جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


باقی به دیدار خانواده صابر و سحابی رفت

Posted: 20 Jun 2011 05:59 AM PDT

به محض آزادی از زندان
جرس: عمادالدین باقی به محض آزادی از زندان برای تسلیت به خانه صابر و سحابی رفت.



به گزارش جرس، وی که امروز بعد از ملاقات کابینی با خانواده با سپری شدن مدت محکومیتش  از زندان اوین آزاد شد، پیش از عزیمت به منزل به خانه شهید هدی صابر و هاله سحابی رفت و با خانواده آنان ابراز همدلی نمود و برای آنان آرزوی صبر کرد.  


عمادالدین باقی یکی از دوازده زندانی سیاسی اعتصاب کننده غذا بود که در اعتراض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر اعتصاب کرده بود. 


عمادالدين باقی به 7 سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق مدنی و رسانه ای و سیاسی محکوم شده بود.  6 سال از این حکم به دلیل مصاحبه با آیت الله منتظری صادر شده بود. یک  سال زندان و 5 سال محرومیت باقي نیز به اتهام تاسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان و فعالیت هایش در دفاع از حقوق زندانیان و خانواده آنان، است. او پیش از این نیز 4 سال نیم زندان را در سه نوبت گذرانده است.


سال گذشته باقی پس از فوت آیت الله منتظری و پخش مصاحبه اش با وی 6 ماه  در بازداشت بود و با وجود بیماری حاد تنفسی و دیسک کمر شدید، دست کم 5 ماه آن را در زندان انفرادی و بسته سپری کرد و به بیمارستان منتقل شد. در حالی که هنوز رای نهایی دادگاه او در این رابطه صادر نشده بود، به بهانه اجرای حکم دیگری در ارتباط با انجمن دفاع از حقوق زندانیان ، روانه حبس شد و در این مدت جز از پشت شیشه با خانواده خود دیدار نکرد.


 گفتنی است حکم شش سال زندان عماد الدین باقی  برای گفتگو با آیت الله منتظری در دادگاه تجدید نظر شکسته  و به یک سال زندان تبدیل شد ه بود.

قاضی دادگاه تجدید نظر با اجتماع و تبانی برای هم زدن امنیت کشور مخالف کرد ه و تنها تبلیغ علیه نظام را پذیرفته بود. .گفته می شود قاضی برای صدور این حکم تحت فشار بوده اما وی همچنان بر نظر خود اصرار کرده و حکم شش سال زندان باقی را شکسته است.


عماد الدین باقی امروز پس از گذراندن نوزده روز اضافه از زندان آزاد شد. 

 

مادر یک شهید ۳۰ خرداد: قتل ها را توجیه کردند، انگار نه سی خردادی وجود داشت، نه جوانی کشته شد

Posted: 20 Jun 2011 04:00 AM PDT

مسیح علی نژاد
جرس: پدر و مادر حمید حسین بیک عراقی که فرزندشان در راهپیماییِ ۳۰ خرداد  هدف گلوله قرار گرفت و جان باخت به جرس گفته اند: فرزند ما را نا جوانمردانه کشتند و اگر چه بعد از دو سال همچنان به ما می گویند که در حال پیدا کردن قاتل او هستند، بر خلافِ سال گذشته که از طرف ازگان های مختلف به سراغ ما آمدند اما الان برای آنها فرزند ما و سایر کسانی که جان شان را از دست دادند فراموش شده هستند و انگار نه سی خردادی برایشان وجود داشت و نه حمید و جوان های دیگری که پاک و مظلومانه کشته شدند.



سخنرانی معروف آقای خامنه ای در نمازجمعه ی ۲۹ خرداد سال ۸۸ با هدفِ رد تقلب انتخاباتی توسط رهبری جمهوری اسلامی موجب آن نشد که شهروندان ایرانی که در راهپیمایی روز ۲۵ خرداد شاهد کشته شدنِ معترضان در خیابان بودند، روزِ ۳۰ خرداد را در خانه بنشینند.


رهبری جمهوری اسلامی در خطبه ی خود با هشدار به راهپیمایی کنندگان مبنی بر اینکه مسولیت خونِ کسانی که به خیابان بیایند با نخبگان سیاسی است که قانون را زیر پا بگذارند گفته بود: من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم و اندک آبرویی دارم که این را هم خود شما دادید که همه اینها را فدای انقلاب و نثار شما می‌کنم.


تنها یک روز بعد از آن خطبه ی معروف، تهران و برخی شهرهای ایران در ۳۰ خرداد ۸۸ شاهد حضور مردمی بود که در یک راهپیمایی مسالمت آمیز خواستار بازپس گرفتن رای خود بودند. اما شمار زیادی از شهروندان در همین روز مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان خود را باخته بودند، برخی دیگر از شهروندان نیز با ضربات باتوم و استنشاقِ گاز اشک آور چند روز پس از راهپیمایی، جان خود را از دست دادند.
بر اساس این گزارش، تا کنون آمار دقیقی از کشته شدگان راهپیمایی ۳۰ خرداد وجود ندارد اما ندا آقا سلطان، سعید عباسی، مسعود خسروی دوست محمد، علی فتحعلیان، بابک سپهر، حمید حسین بیک عراقی، مسعود هاشم زاده، حامد بشارتی، ابوالفضل عبدالهی، سید رضا طباطبایی، مریم سودبراتیان، بهزاد مهاجر، محسن حدادی، اشکان سهرابی، واحد اکبری، ایمان هاشمی، کاوه(سجاد) سبزعلی پور، فرزاد جشنی،سالار طهماسبی، نادر ناصری، عباس دیسناد، میلاد یزدان پناه، فاطمه سمسار پور، تینا سودی، محمد حسین فیض، غلام کبیری مریم مهرآذین، از جمله کسانی هستند که تاکنون خانواده های آنان جان باختن شان در روز ۳۰ خرداد را مورد تایید قرار داده اند.


خانواده های بسیاری از این جان باختگان تا کنون در مورد چگونگی جان باختنِ اعضای خانواده ی خود و همچنین روندِ رسیدگی به پرونده ی قضایی آنها اطلاع رسانی کرده اند که تا کنون هیچ پرونده قضایی به فرجام روشنی نرسیده است.


مادر حمید حسین بیک عراقی، یکی از کشته شدگان راهپیمایی ۳۰ خرداد که شاید از او در رسانه ها کمتر نام برده شده است در دومین سالگرد جان باختنِ فرزند خود به جرس می گوید: برای راهپیمایی ۹ دی از طرف خبرگزاری فارس و صدا و سیما به سراغِ ما آمده بودند تا با ما مصاحبه کنند که من نپذیرفتم وحالا در ۳۰ خرداد امسال که سالگردِ شهادت پسرِ من است دیگر کسی سراغ ما نیامد.


حمید حسین بیک عراقی، جوان ۲۲ ساله ای بود که روز ۳۰ خرداد در خیابان انقلاب تهران حین بازگشت به منزل به ضرب گلوله مستقیم کشته شد.



خون فرزندم بیگناه ریخته شد اما هیچ ظلمی پایدار نمی ماند


مجید حسین بیک عراقی، پدرِ حمید حسین بیک عراقی به خبرنگار جرس می گوید: بعد از دوسال باز هم در سی خرداد انگار زخم ما تازه است چون در چنین روزی بود که نه تنها حمید بلکه جوان های پاک دیگری جان شان را خیلی مظلومانه در کشور خودشان از دست دادند.


وی ادامه می دهد: به عنوان یک پدر وقتی می روم به مزار فرزندم دلم برای مظلومیت او می سوزد. این حقش نیست که آنها را فراموش کنیم. دلم می خواهد به جوانان بگویم یادشان باشد که در روز سی خرداد جوان های زیادی کشته شدند و آنها که مانده اند یاد کسانی که رفته اند را زنده نگه دارند و به دنیا بگویند که ایران در روز سی خرداد جوان های پاکی را از دست داد.


وی با بیان این گفته که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند تا کید می کند: حمید و خیلی از کسانی که کمتر شناخته شده هستند واقعا نا جوانمردانه کشته شدند و بعد از مرگ هم مظلوم واقع شدند، از جوانان و هم وطنان مان می خواهم که نگذارند نام فرزندانِ پاک گمنام بماند.

 

نسل کشی کردند


در دومین سالگرد جان باختن این جوان فاطمه سرپریان مادر حمید حسین بیک عراقی به جرس می گوید: ما داریم با خاطرات حمید زندگی می کنیم، شاد بودن برای ما آسان نیست اما وقتی فکر می کنم که حمید چقدر پاک زندگی کرد و با چه مرگ پاکی هم به شهادت رسید شاید دلم کمی دلم آرام شود. هر کسی که فرزندش را چنین مظلومانه به شهادت رسانده باشند، حتما می داند چرا بعد از دو سال هنوز این درد برای ما عادی نشده و این زخم برای هنوز تازه است.


وی با بیان اینکه ما بعد از دو سال هنوز از پیگیری نا امید نشدیم، گفت: به تازگی در دادگاه هم گفتم که حمید عقیده و آرزوهایی برای کشورش داشت. کشته شدن حقش نبود. جوان هایی مثل حمید می توانستند یک نسل از خودشان به جا بگذارند، برای همین من فکر می کنم اینها فقط حمید را نکشتند، فقط سهراب و ندا را نکشتند ، بلکه یک نسل را کشتند.


وی ادامه می دهد: دادگاه به ما می گوید که در حال پیگیری پرونده و پیدا کردن قاتل هستند.

 

مادر حمید پیشتر در گفتگویی با جرس با اشاره به عکس هایی که برای شناسایی فرزندشان در پزشکی قانونی مشاهده کرده بود گفت: تمام صورت پسرم پر از خون بود، دندان های جلوی حمید شکسته بود، یک طرف صورت حمید کبود بود. گلوله به سینه اش خورده بود…

 

برای گرامیداشت راهپیمایی ۹ دی به سراغ ما آمدند اما سی خرداد نه


صدا و سیما، کیهان و خبرگزاری فارس سال گذشته با انتشارِ مصاحبه ای به نقل ازمادر حمید حسین بیک عراقی، مدعی شدند که او بسیجی بود. اما فاطمه سرپریان، مادر حمید عراقی همان زمان در مصاحبه ای با خبرنگار جرس، نسبت به این خبر ساختگی اعتراض کرد و پرده از واقعیت برداشت.


خانم سرپریان، در دومین سالگرد جان باختن فرزندش می گوید:‌ روز راهپیمایی ۹ دی به من زنگ زدند. خبرنگار فارس و صدا و سیما می خواستند به مناسبت راهپیمایی ۹ دی با من گفتگو کنند که من نپذیرفتم.
وی دادمه می دهد:‌ به من گفتند شما با جرس مصاحبه داشتید، می دانید این خانمی که شما با او مصاحبه کردید منافق است وشما با یک رسانه ی منافق مصاحبه کردید، من گفتم هر که بود، من ممنونم چون حتی یک الف هم به صحبت های من اضافه نکرد اما شما به دروغ نوشتید فرزند من بسیجی بود.


مادر حمید حسین بیک عراقی می گوید: من به خبرنگار فارس گفتم ما وصل به هیچ گروه سیاسی نیسیتم و از حقیقت حرف می زنیم، صحبت هایی که از من خوانده اید، را خود من در مصاحبه خواسته بودم که بنویسند تا فرزندم مظلوم نشود این وظیفه ی رسانه است که حقیقت را بگوید و شما چنین نکردید. به هر حال من می خواهم تاکید کنم که من یک مادر هستم و هر کسی در مورد فرزندم واقعیت را بگوید من وظیفه دارم که برای احترام به عقیده های پاک فرزندم که برایش جان داد، صدایش باشم. حمید یک شهروند و یک جوان معمولی بود مثل همه جوان های دیگر و ما حق نداریم در موردشان جز حقیقت را بگوییم.
 

وی ادامه می دهد: به عنوان یک مادر دلم می خواهد روح و یادِ نه تنها فرزند من بلکه همه جوان ها همیشه زنده باشد و مردم فراموش شان نکنند. دوست دارم نام حمید به نیکی در تاریخ بماند. می دانم نامش برای خیلی ها فراموش نمی شود. حمید خیلی خوب زندگی کرد و هم با بهترین مرگ از دست رفت یعنی شهادت برای پسر من مرگی بود که برای عقیده هایش بود. وقتی در فیلمی دیدم که مادر سهراب می گفت به کدامین گناه بچه های ما را کشتند، من فکر می کردم دارد حرف های دل مرا می زند. ما که اینجا نتوانستیم حرف های دل خودمان را به کسی بگوییم. برای همین به شما می گویم تا به دنیا بگوید واقعا به کدام گناه بچه های ما را کشتند؟


مادر این جان باخته ی جوان در پایان با بیان اینکه خون پاک فرزندانِ ما بی جواب نمی ماند، تاکید کرد: در روز ۳۰ خرداد تنها فرزند مرا نکشتند. کسانی مثل حمید و جوان های دیگر که در روز سی خرداد و روزهای دیگر کشته شدند را به دنیا معرفی کنیم تا بدانند این جوان ها پاک بودند و حالا ما فقط از خدا می خواهیم که انتقامِ این خون ها را بگیرد.


مجید حسین بیک عراقی پدر حمید عراقی پیشتر به جرس گفته بود: اوایل که به دنبال کار پسرم در دادسرای جنایی بودم به من گفته می شد که با اسلحه کلت به حمید شلیک شده است که اصلا چنین مدل سلاح کلتی در دستگاههای نیروی انتظامی و نظامی بصورت سازمانی وجود ندارد ولی بعد از مدتها که پیگیر کار بودم با گزارش کارشناسی، اسلحه ای که از مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی بدست آوردم مشخص شد که ضایعاتی که در محل ورود و خروج گلوله ایجاد شده با اسلحه جنگی نظیر کلاشینکف بوده و از فاصله زیر پانزده متر به فرزندم شلیک کردند.
 

شیرین عبادی: مرگ زندانیان سیاسی در زندان یک موضوع سیستماتیک است، حکومت قصد جانشان را دارد

Posted: 20 Jun 2011 04:53 AM PDT

جرس: شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل درخصوص اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی در اعتراض به جان باختن هدی صابر در زندان گفت که مرگ زندانیان سیاسی در زندان یک موضوع سیستماتیک است و حکومت ایران در سنوات مختلف قصدجان زندانیان سیاسی را می کند. مجموعه عوامل نشان می دهد که اراده حکومت بر مسوولیت پذیری نیست.

 

به گزارش 
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، خانم عبادی گفت: « درخواست زندانیان اعتصاب غذا کننده یک درخواست منطقی و در عین حال ساده است و آن همانا یافتن ومسوول نگهداشتن  مسببین قتل هدی صابر است که کاملا مشخص است و حتی برخی از زندانیان گفته اند از دهان او شنیده اند که نامش چیست و همچنین اینکه مسببین قتل هاله سحابی بایستی دستگیر ومحاکمه شوند. آن هم در یک دادرسی عادلانه که مردم هم حق شرکت داشته باشند وحقیقت برملا شود. این خلاصه خواسته آنهاست. انجام این خواسته اساسا وظیفه جمهوری اسلامی است.»


شیرین عبادی در خصوص مسوولیت حکومت ایران در قبال زندانیان سیاسی اعتصاب کننده گفت: « طبق قانون مسوولیت حفظ جان و همچنین سلامتی هر زندانی بر عهده مقامات مسوول زندان است. متاسفانه در مورد زنده یاد هدی صابر این مسوولیت انجام نگرفته و طبق شهادت تعدادی از افراد هم سلول او که شاهد داستان بوده اند هدی در حالتی که بیمار بود و به درمانگارمراجعه کرده بود ولی به جای اینکه او را درمان کنند، یک بیمار قلبی را کتک زدند تا حدی که عصبانی می شود و ماموران  بدون هیچ گونه درمانی از درمان گاه او را به سلول بر می گردد درحالی که فریاد می زده که من از شما شکایت خواهم کرد. بعد از مدتی کوتاه به علت اینکه ضرباتی به او وارد شده بودو عصبانی هم  شده بود حالش بدتر شد تا حدی که دیگر نقش بر زمین شد و او را با برانکارد وآن هم با مدتی تاخیر به بیمارستان  رساندند که دیگر دیر شده بود.»


رییس کانون مدافعان حقوق بشر ادامه داد:‌« مجموعه  عوامل نشان می دهد که اراده حکومت بر مسوولیت پذیری نیست و باید خاطر نشان کنم که متاسفانه چندین زندانی سیاسی نیز قبلا در گذشتند. من یادآور می شود آقای منوچهر محمدی و دیگری آقای امید میرصیافی وب لاگ نویسی که از آقای خامنه ای فقط یک سوال کرده بود و گفته بود که حالا که اینقدر برای جواانان فلسطینی و لبنانی امتیاز قائل هستید لطفا همان امتیاز را برای من هم قائل بشوید که من یک مدتی است بیکارم و شغلم را ازدست داده ام و مشکل مالی دارم. به همین دلیل او را به زندان انداختند و بعد از اندکی در زندان فوت کرد. به عبارت صحیح تر در اثر بی مسوولیتی مسوولین کشته شد. همچنین به یاد آوریم داستان زهرا بنی یعقوب پزشک جوانی که مامورین منکرات او را در پارکی در همدان دستگیر می کنند و دو روز بعد اعلام می کنند که در زندان خودش را به دار زده. من وکیل ایشان بودم و به هیچ وجه مساله خودکشی در مورد ایشان صادق نیست. این یک صحنه سازی بود برای اینکه قتل وی را لاپوشانی کنند.»


عبادی افزود: « مجموعه این عوامل نشان می دهد که حکومت در سنوات مختلف قصد جان سیاسی را می کند. یعنی وقتی که یک زندانی سیاسی حاضر به تمکین و مصاحبه و اقرار دروغین نمی شود به انحا مختلف سعی می کننداو را بشکنند و یکی از این انحا آزار واذیت جسمی است که در برخی موارد منجر به فوت می شود چنانکه در مورد زنده یاد هدی صابر این اتفاق افتاد. آنچه در ایران اتفاق می افتد در حقیقت سیستماتیک است و یک سهل انگاری سهوی نیست و فقط توسط چند مامور دون پایه زندان اتفاق نمی افتد. زیرا اگر به وسیله چند مامور دون پایه زندان باید این اتفاق ها می افتاد حداقل بعد از اولین و دومین قتل دولت جمهوری اسلامی دستور رسیدگی می داد وخاطیان را تنبیه می کرد ولیکن دیدیم که هیچگاه کسی محکوم نشد. در اینجا به خاطر می آورم افرادی که در زندان کهریزک به دست جلادان رژیم کشته شدند. اینها نشان از یک حرکت سیستماتیک و منظم برای از بین بردن مخالفین سیاسی است.»

 

انتقاد آیت الله بیات از شرایط جاری: اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی، پیامی واضح به حاکمیت است

Posted: 20 Jun 2011 04:53 AM PDT

جرس: آیت الله بیات زنجانی در پیامی با انتقاد از شرایط موجود می افزاید: اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی، پیامی واضح به بخشی از حاکمیت است که در طول سالهای اخیر، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را نادیده گرفته و بالعکس با جریحه دار نمودن احساسات مؤمنین، اهدافی را در سر می پروراند که باید از آنها به درگاه خدای متعال پناه برد.


در این پیام با اشاره به اخبار ناگوار اخیر آورده است: 
نگرانی دلسوزان جامعه از "عادی شدن" چنین موضوعاتی است و البته با سابقۀ موجود، این نگرانی جای تأمل دارد و تکلیف همۀ ما این است که چنین مسائلی را ریشه یابی کرده و مانع از تکرار آنها شویم و این تکلیف، با توجه به جایگاه افراد، نیازمند عکس العمل متناسب با آن جایگاه است.


به گزارش وبسایت اطلاع رسانی این مرجع تقلید متن این پیام به شرح زیر است:


بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

لا یحبّ اللهُ الجَهر بِالسّوءِ من القَول إلّا مَن ظُلِم - سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ 148

 

از گوشه و کنار کشور، هر از چند گاهی اخبار ناگواری به گوش می رسد و با کمال تاسف این اخبار برای همۀ مردم، جنبۀ تکرار یافته است؛ واقعۀ تاسف بار خمینی شهر و نیز رخداد اخیر در یکی از روستاهای کاشمر از جملۀ این اخباری است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت.

از طرفی در طول ماه گذشته ابتدا خبر تعرض به زنی مؤمنه در جریان تشییع جنازۀ پدر بزرگوارش، ذائقۀ عمومی جامعه را تلخ نمود و سپس خبر درگذشت یک انسان ارزشمند که در زندان و بواسطۀ اعتصاب غذا دارفانی را وداع گفت و دل هر انسان آزاد اندیشی را متأثر گردانید؛ با این وجود تاسف آورتر از این موضوع، عدم عکس العمل برخی مسؤولین امر و بعضاً توجیهات غیر قابل قبول آنان در قبال این موضوعات بوده است که یقیناً هیچ گونه سنخیتی با حکومتهای مردمی و دینی ندارد.

نگرانی دلسوزان جامعه از "عادی شدن" چنین موضوعاتی است و البته با سابقۀ موجود، این نگرانی جای تأمل دارد و تکلیف همۀ ما این است که چنین مسائلی را ریشه یابی کرده و مانع از تکرار آنها شویم و این تکلیف، با توجه به جایگاه افراد، نیازمند عکس العمل متناسب با آن جایگاه است.

لازم می دانم متذکر گردم که اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی، پیامی واضح به بخشی از حاکمیت است که در طول سالهای اخیر، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را نادیده گرفته و بالعکس با جریحه دار نمودن احساسات مؤمنین، اهدافی را در سر می پروراند که باید از آنها به درگاه خدای متعال پناه برد.

بارها ندای آزادی خواهانۀ زندانیان مظلوم، به بیرون از دیوارهای زندان رسیده است و این موضوع تکلیف را بر دوش همۀ افرادی که دل در گرو اسلام علوی و محمدی(ص) دارند و برای آزادی خواهی تلاش می کنند سنگین تر می کند؛ با این وجود کما اینکه بارها تأکید کرده ام تکلیف این عزیزان، شکستن اعتصاب غذا و خارج نمودن خانواده ها و نزدیکان و صد البته جامعه نگران و ملتهب امروز از این نگرانی هاست.

خداوند را در این لحظات معنوی ماه رجب المرجّب که منسوب به خود خدای متعال است می خوانیم و از روزی به او پناه می بریم که پیامبر عظیم الشأن اسلام از آن چنین یاد کرده بود که:

" يَا ابْنَ مَسْعُودٍ اعْلَمْ أَنَّهُمْ يَرَوْنَ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً فَفِي ذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ ..... " بحارالانوار، ج74، ص 102

والسلام علی من اتّبع الهدی


اسدالله بیات زنجانی

قم المقدسه، سی ام خرداد ماه 

دوازده زندانی سیاسی با استقامت، تا تحقق خواسته های خود به اعتصاب غذا ادامه می دهند

Posted: 20 Jun 2011 04:26 AM PDT

حضور خانواده هدی صابر در اوین
جرس: در سومین روز از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و همزمان با ملاقات کابینی، خانواده ها از روحیه بالا و استقامت این زندانیان سیاسی خبر می دهند.

 
به گزارش رسیده به جرس، بر اساس گفته خانواده زندانیان سیاسی، بهزادیان نژاد، باقی، مظفر، عرب سرخی، قدیانی، بهآور، اسدی زید آبادی، دلیر ثانی، داوری، مومنی، احمدی امویی و مقیسه که در اعتراض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر اعتصاب غذای نامحدود خود را از بیست و هشت خرداد ماه شروع کرده اند، با روحیه بالا و مقاوم بر سر آرمان خود ایستادگی می کنند. 


با وجودی که تاکنون سازمانهای سیاسی از این زندانیان درخواست کرده اند به اعتصاب خود پایان دهند، آنان قصد دارند تا تحقق خواسته های خود به این اعتصاب غذا ادامه دهند. 


بیماری و کهولت سن برخی از این زندانیان سیاسی موجب نگرانی خانواده ها شده است که بر اساس گفته شاهدان عینی حال آنان در حال حاضر مساعد است و آنان قصد دارند با استقامت بر اهداف خود، صدای مظلومیت دو زندانی سیاسی هاله سحابی و هدی صابر را که مظلومانه به شهادت رسیدند به جهانیان اعلام کنند. 


سایت کلمه نیز خبر داد که خانواده هدی صابر که هفته گذشته در اثر اعتصاب غذا و عدم ارایه خدمات پزشکی به شهادت رسید، امروز دوشنبه با حضور در سالن ملاقات زندان اوین، از نماینده سازمان زندانها خواستند که بگذارند آنها با ۱۲زندانی اعتصاب کننده زندان اوین دیدار کنند و از آنها بخواهند به اعتصاب غذای خود پایان دهند.



گفتنی است، کمپین هر ایرانی یک صدا، در اطلاعیه آغاز به کار خود اعلام کرد: "روزهایی را از سر می‌گذرانیم که رهبران جنبش مردم ایران را ماه‌هاست به بند کشیده‌‌اند و نگذاشته‌‌اند کوچکترین صدایی از آن‌ها به مردم برسد. روزهایی که مردم موظفند برای ادامه‌ی حیات مبارزه روی پای خود بایستند و به هیچ نیرو و فرماندهی متکی نباشند. روزگاری را می‌گذرانیم که در آن ارزشمندترین و شریف‌ترین‌ها به وحشیانه‌ترین صور موجود در روز روشن در خیابان و یا در بهداری‌ زندان مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند و به قتل می‌رسند."


این کمپین بر این باور است که امروز هر ایرانی یک صداست. مبارزه را این بار با بلند کردن صدای خود در حمایت از دوازده زندانی سیاسی دربند زندگی خواهیم کرد.
 

ایران و کوبا دارای بیشترین روزنامه‌نگار مهاجر

Posted: 20 Jun 2011 04:10 AM PDT

جرس: کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در تازه‌ترین گزارش خود درباره روزنامه‌نگاران تبعیدی در سراسر دنیا، اعلام کرده است که ایران و کوبا در یک سال گذشته بیشترین تعداد روزنامه‌نگاران را مجبور به ترک وطن کرده‌اند.

 
به گزارش رادیو فردا به نقل از خبرگزاری رسمی آلمان، کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران که مقر آن در آمریکاست در این گزارش گفته است: در دوره زمانی ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ تا ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، ایران و کوبا هریک با ثبت ۱۸ مورد روزنامه‌نگار خارج شده از کشور، در صدر فهرست کشورهایی قرار دارند که با دشوار کردن شرایط، روزنامه‌نگاران را مجبور به تبعید کرده‌اند.

این در حالی است که بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز، ایران در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۰۹ نیز بزرگترین خاستگاه روزنامه‌نگاران تبعیدی در جهان بوده است.

به نوشته سازمان گزارشگران بدون مرز، در سال ۲۰۱۰، ۳۰ روزنامه‌نگار ایرانی مجبور به تبعید و یا فرار از کشور شده‌اند که این رقم در سال ۲۰۰۹ «بیش از ۵۰» نفر بوده است.


کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در آخرین گزارش خود خاطرنشان کرده است که در یکسال گذشته در مجموع ۶۷ روزنامه‌نگار کشور خود را ترک کرده‌اند که ۲۲ تن از آنان از خاورمیانه و شمال آفریقا، ۱۹ تن از قاره آمریکا، ۱۹ تن از آفریقا، شش تن از آسیا و یک نفر از آسیای میانه بوده است.

این گزارش با اشاره به اینکه این رقم بر اساس موارد گزارش شده و ثبت شده به دست آمده، تأکید کرده است که رقم حقیقی روزنامه‌نگاران در تبعید می‌تواند بالاتر از این باشد.


کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران می گوید: برخی از این روزنامه‌نگاران پس از آزادی از زندان وطن خود را ترک کرده‌اند و برخی دیگر برای فرار از بازداشت و یا به دنبال تهدیدهای متفاوت مجبور شده‌اند کشور خود را ترک کنند.

بر اساس این گزارش، در یک دهه گذشته دستکم ۶۴۹ روزنامه‌نگار ترک وطن کرده‌اند که بیشترین آن‌ها شهروند ایران، عراق، اتیوپی، سومالی و زیمبابوه بوده‌اند.

این کمیته می‌افزاید که برای بسیاری از این روزنامه‌نگاران، با توجه به موانع قانونی و مشکلات زبانی، یافتن شغل در کشور جدید دشوار است.


بر اساس رقم ارائه شده در این گزارش، از میان ۶۴۹ روزنامه‌نگاری که در یک دهه گذشته مجبور به تبعید از وطن شده‌اند، تنها ۲۲ درصد توانسته‌اند شغلی مرتبط با حرفه روزنامه‌نگاری بیابند.

کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران سال گذشته نیز با ارائه آماری از روزنامه‌نگاران زندانی در دنیا اعلام کرده بود که ایران در کنار چین، همچنان بزرگترین زندان برای روزنامه‌نگاران به شمار می‌رود.

سازمان‌های حقوق بشری مختلف در چندسال گذشته همواره از وضعیت ناگوار روزنامه‌نگاری در ایران انتقاد کرده و خواستار بهبود شرایط برای روزنامه‌نگاران در ایران شده اند.

 

سناریوی مدحی، اقدامی ضعیف با رویکردی ساده انگارانه

Posted: 20 Jun 2011 03:05 AM PDT

فرشید آل داوود
حرس: ظاهرا بعد از حضور مصلحی در تلویزیون جمهوری اسلامی و ادعای وی مبنی بر اینکه وزارت اطلاعات بر مخالفان خارج از کشور اشراف کامل دارد ، تلاش برای ایجاد اختلاف و به تردید انداختن مخالفان در اعتماد کردن به یکدیگر آغاز شد.  

 
 

مطرح کردن موضوع فردی به نام مدحی با سناریوی ابتدائی آن، به قدری ساده انگارانه بود که خیلی ها را در پای گیرنده های تلویزیونی به حیرت واداشت.
 


سناریوی ضعیف


سناریست های وزارت اطلاعات طبق معمول یک سناریوی ضعیف را طراحی کردند که شاید خودشان هم می دانستند قابل باور نیست اما آنها معتقد بودند خیلی از فیلم ها ی تخیلی هم تاثیر خود را در نهایت می گذارد.


تاثیر نمایشنامه مدحی نیز به باور تحلیلگران، ایجاد هراس  در میان مخالفان و اختلاف افکنی در بین آنها بود.


جمهوری اسلامی این ادعا را  مطرح کرد که مدحی از سوی سازمان اطلاعاتی غرب و به دلیل سوابق انقلابی و نظامی اش در ایران برای پروژه آمریکا انتخاب شده بود . بنا به ادعای محافل امنیتی نظام، وی با مدیریت وزارت اطلاعات، غرب و ضدانقلاب را بازی داد و پس از اقدام پیچیده وزارت اطلاعات برای بازگرداندن او به ایران، جزئیات پروژه ضد ایرانی غرب را افشا کرد .
 

تقریبا چیزی شبیه بلوف هایی است که سرکوبگران هر از گاهی مطرح می کنند. مثل ادعای بسیجی بودن ژاله صانع ، مرگ ندا آقا سلطان توسط خودش و چمدان های دلاری که امریکا برای موسوی و کروبی فرستاد و سایر داستانهای باورنکردنی !


دروغ هر چه بزرگتر ....


یکی از ادعاهای مطرح شده از سوی مدحی این بود که وی بیست هزار نیرو در داخل سازمان های نظامی ایران دارد که در هنگام نیاز می تواند آنان را بکار گیرد.


با این حال تنها نیروی عامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی یک شاگرد کبابی بود که در بانکوک فعالیت داشت .

 

ادعای تشکیل دولت در تبعید از دیگر مواردی بود که وزارت اطلاعات به واسطه مدحی آن را مطرح کرده بود. خبرگزاری حکومتی فارس در مطلبی اغراق آمیز نوشت که جهان از موفقیت اطلاعاتی جمهوری اسلامی شگفت زده شد !


اما فارس بلافاصله در پاراگراف آخر  می نویسد : به نظر مي‌رسد رسانه‌هاي غربي و صهيونيستي خبر موفقيت دستگاه اطلاعاتي كشورمان و نفوذ عوامل وزارت اطلاعات به اپوزيسيون خارج نشين را بايكوت خبري كرده و سعي مي‌كنند منفعلانه به اين اقدام جمهوري اسلامي ايران واكنش نشان دهند !!



عربها هم به سناریو خندیدند


این در حالی است که در متن خبر از بازتاب آن سخن گفته شده و لی در انتها اعتراف شده که هیچکس به این موضوع توجه نکرده و بیشتر محافل خبری سکوت کرده اند !


بازتاب ضعیف این بلوف اطلاعاتی به قدری بود که محافل خبری جمهوری اسلامی از اینکه حتی رسانه های عرب زبان داستان را دست کم گرفتند و به تشریح تناقضات آن پرداختند به شدت عصبانی شدند که این خود نشانه شکست بازی امنیتی جمهوری اسلامی بود.


روزنامه های الحیات و شبکه العربیه از جمله رسانه های عربی بودند که نکته های متنوعی از واکنش های خود مسئولان نظام را منعکس کردند که از عدم اتفاق نظر تیم دولت و محافل امنیتی در  باره این موضوع پرده بر می داشت و از جمله شیوه درج خبر در خبرگزاری فارس و ایرنا در باره این موضوع را بازتاب می داد.

 

بازی ندادند برگشت خورد !


با این حال جمعی از فعالان اپوزیسیوناز همان ابتدا به موقع در باره مدحی هشدار داده بودند و در واقع وزارت اطلاعات بعد از آنکه متوجه شد حنایش رنگی ندارد برای بهره برداری سیاسی ناگهان مدعی شد که مدحی را در اپوزیسیون نفوذ  و آنها را فریب داده است.


این در حالی است که برخی از مخاطبان مدحی می گفتند که در اولین تماس های وی به او مشکوک شده و به اظهاراتش وقعی ننهادند.


نکته جالب آنکه وزارت اطلاعات آن قدر نادانسته عمل می کند که فردی را مامور تشکیل دولت در تبعید می کند که هیچگونه سابقه فعالیت مبارزاتی ندارد .

برخی تحلیلگران این سوال را مطرح می کنند که آیا تیم های کارشناسی و امنیتی وزارت اطلاعات حتی در این حد هم نمی دانند که فرستادن یک نفوذی به جریان اپوزیسیون با خرمن ها ادعای واهی و بیان اینکه وی را به ملاقات مقامات ارشد امریکائی فرستاده اند چیزی فراتر از یک دروغ است که می تواند اسباب تمسخر آنان را فراهم کند؟

مهره جمهوری اسلامی که ظاهرا از همان ابتدا با بی اعتنائی روبرو شده بود حتی موفق نشده بود به جلسه مشترک با چهره های اصلی مخالف جمهوری اسلامی برود .


شدت توهمات مدحی به اندازه ای بود که ادعای براندازی نظام در عرض 6 ماه موجب شد برخی بگویند وی به علت مصرف دارو به عارضه توهم دچار شده بود!


 یکی از افراد نزدیک با مدحی در باره علت ارتباط و تماس با او گفته بود: از دل پاك ما و نیت صادقانۀ ما خیلی‌ها سوء استفاده كردند. .... در این سال‌ها از افرادی ضربه خوردم كه دوست‌شان داشتم و همه جور به آن‌ها كمك كردم.
 

اپوزیسیون چه کار کند؟


تحلیلگران معتقدند علت مطرح کردن مدحی هر چه باشد چند نکته مهم را باید موردتوجه قرار داد:
 

نخست آنکه محافل امنیتی جمهوری اسلامی با سوء استفاده از موج بد بینی میان اپوزیسیون تلاش کرد  تیر خلاص بر پیکره اپوزیسیون وارد کند. به این معنی که با مطرح کردن نمایشنامه مدحی اولا موج بدبینی در اپوزیسیون را تشدید کند به گونه ای که هر مخالف جمهوری اسلامی پس از نشست و برخاست کردن با همراهانش احساس کند که طرف مقابل فردی جاسوس است. به این ترتیب هیچگاه یک برنامه عملی موثر برای مقابله با جمهوری اسلامی طراحی نخواهد شد چون همه از هم می ترسند و هر طرح و ایده ای از ترس جاسوس بودن طرف مقابل در ذهن طراح مدفون خواهد شد.


نکته دیگر اینکه همه می دانند که مدحی قبل از مطرح شدن از سوی تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی هیچ گاه فردی مطرح و موثر و شناخته شده نبود و خیلی ها برای نخستین بار نام وی را می شنیدند.


و بالاخره اینکه تحلیلگران معتقدند، فعالان سیاسی و مطبوعاتی باید به شایعات و ادعاهائی که به صورت ناگهانی در باره دیگران مطرح می شود با دیده تردید بنگرند. منشاء بیشتر شایعات عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی هستند. درست شبیه دروغ های بزرگی که مدحی در تلویزیون جمهوری اسلامی مطرح کرد . دامن زدن به شایعات در بیشتر مواقع افتادن در تور امنیتی عوامل جمهوری اسلامی است. بنا بر این به نظر می رسد فعالان سیاسی و مطبوعاتی اپوزیسیون در خارج از کشور باید مراقب باشند که از اظهار نظر ندانسته در باره دیگر افراد و همراه شدن با شایعات به شدت اجتناب کنند. اپوزیسیون همچنین باید از دعواهای بی حاصل اجتناب کند. درگیری و دامن زدن به شایعات بهترین زمینه برای فعالیت ویروس های مخرب سرکوبگر است و موجب می شود که وزارت اطلاعات بدون کوچکترین هزینه ای به اهداف ذی قیمت  دست پیدا کند.


آگاهان می گویند رسانه ای شدن اختلاف سلیقه اپوزیسیون و تحقیر و توهین مبارزان ضربه ای خرد کننده به مبارزات مدنی فعالان سیاسی وارد می آورد که باید از آن اجتناب شود.

 

 

 

بشار اسد از توطئه خارجی خبر داد: میکروبها را نابود می کنیم

Posted: 20 Jun 2011 03:59 AM PDT

جرس: جرس: همزمان با آوارگی دهها هزار سوری در مرزها و کشته شدن بیش از هزار تن، بشار اسد، رئیس جمهور سوریه می گوید کشورش در برهه ای سرنوشت ساز به سر می برد و توطئه‌ای در سوریه شکل گرفته است.


به گزارش بی بی سی، اسد در اولین سخنرانی خود طی دو ماه گذشته و سومین سخنرانی عمومی از زمان آغاز ناآرامی‌ها در این کشور از ماه مارس گفت توطئه ای در خارج از این کشور طراحی شده و در داخل به اجرا در آمده است.

رئیس جمهور سوریه گفت این توطئه، میکروبی است که باید آن را نابود کرد.

او گفت مردم کشورش متحمل رنج فراوان شده اند. او به خانواده قربانیان کشته شده در این نا آرامی ها تسلیت گفت.

آقای اسد گفت باید میان مطالبات مشروع مردم و خرابکاران فرق قائل شد.

او افزود طرح مطالبات مشروع از دولت نباید عامل هرج و مرج شود.

بشار اسد گفت بیش از ۶۴ هزار مجرم شناخته شده در تظاهرات خیابانی شرکت دارند.

آقای اسد، "روشنفکران با افکار کفر آمیز" و افراطی ها را متهم کرد که درصدد نفوذ به سوریه هستند اما گفت این افراد در اقلیت هستند.

رئیس جمهور سوریه گفت این افراد به وجهه سوریه در خارج از این کشور آسیب رسانده و خواهان دخالت نظامی خارجی در کشور شده اند.

او افزود استفاده از زور تنها گزینه موجود برای مقابله با آنها بود، چون این افراد از تظاهرات مسالمت آمیز به عنوان پوششی برای اقدامات خود استفاده می کردند.

بشار اسد تاکید کرد سوریه در پی روزهای دشوار اینک با نقطه عطفی مواجه است و افزود سوریه قویتر خواهد شد.

رئیس جمهور سوریه گفت تظاهرات اخیر باعث شده تا نسلی به وجود بیاید که به حکومت قانون و نهادهای دولتی احترام نمی گذارد.

او گفت نفوذی های مسلح در جسر الشغور دست به کشتار زده اند و گفت این افراد از نفرت و بداندیشی آکنده هستند.

'توطئه خارجی'

آقای اسد پیش از این هم ناآرامی های کشورش را به توطئه کشورهای خارجی نسبت داده و گفته بود کسانی را که در پشت "توطئه" اخیر علیه کشورش هستند، شکست خواهد داد.

بشار اسد، یازده سال پیش، به دنبال مرگ حافظ اسد، پدرش، قدرت را در دست گرفت.

جامعه جهانی فشارهای خود بر دولت سوریه را برای توقف سرکوب ها تشدید کرده و برخی کشورها گفته اند که آقای اسد یا باید اصلاحاتی را در کشورش به اجرا بگذارد و یا کناره گیری کند.

دولت سوریه تا کنون به معترضان امتیازاتی داده اما این امتیازات باعث پایان گرفتن تظاهرات اعتراضی نشده است.

از جمله، دولت سوریه قانون وضعیت اضطراری را لغو و دادگاه امنیت کشور را منحل کرده است و همچنین صدها زندانی سیاسی در این کشور آزاد شده اند.

طی روزهای اخیر، تشدید درگیری ها در مناطق هم مرز با ترکیه، موجب شده تا هزاران سوری به ترکیه فرار کنند.

دولت ترکیه مرز خود را به روی پناهندگان سوری باز کرده و به آنها اجازه داده تا وارد خاک این کشور شوند.

دولت ترکیه که روابط نزدیکی با سوریه دارد خواهان اصلاحات در این کشور و توقف سرکوب شده است.


 

چرا سکوت و بی مسئولیتی علما و آگاهان در برابر این همه ظلم

Posted: 20 Jun 2011 03:31 AM PDT

هفت سوال خواهر هدی صابر در هفتمین روز شهادتش
جرس: خواهر هدی صابر در نامه ای به برادرش در هفتمین روز شهادت وی با طرح هفت پرسش در مورد چگونگی شهادت می پرسد: چرا سکوت آگاهان در برابر این همه ظلم، چرا سکوت و بی مسئولیتی علمای دین؟


در این نامه که در اختیار جرس قرار گرفت آمده است: می دانم با آنکه همیشه با مردم بودی و در میان مردم، اما مرزهای «تنهایی ات» در همه جا، در همه جا رو به گسترش بود. نیک می دانم که سوگ مهندس (عزت الله سحابی) تنهاترت کرد. فاجعه هاله بی قرارت کرد. در لحظه دیدار با یار، رفیق رهگشا، باب را تنها گشودی و به دیدارش شتافتی.
 


به نام خداوند رحمان


برادر، دوست و یار دبستانی من

هدی جان سلام

هفت روز از رفتن شهادت گونه ات به سوی «رفیق رهگشا» گذشت. هیچگاه این همه دور به هم «سلام» نگفته ایم.

سالها «سلام مان» از نزدیک نزدیک بود. در بازی های کودکانه، در فوتبال های دو نفره (دریبل) حیاط خانه که تو همیشه گل می زدی. در بازی تخته نرد که تو همیشه مارس ام می کردی. در دبستان که همیشه تو در درس آموزی اول بودی. در دعواهای کودکانه که تو همیشه به نفع من کنار می رفتی.

در هم نشینی با پدر که «نظم و هوشمندی و دانش سرشارش» را تو در خود ذخیره می کردی، در آغوش مادر که مهر بیکران و سینه گشوده او را تو در خود جمع می کردی. آنگاه که به نوای «فرهاد» می رسیدیم، تو بوی عید و ماهی دودی را در سفره های مادربزرگ در مشام حس می کردی.

سال ها بعد «سلام مان» نیز نزدیک بود. آن گاه که در تصویر مصدق تو پیام آزادی خواهی را به جان می خریدی. در یاد تختی تو منش پهلوانی او را می یافتی. در کوهستان و صعود قله ها تو مقاوم و سرسخت بودی. در کسوت دانشجویی تو مسئول تر بودی. در همکاری مشترک در عرصه پژوهش تو «ایده ساز» بودی، «اثر بخش» بودی، تو بودی که صبح و شام دونده بودی.در فعالیت های اجتماعی تو پیش تاز بودی، در درک وقایع اجتماعی تو عمیق تر بودی. با کلام خدا، کتاب او، تو ظرفیت ها در خود می ساختی، تو با «سرود ای ایران»، نغمه «امشب در سر شوری دارم» حالی دیگر داشتی.


هدی جان

احساس پاکت، اشک های شوقت، نظم سرسخت ات، گام های پرتعداد و سنگین ات، توان خستگی ناپذیرت، پرکاری ات، همیشه فاصله ها با من داشت. برای سومین بار باز هم «سلام مان» با فاصله شد. دیوار و شیشه های قطور اسارت میان مان فاصله انداخت. احساس بود، اشک شوق دیدار بود، اما هم آغوشی نبود. گره به گره دستان نبود.

 سخن ات باز هم از کار بود، از مسئولیت بود. یادآوری خاتمه برنامه های نیمه تمام، تأکید ورزی به کیفیت کار، دغدغه دار «طرح زاهدان»، آن «حاشیه نشینان غرق در فقر و بازمانده از زندگی در خور انسان».

 اما پس از ده ماه حبس پیاپی، «حبس بی محکومیت»، اینک سلامی از دور.

هدای عزیز

می دانم با آنکه همیشه با مردم بودی و در میان مردم، اما مرزهای «تنهایی ات» در همه جا، در همه جا رو به گسترش بود. نیک می دانم که سوگ مهندس (عزت الله سحابی) تنهاترت کرد. فاجعه هاله بی قرارت کرد. در لحظه دیدار با یار، رفیق رهگشا، باب را تنها گشودی و به دیدارش شتافتی.

 بهر صیدی می شد او به کوه و دشت

 ناگهان در دام عشق او صید گشت

اما با رفتن ات و اینگونه جان کاه رفتن ات، «هفت چرا» در ذهنم نقش بسته، تا پاسخ آنها را نیابم، سخت بی قرارم. نه از حیث تنها از دست دادن تو، نگران و دغدغه دار همتاهایت و هم بندی هایت:

 

 یک -   چرا تو را دیر برای مداوا و درمان رساندند؟

دو- چرا به خانواده ات خبر ندادند؟

 سه -چرا با تو در حالت اعتصاب با خشونت رفتار کردند؟

چهار-چرا باید فاجعه هاله رخ دهد که تو اعتصاب کنی؟

پنج-  چرا باید بدون حکم در زندان باشی؟

شش- چرا سکوت آگاهان در برابر این همه ظلم، چرا سکوت و بی مسئولیتی علمای دین؟

هفت- و چرا باز دل نگرانی از حال اسیران و دربندانی دیگر؟

نمی دانم صلح و آرامش کی در این سرزمین سفره خواهد گستراند،

اما تا پاسخی برای چراهایم نیابم تاب نخواهم آورد. چه این پاسخ ها راهگشایند، باب می گشایند.

 برای محو خشونت

برای صلح برای سپیدی صبح

خواهرت فیروز

  29/3/90

بدون قید و شرط زندانیان سیاسی را آزاد کنید

Posted: 20 Jun 2011 03:12 AM PDT

کانون مدافعان حقوق كارگر
جرس: كانون مدافعان حقوق كارگر با صدور بیانیه ای در درباره دستگیری‌های هر روزه، احكام ناعادلانه و كشته شدن زندانیان سیاسی خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و کارگران زندانی شده است.

 
در این بیانیه که در اختیار جرس قرار گرفت آمده است:  به بند كشیدن، شكنجه، زندانی كردن و كشتار مخالفان سیاسی، آینده محتوم اقتدارگرایان و حاكمیت های رو در روی مردم را تغییر نخواهد داد. تنها راه، واگذاری حاكمیت به مردمی است كه ده ها سال است برای كسب آزادی و برابری مبارزه می كنند و تا به دست آوردن آزادی و برابری، از پای نخواهند نشست.


متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

 دستگیری، صدور كیفر خواست، محاكمه و فشار بر زندانیان و خانواده های داغدیدگان، به اموری عادی تبدیل شده است. محكوم كردن فریبرز رییس دانا، از یاران کانون مدافعان حقوق کارگر، به اتهام نوشتن و بیان کردن نظراتش در دفاع از حقوق انسانی، بیش از هر چیز، سند محكومیت اقتدارگرایانی است كه به بن بست رسیده‌اند. مساله شكنجه و تجاوز در زندانها و برقراری دادگاه‌های فرمایشی، دیگر بر هیچ كس پوشیده نیست و نمی توان آن را با محكومیت دیگران، پرده پوشی كرد. این حكم و احكام مشابه، ادعانامه‌ای است كه محاکمه گران، علیه آزادی بیان و اندیشه صادر كرده‌اند. 


این حكم محكومیت، در حالی صادر می شود كه صاحبان قدرت تلاش می كنند با آزادی موقت برخی زندانیان مانند منصور اسانلو كه دوران محكومیتش در حال اتمام است، از خود چهره‌ای دیگر ارائه دهند و در نهادهای بین المللی همانند سازمان جهانی كار، این گونه تبلیغ كنند كه سیاست های حاكم درباره‌ی بگیر و ببندها تغییر كرده است. هرچند ما آزادی منصور اسانلو،‌ رییس هیات مدیره سندیکای کارگران شركت واحد را به فال نیك می‌گیریم و از آن استقبال می‌كنیم، اما زندانی بودن ابراهیم مددی و رضا شهابی، از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و بهنام ابراهیم زاده از فعالان كارگری، صدور احكام اولیه زندان برای دیگر فعالان اجتماعی و در حبس نگه داشتن آنان، دستگیری فعالان كارگری از جمله شاهرخ زمان و... در تبریز، برگزاری دادگاه برای علی نجاتی عضو سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و دوازده نفر از فعالان کارگری كردستان، مرگ‌های شبهه‌برانگیز و بی‌پاسخ زنده‌یادان هاله سحابی (در زمان مرخصی موقت از زندان و در مراسم خاکسپاری پیکر پدرش مهندس عزت الله سحابی) و هدی صابر (در زندان و در حال اعتصاب غذا) همه و همه نشانگر آن است كه هیچ گونه تغییر اساسی در سیاست‌های اقتدارگرایان، در برابر فعالیت های مستقل اجتماعی و كارگری به وجود نیامده است. 


اقتدارگرایان با زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی و كارگری همانند گروگان هایی برخورد می‌كنند كه در معاملات دیپلماتیك آنان را وجه المصالحه قرارمی‌دهند. انتخاب هیات ایرانی به مجمع ریاست سازمان جهانی كار، هم زمان با آزادی موقت منصور اسانلو و تشدید فشار بر سایر فعالان كارگری، بیانگر همان بده بستان‌هاست. 

در تاریخ دیپلماسی جهانی سابقه ندارد كه دولتی با شهروندان خودش به عنوان گروگان‌های سیاسی برخورد كند و از زندانی كردن آنان در بدست آوردن امتیازات دیپلماتیك استفاده كند. 


ما ضمن محكوم كردن این بده بستان‌ها،‌ خواهان آزادی بی قید و شرط كلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی و پذیرش مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی و میثاق‌های حقوق بشری و اجرای آنها بدون هیچ عذر و بهانه‌ای هستیم. 

بار دیگر اعلام می‌كنیم كه به بند كشیدن، شكنجه، زندانی كردن و كشتار مخالفان سیاسی، آینده محتوم اقتدارگرایان و حاكمیت های رو در روی مردم را تغییر نخواهد داد. تنها راه، واگذاری حاكمیت به مردمی است كه ده ها سال است برای كسب آزادی و برابری مبارزه می كنند و تا به دست آوردن آزادی و برابری، از پای نخواهند نشست.