جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


پاسخی به شریعتمداری؛ منطق استالینی و خوارجی کیهان

Posted: 06 Oct 2011 07:41 AM PDT

علی مزروعی

در پی انتشار خبر صدور حکم ظالمانه شش سال زندان علیه آقای محسن آرمین و اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در محکومیت صدور احکام اعدام و زندان علیه معترضان و منتقدان از جمله آقای آرمین، نماینده ولی فقیه در کیهان طی دو مطلب پیابی در روزهای یک شنبه و دو شنبه اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه را دلیلی بر وابستگی وی و دیگر شخصیت‌های اصلاح طلب به بیگانگان اعلام کرده و علت عدم موضع گیری بنده به این موضوع را تأییدی بر تحلیل خود ذکر کرده است.

نماینده ولی فقیه در این دو مطلب کوتاه تحت عنوان " خبر ویژه " از هیچگونه فحاشی و هتاکی دریغ نورزیده است. «عوامل پشت پرده آشوب‌های خیابانی»، «حمايت از فتنه گران و عوامل ناآرامي و آشوب»، کسانی که «تمام قد خود را در اختيار بيگانگان قرار داده اند»، «چریک‌های پشیمان و شرمنده»، کسانی که در گذشته «ژست مبارزه با امپرياليسم آمريكا» داشته اند، کسانی که «دچار ارتجاع فكري و عملي» شده اند،‌« تسليم طلب» و « افراطي» اند، کسانی که در« پروژه براندازي آمريكا و اسرائيل به ايفاي نقش پرداختند»، « عناصر فرصت طلب»، «استحاله طلب» ،و«خائن به کشور و ملت» برخی از عناوین اتهامی و به تعبیر واقعی فحاشی‌ها و پرده‌دری‌های این آقای «شریعتمدار» مدافع دین و ولایت و حامی انحصاری دین و انقلاب آن هم در دو «خبر ویژه» چند خطی علیه اصلاح طلبان به ویژه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که در آزادترین کشور جهان و در سایه حاکمیتی بی نظیر در تاریخ ایران به ویژه از مشروطه به این سو، ازکمترین امکان دفاعی برای پاسخگویی برخوردار نیستند چراکه یا در پشت میله‌های زندان اند و یا با دهانی بسته در انزوا به سر می‌برند. جالب این که تمام این هتاکی‌ها و حدیث نفس‌ها تنها با این هدف مطرح شده است که به خواننده بگوید: بنده «جرات مرزبندي با مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس » را ندارم و «با وجود سپري شدن 3 روز از اين موضع گيري صريح دولت آمريكا، هيچ يك از اعضاي مركزيت سازمان حاضر به اعتراض در اين زمينه نشده اند»


با خواندن این دو خبر ویژه اولین سؤالی که به ذهن هر خواننده معمولی می رسد این است که بیان این نکته که نیازی به این همه اتهام زنی و فحاشی و هتاکی ندارد. اما منطق دیکتاتوری رسانه و تبلیغات جزاین اقتضا نمی‌کند که به خواننده کیهان نباید اجازه فکر کردن داد و از اینرو باید خبر سازی کرد و آنرا چنان در فضا و متنی سنگین و لبریز از تهمت و افترا و ارعاب و فحاشی تنظیم کرد که خواننده جرأت نکند جز آن چه دیکتاتور می‌خواهد و اراده می‌کند نتیجه گیری کند. من از این فحاشی‌ها در می‌گذرم زیرا تفکر و روحیات آقای شریعتمداری را که با کمال تآسف امروز به منش و روش حاکم تبدیل شده است، به خوبی می‌شناسم و از ایشان انتظاری جز این ندارم که اگر غیر از این می‌کردند و می‌نوشتند موجب شگفتی بود. از این رو ضمن طلب شفای عاجل برای وی به ذکر چند نکته بسنده می‌کنم.


۱- اتهاماتی نظیر «براندازی» ،‌ «عامل آشوب‌ها و ناآرامی‌ها» ، «خیانت به کشور»، «وابستگی به بیگانه» علیه همفکران اصلاح طلب بنده و صدها زندانی معترض به کودتای انتخاباتی تنها زاییده ذهنیت متوهم و مضطربی است که ناتوان از محاسبه خود، نتایج سوء رفتار‌ها و عملکردهای خویش را توطئه بیگانه می پندارد و به جای دیدن مسیر آشکار انحطاط خویش نور افکن به دست این جا و آن جا در پی یافتن ردپایی از عوامل دشمن و توطئه بیگانه است. ذهنیت متوهمی که به همان اندازه که از پذیرفتن خطای در تشخیص و اشتباه در فهم خویش گریزان است،‌ از انتساب نتایح بی تدبیری‌ها و بی درایتی های خود به دشمن به وجد می آید. ذهنیتی که با کمال تآسف امروز بر مقدرات این ملت حاکم شده و کشور را هر روز بیش‌تر و بیش‌تر به سمت بحران و سقوط سوق می دهد.


اصلاح طلبان بارها گفته‌اند که برخلاف ظاهر آوانگارد این منطق عقیم، ارجاع همه مشکلات و بحران‌ها و اتفاقات به دشمن، به معنی پذیرش فعال مایشاء بودن دشمن است. بدین معنی است که دشمن هر کاری که بخواهد با ما می‌کند و هر بحرانی را اراده کند می آفریند. و این یعنی بی عرضگی و بی کفایتی مضاعف. ما بارها گفته‌ایم تحرکات و ابتکارات سوء دول مخالف و حتی غیر مخالف اما دارای مصالح و منافعی متضاد را نفی نمی کنیم اما ندیدن و یا نپذیرفتن لجوجانه اشتباهات و خطاهای فاجعه بار خویش و نوشتن تمامی بی‌کفایتی ها و بی تدبیری‌های خود به پای دشمن روشی است که در صورت تداوم و نهادینه شدن ، آن چنان که امروز شده است، کار را به جایی خواهد رساند که ما را از وجود دشمن و توطئه‌های وی بی‌نیاز می‌کند، چنان که امروز چنین کرده‌ است. مشکلی که با تدبیری ساده قابل حل بود و اگر ریگی به کفش نبود با تعیین هیئتی بی طرف صحت و سقم اعتراض معترضان به نتایج انتخابات به راحتی قابل اثبات بود بر اثر همین ذهنیت متوهم و مشوش و با بی‌درایتی و بی کفایتی به چنان فاجعه و بحرانی انجامیده که کشور هنوز از زیر بار آن کمر راست نکرده است و آن گونه که پیداست به این زودی‌ها کمر راست نخواهد کرد. به راستی از ذهن‌های متوهمی که گرانی گوجه فرنگی و افزایش میزان افسردگی زنان و فساد جوانان در قم و حتی اشتباه ساده یک مجری تلویزیون را توطئه دشمن می بینند چگونه می‌توان انتظار داشت که بپذیرند آن اعتراضات نه توطئه دشمن و انقلاب مخملی و ... بل نتیجه طبیعی اعمال نفوذها و نقض قانون‌ها و سوء استفاده‌های پنهانی از قدرت بود که سردار مشفق تنها به بخشی از آن اعتراف کرد. انتشار بدون شرح احکام دادگاه‌های نمایشی طی این دو سال کافی است تا همگان دریابند اتهاماتی نظیر «براندازی» و «عامل آشوب» و «عامل بیگانه» بودن و ... در باره زندانیان سبز و اصلاح طلبانی نظیر آرمین تا چه اندازه مضحک و بی‌پایه و در عین حال ظالمانه است. من یقین دارم آن زمان آقای شریعتمدار به رغم تمام استعدادی که در عدم درک حقیقت دارند، به این نتیجه خواهند رسید که امثال قاضی صلواتی نه به دلیل ترس از آخرت و نه به دلیل نگرانی از نقض بدیهی ترین موازین قانونی بلکه حتی اگر به فکر آبروی خود بودند چنین حکمی را (نمی‌گویم انشاء) امضا نمی‌کردند.


۲- نه این بار اولی است که آقای شریعتمدار مخالفان فکری و سیاسی خویش را به استناد گفته یک مقام ویا حتی نوشته یک روزنامه آمریکایی به وابستگی به آمریکا متهم می‌کند و نه آقای شریعتمداری و همفکرانش در حاکمیت اولین کسانی هستند که به این روش متوسل می‌شوند. آقای شریعتمداری و همفکرانش این اخلاق استالینی را از منافقین به ارث برده‌اند. آنان که در زمان شاه در زندان بودند به خوبی به خاطر دارند که منافقین در زندان هر کسی را که با افکارشان مخالف بود متهم به وابستگی به پلیس و ساواک می‌کردند. ذهن مطلق گرا و انحصار طلب مسعود رجوی اساساً نمی‌توانست بپذیرد که کسی می‌تواند افکار او را قبول نداشته باشد و درعین حال به شاه وابسته نباشد. بنابراین اگر خدای نکرده مأموری در زندان به هر دلیل و علت و انگیزه‌ای با چنین فردی اندکی ملاطفت به خرج می‌داد،‌ آیه‌ای آسمانی و بینه‌ای غیر قابل انکار در اثبات وابستگی وی به رژیم و نیز در اثبات این منطق علیل به دست آمده بود که میان ما و دشمن موضع سومی وجود ندارد هرکس با ما نیست با دشمن است. برعکس اگر رژیم بزرگ‌ترین انعطاف‌ها را در برابر گروه رجوی به خرج می‌داد مثلاً حکم رجوی را از اعدام به حبس تقلیل می‌داد،‌نه تنها نشانه وابستگی منافقین به پلیس و ساواک نبود بلکه نشانه عقب نشینی رژیم در برابر قدرت و اقتدار آنان بود. در تاریخ اسلام نیز خوارج پیشانی پینه بسته چنین منطقی داشتند در ذهن علیل آن ها نمی‌گنجید که کسی می‌تواند مسلمان باشد اما دیدگاه آنان را قبول نداشته باشد. هر که با ایشان مخالف بود، کافر بود و مهدور الدم. آقای شریعتمداری و دوستانش شاگرد همان مکتب اند. اگر یک مقام آمریکایی بلکه حتی یک روزنامه از میان هزاران هزار روزنامه در آمریکا و اروپا به هر دلیل و علت و انگیزه‌ای موضعی در تأیید رقبا و یا در تقبیح اقدامات خشونت طلبانه ایشان در برابر رقبا اتخاذ کند ، بهترین دلیل و مدرک بر وابستگی رقبا به آمریکا و انگلیس و جیره خواری و مزدوری آن هاست اما اگر همان‌ها به نحوی صریح‌تر و آشکارتر از آقایان تعریف و تمجید کنند، نشانه آن است که دشمن ناگزیر از اعتراف به قدرت ایشان شده است و تیتر یک کیهان می شود!


اگر صدور و اجرای احکام ظالمانه علیه منتقدان و اقدامات خشونت بار علیه معترضان بهانه‌ای شود تا مقامات آمریکایی در چارچوب منازعه تبلیغاتی و سیاسی خود با حاکمیت ایران این رفتار را محکوم و از آن بهره برداری کنند،‌ مطابق این منطق استالینی بهترین سند در اثبات وابستگی منتقدان و مخالفان به دست آمده است اما اگرچندین دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آمریکا طی گزارشی اعلام کنندکه ایران برنامه دستیابی به بمب هسته‌ای ندارد،‌ دلیلی بر حقانیت ادعاهای آقایان است که دشمن هم مجبور به اعتراف به آن شده است. اما اگر همین گزارش در زمان دولت آقای خاتمی منشتر می‌شد از نظر آقای شریعتمداری باید بررسی می‌شد خاتمی چه ضعفی از خود نشان داده که آمریکا موضعی در تأیید دولت او اتخاذ کرده است؟این خود شیفتگی و خود محور بینی موجب شده است آقایان خود را عین حق و حقیقت و بلکه معیار حق و باطل ببینندو همه را با این شاخص اندازه گیری وبا این چوب برانند.
اگر آقایان به هر علت و یا دلیل و انگیزه‌ای حرکت مردم مصر را بیداری اسلامی اعلام کنند، انتقاد آمریکا از رفتار مبارک با معترضان نشانه آن خواهد بود که آمریکا در برابر اراده مردم مسلمان مصر مجبور به عقب نشینی و دست کشیدن از حمایت مبارک شده است اما اگر آمریکا از احکام سنگین دادگاه‌های ایران انتقاد کند نشانه وابستگی معترضان خواهد بود.


اگر بخشی از مردم لیبی با حمایت هواپیماهای ناتو قذافی را سرنگون کنند، قیام لیبی اسلامی و مصداق بیداری اسلامی است اما اگر همین آمریکا و اروپا جنایات رژیم سوریه را علیه مردمش محکوم کنند و خواهان تن دادن این رژیم به خواست مردمش بشوند، تحولات سوریه توطئه آمریکا و ملت مسلمان سوریه آلت دست آمریکا و مشتی آشوب طلب معرفی می‌شوند.
اگر یک روزنامه اسرائیلی موضع اصلاح طلبان را تأیید کند، اصلاح طلبان وابسته به صهیونیست هستند اما اگر وزیر دفاع رژیم صهیونیستی به صراحت بگوید خدمتی که آقای احمدی نژاد به اسرائیل کرد در طول پنجاه سال اخیر هیج کس به اسرائیل نکرده،‌نشانه کینه توزی و خشم اسرائیل تلقی می‌شود. از این گونه مواضع دوگانه متضاد و یک بام دو هوای آقایان مثال بسیار می توان زد که از آن می گذرم.


بدیهی است که حکومت‌ها هر یک استراتژی و تاکتیک‌های خاص خود و معطوف به مصالح ملی خویش را دارند. مواضع آن ها درچارچوب این استراتژی ‌ها و تاکتیک‌ها می‌تواند در برخی موارد همسو و یا نا همسو با برخی کشورها و حتی دشمنانشان باشد. در ماجرای حمله آمریکا به افغانستان ژنرال‌های آمریکایی از همراهی و مساعدت ژنرال‌های ایرانی در ایجاد فرودگاه تاکتیکی در شمال افغانستان تشکر و قدردانی کردند. در عراق منافع و مصالح مشترک آمریکا و ایران حتی به مذاکرات و همکاری‌های میان این دو کشور منجر شد. اگر قرار باشد موضع یک کشور نسبت به برخی جنبش‌ها و حرکت‌های داخلی نشانه وابستگی آن جنبش‌ها باشد آن هنگام باید تحلیل چپ‌های کوتاه فکر را در جریان انقلاب که انقلاب را دست پخت کنفرانس گوادلوپ تحلیل می‌کردند، پذیرفت و یا با گروه فرقان که امام خمینی را وابسته به امپریالیسم فرانسه ارزیابی می‌کرد، همراه شد و یا همراهی بی بی سی را در جریان انقلاب را دلیل وابستگی انقلاب به انگلستان گرفت و یا... سقف آقای شریعتمداری و همفکرانشان از گروه فرقان و چپ‌های ارتدکس دوران انقلاب فراتر نمی‌رود اما این امر نمی‌تواند واقعیات را تغییر دهد.


آقای شریعتمداری  می‌توانند همچنان به این منطق عقیم دل ببندند و عامل بدان باشند اما تا آنجا که به من ودوستان اصلاح طلبم مربوط است ما از آغاز که قدم در راه مبارزه اصلاح طلبانه برای مبارزه با انحراف‌ها و کژی هایی گذاشته‌ایم که افکار و اعمال آقای شریعتمداری و همفکران و حامیانش یکی از مصادیق آن است، با خدای خود عهد بسته‌ایم نه به تعریفها و تأیید‌های این و آن دل ببندیم و غره شویم و نه از توپ و تشر و تهدید و گرفتن و بستن بترسیم و میدان را خالی کنیم.


۳- روزنامه کیهان و دیگر مطبوعات و سایت‌ها و رسانه های خبری وابسته به اقتدراگرایان حاکم،‌ طی این چند روز با درج مطالب متعدد بر این نکته تمرکز کرده‌اند که فلانی و دوستانش چرا در برابر اظهارات مقامات آمریکایی در انتقاد به حکم صادره سکوت کرده و آن را محکوم نمی‌کنند.
این تبلیغات مرا به یاد داستان کسی می‌اندازد که گاوش را دزدیده بودند و همسایگان هریک به اظهار نظر در باره این موضوع پرداختند یکی می‌گفت چرا در طویله‌اش را محکم نبسته بود. یکی می‌گفت چرا دیوار خانه اش را کوتاه ساخته بود، یکی می‌گفت چرا در خانه را قفل نکرده بود. یکی می‌گفت... صاحب گاو فریاد برآورد که از میان این مردم یکی نمی‌گوید چرا دزد گاو مرا دزدیده ظاهراُ از نظر شما هیچ گناهی متوجه دزد نیست و ظاهراُ گناهکار اصلی من هستم. ماجرای بنده و امثال بنده بی شباهب به صاحب آن گاو نیست. صدور و اجرای احکامی ظالمانه که با بدیهیات اولیه موازین حقوقی ناسازگار است آن چنان که درفردای این کشور مایه لطیفه و طنز تلخ نسل‌های بعدی خواهدشد،‌ آقای شریعتمداری و همفکرانش را به صرافت نمی آندازد که آخرصدور و اجرای این احکام ظالمانه و غیر انسانی برای چه جرمی و به چه گناهی؟ و چرا باید چهره‌های شناخته شده و امتحان پس داده این نظام به اتهام انتقاد و اعتراض به روش های فلاکت باری که آثار آن امروز بر همگان آشکار شده و بیان واقعیاتی در باره دولت مستقر، که امروز دوستان آقای شریعتمداری پس از چند سال بدان پی برده و تکرارش می‌کنند، باید به حکم‌‌های سنگین محکوم شوند؟ چرا با صدور این احکام ظالمانه و قتل و شکنجه معترضان و محروم کردن ناراضیان از بدیهی ترین حقوق شهروندی نظیر حق ادامه تحصیل و شغل و ... کشور را در معرض تبلیغات منفی در سطح جهان قرار داده و آبرو و اعتبار ایران را به باد می‌دهند؟ آری به جای آن که دوستان و همفکران خود را به خاطر این اقدامات آبروبرباد ده محکوم کنند ما را محکوم می‌کنند گویی ما مسؤل اظهارات مقامات آمریکایی هستیم نه کسانی که عوامل و مریدانشان با جنایت و تجاوز و کشتار و ضرب و شتم زن و مرد و پیر و جوان در خیابان‌ها و حبس شکنجه هزاران تن در زندان‌ها عملاُ در افکار عمومی به اعتراض و محکومیت کشورهای دیکر علیه خود وجاهت می‌بخشند.


۴- سخن آخر را با این ضرب المثل پرمغزرایج بپایان می برم :" دشمن دانا بلندت می کند ، بر زمینت می زند نادان دوست " قطعا آمریکا مصداق دشمن دانای جمهوری اسلامی ایران است که برای تامین منافعش از هر راه و شیوه ای اقتضا کند عمل کرده و می کند اما این دشمنی جمهوری اسلامی ایران را بلند کرده است ولی متاسفانه و سوگمندانه باید گفت این دوستان نادان نظام امثال اقای شریعتمدار و همفکرانش هستند که دارند کار دشمن را به نتیجه رسانده و جمهوری اسلامی ایران را بر زمین می زنند، آنهم زمینی که دیگر نتواند بلند شود!

*منبع:
نوروز

اعتراض دانشجویان به تفکیک جنسیتی در دانشگاه زنجان

Posted: 06 Oct 2011 07:26 AM PDT

جداسازی همچنان اعمال می شود

جرس: چند صد تن از دانشجويان دانشگاه زنجان در اعتراض به اجرای «طرح جداسازی جنيستی در بوفه اين دانشگاه، جداسازی اتوبوس های سرويس دانشجويان و همچنين اجرای طرح تفکيک جنيستی در کتابخانه ی فنی و مهندسی»، روز سه شنبه در محوطه اين دانشگاه تجمع اعتراضی برپا کردند.

 

 

به گزارش دانشجونيوز، در ادامه تجمعات اعتراضی دانشجويان دانشگاه های ايران از جمله دانشگاه اميرکبير، دانشگاه کردستان، دانشگاه شهر کرد،و دانشگاه يزد،  سه شنبه ۱۲ مهر دانشگاه زنجان نيز ميزبان اعتراض چند صد تن از دانشجويان اين دانشگاه در محوطه ی فنی جلو دانشکده ی مکانيک تجمع کرده و شعارهايی در اعتراض به ايجاد محدوديت های جديد توسط مسئولين سر داده اند.

 يکی از شعارهای اعتراضی اين دانشجويان «دانشجو مي مرد ذلت نمی پذيرد» بوده است.

 

يکی از موارد اعتراضی دانشجويان در ارتباط با «اجرای طرح جدا سازی کامل بوفه» بوده که قبلا ديواری شيشه ای قسمت دختران را از پسران  جدا می کرد.

اين دانشجويان همچنين به «جداسازی جنسيتی اتوبوس های سرويس دانشجويان» که باعث صرف انرژی و سوخت اضافه می شود و «جداسازی کتابخانه ی فنی و مهندسی» که سال قبل جدا شده بود ، نيز اعتراض کرده و خواستار متوقف شدن اين طرح ها در دانشگاه شده اند.

در ادامه اين تجمع، فرجی، نماينده ی نهاد رهبری نيز در ميان تجمع کنندگان حضور يافته با ادعای اينکه «رسيدگی به اعتراض دانشجويان وظيفه ی شرعی و عقلی آنان است» گفته است: «سه سال است که مسئولين مشغول بررسی طرح جداسازی هستند و اين طرح به نفع خود دانشجويان است.»

 

در پی حضور اين مسئول دانشگاهی در ميان تجمع کنندگان، دانشجويان معترض، او را مورد خطاب قرار دادند و پاسخ به سئوالاتی را از وی مطالبه کردند؛ پرسش‌هایی از قبيل «چرا اين هزينه ی مازاد به وجود آمده از جداسازی سرويس ها را خرج دانشجو نمی کنيد؟ چرا می گوييد که دانشگاه پول ندارد و به اين شکل بودجه را هدر می دهيد؟  چرا کسی نمی تواند با همسرش در کتابخانه درس بخواند؟ مگر خريد دختر و پسر از يک باجه مشکلی برای کسی به وجود می آورد يا به دين ما آسيب می زند؟ چرا کسی نمی تواند با همکلاسی اش که از لحاظ درسی بالاتر است و از جنس مخالف است درس بخواند؟»

 

در پايان، اين مسئول دانشگاهی تغييرات در دانشگاه را مشروط به حضور رييس اين دانشگاه کرده است.

تغييرات و محدوديت هايی که طبق گفته اين دانشجويان در دوران غيبت شخص رياست دانشگاه ايجاد شده است.

 

با وجود اين دانشجويان معترض دانشگاه زنجان اعلام کردند که اگر تا شنبه و پس از بازگشت رئيس دانشگاه از مسافرت، طرح جداسازی متوقف نشود، يکشنبه هفته آينده دوباره تجمع اعتراضی برگزار خواهد شد.

با شروع ترم تحصيلی جديد دانشجويان در ايران بسياری از دانشگاه ها ايران با تفکيک جنسيتی در ارائه دروس به دانشجويان، عملا مقدمات جدايی کامل دانشجويان دختر و پسر را در دانشگاه ها فراهم آورده اند.

البته در موارد بسياری نيز اين طرح با هزينه های اضافه و همچنين با ايجاد مشکلات جديدتر برای دانشجويان و حتی اساتيد و مسئولان همراه بوده است.

 

گفتنی است طرح «تفکيک جنسيتی» که پس از روند «تک جنسيتی کردن» رشته های دانشگاهی در حال اعمال شدن است، تاکنون دانشگاه هايی چون اميرکبير، شريف، علامه طباطبايی، مازندران، يزد، دانشگاه علمی- کاربردی، دانشگاه آزاد ورامين، فردوسی مشهد، بين المللی قزوين و ده ها دانشگاه ديگر را نيز دربر گرفته است.

اجرای پی در پی اين طرح در دانشگاه های سراسر ايران در حالی صورت می گيرد که بسياری از مسئولان دانشگاهی اين امر را انکار نموده و طرح کنندگان آن را «رسانه های بيگانه» و قلمداد کرده اند. وزير علوم ايران چندی پيش در گفتگو با خبرنگاران دولتی به انکار اجرای اين طرح پرداخته و گفته بود: «ما چيزی به عنوان تفکيک جنسيتی نداريم. اين واژه به ما تعلق ندارد، اين واژه برای آن طرف آب است. اين واژه را استفاده می کنيد و در زمين دشمن بازی می کنيد.»

 

از طرفی نيز "محمود احمدی نژاد"، پانزدهم تيرماه سال جاری با ارسال نامه ای به وزاری علوم و بهداشت خواستار «توقف اجرای طرح تفکيک جنسيتی در دانشگاه های کشور» شده و اين اقدامات را «سطحی» و «غيرعالمانه» خوانده بود.

موضوع جداسازی پسران و دختران در دانشگاه ها به مساله ای چالش برانگيز بين موافقان و مخالفان اين طرح تبديل شده است.
.

کردهای کولبر مرز نشین؛ ممر درآمد از راه قاچاق کالا

Posted: 06 Oct 2011 05:30 AM PDT

بی بی سی فارسی

اعتصاب غذای ٢۶ زندانی سیاسی کرد زندان رجایی شهر کرج

Posted: 06 Oct 2011 03:58 AM PDT

جـــرس: 26 زندانی عقیدتی کرد حاضر در زندان رجایی شهر کرج روزه سیاسی بدون افطار خود را آغاز کردند.


به گزارش فعالان حقوق بشر و دمکراسی در ایران، زندانیان سیاسی کرد در بندهای 2 و 6 زندان گوهردشت کرج در اعتراض به یورش ها و اذیت وآزار ها و توهین به اعتقادات مذهبی و تحقیر آنها وادار به اعتصاب غذا شدند.


روز چهارشنبه 14 مهرماه زندانیان سیاسی کرد در بندهای 2 و 6 زندان گوهردشت کرج دست به اعتصاب زدند که بر اساس این گزارش، ابتدا سلطانی رئیس دارالقرآن بند 2 اقدام به توهین به اعتقادات مذهبی و تحقیر و تحریک زندانیان عادی و شرور علیه زندانیان سیاسی کرد نمود و زندانیان سیاسی کرد که ازاهل تسنن می باشند را "حیوان" نامید و قصد وادار کردن آنها به کار اجباری جهت تحقیر آنها را داشت، که زندانیان عقیدتی و سیاسی کرد از انجام کار اجباری امتناع ورزیدند و این سبب حمله به زندانیان و درگیری و اعزام 2 زندانی سیاسی و عقیدتی کرد به نام های جعفر غفوری و حسام محمدی به سلول انفرادی و سپس به بند 6 زندان گوهردشت شد.


زندانیان سیاسی کرد در پی این رخداد ها و توهین به اعتقاداتشان دست به اعتصاب غذا زدند، که خواسته های زندانیان سیاسی کرد که در اعتصاب غذا بسر می برند به قرار زیر اعلام شد:
1- پایان دادن به یورشها،ضرب وشتم ها ،شکنجه های جسمی و روانی
3-انتقال آنها به بند زندانیان سیاسی
3- به رسمیت شناختن حقوق اولیۀ آنها ( حق برگزاری نماز جماعت و عدم توهین به اعتقادات مذهبی و تحقیر آنها)


بر اساس گزارش ها، اسامی زندانیان سیاسی کرد که از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند به قرار زیر می باشند:
زندانیان سیاسی کرد در اعتصاب غذا در بند 2 زندان گوهردشت کرج
محمد برائی ،فرهاد سلیمی،خلیل حمیدی،حسین امینی ،خسرو زرستان،ابراهیم غدیری فر،عبدالله خسروزاده،خسرو بشارت،احمد عبدالهی،جمشید دهقانی ،جهانگیر دهقانی ،هوشیار محمدی،هیمن محمود تختی،حسین جوادی،خالتری حاجی زاده،آرمان بهمنی،محمد ظاهر بهمنی ،حامد احمدی،بهرام احمدی،کمال ملایی،کیوان زندکریم،خبات مهدوی،صلاح مهدوی


زندانیان سیاسی کرد در اعتصاب غذا در بند 6 زندان گوهردشت کرج:
جعفر غفوری،حسام محمدی ،انور خضری،کامران شیخه،هادی امینی،رمضان سعیدی،فواد رضا زاده ،مسعود رسولی،حجار علیزاده.



هاشمی رفسنجانی: شرایط مد نظر دلسوزان نظام در انتخابات فراهم شود

Posted: 06 Oct 2011 04:49 AM PDT

جرس: هاشمی رفسنجانی با اشاره به در پیش بودن انتخابات مجلس هشتم، مشارکت حداکثری و جلب اعتماد مردم را از شرایط یک انتخابات خوب برشمرد و تصریح کرد: می‌توان با فراهم نمودن شرایط مدنظر فعالان سیاسی دلسوز نظام و گسترش آگاهی‌بخشی و نقد منصفانه، فضای مناسبی‌ برای مردم و گروهها برای حضور در انتخابات فراهم کرد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام عصر چهارشنبه در دیدار جمعی از جوانان فعال سیاسی، فرهنگی و اجتماعی استان کرمان در پاسخ به دیدگاه‌های برخی از حاضران نسبت به آینده انقلاب و نظام، یأس و ناامیدی را در مرحله کنونی انقلاب و نظام اسلامی مضر دانست و گفت: اگرچه ممکن است به خاطر عملکرد بد و سلیقه‌ای برخی اشخاص، به ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب صدمه وارد شده باشد، اما در هیچ شرایطی نباید امید به اصلاح امور را از دست داد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه این دیدار در پاسخ به سؤالی در مورد چگونگی افزایش امید در جامعه برای بهبود فضای موجود، با اشاره به اینکه مردم ما مسلمانند و انقلاب خود را نیز دوست دارند، حضور هوشیارانه، آگاهانه و منتقدانه مردم را یکی از راههای افزایش امید به اصلاح امور عنوان کرد و گفت: حفظ ارتباطات سالم، افزایش مطالعه، آگاهی‌بخشی به جامعه و انتقادات مفید در میان جوانان، نخبگان و اقشار تأثیرگذار جامعه، می‌تواند عرصه را بر افراد ناصالح و بدخواه نظام تنگ و امید به اصلاح را بیشتر کند.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به درخواست برخی از حاضران مبنی بر حضور بیشتر در عرصه سیاسی کشور و نیز کمک به حل مشکلات، با اشاره به اینکه در هیچ زمانی نسبت به مسائل و مشکلات کشور بی‌تفاوت نبوده‌ام، گفت: در مسائل پیش آمده در یکی دو سال گذشته همواره پیشنهادات و راهکارهای خود را خدمت دلسوزان نظام عنوان کرده‌ام و تا جایی که شرایط سیاسی و فضای کشور نیز اجازه دهد به تلاش‌هایم در جهت رفع مشکلات ادامه خواهم داد.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سؤالی در مورد جایگاه انقلاب اسلامی ایران در انقلاب‌ها و بیداری اسلامی در منطقه، این تحولات را مبارک خواند و گفت: در سایه آگاهی و هوشیاری روزافزون مردم، دیگر عمر حکومت‌های استبدادی و حاکمان دیکتاتور کوتاه خواهد بود و در بلندمدت مردم منطقه گام در راه صد سال گذشته ایران که همان دستاوردهای انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بوده است، خواهند گذاشت و برای کوتاه و میان‌مدت نیز باید بتوانیم با دیپلماسی فعال، قلوب و اعتماد مردم منطقه را به سمت ارزش‌ها و دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی جلب کنیم.


در ابتدای این دیدار تعدادی از جوانان حاضر در جلسه دیدگاه‌ها و دغدغه‌های خود را نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بیان و خواستار ارائه رهنمودهای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای برون‌رفت از مشکلات و حضور فعال‌تر این در عرصه سیاسی کشور شدند.

 

 

دفاع فرمانده نیروی انتظامی از برخورد با معترضین بعد از انتخابات

Posted: 06 Oct 2011 03:03 AM PDT

جـــرس: در حالیکه ماموران انتظامی کماکان به یورش و تجاوز به حریم خصوصی مردم و شهروندان ادامه داده و باعث نارضایتی شده اند، فرمانده کل نیروی انتظامی مدعی شد: "ماموران پلیس حق سرکشی در زندگی خصوصی افراد را بدون حکم قضایی ندارند."


پاسدار اسماعیل احمدی مقدم، پیرامون برخوردهای خشونت بار ماموران با معترضان در سال ۸۸ مدعی شد: "در تجمع ها و اغتشاش ها نمی شود خوب را از بد جدا کرد اما باید به این نکته توجه کرد اگر نیرویی بیش از حد احتیاط کند اصل برخورد متوقف می شود."


به گزارش مهر، سردار اسماعیل احمدی مقدم صبح پنجشنبه چهاردهم مهر ماه طی سخنانی ادعا کرد: آزادی حق هر فرد است و اگر بخواهیم آن را سلب کنیم باید به حکم الهی یا مصلحت جامعه و حکومت باشد. به همین منظور مردم تعدادی از همنوعان خود را برای وضع قانون انتخاب کرده اند. همچنین ماموران برای اجرای قانون باید به اندازه خودشان حقوقدان باشند.


وی بدون اشاره به عملکرد نهاد تحت نظارت خود در یورش به حریم شهروندان، سرکشی در زندگی خصوصی مردم را رد کرد و گفت: سرکشی بدون مجوز قانونی در زندگی افراد ممنوع است و نمی دانم چرا همیشه مردم همه چیز را از نیروی انتظامی می خواهند. نیروی انتظامی تنها با جرم مشهود برخورد می کند و در مورد خاص برای اعمال قانون نیاز به حکم قضایی دارد.


فرمانده نیروی انتظامی ادامه داد: هم اکنون کار پلیس تنها برخورد با دزدان، قاتلان و راهزنان نیست و باید با تهدید کنندگان نرم که از طریق ماهواره، اینترنت و ابزار پیچیده و اغواء افکار عمومی فساد و ظلم را ترویج می کنند برخورد کنیم. همچنین باید متناسب با خطرات و تهدیدها جلو رویم تا هیچگاه هیچ تهدیدی نتواند موثر واقع شود.


فرمانده کل نیروی انتظامی در پایان به برخوردهای صورت گرفته در سال ۸۸ اشاره کرد و مدعی شد: "در تجمع ها و اغتشاش ها نمی شود خوب را از بد جدا کرد اما باید به این نکته توجه کرد اگر نیرویی بیش از حد احتیاط کند اصل برخورد متوقف می شود."

اعلام همبستگی شورای هماهنگی راه سبز امید با مبارزات مردم سوریه

Posted: 06 Oct 2011 04:01 AM PDT

جرس: شورای هماهنگی راه سبز امید در نامه ای خطاب به شورای رهبری انقلاب سوریه، نوشت: آنچه این روزها در منطقه‌ی ما می‌گذرد، آشکارکننده‌ی اصالت و اهمیت اراده‌ی مردم است؛ این واقعیتی است که حکومت‌های خودکامه بر آن چشم بسته‌اند.


در این بیانیه آمده است: جنبش سبز مردم ایران که خود نیز در مبارزه‌ی عمومی و فراگیر با مظاهر خودکامگی، فساد و ناکارآمدی‌های خانمان‌برانداز صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی، و نیز برای احقاق حقوق مشروع و انسانی مردم ایران شکل گرفته، همواره بر همزیستی مسالمت‌آمیز صاحبان مذاهب و عقاید و اقوام گوناگون در کشور و منطقه به‌عنوان اصلی خدشه‌ناپذیر تأکید دارد. سیاست خارجی هر کشور باید بیش از هر چیز در خدمت منافع مردم آن کشور و احترام به کرامت انسانی و حق تعیین سرنوشت برای همه‌ی ملت‌های دیگر باشد.


این بیانیه تصریح کرده است که دو ملت ایران و سوریه در حمایت از جنبش‌های آزادی‌خواه منطقه، از مبارزات حق‌طلبانه و انسانی ملت آزاده‌ی فلسطین گرفته تا خیزش‌های رهایی‌بخش در یمن و بحرین، هم‌موضع و همدل‌اند.
 

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم

شورای محترم رهبری انقلاب سوریه

سلام گرم خواهران و برادران ایرانی‌تان را پذیرا باشید.

مردم ایران، حوادث سوریه و سیر مبارزات مردم تحت ستم و شجاع آن با حکمرانان خودکامه‌ی آن کشور را با دقت و همدلی پیگیری می‌کنند. ایستادگی و همبستگی ستودنی شما ملت مسلمان می‌رود که با نثار حدود سه هزار شهید و ده‌ها هزار مفقود و مجروح و زندانی و آواره، پایان‌بخش عمر حکومتی شود که گوش‌هایش را بر صدای اعتراض به‌حق شهروندانش بسته، و حقوق انسانی و اساسی مردمش را فدای منافع شخصی و گروهی خود کرده است؛ ستم‌های آشکاری که حتی تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی دولت ایران را هم به تأمل در حمایت‌های بی‌دریغشان از نظام بعثی حاکم بر سوریه واداشته است.

خیزش گسترده‌ی ملت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا در مقابل دستگاه‌های استبدادی و سرکوبگر، حرکتی عظیم و کم‌نظیر در تاریخ این منطقه است. تحولات و نتایج حاصل از مبارزات مردمی در تونس، مصر و لیبی نویدبخش آینده‌ای روشن برای همه‌ی آزادی‌خواهان منطقه است تا با اتکا به توان ملی خویش، حاکم بر سرنوشت خود باشند.

بی‌شک، دو ملت ایران و سوریه در حمایت از جنبش‌های آزادی‌خواه منطقه، از مبارزات حق‌طلبانه و انسانی ملت آزاده‌ی فلسطین گرفته تا خیزش‌های رهایی‌بخش در یمن و بحرین، هم‌موضع و همدل‌اند.


جنبش سبز مردم ایران که خود نیز در مبارزه‌ی عمومی و فراگیر با مظاهر خودکامگی، فساد و ناکارآمدی‌های خانمان‌برانداز صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی، و نیز برای احقاق حقوق مشروع و انسانی مردم ایران شکل گرفته، همواره بر همزیستی مسالمت‌آمیز صاحبان مذاهب و عقاید و اقوام گوناگون در کشور و منطقه به‌عنوان اصلی خدشه‌ناپذیر تأکید دارد. سیاست خارجی هر کشور باید بیش از هر چیز در خدمت منافع مردم آن کشور و احترام به کرامت انسانی و حق تعیین سرنوشت برای همه‌ی ملت‌های دیگر باشد.


آنچه این روزها در منطقه‌ی ما می‌گذرد، آشکارکننده‌ی اصالت و اهمیت اراده‌ی مردم است؛ این واقعیتی است که حکومت‌های خودکامه بر آن چشم بسته‌اند. امیدواریم هرچه زودتر با پیروزی مردم رنجدیده سوریه، نسیم آزادی و دموکراسی و برابری بر سرزمین شما نیز بوزد و غبار ستم و اندوه این روزها از چهره‌ی جامعه‌ی شما زدوده شود.

دعای خیر و بهترین آرزوهای رهبران و کنشگران در حصر و بند جنبش سبز، و نیز سبزهای آزاده‌ی ایران با آزادی‌خواهان سوری است.


شورای هماهنگی راه سبز امید

۱۴ مهر ۱۳۹۰
۶ اکتبر ۲۰۱۱

سعید مدنی: خشونت در ایران از مرز بحران گذشته است

Posted: 06 Oct 2011 03:48 AM PDT

مهدی تاجیک
جرس: اخبار تجاوزهای گروهی، نزاع های مرگبار خیابانی و دزدیهای مسلحانه در ماه های اخیر چنان بالا بوده که بسیاری از جامعه شناسان و جرم شناسان نسبت به بحرانی شدن شاخص های خشونت ورزی در جامعه ایران هشدار داده اند.



اخیرا نیز گردهمایی حدود 15 هزار نفر از مردم کرج برای مشاهده صحنه اعدام نوجوانی که مرتکب قتل شده بوده به نگرانی ها درباره عادی شدن خشونت دامن زده است. درباره این موضوع با دکتر "سعید مدنی" پژوهشگر مسایل اجتماعی گفتگو کردیم.


این عضو گروه مسایل و آسیب های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران در این گفتگو به آمار حاکی از افزایش موارد وقوع خشونت اشاره می کند و اعتقاد دارد که جامعه ایران مدتهاست از مرز بحران عبور کرده است. در نظر این پژوهشگر، عامل اصلی خشونت ورزی در جامعه ایران ناکامی و سرخوردگی شهروندانی است که میان وضع موجود و وضع مطلوبشان ارتباطی نمی بینند. این گفت و گو را می خوانیم.

 

 
آقای دکتر! از نظر شما چه شاخص هایی را می توان ملاک بحرانی بودن خشونت در جامعه دانست و آیا با لحاظ کردن این ملاک ها می توان گفت که جامعه ایران از نظر رواج خشونت در شرایط بحرانی است؟

برای ارزیابی وضعیت اجتماعی از جهت میزان وقوع خشونت شاخص­های مختلفی را می­توان مورد ارزیابی قرار داد. یکی از این شاخص­ها مقایسه­ی وضعیت با میانگین جهانی شاخص است. به عنوان مثال میانگین تعداد وقوع قتل به ازای هر صدهزار نفر جمعیت در سطح جهانی حدود 5/6 گزارش شده  است، در حالی که این شاخص برای ایران، دست کم 5/3 تا 5/4 قتل می­باشد. یعنی در ایران به ازای هر صدهزار نفر جمعیت 5/3 تا 5/4 قتل رخ می­دهد. همان­طور که می­بینید بر اساس این شاخص میزان وقوع قتل در ایران از میانگین جهانی پایین­تر است، اما آیا می­توان بر این اساس نتیجه گرفت که ما وضعیت اجتماعی مطلوبی داریم؟ پاسخ من منفی است. زیرا از یک سو در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه وضع ما بدتر است مثلا در كشور همسايه ما تركيه كه جمعيتي مشابه جمعيت ما دارد، 9/2  قتل عمد در صد هزار نفر جمعیت گزارش شده  است ، در ازبکستان 2/1 قتل  و در كشور افغانستان 9/3 قتل عمد در صدهزار نفر جمعیت. فقط پاکستان وضعیتی بدتر از ما دارد و در هر صدهزار نفر جمعیت در این کشور  8/6  قتل رخ میدهد. البته برخی برآوردها نیز تعداد وقوع قتل د رصدهزار نفر جمعیت در ایران را 5/6 برآورد کرده اند. از سوی دیگر اگرچه بر اساس آمار رسمی میزان وقوع قتل در ایران کم­تر از میانگین جهانی­ست اما در عین حال این شاخص طی سه دهه­ی اخیر روند رو به افزایشی داشته است. یه عنوان مثال در سال 1380، به ازای هر صدهزار نفر جمعیت.5/2 فقره قتل گزارش شده در حالی که در سال 1387 همین شاخص به حدود 5/4 مورد قتل رسیده­ است. از این گذشته مشکل منحصر به قتل نیست این وضعیت در مورد مشکلات و جرایم دیگر هم ملاحظه می شود. مثلا بر اساس آمار رسمی تعداد پرونده های ضرب و جرح از 80 هزار در سال 1380 به حدود 95 هزار درسال 1387 افزایش یافته است. همچنین تعداد پرونده های تشکیل شده چاقو کشی از 3800 مورد در سال  1380به حدود 4200 پرونده در سال 1387 رسیده است.مطابق گزارش پزشکی قانونی طی 10 سال گذشته  به طور متوسط هر 8 ساعت یک نفر با سلاح سرد کشته شده است و هر روز به طور متوسط 1600 پرونده نزاع تشکیل شده است.

بنابراین ما روند نامطلوبی را در این زمینه داشته­ایم. اما از سوی دیگر خشونت منحصر به قتل نمی­شود. ضرب و جرح، خشونت علیه کودکان و زنان، همه ابعاد دیگری از خشونت هستند که بخش مهمی از آن­ها اصلا آشکار نمی­شوند تا در آمار محسوب شوند. به همین دلیل آمار و شاخص­های رسمی در ایران اغلب نوک کوه یخ را نشان می­دهد. از نظر بنده با توجه به روند رو به افزایش موارد وقوع خشونت و رشد قابل توجه آن، جامعه­ی ایران مدت­هاست از مرز بحران عبور کرده است، به همین دلیل روند فزاینده­ی وقوع خشونت را از طریق ساختارهای موجود و سازو کارهای معمول نمی­توان کنترل کرد. به سخن دیگر، نهادهای مسئول کنترل و کاهش خشونت دچار ناکارآمدی شده­اند، به علاوه دیگر نهادها هم با مداخلات اجتماعی غلط، کمابیش خشونت را بازتولید می­کنند و به بحران موجود دامن می­زنند.مثلا  قوه قضاییه بر اساس  یک استدلال نادرست و سطحی اصرار دارد که اجرای مجازات در ملائ عام و در برابر عموم مرئم موجب پیشگیری از جرم میشود ، در حالیکه این رفتار موجب میشود تا قصاوت و خشونت در جامعه به امری عادی بدل شود.

  آیا اصولا پژوهش قابل اعتنایی برای بررسی سطح خشونت ورزی در حال جامعه ایران انجام شده است؟ منظور پژوهشی است که نشان دهد خشونت احیانا در چه حوزه هایی  رواج پیدا کرده و علت رواج آن چه بوده است؟

اگرچه طی هفت-هشت سال اخیر نهادهای دولتی موانع جدی برای پژوهش خصوصا در زمینه­ی مسائل اجتماعی فراهم کرده­اند، اما هنوز هم مطالعات مهمی در زمینه­ی مشکلات اجتماعی از جمله خشونت انجام می­شود. در واقع به رغم آن که طی سال­های اخیر حملات بسیار گسترده­ای علیه علوم اجتماعی سازمان داده شد، اما صاحب­نظران علوم اجتماعی بی­اعتنا به همه­ی محدودیت­ها به اشکال مختلف تلاش کردند تا وضعیت اجتماعی را رصد کنند و دامنه­ی گسترده­ی بحران­های اجتماعی را توضیح دهند. بر اساس همین پژوهش­ها خشونت در اشکال مختلفی در جامعه­ی ما بازتولید شده­است. به عنوان مثال سطح خشونت در درون خانواده­ها به نحو نگران­کننده­ای بالا گزارش می­شود. به عبارت دیگر خشونت علیه کودکان و زنان، در درون خانواده­ها قابل توجه است و البته بخش مهمی از این موارد خشونت اصلا گزارش نمی­شود.

درباره علل و عوامل وقوع و گسترش خشونت زیاد بحث شده که در حوصله این گفت و گوی ما نیست اما به اختصار گروه اول دلایل جنبه ساختاری دارند و به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از ناکارآمدی ساختارها و سیاست های غلط مربوط می شوند. بیکاری ، فقر و نابرابری زمینه های مهم وقوع خشونت هستند. از زاويه روانشناختي مهمترين عامل تشديد خشونت،احساس ناكامي است. به گروه‌هاي سني جوان و نسلي كه بعد از انقلاب متولد شد، نوید يك آينده بهتر، يك چشم‌انداز بهتر، رفاه نسبي، آزادي بيشتر و امكان رشد بيشترداده شده بود . اما اين نيروي اجتماعي بزرگ يعني جوانان وقتي وارد جامعه شدند، متوجه شدند هيچ كدام از آن وعده‌ها تحقق نيافته است. بنابراين دچار احساس ناكامي شدند. اين احساس ناكامي موجب بروز خشونت مي‌شود؛ بنابراين از نظر روانشناختي احساس ناكامي زمينه بروز خشونت را در ايران بيشتر و بيشتر كرده است.آمار موجود نشان میدهد که طی سالهای اخیر دایما سهم جوانان در میان مجرمین و بزهکاران افزایش یافته است. در فاصله سالهای 1380 تا 1387 سهم مجرمین 18 تا 24 ساله ازکل مجرمین از  حدود 30 درصد به حدود 8/37درصد و مجرمین 25 تا 34 ساله از 5/32 درصد به 6/40 درصد رسیده است که شاهدی است بر مدعای بالا.  

 

 اگر موضوع خشونت در جامعه ایران را به سالهای دورتر ببریم و مثلا تجلی آن را در فیلم های دهه 40 و 50 ایران ببینیم با طبقه ای طرف هستیم که ناامید از کسب حق و در بی اعتمادی به سیستم حکومتی سعی می کند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. طبقه ای که از کاربرد بی واسطه خشونت بدون توسل به اهرم های قانونی ابایی ندارد. آیا به نظر شما اعمال خشونت در جامعه کنونی را نمی توان امتداد همان بی اعتمادی و برخاسته از ناامیدی افراد نسبت به برآوردن شدن حق شان در مجاری قانونی و مسالمت آمیز دانست؟

در میان نظریه­ها درباره­ی خشونت، به نظر بنده نظریه­ی ناکامی، بهتر از سایر نظریه­ها می­تواند روند روبه افزایش  خشونت در ایران را توضیح دهد. بر اساس نظریه ناکامی، افراد همواره با شکاف بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوبشان رو به رو می­شوند، لذا آن­ها تلاش ­می­کنند تا از طریق منافذ و معابر قانونی، رسمی، و مورد پذیرش جامعه، به زندگی بهتری دست یابند. اما اگر این تلاش­ها از طریق روش­ها و مکانیزم­های رایج و رسمی یه موفقیت ختم نشوند، افراد دچار احساس ناکامی می­شوند، ناکامی نسبت به همه­ی موانع موجود رسمی برای دست­یابی آن­ها به زندگی بهتر. در کشورهای توسعه یافته، یکی از کارکردهای احزاب، گروه­ها و اساسا جامعه­ی مدنی، آن است که انرژی حاصل از این احساس ناکامی را در چارچوب سازنده و موثری فعال کنند و انرژی انباشت شده حاصل از شکست ، انگیزه­ی لازم برای فعالیت سیاسی اجتماعی شود تا از این طریق نظام اجتماعی اصلاح و موانع تغییر بر طرف شوند. اما در کشورهایی که چنین منافذی وجود ندارد، افراد وقتی دچار ناکامی می­شوند، پرخاشگری می­کنند و متمایل به اعمال خشونت علیه کسانی می­شوند که فکر می­کنند آن­ها مانع موفقیت­شان برای کسب زندگی بهتر شده­اند. گاه فرد خود را مقصر و عامل ناکامی می­داند و بنابراین با خشونت علیه خودش، خودش را مجازات می­کند. مثلا دست به خودکشی می­زند، مواد مخدر مصرف می­کند یا دچار اختلال روانی می­شود. اما گاه افراد ، دیگران را عامل ناکامی خود می­دانند و در نتیجه نسبت به آن­ها رفتار خشونت­آمیز انجام می­دهند، مثل کسانی که با کم­ترین تحریکی در خیابان با دیگر افراد درگیر می­شوند و به ضرب و شتم آن­ها می­پردازند. حتی کسانی که جرایم مشهودی مثل سرقت انجام می­دهند یا درگیر فساد دولتی می­شوند و اختلاس می­کنند، اغلب مدعی می­شوند به قصد مجازات عاملین عقب­ماندگی خود این بزه ها را انجام داده اند و از این طریق دیگران را مجازات می­کنند. بنابراین احساس ناکامی و نا امیدی ، موجب می­شود تا افراد دست به کارهای غیر قانونی زنند یا نسبت به دیگران اعمال خشونت کنند.


همان طور که می دانید برخی خرد فرهنگ های عمومی به ویژه در شهرهای بزرگ توام با رفتارهایی خشونت آمیز است. مثلا دعوای مسافران با رانندگان تاکسی بر سر کرایه، دعوای مسافران مترو بر سر نشستن روی صندلی و دعواهایی که مشتریان با فروشندگان بر سر قیمت اجناس از اتفاق های روزمره در کلان شهرهاست. این رفتارها تا حدی برای شهروندان درونی شده که آن را طبیعی قلمداد می کنند. بنابراین آیا می توان نتیجه گرفت که خشونت در ایران تبدیل به فرهنگ غالب شده است؟

بی­شک، اگر رفتارهای خشونت­آمیز طی مدتی طولانی در جامعه شایع شود، به تدریج، بخشی از ناخودآگاه قومی را تشکیل خواهد داد. در جامعه­ی ایران که همیشه امنیت و از آن مهم­تر احساس امنیت، مسئله­ای جدی بوده، زور، نقشی مهم و اساسی در تنظیم روابط داشته است. برخی مطالعات درباره نظام شخصیت ایرانی، اشاره کرده­اند که ایرانیان، رفتارهای­شان را در چارچوب نظام هرمی ارباب رعیتی تنظیم می­کنند. به این معنا که یک فرد در عین حال که نسبت به افراد زیر دست خود اعمال زور می­کند، در همان حال از افراد بالادست خود نیز زورپذیر می­شود. یعنی در آن واحد هم اعمال زور می­کند و هم زورپذیر است. اما این الگو را نمی­توان به کل جامعه­ی ایران تعمیم داد و از آن به عنوان فرهنگ غالب یاد کرد. نظام شخصیت ایرانی، در عین حال، مداراگر نیز هست و اتفاقا در بحران­های اجتماعی وجوه هم­دلانه و مداراگرانه­ی او بیش­تر خود را نشان می­دهد. در همین تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری، شاهد انفجار ارزش­های مثبت جمع­گرایانه و مداراطلبانه در جامعه­ی شهری بودیم، در حالی که تا پیش از آن احساس می­کردیم فردگرایی مفرط، جایی برای مصلحت جمعی و «ما»ی ایرانی نگذاشته است. من تصور می­کنم همه­ی رفتارهای خشونت آمیز و ضد هنجارهای اجتماعی، بر جامعه­ی ایران عارض شده­اند و نباید آن­ها را وجه غالب رفتاری و جامعه­شناختی مردم ایران قلمداد کرد. باید کمی صبر کرد، مردم ایران باز هم همه­ی ما را شگفت­زده می­کنند.  


یکی از مولفه های جوامع مستعد گذار به دموکراسی برخورداری از سطح مطلوب رواداری و تساهل است. تساهلی که می تواند تحمل رای مخالف و احترام به دیدگاه هایی متفاوت را در متن یک جامعه دموکراتیک باعث شود. مایلم بپرسم آیا سطح بالای خشونت ورزی در جامعه کنونی ایران مانعی برای گذار دموکراتیک تلقی نیست؟

سطح بالای خشونت ­ورزی حتما مانعی برای گذار دموکراتیک جامعه­ی ایران خواهد بود. اما به نظر من در جامعه­ی ایران، دو جریان به موازات هم پیش می­روند. جریان اصیل که حاصل تغییرات اجتماعی در جامعه­ی ایران است ، به تدریج ضرورت تغییر را نشان میدهد و تمایل به تساهل­ و مدارا را تقویت میکند  و جامعه را به سمت عرفی شدن سوق میدهد. جریان دوم که عارض جامعه­ی ایران شده، محصول و پیامد ناکارآمدی نظام مستقر و مقاومت آن در برابر تغییر است. هرچقدر جریان اول قوی­تر حرکت کند، جریان دوم، ضعیف­تر خواهد شد و برعکس. بستر جریان اول جنبش اجتماعی است که حرکت توقف ناپذیر خود را برای ساختن ایران فردا شروع کرده و قالب جریان دوم جرائم و مشکلات اجتماعی است. اشتباه بزرگی خواهیم کرد اگر تمایلات و گرایش های جامعه ایران را تنها  بر مبنا و پایه موارد وقوع خشونت توضیح دهیم ، و این موارد را به کل جامعه تعمیم دهیم ، اگر چه این موارد هم بخشی از واقعیت جامعه ایران هستند اما منعکس  کننده جریان غالب نیستند.

به نظر شما چه عواملی باید دست به دست هم دهد تا جامعه ایران به سطح بالاتری از تساهل و تسامح دست برسد و در رفتارهای اجتماعی حساسیت بیشتری نسبت به خشونت از خود به خرج دهد؟

به نظر بنده راه حل مسائل ایران، به شکل اجتناب­ناپذیری تقویت جامعه­ی مدنی و رشد جنبش اجتماعی است. جامعه را نمی­توان در کلاس درس نشاند و زشت بودن خشونت را به آن آموزش داد. همچنین نمی­توان با گسترش مراکز درمانی و کلینیک­ها و تجویز داروهای آرام­بخش، جامعه را از اعمال خشونت باز داشت. رفتارهای ضد اجتماعی و خشونت­آمیز محصول ساختارهای ناکارآمد و مقاوم در برابر تغییر هستند. احساس ناکامی فراگیر تنها در صورت وقوع و تقویت جنبش اجتماعی برطرف می­شود و کاهش می­یابد و خشونت حاصل از این ناکامی تنها در دل یک جنبش اجتماعی نو قابل کنترل است. کار جنبش­های اجتماعی آن است که رفتارهای مدنی از جمله تسامح و تساهل را در متن اجتماع و در فرآیند تغییر و تحول اجتماعی آموزش دهند و جامعه را توانمند سازند. درست به همین دلیل در جوامع توسعه یافته دولت­ها از وقوع جنبش­های اجتماعی استقبال می­کنند، زیرا می­دانند که جنبش­های اجتماعی جدید راهی کم­هزینه برای اصلاح وضعیت اجتماعی هستند.

 

 

رئیس دیوان عالی کشور: پرونده یوسف ندرخانی هنوز به دیوان ارسال نشده است

Posted: 06 Oct 2011 02:14 AM PDT

جـــرس: درحالیکه پیش از این منابع خبری از تایید حکم اعدام کشیش یوسف ندرخانی خبر داده بودند، رئیس دیوان عالی کشور ضمن تکذیب این اخبار تأکید کرد: پرونده یوسف ندرخانی هنوز به دیوان عالی کشور واصل نشده است.


به گزارش فارس، محسنی گرکانی رئیس دیوان عالی کشور با اشاره به اخبار منتشره در مورد قریب الوقوع بودن اجرای حکم اعدام یوسف ندرخانی گفت: هنوز حکم اعدام وی تأیید نشده است.


وی ضمن ابراز بی‌اطلاعی نسبت به محتوای پرونده، افزود: بنده در حال حاضر در مورد این پرونده اطلاعی ندارم اما اجمالاً اعلام می‌کنم که موضوع تایید نشده است.


این مقام عالی قضایی همچنین تأکید کرد: اصلاً این پرونده هنوز به دیوان عالی نیامده است یا حداقل بنده در مورد آن اطلاعی ندارم.


گفتنی است، طی روزهای اخیر، گزارش هایی حاکی از صدور مجدد حکم اعدام علیه یوسف ندرخانی به جرم "ارتداد" انتشار یافته و باعث ابراز نگرانی و اعتراضات گسترده جهانی به جمهوری اسلامی شده بود، اما براساس قوانین جمهوری اسلامی، احکام اعدام معمولا تنها پس از تایید دیوانعالی کشور به اجرا در می آید.


 طی هفته روزهای گذشته، بعد از انتشار خبری مبنی بر تایید حکم اعدام کشیش نو مسیحی، یوسف ندرخانی، ویلیام هیگ وزیر خارجه بریتانیا در بیانیه ای گفت: "من گزارش هایی که می گوید یوسف ندرخانی، سرپرست کلیسایی در ایران، پس از خودداری از دستور دیوان عالی ایران برای بازگشت از دینش با احتمال اعدام قریب الوقوع روبروست را تقبیح می کنم."


همزمان جان بینر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز ایران را ترغیب کرد که از جان این مسیحی تبشیری بگذرد. وزارت امور خارجه آمریکا پیش از لغو حکم اعدام توسط دیوان عالی گفته بود که چنانچه ندرخانی به جرم ارتداد اعدام شود، این اقدام در طی بیش از بیست سال گذشته بی سابقه خواهد بود.


در ادامه اعتراض های بین المللی به صدور حکم اعدام برای ندرخانی، جمعی از فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر صدور این حکم را محکوم کرده بودند.


همچنین روز گذشته جامعۀ جهانی بهائی خواهان آزادی کشیش مسیحی محکوم به اعدام شد و طی بیانیه ای اعلام کردند که  به موج جهانی اعتراض به محکومیت کشیش یوسف ندرخانی می پیوندند و خواهان آزادی او هستند.


جنتی: انتخابات نزدیک است، روحانیت وظیفه توجیه مردم را دارد

Posted: 06 Oct 2011 02:10 AM PDT

جـــرس: دبیر شورای نگهبان تاکید کرد: انتخابات نزدیک است و روحانیت باید با جدیت در صحنه سیاست وارد شوند و هرکدام از روحانیت وظیفه ای برای توجیه مردم داریم.


به گزارش مهر، احمد جنتی در پنجمین اجلاس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با علما و فضلای یزد، کرمان و سیستان و بلوچستان اظهار داشت: روحانیت باید در صحنه سیاست حضور داشته باشند زیرا اسلام جامع است و فلسفه سیاسی اسلام از فلسفه عبادی اش بیشتر است و طلبه نباید از مسائل سیاسی دور بیفتد.


وی مدعی شد: "عده ای می خواهند مسیر انتخابات را به جهتی که امام و رهبری نمی خواهند ببرند که روحانیت باید این جریان را بشناسد و درست وارد عمل شود. چقدر ضربه خوردیم از بی اطلاعی و بی تفاوتی برخی از روحانیون از سیاست. این ضربه ها از همان زمان امام حسن و امام حسین وجود داشت."

 
جنتی عنوان کرد: "برخی از روحانیت به امور دنیوی روی آورده اند تا زندگی بهتری داشته باشند و اگر دیگران می بینند که افراد ناصالحی در این عرصه ورود پیدا کرده اند باید با آنها برخورد کنند."

 
وی قیام در کشورهای منطقه را "بیداری اسلامی در جهان عنوان کرد و گفت: "سلطه غربی در حال سقوط و انحطاط است و این ما هستیم که باید الهام بخش برای مردم کشورهای اسلامی باشیم. قسمتی از این تاثیرگذاری رخ داده اما هنوز کم است و روحانیت باید نقش خود را با توجه به جایگاهش در بیداری اسلامی ایفا کند."

 جنتی همچنین تاکید کرد: انتخابات نزدیک است و هرکدام از روحانیت وظیفه ای برای توجیه مردم داریم.