جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


فغان از کشتن زهرا و هاله

Posted: 05 Jun 2011 08:51 AM PDT

مهران

تا دختران ِ ایران, سروان ِ سر فرازند

دامان و کوهساران, رنگین چو لاله زارند

از جهد و رنج ِ ایشان

انفاس ِ تازه گیرند, سبزان که بیشمارند

 

بنگر به این عزیزان

جمعی جدا زیاران

نسرین به بند و زندان

 

سیمین همی سراید

پروین دمی نساید

شیرین حماسه سازد

 

و آن مادران ِ لاله

در سختی زمانه

محکم چو سنگ خاره

 

با حمله شبانه

بی عذر و هر بهانه

تبه شد حرمت ِ انسان و خانه

چه آمد بر سر پاک ترانه؟

 

دگر آمد شبی با درد و ناله

بیادم آورد شبهای ژاله
فغان از کشتن زهرا و هاله

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

زبان حال هاله در فراق پدر

Posted: 05 Jun 2011 08:45 AM PDT

ق.ر

زبان حال هاله در فراق پدر
با تضمین هایی از مولوی

"بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دیگر نمی شود"

فرصت ناب بوده ای مثل سحاب بوده ای
عطر گلاب بوده ای بی تو به سر نمی شود

از غم هجر تافتم در پی تو شتافتم
شام دل گرفته ام بی تو به سحر نمی شود

هاله ی نور من تویی سنگ صبور من تویی
هاله برای گفت و گو جای دگر نمی شود

چشم و چراغ من پدر، رونق باغ من پدر
هیچ کسی برای من جای پدر نمی شود

"من همگی تو راستم مست می وفاستم"
جان بنهم ولی زسر عهد به در نمی شود

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

جمعی از خانواده شهداء ،آسیب دیدگان وزندانیان سیاسی پس از انتخابات: صبح نزديك است

Posted: 05 Jun 2011 06:54 AM PDT

بیانیه سوم
جرس: جمعی از خانواده شهداء ،آسیب دیدگان وزندانیان سیاسی پس از انتخابات1388، در بیانیه سوم خود، ضمن تاکید بر همبستگی و ادامه راه تمام جانباختگان خود، از ملت ایران درخواست کرده اند که در راه اهداف خود برای داشتن ایرانی آباد وآزاد وبدور از هرگونه جناح بندی در یک صف ایستاده وبا یکدیگر بیش از پیش متحد شده تا به خواسته های به حق خویش که همانا برقراری صلح وامنیت ، آزادی تمام زندانیان سیاسی، پیگیری ومحاکمه عادلانه عاملین کشتار و اعدام فرزندان این آب وخاک و به رسمیت شناختن حق مردم در اداره امور ایران است، گام برداشته شود.

 

 به گزارش جرس، متن این بیانیه بشرح زیر است:

((به نام دادار بی همتا))
بیانیه شماره 3
جمعی از خانواده شهداء ،آسیب دیدگان وزندانیان سیاسی پس از انتخابات1388

 

ای مالک!دربرابرخدا ودربرابرمردم،انسانی با انصاف باش،ونزدیکترین کسانت ودوستان محبوبت را به انصاف داشتن وادار،زیرا اگر انصاف را(نسبت به همه ودرباره همه) رعایت نکنی (به بندگان خدا) ظلم کرده ای.وهرکس به بندگان خدا ظلم کند،خداون –از جانب بندگان خود – با اوطرف خواهد شد.وهر کس خدا با او طرف شود (واو را به محاکمه کشد)،هر دلیلی بیاورد بی اثر خواهد بود.


هم وطنان گرامی !برادران وخواهران ایمانی!در آستانه سالگرد حماسه وخونیم.سالیان درازی است که خرداد برای ما، پیام آوربیداری وآزدای خواهی وپایداری بوده است.وبالنده ترینش خرداد88 است ،که :در خاطره تاریخی ملت بزرگ وبا فرهنگ ایران زمین جاودانه شد. آوازه خوش این تحول خواهی خردورزانه وصلح جویانه درگنبدگیتی طنین انداز گردید. وانظارجهانیان را یک بار دیگر به جوهره فرهنگ والای این مرز وبوم معطوف کرد. واین همه ره آورد عشق به کرامت وجودی انسانها وحقوق فردی واجتماعی ایشان وپیشرفت وآبادانی ملک وملت بوده است وخواهد بود. دریغ ودرد که آنها که باید می دیدند ومیدانستند ،ندیدند وندانستند.چه با سرمستی از باده نخوت وغرور،چه به اغوای شرارت بارقبیله جهل وخرافه وسحور.غمی نیست. که روی سخن، نه باایشان است که در همه عرصه های زشتی وپلشتی به انتها رسیده اند، که جان وجام سخن را پیوستگی وپیراستگی، با شماست و مداومت بر حق خواهی وحق طلبی یک صدای همه ما با هم.واستمداد ما از شما که رهرو پیام آوری هستید که فرموده است:هرکس حق ستم دیده ای را از ستمگری باز ستاند،در بهشت، همنشین من خواهد بود.وچه ستمی بالاتر از نداهای بحقی که به نا حق درخون خفت؟!وجان های پاکی که به تیغ وتیر کج اندیشان قسی القلبِ زیاده خواه ،مصدوم گشت؟!وچه ستمی بد تر ازصداهای در گلومانده بهترین فرزندان رشید ودلیر میهن در بیغوله هایی بنام زندان . وچه زندانی ؟! نشانی تمام عیار ازبربریت وبدویت؟


در طرف ما شب نيست، چَخماقها در كنار فتيله بي تابند… صبح در دستان ستاره بر پليدترين شب ناقوس پاياني هراس انگيز را به صدا درآورده است. صبح نزديك است،صبح را نزدیک کرده ایم. اینک که در آستانه سالروز خلق حماسه مردمی ونادیده گرفتن حق مسلم مردم هستیم بر خود میدانیم تا بار دیگر بر همبستگی و ادامه راه تمام جانباختگان خود پافشاری کرده واز تمام ملت شریف وغیور ایران عزیز مصرانه درخواست داریم که در راه اهداف خود برای داشتن ایرانی آباد وآزاد وبدور از هرگونه جناح بندی در یک صف ایستاده وبا یکدیگر بیش از پیش متحد شده تا بتوانیم به خواسته های به حق خویش که همانا برقراری صلح وامنیت ، آزادی تمام زندانیان سیاسی، پیگیری ومحاکمه عادلانه عاملین کشتار و اعدام فرزندان این آب وخاک و به رسمیت شناختن حق مردم در اداره امور ایران گام برداریم


جمعی از خانواده شهداء،آسیب دیدگان وزندانیان سیاسی پس از انتخابات 1388

مورخ خرداد1390
 

روایت دکتر حبیب الله پیمان از آخرین لحظات: شمع زندگی هاله جلوی چشمانم خاموش شد

Posted: 05 Jun 2011 06:42 AM PDT

جرس: دکترحبیب الله پیمان که در آخرین لحظه حیات هاله سحابی بر بالین او بوده است، روایت خود از صحنه شهادت وی را به تحریر آورده و می نویسد: . ازهمان لحظه که شتابان خود را به هاله که بر زمین افتاده بود رساندم  وسیمای رنگ پریده وچشمان نیمه باز اورا دیدم، آشوب و دلهره غریبی وجودم را فراگرفت وهنوز هم رهایم نمی کند. نه می توانستم و نه می خواستم باور کنم شمع زندگی هاله جلوی چشمانم خاموش می شود.

 


وی به ذکر جزییات صحنه شهادت هاله سحابی و اقدامات اولیه پزشکی پرداخته و با ابراز تاسف از دست دادن این بانوی قران پژوه می نویسد: ، این عامل خشونت وتبهکاری نیست که بر حقیقت و نیکخواهی چیره می شود بلکه به تعبیر زیبای قرآن د ر رخدادهائی ازاین گونه  ،این جانمایه حق طلبی ،خودآگاهی وخیرخواهی است که بر جهالت وعصبیت و پلیدی وزشتکاری ضربه می زند وآنرادرهم شکسته از  وجدان انسان ها وحیات جامعه بشری به تدریج حذف می نماید .



این روایت که در وبلاگ این فعال سیاسی منتشر شده، بشرح زیر است:



مصیبت بزرگتر از آن بود که درتصور بگنجد. ازهمان لحظه که شتابان خود را به هاله که بر زمین افتاده بود رساندم  وسیمای رنگ پریده وچشمان نیمه باز اورا دیدم، آشوب و دلهره غریبی وجودم را فراگرفت وهنوز هم رهایم نمی کند. نه می توانستم و نه می خواستم باور کنم شمع زندگی هاله جلوی چشمانم خاموش می شود اما نزدیکی فاجعه را حس می کردم. مگر ممکن بود؟

به همین سادگی هاله را از دست بدهی؟ هم او که تادقایقی پیش  پروانه وار گرد پیکر پدر عاشقانه می چرخید. ا و که شمعی وشاخه گلی در یک دست وتصویری از پدر دردست دیگر داشت، پیشاپیش مشایعت کنندگان می رفت. گویی می خواست اول به خودش وسپس به دیگران اطمینان دهد که "عزت " نمرده بلکه  شمع وجودش همچنان فروزان است و درخت زندگی اش  از گل دادن باز نایستاده است وشما می توانید در ترکیب این سه ، تصویر، گل و شمع، پدر را درآغوش  یگانه دختر دلبندش ببینید. می خواست بگوید آن کس که در تابوت خوابیده پدرم نیست  بابا اینجا درسینه و در میان دستها وپیش روی من است .


مگر همین دیشب نبود که پدردر رویای نیمه شب گذشته در راهرو خانه  درپاسخ  به اظهار شگفتی هاله که  بابا اینجا چه کار میکنی؟
  ازبیمارستان فرار کرده ای ؟ گفته بود آن که در بیمارستان خوابیده من نیستم  وهاله برای آنکه مطمئن شود بیداراست ساعت را نگاه کرده بود که نشان می داد بیست دقیقه ای از نیمه شب گذشته است. درست همان ساعتی که  قلب "عزت" از حرکت باز ایستاد تا روح آزاده اش زندان و زنجیر تن فرسوده را بگسلد و رها و آزاد و سر افراز به سوی معبود پر کشد. کوششهای من ودوپزشک دیگر برای احیای او با تنفس از راه دهان وفشار برقفسه ی سینه در آن لحظات پرتنش  وفشار درحالی که تهاجم فیزیکی و لفظی و خشونت و ضرب و شتم جمعیت از هر سو ادامه داشت، بی حاصل می نمود. هرلحظه بر اضطراب ما افزوده می شد هاله داشت  ازدست می رفت. او چون گلی در تند باد شقاوت و خشونت  پرپرمی شد و برای نجات او از ما کاری ساخته نبود.  ماموران بی اعتنا به فاجعه ای که در شرف رخ دادن بود همه را باضرب وشتم می راندند  کم مانده بود پیکر هاله زیر گام های مهاجمان وجمعیتی که فشار  می آورد گرفتار شود . وضعیت قابل کنترل نبود . فرشته ما با آن سیمای معصوم وآرام و زیبا بی دفاع بر زمین رهاشده بود .تصور اولیه این بود که هاله دچار ضعف وبی حالی شده که برای هرکس درمراسم عزای عزیزی ممکن است اتفاق بیفتد. اما وقتی اثری از تنفس در او مشاهده نشد وسرانگشتانم ضربان نبض ورید گردن  اورا حس نکرد ند عمیقا نگران ووحشت زده شدم. آوردن وسیله نقلیه برای انتقال هاله به درمانگاه در آن جمعیت مورد هجوم قرار گرفته کار اسانی نبود .




   باید پیکر هاله را ازان مهلکه بیرون برده وبه یک مرکز فوریت های پزشکی برای انجام اقداماتی نجات بخش منتقل می کردیم . دقایقی بیشتر گذشت تا یکی از بستگان توانست اتوموبیل خودرا ازمیان ازدهام جمعیت وممانعت ها وپرخاش های مامورا ن عبوردهدو به ما برساند.  او و تقی ( دکتر شامخی ) همسر هاله در نهایت پریشانی ووحشت از آنچه درحال رخدادن بود ملتمسانه می خواستند که کاری بکنم لحظه به لحظه می پرسیدند که ایا نفس می کشد؟ نبضش می زند ؟چه برسر هاله آمده؟ به سختی پیکر هاله را به درون اتوموبیل می کشیدیم هنوز نیم تنه هاله درون ماشین جای نگرفته بود و آنها که  برای بیرون کردن ما ازصحنه عجله داشتند با تندی در ماشین را به پای های هاله میکوبیدند و فرصت نمی دادند اورا به درون کشیده و در را ببندیم . 



سر هاله را روی تشک گذاشتم وپاهایش را روی شکم جمع کردم تا در ماشین بسته شود . همسر هاله جلونشست ومن درحالی که سر هاله  روی زانویم بود نومیدانه به دادن تنفس ازراه دهان ادامه می دادم، دلم شور می زد . تصور اینکه کار از کار گذشته و هاله ظرف چند دقیقه ناگهان ازمیان ماپرکشیده وماجز پیکر بی روحش در برابر نداریم  ما را دچار خشم و بی قراری شدید روحی کرده بود. پرسان پرسان خود را به مرکز امداد 115 در همان حوالی رساندیم جائی که دو تکنیسین امداد و فوریت های پزشکی با دو آمبولانس حضورداشتند. تکنیسین ارشد بعدازمعاینه ومشاهده چشمها ونبض های هاله که همچنان برروی تشک عقب اتوموبیل دراز کشیده بود به من که سر او را دردست داشتم اطمینان داد که خیلی دیر شده وکاری نمی توان کرد . با این حال فورا دست به کارشد. لوله هوا را در مجرای تنفسی فروبرد به دست من داد تا متناوبا در حالی که او به قفسه سینه فشار می اورد در آن بدمم. با تمام وجودم در لوله هوا می دمیدم .می خواستم تمام نفس و زندگی ام را به او بدهم که چون دخترانم دوستش داشتم  و برایش احترام زیادی قائل بودم ...افسوس و افسوس ...تکنسین در مانگاه  آمپول آدرنالین را به دشواری در رگ پشت دست هاله تزریق کرد و من هم چنان امید وارانه  به دمیدن ادامه دادم.


هیهات ...هیهات... مصیبت سهمگین وغیر منتظره خود را بر ما تحمیل کرد. من هرگز قادر به توصیف وضعیت روحی وحالت استیصال وپریشان خاطری همسر هاله  ودو سه نفری ازبستگان ودوستان  که آنجا بودند نیستم. سرانجام همسر هاله به خود آمد و حامد  ( برادر هاله ) را ازموضوع باخبر ساخت. ما پیکر بی جان هاله را با همان ماشین به خانه اش در تهران منتقل کردیم  و تازه از این به بعد بود که عمق وعظمت  فاجعه تحمیل شده را باور کردیم. واقعیت این است که ما  اصلا هاله را از اتوموبیل خارج نکردیم و پزشک مقیمی هم در مرکز نبود تا اورا معاینه و درمان کند. تنها پزشکی ازدوستان ومنسوبین اقای شامخی که ازابتدا درمحل حادثه حضورداشت وبعداز ما بلافاصله خود را به همان مرکز رسانید در کنار ما بود.


 درآن لحظه  چیزی نمی دانستم  بعدا برایم شرح دادنند که
  چه جفایی برهاله رفته بود .مگر او و دیگر عزاداران چه می کردند و چه می گفتند که مستحق آن برخور خشونت آمیز  و راهبندان وضرب وشتم شدند؟ آنان با رعایت همه محدودیت های تحمیل شده  لا اله الالله گویان جنازه را مشایعت می کردند تا در محل مقرر درفاصله کوتاهی  ازدرب منزل  درآمبولانس بگذارند. ولی آنها به تعهدات خودشان نیز پشت پا زدند وسعی کردند جنازه را بلافاصله بیرون از منزل به آمبولانس منتقل و از محل دور کنند!!!  ظاهرا ازهمین جا ضرب وشتم مشایعه کنندگان  از لحظه خروج از  منزل شروع می شود.



 هاله درحالی که عکس پدررا دردست داشت  دوش به دوش تعدادی از خانم ها حرکت می کرد که با ممانعت ماموران روبرو شد و پس از قدری گفت وگو ومشاجره چند گامی بیش جلوتر نرفته بود که با یک هجوم عکس هارا ازدست او وهمراهان  ربوده بی اعتنا به اعتراض هاله که این عکس پدر من است وتصریح همراهان که ایشان دختر مهندس سحابی است ، پاره کردند . شاهدان می گویند هاله برای پس گرفتن عکس پدر قدم جلو گذاشت وسعی کرد عکس را ازدست مهاجم خارج کند که با ضربه دودست به عقب پرت شد. هاله تعادل خودرا ازدست می دهد و نقش زمین می گردد . دست کم دوشاهد دیگر گفته اند درست پیش ازآنکه هاله بر زمین بیفتد یک لباس شخصی با آرنج بر پهلوی هاله می کوبد و او بر زمین می افتد. براساس گفته های  یک پزشک  متخصص که این شرح حال را شنیده، می توان  احتمال داد  که ضربه ها ی وارده برهاله آن هم تحت شرائطی که به شدت زیر فشار عصبی  وخستگی و هیجان مفرط قرار داشته است با توجه به سابقه بیماری دیابت وضعف وتنگی عروق به صورت شوک موجب قطع جریان خون به مغز و بی هوشی و ایست قلبی وی شده باشد و یا این فرایندها بعداز سقوط برزمین دراثر ضربه های وارده و برهم خوردن تعادل وی رخ داده باشند. درست است که  تشخیص علت مرگ ازروی گزارش شاهدان فاقد قطعیت واعتبار علمی است  واین مهم فقط زمانی محقق می شود که کالبد شکافی همراه با تحقیقات ازهمه شاهدان وبررسی دقیق عکس ها وفیلم هائی که« توسط عوامل اطلاعاتی وامنیتی گرفته شده» همه دقایق  وحوادث لحظه به لحظه راثبت کرده اند، انجام گیرد 
. با این حال دراین نکته تردید نیست که اگر هاله به خاطر دردست داشتن عکس پدرش مورد هجوم وحمله فیزیکی وروانی وضربه شوک آور قرار نمی گرفت اکنون در میان مابود.



هاله را نمی توان فراموش کرد واندوه ازدست دادنش را ازدل زدود. ناممکن بود کسی یکی دوبار با اودیدار کند و مجذوب خلق وخوی مهربان، مثبت ونیک خواه اونشود. شخصیت او چون آب زلال چشمه ساران ، شفاف ، آسان گیر ونرمخو و بخشنده بود . درمسئولیت پذیری وسخت کوشی درانجام آنچه به عهده می گرفت کم نظیر بود. هرچند دلی به وسعت دریاداشت، کینه وبدخواهی  در قلب با ایمان هاله حتی نسبت به کسانی که با او دشمنی و اجحاف می کردند و یاحسادت و تنگ نظری داشتند  جائی نمی یافت. تقاضای کسی را رد نمی کرد مگر آنکه پای ارزشهایش درمیان باشد. چشم بر نقاط ضعف وبدی های دیگرا ن می بست وازکنار آنها بی اعتنا در می گذشت  و درعوض خوبی ها وتوانائی هایشان را برجسته می نمود. روحیه ای آشتی جویانه ومداراگرداشت. باوجودی که لحظه ای از وقت خودرا هدر نمی داد اما همیشه ازاین بابت از خود نارضامند بود فکر می کرد وقت تنگ است وخیلی کارها هست که باید انجام دهد. لبخند امیدواری وخوش بینی به ندرت سیمای اورا ترک می کرد. 



دوسالی که درجلسات شرح وتفسیر قرآن ازنزدیک  با اوهمکاری ومجالست وموءانست داشتیم نمونه برجسته ای از نظم ومسئولیت پذیری و وفاق وهمدلی ازخود به یادگارگذاشت همراه با مجموعه ای ازنوار و دستنوشته ها که امید است روزی دیگران را هم سودمند افتد.  شخصیت هاله را نمی توان به درستی شناخت  ا گر از  شهامت و ازخود گذشتگی  و صداقت و خلوص ایمان وی به خدا وعشق به حقیقت وآزادی و عدالت حرفی زده نشود. ویژگی های بیشتری از هاله می توان برشمرد  اما تک تک صفات برای به دست دادن درکی راستین وعمیق از شخصیت یک فرد کافی نیستند . تنها ازطریق تجربه بی واسطه است که با  کلیت منحصر به فردی که اورا ازدیگران متمایز ویگانه می سازد آشنا می شویم. پس هرچه در باره هاله کفته شود برای کسانی که اورا ازنزدیک نمی شناخته اند کفایت نمی کند .

 

      هاله می توانست زنده بماند و برای سالهای زیادی همسر و سه فرزند خود را از مراقبت  ومهربانی وعشق مادری سیراب کند. می توانست بر ضد خشونت وبی عدالتی واستبداد مبارزه کرده ، بایاری رساندن به قربانیان آسیب های اجتماعی وسیاسی ( خانواده های زندانیان سیاسی وشهدا ومعلولین ) به سهم خود از رنج ها ومرارت های جسمی وروحی ومادی  و معنوی شان بکاهد. ومی دانیم که هاله بیش از آن که یک فعال سیاسی باشد یک مدافع حقوق انسانها و یک مددکار اجتماعی بود. وقتی به کاری ازاین قبیل خوانده می شد بی درنگ و با تمام وجود درصحنه حاضر وهر وظیفه ای را برعهده اش می گذاشتند یا می دید برزمین مانده است با اغوش باز برعهده می گرفت وبرایش فرق نمی کرد آن کار پیش پاافتاده و فیزیکی باشد یا فکری و مدیریتی . وهمه را با دقت وعلاقه بسیار وبه نحوی عاشقانه و از صمیم دل انجام می داد .با نوع تعامل انسانی ومداگرانه که با دیگران برقرارمی کرد و کمک های بی ریا وبی چشمداشت وتوام با مهربانی ، پیوسته  بذر عشق ودوستی وشادی وامید دردلها می کاشت.  صد افسوس که اهریمن خشونت براو پیشی گرفت ودریک آن گل زندگی مسیح گونه اش را پرپرکرد وبرخاک افشاند . غافل از این که دوستدارانش نهال عشقی را که دردلهای آنان کاشته است با اشکها وشیره جان خود آبیاری و از نشانه هائی که برجای جای خاطره ها وروابطشان و بر قلب و روحشان ترسیم کرده است مراقبت خواهند کرد، آن نشانه هارا در هر گذر و در هر محفل نصب می کنند تا نمونه ا ی ازمسیح وار وعلی وار زیستن را یادآورشان کند.



 از این که هنوزهم این جاوآنجا  جسم نحیف هاله ها مغلوب خشونت می شود نباید موجب غلبه یاءس و اندوه برد لها شود ، چه عاملین خشونت وستم وتجاوز با هرضربه که برجسم مظلومی می زنند ، معلولیت فکر وروان خودرا تشدید می کنند و هر گلی از تبار هاله ها را که پرپر کرده به زمین می ریزند درحقیقت کالبد خودرا بیش ازپیش ازگوهر وروح انسانی تهی می سازند وبا این کار مرگ حقیقی ( درونی ومعنوی ) خویش را رقم می زنند . ازخودبیگانگی شان اجازه نمی دهد حقایق وواقعیت های بیرون از نزاع برسر قدرت رادرک کنند . به همین جهت با چند ده نفر عزادار مسالمت جوئی که لااله الالله گویان عزیز به ناحق ازدست رفته خودرا به آرامی  تشییع می کنند تا سوگ مندانه به خاک تیره بسپارند چنان رفتار می کنند که با دشمن اشغالگر باید کرد . به همین خاطر آن ها بیشتر قابل ترحم ونیازمند کمک ودستگیری اند تا هاله ها که به نحو فزاینده ای دردل وجان انسان ها ودر روابط ومناسبات میان آنها گسترش وجودی پیدا می کنند . پس اگر نیک بنگریم برخلاف آنچه در ظاهر می نماید ، این عامل خشونت وتبهکاری نیست که بر حقیقت و نیکخواهی چیره می شود بلکه به تعبیر زیبای قرآن د ر رخدادهائی ازاین گونه  ،این جانمایه حق طلبی ،خودآگاهی وخیرخواهی است که بر جهالت وعصبیت و پلیدی وزشتکاری ضربه می زند وآنرادرهم شکسته از  وجدان انسان ها وحیات جامعه بشری به تدریج حذف می نماید .

 بل نقذف باالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو ذاهق 


 

 

خانواده دکترشریعتی: هاله سحابی جز نیکی را به رسمیت نشناخت

Posted: 05 Jun 2011 06:14 AM PDT

جرس: خانواده دکتر شریعتی بمناسبت پرواز مظلومانه هاله سحابی در پیامی آورده اند: او لیاقت چنین مقامی را داشت. زیرا خوب بود. خوب زیست. خوب مرد. و جز نیکی را (برسمیت) نشناخت.




این پیام تسلیت که در اختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است:


«... در ما هنوز ابر نباریده بسیار است! ...»
پیام تسلیت خانواده شریعتی، به خانواده‌های سحابی و شامخی، بمناسبت پرواز هاله

در این لحظاتِ سوگ و سکوت، و در برابر چنین مرگ باورنکردنی اما پرشکوه و نمادینی، بدرستی چه باید گفت؟
گاه گوئیم که بنالیم ز پریشانی حال. باز گوئیم چه حاجت به بیان، آنچه عیان است. براستی کدام کلمات خواهند توانست، با گواهی دادن بر حقیقت، تسلی مان بخشند؟
فراسوی آنچه رخ داد، اما، شاید حکمتی، خواستی خدایی و خیری تاریخی نهفته و مقدر باشد. فقدان و همراه شدن هاله با پدر، در لحظه‌ي وداع فقط نشانی از آن است. خوارداشت یا عزت؟ وهنِ ماندن یا کرامتِ رفتن؟ او بهترین را برگزید.


کدام افتخار بالاتر از آن که زندگی و مرگ ایراندخت شیرزنی دوستدار و رهروی فاطمه، یادآور و شاهدِ مصائب و سعادتِ قدیسان شود؟ او لیاقت چنین مقامی را داشت. زیرا خوب بود. خوب زیست. خوب مرد. و جز نیکی را (برسمیت) نشناخت
.

سرگذشتِ سه نسل از سحابی‌ها گواه این حقیقت است که خانه مان اگر ابری است، سحابی‌ها محل تولد ستاره هایند... و ...در ما هنوز ابر نباریده بسیار است.


چنین اوج و پروازی بر او و بر شما مبارک با
د

شادی و پایکوبی جوانان یمنی در پی خروج علی عبدالله صالح از کشور

Posted: 05 Jun 2011 06:14 AM PDT

جــرس: در حالیکه روز گذشته گزارش هایی پیرامون زخمی شدن علی عبدالله صالح، رئیس جمهور یمن بر اثر حملات مخالفان و انتقال وی و گروهی از مقامات دیگر به عربستان جهت معالجه منتشر شده بود، روز یکشنبه پنجم ژوئن، خیابان‌های صنعا شاهد شادی و پایکوبی مردمی بود که اعتقاد داشتند خروج صالح از کشور، به معنای پایان یافتن بیش از ۳۰ سال حکومت وی بر یمن خواهد بود.


این درحالیست که مقامات و منابع دولتی یمن همچنان ادعا می کنند که رییس جمهور که بر اثر انفجار و حملات روز جمعه در کاخ ریاست جمهور‌ی دچار جراحاتی شده، برای درمان کشور را به قصد عربستان سعودی ترک کرده، ولی پس از درمان به یمن باز خواهد گشت.


بنا به گزارش خبرگزاری آلمان، علی‌عبدالله صالح به همراه ۳۵ تن از نزدیکانش، شامگاه شنبه با دو هواپیما وارد ریاض شده و از سوی مقامات ارشد سعودی مورد استقبال قرار گرفتند، و یک منبع سعودی نیز به خبرگزاری رویترز گفته است که صالح بلافاصله برای درمان به بیمارستان ارتش عربستان منتقل شده است.


بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه نیز، هنگام ورود رئیس جمهور یمن به ریاض، و زمانی که وی از هواپیما خارج شد، جراحاتی بر روی گردن، سر و صورت وی مشاهده شده و قرار است در بیمارستان ترکش‌هایی را که به او اصابت کرده بیرون بیاورند و احتمال می‌رود که گردن و صورت وی نیز تحت عمل جراحی پلاستیک قرار بگیرد.


این گزارش افزود هنوز مشخص نیست چه افرادی با رئیس جمهور یمن به عربستان سفر کرده‌اند، اما مقامات سعودی گفته‌اند که برخی از اعضای خانواده با وی وارد عربستان شده‌اند.


گفتنی است فرزند ارشد صالح که به اعتقاد مخالفان حکومت یمن، پیش از آغاز ناآرامی‌ها در آن کشور، خود را برای جانشینی پدر و در دست گرفتن قدرت آماده می‌کرد، همچنان در یمن حضور دارد.


در گزارشی دیگر اینکه العربیه اعلام کرد "در نبود صالح در یمن، عبدالرحمن منصور هادی، نایب رئیس جمهور اداره امور را در دست دارد."


طبق آخرین گزارش ها، هم اکنون بسیاری از جوانان یمنی برای شادی، در میدان «دانشگاه» صنعا جمع شده اند و یکی از تجمع‌کنندگان به سی ان ان گفته است "بسیار خوشحال هستیم، چون رژیم توسط انقلابی صلح‌آمیز سرنگون شده است."


همچنین با انتشار خبرهای مربوط به خروج رئیس جمهور از کشور، خبرنگاران از شنیده شدن صدای تیراندازی و انفجار در شهر گزارش داده‌اند.


لازم به یادآوری است از زمان آغاز تظاهرات اعتراضی در یمن از ماه ژانویه امسال، دست‌کم ۳۵۰ نفر کشته شده‌اند و رئیس جمهور آن کشور بارها وعده اصلاحات، کناره گیری از قدرت و همچنین تفویض آنرا داده بود، اما سریعا از آنها چشم پوشی کرد.
 

مهندس سحابی در همه حال برای استقلال و آزادی کشور تلاش می کرد

Posted: 05 Jun 2011 05:19 AM PDT

جمعی از فعالان ملی داخل کشور

 جرس:  جمعی از فعالان ملی داخل کشور در پیامی با تجلیل از مقام مهندس سحابی و فرزندش، درگذشت این دو را تسلیت گفته اند.


این پیام که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است:


 درگذشت مهندس عزت اله سحابی ، مردی که در سراسر عمر پرافتخارش برای آزادی و اعتلای ایران مبارزه کرد و از زمان نهضت ملی شدن نفت به رهبری مصدق بزرگ و بعد از کودتای ننگین 28 مرداد، در نهضت مقاومت ملی و سپس در جبهه ملی و نهضت آزادی و در سال های اخیر در شورای نیروهای ملی مذهبی در همه حال در جهت بدست آوردن آزادی واستقلال این مرزوبوم تلاش نمود و همچنین شهادت فرزند برومندش بانو هاله سحابی را که در مراسم تشییع جنازه پدر ارجمندش به وقوع پیوست را به خاندان محترم سحابی و به همه ملت حق شناس ایران تسلیت عرض می کنیم و یاد و نام آن بزرگان را گرامی می داریم.
 

ادیب برومند - دکتر لقا اردلان - بانو فرشید افشار- مهندس عباس امیرانتظام - فرهاد امیرابراهیمی - علیرضاافشاری - عبداله ازدوجینی - مصطفی آجودانی - مهندس محمد اویسی - دکتر حسین اعرابی - محمد اولیائی فرد - مهندس بامداد ارفع زاده - عارف ایرانی - مهندس غلامرضا اربابی - فرهاد اعرابی - مهندس نیما آجودانی - پرفسور حسن امین - دکتر جهانشاه برومند - مهندس مرتضی بدیعی - دکتر هرمیداس باوند - فرهاد بیشه ای - مهندس مهران بختیاری - اکبر بهشتی - دکتر احمد بهنیا - ترانه برومند - محمدعلی بهمنی قاجار - دکتر خسرو پارسا - مسعود توانگر - دکتر نصراله جمشیدی - سمیرا جمشیدی - عیسی خان حاتمی - مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی - دکتر علی حاج قاسمعلی - دکتر جعفر حاکم زاده - ناهید خاکی پور - مهندس هوشنگ خیراندیش - فرزادخرمشاهی - علیرضا خیاط زاده - اکبر خرازی - دکتر منوچهر خلیل زاده مقدم - دکتر پرویز دبیری - جمال درودی - مهندس هوتن دولتی - دکتر علی رشیدی - حسین ریاحی - مهندس کورش زعیم - مرتضی زندی - دکتر خسرو سعیدی - حسین سکاکی - دکتر شاهین سپنتا - علی شجاع - حسین شاه حسینی - حسن شهیدی - جواد شرف الدین - یوسف صحفی - مسعود صفاریان - جمشید صمدی - مهندس مجید ضیائی - عباس طاهری - مجید ظریفیان - مهندس حسین عزت زاده - مهندس احسان عزت پور - محمدرضا عالم زاده - عباس عابدی - اکبر غضنفری - سالارغضنفری - سرلشگر بازنشسته ناصر فربد - اصغر فنی پور - محمود فیض پور - دکتر محسن فرشاد - دکتر ابوالقاسم فروزان - خلیل فردوسی - دکتر باقر قدیری اصلی - حسن قدیانی - علی قادری - ناصر کمیلیان - جعفر کسمائی - قاسم کیازند - دکتر رضاگل نراقی - رضا لطفی پور - حمید منزه - دکتر حسین موسویان - دکتر مهدی موید زاده - منوچهر ملک قاسمی - بابک مغازه ای - پریچهر مبشری - هرمز ممیزی - مهندس محسن مقدس زاده - دکتر پوریا مطهری - پرفسور صادق مسرت - ابراهیم منتصری - دکتر بیژن ملک احمدی - دکتر حسین مجتهدی - مسعود ملکی - جمشید میرعمادی - دکتر آذین موحد - محمد ملک خانی - دکتر مرتضی مصفا - مهندس علی محمدی- داریوش نیماوری - دکتر مجتبی نیک نژاد - ابوالفضل نیماوری - دکتر علی اکبرنقی پور - مهرگان وثوق - مهندس حبیب یکتا – دکتر شکراله یوسفی


14 /3 /1390 - تهران

احضار آینده الماسی، دانشجوی محروم از تحصیل به وزارت اطلاعات

Posted: 05 Jun 2011 05:01 AM PDT

 جرس: آینده الماسی، دانشجوی مدیریت دانشگاه تهران به اطلاعات سپاه احضار شد.


به گزارش دانشجونیوز، آینده الماسی در پی هجوم نیروی انتظامی در بامداد ۲۵ خرداد سال ۸۸ به کوی دانشگاه به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد. وی همانند برخی دیگر از دانشجویان این دانشگاه به دادگاه نظامی احضار شده بود.

اخیرا در پی رسیدگی به پروندۀ کوی دانشگاه تهران و صدور احکام حبس و جریمه نقدی، دانشجویان این دانشگاه مجموعا به بیش از ده سال حبس محکوم شدند. در این پرونده نزدیک به چهل تن از دانشجویان به احکام حبس تعزیری و تعلیقی و همچنین جریمه نقدی محکوم شدند. پیش از این نیز دادستان کل کشور در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ماه از صدور احکام جزایی برای چهل تن در پی رسیدگی به این پرونده خبر داده بود که آینده الماسی نیز در این میان به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد.


این دانشجوی مدیریت دانشگاه تهران پس از ماجرای حمله به کوی دانشگاه، در ۲۵ بهمن ۸۹ نیز بازداشت شد.

مراجعه نیروهای اطلاعات سپاه به منزل پدری آینده الماسی و درخواست استرداد وی در شرایطی صورت گرفت که این دانشجو پس از آزادی متواری شده بود.

شایان ذکر است البرز الماسی، برادر این دانشجو به تازگی پس از تحمل ۹ ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق از زندان اوین آزاد شده است. وی دو سال گذشته و در حوادث روز عاشورا در تهران بازداشت شده بود. 

بعد از من دکتر سحابی و پسرش را اذیت نکنید، من به این‌ها اطمینان دارم

Posted: 05 Jun 2011 05:01 AM PDT

وصیت آیت الله خمینی به آیت الله موسوی اردبیلی

 جرس: در حالی که ماموران امنیتی از برگزاری تشییع جنازه و ترحیم مهندس سحابی جلوگیری کردند، نقل قولی از آیت الله خمینی در ستایش از این مبارز ملی مذهبی منتشر شد. 


در گفت و گویی که به مناسبت سالگرد آیت الله خمینی در وبسایت جماران منتشر شد، به نقل خاطراتی از مهندس سحابی از زندان عشرت آباد پرداخته است.

 وی در رابطه با خاطراتش از بنیانگذار جمهوری اسلامی گفته بود:
در بهار سال ۱۳۵۹، در آخرین جلسات شورای انقلاب خدمت امام می‌رفتیم و بحث می‌کردیم. آن موقع من رئیس سازمان برنامه و بودجه هم بودم. امام در جلسات به من میدان می‌دادند تا حرف بزنم. ایشان خیلی خوب با ما برخورد می‌کردند.

 مهندس  سحابی به نقل خاطره ای از آیت الله خمینی پرداخت و گفت:  آخرین خاطره هم که آقای موسوی اردبیلی برایم نقل کرد این بود که گفتند امام در اواخر عمرشان به من (موسوی اردبیلی) توصیه کردند که بعد از من این دکتر سحابی و پسرش را اذیت نکنند، من به این‌ها اطمینان دارم……»

 

پاسخ احمد خاتمی به هاشمی رفسنجانی: مردم به شما سیاسیون پشت کرده اند نه نظام

Posted: 05 Jun 2011 04:38 AM PDT

 جرس: بدنبال هشدار آیت الله هاشمی رفسنجانی نسبت به بی اعتمادی مردم به حکومت، عضو هیات رییسه مجلس خبرگان در پاسخ اظهار داشت: این سخنان دروغ است و نظام جمهوری اسلامی مردمی است. 



رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هفته پیش گفته بود: همه باید تلاش کنیم اعتماد برخی از مردم را که به تردید افتاده‌اند برگردانیم
.


وی تاکید کرده بود:
 اگر بخواهیم امروز یک حرف درستی بزنیم و نصیحتی انجام بدهیم آن است که نظام و به طور کلی همه باید تلاش کنیم که اگر اعتماد بخشی از مردم از بین رفته و به تردید افتاده‌اند اعتماد آن‌ها را برگردانیم و صفای بین دولت و مردم، نظام و مردم و حکومت و مردم را ایجاد کنیم. این کار آسان‌تری است چون مردم آگاه آسان‌تر برمی‌گردند و لجبازی نمی‌کنند بشرط آن‌که واقعیت را ببینند.


به گزارش خبرآنلاین، سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت پانزده خرداد پیش از ظهر روز 15خرداد در مهدیه تهران برگزار شد،  با بیان اینکه سرمایه نظام اسلامی ما مردم هستند افزود: هر نظامی که مردم را داشته باشد مانده و هر نظامی که مردم را از دست بدهد می رود. نظامی که مردم را داشته باشد ماندگار است. بحمدالله نظام اسلامی ما مردم را دارد. عنصری که در طول سی و دو سال گذشته تلاش ها شد تا مردم را از این نظام جدا کنند ولی نتوانستند
. 


خاتمی با بیان اینکه مردم به این نظام اعتماد دارند، گفت: آقایی در مصاحبه ای فرمودند که می توان هنوز هم می توان اعتماد را به این نظام بازگرداند
. این سخن تا کنون تکذیب نشد و این نشان دهنده این است که مردم اعتماد شان را از دست داده اند که این دروغ است.


وی ادعا کرد: این مردم مردمی هستند که اگر کمترین اشاره رهبری بفرمایند که کسانی که به نظام اعتماد دارند به صحنه بیایند دنیا خواهد دید که حماسه ای با شکوه تر از حماسه نه دی شکل خواهد گرفت. متاسفانه برخی خودشان را تجلی نظام می دانند. وقتی می بینند مردم به آن ها پشت کردند فکر می کنند مردم به نظام پشت کردند. مردم ما مردم بصیر و با معیاری هستند. از برخی شما سیاسیون به خاطر عملکرد بدتان عدول کرده و بی اعتماد شدند. مردم معیار دارند که توسط آن همه را ارزیابی می کنند. معیارشان ولایت مداری است. هر کس ولایت مدار تر بود نمره بیشتری به آن می دهند و هر کسی زاویه گرفت نمره منفی می دهند و آفرین بر این مردم
.


سید احمد خاتمی که در مهدیه تهران سخن می گفت با بیان اینکه قیام پانزده خرداد در دل ولایت فقیه شکل گرفت گفت: مبارزه با نهاد جا افتاده در دل و جان مردم یعنی ولایت آب به هاون کوبیدن است. به ضد انقلاب بیرونی و داخلی می گویم که از این سخن من عبرت بگیرید که در پانزده خرداد سال 42 مردم ما با ولایت فقیه بیعت خون بستند
.


خاتمی با ادعای  استقبال مردم از سخنان رهبری در مراسم سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت: این تجلیل از یک رهبر سیاسی نبود. تجلیل از نائب امام زمان(عج) بود. جریان فتنه هشتاد و هشت می خواست قداست رهبری را بشکند که مردم ناکام شان گذاشتند


عضو هیات رییسه مجلس خبرگان بار دیگر به ادعاهای گذشته خود را تکرار کرد و گفت: معتقدم فتنه 88 را عاشورا جمع کرد. وقتی مردم دیدند که این هتاکان علیه سید الشهداء(ع) شعار دادند، به پرچم عزاداری امام حسین(ع) حمله کردند، خانم و برادری که از عزاداری می آمدند را کتک زدند، با تمام قوت به صحنه آمدند و این فتنه را جمع کردند
.


خاتمی در ادامه به تاریخ مبارزات مردم علیه دیکتاتوری پرداخت و اظهار نظر کرد: قیام های لیبرالی با انگیزه های غیر الهی شکل گرفت. در این قیام ها سخن از ملی گرایی، ناسیونالیسم، مسلک لیبرال منشانه و ... بود مانند آنان که امروز اسم شان را ملی و مذهبی می گذاریم. آن ها هم وارد مبارزه شدند ولی مبارزه شان شاه پسند بود. در واپسین لحظات حکومت ننگین محمدرضا پهلوی سراغ همین ملی ها آمد. بختیار از همین ملی ها بود.؛دید به راحتی می توان با آن ها کنار آمد و این ها از ابتدا تا امروز حتی یک روز به امام(ره) و خط امام ایمان نیاوردند
.


خاتمی نوع دیگر قیام ها را التقاطی عنوان کرد و گفت: یعنی قیام کسانی که دلداده دین نبودند. اسم دین را گرفتند و لعابی از دین داشتند. جریان منافقین که آن روز سازمان مجاهدین خلق به آن ها می گفتند از این دست قیام ها بودند.


وی ادعا کرد:  جریان التقاطی از متن نهضت آزادی بود. این حرف من نیست. روزنامه ای بود به نام میزان که روزنامه نهضت آزادی بود. آقای بازرگان سرمقاله ای در این روزنامه نوشت و این جریان را فرزندان عزیز نهضت آزادی خواند
. 


امام جمعه موقت تهران بدون اشاره به نقش گروهها و جریانات مختلف در مبارزه علیه استبداد، ادعا کرد که  تنها قیام اسلامی علیه شاه جواب داد و این قیام به دو شکل ایجاد شد. یکی قیام فدائیان اسلام بود که انصافا پیشگامان تشکیل نظام اسلامی بودند. در اوج اقتدار شاه این ها منشوری تشکیل دادند و آن جا سخن از حکومت اسلامی دادند ولی باز هم جواب نداد...بارزترین قیام اسلامی که جواب داد قیام الهی پانزدهم خرداد سال 1342 بود.