جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


عارف: نباید شهامت و جسارت نماینده را از او گرفت

Posted: 10 Jan 2014 07:33 AM PST

ورود مجلس به انتصابات وزرا با انگیزه‌های سیاسی است
جرس: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد از برخورد با یکی از نمایندگان بواسطه نطقش در صحن مجلس، خاطرنشان کرد: آقای علی مطهری فرزند خلف شهید مطهری است و دلسوزانه و بر حسب وظیفه نمایندگی‌اش مطالبی را بیان می‌کند نباید با برخوردهایی که شائبه سیاسی بودن دارد جسارت، شهامت و شفافیت یک نماینده را از او گرفت.  

 

به گزارش ایلنا، محمدرضا عارف در دیدار با جمعی از حقوقدانان کشور با گرامیداشت سالروز ۱۹ دی ماه قیام مردم قم و تسلیت شهادت امام حسن عسگری (ع) با اشاره به لزوم کسب نظر مسئولان از حقوق‌دانان برای تدوین قوانین، گفت: حقوقدانان جزو افراد نخبه کشور محسوب می‌شوند که باید اعتبار آنان در دستگاه‌های تقنینی و قضایی حفظ شود. دستگاه قضایی با کسب مشورت از حقوقدانان برجسته می‌تواند باعث پویایی جامعه و اطمینان مردم به دریافت مطالبه‌های خود از سیستم قضایی ‌شود.

 

وی با اشاره به سخنان حاضرین در جلسه درباره انتخابات ریاست جمهوری گفت: شرایطی که طی ۸ سال اخیر در کشور حاکم بود با ذات انقلاب سازگار نبود. بسیاری از ارزش‌ها زیر سوال رفت و به همین دلیل راهی جز عبور از این شرایط وجود نداشت. ۲۴ خرداد ۹۲ فرصتی بود برای اینکه مسیر را اصلاح کنیم.

 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه رعایت کامل و همه جانبه قانون هنوز در کشور مورد توجه مسئولان و شهروندان قرار نگرفته است تاکید کرد: اگر قانون در تمامی شئون ملاک عمل قرار می‌گرفت راه فسادهای اقتصادی و غیر اقتصادی که توسط صاحبان قدرت و ویژه خواران انجام می‌شود بسته می‌شد.

 

رئیس بنیاد امید ایرانیان با بیان اینکه هنوز دلایل اصلی کناره گیری‌ام از تداوم حضور در عرصه انتخابات را بطور کامل بازگو نکرده‌ام، خاطرنشان کرد: یکی از اصلیترین دلایل کناره گیری‌ام جلوگیری از شکست اخلاق در جامعه بود. تجربه انتخابات ۸۴ و ۸۸ به تنهایی کافی بود که اشتباهی که برخی دوستان ما در آن مقاطع انجام دادند تکرار نشود.

 

وی بر لزوم حمایت از دولت آقای روحانی تاکید کرد و با انتقاد از نحوه برخورد برخی نمایندگان مجلس با اعضای کابینه گفت: مجلسی که در زمان دولت قبلی عملا با سکوت خود در اجرای تصمیمات دولت سهیم بود اکنون حتی در انتصابات وزرا در حوزه کاری خود ورود پیدا می‌کند که نشان از انگیزه‌های سیاسی دارد و با وظیفه نمایندگی سازگاری نداشته و دخالت در امور اجرایی تلقی می‌شود.

 

عارف در همین زمینه به انتخابات مجلس آینده اشاره کرد و گفت: باید تلاش کرد مجلس آینده مجلسی مقتدر، علمی، پرسشگر و جسور باشد. مجلسی که هم یاور دولت باشد و هم رفتار مدرس گونه در آن حاکم باشد.

 

وی با انتقاد از برخورد با یکی از نمایندگان بواسطه نطقش در صحن مجلس، خاطرنشان کرد: آقای علی مطهری فرزند خلف شهید مطهری است و دلسوزانه و بر حسب وظیفه نمایندگی‌اش مطالبی را بیان می‌کند نباید با برخوردهایی که شائبه سیاسی بودن دارد جسارت، شهامت و شفافیت یک نماینده را از او گرفت.

 

رئیس بنیاد امید ایرانیان همچنین در پاسخ به سوال یکی از حاضرین در جلسه درباره عدم حضورش در دولت گفت: در انتخابات ریاست جمهوری سرمایه اجتماعی قابل توجه‌ای شکل گرفت و برای حفظ این سرمایه اجتماعی تصمیم گرفتم در قالب نهادهای مدنی و خارج از ساختار دولت این سرمایه را با کمک همراهانم حفظ و تعالی دهیم. 

 

تعامل یا تقابل دولت و مجلس؟

Posted: 10 Jan 2014 04:43 AM PST

گفتگو با اسفنانی و تاجرنیا؛
جرس- مژگان مدرس علوم: علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از فراخوانده شدن به مجلس روز سه‌شنبه ۱۷ دی به مجلس رفت تا به پرسش‌های حمید رسایی، عضو سابق شورای مرکزی جبهه پایداری پاسخ دهد اما پس از قانع نشدن اکثریت نمایندگان از پاسخ های علی جنتی، کارت زردی به او نشان داده شد.

بدین ترتیب کابینه روحانی سومین کارت زرد به کابینه روحانی تعلیق گرفت در حالی که هنوز مدت زمان زیادی از استقرار کابینه نگذشته است. اولین کارت زرد روز ۱۷ آذرماه به علی طیب‌نیا، وزیر اقتصاد، و هشتم دی‌ماه به رضا فرجی‌دانا، وزیر علوم دولت یازدهم، نشان داده شد. محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه هم تاکنون رکورددار احضار به مجلس بوده است.


این احضارهای گاه و بیگاه وزراء به مجلس در ظرف پنج ماه، واکنش ها و انتقادات زیادی به همراه داشته است. در یکی از این واکنش ها طیب نیا وزیر اقتصاد دولت روحانی پس از گرفتن کارت زرد از مجلس گفت که استعفا می دهد.


موافقان احضار وزراء به مجلس معتقدند که سوال از وزیر حق نماینده است و هر زمانی لازم ببیند می تواند این کار را انجام دهد.


محمد علی اسفنانی، سخنگوی قضایی مجلس نهم یکی از این موافقین است که به "جرس" می گوید: "با توجه به اینکه دولت یازدهم از همان شروع بکار اراده داشت که همکاری ها به نحو صحیح صورت گیرد، از همین رو تعامل دولت و مجلس با شروع خوبی مواجه بوده است. در همان روز تحلیف رئیس جمهور با معرفی کابینه خود نشان داد که تصمیم دارد هم کار کند و هم با مجلس تعامل داشته باشد. مجلس هم در همان اولین جلسه رای اعتماد به پانزده نفر از هجده نفر وزراء پیشنهادی رای مثبت دادند و همین دلیلی است برای اینکه مجلس بنای همکاری کامل با دولت را دارد.

خوشبختانه تا الان این تعامل خوب پیش رفته است اگرچه طبیعی است بر اساس وظیفه نظارتی که مجلس دارد و تکالیفی هم که بر دوش دولت است تصوراتی پیش آید که دولت و مجلس بطور صد در صد با هم موافق و مطابق نیستند اما تا الان تعامل به نظر من خوب بوده است. به گفته وی «خوشبختانه سران دو قوه در جلسات مشترکی که با هم دارند می توانند تعامل را به حد اعلاء برسانند و شرایط را به سمتی سوق دهند که کمتر تنش بوجود بیاید. همانگونه که آقای لاریجانی رئیس مجلس در صحبتهای خود در جلسه استانداران با وزیر کشور بیان کردند که نمایندگان به هیچ عنوان بنا ندارند ناسازگاری با دولت داشته باشند و خدای ناکرده تنش بوجود بیاید. اما اگر دولت تکالیف خود را به نحو احسنت انجام دهد نمایندگان مجلس هم بدنبال حرفهای تنش زا نخواهند رفت. »

حسن روحانی در واکنش به احضارها و طرح سوالات از وزراء اگرچه سوال را حق نمايندگان دانسته؛ اما چنین حجمی از پرسش از وزراء را نامتناسب با حجم کاری بالای آنها توصيف كرده و با تاکید بر منطبق نبودن برخی از درخواست‌ها با قانون گفته كه وزیر نبايد در قبال برآورده نکردن اين درخواست‌ها تهدید شود، بلكه نمایندگان محترم بايد وزراء را برای انجام کار بهتر دلگرم کنند.


محمد اسفنانی در پاسخ به این سوال که آیا فراخواندن حدود دو سوم اعضای کابینه برای پاسخ‌گویی به سوالات نمایندگان در این مدت کوتاه امری غیر طبیعی نیست؟ می گوید: « دولت جدید زمانی که می خواست کار خود را آغاز کند قول و قرارهایی با مردم و نمایندگان مطرح کرد و نسبت به رفع گرفتاریها و مشکلات موجود اقدام کنند و اگر قرار بر این بود که مشکلات دولت قبل همچنان ادامه پیدا کند دیگر ضرورتی بر انتخابات و تغییر دولت وجود نداشت. مردم به دنبال این هستند که تغییراتی در کشور انجام شود و مشکلات اقتصادی معیشتی و اشتغال آنها رو به بهبودی رود و حل شود؛ اما اگر قرار باشد الان که پنج ماه از شروع کار دولت جدید می گذرد هیچ تغییری ایجاد نشود و هر چه عنوان شود منتسب به عملکرد دولت قبل شود درست و منطقی نیست. از همین رو نمایندگان مجلس هم که مراجعین آنها بدنه جامعه و مردم هستند بر اساس انجام وظایف خود آنهم از طرق قانونی و استفاده از بحث نظارتی مجلس به سمت مطالبات مردم حرکت می کنند. گذشته از اینها هر دولت که عوض می شود با تغییراتی که در ساختار دولت یکسری افراط و تفریط هایی می شود و مجلس با این افراط و تفریط ها موافق نیست از همین رو برای حفظ نظام امور، ابزار نظارتی خود به نحو احسنت مورد استفاده قرار می دهد.»


اما دکتر علی تاجرنیا، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم در گفتگو با "جرس" دیدگاهی متفاوتی را مطرح می کند و این سوالات را نه به عنوان نقش نظارتی مجلس، بلکه نوعی مانع تراشی مجلس بر سر راه دولت منتخب مردم تلقی کرده و تصریح می کند: "در ادوار گذشته نگاه مجلس یک نگاه همراهی بوده است حتی شاهد بودیم که در مجلس پنجم که در واقع در زمان روی کار آمدن دولت آقای خاتمی بود نوع مدیریت مجلس و نمایندگان نگاهی همراهی و همکاری با دولت بود، اما با توجه به اتفاقاتی که در سالیان گذشته افتاد و نمایندگان مجلس نهم در یک پروسه انتخاباتی ـ که استانداردهای لازم را برای آزاد و عادلانه بودن را نداشت ـ به مجلس راه پیدا کردند. بنابراین اکثریت آنها ارزیابی شان این است که برای دوره بعدی انتخاب نخواهند شد و لذا این رفتارها و بحث هایی که صورت می گیرد تلاشی برای به چالش کشیدن دولت است و می خواهند فضای جامعه را تند کنند و از این طریق پیامی به نهادهای نظارتی انتخابات بدهند که باز هم با رد صلاحیت های گسترده امکان تشکیل مجلسی مانند مجلس نهم فراهم آورند. در هر حال نگاه حاکم بر مجلس متاسفانه نگاهی بر اساس منافع ملی نیست و بسیاری از رفتارهای غیرقانونی که در دولت نهم و دهم انجام شد و مجلس نهم و مجلس های قبل از آن سکوت کردند در این دوره که دولت هنوز کاملا مستقر نشده و سیستم اجرایی کشور شکل نگرفته این رفتارهای افراطی شروع شده و قطعا در افکار عمومی این تلاش ها نتیجه عکس خواهد داشت و نه به عنوان نقش نظارتی مجلس بلکه بعنوان مانع تراشی های مجلس بر سر راه دولت منتخب مردم تلقی خواهد شد.»


در طول عمر سی و چهار ساله جمهوری اسلامی تاکنون هشت مجلس و ده دولت شکل گرفته اند که فراز و فرودهایی در نحو تعامل این مجالس با دوره های مختلف دولت وجود داشته است. اما سه کارت زرد در ظرف پنج ماه امری بی سابقه و به باور برخی ناشی از سهم خواهی نمایندگان مجلس است.
در این زمینه، احمد بخشایش اردستانی به فرارو گفته است که روحانی اصلا با مجلس همکاری نداشته است، چرا که پیشنهاد هیچ وزارتخانه ای را به نمایندگان نداده است.


دکتر علی تاجرنیا با تاکید بر اینکه تعامل دولت با مجلس هرگز به مفهوم الزام رییس جمهوری به دادن سهم به جناحی نیست معتقد است آقای روحانی به اندازه کافی اعتدال را رعایت کرده است. این نماینده اصلاح طلب خاطرنشان می کند: « یکی از دلایلی که ما مجلس و راه یافتگان به مجلس را فاقد صلاحیت های لازم می دانیم، این است که افراد حتی به ابتدایی ترین حقوق و وظایف خود آشنا نیستند؛ به عبارت دیگر وقتی نماینده مجلس که نقش ناظر و قانونگذار را دارد این گونه مطالب را مطرح می کند، مشخص کننده این است که قائل به ابتدایی ترین اصول قانون اساسی یعنی بحث تفکیک قوا نیست. دولت اختیار دارد که وزاریی را به مجلس پیشنهاد کند و مجلس هم حق دارد به آنها رای اعتماد بدهد یا ندهد. اینکه به یک نماینده مجلس وزارت خانه ای پیشنهاد نشده به معنای این نیست که تعاملی با مجلس صورت نگرفته است و به نظر من اینگونه برخوردها در راستای زیاده طلبی و سهم خواهی است و از جمله مواردی است که واقعا دون شان جایگاه نمایندگی است که این سخنان از زبان آنها مطرح شود. علاوه بر اینکه دولت روحانی در ترکیب وزارت خانه ها به اندازه کافی جانب اعتدال را رعایت کرده است در حالیکه مجلس نهم و راهیافتگان آن، این میزان از توجه آقای روحانی به جناح های سیاسی کشور را بر نمی تابند و به دنبال این هستند که ـ علی رغم اینکه جریان فکری آنها در کشور رای نیاورده ـ سهم خواهی کنند و دولت را با چالش مواجه کنند.»


مجلس ششم کمترین چالش را با دولت داشت و انتقادات در حد نطق های پیش از دستور و سخنرانی باقی ماند و در حقیقت در اتخاذ مواضع ساختارشکنانه و منازعه با نهاد‌هایی همچون شورای نگهبان در عمل دشواری هایی بر سر راه دولت را بر می داشت.


از دکتر علی تاجرنیا با توجه به تجربه حضور خود در مجلس ششم و تعامل مجلس با دولت سید محمد خاتمی در مورد مکانیزم های تعدیل کننده اختلافات دولت و مجلس پرسیدیم. او پاسخ داد: « در دوره ششم مجلس که با دولت آقای خاتمی همزمان بود دولت و مجلس به وظایف خود عمل می کردند؛ به عبارت دیگر دولت نقش اجرایی و مجلس هم نقش نظارتی خود را عمل می کردند. در هر حال در تمام ادوار سوال از وزارء و تذکر دادن و بعضا استیضاح وجود داشته است، اما آنچه که این دوره را متمایز می کند این است که دولت هنوز استقرار کامل خود را پیدا نکرده است و نوع برخوردها و پرسش ها دون شان مجلس است و مدیریت مجلس باید دقت و سعی کند تا فضا را به سمتی ببرد که در وهله اول تعامل صورت بگیرد و در وهله دوم اگر تعاملی هم نیست، در چارچوب نقش نظارتی و قانونگذاری مجلس باشد. طرح برخی از سوالات که جزو اختیارات یک وزیر است مانند عزل و انتصابات نشان دهنده این است که نمایندگانی که خود باید حافظ و پاسدار قانون باشند، متاسفانه یا قوانین را نمی شناسند و یا نگاه تعاملی به دولت منتخب مردم را ندارند. در این شرایط بهتر است از سوی مسئولین ارشد نظام که مجلس به نوعی از آنها حرف شنوی دارد، تذکراتی در این خصوص داده شود. مدیریت مجلس هم سعی کند با جلسات مشترک دولت را در رفع مشکلات موجود کمک و همراهی کند. البته من خیلی خوش بین نیستم، به جهت اینکه احساس می کنم راه یافتگان مجلس نگاه جناحی و منافع باندی شان بر نگاه منافع ملی غلبه دارد چراکه اگر این گونه نبود حداقل یک فرصت یکساله به دولت می دادند تا استقرار کامل پیدا کند و مدیریت اجرای اش در تمام سطوح شکل بگیرد و بعد نسبت به ارزیابی آن اقدام می کردند.»
 

مهرانگیز کار: منشورحقوق شهروندی، شعاراست و مردم از شعار خسته‌اند

Posted: 10 Jan 2014 12:47 AM PST

جرس: مهرانگیز کار در مورد جایگاه منشور حقوق بشر در میان جامعه ایران گفت: من فکر نمی کنم مردم عادی ایران دل بستگی به این منشور داشته باشند. فقط فعالان سیاسی خارج از کشور یا چند نفر کارشناس داخل کشور در موردش مصاحبه می کنند و حرف می زنند. مردم عادی به این منشور دل نبسته اند، می دانند فقط شعار است و از شعار هم خسته شدند.  

 

مهرانگیز کار، حقوقدان و فعال حقوق بشر با اظهار اینکه پیش نویس منشور حقوق شهروندی که اوائل آذرماه توسط حسن روحانی رئیس جمهوری برای بحث و بررسی کارشناسان ارائه شده یک «آش شله قلمکار» است و نیاز به بررسی های دقیق تری از سوی اساتید و دانشجویان حقوق دارد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «این منشور هم می خواهد مراجع دینی، هم سازمان های جهانی حقوق بشر، هم اختصاصا طرفداران آقای خمینی و هم طرفداران آقای خامنه ای و شخص خود ایشان را راضی نگه دارد که در چنین شرایطی منشور شده است آش شله قلمکار. چیزی که نه سر دارد و نه ته.»

 

وی ادامه داد:«کسانیکه انتظار دارند مردم درباره این منشور نظر خواهی کنند آیا اساسا توجه کرده اند که باید این منشور طوری نوشته می شد تا رغبت خواندن در مردم ایجاد می کرد؟ مثلا شهروندی که حقوق نخوانده و فقط علاقمند به آقای روحانی شده و به او رای داده و حالا تصادفا می خواهد به دلیل علاقه اش به آقای روحانی این منشور را هم بخواند به نظرم بیشتر از چند سطر نمی تواند ادامه دهد. من که خودم شغلم همین است که هر سند و مدرک منتشر شده ای را بخوانم چند بار سعی کردم تا آخر بخوانم اما نتوانستم تا اینکه بالاخره تمامش کردم. از بس که پر از تکرار، شعار و پراکنده گویی است. یک جاهایی همان قانون اساسی است، یک جاهایی نقض قانون اساسی است، یک جاهایی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر است و جاهایی دیگر آرمان‌های شخص آقای روحانی است و یک جاهایی به اسناد دیگری مربوط به حقوق بشر استناد شده است. »

 

مهرانگیز کار در مورد جایگاه این منشور در میان جامعه ایران گفت: «من فکر نمی کنم مردم عادی ایران دل بستگی به این منشور داشته باشند. فقط فعالان سیاسی خارج از کشور یا چند نفر کارشناس داخل کشور در موردش مصاحبه می کنند و حرف می زنند. مردم عادی به این منشور دل نبسته اند، می دانند فقط شعار است و از شعار هم خسته شدند.»

 

خانم مهرانگیز کار درباره ضمانت اجرایی حقوق شهروندی گفت: «آقای روحانی وقتی می گوید می خواهد حقوق شهروندی را تضمین کند باید یادش بیاید که این تضمین را نمی تواند بکند چون آقای خاتمی هم نتوانست این کار را بکند. چون قانون اساسی هم این اجازه را به او نمی دهد و در ضمن خودش هم توضیح نداده است که چطور می خواهد آن را تضمین کند.»

 

مهرانگیز کار در نقد بندهای پیش نویس منشور حقوق شهروندی گفت: «در جای از منشور نوشته شده “شهروندان از حق سلامت جسمی و معنوی باید برخوردار باشند”. آخر انشا هم حدی دارد. اصلا سلامت معنوی چیست؟ سلامت معنوی برای زنی که تمام قوانین ایران خشونت علیه او را توجیه می کند چطور ممکن است به وجود بیاید؟ سلامت معنوی برای حتی یک شهروند شیعه اثنی  عشری مثل بنده که بی خود و بی جهت خانواده ام را داغان کردند چطور می خواهد به وجود بیاید؟ اصلا چرا من و بچه هایم باید از سلامت معنوی برخوردار باشیم؟ آنهایی که نان ندارند به بچه هایشان بدهند چطور می توانند از سلامت معنوی برخوردار باشند؟»

 

خانم کار ادامه داد: «حالا می گوییم ممنون آقای روحانی که به فکر سلامت معنوی شهروندان هستید اما چطور می خواهید این سلامتی را فراهم کنید؟ احتمالا باید به بحث بگذارید که چه چیزهایی به غیر از مسائل اقتصادی سلامت معنوی شهروندان را تهدید می کند تا از آن پیشگیری شود. بعد آقای روحانی باید نگاهش مثلا به وضعیت کارگران و زنان بیفتد یا یادش بیاید که یک مشت وکلای دادگستری در زندان هستند که کلاهبرداری و قتل مرتکب نشدند بلکه فقط از حقوق شهروندان دیگر دفاع کردند.»

 

مهرانگیز کار به بخش دیگری از منشور اشاره کردو گفت: «نوشته شده که “مردم از زندگی شاد بهره مند باشند”. آخر چطور؟ والا به خدا در جشن تولد یکی از بچه های اقوام ما نیروی انتظامی به داخل خانه ریخت و پدر بچه از فشاری که به او آمد، سکته کرد و مرد. پدر برای یک جشن تولد نابود شد و رفت. از این قبیل اتفاقات در جامعه ایران زیاد افتاده و می افتد. من بارها در مهمانی هایی در ایران بودم که نیروی انتظامی وارد شد و شادمانی مردم را تبدیل به غم و نگرانی کرد. نمی توانم بفهمم راه حل آقای روحانی برای این موضوعات و تضمین شادی چیست و دولت چه قدرتی دارد که جلوی نیروی انتظامی و نیروهای دیگر که حتی حق شادمانی خانواده ها را می گیرند، بگیرد.»

 

این حقوقدان ادامه داد: «ما که می دانیم چه کسانی مزاحم شادمانی مردم می شوند اما دولت روحانی هم مشخص کند که چه کسانی مزاحم ایجاد شادمانی خانواده ها می شود و با آنها برخورد کند. من یکی از سوال هایم در مورد این منشور این است که بگویند این حق شادمانی چطور تامین می شود و چه کسی در این وسط شادمانی مردم را حتی خونین می کند.»

 

خانم کار با اشاره به اینکه در پیش نویس منشور تاکید شده که “جامعه ایران باید زندگی بدون تبعیض داشته باشند …” گفت: «ما تبعیض را در در همه جای ایران می بینیم. مثلا بهاییان اجازه کار ندارند. حتی در رده های کارگری هم اگر بگویند بهایی هستیم اخراج می شوند یا زنان در این نظام نمی توانند قاضی شوند و خیلی تبعیضات دیگر. همه اینها را آقای روحانی هم می داند فقط سوال ما از آقای روحانی این است که این تلاش محترمانه شما بر پایه کدام از امکاناتی است که امیدوار هستید داشته باشید یا دارید. دست کم از امیدتان با ما حرف بزنید، ضمانت اجرایی پیشکش. ققط بگوید چطور می توانید و می خواهید زندگی خوب، شاد و بدون تبعیض را به مردم بدهید.»

 

مهرانگیز کار در خصوص ایرادات دیگر این منشور گفت: «این منشور در بخش هایی قانون اساسی را نقض می کند. سوال من این است که آیا مجلس کشوری می تواند مواردی که هماهنگی کامل با قانون اساسی کشور ندارد را تصویب کند و روی دست قانون اساسی بلند شود؟ در جاهایی نیز عینا همان قانون اساسی است. واقعا چه برخوردی با این منشور قرار است صورت بگیرد؟ این منشور که نمی تواند بالاتر از قانون اساسی بایستد یا همان را دوباره تصویب کند چون یکبار سال ها پیش تصویب شده است.»

 

این فعال حقوق بشر ادامه داد: «آقای روحانی پرچمدار رای مردم است و حق ندارد خیلی چیزها را فراموش کند و مانند ملت ایران خاطره جمعی کوتاه مدتی داشته باشد. او حق ندارد. باید یادش باشد که عده ای به او رای دادند، عده زیادی اصلا به هیچکس رای ندادند و عده ای هم مثلا به آقای جلیلی رای دادند. باید همین طور یادش باشد که یک جمعیت خیلی مخالف اما ساکت در آن کشور وجود دارد که قدرتش از همه قدرت گروه های دیگر بیشتر است و بالقوه است. این گروه به هیچکس رای نداده است. آقای روحانی باید همه نقاط قوت و ضعفش را بسنجد. نقاط ضعف شخصی او هم نیست. نقاط ضعفش جامعه ای است که خاطرات بسیار تلخی از این نظام سیاسی دارد اما نمی تواند خاطراتش را تخلیه کند و در نتیجه ساکت است اما این سکوت هم در جهت رضایت نیست و آقای روحانی هم این را خوب می داند و بر اساس همه این دانسته ها اگر اصرار دارد منشوری داشته باشد، منشورش را بنویسد.» 

 

موافقت اکثریت سناتورهای آمریکا با تحریم‌های جدید علیه ایران

Posted: 10 Jan 2014 12:46 AM PST

کاخ سفید: سناتورها اگر خواهان جنگ با ایران هستند، علنی بگویند
جرس: بیش از نیمی از سناتورهای آمریکا با تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران موافق‌اند. کاخ سفید اما می‌گوید در صورت تصویب آن را وتو خواهد کرد. ایران تصویب تحریم‌های جدید را خاتمه توافق ‌ژنو می‌داند.  


خبرگزاری رویترز به نقل از یکی از مشاوران سنای آمریکا گزارش داد، دو سناتور دیگر نیز روز پنج‌شنبه (۹ ژانویه/ ۱۹ دی) حمایت خود را از پیش‌نویس "قانون ایران عاری از سلاح اتمی" اعلام کردند. 


به گزارش دویچه‌وله، این طرح در روز چهارشنبه (۸ ژانویه/ ۱۸دی) با کسب حمایت چهار عضو دیگر سنا موافقت ۵۴ سناتور از ۱۰۰ عضو سنا را به ‌دست آورد.

 

هنوز مشخص نیست که آیا این طرح در سنا به بحث عمومی گذاشته خواهد شد و آیا طرفداران آن می‌توانند در نهایت حمایت دو سوم کل سنا را کسب کرده و وتوی احتمالی باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا٬ را دور بزنند یا خیر. دولت آمریکا بارها گفته است که مقطع کنونی وقت مناسبی برای وضع تحریم‌های جدید نیست.

 

با این‌همه روز پنج‌شنبه ۷۲ نفر از سیاستمداران محافظه‌کار شناخته‌شده‌ی آمریکا٬ نظیر الیوت آبرامز٬ مشاور جرج بوش٬ رئیس‌جمهور سابق آمریکا٬ در نامه‌ای به کنگره خواهان حرکتی در جهت متوقف کردن فعالیت‌های اتمی ایران شدند.

 

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، گفته است که اگر کنگره آمریکا تحریم‌های تازه‌ای علیه کشورش وضع کند، این اقدام به معنای نابودی توافقی است که در ۲۴ نوامبر سال گذشته (۲۰۱۳) میان ایران و قدرت‌های جهانی در ژنو به دست آمد. 

 

یکی از دستیاران ارشد دموکرات سنا در گفت‌وگو با رویترز در باره افزایش تعداد سناتورهای حامی تحریم‌های جدید علیه ایران گفت که به رغم افزایش شمار حامیان طرح٬ هنوز برنامه‌ای برای کشیدن طرح به صحن مجلس وجود ندارد.بر اساس طرح پیشنهادی، در صورتی که ایران امسال (۲۰۱۴) یا سال آینده به توافق نهایی با غرب نرسد تحریم‌های بیش‌تری علیه ایران اعمال خواهد شد. بر اساس طرح جدید، صادرات نفت ایران تا دو سال پس از تصویب طرح یادشده به صفر خواهد رسید.

 


گفته می‌شود این طرح تنها زمانی به مرحله عمل در می‌آید که ایران از توافق‌های اخیر در ژنو سرپیچی کند یا این که مذاکرات کنونی به نتیجه نرسد. توافق ژنو در نوامبر گذشته گامی ابتدایی به سوی حل بحران هسته‌ای قلمداد شد تا در دوره‌ای شش ماهه دو طرف بتوانند به نتایج مندرج در توافق برسند. این مدت‌زمان تا یک سال امکان دارد تمدید شود.

 

بر اساس توافق ژنو٬ در صورتی که ایران غنی‌سازی اورانیوم را محدود کند به میلیاردها دلار درآمدی که از طریق تحریم‌ها متوقف شده است دست خواهد یافت. کارشناسان هسته‌ای ایران و شش قدرت جهانی پس از توافق اولیه در ژنو چندین نشست مشترک در ماه‌های گذشته داشته‌اند.

 

از میان سناتورهای حامی تحریم‌های جدید علیه ایران دست کم ۱۶ سناتور دموکرات‌اند. با این‌همه از سوی دیگر دموکرات‌های سنای آمریکا مقاومت شدیدی در برابر تصویب تحریم‌های جدید وجود دارد. ماه گذشته ۱۰ تن از سناتورهای دموکرات که همگی از روسای کمیته‌های مختلف مجلس سنا هستند در نامه‌ای به هری رید٬ رهبر اکثریت سنا٬ مخالفت خود را با تحریم‌های جدید علیه ایران اعلام کردند.

 

رویترز به نقل از یک منبع آگاه می‌نویسد٬ با این‌همه برخی از آن ۱۰ سناتور نیز ممکن است به زودی از تصویب تحریم‌های جدید حمایت کنند. به گفته این منبع، حداقل دو نفر از این گروه از سناتورها در حال حاضر به سوی اعلام حمایت عمومی از تحریم‌ها گام برمی‌دارند. البته تا کنون نشانه‌ای در تایید خبر تغییر احتمالی مواضع برخی از این ۱۰ سناتور دیده نشده است.

 

همچنین گروهی متشکل از کارشناسان امور خارجی هر دو حزب آمریکا اوایل هفته از رابرت منندز٬ رئيس دموکرات کمیته روابط خارجی سنا، و مارک کرک، سناتور جمهوری‌خواه، خواستند تا تحریم‌های جدیدی علیه ایران تصویب نشود. آن‌ها گفتند، این اقدام می‌تواند به طور بالقوه آمریکا را به جنگ با ایران نزدیک کند.

 

کاخ سفید: سناتورها اگر خواهان جنگ با ایران هستند، علنی بگویند


کاخ سفید در واکنش به حمایت سناتورهای آمریکایی از طرح تازه تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی گفت که اگر آنها خواهان جنگ هستند باید خواسته خود را علنی بیان کنند.

 

نشریه هافینگتون‌پست روز پنج‌شنبه، ۱۹ دی، اظهارات برنادت میهان، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، را منتشر کرد که هشدار می‌دهد تشدید تحریم‌ها علیه ایران راه را بر دیپلماسی می‌بندد و عملا آمریکا را به سمت جنگ با ایران سوق می‌دهد.

 

به گزارش رادیوفردا، خانم میهان اظهار داشت: «اگر برخی از اعضای کنگره می‌خواهند که ایالات متحده دست به اقدام نظامی بزند، باید در برابر عموم مردم آمریکا این سخن را بگویند.»

 

رسانه‌های جهانی روز پنج‌شنبه از حمایت دست‌کم ۵۴ سناتور آمریکایی از تصویب طرحی خبر دادند که امکان اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران را در صورت نقض توافق‌نامه هسته‌ای ژنو فراهم می‌آورد.

 

اما کاخ سفید مخالف جدی این طرح است و از هفته‌ها قبل مذاکراتی را با نمایندگان کنگره آمریکا برای منصرف ساختن آنها از تصویب آن آغاز کرده است، چنان‌ چه ایران نیز اعلام کرده که تصویب طرح تشدید تحریم‌ها علیه تهران به معنای مرگ توافق‌نامه هسته‌ای ژنو خواهد بود.

 

در این شرایط سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا خاطرنشان ساخته است که طرح سناتورها «در تضاد با اقدام مسالمت‌جویانه دولت برای برطرف ساختن نگرانی‌های جامعه جهانی نسبت به برنامه هسته‌ای ایران است».

 

به گفته او، طرح پیشنهادی سناتورها جامعه جهانی را دچار تفرقه می‌کند و باعث می‌شود ایران نیز موضع سخت‌تری بگیرد و مذاکرات احتمالا پایان یابد.

 

برنادت میهان همچنین گفته است که اگر اعضای کنگره خواهان جنگ با ایران نیستند، چرا باید از طرحی حمایت کنند که احتمالا راه را بر دیپلماسی می‌بندد و آمریکا را بر سر دو راهی جنگ یا پذیرش پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران قرار می‌دهد.

 

او در نهایت تصریح کرده است که باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا،‌خود را متعهد به آزمون کامل دیپلماسی در قبال برنامه ایران می‌داند و معتقد است که قبل از اتخاذ گزینه‌های دیگر باید دید که آیا دیپلماسی می‌تواند به یک راه‌ حل جامع بینجامد یا نه.

 

پیش از این کاخ سفید هشدار داده بود که طرح تحریم‌های جدید را وتو خواهد کرد، اما این اقدام تنها در شرایطی امکان‌پذیر است که کمتر از دو سوم سناتورها به آن رای مثبت داده باشند. هم‌اکنون بیش از نیمی از اعضای کنگره آمریکا از این طرح حمایت کرده‌اند.

نامه مصطفی نیلی درباره اتفاقات زندان اوین

Posted: 10 Jan 2014 12:23 AM PST

جرس: مصطفی نیلی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر در نامه ای از "فضای مسموم" در بند ۳۵۰ زندان اوین که توسط مسئولان زندان و یکی از زندانیان ایجاد شده گفته که منجر به تبعید وی در دی ماه سال گذشته شد، به گفته ی وی همان افرادی که آن روزها باعث تبعید وی شدند، همچنان در بند ۳۵۰ زندان اوین با تلاش برای ایجاد تنش باعث شدند که ۴ زندانی سیاسی دیگر به انفرادی منتقل شوند.  

 

به گزارش کلمه، مصطفی نیلی در نامه ی خود با ابراز تعجب از اینکه نیروهای وزرات اطلاعات در دولت جدید چطور همچنان به رویه ی سابق خود عمل می کنند می پرسد: اکنون که شرایط تغییر کرده و دولت نیازمند آرامش است تا بتواند کم کم خرابکاری های هشت سال گذشت را رفع و رجوع کند، چرا همچنان نماینده وزارت اطلاعات با استفاده از توطئه چینی و بهره گیری از عوامل خود سعی میکند که در بند ۳۵۰ تشنج ایجاد کند؟

 

نهم دی ماه سال جاری چند نفر از محکومین به جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا با تحرک عباسی نماینده وزارت اطلاعات در بند ۳۵۰ قصد تظاهرات در بند را داشتند که با مخالفت زندانیان این بند مواجه شد. بدنبال درگیری‌های ۴ نفر از جاسوسان که مسببین اصلی درگیری‌ها بودند به همراه ۴ نفر از زندانیان سیاسی، عماد بهاور، حسن اسدی زید آبادی، بهزاد عرب گل و علی کاظم‌زاده به سلول انفرادی منتقل شدند. شب گذشته کلمه خبر داد که چهار زندانی سیاسی در روزهای مختلف و پس از ۸، ۹ و ۱۰روز تحمل انفرادى در بند ۲۴۰زندان اوین به بند عمومی بازگشته اند.

 

مصطفی نیلی عضو اسبق تشکل دانشجویان اصلاح طلب دانشگاه قزوین است که از مرداد ماه سال ۹۰ در زندان بسر می برد. دی ماه سال گذشته او به همراه “سیدمحمد سیف زاده”، از بند ۳۵۰ به زندان رجایی شهر منتقل شدند. این فارغ التحصیل رشته حقوق بخاطر حضور در اعتراضات مردمی سال هشتاد و هشت به سه سال و شش ماه حبس محکوم شده است.

 

متن نامه ی این زندانی سیاسی به شرح زیر است:

 

وارد اتاق شدم به حمید* و مسعود* می گویم: خبرهای اوین را شنیده اید؟! عماد و حسن اسدی و بهزاد عرب گل را به انفرادی برده اند. گویا چند نفری در ۳۵۰ تصمیم داشتند به بهانه مراسم ۹ دی شعار دهند و مراسم برگزار کنند و بچه ها با آنها برخورد کرده اند. بعد از درگیری پیش آمده این سه نفر را به انفرادی برده اند.

 

قیافه حمید و مسعود دیدنی می شود. تعجب و ناراحتی به طور همزمان در صورتشان آشکار می شود. ناراحتی از انفرادی رفتن بچه ها و تعجب از اینکه عده ای در بند ۳۵۰ قصد برگزاری مراسم ۹ دی را داشته اند! البته این خبر که عماد بهاور و حسن اسدی زیدآبادی درگیر شده اند هم بر بهت و حیرتشان افزوده است. بهزاد عرب گل را من و حمید ندیده ایم اما مسعود پارسال در مرخصی او را دیده است، از شور و حرارت وی در حمایت از رهبران جنبش سبز تعریف می کند. مسعود با کنجکاوی از من می پرسد: تو این افراد را که باعث درگیری شده اند، می شناسی؟ وقتی اوین بودی آنها را دیده ای؟!

 

ناخودآگاه به یک سال پیش برمیگردم و خاطرات آن روزها در ذهنم مرور می شود. روزی که از ۳۵۰ تبعید شدم. یکی از مهم ترین دلایل تبعید من گزارش های فردی به نام م.آ بود. او اکنون یکی از ۴ نفری است که سعی داشتند به مناسبت ۹ دی با به قول آقای قدیانی عزیز و دوست داشتنی روز نکبت استبداد دینی در ۳۵۰ مراسمی برگزار کنند.

 

اواخر شهریور سال ۹۱ م.آ به همراه جمع پانزده نفر از بند ۲۰۹ به بند ۳۵۰ وارد شد و بر اساس نظر وکیل بند آقای مقیسه، به اتاق ما یعنی اتاق ۴ آمد. او مردی بسیار آرام و ساکت بود و کمتر با کسی حرف میزد.

 

در همان ایام عباسی نماینده وزارت اطلاعات که بعد از رخدادهای ۲۲ خرداد و اعتراض های صورت گرفته که در نهایت منجر به تبعید بهمن احمدی امویی به رجایی شهر شده بود، دیگر به بند ۳۵۰ نمی آمد، رفت و آمدش را از سر گرفته بود.

 

عباسی به طور معمول ۲ روز در هفته بعد از ساعت اداری به ۳۵۰ می آمد و در اتاقی که به طور غیرقانونی از طرف زندان در اختیار وی قرار گرفته بود با بعضی از زندانیان ملاقات و گفتگو می کرد. عباسی به شدت می کوشید تا از طریق گپ زدن با برخی زندانیان از اخبار و اتفاقات بند مطلع شود و شاید دوست داشت که از میان آنانی که به ملاقات او می رفتند خبرچین درست کند! در همان ایام کم کم من و بچه های اتاق متوجه شدیم که هربار عباسی به بند می آید م.آ به دیدارش می رود. با کمی دقت در رفتار و حرکات مشکوک این فرد، این احتمال قوت گرفت که چه بسا برخی از گفته ها و برنامه های ما از طریق او به اطلاع عباسی که نماینده وزارت اطلاعات بود، می رسید.

 

من به عنوان مسئول اتاق ۴ چندین بار به طور مستقیم و غیرمستقیم به م،آ بابت این رفتار زشت تذکر داده و او را از این کار برحذر داشتم. اما در عمل نتیجه ای حاصل نشد بلکه به نظر میرسید این فرد جری تر هم شده است. سرانجام با موافقت اکثر اعضای ساکن اتاق مجبور شدیم که او را از اتاق اخراج کنیم. دلیل این اخراج این بود که رفت و آمد پیش عباسی و انتقال اخبار به او باب نشود و قبح مسئله در بند نریزد. این اخراج همچنین هشداری بود برای دیگر افرادی که احتمال داشت با طعمه های ناچیز گول خورده و وارد این راه شوند، آنان باید بفهمند که توطئه علیه هم بندیان بی هزینه نیست.

 

آن زمان بند ۳۵۰ رئیس نداشت. آقای علایی رئیس سابق- که مرد بسیار محترمی بود بعد از ماجرای فوت ستار بهشتی و وقایع مربوط به آن قضیه استعفا داده و جواد مومنی معاون اجرایی زندان اوین به عنوان سرپرست موقت بند جایش را گرفته بود. مومنی در ابتدا سعی می کرد مانع از اخراج م.آ از اتاق شود ولی او هم وقتی که دید تمام بچه های اتاق در این مورد با من اتفاق نظر دارند، مجبور شد کوتاه بیاید.

 

پس از اخراج م.آ از اتاق ۴ من نامه ای برای رئیس زندان اوین نوشتم و در آن با استناد به آئین نامه سازمان زندان ها و قانون تشکیل وزارت اطلاعات دلایل غیرقانونی بودن عباسی در بند و اختصاص اتاق به وزارت اطلاعات را تشریح کردم. همچنین در این نامه به معضلات و فضای مسموم و ناگواری که اقدامات نماینده وزارت اطلاعات برای بند و ساکنانش پدید می آورد اشاره کرده و خواستار آن شدم که جلوی این اقدامات غیرقانونی گرفته شود.

 

همزمان به همراه مسئولین اتاق های دیگر نیز طی نامه ای جداگانه که به ریاست سازمان زندان ها نوشتیم و مشکلات بند را تشریح کردیم و به این حضور غیرقانونی هم اشاره کرده و خواهان پایان آن شدیم. م.آ بعد از اخراج از اتاق گزارش های جداگانه ای برای عباسی و مومنی نوشت و در آنها من را به عنوان یکی از عوامل اصلی اعتراض ها در بند ۳۵۰ که باعث شکل گیری برنامه ها و تجمعات اعتراضی بود، معرفی کرد- این کاری است که همیشه به آن افتخار میکنم- نتیجه این گزارش ها به هم ریختن نقشه های عباسی، این شد که با فشار وزارت اطلاعات در روز ۵ دی ماه سال گذشته به طور ناگهانی و غیرقانونی من را هم به زندان رجایی شهر تبعید کردند. تبعیدی که فشار روحی و شوک عصبی ناشی از آن باعث شد تا بیماری سرطان پدرم که در سال ۸۹ با عمل جراحی بهبود یافته بود دوبار عود کرده و باعث فوت وی در اردیبهشت ماه سال ۹۲ شد!

 

آن موقع البته دولت تدبیر و امید بر سرکار نبود. وزارت اطلاعات سعی میکرد به انحاء مختلف برای زندانیان سیاسی-عقیدتی مشکل ایجاد کند و آرامش آنها را به هم بریزد. اما سوال اینجاست، اکنون که شرایط تغییر کرده و دولت نیازمند آرامش است تا بتواند کم کم خرابکاری های هشت سال گذشت را رفع و رجوع کند، چرا همچنان نماینده وزارت اطلاعات با استفاده از توطئه چینی و بهره گیری از عوامل خود سعی میکند که در بند ۳۵۰ تشنج ایجاد کند؟ اصلا از سازمان زندان ها که زیر نظر قوه قضاییه ای است که طی این سالها در تضییع حقوق زندانیان از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است، انتظاری نداریم. اما اینکه وزیر محترم اطلاعات برای حفظ آرامش و اعتدال، مانع اقدامات غیرقانونی زیردستان و عوامل وزارتخانه نمی شود، متعجبم!

 

امروز زندانیان سیاسی آزادی خویش را در اولویت اصلی کشور نمی دانند و حاضرند مشکلات طاقت فرسای حبس و زندان را تحمل کنند اما انتظار اینکه همانند بخش های اقتصادی کشور که مسئولان دولت روحانی فقط با انجام دادن کارهای دوران دولت احمدی نژاد شرایط کلان اقتصادی را بهبود می بخشند. در وزارت اطلاعات هم تنها از تکرار رفتارهای غیرقانونی دولت قبل جلوگیری شود، انتظار نابه جایی نیست.

 

این پرسش ها طی چند روز اخیر حسابی ذهنم را به خود مشغول داشته است. مسعود با دل نگرانی از سرمای شدید بند ۲۴۰ و شرایط نامناسب بهداشتی و غذایی آنجا حرف میزند، همگی نگران سلامت جسمانی آنها هستیم. در این میان اما به گمانم وضعیت خانواده ها بسیار سخت تر است. ما که خود شرایط مختلف زندان را گذرانده ایم و زیر و بم آن را می شناسیم هنوز از این اخبار شوک زده می شویم چه برسد به خانواده هایی که تصور عینی از شرایط زندان نداشته و تنها براساس شنیده ها و خوانده ها در ذهن خویش فضای زندان را تجسم می کنند. من آرزو می کنم که فشارهای عصبی وارده بر آنها باعث اتفاقات جبران ناپذیر در سلامت آنها نشود و تنها امیدوارم که بزرگی آرمان های سبزمان آنان را در عمل این مصائب یاری دهد.

 

همچنان امیدوام و منتظر که: روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

 

مصطفی نیلی ۱۶.دی ۹۲

 

* مهدی معتمدی مهر * مسعود باستانی 

یک نماینده تندرو مجلس: فتنه‌ بزرگ‌تری در راه است

Posted: 09 Jan 2014 11:23 PM PST

 جرس: یک مجلس‌نشین تندرو با بیان اینکه "در سند محرمانه‌ای که از فعالیت رسانه‌های دشمن تهیه شده، موضوعاتی نظیر ترویج انحرافات و بدعت‌ها در دین مد نظر است"، اظهار کرد: رهبری هشدار داده‌اند که فتنه بزرگتری در راه است و این فتنه در سال جاری در برخی شهر‌ها کلید خورد.  

 


به گزارش تسنیم، احمد سالک در تشریح این "فتنه" افزود: توهین به امام زمان، تمسخر عایشه از سوی شیعیان، ایجاد اختلاف میان مسلمانان در اهمیت بیت‌المقدس و بقیع، ایجاد بی‌اعتمادی به مذهب در خانواده، تبلیغ حرکت به سوی مسیحیت، تخریب قرآن و ارزش‌های اسلامی، تبیین انقلاب واقعی به روایت یک نیویورکی، صدای مردم ایران از لندن، اعتراض برای هیچ، از رقص و آواز تا آتش و خون، صلح ایران با اسرائیل در سایه کریسمس، ترویج ارتباطات نامشروع و موارد دیگر از مهم‌ترین محورهای این فتنه است.


در دولت یازدهم فضایی برای تئوریسین‌های واداده به غرب باز شده است


رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه در این راه نباید فعالیت‌های زیر پوستی تئوریسین‌های وادادگی در مسائل به غرب به ویژه نشر را نادیده گرفت، تصریح کرد: متأسفانه در دولت روحانی فضایی برای این افراد باز شده است که بهار و قانون نمونه این‌ها است.


وی با توجه به این ادعا که روزنامه قانون پس از زیر سوال بردن اسلام در خصوص میزان اعتبار زن و مرد در نزد قاضی برای شهادت، اخیرا در حوزه سقط جنین نبز در حال زیر سوال بردن اسلام هستند، بیان کرد: باید در مراکز آموزشی حلقه‌های عقیدتی و بصیرتی ایجاد کرد.


خاتمی مبنای لیبرالی را به مبنای اسلامی ترجیح می‌داد


احمد سالک با بیان اینکه ما نیز در پیش از انقلاب چنین حلقه‌هایی را ایجاد کرده بودیم، خاطرنشان کرد: باید در این حلقه‌ها مبانی اعتقادی در ابتدا قوی شود و ما زمانی که سیدمحمدخاتمی نیز در یکی از این جلسات ما حاضر شده بود و بر مبنای لیبرالی بحث کرد.


وی با بیان اینکه هدف ما طرح مباحث اعتقادی اسلامی بود، گفت: سخنرانی خاتمی سبب شد ما دیگر از وی در هیچ یک از مباحث استفاده نکنیم و به جای او به سراغ افرادی نظیر پرورش رفتیم و در جلسات خود کار هنری بر اساس مبانی قرانی و با این تفریح نیروهایی را برای مبارزه با طاغوت پرورش داده و حتی بحث اقتصادی اسلامی نیز آموزش می‌دادیم.

 

نحوه مقابله با استکبار


وی در پاسخ به سوال یکی دیگر از حضار درباره میزان تحولات ساختارهای فرهنگی مطابق با مسائل روز بیان کرد: ما در حال ساماندهی قوی تر رسانه‌ها هستیم و مشکل اصلی ما در اجرا است و قانون خوبی تصویب می‌شود اما در دستگاه‌های اجرائی آئین‌نامه جای قانون را می‌گیرد و این سبب ایجاد فساد می‌شود زیرا آئین نامه دست مدیران را باز می گذارد.

 

رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: روند پیشرفت مطابق شرایط روز ضعیف است و به حدی عقب هستیم که رهبری شورای عالی فضای مجازی را تشکیل دادند و ما برای جرائم فضای مجازی قانون نداریم.

 


وی با بیان اینکه این مسئله در حال بررسی است گفت: به دلیل عدم موفقیت دشمن در جنگ سخت باید برای جبران آن دنیا استکبار جنگ نظامی را کنار گذاشته به وارد عملیات روانی شده و این تازگی ندارد و برای نمونه سیا در پیروزی انقلاب شیعه شناسی تشکیل داد.

 


سالک با بیان این که "بسیاری از ابزارهای تبلیغاتی دنیا در دست صهیونیست ها است"، اظهار کرد: ایران با توجه به اینکه در تحریم و مواجهه با مشکلات اقتصادی قرار دارد و با توجه به اینکه ما برای تخصیص بودجه در کمترین مسائل با مشکل مواجهیم به جایی نمی رسد.


وی افزود: البته این استعداد در کشور ما است که اگر مرزها بسته شود باید جبهه عظیمی را تشکیل داده که با سیاست هم افزایی و هم پوشانی با هدف تعمیق معارف دین و ارتقای فهم سیاسی برای حاکم کردن دین در جامعه و در مقابل جبهه عظیم استکبار بایستیم.

 

حسن یوسفی اشکوری: اسلام و رنسانس ایرانی، قسمت سوم

Posted: 09 Jan 2014 08:39 PM PST

برنامه ویدیوئى پرتو نور

ادعای جدید زاکانی: رهبری و نظام، از باب رافت اسلامی با سران فتنه برخورد کرده اند

Posted: 09 Jan 2014 02:18 PM PST

جرس: در ادامه حملات به علی مطهری، به دلیل اظهاراتش در مجلس، این بار فرمانده سابق بسیج دانشجویی و دبیرکل تشکل موسوم به «جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی» مدعی شد: "صحبت‌های علی مطهری درباره فتنه و فتنه‌گران نشان دهنده ضعف اطلاعتی وی است."

 

به گزارش تسنیم، علیرضا زاکانی طی گفتگویی ضمن حمله به اظهار نظرات سعید حجاریان ابتدا گفت: "تکلیف افرادی چون حجاریان معلوم است، این افراد در سال‌های موسوم به دوم خرداد شعار‌های مردم پسندی سر می‌دادند اما بعد از شکست انتخاباتی در سال 84 با محکوم کردن مردم پیروزی رقیبان انتخاباتی خود را نتیجه حرکات پوپولیستی دانستند."


این عضو مجلس با ادعای اینکه "برخی افراد ادعای دفاع از حقوق مردم دارند"، افزود: "این مدافعان حقوق مردم در سخنان خود نشان دادند که تحمل مجلس را به عنوان نماد مردم سالاری دینی که برخاسته از مطالبات مردم ندارند و خواستار انحلال مجلس هستند."


دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی ادعا کرد: بنده معتقدم که بیان آن‌ها باید نقد و منطق غلط آن برای جامعه روشن شود، از سویی می‌بایست کسانی که از دوستان این‌ها هستند به آن‌ها بگویند این مسیری که در پیش گرفته‌اند به هیچ وجه مناسب نیست، حتی اگر دنیای خودشان را هم می‌خواهند نباید این مسیر غلط را بروند.


زاکانی با اشاره به موضوع محاکمه رهبران جنبش سبز ادعا کرد که  "رهبری و جمهوری اسلامی از باب رافت اسلامی با سران فتنه برخورد کرده است، اگر نه بر همه مردم آگاه و بصیر محرز است که سران فتنه چه خیانت بزرگی به انقلاب و ارزش‌های انقلاب کرده‌اند."


وی با بیان اینکه "صحبت‌های علی مطهری درباره فتنه و فتنه گران نشان دهنده ضعف اطلاعتی وی است"، مدعی شد: بنده بار‌ها درباره مواضع اخیر، با وی صحبت کردم اما مطهری از طریق اطلاعات نادرستی که دیگران به او می‌دهند تصمیم گیری می‌کند و درباره مسائل مواضع نادرست و نسنجیده اتخاذ می‌کند.
 در مواجهه با آقای مطهری و افرادی از این دست باید دقت کافی داشت، البته نه به این معنی که ما افراد را صفر و صدی ببینیم و درباره آن‌ها قضاوت و تحلیل کنیم، چراکه امروز صحنه تحولات کشور، صحنه پیچیده و حساسی است. 

شایعه در جوامع بسته مهمترین رسانه است

Posted: 09 Jan 2014 12:32 PM PST

گفتگو با ماشاءالله شمس الواعظین
 جامعه­ ی هدف و مسئولان آن با بستن فضای داخلی­شان دست به یک بلاهت و حماقت خیلی بزرگی می ­زنند 


سمیرا سلطانی- خبر نحوۀ کشته شدن شوهر عمۀ رهبر کرۀ شمالی که منبع و دقیق بودن اطلاعات آن بعد از انتشار مورد تردید قرار گرفت باز هم بحث منبع موثق اطلاعات در روزنامه نگاری را برجسته کرد. میزان اعتماد مخاطبان به اخبار منتشر شدۀ رسانه مهمترین عامل اعتبار آن است اما این اعتماد چگونه به دست می آید؟ روزنامه نگار چگونه می تواند اطلاعات موثق و دقیق را در اختیار مخاطب قرار بدهد؟ در شرایطی که آزادی دسترسی به اطلاعات وجود ندارد، روزنامه نگار با چه راهکارهایی می تواند بین شایعه و خبر موثق تمایز ایجاد کند؟ ماشاءالله شمس الواعظین، روزنامه نگار در گفت و گو با شفقنا رسانه دربارۀ معیارهایی صحبت می کند که در چنین شرایطی به روزنامه نگاران کمک می کند تا فراتر یا فروتر از واقعیت چیزی ننویسند و بتوانند خبری نسبتاً جامع از یک رویداد منتشر کنند. آنچه در ادامه می خوانید به بررسی این معیارهای شناخت و راهکارهای کمک به روزنامه نگاران می پردازد و خبر نحوۀ کشته شدن شوهر عمۀ رهبر کرۀ شمالی به عنوان یک مدل در این زمینه بررسی می شود.


موثق بودن اطلاعات منتشر شده در رسانه از مهمترین بخشهای اصول بین المللی اخلاق روزنامه نگاری است. همان طور که می دانید در ماجرای نحوۀ اعدام شوهر عمۀ رهبر کرۀ شمالی موثق بودن منبع اطلاعاتی زیر سؤال رفته و گفته می شود اولین بار یک روزنامۀ معمولی در چین که در آخرین نظرسنجی در روزنامه های چین رتبۀ نوزدهم اعتبار را به دست آورده، منبع اصلی خبر بوده است. با توجه به شرایط کرۀ شمالی فکر می کنید خبرنگاران در چنین شرایطی چه طور می توانند اطلاعات موثق به دست آورند؟

این سؤال مهمی است. ما موردی در اینجا داریم که جنبۀ خبری آن بسیار قوی است و دربارۀ شخص دوم در حوزه­ ی قدرت یک کشور است که این کشور دارای یک مشخصات پادگانی است و از این قبیل مسائل. بنابراین به صورت انفجاری یک اتفاقی افتاده و یک خبر حداقلی داده شده است که هیچ گزارشی در مورد آن نیست. بنابراین خبرنگارها سؤالات ابتدایی شان شروع می­ شود که در اینجا موثق چیست؟ معیار موثق بودن خبر چیست؟ این سؤال خیلی مهمی است و پاسخ حرفه­ ای من به این پرسش این است که نسبت موثق بودن یک خبر با نسبت شفافیت جامعه­ ی خبر و جامعه­ ی نمونه تأیید می­ شود. اول ما سیستمی را بررسی می کنیم که می خواهیم از آن خبرگیری کنیم. این سیستم به چه چیزهایی معتقد است و باور دارد که در حوزه­ ی کاری شما جزو اصول محسوب می شود. آیا به گردش اطلاعات معتقد است؟ اگر به گردش اطلاعات معتقد است به گردش اطلاعات قطره چکانی معتقد است یا نه؟ بعد دروازه بانی می­ کند یا نه؟ اگر دروازه بانی می­ کند در کجاها دروازه بانی می­ کند؟ از بالا به پایین است یا از پایین به بالا؟ بالا به پایین یعنی آیا دفتر سیاسی­ است که از بالا به پایین رویدادهای آن کشور را به من و شما اطلاع می­ دهد یا نه؟ مثلاً در دوره­ ی اتحاد جماهیر شوروی روزنامه­ ای به نام پراودا بود. این پراودا سخنگوی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی دومین قدرت بزرگ جهانی بود و تنها منبع خبر ما این روزنامه بود. حالا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی معلوم شد که این روزنامه­ ی پراودا روزنامه­ی حزب و مونولوگ بوده است نه روزنامه­ ی رفت و برگشتی و کاری به افکار عمومی نداشته است. بنابراین ما در حوزه­ ی تولید خبر به ساختارشناسی می­ رسیم. معیارهای ساختارشناسی چه هستند؟ چه قدر به گردش اطلاعات التزام دارند؟ در درون این ساختار به گردش قطره چکانی التزام دارند یا آزاد؟ دسترسی آسان به اطلاعات برای شهروندان آن کشور چقدر است؟ اصلاً وجود دارد یا نه؟ خبرنگار در آن کشور منطبق با آن ساختار تا چه حد مجاز است، در مجاری به اصطلاح تولید خبر ناب آزادانه عمل بکند؟ اصلاً چنین چیزی وجود دارد؟ امکان نظارت روی این عملکردها و صحت وجود این مجاری انتقال اطلاعات و تولید اطلاعات وجود دارد که ما به آن پدیده­ های قابل شناسایی می­ گوییم. یعنی شما الآن اگر با آنها مصاحبه کنید و بگویید شما کشورتان پادگانی است مگر می­ پذیرند؟ یک صفت دیگری روی آن می­ گذارند و شما را اساساً گمراه می­ کنند.

ما به رهبر کره­ ی شمالی می­ گوییم یک اصل دیگر هم داریم. می­ گویند چی هست؟ می­ گوییم اصل راستی آزمایی؛ یعنی امکان راستی آزمایی در مورد ادعاها به وسیله­ ی یک نهاد مستقل خارج از کره­ ی شمالی. این نهاد باید مطابق معیارهای ژورنالیسم به آنجا بیاید و راستی آزمایی بکند؟ آیا ادعاهای شما منطبق با آن معیارهاست یا نه؟ این نکته فوق­ العاده مهم است.


یعنی به نظر شما در این ماجرا قبل از این که این اخبار در رسانه­ های بین­ المللی منتشر شود - چون قبل از آن در روزنامۀ چین و سنگاپور منتشر شده بود- یک نهاد مستقل مثلاً از طرف رسانه ها یا سازمان ملل از آنجا اطلاعات صحیح به دست آورد؟

نه، در مورد این خبر نگفتم. فعلاً در مورد ادعاها به صورت کلی بحث می­ کنیم. چون ممکن است کره­ ی شمالی اصلاً اجازه­ ی چنین چیزی را ندهد. از اول نه به روزنامه­ نگار خودش اجازه بدهد که دسترسی آسان به اطلاعات داشته باشد، نه به نهادهای بین­ المللی برای راستی آزمایی در مورد ادعاها اجازه بدهد. در این صورت تکلیف چیست؟ با جامعه ای مواجه هستیم که این شرایط را نمی­ پذیرد: راستی آزمایی را نمی­ پذیرد، گردش اطلاعات را نمی­ پذیرد، هیچ کدام از این نهادها را نه بومی نه بین­ المللی نمی­ پذیرد. ما به سراغ شناخت ساختارهای تئوریک آن جامعه، شناخت خصلت­های حاکم بر آن، شناخت معیارهای حاکم بر ایدئولوژی آن حزب می رویم. از آن طریق و با شناخت و ایجاد یک تعریف تقریباً استاندارد از روحیه­ ی حزب حاکم بر کره­ ی شمالی می­ توانیم میزان صحت وقوع چنین خبرهایی را دنبال کنیم.

خبری برای ما آمد که شوهر عمه­ ی رهبر جوان کره­ ی شمالی از محل به اصطلاح نشست رهبری حزب به وسیله­ ی دو پلیس یک دفعه بیرون برده می­ شود. بعد یک خبر چند سطری از تلویزیون پخش می­ شود مبنی بر این که ایشان به اتهام تلاش برای براندازی این نظام و ... محاکمه و اعدام می­ شود. این تنها خبری است که من و شما به دست آورده ایم. آن وقت ما باید از قبل در ساختارشناسی، ساختارهای ایدئولوژیک و ساختارهای گردش اطلاعات را شناسایی کنیم و ببینیم در مناسبات هرمی حزب کرۀ شمالی ممکن است چه اتفاقاتی افتاده باشد. یک خبر بعد می­ آید که می­ گوید این مرد شماره­ ی دو کره­ی شمالی در آخرین نشست رهبر جوان کره­ ی شمالی با بی میلی اقدام به تشویق و کف زدن می­ کرده است. پس یک اتفاقی اینجا افتاده است که سازمان­های امنیتی وابسته به رهبر کره­ ی شمالی به آن توجه کرده اند و این را به عنوان یک نقطه ضعف از مرد شمارۀ 2 گرفته اند، آن را به یک مسئله مهم تبدیل کرده اند و او را زیر نظر گرفته اند. اتفاقات دیگری هم افتاده است که همۀ این اتفاقات برای من و شمای خبرنگار فرضی است ولی با تکیه بر شناخت پیشینی از ساختارهای حاکم و مناسباتی کره­ ی شمالی خبر ما تقریباً آرام آرام موثق می­ شود. منتهی می­ توانیم بگوییم قطعی این اتفاق افتاده است؟ هرگز. می­ توانیم فقط واژه­ هایی از قبیل «به نظر می­ رسد»، «گفته می­ شود»، «با توجه به شناختی که از کره­ ی شمالی وجود دارد چنین احتمال می­ رود» و «فرضیه­ هایی وجود دارد» استفاده کنیم. این فرضیه­ ها این را نشان می­دهد که اعدام این آدم فقط به این دلیل که کف نزده یا با اشتیاق کامل کف نزده، نبوده است. به احتمال زیاد در نشستهای خصوصی و از طریق عمه­ ی رهبر جوان کره­ ی شمالی یک سری شایعات، نق ها و انتقادات را در درون خانواده­ ی حاکم پخش می­ کرده است. در نتیجه با شنودهایی که در محل کارش وجود داشته است و غیره آرام آرام حاکمیت کره­ ی شمالی به این نتیجه می رسد که این آدم یک آدم جدایی طلب و شورشی است و قبل از انجام هر عملی او را دستگیر، محاکمه و بعد هم اعدام می­ کنند. از آن به بعد، نقش آن نشریه­ ای که شما می­ گویید معلوم می­ شود. آن نشریه به چه دلیل می­ گوید ما خبری داریم مبنی بر این که او را در قفس 20 سگ گرسنه گذاشتند و... ؟ آن روزنامه به چه دلیل این کار را کرده است؟ یک- به دلیل این که آن روزنامه قطعاً خصومت دارد با جامعه­ ی هدف من و شما یا آن خبر یا آن جامعه­ ای که در آن چنین اتفاقی افتاده است. دو- قطعاً مطالعاتی در رفتار حزب با معترضان و منتقدان دارد چون شناخت­های زیادی از آن کشور وجود دارد: 1- موبایل در این کشور نمی­ تواند خارج از کشور را بگیرد. 2- رادیوهایی وجود ندارد که بتواند بیشتر از موج متوسط را بگیرد. 3- شبکه­ های تلویزیونی و ماهواره­ ای، اینترنت و ارتباط با شبکه­ های جهانی آنجا اصلاً وجود ندارد و با توجه به این معرفتهای پیشینی می­ گوید خشونت حرف اول را در این سازمان یا حزب می­ زند و خشونت معمولاً درنده خویی را به وجود می­ آورد. بنابراین در برخورد با مخالفشان ممکن است این طور برخورد کنند. فرض را بر این می­ گذارد و بنابراین خبر جعلی یا ذهنی خودش را تولید می­ کند تا یک- معیوب بودن، دو- درنده خو بودن سیستم و سه- غیرشفاف، بسته و پادگانی بودن آن سیستم را به اصطلاح نشان بدهد. حالا ممکن است اصلاً چنین اتفاقی نیفتاده باشد. ممکن است دادگاهی تشکیل شده باشد. البته در خبر گفته است دادگاه صحرایی چون او نظامی است. ممکن است از این اتفاقات افتاده باشد. ما نمی­ دانیم. ولی با توجه به شناخت قبلی از سیستم خبر را تقریباً با فرض­هایی می نویسیم. ما خبر موثق را در فضای این چنینی نمی­ توانیم به دست بیاوریم؟ چه کار باید بکنیم؟ به بن بست می­ رسد کار خبرنگار؟ نه، اصلاً. به تئوری­های حاکم بر آن جامعه، نسبت به قوانین موجود در آن جامعه، به کیفرهای پیش بینی شده و نشده در قوانین موجود آن کشور و قوانین آن حزب نسبت به رفتارهای فراقانونی آن حزب هنگام برخورد با مخالفان شناخت پیدا می­ کنیم که آن را تاریخچۀ آن حزب و آن جامعه نمایان کرده است و بازتاب می­ دهد. همه­ ی این­ها را به عنوان فکت­های خبری می­ گیریم. فکت­های بسیار مهمی است. من و شما را به یک شناخت مسلح می­ کند که این شناخت این است که با وجود چنین سیستمی در کره­ ی شمالی می­ توان پیش بینی کرد و از سناریوی وقوع چنین خبری در کره­ ی شمالی، نحوه­ ی برخورد با شوهرعمه­ ی رهبر جوان کره­ ی شمالی، چگونگی اعدام او و صحت و سقم اخباری که دربارۀ آن خبر شکل گرفته است ارزیابی داشته باشیم و یک گزارش تقریباً جامع در مورد آن خبر به دست خواننده برسانیم. دوباره بگویم نسبتاً جامع. یادتان است که گفتیم جامع و عینی. ما عینی که ندیدیم، چنین اتفاقی که نیفتاده است، دادگاه که علنی نبوده است و هیچ کدام از اینها اتفاق نیفتاده است. ما به سراغ کار شناخت شناسی از آن سیستم و اطلاعات در دسترس می رویم. ببینید ما یک اصل در روزنامه نگاری داریم و آن این است که از اطلاعات در دسترس خبر تهیه بکنیم. چه چیزی در دسترس شما می­ آید؟ خبر متناسب با آن تدوین کنید. فراتر و فروتر از آن نباید این کار را انجام بدهید. بردن شوهر عمه­ ی رهبر جوان کره­ ی شمالی به قفس سگها فراتر عمل کردن است. چنین چیزی به نظر من واقع نشده است. اگر واقع شده است فوق­ العاده درنده خویی در آن است که اتفاقاً بر عدم وقوعش دلالت می­ کند. چون اگر چنین چیزی واقع بشود علاوه بر این که سیستم سیاسی و قضایی کره­ ی شمالی را به لحاظ عدم تناسب با عدالت و دادگستری زیر سؤال می­ برد که یک اتفاق دیگر هم می­ افتد. چون آن عمل وحشیانه­ ای که اتفاق افتاده به شدت سیستم را در میان افکار عمومی می­ لرزاند.


گفته می شود اعدام­ها در کرۀ شمالی معمولاً به صورت تیرباران و امثال این روش بوده است.

بله، تیرباران است چون نظامی است. من در خبر مانند شما دنبال کردم و گفته شد که معمولاً در کره­ ی شمالی یا به دار آویخته می­ شوند یا عده­ ای که نظامی هستند تیرباران می­ شوند یا دادگاه صحرایی می­ شوند و... . اجازه بدهید با شناخت از آرشیو مناسبات موجود در کره­ ی شمالی یک نکته بگویم. من فکر نمی­ کنم عدم اشتیاق به کف زدن­های ممتد و عاشقانه شوهرعمه­ ی رهبر جوان کره­ ی شمالی عامل مهم این اتهام باشد. شنودها و سیستم­های به شدت کنترل شده­ ی امنیتی، آن شخصیت را با آن ملاکهای رفتاری در اتهامات گرفته اند. او یک سری حرف­ها می­ زده، شایعه پراکنی می کرده و در ارتباط با سیستم نق­ می­ زده است چون به هر حال می­ دانید که این رهبر جوان امروز یا فردا وارد سی و یکمین سال زندگی اش می­ شود و این آدم در دامن شوهر عمه­اش بزرگ شده است و کاملاً برای او یک بچه و یک آدم ناپخته است. سیستم­های این چنینی دارای این نقص­ها هستند، هر کاری هم بکنند که جلوی آن را بگیرند، چیزی به عنوان مانع وجود ندارد تا این سیستم را ایمن بکند. چرا؟ چون در چنین جوامعی سیستم شایعه به عنوان رسانه عمل می­ کند. سیستم شایعه قوی­ترین رسانه می­ شود. بر اساس شایعات مردم خبرهایشان را دریافت می­ کنند. چه اتفاقی ­افتاده است؟ می­ گویند شوهر عمه­ ی رهبر به این دلیل این جوری شده. چه مخالفان، چه موافقان. اینجا دیگر فرقی هم نمی­ کند. عمدتاً خبرهای آنها فرضی است و البته متکی بر معرفت شناسی­های پیشینی از سلوک این حکومت و حزب در برخورد با مخالفان است.


اتفاق جالب در این زمینه این است که بعضی رسانه­ های بین المللی هم این خبر را منتشر کرده اند. رسانه هایی که به نظر می رسد بحث اخلاق حرفه ای را جدی می گیرند. حتی خبرنگار واشنگتن پست در نقد این خبر از صحبتش با روزنامه نگار کره­ ی جنوبی می گوید که بیشترین اخبار کرۀ شمالی از آنجا گرفته می شود و این که در این مکالمه به او فرصتی می دهد تا از انتشار این خبر توسط رسانه های غربی انتقاد بکند. سؤال این است که چرا در چنین رسانه هایی هم بدون تأیید منبع، این خبر منتشر می شود؟

قدرت رویاپردازی و خیال پردازی ما به میزانی که با جوامع یا محیط­های بستۀ دسترسی به خبر مواجه می­ شویم و به میزان بسته بودن آن فضا افزایش پیدا می­ کند. این نکته خیلی جالب است. خبرنگار کارش همین است. وقتی می­ رود و می­ بیند فضا بسته است از نحوه­ ی مناسبات آن محیط شروع می­ کند به خبر نوشتن و برای خودش تصویر می­ سازد. مراسمی در حاشیۀ مسابقات ورزشی در پیونگ یانگ برگزار می شود. مهمانی از ایران هم آنجا بوده است. یکدفعه رهبر جوان کره­ ی شمالی در مراسم حاضر می­ شود. مترجمی هم همراه این خبرنگار ایرانی تبار بوده است. او از قدرت خلاقانه­ در روزنامه نگاری خود استفاده می­ کند. نحوه­ ی مناسبات رهبر جوان را می­ بیند؛ وقتی گارد می­ خواهد بیاید در مورد فلان تیم اطلاعات بدهد که چگونه عمل می­ کند، چه فاصله­ ای بین رهبر و دومین نفر نزدیک به رهبر کره­ ی شمالی وجود دارد: فاصله­ ی فیزیکی، مسافتی که ایمنی جسمش را حفظ می کنند و... . همه­ ی اینها تبدیل به فکت­های گزارش می­ شود. آن وقت این حاشیه­ ها در جوامع بسته­ ای که دربارۀ آنها حرف می­ زنیم بیشتر از متن برای مخاطبان جذاب می­ شوند. در حالی که اگر آن جامعه باز بود خبر شما حداکثر 5 سطر می شد و مثلاً می گفتید رهبر کره­ی شمالی طی مراسمی به اینجا آمد، حاضران برای او کف زدند، او مسابقه را دید و با همسرش از همان در پشتی که وارد شده بود، خارج شد. بعد می رفتید سر اصل خبر که چه کسی در این مسابقه برد و چه کسی نبرد. حالا که در چنین فضای متفاوتی به سر می­ برید، حضور رهبر جوان کره­ی شمالی در حاشیه­ ی مسابقات تبدیل به متن می­ شود و نسبت به اصل واقعه یعنی مسابقات برتر می شود و در صدر قرار می­ گیرد. آن وقت تمام آن مناسبات و حاشیه­ ها در گزارش خبرنگار می­ آید که یک جامعه شناسی سیاسی هم است. یعنی بدانید چنین کشوری وجود دارد و این مناسبات حاکم است. من را به کاخش راه نمی­ دهند که ببینم چه مناسباتی به راه است ولی من در یک فضای عمومی چنین حالتهایی را دیده ام. حتی همین خبرنگار به مترجم می­ گوید چرا هنگامی که به گارد می خواهد بگوید کنار او بیاید این گونه رفتار و چرا با بی احترامی نگاه می­ کند. مترجم می گوید اگر این حرف را با صدای بلند بزنی ممکن است مشکل ایجاد کند. اگرچه کره­ ای نیستی ولی دنبال دردسر برای خودت نباش. مترجم کره­ ی شمالی به خبرنگار این حرف را می­ زند. یعنی او هم می­ فهمد که چنین پرسش­هایی در این جامعه برای پرسش کننده خطرساز است و بنابراین توصیه می­ کند که چنین پرسشی نکند و این اوج به اصطلاح یک سوژه است. این زیباست و می­ تواند خبرتان را کامل کند.


مسئله ­ی مخاطب هم مهم است. در جامعه­ ای با مخاطب منتقد و سواد رسانه­ ای مناسب شاید انتشار چنین اخباری ایجاد مشکل نکند. اما در جامعه­ ای که سواد رسانه­ ای کم است و مخاطب هر چه را از رسانه دریافت می کند، معتبر می داند چه قدر انتشار اخبار بدون منبع موثق شبیه به این خبر می تواند در اعتماد مخاطب به رسانه تأثیرگذار باشد؟

نگران کننده است. ببینید رسانه­ ای که دست به خلق و آفرینش این خبر زده است، صلاحیت و اعتبارش به انتشار خبر دقیق مربوط به چگونگی فوت، کشته شدن و اعدام شوهرعمه­ ی رهبر جوان کره­ ی شمالی بستگی دارد. امسال یا ده سال آینده فرقی نمی­ کند. اعتبار مجله به تاریخ سکوت و ابهام آفرینی در مورد چگونگی قتل آن شوهر عمه و آن سوژه بستگی دارد. اگر یک خبر دقیق آمد و خانواده­ اش اعلام کردند اتفاق دیگری افتاد و ما مراسم تشییع گرفتیم و اعضای خانواده در آن شرکت کردند، آن رسانه برای همیشه بی اعتبار و مخدوش می­ شود.


اگر این اتفاق نیفتد؟

معتبر می­ شود. معتبر به این معنا که توانسته است اوج درنده خویی را خوب ترسیم بکند. ولی این تاریخ اعتبار دارد برای این که همین الآن ما می­ خوانیم که در روزنامه­ ی پراودا در دوره­ ی اتحاد جماهیر شوروی چه اتفاقاتی می­ افتاد. مثلاً دروازه بان به خبرنگار پراودا می­ گفت تعداد حاضران در میدان صلح به مناسبت سالگرد انقلاب اکتبر اتحاد جماهیر شوروی را سه برابر بنویس. چهار برابر بنویس و من می­ نوشتم. مجبور بودم بنویسم. حالا افشا می­ کند حداکثر ظرفیت میدان در مراسم میدان صلح این قدر بوده است و اصلاً نمی­توانست این قدر جمعیت در آن جمع بشود. و بقیه اش دربارۀ جنگ ستارگان دوران ریگان، چگونگی رفتار اتحاد جماهیر شوروی، چگونگی حمله به لهستان به وسیلۀ تانک­ها و ... حالا خود به سوژه برای خبرنگارها تبدیل و اتفاقات قبلی از مجاری خبرهای صحیح منتقل می­ شود. یعنی این اتفاق می­ افتد که سوژه­ های دهه­ ی شصت اتحاد جماهیر شوروی برای من و شما به عنوان مخاطب زنده می­ شود. مثلاً با رفع محدودیت و ممنوعیت دسترسی به اسناد اتحاد جماهیر شوروی که چند سال قبل اتفاق افتاده است، حالا معلوم شده دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی استالین در دوران جوانیش سارق یک باند بوده است. باور کنید. بانک تفلیس. ایشان به اضافه­ ی چند تا از عناصر به اصطلاح وابسته به بلشویکها، کمونیست­های دو آتیشه به بانک تفلیس دستبرد می­ زنند و پولش را برای حزب خرج بکنند. در اسناد جماهیر شوروی این وجود دارد. استالینی که ما تا مثلاً بیست سی سال قبل اگر کسی چنین خبری در موردش منتشر می­ کرد من و شما هم باورمان نمی­ شد. استالین؟ دستبرد ؟ بانک؟ حمله­ ی مسلحانه به یک بانک؟


اخبار منتشر شده از کرۀ شمالی خود به خود انگاره ای منفی از آن در جهان می سازد و حتی نیاز ندارد که جایی برای ساخت این انگارۀ منفی برنامه ریزی کند. با این حال پر رنگ شدن این خبر در بعضی رسانه ها ممکن است این احتمال را به وجود بیاورد که ممکن است از این شایعات بهره برداری سیاسی شود. وظیفه­ ی روزنامه نگار در چنین ماجراهایی چیست؟ آیا ممکن است از روزنامه نگار بدون این که بخواهد در این بازی سیاسی استفاده شود؟

قطعاً. من یک نکته ­ای خدمت شما بگویم. جوامعی مثل جوامع کره ­ی شمالی یک چیز زیادی را از دست می­ دهند و آن هم این است که بخش اعظم کسانی که با عنوان خبرنگار مجاز شمرده می­ شوند وارد پیونگ یانگ بشوند تا گزارش از هر مراسمی از اقتصاد، سیاست و ... تولید بکنند، با سازمان­های اطلاعاتی همکاری می­ کنند. چون برای سازمان­های اطلاعاتی جامعه­ ی هدف جامعه­ ی بسته­ ای است و نمی­ توانند نیرو اعزام بکنند بنابراین سازمان­های اطلاعاتی وارد می­ شوند و حتی به عنوان خبرنگار نیرو می­ فرستند آنجا تا اطلاعاتی به دست بیاورند. و با عنوان خبرنگار به جمع آوری اطلاعات حتی آشکار و حتی نسبی می­ پردازند. این جامعه­ ی هدف و مسئولان آن با بستن فضای داخلی­شان دست به یک بلاهت و حماقت خیلی بزرگی می ­زنند و در واقع به کانال ها و مجاری اطلاعاتی برای کسب خبر راه می ­دهند.


یعنی معتقد هستید خبرنگاری که از کشور دیگری وارد کره­ ی شمالی می­ شود با سازمان­های اطلاعاتی کشور خودش در ارتباط است؟

من نگفتم همه­ ی خبرنگارها. گفتم سازمان­های اطلاعاتی هنگام برگزاری پاره­ ای از مراسمها که خبرنگار می­ تواند به کره­ ی شمالی برود نیروی خود را اعزام می کنند تحت پوشش خبرنگار ولی همه­ ی خبرنگارهایی که به آنجا می­ روند این طور نیستند.


در واقع آن کشورها از این فرصت استفاده می ­کنند؟

احسنت، از این فرصت نهایت استفاده را می­ کنند برای این که بتوانند کمترین یا بیشترین اطلاعات را از آن جامعه به دست بیاورند که برای نهاد ارسال کننده ­ی آن خبرنگار یا مأمور بسیار مفید و حیاتی تلقی می­ شود.


خب خبرنگاری که در رسانه­ کار می­ کند وقتی چنین خبری به دستش می­ رسد در انتشار چه وظیفه ای دارد تا این اتفاق نیفتد؟

باید به وظایفی که گفتیم عمل بکند و در آن چارچوب محدود بماند. چارچوبی که حالا با ورود به یک جامعه­ ی هدف مثل کره ­ی شمالی و با وجود محدودیت­ها که گفتیم از بعضی از فرضیه ­ها، شناخت­های قبلی، آرشیو مناسبات و... باید الهام بگیرد و به تدوین و تألیف خبر بپردازد. هر جا که توانست و هر جا که نتوانست دسترسی پیدا بکند این را در خبر ذکر بکند. نتوانستیم آنجا برویم. راهمان نمی­ دادند. چنین چیزی را دیدیم. با مانع مواجه شدیم. فلان مأمور با ما برخورد کرد. ما در وسط شهر به بازارچه ها سر می­ زدیم و مأموران ما را هدایت کردند. باید همه­ ی این موانع را در خبر یادآوری کند چون با جامع ترین و عینی ترین شکل مخاطب را وارد دایره­ ی سوژه مان می­ کند.

منبع: شفقنا 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  

ناپختگی سیاسی

Posted: 09 Jan 2014 12:31 PM PST

محمدایوب کاظمی
قضاوت که با جان و مال و ناموس مردم سر و کار دارد، اگر با ناپختگی مدیریت شود، اساس جامعه را بر هم می ریزد

ناپختگی سیاسی
***
بسیاری از ناهنجاریها، حاصل ناپختگی‌های انسان است؛ شوربختانه، این که، هرکس ناپخته تر باشد، توهم پختگی بیشتری دارد! معیارها و موازین سنجش هم به ویژه در حوزه‌های دینی و معنوی به قدری گسترده و تنوع و کشدار است که هر کسی به راحتی می تواند با ظن خود یا هر کسی بشود و در محدوده ذهن فردی محدود خود به یقین برسد و بزنگاه خطرخیز ماجرا دقیقا همین جاست.

ناپختگی در فرهنگی دینی به حالتی تعبیر می شود که شیطان بر اراده انسان تسلط یافته و حکمرانی می کند و به عبارت دیگر، نفس اماره انسان به جای خدا فرمان می دهد. ناپختگی و پختگی به مقدار علم و دانش و مدرک و مقام بستگی ندارد، هر کس تعصب بورزد و خشونت کند و بی‌جا سخن بگوید و نابجا عمل کند و در یک کلام؛
افراط و تفریط کند، ناپخته است، هر چند علامه دهر باشد.

بحث پخته و ناپخته، همان است که در فرهنگ عامه ما نیز زیاد به آن پرداخته شده است:

 تو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشــارت‌های ابرو

*
آنچه در آینـه جوان بیند
پیر در خشت خام آن بیند

و ...

اگر ناپخته‌ای بر مسند امور قرار بگیرد، هر چه از عمر و ریاست او می گذرد، بر خشم همگانی نسبت به او افزوده می شود به گونه‌ای که در انتهای زمانش، منفورترین فرد نزد مردم و تاریخ شده است؛ نمونه‌های آن در تاریخ بی شمار است؛ هیچ حاکم ظالمی را سراغ نمی توان گرفت که با پایانی خوش، دنیا و تخت سلطنت را ترک کرده باشد؛ همه حاکمان ناپخته به بدی از آنان نام برده می شود و در مقابل، همه حاکمان پخته و مقبول مردم، نامی نیک از خود بر جای می نهند و حتی مقبره آنان محل ر جوع و آرامش مردم شده است.

ناپختگان نه تنها از انتقاد استقبال نمی کنند، بلکه منتقدان را به سلابه می کشند تاعبرتی باشد برای دیگران و اینگونه است که ناپختگی یک ارزش و پختگی و شایستگی ضد ارزش می شود! اگر حس می کنید که ناپخته اید، سعی نکنید، به زور هم که شده خود را به خورد مردم بدهید! چرا که طبع هر انسانی از غذای ناپخته متنفر است، در عوض بروید و راهکارهای پختگی و شایستگی را بیابید تا هم خودتان از زندگی لذت ببرید و هم دیگران به درستی از وجود شما بهره مند شوند.

ناپختگی سیاسی باعث می شود که یک نظام حکومتی دچار بحران و حاکمیت آن خدشه دار شود و بیگانگان بر آن چشم طمع بدوزند؛ ناپختگی سیاسی همچون امواج سهمناک اقیانوسی بیکران، مورد تهدید قرار دهد. انسان ناپخته هنوز به نتیجه نرسیده که کدام روش درست است و از این رو، همه کارهایش در فضای آزمون و خطا صورت می گیرد. انسان ناپخته حرف می زند به امید آن که حرفش موثر واقع شود، عمل می کند به امید آن که درست باشد، قضاوت می کند، به امید آن که خوب از کار در آید و اگر نشد هم که نشد! به عبارت دیگر، لفظ می گوید و معنا ز خدا می طلبد!

پختگی و ناپختگی پیر و جوان نمی شناسد؛ چه بسا پیرانی که با ناپختگی و خامی می میرند و چه بسیار جوانانی که به پختگی و کمال شایسته خود می رسند. همه انسانها اگر در مسیر تکامل خود دچار مشکل و ایستایی نشوند، پس از مدتی به مقام پختگی می رسند و به عبارت دیگر، مستبصر می شوند. ناپختگی، انسانها را بر بال توهم می نشاند و واقعیتها را کاریکاتوری و غیر واقعی می بیند و در مورد هر چیزی که نتواند آن را بشناسد، توهم توطئه و دشمنی و کاسه‌ای زیر نیم کاسه تصور می کند؛ هر چیزی و کسی که مثل خودش باشد و ناپختگی را تقدیس کند تا حد افراط نزدیک می شود و همه تخم مرغهای زندگی‌اش را در سبد فرد مذکور می نهد و برای خود مشکل درست می کند.

شایسته سالاری درست معنای مقابل ناپختگی و خامی می دهد؛ خطر خامان و ناپختگان در بسیاری موارد از خطر دشمنان بیشتر است. ناپختگان به واسطه همسانی در اندیشه در یک اردوگاه فکری جمع می شوند، اما هرگز وحدت آنان وحدت واقعی نیست و به سرعت در هم فرو می ریزدکه هیچ، بر ضد یکدیگر جبهه می گیرند و با لجاجت پایداری می کنند؛ مصداق همان شعر مولوی که:

جان گرگان و سگان هر یک جداست
متـحد جانهای شیـــران خداست

از خصوصیات دیگر ناپختگان این است که در مقام نظر دهی و قضاوت و گزینش، بی محابا دچار بی‌عدالتی و ناجوانمردی می شوند و فرد را به خاطر کمترین خطا به اشد مجازات می کشانند و بر این مبنا جامعه را به سوی استبداد و خودسانسوری سوق می دهند، برخوردهای طالبانی نمونه بارزی از این دست به شمار می رود.
یکی دیگر از علامتهای ناپختگی روحیه شارلاتانگری است، فرد ناپخته به هر قیمتی، مخالف خود را، به ویژه اگر رنگ و بوی دینی هم به آن بدهد، به خاک سیاه می نشاند و روی پیکر خاموش و یا نیمه جان او با سرعت رد می شود و با اضطراب و تزلزل برخاسته از خامی و ناپختگی، کارهای خود را با پنهان شدن در پشت مقدسات مخفی می سازد، به عبارت دیگر در تحلیل و استدلال، بسیار عوامانه و سطحی و مبتذل عمل می کند؛ هوچی گری و جنجال را سلاحی دم دستی برای پیشبرد اهداف خود بر می گزیند و بمباران تبلیغاتی و شانتاژ را به جای استدلال منطقی به کار می برد.

بدون اندک تردیدی می توان گفت که همه مشکلات جوامع از ناحیه خامان جامعه نشأت می گیرد، به ویژه آن که درجایگاه مسئولیتی هم نشسته باشند و فاجعه عظمی آنجاست که رهبران بالادستی دچار چنین آسیب شوند! ناپختگی در حوزه دینی، جامعه را در تحجر و خرافه فرو می برد و از دیگر موارد، خطرساز تر است؛ همچنان که پختگی و روشن اندیشی در این فضا، عامل مهم رشد و تعالی جوامع است.

ناپختگی در حوزه نمایندگی ملت و مجلس قانونگذاری، موانع متعدد و موثری در مسیر پیشرفت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... جامعه قرار می دهد؛ چنین نماینده‌ای در هر مقوله‌ای ناپختگی خود را در ملقمه‌ای از عوامفریبی، نگاه محدود، عصبیت و در یک کلام، افراط و تفریط رسانه‌ای می کند و فرصتهای موجود در دست دیگران را هم می سوزاند و دودش به چشم ملت می رود!

ناپختگی در حوزه رسانه، قلم به دستان ناپخته که جوهر قلمشان آغشته به زهر یا زهر خالص است، سرمایه‌های انسانی ملت را هدف خدنگ کینه خود قرار می دهند.

ناپختگی در حوزه قضاوت و داوری، یکی دیگر از آسیبهای بزرگ جامعه است؛ قضاوت که با جان و مال و ناموس مردم سر و کار دارد، اگر با ناپختگی مدیریت شود، اساس جامعه را بر هم می ریزد؛ حق الناس از جمله اموری است که حتی خداوند هم نمی تواند از آن بگذرد؛ اگر در جامعه‌ای حق الناس مورد هجمه قرار گیرد، فاجعه است. فرض کنید کسی یا کسانی به خاطر گناه نکرده محکوم شوند و یا محکومیتی چند برابر گناهش برای او ببُرند و در عوض متخلفان بزرگ را آزاد بگذارند و یا با تخفیف غیرمنطقی و نورچشم بازی با آن برخورد کنند؛ این جامعه چه وضعی پیدا می کند؟

در زمینه رد و تأیید صلاحیت‌ها اوضاع بسیار حساس تر است؛ اگر ناپختگی باعث شود که فرد یا افرادی را بدون دلیلِ محکمه پسند، رد یا تأیید صلاحیت کنند، بدون تردید جامعه دچار بحران مخفی و آتش زیر خاکستر خواهد شد. 


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.