جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


چرا از انسجام اصلاح طلبان می‌ترسند؟

Posted: 02 Jul 2012 09:18 AM PDT

رشید اسماعیلی
اصلاح طلبان در این فضای هیجان آلود و احساسی، طعن حسود و بی‌مهری برخی دوستان  را به جان خریده‌اند


چند ماهی هست که تلاش برای «بازسازی جریان اصلاح طلبی» و «تجدید قوای جنبش سبز» در دستور کار بخشی از نیروهای دموکراسی خواه داخل کشور قرار گرفته، در این زمینه تلاشهای گسترده و بحثهای مفصلی جهت «ایجاد انسجام بین اصلاح طلبان» و «غلبه بر پراکندگی نیرو‌ها» در جریان است، این بحث‌ها خصوصا با ورود «عبدالله نوری» به این عرصه بیش از پیش در رسانه‌های داخل کشور انعکاس یافت. عبدالله نوری در مواضع خود ضمن اشاره به لزوم مرزبندی اصلاح طلبان با نیروهای برانداز، افراطی، خشونت طلب و هوادار مداخلهٔ نظامی بر پیوند بین اصلاح طلبان و جنبش سبز تاکید کرد. نوری همچنین با حمایت صریح از موسوی و کروبی و یادآوری این واقعیت که «آقایان موسوی و کروبی به عنوان رهبران جنبش سبز بار‌ها و تا آخرین لحظه بر این نکته تأکید کردند که تنها خواهان اجرای قانون اساسی و رعایت حقوق و آزادی‌های به رسمیت شناخته شده برای مردم در قانون اساسی و سایر قوانین کشور هستند»، به صراحت گفت : «حداقل خواست جریان اصلاحات اجرای بدون تنازل قانون اساسی است» تا بدین ترتیب بر هر نوع جدایی و مرزبندی بین اصلاح طلبی و جنبش سبز خط بطلان بکشد.
نوری در ادامه به یک نکتهٔ کلیدی دیگر نیز اشاره می‌کند: «اصلاح طلبان بر این اعتقاد هستند که سقوط نظام کشور را به سوی خشونت و هرج و مرج و ویرانشهر پیش می‌برد و از دل این هرج و مرج و خشونت، توسعه و دموکراسی بیرون نمی‌آید و درست به همین دلیل است که به رغم همهٔ مسائل، مشکلات و انتقادات نسبت به وضع حاکم همچنان بر راهبرد اصلاح طلبی تاکیدمی‌کنند»
یکی دیگر از نکات مثبت و مهم مواضع نوری نقد همزمان «افراط» و «تفریط» است. به این معنا که نوری در «آسیب‌شناسی» تلاشهای اصلاح طلبانهٔ پیشین و واکاوی دلایل زمین گیر شدن آن تلاش‌ها ضمن رد «تندروی»، «هیجان زدگی» و «کنش احساسی» روی دیگر سکهٔ افراط یعنی «محافظه کاری‌های بی‌جا و تفریط» را نیز مانع موفقیت اصلاحات می‌داند و معتقد است:
«به‌‌‌ همان اندازه که تندروی، هیجان زدگی و کنش احساسی به اصلاحات ضربه می‌زند، در برخی مواقع محافظه کاری‌های بی‌جا، تفریط و نادیده گرفتن اصول و عدم آمادگی برای پرداخت هزینه‌های احتمالی جهت پافشاری بر اصول اصلاح طلبی هم می‌تواند اصلاحات را زمین گیر کند، باعث ریزش نیرو‌ها شود و فضا را برای هرگونه تهاجم و تخریب نیروهای تمامیت خواه و تندرو نسبت به جریان اصلاحات و اصلاح طلبان فراهم کند. همانگونه که در شرایط مناسب باید از مصالحهٔ گام به گام و طرفینی و سیاست تعاملی دفاع نمود همانگونه هم باید توجه کرد که جریان اصلاحات نیز مبانی و اصول فکری و عملی خود را دارد و هر نوع تعاملی را بر مبنای اصول سیاسی و اخلاقی خود انجام می‌دهد. شهامت مدنی، صبوری و خویشتنداری، استقامت و ایستادگی بر اصول اصلاح طلبی و همراهی و همدلی با خواست مردم و نیز دفاع از حقوق مردم از مهم‌ترین شرایط موفقیت یک نیروی مؤثر و مفید اصلاح طلب می‌باشد».
به نظر من از قضا این پاراگراف مهم‌ترین فراز سخنان اخیر عبدالله نوری است که متاسفانه از سوی کنشگران دموکراسی خواه کمتر مورد توجه قرار گرفت، در واقع آنچه نوری در قالب این جملات بیان می‌کند اهمیتی استراتژیک دارد و به بهترین وجه خصوصیات موج سوم اصلاح طلبی و تمایز آن با تجارب گذشته را بازتاب می‌دهد.
با این وجود مواضع عبدالله نوری و تلاشهای او برای بازسازی اصلاحات و ایجاد انسجام بین اصلاح طلبان چنانکه انتظار می‌رفت چندان به مذاق نیروهای افراطی ِ حاکم و رسانه‌های آنان خوش نیامد. آن‌ها پس از مدتی سکوت و با مشاهدهٔ عزم جزم اصلاح طلبان برای ایجاد وفاق و انسجام دست به کار یک عملیات روانی هماهنگ جهت تخریب و تحریف تلاشهای صورت گرفته از سوی بزرگان اصلاح طلب شدند. اما محورهای این عملیات روانی چه هستند؟

۱-القای دوگانگی و رقابت بین سیدمحمد خاتمی و عبدالله نوری
رسانه‌های مدعی اصولگرایی در حالی می‌کوشند چنین گزاره‌ای (دوگانگی و رقابت بین خاتمی و نوری) را تبلیغ و ترویج کنند که با توجه به حبس و حصر کروبی و موسوی، در حال حاضر و به رغم همهٔ انتقادات و اشکالات احتمالی شاخص‌ترین چهرهٔ اصلاح طلب داخل کشور محمد خاتمی است، هر گونه تلاش برای بازسازی اصلاحات و ایجاد انسجام بین اصلاح طلبان بدون حضور، مشارکت موثر و ایفای نقش جدی از سوی محمد خاتمی محکوم به شکست است. به جرأت می‌توانم بگویم از بین معتقدین به راهبرد اصلاح طلبی و اصلاح طلبان برجسته هیچ کس را سراغ ندارم که این واقعیت را انکار کند، حتی آن دسته از اصلاح طلبان که در داخل یا خارج از کشور «برخی انتقادات جدی» نسبت به عملکرد سیاسی آقای خاتمی دارند این واقعیت را پذیرفته‌اند و ضمن حفظ مواضع انتقادی خود در پی ستیز با آقای خاتمی نیستند.
عبدالله نوری نیز به عنوان یکی از شاخص‌ترین چهره‌های دوران اصلاحات همواره و حتی پیش از دوم خرداد روابط خوب و دوستانه‌ای با محمد خاتمی داشته و هم اکنون نیز دارد. نوری نه تنها (آنگونه که برخی رسانه‌های نزدیک به افراطیون حاکم با توسل به «جعل خبر» اصرار در جا انداختن آن دارند) در پی «عبور از خاتمی» نیست بلکه به خوبی از اهمیت جایگاه آقای خاتمی در معادلات سیاسی اصلاح طلبان آگاه است. آن‌ها به عنوان دو شخصیت و سیاستمدار برجستهٔ جریان اصلاحات و با اعتقاد و شناخت نسبت به حسن نیت یکدیگر، با هم در تماس هستند و به اتفاق راهکارهای «بازسازی جریان اصلاح طلبی» را بررسی کرده و می‌کنند و هر گاه لازم بدانند جهت نزدیک کردن دیدگاه‌هایشان به رایزنی و تبادل نظر می پردازند.
عبدالله نوری حتی در اوج حملات به محمد خاتمی پس از شرکت در انتخابات ۱۲ اسفند اگر چه خود نسبت به این اقدام خاتمی معترض و منتقد بود و اعترض و انتقاد خود را نیز بنابر رسم مألوف با دلسوزی و شفافیتی که خاص خود است مطرح کرد اما هم زمان در برابر هجمه‌های غیرمنصفانه علیه محمد خاتمی موضع گرفت و در این مورد گفت:
«در نقد باید جنبه انصاف رعایت شود و نباید از مرز اعتدال و احترام خارج شد، از این رو خدمات افراد نباید نادیده گرفته شود و خط بطلان بر تمامی زحمات و تلاش‌های افراد کشیده شود... آقای خاتمی از چهره‌های شاخص اصلاحات در داخل و خارج و نیز وزنه‌ای گرانقدر برای معترضان است که با آسیب رسیدن به شخصیت ایشان نیروهای اصلاح طلب زیان خواهند کرد و در آن سوی ماجرا [حاکمیت] هم [آقای خاتمی] مخالفان فراوانی دارد که از آسیب دیدن ایشان سود خواهند برد.»
اصلاح طلبانی که از فعال شدن نوری در صحنهٔ سیاسی کشور حمایت می‌کنند نیز به هیچ وجه در پی رقیب تراشی برای آقای خاتمی و حذف او نیستند، بلکه معتقدند نوری و خاتمی با توجه به خصوصیات متفاوت خود می‌توانند و باید «مکمل» و «یاری رسان» یکدیگر در مسیر بازسازی اصلاحات باشند.
البته قطعا هر دوی این بزرگواران و نزدیکان آن‌ها هشیار‌تر از این هستند که در دام سناریوی «رئیس تراشی» و «القای جنگ زعامت» در بین اصلاح طلبان بیفتند با این حال با توجه به اینکه احتمالا در آینده این عملیات روانی ادمه خواهد یافت نیروهای اصلاح طلب باید ضمن بی‌توجهی به «مضمون سازی‌های مغرضانه و بی‌محتوای» رسانه‌های منسوب به افراطیون حاکم، در تحکیم روابط خود و گسترش گفتگو‌ها بکوشند.
یکی از تاکتیکهای این رسانه‌ها تماس با برخی نیروهای اصلاح طلب و طرح این سئوال انحرافی است که «در میان اصلاح طلبان از بین خاتمی و نوری کدام یک ارجحیت دارند»؟! در واقع آن‌ها بااستفاده از تکنیک «سئوالات القایی» می‌کوشند مصاحبه شونده را به زمین بازی مورد علاقهٔ خود وارد کنند، گویی که مسئلهٔ اصلاح طلبان یا مشکلشان ارجحیت یا محوریت این یا آن است! این مسئله ایست جعلی و ساخته و پرداختهٔ رسانه‌های اصولگرا، البته خوشبختانه اکثر اصلاح طلبانی که از سوی این رسانه‌ها در این زمینه مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند در دامی که کارگزاران جنگ روانی جناح افراطی حاکمیت آن را پهن کرده‌اند نیفتاده‌اند. اصلاح طلبان باید بدانند که رسانه‌هایی مثل خبرگزاری فارس، رجانیوز، کیهان، جهان و سایر مطبوعات و سایتهای پر شمار و زردی که با ارتزاق پیدا و پنهان از بیت المال و خزانهٔ عمومی به فعالیت مشغولند هیچگونه خیر خواهی نسبت به اصلاح طلبان و جریان اصلاح طلبی ندارند و از نظر آنان «اصلاح طلب خوب، اصلاح طلب مرده است»!

۲-تقلیل مسئلهٔ اصلاح طلبان به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو
این رسانه‌ها همچنین می‌کوشند اینگونه جلوه دهند که مسئله و دغدغهٔ اصلی گروهها و شخصیت‌های عمدهٔ اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری آینده است. این در حالیست که اتفاقا انتحابات آینده مسئله و مشکل اصلی اصولگرایان است، و اصلاح طلبان در مسیر بازسازی خود مسائل بسیار مهم‌تر و حیاتی تری برای بحث و تعیین تکلیف پیش رو دارند که مهم‌ترین آن‌ها تدوین یک برنامهٔ سیاسی مشخص و یافتن راهکارهایی برای منضم کردن یک ارادهٔ روشن سیاسی به آن است. اصلاح طلبان باید راههایی برای تجدید سازمان بیابند و در عین حال با تعریف سازوکاری جهت اتخاذ مواضع رسمی در مورد مسائل اصلی جامعه و جستن راههایی برای «احیای امکان سیاست ورزی جمعی» امید به تغییر را در دل بدنهٔ اجتماعی خود زنده نگهدارند و آنان را از سردرگمی خارج کنند.
همانطور که عبدالله نوری گفته است:
«حرف‌های کلی و مبهم مشکلی را حل نمی‌کند، ما باید دقیق و صریح حرف بزنیم، صرف تکرار حرفهایی مثل اینکه دموکراسی خوب است یا آزادی بیان خوب است یا زندانیان سیاسی باید آزاد شوند مشکلی را حل نمی‌کند. وقتی که یک برنامه و ارادهٔ سیاسی روشن پشتوانهٔ این مطالبات به حق نباشد تکرار این‌ها نتیجه‌ای جز ایجاد یأس و ملال در افکار عمومی ندارد... چهره‌های موثر اصلاحات و جنبش سبز باید در جهت شفاف سازی اهداف و برنامه‌های خود برای حامیان خویش، طبقات مختلف مردم، حاکمیت و حتی مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایند»
بنابراین در حال حاضر و پیش از بازیابی ِ حداقلی از انسجام و اراده هرگونه بحث در مورد شیوهٔ مواجهه با انتخابات ریاست جمهوری آینده برای اصلاح طلبان ناممکن است و بدون حل این مسائل ورود به بحث انتخابات نه تنها گرهی از کار فروبستهٔ اصلاح طلبان نمی‌گشاید بلکه تنها موجبات نارضایتی و ریزش را فراهم می‌آورد.
به قول یکی از روشنفکران برجستهٔ کشور: «بازگشت اصلاح‌طلبان به صحنه سیاسی نمی‌تواند به یک پروژه سیاسی محدود بماند، پروژه‌ای که هدفش تعیین کاندیدا است. این بازگشت یک پروسه است با تمامی گستردگی و زوایا و دقتی که یک پروسه به آن نیاز دارد»
یک نیروی جدی اصلاح طلب البته هیچگاه امکان انتخابات را نادیده نمی‌گیرد، با این حال باید توجه داشته باشیم که انتخابات ریاست جمهوری آینده فعلا میدان بازی اصلاح طلبان نیست و مخاطرات ورود شتابزده به این میدان که حریف سعی در محصور کردن ما درون آن را دارد بسی بیشتر از منافع آن خواهد بود.
برخی رسانه‌ها به گونه‌ای درمورد مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات سخن می‌گویند که گویی تمام مشکلات اصلاح طلبان حل شده و «تنها مانده است تعیین کاندیدای اصلی که فعلا سرش دعواست که مثلا عارف باشد یا کس دیگر»!
اقدام دفتر عبدالله نوری در تکذیب رسمی هرگونه ارتباط فعالیتهای اخیر عبدالله نوری با انتخابات آینده و تاکید دفتر ایشان بر این نکته که «اظهارات آقای نوری، در دیدارهای فعالان سیاسی، دانشگاهی و اصلاح طلب، ارتباطی با موضوع انتخابات ریاست جمهوری نداشته و ناظر به مسایلی است که در شرایط کنونی نیاز به توجه دارد» البته آب سردی بود بر بخشی از شیطنتهای این رسانه‌ها و بیانگر اینکه بزرگان اصلاح طلب فعلا دغدغه‌هایی مهم‌تر از انتخابات ریاست جمهوری آینده دارند.
اصلاح طلبان باید به «راه» بیاندیشند، نوری پیش از این خطاب به اصلاح طلبان گفته بود:
«شما بیش و پیش از اینکه به اشخاص بیاندیشید باید به راه حل فکر کنید. مسئله این نیست که چه کسی مطرح باشد بلکه مسئله اصلی این است که باید در راستای منافع کشور به یک تصمیم روشن سیاسی رسید و بر اساس آن تصمیم و متناسب با آن، برنامه هم داشت»

چرا از انسجام اصلاح طلبان می‌هراسند؟
مخالفین اصلاحات و محافل اصلی افراطیون حاکم، از نارضایتی های عمیق و خواست جدی تغییر و اصلاحات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بطن جامعهٔ شهری و حتی روستایی ایران آگاهند. آن‌ها در ضمن می‌دانند که اصلاح طلبان به رغم ضرباتی که در این سه سال از سوی حاکمیت متحمل شدند همچنان یک نیروی سیاسی بالقوه قدرتمند در ایران هستند. آن‌ها از این می‌هراسند که انسجام اصلاح طلبان و نزدیکی و وفاق آن‌ها این توان بالقوه را بالفعل کند، به این گنده گویی‌هایشان که «مردم دست رد به سینهٔ اصلاح طلبان زده‌اند» توجه نکنید، آن‌ها خودشان بهتر از هر کس می‌دانند که اصلاح طلبان و جنبش سبز هنوز در ایران نسبت به دیگر جریانها همچنان گسترده‌ترین پایگاه اجتماعی را دارا هستند، همهٔ این فشار‌ها و بگیر و ببندهای نیروهای اصلاح طلب و فعالین جنبش سبز و حصر دو چهرهٔ برجستهٔ اصلاح طلب و رهبران جنبش یعنی آقایان موسوی و کروبی هم دلیلی جز این ندارد. اما اشتباه اصولگرایان این است که گمان می‌کنند اصلاحات و اصلاح طلبان در پی حذف و نابودی آن‌ها هستند. این درحالیست که شخصیتی مثل عبدالله نوری به رغم همهٔ جفاهایی که در حق او شده اینقدر درایت، انصاف و شجاعت دارد که بگوید:
«برخلاف تبلیغات مغرضانهٔ برخی سقوط نظام خواست جریان اصلاحات نیست. اصلاح طلبان بر این اعتقاد هستند که سقوط نظام کشور را به سوی خشونت و هرج و مرج و ویرانشهر پیش می‌برد و از دل این هرج و مرج و خشونت، توسعه و دموکراسی بیرون نمی‌آید و درست به همین دلیل است که به رغم همهٔ مسائل، مشکلات و انتقادات نسبت به وضع حاکم همچنان بر راهبرد اصلاح طلبی تاکیدمی‌کنند»
این موضع البته بر خلاف آنچه برخی ادعا می کنند ناشی از عشق اصلاح طلبان به حکومتی که هرگز قدر آنان را ندانست و بد‌ترین اجحاف‌ها را در حق آن‌ها روا داشت نیست، بلکه نتیجهٔ مسئولت پذیری، عقلانیت، دوراندیشی و دلسوزی نیروهای اصلاح طلب برای کشور و آیندهٔ آن است. حالا پرسش اینجاست که آیا اصولگرایان یا دست کم طیفهایی از آنان هم خواهند توانست لااقل کمی مسئولیت پذیری، دوراندیشی و عقلانیت را وارد فرآیند تصمیم گیری‌های خود کنند؟ یا همچنان کشور را به سوی پرتگاههای خطرناک فروپاشی و هرج و مرج پیش خواهند برد؟ اجرای بدون تنازل قانون اساسی و تحقق حقوق قانونی مردم و وجود سیاستمداران معتدل و مسئولی مانند موسوی،کروبی،خاتمی و نوری نه یک تهدید که یک فرصت برای کلیت نظام جمهوری اسلامی و جامعهٔ ایران و نهایتا یک بازی بُرد-بُرد برای همه از جمله اصولگرایان خواهد بود. البته به قول شمس تیریزی «این سخن قومی را تلخ آید، اگر بر آن تلخی دندان بیفشارند شیرینی ظاهر خواهد شد».
به هر حال مسیر دشواری است، راه مبارزهٔ مدنی اصلاح طلبان راهی طولانی است با موانع بسیار. اصلاح طلبان در این فضای هیجان آلود و احساسی، طعن حسود و بی‌مهری برخی دوستان اپوزیسیون سرنگونی طلب را به جان خریده‌اند، فشار‌ها و مصائب وارده از سوی حاکمیت نیز همچنان بر جای خود باقی است و احتمالا به این زودی‌ها هم بر طرف نخواهد شد. من اما به جد معتقدم که در صورت وجود انسجام، اراده و برنامه و توسل به پایداری، مقاومت، صبوری و شهامت مدنی، معتقدین به راهبرد اصلاح طلبی این بار خواهند توانست در کنار نهادینه کردن همزیستی مسالمت آمیز و دموکراتیک، دست کم بخش مهمی از مطالبات تاریحی مردم ایران را به نحو «پایدار» تحقق بخشند.در این میان البته گفتگو و هماهنگی بین اصلاح طلبان داخل وخارج از کشور هم امری واقعا ضروری است.


از مداومت و مقاومت اصلاح طلبان «برمه» بیاموزیم، آینده از آن ماست.

پی نوشت:
تمام نقل قول‌ها از عبدالله نوری مربوط به دو جلسهٔ وی با فعالین سیاسی و دانشگاهی استانهای اصفهان و فارس است که گزارش آن پیش از این در رسانه‌های مختلف داخل و خارج کشور منتشر شده است.
 

محتوای یادداشت‌ها لزوماً دیدگاه جرس نیست. 

آیا تحریم بیمه دریایی دردناکترین تحریم علیه ایران است؟

Posted: 02 Jul 2012 08:53 AM PDT

پارسا پیلتن


تحریم بیمه دریایی را می‌توان یکی از بلندپروازانه ترین تحریم‌هایی دانست که طی چند سال اخیر برای توقف برنامه غنی سازی اورانیوم ایران وضع شده، زیرا در ظاهر یکجانبه ولی در باطن بین المللی است. حتی بعضی آن را نمونه‌ای از جنگ اقتصادی می‌دانند.

کشتی‌های حامل نفت بسیار گرانقیمت‌اند، اما صرف نظر از بیمه بدنه و تجهیزات فنی، به یک بیمه خاص شخص ثالث نیاز دارند، بیمه "حفاظت و غرامت“

آنها باید در قبال خطر احتمالی آسیب رساندن به افراد و محیط زیست بیمه شوند. معمولا در صورت بروز حادثه‌ای جدی، هزینه پرداخت غرامت به افراد و پاکسازی محیط زیست، به مراتب بیشتر از هزینه خود کشتی است. یک سوپرنفتکش که بین یک تا دو میلیون بشکه نفت را حمل می‌کند، چندین میلیارد دلار برای "حفاظت و غرامت" بیمه می شود.

اندرو باردو، رئیس گروه بین المللی بیمه‌گران حفاظت و غرامت به بی بی سی فارسی می‌گوید: "آلودگی نفتی خیلی زود تیتر اخبار می‌شود. لکه‌های بزرگ نفت سر از صفحه اول روزنامه‌ها در می‌آورند. بر اساس کنوانسیون بین المللی دریانوردی، بیمه‌گرهای حفاظت و غرامت متخصص پرداخت غرامت این آلودگی‌ها و غرامت شخص ثالث هستند. هیچ شرکت نفتکشی نمی‌تواند خطر نداشتن چنین بیمه‌ای را بپذیرد. در واقع، اگر بیمه نداشته باشد، اجازه ندارد فعالیت کند".

آنچه اتحادیه اروپا و آمریکا را نسبت به تاثیرگذاری این تحریم بیمه خوش‌بین می‌کند، این واقعیت است که حدود ۹۵ درصد شرکتهای تخصصی این نوع بیمه، در اروپا و عمدتا در لندن مستقرند.

از اول ژوئیه ۲۰۱۲ (یازدهم تیر ۱۳۹۱) این شرکتها از بیمه کردن هر نفتکشی که نفت ایران را به هر جایی از جهان ببرد، منع شده‌اند. مطابق مقررات دریایی هم مقام‌های بنادر به نفتکش‌های فاقد این بیمه اجازه ورود و تخلیه نفت را نمی‌دهند.

پس سوال این است که آیا این تحریم بیمه دریایی، صادرات نفت ایران با نفتکش را به شدت کاهش می‌دهد یا این که جمهوری اسلامی می‌تواند راه فراری بیابد؟

خروج از بازار ایران
اتحادیه اروپا از اکتبر ۲۰۱۰ شرکتهای اروپایی را از بیمه کردن شرکت‌های دولتی و غیر دولتی ایران منع کرده بود. اما بیمه شناورهای شرکت‌های کشتیرانی ایران که مشمول تحریم نبودند، مستثنی شده بود.

بر اساس تصمیمی که مقام‌های اتحادیه اروپا در ۲۳ژانویه امسال برای تحریم نفت ایران گرفتند، هر گونه مورد بیمه دریایی ایران باید بلافاصله متوقف می‌شد. شرکت‌های بیمه اروپا که درآمد قابل ملاحظه‌ای را از دست می‌دادند، اعتراض کردند و کوشیدند این تحریم به تعویق بیافتد.

اندرو باردو، رییس گروه بین المللی بیمه‌گران حفاظت و غرامت می‌گوید: "غرامت بیمه دریایی برای قربانیان حوادث دریایی طراحی شده است. با مختل کردن این بیمه‌ها، پوشش بیمه آنهاست که قربانی می‌شود، نه تحریم شوندگان و این چیزی است که ما مرتبا به معماران تحریم گوشزد می کنیم."
تلاش بیمه‌گران و خریداران نفت ایران موقتا به ثمر نشست و اجرای این تصمیم تا اول ژوئیه به تعویق افتاد.

اما شرکتهای بیمه اروپا از همان ابتدا شروع به ترک بازار ایران و توقف بیمه کردن نفتکشهای ایران کردند.

شرکت زیمنس در ژانویه اعلام کرد که بخش بیمه خود را در ایران تعطیل می کند. سپس در فوریه شرکتها مونیخ ره Munich Reو آلیانس Allianzبه تمام فعالیتهای بیمه شان در ایران پایان دادند.

در ماه مارس بانک سلطنتی اسکاتلند (آر بی اس) از پرداخت پول به یک کشتی دار یونانی که نفت ایران را برای شرکتی هندی حمل کرده بود، خودداری کرد.

در ماه آوریل هم شرکت لویدز رجیستر که استانداردهای ایمنی و زیست محیطی کشتی ها را تایید می کند، به ارزیابی ۶۰ فروند نفتکش و کشتی کانتینربر ایران پایان داد. طبق قوانین بین الملل، شناورهای دریایی باید پیش از پهلو گرفتن در بنادر بزرگ، گواهینامه ارزیابی داشته باشند.

مدیر این شرکت به مقامهای اتحادیه اروپا گفته است که نباید از ایمنی به عنوان سلاحی سیاسی علیه ایران استفاده کرد.

چاره داخلی
تحریم بیمه دریایی علاوه بر صادرات نفت، روی درآمد ۱۴ میلیارد دلاری ایران از محل صادرات محصولات پتروشیمی هم تاثیر می گذارد.

اما دیدگاه کارشناسان درباره عمق این تاثیر، همانند بسیاری از امور دیگر، متفاوت است. برخی احتمال می دهند که در بدترین حالت، حمل نفت ایران با نفتکش متوقف شود، ولی گروهی دیگر می گویند ایران و خریداران نفتش می توانند راه حلی مبتکرانه بیابند.

ایران خودش حدود ۴۰ فروند نفتکش دارد که ۲۵ فروند از آنها سوپرنفتکش اند. ناوگان نفتکش ایران، روی کاغذ، قابلیت حمل روزانه یک میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه را دارد، ولی آگاهان بازار می گویند نزدیک به ۱۸ سوپرنفتکش ایران در حال حاضر برای ذخیره سازی نفتی بکار می روند که در ماه های اخیر به دلیل تحریمهای آمریکا روی دست ایران مانده است.

در ایران تنها یک شرکت، بیمه "حفاظت و غرامت" را ارائه می کند، کیش پی اند آی Kish P & I. یکی از مدیران این شرکت اطمینان داده که می تواند نفتکشها را تا سقف یک میلیارد دلار بیمه کند. اما صرف نظر از اندک بودن این مبلغ، ناظران می گویند یک مشکل بزرگ هست: در شرایطی که بانکهای ایرانی تحت تحریم اند، اگر حادثه ای پیش بیاید، چگونه می توان از این شرکت ایرانی پول گرفت؟

بعلاوه بسیاری از کشتی ها با وامهای کلان خریداری شده اند و بانکهای وام دهنده شرط می گذارند که این کشتی ها توسط شرکتهای ممتاز و معتبر جهان بیمه شوند. شرکت کیش پی اند آی تنها یک سال پیش تاسیس شده است.

چاره خارجی
چین، هند، ژاپن، کره جنوبی مجموعا بیش از نیمی از نفت صادراتی ایران را می خرند.

اما تنها کشوری که تاکنون توانسته راه حلی مطمئن برای مقابله با این تحریم بیمه دریایی بیابد، ژاپن، پنجمین واردکننده بزرگ نفت خام ایران، است.

در بیستم ژوئن، پارلمان ژاپن لایحه دولت برای تضمین بیمه نفتکشهای حامل نفت ایران را تصویب کرد. به موجب این لایحه، هر نفتکش ژاپنی تا سقف ۷ و نیم میلیارد دلار بیمه می شود.

این اولین بار است که دولت ژاپن هزینه بیمه دریایی را متقبل می شود.

شرکتهای بیمه ژاپن گفته بودند که هر دفعه فقط می توانند یک کشتی ژاپنی حامل نفت ایران را بیمه کنند. اما مشخص نیست که مداخله دولت ژاپن بتواند مشکل را کاملا حل کند.

بنا به آمار، در ماه مه امسال دستکم ۱۰ نفتکش ژاپنی در بنادر ایران پهلو گرفته و بطور متوسط روزانه ۳۱۳ هزار بشکه نفت ایران را حمل کرده اند. اگر تعداد نفتکش کمتری از ژاپن بیمه شود، تاثیرش، کاهش درآمدهای نفتی ایران خواهد بود.

بر خلاف ژاپن، چین، بزرگترین خریدار نفت ایران، هنوز راهی نیافته است. تاکنون اکثر نفتکشهای چینی حامل نفت ایران را شرکتهای اروپایی بیمه می کردند.

شرکت چینی یونیپک Unipec از ایران خواسته است محموله های ژوئیه را نفتکشهای ایرانی به بنادر چینی برسانند. در این صورت دردسر و هزینه بیمه به گردن ایران می افتد.

اریکا داونز، کارشناس چین در موسسه بروکینگز آمریکا می گوید: " لابد اوایل امسال گزارشهایی دیده بودید مبنی بر این که کشتی داران چینی از دولت خواسته بودند نفتکشهای آنها را برای واردات نفت ایران بیمه کند. احتمال می دهم دولت چین به این دلیل مداخله نکرد که نمی خواست خشم آمریکا را برانگیزد. رابطه با آمریکا مهمترین رابطه تجاری چین است. هر چند مقامهای چین می گویند تحریم ابزاری ناکارآمد است، اما نمی خواهند پرونده اتمی ایران به مناقشه ای در روابط چین و آمریکا بدل شود. اگر دولت چین مداخله می کرد، برخی در واشنگتن آن را گامی را راه تضعیف کردن فعالانه تحریمهای ایران تلقی می کردند."

همانند چین، وزارت نفت هند از وزارت کشتیرانی این کشور خواسته است به نفتکشهای ایرانی اجازه دهد نفت ایران را به پالایشگاه های هند بیاورند. در حال حاضر، به منظور حمایت از شرکتهای کشتیرانی داخلی، تنها از کشتی های هندی استفاده می شود.

همچنین وزارت نفت هند از وزارت دارایی این کشور خواسته تا یک شرکت دولتی را ملزم به تقبل بیمه نفتکشهای هندی برای واردات نفت کند.

اما کره جنوبی اساسا تصمیم گرفته است به دلیل تحریم بیمه دریایی، قید خرید نفت از ایران را بزند.

مقامهای سئول گفته اند که حاضر نیستند پول مالیات دهندگان را صرف بیمه نفتکشها کند. دولت کره جنوبی از اروپا خواسته بود سئول را از تحریم بیمه دریایی ایران معاف کند، اما موفق نشد.

سال گذشته کره جنوبی ۱۰ درصد نفت مورد نیازش را از ایران وارد کرد، ولی بنا به گزارشها، امسال وارداتش از ایران بیش از ۲۰ درصد افت کرده است.

در عوض مقامهای کره توانسته اند منابعی جایگزین در میان کشورهای عرب خلیج فارس بیابند.

چشم انداز بازار
گزارش آژانس بین المللی انرژی نشان می دهد حتی پیش از اجرای تحریمهای مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا، فروش نفت ایران تا یک میلیون بشکه در روز کاهش یافته است.

اما بنا به گزارش رویترز، کارشناسان تخمین می زنند فروش نفت ایران در ژوییه، یعنی پس از آغاز اجرای تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا از جمله بیمه دریایی، تنها ٢١٦ هزار بشکه افت کند. در مجموع پیش بینی می شود صادرات ایران یک و نیم میلیون بشکه در روز افت کند.

با احتساب نفت بشکه ای ۸۵ دلار که در بودجه امسال ایران تعیین شده، تخمین زده می شود که درآمد نفتی ایران، ماهانه ۳ میلیارد و ۸۲۵ میلیون دلار افت می کند.

با این حال، کارشناسان بازار نفت عمدتا تردید دارند کاهش عرضه نفت از سوی ایران قیمتها را به میزان قابل ملاحظه ای بالا ببرد.

از آوریل امسال قیمت نفت بیش از ٢٠ درصد افت کرده و برای اولین بار از اوایل ٢٠١١ زیر صد دلار فروخته می شود.

بحران اقتصادی اروپا، شتاب نگرفتن ضرباهنگ بهبود اقتصادی در آمریکا، افزایش تولید نفت عربستان و آمریکای شمالی، تقویت ذخایر استراتژیک گروه هشت از جمله دلایل تثبیت قیمت است.

اما برخی ناظران هشدار می دهند حباب این اطمینان ممکن است بطرز خطرناکی بترکد، مخصوصا این که در تابستان تقاضا بالا می رود.
 

منبع: بی بی سی 


 محتوای یادداشت‌ها لزوماً دیدگاه جرس نیست.

خاتمی: مجاری خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده، کیهان است

Posted: 02 Jul 2012 07:56 AM PDT

جــرس: سیدمحمد خاتمی معتقد است مجاری خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده، روزنامه کیهان است.  

 

 سید محمد خاتمی طی مصاحبه ای پیرامون دوران مدیریتش در روزنامه کیهان می گوید: حقیقت این است که کیهان امروز، کیهان امروز است. هیچ نسبتی با کیهانی که ما دلمان می‌خواست و اعتقاد دارم که امام هم می‌خواست، ندارد. حالا هیچ نسبتی نمی‌خواهم بگویم اما خیلی فاصله دارد با آنچه که در ذهن ما بود. خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده است، یکی از مجاری آن - اگر نگویم منابع- خود کیهان است. نسبت‌های ناروا دادن، تهمت زدن و.... گویا برنامه این است که دفع حداکثری و جذب هیچ اتفاق بیفتد

متن گفتگوی سایت «تاریخ ایرانی» با رئیس جمهور سابق ایران به شرح زیر است:


*** 

شما در آبان ۱۳۵۹ در حالی که خارج از کشور به سر می‌بردید، به عنوان نماینده امام و سرپرست موسسه کیهان منصوب شدید. گفت‌وگو را از همین‌جا آغاز کنیم که این سفر به چه منظور بود؟ آیا در ادامه قضایای مرکز اسلامی هامبورگ بود یا دلیل دیگری داشت؟ 
این سفر، یک سفر کاری مشخص بود که رفتم و بعد از انجام آن به ایران بازگشتم. پیش از انقلاب یعنی سال‌های ۵۶، ۵۷ با توجه به آشنایی که با آقای بهشتی داشتم و اصراری که ایشان داشت، برای ریاست مرکز اسلامی هامبورگ به آلمان رفته بودم. انقلاب که شد، به ایران بازگشتم و به اصرار دوستان در انتخابات مجلس شرکت کردم و اولین مجلس اوایل خرداد سال ۵۹ تشکیل شد. اواخر تابستان‌‌ همان سال جنگ ایران و عراق درگرفت و به دنبال آن وضعیت فوق‌العاده‌ای در کشور ایجاد شد؛ ایرانی که هنوز از روزهای انقلاب آنچنان دور نشده و می‌خواهد روی پای خودش بایستد، آشفتگی‌هایی که معمولاً در طول انقلاب و بعد از انقلاب پیش می‌آید، انقلاب می‌خواهد مسلط شود و نظام تازه ایجاد کند، در این حال جنگ وسیعی ایجاد شد که چالش بزرگی در برابر انقلاب ما بود، و الحمدالله ملت توانست در مقابلش مقاومت کند

آخر تابستان سال ۵۹ جنگ ایران و عراق شروع شد. آقای رجایی نخست‌وزیر بود و تصمیم گرفته بود هیات‌هایی را اعزام کند به کشورهای مختلف دنیا برای تبیین مواضع جمهوری اسلامی ایران در مقابل تجاوز عراق و نیز توضیح و تشریح تجاوزی که انجام گرفته است. یک هیات بنا شد به کشورهای افریقایی برود، یک هیات به کشورهای آسیایی، یکی عربی و.... از بنده هم خواسته شد که به چند کشور اروپایی بروم. هیاتی به همراه داشتم که عبارت بودند از آقایان محمد هاشمی و مهدی نواب که سرپرست سفارت ما در بن بود. به چند کشور رفتیم؛ ایتالیا، آلمان، فرانسه، یوگسلاوی سابق و اسپانیا

این هیات دیپلماتیک محسوب می‌شد؟ 
بله. در حقیقت فرستادگان جمهوری اسلامی بودیم. خواهش می‌کردند از افرادی که با آسیا، اروپا و کشورهای عربی آشنا بودند، برای تبیین مواضع بروند. البته نمی‌دانم برای مناطق دیگر چه کسانی رفتند. شاید از رجالی که الان هستند رفته باشند

چطور شد شما را به کیهان فرستادند و چرا آنقدر عجله در کار بود که پیش از بازگشتتان به ایران این حکم به نام شما صادر شد. آیا از پیش می‌دانستید که قرار است این حکم را به شما بدهند؟ 
سرپرست کیهان آن زمان آقای دکتر ابراهیم یزدی بود. ایشان از آشنایان ما، از چهره‌های برجسته انقلاب و از قبل از انقلاب مورد اعتماد امام بودند. منتهی بعد از انقلاب دیدگاه‌های متفاوتی با امام و بعضی دیگر از دوستان پیدا کردند. با این حال همچنان در عرصه بودند؛ در دولت موقت وزیر امور خارجه بودند، در میان نمایندگان دور اول حضور داشتند و یک دوره هم سرپرست کیهان شدند. با گذشت زمان و حاد‌تر شدن مسائل و اختلافات، امام تصمیم گرفتند که مدیریت کیهان عوض شود. من هم وقتی در ایران بودم می‌دانستم این اختلافات وجود دارد. امام در عین حال که می‌خواستند احترام آقای یزدی حفظ شود، دلشان می‌خواست که تغییراتی ایجاد شود، اما اصلاً حرف من نبود و من هم آمادگی این کار را نداشتم. بالاخره بنده دیدگاه‌هایی داشتم که این دیدگاه‌ها اگر پیاده می‌شد، نمی‌دانستم که چقدر با مشکل و مانع روبرو می‌شود، اگر هم پیاده نمی‌شد که برایم دشوار بود مسائلی که مورد توجهم نیست را در مجموعه داشته باشم. البته اصل دیدگاه من دفاع از اصل انقلاب و امام بود در برابر خطراتی که معتقد بودم از بیرون و داخل علیه انقلاب وجود دارد

اینکه امام حکم سرپرستی شما را صادر کرده‌اند، چطور به اطلاعتان رسید؟ 
من در آلمان بودم که حاج احمدآقا تماس گرفت و گفت آقا می‌خواهند به شما حکم بدهند. گفتم خواهش می‌کنم این کار را نکنند. حداقل اجازه بدهند من برگردم، در این زمینه مسائلی دارم که آقا باید بشنوند. اینکه من آمادگی این کار را دارم، ندارم باید مشخص شود. به علاوه درست است که الان خیلی‌ها همزمان چند مسئولیت را برعهده دارند اما من الان نماینده مجلس هستم و اداره کیهان هم خودش وقت‌گیر است. به نظرم باید انسان یکی از این مسئولیت‌ها را داشته باشد که بتواند وظایفش را به درستی انجام دهد. به حاج احمدآقا تاکید کردم حرف‌هایی دارم و جز این‌ها در مورد آقای یزدی هم ممکن است بنده اختلاف نظر با ایشان داشته باشم اما اینکه آقای یزدی را بردارند و بنده را به جای ایشان بگذارند، صورت خوبی ندارد. ایشان هیچ نگفت. من هم احساس کردم قانع شدند و ما هم ماموریتمان تمام می‌شود و برمی‌گردیم به نمایندگی مجلس. ظهر بود که با من تماس گرفتند. آنجا بودم که‌‌ همان شب یا فردا صبح رادیو خبر را اعلام کرد که امام حکم خاتمی را برای کیهان داده است

غافلگیرتان کرد و خارج از ایران بودید. واکنش شما چه بود؟ 
گفتم خب حالا من چکار کنم؟ بلافاصله تماس گرفتم با آقای دعایی، گفتم بنده که اینجا هستم، هیچ کسی را هم ندارم. شما رفیق ما هستید، بروید لااقل کیهان را تحویل بگیرید، از دوستان قابل اطمینانتان در روزنامه اطلاعات هم اگر کسی را می‌شناسید همراه خود ببرید آنجا تا بنده بیایم. ایشان هم بزرگواری کردند این کار را انجام دادند

پس آقای دعایی به نیابت از شما کیهان را تحویل گرفتند و با گروهی از اطلاعاتی‌ها به کیهان آمدند. چه افرادی در این گروه بودند؟ 
همه افرادی که آمدند خاطرم نیست اما فکر می‌کنم ایشان در ابتدا با آقای سعید اسماعیلی، آقای جلال رفیع - که برای مدت کوتاهی آمدند-، آقای دکتر مهدوی و چند نفر دیگر آمدند. کمی بعد از این‌ها آقای محمود شمس‌الواعظین هم به جمع ملحق شدند. بعد‌ها افراد دیگری هم آمدند اما در ابتدای کار آقای دعایی با همه نیروهای برجسته اطلاعات آمد. نه اینکه همه کیهانی بشوند. بعد که من آمدم بعضی‌ها قبول کردند که کار در کیهان را ادامه بدهند و بعضی‌ها به اطلاعات برگشتند. آقای سعید اسماعیلی هم که آن زمان در روزنامه جمهوری اسلامی با آقای مهندس موسوی کار می‌کرد، به دعوت آقای دعایی آمد. بعد از یک هفته، ده روز برگشتم و چند روزی دوستان اطلاعات همکاری کردند و بعد از آن کادری که مورد توجه‌مان بود فعالیت را ادامه دادند

شما به عنوان مدیر جدید مجموعه وارد کیهان شدید و به هر حال دیدگاه‌های خاص خودتان را داشتید. آیا این باعث شد عذر کسی را بخواهید یا تصفیه‌ای در نیروهای قبلی انجام دهید؟ 
بنده علاقه‌ام این بود که حداقل نیرو را از بیرون تامین کنیم و حداکثر نیرو را از درون که اتفاقاً دوستان خوبی از کیهان بودند که با ما همکاری کردند. آقای منصور صدر بود که سال‌هاست خارج از ایران است و از او بی‌خبرم. خانم گیلدا ملکی که عضو انجمن اسلامی بود و آدم خوشفکری بود که سرطان گرفت و سه چهار سال پیش مرحوم شد. آقای محمود عسکریه همشهری ما بود، ایشان هم از مطبوعات‌چی‌های خوبی بود که آنجا حضور داشت. افرادی هم در سردبیری بودند که دوست داشتیم همه باشند، البته عده‌ای هم اضافه شدند. آقای فرقانی بود که الان از استادان مهم علوم ارتباطات است. آقای فریدون صدیقی بود. آقای غلامرضا موسوی بود. البته متاسفم که همه اسم‌ها را به خاطر ندارم. دوستانی بودند که در کیهان بودند و سابقه کیهانی داشتند و دوست داشتم در آنجا کار کنند. اما افرادی هم به مجموعه تزریق شدند، مثلاً برای کیهان انگلیسی خواهش کردم خانم ابتکار آمد. کیهان بچه‌ها زیر نظر آقای فردی بود. مسئول بخش زنان آن زمان خانم دکتر فرشته هاشمی همسر آقای دکتر علی صادقی تهرانی بود که بعد از ایشان هم خانم شهلا شرکت آمدند. در کیهان ورزشی هم دوستان خوبی بودند که اداره می‌کردند. من سعی کردم که در ترکیب نیرو‌ها تغییر عمده‌ای ایجاد نشود اما مواضع کلی روزنامه متحول شود. سعی کردم که کیهان جوری باشد که هم برای اکثریت نیروهای انقلاب قابل قبول باشد و هم حداقل‌هایی که خودم مدنظر داشتم رعایت شود

بعد از مدتی گویا مسئولیت‌های جدیدی که به شما محول شد، مشکلاتی را برای اداره روزنامه به وجود آورد و باعث شد همکارانی را برای اداره موسسه دعوت کنید. 
تا سال ۶۱ که بنده به عنوان وزیر ارشاد انتخاب شدم‌‌ همان روال قبلی ادامه پیدا کرد. درباره مسئولیت‌ها و پیشنهادهایی که برای پیوستن به دولت وجود داشت اگر بخواهیم بررسی کنیم باید از دولت آقای بنی‌صدر شروع کنیم که پیشنهاد شده بود برای وزارت خارجه، که من زیر بار نرفتم تا بعد از داستان تلخ هفتم تیر و هشتم شهریور و تشکیل دولت آقای مهندس موسوی. اینکه چگونه شد که برای وزارت خارجه و جاهای دیگر پیشنهاد شد و بنده به واسطه اینکه نمی‌خواستم کار اجرایی به آن صورت داشته باشم، نپذیرفتم خود ماجرایی است. اما بالاخره در جلسه مفصلی که با رییس‌جمهوری وقت آیت‌الله خامنه‌ای و آقای مهندس موسوی داشتیم، این دو بنده را قانع کردند که به دولت بیایم. آبان ۵۹ حکم کیهان صادر شده بود و آبان ۶۱ هم بنده وزیر ارشاد شدم. وزارت ارشاد مسئولیت سنگینی بود. البته مجلس هم کار زیادی داشت اما قابل قیاس نبود

با توجه به گستردگی کار وزارت ارشاد بنده رفتم خدمت امام. گفتم بنده اینجا هستم و دیگر نمی‌توانم به عنوان سرپرست کیهان وقتم را بگذارم و خواهش می‌کنم شما این مسئولیت را به کس دیگری محول کنید. ایشان فرمودند نه، شما آنجا باش و اگر واقعاً تعارضی مابین مسئولیت‌ها هست، هر کس را که به نظرت می‌رسد در کیهان مسئول کن. یعنی ایشان حاضر نشدند نمایندگی‌شان را از بنده پس بگیرند اما گفتند که می‌توانی سرپرست را کس دیگری معرفی کنی. اینجا بود که بنده آقای شاهچراغی را معرفی کردم و ایشان هم قبول کردند. آقای شاهچراغی از کم‌نظیر‌ترین افرادی بود که بنده در عمرم شناختم. ایشان سابقه طلبگی داشت، طلبه بسیار فاضلی که دانش‌آموخته مدرسه حقانی بود. واقعاً متدین بود و بسیار روشن و روشنفکر

یک نمونه کار ایشان را بگویم. بعد از سقوط بنی‌صدر و در حقیقت یکدست شدن نظام، ایشان در مجلس شورای اسلامی نماینده دامغان بود. نطقی داشت و در آن اعلام خطر کرد. مضمون سخنش این بود که خطری که من برای نظام جمهوری اسلامی پیش‌بینی می‌کنم، قشری‌گری، تحجر و عوام‌زدگی است. اینکه افرادی با ظاهرپرستی و ظاهرگرایی و به نام شعارهای انقلابی آمده و اندیشه و تفکر و تعقل و آزادی را محدود می‌کنند. چنین تعبیری داشت. این پیش‌بینی آن وقت خیلی جالب بود. آقای شاهچراغی چنین آدمی بود. دلبستگی‌اش به امام و انقلاب مشخص بود و آخر هم می‌دانید که در همین راه شهید شد. من ایشان را با خیال راحت در کیهان منصوب کردم و انصاف این است که خیلی تحول در کیهان ایجاد شد، یا لااقل بسیاری از طرح‌هایی که ما داشتیم در دوران ایشان با قوت پیاده شد

این طرح‌ها و ایده‌هایی که از آن‌ها سخن می‌گویید چه بود؟ در کجای تاریخ کیهان پس از انقلاب می‌توان رد آن را جست‌وجو کرد؟ 
به نظرم بهترین و موثرترین‌شان کیهان فرهنگی بود که ما از قبل با آقای حسن منتظرقائم - برادر شهید منتظرقائم که در ماجرای طبس شهید شد - درباره آن صحبت کرده بودیم. ایشان از چهره‌های برجسته‌ای بودند که قبل از انقلاب زندان رفته بود. از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب بود و ذهن روشنی داشت. ایشان هم البته دو سه سال بعد در تصادف رانندگی کشته شد

کیهان فرهنگی واقعاً فرصت و روزنه مهمی بود که در عرصه اندیشه و فکر و تبادل نظر گشوده شد. ابتکارش این بود که هر شماره یک چهره را مشخص می‌کرد و میزگردی برگزار می‌کرد نه فقط درباره او بلکه به این بهانه به اندیشه‌ها و مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌پرداخت. من فکر می‌کنم اگر همین حالا مجموعه کارهایی که در قالب کیهان فرهنگی شد را جمع‌آوری کنیم، مجموعه ارزنده‌ای خواهد بود. به این ترتیب کیهان فرهنگی پایه‌گذاری شد، تا به عنوان جریانی که به اصل انقلاب و نظام وفادار است، فضایی برای تضارب آرا و آزاداندیشی ایجاد کند. بعد از آن کیهان اندیشه درآمد که آقای صاحبی و دوستانشان درآوردند. بیشتر جنبه‌های فکری از منظر نواندیشی دینی را پوشش می‌داد

وقتی که آقای اسماعیلی و چند نفر دیگر اصرار کردند که می‌خواهند بروند، آقای رخ‌صفت و آقای رضا تهرانی آمدند. قبل از اینکه بنده به ارشاد بروم، آقای ملک‌مدنی که بعدها شهردار تهران شد، مسئولیت مالی - اداری کیهان را برعهده گرفت. آقای رخ‌صفت با آقای ملک‌مدنی رابطه خوبی نداشت و این باعث شد بعد از مدتی از کیهان برود اما آقای رضا تهرانی ماند و در کیهان فرهنگی با ما همکاری‌اش را ادامه داد. البته آقای شاهچراغی دوستان دیگری هم داشت که آن زمان با خودش همراه بودند و به کیهان آمدند اما بعد‌ها مواضع خاص خودشان را پیدا کردند. از جمله آقای مهدی نصیری بود که آمد و بعد‌ها محور نوعی کودتا در کل کیهان شد. با این کار حداقل کیهان روزانه با کیهان فرهنگی و کیهان اندیشه راه‌شان جدا شد. بعد از شاهچراغی این آقایان ۱۸۰ درجه جهتشان تغییر کرد و آنجا کارهایی کردند که مفصل است. بعد از رحلت امام به اصرار خدمت رهبری رسیدم و گفتم که نمی‌توانم اداره کنم. ایشان ابتدا استنکاف داشتند ولی بالاخره استعفای بنده را پذیرفتند و کیهان مسیر دیگری پیدا کرد

بعد از شهادت آقای شاهچراغی، آقای اصغری سرپرستی کیهان را برعهده گرفتند. در دوره ایشان وضعیت کیهان به چه صورت بود؟ 
آقای اصغری همکار ما در دولت بودند. وظیفه هدایت وزارت دادگستری را بعد از آقای احدی برعهده گرفتند. شخص فاضل، خوشفکر و خوش‌سلیقه‌ای بودند. ممکن است در بحث مدیریت با ایشان اختلاف نظر داشته باشیم، ایشان هم با من اختلاف نظر داشته باشند اما انسان فرهیخته‌ای بود. بعد از آقای شاهچراغی ایشان دیگر وزیر نبود و آن زمان فکر می‌کنم از بهار و کبودرآهنگ نماینده مجلس شده بود. با توجه به سابقه همکاری و همراهی که در دولت داشتیم، من از ایشان خواهش کردم، به حضرت امام هم معرفی کردم و گفتم ایشان سابقه‌شان این است و امام هم قبول کردند، منتهی بعد از آن و بخصوص بعد از رحلت حضرت امام یک مشکلات و درگیری‌هایی ایجاد شد که عملاً هم آقای اصغری خیلی کاره‌ای نبود. دوستانی که گفتم، با پشتوانه برخی افرادی که در نهادهای امنیتی- نظامی بودند، کار را اداره می‌کردند

بعد از انقلاب کیهان و اطلاعات به بنیاد مستضعفان واگذار شده بود و به عنوان بخش‌هایی که وابسته به آنجا بود شناخته می‌شد. ما وقتی آمدیم به کار‌ها سر و شکل دادیم، برای کیهان مدیرمسئول و سردبیر تعیین کردیم. استقلال مالی و اداری پیدا کرد و وقتی در زمان ارشاد خودم بنا بود که مدیرمسئول برایش معرفی کنیم، بنده آقای اصغری را به عنوان مدیرمسئول معرفی کردم ولی از جاهای دیگر فشار آمد که آقای نصیری باشد. هیات نظارت بر مطبوعات هم بالاخره علی‌رغم پیشنهاد خود من و علاقه‌ای که داشت و ملاحظاتی که روی فرد پیشنهادی داشت به هر صورت ایشان را به عنوان مدیرمسئول پذیرفت. آن زمان اوضاع به کلی از دست آقای اصغری خارج شد و بعد از مدت کوتاهی ایشان رفتند. آقای نصیری بود تا اینکه آقای شریعتمداری مدیرمسئول شد. بعد از آن در واقع ایشان همه‌کاره شدند و حتی مهدی نصیری هم رفت

یعنی تا پیش از استعفای شما از کیهان هم اسماً آقای اصغری سرپرست بود اما در عمل اختیار کار دست افراد دیگری بود؟ 
بله، همین‌طور بود. معتقد بودم اگر بنده نماینده ولی فقیه در کیهانم باید بتوانم بر کار آنجا اشراف داشته باشم. نمی‌شود یک نفر بیاید و هر کاری خواست برای خودش انجام دهد. یکی از دلایل استعفای من همین بود که عنوان را داشتم اما امکان اشراف و سازوکار درستی برای نظارت بر کار‌ها و اعمال نظر در آنجا وجود نداشت. یکی از علل استعفای من هم همین بود. ولی بله، در ظاهر آقای اصغری سرپرست بود و بنده ایشان را به عنوان مدیرمسئول معرفی کردم اما اوج درگیری و دوگانگی همین بود که حتی با مدیرمسئولی ایشان هم مخالفت شد

به هر حال کیهان به عنوان روزنامه‌ای که تا اوایل انقلاب یک جور صبغه چپ داشت و خیلی از اعضای تحریریه آن متمایل به حزب توده و اندیشه‌های مارکسیستی بودند، شناخته می‌شد. در ابتدای دوره تصدی شما از این نظر مشکل یا درگیری پیش نیامد؟ 
در دوران پهلوی، در واقع برای ایجاد تنوع و تعادل در عرصه مطبوعات کشور کیهان را در کنار اطلاعات ایجاد کردند اما هر دو وفادار به رژیم گذشته بودند. اطلاعات خیلی آشکارا جنبه نزدیکی به دربار و سیاست‌های رسمی را دنبال می‌کرد. زمانی رسید که خواستند در عرصه مطبوعات جنبه روشنفکری هم وجود داشته باشد و در درون صفوف خودشان چهره‌هایی که خیلی آشکارا دست به سینه نباشند، روی کار بیایند و کیهان با این ذهنیت تاسیس شد

حقیقتاً هم کیهان پیش از انقلاب هم وجهه روشنفکری قوی‌تری داشت و هم گاهی آثار انتقاد و مخالف‌خوانی‌های کم‌دردسری در آن دیده می‌شد. یکی از جاهایی که بسیاری از چپ‌ها تزریق می‌شدند همین کیهان بود. حتی در جریان سال ۵۶ که آن مقاله کذایی در اطلاعات علیه امام نوشته شد، کیهان زیر بار نرفت و حاضر نشد این کار را بکند و قرعه به نام اطلاعات افتاد. در روزهای انقلاب هم کیهان به خاطر زمینه‌هایی که داشت بیشتر جانب مردم و انقلابیون را می‌گرفت. مطلوبیت بیشتری هم داشت. آن زمان اگر بخش نیازمندی‌ها را می‌دیدید، به لحاظ تیراژ بود که آنقدر آگهی می‌آمد

ما این مقبولیت را یادمان هست. حتی خود من روزهای پنج‌شنبه، آخر هفته کیهان را می‌خریدم. در صفحه ۶ کیهان خاطرم هست افراد عجیب و غریبی مقاله داشتند مثل دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی و بسیاری از نویسندگان و شاعران نو‌پرداز، انقلابی و چپ، مطلب و شعر داشتند. کیهان این وجهه را داشت، البته به صورت کاملاً کنترل‌ شده از طرف رژیم، اما یک جور صبغه روشنفکری متمایل به اندیشه‌های چپ را برای خود ایجاد و حفظ کرده بود. بعد از انقلاب هم در درون کیهان نیروهایی که مترقی‌تر و چپ بودند بیشتر از اطلاعات و جاهای دیگر بود. به تبع آن تحرکات چپ هم در آنجا زیاد‌تر بود. البته من همواره تلاشم این بود که فضای روزنامه با تساهل و تسامح مدیریت شود. بار‌ها شد که جلوی دفتر من جمع می‌شدند و من می‌رفتم برایشان صحبت می‌کردم. بحث می‌کردیم، دعوا می‌کردیم، تعارف می‌کردیم. بعضی حرف‌هایشان درست بود، در بعضی موارد همدیگر را قانع می‌کردیم. چنین روابطی وجود داشت

ظهر‌ها در نهارخوری کنار هم نهار می‌خوردیم. یک روز بعد از نهار از پله‌ها که بالا می‌آمدم، دیدم روی دیوار نوشته شده «مرگ بر خاتمی». یکی به سرعت آمد که پاکش کند، گفتم «حق نداری دست به این بزنی، تا آخرش باید باشد. یک نفر دلش خواسته این را بنویسد.» این کار‌ها تاثیر بیشتری داشت

این شعار روی دیوار ماند؟ 
نه.‌‌ همان فردا معلوم بود که دست کشیدند و پاکش کردند. می‌خواستم بگویم که چنین تحرکاتی در خود ساختمان هم گاهی اتفاق می‌افتاد. می‌دانید که آن زمان در سال ۵۹ چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق و حزب توده همچنان در عرصه حضور داشتند اما به نظرم قوی‌ترین افرادی که آنجا حضور داشتند، بعضی‌هایشان هم شاید در دوره خود ما بازخرید یا تصفیه شدند، مجاهدین خلق و توده‌ای‌ها بودند. اما به طور کلی بدنه کیهان بدنه سالم و خوبی بود

وقتی اسم «خاتمی» کنار نام روزنامه کیهان می‌آید خیلی‌ها یاد سرمقاله شما در کیهان درباره مهندس بازرگان می‌افتند. بعد از سی سال نگاه شما نسبت به آن مقاله که خیلی‌ها معتقد بودند مقاله تندی بوده، چیست؟ 
در آن دعوایی که به وجود آمد همه ما تحت تاثیر فضایی بودیم که وجود داشت. دلبسته به انقلاب بودیم، دلبسته به امام بودیم و احساس هم می‌کردیم افرادی که نظرات دیگری دارند، اشتباه می‌کنند. الان هم من معتقدم با توجه به مشکلات حادی که آن زمان بود و اصل موجودیت نظام و انقلاب را تهدید می‌کرد، شاید بعضی روش‌هایی که اعمال شد، روش‌های ناگزیری بود

به نظر خودتان دلیل این تقابل میان نیروهای سیاسی چه بود و چرا به نوشتن چنین مقاله‌ای منجر شد؟ 
من اگر بخواهم در این باره صحبت کنم می‌گویم بیاییم یک آسیب‌شناسی کنیم درباره تاریخ سیاسی ایران. اینکه ۱۰۰، ۱۵۰ سال است که ملت ما برای آزادی، استقلال، پیشرفت و دموکراسی قیام کرده است، اوجش در انقلاب اسلامی بود که خوشبختانه همسویی این خواست‌ها با هویت فرهنگی اکثریت که دینی است، مورد توجه قرار گرفت اما چرا هیچ‌گاه موفقیت کاملی نداشتیم؟ چرا از دل مشروطیت رضاخان درآمد؟ چرا از دل فضای بسیار عالی بعد از شهریور ۲۰ که آزادی در حد هرج و مرج و حاصل آن شکل‌گیری نهضت ملی و ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق بود، کودتای ۲۸ مرداد درآمد و بد‌ترین شکل خفقان ایجاد شد؟ چرا بعد از انقلاب اسلامی که واقعاً با آزادی شروع کرد و در آغاز پهلوبه‌پهلوی هرج و مرج می‌زد، جنگ و جریانات ترور‌ها و محدودیت‌های دهه ۶۰ ایجاد شد و چرا بعد از اصلاحات که با بازخوانی شعار‌ها و خواسته‌های اصلی انقلاب ۵۷ بر سر کار آمد که آزادی، استقلال و پیشرفت توام با معنویت و اخلاق و دین بود، به شرایط فعلی رسیدیم؟ 

من فکر می‌کنم در آسیب‌شناسی این ماجرا‌ها اول به این بپردازیم که چرا جریان روشنفکری ما که باید بستر تبیین و تشریح این خواسته‌های تاریخی باشد، رشد کافی را نداشته و خیلی زود جذب فضاهای تند شده است؟ هر بار ملت برای آزادی قیام کرده، این‌ها به جان هم افتادند و زمینه را فراهم کردند برای اینکه باز استبداد شکل بگیرد. این مسئله‌ای است که باید درباره آن صحبت کنیم. من می‌گویم خواست تاریخی مردم ما استقلال، آزادی و پیشرفت بوده اما آیا ظرفیت عملی برای پیاده کردن این خواسته‌ها را داشتیم؟ مثلاً اگر مردم ما دموکراسی را می‌خواستند، آزادی را می‌خواستند، زمینه فرهنگی و اجتماعی برای استقرار این خواسته‌ها بوده یا نبوده؟ و اتفاقاً کار روشنفکری ایجاد این زمینه است. یعنی خواست تنها کافی نیست، خواسته‌ها ارزشمند است. ما در تمام جنبش‌های این صد ساله خواسته‌ها را می‌بینیم و واقعاً معدل خواست مردم ما در صد سال گذشته آزادی‌خواهی، استقلال‌خواهی و پیشرفت بوده است. البته اکثریتشان مسلمان بودند، شیعه بودند و به دینشان علاقه‌مند بودند و اتفاقاً موفقیت امام هم به همین دلیل بود که می‌گفت این اسلامی که من معرفی می‌کنم، هم آزادی می‌دهد، هم استقلال و هم پیشرفت. من اسلامی که به شما می‌گویم همانطور که یک شیعه حق دارد، غیرمسلمان هم به عنوان یک شهروند دارای همه حقوقی است که می‌تواند داشته باشد. منتهی ما، روشنفکران و نخبگان جامعه بجای بسترسازی، بجای بالا بردن آگاهی جامعه که این خواست آگاهانه شود، بیشتر به جان هم افتادیم و از دل این درگیری‌ها چیزی برخلاف خواست ملت درآمد

در آغاز انقلاب به نظر من دو نوع جریان افراطی وجود داشت. یکی جریانات تندی که به ترور دست می‌زدند و از آن طرف جریاناتی که معتقد بودند باید همه را سرکوب کرد، همه چیز را نابود کرد و یک مقدار ظاهربین بودند. این وسط هم امام بود که سعی می‌کرد تعادلی ایجاد کند اما گاهی به عنوان رهبر یک انقلاب، خصوصاً در دوره جنگ و ترور احساس می‌کرد که بنیادهای نظام در خطر است. بنابراین علی‌رغم همه خواست‌هایی که ایشان داشت و قبل از انقلاب گفته بود، درباره آزادی‌ها، قانون اساسی و مسائل دیگر، به هر حال در حالت بحرانی تنگناهایی ایجاد شد. من آن زمان معتقد بودم جریاناتی مثل نهضت آزادی و افرادی مثل آقای مهندس بازرگان، آیت‌الله طالقانی که از دوست‌داشتنی‌ترین چهره‌های یک قرن گذشته هستند، اگر خیال‌پردازانه نگاه نمی‌کردیم می‌بایست همراهی آن‌ها با انقلاب و نظام بیشتر می‌بود تا ما این حالت بحران را بگذرانیم

در سال ۶۶ در جواب نمایندگان مجلس که به بعضی مسائل خلاف قانون، دستگیری‌ها و سخت‌گیری‌هایی که وجود داشت اعتراض کردند، امام قبول کردند که این‌ها بوده اما در حالت اضطرار بوده، جنگ داشتیم، حالت بحرانی داشتیم اما بنا داریم که همه به قانون برگردیم. من بعضی وقت‌ها گفته‌ام که امام هم قبول داشتند که بعضی از رفتار‌ها و اعمال استثنا بوده، نه قاعده ولی متاسفانه بعد از امام می‌بینیم که استثنا‌ها قاعده شدند و قاعده که خود قانون اساسی است، مورد کم لطفی قرار گرفته است

پس فکر می‌کنید آن مقاله با توجه به فضایی که وجود داشت، ناگزیر بود؟ 
به هر حال آن زمان دو دیدگاه وجود داشت و ما هم معتقد بودیم که بالاخره راهی که دوستان ما در نهضت آزادی می‌پیمایند، راه واقع‌بینانه‌ای نیست و انتقاد داشتیم. اما من قبول دارم. واقعاً اگر الان می‌خواستم مطالب را بنویسم، آنطور نمی‌نوشتم. بعضی مطالبی که آن وقت نوشتم جفا بود نسبت به افراد. با اینکه اختلاف نظر و اختلاف سلیقه داشتیم،‌‌ همان زمان برای آن‌ها احترام قائل بودم، الان هم احترام قائلم. ولی بنده هم قبول دارم که بعضی وقت‌ها تحت تاثیر فضای احساساتی موجود قرار گرفتم. نمی‌توان همیشه از انسان انتظار داشت که احساس را نادیده بگیرد و منطق همیشه کارگر بیفتد. شاید توسط قلم من هم به عزیزان و بزرگانی در این مملکت جفا شده باشد. به هر حال هر کس در زندگی‌اش از این اشتباهات و مشکلات وجود دارد

آقای خاتمی، در ابتدا گفتید که در بدو ورود به کیهان دیدگاه‌ها و آرزوهایی برای آن داشتید. حالا که سه دهه از آن زمان می‌گذرد نظرتان درباره کیهانِ امروز چیست؟ چقدر این روزنامه فعلی را نسبت به آنچه در ذهنتان بود، نزدیک یا دور می‌بینید؟ 

حقیقت این است که کیهان امروز، کیهان امروز است. هیچ نسبتی با کیهانی که ما دلمان می‌خواست و اعتقاد دارم که امام هم می‌خواست، ندارد. حالا هیچ نسبتی نمی‌خواهم بگویم اما خیلی فاصله دارد با آنچه که در ذهن ما بود. خیلی از بداخلاقی‌هایی که در جامعه به صورت سنت درآمده است، یکی از مجاری آن - اگر نگویم منابع- خود کیهان است. نسبت‌های ناروا دادن، تهمت زدن و.... گویا برنامه این است که دفع حداکثری و جذب هیچ اتفاق بیفتد. 

فروش ۴۰۰ میلیارد تومانی لوازم خانگی كره‌ای در ایران

Posted: 02 Jul 2012 06:49 AM PDT

جــرس: عضو انجمن صنایع لوازم خانگی ایران با اشاره به فروش چهارصد میلیارد تومانی شركتهای كره‌ای در بازار لوازم خانگی ایران عنوان كرد: واردات گسترده لوازم خانگی باعث تعطیلی چندین كارخانه تولید داخل طی سال‌های اخیر شده است.


به گزارش ایسنا، محمدرضا دیانی با اشاره به این‌كه سهم شركت‌های كره‌ای در بازار لوازم خانگی ایران به پنجاه درصد میرسد، افزود: تولیدكنندگان داخلی لوازم خانگی در شرایط نابرابر با رقبای خارجی در بازار كشور رقابت میكنند.


او با اشاره به این‌كه شركتهای خارجی فعال در ایران لوازم خانگی را با كم‌اظهاری از طریق گمرك‌ها وارد كشور میكنند، اظهار كرد: در حال حاضر صد هزار نفر در صنعت لوازم خانگی ایران فعالیت میكنند، اما این صنعت با ظرفیت پنجاه درصدی در حال فعالیت است.


وی همچنین با اشاره به تبلیغات گسترده لوازم خانگی خارجی در سطح شهر تهران اظهار كرد: این تبلیغات گسترده در حالی انجام میشود كه طبق مصوبه اخیر دولت تبلیغ كالاهای خارجی دارای مشابه تولید داخل ممنوع شده است.


مدیرعامل گروه صنعتی انتخاب با اشاره به بلوكه شدن هفتاد میلیون دلار از داراییهای این گروه در كره‌جنوبی گفت: دولت كره‌جنوبی با وجود قول‌های فراوانی كه به مسوولان ایرانی داده، تاكنون از بازگرداندن این پول خودداری كرده است.


دیانی در این باره توضیح داد: قرار است طی هفته آینده بسیج و شورای كارگری گروه انتخاب تحصنی را با مجوز جلوی سفارت كره‌جنوبی در تهران برپا كنند.


در همین حال به تازگی سفیر ایران در كره‌جنوبی از احتمال توقف واردات كالاهای كره‌ای به ایران خبر داد.


احمد معصومی فر تاکید کرده که همراهی سئول با تحریمهای آمریكا علیه ایران موانعی جدی را ‌برای صادرات این كشور به ایران به ‌وجود خواهده آورد.
 

آزادی دو تن از اعضای کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل‌های کارگری

Posted: 02 Jul 2012 06:49 AM PDT

جــرس: سیروس فتحی و مسعود سلیم‌پور، دو تن از فعالان کارگری بازداشت‌شده در شهر کرج پس از دو هفته بازداشت، ظرف دیروز و امروز با سپردن قرار کفالت آزاد شده‌اند.


به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر،روز جمعه ۲۶ خردادماه، ۶۰ تن از اعضای شرکت‌کننده در مجمع عمومی سالیانه‌ی “کمیته‌ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری“، توسط مأموران امنیتی بازداشت شدند.


در این بازداشت که با حمله ناگهانی شمار زیادی از افراد لباس شخصی و نیروی انتظامی همراه بود، نیروهای امنیتی اقدام به تیراندازی و ضرب و شتم شدید حاضران در جلسه کردند. به گفته‌ی شاهدان عینی، “تیراندازی مأموران منجر به سوراخ شدن لوله‌های آب آپارتمان شده و همسایگان با تعجب از مأموران می‌پرسیدند که چه خبر شده است؟“


مأموران امنیتی نیز برای جلوگیری از بروز اعتراض همسایگان و مردم، با اعلام اینکه افراد بازداشت‌شده ” مجرم” هستند، آنها را به بازداشتگاه منتقل کردند.


بر اساس گزارش‌ها، مأموران در این حمله، زنان حاضر در جلسه را نیز مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.
به گفته‌ شرکت‌کنندگان در این جلسه، ۵ نفر از بازداشت‌شدگان همان شب آزاد شده و حدود ۵۰ نفر نیز یک روز بعد آزاد شده‌اند.


هم‌اکنون فرامرز فطرت‌نژاد، میترا همایونی، مازیار مهرپور،سعید مرزبان، علیرضا عسگری،ریحانه انصاری و جلیل محمدی هم‌چنان در بازداشت به سر می‌برند.
 

فیلتر شدن ۱۰۰ سایت در آذربایجان غربی

Posted: 02 Jul 2012 06:17 AM PDT

جــرس: رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا) آذربایجان غربی از فیلتر شدن ۱۰۰ سایت در ۶ ماه گذشته در آذربایجان غربی خبر داد.


حسن کوره‌بلاغی در گفت‌وگو با فارس در ارومیه اظهار داشت: در ۶ ماه گذشته ۱۰۰ سایت غیرمجاز که در فضای مجازی فعالیت داشتند توسط پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فرماندهی انتظامی آذربایجان غربی فیلتر شد.


کوره بلاغی با بیان اینکه کافی‌نت‌های استان نباید مجهز به فیلترشکن باشند، گفت: در بازدیدهایی که از کافی‌نت‌ها به عمل می‌آید وجود فیلترشکن از مصادیق جرم به حساب می‌آید.


وی خاطرنشان کرد: طبق بازدیدهایی که توسط ماموران پلیس فتا انجام شده، مواردی از تخلفات برخی کافی‌نت‌ها مشاهده شده و به برخی از متصدیان آن‌ها تذکر لازم داده و از برخی نیز تعهد گرفته شده است.


کوره‌بلاغی اضافه کرد: عمده تخلفاتی که مشاهده شد شامل نبودن دفتر ثبت مشخصات کاربران در کافی‌نت‌ها، نگهداری عکس‌های شخصی و مدارک اسکن شده مراجعان و محتوای خصوصی گوشی تلفن همراه مشتریان، نصب نبودن دوربین مداربسته، فروش مقالات آماده اینترنتی و یا کپی شده از مشتریان قبلی، استفاده از نرم‌افزارهای غیرمجاز و فاقد مجوزهای لازم از اداره ‌کل ارشاد بودند.
 

انتقاد شدید آیت‌الله‌ دستغیب از تداوم حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی

Posted: 02 Jul 2012 04:29 AM PDT

جــرس: آیت الله سید علی محمد دستغیب با انتقاد مجدد از ادامه حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، گفت: گناهى از آنها سر نزده که مستوجب این حصر طولانى مدت باشند؛ نه توهینى به کسى کرده ‏اند و نه از مسیر صدق و صفا قدمى بیرون نهاده ‏اند.

 

به گزارش حدیث سرو، این مرجع تقلید در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم که در مسجد قبا برگزار شد، با اشاره به اینکه پیامبر گرامى اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام همه افتخار و عزّتشان در بندگى درگاه الهى، تصریح کرد: رحمت واسعه پیامبر و ائمه اطهار حتی شامل حال مخالفین هم می شد، در زمان مولا على‏ علیه السلام، عدالت و امنیت سایه گستر شده بود و همگان مطمئن بودند که مولا به احدى ظلم نمى‏ کند و حتى حاضر نیست دانه‏ ى کاهى را به ستم، از دهان مورچه‏ اى بستاند. جنگ‏هایى هم که اتفاق افتاد، همه به خاطر اصرار حضرت بر اجراى کامل عدالت و پرهیز از سیاست بازى و هم دست شدن با متنفّذین و بزرگان فاسد آن زمان بود.


این مرجع تقلید حامی جنبش سبز، همچنین با دعا برای رفع حصر آقایان موسوی و کروبی و تاکید بر بی گناهی ایشان، از برخی مسئولین شیراز به خاطر صدور احکام خلاف شرع و قانون برای چندین نفر از طلاب خویش انتقاد کرد و گفت: به چه جهت به این مسجد حمله کردید و آمدید تا به هر قیمت شده هر چند با کشتن اصحاب مسجد، اینجا را تصرف کنید و وقتى هم که نتوانستید، رفتید و مدافعان مسجد را گرفتید و بردید و محاکمه کردید که دیگر به این مسجد نیایند و از پیش حکمشان را آماده کردید! ما می ‏گوییم این کارها مطابق اسلام نیست. این دوستان ما محارب نیستند، آنها دوستدار اسلام و قانون اساسى هستند، اگر کسى محارب باشد، کسانى هستند که به مسجد حمله کردند، نه کسانى که از آن دفاع کردند. در سپاه و بسیج آدم‏هاى خوب زیادند اما انگار بعضى از آنها حواسّشان نیست. امیدواریم حواسّشان جمع باشد.


مشروح اظهارات آیت الله دستغیب در سی امین جلسه تفسیر هفتگی قرآن را که به تفسیر آیات نودویکم تا نودوسوم سوره نمل اختصاص داشت، به شرح زیر است:


جلسه ۳۰
إنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ«۹۱» وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرینَ«۹۲» وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ«۹۳» : من فرمان یافته ‏ام پروردگار این شهر را که آن را حرمت بخشیده، بپرستم و همه چیز از آن او است و فرمان یافته‏ام که از مسلمانان باشم. و این قرآن را بخوانم. هر کس هدایت یافت، به سوى خویش هدایت یافته و هر که گمراه گشت، بگو: من فقط هشدار دهنده ‏ام.بگو: ستایش مخصوص خداست به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آنها را خواهید شناخت و پروردگارت از آنچه مى‏ کنید غافل نیست.


حرم امن الهى‏
إنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها؛ خداى تعالى از قول پیامبر گرامى خویش مى ‏فرماید که من دستور دارم پروردگار این شهر را بپرستم. شهرى که خداوند آن را حرم خویش برگزیده و احکام خاصّى را بر آن بار کرده است. از جمله احکام این حرم و این شهر آن است که مشرکین حقّ ورود در آن را ندارند. همچنین صید حیوانات و چیدن و بریدن گیاهان در آن ممنوع است. علاوه بر این هر کس وارد مسجد الحرام شود در امان است، حتى اگر ظالم و خیانتکار باشد و تا وقتى که پناهنده بیت اللَّه است، هیچ کس حقّ آزار و اذیت او را ندارد و نمى ‏تواند به زور از آنجا بیرونش برد.


بندگى خدا
رسول مکرّم اسلام ‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: «من ربّ این شهر را مى‏پرستم». رب یعنى پرورش دهنده و تدبیر کننده. پرستش و بندگى؛ یعنى سرسپردگى کامل به معبود و مولا و خود را ندیدن؛«لایَملِکُ لِنَفسِهِ نَفعاً و لا ضَرّاً و لا مَوتاً و لا حیاتاً و لا نُشوراً. (بحار، ج‏۸۴، ص‏۲۷۷) پیامبر گرامى اسلام و ائمه اطهارعلیهم السلام جملگى بندگان درگاه الهى بودند و همه افتخار و عزّتشان در همین بندگى بود. هر عالم ربّانى و هر مومن موحّدى نیز جز بندگى خداوند سرمایه ‏ى دیگرى ندارد.


آثار حرم پروردگار
وقتى پیامبر اکرم، «پروردگار این شهر» را معبود خود معرفى مى‏کند، به معناى آن است که باید آثار این شهر، که خداوند آن را حرم خود نامیده و حرمتش بخشیده، در ایشان باشد و از جمله آثار این شهر، امنیت آن براى جمیع موجودات است؛ لذا باید همه موجودات، مخصوصاً مؤمنین، در زیر سایه‏ى امنیت حضرتش قرار گیرند و از این قرار گرفتن، احساس آرامش و خرسندى کنند. از همین روى بود که حتى منافقین، تحت رحمت واسعه‏ى حضرت ختمى مرتب بودند.


این قاعده درباره تمامى امامان معصوم نیز جارى بود، چه آن زمان که قدرت ظاهرى در دستشان بود و چه آن زمان که نبود. لذا در زمان مولا على‏ علیه السلام، عدالت و امنیت سایه گستر شده بود و همگان مطمئن بودند که مولا به احدى ظلم نمى‏کند و حتى حاضر نیست دانه‏ى کاهى را به ستم، از دهان مورچه‏ اى بستاند. جنگ‏هایى هم که اتفاق افتاد، همه به خاطر اصرار حضرت بر اجراى کامل عدالت و پرهیز از سیاست بازى و هم دست شدن با متنفّذین و بزرگان فاسد آن زمان بود.


هر کسى که خود را مؤمن و دوستدار پیامبر اکرم و اهل بیت او مى‏ داند نیز باید این گونه باشد و خانواده و اطرافیانش از او در امان باشند و از وجودش احساس امنیت کنند. فرقى نمى‏ کند که یک شخص ساده باشد یا رئیس یا فرماندار یا استاندار یا حاکم کشور؛ باید مردمى که تحت سرپرستى او قرار دارند مطمئن باشند که از هر ظلمى در امانند و حقوقشان پاس داشته مى‏شود. با وجود چنین حکّامى، جامعه، مدینه فاضله و بهشت دنیوى پروردگار خواهد شد و همان مى‏ شود که وعده‏ ى تحقق آن پس از ظهور حضرت قائم داده شده است.


امر در اینجا به دو معناست. اول: به معناى فرمانى از سوى پروردگار حکیم، همان پروردگارى که اطاعت او بر همگان واجب است. دوم: امر به معناى دستور فطرت و قلب، که در ضمیر همه‏ ى افراد بشر وجود دارد و البته ظهور آن در مؤمنین خالص، بیشتر است، همه‏ ى انسان‏هاى صادق، على الخصوص جوانانى که هنوز خود را آلوده‏ى گناهان بزرگ نکرده‏اند، در مقابل این امر تسلیمند، حتى اگر یهودى و نصرانى و بودا باشند. به همین جهت معمولاً وقتى حق را مى‏شنوند، مى ‏پذیرند و تابع آن مى‏ شوند. بنابراین «رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ» به معناى پروردگار قلب‏هاى مردمان است، به ویژه قلب مقدس معصومین و قلوب پاک اولیاى خدا و مؤمنین خالص.


مقام تسلیم‏
وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ؛ «مسلم» یعنى تسلیم محض فرامین پروردگار بود. خداى تعالى اراده فرمود انسان را خلیفه خویش در زمین گرداند لذا او را صاحب اسما و صفات خویش گرداند و در وجود همه‏ى انسان‏ها، از اولین روز نطفگى، خمیرمایه ‏ى اسما و صفات خود را قرار داد.خلیفه خدا شدن منوط به بندگى کامل او است و بندگى یعنى تسلیم شدن در مقابل او. در آخرین آیه از این سوره خداوند مى‏ فرماید:«وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ.»
بندگى خدا این است که همواره به یاد داشته باشیم که او هرگز از ما غافل نیست پس هر گاه گناهى خواست از ما سر بزند یا واجبى فوت شود، باید به یاد خود آوریم که «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ». مراقبه یعنى همین.
حضرت آیت اللَّه العظمى نجابت‏ رحمه الله از علّامه طباطبایى‏ رحمه الله پرسیدند: چه بهره ‏اى از محضر آیت اللَّه قاضى ‏رحمه الله بردید؟ گفت: من چیزى ندارم به جز یک مراقبه.
مراقبه، مکمّل بندگى است و این دو، انسان را به معناى واقعى تسلیم پروردگار مى‏کند و چون تسلیم حاصل شود، غیر خدا مندک مى ‏شود و این حقیقت در جان آدمى قرار مى ‏گیرد که:
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى‏
نبرّد رگى تا نخواهد خدا
به روشنى مى‏ فهمد که تمام اجزاى عالم، حتى سلول‏هاى بدنش، لشکریان خدایند و هر کجا او فرمان دهد، له یا علیه وى صف مى‏کشند. چنین کسى آیا دیگر تکبّرى در مقابل خداى تعالى خواهد داشت؟ آیا هرگز خطورى از «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» در ذهنش خواهد گذشت؟


چه بسیار پادشاهان تاج دارى که آمدند و رفتند و بى آنکه از پیشینیان خود عبرت گیرند، خویش را خدا و سایه‏ ى خدا پنداشتند! فرعون سال‏ها ادعاى خدایى کرد و در آخر وقتى با سپاهیانش به نیل رسید و آب‏ها را کنار دید، با غرور وارد رود شد، اما چون مقدارى پیش رفت، ناگهان دید که آب از همه طرف به سویش هجمه کرد و تا آخرین نفر از سپاهیانش را در کام خود فرو برد و اینجا فهمید که هیچ کاره است و عمرى لاف گزاف مى ‏زد لذا در آن لحظه گفت: ایمان آوردم و ادعاى تسلیم شدن کرد؛
«قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إلهَ إلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ»
«گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایى جز همان که بنى‏ اسرائیل به او ایمان دارند، وجود ندارد و من از تسلیم شدگان هستم».
اما این ایمان و تسلیم سودى به حالش نداشت و مى‏بایست از اول مى‏ فهمید که هیچ است و سر تسلیم در مقابل حضرت ربّ العزّة فرود مى‏آورد، لذا به او گفتند:
«آْلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ»
«الآن؟! در حالى که پیش از این گردنکشى کردى و از بدکاران بودى!»
من و تو هم همین گونه ‏ایم! مگر آنکه از ناحیه ‏ى او فهمى عنایت شود تا دست از تکبر و سرکشى برداریم و در پیشگاه او تسلیم و در برابر مؤمنین، متواضع گردیم.


دار اختیار
وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ…؛ پیامبر اسلام، آیات الهی را بر مردم تلاوت مى‏ کند، هر کس آنها را بپذیرد و ایمان بیاورد، هدایت یافته و از ثمرات هدایتش بهره ‏مند مى‏شود و هر کس روى گرداند، خود به تیره بختى و سیه روزى گرفتار مى ‏شود. بناى خداوند هرگز بر این نیست که احدى را به زور و اکراه در رحمت خویش در آورد و به بهشت داخل کند؛
«أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» (یونس/۹۹)
«آیا تو مى ‏خواهى مردم را وادار کنى که ایمان آورند؟»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ خداى تعالى صاحب همه نعمت‏ها است و اسباب راحتى دنیا و آخرت را براى ما فراهم آورده است، پس او شایسته ‏ى ستایش است.


آیات باهره‏ ى پروردگار
سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها؛ آیه ‏هاى وحدانیت او سراسر عالم وجود را فرا گرفته، اما پرده ‏هاى غفلت انسان مانع دیدن آنهاست با این حال او در مواقع خاص، به زیبایى تمام آیات خویش را نشان مى‏ دهد و انسان را متوجه آنها مى‏ کند.
از جمله آیات باهره‏ ى پروردگار، وجود مقدس حضرات معصومینند که خداى تعالى، هم در قرآن کریم آنها را با زبان کنایه و اشاره معرفى فرموده و هم با براهین محکم و فضائل بى‏ شمار، حقّانیتشان را به اثبات رسانیده است. اما چه سود که برخى عادت به ندیدن آیات الهی کرده ‏اند و چشم خود را به روى محبت‏هاى بزرگ او بسته ‏اند!
از خداى تعالى مى ‏خواهیم که به حقّ فاطمه زهرا رحمى در دل مسؤولین اندازد و اسباب آزادى سیّد بزرگوار، میرحسین موسوى و همسر ایشان و آقاى کروبى و همچنین همه زندانیان سیاسى را فراهم آورد.


به نظر ما گناهى از آنها سر نزده که مستوجب این حصر طولانى مدت باشند؛ نه توهینى به کسى کرده ‏اند و نه از مسیر صدق و صفا قدمى بیرون نهاده ‏اند و نه هرگز مرتکب عملى شده‏اند که مصداق عنوان محارب یا مفسد فى الأرض باشند.


به آقایانى هم که در شیراز هستند عرض مى‏ کنیم که این احکام تبعید و زندان که براى طلبه‏ هاى ما صادر کرده ‏اید به هیچ وجه صحیح نیست. شما خوب مى ‏دانید که چه کسانى به این مسجد حمله کردند و بنا داشتند تا بیست نفر را هم بکشند. آن شیخ آمد و گفت: ما آمده ‏ایم که بمانیم و هر کس در اینجا هست بیرون کنیم. هدف ما تنها نصیحت کردن است. ما مى‏ گوییم: بعضى از کارهاى شما خلاف شرع است. این درست نیست که طلبه ‏هاى ما را چند تا چند تا احضار کنید و از آنها تعهد بگیرید که دیگر به این مسجد نیایند و با بنده رابطه‏ اى نداشته باشند. یا دوستان ما را از مساجد و مدارس و دانشگاه‏ها اخراج کنند، آن هم به گناه اینکه به این مسجد مى‏ آیند!


حرف ما این نیست که چه کسى چه مقام و منصبى داشته باشد. ما مى‏ گوییم در هر پستى هستید به حساب قرآن و سنت عمل کنید و به مراجع متقى و عادل رجوع نمایید و از آنها مشورت بخواهید.


ما ضدّ انقلاب اسلامى نیستیم، ضدّ انقلابى هستیم که اسلامى نیست و بر اساس هواى دیگران است. بنده و دوستانمان، طرفدار جمهورى اسلامى هستیم اما جمهورى‏ که واقعاً اسلامى باشد.
به چه جهت به این مسجد حمله کردید و آمدید تا به هر قیمت شده هر چند با کشتن اصحاب مسجد، اینجا را تصرف کنید و وقتى هم که نتوانستید، رفتید و مدافعان مسجد را گرفتید و بردید و محاکمه کردید که دیگر به این مسجد نیایند و از پیش حکمشان را آماده کردید!


ما مى‏ گوییم این کارها مطابق اسلام نیست. این دوستان ما محارب نیستند، آنها دوستدار اسلام و قانون اساسى هستند، اگر کسى محارب باشد، کسانى هستند که به مسجد حمله کردند، نه کسانى که از آن دفاع کردند. در سپاه و بسیج آدم‏هاى خوب زیادند اما انگار بعضى از آنها حواسّشان نیست. امیدواریم حواسّشان جمع باشد.


طلّاب ما مشغول درس‏هاى خود هستند. این دیگر چه حرکتى است که مرتب مى ‏نشینید و مى ‏گویید: شما نباید با فلانى باشید. البته براى بنده مهم نیست که کسى اطرافم باشد یا نباشد. از برکت امام زمان‏ علیه السلام اگر همه دوستان هم بروند و به بنده ناسزا بگویند، برایم فرقى ندارد. بنده نه مریدپرست هستم، نه مقلدپرست و نه مسجدپرست. سعى ما این است که تنها خداپرست باشیم و دوستدار ائمه اطهارعلیهم السلام.


دوست داشتن غیر خدا، هر چه باشد تخیّل و واهمه است و کسى که چنین باشد، پس از مرگ خدا را ندارد و غیر خدا به کارش نمى‏ آید لذا دست خالى مى ‏ماند و به رو در آتش فرو مى‏ افتد؛ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ.


بنابراین فکر نکنید اگر ده یا بیست نفر را بردید یا مسجد را خلوت کردید براى ما اهمّیتى دارد. اگر دو نفر هم باشند ما به تکلیفى که داریم عمل مى‏کنیم. دوستان عزیز ما، هم خدا را قبول دارند و هم اهل بیت را و هم دین خدا را. سعى مى ‏کنند سخن زشت نگویند و اگر لازم باشد به درستى و از روى دلیل صحبت مى‏ کنند. هرگز با حمله ‏ى بیگانگان به کشور موافق نیستند و اگر چنین شود خوشحال نمى‏ شوند و به هیچ وجه به دشمنان وطن خود کمک نمى‏ کنند و هرگز با کسانى که وضع و حالشان مجهول است، علیه جمهورى اسلامى همدست نمى‏ شوند.


طلبه ‏هاى ما مسجد را از آنان حفظ کردند و از خود دفاع کردند. اینها متجاوز نبودند، مدافع بودند لذا نباید با آنها چنین کرد. بعضى از آنها فرزند شهیدند، بعضى جانبازند. ایا واقعاً این کارى که مى‏ کنند صحیح است؟ آیا سواى آخرت، هیچ جزایى در این دنیا وجود ندارد و همه چیز همین طور تمام مى ‏شود؟


هر طور میل شماست؛ فعلاً سوار بر مرکب هستید و ما پیاده‏ایم، هر کارى که مى‏ خواهید بکنید اما بدانید که خداى تعالى «إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» است.
 

ژیلا کرم زاده: زندان را با افتخار تحمل می کنم

Posted: 02 Jul 2012 03:26 AM PDT

جــرس: خانواده زندانی سیاسی ژیلا کرم زاده مکوندی می گویند این حامی مادران عزادار با افتخار، محکومیت زندان خود را سپری می کند.


ژیلا کرم زاده مکوندی، هنرمند، شاعر و حامی مادران عزادار۱۹ بهمن ۸۸ در منزل خود بازداشت و پس از ۳۴ روز با کفالت ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، خانم کرم زاده مکوندی را به ۴ سال حبس تعزیری محکوم کرد؛ حکمی که در دادگاه تجدید نظر به دو سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی که تا ۵ سال قابل اجراست تبدیل شده است.وی در حال حاضر در زندان اوین در حال سپری کردن محکومیت خود است.


به گزارش روزآنلاین، سارا کرم زاده مکوندی، خواهر این زندانی سیاسی، می گوید: خواهر من تنها به دلیل همدردی با مادرانی که فرزندانشان کشته شده اند در زندان است؛ او هیچ جرمی مرتکب نشده.


او می افزاید: ژیلا در بند زنان زندان اوین در کنار زندانیان سیاسی زن است و می گوید “من افتخار می کنم لیاقت این را دارم که در کنار این دوستان باشم و خوشحال ام که در کنار آنها هستم”.


او که روز گذشته با خواهرش در زندان اوین ملاقات کرده، وضعیت روحی و جسمی او را خوب توصیف می کند و می گوید: ژیلا همیشه می گوید من ناراحت نیستم از اینکه زندان هستم و با افتخار دوسال حکم ام را می کشم. او روحیه خیلی خوبی دارد و در زندان هم به فکر مادرانی است که فرزندان و عزیزانشان را از دست داده اند.


از خانم کرم زاده می پرسم: خواهرتان از زمان بازداشت به مرخصی نیامده آیا در این زمینه درخواستی کرده اید؟ می گوید: بله خود ژیلا درخواست داده اما تاکنون جوابی نداده اند. او می افزاید: باید از ژیلا تقدیر کنند نه اینکه او را به زندان ببرند.


ژیلا کرم زاده مکوندی، پیش از بازداشت در مصاحبه ای درباره اتهاماتی که مبنای صدور حکم زندان برای او و دیگر حامیان مادران عزادار شده گفته بود: یکی از اتهامات، تشکیل “مادران عزادار” است؛ می گفتند شما این گروه را تشکیل دادید. گفتیم که چنین چیزی صحت ندارد چون مادران عزادار اصلا گروه یا تشکیلاتی نیستند که رهبر یا لیدری داشته باشند، یک عده مادران داغداری هستند که به صورت خودجوش به پارک لاله آمدند.


او همچنین گفته بود: اتهام دیگر تبانی و تجمع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام است. غیر از این در سالروز تولد اشکان سهرابی در بهشت زهرا و بر مزار اشکان، من قطعه شعری در همدردی با مادر اشکان سروده بودم و خواندم که این را نیز یکی از اتهامات من عنوان کرده اند؛ حتی قاضی مقیسه در دادگاه به من گفت آن موقع که شعر را خواندی و برایت کف زدند فکر کردی اینجا هم برایت کف می زنند؟


او افزوده بود: تنها جرم ما همدردی با مادرانی است که عزیزی از دست داده اند و داغدارند؛ اینکه صدای مادران را به همه رساندیم و انعکاس دادیم وگرنه کار دیگری نکرده ایم. تنها جرم ما سر زدن به خانواده ها و همدردی با آنهاست؛ گویا این مسائل در مملکت ما جرم است.


خانم مکوندی پس از آزادی از زندان و صدور حکم دادگاه بدوی اش نیز گفته بود: من وقتی به حکم نگاه می کنم و بخشی از آن را می خوانم و می بینم که جمع شدن مادران، برافروختن شمع و راهپیمایی سکوت در پارک را به عنوان جرم نوشته اند نمیدانم باید به جهالت آقای مقیسه بخندم یا گریه کنم. از نظر او افروختن و روشن کردن شمع جرم است. در دادگاه به من گفت چرا به ارتباط با مادران عزادار ادامه دادی؟ گفتم مادران خواسته هایی دارند از جمله اینکه کسی نباید به خاطر فکر و اندیشه اش زندانی شود. برگشت به منشی اش گفت بنویس این حقوق بشری است. ماندم چه باید بگویم.


او این برخوردها را در راستای انتقام از مادران عزادار ارزیابی کرده و در پاسخ به این سئوال که دلیل حساسیت حکومت به فعالیت مادران عزادار و برخوردهای امنیتی و قضایی با مادران چیست، گفته بود: وقتی انسجام و همدلی مادران را دیدند گویی ترسیدند. چیزی که مادران را به هم نزدیک میکند خواسته های مشترک آنهاست مادرانی که از اقشار مختلف جامعه، از ساده ترین زنان خانه دار گرفته تا زنانی با تحصیلاتی بالا یا هنرمند و… محکم در کنار هم و برای خواسته های مشترکشان ایستاده اند. ما یک قدم هم از این خواسته ها عقب نشینی نمی کنیم. خواسته های ما، خواسته های عموم مردم است؛ آزادی زندانیان سیاسی، محاکمه آمران و عاملان اعدام ها، کشتارها و لغو مجازات اعدام و… این به هیچ عنوان جرم نیست. این کاری است که حکومت باید انجام میداد و باید انجام بدهد اما نمی کند و ما جور آنها را می کشیم و ادامه خواهیم داد.


مادران عزادار که به مادران پارک لاله تغییر نام داده اند، مادران جانباختگان سی و یک سال گذشته هستند که اعلام کرده اند از خون فرزندان شان نخواهند گذشت و خواهان محاکمه آمران و عاملان اعدام های فردی و دسته جمعی، کشتارهای قومی و دینی، زندان، شکنجه، تجاوز، ترور، شبیخون به منازل، به خاک و خون کشیدن خوابگاه ها و… از دهه شصت تا کنون هستند.


مادران پارک لاله همچنین خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند و اعدام را قتلی سازمان یافته می دانند و مخالف هرگونه قتل با هر شکل و هر نامی از جمله سنگسار و قصاص و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند.


طی سه سال گذشته مادران عزادار و حامیان آنها بارها به وزارت اطلاعات احضار و یا بازداشت شده اند. لیلا سیف الهی، نادر احسنی، الهام احسنی و فاطمه رستگاری نسب، از حامیان مادران عزادار هستند که بازداشت و به محکومیت های حبس محکوم شده اند. آنها با قرار وثیقه یا کفالت آزاد هستند.


اکرم نقابی، مادر سعید زینالی و ژیلا ترمسی، مادر حسام ترمسی دو تن دیگر از حامیان مادران عزادار هستند که طی سه سال گذشته بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده اند.


سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم های مادرش ربوده شد و از آن تاریخ تاکنون هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست. مادر او به روز گفته بود: نه به ما می گویند سعید زنده است و نه می گویند مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم.


حسام ترمسی نیز از بازداشت شدگان بعد از انتخابات مخدوش سال ۸۸ است که بعد از آزادی از زندان، به دلیل وضعیت وخیم جسمانی، بیماری کلیه و کبد و افسردگی شدید در بیمارستان بستری شد.


حکیمه شکری و ندا مستیقمی دو حامی مادران عزادار نیز به اتفاق پدر رامین رمضانی، در ۱۴ آذر ماه سال ۸۹ در بهشت زهرا بازداشت و سپس با قرار وثیقه آزاد شدند. پدر رامین رمضانی به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
 

گزارش آخرین وضعیت احمد قابل پس از عمل جراحی

Posted: 02 Jul 2012 03:26 AM PDT

جــرس: احمد قابل، پژوهشگر نواندیش دینی و از منتقدان رهبری که بعد از عمل دشوار جراحی مغز دوران نقاهت را در مشهد سپری می کرد، در پی وخیم شدن وضعیت جسمانی اش، صبح روز پنجشنبه هفته گذشته در بخش ویژه بیمارستان سینا بستری شد و توسط تیم پزشکی تحت نظر قرار گرفت.

 

این شاگرد برجسته مرحوم آیت الله منتظری، طی سالهای اخیر بارها به دلیل انتقادات خود به حاکمیت و رهبر جمهوری اسلامی، مورد بازداشت و تهدید قرار گرفت. او در یکی از آخرین بازداشت هایش دچار بیماری و مشکلات مغزی حاد شده است و پزشکان از وجود تومور در مغز وی خبر داده اند.


وبسایت کلمه درباره آخرین وضعیت احمد قابل با برادر او، هادی قابل که خود فعال برجسته سیاسی است گفت و گویی انجام داده و آقای قابل درباره آخرین وضعیت برادرش گفته است، روز یکشنبه عمل جراحی روی کمرشان داشتند. ترکشی روی کمر بود که مانع از ام آر آی بود. این ترکش را خارج کردند که بتوانند ام آر آی بگیرند.


اشاره هادی قابل به ترکشی است که از زمان جنگ در بدن برادرش باقی مانده بود و در سالیان گذشته امکان بیرون آوردن آن وجود نداشت اما اکنون به خاطر ضرورت گرفتن ام آر آی، پزشکان مجبور به جراحی و خارج کردن آن شده اند.


وی در ادامه می افزاید: بعد از ظهر یکشنبه هم یک ام آر ای از مغز ایشان گرفتند که بتوانند دقیقا تشخیص دهند که الان چه کار باید بکنند و چه نیازی است. در واقع برای اینکه تشخیص بدهند که آن چیزی که الان در مغز وجود دارد چیست؛ رشد تومور است یا آن سلول های مرده ای که بر اثر پرتو درمانی از بین رفته و آنها در مغز جمع شده اند. چیزی که پزشکان به ما گفته اند این است.


به گفته ی هادی قابل، وی امروز هم باید ام آر آی انجام دهد و ظاهرا روز سه شنبه هم پزشکان تشخیص نهایی شان را اعلام خواهند کرد که بعد بدانند چه کار باید بکنند، یعنی برای ایشان چه درمانی و یا معالجه ای را تجویز کنند.


برادر این پژوهشگر دینی می گوید: ما فعلا منتظر هستیم که آزمایشها و عکسها و سی تی ها و ام آر آی را تهیه کنند که بعد از آن پزشک ایشان بتواند تشخیص دهد که در مورد ایشان چه تصمیمی را بگیرند. تا آخر هفته ان شاء الله مشخص می شود که آیا عمل مجدد لازم است یا درمان دیگری باید صورت بگیرد.


این محقق نواندیش دینی، آذر ماه ٨٨ در حالی که که بعد از فوت آیت الله منتظری برای مراسم تشییع او از مشهد به قم سفر می‌کرد، بازداشت شد.


اولین جلسه دادگاه وی، در حالی که او را با پابند و دستبند به جلسه دادگاه آورده بودند، در اردیبهشت ٨٩ برگزار شد و پس از تحمل حدود ١٧٠ روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شد.


این منتقد رهبری، بار دیگر در شهریور ٨٩ و در پی افشای اعدام های خودسرانه، دسته جمعی و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد، بازداشت شد.


از موارد اتهامی احمد قابل، می توان به سخنرانی های وی در مشهد، نجف آباد و فریمان و همچنین مصاحبه های وی با رسانه های خبری و انتقاد از سیاست های نظام اشاره کرد.


هادی قابل با اشاره به اینکه برادرش در گذشته مشکل خاصی نداشته است تصریح می کند: سال گذشته یعنی در واقع حوالی بعد از ایام عید و در تابستان سال گذشته بود که در یکی از ملاقات ها وقتی ما رفتیم زندان، مشاهده کردیم که وضعیت ایشان وضعیت خوبی نیست و حالت نیمه فلج دارد و زیر بغلش را گرفته و آورده اند برای ملاقات. ملاقات حضوری بود و همراهانی که ایشان را آوردند من را کشیدند کنار و توضیح دادند که ایشان ده پانزده روز است که در زندان وضعیت نابسامانی دارد و تعادل ندارد و چند بار زمین خورده و از تخت افتاده و قادر نیست که حتی لباسش را تنش کند. به من اخطار دادند که ایشان در حمام و دستشویی هم زمین خورده اند و این عدم تعادل نشانگر این است که مریضی شان حاد است. که خب ما بعدش اقدام کردیم و با پیگیری ایشان را از زندان منتقل کردیم بیمارستان.


به گفته ی وی، در اولین سی تی اسکنی که گرفتند تشخیص تومور مغزی دادند و اعلام کردند که این تومور را که خیلی هم رشد کرده و به سمت چپ ایشان آسیب رسانده باید سریع تر عمل شود.


قابل ادامه می دهد: تقریبا به فاصله ۴۸ ساعت از زندان آمد و عمل انجام شد. که گرچه آن عمل موفقیت آمیز بود اما متاسفانه خاصیت تومور مغزی این است که دوباره رشد می کند و طبیعتا اثراتش مخصوصا اگر از نوع بدخیم باشد که همینطور بود دوباره بروز می کند. ایشان بعد از بهبودی و در ایام نوروز امسال خیلی خوب بود و روی پای خودش و با عصا راه می رفت و همه کارهایش را انجام می داد و مشکلی نداشت. ولی یک مرتبه زمین خورد و بعد از آن پسرفتی داشت تا الان که قادر به حرکت نیست و نمی تواند کارهایش را خودش انجام دهد. وضعیتش آنقدر بحرانی شد که ما پس از مشورت با پزشکان تهران، ناگزیر شدیم که به تهران منتقلشان کنیم. امیدوار هستیم که ان شاء الله درمان های بعدی که صورت می گیرد موثر بیفتد.
 

سخنان جدید صدیقی و مصباح یزدی درباره رهبری

Posted: 02 Jul 2012 03:10 AM PDT

جــرس: در ادامه تقدس سازی های مفرط وابستگان رهبری برای وی، دو روحانی شاخص جریان حاکم بار دیگر تلاش کردند درباره رهبری از ارتباطات ماورایی و خارق العاده سخن به میان آورند.


صدیقی امام جمعه موقت تهران با این ادعا که آیت الله خامنه ای بارها خدمت امام زمان رسیده است به نقل از یکی از روحانیون گفت: "آقای خامنه‌ای گوهر پاکی است… به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته». سال بعد ایشان گفت: «طوبی للخامنه‌ای! طوبی له. وجود مبارک امام زمان ـ‌ارواحنا فداه‌ـ در عرفات با اسم ایشان را دعا می‌کرد."


وی مدعی می شود که "در مدرسه حجتیه که آقا هم در آنجا حجره داشتند، در همان ایام به آقا گفته بودند که شما در آینده رئیس این مملکتید!"


صدیقی که با مجله پاسدار اسلام گفت و گو می کرد به نقل از فردی به نام سلیمی ادامه داد: "من سی سال همسایه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بودم و اُشْهِدُ بِالله، من آقای خامنه‌ای را از دوره‌های جوانی‌اش تا الان نسبت به نسوان معصوم می‌دانم."


به گزارش کلمه، این اولین بار نیست که تلاش می شود برای آیت الله خامنه ای داستان های شگفت آور ذکر شود. سال گذشته هم سعیدی امام جمعه قم در یک سخنرانی و به نقل از خواهر رهبری گفته بود که وی هنگام تولد وقتی می‌خواست از بدن مادر خارج شود «یا علی» گفته و قابله هم در پاسخ گفته است: علی نگه‌دارت!


این ادعا با انتقاد برخی از علما رو به رو شد، به طوری که آیت الله امینی در پاسخ به پرسش تعدادی از شاگردانش گفته بود: این مطالب را به نفع رهبری و در جهت تقویت آن نمی دانم، بلکه این قبیل مطالب، به زیان رهبری است؛ گرچه به عنوان ارادت به ایشان مطرح شود. ضمناً با این مطالب، زمینه سوء استفاده دشمنان نظام اسلامی هم فراهم می شود و ای کاش این مطلب نقل نشده بود.


موج زیاده گویی در خصوص ویژگی های آقای خامنه ای اولین بار توسط مصباح یزدی و شاگردانش مطرح شد که تلاش می کردند مقام ولایت فقیه را تا سطح ائمه و پیامبر و ارتباط خاص با امام زمان بالا ببرند.


یکی از نزدیکان به جبهه پایداری سال گذشته از «سیم ارتباطی» رهبری و امام زمان سخن گفت و مدعی شد که در جریان هجدهم تیر ۷۸ و رویدادهای پس از انتخابات ۸۸ "اتصال به امام زمان و سیمی که از مقام معظم رهبری به ایشان وصل شد آن‌چنان بر جامعه تاثیر گذاشت که آرامش را به دل مومنان بازگرداند و رعب و وحشت را در دل فتنه‌گران انداخت و آتش را خاموش کرد."


غالبا آیت الله خامنه ای نسبت به این گونه مبالغه گویی ها اظهار نظری نکرده است، و تنها در یک مورد گزارش شده که وقتی نماینده ای از رهبری تمجید کرده بود، وی در مقابل گفته بود: "این تعبیرات کمکی به پیشرفت کار نمی کند. این صحبت‌ها من را شرمنده می‌کند و هم به ضرر من است و هم به ضرر گوینده."


اما ظاهرا این سخنان مورد پذیرش حامیان رهبری نیست و مسابقه برای دادن صفات و ویژگی های خارق العاده به وی همچنان ادامه دارد. در یکی از آخرین نمونه ها هم دیروز مصباح یزدی در هتلی در مشهد که ظاهرا اردوی گروهی از طلاب حوزه‌ی علمیه قم در آن برگزار می شده، رهبری فعلی را "نمونه‌ای برجسته از ائمه‌ اطهار» دانسته که «مانند او در جهان وجود ندارد."


مصباح گفته است: "همانند مقام معظم رهبری به هیچ عنوان نمی‌توان بر روی زمین و آسمان‌ها پیدا کرد چرا که ایشان نمونه برجسته‌ای از ائمه اطهار و اجدادشان است."


وی همچنین اظهار داشته است: "این جامعه نیاز به رهبری و قشری دارد که دستورات خدا را درک کرده و در نهایت به جامعه انتقال دهد و باید ‌این افراد بتوانند کسانی را که در دام شبهه افتاده‌اند و یا در حال سقوط هستند، نجات دهند. البته خداوند حجت را بر ما تمام کرده و فقط این وظیفه بر عهده انبیاء الهی است که تنها کسی که می توان به آنها تشبیه کرد امام و رهبری است."