جنبش راه سبز - خبرنامه |
- نامه نمایندگان به لاریجانی: احمدی نژاد برای بررسی اجرای هدفمندی در مجلس حضور یابد
- تداوم کشتار مخالفان و درگیری ها، آتش بس در سوریه را ناکام گذاشت
- نهم آوریل روزی برای حقوق بشر در کردستان
- در این مورد نیز از احمدی نژاد بخواهیم سوال کنیم، جلسه مجلس را به برنامه فکاهی مبدل می کند
- گاهنــــامۀ سبز سال ۱۳۹۱ منتشر شد
- هشدار فعالان و کارشناسان اقتصادی کشور نسبت به «تورم لجام گسیخته» و بحران اقتصادی
- جرس: قاهره - میدان تحریر
- پیام تسلیت سید محمد خاتمی خطاب به ساعد باقری
- جنبش سبز و منتقدان سبز
- نقدی بر دیدگاه های یک منتقد
نامه نمایندگان به لاریجانی: احمدی نژاد برای بررسی اجرای هدفمندی در مجلس حضور یابد Posted: 10 Apr 2012 02:40 AM PDT تایید استقراض از بانک مرکزی برای پرداخت یارانه نقدی جـــرس: در ادامه چالش ها پیرامون نحوه و زمان اجرای فاز دوم طرح هدفمندی یارانه ها (حذف سوبسیدها) جمعی از نمایندگان مجلس در نامه ای به علی لاریجانی، پیشنهاد کردند تا پایان خرداد و زمان اجرای این فاز، رئیس دولت و وزیران ذیربط به جلسه علنی رسمی مجلس دعوت شوند تا پس از استماع نظرات دولت و نمایندگان گام دوم اجرای هدفمندی یارانهها با همکاری و هماهنگی کامل برداشته شود.
رئیس محترم مجلس شورای اسلامی ، سلام علیکم با ارزیابی نقاط قوت و ضعف اجرای مرحله اول می توان چنان تدبیر کرد که اجرای مرحله دوم به نحوی صورت گیرد تا از فشار گرانی بر گرده مردم به ویژه مستضعفان بکاهد. همچنین امر مغفول حمایت از تولید را جان تازهای ببخشد. اهمیت پشتیبانی از تولید وقتی بیشتر میشود که به خاطر داشته باشیم مقام معظم رهبری امسال را سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامیدند. بدین ترتیب منافع قانون مهم مورد بحث افزون شده و هزینههایش کاهش مییابد. با توجه به مراتب فوق ما امضا کنندگان زیر تقاضا داریم به استناد جواز مذکور در بند هشت ماده ۲۳ و تبصره یک ماده ۶۴ قانون آیین نامه داخلی طی روزهای آینده رئیس جمهور محترم و وزرای ذیربط به جلسه علنی رسمی مجلس دعوت شوند تا پس از استماع نظرات دولت و نمایندگان گام دوم اجرای هدفمندی یارانهها با همکاری و هماهنگی کامل برداشته شود. محورهایی که میتوانند در این جلسه مشترک به بحث و گفتگو گذاشته شود عبارت است از: ۱-آسیب شناسی مرحله اول اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها ۲- برنامههای دولت برای چگونگی اجرای مرحله دوم این قانون ۳- چگونگی حمایت از بخش تولید ۴- چگونگی کنترل گرانیهای ا خیر 5- منابع تامین مالی اجرای قانون. ناگفته پیداست که لازمه موفقیت این قانون ملی عزم عمومی به ویژه تلاش مشترک دولت و مجلس است و اقدامات یک سویه به اجرای آن آسیب میرساند.
|
تداوم کشتار مخالفان و درگیری ها، آتش بس در سوریه را ناکام گذاشت Posted: 10 Apr 2012 02:22 AM PDT جـــرس: در حالی كه ضربالاجل اعلام شده از سوی كوفی عنان، فرستاده مشترك سازمان ملل و اتحادیه عرب به سوریه برای توقف خشونتها در سوریه صبح امروز (سهشنبه) به پایان رسید، گزارشهای خبری حاكی از آن است كه درگیریها میان نیروهای دولتی و مخالفان ادامه داشته و مخالفین همچنان به مقاومت مسلحانه در برابر حملات نیروهای حکومتی ادامه می دهند.
|
نهم آوریل روزی برای حقوق بشر در کردستان Posted: 10 Apr 2012 01:37 AM PDT پیام زندانی سیاسی محمد صدیق کبودوند جـــرس: به مناسبت نهم آوریل، سالگرد تاسیس «سازمان حقوق بشر کردستان»، مسئول زندانیِ این نهاد حقوق بشری، طی پیام تبریک، خواستار "تحقق رعایت و احترام به حقوق بشر و ترویج و پیشبرد آن در کردستان، در ایران و در تمامی کشورهای منطقه" شد.
|
در این مورد نیز از احمدی نژاد بخواهیم سوال کنیم، جلسه مجلس را به برنامه فکاهی مبدل می کند Posted: 10 Apr 2012 12:43 AM PDT واکنش عباسپور به برداشت دولت از موجودی بانکها جـــرس: در ادامه واکنش ها نسبت به برداشت شبانه بانک مرکزی از موجودی بانک های کشور، رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی ضمن انتقاد شدید از "این اقدام غیرقانونی دولت" گفت: کار دولت در برداشت ها واقعا تخلف است؛ ما از ابتدا پیش بینی کرده بودیم در مجلس که دولت وقتی به درآمدهای حاصل از هدفمند کردن یارانه ها نرسیده، می آید از چنین راه هایی برای رساندن پول به مردم استفاده می کند."
|
گاهنــــامۀ سبز سال ۱۳۹۱ منتشر شد Posted: 10 Apr 2012 12:43 AM PDT جـــرس: گاهنامه سبـــز همراه با مناسبت های سبزِ دو سال گذشته، توسط جرس منتشر و آماده توزیع شده است. همانند دو سال گذشته، به مناسب نوروز و فرا رسیدن سال جدید، گاهنامه ای سبـــز همراه با مناسبت های سبزِ دو سال گذشته، توسط شبکۀ جنبش راه سبز (جرس) تدوین، منتشر و آمادۀ توزیع شده است.
بر اساس این گزارش، مناسبت های سبزِ مندرج در گاهنامۀ سال ۱٣٩۱، مربوط به وقایع و شخصیت های تاثیرگذار و حوادث تاریخ سازِ جنبش، در سال های ٨٨ و ٨٩ و ۹۰ می باشد.
|
هشدار فعالان و کارشناسان اقتصادی کشور نسبت به «تورم لجام گسیخته» و بحران اقتصادی Posted: 10 Apr 2012 12:43 AM PDT اقتصاد غیر دولتی در آستانهی فروپاشی جـــرس: یازدهمین نشست هیات نمایندگان اتاق ایران تحت تاثیر اجرای فاز دوم هدفمندی و ابراز نگرانی اعضای پارلمان بخش خصوصی از آتیه تولید و معیشت مردم برگزار شد، که بر اساس گزارش ها، نگرانیها به حدی بود که رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، خواستار عدم دخالت دولت در امور بخش خصوصی به بهانه حمایت از تولید شد.
|
Posted: 09 Apr 2012 07:21 PM PDT عکسها از جمیله کدیور
|
پیام تسلیت سید محمد خاتمی خطاب به ساعد باقری Posted: 09 Apr 2012 04:12 PM PDT جـــرس: در پی درگذشت پدر ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبیات معاصر ایران، سید محمد خاتمی طی پیام تسلیتی خطاب به این هنرمند ارزنده ایران، با وی ابزار همدردی كرد.
|
Posted: 09 Apr 2012 03:53 PM PDT طاها پارسا این یادداشت، به استقبال منتقدان سبز می رود و به بخشی از انتقادهایی که به جنبش سبز وارد می شود می پردازد آنگاه كه پاهايم ميروند و باز ميگردند،
جنبش سبز نیازمند نقد شده است. برای آنکه روایتهای نادرست از جنبش را بشناسیم و گفتمانهای منحرف و مبتذل را از آن بزدایم و شاهد دفاعهای بد از جنبش نباشیم، باید به استقبال نقدهای خوب برویم و عیب هایمان را اصلاح کنیم.
«محل نزاع» با منتقدان و مخالفانِ راهبردی جنبش سبز، با «موضوع منازعه» با «حاکمیت» تفاوت دارد. این منازعه ها، باید چنان واضح باشند که مرز میان مخالف و منتقد و دشمن به خوبی رعایت شود. شایسته نیست نزاع میان جنبش سبز و حاکمیت به نزاع میان منتقدان و مخالفان راهبردها تغییر کند و یا خلط معنا شود.
مخالفان، منتقدان و دشمنان جنبش سبز باید تفکیک شوند. اگر کسانی چون عباس عبدی از جایگاه اصلاحطلبی منتقدِ آن اند و با راهبردهای آن مخالف اند و یا کسانی چون اکبر گنجی در مقام یک ناظر مستقل به آن می پردازند، حاکمیت (بلکه حکومت) دشمن تمام عیار جنبش است و آن را یک جنبش اجتماعی اصیل نمیداند و فتنه ای می نامد که ریشهاش را باید در توطئههای دشمنان یافت. براندازان و خشونت طلبان نیز به نوعی دیگر منتقد بلکه مخالف استراتژیها و راهبردهای جنبش سبز اند. آنها اغلب جنبش را به مسامحه و سهل انگاری در برابر حکومت متهم می کنند و رهبران جنبش را اهل مجامله و معامله و چه بسا مزدور حکومت و خائن به مردم! می خوانند.
کسانی که در جایگاه موافق، مخالف و یا منتقد به بررسی جنبش سبز می پردازند، باید حساب سوء استفاده کنندگان و یا به عبارتی سبزنماها را از جنبش سبز جدا کنند. سبزنماها کسانی هستند که تنها بخشی از هویتِ جنبش سبز را برگرفته اند و بدون مشارکت در آن، می خواهند از فواید آن بهره بگیرند و به مصائب آن گرفتار نشوند. به عنوان یک مصداق روشن: رضا پهلوی همانقدر سبز است که اسفندیارمشایی اصلاح طلب است؛ هر دو به یک نسبت در حال سوء استفاده از این دو جنبش اند.
موافقان، مخالفان و منتقدان باید روایت خود را از جنبش سبز اعلام کنند. بدون ذکر روایتی شفاف از آنچه از خرداد ۸۸ تا به امروز گذشته است، طرح ادعاهای مبهم و یا کلی می تواند فاقد اعتبار باشد. از آنجا که هنوز امکان مطالعه مستقل این پدیده فراهم نشده است و بعید است به این زودیها ممکن شود، بیان این« روایت» ضرورتی مضاعف دارد تا جنبش سبز از منظرِ منتقدان و موافقان و مخالفان، به وضوح قابل رویت باشد.
هدف از این یادداشت چیست: دراین یادداشت به برخی از مهمترین انتقادها به جنبش سبز می پردازم ومی خواهم دست کم در «سه مورد مشخص» نشان دهم که این انتقادها وارد نیستند.
این سه مورد عبارتند از : رفتار غیر دموکراتیک جنبش سبز و نسبت آن با جنبش دموکراسی خواهی؛ استراتژی اتخاذ شده توسط آقای موسوی و کروبی و برخی از فعالان جنبش سبز در تن ندادن به نتیجه انتخابات و فرارفتن از اصلاحات ( پارلمانتیستی) و ضرورت جداکردن جنبش اصلاحات و جنبش سبز.
من نوشتهها و مصاحبههای عباس عبدی را "نماینده" این انتقاداتِ مشخص می دانم.( و البته به ایشان محدود نمی دانم)
عباس عبدی را چگونه می بینم:
این روزها عباس عبدی، بیش از پیش، در قامت یک منتقد جنبش سبز بلکه مخالف آن ظاهر شده است. با عنایت به نوشتهها و نظرات عبدی می توان گفت:
او هیچگاه عضو جنبش سبز نبوده است و مشارکت او نیز انتقادی است. عبدی در نخستین ماههای جنبش سبز در صف منتقدان آن ظاهر شد. گفتگوهای انتقادی عبدی با دویچه وله، جرس و ... در روزهایی که جنبش سبز در اوج خود بود، به خوبی نشان می دهد که عبدی همواره از جایگاه یک منتقد با این جنبش مواجهه شده است.
عباس عبدی منتقد، بلکه مخالف جنبش سبز است. مخالفت با دشمنی مشخصاً تفاوت دارد و به نظر می رسد مخالفتِ عبدی بیش از هر چیز راهبردی است. او راهبرد اعتراضی اتخاذ شده توسط رهبران جنبش سبز را درست نمی داند و حتی آنان را به نپذیرفتن قواعد بازی متهم می کند.
عباس عبدی بر استراتژیها و تاکتیکها و ادبیاتِ جنبش سبز ( به خصوص ادبیات اخیر آن )، انتقادهای شدیدتری دارد و نه تنها آنها را ناکارآمد و شکست خورده، بلکه غیر دموکراتیک می داند. (و البته دامنه ی انتقادات او در مواردی گسترده تر و عمیق تر است)
عباس عبدی معتقد است که اصولاً جنبش سبز دستاوردهای اصلاحات را نیز نادیده گرفته و یا اکثرا به باد داده است و به پیشرفت دموکراسی کمک چندانی نکرده است ( و اگر کمکی هم کرده است هزینههایش بیشتر از فوایدش بوده اند) . عبدی ریشه این ماجرار را به نحوه ورود به انتخابات ۸۸ مرتبط می کند و اساس ورود اصلاح طلبان به انتخابات ۸۸ را مردود می داند و شواهدی دارد که در آن زمان نیز هشداهارهای لازم را داده است و گفته است که پیش از موازنه قوا، نبایستی به انتخابات "واقعا" ورود کرد زیرا انتخاباتِ آزاد "محصول"، و نه مقدمه، دموكراسي است.
عباس عبدی می گوید جنبش سبز و جنبش اصلاحات هم به لحاظ مبانی، هم به لحاظ راهبردی و هم به لحاظ رهبری با هم تفاوتهای جدی دارند، لذا هرگونه امتزاج آنها، موجب ميشود كه عوارض هردو جنبش نصيب شود بدون آن كه منافع هيچكدام حاصل گردد. لذا او خواستار جدایی جنبش اصلاحات و جنبش سبز است. به عبارت دقیق تر او خواستار تفکیک روشن این دو جنبش است تا به عوارض یکدیگر مبتلا نشوند و یا آثار همدیگر را بیش از پیش خنثی نکنند.
چه روایتی از جنبش سبز دارم:
جنبش سبز در آغاز یک جنبش اجتماعی-سیاسی بود. جنبشهای اجتماعی محصول، بلکه عارضه ی ناکارآمدی هنجارها و تناقض ارزشهای اجتماعی اند. جنبش اجتماعی سبز، ناشی از این بود که هنجارهای قانونی در برگزاری انتخابات ( قانون انتخابات و رفتار رهبری) نتوانست رضایت شرکت کنندگان در انتخابات را تامین کند و لذا نارضایتی ویژهای در میان جامعه ایران، بلکه طبقه متوسط ایران بلکه مردم تهران در خصوص انتخابات ایجاد شد. این نارضایتی با استفاده از ۲ ساختارِ آماده، امکانِ بروز یافت و به اعتراض تبدیل شد . ساختار اول شبکههای اجتماعی و ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری بود و ساختار دیگر اشتیاق عمومی و "فرصتی برای تنبیه متقلب" بود.
این دو ساختار، اعتراضات میلیونی ۲۵ خرداد تا ۲۸ خرداد را ممکن ساخت. ۲۹ خرداد، هسته اصلی قدرت، استراتژی برخورد و انکار را در برابر این جنبش اجتماعی اتخاذ کرد. از روز ۳۰ خرداد تا عاشورای ۸۸ این استراتژی به نبرد "ساختارها" و "معترضان" رفت. شبکههای انتخاباتی را از هم گسیخت، سرشاخههای اعتراض را دستگیر کرد، معترضان را مرعوب ساخت و هزینه ی اعتراض را چنان بالا برد که اعتراضهای اجتماعی به کنشهای سیاسی تبدیل شد، تا جایی که یک دستبند سبز و پیاده روی در خیابان و استفاده از موبایل و حضور در شبکههای اجتماعی و گشت و گذار در اینترنت و... نیز سیاسی شد و طبیعی است که اغلب افرادی که در اعتراضهای کم هزینه آغازین شرکت داشتند نمی خواستند که به فعالیت های سیاسی وارد شوند.
پس از اردوکشی نهم دی، افراد شاخص جنبش ، راهکارهای سیاسی را برای حل منازعه میان حکومت و معترضان پیشنهاد دادند تا از دلِ جنبش اجتماعی سبز، یک جنبش سیاسی تر ظهور کند که در حامل گفتمانهای متعددی بود. بیانیههای موسوی ، کروبی، روشنفکران دینی، سکولارها، فعالان قومی و... نمونه هایی از گفتمانهای حاضر در آن دورانِ جنبش بودند.
از آن زمان تا به امروز، این گفتمانها به تقویت و یا تضعیفِ جایگاه خود در جنبش پرداخته اند. معلوم بود که گفتمان موسوی که به تدریج کروبی نیز به آن پیوست گفتمان غالب و برتر جنبش سبز بود و این گفتمان بیشترین اشتراکات را با گفتمان اصلاحات به رهبری محمد خاتمی داشت. شعار محوری این گفتمانِ برتر بازگشت به قانون اساسی بود و منجر به صدور منشور سبز شد. و هنوز هم گفتمان غالب و شناخته شده ی جنبش سبز همین است.
از دوازدهم دی ۹۰ تا به امروز ، جنبش سبز روز به روز سیاسی تر شده است. گفتمان مطرح شده توسط موسوی ( و کروبی) در غیاب رهبران اصلی تبدیل و تحولاتی داشته است. تندروهای این گفتمان از منشور سبز عدول کرده اند و در ادبیات آنها نشانی از بازگشت به قانون اساسی نمی توان یافت. منشور سبز و بیانیههای راهبردی موسوی، "در عمل" کمرنگ شده اند.
جنبش اجتماعی سبز، هیچگاه به خشونت آلوده نشد، اما ادبیاتِ برخی از فعالان جنبش سیاسی سبز آبستن یاس، بلکه خشونت شد. استقبال از نامههای یاس آور و احساساتی برخیِ از افرادی که فاقد تحلیل و سابقه سیاسی بودند، توسط فعالان جنبش سبز نشان از فاصلهای است که با عقلانیت موجود در گفتمان غالبِ جنبش سبز و بیانیه های منادیِ راه سبز امید پیدا کرده اند.( یاسی که می تواند نفرت زا و خشونت پرور هم باشد.) جنبش سبز یک عارضه ی طبیعی بود نه یک انتخاب استراتژیک
۱.قاعده اي وجود ندارد که مشروعيتِ دائمِ یک قانون را تضمين كند، لذا قواعد قانوني هم ممكن است به قواعد نامشروع تبديل شوند. ۴.فعاليت فراقانوني ( اعتراض، تمرد) همان رفتاري است كه جنبش هاي اجتماعي "اغلب" از آن بهره مي گيرند.
آنگاه می شود گفت:
حواشی و توضیحات تکمیلی : برای آنکه بهتر این غفلتِ آقای عبدی را در خوانشِ جنبش سبزنشان دهم، سوالی می پرسم : فرض کنید آقایان موسوی و کروبی نتیجه انتخابات را همان روز شنبه ۲۳ خرداد بعد از پیام رهبری می پذیرفتند و مانند آقای ناطق نوری به رقیب خود تبریک می گفتند و انتخابات را تمام شده می دانستند. آنگاه چی می شد؟ آیا اوضاع بهتری داشتیم؟ به نظرم آقای عبدی اگر بخواهد به این سوال پاسخ مثبت دهد، باید فراموش کند که بهزاد نبوی گفته است احکام دستگیری آنها در ۱۹ خرداد توسط قاضی مرتضوی صادر شده است. باید فراموش کند یکماه پیش از ۲۲ خرداد در تهران و شهرهای بزرگ چه گذشت و آنهمه شور و هیجان و اشتیاق "بی نظیر" را در خرداد ۸۸ نادیده بگیرد. ( و این فراموشی ممکن نیست مگر بخواهیم از واقعیت بیش از حد مجاز فاصله بگیریم و از جایگاه یک روشنفکر اجتماعی و تحلیلگر سیاسی، به جایگاهی مبهم برویم که جایگاه نویسنده در آن معلوم نیست)
من اینجا روایتی از جنبش سبز دارم (+)؛روایتی که می گوید آنچه در انتخابات ۸۸ گذشت و ماجراهای پس از آن یک اتفاق طبیعی بود. موسوی و کروبی و رنگ سبز نماد آن شدند و به اجبار همراهش آمدند. (خاتمی هم اگر آمد عجب مدار! عجیب دیگرانی بودند که آن را ندیدند و توطئهاش خواندند).میخواهم ادعا کنم که اگر خاتمی هم کاندیدا نمی آمد و موسوی هم سکوت را نمی شکست و کس دیگری می شد و رنگ دیگری را هم بر می گرفت، اما فرصتی برای "شکستن بغضها و آشکار شدن عشقها و گرفتن دست ها و نمایش لبخندها " می شد، باز هم جنبش سبز را شاهد بودیم. در این میانه هنرِ میرحسین موسوی، این بود که راه سبز امید را در جنبش زندگی کرد و هنرِ دیگران همراهی با موسوی و کروبی .
شما جامعه شناس اید . آیا ما در خرداد ۸۸، نیز شاهد یک جنبش نبودیم؟ جنبشی شادی طلب و آزادی خواه و اصلاحگرا؟ آیا کسی می تواند تجمع ۲۰ خرداد را در میدان آزادی در حالی که موسوی در سنندج و بندرعباس بود انکار کند و یا آن را صرفا به مبارزات انتخاباتی تقلیل دهد؟( باور بفرمائید نیمی از کسانی که در تجمع صبح احمدی نژاد در دانشگاه شریف حضور داشتند، در تجمع بعد از ظهر حامیان موسوی نیز شادیها کردند.)
تجمع ۲۰ بهمن و زنجیرههای راه آهن تا تجریش، تنها معلول ستادهای تبلیغاتی آقای موسوی نبود. ستادهای تبلیغاتی آقای موسوی بهانه و ابزار شادی مردم شدند. حتی طرفداران احمدی نژاد هم به این بهانه شادی می کردند و مهربان بودند. به نظرم ایرادی که در این «مورد خاص» شما به استراتژی و رفتاراصلاح طلبان فعال در انتخابات می گیرید، مشابه ایرادی است که به گل زدن خداداد عزیزی می شود گرفت در آن مسابقه تاریخی با استرالیا اگر حکومت در آن شب چند نفر را دستگیر می کرد و یا می کشت! یادتان هست پس از آن گل مردم چه کردند؟
چرا موسوی و کروبی نتیجه انتخابات را نپذیرفتند و تسلیمِ قانون انتخابات نشدند؟
۲۲خرداد ماه ۸۸ ، دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران برگزار شد . وزارت كشور به عنوان مجري قانوني انتخابات ، نتايج رسمي را اعلام كرد، شوراي نگهبان به عنوان ناظر قانوني آن را تاييد كرد و حكم رياست جمهوري، مطابق قانون اساسي توسط رهبر نظام تنفيذ شد . مير حسين موسوي و مهدي كروبي و محسن رضايي، سه تن از كانديداهاي رياست جمهوري، نتيجه ي انتخابات را نپذيرفتند. محسن رضايي خیلی زود از حق خود براي اعتراض صرف نظر كرد، اما دوتن ديگر عليرغم طي تمام مراحل قانوني، باز هم به آن اعتراض كردند. گروهي از منتقدان و مخالفان، اين سرپيچي موسوي و كروبي را غير قانوني و غير اخلاقي خواندند و اين گونه استدلال كردند:
به نظرمی رسد، نيمي از حقيقت در گفتار این منتقدان مشاهده مي شود اما در استدلال و اخذ نتیجه، دچار مغالطهای ظریف شده اند، زيرا: سنجش رفتار موسوي و كروبي، به "معيارِي" كه به آن معترض اند، خطاست.
مغالطهای که در استدلال منتقدان وجود دارد، این است که « شکست موسوی و کروبی » را بدیهی دانسته اند. پیش فرض بنیادینِ استنتاجِ منتقدان این گزاره است :« شما شکست خورده اید» و از قضا، موضوع منازعه همین است! زیرا موسوی و کروبی می پرسند: مطابق کدام قانون، شما می گوئید شکست خورده ایم؟ ما به "اجرای" این" قانون "اعتراض" داریم. اجازه دهید ما برابر اصل ۲۷ قانون اساسی، عمل کنیم و اعتراضمان را به اجرای آن نشان دهیم، تا به موازنهای برسیم و قانونِ فاسد را با تکیه بر خواست اکثریت اصلاح کنیم، یعنی به روح قانون اساسی برگردیم. (و در اين قضيه رفتار موسوي و كروبي قانونی تر از رفتار رهبري، وزارت كشور و شوراي نگهبان اگر نباشد، غیر قانونی هم نیست. و این فاسد شدن قانون و ناکارامدی هنجارها و نامشروع شدن ارزش ها، همان گلوگاهی است که در بند پیشین آمد و به ظهور جنبشها می انجامد و موسوی و کروبی در حد یک نماد و یک همراه شاخص در آن نقش دارند)
منتقدان و مخالفان می گویند " شما شکست خورده اید، پس تسلیم قانون بازی شوید" و موسوی و کروبی و طرفداران فراوان آنان، این گزاره را نه تنها بدیهی و مسلم نمی دانند، بلکه اساساً با درست بودنِ آن مسئله دارند و اعتراضشان به همین است؛ لذا کسانی که این گونه استدلال می ورزند ، در بنیاد منازعه را به نفع دیگری تمام کرده اند و صورت مسئله را پوشانده اند .( دکتر امیر ارجمند در یکی از سخنرانی های خود در سال 89 گفت: از ما "مدرک" می خواستند در حالی که ما 80 صفحه "مدرک" به آنها داده بودیم. نقل به مضمون )
شاید بشود اين نكاتِ دقيقه را به شکلی عمومی تر هم تکرار کرد .یعنی گفت: موسوي و كروبي و طرفداران آنها، به رفتار شوراي نگهبان و وزارت كشور و رهبري تا زمان تاييد انتخابات، اعتراضي نداشتند و اگر هم داشتند با تشخیص خود به نفع مسائلی دیگر(مثلا منافع ملی یا اشتیاق قدرت!) از آن صرف نظر مي كردند. اما همین افراد، به رفتار هاي اين نهادها در موضوع اين انتخابات معترض اند و اين بار نمي خواهند از حق خود بگذرند. بديهي است، هر داوری كه موضوعِ منازعه را نپذيرد و يا پيشاپيش در خصوص آن داوري كند، نامشروع است و استدلالش ناشنیدنی است. لذا کساني هم كه بر جنبش اعتراضي موسوي و كروبي ايراد مي گيرند، باید پيشنهادي قانوني براي اعتراض آنان بايد ارائه كنند و یا توصیه کنند آنان از حق اعتراض خود بگذرند اما نمی توانند بر کار آنان ایراد اخلاقی و یا منطقی و قانونی بگیرند. ( به نظرم ارائه پیشنهاد رفراندوم توسط خاتمی در آن روزها، بهترین پیشنهادی بود که اگر چه شکلی قانونی دارد اما در اساس برگزاری رفراندم به معنای ناتوانی قانون انتخابات در حل منازعه بود . و همچنین به نظرم فلسفه اصلی اصل ۲۷ قانون اساسی برای خروج از این بن بستهای قانونی است و صد البته به معنای "مشارکت" و همراهی تمام قد خاتمی با خواسته ی جنبش سبز )
جنبش سبز در خدمت دموکراسی و البته اصلاحات
از این سه نکته می توان نتایجی دیگر نیز گفت :
نتیجه اول : جنبش اجتماعی سبز، یک رفتار دموکراتیک بود و می توانست در تقویت دموکراسی مفید و موثر بیافتد ( به نظرم در شفاف سازی مناسبات قدرت نسبتا موفق بوده است و از این لحاظ به دموکراتیک شدن نهادهای قدرت کمک کرده است)
پانوشت: در این نوشته و دو نوشته ی مرتبط، از برخی از کتابهای فلسفه سیاست و جنبش های اجتماعی الهام گرفته ام.
نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
Posted: 09 Apr 2012 03:38 PM PDT حمید فرخنده راه حل عباس عبدی در آستانه انتخابات سال ۸۸ نه امید بستن به انتخاباتی که در پیش رو، بلکه سیاست صبر و انتظار بود.
1.نامه به يك رفيق(پاسخ سعید حجاریان به نقد حاکمیت دو گانه)،
3. پاسخي به انتقادهاي آقاي كاظميان (۴)(۵)، عباس عبدی، سایت جرس، فروردین 91 4. ورود به انتخابات از کدام منظر؟ عباس عبدی، وبسایت آینده، فروردین 1388 نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |