امروز هم بدشان نمی‌آید که عقبه اجتماعی دولت را ضعیف کنند تا دولت نتواند کار و اقدام موثری برای مردم انجام دهد و یک سال بعد بر سر دولت بریزند. در نتیجه اهمیت دارد که اصلاح‌طلبان به دولت روحانی کمک کنند که بتواند در دو عرصه سیاست خارجی و مهار بحران‌های اقتصادی گام‌های موثر و بیشتری بردارد.

 

- شما به عقبه اجتماعی دولت اشاره کردید. در سه ماه گذشته برخی از اتفاقات رخ داده است که عقبه اجتماعی آقای روحانی که در انتخابات به او رای داده بودند توقع داشتند دولت در برابر آن اتفاقات از خود واکنش نشان دهد و از جمله آنها می‌توان به بسته شدن روزنامه بهار اشاره کرد. به نظر شما جریان اصلاحات و بدنه اجتماعی که آقای روحانی همراه دارد، چطور باید انتظارات خود را از دولت در سطح معقولی قرار دهند و به نوعی این انتظارات را کنترل کنند؟

اصلاح‌طلبان توقعات خود را از دولت کنترل کرده‌اند. اصلاح طلبان دقیقا درک می‌کنند که دولت روحانی در چه فضای سختی دارد، کار می‌کند. ببنید افراط‌گراها در این روزها مدام اقداماتی می‌کنند که بگویند چیزی تغییر نکرده است و کسی نباید رویش را زیاد کند.

 

- شاید این فضا مربوط به قشر نخبه اصلاح‌طلب باشد، ولی در بدنه اجتماعی حامی آقای روحانی که از توده مردم هستند این اتفاق نیفتاده است.

وقتی انتخابات برگزار شد، نتایج انتخابات، تندروها را گیج و عصبانی کرد و اگر رهبری جلوی تندروی آن‌ها را نمی‌گرفت، چه بسا بحران‌های کشور عمیق‌تر می‌شد. اکنون که از انتخابات فاصله گرفته‌ایم تازه می‌فهمند که چه اتفاقی برای شان رخ داده است. حالت آن‌ها مثل کسی است که به سرش ضربه‌ای وارد می‌شود و بعد از مدتی که گذشت درد آن ضربه را می‌فهمد. حرکت‌هایی که گاه در این مدت شاهد بودیم ناشی از جیغ این تندروهاست و باید در این زمینه برای مردم روشنگری کرد. آن‌ها هشت سال کشور را اداره کردند، چهار سال فضای بسته سیاسی ایجاد کردند و مردم با رای خود در انتخابات نشان دادند که چقدر آن‌ها توی آفساید بازی می‌کردند. شما با نیروهای شکست‌خورده‌ای روبرو هستید که امکانات و قدرت سیاسی قدیم خود را دارند، ولی احساس ناکامی عمیق می‌کنند و البته رسانه هم دارند. خودشان در رسانه‌هایشان داد می‌زنند و خودشان هم باور می‌کنند.

به نظر من در چنین موقعیتی اصلاح‌طلبان باید مطالبات قانونی خود را پیگیری کنند و برخوردی فعال و مثبت در جامعه داشته باشند. آن‌ها باید به دولت کمک کنند تا جامعه ایران را از بحران اقتصادی و سیاست خارجی به صورت سرافرازانه بیرون بیاورد و از طرف دیگر نه اصلاح‌طلبان و نه دولت روحانی نباید وارد میدان تندروی افراطی‌ها شده و با بازی آن‌ها سرگرم شوند. اصلاح‌طلبان باید به انسجام خود ادامه دهند. در حال حاضر کار مهمی که آقای روحانی دارد انجام می‌دهد و باید اصلاح‌طلبان به آن کمک کنند، این است که سعی می‌کند هماهنگی خوبی با هسته اصلی قدرت و حاکمیت برقرارکند و این موجب می‌شود که تندروها کمتر بتوانند از قدرت حاکمیت رانت ویژه‌ای بگیرند و هرچه این هماهنگی و اطلاع‌رسانی با بخش اصلی حاکمیت قوت و قدرت بیشتری بگیرد، تندروها کلافه‌تر می‌شوند. پشتک و وارویی که آنها در عرصه سیاست ایران می‌زنند، با رانت اقتصادی و امنیتی است و همراه با عقبه اجتماعی نیست و افراد و گروه‌های واقع‌گرا از این کارها حمایت نمی‌کنند. این نیروهای شکست‌خورده و پرمدعا هویتشان در انتخابات 92 زیر سوال رفت و حالا برای بازپروری هویتشان برخورد با منتقدان را در دستور کار خود قرار داده‌اند. دیدیم که آن‌ها مملکت را به کجا رساندند و اگر ملت ایران به دادشان نرسیده بود، خودشان را به همراه ملت ایران با بحران‌های جدی‌تری روبرو می‌کردند.

 

- شما تاکید می‌کنید که اصلاح‌طلبان وارد حاشیه‌سازی افراط‌گراها نشوند. شاید این در مورد نخبگان این جریان عملی باشد ولی در مورد عقبه اجتماعی چگونه می‌تواند عملی شود؟

قبول دارم که در جامعه ما با توجه به بحران‌های هشت سال گذشته نقاط ضعف اساسی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ارزشی ایجاد شده است و جامعه ما دارای وضع غیرقابل پیش‌بینی است. مهمترین هدف اصلاح‌طلبان این است که سازوکارهای مردم‌سالاری تقویت شود و این موضوع در شرایطی که بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و ناامنی وجود دارد، ایجاد نمی‌شود. هرچه محیط اجتماعی ناامن‌تر شود، فرآیند تقویت نهادهای مدنی به تاخیر می‌افتد و یکسری قالتاق‌های سیاسی زمینه بروز و ظهور پیدا می‌کنند؛ بنابراین برای حل این مشکل، ضروری است که اصلاح‌طلبان یک هماهنگی بین نهادهای مدنی و حکومت به‌ویژه با دولت برای حل و فصل این مسائل ایجاد کنند، به نحوی که مشکلات اجتماعی موجب نشود که ثبات سیاسی جامعه بهم بریزد. اگر این ثبات سیاسی بهم بریزد، نه دولت روحانی می‌تواند کاری انجام دهد و نه اصلاح‌طلبان می‌توانند سازوکارهای مردم‌سالاری را در جامعه تقویت کنند و همانطور که اشاره شد عدم حل بحران اقتصادی و بین المللی این زمینه را فراهم می‌کند که یک عده افراطی جدید با اسم و القاب جدید فضا را بدست بگیرند.

 

- عقبه اجتماعی آقای روحانی در حال حاضر چه قشرهایی هستند؟

عقبه دولت روحانی چهار سطح دارد. سطح اندیشیده و مستحکم آن حمایت اصلاح‌طبان و بخشی از اصول‌گرایان میانه و شخصیت‌هایی مثل ناطق و علی مطهری است. سطح دوم همان طبقه متوسط فقیری است که در روستاها و شهرهای کوچک ساکن هستند و با امید به گشایش اقتصادی و روابط خارجی به روحانی رای دادند. سطح سوم همان اقشار طبقه متوسط و متوسط رو به بالاست. که بخشی از آن‌ها در رای‌گیری شرکت نکردند، ولی الان که کارایی دولت روحانی را در مهار بحران سیاست خارجی و اقتصادی می‌بینند، طرفدار روحانی شده‌اند. سطح اول عقبه محکمی است که افراط‌گرایان نمی‌توانند با ساختن اصلاح‌طلبان قلابی در آن خدشه وارد کنند، ولی حفظ حمایت دو سطح دیگر به میزان موفقیت روحانی در حل معضلات اقتصادی و خارجی بستگی دارد. البته یک سطح چهارم نیرومند دیگر هم هست که منتظرند ببینند دولت روحانی در امور توسعه فرهنگی و سیاسی چه گام‌های موثری بر می‌دارد. اگر ان‌شالله دولت روحانی بتواند مواظب شکنندگی سطح دوم و سوم باشد و اگر نگرانی اقشار با نفوذ سطح چهارم را بر طرف کند، استحکام عقبه اجتماعی دولتش کم‌نظیر می‌شود.

 

یعنی همان طبقه‌ای که در سال 84 به احمدی‌نژاد رای دادند در سال 92 در چرخشی به روحانی رای دادند؟

بله؛ باید این موضوع را بررسی کرد. در این هشت سال سیاست‌های غلط اقتصادی باعث شد سیستم رانتی در کشور بیشتر تقویت شود و اقتصاد وارداتی بخشی از طبقه متوسط را فقیر کرد. معدل رفتاری مردم نشان می‌دهد که جامعه ایران با وجود همه مشکلات اقتصادی که وجود دارد از حکومت و دولت انتظار رفتار معقولی دارند. انتظار رفتار شعاری ندارند و تصور نمی‌کنند که همه مشکلات را دولت می‌تواند یک‌شبه حل کند، ولی انتظار دارند که وضعیت معیشت مردم و سیاست خارجی به یک مسیر معقول و قابل دفاعی وارد شود. من معتقدم برای حفظ عقبه اجتماعی روحانی باید در کشور رشد اقتصادی و مهار تورم صورت بگیرد و از طرف دیگر اثرات مخرب تحریم و قطع‌نامه‌ها که دولت قبلی کاغذ پاره‌ می‌خواند مهار شود. قطعنامه‌های شورای امنیت کاغذ پاره نبودند و همین قطعنامه‌ها مشکلاتی را برای ما ایجاد کردند و اگر دولت روحانی در دو دوره موفق عمل کند، تازه شاید بتواند بخشی از تحریم‌های شورای امنیت و غرب را که علیه ما تصویب شده است، مهار کند. همه باید کوشش کنیم که دولت موفق شود، چراکه این اثر مستقیم روی روحیه و زندگی مردم می‌گذارد و به همین بابت است که تاکید می‌کنم اصلاح‌طلبان نباید وارد حاشیه‌سازی‌های تندروها شوند. نباید اسیر دام جیغ و فریادهای آن‌ها شوند و البته بکوشند دولت را برای بسط آزادی‌ها و دموکراسی و توسعه و عدالت یاری بدهند.

 

- شما گفتید که بیشتر کسانی که به آقای روحانی رای داده‌اند از طبقه متوسط پایین بودند. به نظر می‌رسد کسانی که به آقای روحانی رای داده‌اند، مسائل اقتصادی برایشان بسیار مهم بوده و برخی از آن‌ها کسانی بوده‌اند که سال 84 به احمدی‌نژاد رای دادند، ولی در سال 92 با پشیمانی از آراء قبلی به سمت روحانی آمدند. آیا شما این افراد را که در سال 84 رفتار دیگری داشتند و در سال 92 رفتاری دیگر، جزو عقبه اصلاحات می‌دانید؟

من اغلب آن‌ها را جزو عقبه اصلاحات می‌دانم. جریان اصلاحات جریان وسیعی است که از چند دایره ایجاد شده است. یک دایره مرکزی دارد که افراد اصلاح‌طلب شناخته شده در آن حضور دارند، نیروهایی که از دل انقلاب بیرون آمده‌اند، آرمان‌های مردم‌سالارانه انقلاب را فراموش نکرده‌اند و با آن بازی یا معامله‌ای نکرده‌اند، پای هزینه‌های آن ایستاده‌اند ، بویژه در سال های اخیرنشان دادند که بیدی نیستند که با این بادها بلرزند. آن‌ها دارای یکسری ویژگی‌های مهم هستند، از جمله این‌که جمهوری اسلامی را به حکومت اسلامی تقلیل نمی‌دهند. برای آن‌ها التزام به لوازم مردم‌سالاری امری نمایشی و برای فریب مردم نیست و بدون التزام به مردم‌سالاری نمی‌توان در جامعه متکثر ایران وفاق و ثبات ایجاد کرد. انسجام‌ آن‌ها ریشه‌دار است، چون 35 سال است که با هم کار کرده‌اند و این‌گونه نیست که مثلاً در یک مراسم عروسی با هم آشنا شده باشند. اینها در تجربه‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی در طول 35 سال گذشته همدیگر را پیدا کرده‌اند و فضای امنیتی نمی‌تواند روابط آن‌ها را سست کند. واقعا این‌ها شجره طیبه‌ی انقلابند و مخالفان غیرمردمسالارشان آفت‌های این درخت. هرکدام از آن‌ها با توجه به شخصیتشان، یک عنصر تاثیرگذارند. مردم آقای خاتمی را فقط به خاطر اینکه رئیس‌جمهور دوران اصلاحات بوده دوست ندارند، بلکه مردم دیدند زمانی که افراطی‌ها ریخته بودند، بر سر ارزش‌های کشور و می‌خواستند به جای جمهوری اسلامی حکومت اسلامی ایجاد کنند، او و آقای هاشمی در کنار مردم ایستادند و هزینه دادند. آن‌ها به همین دلیل مورد احترام‌اند.

اکنون درجبهه اصلاحات نیز آقای هاشمی حضور دارد و مردم او را نه چون سردار سازندگی‌ است، بلکه به‌خاطر اینکه در سال های اخیر بطور آشکارا و صریح و برجسته در کنار مردم ایستاده است، حمایت می‌کنند. در کنار این دو نفر، افرادی چون کروبی، موسوی (و حتی ناطق نوری) نیز تاثیرگذارند. دایره دوم اصلاح‌طلبان نیروهای مرتبط، سازمانی و تشکیلاتی این جریان در سراسر کشور هستند و تعداد آن‌ها از هسته مرکزی بیشتر است. حلقه سوم نیز نیروهای تحصیلکرده و دانشجویی هستند که سمپات جریان اصلاح‌طلب و توسعه‌گرا و دموکراسی‌خواه در دانشگاه‌ها، مراکز اداری، تحقیقاتی، پژوهشی و فنی هستند. آن‌ها خواهان تغییرند و نیروهای اصلاح‌طلب داخل کشور را زمینه‌ساز این تغییر مدنی می‌دانند، نه نیروهای سرنگونی‌طلب را. دایره چهارم نیز وجود دارد که حلقه رسانه‌ای است که بسیار هم مهم است. جامعه ما یک جامعه رسانه‌ای است و در حال حاضر هیچ چیز از دید مردم پنهان نیست. در این فضای رسانه‌ای مردم می‌بینند که چه نیرویی با چه گرایشی چه حرفی می‌زند و چه دیدگاهی دارد. تندروها فکر می‌کنند با هر حرفی از طریق صدا و سیما می‌توانند بر روی افکار مردم سوار شوند. اگر می‌توانستند، در طول این هشت سال در این عرصه موفق شده بودند. آن‌ها هشت سال همه‌چیز دستشان بود و میلیاردها پول در اختیار داشتند، ولی دیدیم که مردم کار دیگری کردند و به خاطر همین است که می‌گویم این حلقه چهارم اصلاحات خیلی مهم است. این حلقه چهارم به ظاهر دیده نمی‌شود، ولی به شدت نقش دارد. معتقدم اگر در انتخابات گذشته فضا بازتر و مطلوب‌تر بود کاندیدای اصلاح‌طلبان 40 میلیون رای می‌آورد، چراکه الان جامعه سیاسی ایران یک جامعه شیشه‌ای است که نقش گفتمان‌ها در آن از نقش تشکیلات و امکانات بیشتر است. سیاست اصلاح‌طلبان سیاست از موضع قدرت و توان تشکیلاتی و مالی نیست، بلکه در یک جامعه شیشه‌ای سیاستی است که عقلانی و اخلاقی و واقع‌گرایانه و گفتمان‌محور است و افکارعمومی را تحت تاثیر قرار می دهد ( به این سیاست سیاست رسانه‌محور می‌توان گفت)، نه حرکت و سیاست از موضع قدرت، که اقتدارگراها می‌خواهند آن را به نمایش بگذارند. البته نقاط ضعف تشکیلاتی و سازمانی و اقتصادی اصلاح‌طلبان چیزی نیست که به آن‌ها لطمه نزده و قابل دفاع و توجیه باشد.

 

- این سیاست رسانه‌محور را چه کسی هدایت می‌کند؟

سیاست رسانه‌محور در جامعه شیشه‌ای ممکن شده است که در آن مردم در خانه نشسته‌اند و از مسائل آگاه می‌شوند و فرق سیاست‌های مبتنی بر قدرت و شعاری را از سیاست‌های واقع‌گرایانه و کارآ و اخلاقی تشخیص می‌دهند. قبلا برای این‌که ایده‌ای به خانه‌ها راه پیدا کند یا باید یک تشکیلات رسمی حکومتی این ایده را به خانه‌ها می‌برد یا یک تشکیلات سیاسی. الان در فضای رسانه‌ای برای مردم امکان مقایسه میان سیاست‌ها فراهم شده است. الان جامعه، جامعه 40 سال پیش نیست و نمی‌شود کاری کرد که کسی نفهمد. با وجود تمام محدودیت‌های ایجاد شده از جمله پارازیت در مورد ماهواره‌ها و فیلترینگ برای فضای مجازی، جامعه کم و بیش از امور باخبر می‌شود و در چنین جامعه‌ای دیگر حرکت از موضع قدرت تاثیر قبلی را ندارد و این‌گونه نیست که شما حرفی بزنید و حرکتی بکنید و کسی متوجه نشود. اصلاح‌طلبان در انتخابات 92 امکانات چندانی نداشتند و فقط حرف‌های خوب و جدی زدند و مردم نیز این حرف‌ها را شنیدند. تا چند روز قبل از زمان برگزاری انتخابات که هنوز آقای خاتمی و هاشمی نگفته بودند که به آقای روحانی رای می‌دهند، نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که مردم در این عرصه به حرکت نیفتاده‌اند و خیلی‌ها نگران بودند که جناب روحانی رای نیاورد و رفتار انتخاباتی مردم تهران نیز این موضوع را نشان داد که کاهش مشارکت تا حدی اتقاق افتاد، چراکه 52 درصد از مردم تهران که در واقع جزو بخش توسعه‌یافته‌تر ایران هستند در انتخابات شرکت نکردند و این دایره رسانه‌ای زمینه‌ساز ایجاد حرکت در بین مردم شد. مردم دیدند که گرفتاری معیشتی دارند و از طرف دیگر نگران آینده کشور بودند، چراکه می‌دیدند تندروها کشور را به سمت دره می‌برند. بنابراین دیدند کاری که می‌توانند بکنند این است که به کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان رای بدهند. تندروها در انتخابات رسانه داشتند، ولی در افکارعمومی اثر تعیین‌کننده نداشتند و بیشتر رجز می‌خواندند. این بسیار مهم است که کسی تحت تاثیر فریادهای آن‌ها قرار نگرفت و مردم امکان مقایسه داشتند.

 

- به نظر شما چرا 52 درصد از مردم تهران که شما آن‌ها را جزو بخش توسعه‌یافته تر ایران می‌دانید، در انتخابات شرکت نکردند؟ یعنی تحت تأثیر سیاست رسانه‌محور مورد اشاره شما قرار نگرفتند؟

این موضوع احتیاج به تجزیه و تحلیل دارد، ولی اتفاقا بخش بزرگی از تحریم‌کنندگان هم تحت تاثیر رسانه‌های ماهواره‌ای مروج تحریم انتخابات بودند و حرکت آن‌ها یک نوع قهر بود، ولی از طرف دیگر نباید این آرا داده نشده را در سبد رای افراط‌گرایان دانست. الان همان جمیعتی که رای نداد می‌بیند که روحانی نسب به بقیه‌ی نامزدها چقدر عاقلانه و موثر عمل می‌کند، لذا ما پس از انتخابات موج امید را در میان مردم دیدیم. این امید که از روی هوا نیامد و حتی بسیاری از تهرانی‌ها که رای نداده بودند در جشن‌های شادی بعد از پیروزی روحانی در خیابان شرکت کردند و به نظرم بخشی از قهرکنندگان 92 در انتخابات مجلس بعدی شرکت خواهند کرد.

 

- طبیعی است که این آرا در سبد رای آنها قرار نمی‌گیرد ولی آیا می‌شود این آرا را جزو سبد آراء اصلاح‌طلبان دانست؟

بله؛ بخش قابل توجهی از این آرا را بالقوه می‌توان اینگونه حساب کرد. این‌ها آراء سنتی اصلاح‌طلبان در سال 76 و 80 و 88 هستند. مثل همان موضوع است که فرمانده نیروی انتظامی در سال 88 می‌گفت مشکل ما از خیابان‌های میدان انقلاب به بالاست.

 

- در دوران اصلاحات در سال 76 آقای خاتمی توانست دولت را با بدنه اجتماعی خوبی ایجاد کند. در دور دوم در سال 80 این آرا افزایش پیدا کرد، ولی در همین دوره ما شاهد مطرح شدن بحثی به نام عبور از خاتمی از سوی طیفی از اصلاح‌طلبان بودیم. چه تضمینی وجود دارد که دو سال یا سه سال دیگر بحث عبور از آقای روحانی از سوی اصلاح‌طلبان مطرح نشود؟

همیشه این را به یاد داشته باشید که در جامعه ایران خیلی امور هست که هیچ تضمینی ندارد. این بستگی به میزان پختگی دولت روحانی در اقداماتی که انجام می‌دهد دارد؛ به‌خصوص به میزان پای‌بندی صادقانه‌اش به وعده‌هایی که به مردم داده و به مواضع رسانه‌ای که اتخاذ می‌کند. همکاران روحانی باید نسبت به تداوم حمایت چهار سطح از عقبه اجتماعی روحانی حساس باشند و این سرمایه اجتماعی را ارزان از دست ندهند. در عملکرد صورت گرفته در این حوزه طی سه ماه اخیر به نظر می‌رسد که دولت روحانی به پایش سیاست‌های رسانه‌ای احتیاج دارد. شما ببینید اقای روحانی سخنرانی مهمی برای ایرانیان خارج از کشور داشت، ولی هنوز از صدا و سیما پخش نشده و خیلی از وزرای روحانی در رسانه‌ها مثل آدم‌های شرمنده عمل می‌کنند. برای همین است که تندروها جیغ می‌زنند. مهم‌ترین پاشنه‌ی آشیل دولت ضعف رسانه‌ای‌اش است. برخی تحرکات شخصی مثل توییتر خود روحانی یا فیس‌بوک ظریف گام خوبی بوده، ولی کافی نیست. دولت باید بداند که مخالفانش در هر دو سوی طیف سیاسی نسبت به آن‌ها برتری رسانه‌ای دارند و تلاش خواهند کرد به مرور حامیان روحانی ریزش کنند. در چنین شرایطی و در عصر شبکه‌های اجتماعی آنلاین و ماهواره‌ها دیگر مصاحبه‌ی هفتگی سخنگو در حاشیه‌ی جلسه هیئت دولت کفایت نمی‌کند و بسیاری مواقع تا دولت میاید خبری که به او لطمه می‌زدند را تکذیب کند ضربه را خورده است. چابکی و سرعت و کیفیت بیشتری در تحرکات رسانه‌ای دولت مورد نیاز است. دولت هم در تکذیب خبرهایی که به او لطمه می‌زند و هم در تبلیغ دستاوردهایش هنوز قوی نیست. این ضعف رسانه‌ای باعث شده‌است که دولت حتی به خاطر برخوردهای ناروایی که نهادهای غیردولتی انجام می‌دهند، هم هزینه بدهد، در حالی‌که با یک جمله‌ی دیپلماتیک سخنگوی دولت می‌تواند اعتراضش را نشان دهد و هزینه ندهد. برخی وزرا هم گاهی با سوتی‌های رسانه‌ای و مواضع و رفتارهای ناپخته‌ هزینه‌های بی‌مورد به دولت تحمیل می‌کنند. به خصوص در حوزه‌ی اقوام و سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی بیشتر از این باید مراقب مواضع باشند و واقعا هنوز از ظرفیت های خوب اقای یونسی، معاونت اقلیت های ریاست جمهور، استفاده نمی شود. پختگی اصلاح‌طلبان نیز نقش مهمی ایفا می‌کند و این‌که چقدر می‌توانند رابطه‌شان را با مردم و دولت حفظ کنند. در حال حاضر اصلاح‌طلبان خوشبختانه تجربه هشت‌ساله دوران خاتمی را دارند و پخته‌تر شده‌اند.

 

- یعنی فکر می‌کنید از هشت سال دوران خاتمی درس گرفته‌اند؟‌

ببینید بچه‌هایی که آن موقع بحث عبور از خاتمی را مطرح می‌کردند، جریان اصلی اصلاح‌طلبان نبودند، بلکه اکثرا آن‌ها دانشجویانی فعال بودند و براساس تجربه و صداقتشان امور را ارزیابی می‌کردند و موضعی را می‌گرفتند. اکنون همان‌ها از آقای خاتمی دفاع می‌کنند. اصلاح‌طلبان اکنون دارای تجربه‌های بزرگی هستند و اکنون این تجربه بزرگ پشتوانه حرکت دولت روحانی و اصلاح‌طلبان است. در حال حاضر فقط اصلاح‌طلبان پخته نشده‌اند، بلکه جامعه ایران نیز بالغ‌تر شده است. اگر جامعه ایران می‌خواست احساسی عمل کند، باید به جای رای دادن به آقای روحانی به کسی رای می داد که قول یارانه صد هزار تومان را داده بود. ولی چون بالغ شده و متوسط سنی جمعیت در کشور بالاتر رفته و تجربه کسب کرده است، به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کند. همان جوان‌هایی که فکر می‌کردند خاتمی نمی‌تواند به قول‌هایش عمل کند و به همین خاطر می‌گفتند ما از او عبور می‌کنیم، اکنون فهمیده‌اند که جامعه ایران این‌گونه نیست که در کوتاه‌مدت به آرمان‌های حداکثری‌مان برسیم ، بلکه باید امکانات صحنه، عرصه و محیط اجتماعی و توانمان را هم بسنجیم. همان‌ها که روزی به خاتمی رضایت نمی‌دادند امروز می‌دانند حتی محافظه‌کارتر از خاتمی هم موانع زیادی خواهد داشت. در حال حاضر اغلب نیروها واقع‌گراتر شده‌اند و حاکمیت نیز آهسته آهسته به سمت واقع‌گرایی در حال حرکت است و مشکل تندروها نیز همین است و آن‌ها از این موضوع احساس نگرانی می‌کنند و مدام تلاش می‌کنند که صحنه به هم بخورد و به هر دری خواهند زد که بازی عوض شوند.

 

- ریشه افراط‌گرایی در جامعه ما چیست؟

افراط‌گرایی در جامعه‌ی ایران ریشه‌ی عقیدتی و اجتماعی مستحکمی ندارد و بیشتر سیاسی است و اگر بخشی از حاکمیت به افراط‌گرایان غیرمنتخب فضا و امکانات ندهد خیلی کم‌تاثیرتر می‌شوند و اندازه‌شان همان‌قدر خواهد بود که در اکثر جوامع حتی توسعه‌یافته وجود دارد. افراط‌گرایی در ایران بیشتر ریشه در هویت‌های حکومت ‌ساخته و رانت دارد. در دولت نهم و دهم برخی از این تندروها ثروتی را کسب کردند که در شرایط عادی برای آن‌ها دست‌نیافتنی بود. ما فقط یک بابک زنجانی در کشور نداریم. او یکی از چهره‌های مرئی‌تر یک جریان اقتصادی وسیع رانتی است که بند نافش به شرایطی بسته که افراط‌گرایان برای ایران درست کرده‌اند. اگر ما یک اقتصاد شفاف و قانونی و رقابتی داشتیم مگر از تویش امثال زنجانی در می‌آید؟ ما یک قشر نوکیسه داریم که ریشه آن‌ها برمی‌گردد به رادیکالیسم قلابی که در کشور به راه انداختند و تحریم‌ها. اگر در اغلب کشورهای خاورمیانه منشاء افراطی‌گری، عقیدتی و حمایت سایر دولت‌های منطقه و جهان است، در ایران هویت‌های دولت‌ساخته و رانت اقتصادی دولت عامل اصلی است. اتفاقا اکثر مطالعات تطبیقی معتبر نشان می‌دهد که از حیث جهت‌گیری‌های ارزشی و باورهای دینی و سیاسی جامعه‌ی ایران از میانه‌روترین، دموکراسی‌خواه‌ترین و توسعه‌گراترین جوامع منطقه است.

 

- بخشی از جریان مقابل آقای روحانی در انتخابات، اصولگرایان و به‌ویژه اصولگرایان سنتی بودند که آن‌ها را نمی‌توان جزو جریان افراطی حساب کرد. با توجه به آراء انتخابات اخیر، جایگاه رای جریان افراطی در کشور بیشتر در کدام قشر است؟

همان‌طور که شما اشاره کردید، جریان اصلی و سنتی اصولگرایان را نمی‌توان جزو جریان افراطی عنوان کرد؛ چراکه ریشه‌دار است و اتفاقا از نظر اقتصادی و سیاست خارجی هم مواضع نزدیکی به دولت دارد. نقش این جریان ریشه‌دار در تاریخ معاصر ایران بعد از مشروطه تا بعد انقلاب اسلامی قابل رصدکردن است. من معتقدم اگر این جریان به سمت شفافیت سیاسی و سیاست‌ورزی حرفه‌ای و قانونی و اخلاقی حرکت کند و از حاکمیت قانون دفاع کند، در هر انتخاباتی حداقل 15 درصد آرا را دارد، البته در شرایطی که بازی سیاسی شفاف و برابر باشد. در آن شرایط اصلاح‌طلبان نیز بر بیش از 20 درصد از آراء مردم می‌توانند تاثیر بگذارند. باید جریان اصولگرایی را از جریان افراط‌گرایی جدا کرد. افراط‌گرایی، جریان کوچکی است که از سکوت اصولگرایان استفاده کرده است، چراکه این جریان با اصلاح‌طلبان بیش از آمریکا دشمنی دارند و اصولگرایان نیز چون رقیبشان اصلاح‌طلبان بودند، در برابر عملکرد آن‌ها در ارتباط با اصلاح‌طلبان سکوت کردند. در سال‌های اخیر اصول‌گراها انقدر به افراط‌گراها باج دادند که حالا اسیرشان شده‌اند و افراط‌گرایان از آن‌ها سواری می‌گیرند و در این انتخابات دیدیم که به همین دلیل بخشی از رای سنتی اصولگرایان به جای نامزدهای آن‌ها به روحانی رسید.

در اواخر دوره آقای احمدی‌نژاد اصولگرایان دیدند که افراطی‌ها دارند کم کم به سراغ آن‌ها می‌آیند و در این شرایط بود که احساس وحشت و ترس کردند. افراط‌گراها در بخش پنهانی سیاست رسمی جامعه ایران حضور دارند و اگر اصولگراها در برابر اقدامات آن‌ها سکوت نکنند و به عملکرد آن‌ها انتقاد کنند و ارکان حکومت نیز اجازه ندهند که افراط‌گراها از امکانات حکومتی استفاده کنند، آن‌ها اصلاً پایگاه اجتماعی وسیعی ندارند. اما اصولگرایان دارای پایگاه اجتماعی ریشه‌داری هستند. به نظرم پایگاه افراط‌گرایان در ایران بیش از پایگاه لمپن‌ها نیست. آن‌ها چقدر پایگاه دارند؟ آن‌ها در جامعه ایران وزن زیادی ندارند و در هیچ محله‌ای و در هیچ سپهری تاثیر تعیین‌کننده ندارند. حتی در هیئت‌های مذهبی مردمی هم پایگاهشان گسترده نیست و هیئت‌های مخصوص خودشان را دارند که ریشه‌ی مردمی وسیع ندارد. من معتقدم که افراط‌گرایان از سکوت اصولگرایان در این مدت و عدم برخورد حاکمیت با آن‌ها نهایت استفاده را کرده‌اند. به همین دلیل صدای جیغ و داد آن‌ها بلند است، ولی اگر این حمایت‌ها نباشد وضعشان بهتر از لات‌ها نیست. افراط‌گرایی ایرانی نیرویی میرا است، ولی اصول‌گرایان چون می‌ببینند افراط‌گرایان ضد اصلاح‌طلبان هستند آن‌ها را در شرایط گلخانه‌ای زنده نگه داشته‌اند.

 

- شما معتقدید که آن‌ها دارای پایگاه چندانی نیستند ولی گاه حامیانی از قشر دانشجو و باسواد دارند.

این حمایت وسیع نیست. اکثر همان‌ها هم اگر متوجه شوند که حاکمیت از افراطی‌گری دفاع نمی‌کند و آب و نانی در آن نیست علاقه‌ای به افراط‌گراها نخواهند داشت. یادم نمی‌رود که بعد از اینکه پیام امام خمینی(ره) به شوروی داده شد، آقای هاشمی در نماز جمعه آمدند و گفتند من خوشحال هستم که مردم دیگر نمی‌گویند مرگ بر شوروی. بعد از این سخن هم دیگر مردم نگفتند مرگ بر شوروی؛ به همین راحتی. این در حالی است که هفت - هشت سال بود مردم در کنار مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی نیز می‌گفتند. اکثر مردم ما عاقل هستند و اشتباه است که مثلا کسی فکر کند نماز جمعه پایگاه افراطی‌هاست.

 

- برگردیم به بحث اصلاح‌طلبان. حدود دو سال به زمان برگزاری انتخابات مجلس یازدهم باقی مانده و پیشنهادهایی برای هماهنگی اصلاح‌طلبان و نحوه حضور آن‌ها درانتخابات مطرح شده است، از جمله پیشنهادهایی مبنی بر ایجاد مجمع ملی اصلاح‌طلبان، پارلمان اصلاحات یا ایجاد حزب بزرگ اصلاح‌طلب. چقدر این الگوها مؤثر‌ند؟

درحال حاضر الگوهایی برای نحوه حضور اصلاح‌طلبان در فضای سیاسی کشور مطرح است، ولی من معتقدم فارغ از این الگوها که مباحث زیادی نیز در مورد آن انجام شده است، مهم این است که اصلاح‌طلبان تجربه موفقی را که به لحاظ انسجام سیاسی در انتخابات 92 داشتند و از یک سال قبل از ان شروع شده بود، ادامه دهند. اصلاح‌طلبان در شرایطی که فضا امنیتی بود و حتی تا روز آخر انتخابات هم برخی از آن‌ها احضار می‌شدند، با حرکت منسجم جبهه‌ای توانستند به موفقیت دست پیدا کنند و باید این حرکت با محوریت آقایان خاتمی و هاشمی حفظ شود و ادامه پیدا کند. اصلاح‌طلبان باید نیروی تشکل‌های سیاسی خود را تقویت کنند و گسترش دهند، از فضایی که ایجاد شده برای گسترش انسجام خود استفاده کنند و تجربه‌ای که آقای خاتمی در این انتخابات داشت را تکامل ببخشند. رهبری‌ای که خاتمی در این دوره کرد، در دوره اصلاحات نکرد. او در این دوره اصلاح‌طلبان را هماهنگ کرد و لولای اصلاح‌طلبان شد و به تقاضای بدنه‌ی اصلاح‌طلبان و جوانان برای حضور در انتخابات و ائتلاف و حمایت مرئی از روحانی پاسخ داد و این هماهنگی بین نیروها باید ادامه پیدا کند.

 

- آیا در کشور ما زمینه برای ایجاد حزب بزرگ وجود دارد؟

به نظر من در آینده‌ی جامعه سیاسی کشور زمینه شکل‌گیری دو حزب جدی وجود دارد. یک حزب بزرگ اصلاح‌طلبان و یک حزب بزرگ اصولگرایان، اما برای شکل‌گیری آن چند عامل مورد نیاز است؛ اول این که حاکمیت بخواهد و اجازه دهد. در حال حاضر به نظر می‌رسد که علاقه چندانی به نظام رقابت دوحزبی وجود ندارد، اگر در این موضوع حل شود، تحقق این امر راحت خواهد بود. نیروهای اصلی اصلاح‌طلب و اصولگرا اگر بتوانند در یک فضای آزاد سیاسی قانونی فعالیت کنند، می‌توانیم یک نظام رقابت حزبی کارآمد را به نمایش بگذاریم، ولی در شرایط کنونی باید تشکل‌های موجود را در قالب جبهه‌ای و با محوریت شخصیت‌های تاثیرگذار اصلاح‌طلب حفظ کنیم و حرکت دهیم. از سال 88 تا 92 افراط‌گراها می‌خواستند ریشه تشکل‌ها را بخشکانند ولی موفق نشدند و اصلاح‌طلبان همان‌طور که اشاره شد در انتخابات 92 تجربه بزرگی را با توجه به تکثر و تنوع بین نیروهای سیاسی بدست آوردند و این انسجام را باید افزایش و ادامه داد.

 

- در مورد ایجاد دو حزب بزرگ اصلاح‌طلبی و اصولگرایی، غیر از تشویق حاکمیت، آیا زمینه مردمی این موضوع نیز فراهم است؟

تا حدودی هست. در طول صد سال گذشته کشور ما پدیده‌ها و نهادهای و فناوری‌های مدرن را با وجود مقاومت‌های اولیه پذیرفته‌؛ از مدرسه و دانشگاه و بانک و بیمه و جاده و ماشین تا بیمارستان و رادیو و تلویزیون و مبل و پوشش جدید و آشپزخانه‌ی باز. ولی در مورد حزب پذیرش و پیشرفت کمتر بوده و با ایجاد حزب حرفه‌ای بعد از مشروطه همراهی وسیعی نشده است و تجربه حزب‌سازی ما نسبت به دیگر تجربه‌های مدرن ضعیف‌تر و عقب‌افتاده‌تر است. سایر رویه‌ها و نهادهای ثانویه‌ی سیاسی‌مان (مثل لابی‌های حرفه‌ای و شفاف سیاسی) هم نسبت به نهادهای ثانویه‌ی اقتصادی و آموزشی و حقوقی عقب‌ترند. ولی به نظرم زمینه‌ی رشد سریع تجربه‌ی تحزب وجود دارد، ولی نه در افق یکی دوساله بلکه در یک چشم‌اندازی حدودا ده ‌ساله.

 

- یکی از مشکلاتی که به نظر می‌رسد در راه تحقق این موضوع وجود دارد، این است که برخی می‌گویند بین ملت ایران رفتار جمعی شکل نگرفته است و یکی از دلایل شکست احزاب نیز همین است.

این از آن حرف‌های کلیشه‌ای بی‌ربط است. مگر در نهادهای اقتصادی و آموزشی نیاز به رفتار جمعی نبود؟ یعنی فقط در حزب کار جمعی بلد نیستیم و در دانشگاه و بنگاه تجاری بلدیم؟ درست است که در فرهنگ عمومی و آموزش‌های مدارس بسیار بیش از این می‌توان به تقویت اخلاق و مهارت‌های کار جمعی بین ایرانی‌ها پرداخت، اما مانع اصلی تحزب در ایران این نیست و اگر مجال فعالیت آزادانه برای احزاب اصلاح طلب فراهم شود مثل جبهه مشارکت و می‌توانند ظرف چند سال به احزاب تراز اول و حرفه‌ای سیاسی بدل شوند. ببینید مردم وقتی به بانک‌ها برای انجام امور بانکی می‌رفتند و صف‌ها سامان و ساختار نداشت و اعصاب مردم از کسانی که نوبت را رعایت نمی‌کردند خورد می شد، برخی تحلیل‌گران می‌گفتند این به خاطر مشکلات فرهنگی عمیق ایرانی‌ها است که به حق خود قانع نیستند. اما شما ببینید ظرف چند سال با مدیریت بهتر و استفاده از تجربه‌ی بانک‌های سایر کشورها الان این مشکل کاملا حل شده و صف‌های بانک‌ها با دستگاه‌های نوبت‌ده سامان یافته و همان مردم با آرامش و راحتی به بانک‌ها می‌روند و کارهایشان را خیلی مدنی انجام می‌دهند و بدون اعصاب خورد از بانک خارج می‌شوند. اگر نظام حزبی حاکم شود آن وقت شما خواهید دید که چقدر همین ایرانی‌ها اتفاقا خواهند توانست کار جمعی خوب انجام دهند. ایرانیان یکصد سال است که تشکل‌یابی سیاسی و مدنی را به رغم شرایط بسته سیاسی ترک نکرده‌اند. همانطور که چندین‌بار اشاره کردم، در طول چهار سال گذشته در شرایطی که تندروها بدترین فضا را علیه اصلاح‌طلبان ایجاد کردند، آن‌ها منسجم عمل کردند و به نظر من منسجم‌ترین نیروهای سیاسی در خاورمیانه در این شرایط اصلاح‌طلبان هستند و این رفتار نشان می‌دهد که ظرفیت آن در کشور وجود دارد. حتی در بین اصولگراها نیز این ظرفیت وجود دارد ولی آن‌ها یک مشکل بزرگ دارند و آن این است که برخی از آنها حکومت‌پرست و قدرت‌پرست شده‌اند. البته از اول این‌گونه نبودند. برخی از آنها نیروهای انقلاب بودند که به یک سری ارزش‌ها پایبند بودند، ولی اکنون ارزش‌های خود را رها کردند و اگر رها نکرده بودند، نسبت به افراطی‌گری‌ها و تبعیض‌ها و جفاهای سیاسی سکوت نمی‌کردند. تعداد اصولگراهایی مثل ناطق نوری و علی مطهری باید زیاد شود و اگر این اتفاق بیفتد، آن‌ها نیز قوی می‌شوند و پایگاه وسیع‌تری پیدا می‌کنند. تازه اصول‌گراها و اصلاح‌طلبان باید برای تحول‌خواهان هم در فضای رقابت سیاسی و قانونی جا باز کنند. چون اصلاح طلبان و اصول گرایان همه ی اقشار مردم را نمایندگی نمی کنند.

 

- به نظر شما چرا در انتخابات اخیر، فارغ از اینکه آقای روحانی چه دیدگاه‌ها و نظراتی داشت، مردم به یک شخصیت روحانی رای دادند؟ با توجه به اینکه در طول چند سال اخیر شاهد شکل‌گیری فضاهایی منفی علیه روحانیت بوده‌ایم، آیا این رای حامل پیام خاصی است؟ چرا مردم بار دیگر به روحانیت اعتماد کردند؟

به نظر من این نشان‌دهنده‌ی پختگی جامعه ایران است که بیش از لباس به مواضع و سیاست‌های نامزدها توجه کرد. ملت ایران در انتخابات جاری اصلا کلیشه‌ای برخورد نکرد و اگر می‌خواست کلیشه‌ای برخورد کند در کشوری که افراطیون تندترین کارها را کردند و آبروی روحانیت را بردند، ظاهراً نباید از بین شش کاندیدا به یک کاندیدای روحانی رای می‌داد. در انتخابات دیدیم کاندیدایی آمد و گفت من 100 هزار تومان یارانه می‌دهم، یکی دیگر گفت من کل کشور را مثل تهران می‌کنم، ولی مردم به یک روحانی رای دادند؛ چرا؟ چون از دیگر کاندیداها واقع‌بین‌تر بود و نشان داد برای مهار بحران‌های خارجی و اقتصادی کشور تواناتر است و مورد حمایت امثال خاتمی و هاشمی و تغییرخواهان و گروه‌های مرجع بود. مردم گول ظاهر، اسم و کلیشه را نخوردند. معتقدم روحانیت ضربه زیادی از افراطیون خورده است ولی ویژگی‌ای که وجود دارد این است که همان تنوعی که در جامعه ایران وجود دارد در روحانیت نیز وجود دارد و اکثر اقشار ایران به نوعی سخنگوهایی در روحانیت دارند و مردم از این فرصت استفاده کردند. شما ببنید حتی تحول خواهان در میان روحانیان صدا و سخنگو دارند. 

دبیر شورای نگهبان: درباره فتنه ۸۸ فیلم‌هایی بسازید که دیگر کسی از این قضیه دفاع نکند

Posted: 12 Jan 2014 12:25 AM PST

جرس: احمد جنتی از سینماگران خواست "آنگونه فیلم‌های روشنگرانه‌ای از ماجرای فتنه 88 بسازند که دیگر کسی هوس نکند از این قضیه دفاع کند."  

 

به گزارش مهر، احمد جنتی دبیر شورای نگهبان در مراسم اختتامیه چهارمین دوره جشنواره عمار که هم اکنون در سینما فلسطین در حال برگزاری است، گفت: حضور من در جلسه بسیار دوست داشتنی شما حالت غافلگیرانه ای داشت.

 

وی گفت: دکتر جلیلی از من خواست که در این مراسم حضور یابیم و صحبت کنم اما من گفتم صحبتی ندارم. از من خواسته شد برای ادای نماز بیایم بنابراین حضور من در اینجا همچنان که گفتم حالت غافلگیرانه ای داشت.

 

دبیر شورای نگهبان ادامه داد: نیازی نیست که من به شما بگویم که ارزش هنر چیست اما مثال می زنم. زمانی فیلمی را برای حضرت امام نشان دادند که نقش روشنفکری داشت و امام درباره آن فیلم گفتند که آن فیلم از صد منبر بهتر است. خود من فیلم "توبه نصوح" را که سلشحور در آن نقش داشت و صحنه ها و جمله‌های آن را هیچ گاه از یاد نمی برم. در آن صحنه برزخی مظلومی که حقش در دنیا ضایع شده بود، پشت ظالم راه می رفت و به او می گفت حق من را بده. این صحنه تاثیر زیادی بر من گذاشت و من هنوز به آن فکر می کنم.

 

دبیر شورای نگهبان در ادامه با طرح این سئوال که "چرا ما نباید در جمهوری اسلامی هنرمند متعهد داشته باشیم که جواب نامربوط ها را بدهد؟"، اضافه کرد: اگر این هنرمندان متعهد فسادهای آمریکا را نشان دهند و در مورد آنها فیلم بسازند دیگر آمریکایی ها سر بلند نمی کنند و دیگر کسی از رابطه با آمریکا دم نمی زند.

 

جنتی با تاکید بر ساخت فیلم "درباره فتنه" عنوان کرد: در قضیه فتنه کار هنری بسیاری می توانید بکنید به طوری که کسی هوس نکند از این قضیه دفاع کند. صحنه ها به شکلی باشد که هر بچه ای با دیدن آنها احساس تنفر کند که چقدر آدمها در فتنه گناهکار شدند و این به این دلیل بود که اینها بصیرت نداشتند.

 

وی ادامه داد: هنر در تربیت انسان جایگاه والایی دارد و امیدوارم مسئولان این جشنواره هنرمندان متعهد را تولید مثل و تکثیر کنند تا هنر نقش اول را در انقلاب داشته باشد. هنر کارهای بسیاری باید بکند.

 

 

شاکی پرونده محمود کریمی رضایت داد/ اراذل و اوباش نیستیم

Posted: 12 Jan 2014 12:07 AM PST

جرس: فردی که به دليل تيراندازي محمود كريمي در اتوبان شهيد بابایی از وي شکایت کرده بود صبح روز گذشته با حضور در دادسرای ناحیه یک تهران از شکایت خود گذشت.  


به گزارش خبرگزاری‌ها، شاكي گفته است: به دلیل تعلقاتی که به اهل بیت دارم و محمود کریمی هم چون یکی از مداحان اباعبدالله الحسین است از شکایت خود گذشتم.


شاکی این پرونده، امروز در گفت‌وگویی که با نام اختصاری "م.و" با روزنامه اعتماد داشته، با تکذیب ادعاهای مطرح شده در روزهای اخیر گفته‌ است: به ما تهمت زدند، ما اراذل و اوباش نيستيم.

 

او در توضیح حادثه گفته است: در تاريخ 5 دي ماه ساعت 5/12 شب در اتوبان شهيد بابايي به همراه همسرم در خودروي 206 مان به همراه دو خودروي ديگر در مسير، در حال تردد بوديم. من با خودرو‌ام يك لحظه سبقت گرفتم و بعد دوباره كنار آمدم. نمي‌دانم در ذهن آقاي كريمي چه گذشت و چرا احساس خطر كردند كه به ما شليك كردند. البته من ابتدا متوجه شليك نشدم؛ كمي كه از صداي عجيبي كه شنيده شد گذشت و ما مسافتي را همچنان ادامه مي‌داديم كه ايشان چراغ زدند و ما هم به كنار اتوبان آمديم و توقف كرديم. تازه آنجا متوجه شديم كه به خودروي‌مان شليك شده است.


دو هفته پیش خبر رسید که محمود کریمی، مداح مشهوری که در بیت آقای خامنه‌ای نیز نوحه می‌خواند، پس از مشاجره با دو نفر در اتوبان بابایی تهران، کلت کشیده و به ماشین آنها شلیک کرده است.
این خبر واکنش‌های انتقادی گسترده‌ای را به دنبال داشت.


احمدرضا رادان، جانشین فرمانده پلیس ایران، گفت خبر تیراندازی محمود کریمی "بزرگنمایی" شده است.

 

در عین حال برخی از محافظه‌کاران به پشتیبانی از محمود کریمی پرداختند و از جمله تشکلی با عنوان "خانه مداحان" با انتشار بیانیه‌ای از او دفاع کرد.

 

خانه مداحان در بیانیه خود آورده است: "آن چه در پس پرده ماجرای رخ داده می‌گذرد، نشانه گرفتن هیات‌های عزاداری و اصل و فلسفه قیام عاشورا است." 

سعید مرتضوی به دادسرا احضار شد/ تایید ممنوع‌الخروجی مرتضوی

Posted: 11 Jan 2014 11:50 PM PST

جرس: سعید مرتضوی رییس سابق سازمان تامین اجتماعی به منظور رسیدگی به پرونده گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس از تامین اجتماعی که اخیرا دردستور کار دادستانی تهران قرار گرفته به شعبه 15 دادسرای کارکنان دولت احضار شد.  

 

به گزارش ایرنا، مصطفی ترک همدانی، وکیل مدافع کارگران یک شرکت تولیدی درچابهار که به عنوان بیمه شده تامین اجتماعی از مرتضوی به اتهام خیانت درامانت واختلاس شکایت کرده است، گفت: امروز به شعبه 15 دادسرای کارکنان دولت مراجعه کردم و بنابراعلام بازپرس پرونده، مرتضوی چهارشنبه هفته جاری (25 دی ماه) برای رسیدگی به گزارش کمیته تحقیق وتفحص مجلس از تامین اجتماعی و سایر شاکیان خصوصی در موضوع تامین اجتماعی احضار شده است.

 

وی همچنین از تایید ممنوع الخروجی مرتضوی توسط دادسرای کارکنان دولت در رابطه با پرونده تامین اجتماعی خبر داد.

 

شب گذشته نیز دادستانی تهران با صدوراطلاعیه ای از رسیدگی به گزارش تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی ازسازمان تامین اجتماعی در دادسرای کارکنان دولت خبر داد .

 

پیشتر نیز ابراهیم رییسی معاون اول قوه قضاییه به خبرنگار ایرنا گفته بود به محض وصول این پرونده به صورت فوق العاده در دادستانی تهران مورد رسیدگی قرار می گیرد. 

تاجزاده: جرم بزرگ‌تر احمد جنتی سرقت بزرگ ایمان نسل جوان است

Posted: 11 Jan 2014 07:24 PM PST

 جرس: سید مصطفی تاجزاده در نامه‌ای خطاب به احمد جنتی به ادعاهای وی که هفته گذشته و در جمع ناظران شورای نگهبان مطرح شده بود پاسخ داد.    

 

به گزارش نوروز، این زندانی سیاسی با سخیف و گستاخانه خواندن اظهارات احمد جنتی در خصوص وقایع پس از انتخابات ۸۸ آورده است: «رویای شما تنها زمانی می‌توانست تحقق یابد که مردم ناآگاه و بی‌تفاوت و منفعل می‌ماندند. اما در زمانی که ملت اراده نماید که خود سرنوشت خویش را تعیین کند، شما و حامیانتان کوچک‌تر از آنید که بتوانید در برابر خواست ملت بیایستید. این را خود به زودی خواهید فهمید.»

 

 

عضو ارشد جبهه مشارکت در بخشی دیگر از نامه خود آورده است: «می‌دانم که نابودی من و دوستانم آرزوی چندساله شماست ولی من نه تنها خواهان مرگ شما نیستم بلکه دعا می‌کنم خداوند به شما فرصت توبه کردن را عنایت نماید. در هر حال شما را به دلیل ادعای تقلب و تقاضای ابطال انتخابات مجرم نمی‌خوانم زیرا طبق قانون موارد فوق جرم نیست. ولی متأسفم که اعلام کنم شما جرائم بزرگی مرتکب شده‌اید که علاوه بر دروغ گویی، خیانت در امانت مردم با دست بردن در آراء آنان و تغییر نتیجه انتخابات از جمله آن هاست و به علاوه جرم بزرگ‌تر احمد جنتی این است: سرقت بزرگ ایمان نسل جوان!»

 

 

متن کامل نامه مصطفی تاجزاده به دبیر شورای نگهبان در پی می‌آید:

 

به نام خدا

جناب آقای جنتی

با سلام


تصمیم داشتم به احترام مساعی فرزندتان در دفاع از حقوق و آزادی‌های قانونی اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه از نقد شما بپرهیزم اما هنگامی که از سخنان سخیف و گستاخانه شما در ۱۳ دی ماه سال جاری مطلع شدم لازم دیدم چند نکته را به اطلاع شما و عموم هم وطنانم برسانم:


۱- ادعا کردید «فتنه گران برای نخستین بار در طول تاریخ انقلاب اسلامی آراء مردم را زیر سؤال بردند» این ادعای کذب را در حالی مطرح می‌کنید که پس از تنش‌های سال اول پیروزی انقلاب خود شما اولین نفری بودید که اتهام تقلب در انتخابات مجلس سوم (۱۳۶۷) را متوجه وزارت کشور وقت کردید و آنقدر بر آن پای فشردید که رهبر فقید انقلاب، آقای انصاری را برای رسیدگی به اختلاف طرفین منصوب کرد. با وجود این شما نظر نهایی وی را نپذیرفتید و تنها پس از دستور بنیان گزار جمهوری اسلامی و نامه توبیخ آمیز ایشان علیه اعضای شورای نگهبان حاضر شدید صحت انتخابات پایتخت را آن هم به استناد خواست و نظر رهبری تأیید کنید. در عین حال بر آن اعتقاد ماندید که در آن انتخابات تقلب شده است.


۲- اعلام نمودید «گفتند که آراء باید باطل شود... تمام کاندیدا‌ها در کنار صندوق آراء نمایندگانی داشتند و آن‌ها نیز بر روند برگزاری انتخابات نظارت کردند. هیچ انسان عاقلی تقلب را در انتخابات قبول نمی‌کند.» از شما می‌پرسم مگر در انتخابات مجلس ششم (۱۳۷۸) شورای نگهبان در کنار هر صندوق بین ۲ تا ۷ ناظر نداشت و مگر همه آن‌ها بدون استثناء صحت روند برگزاری انتخابات و شمارش آراء را تأیید نکردند. پس چرا بعد از اینکه روشن شد اصلاح طلبان هم چون مجلس سوم با رأی قاطع اکثریت مردم پیروز شده‌اند، علم تقلب را بلند کردید؟ جالب آنکه نتایج سه بار بازشماری آراء که به درخواست شما صورت گرفت، هیچ تغییری در نتیجه آراء نداد. هیأت‌های نظارت تهران که منصوب خود شما بودند نیز نتیجه انتخابات را تأیید کردند. هم چنین مسئول سایت کامپیوتری شورای نگهبان بر نتایج آراء صحه گذاشت. با وجود این به مدت سه ماه از تأیید انتخابات تهران اجتناب ورزیدید و در این فاصله ظاهرا برای بار سی‌ام به سفر حج رفتید. سرانجام نیز با القای این موضوع که در حقیقت انتخابات پایتخت باید باطل شود اما به ناچار و برای مصالح عالی نظام مجبورید ۷۲۰ هزار رأی را باطل کنید، کوشیدید ضمن مشوّه کردن چهره دولت اصلاحات، آقای حدادعادل را نیز که رأی نیاورده بود، روانه مجلس کنید. احتمالا از یاد نبرده‌اید که یک ماه قبل از شما آقای جواد لاریجانی گویا در روز ۱۷ فروردین ۱۳۷۹ با درج سرمقاله‌ای در روزنامه رسالت رسما خواهان ابطال انتخابات شد. ملاحظه می‌فرمایید علاوه بر «ادعای تقلب»، در زمینه «ابطال انتخابات» نیز شما و دوستانتان پیشتاز بودید.


۳- حکم کردید که «شعار مرگ بر آمریکا شامل افرادی مانند سران فتنه که وصل به آمریکا هستند نیز می‌شود.» این نظریه دیدگاه مرا تأیید کرد که گفته بودم در حال حاضر اقتدارگرا‌ها به آن دلیل بر طبل «مرگ بر آمریکا» می‌کوبند که بتوانند شعار «مرگ بر اصلاح طلبان و کلا مرگ منتقدان جامعه و حکومت تک صدایی» را سردهند. یک بار دیگر نیز تأکید می‌کنم که مبارزه با «فتنه» نیز بهانه تبدیل ایران به پادگانی بزرگ و سرکوب هر صدای منتقد است. بزرگ‌ترین دلیلم نیز آن است که حتی یک نفر از مدعیان مبارزه با فتنه در ماه اخیر حاضر نمی‌شود هم زمان با حمله به فتنه گران مورد ادعایشان با فضای امنیتی و پلیسی کشور نیز مخالفت و از حقوق و آزادی‌های اساسی همه ایرانیان از جمله مخالفان دفاع کند. خود شما نیز با اینکه مثلا دبیر شورای نگهبان قانون اساسی هستید، حاضر نیستید کلامی در دفاع از فصل سوم قانون اساسی «حقوق ملت» حتی برای یک بار بر زبانتان جاری سازید. ضمنا کاش زود‌تر اسناد ارتباط فتنه گران با آمریکا را در اختیار قوه قضائیه قرار می‌دادید تا نایب رئیس اول مجلس ششم و سخنگوی دولت شهید رجایی به جرم ایجاد اختلال در ترافیک به ۶ سال حبس محکوم نمی‌کردند و آبروی دستگاه امنیتی و سیستم قضایی کشور را نمی‌بردند و خود را مضحکه ایرانیان و جهانیان نمی‌کردند.


۴- فتوا دادید «جرم زندانیان فتنه گر هزاران بار از سارقان مسلح و متجاوزان به عنف بیشتر است و این امر شبهه ندارد.» می‌دانم که نابودی من و دوستانم آرزوی چندساله شماست ولی من نه تنها خواهان مرگ شما نیستم بلکه دعا می‌کنم خداوند به شما فرصت توبه کردن را عنایت نماید. در هر حال شما را به دلیل ادعای تقلب و تقاضای ابطال انتخابات مجرم نمی‌خوانم زیرا طبق قانون موارد فوق جرم نیست. ولی متأسفم که اعلام کنم شما جرائم بزرگی مرتکب شده‌اید که علاوه بر دروغ گویی، خیانت در امانت مردم با دست بردن در آراء آنان و تغییر نتیجه انتخابات از جمله آن هاست و به علاوه جرم بزرگ‌تر احمد جنتی این است: سرقت بزرگ ایمان نسل جوان!

 

۵- هشدار دادید «بعضی برای مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی طراحی می‌کنند و نقشه می‌کشند. باید مراقب بود که به اهداف شوم خود نرسند. اصولگرایان حرکت کنند. از گذشته عبرت بگیرند و نقاط ضعف خود را بشناسند و آن‌ها را برطرف کنند. شورای نگهبان نیز با قاطعیت وظایف خود را انجام خواهد داد.»

 

تصور می‌کنم به این ترتیب ولو ناخودآگاه مشخص کردید دعوایتان بر سر لحاف ملّاست. به سخن روشن، نگران انتخابات مجلسین شورا و خبرگان رهبری هستید. راه حل را نیز ائتلاف اصول گرا از یک سو و رد صلاحیت نامزدهای رأی آور مستقل و اصلاح طلب از سوی دیگر می‌دانید تا اشتباه ۲۴ خرداد امسال تکرار نشود. در حقیقت شما بدون آنکه خود بخواهید از چند مسئله رمز گشایی کردید. هم ماهیت «نظارت سپاهی – استصوابی» را که دخالتی جناحی، مطلقه و غیرپاسخ گو در انتخابات است، برملا نمودید و هم ساز و کار «مهندسی معقول انتخابات» را که نماینده ولی فقیه آن را وظیفه ذاتی سپاه می‌خواند ولی عرف سیاسی در جهان آن را کودتای انتخاباتی می‌نامد، افشا کردید و هم بی‌اعتمادی عمیق خود را به شعور و خواست اکثریت ایرانیان آشکار ساختید.


غافل از آنکه رویای شما تنها زمانی می‌توانست تحقق یابد که مردم ناآگاه و بی‌تفاوت و منفعل می‌ماندند. اما در زمانی که ملت اراده نماید که خود سرنوشت خویش را تعیین کند، شما و حامیانتان کوچک‌تر از آنید که بتوانید در برابر خواست ملت بیایستید. این را خود به زودی خواهید فهمید. انشاء الله

سید مصطفی تاجزاده

انفرادی اوین

روز ۱۹ دی ماه ۱۳۹۲ 

مراکز قدرت، رسانه مستقل را تحمل نمي‌کنند

Posted: 11 Jan 2014 12:35 PM PST

 آنچه دیده می‌شود درگیری‌های بین جناحی است که به دلیل پا نگرفتن احزاب و جریان‌های سیاسی این رسانه‌ها هستند که این بار را بر دوش می‌کشند


گروه سياسي- توقيف كنيد، جمله‌اي كه نزديك به يك ماه از قول برخي فعالان سياسي و اجتماعي خاص منتشر شد.لانه اينگونه مطالب رسانه‌هاي زنجيره اي بود كه دل خوشي از افشاگري‌ها و مواضع مستقل نداشتند. روند اين دشمني به گونه اي بود كه مطالب را آنطور كه مي‌خواستند و نه از روي واقعيت به افراد مورد نظر خود پيامك كرده و در ادامه با تماس تلفني از آن‌ها مي‌خواستند در رابطه با ادعاي مطرح شده، صحبت كنند.در نهايت نيز با هياهو و پوشش دادن خبري كه در صحت و سقم آن ايراد بود،شروع به كوبيدن رسانه‌ها مي‌كردند. اينكه رسانه‌هاي مستقل راه مستقيم را انتخاب مي‌كنند و تلاش دارند انحرافي به چپ و راست نداشته باشند، به كام برخي خوش نمي‌آيد و خودكامگان رسانه‌اي سعي مي‌كنند تا هر مقوله اي را كه در راستاي اهداف آن‌ها نيست،به عناد با نظام و اسلام مرتبط كنند. حال يك سوال پيش مي‌‌آيد، رسانه اي كه به هيچ كدام از اركان نظام وابسته نيست و تنها در چارچوب و مقررات نظام اسلامي‌حركت دارد، بايد چگونه عمل كنند تا از يثار و يمين مورد حمله قرار نگيرد؟با همين رويكرد به سراغ فعالان سياسي و اهالي رسانه از جناح‌هاي مختلف رفتيم تا نظر آن‌ها را در رابطه با فضاي مطبوعاتي كشور و ويژگي رسانه مستقل جويا شويم.

رسانه‌های وابسته به حاکمیت،دنبال تخریب رسانه‌های مستقل
درهمين راستا صادق زيبا كلام كه خود از افراط و هوچي گري زخم خورده است، از سوی يك فعال سیاسی اصلاح‌طلب تاکید دارد، رسانه مستقل به مذاق اصحاب قدرت خوش نمی‌آید. صادق زیبا کلام با اشاره به تکیه کلام استالین تصریح کرد: رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی هر که با او همراه نبود را دشمن خود می‌دانست. اصحاب قدرت که دستی در مطبوعات دارند نیز نگاهی شبیه استالین دارند. آنان رسانه‌هایی که هم عقیده‌شان نیستند را دشمن خود می‌دانند. رسانه مستقل که جای خود دارد. به اعتقاد این استاد دانشگاه، رسانه‌های مستقل که در تلاش هستند استقلال خود را در دنیای مطبوعات جناحی ثابت کنند باید آمادگی پذیرش هجمه‌های دیگر رسانه‌ها و اصحاب قدرت را داشته باشند. زیبا کلام توضیح می‌دهد که از نظر اصحاب قدرت، چهره مطبوعات، حکومتی است پس اگر در این بین رسانه‌ای خارج از این مسیر حرکت کند، طرد می‌شود. با این حساب دور از انتظار نیست که رسانه‌های مستقل مورد طرداصحاب قدرت قرار بگیرند. از سوی دیگر این فعال سیاسی به رسانه‌های مستقل توصیه کرد در مسیر استقلال شان با علم و آگاهی حرکت کنند. چرا که استقلال رسانه‌ مستقل، به رسمیت شناخته نمی‌شود و لازم است با تکیه بر آگاهی مسیر را کمی هموار کرد. به اعتقاد زیباکلام، رسانه‌هایی که مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به حاکمیت اند،دنبال تخریب و مخدوش کردن چهره رسانه‌های غیر همراه و مستقل هستند. وی ادامه داد: رسانه‌هایی که وابستگی به جریان اصولگرا دارند و با جناح راست همکاری می‌کنند، عموما به دنبال تخریب رسانه‌های رقیب هستند. با نگاهی به رسانه‌ها و بررسی جناح‌ها ثابت می‌شود که هرگز یک رسانه اصلاح‌طلب یا رسانه‌ای كه نزديك به دولت است، به دنبال تخریب رسانه‌هایی که با دولت همراه نیستند، نمی‌روند.

مراکز قدرت، رسانه مستقل را تحمل نمي‌کنند
در همين راستا به سراغ يك اصولگراي سنتي و معتدل رفتيم.حميدرضا ترقي فعال سیاسی اصولگرا با تاکید بر اینکه رسانه مستقل پدیده جدید در دنیای مطبوعات کشور است، به برخورد‌ها و هجمه رسانه‌ها علیه یکدیگر اشاره کرد و گفت: اخلاق رسانه‌ای ایجاب می‌کند که رسانه‌ها یکدیگر را تحمل کنند. به اعتقاد حمیدرضا ترقی، نفس رسانه، تحمل است. وی توضیح داد: ذات رسانه در واقع تحمل اندیشه‌های دیگران در کنار اهداف خود است. این در شرایطی است که مراکز قدرت، نه تنها رسانه‌های رقیب بلکه رسانه مستقل را نمی‌توانند تحمل کنند. البته این رفتار طبیعی است. وی همچنین تاکید دارد رسانه مستقل رسالت سختی را در پیش دارند. چرا که این رسانه‌ها به عنوان میزان برای تعیین افراط و تفریط دیگر مطبوعات در نظر گرفته می‌شوند. وی ادامه داد: اگر رسانه مستقل با دقت، به پدیده‌های خبری بر اساس ارزش خبری بپردازد کار را برای رسانه‌های افراطی و تفریطی سخت می‌کند. مردم با رصد رسانه مستقل به خوبی از میزان انحراف رسانه‌های جناحی مطلع می‌شوند. ترقی تاکید دارد: بنابراین طبیعی است رسانه‌های جناحی در تلاش باشند چهره رسانه‌ مستقل را مخدوش کنند. با این حال این فعال سیاسی توصیه می‌کند در هیات نظارت بر مطبوعات چارچوب اخلاقی برای رسانه‌ها در نظر گرفته شود تا در آینده در دنیای مطبوعات شاهد هجمه رسانه‌ها به یکدیگر نباشیم.

بار احزاب بر دوش رسانه
عبدالرضا داوری نيز كه از نزديكان رئيس دولت گذشته است و تفكر جداگانه اي از اصولگرايان و اصلاح طلبان دارد، در این مورد معتقد است: واقعیت امر این است که ما در ایران پدیده‌ای به نام رسانه مستقل نداریم و آنچه که در صحنه دیده می‌شود درگیری‌های بین جناحی است که به دلیل پا نگرفتن احزاب و جریان‌های سیاسی این رسانه‌ها هستند که این بار را بر دوش می‌کشند. وي ادامه مي‌دهد این درگیری‌ها براي نبود احزاب قوی در کشور است و تمامی رسانه‌ها و سایت‌ها و روزنامه‌ها را که ردیابی می‌کنید، می‌بینید منابع مالی آن‌ها به بخشی از حاکمیت یا جناح‌های سیاسی متصل‌است. لازم به ذكر است جریان اصولگرا در امر رسانه قافیه را باخته‌اند. این جریان شناخت درستی از کارکرد رسانه نداشته و تصور می‌کند که با بزرگنمایی می‌تواند بر افکار عمومی تاثیر گذاشته و آن را مهندسی کند كه به دلیل عدم شناخت و نبود دانش در این زمینه دچار مشکل شده است. 

منبع: قانون 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

اگر دیر نشده باشد

Posted: 11 Jan 2014 12:31 PM PST

محمود دولت‌آبادی
نخواستم به این داوری‌ها باور کنم که آقا‌، حکومت «بردار- بگذار» می‌کند؛‌ یا این‌که یکی‌شان می‌آید گره می‌زند،‌ یکی می‌آید گره‌ها را با وعده باز می‌کند


«شنیدن سخنان رییس‌جمهور روحانی بسیاری را ممکن است شگفت‌زده کرده باشد از جهت نگاه سیاسی دیگر به هنر و فرهنگ در سی و پنجمین سال حکومت جمهوری اسلامی ایران. سخنانی که فقط به هنر منبرنشینی و نگه‌داشتن مجلس منحصر نمی‌شد که اصل آن بر تأثیربخشی لحن و کلام نهاده شده است.

 
بدیهی است که جناب روحانی کاملا بر هنر حرفه‌یی خود سلطه‌ی کافی دارد. اما این‌بار تأثیرپذیری از تریبون در ذات مفاهیم سخن بود و تفاوت داشت با یک نطق صرفا سیاسی – تبلیغاتی، زیرا ایشان مفاهیمی را در میان آوردند از باب هنر و آزادی که معمولا از جانب ارباب سیاست انکار می‌شده با اصل «همه‌ی امور درست می‌باشد». پس نخستین پرسش بدیهی این است که چه اتفاقی در جامعه‌ی ما رخ داده است که رییس‌جمهور در مقام نخستین شخصیت اجرایی مملکت به سخن درمی‌آید که هنر و حریت - آزادی از یک خانواده‌اند و لازم و ملزوم هستند.

 
آن‌چه پس از شنیدن سخنان رییس‌جمهور روحانی در اندیشه‌ی دیگران پدید آمد‌، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است‌، شاید هم برخی عمیق‌تر شد‌ه و به آن‌چه «موقعیت کلی» نامیده می‌شود‌، فکر کرده باشند و به این‌که یک نظام سیاسی در مسیر تجربه‌ای طولانی به نتیجه‌ی دیگری رسیده است به‌جز آن‌چه آزموده است در سالیانی که کم هم نبودند. در واقع بیان درک جدید از تجربه‌هایی در گذشته که نه فقط مفید به احوال خلاقیت هنری نبود،‌ بل هیچ فایده‌ای هم به احوال پراگماتیسم سیاسی نداشت‌، بخصوص از جهت دور کردن و بیرون راندن و کور کردن و رنجاندن ذوق‌های جوانانی که دل‌سپرده‌ی این آب و خاک و سرنوشت مردم خود بودند و گوشه‌هایی نرم از آن در گفت‌وگزار نمایندگانی از شاخه‌های گوناگون هفت هنر بیان شد‌؛ خاصه در گفتار سخن‌گوی تئاتر. باری... فرایند یک جمع‌بندی‌ چندین‌ساله بود اذعان به این حقیقت که هنروران - دست کم وجه غالب - یک ملت به جامعه‌، مردم‌، تاریخ و جغرافیا و سرزمین‌شان صمیمانه وابسته‌اند و نگفته‌ ماند که اصالتا هنرور گزیری هم ندارد جز این اگر نان‌پاره‌ی دولت و سیاست نیاز روزانه‌اش نباشد. چه می‌توانسته‌اند بکنند هنرمندان (!) یک اقتصاد نفتی‌، وقتی همه‌ی اهرم‌ها در دستان دولت‌ها بوده است؟ و اکنون چرا نباید ذوق‌زده بشوند وقتی مقام رییس اجرایی کشور به ایشان نوید آزاد بودن می‌دهد؟ اما سؤال من از خود این است که آیا چنین نویدی یک بخشش سخاوتمندانه است یا درک یک ضرورت و بیان رسمی و عام آن در سراسر کشور؟ پاسخی که از خود می‌گیرم البته ناظر به وجه دوم پرسش‌، یعنی درک ضرورت است و شجاعت بیان حقیقت آن. شخصا به اصطلاح «آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویخته‌ام» و تا بوده‌ام حرمت آزادی و قانون‌مداری را نگه داشته‌ام و نگه می‌دارم. در عین حال التزام به واقع‌بینی و اندازه نگه‌داری مجابم می‌کند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکش‌های نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم، چنان که افتاد و کم و بیش همگان دانند. پس این‌جا تا در یادها بماند‌، قید می‌کنم که رییس‌جمهور روحانی چنین گفت «حریت‌، آزادی‌، خلاقیت، دستورناپذیری در خلاقیت‌، ناشدنی تعیین تکلیف برای هنرمند، ‌اذعان به سپارش تاریخ‌، نفی ریا‌، الزام قانون و شفافیت قانون‌، نفی سلیقه‌های شخصی در قبال قانون، ‌الزام نهادهای صنفی‌، جوامع همچون حدود‌، آشتی اهل دیانت با هنر (واقعیتی کتمان‌ناپذیر)، هنر همچون توانایی و نیکی‌، پرهیختن فضای امنیتی‌، ایجاد فضای اعتماد» و سرانجام‌ دعوت به وفاق و آشتی ملی پیرامون اصل میانه‌روی و اعتدال. نیز گفته شد که دولت به تمام وعده‌هایش عمل وفادارانه خواهد کرد.

 
شخصا بارها بر چنین نیازهایی درنگ داشته‌ام، گفته‌ام و نوشته‌ام، نیز نویسنده - شاعران دیگر نوشته‌اند. این‌که آشتی ملی به جسارت نیاز دارد هم یکی از همان عبارت‌هاست که نوشته شده. اکنون باب پردیسی گشوده شده در سخن که باور اجرایی آن از جهت نتایج تجربه‌هایی که از سرگذرانده شده است، اندکی دشوار می‌نماید. حقیقت این‌که اذعان می‌دارم که در جنبه‌هایی بیش از انتظار بود، البته در لفظ و زبان ما عوام شنیده شده است که بگو تا بشود! حتا بیش از آن «نیت کن‌، می‌شود!» و آن‌چه شنیده و دیده شد‌، بسیار پسند جمع افتاد با بسیار تشویق‌ها (با تأسف و تأثیر عمیق بگویم که در پایان‌های مراسم خبر فاجعه‌ی تیم مهندسی فیلم‌سازان دفاع مقدس‌ مرا منقلب کرد و امیدوارم خانواده‌ها و همکاران آن فاجعه تسلیت مرا بپذیرند) و من به جست‌وجوی پاسخ سؤال خودم از تالار بیرون رفتم و نخواستم به این داوری‌ها باور کنم که آقا‌، حکومت «بردار- بگذار» می‌کند؛‌ یا این‌که یکی‌شان می‌آید گره می‌زند،‌ یکی می‌آید گره‌ها را با وعده باز می‌کند. نه؛ به رغم تجربه‌هایی که چنان گمان‌هایی را تصدیق می‌کند،‌ من در باور «درک ضرورت» هستم و طبعا چنان درکی از بایستگی را منحصر به عرصه‌ی فرهنگ و هنر هم نمی‌دانم. در همه‌ی جنبه‌ها و زمینه‌های جامعه و سرزمین ما حقایقی رخِ آشکار نشان داده است که ضرورت باز شدن فضای باز قانون‌مدار و احترام الزامی به حقوق انسانی فردی و اجتماعی به ادراک مجموعه‌ی نظام سیاسی درآمده است و این نقطه‌ی مشترک تمام سرنشینان سفینه‌ای است که همگان در آنیم، اگرچه انبوه انبوه در «حَنِ» سفینه‌ایم و پاره پاره‌هایی - لابد - دلخوش که عرشه‌نشینانند! پس فراتر از عرصه‌ی هنر و فرهنگ و فارغ از این‌که هنر و فرهنگ رسمی حاصلی در جوامع به بار نیاورده است، به خود جرأت و جسارت می‌بخشم که بگویم دکتر حسن روحانی نه فقط همچون شخص - شخصیت‌؛ بل به منزله‌ی درک و فکر و دریافت واقع‌بینانه از زمانه در کشور ما ایران‌، پدیده‌ای است که ضرورت دارد با تأمل نگریسته شود از جانب هر شخصی یا جناح – زیرا در صورت شکست‌ برنامه‌هایی که از جانب رییس‌جمهور روحانی اعلام شده، گمانم این است که دیگر چیزی در باور مردم ما باقی نخواهد ماند که بتوان با آن بازی کرد.


شخصا امید صلاح و گشایش دارم و امیدوارم دیر نشده باشد.

منبع: ایسنا 

 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.