جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


چشم خيربيني يا برخورد تعالي‌بخش در قرآن

Posted: 31 Oct 2011 07:13 AM PDT

لطف الله میثمی
اگر اين احساس مسئوليت را داشته باشيم خداوند هم به عهدش تداوم مي‌بخشد و خلقت و هدايتش را بيشتر


«اَتَأمرُون الناس بِالبِر و تَنسَونَ اَنفُسَكُم وَ اَنتُم تَتلُون الكِتابَ‌ اَفَلا تَعقِلون» (بقره:44)


خداوند يهودي‌هايي كه به دنبال سودجويي هستند و نژادپرستند را بني‌اسراييل مي‌خواند، يعني براي هدايت آنها نقطه‌قوتشان را مطرح مي‌كند و برخورد تعالي‌بخش با آنها دارد و آنها را فرزندان حضرت يعقوب مي‌خواند. آنها را گروه نزولخوار و نژادپرست نمي‌خواند، بلكه اهل كتاب مي‌خواند، يعني نقطه‌قوت آنها را بيان مي‌كند ‌كه كتاب و انسجامي را قبول كرده‌اند. هريك از اين «اذ»‌ها كه مطرح مي‌شود مرحله‌اي را نشان مي‌دهد كه در سوره بقره و ديگر سوره‌ها به تفصيل هر گزاره آن توضيح داده مي‌شود، براي نمونه سامري‌گري و چالش موسي با هارون درباره سامري در سوره طه شرح داده مي‌شود.ما هم بايد برخورد تعالي‌بخش و چشم خيربين داشته باشيم. استفاده‌اي كه من از اين روش قرآني كردم اين بود كه راست افراطي كه در ايران شكل گرفته و به‌‌‌صورت طبقه‌اي درآمده و تركيب گروه‌هاي پورسانتاژبگير نفت و كالا، بنادر نامرئي، قاچاق موادمخدر و نقدينگي سيال بسيار خطرناك است، ولي ما به آنها مي‌گوييم اي كساني‌كه قانون‌اساسي را پذيرفته‌ايد ـ‌ هرچند آنها به هيچ قانوني تن نمي‌دهند ـ سعي مي‌كنيم درآنها تأثير بگذاريم و نقطه‌قوتي را در مورد آنها ذكر كنيم و به آنها مي‌گوييم شما قانون‌اساسي برآمده از انقلاب را قبول داريد و از طريق آن سر كار آمده‌ايد و... حضرت محمد(ص) وقتي مي‌خواست در مراحل مختلف با نزولخواران يهودي مدينه مبارزه كند (بويژه پس از جنگ احد كه نيروهاي انساني شهيد شده بودند و يهودي‌ها نزول مي‌دادند) مي‌گويند يا اهل كتاب، يعني شما هم براساس كتاب خودتان رفتار كنيد. در تورات هم با نزولخواري مخالفت شده است و آن را حرام مي‌داند، اما آنها به كتاب خودشان هم عمل نمي‌كردند.
 

ديگر اين‌كه مي‌گويند يا بني‌اسراييل «اوفوا بعهدكم ...» يا مي‌گويند «فاذكروني اذكركم» ظاهر آن نشان مي‌دهد كه قرارداد و بده بستاني بين خداوند و مردم است و خداوند عهد خود را مشروط به عهد مردم مي‌كند. ابتدا ممكن است به ذهن انسان برسد كه چرا خداوند شأن خود را در حد يك قرارداد اجتماعي پايين آورده است؟ در «فاذكروني اذكركم» هم مي‌گويد ياد من كنيد تا من ياد شما كنم. ظاهر‌ آيه اين است، ولي در معناي ذكر كه حدود ده سال روي آن بررسي داشته‌ام، «اذكروني»، يعني مرا مبنا بگيريد تا خود شما هم مبنائيت پيدا كنيد. يا مي‌گويد «اوفوا بعهدي»، عهد من اين است كه شما را خلق و هدايت كردم. «اعطي كل شيء خلقه ثم هدي»، خدا خلقت را به ما داد و هدايت هم كرد. اين عهدي است كه از ابتدا خداوند به ما داده و اين پيوند هيچ‌گاه از بين نمي‌رود، چه آن را فراموش كنيم و چه آن را به ياد داشته باشيم.


خداوند در آيه 115 سوره طه مي‌گويد: «وَلَقَد عَهدنا اِلي آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِيَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً» ما از قبل با آدم عهد بستيم، ولي او فراموش كرد كه همه ويژگي‌هاي او ناشي از مخلوق‌بودن و ارتباطش با خالق است، و اگر اين بگسلد، اين مشكلات براي او پيش مي‌آيد، از اين‌رو خداوند لازمه تكامل آدم را هبوط مي‌داند و اين‌كه انسان پس از هبوط مي‌تواند تكميل شود. آنجا كه مي‌گويد «وَ اِذِ ابتَلي ابراهيمَ رَبُهُ بِكَلَمات فَاَتمَهُن قالَ اِني جاعِلُكَ لِلناس اماماً»، (بقره: 124) ابراهيم از همه آزمايش‌ها سربلند بيرون مي‌آيد، سپس خداوند به او مي‌گويد حالا بايد پيشواي مردم شود. ابراهيم مي‌پرسد ذريه من چه مي‌شود «قالَ وَ مِن ذُريَتي» و خداوند مي‌گويد عهد من به ظالمين نمي‌رسد، «قالَ لايَنالُ عَهدي لِظالمين»، يعني اگر ذريه تو ظالم باشند شامل عهد من نمي‌شوند.


آخوند كاشي در مسجد صدر اصفهان از وضوي يك ايلياتي ايراد مي‌گيرد، او مي‌گويد من تنها مي‌خواهم دو ركعت نماز بخوانم و به خدا بگويم ياغي نشده‌ام. پس اگر اين احساس مسئوليت را داشته باشيم خداوند هم به عهدش تداوم مي‌بخشد و خلقت و هدايتش را بيشتر مي‌كند.


*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

ضرب و شتم فرزند محمدرضا مقیسه، زندانی سیاسی، در سالن ملاقات زندان اوی

Posted: 31 Oct 2011 07:49 AM PDT

 جرس: مصطفی مقیسه، پسر محمدرضا مقیسه در سالن ملاقات مورد ضرب و شتم سربازان زندان اوین قرار گرفت.


به گزارش کلمه، صبح امروز و در حالی که خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در سالن انتظار برای ملاقات با زندانیان خود بودند، دو تن از سربازان حراست سالن یکی از پسران محمدرضا مقیسه روزنامه نگار منتقد و عضو کمیته پیگیری امور بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان پس ازانتخابات را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

به گفته ی شاهدان در این سالن یکی از ماموران که گاهی روزهای دوشنبه در محل ملاقات حاضر می شود بعد از مکالمه ی توهین آمیز کوتاهی با مصطفی مقیسه که پس از سوال های این جوان برای نحوه ی پر کردن کارت ملاقات بوده است با وی درگیر شده است.

بر اساس این گزارش پس از چند دقیقه دو سرباز به مصطفی مقیسه حمله کرده و به شدت او را مورد ضرب و شتم قرار داده اند به طوری که لباس های وی پاره شده و ظاهر نامناسبی پیدا کرده است.


به گفته ی خانواده های زندانیان سیاسی این ضرب و شتم و برخورد غیر انسانی در مقابل ده ها خانواده و فرزندان آن ها صورت گرفته است. تا آنجا که کودکان حاضر در سالن به شدت ترسیده و فضای استرس و التهاب در بین خانواده ها شدت گرفته است.

بر اساس خبرهای رسیده به کلمه دو سربازی که مصطفی مقیسه را مورد ضرب و شتم قرار داده اند سهرابی و میراسماعیلی نام دارند اما یکی از شاهدان این صحنه معتقد بود ماموری که در ابتدا باعث بحث و درگیری شد در گذشته نیز خانواده ها را مورد آزار و فشار روانی قرار می داده تا انجا که چند ماه پیش پس از اعتراض کلامی و ملایم یکی از خانواده ها به برخوردهای توهین آمیز وی، شناسنامه های آنان را گرفته و دستور لغو ملاقات را به طور غیر قانونی صادر کرده است.

به گفته ی یکی دیگر از خانواده ها رفتارهای توهین آمیز با خانواده های زندانیان سیاسی آنقدر شدت گرفته که برخی مسئولان و ماموران سالن ملاقات اوین که رفتار متفاوت تری نسبت به این عده ی معدود دارند بارها در مواجه با خانواده ها اظهار شرمندگی و طلب بخشش می کنند.

محمدرضا مقیسه، روزنامه‌نگار و سردبیر مجله بیست ساله‌ها و عضو کمیته پیگیری امور بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان پس ازانتخابات است.

وی مهرماه سال ۸۸ بازداشت و به اتهام فعالیت در کمیته بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران از سوی قاضی صلواتی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب استان تهران به ۶ سال زندان محکوم شد.

اختلاس یک‌هزار میلیارد تومانی در سازمان بازنشستگی و شستا

Posted: 31 Oct 2011 06:27 AM PDT

جـــرس: در حالیکه سال جاری سال "افشای اختلاس های انجام گرفته" معرفی شده، یک عضو کمیته تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی مجلس، از اختلاس یک ‌هزار میلیارد تومانی در ۱۵۰ شرکت زیرمجموعه سازمان بازنشستگی و شستا خبر داد و ضمن تاکید بر "فشارهای سیاسی بر تیم تحقیق و تفحص"، گفت: "اگر هیئت رئیسه مجلس از ادامه کار جلوگیری نمی‌کرد می‌توانستیم بیش از سه هزار میلیارد تومان اسناد و مدارک تخلف در این شرکت‌ها را اثبات کنیم. "


به گزارش مهر، سلیمان جعفرزاده در مورد دلایل تاخیر ارائه گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی گفت: چالش‌های پیش‌رو در این پرونده آنقدر زیاد است که بنده با وجود اینکه دو دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بوده‌ام در این هشت سال هیچ موردی مانند تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی اینچنین سیاسی نشده بود.


فشار سیاسی بر تیم تحقیق و تفحص
وی افزود: از روز اولی که طرح تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی آغاز شد بلافاصله با فشارهای سیاسی از سوی بسیاری از چهره‌ها و حتی هیئت‌رئیسه مجلس مواجه شدیم چرا که نمایندگان حاضر در تیم تحقیق و تفحص به سراغ شرکت‌هایی رفتند که شصت سال هیچ‌گونه نظارتی بر عملکرد آنها نبوده است. همین شرکت‌ها تهمت‌ها و افتراهای بسیاری به گروه تحقیق و تفحص وارد کردند ولی ما به دور از تمام این حاشیه‌ها به کارمان ادامه دادیم.


سه‌شنبه زمان ارائه نتیجه‌نهایی تحقیق‌و‌تفحص از "سازمان‌ تامین اجتماعی"
رئیس اسبق کمیسیون اجتماعی مجلس از ارائه گزارش نهایی تیم تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی کشور در روز سه‌شنبه در صحن علنی مجلس خبر داد و افزود: در این گزارش آمده است که پس از بررسی وضعیت ۱۵۰ شرکت زیرمجموعه سازمان بازنشستگی و "شستا" بیش از یک‌هزار میلیارد تومان اختلاس انجام شده است.


مبلغ اختلاس در "شستا" بیش از سه هزار میلیارد تومان است
جعفرزاده تصریح کرد: در حالی که داشتیم به سرنخ‌های بیشتری در این پرونده بزرگ اختلاس پی می‌بردیم هیئت‌رئیسه مجلس از ادامه تحقیق و تفحص جلوگیری کرد. به اعتقاد اعضای تیم تحقیقی اگر فعالیت ما تا 60 روز دیگر ادامه داشت می‌توانستیم بیش از سه هزار میلیارد تومان اسناد و مدارک تخلف در این شرکت‌ها را اثبات کنیم.


هیئت‌رئیسه مانع ادامه تحقیق و تفحص شد
عضو کمیته تحقیق و تفحص از شرکت‌های سازمان تامین اجتماعی با بیان اینکه این فسادمالی در یک دوره زمانی خاص انجام شده است گفت: متاسفانه هیئت‌رئیسه مجلس به هیچ عنوان با تیم تحقیق همکاری نداشت و موانعی را سد راه ما می‌کرد. حتی زمانیکه از یک شرکت خواستیم تا اسناد بلاتکلیفی 70 میلیارد تومان از سرمایه خود را ارائه کند هیئت‌رئیسه مجلس دستور داد تا کار همانجا متوقف شده و دیگر ادامه ندهیم!


اموال سی میلیون بازنشسته کشور تبدیل به شرکت‌های فامیلی شده است
این نماینده مجلس گفت: این پرونده هنوز به مراجع قضایی ارجاع نشده است و نهایتاً ما تمامی اسناد و مدارک خود را در صحن علنی مجلس قرائت می‌کنیم. ولی آنچه باعث تاسف است اینکه اموال 30 میلیون بازنشسته تامین اجتماعی را تبدیل به شرکت‌های خانوادگی کرده‌اند و تمامی قراردادهای کوچک و بزرگ به فرزندان مدیران و بستگان و آقازاده ها واگذار شده است.


این عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه شرکت‌های زیرمجموعه شستا و سازمان بازنشستگی حیات خلوت احزاب و ‌گروه‌ها و طیف‌ها در دولت‌های قبلی و فعلی بوده است گفت: تحقیق ما در مورد سه سال اخیر بوده است ولی به این نکته پی‌بردیم که پای دولت‌های قبلی هم گیر است. ما در این پرونده‌ها اشخاصی را داریم که در 10 شرکت عضو هیئت‌مدیره هستند.


جعفرزاده افزود: رشوه را نشنیدم ولی برخی از نمایندگان در برخی از این شرکت‌ها ورود پیدا کرده‌اند و در تخلف مالی آنها شریکند به طوریکه تخلفات برخی از نمایندگان در این فسادمالی محرز و مستند است.


پاداش‌های ۴۵۰ میلیون تومانی تا یک‌هزار سکه‌ای از کیسه بیت‌المال
این عضو کمیته تحقیق و تفحص از شرکت‌های شستا و سازمان بازنشستگی گفت: در ادامه تحقیقات به مدیری برخوردیم که کارخانه‌ای را بیش از 300 میلیارد تومان اضافه بر قیمتش خریداری کرده و به عنوان تشویق از ‌پاداش‌های ۴۵۰ میلیون تومانی تا یک‌هزار سکه به برخی افراد و کارکنان سکه هدیه داده است.


گفتنی است درحالیکه موج پرده برداری از اختلاس های کلان بانکی و مدیریتی کشور، بعد از آغاز چالش میان اصولگرایان محافظه کار با طیف دولتی ها (موسوم به جریان انحرافی) شدت گرفته، کارشناسان پولی کشور، امسال را "سال پرده‌برداری از اختلاس‌های بانکی" اعلام کرده اند، اما همچنان اراده ای جدی مانع رسیدگی به پرونده های متعدد و تکان دهندۀ اختلاس مدیران دانه درشت و دستگاههای دولتی است و تنها چند مدیر میانی و بانکی در این خصوص در مظان اتهام و تعقیب و برکناری قرار گرفتند.
 

نماینده اصولگرای مجلس هفتم: حضور حداکثری مدیریت مدبرانه می خواهد

Posted: 31 Oct 2011 05:12 AM PDT

جـــرس: درحالیکه حاکمیت جمهوری اسلامی همچنان مانع از برقراری شرایط انتخابات آزاد و عادلانه می شوند، یکی از نمایندگان اصولگرای منتقد دولت در مجلس هفتم معتقد است که "مشارکت حداکثری در انتخابات آینده مشروط به حضور کاندیداهای حداکثری است و این حضور حداکثری نیز برخورد مدبرانه از سوی حکام را می‌طلبد."


به گزارش فرارو، عماد افروغ، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، طی سخنانی در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها، به بررسی یکی از مهمترین چالش‌های مشارکت در انتخابات مجلس نهم پرداخت و مشارکت حداکثری در انتخابات را مشروط به تحقق شرایطی دانسته و گفته است: "مشارکت در انتخابات مشروط است به این که پرونده‌هایی که باز شده است بسته شود حالا یا با حکم مستند و محکمه‌پسند قوه قضائیه بسته شود و یا با عذرخواهی بسته شود و اینجا هم منظورم فقط یک جناح و یک جریان نیست."


این استاد دانشگاه با اشاره به اتفاقات پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری افزود: "به هر حال این جریانات دوسویه و چندسویه بوده و ریشه‌های مختلفی دارد با تحقق این شرایط است که تا حدی فضا آرام‌تر و امیدوارانه‌تر می‌شود و یک عده‌ای می‌توانند با فراغ بال کافی خودشان را کاندیدا کنند."


وی با بیان این که "ما نمی‌توانیم بین تکثر کاندیداها و مشارکت حداکثری رابطه برقرار نکنیم"، اظهار کرد: "در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم همه هم و غم ما این بود که جریان طیفی سیاسی خودش را نشان دهد و احساس کردیم که جریان طیفی وقتی خودش را نشان می‌دهد که تکثر کاندیداها را داشته باشیم تمام تلاش ما این بود که تکثر کاندیدا‌ها اتفاق بیافتد و افتاد. وقتی این تکثر اتفاق افتاد ما شاهد آن حضور حداکثری چشمگیر بودیم."


افروغ در ادامه گفت: "متاسفانه بعضی‌ها یادشان می‌رود و فقط استناد می‌کنند به آن حضور چشمگیر ولی نگاه نمی‌کنند که آن حضور چشمگیر چرا اتفاق افتاد. در انتخابات مجلس هم این وضعیت حاکم است ما داریم از یک اصل صحبت می‌کنیم وقتی که ما می‌خواهیم حضور حداکثری در انتخابات وجود داشته باشد باید کاندیداهای حداکثری هم بیایند و هم اینکه با سعه صدر با آن‌ها برخورد شود، تائید صلاحیت شوند. وقتی که این تکثر کاندیدا‌ها فراهم شد انشالله حضور حداکثری هم خواهیم داشت."


این تحلیل‌گر مسائل سیاسی و اجتماعی در پاسخ به این پرسش که آیا علائم و نشانه‌هایی برای حضور حداکثری کاندیدا‌ها وجود دارد عنوان کرد: "ما امیدواریم و یک علائمی هم وجود دارد. شرایطی رخ داده است که می‌توان آن را در این راستا تفسیر کرد. علائم و نشانه‌هایی در گذشته نمود پیدا کرده است و اتفاقاتی هم احتمالاً در آینده رخ خواهد داد که شرایط حضور حداکثری کاندیدا‌ها را می‌تواند فراهم کند."


وی تاکید کرد: «حضور حداکثری کاندیداها برخورد مدبرانه از سوی حکام را می‌طلبد. آن‌ها باید سره از ناسره کنند. نگاه منفکی به مسائل داشته باشند یعنی همه را با یک چوب و باید یک دست نرانند. دقت کنند که افراد مختلفی در طیف مقابل حضور دارند که از یک جنس نیستند."
 

یک مقام وزارت علوم: تفکیک جنسیتی را روسای دانشگاهها خود راسا اقدام می کنند

Posted: 31 Oct 2011 04:49 AM PDT

جـــرس: درحالیکه طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاههای کشور همچنان در حال پیگیری شدت یابی بوده و وزیر علوم دولت محمود احمدی نژاد بر "جدیت در اجرای طرح اسلامی تر شدن دانشگاهها" تاکید مجدد کرده، مدیرکل امور فرهنگی وزارت علوم مدعی شده است که "تفکیک جنسیتی، سیاست وزارت علوم نیست و مدیریت دانشگاه ها، راسا در این باره اقدام می کند و چیزی که الان بعنوان تفکیک جنسیتی اعلام می شود، اصطلاح رسانه های خارجی است."


ادعای این مقام انتصابی وزارت علوم در خصوص "اقدام مستقل روسای دانشگاهها" درحالیست که تابستان امسال محمود احمدی نژاد با ارسال نامه ای نمایشی و تبلیغاتی به وزیر علوم، خود را مخالف اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها نشان داده و ظاهرا خواستار توقف اجرای آن شده بود. اما آخرین گزارش ها از دانشگاههای کشور، حاکی از شدت یابی این عملیات در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور بود، که کامران دانشجو، وزیر علوم دولت احمدی نژاد، آنرا در راستای "اسلامی تر سازی دانشگاهها" ذکر کرد.


طرح تفکیک جنسیتی، طی سال های حاکمیت دولت محمود احمدی نژاد- به ویژه در یک سال خیر- در چند دانشگاه کشور اتفاق افتاده و اخیرا گفته می شود در چند دانشگاه علوم پزشکی هم این طرح وجود دارد و در آستانه اجراست، اما جلیل دارا، مدیرکل امورفرهنگی وزارت علوم می گوید تفکیک جنسیتی، سیاست وزارت علوم نیست و مدیریت دانشگاه ها، راسا در این باره اقدام می کند.


این مقام انتصابی وزارت علوم، طی گفتگویی با تارنمای «خبرآنلاین»، در خصوص این طرح و اجرای آن در دانشگاههای کشور طی ماههای اخیر گفت: "اول باید تاکید کنم که اصطلاح تفکیک جنسیتی مربوط به وزارت علوم نیست و اصطلاح رسانه های خارجی است و دغدغه شخصی وزیر علوم، اسلامی شدن دانشگاههاست. ما می خواهیم در دانشگاهها عفاف و حجاب رعایت شود اما برخی به دنبال مانع تراشی برای این امر هستند. ما اعلام کردیم که به دنبال احداث پردیس دخترانه برای دانشجویان هستیم و این موضوع را پی گیری می کنیم. این طرح در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده است که هم‌اکنون وزارت علوم با جدیت تمام آن را پیگیری می‌کند. برای اجرایی شدن این طرح، باید رایزنی‌هایی در هر استان صورت گیرد، اما با این حال، بار اصلی این طرح بر عهده وزارت علوم گذاشته شده است که باید با دیگر سازمان‌های مرتبط نیز درباره آن مذاکره شود."


اما در مورد دانشگاه علامه
معاون وزارت علوم در خصوص دانشگاه هایی مانند علامه طباطبایی که از امسال این تفکیک جنسیتی را اجرا کرده اند، مدعی شد: "این تصمیم شخص رئیس دانشگاه بوده و ما برای اسلامی شدن دانشگاهها به موضوع بازنگری متون علوم انسانی و بحث حجاب و عفاف در دانشگاه ها اهمیت می دهیم تا تفکیک جنسیتی. بیشترین دغدغه تشکلهای دانشجویی باید بصیرت افزایی و تلاش در جهت رسیدن به آرمانهای انقلاب و مطالبه این آرمانها باشد. متاسفانه عده ای به دنبال این هستند که فضای دانشگاهها را فضایی بی انگیزه جلوه دهند، این در حالی ست که باید گفت هیاهو و جنجال به معنای پویایی و نشاط نیست. پویایی یعنی با اندیشه و تعقل حرکت کردن نه جنجال به راه انداختن.باید توجه کنید که دغدغه وزیر علوم تفکیک جنسیتی نیست، بلکه اسلامی شدن دانشگاه‌ها است."


تغییر در کتب متون و علوم انسانی هم برای اسلامی شدن دانشگاه ها ست
این مقام انتصابی تاکید کرد که "تغییر در کتب متون و علوم انسانی هم برای اسلامی شدن دانشگاه ها است و در حال حاضر از بعد محتوا، سرفصل‌ها و کتاب‌هایی در حال تدوین است و به لحاظ محتوا نیز شوراهایی ایجاد شده است."


گفتنی است، طی ماههای اخیر، دانشگاههای مازندران، زنجان، صنعتی خواجه نصیر الدین طوسی، مشهد، ورامین، اميرکبير، شريف، علامه طباطبايی، يزد، دانشگاه علمی- کاربردی، بين المللی قزوين و ده ها دانشگاه ديگر، طرح تفکیک جنسیتی را در برخی کلاسها، و سالن ها و اماکن دانشگاهی اجرا کرده و در شرف گسترش آن به تمامی کلاس ها هستند.


عملیاتی شدنِ این طرح که در راستای تلاشِ چند سال اخیر دولت محمود احمدی نژاد برای اِعمال محدودیت و فشار بیشتر بر دانشجویان و استادان و حاکمیت فضای اختناق در دانشگاهها صورت می گرفت، از اوایل تابستان امسال، چهره ای دیگر به خود گرفت، چرا که وزرای علوم و بهداشت منتصب احمدی نژاد، با تاکید بر "لزوم اسلامی تر کردن دانشگاههای کشور"، از طرح تفکیک جنسیتی و همچنین اخراج و بازنشستگی و برخورد امنیتی و حذفی با استادان حمایت کرده و تکمیل آنرا از اهداف خود اعلام کرده بودند، اما رئیس دولت طی مانوری نمایشی پانزدهم تیرماه امسال اعلام کرد که وزرای علوم و بهداشت، از ادامه روند جاریِ "بازنشستگی استادان" و "اجرای طرح تفکیک جنسیتی" خودداری کنند.


وی ادعا کرد که این طرح "سطحی" و "غیرکارشناسی" و "غیر عالمانه" است، اما کامران دانشجو، وزیر علوم، بلافاصله در گفتگو با رسانه ها گفت "ما چيزی به عنوان تفکيک جنسيتی نداريم. اين واژه به ما تعلق ندارد، اين واژه برای آن طرف آب است. اين واژه را استفاده می کنيد و در زمين دشمن بازی می کنيد."


وی با تاکید بر اینکه "همزمان با بازنگری در محتوای رشته های علوم انسانی برای اسلامی کردن دانشگاه ها، ظواهر و نمادها نیز باید تغییر کند"، گفته بود "از اول مهر ماه امسال دانشجویان (دختر و پسر) در کلاس های درس باید در دو ردیف جداگانه بنشینند و مسئول اجرای این آئین نامه بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، روسای دانشگاه ها و مدارس عالی هستند. در حال حاضر هم برخی از روسا می خواهند این کار را انجام دهند، که حق دارند."

 

هاشمی رفسنجانی: شاعران و نويسندگان متعهد تملّق‌گوي قدرت‌هاي مستبد نبوده‌اند

Posted: 31 Oct 2011 05:01 AM PDT

جرس: رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به اينكه فعالان عرصه فرهنگ و هنر تاكنون كمتر نگاه معطوف به قدرت داشته‌اند، گفت: همين خصلت شاعران و نويسندگان متعهد باعث شده است كه در آثار خود به ندرت تملّق‌گوي قدرت‌هاي مستبد بوده‌اند و اغلب هم مورد بي‌مهري قرار گرفته و گوشه‌نشين شده‌اند.



 جمعي از شعرا، نويسندگان و هنرمندان كشور به مناسبت سالروز درگذشت قيصر امين‌پور شاعر متعهد و انقلابي كشورمان با آيت‌الله هاشمي رفسنجاني ديدار كردند. 

به گزارش ايلنا، در اين ديدار رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام قيصر امين‌پور را از نسل شاعراني دانست كه بار سنگين انتقال مفاهيم و ارزش‌هاي انقلابي و اسلامي به نسل جوان كشور را با تعهد و مسئوليت به دوش كشيد. 

آيت‌الله هاشمي رفسنجاني نقش حساس شاعران، نويسندگان و هنرمندان انقلابي و مسلمان را در قبل و بعد از انقلاب اسلامي يادآور و با اشاره به حضور اين قشر متعهد و دلسوز در عرصه مبارزه با استبداد و استكبار و به خصوص جنگ تحميلي تصريح كرد: همان گونه كه رزمندگان دلير اسلام در جبهه نظامي مقابل دشمن بعثي و استكبار مي‌جنگيدند، قشر فرهيخته هنرمندان و شاعران و نويسندگان نيز به عنوان سرباز عرصه تقابل فرهنگي و تبليغاتي، اين نبرد را به خوبي هدايت و در تهييج روحيه رزمندگان و پشت جبهه نقش بسزايي ايفا كردند. 


آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در بخش ديگري از سخنانش در پاسخ به سؤال برخي از حاضران پيرامون وضعيت سياسي، اخلاقي و اعتقادي جامعه و آينده تحولات كشور، بنيان حيات و بالندگي هر جامعه‌اي را در حفظ اعتقادات و ارزش‌هاي اخلاقي و اسلامي و دوري از خرافات و شعارزدگي خواند و تصريح كرد: برخي عملكردها، رواج برخي خرافه‌گرايي‌ها و عرفان‌هاي كاذب باعث ايجاد ترديد در اعتقادات مردم و به خصوص جوانان و نوجوانان مي‌شود، لذا در حال حاضر وظيفه همه عقلا و روحانيون دلسوز است كه براي جلوگيري از دين‌گريزي جامعه به‌ويژه جوانان تلاش و برنامه‌ريزي بهتري كنند. 

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به سؤالي پيرامون راه‌هاي برون‌رفت از برخي موانع سياسي موجود در كشور تأكيد كرد: مردم نجيب و فداكار ايران به نظام و انقلاب خود علاقمندند و بنده هم در حال حاضر بديل و جايگزيني براي نظام ولايت فقيه و رهبري معظم انقلاب نمي‌بينم و معتقدم تنها ايشان هستند كه مي‌توانند با تدبير و خردمندي كه همواره از خود نشان داده‌اند، مشكلات به وجود آمده را به تدريج حل كنند. 

در ابتداي اين ديدار  احمد مسجدجامعي عضو شوراي شهر تهران، سهيل محمودي، ساعد باقري، عبدالجبار كاكائي، بيوك ملكي، افشين، ياسمي و جبارزاده اشعاري در رثاي ائمه معصومين(ع)، بنیانگذار جمهوری اسلامی، ارزش‌هاي انقلابي و اسلامي و نيز مسائل اجتماعي ارائه كردند و سپس به طرح سؤالات خود پيرامون معضلات سياسي، فرهنگي و اجتماعي كشور پرداخته و خواستار مساعدت فكري از سوي آيت‌الله هاشمي رفسنجاني شدند. 

تجمع اعتراض‌آمیز در برابر وزارت صنعت و معدن

Posted: 31 Oct 2011 04:50 AM PDT

 جرس: ده‌ها نفر از فعالان و تولیدکنندگان لبنی کشور با تجمع در برابر وزارت صنعت، معدن و تجارت نسبت به عملکرد دولت در عدم تخصیص یارانه‌های حاصل از طرح هدفمندی به تولید‌کنندگان اعتراض کردند.

به نوشته عصر ایران تجمع‌کنندگان هم اکنون در مقابل ساختمان شهید مهری وزارت صنعت و معدن،‌ شعار الله اکبر سر می‌‌دهند. 

 آنها می‌گویند دولت طلب 180 میلیارد تومانی‌شان را نمی‌دهند و به همین دلیل دچار مشکلات حادی شده‌اند و این صنعت در معرض نابودی است. 

در حاشیه این تجمع یکی از خبرنگاران برای دقایقی توسط نیروی انتظامی دستگیر شد و بعد از این که کلیه عکس‌های موجود در دوربین او حذف کردند او را آزاد نمودند.

جمهوری اسلامی خواستار پوزش و پرداخت غرامت از سوی آمریکا شد

Posted: 31 Oct 2011 03:27 AM PDT

طی نامه ای اعتراض آمیز

جـــرس: در ادامه واکنش مقامات جمهوری اسلامی به اتهامات وارده از سوی ایالات متحده علیه سپاه پاسداران مبنی بر "برنامه ریزی و قصد عملیات تروریستی در خاک آمریکا"، یک مقام آمریکایی اعلام کرد که جمهوری اسلامی به طور رسمی به آمریکا درخصوص ایراد اتهام علیه تهران مبنی بر دست داشتن در توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن اعتراض کرده و از آمریکا درخواست کرده است به طور علنی از ایران و سپاه قدس به دلیل "خسارات مادی و معنوی" ناشی از "اتهامات بی‌اساس" عذرخواهی کنند.


خبرگزاری ایسنا به نقل از آسوشیتدپرس گزارش داده است که آمریکا روز جمعه (۲۸ اکتبر) یادداشت دیپلماتیکی را دریافت کرد که در آن از اتهاماتی که اوایل ماه جاری علیه جمهوری اسلامی مبنی بر دست داشتن در توطئه ترور سفیر عربستان مطرح شد، ابراز نارضایتی می‌کرد.


اتهاماتی که تمامی مقامات نظامی و سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی آنرا رد کرده و "سناریویی مضحک" خوانده بودند.


بر اساس گزارش مذکور، مقام یاد شده گفته است که یادداشتی از طریق سفارت سوییس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران می باشد، به مقامات آمریکایی تحویل شده است.


مقام یاد شده به دلیل محرمانه بودن تبادلات دیپلماتیک از اشاره به نامش خودداری کرد.


یک منبع دیپلماتیک جمهوری اسلامی نیز که به دلیل حساسیت موضوع خواست نامش فاش نشود، گفته است که در این نامه بر اظهارات مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر این‌که اتهامات آمریکا "مبتنی بر دروغ" است، تاکید شده و تاکتیک‌های دیپلماتیک آمریکا "نقض قواعد و مقررات بین‌المللی" خوانده و به آن اعتراض شده است.


بر اساس گزارش فوق، این منبع ایرانی به لحن و کلمات دقیق نامه اشاره‌ای نکرد و گفت که این نامه همچنین به مرگ هزاران نفر در عراق از زمان تهاجم آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۳ و میلیاردها دلار سرمایه‌ای که از جیب شهروندان آمریکایی صرف آن شده است اشاره می‌کند.


در این نامه درخواست شده است که آمریکا برای ایراد این اتهام علیه ایران عذرخواهی ‌و "بابت خسارات مادی و معنوی این اتهام بی‌اساس" به ایران خسارت پرداخت کند.


همچنین شبکه خبری ان‌بی‌سی به نقل از یک دیپلمات ایرانی که خواست نامش فاش نشود، گزارش داد: درخواست ایران از آمریکا مبنی بر عذرخواهی بابت اتهامات وارده علیه جمهوری اسلامی در نامه‌ای خطاب به آمریکا لحاظ شده است.


در این نامه از آمریکا درخواست می‌شود به طور علنی از جمهوری اسلامی و مقامات سپاه قدس به دلیل "خسارات مادی و معنوی" ناشی از "این اتهام بی‌اساس" عذرخواهی کند.


بر اساس این گزارش، در این نامه همچنین عنوان می‌شود که این فریبکاری "به بخش دائمی از سیاست آمریکا تبدیل شده است" و در این رابطه به تهاجم آمریکا به عراق اشاره کرده و می‌افزاید که این تهاجم "بر مبنای اطلاعات غلط" انجام شد.


این گزارش حاکی است: منبع دیپلماتیک یاد شده با اشاره به محتوای این نامه افزود پس از کشتار صدها هزار عراقی بی‌گناه و سرباز آمریکایی و هدر رفتن میلیاردها دلار هزینه از جیب شهروندان آمریکایی، آمریکا هیچ راهی جز خروج از عراق ندارد.


منبع دیپلماتیک یاد شده اشاره نکرد که این نامه چه زمانی و خطاب به چه کسی در آمریکا ارسال شده است و یا اینکه چه کسی در دولت ایران این نامه را امضا کرده است.


یک نماینده وزارت امور خارجه آمریکا روز یکشنبه دریافت این نامه را تائید؛ اما از اظهارنظر درباره محتوای آن خودداری کرد.


وی مدعی شد که دو طرف درخصوص این موضوع در حال گفت‌وگو هستند و افزود که آمریکا "همچنان با ایران در رابطه با این مساله در تماس است و همچنان پاسخ‌های غیرسازنده‌ای دریافت می‌کند".


دولت آمریکا چندی پیش برخی اتباع و نهادهای ایرانی را متهم به دست داشتن در توطئه‌ای برای قتل سفیر عربستان در آمریکا کرد، که بلافاصله با ابراز شگفتی و تعجب بسیاری از تحلیل‌گران مسائل ایران مواجه شد.


طی هفته های اخیر، مقامات سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی، تمامی این اتهامات را رد کرده و در هیمن رابطه، جانشین فرمانده کل سپاه اظهار داشته بود: "این‌گونه اقدامات سناریویی نخ‌نما و بی‌اساس بوده و در حقیقت نوعی فرافکنی و ایجاد انحراف در افکار عمومی دنیا از نهضت ضد سرمایه‌داری وال‌استریت و ناکامی‌های آمریکای در اجرای سیاست‌های استکباری خود در منطقه و جهان است."


علی اکبر صالحی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز گفته بود: "اتهام اخیر آمریکا در خصوص ترور سفیر عربستان از سوی ایران سناریویی ناشیانه بود و به طور قطع به زودی آنها از ایران عذرخواهی خواهند کرد."


در همین رابطه دو بار کاردار سوئیس در غیاب سفیر آن کشور به وزارت امور خارجه ایران احضار و مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی به وی ابلاغ شد و از سوی دیگر، آمریکا و عربستان نیز، دعاوی خود را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند.


 

محمد نوری زاد: فرصتها سر آمده، باید بروند

Posted: 31 Oct 2011 04:25 AM PDT

 جرس: محمد نوری زاد با اشاره به وضعیت جاری و مسایل مبتلا به جامعه می گوید: باید به حاکمان فرصت داد. اکنون این فرصت سرآمده و حجت ها بر صغیر و کبیرشان تمام شده. آنان که باید بروند، باید بروند. این تعارف بردار نیست. تاریخ برای ثبت تغییرهای بنیادین در این ملک پایکوبی می کند.

 

به گزارش کلمه، محمد نوری زاد به ظاهر پر از تناقض است، وقتی که هم از ناامیدی می‌گوید و هم از انرژی. باز سرشار از تناقض به نظر می‌رسد، وقتی که در نامه‌ها به رهبری گاهی لحنش از فرط دلسوزی عاشقانه می‌شود و در همان حال سنگین‌ترین نهیب‌ها را به سوی عالی‌ترین مقام نظام روانه می‌کند. اما صاف و ساده و صادق و بی‌آلایش هم هست؛ آنچنان که نه مخالفانش جز فحش و توهین توانسته‌اند ایرادی به مشی اخیر او بگیرند، و نه دوستانش عمق جسارت او در عبور از خط قرمزهای واهی و ساختگی را به سادگی باور می‌کنند.


سابقه جهادی و انقلابی او از یک سو، و روحیه جسور و انتقادی‌اش از سوی دیگر، چهره‌ای از او به نمایش می‌گذارد که با روح لطیف نویسنده دعاهای انفرادی به سختی می‌خواند. اما نوری‌زاد همین است که هست؛ همان کیهانی سابق که که بی‌پروا از بدکرداری امروز کیهانیان بیزاری می‌جوید، همان نویسنده که شجاعت به خرج داد و اعتراف کرد که او عکس امام را پاره کرده در حالی که همه مدعیان پیش‌تر راه و رسم امام را از بین برده بودند، همان زندانی دیروز که در سلول بود و بر سر زندانبانانش فریاد می‌زد و می‌گفت که آنها زندانی اویند، و همین قلم به دست امروز که وقتی از اتهام تبلیغ علیه نظام برآشفته می‌شود، سوابق تخریبی سراپای نظام را به رخ می‌کشد. شاید اگر دکتر شریعتی امروز زنده بود، او را به نام «ابوذر» یاد می‌کرد و با این برادرش از «اینچنین بود»ها می‌گفت.
 

گفت‌وگوی کلمه با محمد نوری‌زاد، بیش از آنکه یک مصاحبه باشد، یک رنجنامه است، بلکه شاید شرم‌نامه؛ شاید نوعی جمع‌بندی از همه غصه‌های خورده شده در این سالها، و شرمندگی در پیشگاه پاکانی که آرمانشان و جوانانی که ایمانشان به یغما رفت. روایتگر فتح ما، این بار «روایت شرم‌ها و رنجها» را بازگو می‌کند. ببینیم چه می‌خواهد بگوید:

 

اخیرا در یادداشتی به موضوع حصر آقایان موسوی و کروبی پرداخته اید. لحن این یادداشتتان کمی ناامیدانه تر از یادداشت های قبلی است. به خصوص آنجا که به پیشنهادها می رسید، در واقع فقط یک پیشنهاد دارید: اینکه موسوی و کروبی آزاد شوند. در مقدمه اش اما تناقض های این کار را مطرح می کنید، در دو بند بعدی هم باز ناامیدی از اصلاح خطاهای موجود موج می زند.

این ناامیدی را در حالی در یادداشت های شما می بینیم که در نامه هایتان به رهبری، و در دیگر آثار قلمی تان در دو سال اخیر، مدام سعی داشته اید حد وسط را بگیرید و روی امید به اصلاح وضع موجود و تغییر رفتارها سرمایه گذاری کنید. آیا واقعا ناامیدید؟ آیا آنجا که می نویسید “کجاست خردی که در جانِ ناقابلِ ما آتش اندازد و ما را از چنبرِ هوایِ چموشی که دچارش گشته ایم، برهاند؟” احتمال چنین اتفاقی را در افق پیش رو نمی بینید؟

بله، من به صورت ظاهر ناامیدم. سخت. و دل شکسته ام. نیز شاید: ورشکسته ام. چرا که کاخ ها را فرو ریخته و فرصت ها را از دست رفته می بینم. عزمی نیز از جانب متولیان امر برای ترمیم و اصلاح امور و جبران آسیب ها و خسارتهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی نمی بینم. با این همه آیا تن پوشی از ناامیدی به تن کرده ام؟ و رغبتی به رویت فردا ندارم؟ هرگز. باور کنید من سرتا پا انرژی ام. پرانرژی تر از یک جوان برومند. من سر تا پا انرژی ام برای روفتن هرچه نادرستی است. برای روفتن هر آن چیزی که در این سالها به اسم اسلام بر تن ما لباس کرده اند. برای فرو ریختن هر آن چیزی که با فریفتن ما فربگی یافته. به این رسیده ام که حد وسط یعنی همین. یعنی “نه” گفتن به هر زشتی ای که برای فریب ما لباس زیبا به تن کرده.

منظور من از بارش آن همه ناامیدی، تاکید بر این نگرش تلخ است که به طرف مقابل بگویم: فلانی، بدان که ما می دانیم چه ذات درهم پیچی داری. از قرآن قدم که لباس بپوشی، باورت نمی کنیم. اما بله، به خاطر این که اسلحه به کمر بسته ای و از کشتن ما هم واهمه نداری، تحملت می کنیم. موقتا تحملت می کنیم. و باز با این تاکید که: اسلحه ها هم می پوسند و کارکردشان را از دست می دهند. با این توصیف، می بینید که ناامیدی من، نه به قدم های خودم، که به همه ی حنجره هایی مربوط است که حرف از خدا و پیغمبر و مسلمانی می زنند و برای فریب هرچه بیشتر ما خیز برداشته اند.


ما شاهد یک رفتار کلی تری از نظام سیاسی هستیم که شاید طرح بی تعارف آن لازم باشد. انگار نظام می ترسد از اینکه به یک چیزی شبیه آشتی ملی یا عفو عمومی تن دهد. حتی چنین کاری را به شکلی که مستلزم کوتاه آمدن حکومت از موضع خود نباشد و تنها موجب حل بخشی از بحران موجود شود هم نمی پذیرد.

حتی غیر از آشتی ملی و عفو عمومی، راههای دیگری هم پیشنهاد شد. یکی از این راهها را خود شما پیشنهاد کردید، که هر روز انفرادی معادل ۱۰ روز حبس در نظر گرفته شود؛ که اگر چنین می شد، بسیاری از زندانیان سیاسی فعلی به طور عادی و حتی بدون اعلام عفو عمومی، باید آزاد می شدند. واقعا چرا نظام می ترسد؟ آیا راهی وجود ندارد برای پایان دادن به وضعیت فعلی؟ یا اینکه راه هست و اراده ای نیست؟ مشکل در چیست؟

من خودم همین را در زندان، از بازجوی کودن و بی سواد خودم پرسیدم. که: شاه با آن همه تبلیغی که ما از نامسلمانی او هوار کشیدیم، به یک اصولی پایبند بود. از موارد خاص که بگذریم، مثلا به یک زندانی اجازه می داد بعد از اتمام محکومیتش، به سر کار قبلی اش برود. یک دانشجو بعد از زندان به سر کلاسش برمی گشت. یک استاد نیز. هرگز در آن زمان به خانواده ی زندانیان کاری نداشت. حریم خصوصی مردم محترم بود. وقتی هم که دید مردم نمی خواهندش، چمدانهایش را بست و رفت و از وقوع یک جنگ داخلی جلوگیری کرد. و خیلی حرفهای دیگر. که بازجوی بی سواد و کودن من در پاسخ به حرفهای من گفت: شاه همین کارها را کرد که ور افتاد. ما که خیال ور افتادن نداریم!

این که حاکمیت بنای آشتی ندارد، به این دلیل است که نمی خواهد برای طرف مقابل خودش شانی فراتر از فتنه گر و فتنه گران قائل شود. دعوت به آشتی یعنی: نیم حق با من است و نیم دیگرش با شما. و این کم اعتراف نیست. حاکمیت برای اعتراض مردم اگر کمترین بهایی قائل شود، منفذی در سد به ظاهر محکم خود پدید می آورد که همان منفذ کوچک، بساط استحکام او را در هم می شکند.

اجازه بدهید با این نکته به عمق پرسش شما انگشت بگذارم: این داستانی که ما از آن به بیداری اسلامی یاد می کنیم و اصرار داریم از این سیلی که به سمت ما خیز برداشته، دامن برکشیم و خود را از هجوم آن مبرا بدانیم، داستان حتمی این سنت الهی است که: ظلم پایدار نیست. و ما که خود به کانونی از ظلم بدل شده ایم، خواه ناخواه با این سیل مواجه خواهیم شد. این سیل در سال ۸۸ از ایران شروع شده و بعد از سرکوب مردم، موقتا راهش را به جوامع عربی کج کرده است. قطعا این سیل به بستر اصلی اش بازخواهد گشت و بساط ظلم را در این ملک برخواهد چید.


جناب آقای نوری زاد! اجازه بدهید بحث را با نامه چند روز قبل آقای تاجزاده به مقام رهبری ادامه دهیم. در این نامه به دو سه ایراد فاحش اخلاقی- اسلامی در رفتار ماموران بالادست و پایین دست نظام اشاره شده بود. از جمله اینکه کمک مالی به خانواده زندانی، جرم تلقی می شود؛ یا اینکه همسر متهم را بازداشت می کنند یا تحت فشار قرار می دهند تا همسر زندانی اش را بشکنند. آقای تاجزاده تعبیر به سراشیبی سقوط اخلاقی و معنوی نظام کرده بود. شما هم نمونه هایی از این دست را سراغ دارید؟ و به چنین سقوطی باور دارید؟

نامه ی نهم من به رهبر جمهوری اسلامی ایران آماده ی انتشار است. من حتی فایل صوتی آن را نیز با صدای خودم آماده کرده ام. بدون این که از نامه ی آقای تاجزاده خبر داشته باشم، من نیز در نامه ی نهم به فاجعه هایی از این دست اشاره کرده ام. سقوط اخلاقی در این ملک به جایی رسیده که می توان ادعا کرد: جمهوری اسلامی در خراش انداختن که نه، در دریدن اخلاق به یک شگرد کم نظیر دست یافته است.

در آن نامه به رواج یک خصلت ناپسند اشاره کرده ام که متاسفانه همه جایی و همگانی شده. در مشهد مقدس به یک محفل علمی رفتم. هفتاد عالم روحانی از سی ساله تا هفتاد ساله در آن مجلس حضور داشتند. پیش از شروع سخن، یک عالم روحانی شصت و پنج ساله، یک سینی آورد و همگان، طبق یک سنت جاری، تلفن های همراه خود را در آن سینی گذاردند و همو سینی را به جایی دور برد و جلوی یک تلویزیون روشن گذاشت و خود برگشت. آسیب های اخلاقی در حوزه های امنیتی به فاجعه هایی در افتاده که جز با سقوط همه جانبه ی کانونی که به عمله ها و کارگزاران این فاجعه اکسیژن می رساند، مرمت و مداوا نمی شود.


این فقط حرف ما و شما و آقای تاجزاده و خلاصه منتقدان حاکمیت فعلی نیست. شبیه همین سخنان را آیت الله استادی امام جمعه سابق قم نیز که در بسیاری موارد مدافع حاکمیت و رهبری فعلی است، مطرح کرده بود. ایشان گفته بود جمهوری اسلامی در هر زمینه ای موفق بوده باشد، در زمینه اخلاقی پیشرفتی نداشته ایم، یا شاید تعبیر شکست و پسرفت را مطرح کرده بود. یا آیت الله مظاهری در اصفهان یا آیت الله جوادی آملی و یا برخی دیگر از علمای منتقد وضع موجود هم همین مضمون را طرح کرده بودند. از مردم هم بسیار می شنویم که می گویند قبل از انقلاب، دینداران دیندارتر بودند و مسلمانی ها واقعی تر بود و حالا جامعه پر شده از ریا و دروغ و بی اخلاقی و …

حالا به نظر شما با اینکه اجماعی قابل توجه، هم در بین علما و هم در بین مردم، درباره کارنامه اخلاقی نظام وجود دارد، چرا کسی کاری نمی کند؟ چرا فریادی از حوزه های ما، از علمای ما، از دردمندان ما بلند نمی شود؟ چرا نه در حاکمیت و نه در روحانیت، عزمی برای واکنش به این وضعیت قهقرایی و یک انقلاب اخلاقی و ایمانی نمی بینیم؟

علمای ما درمجموع یا نمک گیر حاکمیت اند و نبض اسلامشان را با حاجت های حاکمیت تنظیم می کنند، یا چنان از بلایی که شعبان بی مخ های مذهبی به سر آقایان منتظری و صانعی آوردند، به آغوش ترسی فراگیر خزیده اند که نای اعتراض حتی به جزییات امور نیز ندارند. البته این علمای ترسو، اسم این سکوت دهشتناک خود را با “نکند اسلام آسیب ببیند” آذین بسته اند. به همین دلیل است که در این میان، تنها دو نفر از آنان زده اند به سیم آخر. یکی جناب بیات و دیگری جناب دستغیب. این دو بزرگوار به زعم ماست که زده اند به سیم آخر، و حال آنکه نه، آنان بدیهی ترین باورهای دینی خود را که دیگران شهامت ابراز آن را ندارند، به زبان می آورند و مخاطرات این صریح گویی و نترسیدن خود را نیز پذیرفته اند. من یادداشتی دارم با عنوان “خودسوزی آیت الله های ایران”. در این یادداشت، راه برون رفت از حادثه های خونین سرزمینمان را در به سیم آخر زدن هشتاد عالم دینی دیده ام. که این هشتاد نفر اگر به پیشنهاد من تن دردهند، ما را از سرانجامی چون وقایعی که این روزها در سوریه رخ می دهد، پرهیز خواهند داد.


بعضی از همراهان و همفکران جوان تر ما می گویند تا کی همینطور بگوییم و پاسخی نگیریم؟ همه می دانیم که وضع موجود با آرمان های پیشین سازگار نیست. اما چه کنیم؟ در همین نامه اخیر آقای تاجزاده صراحتا می نویسند نه از رهبری خواسته ای دارند، نه انتظار تغییر رفتارشان را دارند و نه توقع دیگری. بیشتر به نظر می رسد قصد نوعی اتمام حجت دارند، و یا همان چیزی که خودشان گفته اند، یعنی یادآوری آرمان ها و مسیری که قرار بود طی کنیم و نشد. یا به قول آیت الله موسوی اردبیلی، چه می خواستیم و چه شد! نامه های خود شما هم همینطور بوده، در خیلی مواقع شما آرمان ها را یادآوری کرده بودید، هشدار و انذار داده بودید، دردها را گفته بودید و درمان طلبیده بودید. اما ظاهرا هیچ خبری از آن طرف نیامده؛ هیچ هشداری شنیده نشده و هیچ اعتنایی به این تذکرها و امر به معروف ها و اتمام حجت ها و … هرچه اسمش را بگذاریم، نشده است. چه باید کرد؟ چقدر باید گفت؟ تا کجا باید خار در چشم و استخوان در گلو ماند؟

درخت اعتراض مردم و خواست های بحقشان رشد کرده و ثمر داده است. باید صبر کرد این ثمر برسد. شتاب نباید کرد. با کمی صبوری محصول این درخت تناور خواهد رسید. شاید بگویید: می آیند و این درخت را از بیخ و بن اره می کنند. می گویم: اگر این کار شدنی بود، شوروی سابق اکنون بود و بالای سرما عربده می کشید. به سنت های ابدی و حتمی هستی نمی توان اره کشید. ظلم رفتنی است. حتما.


اما بالاخره ما با سنگ که طرف نیستیم! اینهمه دلسوزی و غمخواری و هشدار و انذار، نباید پاسخی یا اثری داشته باشد؟ نامه های خود شما، آیا تا به حال جوابی دریافت کرده؟ آیا تاثیری از آنها در تغییر رفتارها دیده اید؟ و یا لااقل در شرمندگی ماموران و صاحبان رفتارهایی که نه با آرمان ها می خواند و نه با ایمان ها؟

من از جانب مخاطب مستقیم نامه هایم تاکنون جوابی دریافت نکرده ام. به جز یک بار در زندان. که نامه ای محرمانه برای ایشان نوشتم و در امتداد نامه های پیشین از ایشان خواستم به آشتی ملی روی برند. این نامه ظاهرا – آنطور که پاسداری به داخل سلول من آمد و گفت – توسط ایشان مطالعه شده بود. بله، این یک اصل اساسی رویه های جاری حاکمیت است. که نباید به طرف مقابل رو داد و تحویلش گرفت.


بگذریم! یک سوال متفاوت؛ چندی قبل خبری منتشر شد درباره سه سرباز زندان اوین که گفته می شد نامه های شما و آقای تاجزاده را به بیرون انتقال داده اند. ماجرا چه بود و از وضعیت آنها خبری دارید؟ به نظر خود شما واقعا این کار جرم است؟ آن هم در حالی که بسیاری از فلسطینی ها در زندان های رژیم صهیونیستی از اینترنت و ارتباطات مختلف بهره مندند، یا نه فقط در بعضی کشورهای دیگر، بلکه در همین ایران معاصر خودمان مواردی بوده که کسانی از داخل زندان، نامزد انتخابات می شده اند و رای هم می آورده اند. یعنی اینقدر امکان ارتباط و حضور اجتماعی بوده؛ آن وقت اینجا کسی زندانی می شود، به خاطر اینکه به یک زندانی کمک کرده نامه بنویسد یا یادداشتش را بیرون بفرستد!

این سه سرباز نوشته های ما را بیرون نمی بردند بلکه برای ما خرید می کردند. مثل کاغذ یا مایحتاج روزانه. حتی برای من وسایل نقاشی می خریدند. مثل رنگ. قلم مو. درباره ی نوشته ها نیازی به سربازان نبود. ما نوشته های خود را روی شیشه سالن ملاقات می گذاشتیم و اعضای خانواده ما آنها را رونویسی می کردند. بعدها که متوجه شدند، ما را ممنوع الملاقات کردند.

اما درباره روح پرسش شما می گویم: اینجا ایران است. با اسلامی که به زور از پی می کشد. فیلم سینمایی “راه” را یولماز گونی از داخل زندان کارگردانی کرد. او می نوشت و بیرون می داد و دستیارش همانها را می گرفت. فیلمی که بنای فرهنگ و کاستی ها و زشتی های اجتماعی و قراردادهای نادرست اجتماعی ترکیه را به چالش کشید و در سطح جهان نیز درخشید.

اینجا ایران است دوست من. به حکمی که برای آقای جعفر پناهی و خانم نسرین ستوده بریده اند توجه کنید. یا مگر مستند سازان ما را بلافاصله با جاسوسی درنیامیختند؟ با انتشار اسمشان در کیهان؟ اما هنوز که هنوز است ما اسمی از روبندگان ذخایر پولی این سرزمین فلک زده نشنیده ایم. مثلا آبروی مومن باید حفظ شود!


بگذارید بیشتر به این بحث مقایسه بپردازیم. یک اتفاقی که با توجه به گسترش ارتباطات جهانی و کمرنگ شدن مرزها افتاده، پررنگ شدن نقش عنصر مقایسه در ذهنیت ما و همگان است. زندانی ما، وضعیت خود را با زندانیان دیگر کشورها مقایسه می کند، مردم ما معیشت دیگران را می بینند و قیاس می کنند، روزنامه نگار ما دنبال الگوهای جهانی می رود، در زمینه حقوق بشر معیارهای جهانی مقبول و مدنظر قرار می گیرد و همینطور در همه حوزه ها. به نظر شما جمهوری اسلامی و جامعه ای که در این سه دهه ساخته شده، در مقایسه های منطقه ای و جهانی چه وضع و جایگاهی پیدا می کند؟

در صف ضایع کنندگان اسلام و خدا و پیغمبر و بالاکشان حقوق مردم!


این رویکرد مقایسه ای مهم است. همین رویکرد را خود شما یک بار در نامه ای، درباره وضع ایران و آمریکا داشتید. در آن نامه، در عین رد و طرد سلطه جویی ها و نگاه های شیفته و آرمانی به آمریکا و … نشان دادید که به رغم همه ادعاها نتیجه کار ما تا چه حد از وضعیت دشمن ما عقب تر است، کما اینکه حتی از آرمان های خودمان هم عقب تر است. حتی این مقایسه را گاهی عوام در نسبت با زمان شاه، و برخی نخبگان در قیاس با فضای باز اول انقلاب مطرح می کنند. این مقایسه ها چه تبعاتی برای نظام موجود دارد و چه تاثیری بر آرمان و ایمان مردم ما می گذارد؟

این مقایسه ها اخیرا پا گرفته، وگرنه ما تا همین چند سال گذشته از این حرفها نمی زدیم. علتش را در این می دانستیم که باید به حاکمان فرصت داد. اکنون این فرصت سرآمده و حجت ها بر صغیر و کبیرشان تمام شده. آنان که باید بروند، باید بروند. این تعارف بردار نیست. تاریخ برای ثبت تغییرهای بنیادین در این ملک پایکوبی می کند.


سوال آخر را به بحث مفاسد اخیر اختصاص می دهیم. ما شش سال است که یک دولت مدعی عدالت داریم. رهبری خود مدعی قضیه است و می گوید ده سال است شعار مبارزه با فساد می دهد. پس چرا کار حاکمیت به اینجا رسیده؟ خود شما و خیلی های دیگر در دو سال اخیر و قبل از آن هشدارهایی درباره مفاسد اقتصادی و ریشه های فرهنگی و سیاسی آن داده بودید که ظاهرا شنیده نمی شده. مثلا بحث مخابرات و سپاه که در یکی از نامه هایتان اشاره کردید.

جالب است که ما ظاهرا یک حاکمیت یکدست هم داریم و می توان حدس زد که بسیاری از پرونده های مشابه لاپوشانی می شود و یکی دو موردی که تاکنون افشا شده هم به خاطر دعواهای سیاسی و انتخاباتی بوده.

حالا با شناختی که شما از ساختار فعلی دارید، اگر بخواهید به مردمی که سوال های زیادی در این باره دارند پاسخ بدهید، آیا این سه هزار میلیارد و یکی دو مورد مشابه مطرح شده را باید نوک کوه یخ دانست؟ و چه شده که فساد در نظام ما تا این حد گسترده شده که الان بالا و پایین همه از این وضعیت می نالند؟

این مدلی که: نظارت دستگاههای نظارتی به هیچ گرفته شود، و قانون به طنزی مستمر بدل شود، و نمایندگان مردم در پوسته ای از ترس فرو شوند و شهامت سربرآوردن نداشته باشند، ناگزیر ما را به اینجا می رساند که رسانده است.

اگر رهبر ما خود شخصا به دستگاههای نظارتی اجازه واکاوی در چندوچون پولی دستگاههای تحت امر مستقیمش را می داد و از آنها می خواست مرتب به مردم گزارش بدهند، دیگران اینگونه در روبیدن اموال عمومی مردم حریص نمی شدند.

دوست من، سر این رشته را رها کن. ردپای دزد را در آن سوی دیوار خانه مجوی. دزد هموست که ما او را به نگاهبانی گمارده ایم. داستان سهام مخابرات و بالا کشیدن آن توسط سپاه همان نوک کوه یخ است. ما ظاهرا انقلابمان را به این پاسداران سپرده بودیم تا برای ما پاسداری اش کنند. ادامه ی این حکایت را به عهده ی “برادران قاچاقچی” می گذارم.

سخنرانی میر حسین موسوی در همایش تشکل و تحزب

Posted: 31 Oct 2011 03:17 AM PDT