جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


فرشاد مؤمنی: بر خلاف تبلیغات کذب، دولت مهندس موسوی از حجم اقتصاد دولتی کاست

Posted: 06 Sep 2014 09:19 AM PDT

جرس: فرشاد مومنی با اشاره به نقصان های بزرگی که در اجرای قانون اساسی وجود داشته است؛ گفت: هر وقت اصول اقتصادی قانون اساسی نادیده گرفته شده است، اقتصاد ایران با ناکارآمدی ها، فسادها و فاجعه های بزرگ روبه­ رو شده است.

 

 

به گزارش پایگاه خبری جماران، دکتر فرشاد مومنی پژوهشگر اقتصاد توسعه ایران و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در همایش نقش تعاونی از منظر شهید بهشتی و مراسم رونمایی از کتاب اقتصاد تعاونی شهید بهشتی که با حضور دکتر حسن سبحانی، مهندس کلانتری معاون وزیر تعاون،کار و رفاه اجتماعی و جمعی دیگر از صاحب نظران و دانشجویان اقتصاد، در محل خانه موزه شهید بهشتی، از سوی خانه موزه شهید بهشتی، موسسه پژوهشی دین و اقتصاد و شهرداری منطقه سه تهران برگزار شد؛ با توصیف شرایط اقتصادی زمان جنگ در دولت مهندس موسوی گفت: بر خلاف تبلیغات کذب و انحراف برانگیز موجود در ده ساله نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی که تعهد بیشتری نسبت به اصول اقتصادی قانون اساسی و اندیشه های شهید بهشتی وجود داشت به صورت منظم از میزان و اندازه مداخله های دولت در اقتصاد کاسته شده و متناسب با آن سهم بخش خصوصی مولد افزایش پیدا کرده است.

 

عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از رویکردهای اقتصادی دولت های پس از مهندس موسوی گفت: واقعیت این است که از سال 68 به بعد که با نقد رویکرد ده سال نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکرد «بخش خصوصی سالارانه» در دستور کار قرار گرفت، تا به امروز، همواره به صورت غیرعادی و فاجعه آمیزی برگستره و عمق مداخلات دولت در اقتصاد افزوده شده و از سهم بخش خصوصی کاسته شده است.

 

وی با بی سابقه خواندن فشارها وارد آمده به اقتصاد ایران در دوران هشت سال دفاع مقدس، تأکید کرد: با هر معیار سنجشی، کارنامه اقتصادی دولت مهندس موسوی غرور آفرین است و دلیل این دستاورد بزرگ در دوره جنگ، پایبندی بیشتری این دولت به اصول قانون اساسی است.

 

دکتر مومنی افزود: برآیند مصلحت اندیشی های کوته نگرانه سبب شده است که اقتصاد ایران به طرز غیر متعارفی با ناکارایی، فساد گسترده، حاکمیت سرمایه و در بدترین شکل حاکمیت سرمایه یعنی ربا گرفتار شود.

 

 مسئول واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی و یار دیرین شهید بهشتی که بعد از سالها به منزل شهید بهشتی آمده بود؛ با انتقاد از انحرافات آشکار نظام از اصول اقتصادی قانون اساسی و آرمان ها و دیدگاه های اقتصادی شهید بهشتی، از مسوولان کشور درخواست کرد: با توجه شواهد غم انگیز و نگران کننده ناشی از تأخیر در اجرای قانون اساسی، یک بار هم به صورت صادقانه، نظام وار و تمام عیار قانون اساسی را اجرا کنیم.

 

عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، با تأکید مجدد به پایبندی نسبی به اصول قانون اساسی و کارنامه افتخارآمیز سال های جنگ گفت: در 40 سال گذشته ما 17 نقطه اوج عملکردی و دستاورد بزرگ علمی در حوزه های کلان اقتصادی داریم که 14 مورد آن در زمان جنگ اتفاق افتاده است. پیام این شواهد این است که ما اگر به اصول اقتصادی قانون اساسی برگردیم و آن را در ذیل کلیت قانون اساسی مورد توجه قرار دهیم قطعا آینده ای بهتر از امروز را شاهد خواهیم بود.

 

مومنی با اشاره به تفاوت های بنیادی کارنامه اقتصادی ایران با عراق در زمان جنگ ادامه داد: عراق با یک سوم جمعیت ایران و ذخائر ارزی 7 برابر ایران و انواع کمک های مداوم بین المللی پس از جنگ حدود 85 میلیون بدهی خارجی داشت و ذخائر ارزی آن نیز صفر بود. در حالی که ایران با وجود تحریم های مختلف هیچ بدهی خارجی ناشی از جنگ نداشت و ذخائر ارزی آن نیز به مانند زمان شروع جنگ بود.

 

وی با اشاره به تصادفی نبودن این کارنامه بار دیگر تأکید کرد: مهم ترین عامل دستیابی به این کارنامه، پایبندی نسبی مسئولان اقتصادی دولت مهندس موسوی به قانون اساسی بود.

 

یار انقلابی شهید بهشتی با اشاره به زیان های وارد آمده بر اقتصاد ایران ناشی از عبور از قانون اساسی در سالهای پس از جنگ، خطاب به مسوولان اقتصادی کشور یادآور شد: رویکرد شهید بهشتی به بخش تعاون برای وضع کنونی کشور ما نیز راهگشا است.

 

وی با اشاره به وضع کنونی اقتصاد ایران ادامه داد: جامعه ای که متکی به تولید نباشد بقاء و بالندگی ندارد و از طریق سوداگری و رباخواری جامعه امکان بقاء ندارد.

 

این پژوهشگر اقتصاد توسعه ایران با بیان این که جهت گیری های اقتصادی قانون اساسی بر پایه تولید محوری بنا شده است افزود: نگاه شهید بهشتی به بخش تعاون ناشی از این بود که بخش خصوصی ایران در طول تاریخ به دلایل بی شمار ساختاری و نهادی در معرض بدآموزی هایی قرار گرفته بود و به همین دلیل تمایل به مشارکت فعال در تولید نداشت.

مدیر موسسه دین و اقتصاد، با محدود ندانستن این مسئله به روزگار پس از پیدایش نفت گفت: کتاب تاریخ اقتصادی ایران چارلز عیسوی اوضاع ایران میانه قرن 19 را از زبان کنت گابینو که یک دیپلمات فرانسوی بود توصیف می کند. گابینو 70 سال قبل از پیدایش نفت می گوید که ایرانی ها عموما به گونه ای رفتار می کنند که گویی همگی مادرزاد دلال به دنیا آمده اند.

وی با اشاره به این که ساختار نهادی هزینه فرصت تولید را بالا برده و اقتصاد ایران را زمین گیر کرده است گفت: اقتصاد ایران در قانون اساسی روی سه گروه از دانایی ها قرار گرفته است: 1.تجربه های تاریخی توسعه 2. تاریخ اقتصادی ایران 3. آموزه های اسلامی

 

دکتر مومنی ماموریت بخش تعاونی در ایران را سهیم کردن همگان در تولید و به حداقل رساندن مفت خوارگی خواند و گفت: اگر اقتصاد اسلامی براساس کرامت انسان ها استوار باشد ما بایستی یک اقتصاد تراز انسانی داشته باشیم.

 

وی با اشاره به تصریح شهید بهشتی بر اینکه اسلام به هیچ چیز به اندازه حاکمیت سرمایه حساسیت ندارد؛ افزود: در چنین چارچوبی قانون اساسی مناسبات انسانی را حاکم می کند و با یک شیوه ایجابی هزینه فرصت رباخواری و مفت خوارگی را بالا می برد و بر زحمت همگانی برای بقای جامعه تاکید می کند. این روح تعاونی مورد نظر شهید بهشتی است.

 

مومنی با اشاره به توجه سیاستگذاران به صورت و ظاهر و شکل قضایا در مقایسه با واقعیت ها و کارکردها خطاب به مسوولان اقتصادی دولت دکتر روحانی گفت: برای دولت کنونی هم که می خواهد از دور باطل رکود تورمی خارج شود راه نجات اقتصاد را بازگشت به همین اندیشه های اصولی است.

 

وی تأکید کرد: تا زمانی که جلوی رانت، ربا و فساد گرفته نشود امکان ندارد تولید شکل بگیرد و تا زمانی که تولید ریشه دار نشود امکان ندارد اقتصاد ایران توان رقابت معقول با دنیای خارج پیدا کند.

 

مسئول واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی با تأکید بر این که جهت گیری های قانون اساسی همچنان راهگشایی دارد گفت: راهگشایی این جهت گیری ها در قالب دو کادر قابل ردگیری است. هم توضیح اینکه چرا به این شرایط گرفتار شدیم؟ پاسخ این است که چون از اصول اقتصادی قانون اساسی عدول کردیم. و هم راهگشایی این که چگونه نجات پیدا کنیم؟ پاسخ این است که به آن مسیر برگردیم.

 

وی در پاسخ به این پرسش که چه اقداماتی برای اجرایی کردن بخش تعاون در قانون اساسی صورت گرفته است به بند دوم اصل 43 قانون اساسی اشاره کرد و گفت: اگر علاقه مندان، کتاب اقتصاد اسلامی شهید بهشتی را مطالعه نمایند؛ در آن جا ایشان بحثی در تشریح این بند داشته اند که در زمان حیات وی هرگز از تلویزیون پخش نشد و پس از آن شورای احیاء شهید بهشتی آن را به عنوان یک فصل از کتاب اقتصاد اسلامی منتشر کردند.

 

دکتر مومنی افزود: شهید بهشتی در آن جا با شادمانی زائد الوصفی از تعبیر نظریه وفور عوامل تولید استفاده می کنند و با افتخار می گویند بند دوم از اصل 43 قانون اساسی ابتکار شخصی من بود.

 

وی با ادامه داد: در زمان جنگ مغازه های خصوصی هم وقتی می خواستند برای خود تبلیغ کنند با تابلوهای بزرگ می نوشتند که در این مغازه کالاها و اجناس به قیمت تعاونی عرضه می شود.

 

دکتر مومنی نتیجه گیری کرد: بر اساس منطق بازار حق بر اساس آرای دلاری تعیین می شود و انسان به ما هو انسان صاحب حقی نیست و به اندازه پولی که در جیب دارند صاحب حق شمرده می شوند. و در این تغییر نگرش بنیادی تعاونی ها قربانی می شوند و تولید رو به ضعف می گذارد و اتکای ما به نفت خام برای جبران ضعف تولیدی افزایش پیدا می کند.

 

وی به نقش اساسی اندیشه های شهید بهشتی در دوران مبارزات انقلابی به رهبری امام خمینی پرداخت و توضیح داد: بعد از ماجرای تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق در سال 54 ، شهید بهشتی، همچون ستونی مستحکم و تکیه گاهی بزرگ جامعه ما را از نظر فکری نجات داد.

 

مومنی افزود: شهید بهشتی پس از کارهای تحقیقاتی بسیار عظیم و مشورت های بسیار زیاد، بحث هایی پیرامون تکامل در قرآن ارائه دادند که در دوره اوج گرایش جوانان به مارکسیسم برای ما خارق العاده بود.

 

وی با اشاره به هوشمندی شهید بهشتی در فعالیت های سیاسی که سبب عصبانیت ساواک شده بود گفت: ایمان به اسلام شهید بهشتی را همچون کوه، مستحکم، پرعظمت و در عین حال مهربان و متواضع ساخته بود.

 

وی با بیان خاطراتی از شهید بهشتی گفت: در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشترین مناقشه ها پیرامون قانون اساسی درباره اصول اقتصادی آن بود.

 

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به ریاست آیت الله شهید بهشتی بر کمیسیون اقتصادی مجلس خبرگان گفت: با خواندن آثار شهید بهشتی و ملاحظه جهت گیریهای اقتصادی قانون اساسی سایه تفکر شهید بهشتی بر این بخش مغفول واقع شده قانون اساسی به روشنی قابل درک است.

 

دکتر مومنی با اشاره به ضرورت توجه به سه حوزه از معرفت برای فهم چرایی جهت گیری های شهید بهشتی افزود: اصول اقصادی قانون اساسی بر اساس یک آگاهی بسیار عمیق و عالمانه در حوزه آخرین دستاوردهای نظری و تجربی توسعه تا زمان تدوین قانون اساسی و برداشتی ژرف و عمیق از ریشه های تاریخی توسعه نیافتگی ایران به همراه تسلطی حیرت انگیز بر آموزه های اسلامی تشکیل شده است.

 

دکتر مومنی ادامه داد: آیت الله بهشتی به همان اندازه که یک اسلام شناس بود توانست از مجموعه ذخائر دانایی در دو حوزه دیگر نیز در سطح بالایی استفاده کند.

 

این استاد اقتصاد دانشگاه با اشاره به اینکه آیت الله شهید دکتر بهشتی علاوه بر فقیه بودن، مطالعاتی عمیق در حوزه فلسفه و فلسفه علم، گاه به زبان اصلی داشت؛ گفت: علاقه مندان فلسفه علم و روش شناسی علوم اجتماعی اگر کتاب «پیامبری از نگاه دیگر» شهید بهشتی را بخوانند متوجه می شوند که شهید بهشتی بر اساس داشته های کنونی ما در زمینه فلسفه علم و نسبت میان علم و دین بیش از 50 سال از زمانه خود جلوتر بود.

 

وی با اشاره به مظلوم و مغفول بودن وجه اندیشه ای شهید بهشتی در ادامه افزود: شهید بهشتی زیر بنا و محور اسلوب روش شناختی خود را از قرآن کسب کرده بود و به دلیل اینکه با روش علمی آشنایی داشته با عمق منحصر بفردی به بحث ها نگاه می کرد.

 

مومنی ضمن اشاره به برخی دیگر از ویژگی ها و توانایی های شخصیتی آیت الله شهید دکتر بهشتی گفت: دلیل درخشش آیت الله شهید بهشتی در روزگار پس از انقلاب به تامل روش شناختی وی برمی گردد و به دلیل اینکه برای عینیت بخشیدن به وعده های داده شده پس از انقلاب فکر کرده بود همه مراجعات به سمت شهید بهشتی بود.

 

وی با اشاره به توصیه های شهید بهشتی به فعالان انجمن های اسلامی پیرامون فراگرفتن علوم تجربی و روش علمی گفت: شهید بهشتی اعتقاد داشت فراتر از رهنمود ما نیاز به عینیت بخشیدن به اسلام داریم، و آموزش مدیران دستگاه های اجرایی برای برقرار کردن نظم جدید در چارچوب قانون اساسی پس از انقلاب نیز در همین راستا بود.

آب‌یاری با فاضلاب در جنوب تهران؛ برنج های آلوده ای که به نام برنج شمال فروخته شد

Posted: 06 Sep 2014 04:33 AM PDT

جرس: محصولات کشاورزی جنوب شهر تهران به دلیل آبیاری با فاضلاب خطر آلودگی دارد اما برنج‌های جنوب تهران پس از برداشت به شالی‌کوبی‌های شمال کشور می‌رود و به عنوان برنج شمال عرضه می‌شود.

 

با این حال پاسخ معاونت زراعت در خصوص میزان تولید در منطقه شهر ری و ورامین این است که"آمار مربوط به میزان تولید در این منطقه به دلیل حساسیت موضوع در اختیار معاونت زراعت نیست با سازمان جهاد کشاورزی استان تهران تماس بگیرید"؛ سازمانی که زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی، آمار تمامی تولیدات کشاورزی حتی در دور‌ترین نقطه ایران را در اختیار دارد به غیر از منطقه جنوب تهران.

 

خطر وقتی گسترده تر می‌شود که بدانیم در منطقه ورامین، گلپایگان و اسلامشهر دام سنگین پرورش می‌دهند که بیشترین میزان پرورش دام سنگین متعلق به اسلامشهر است. بخش قابل توجهی از علوفه و یونجه دام سنگین نیز از مزارع جنوب تهران تامین می‌شود، آلودگی این محصولات و انتقال آن به دام و پس از آن انسان.

 

به گزارش ایلنا، جوابی که کارگران مشغول در زمین‌های کشاورزی منطقه قلعه نوواقع در جنوب شهر ری می‌دهند همین است که "ما فقط در این زمین‌ها کار می‌کنیم برید از صاحب زمین سوالاتتان را بپرسید". آن‌ها ترجیح می‌دهند در برابر سوالات یک غریبه سکوت کنند گویا به آنان گوشزد شده است که فقط کار کنند شاید به همین خاطر است که به محض دیدن غریبه‌ای در زمین کشاورزی سرشان را پایین انداخته و خود را سخت مشغول کار نشان می‌دهند.

 

بحث آبیاری زمین‌های کشاورزی جنوب تهران را باید فاجعه‌ای برای شهروندان دانست چرا که محصولاتی که در این مزارع تولید شده است حاوی فلزات سنگین، برخی مواد شیمیایی ناشی از شوینده‌ها و پساب‌های صنعتی است. حال سوال اصلی این است "چرا وزارت جهاد کشاورزی که خبر از جشن پاکی مزارع جنوب تهران در آینده‌ای نزدیک می‌دهد، تا کنون نتوانسته است کنترل بر آبیاری این مزارع را دردست گیرد؟"

 

به دلیل حساسیت موضوع آماری اعلام نشده است

 

"آمار مربوط به میزان تولید در این منطقه به دلیل حساسیت موضوع در اختیار معاونت زراعت نیست با سازمان جهاد کشاورزی استان تهران تماس بگیرید" پاسخ معاونت زراعت در خصوص میزان تولید در منطقه شهر ری و ورامین همین دو جمله است، سازمانی که زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی، آمار تمامی تولیدات کشاورزی حتی در دور‌ترین نقطه ایران را در اختیار دارد به غیر از منطقه جنوب تهران.

 

سبزیجات در تهران خریدار ندارد

 

بخش عظیمی از نیاز مردم به سبزیجات شهر تهران در این منطقه تولید می‌شود سبزیجاتی که پس از مطرح شدن دوباره آلوده بودن مزارع دیگر مشتری سابق خود را ندارد. ذکریا یکی از کارگرانی است که در زمین کشاورزی که در آن سبزیجات کشت می‌شود در جاده ورامین مشغول به کار است، ابتدا از جواب دادن طفره می‌رود؛ اما بالاخره با اصرار پاسخ می‌دهد:"تولید امسال سبزیجات خوب بوده است البته چون این زمین‌ها با فاضلاب آبیاری می‌شود باعث شده است که هم شکل محصولات و هم تولید خوب باشد؛ اما این محصولات در بهار و تابستان فروش خوبی نداشته است.

 

برنج‌های جنوب تهران به شالی کوبی‌های شمال ارسال و به قیمت برنج شمال فروخته می‌شوند

 

طبق آمار رسمی در نزدیک به ۵۰ درصد از این مزارع برنج کشت می‌شود برنجی که طبق گفته کشاورزان پس از برداشت به شالی کوبی‌های فعال در شمال کشور فرستاده می‌شود.

 

رییس اتحادیه بنکداران ارسال برنج به شمال کشور را تایید کرده و می‌گوید:" برنج‌های کاشت جنوب تهران به شالی کوبی‌های شمال ارسال می‌شوند، کلیه برنج‌های تهران از برنج‌های شمال کشور (مازندران، گلستان و گیلان) تامین می‌شود و برنج تهران ابتدا به شمال ارسال شده وبه شالی کوبی‌های آنجا فرستاده می‌شود زیرا در تهران شالی کوبی نداریم و سپس مجداد به "تهران" ارسال می‌شود.

 

محمدآقا طاهر، به نکته‌ای جالب اشاره می‌کند" درچند سال گذشته برنج‌های تهران در نمایشگاه مصلی تهران با نرخ برنج شمال یعنی ۶هزارو ۸۰۰ تومان عرضه می‌شد".

 

این در حالی است که رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر مدعی است زمین‌های کشاورزی اطراف پایتخت از سال‌ها پیش با فاضلاب آبیاری می‌شوند که البته در مقطعی از زمان این اقدام متوقف شده است اما گویا دوباره تهرانی‌ها محصولات آبیاری شده با فاضلاب را مصرف می‌کنند.

 

مرغوبیت ظاهری این محصولات

 

دشت ورامین بیشترین آمار مصرف آب فاضلاب را دارد، روستای فیروز آباد در منطقه قلعه نو نیز از نقاطی است که تماما توسط فاضلاب آبیاری می‌شود، یکی از ساکنان روستای فیروز آباد که مغازه دار است در این رابطه می‌گوید: دولت موفق شده است بخش‌هایی از مزارع جنوب تهران را ازآبیاری ناسالم برهاند؛ اما نقاط کلیدی هنوز با فاضلاب آبیاری می‌شود، روستای فیروز آباد ازنقاطی است که زور دولت به آن نرسیده است، زمین‌های این منطقه متعلق به چند فرد خاص است که کشاورزان به قیمت‌هایی بالا از صاحبان آن اجاره کرده اندودر بخش عظیمی از مزارع آن برنج کشت می‌شود.

 

وی به نقش فاضلاب در شکل ظاهری محصولات اشاره کرده و بیان می دارد: به عنوان مثال اگر بلال این منطقه را با بلال منطقه‌ای که با آب قنات آبیاری می‌شود مقایسه کنید متوجه می‌شوید که بلال‌های این منطقه از لحاظ شکل ظاهری درشت‌تر و مرغوب‌تر است، شاید به همین خاطراست که کشاورزان ترجیح می‌دهند از این روش آبیاری استفاده کنند.

 

حفر سیزده حلقه چاه توسط دولت بدون بهره برداری

 

مجوز حفر چاه با همکاری وزارت جهاد کشاورزی توسط وزارت نیرو صادر می‌شود، نکته اصلی این است درصورت دست کشیدن کشاورزان از استفاده از فاضلاب، جایگزین برای آبیاری مزارع چیست؟ با توجه به خشکسالی و محدود بودن آب سفره‌های زیرزمینی وقانون منع حفر چاه که در سال ۸۵ تصویب و اجرا شد، در سال جاری این دو وزارت با حفر سیزده حلقه چاه سعی در کنترل و جایگزینی آب سالم در این منطقه داشته است؛ اما تا کنون هیچگونه بهره برداری از این چاه‌ها صورت نگرفته است.

 

سازمان جهاد کشاورزی استان تهران پاسخگو نیست

 

با وجود حساس بودن موضوع، تماس‌های مکرر به سازمان جهاد کشاورزی استان تهران"بی‌نتیجه" است. تعلل و امتناع این سازمان در پاسخگویی سوال برانگیز است، سالک رئیس دفتر مهندس موسوی، ابتدا می‌گوید: آقای موسوی جلسه مهمی دارد لطف کنید سوال را مطرح کنید تا در بین جلسات پاسخ دهند.

 

سوال مطرح می‌شود و رئیس دفتر پس از کمی مکث پاسخگویی را به یک هفته دیگر موکول می‌کند و دلیل آن را حساسیت موضوع می‌داند.

 

وی در پاسخ به این سوال که مگر جز این است که آمار مقدار تولید محصولات کشاورزی به خصوص «برنج» در جنوب تهران باید ثبت شده و به وزارت جهاد کشاورزی اطلاع داده شود، می‌گوید: اجازه دهید تا در هفته آینده موسوی رئیس سازمان پاسخگو باشد.

 

تامین علوفه و یونجه دام‌های سنگین توسط منطقه شهرری و ورامین

 

در منطقه ورامین، گلپایگان و اسلامشهر دام سنگین پرورش می‌دهند که بیشترین میزان پرورش دام سنگین متعلق به اسلامشهر است. بخش قابل توجهی از علوفه و یونجه دام سنگین نیز از مزارع جنوب تهران تامین می‌شود، آلودگی این محصولات و انتقال آن به دام و پس از آن انسان.

 

با متخلفین برخورد می‌شود

 

جالب است، مسئولانی که طی تماس‌های تلفنی که با آنان می‌شود از این موضوع اظهار بی‌اطلاعی نمی‌کنند، تمامشان موضوع را تایید کرده و بر لزوم حل مشکل اصرار می‌ورزند، اگر چه که کمی دیر به نظر می‌رسد.

 

رحمت الله نوروزی عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی، در رابطه با موضوع آبیاری زمین‌های کشاورزی جنوب تهران می‌گوید:"جلساتی با وزارت جهاد کشاورزی داشته‌ایم که در آن مقرر شد با متخلفین برخورد جدی شود، قرار بر این است که دوباره جلسه‌ای با این وزارتخانه برگزار شود و موضوع به صورت جدی تری پیگیری شود".

 

فاضلاب ارزان‌تر است!

 

"بطور متوسط آب بهایی که درطول یک سال توسط کشاورز برای استفاده از آب چاه برای سه هکتار پرداخت می‌شود ۳میلیون ۵۰۰ هزار تومان است؛ اما کشاورز برای استفاده از آب فاضلاب در همین مقدار زمین نهایتا یک میلیون تومان پرداخت می‌کند این را تنها کشاورزان منطقه قلعه نو نمی‌گویند؛ بلکه کشاورزان مجاور این منطقه نیز آن را تایید می‌کنند".

 

صاحب یک مشاور املاک در منطقه قلعه نو به نکته‌های جالبی در رابطه با فعالیت کشاورزی در این منطقه اشاره می‌کند، وی اظهار می‌کند:" دولت اعلام کرده است که قرار است فاضلاب شهر تهران را به روی کشاورز ببندد آبیاری زمین‌های کشاورزی با متراژ پایین با آب تصفیه شده خوب است، اما آبیاری در زمین‌های کشاورزی با متراژ بالا برای کشاورز به صرفه نیست. دولت تنها می‌خواهد این مشکل را حل کند؛ اما هیچ راهکاری برای مشکلات بعدی کشاورز در صورت قطع فاضلاب ندارد، شاید همین موضوع باعث شده است که با وجود ممنوعیت استفاده ازاین نوع آبیاری در سال جاری «فاضلاب» به کشاورزان «فروخته» شده است".

 

مقصر اصلی کدام سازمان است؟

 

انگشت اتهام به سمت دولتی است که نه تنها در طی ۸ سال بخش کشاورزی را به سمت نابودی کشانده است، بلکه با فراموشی این بخش صدمه‌ای جبران ناپذیر به سلامت کشور وارد کرده است صدمه‌ای که که با بروز بیماری‌های عفونی، کلیوی و بیماری‌هایی سخت نظیر سرطان خود را بروز داده است. قصوری که جوابش را مردم با جانشان داده‌اند. این معضل همراه با دیگر مشکلات دولت پیشین به دولت یازدهم کشانده شده است، این موضوع به اندازه نگرانی مجلس برای آلودگی زیست محیطی کشورهای همسایه اهمیت دارد و نیازمند حرکتی اساسی توسط سه وزارت جهاد کشاورزی، نیرو و بهداشت با کمک مجلس شورای اسلامی که در تمامی آن سال‌ها سکوت اختیار کرده بود ودیگرسازمان‌ها و ارگان‌های دولتی و غیر دولتی است تا هر چه سریع تربا متخلفان چه زمین داران و چه کسانی که با فروش فاضلاب به کشاورز به آن دامن می‌زنند، برخورد شود.

معاون وزارت ارشاد:اصحاب قدرت می‌ترسند ادبیات آغاز شورش باشد

Posted: 06 Sep 2014 04:32 AM PDT

جرس: سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت ارشاد، با بیان این که "در رابطه قدرت و ادبیات، بیشتر کارکردهای اجتماعی ادبیات موردنظر قرار می‌گیرد" گفت: این کارکردها این تصور را می‌تواند پدید بیاورد که اصحاب قدرت فکر کند که ادبیات و اهالی آن می‌توانند نقطه آغاز عصیان، شورش یا انقلاب باشند؛ چراکه در برخی مواقع همین کارکردهای مذکور، برای اصحاب قدرت که دنبال ثبات وضعیت هستند، می‌تواند حکم زنگ خطر را داشته باشد.

 

متن گفت‌وگوی خبرگزاری ایلنا با معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی می‌آید:

 

ــ خیلی‌ها معتقدند ما امروز در هیچ زمینه‌ی ادبی مثل ترجمه، شعر، داستان کوتاه و رمان به نتیجه نرسیده‌ایم. دلیل‌شان هم این است که به خاطر اتفاقات سیاسی کشور و نمود اصلی قدرت سیاسی در ادبیات در قالب سانسور؛ ادبیات ناکام مانده. بعضی هم می‌گویند روشنفکرهای ما بسیار شكننده‌اند و توان مقابله با جریان‌های قدرت را ندارند به همین دلیل دربرابر هر تلاطم قدرت؛ یا منزوی می‌شوند یا از مهاجرت به‌عنوان اولین ابزار فرار از قدرت سیاسی حاکم استفاده می‌کنند. که هردو از دلایل اصلی ضربه به ادبیات است. شما که در مصدر تصمیم‌گیری فرهنگی کشور هستید و تاکنون هم چرخش‌های سیاسی در حوزه‌ی فرهنگ را از نزدیک لمس کرده‌اید؛ چه نظری در این‌باره دارید؟

ادبیات در حقیقت یک سرمایه‌ ملی برای کشور ماست. چه در حوزه‌هایی که پیشینه دیرینه‌ای دارد؛ مثل شعر و چه در حوزه‌هایی که به‌نظر می‌رسد حوزه‌هایی مدرن باشند؛ هرچند ریشه‌هایی در ادبیات کهن ما دارند. به هر حال سرزمین ایران به عنوان یک سرزمین ادبی، تحلیل و تلقی می‌شود. شاید بخشی از پاسخی که می‌توانم به شکل نظری به سوال شما بدهم، به این موضوع برمی‌گردد که این سرمایه‌ ملی؛ طبیعتا مورد توجه و حساسیت جریان قدرت نیز بوده است. چراکه همیشه سرمایه‌ها، مورد توجه جریان‌های مختلف قدرت هستند و نگاه‌های متفاوتی به آنها می‌شود؛ آنهایی که فکر می‌کنند آن سرمایه به سود آنان است، نگاه مثبتی به آن دارند و آنها که سرمایه‌های خاص را به ضرر خود می‌بینند، نگاهی منفی به آن دارند. نوع برخوردی که با ادیبان دوره مشروطه شده است؛ از فرخی بگیرید تا دیگران؛ نشانگر برخوردهای بسیار غلیظ و شدیدی است که در برخی دوره‌ها با ادبیات شده است؛ آنهم با ادبیات معارض. این برمی‌گردد به این تعریف که چون قدرت، ادبیات را یک سرمایه ملی می‌داند، به کارکردهای آن نیز واقف است به این جهت با حساسیت به مسیر ادبیات نگاه می‌کند. این وجه نخست نوع نگاه قدرت به ادبیات است؛ آنهم فارغ از قدرت‌های خاص یا تاریخ اخیر؛ بلکه این روند صدها سال است که وجود داشته و در ادبیات، نمودهایی همچون حبسیات و غیره نیز داشته است.

به هر حال این سرمایه ملی در جامعه ایرانی که جامعه‌ای ادبی مزاج است، کارکردهای بسیار زیاد و اثرگذاری دارد. شاید حتی میزان تاثیرگذاری ادبیات در کشور ما بیشتر از ژورنالیسم و سیاست باشد. بنابراین برای قدرت مهم است که مبادا ادبیات به سمت تعارض و نقد جدی علیه قدرت سوق پیدا کند؛ در چنین شرایطی سریعا احساس خطر می‌کند.
وجه دوم از رابطه بین قدرت و ادبیات، به ویژگی خودِ ادبیات برمی‌گردد که چندلایه است. یعنی آثار ادبی ظاهر و باطن دارند و لایه‌های مختلف آن، ایهام‌های متعددی را به همراه دارد. این ویژگی موجب می‌شود که جریان قدرت که معمولا سطحی‌نگر است، از چندلایگی ادبیات بهراسد؛ فارغ از اینکه مطمئن باشد این لایه‌ها برای او خطرناک هستند یا خیر. و چون فهم دقیقی از این لایه‌ها وجود ندارد، بهترین سیاست را در حذف و منع می‌دانند. ذات ادبیات، ابهام‌خیز است و جریان قدرت از ابهام می‌ترسد و نمی‌خواهد به این ابهام‌ها میدان بروز دهد.

نکته سوم این است که به نظر می‌رسد در این میانه همواره موثر بوده، کم‌خوانی و کم‌دانی قدرت‌ها از ادبیات بوده. یعنی هرقدر که ادبیات در توده‌های مردم نفوذ کرده، در جریان‌های قدرت کمتر جایگاه داشته. یعنی کمتر سیاست‌مدارهای ما شعر یا داستان خوانده‌اند. به همین دلیل بریده‌ها به دست آنها می‌رسد، نه متن. و از این بریده‌ها به وحشت می‌افتند. یعنی با واژگانی برخورد می‌کنند که هراس‌آورند؛ زیرا در متن خوانده نشده‌اند، بلکه از متن تقطیع شده و خارج از متن، معنا شده‌اند.

این سه عامل به نظر من عوامل اساسی هستند که باعث شده‌اند جریان قدرت در طول تاریخ میانه چندان خوشی با ادبیات و ادیبان نداشته است. به خصوص در دوران اخیر که ادبیات، لایه‌ها و ژانرهای متعددتری پیدا کرده، این فاصله و شکاف بیشتر دیده می‌شود. اما انتظار می‌رفت -که البته این انتظار تا حدودی مرتفع شده و امیدواریم رو به تعالی باشد- در انقلاب اسلامی که آمده بود تعریف جدیدی از قدرت و سیاست‌مداران داشته باشد و رهبر آن حضرت امام که از معدود چهره‌های دینی و ادبیات بود که ادبیات و شعر را می‌شناخت، فاصله بین ادبیات و قدرت، فاصله به مراتب کمتری باشد. این فاصله کمتر شده و قابل مقایسه با دوران رضاخانی و پایان دوران مشروطیت و افول مشوطه نیست. اما در عین حال هنوز نیاز است که هم نوع نگاه به قدرت عوض شود و هم آن سه عامل، کمرنگ‌تر شوند.

ــ آقای صالحی؛ ادبیات به عنوان یك جریانِ پیش‌رونده همیشه در موقعیت امنیت نسبی و رفاه به‌وجود آمده؛ كتاب باید راحت تولید شود؛ راحت چاپ شود؛ راحت خریداری شود و راحت نقد شود. اما ما همیشه متصل به وضعیت سیاسی هستیم و در شرایطی كه جامعه متلاطم است؛ ادبیات امکان دیده شدن را از دست می‌دهد. پس لازم است آرامش نسبی در ساختارهای جامعه باشد تا از دل آن ادبیات و رمان به‌وجود بیاید. ادبیات هم تأثیر مستقیم دارد در وضعیت روشنگری اگرچه جز ثبت جریایان جامعه؛ هیچ‌وقت باعث انقلاب نشده، اما گویا قدرت نگران همین هست که ادبیات باعث عوض شدن جامعه شود. فکر می‌کنید این نگرانی چرا روز به روز درحال افزایش است؟ شما درباره تاثیر ادبیات بر جامعه چه دیدگاهی دارید؟ آیا کار ادبیات، ایجاد تحول است یا ثبت وقایع؟

ادبیات کارکردهای مختلفی دارد و هرکدام از این کارکردها در دوره‌های مختلف می‌تواند اوج یا فرود داشته باشد. یعنی ضریب نفوذ هریک از این کارکردها در جامعه، متفاوت است. به نظر می‌آید علاوه بر کارکردی که طبق آن ادبیات یک نوع از بازنمایی شرایط اجتماعی در هر دوره‌ای است، کارکردهای دیگری نیز هست که به نسبت قدرت این کارکردهاست که نسبت بین ادبیات و قدرت تعریف می‌شود. کارکرد دیگری که ادبیات دارد، آگاهی بخشی در جامعه است. هرکدام از قالب‌های شعر و نثر کارکرد آگاهی‌بخشی اجتماعی را نیز با زبان نرم دنبال می‌کنند. تفاوت ژورنالیسم و ادبیات هم همین است که آگاهی‌بخشی در ژورنالیسم بدون جانمایه احساس و تخیل اتفاق می‌افتد اما در ادبیات، آگاهی‌بخشی اجتماعی هماره است با احساس و تخیل.

یکی دیگر از کارکردهای ادبیات، تخلیه اجتماعی است. به عبارت دیگر ادبیات می‌تواند باعث تخلیه روانی فرد و اجتماع شود. نوعی آتشفشان‌های فردی و اجتماعی در قالب ادبیات بروز پیدا می‌کند. از این نگاه، ادبیات کارکردی دیگر بجز بازنمایی وقایع و آگاهی بخشی اجتماعی نیز دارد که همانا تخلیه شدن احساسات روحی و روانی شاعر، نویسنده و مخاطبان آثار ادبی در جامعه است. البته بر این کارکردها می‌توان افزود اما از آنجاکه در رابطه قدرت و ادبیات، بیشتر کارکردهای اجتماعی ادبیات موردنظر قرار می‌گیرد، مجموعه این کارکردها این تصور را می‌تواند پدید بیاورد که اصحاب قدرت فکر کند که ادبیات و اهالی آن می‌توانند نقطه آغاز عصیان، شورش یا انقلاب باشند؛ چراکه در برخی مواقع همین کارکردهای مذکور، برای اصحاب قدرت که دنبال ثبات وضعیت هستند، می‌تواند حکم زنگ خطر را داشته باشد.

من تا اینجا پذیرفتم که ادبیات می‌تواند باعث ایجاد تحرکات اجتماعی شود اما نکته‌ای که اینجا مهم است این است که همانطور که راه‌حل جلوگیری از تحقق عصیان‌ها و انقلاب‌های اجتماعی، مهار رسانه‌های نیست؛ مهار ادبیات هم نیست. چراکه ادبیات حتی روان‌تر از رسانه است. این را هم درنظر داشته باشید که به هر حال هر کسی می‌تواند در حد خود بنویسد و مسیر ادبیات، رو به پیشرفت و گسترش است. هیچ سانسوری نمی‌تواند پرونده ادبیات را ببندد. رسانه را می‌شود بست، اما ادبیات را نمی‌شود تعطیل کرد. این نکته باید اصحاب قدرت را متوجه این مساله بکند که راه معادله ادبیات، یستن و سانسور کردن آن نیست. راه ارتباط و تعامل دیگری باید بین قدرت و ادبیات برقرار شود، حتی با نگاه حفظ قدرت! مثلا در نگاه قدرت دینی، ادبیات نیز مانند سایر منابع یکی از نرم‌افزارهای در اختیار قدرت دینی است و جدای از آن نیست. اما فارغ از نگاهی دینی به قدرت، حتی قدرت مستبد و سکولاری که می‌خواهد بماند، راه علاجش سانسور و بستن ادبیات نیست، بلکه باید در پی راه‌حل‌های خلاقانه‌تری باشد.

ــ اگر موافق باشید یک دسته‌بندی از ادبیات در کشور از سال‌های دور به این‌طرف ارایه بدهیم. یک نوع ادبیات که ریشه‌ی آن به سال‌های قبل برمی‌گردد؛ ادبیات چپ است که خیلی‌ها آن را ادبیات پیشرو می‌دانند و شاید تا دوره‌ای هم؛ هیچ نویسنده‌ای پیدا نکنیم که در دوره‌ای چپ نبوده باشد. یکی هم ادبیات ایدئولوژیک بعداز انقلاب است که سابقه‌ی سی و چند ساله دارد و درحال تلاش برای اثبات ظرفیت‌های خودش است و اتفاقا نمونه‌های موفقی هم ارایه داده. این دو ادبیات همیشه ناچار به صف‌آرایی دربرابر هم بوده‌اند. دست‌کم تئوریسین‌هایشان آنها را وادار به رویارویی کردند که از قضا همین موضع‌گیری‌ها به ادبیات ضربه زده و آن را درگیر حاشیه کرده. هرکدوم از این دو ادبیات چه ویژگی‌هایی دارند و چقدر موفق بودند؟ اشتراکات و نقطه افتراق آنها چیست؟ شاید هردو بعضی ویژگی‌های مشترک داشته باشند مانند خاستگاه مردمی و نگاه‌های انقلابی‌شان. ضمن اینکه انقلابی بودن در همه‌ی عرصه‌ها ارزش محسوب می‌شود جز ادبیات.

این تقسیم‌بندی را در عین حال که می‌شود تایید کرد، می‌توان به تقسیم‌بندی‌های دیگری نیز قایل بود. به نظر می‌آید اگر با نگاه سنت و تجدد به ادبیات نگاه کنیم؛ نیز می‌توان به تقسیم بندی بر این دو مبنی رسید. اما ادبیات چپ که شما به آن اشاره کردید، بعد از دوره مشروطه باب شد و در ادامه در جریان‌هایی نظیر کمونیسم و سوسیالیسم غلیظ تداوم پیدا کرد. به هر حال باید گفت ادبیات چپ، ریشه در تجدد دارد. در کنار این نوع ادبیات، ما نوعی از ادبیات را داریم که بیشتر به سنت تکیه دارد. البته منظور سنتی بودن متن نیست، بلکه نزدیکی مضامین به سنت است؛ ولو اینکه شاعران و نویسندگان این سبک، آشنایی‌هایی نیز با سبک‌های متجدد و مدرن داشته‌اند؛ اما ریشه‌ها و مضامین کارشان در سنت است. بنابراین تقسیم‌بندی سنت و تجدد می‌تواند مکمل تقسیم‌بندی ادبیات چپ و ادبیات انقلاب باشد. اما در پاسخ به سوال شما قطعا مشترکاتی بین این دو تقسیم‌بندی وجود دارد که شاید بتوان لیست بلند بالایی از این مشترکات تهیه کرد. ولی مهمترین مشترکات بین این دو (ادبیات چپ و ادبیات انقلاب) این است که هر دو به دلیل اینکه از عناصر احساس و خیال سود می‌جویند، به نوعی احساس پیشگامی اجتماعی دارند. یعنی به نحوی ادیبان این دو گروه، نقش خود را نقش روشنفکران اجتماعی می‌بینند و از این حیث در رده روشنفکران قرار گرفته و با چنین پرستیژی در جامعه شناخته می‌شوند. این ویژگی طبعا در نقاط اختلاف نیز نمود دارد زیرا از آنجاکه هر دو جزو روشنفکران اجتماعی بشمار می‌آیند، اگر نسخه‌های اجتماعی متفاوتی داشته باشند، تقابل‌هایی دربرابر هم خواهند داشت. به عبارت دیگر اگر روشنفکران اجتماعی را در مقام اطبای اجتماعی قلمداد کنیم که برای بیماران خود نسخه می‌نویسند، نسخه نوشتن در هر دو گروه تجددگرا و سنت‌گرا (یا به تعبیر شما چپ و انقلابی) مشترک است اما نوع نسخه‌هاشان با یکدیگر می‌تواند تفاوت‌های زیادی داشته باشد.

مساله مشترک بعدی این است که هر دو جریان به نحوی با میراث تاریخی و ملی که زبان ماست، در ارتباط هستند و به نحوی صیقل دهنده زبان فارسی هستند. هر دو واژه‌سازی می‌کنند و هر دو در خدمت تحول، پیشبرد و در مواردی تغییر مبانی زبان فارسی هستند. اما کارکرد سوم مشترک بین این دو؛ همانطور که گفتم از آنجا که جامعه ما یک جامعه ادبیات‌گرا است، طبعا هر دو گروه یک سرمایه انسانی قابل توجه دراختیار دارند یا حداقل ظرفیت اینکه سرمایه‌های اجتماعی قابل توجهی را در خدمت بگیرند، دارند.

اما درمورد تفاوت‌ها طبق نقسیم‌بندی که ارائه دادم، یکی از تفاوت‌های این دو گروه ادیب، تعلقات مضمونی در آثارشان است. آنچنانکه گروه سنت‌گرا بیشتر در پی مضامینی است که در تاریخ فرهنگ اسلامی و ایرانی ما بیشتر مورد تاکید است. به عبارت دیگر این دسته از شاعران و نویسندگان قصد دارند سنت را به حال یا حتی به آینده ببرند. ولی جریان ادبیات تجددگرا در حاشیه فلسفه وجودی خود، یا به سنت کم‌توجه است یا بی‌توجه. بیشتر نگاهش به آن چیزی است که دارد در دنیای مدرن اتفاق می‌افتد. این تفاوت البته در حوزه‌های دیگر نیز وجود دارد و در حوزه ادبیات نیز، دو دریچه متفاوت است که طبعا به اشعار یا داستان‌های متفاوتی می‌انجامد. تفاوت دیگر –با ارجاع به آنچه در رابطه با روشنفکر قلمداد شدن هر دو گروه گفتم- تفاوت‌های قابل توجه در نسخه‌های اجتماعی است که این دو گروه برای جامعه خود می‌نویسند. مثلا ممکن است در یک برهه از زمان، در یکی از نسخه‌ها شور و اشتیاق اجتماعی توصیه شود و در نسخه دیگر کاملا برعکس! تفاوت سوم در پایگاه‌های اجتماعی این دو گروه است که با یکدیگر یکسان نیستند. اگر پایگاه اجتماعی ادبیات تجددگرا طبقه اجتماعی متوسط رو به بالا و مرفه است؛ یعنی این طبقه مخاطب آثار این دسته از ادیبان هستند، پایگاه‌های اصلی اجتماعی ادبیات سنت‌گرا یا انقلابی، در طبقات پایین و متوسط رو به پایین اجتماعی است.

ــ اما تاریخ نشان داده که اتفاقا ادبیات چپ، ریشه در توده مردم دارد...

من درمورد زمان حال صحبت کردم. ادبیات قبل و بعداز کودتای 28 مرداد سال 32 و بطور کلی در دهه 20 تا 40 یک بحث دیگری است که نفوذ آن در اقشار پایین، خصوصا در کارگران قابل بررسی است. خصوصا در گرایشی که حزب توده دنبال می‌کرد. ولی آنچه گفتم بیشتر معطوف است به دهه‌های اخیر.

ــ بعضی معتقدند ادبیات همیشه درحال گفت‌وگو با قدرت است. جاهایی مقابله و انتقاد می‌کند و جاهایی هم همراهی از خودش نشان می‌دهد. مهم این هست که ‌درگیری نویسنده با سیاست مخصوصا در جوامع جهان سوم و درحال توسعه همیشه وجود داشته. نمونه‌های زیادی از نویسنده‌های خارجی داریم که در حد منتقد قدرت و سیاست بودند مثل کوندرا یا نمونه‌های دیگری که درگیری با سیاست را تجربه کردند مثل فوئنتس و یوسا. اما در کشور ما چرا دامنه‌ی این درگیری‌ها این‌اندازه زیاد است. حتی نسلی از نویسنده‌ها که ریشه در انقلاب دارند هم به مرز درگیری با سیاست نزدیک شدند؟

برداشت من این است که در حیطه ادبیات سنت‌گرا یا انقلابی، اتفاقی که افتاده و اتفاقی که باید می‌افتاد، تعابیر مختلفی دارند. البته می‌دانید که ریشه ادبیات انقلابی به چند دهه قبل از انقلاب بازمی‌گردد و بدنه ادبیات سنت‌گرای پس از انقلاب، متولد انقلاب نیست؛ بلکه ریشه در پیش از انقلاب دارد؛ ولو در فاضایی ضعیف‌تر و کم‌نمودتر. اما آنچه در فضای ادبیات انقلابی، بعداز انقلاب می‌توان گفت، ادبیات سنت‌گرا پس از پیروزی انقلاب و متعاقبا آغاز جنگ تحمیلی، بطور طبیعی درگیر و دار فضای انقلاب و دفاع مقدس شد. در آن شرایط این وظیفه در آن نوع از ادبیات بوجود آمد تا نقش حامی و تاییدکننده را داشته باشد و نه در جایگاه منتقد و احیانا عصیانگر. علت‌های آن نیز مختلف‌اند اما مجموعه‌ای از عوامل باعث شد که ادیبان سنت‌گرا در دهه‌های اول انقلاب، نگاهشان، بیشتر حمایتی و تاییدی باشد و با همین تصویر، این انتظار از ادبیات انقلابی پدید آمد که حتما باید تاییدکننده باشد و نه منتقد و هشداردهنده. اینکه ادبیات می‌تواند برخلاف فضای ژورنالیسم، فضای متنوع‌تری را دربرداشته باشد، در دهه نخست و دوم انقلاب؛ ازسوی این جریان مغفول واقع شد. به گونه‌ای که تصور می‌شد هرکسی بخواهد در عرصه ادبیات، به حیطه نقد ورود پیدا کند، دارد از فضای لازم و شاخصه‌های متعهدگرایانه فاصله پیدا می‌کند. اما به مرور طبعا برخی از ادیبان حس کردند می‌توان در مجموعه ادبیات انقلاب زیست اما صرفا تاییدکننده نبود بلکه انتقاد و هشدار نیز داشت.

این نسل در قالب‌های متنوع شعر و داستان جلو آمدند و ما امروز شاهد شاخه دومی در حوزه ادبیات سنت‌گرا و انقلابی هستیم که به نقد و حتی هشدار هم توجه دارند. اما آنچه به نظر می‌آید می‌تواند در ادامه سوال و الگوی شما؛ آنچه بیشتر موردنظر است، ایجاد ادبیات تعامل و گفتگو بین ادیبان و سیاست‌مداران و اصحاب قدرت است. در جامعه‌ای مثل جامعه ما که شکنندگی‌ها و حساسیت‌های خاصی دارد، نه ادبیات حمایت و نه ادبیات شورش و هشدار به خودی خود نمی‌تواند درست باشد و به تعالی جامعه کمک کند. یعنی به آینده جامعه‌ای که به ثبات نیاز دارد، کمکی نمی‌کند.

حمایت‌های 100 درصد و همه‌جانبه، مشکلی را حل نخواهد کرد، زیرا به هر حال مشکلات اجتماعی به هر نوعی که باشد خود را نشان می‌دهد و از طرف دیگر ادبیات شورشگر نیز راه‌حل توسعه اجتماعی نیست. تنظیم مناسبات درست بین حوزه سیاست و ادبیات که بر مبنای گفتگو باشد، هم به نفع سیاست است و هم به نفع گفتگو. آنهم در کشورهای رو به توسعه‌ای مانند کشور ما که هر تلنگری ممکن است جریان اتفاقات را به عقب برگرداند. این نگاه که گاهی در ادیبان سنت‌گرا پیشین هم دیده شده که به دلیل متحمل شدن فشارها و گاهی به دلیل نزدیک شدن به ادبیات اپوزسین معارض، این هم اتفاق خوبی برای کشور نیست. یعنی همانطور که ادبیات چپ شورشگر برای کشور ما مفید نیست، سوق پیدا کردن ادیبان انقلابی ما به سمت تعارض و شورش نیز مناسب نیست. البته این نظر شخصی من است.

ــ یعنی شما جریان‌های معترض را به دلیل خواسته‌ها و مطالباتشان تقبیح می‌کنید یا دارید تایید می‌کنید که قدرت و سیاست به دلیل ناتوانایی در ایجاد تعامل با ادبیات، کار را به درگیری کشانده؟

اینکه در این میانه مقصر کیست، بحث دیگری است. اما اینکه رویکرد چگونه باشد موردنظر است. من گفتم در شرایط کنونی ادبیات انقلابی شورشگر نمی‌تواند به توسعه جامعه‌مان کمک کند و باید به سمت تعامل و گفتگو بین قدرت و ادبیات حرکت کنیم. نه دعوت به جریانی که از آن بوی عصیان و آشوب می‌آید. اما اینکه چرا چنین شرایطی وجود دارد و ما همچنان بوی عصیان و آشوب از برخی آثار ادبی می‌شنویم، بخشی از آن برمی‌گردد به کم‌طاقتی اصحاب قدرت و بخشی به کم‌تحملی اهالی ادبیات. به هر حال ادیبان روشنففکر هم باید درنظر داشته باشند که نمی‌توانند صرفا برای دل خودشان بنویسند یا چنین کارکردی را پیدا کنند، نباید با نادیده گرفتن حقایق اجتماعی، صرفا مسیر خودش را برود. هم باید تحمل اصحاب ادبیات بالا برود و هم تحمل اهالی قدرت.

ــ این موضع مصلحت‌اندیشانه است. واقعیت این است که نگاه ابزاری به ادبیات در طول این سال‌ها همواره اهالی ادبیات را رنجانده. درحالیکه هنر و ادبیات، ابزار دست سیاست و قدرت نیست. مشکل جریان‌های ادبی چپ یا منتقد از دهه‌های نخستین انقلاب با جریان ادیباتی که در تایید قدرت گام برداشتند، این بود که این جریان‌ها دقیقا مصداقی بودند از نگاه ابزاری به هنر و ادبیات. می‌گویید این جریان ادبی، وظیفه خود می‌دید از قدرت حمایت کرده و لب به انتقاد نگشاید. این یعنی متولد کردن بک جریان با پیش‌فرض‌های مشخص؛ حال آنکه ادبیات، پیش‌فرض‌بردار نیست. همین نگاه ابزارگراست که باعث می‌شود مدیران فرهنگی ادبیات را تهدید کنند، مسکوت بگذارند، سانسور کنند. این باور که «به نفع ادبیات نیست...» هم مصداقی است از این نوع نگاه. در هیچ کجا برای نویسنده و شاعر، خط‌مشی مشخص نمی‌کنند.

حرف شما کاملا درست است؛ نباید به هنر ابزاری نگاه کرد. اصلا ابزاری شدن هنر، ممکن نیست. اما صحبت‌های من در این گفتگو، صحبت‌های یک شخصیت حقیقی است؛ نه حقوقی. بحث ما این بود که در میان رویکردهایی که در آثار ادبی و جریان‌های مختلف وجود دارد، کدامیک کاربردی‌تر و مفیدترند و من بصورت نظری، نظر خودم را گفتم. فارغ از اینکه بخواهیم برای رویکردهای دیگر تصمیم بگیریم! معتقدم از بین آن سه رویکرد(رویکر حمایتی، عصیانگر و تعاملی) رویکرد سوم؛ مفیدتر در جهت توسعه اجتماعی کشور است. یعنی نه سیاست‌مداران و اهالی قدرت، صاحب قلم را در حکم ابزار ببینند و نه ادیبان احساس کنند که راهکار، بدگویی از قدرت و فاصله گرفتن از آن است. به عبارت دیگر قدرت از منظر ادیبان، نه باید خیلی مقدس باشد و نه خیلی پلید و حتی نجس.

مساله بعدی در رابطه با جریان ادبیات انقلاب در دهه‌های نخست انقلاب این است که اینگونه نبوده که خط‌مشی از بالا به ادیبان این گروه دیکته شده باشد. بالاخر نویسندگان و شاعران با ذوق، سلیقه و دریافتش از شرایط وارد یک تصمیم می‌شود. منظور من این نبود که از بالا خواسته شده و یک عده تمکین کرده‌اند؛ بلکه یک نوع درک درونی افراد را به این تصمیم رسانده بود که مهمترین مسائل در آن دوره، پرداختن به مسائلی همچون دفاع، شهادت و... است. حالا این مضامین، با خواسته‌های دولت و قدرت هم بود. البته شاید انتقال خواسته‌ها از بالا به پایین هم در مواردی اتفاق افتاده باشد اما چنین درکی در بین شاعران انقلاب، همچون مرحوم قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی و... به وجود آمده بود. این بدان معنا نبود که از آنها خواسته بودند شعرای خاص با مضامین هم سو بسرایند.

ــ اما در طول این سال‌ها، بسیاری از شاعران و نویسندگان که نگاهشان همسو با خواسته‌های دولت نبود، با مشکلات عدیده‌ای ازسوی قدرت مواجه شدند؛ آنچنانکه اجازه انتشار کتاب نداشتند و بعضا در زندگی متحمل فشارهای متعددی شدند. این اقدامات نشان می‌دهد پرورش پیدا کردن جریانی بنام جریان ادبیات انقلاب، طی یک پروسه برنامه‌ریزی شده پیش می‌رفت. به عبارت دیگر اگرچه بوده‌اند شاعران و نویسندگانی که با اعتقاد شخصی در جریان ادبیات انقلاب حرکت کردند، اما در نگاه کلان، ظهور و تبلور چنین جریانی، بیشتر ناشی از نگاه ابزاری به ادبیات بوده است.

این برداشت شماست؛ ولی من قبول ندارم. به هر حال ما در آن فضاها زندگی کردیم و شاهد بودیم که خیلی‌ها با اعتقاد شخصی خود پیش می‌رفتند. همانطور که کسی را مجبور نمی‌کردند که به جبهه برود و شهید شود، کسی هم اهالی ادبیات را مجبور نمی‌کرد که همسو با جریان انقلاب به خلق آثار ادبی بپردازند. خیلی‌ها با اعتقادات شخصی خود شعر و داستان نوشته‌اند. چرا ما می‌خواهیم تمام رفتارهای اجتماعی را، تحمیلی قلمداد کنیم؟ حالا کاری به این نداریم که با شاعران و نویسندگانی که در این راستا قدم برنمی‌داشتند، چه کردند نداریم. به هر حال این یک حقیقت است که گروهی از اهالی ادبیات براساس باورهای شخصی خود، با اهداف و خواسته‌های انقلاب همسو شده و در این راستا تولید سوژه و مضمون کرده‌اند. می‌شود این رویکرد را به شکل درونی‌تر تحلیل کرد؛ نه صرفا از بالا به پایین.

ــ در مدیریت‌های فرهنگی گذشته، تلاش زیادی برای ایجاد گونه‌ای از ادبیات تحت عنوان «ادبیات متعهد» یا «ادبیات ارزشی» و قرار دادن آن در مقابل جریان‌های ادبی مستقل صورت گرفت. این اقدام به قیمت تحت فشار قرار دادن جریان‌های ادبی مستقل تمام شد؛ تا جایی که ادبیات مستقل به اتهامات مختلفی همچون لاییک یا ضدحکومتی بودن متهم شد. حتی موضع‌گیری‌ها باعث شد بخش قابل توجهی از جریان‌های ادبی، زیرزمینی شوند. آیا شما هم به تقسیم‌بندی ادبیات متعهد و غیرمتعهد اعتقاد دارید و چنین رویکردی را در سیاست‌گزاری‌های خود دنبال می‌کنید؟

واژه‌سازی‌هایی که در دوره‌های مختلف اتفاق می‌افتد، گاهی ریشه‌های تئوریک دارند و گاهی تنها کارکردشان، کارکرد ابزاری است. ما باید این دو را از هم تفکیک کرده و بین آن‌ها تمایز قایل شد. من بدون اینکه بخواهم راجع‌به این تعبیرها قضاوت کنیم، در پاسخ به سوال شما کوتاه می‌گویم که ما هم می‌توانیم از ادبیات متعهدی دفاع بکنیم و هم در مقابل ادبیات مستقل، از آن انتقاد کنیم و حتی آن را قبول نداشته باشیم. ادبیات متعهدی که قابل دفاع است؛ ادبیاتی است که به نوعی به ارزش‌های اخلاقی و انسانی فراگیر و مطابق با فطرت و مذاق سلیم انسانی پشت نکند.

می‌توان از این ادبیات، در طول تاریخ و در ملل مختلف، تعبیر ادبیات متعهد و مثبت داشت. البته اینکه با ادبیاتی که با این تعریف، متعهد نیست، چگونه باید رفتار کرد، بحث دیگری است اما از این منظر باید این تقسیم‌بندی را پذیرفت؛ یعنی برخی از آثار ادبی در گونه‌های مختلف، به ارزش‌های فراگیر انسانی اعتقاد دارند و به تعمیق و گسترش آن توجه نشان می‌دهند؛ ادبیاتی که با ظلم می‌ستیزد؛ در پی ترویج اخلاق انسانی است؛ نسبت به ریا و دروغ واکنش نشان می‌دهد و... در تاریخ‌ها و ملت‌های مختلف. شاعرانی مثل حافظ و مولانا یا بسیاری از ادیبان جهان که هنوز نیز آثارشان خریدار دارد. به این معنی می‌توانیم ادبیات متعهد داشته باشیم.

اما نوعی دیگر از تقسیم‌بندی آثار ادبی به ادبیات متعهد و غیرمتعهد که می‌تواند مورد انتقاد باشد، تقسیم‌بندی است که با نگاه‌های بسته و سلیقه‌ای تعهد را معنا کنیم؛ ارزش‌های عام اخلاقی و انسانی را فروبکاهیم به ارزش‌های خاص فرقه‌ای- مذهبی- جناحی و سیاسی، و تعهد به معنای وفاداری به ارزش‌های تقلیل شده باشد. البته این نوع تقسیم‌بندی هم می‌تواند تعبیری از ادبیات متعهد باشد، اما تقسیم‌بندی تئوریک و دارای پشتوانه نظری نخواهد بود. بنابراین تعریف ادبیات متعهد را می‌توان با یک تفسیر پذیرفت و با تفسیر دیگر؛ خیر!

ــ اما رد تعابیری نظیر ظلم‌ستیزی و حساسیت نسبت به دروغ و ریا و... را می‌توان به نوعی در سراسر آثار ادبی در دوره‌های مختلف جستجو کرد؛ حتی در آثار ادبی که در بطن جریان‌های مستقل خلق شده‌اند. حتی در آثار ادبی چپ قبل از انقلاب. با این تعریف، ادبیات چپ هم می‌تواند در چارچوب ادبیات متهعد تقسیم‌بندی شود.


مطابق با تقسیم‌بندی که ارائه کردم، ما یک ادبیات متعهد داریم و در مقابل؛ یک ادبیات بی‌مبنا و پایه که نمی‌شود واژه مستقل را برای آن بکار برد؛ بلکه ادبیات غیرمتعهد (به ارزش‌های فراگیر انسانی و اخلاقی) است.

ــ خالقان آثار ادبی مستقل معتقدند؛ تعریفی که بعداز انقلاب از ادبیات متعهد ارائه شده، کاملا سیاسی است که هدفش مقابله با جریان‌های ادبی است که ریشه در پیش از انقلاب دارند، الزاما هم با مضامین انقلابی و سیاست‌های حکومت سر و کار ندارند بلکه بیشتر به موضوعات اجتماعی از منظر نقد معطوف‌اند. این عده براین باورند که این نگاه تفکیک‌گرا؛ ظلمی‌ست نشات گرفته از رویکرد غلط مدیران سیاسی در حوزه فرهنگ.

همانطور که گفتم آنجا که ارزش‌های فراگیر انسانی به سلایق ارزش‌های خاص فرقه‌ای و سیاسی تقلیل پیدا کند، از تعریفی که از ادبیات متعهد ارائه کردم، خارج می‌شود. این مهم نیست که این تقلیل یافتن در چه طبقه‌بندی سیاسی یا دینی رخ دهد. مهم این است که تعهد به ارزش‌های فراگیر انسانی و اخلاقی تا چه حد رعایت شود. بنابراین ممکن ما ادبیاتی داشته باشیم که با پیش‌زمینه مذهبی و در مسیر حمایت از نظام و انقلاب حرکت کند اما در ادامه با ارزش‌های تقلیل یافته فرقه‌ای یا سیاسی و نحله‌ای مخلوط شود و از تعریف ادبیات متعهد، تعدی داشته باشد. از طرف دیگر ادبیات چپ هم ممکن است در برخی موارد ظلم ستیزی داشته باشد و از این منظر، متعهد باشد اما اگر وارد چارچوب‌های ایدئولوژیک چپ شود که با مجموعه‌ها و رویکردهای مخالف، به‌صورت حذفی برخورد کرده و با تعابیر عام ارزش‌های فراگیر، تناقض پیدا کند، طبیعتا از ادبیات متهعد فاصله گرفته است. ادبیات متهعد، یک مجموعه طیفی است و باید در یک فضای طیفی آن را تعریف کرد. یعنی برخی از جریان‌های ادبی، متعهد هستند، برخی غیرمتعهد و برخی هم مانند رنگین کمان، ممزوجِ تعهد و بی‌تعهدی هستند؛ آنچنانکه گاهی به ادبیات متعهد نزدیک می‌شوند و گاهی از آن فاصله می‌گیرند.

ــ نزدیک به یک سال است که بر مسند معاونت امور فرهنگی ارشاد نشسته‌اید و از نزدیک با مسائل مختلف مواجه بوده‌اید. آیا می‌توانید نمایی از شرایط موجود در حوزه ادبیات و تقابل جریان‌ها یا نویسنده‌ها و شاعران متعهد و غیرمتعهد به ما بدهید؟ صراحتا نظرتان درمورد آثار نویسندگانی همچون صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، محمود دولت آبادی، احمد شاملو، یا آن دسته از نویسندگان و شاعرانی که به شاعران و نویسندگان انقلابی مشهورند مانند قیصر امین‌پور؛ محمدرضا بایرامی؛ حبیب احمدزاده؛ موسوی گرمارودی؛ محمدحسین سرشا؛ مصطفی مستور؛ رضا امیرخانی چیست و در تقسیم‌بندی شما چه جایگاهی برای آنان و آثارشان قایل‌اید؟

البته اینطور نیست که –در گذشته یا اکنون- نظری در این رابطه نداشته باشم؛ اما همانطور که گفتم این مبحث، یک مبحث طیفی است و شاید به میان آوردن یک اسم، بیشتر از اینکه به بحث کمک کند، باعث ایجاد سوءتفاهم‌هایی می‌شود. به عبارت دیگر تصویر و شناختی که من از آثار افرادی که نام بردید به من این امکان را می‌دهد که به هرکدامشان نمره‌ای بدهم؛ ولی عنوان کردن این نظرات، مانع از پیش رفتن صحیح بحث می‌شود. البته قبول دارم که پاسخ‌های من، تعریفات مفهومی کلی هستند اما حس می‌کنم پرداختن به این تعریفات می‌تواند کمک‌های خوبی به ایجاد وفاق اجتماعی در حوزه ادبیات کند.

ــ وجود تعاریف و تقسیم‌بندی آثار ادبی در چارچوب ادبیات متعهد یا مستقل، تبعات متعددی به همراه داشته. مثلا مخاطبان با این پیش‌فرض، نویسنده و کتاب موردنظر خود را انتخاب می‌کنند. از طرفی دیگر؛ نویسندگان و شاعران دو گروه، دائما با یکدیگر در تضاد و کشمکش هستند. پس این تقسیم‌بندی، صرفا نظری نیست و بر مناسبات نشر، حتی اقتصاد آن تاثیرگذار است. به همین دلیل برای همگان مهم است که برخورد دولت با خالقان آثار ادبی و کتاب‌های مختلف در سلایق چگونه است؟

به نظر من این تعاریف و تقسیم‌بندی‌ها، بیشتر از همه به بازخوانی و بازنگری نیاز دارند! این تقسیم‌بندی بیش از اینکه تقسیم‌بندی فکری و واقعی باشد، یک تقسیم‌بندی موقت و مقطعی است. بنابراین بازخوانی این تعاریف باعث می‌شود دریابیم یا این تقسیم‌بندی، تقسیم‌بندی درستی نبوده یا حداقل بخش قابل توجهی از این تعاریف را باید طور دیگری دید. حجم قابل توجهی از آثار ادبی کشور قابل مراجعه و ارجاع هستند و می‌شود از آنها استفاده کرد. اما نه آنهایی که خود را در حوزه ادبیات مستقل می‌بینند از ادبیات متعهد بی‌نیاز هستند و نه آن دسته از اهالی قلم که خود را نویسنده یا شاعر متعهد می‌دانند باید خود را بی‌نیاز از اتفاقات ادبی ببینند که مطابق با تعاریف موجود، در حیطه ادبیات مستقل خلق شده‌اند. این وضعیت نشان می‌دهد که تقسیم‌بندی موجود، ذاتا نیاز به تجدیدنظر دارد. در واقع ما باید به تقسیم‌بندی دیگری برسیم که فراگیرتر باشد و بتواند زایش‌های ادبی ما ایرانی‌ها را در ابعاد وسیعتری هم تجمیع کند و هم منتقل کند به مخاطبان خارج از کشور.

ــ یکی از مسائلی که ناشران، کم و بیش در هر دوره‌ای با آن درگیرند، کم و کیف ممیزی‌هاست چراکه هیچ آیین‌نامه یا شیوه‌نامه روشنی در این خصوص وجود ندارد. به همین دلیل هم ممیزان دوره‌های مختلف، تصمیمات‌شان را روی برگه‌های فاقد سربرگ به ناشران انتقال داده‌اند که رسمیت قانونی نداشته‌اند. آیا شما درصدد شفاف‌سازی مساله ممیزی با آیین‌نامه و شیوه‌نامه‌ای شفاف هستید تا مانع از برخوردهای سلیقه‌ای در حوزه ممیزی شوید؟

آنچه درحال حاضر برای رفع این مشکل به دنبال آن هستیم؛ این است که اولا همانطور که اشاره شد؛ بحث ممیزی کتاب، ساختار قانونی روشنی داشته باشد. ساختارها، مانند دولت‌ها هستند و همانطور که نظام‌های اجتماعی بدون دولت‌ها نمی‌توانند پیش بروند، حرکت‌های اجتماعی نیز بدون ساختارهای مشخص، معنایی ندارند. یعنی افرادی که با مساله نشر سر و کار دارند، حداقل از ساختاری که با آن مواجه هستند؛ ولو اینکه ساختار غلطی باشد، آشنا باشند. بخشی از هرج و مرج موجود در حوزه نشر سال‌های گذشته، ناشی از عدم وجود ساختار مشخص در حوزه نظارت و بازبینی کتاب بوده است.

همانطور که می‌دانید در اداره کتاب که مصوباتش توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب شده بود، ساختارها هنوز شکل نگرفته بودند. این به آن معنا بوده که معاون امور فرهنگی و رییس اداره کتاب، دست‌شان به یک معنی باز بوده و به یک معنی بسته! چراکه از یک طرف آقابالاسری نداشته و از طرف دیگر نگران این بوده که به او و تصمیم‌هایش ایراد بگیرند؛ زیرا ساختار مدافعی برای او وجود نداشته؛ به همین دلیل مسوولان در گذشته به ناچار یا برخوردهای حداکثری داشته‌اند. از این رو یکی از اولین تصمیمات من در حوزه معاونت، شکل دادن به این ساختار بوده؛ زیرا همانطور که می‌دانید، قانونِ ضعیف هم بهتر از بی‌قانونی است؛ و ساختارهای نه چندان آرمانی، بهتر از بی‌ساختاری است. پیگیری‌ها ادامه یافت تا اواخر اسفندماه هیات نظارت کتاب شکل گرفت و جلسات مستمر آن جریان دارد. در گام دوم اما که اخیرا موضوع بیشتر جلسات ماست، مساله‌یابی حوزه نظارت کتاب است که ببینیم کجاهاست که سلایق مختلف وجود دارد تا نهایتا به یک فضای فکری مشترک و مفاهمه نسبی در حوزه نشر دست پیدا کنیم. در اداره کتاب جمعی مشغول جمع‌آوری مساله هستند که رو به پایان است. همچنین برخی از این مساله‌ها در نشست‌های هیات تخصصی نظارت کتاب، مطرح و مورد گفتگو قرار گرفته تا به ادبیات مشترکی در حوزه ممیزی برسیم و در این ادبیات در تمام استان‌ها به صورت مشابه دنبال شود.

قدم سوم نیز که در حال انجام است و مراحل قانونی خود را طی می‌کند، این است که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در خود، ابهاماتی داد که باید روشن شوند. به عبارت دیگر باید زمینه‌های ایجاد تفسیرهای مختلف از مصبات، ازبین برود و ادبیات شفاف‌تری داشته باشد. این سه گام بطور همزمان پیگیری می‌شود و ما مسائل مربوط به آنها را دنبال می‌کنیم. به اضافه مساله ممیزان و شخصیت‌های ذاتی و فردی‌شان که طبق آن باید افراد کارکشته‌تر و توانمندتری در حوزه‌های مختلف باشند. این مساله نیز به خودی خود به از میان بداشتن ممیزی‌های سلیقه‌ای کمک می‌کند. در این بخش نیز اقداماتی صورت گرفته و همچنان در دست پیگیری هستند.

ــ بعداز مطرح شدن ایده واگذاری ممیزی به ناشران، آنها به دلیل روشن نبودن سیاست‌های ممیزی از این امر سرباز زدند، زیرا قبول مسولیت برایشان– حتی برای آن دسته از ناشران که سالیان سال تجربه دارند- ایجاد واهمه می‌کرد. باتوجه به این مساله که ارشاد تنها نهاد تصمیم‌گیرنده در حوزه ممیزی نیست، فکر می‌کنید اقدامات شما بتواند شیوه‌های ممیزی را آنچنان شفاف کند که چنین واهمه‌ها و سردرگمی‌هایی در میان ناشران از میان برود چراکه تجربه نشان داده نهادهای موازی دیگری هم به حوزه ممیزی ورود پیدا می‌کنند که آنها برخوردهای تندتر و امنیتی‌تری نسبت به ارشاد دارند.

آیین‌نامه تفویض ممیزی به ناشران، در دو مرحله مورد بحث قرار گرفته بود؛ یکبار در کمیته تخصصی هیات نظارت و یکبار هم در خود هیات نظارت، تلاش داشت که دغدغه‌های موجود را حل کند. در این مسیر برای اینکه هم ناشران اعتماد کنند و هم سایر نهادهایی که شما به آنها اشاره کردید، این جریان را جریانی متضاد نببینند که درصدد معارضه برآیند و فکر نکنند شرایط، شرایط نفی ممیزی است، در آیین‌نامه به چند نکته اشاره شده؛ آنچنانکه ناشران هیات‌های کارشناسی را به هیات نظارت معرفی می‌کنند تا این هیات‌ها مورد تایید کمیته تخصصی هیات نظارت قرار بگیرند. در این روند همانطوری که سرگروه‌های ما در اداره کتاب توسط هیات نظارت تعیین صلاحیت می‌شوند، کمیته‌های تخصصی ناشران هم تایید می‌شوند. با این نگاه، تفاوت در اعمال ممیزی، تفاوتی مکانی خواهد بود؛ نه تفاوت ماهوی. یعنی مکان هیات‌های نظارت به ناشران انتقال پیدا می‌کند و این هیات‌ها تحت نظارت و تایید ارشاد به کار خود ادامه خواهند داد.

ــ وقتی نفرات را خودتان تایید می‌کنید، عملا قرار نیست چیزی عوض شود!

نکته‌ این است که هر ناشری متناسب با شناخت و ذوق و سلیقه خود می‌تواند دو سه نفر را معرفی کند. ببینید؛ ما یا نمی‌خواهیم براساس مصوبات نشر عمل کنیم یا می‌خواهیم در چارچوب همین قواعد کار کنیم. تفکر من از ابتدا این بوده که بی‌قانونی به مراتب بدتر از وجود قانون بد است. طبیعتا مسیر ما در فضای ضوابط و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه نشر است و خارج از آن حرکت نمی‌کنیم. طبق این مصوبات، هر کتابی که در مسیر تولید است، پیش از انتشار باید از طریق ارشاد مورد نظارت قرار گیرد و از مسیر ارشاد بگذرد. در این چارچوب؛ 2 حالت وجود دارد. اولی همین شرایط موجود است که بدون دخالت ناشران، ممیزان به بررسی و ممیزی کتاب‌ها بپردازند؛ یعنی صفر تا صد نظارت، به عهده ارشاد باشد. این مسیر، مشکلات متفاوتی را به همراه داشته. ما در این مکانیزم، اولا با حجم بالایی از کتاب روبرو هستیم که بررسی و نظارت آنها به درازا می‌انجامد و سرعت کار کاهش خواهد داشت؛ درحالیکه با تفویض ممیزی به ناشران، زمان صدور مجوز کاهش خواهد یافت. دوم اینکه در این صورت ممکن است ممیزان فرصت کافی را برای مطالعه و بررسی دقیق کتاب‌ها نداشته باشند و تصمیمات‌شان ناقض حقوق ناشر و مولف باشد. در این مورد هم اگر ممیزی به ناشران تفویض شود، امکان این اتفاق کاهش خواهد یافت. و سوم اینکه قدرت انتخاب ممیزان، صد درصد در اختیار ارشاد است؛ حال آنکه درصورت تشکیل هیات‌های تخصصی نظارت از سوی ناشران، آنها می‌توانند میل و سلیقه خود را در انتخاب بررسان داشته باشند. بنابراین آیین‌نامه فرصتی ایجاد می‌کند که صفر تا صد ممیزی در ارشاد اتفاق نیافتد. آنچه ضوابط نشر اجازه می‌دهد، در همین حد است. نه اینکه ممیزی بطور کامل به ناشران واگذار شود. منتها تصور ما این است که ناشران دولتی هستند که بیشتر از این طرح استقبال خواهند کرد؛ اما باید رفته رفته این اعتماد نزد ناشران خصوصی هم پدید بیاید. این اتفاق هم کم و پیش دارد می‌افتد. بدون شک خیلی از نفرات مورد تایید ناشران، از سوی ارشاد هم تایید خواهند شد.

ــ در این صورت چه ضمانتی‌ست که نهادهای امنیتی به مساله نشر ورود پیدا نکنند و با ناشران و مولفان برخوردهای چکشی نداشته باشند؟

همانطور که گفتم گاهی این تصور به وجود می‌آید که تفویض ممیزی به ناشران به معنای سلب کلی نظارت بر نشر است. توضیح ما به آنها این است که تصمیمات جدید، تفاوتی در کلیت نظارت به وجود نمی‌آورد.

ــ اما این برخوردها در حدی‌ست که گاهی تصمیمات خود ارشاد هم ازسوی نهادهای دیگر وتو می‌شود. آیا درصورت اجرایی شدن این طرح، شما تضمین می‌کنید که از مجریان آن حمایت کنید یا سر بزنگاه راحت پا پس خواهید کشید؟

تاکنون گفتگوهایی با نهاد اصلی امنیت در سطح وزارت صورت گرفته. قصد ما این است که به تفاهم مناسبی با آنها برسیم که هم حریم فرهنگ حفظ شود و هم مشکلات امنیتی به وجود نیاید و بجای دخالت‌های مصداقی به یک تفاهم کلان برسیم. به هر حال امنیت و فرهنگ، هر دو از اجزاء جمهوری اسلامی هستند و نظام فرهنگی و اجتماعی نمی‌خواهد حوزه امنیت را نادیده بگیرد. اما بارها گفته‌ایم که این به معنای آن نیست که فرهنگ را امنیتی کنیم و از منظر امنیتی به فرهنگ نگاه کنیم. به نظر می‌آید که در حوزه وزارت اطلاعات و سایر بخش‌های رسمی امکان گفتگو بیشتر وجود دارد و می‌توان به تضمین کامل رسید. در سایر بخش‌ها شاید ضمانت صددرصدی وجود نداشته باشد. اما تصور من این است که ما اگر تلاش کنیم که سوءتفاهم‌ها را کم کنیم -البته نمی‌توان همه سوءتفاهم‌ها را از بین برد و همه را قانع کرد- به کاهش یافتن دخالت‌ها و ورودها کمک خواهد شد. مثلا در همین مساله ممیزی، این تفاهم وجود داشت که تفویض ممیزی به ناشران به معنای سلب نظارت است، درصورتیکه بعداز ارائه توضیحات متوجه مساله شدند که داستان به آن معنایی که به آنها منتقل شده بود، نیست. ما به یک گفتگو فعال و خلاق اجتماعی نیاز داریم. البته طبیعتا همیشه یک عده‌ای هستند که اهل گفتگو نبوده و نمی‌خواهند قانع شوند؛ اما بخش قابل توجهی را می‌توان با گفتگو قانع کرد. نکته بعدی این است که ارشاد باید از چیزی که در چارچوب قانون به آن می‌رسد، دفاع کند و پای آن بایستد. این چیزی‌ست که در ارشاد موردنظر ماست و اگر تفویض ممیزی به ناشران اجرایی شد، قطعا ارشاد از آن حمایت خواهد کرد. البته ممکن است همیشه اشتباهاتی در فرایندها به وجود بیاید که طبعا باید اصلاح شود.

ــ یکی از هیات‌های مورد تایید ارشاد، هیات خرید کتاب است. اعضای آن هم مشخص‌اند. گرچه برخی گفتند دیگر نقشی در خریدها ندارند. نتایج خریدها طی چند دوره قبل مورد اعتراض ناشران مستقل و خصوصی و صاحبان کتاب است. حال آنکه انتظار می‌رفت تحولات چشمگیری در این بخش نسبت به گذشته اتفاق بیافتد. هنوز هم ناشران دولتی در این لیست حضور دارند و کتاب‌های خاصی در این لیست هستند.

من ارزیابی و نقد دقیقی روی عملکرد این هیات ندیده‌ام. بجز یک نفر، تمام اعضا در جلسات هیات حضور دارند. منتها درحال حاضر صحبت از ترمیم این هیات است که احتمالا نیازمند آن هستیم و کمبودها در گروه کودک و نوجوان و هنر باید برآورده شود. اما چند نکته در بحث کمیته خرید است که باید به آن توجه کرد. حجم اعتبارات کمیته خرید در شرایط حاضر بسیار پایین آمده و این موجب می‌شود که نشود پوشش قابل توجهی را به ناشران مختلف و حوزه‌های مختلف داد و توقع‌ها را مرتفع کرد. به عنوان مثال در سال 90 اعتبار خرید کتاب 17 میلیارد تومان بوده که درحال حاضر به سه-چهار میلیارد کاهش پیدا کرده و از طرفی قیمت کتاب، سه برابر شده. به همین خاطر اگر در لیست خریدها نگاه کنید، می‌بینید که تعداد خریدها به 50 و 100 نسخه کاهش پیدا کرده. بنابراین باید دید که بودجه محدود ما چقدر جوابگوی خرید کتاب از میان 30 هزار عنوان کتاب چاپ اولی است که هر سال منتشر می‌شود. حتی با درنظر گرفتن فشارهایی که در حوزه اقتصاد نشر وجود دارد، نمی‌توان تمام انتظارات را پوشش داد. طبیعی است که هر ناشری نیز این توقع را داشته باشد که تمام کتاب‌هایش ازسوی ارشاد خریداری و مورد حمایت قرار بگیرند.

نکته دوم این است که ناشران طی ماه‌های اخیر تغییرات و تحولات زیادی را از لحاظ تنوع ناشرانی که از آنها کتاب خریداری شده حس کرده‌اند. یعنی از ناشرانی که در گذشته از آنها کتابی خریداری نمی‌شده، در این دوره کتاب خریده‌ایم. البته با عنایت به مواردی که به آنها اشاره کردید، باید از مسوولان کمیته خرید بخواهیم که در انتخاب و خرید کتاب‌ها، مصداقی‌تر عمل کنند. اما نکته بعدی درمورد خرید برخی از کتاب‌ها که موردنظر شماست، این است که ما از گذشته یکسری تفاهم‌نامه با برخی از کانون‌های فرهنگی مساجد و برخی مجموعه‌ها داشته‌ایم که احتمالا بخشی از این کتاب‌ها متعلق به آنهاست. بحث وضعیت کتابخانه‌های مساجد، قابلیت استفاده و مدیریت آنها یکی از مسائلی است که در دست بررسی قرار دارد. اما اجمالا کتابخانه‌های مساجد و کتابخانه‌های حوزه‌های علمیه نیازمند کتاب‌هایی هستند که ارشاد نیز مسوولیت تامین بخشی از آنها را به عهده دارد.

ــ باتوجه به گستردگی مصایب نشر؛ مشکل اصلی این سال‌ها این است که دیگر مردم کتاب نمی‌خوانند. اگرچه ارشاد در دوره‌های مختلف برنامه‌های مختلفی را اجرا کرده، ازجمله هفته کتاب اما این اقدامات عملا هیچ کمکی به ترویج فرهنگ کتابخوانی نکرده. آیا وقت آن نرسیده یک کارگروه بحران کتابخوانی را باور کرده و با تمام دستگاه‌های فرهنگی چاره‌ای کند؟ آیا نباید امکانات صدا و سیما بطور جدی به خدمت گرفته شود؟

این دغدغه، واقعا دغدغه درستی است؛ به قول شما یک بحران داریم. اگر مباحث تفصیلی و اهداف درازمدت را کنار بگذاریم، در اهداف کوتاه مدت و میان مدت؛ چند اقدام را در دست پیگیری داریم که باید دید به کجا می‌رسد. به نظر می‌آید اتفاقی که در مسیر کتابخوانی کشور، بیشتر در حوزه تغییر ذائقه مصرف است. به عبارت دیگر نسل جدید که نسل تصویر و بازی است، چندان رابطه خوبی با کتاب ندارد. بنابراین توجه به ذائقه نسل های جدید؛ یعنی نسل‌های دهه 70 و 80 و 90 از برنامه‌های ماست. باید فکری کنیم به حال نوع ارتباطی که قشر کودک و نوجوان باید با حوزه کتاب برقرار کند. یکی از ایده‌های ما ایجاد یک قفسه کتاب در هر کلاس درس است. بخش دوم به اطلاع‌رسانی و معرفی کتاب‌های خوب برمی‌گردد که در خانه کتاب در دست بررسی است. باید دید چطور می‌توان افراد را به مطالعه کتاب ترغیب کرد. از میان انبوه کتاب‌های تولیدی، کتاب‌های کمی وجود دارند که مخاطب با آنها می‌تواند ارتباط کاربردی و کارکردی برقرار کند و ما باید حداقل امکان ارتباط بین مخاطبان با این بخش از کتاب‌ها را ایجاد کنیم. بخش سوم هم برمی‌گردد به این نگاه که باید خبرنگاران کتاب را فعال‌تر کنیم. به عبارت دیگر خبرنگاران کتاب باید خود را صاحب رسالت ببینند و بیشتر در هم‌اندیشی‌ها شرکت داشته باشند.

منیژه حکمت: گلایه ام را فقط به روحانی می نویسم

Posted: 06 Sep 2014 04:12 AM PDT

جرس: منیژه حکمت، تهیه کننده فیلم شهر موشها ضمن تاکید بر این که "تهیه‌کننده‌گی در همه دنیا مردانه تعریف شده است  ولی به نظر من اصلا جنسیت در آن معنا ندارد"، گفت: من راحت تر در پیگیری‌ها جواب می گیرم چون بلدم اگر جواب نگیرم از چه راهکارهایی استفاده کنم. مهمتر از همه وقتی که خیلی کم می آورم با مردمم در میان می گذارم. پشتیبان اصلی من مردم هستند و من انرژی ام را از مردم این سرزمین می گیرم. چون فکر می کنم با صداقتی که در کارهایم داشته ام مردم همیشه جواب درستی به من داده اند.

 

 این کارگردان و تهیه کننده سینما در گفت‌گو با ایرنا، اظهار داشت: کاری که از لحاظ فرهنگی باید مسئولان دولتی با بودجه های کلان و دستگاه های عریض و طویل انجام دهند ما داریم انجام می دهیم... پروژه شهر موشها می خواهد به دوش بکشد. حتی کمک هم که می خواهیم جواب نمی دهند. من واقعا سوال دارم. سوال دارم از دولت آقای روحانی : این چیدمان دولتی به چه فکر می کند؟ من این را فقط به ایرنا می گویم چون می دانم می خوانند. برای بچه های این سرزمین به چه فکر می کنند؟ وقتی بخش خصوصی کاری کرده و کمک می خواهد تا شادی را به میان بچه های مناطق محروم ببرد که هیچ امکانات فرهنگی ندارند باید با این پاسخ ها روبرو شود؟

 

متن این گفت و گو را می خوانیم:

 

ایرنا - کم کم عرصه هایی که زنان فقط تحت شرایطی اجازه ورود به آنها را دارند رو به گسترش است. برای این نسل که با باید ها و نبایدهای مختلف و سلایق متفاوت روبرو است، همکاری دو زن در تولید یک فیلم سینمایی که پدر بزرگ و نوه را با هم به سینما می کشاند، می تواند الگو باشد. چه سختی هایی کشیدید تا موشها دوباره به سینماهای ایران آمدند؟

 

حکمت - زمانی که خواستم این کار را شروع کنم کاری بود که سی سال نشده بود تجربه نشده بود و در دنیا هم به خاطر سختی آن هیچ کس دنبال آن نمی رود در حالی که بخش جذاب سینمای کودک است. ما همین طور که گام به گام وارد شدم وحشتم بیشتر شد چون آزمون و خطا کار زیاد بود. پا به میدانی جدید گذاشتیم تا رخدادی جدید را به بهترین شکل ممکن ایجاد کنیم. آن هم در بخش خصوصی. روی این تاکید دارم. چه راهکارهایی باید پیدا می کردیم تا فیلم را تمام کنیم. پیدا کردن این راهکارها و همدل کردن آدم هایی که در بخش صنعت همراهت باشند نیروی عظیم و هوشیاری و هوشمندی می طلبید. بعد این که پروژه ات را چه طور تعریف کنی. چنین هزینه ای در بخش خصوصی...

ایرنا - یعنی اقتصاد کامل؟

حکمت - بله و بخش دیگر ، نگاه اجتماعی آن بود. کنار هم قراردادن این دو بخش یعنی نگاه اجتماعی و مردم شناسی که در آن آسیب شناسی و روانشناسی دارد و بخش دیگر یعنی صنعت، پوست کند ولی خب سربلند بیرون آمدیم. دو سال و خرده ای... یک شبهایی باورتان نمی شود من گاهی فکر می کردم فردا جنازه من را چه طور از خانه ام تشییع می کنند؟ آیا امشب سکته خواهم کرد یا نه. و بعد هم، عدم همدلی... عدم همدلی خیلی ها. ادم از دولتش توقع دارد از خیلی کس ها توقع دارد. تو داری یک پروژه ملی را رقم می زنی.. یاورت کیست؟ گروهت هستند و این چند نفری که اسپانسرت شده اند و واقعا دست مریزاد دارند.

ایرنا- تا الان از روند کار راضی هستید؟

حکمت – خب تا الان هر کس می بیند می گوید باورمان نمی شود تعجب می کنیم . در بخش گیشه هم که رکود زده است آن هم در شرایطی که هنوز موج فیلم شروع نشده. من فکر می کنم تازه از هفته دوم موج فیلم شروع می شود . تیم ما حدود چهار هزار نفر کارافرینی کرده است. فکر کنم از دولت بیشتر دراین زمینه کار کرده ایم.

ایرنا - شما الان در اوج تهیه کنندگی و حرفه ای هستید. دنیای تهیه کنندگی را چقدر مردانه و چقدر زنانه می بینید؟ فکر می کنید جنسیت در آن ملاک است ؟

حکمت – نه. در تمام دنیا ، تهیه کنندگی مردانه تعریف شده است ولی به نظر من اصلا جنسیت در آن معنا ندارد. شاید برای ما راحت تر باشد به عنوان زن چون ما از لحاظ قوانین مشکلات زیادی داریم ولی زنان ما در هر شرایطی جایگاهشان را پیدا می کنند و وقتی هم که پیدا کردند آنقدر باهوش هستند که بدانند چه رفتار و کرداری باید داشته باشند تا در کار موفق باشند. اگر فقط تهیه کننده مرد پشت این کار بود مطمئنا مشکلاتش بیشتر از من بود. این همدلی که به هر حال با زنان این سرزمین هست، هر چند که قوانینش این را نمی گوید من فکر می کنم خاص است.

ایرنا- یعنی شما راحت تر در پیگیری ها جواب می گرفتید.

حکمت - من راحت تر جواب می گیرم چون بلدم اگر جواب نگیرم از چه راهکارهایی استفاده کنم. مهمتر از همه وقتی که خیلی کم می آورم با مردمم در میان می گذارم. پشتیبان اصلی من مردم هستند و من انرژی ام را از مردم این سرزمین می گیرم. چون فکر می کنم با صداقتی که در کارهایم داشته ام مردم همیشه جواب درستی به من داده اند. هر وقت کمی می اورم به شکل یک بیانیه یا درد و دل با مردم در میان می گذارم و مردم جواب خوبی به من می دهند. ولی در این پروژه می دانستم خیلی سخت است و از عهده هر کسی بر نمی آید و قائل بودم به موانعی که جلوی رویم بود ولی خب راه را باز کردیم و شد

ایرنا - ایده اولیه شهر موشهای دو از چه کسی بود؟

حکمت- من چندین سال دنبای کار کودک خوب بودم . یک فضای شاد و پرامید که بتوانم یک زندگی اجتماعی برای بچه ها به اتفاق خانواده تعریف کنم. تو خودت بهتر می دانی که ما اصلا زندگی اجتماعی نداریم .دو نسل یا سه نسل در کنار هم را که اصلا نداریم و این سم مهلک جامعه کنونی است. باید آسیب شناسان اجتماعی بدون سانسور این بیماری بسیار خطرناک را ریشه یابی کنند. اگر ما زندگی اجتماعی درستی داشتیم بدون نگاه سیاسی ، آمار اعتیاد و ترک تحصیل و غیره کمتر بود.

چند سال به خانم برومند می گفتم که بیا کاری کنیم بچه ها از خانه بیرون بیایند و در کنار خانواده در سینما باشند.دو ساعت هم برای من مهم بود، اینکه بتوانم ولو برای دو ساعت ،10 میلیون نفر را شاد کنم برایم راضی کننده است. این دو ساعت در کنار خود بیرون شام خوردن و صحبت کردن خانواده است. یعنی خانواده را از پشت موبایل و کامپیوتر و آپارتمان های 50 – 60 متر بیرون بکشم و چند ساعت در اجتماع باشد. این یعنی تعریف چند ساعت زندگی اجتماعی برای یک خانواده.

خانم برومند مرتب می گفت ˈ باشه ببینیم چی میشهˈ. تا اینکه آقای سرتیپی پیشنهاد داد که یا خانه مادر بزرگه یا شهر موشها. ما وارد مذاکره با خانم برومندشدیم. خیلی می ترسید ، نگران نوستالژی بچه ها بود می گفت کار عروسکی سخت است از پس آن نمی توانیم بربیاییم . گفتیم یاورتان هستیم.

ما کار را با بودجه دو میلیاردی شروع کردیم ولی هرچه جلوتر رفتیم جذابیت کار بیشتر شد و اینکه باید حرفه ای تر کار کنیم. و الحمدالله مشکل بودجه و پول آن هم حل شد.

ایرنا - در نهایت چقدر هزینه شد؟

حکمت- هفت و دویست. خوشحالیم که این کار را کردیم. از طرف دیگر همزمان با فیلمنامه یک گروه ˈ خلاقهˈ تشکیل دادیم که بهترین های عرصه مطبوعات و تبلیغات در آن بودند و کار را تا الان پشتییبانی کرده اند تا الان که نوع تبلیغات ما به گونه ای دیگر است.

ایرنا - یعنی حرفه های هر رشته؟

حکمت- حرفه ای هایی که نوع جشن ها، تبلیغات، ارتباط با بچه ها و همراه کردن گروه های مختلف مردمی با خودمان را این گروه خلاقه انجام می داد که دست مریزاد دارد.

ایرنا – مدرسه موشها و شهر موشها کاراکترهایی دارد که در طول همه این سال ها زنده مانده اند. شما در این فیلم کاراکتر های جدیدی تعریف کرده اید. این کاراکتر ها را چه کسی خلق کرد؟

حکمت- فرهاد توحیدی. ما باید این نوستالژی را ابتدا برای مردم تعریف و در مرحله بعد برای بچه های نسل امروز تعریف جدیدی ارائه می کردیم. خانم برومند و آقای توحیدی به این نتیجه رسیدند که بچه های موش های قدیم ، قهرمانان الان ما باشند . این که این ها در چه شهر و محیطی زندگی می کنند. تعاریف محیط زیستی ، شهر پاک ، خانواده، قهرمان بودن بچه ها، انرژی بچه ها و به روز زندگی کردنشان برایمان مهم بود و جمعیت این خصوصیات ، فیلمنامه را رقم زد.

ایرنا - نقد می کنند که چرا این بچه ها لزوما در ایران زندگی نمی کنند. شما شهری فانتزی تعریف کرده اید که قابل بسط و گسترش است.

حکمت – خب اگر می گفتیم در ایران هستند آن وقت می گفتند چرا ایرانیان را موش کرده اید. ببینید کودک مهم است. کودک و همزادپنداری او، شادی اش، مفاهیم انسانی در فیلم به او القا می شود مهم است. مفاهیم انسانی این فیلم در قالب شعر و قصه آنقدر تاثیر گذار خواهد بود که برای نسل های فردای ما هم خواهد ماند. از دریچه چشم کودک ببینیدو ازدریچه نسل های گذشته. من بازخورد ها را می بینیم. مردم این شهر را دوست دارند.

ایرنا - در حاشیه این فیلم کارهای جدیدی هم شده مثل تولید انبوه عروسک های فیلم.

حکمت – ببینید وقتی من می گویم همه کار ها هوشمند طراحی و اجرا شده همین است.این ها ایده آن گروه خلاقه است. جشن کلید زدن فیلم، اولین مصاحبه مطبوعاتی، جشن برج میلاد با آن عظمت و همین طور تمام تولیدات کنار فیلم از لوازم تحریر، عروسک، سی دی قصه ها و ترانه هایش را همه اش گروه خلاقه برنامه ریزی کرده است. همزمان با فیلمنامه این گروهها شکل می گرفت. ما پولیش عروسکی که ساخته شده به آزمایش فرستادیم که اگر کودک آن را در دهانش بگذارد آیا مشکلی برایش پیش خواهد آمد یانه. با چنین وسواس و دقتی کار هار ا انجام دادیم چون فقط فیلم برایمان مهم نبود. سلامتی بچه ها برایمان از پولی که در پروژه گیرمان می آید مهم تر است . خشحالی بچه ها از آن هم مهمتر. برای تمام قومیت های ایران می خواهیم برنامه بگذاریم. ما درسیستان و بلوچستان با آن وسعت یک سینما نداریم. یک مرکز فرهنگی برای این بچه ها نداریم. این ها بچه های ایران اند.کردستان هم طوری دیگر.

برایشان برنامه داریم که شهر موشها را مجانی برایشان پخش کنیم. جشن های ده هزار نفری و یا هر چند نفره. همه اتفاقاتی که برای بچه های تهران می افتد برای انها هم ببریم. این وظیفه ما است.

ایرنا - یعنی تور شهر موشها هم خواهید داشت؟

حکمت – بله در مناطق محروم. لطفا دولت آقای روحانی وسعت استان کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان را ببیند چقدر است و مراکز فرهنگی آن چقدر؟ ما برای بچه ها چه کرده ایم؟ از آنها کمک هم که می خواهیم جواب نمی دهند. من خیلی متاسفم. پیغام دادم آقای یونسی شما مسئول قومیت ها هستید. هیچ کس جواب نمی دهد.

ایرنا - چه مشکلی دارید؟

حکمت – کمک کنند.

ایرنا - یعنی تسهیلات فراهم کنند که شما در این استان ها برنامه اجرا کنید؟

حکمت - برویم... جشن های بزرگ اجرا کنیم. باورتان نمی شود آقای زم برای مناطق آزاد دستور داد. رفتیم مناطق ازاد گفتند خیلی خوب است مرسی ولی فلان مسئول باید دستور دهد. نامه زدیم تا الان دو ماه است خبری نیست. همه نگران تهران هستند. به آقایان می گویم تهران مایه نگرانی نیست چون همه پای ماهواره اند و دیالوگ های آنها را گوش می دهند. شما باید جوابگوی نسل های آینده باشید.

خواهش کردیم کمک کنند تا این جشن و شادی را برای همه بچه های ایران ببریم دریغ از یک جواب. رفتیم پیش آقای وزیر اموزش و پرورش که زنگ سینما را در اول مهر با شهر موشها به صدا در آوریم و از دستورشان سه ماه است می گذرد .مرتب تماس گرفتیم، آقایی که نه می دانست حکمت کیست و نه می دانست برومند کیست گفت ˈ اون فیلمتون رو بردارید بیارید شورا ببیندˈ.

این رفتارهای توهین آمیزدر بخش فرهنگی یعنی چی؟ نمی فهمم... دیگر خیلی چیز ها را نمی فهمم. وقتی وارد این جریانات می شوی و به بچه های این سرزمین فکر می کنی، کمبود ها و مشکلات را می بینی وظیفه و رسالت بقیه، بودجه های کلان دولت و سازمان های مختلف، و این که این بار را یک تنه باید به دوش بکشی... همه این ها خسته ات می کند.

کاری که از لحاظ فرهنگی باید مسئولان دولتی با بودجه های کلان و دستگاه های عریض و طویل انجام دهند ما داریم انجام می دهیم... پروژه شهر موشها می خواهد به دوش بکشد. حتی کمک هم که می خواهیم جواب نمی دهند. من واقعا سوال دارم. سوال دارم از دولت آقای روحانی : این چیدمان دولتی به چه فکر می کند؟ من این را فقط به ایرنا می گویم چون می دانم می خوانند. برای بچه های این سرزمین به چه فکر می کنند؟ وقتی بخش خصوصی کاری کرده و کمک می خواهد تا شادی را به میان بچه های مناطق محروم ببرد که هیچ امکانات فرهنگی ندارند باید با این پاسخ ها روبرو شود؟

خیلی درد دارد که می روید و استان ها را رصد می کنید. می بینید هیچ چیز وجود ندارد

ایرنا - سینمایی هم اگر بوده در هفت هشت سال گذشته تعطیل شده.

حکمت – تعطیل شده ولی آدم می تواند دوباره امکانات فرهنگی ایجاد کند. روابط عمومی ها که هزار ماشاءالله. روابط عمومی هایی که در وزارتخانه ها چیده شده که من یک روز در نامه ای خصوصی خدمت آقای روحانی می رسانم اصلا تنها کاری که نمی کنند روابط عمومی است.

ما دو سه ماه با اداره بهزیستی به نتیجه رسیدیم که 500 هزار کودک آسیب پذیر داریم. وزارت رفاه جلوی کار ما را گرفت. برای 500 هزار کودک اسیب پذیر برنامه چیده بودیم. جلوی کار را کلا گرفتند.

ایرنا – چرا؟

حکمت - این را از آنها باید بپرسید من نمی دانم

ایرنا - دلیل و بهانه شان چه بود؟

حکمت – شما به عنوان خبرنگار بروید بپرسید که چرا جلوی پروژه ای که در آن برای 500 هزار کودک آسیب پذیر برنامه ریزی شده بود، گرفتید؟ آنچه فهمیدم این است که در بخش های مختلف، بازدارندگی بسیار زیاد است. من با صدای بلند اعلام می کنم ، بعد از دو سال و نیم که این پروژه را دنبال کردیم،بخش های مختلف دولت روحانی که به هر حال ما عقبه آن هستیم، بازدارنده اند، چیدمان این وزارتخانه ها بازدارنده است. یعنیˈ می خواهی کار کنی؟ خب ما که نمی گذاریم کار کنی... می خواهی برای بچه های این سرزمین کار کنی؟ اصلا نمی گذاریم.ˈ خب چه کسی باید برای بچه ها کار کند ؟ هیچ کس.

ایرنا - می خواهید نامه به روحانی بنویسید؟

حکمت – خیلی خصوصی به اطلاع اقای روحانی خواهم رساند که من در وزارتخانه های مختلف ایشان، که همه هم با سفارش بوده به چه دستاوردهایی رسیدم. خیلی دردناک است. ما انتقاد داریم که فساد در دولت گذشته زیاد بوده، خب این دولت هم رصد می شود. این ها را می گویم تا از اعتقادم مراقبت کنم.

یک سوال بسیار ویژه دارم از آقای روحانی: چه کسی نگران کودکان این سرزمین است؟ آیا در حد نمایش به یک یتیم خانه برویم و دست بر سر آنها بکشیم کودکان این سرزمین ما مشکلاتشان حل می شود؟ باز هم من فقط این حرفها را با ایرنا می زنم. اگر هم جلسه بگذارند یک یه بک با اسناد آنها را نشان خواهم داد.فقط فهمیده ام که تنها کسی که نگران است خانم ابتکار است... فقط ابتکار و لا غیر. هیچ کس نگران هیچ چیز نیست.

من این نامه ها را به شما نشان می دهم. می خواستیم دفترچه محیط زیستی میان دانش آموزان توزیع کنیم درمورد رانندگی و محیط زیست و آسیب های مختلفی که کودکان با آن روبرو می شوند و در آخر هم نقاشی کنند و شعارهایی بنویسند و همه این ها را با کاراکتر های شهر موشها همراه کنیم.تاریخ 10 مرداد 93. سه نفر را گذاشتیم که دنبال این نامه بدوند هیچ جوابی نگرفتیم.

به آقای دکتر فانی وزیر آموزش و پرورش تاریخ 12 خرداد 93 نامه زدیم. ایشان دستور دادند به زیرمجموعه، بپرسید اتفاقی از آن زمان افتاده؟

وزارت راه به ما گفتند 18 هزار کشته در اثر تصادفات داریم. از ما خواستند در این زمینه کار کنیم. گروه نشست 10 روز پروژه تعریف کرد. از آن تاریخ تا الان روابط عمومی قرار است با ما جلسه ای بگذارد. دیگر تلفن را هم جواب نمی دهند. گفتیم می شود شخصیت های محبوب کودکان این نکات را در جاده ها به بچه ها یاد بدهند ولی هیچ کاری نشد.

وزارت نفت اقای زنگنه بر سر کار امدند و چقدر لطف داشتند. سه نامه رفته درباره بهینه سازی سوخت هیچ جوابی نیامده. بهزیستی که سه ماه وقت ما را گرفت. برو و بیا و جلسه بگذار. داشتیم برای 500 هزار کودک به قرارداد می رسیدیم، روابط عمومی وزارت رفاه گفتند می خواهیم چنین کاری م بکنیم. اما بعد نامه زدند که شما حق ندارید این کار را بکنید. به وزارت نیرو بابت آموزش مصرف صحیح برق و آب نامه زدیم.

ایرنا - شاید این ها را تبلیغ بخش خصوصی می دانند و انتظار دارند مبلغی بپردازید؟

حکمت – آهان یعنی ما به وزارتخانه ها پول بدیم؟

ایرنا - ممکن است فکر می کنند دارند تبلیغ شهر موش ها را می کنند؟

حکمت – شهر موش ها تبلیغ خودش را دارد. این ها کاری است که می تواند در جامعه اثر بگذارد. من به انداز دلسوزی خودم کارم را می کنم. تنها کسی که تا الان به ما کمک کرده به غیر از اسپانسر هایمان که پا به پای فیلم همراهمان بودند، آقای ضرغامی و آقای قالیباف بودند. هیچ کس کمک نکرده. اشکال ندارد کمک نکنید ولی انتظار نداشته باشید بخش فرهنگ هنگام مشکلات به شما کمک کند. دیگر از این حرف ها نزنید که مشکلات داریم چون ما تجربه اش کرده ایم و اسناد و مدارک آن هم هست. غیر از محیط زیست که نه پول دارد و نه امکانات ولی لااقل همدلی با ما داشت؛ بقیه حتی جواب تلفن ما را هم نمی دهند.

ایرنا - شاید موفقیت شما در اکران شما را بیشتر به بخش دولتی بشناساند.

حکمت – من اصلا نمی خواهم خودم را به آنها بشناسانم. کاری ندارم. وقتی وزارتخانه ها ی ما دغدغه مسائل اجتماعی و بچه های این مملکت را ندارند من اصلا نمی خواهم خودم را به آنها بشناسانم. تیم شهر موشها کار خود را انجام می دهد. ما می خواستیم از این طریق برای حل برخی مشکلات اجتماعی استفاده کنیم. چه کسی می اید مخلصانه این طور پیشنهاد بدهد؟ همه اش دیوار سیمانی است. کاری می کنند که خسته شوی و بگویی دیگر نمی خواهم. خب از اول بگویید ولی دیگر شعار ندهید.

من اصلا منظورم آقای روحانی نیست. من به صداقت آقای روحانی ایمان دارم . منظورم زیر مجموعه است. چرا؟ چون آقای روحانی این شعار را داده شما فقط آن را تکرار می کنید و عملکردتان چیز دیگر است؟

وزارت بهداشت بابت مشکلات دارو و غیره با ما تماس گرفتند تا ما کمک شان کنیم. خب چهار تا بیلبورد به ما بدهید ما عروسک هایمان را در اختیارتان می گذاریم.

ایرنا – تقاضایشان چه بود؟

حکمت – گفتند وضع این طوری است شما یک کاری بکنید. خب من چکار کنم؟ من مشکلات شما را می دانم ولی چه کار می توانم بکنم؟ من عروسک و کاراکتر را حق خودم می دانم و می توانم از طریق آنها مثل آب خوردن، پول در بیاورم. می خواهیم کار کنیم ، فرهنگسازی کنیم.

ایرنا - خب تجربه شما بسیار نو است. این شخصیتها و عروسک ها همگی نو هستند.شاید بیش از اندازه توقع دارید؟

حکمت – نمی دانم واقعا . شادی و دست زدن و پاکوبیدن بچه ها و زنده بودن کاراکتر ها و محبوب شدنشان برای من مایه خوشحالی است. اما من از این فیلم، اثر گذاری و فرهنگسازی می خواستم. دوست دارم با قهرمانان کودکان آمار تصادفات را یک درصد پایین بیاورم، مصرف آب را کمتر کنم. خب آدم دوست دارد این کارها را بکند. در مسائل اجتماعی بغلتد و تاثیرگذاری فرهنگی داشته باشد. بتواند کاری کند تا چهارنسل تاثیر داشته باشد.

ایرنا – این ها نهادهایی را لازم دارد که هنوز در ایران تشکیل نشده. ما هنوز یادنگرفته ایم که می توانیم از این شخصیت های داستانی و سینمایی برای مسائل اجتماعی استفاده کنیم. شاید ادامه نمایش شهر موشها روند کار راتسهیل کند. بعضیها زمان لازم دارند تا مسائل را بهتر درک کنند.

حکمت – ما می خواهیم شهر موشها را در شهرها و مناطقی که امکانات ندارند مجانی نشان دهیم. بیایید کمک فکری کنید. این هم برای دولتمردان ما پیچیده است؟ خیلی سخت است؟

.این کودک بعدا که بزرگ می شود به او می گویند چرا در صحنه نیستی؟ بعد معتاد می شود و آفتابه به گردنش می اندازند و در شهر می گردانند. خب او کودک دیروز شما بوده است. این ها بچه های ما هستند از کره مریخ که نیامده اند. همه ما مسئول هستیم.

تحقیقی کرده ایم که در برخی مناطق هیچ امکان فرهنگی وجود ندارد. استان سیستان و بلوچستان چقدر جمعیت و وسعت دارد ، یک دانه سینمای دویست نفره دارد. خب وقتی شما هیچ خوراک فرهنگی به او نمی دهی کسان دیگری این خوراک را تامین می کنند. خیلی روشن است. مطمئنا آنها بیشتر تاثیر گذار خواهند بود. وقتی به فاصله شهرشان با تهران نگاه می کنند و تفاوتی که بین کودک تهرانی و خودش را می بینند، از داخلی آن خیلی آسیب ها بیرون می آید.

چند روز می گفتم کاش اصلا این فیلم را کار نکرده بودم. کشف و شهودی که به خاطر کودکان این سرزمین در من بوجود آمد ، همه ازار دهنده بود. وقتی نمی دانی و کنجکاو نیستی آرام تر هستی. وقتی رصد می کنی حالت بد می شود. وقتی آمار می گیری دیوانه می شوی. وقتی نمی دانی عذاب وجدان هم نداری اما وقتی می دانی این فکر مثل خوره تو را می جود.همه اش ذهنت درگیر است. مسئولان ما در آن استان ها می بینند و خوشحالم که اینقدر حالشان خوب است.

ایرنا – شاید لازم باشه اول برای بزرگتر ها فیلم بسازید.

حکمت – برای بزرگتر ها نه برای دولتمردان. من اصلا دوست ندارم در تهران تبلیغ کنم. البته بدم هم نمی آید!

ایرنا - خب فروش در تهران بیشتر و تبلیغ در آن هم اسان تر است.

حکمت - بله اما من فکر می کنم که باید چکار کنم تا از میدان هفت تیر به پایین را به سینما بکشانم. میدان هفت تیر به بالا فرهنگ سازی شده و بچه هایشان را به سینما می آورند. هفت تیر به پایین ، افسریه و خانی آباد و بقیه را چه کار کنم؟ برای آنها باید چه برنامه ای بریزم؟

ایرنا - خبری از سینماهای جنوب شهر وفروش شهر موشها دارید؟

حکمت - روند آن رو به رشد است اماشرایط اقتصادی خیلی خوب تعیین کننده است. من یک سوال دیگر دارم. متولی این کودکان کیست؟

ایرنا - علی القاعده باید آموزش و پرورش باشد.

حکمت - آموزش و پرورش می گوید فیلم را بیاور ما باید ببینیم. شما اگر خیلی درایت داشتید که اینقدر ترک تحصیل و معتاد زیر 15 سال در مدرسه ها نداشتیم. شما مسول هستید. باید پاسخ دهید. حالا می خواهید فیلم من را رصد کنید که ببینید خوب است یا بد؟ اگر دیدگاهت درست بود که این وضعیت نبود. بعد من را می خواهید رصد کنید؟ این تناقض ها عجیب غریب است.

ایرنا - حالا فیلم را دیدند یا ندیدند؟

حکمت - نه . من هیچ وقت نشان نمی دهم. من از یک جا مجوز می گیرم. دیگر نمی دانم...

ایرنا - شاید علت این است که جلوتر از زمان حرکت می کنید.

حکمت – بچه های ما از ما جلوتر حرکت می کنند.

ایرنا – من انتظار یک روحیه خوب را داشتم در این گفت و گو.

حکمت - روحیه ام اصلا خوب نیست چون دغدغه هایم جواب نمی گیرد. دغدغه های بزرگتری دارم. خانم برومند هم همین است. همه کاسب و دلال شده اند. پولی که در کاسبی و دلالی هست در چیز دیگری نیست. همه دنبال آن پول هستند. کسی دغدغه فرهنگ و بچه و کودک را ندارد.

ایرنا – وقتی خبر حضور شما در پروژه شهر موش ها را شنیدم گفتم بعد از فیلم هایی مثل زندان زنان شما فیلمی بدون دغدغه تهیه می کنید.

حکمت – این به تفکر من مربوط می شود. در شرایطی که تحریم ها با مردم این چنین کرده. درناامیدی کامل، فیلم اجتماعی تاثیر عکس می گذارد. مردم خسته هستند. در این شرایط است که باید شما خنده و امید بیاورید و این امید است که تغییر را می سازد. اینقدر گرفتاری در میان مردم زیاد است و حالشان بد است. من ˈ ورود آقایان ممنوعˈ را هم با همین دید ساختم. اعضای یک خانواده حوصله همدیگر را ندارند. آن لبخند است که امید می آورد و باعث اتفاقات خوب می شود. خمودگی و به کنج خزیدن است فاجعه آفرین است. من بسیار خوشحال شدم آقای روحانی با امید و شادی آمد ولی آقای روحانی با این دولت ، امید و شادی نصیب کسی نخواهد شد. فیلم اجتماعی در این شرایط حال خود من را هم خوب نمی کند. شاید محبوب تر بشوم ولی حال من را خوب نمی کند. حق مردم این نیست. مدام دارند گزیده می شوند.

ایرنا - نوشتن برای کودکان سخت تر از نوشتن برای بزرگسالان است. نوشتن داستان کوتاه هم از رمان نویسی دشوارتر است. شما هم بعد از فیلم ساختن برای بزرگسالان به کار دشوار فیلمسازی برای کودکان رسیدید.

حکمت – من برایم نیاز کودکان ملاک است.

ایرنا - ظاهرا دغدغه کودکان گرفتارتان کرده و شاید رهایتان نکند.

حکمت – من سینمای اجتماعی ام را هم می سازم. دو روز پیش کار فیلم شکاف تمام شد. فیلمنامه هایم هم حاضر است اما آیا این ملت ناامید خسته من باز هم کشش خواهد داشت؟ سینمای اجتماعی مشکلات را می گوید تا شاید گرهی باز شود ولی این اتفاق هم نمی افتد.

الان بخصوص در شرایط اقتصادی و تحریم ها و مشکلاتی که مردم دارند من شادی را برایشان لازم می دانم و اعتقادم این است. سعی می کنم ارتباط تنگاتنگ با مردم را داشته باشم. می بینم که آدم تحمل خودشان را هم ندارند. خبر ها هم ناامید کننده. خب نقش من چه می شود؟ این که برای مردم امیدواری بیاورم. بک بچه دوم دبستانی در 24 ساعت آیا ده دقیقه با پدر و مادرشان صحبت می کنند؟

ایرنا - همه زندگی در موبایل و تبلت خلاصه شده.

حکمت - چرا کسی برای خانواده ها تبیین نکرده که باید چه خوراکی به بچه ها بدهند که 24 ساعت این موبایل و تبلت در دستشان نباشد.این وظیفه همه ماست.

ایرنا - عملکرد یکساله دولت در بخش فرهنگ را چطور می بینید؟ چه تحولی صورت گرفته؟

حکمت – هیچ. خودشان بگویند چه تحولی صورت گرفته. تحول را آدمها رقم می زنند که حمایت معنوی می خواهند.

اعلام زمان جلسه رسیدگی به پرونده فاطمه هاشمی

Posted: 06 Sep 2014 03:36 AM PDT

 جرس: جلسه رسیدگی به پرونده فاطمه هاشمی روز دوشنبه ۱۷ شهریور ماه جاری برگزار می‌شود.  

 

به گزارش مهر، پس از تجدید وقت جلسه رسیدگی به پرونده فاطمه هاشمی در دادگاه تجدیدنظر قرار است روز دوشنبه به این پرونده رسیدگی شود.

 

وکیل مدافع فاطمه هاشمی با تایید این موضوع گفت: در این جلسه به پرونده فاطمه هاشمی و اعتراض ما به رأی دادگاه بدوی رسیدگی می‌شود.

 

فاطمه هاشمی ششم شهریور ماه سال ۹۲ به اتهام انتساب مطالب خلاف واقع به روسای قوای قضاییه و مقننه به شعبه ۱۲ بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه احضار و حدود یک ماه بعد برای او قرار مجرمیت صادر و پرونده به شعبه اول دادگاه انقلاب ارسال شد.

 

دادگاه وی روز چهارشنبه ۱۸ دی ماه سال گذشته در شعبه اول دادگاه انقلاب برگزار و وی به ۶ ماه حبس تعزیری که به مدت دو سال تعلیق شده است، محکوم شد. 

 

بازگشت مسعود پدرام به زندان

Posted: 06 Sep 2014 02:27 AM PDT

جرس: مسعود پدرام، پژوهشگر اجتماعی که روز دوشنبه از زندان به مرخصی آمده بود، در پی عدم تمدید مرخصی اش به زندان بازگشت.  

 

به گزارش کلمه، این فعال ملی مذهبی که در بند ۳۵۰ اوین محبوس است، روز یکشنبه به مرخصی آمده بود که پس از مخالفت دادستان تهران با تمدید مرخصی، بعد از ظهر جمعه به زندان بازگشت.

 

آقای پدرام از اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی است که از آبان ماه ۹۰ دوران محکومیت خود را در اوین می‌گذارند. او که پس از اعتراضات سال ۸۸ بار‌ها از سوی نهادهای امنیتی احضار شده بود، در نهایت به سه سال حبس محکوم شد.

 

وی در دوران تحمل حبس سه ساله خود، به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال زندان دیگر محکوم شده است. 

 

الهه کولایی: جریان خاصی می‌خواهد زنان را خانه‌نشین کند

Posted: 06 Sep 2014 02:27 AM PDT

جرس: الهه کولایی نماینده مجلس ششم واستاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است: جریان فکری خاص با اعمال سلیقه در امور فرهنگی مقدمات خانه‌نشینی زنان را فراهم می‌کند. در روزهای اخیر قانون ممنوعیت اشتغال زنان در کافی شاپ‌ها و سفره خانه‌هایی سنتی از سوی نیروی انتظامی مطرح شده است که طرح این موضوع با انتقادات گسترده ای از سوی جامعه مدنی رو به رو شده است.  

 

الهه کولایی نماینده سابق مجلس ششم در ارتباط با این ممنوعیت به «آفتاب» گفت: «متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد هستیم که جریان فکری خاص قصد محدود کردن دایره اشتغال زنان را دارند تا آنان را به سوی خانه‌نشینی هدایت کنند.»

 

کولایی در ادامه به محدود بودن فرصت‌های شغلی برای زنان پرداخته وتاکید کرد: «متاسفانه آمار خوبی در زمینه اشتغال زنان وجود ندارد. تنها 12 درصد از زنان که نیمی از جمعیت فعال کشور را تشکیل می‌دهند، به کار مشغول هستند. در شرایط اقتصادی فعلی بسیاری از زنان تحصیلکرده ما موفق به یافتن کار نمی‌شوند این در حالی است که فرصت‌های ازدواج کافی و مناسب نیز در مقابل این افراد وجود ندارد.»

 

کولایی به اختلاط و در هم آمیختگی مسئولیت‌های دستگاه‌های اجرایی اشاره کرده و گفت: «به نظر می‌رسد ما با نوعی اختلاط و بی‌نظمی در وظایف دستگاه‌های اجرایی در کشور رو به رو هستیم. دستگاه‌های اجرایی هر کدام باید به وظایف خود بپردازند و از دخالت در وظایفی که بر عهده آنان نیست بپرهیزند. اگر این نگاه اعمال و تثبیت شود ما کمتر شاهد برخوردهای سلیقه‌ای که سبب تولید آسیب‌های موازی می‌شوند، نخواهیم بود»

 

نماینده مجلس ششم به انگیزه افراد و گروه‌هایی که به طرح‌ریزی اینگونه ممنوعیت‌های برای زنان می‌پردازند، اشاره و تصریح کرد: «برخی از افراد و گروه‌هایی که بر اینگونه ممنوعیت‌ها تاکید می‌کنند، قصد اصلاح امور و نیت خیر دارند اما این افراد باید بپذیرند به مطالعات علمی و کارشناسانه تکیه کنند تا راه بهبود شرایط اجتماعی باز شود. قطعا با روش‌های یک سویه و تعمیم دادن ناهنجاری هایی که سبب بروزآن تنها اشتغال زنان نبوده ، نمی توان به اصلاح جامعه پرداخت.»

 

پیش از این اظهارات شهیدندخت ملاوردی معاون امور زنان ریاست جمهوری به سلیقه ای بودن این قانون اشاره کرده و به ضرورت مشاغل جای گزین برای زنان پرداخته بود. معاون امور زنان ریاست جمهوری بر لزوم یافتن راهی جایگزین برای رفع مسایل معیشتی تاکید کرده و گفته بود: «اینکه راه را بر روی این زنان ببندیم در حالیکه پیشنهاد جایگزینی نیز وجود نداشته باشد، آنها را با بسیاری از آسیب های اجتماعی مواجه می‌کند.» 

 

واکنش ایران به گزارش آژانس: موضوع چاشنی‌های انفجاری تمام شده است

Posted: 06 Sep 2014 01:59 AM PDT

جرس: نماينده جمهوری اسلامی در آژانس بين‌المللی انرژی اتمی می‌گويد که از ديد ايران، موضوع مورد اختلاف با آژانس درباره آزمايش چاشنی‌های انفجاری تمام شده است.

 

رضا نجفی، نماينده ايران در آژانس بين‌المللی انرژی اتمی، به ايسنا گفته است که جمهوری اسلامی «با ارائه اسناد و اطلاعات در خصوص چاشنی‌های ايمن انفجاری ثابت کرده که کاربرد اين چاشنی‌ها در ايران برای صنايع نفت و گاز است».


به گفته آقای نجفی، آژانس بين‌المللی انرژی اتمی نيز «بر اين امر صحه گذاشته و آن را ناهمخوان با رويه صنايع تخصصی ندانسته است».

 

نماينده جمهوری اسلامی در آژانس بين‌المللی انرژی اتمی سپس تاکيد کرده که «از ديد ايران اين موضوع که يکی از پايه‌های اتهامات بی‌اساس عليه کشورمان است، بسته شده است.»

 

اين در حالی است که آخرين گزارش آژانس بين‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای ايران که روز جمعه ۱۴ شهريور منتشر شد، نشان می‌دهد که آخرين تلاش‌های صورت گرفته برای تحقيق پيرامون ابهامات اين برنامه پيشرفتی نداشته است.

 

ايران در ماه فوريه ۲۰۱۴ (بهمن ۱۳۹۲) موافقت کرد تا برای از سرگيری تحقيقات پيرامون جنبه‌های نظامی احتمالی برنامه هسته‌ای خود با آژانس بين‌المللی انرژی اتمی همکاری کند.

 

آژانس از آن زمان خواستار ارائه اطلاعات از سوی تهران در خصوص چاشنی‌های انفجاری شده است که در ساخت بمب هسته‌ای کاربرد دارند.

 

همچنين استفاده از مبدل‌های با قدرت انفجاری بالا که برای انفجارهای هسته‌ای استفاده می‌شود و مطالعات ادعايی در خصوص محاسبه شدت انفجار اتمی از ديگر مواردی‌ هستند که آژانس خواستار پاسخگويی ايران به آنها شده بود.

 

با اين حال، گزارش روز جمعه آژانس نشان می‌دهد که ايران در زمان مقرر به پرسش‌ها پاسخ نداده و پيشرفت کمی در اين زمينه حاصل شده است.

 

تهران قرار بود تا روز ۲۵ اوت به پرسش‌های آژانس بين‌المللی انرژی اتمی پاسخ دهد.

 

گزارش روز جمعه آژانس تاکيد می‌کند که جمهوری اسلامی ايران تا ماه گذشته تنها سه مرحله از پنج مرحله شفافيت برنامه هسته‌ای خود را برای اعتمادسازی اجرا کرده است.

 

در اين گزارش آمده که ايران به آژانس گفته است که بسياری از ابهام‌ها پيرامون ماهيت برنامه هسته‌ايش «اتهام‌های صرف بوده و آن‌ها را بررسی نخواهد کرد».

 

اين در حالی است که نماينده ايران در آژانس بين‌المللی انرژی اتمی می‌گوید که گزارش جديد «بار ديگر ضمن اعلام عدم انحراف در برنامه هسته‌ای ايران از راستی‌آزمايی اجرای کامل تمامی اقدامات داوطلبانه بر اساس توافق ژنو و تمديد آن خبر داده است».

 

رضا نجفی افزود که «بخش‌های تکراری گزارش به قطعنامه‌های غيرقانونی شورای امنيت و اتهامات بی‌پايه و اساس عليه برنامه هسته‌ای ايران اشاره دارد که قبلا از سوی کشورمان مردود اعلام شده است».

 

به گفته او، ايران «قبلا به آژانس اعلام کرده بود که با توجه به پيچيده بودن موضوعات مورد بحث اجرای کامل ۵ اقدام تا ۲۵ اوت عملی نيست.»

 

آژانس بين‌المللی انرژی اتمی مسئول راستی آزمايی و نظارت بر برنامه اتمی ايران است تا به جامعه جهانی اين اطمينان را بدهد که برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، اهداف نظامی ندارد و تنها صلح‌آميز است. 

 

زائری: دختران ما با پوستر بی‌حجاب نشدند که با پوستر با حجاب شوند

Posted: 06 Sep 2014 01:59 AM PDT

جرس: محمدرضا زائری در نخستین همایش فعالان محصولات فرهنگی اسلامی به اهمیت جنس تبلیغات و کالای تبلیغی انتخاب شده اشاره کرد و گفت: ما برای تبلیغ حجاب از پوستر و بنر استفاده می کنیم، نتیجه این می‌شود که مخاطب بی توجه از کنار این بنرها می گذرد مگر دختران ما با پوستر و بنر بی حجاب شدند که ما با این محصولات فرهنگی سعی در محجبه کردن آنها داریم.  

 

به گزارش مهر، حجت الاسلام محمدرضا زائری در نخستین همایش فعالان صنایع فرهنگی با عنوان «نفس عمیق» که هم اکنون در مجتمع فرهنگی سرچشمه در حال برگزاری است، خون دل خوردن را لازمه کار فرهنگی دانست و افزود: کسی که می‌خواهد کار جدی انجام دهد و با اعتقاد وارد میدان شود باید خون دل بخورد. حتی در جبهه مقابل هم کسانی به نتیجه دلخواه خود می‌رسند که سختی می کشند و تلاش می‌کنند، شهید مطهری آدمها را به دو دسته تقسیم کرده؛ یا بزرگند یا بزرگوار. به گفته او کسی چون هیتلر آدم بزرگی است گرچه بزرگوار نیست. او اراده بالایی دارد که اگر چنین نبود نمی توانست دنیا را به هم بریزد.

 

این نویسنده و پژوهشگر به ضرورت توجه به تبلیغ در عرصه تولید محصولات فرهنگی اشاره و بیان کرد: وقتی محصولی تولید و ارایه می‌شود چگونگی معرفی و تبلیغ آن بسیار مهم است، ما از هر محصول فرهنگی برای تبلیغ ایده و ذهنیت خود نمی توانیم استفاده کنیم. نمونه پوسترهایی که تولید و منتشر شد و مخاطب به هیچکدام از ا این پوسترها و بنرها توجه نکرد. آخر مگر او با پوستر و بنر بی حجاب شده بود که با پوستر و بنر حجاب را انتخاب کند پس لازم بود که ما به جای انتشار پوستر به کار دیگری بپردازیم و از محصول فرهنگی دیگری استفاده کنیم. بسیاری از متشرعین به کسی چون آنتونی کوئین ایراد می گیرند که بازیگر عرق خوری چون او نباید در نقش شخصیت های مذهبی ظاهر شود اما 100 نمازخوان نمی توانند چون او و در نقش او بازی کنند.

 

زائری بسته بندی را یکی دیگر از مواردی دانست که باید مورد توجه قرار گیرد و گفت: ما ایده داریم اما یا قیمت ها آنقدر بالا است که کسی نمی تواند محصول تولیدی مان را بخرد چون بازار را نمی شناسیم یا نمی توانیم کالای خود را درست معرفی کنیم یا در عرضه و بسته بندی کالا مشکل داریم به همین خاطر است که پسته و زعفران ما را می خرند، بسته بندی می‌کنند و بعد همان را با قیمت گزاف به ما تحویل می‌دهند.

 

او همچنین با اشاره به محدودیت بودجه های فرهنگی اشاره کرد و گفت: در اواخر دولت پیشین بودجه های فرهنگی دستگاه های مختلف بسیار محدود شد و سازمان هایی که به این حمایت های دولتی عادت کرده بودند با شوک عجیبی روبرو شدند. بسیاری نشریات تعطیل و کار ناشران متوقف شد چون این فعالان فرهنگی به فعالیت در فضایی که هیچ رقابتی در آن وجود نداشت و در معرض داوری مخاطب نبود عادت کرده بودند و حالا نه حمایت دولتی وجود داشت و نه سرمایه ای که با آن بتوانند با همتایان خود در بخش خصوصی رقابت کنند.

 

به گفته زائری اتفاق خوبی که در حال حاضر افتاده این است که تولید کنندگان مومن و متدین صنایع فرهنگی در مرحله انتقال هستند. از یک طرف سابقه حوزه کاری شان به گونه ای است که با حمایت های دولتی و شبه دولتی عجین بوده. از طرف دیگر وارد فضایی شده اند که از هیچکدام از این حمایت ها خبری نیست و این فضا فضای خوشایندی است. وی گفت: ما باید یاد بگیریم که بدون پشتیبانی های دولتی راه خود را پیش بگیریم.

 

او به نشریه «مکتب اسلام» که پیش از انقلاب منتشر می شد اشاره و بیان کرد: زمانی که جمعیت ایران 30 میلیون نفر بود نشریه مکتب اسلام بدون کوچکترین حمایت دولتی در 500 هزار نسخه منتشر می شد حالا جمعیت ایران 80 میلیون نفر است و تیراژ بهترین نشریه مذهبی به 50 هزار نسخه هم نمی‌رسد. درست است رایانه و اینترنت جایگزین شده اند اما هر طور این دو را با هم مقایسه کنیم باز هم ما عقب هستیم.

 

این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به ضرورت بازاریابی گفت: ما باید کالای خود را تولید کنیم و بازار هدف را بشناسیم، حلقه های این زنجیر باید کنار هم قرار گیرند. هر چیز آداب خاص خود را دارد. ما باید این قواعد و اصول را بشناسیم و بر اساس آن رفتار کنیم. برای مثال نخستین بار که من به نمایشگاه بولونیا رفتم بودند غرفه هایی بود که هیچ کتابی در آن عرضه نمی شد. در این غرفه ها تنها حق کپی رایت خرید و فروش می شد. حالا به تازگی کپی رایت مجموعه شکرستان یا کلاه قرمزی در اختیار یک شرکت تولید کننده محصولات فرهنگی قرار گرفته و این اتفاق خوشایندی است. ما باید قانون کپی رایت را به رسمیت بشناسیم.

 

زائری کار فرهنگی را کار بسیار دشواری دانست و افزود: کار فرهنگی کردن کار ساده ای نیست و ویژگی همایش «نفس عمیق» بر این است که شرکت کنندگان در این همایش خود در شمار تولید کنندگان هستند آن هم در شرایطی که مدیران فرهنگی ما معمولاً درگیر تولید نیستند اما یک مدیر فرهنگی که خود مولد است مشکلات یک تولید کننده را بهتر درک می‌کند. 

 

مبارزه با ماهواره و بد‌حجابی دشوار شده است

 

معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان‌غربی با بیان اینکه درحال حاضر ۷۰ تا ۸۰ درصد مردم ایران گیرنده ماهواره‌ای دارند، گفته است: پدیده «بدحجابی» و ماهواره به اندازه‌ای گسترش یافته که مقابله با آنها به«ضرر حاکمیت» تمام می‌شود.

 

پرویزعلیزاده، درگفتگو با تسنیم در پاسخ به این سئوال که چرا دراجرای برخی از قوانین مانند مقابله با استفاده از تجهیزات و گیرنده‌های ماهواره‌ای، اهمال می‌شود؟ گفت: این یک واقعیت است که ۷۰ تا ۸۰ درصد از مردم از گیرنده‌های ماهواره‌ای استفاده می‌کنند، درعلم جرم‌شناسی زمانی که منحنی یک جرم خاص از یک حد بالاتر رفت، مبارزه با آن جرم به ضرر حاکمیت است و می‌توان گفت جمع‌آوری ماهواره مردم نوعی تقابل محسوب می‌شود وهم‌چنین این کار تبعات اجتماعی به دنبال دارد و کما اینکه قبلا نیز وجود داشت.

 

وی ادامه داد: با جمع‌آوری ماهواره، اعتراضات و نارضایتی مردم افزایش پیدا می‌کند و حتی با برچیدن ماهواره‌ها، مردم پس از چند روز دستگاه گیرنده دیگری را جایگزین می‌کنند. مواردی از این قبیل در جامعه ما زیاد به چشم می‌خورد. سرقت آب و برق در محله‌های فقیرنشین وغیرمجاز یکی دیگر ازاین موارد است که در قانون مجازات دارد اما درعمل نمی‌توان کاری انجلام داد. این سکونت‌ها غیرمجاز هستند، اما دراین مناطق ساکن شده‌اند، این افراد می‌توانند از خدمات شهری استفاده کنند، اما مکان سکونت آنان با توجه به اینکه غیرقانونی است، این درخواست آنان را منع می‌کند واین افراد نیزاجبارا با سرقت برق نیازخود را رفع می‌کنند. با گسترش این رفتار درجامعه مبارزه با آن سخت می‌شود، با تلنبار شدن حجم جرایم بر روی هم و فقدان مقابله صحیح با آن سبب می‌شود، نتایجی به دنبال داشته باشد که مبارزه را به شدت سخت می‌کند.

 

معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان غربی اظهار داشت: پدیده بدحجابی نیز به مرور در حال گسترش است، به همین دلیل مبارزه با بدحجابی در جامعه از نظر کیفری بسیارسخت شده است واکنون به این مسئله پرداخته می‌شود که از نظرفرهنگی با بدحجابی مقابله شود.

 

وی هم‌چنین گفت: وجود ۲ میلیون معتاد در کشورآسیب های اجتماعی فراوانی دارد. بنابراین تمام دستگاه های مرتبط با این حوزه باید در پیشگیری از جرم به‌ویژه درجلوگیری از گسترش اعتیاد نقش افرینی کنند.

 

دهمین سالگرد شهادت حاج داوود کریمی

Posted: 06 Sep 2014 12:26 AM PDT

جرس: مراسم دهمین سالگرد شهادت حاج داوود کریمی، پنجشنبه در گلزار شهدای تهران، قطعه ۲۹ بهشت‌زهرا برگزار شد.  

 

به گزارش جماران، حاج داوود کریمی از مبارزین قبل از انقلاب و از اعضای تشکیل‌دهنده سپاه به شمار می‌رود. او در جبهه‌های جنگ‌تحمیلی و همچنین لبنان حضور داشت. او به‌واسطه شیمیایی‌شدن در عملیات‌های جنگی، در شهریور سال 83 به شهادت رسید. در مراسم دهمین سالگرد شهادت حاج داوود کریمی، حجت‌الاسلام قیومی از همرزمان شهید به سخنرانی پرداختند و پیام آیت‌الله محمود امجد نیز توسط نماینده ایشان در این مراسم قرائت شد. در این مراسم علاوه بر همرزمان شهید، سردار عزیز محمدی، رییس سازمان لیگ فوتبال ایران و همچنین حجت‌الاسلام محمدتقی فاضل‌میبدی، از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نیز حضور داشتند. همچنین در اواسط این مراسم، افرادی که خود را خادمان حرم امام‌رضا(ع) معرفی کرده و پرچم سبز بارگاه رضوی را نیز با خود به همراه داشتند، پشت تریبون اقدام به روضه‌خوانی و قرائت اشعار مذهبی کردند. همچنین آقای رفیعا، نماینده آیت‌الله محمود امجد، طی سخنانی ضمن ذکر خاطراتی از رابطه استاد امجد و شهید حاج داوود کریمی، پیام آیت‌الله امجد را به مناسبت این مراسم قرائت کردند.

 

در بخشی از این پیام آمده است: «یاد حاج داوود، انسان را به یاد صداقت و صلابت حضرت اباذر سلام‌الله علیه می‌اندازد. در مدح آن بزرگ بزرگوار همین بس که موافق و مخالف به فضیلت و بزرگی ایشان معترفند. روح حاج داوود آنچنان بزرگ بود که بال و پر خود را بر روی موافق و مخالف خود می‌کشید.»همچنین حجت‌الاسلام قیومی از همرزمان حاج داوود کریمی با اشاره به مراسم خاکسپاری شهید کریمی یادآور شد: «روز تشییع جنازه شهید کریمی تصور ما این بود که ما نخستین کسانی هستیم که به منزل وی می‌رویم و با توجه به دورانی که ایشان پشت‌سر گذاشته بودند، گمان می‌کردیم غربتی در آنجا وجود خواهد داشت؛ ولی زمانی که رسیدیم با تعجب متوجه شدیم تمام خیابان‌های اطراف منزل وی را بسته‌اند.

 

در ابتدا تصور کردیم مسایل امنیتی در میان است ولی پس از حضورمان در مراسم، افرادی را مشغول عزاداری دیدیم که تصور می‌کردیم با شهید کریمی مشکل داشتند.» او ادامه داد: «بی‌شک هر فردی که به بزرگی و مقامی رسیده است با سختی به این مهم نایل شده است. انسان‌های خودساخته‌ای وجود دارند که به هیچ جایی تکیه نداشته‌اند و فقط بر روی پای خود ایستاده‌اند. حاج داوود کریمی هم این‌گونه بود و با وجود سختی‌های بسیاری که در زندگی دیده بود، از فعالیت‌های چریکی گرفته تا حضور در کشورهای مختلف، به خوبی از پس این امتحان برآمد.»