جنبش راه سبز - خبرنامه |
- علی مطهری: برخورد یک بام و دو هوا درست نیست
- سناریو ۳۴ ساله؛ چرخ تواب سازی همچنان می چرخد
- وزیر تعاون: دلواپس اشتغال، اخلاق و عزت ایرانی هستیم
- نامه دختر عبدالفتاح سلطانی به حسن روحانی: آقای رئیسجمهور به وعدههایتان متعهد باشید
- نامه ای که نه به «مقصد» رسید و نه به «مقصود»
- آیتالله صانعی: چگونه توقع دارید مردم قبول کنند که زندانیان را ضرب و شتم نکردهاید
- اعتراض علمالهدی به عدم فیلترینگ واتسآپ و فیسبوک
- هشدار موحدی کرمانی به وزارت ارشاد، علوم و رسانهها
- شکایت دکتر ابراهیم یزدی به ریاست جمهوری
- جزئیات افزایش بیسابقه جمعیت غیرفعال
علی مطهری: برخورد یک بام و دو هوا درست نیست Posted: 09 May 2014 08:26 AM PDT جرس: علی مطهری با اشاره به منتقدان فرهنگ در دوره فعالیت دولت یازدهم گفت که این منتقدان در دولت گذشته در مقابل هنجارشکنیها سکوت کرده بودند و امروز برخورد یک بام و دوهوا دارند.
این فعال فرهنگی و نماینده مجلس در گفتوگو با ایسنا، درباره اظهارنظرهای برخی از نمایندگان مجلس در بازدید از بیست و هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران گفت: من در روزی که کمیسیون فرهنگی از نمایشگاه بازدید کرد در سفر بودم و حرفهای آنها را نشنیدم؛ اما درباره وضعیت فرهنگی جدید باید بگویم بعضی از ناشرانی که حضورشان در نمایشگاه ممنوع بود امروز مجاز به شرکت در نمایشگاه شدهاند و این بسیار خوب است، چون برخی ناشرها در لیست سیاه بودند و اجازه شرکت در نمایشگاه را نداشتند، اما دلایل قانعکنندهای برای شرکت نکردن آنها وجود نداشت و بیشتر مساله بهانهجویی بود. این کار وزارت ارشاد کار خوبی بود که به این ناشرها اجازه شرکت در نمایشگاه کتاب را داد.
مطهری روز جمعه، 19 اردیبهشتماه، در بازدید از بیست و هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در مصلا همچنین اظهارنظرهای اخیر برخی از منتقدها به فرهنگ را سیاسی خواند و گفت: اظهارنظرها درباره فرهنگ سیاسی است و اگر واقعا وضعیت فرهنگی امروز را با دولت گذشته مقایسه کنیم میبینیم نه تنها وضعیت بدتر نشده بلکه در برخی موارد بهتر هم هست. اما در آن موقع منتقدان فرهنگی سکوت کرده بودند در حالی که آن زمان هنجارشکنیهای زیادی در مسائل فرهنگی میشد. خود شخص رییسجمهور اظهارنظرهای نگرانکنندهای داشت، اما آقایان آن روز ساکت بودند و امروز همه فرهنگ را بهانه کردهاند و دائما حمله میکنند.
او در ادامه درباره بخشهای مختلف فرهنگ گفت: اگر یکی یکی وضعیت بخشهای مختلف فرهنگ را مقایسه کنیم به وضعیت سینما، کتاب، هنرهای تجسمی، تئاتر و غیره و جشنوارههای فجر بنگریم فکر نمیکنم در هیچ بخش انحطاطی اتفاق افتاده باشد؛ حتی پیشرفتهایی هم حاصل شده است.
مطهری سپس درباره انتقادها به وضعیت حجاب گفت: حجاب و پوشش اسلامی هم همان است که بوده، اما الآن حساسیت زیادی نشان میدهند، ولی آن موقع همه سکوت میکردند. این به نظرم منطق دوگانهای است و برخورد یک بام و دو هوا درست نیست و باید انصاف داشته باشیم.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سناریو ۳۴ ساله؛ چرخ تواب سازی همچنان می چرخد Posted: 09 May 2014 06:22 AM PDT مهدی تاجیک جرس: شاید اثر پیوند خوردن دین و سیاست بود که حاکمان ایران را از فردای تاسیس جمهوری اسلامی به فکر انداخت تا مخالفان را نه فقط در رقابت سیاسی بلکه در میدان مذهب هم خلع سلاح کنند. پروژهای طولانی تحت نام «تواب سازی» از سالهای نخست پیروزی انقلاب برای تحقق همین هدف آغاز شد و این پروژه گرچه در دورههای مختلف کارگزاران و آمران متفاوتی داشته است اما همه در راستای یک هدف واحد حرکت کردهاند. هدف به انزوا کشاندن و بیاعتبار کردن مخالفان و بیاثر کردن اعتراضشان بوده است.
نخستین توبه در نخستین سالها
دهه تواب سازی
شمشیر به روی دگراندیشان
تکرار یک سناریو پس از پیروزی دولت اصلاح طلب محمد خاتمی در خرداد ماه سال ۱۳۷۶ بار دیگر هسته محافظه کار جمهوری اسلامی تلاشی تازه برای سرکوب دگراندیشان را سامان دید. آنها تواب سازی را در کنار قلع و قمع مخالفان پیش بردند تا به نتیجه مطلوب تری برسند. رقم خوردن قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷ نشانهای از جولان دوباره متفکران جریان تواب سازی بود. با این حال قدرت یافتن رسانهها در این دوران راه شکنجه گران برای اعتراف گیری را از گذشته دشوارتر کرد. این البته به معنی انصراف تواب سازان از ادامه پروژه خود نبود. برخورد با گروهی از وبلاگ نویسان در سال ۱۳۸۳ و تهیه اعترافهای تلویزیونی از آنها نشان داد که اعتراف گیران هنوز به این سناریوی تکراریشان دل خوشاند. پروژه مشابه بعدی در پرونده متهمان براندازی نرم در سال ۱۳۸۶ به اجرا درآمد و هاله اسفندیاری٬ رامین جهانبگلو و کیان تاجبخش با اعترافهای تلویزیونی نسبت به اعمال گذشته خود ابراز ندامت کردند. پروژهای که به ضد خود تبدیل شد اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ با سرکوب معترضان و تلاش برای به اعتراف کشاندن آنان همراه شد. دادگاههای نمایشی و دسته جمعی در تابستان سال ۸۸ حاوی صحنههایی از اعترافهای تلویزیونی برخی چهرههای ارشد اصلاح طلب بود که نسبت به رفتار گذشتهشان ابراز پشیمانی میکردند. مضمون غالب در این اعترافهای تلویزیونی انکار تقلب در انتخابات بود. مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ در نامهای به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران نوشت: «اعترافات و تواب سازیهای اخیر... قصد بردن آبرو از روحانیت دارد و میخواهد خطی سیاه بکشد بر پرونده هزار ساله آنها و رنج فراوانشان برای حفظ معارف اسلامی و فقه محمدی.» او در نامه خود گفته بود: «زندانیان را تحت فشار قرار میدهند که بگویند به ولایت فقیه آنهم از نوع مطلقهاش اعتقاد دارند حال آنکه مشخص نیست که این چه اعتقادی است که باید در گذر از زندان و تحمل فشار زندان انفرادی در مصائب دیگر بر زبان بیاید.» کروبی در انتهای این نامه پرسیده بود که «نمیدانم این چه ارادهای است که میخواهد با چنین اعمالی و برای دو روز حکومت دنیا، آبروی حکومت دینی و ولایت فقیه در این کشور را که امام بنیانگذار آن بود، بر باد دهد.» میرحسین موسوی نیز در دی ماه سال ۱۳۸۹ در گفتگویی با سایت کلمه به تلاشها برای تواب سازی در داخل و خارج زندان اشاره کرده و گفته بود: «گسترش فرهنگ اعتراف گیری و تواب سازی است که از درون زندانها به فضای سیاسی بیرون منتقل شده است. بر اساس این فرهنگ، شما اگر میخواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب شوید و یا در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از دست و زبان بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و بصیرت لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبزداشته باشید. آنها حتی از حوزهها و مراجع عظام نگذشتهاند و ما شاهد فشارها و جسارتها و اهانتهای گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. با این حال چرخ تواب سازی نه تنها متوقف نشد بلکه پس از حصر رهبران جنبش سبز برخی از چهرههای حکومتی به اندیشه اعتراف گیری از آنان افتادند. آرزوی تندروهای حکومت این است که با اعتراف گیری از رهبران جنبش سبز اعتبار از دست رفته را به نظام جمهوری اسلامی بازگردانند و قدرت خویش را به رخ مخالفان بکشانند. مقاومت موسوی و کروبی این آرزو را تا امروز ناکام گذاشته است. محافظه کاران حالا با بن بستی روبرو شدهاند که خود سنگهایش را یکی یکی روی هم گذاشتند. آنها خوش باور به تجربههای موفق در ایزوله کردن چهرههای مخالف و تحمیل شرایط سخت بر آنها و در نهایت اجرای پروژه اعتراف گیری به حصر رهبران جنبش سبز اقدام کردند ولی این بار سناریویشان ناکام ماند و حصر موسوی٬ رهنورد و کروبی به معضل و بحران استمراری برای حکومت تبدیل شده است.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وزیر تعاون: دلواپس اشتغال، اخلاق و عزت ایرانی هستیم Posted: 09 May 2014 05:53 AM PDT جامعه ما در ۸ سال گذشته رانتی شده است جرس: وزیرتعاون و کار و رفاه اجتماعی گفت: ما دلواپس عدالت اجتماعی هستیم ، دلواپس رانت ، فقر و بیکاری و آسیب های اجتماعی هستیم .
به گزارش روابط عمومی وزارت تعاون، علی ربیعی در کارگروه اشتغال و سرمایه گذاری آذربایجان شرقی با اظهار اینکه رهبری نظارت کامل دارند ، ملت دلواپس نیست ، ما دلواپس عدالت اجتماعی هستیم ، دلواپس رانت ، فقر و بیکاری و آسیب های اجتماعی هستیم، افزود: ما دلواپس اشتغال برای همه ایرانیان ، دلواپس اخلاق و ارزش های دینی ، خانواده وفرزندانمان و عزت ایرانی در خارج از کشور هستیم .در دولت تدبیر و امید عزت ، ناشی از ایستادگی ،مقاومت ورشد اقتصادی است.
وزیرتعاون، کارورفاه اجتماعی افزود: در زمان حاضر هر کاری که بخواهیم در خصوص اشتغال و بیکاری انجام دهیم، تبعاتی در جامعه خواهد داشت.
روز سه شنبه محمد جواد ظریف که برای پاسخگویی به نمایندگان مجلس در صحن علنی حاضر شده بود خطاب به سوال کنندگان گفت: در این شرایط ما میخواهیم به دنیا اعلام کنیم که ما ملت و دولتی صلحجو و خواهان صلح با جهان هستیم اما مطیع و مرعوب نیستیم و برای حراست از اصول و مبانی با توکل بر قدرت خدا و صلابت و منطق و بدون دلواپسی با جهان تعامل میکنیم.وی همچنین گفت: ما ملت دلاوریم نه دلواپس.
انتقاد از دولت پیشین نیز بخش دیگر از سخنان ربیعی در تبریز را تشکیل می داد. وی گفت: هیچ برنامه اقتصادی در جامعه بدون تبعات اجتماعی و سیاسی نیست و امروز اقتصاد به یکی از دغدغه های جامعه تبدیل شده است. متاسفانه جامعه ما جامعه ای تولید محور نبوده و در هشت سال گذشته به جامعه ای رانتی تبدیل شده است و برای آنکه اقتصاد را رونق بخشیده و بیکاری را کاهش دهیم باید به اقتصاد تولید محور روی بیاوریم.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نامه دختر عبدالفتاح سلطانی به حسن روحانی: آقای رئیسجمهور به وعدههایتان متعهد باشید Posted: 09 May 2014 05:53 AM PDT جرس: مائده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطانی وکیل حقوق بشری زندانی، در نامهای خطاب به حسن روحانی ریاست جمهوری ایران با شرح واقعهای که روز 28 فروردین در بند 350 رخ داده بود، گفته است که با توجه به اینکه ماموران حمله کننده به زندانیان این بند، از زیرمجموعه دولت یعنی وزارت اطلاعات بوده اند، و باوجود شکایتها و گزارشهای مکرر خانوادههای این زندانیان، تاکنون هیچ پیگیری از سوی دولت برای رسیدگی به این شکایات صورت نگرفته و علاوه برآن افرادی همچون مادر او به شیوههای مختلف از سوی ماموران این وزارتخانه تهدید شدهاند.
به گزارش مرکز حامیان حقوق بشر، متن کامل این نامه به شرح زیر است: جناب آقای روحانی ریاست محترم جمهوری ایران،
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نامه ای که نه به «مقصد» رسید و نه به «مقصود» Posted: 09 May 2014 05:02 AM PDT سی امین ویژه نامه جرس منتشر شد جرس- پرسشی که توان شنیدن جوابش را ندارند، چرا می پرسند؟ مکتوبی که جوابش را نمی توانند منتشر کنند، چرا می نویسند؟ نامه ای که به مقصد نمی رسد، به کدام مقصود خواهد رسید؟ سی امین پرونده ی جرس، به بهانه ی نامه ی حائری شیرازی به موضوع مقاومت رهبران جنبش سبز و خواسته های حکومت از آنان پرداخته است
تکرار ناامیدانه یک درخواست؛ حکومت در حسرت توبه / نیلوفر زارع
در جمهوری اسلامی تنها راه مواجهه با منتقد قانونی طلب توبه است / گفتگو با محسن کدیور
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟ / عبدالکریم سروش
او در نامهاش از رهبران جنبش سبز به عنوان «براداران ارجمند» یاد کرده و گرچه ۲ بار در متن آن کلمه «فتنه» در توصیف حوادث پس از انتخاب به کار رفته است اما این عبارت ارجاع مستقیم به موسوی و کروبی داده نشده است. نامه او بازتابهای متفاوتی در فضای سیاسی ایران به همراه داشته است. محافظه کاران از آن استقبال کرده و در رسانههایشان به آن پرداختند و منتقدان حکومت نیز این نامه را یکی از سلسله تلاشهای ناکام برای متقاعد کردن رهبران جنبش سبز به عقب نشینی دانستهاند. اگر نامه به دستم برسد میرحسین موسوی هفته گذشته پس از انتقال از مرکز قلب تهران به حصر خانگی در پیامی کوتاه برای پاسخ به نامه حائری شیرازی اعلام آمادگی کرد. در پیام او آمده بود «با توجه به آنکه در طول مدت حصر تلاش شده است هیچگونه نوشته یا پیام مکتوب و یا نامه و روزنامهای به دست ما نرسد، در صورتیکه نامه شما به دست بنده برسد، پاسخ به آن را مغتنم خواهم شمرد.» موسوی با این پیام بیش از هر چیز سطح محدودیتهای اعمال شده بر خود را فاش ساخته و عملا تاکید کرده که حقوق یک زندانی نیز دربارهاش اعمال نمیشود. او به دلیل فشارهای ناشی از حصر خانگی با مشکلات جدی قلبی روبروست ولی مقامهای امنیتی از ارایه امکانات مناسب پزشکی امتناع میکنند و هفته پیش نیز بدون اینکه پروسه درمان کامل شده باشد وی را از بیمارستان به حصر خانگی بازگرداندند. وضعیتی که نشان می دهد حکومت برای به عقب نشینی وادار کردن رهبران جنبش سبز چه تنگناهایی را برایشان تدارک دیده است. تفاوت فقط در لحن نامه حائری شیرازی فقط در لحن با سایر درخواستهای عفو و توبه متفاوت است ولی محتوای آن کاملا تکراری است و نظیر آن در این سالها بارها توسط مقامهای حکومت بیان شده است. او برای مثال در نامهاش از جنبش سبز به عنوان دسیسهای آمریکایی یاد کرده و بدون اشاره به خاستگاه اعتراضهای پس از انتخابات ۸۸ گفته که «آمریکا و اسرائیل در موضع ابطال انتخابات بودند همانگونه که در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت در موضع حفظ رژیم ستمشاهی بودند.» یکی از بندهای این نامه که به نظر انگیزه اصلی از نوشتن آن نیز بوده است به احساس خطر و نگرانی حکومت نسبت به زنده بودن جنبش سبز بازمی گردد. جایی که حائری شیرازی مینویسد: «با اصرار شما، فتنه انتخابات ۸۸ آتش زیر خاکستر خواهد ماند و نظام نسبت به آن نمیتواند بیتفاوت بماند. جمع شدن فتنه خاموش شدن مشعل است و خاموش شدن مشعل غیر از خاموشی شمعک است. پذیرش خطا از طرف شما، شمعک را خاموش خواهد کرد.» نگرانی از زنده بودن جنبش سبز و بیان آن از سوی مقامهای حکومت هم تازگی ندارد و نفس ادامه حصر رهبران جنبش سبز بیانگر عمق این نگرانی است. نکته جالب توجه درباره حائری شیرازی اما این است که وی پس از انتخابات سال ۸۸ لحن بسیار پرخاشجویانه تری را به کار میگرفت و هرگونه مذاکره با مخالفان را نیز نفی میکرد. برای مثال او روز ۱۸ بهمن سال ۱۳۸۸ در سخنانی با رد هر گونه گفتگوی سیاسی اظهار داشت: «مذاکره در این خصوص معنا ندارد، مانند اینکه ما در قضیه جزایر خلیج فارس مذاکره را بیمعنا میدانیم.» او همچنین در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ گفته بود: «مردم ما از سخنان و تاکیدات مقام معظم رهبری احساس صدق میکردند، اما از حرف سران فتنه احساس صدق نکرده و رهایشان کردند.» این سخنان جایگاه حائری شیرازی در تقسیم بندی سیاسی ایران را به خوبی بازگو میکند. او حتی جزء کسانی نیست که پس از انتخابات ۸۸ سکوت کردند تا سخنان کنونیاش معنایی متفاوت پیدا کند بلکه از جمله چهرههای فعال در حمله به جنبش سبز بوده و حالا با نامه اخیرش تنها لحن خود را کمی معتدل تر کرده است.
ناامیدی از توبه رهبران جنبش سبز و سایر معترضان انتخابات سال ۸۸ و عصبانیت ناشی از آن در لابلای سخنان مقامهای عالی نظام به خوبی آشکار است. آقای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ۶ مرداد ماه سال گذشته گفته بود: «چرا و به چه دلیل مدعیان تقلب در انتخابات ۸۸ برای مواجهه با مسأله، به خیابانها اردوکشی کردند!؟ بارها این پرسش را نه در مجامع عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کردهایم؛ پس چرا جواب نمیدهند و عذرخواهی نمیکنند؟» احمد جنتی دبیر شورای نگهبان قانون اساسی نیز روز ۱۰ اردیبهشت ماه امسال گفت که «با افرادیکه مسأله تقلب در انتخابات ۸۸ را مطرح کردند مسامحه شد و حکم اعدام لحاظ نشد تا توبه کنند.» تکرار این سخنان در طول بیش از ۴ سال گذشته نشان میدهد که حکومت تا چه اندازه مشتاق عقب نشینی رهبران جنبش سبز بوده است. آنها میخواستند که این عقب نشینی را به عنوان یک پیروزی بزرگ برای خود ثبت کنند و معترضان را از رسیدن به نتیجه مایوس سازند اما حالا خود معترف هستند که شعلههای جنبش سبز روشن است و نگرانیشان این است که مبادا این آتش زیر خاکستر دوباره جان بگیرد. اهمیت نامه حائری شیرازی و سایر مقامهایی که میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به توبه دعوت میکنند در همین پذیرفتن قدرت نفود اجتماعی این چهره هاست.
این عالم و پژوهشگر دینی با اشاره به درخواست توبه ی رهبران جنبش سبز از سوی حائری شیرازی، این درخواست را "نتیجه ی منطقی نظریه ولایت مطلقه ی فقیه "می داند و می گوید در این نظریه " در حقیقت ولایت مطلقهی فقیه نمایندهی تام الاختیارخداوند در کرهی زمین است و اطاعت از او یعنی اطاعت از خداوند و نافرمانی او یعنی نافرمانی خداوند. بنابراین واضح است که توبه و بازگشت به دامان او بازگشت به دامان خداوند و توبهی الی الله است. "
متن کامل گفتگوی جرس با محسن کدیور پیرامون نامه ی محیی الدین حائری شیرازی به رهبران جنبش سبز را در ادامه بخوانید: آقای دکتر؛ مدتی پیش آیت الله حایری شیرازی در نامه ی سرگشادهای به رهبرانِ محصورِ جنبش سبز، از آنان خواست که در پیشگاه نظام توبه کنند. اصولا «توبه» در پیشگاه «نظام» چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ صورت مسئله ساده تر از اینهاست. نظام جمهوری اسلامی همانند دیگر نظامهای استبدادی اعتراض، مخالفت مسالمتآمیز و انتقاد قانونی را برنمی تابد، از آنجا که نوع استبداد این نظام استبداد دینی است اعتراض و مخالفت و انتقاد را فتنه و معصیت معرفی کرده راه برون رفت از آن را نیز توبه و بازگشت به خداوند می داند.
بسم الله الرحمن الرحیم، با تشکر از شما که به این مسئله میپردازید. علی رغم ایرادات جدی که چه از نظر مبانی فقهی و اخلاقی، چه از منظر سیاسی و چه از نظر تقریر وقایع بر نامه جناب حائری وارد است که بررسی آن باید در فرصتی دیگر صورت گیرد، اما امیدوارم که ایشان این نامه را نه به اشاره این یا آن کانون قدرت، بلکه از سر خیر خواهی نوشته باشند؛ آنهم خیر خواهی برای نظامی که خودش را با اصرار بر ظلم در حصر و بن بست قرار داده است. همچنین خیرخواهی برای آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد تا باز شدن بحث و امکان تعامل راهی برای پایان این ظلم آشکار خود را نشان دهد. به هر حال ایشان نامهای را برای دو نفر نوشتهاند که در زندان هستند و امکان دریافت نامه را ندارند و آن نامه را هم در رسانهای منتشر کرده است. در نامه به این افراد اتهاماتی وارد شده است. حداقل کاری که از ایشان انتظار میرود این است که تلاش کنند نامه به دست این افراد برسد. اگر آنها پاسخ دادند که با توجه به آنچه از قول آنها گفته شده است قطعا پاسخ میدهند، آن پاسخ را به مانند نامه خود منتشر کنند تا مردم مطلع شوند و به آنها هم امکان پاسخ گویی داده شود. اگر این کار انجام شود خلاصه گفتگویی در میگیرد و میتواند نتایج خیری داشته باشد وگرنه این کار برای جناب حائری مسئولیت اخلاقی به دنبال دارد. اگر از حماسه سال ۸۸ فقط شمعی باقی مانده بود که آقایان این همه زحمت به خود نمیدادند. آنها میدانند که این مشعل با روغن حقیقت هر روز فروزانتر میشود. خودشان هم احساس میکنند چگونه در دام فقه حکومتی اسیر شدهاند و از منابع زلال و اصیل شیعی فاصله گرفتهاند. انگار حسن و قبح ذاتیای وجود ندارد، نه ظلم بد است، نه دروغ، نه کتمان حقیقت، نه زندان کردن بیجهت، نه تهمت دروغ، نه شکنجه کردن و نه چشم بستن به غارت بیت المال در حالی که بخش مهمی از مردم در فقر هستند. هر انسان منصفی از خودش سوال میکند این نظامی که همه این کارها که اصولا بد، گناه و حرام است برای حفظ آن مباح بلکه واجب میشود چگونه نظامی است؟ اخلاق اصولا جایی در این نظام دارد یا نه؟ یک شبحی درست کردهاند پشت آن پنهان شدهاند. از کیسه اسلام و انقلاب هم سخاوتمندانه حاتم بخشی میکنند. حیف است اشخاصی مثل جناب حائری بجای دفاع از اسلام رحمانی و اخلاق محورعملا از منافع یک جمعی از افراد به نام نظام دفاع کنند و هر کاری را توجیه کنند. این آقایان علاقه زیادی به شبیه سازی تاریخی البته از نوع گزینشی آن دارند. با مبانیای که در این نامه است اگر جناب حائری هم عصر امام علی بود، آن امام همام را هم باید مورد شماتت قرار میداد و متهم به فتنه میکرد و توصیه به توبه. همه ما به دفعات از زبان امثال آقای حائری به قول از معصوم شنیدهایم که «هر کس صدای مظلومی را بشنود و او را یاری نکند مسلمان نخواهد بود.» حال این آقایان نه تنها ازاین همه افرادی که در جریانات سال ۸۸ به آنها ظلم شده است و صدای دادخواهیشان بلند است حمایتی نمیکنند، بلکه از رهبران آنها میخواهند توبه کنند و با این کار حقیقت را کتمان و مردم را منحرف کنند. فاصله حرف و عمل افرادی که امروزه در کشور متولیان رسمی دین شدهاند بسیار زیاد است.
الان فرصتی فراهم شده است که بخشی از فجایع هشت سال حکومت خودکامگی افشا شود. بیش از گذشته معلوم شده است چه کسی راست میگفت و چه کسی دروغ؟ امروز اکثریت قاطع مردم به مشروع بودن نگرانیهای موسوی و کروبی پی بردهاند و فهمیدهاند که که منصفانه نیست فقط احمدینژاد را مقصر همه این خرابیها بدانیم بلکه بخش مهمی از مسئولیت متوجه آنهایی است که اورا به قدرت رساندند، بدون شرط حمایت کردند و اجازه تقلب در انتخابات را صادر کردند. دامنه نفوذ رهبران جنبش امروز بسیار وسیعتر شده است و پتناسیل بسیار زیادی را هم پشت سر خود دارد. بیبصیرتی آقایان این است که چشم خود را بر واقعیت بستهاند. همه مردم میدانند که کشور دارای مشکلات اساسی است و با این روش حکومتداری نمیشود آنها را به صورت پایدار حل کرد. گسترش نفوذ رهبران جنبش سبز تبدیل به امری طبیعی و غیر قابل اجتناب شده است. مقاومت سرافرازانه و متین رهبران جنبش سبز ارزش زا و امیدآفرین است. مقاومت رهبران جنبش سبز اقتدارگرایان را آچمز کرده است.
سلامتی آنها در حال حاضر هم در خطر است. بیتوجهی به آن مسئولیت مضاعف برای همه٬ در وهله اول رهبری و سپس قوه قضاییه، مجریه، مقننه و البته سایر نهادها مثل مجمع تشخیص مصلت نظام و مجلس خبرگان است که باید بر کار رهبری نظارت کنند. از سوی دیگر تک تک ما شهروندان نیز به سهم خود بابت اعمال حکومت و همچنین آنچه خود باید انجام دهیم مسئول هستیم.
با توجه به اینکه دولت آقای روحانی با رای اکثریت مردم به قدرت رسیده است، همچنین با توجه به جایگاه خود رییس جمهور به عنوان حافظ قانون اساسی، رییس شورای عالی امنیت ملی، رییس دولت و ناظر بر کار وزارتخانههایی مثل اطلاعات و دادگستری، ایشان از جایگاه خوبی برای پایان دادن حصر با کمترین هزینه برای مسئولین اصلی حصر و برای کشور برخوردار است. الان تقریبا همه حتی نزدیکترین افراد به رهبری به صورت مستقیم و غیر مستقیم و تحت عنوان نظام٬ ایشان را مسئول حصر میدانند و توان ارائه یک توجیه ابتدایی را هم ندارند. نگاه کنید به نامه جناب حائری. ایشان میگوید اگر حصر بدون توبه برداشته شود شکست یا پایان نظام است. آخر این چگونه نظامی است که با اصلاح اشتباه، حتی بدون اینکه نیاز به اعتراف به آن باشد، محکوم به شکست و فنا است؟ این آقایان متوجه نیستند یا به روی خود نمیآورند که موسوی و کروبی ریشه مشکلات نظام و عامل انهدام آن نیستند. آنها فقط برخی از مشکلات را با ملاحظه بیان کردهاند. متوجه نیستند که این نوع حکمرانی و حکومتداری آقایان است که نظام را به بن بست رسانده است. با حذف آقایان موسوی و کروبی و دیگر افراد٬ نظام از بن بست خارج نمیشود بلکه روش حکمرانی باید تغییر کند. آقای موسوی در بیانیه ۱۷ خود و همچنین آقای کروبی راه را از همان اول برای اصلاح کم هزینه و شرافتمندانه باز گذاشتند. اما آقایان از آن فرصت استفاده نکردند الان هم از فرصت بدست آماده و موقعیت آقای روحانی برای اصلاح امور و همچنین رفع حصر استفاده نمیکنند. زیرا یک گروه کوچک تغییرات را مخالف با منافع عظیم غیر مشروع خود تلقی میکنند. اما اگر آقای روحانی نیز از این فرصت استفاده نکنند و قوی برخورد نکنند، ایشان و کشور با هم ضرر خواهند کرد. حل مسئله هستهای بسیار مهم است و همه این موضوع را قبول داریم، اما اگر آقای روحانی فقط روی آن متمرکز شود و به تغییر شرایط امنیتی حاکم بر کشور و رفع حصر بهای کافی ندهد به نظر من مثل کسی خواهد بود که شیشه عمر خود را در اختیار دیگری قرار میدهد؛ فردی که پروژه مشترک دراز مدت با او ندارد. آقای روحانی علاوه بر اینکه هم از نظر حقوقی و هم از نظر اخلاقی مکلف به تلاش جدی و موثر برای پایان این وضعیت است، منافع سیاسی ایشان هم این امر را ایجاب میکند.
ـ بازگشت به قانون اساسی علی رغم تمام کمبودها و نواقص آن
۱- در روزهای اخیر از سوی یکی از نمایندگان محترم مجلس خبرگان نامهای به ظاهر محترمانه، خطاب به جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، و جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای کروبی، ادام الله حفظهما، منتشر شد. این نامه از مخاطبان خود میخواهد که خودشکنی کنند و مشکلی را که به گفته ایشان مانند آتش زیر خاکستر باقی مانده و به تعبیر دیگر ایشان «شمعک» آن روشن است، با تخطئه خود و توجه به اینکه یوسف پیامبر(ع) نیز گفت «وَ مَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ» حل کنند. این عالم محترم در تاکید بر لزوم خودشکنی افزوده است که نباید در پی محبوبیت و قهرمان شدن پس از مرگ بود. به نظر نویسنده نامه آقای موسوی و آقای کروبی با تخطئه خود در آنچه که در پی انتخابات ۸۸ پیش آمد، بر خدمات بزرگی که در پرونده خود به اسلام و انقلاب دارند میافزایند. استدلال ایشان بر اینکه برای رفع «مشکل» باید از این سو اقدام به «تخطئه خود» شود این است که «اگر نظام حرف خود را پس بگیرد تا آنها قهرمان شوند، پس از این، نظام نسبت به موارد مشابه جز آنکه سر تسلیم فرود آورد چه میتواند بکند؟!» و این به معنای نفی خود است. در فضای کنونی امکان پرداختن به همه نکات مورد نظر در این نامه که بازتاب قابل توجهی نیز در رسانهها یافت، وجود ندارد. چنان که حتی مخاطبان آن نیز نمیتوانند پاسخی به آن بدهند و اگر نظری یا توضیحی جز «تخطئه خود» داشته باشند، نمیتوانند آشکارا مطرح کنند. با این حال نگارنده ذکر برخی نکات را هر چند کلی، مفید میداند؛ با این نگاه که «انصاف» اقتضا دارد کسانی که مانند این عالم محترم و با نگاه و رویکرد ایشان، در صدد کاهش مشکلات موجود کشور از جمله معضل مورد اشاره این نامه هستند، از این نکات نیز دور نمانند و حتی اگر به هر دلیل طرح و پیگیری عمومی و آشکار آن را به مصلحت خود یا جامعه نمیبینند اما در تلاشهای خود برای حل مشکل از آن غافل نباشند. «سکندر به انصاف نام آورست / و گر نی ز ما هر یک اسکندرست». ۲- انسان هر چند در گوهر آفرینش خود موحد است و بر «فطرت خداپرستی» آفریده شده اما اقتضای خطاکاری نیز در وی نهاده شده است. قرآن در اشاره به ویژگی نفس آدمی، نخست الهام تکوینی «تقوا» و «فجور» را خاطرنشان کرده و سپس به تزکیه آن فرا خوانده و از آلوده ساختن آن باز داشته است: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا. قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا. وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا.» این است که آدمی از درون خود زمینه ارتکاب خطاء و گناه را دارد مگر اینکه عامل تقوای درونی یا موانع بیرونی مانع آن گردد. رسالت پیامبران و اولیای الهی در کنار عقل به عنوان پیامبر درونی، همین بوده و هست که آدمیان را به تقوای درون و بیرون در معنای جامع خود فرا خوانند و گاه به آن وا دارند و از «فجور» در معنای عام آن باز دارند. این واقعیت در میان آدمیان چنان فراگیر است که پیامبران و اولیای خاص الهی نیز به دلیل جایگاه ویژه خود و لزوم اعتماد کامل مردم و اعتبار رفتار و گفتار آنان، تنها به مدد و ضمانت الهی، مصون از خطا و گناه بوده و بر این ویژگی معرفی شدهاند. این است که حتی امیرالمومنین علی(ع) نیز در تشویق مردم به اینکه با او راحت سخن بگویند و از نظرات و مشورتدهی خود دریغ نکنند، به همین واقعیت اشاره میکند که من اگر خودم باشم و خودم، از اینکه ممکن است دچار خطا شوم خود را برتر نمیدانم؛ همراه با اشاره حضرت به حقیقتی دیگر که ویژه اوست و آن جایگاه «عصمت» است که تنها و تنها به خواست و توفیق ویژه خداوند تحقق دارد.
۳- گناه هر چه باشد زشت است و باید از آن پرهیز کرد. خطا نیز پیآمد دارد و باید تلاش کرد هر چه کمتر صورت گیرد و هر چه بیشتر جبران گردد، اما آنچه میزان دوری و نزدیکی انسان به خطاء و گناه و ارزشگذاری وی بر پایه آن است، پیداست تنها کمی و زیادی تعداد خطاء و گناه نیست؛ بلکه کوچک و بزرگی آن نیز هست. چنان که بزرگی گناه نیز امری نسبی است و بسته به موارد و افراد فرق میکند. دلیل اینکه در روایات ما میان بخشش گناه عالم و جاهل آن همه فرق گذاشته شده همین است که از یک سو بر آنان حجت بیشتر تمام است و از سوی دیگر پیآمد سوء آن بسی بیشتر است. این است که هر چه جایگاه اجتماعی فرد بالاتر و پیآمد خطا یا گناه او بیشتر باشد، مسئولیت بیشتر دارد و زشتی کار ناصواب او فزونتر است. چنان که قرآن کریم حساب زنان پیامبر(ص) را از دیگر زنان در خطا و صواب جدا میکند و افزون بر خطابات عام خود به آنان هشدار ویژه میدهد. رهبران رسمی و غیر رسمی جوامع اسلامی نیز به فراخور جایگاه خود چنین وضعی دارند. چه بسا در پیشگاه خداوند گناه و خطای کوچک آنان بارها و بارها از خطاها و گناهان بزرگ دیگران بزرگتر باشد. این است که اهتمام آنان به دوری از خطا و گناه، و رفتارشناسی آنان نسبت به خود و جبران اشتباهات خویش، جایگاهی بس بالاتر و اهمیتی بس فزونتر دارد. اگر دیگران نباید خود را مصون از خطا بدانند و باید در پی «تخطئه خود» و رفتارهای نادرست و جبران زیانهای آن باشند، اینان که در جایگاه هدایت و مدیریت و رهبری جوامع اسلامی قرار دارند، به مراتب باید اهتمام بیشتری داشته باشند و اگر عموم مردم نیازمند ناظران و مراقبانی دلسوز و آگاه هستند که آنان را به خطاهای خود آگاه سازند و راه چاره را پیش روی آنان بگذارند، اینان بسی نیازمندتر میباشند.
۴- یکی از مشکلات عمده این است که بسیاری از ما مسائل اجتماعی و افکار عمومی را به صورت شخصی میبینیم یا مینمایانیم. نگارنده نمیخواهد نقش شخصیتهای فکری یا سیاسی یا فرهنگی را در کاهش یا افزایش هنجارها و ناهنجاریها از جمله کاهش و رفع مشکلات جامعه نادیده بگیرد و جای انکار نیز نیست، اما کاستن پدیدهها و واقعیات تلخ یا شیرین اجتماعی در حد خواست این جریان یا اراده آن شخص، ناشی از «غفلت» و عدم شناخت کافی و درست جامعه و قواعد آن و قوانین و مناسبات تاثیرگذار بر حیات اجتماعی یا «تغافل» از آن است. جامعه و مردم را به ویژه در روزگاران کنونی نباید در سطح و اندازه افراد یک پادگان نظامی دید که به یک «سوت» کشیدن به صف میشوند و به یک «فرمان» در صفوفی منظم رژه میروند. اگر به عنوان مثال بارها تکرار و ترویج کردهایم که با یک سطر حکم دینی، قراردادی استعماری ناکام ماند و قلیانها حتی در درون دربار کسانی که خود عامل آن قرارداد بودن شکسته شد، نباید گمان برد که همواره چنین مناسباتی در جوامع و دستکم در جوامع دینی برقرار است. در جایگاه ارزشگذاری این واقعیت نیستیم اما نمونه روشن و گویای آن، موضوع درخواست انصراف از یارانهها است که به رغم ورود و درخواست بزرگان دینی، آن هم با همان ادبیاتی که به سایر مسائل شرعی پاسخ گفته میشود، نتیجه غیر منتظره آن را دیدیم.
۵- یک مشکل دیگر و فراگیر ما این است که در مسائل، حتی مسائل دینی و شرعی گرفتار یکجانبهنگری هستیم. و نوعا نیز جانبی را مینگریم و میگیریم که به سود «خود» ما و «خودی«های ما میباشد و این امر اختصاص به این فرد و آن فرد و این جریان و آن جریان ندارد. چنان که محدود به مسائل عمومی سیاسی و اجتماعی نیز نیست. در پایبندی به آموزههای دینی و حتی تبلیغ و ترویج آن و در استدلال به سود یا زیان دیگران نیز کم و بیش گرفتار این آفت هستیم. این است که آموزههای دینی نیز به رغم اینکه همه در راستای «حیات طیب» و سعادت دنیا و آخرت ما میباشد، در بسیاری از موارد نه تنها کارایی خود را نخواهد داشت بلکه گاه نتیجه عکس میدهد. نمونهها بس فراوان است و هر کسی به فراخور شناخت خود و به تناسب محیط زندگی خود، کم و بیش با این واقعیت روبهرو است. راه دور نمیرویم. در همین نامه در لزوم تخطئه خود چنان که آوردیم سخنی از جناب یوسف پیامبر(ع) شاهد گرفته شده است که البته به خودی خود کاری درست و شاهدی گویا میباشد، اما وقتی به استناد این سخن یوسف(ع) به یک طرف پند داده میشود که بر نفس خود پا بگذارد و خود را تخطئه کند تا آتشی خاموش شود، چقدر شایسته است و برای «رفع» مشکل و «دفع» مشکلات احتمالی مشابه، چقدر لازم است که به دیگران علاوه بر این سخن که یوسف(ع) در آستانه به قدرت رسیدن خود گفته بود، گفته دیگر وی نیز در همین سوره خوانده و تفسیر و شرح شود که پس از دستیابی به قدرت و برخورداری از ریاست و ملک، عاجزانه و صادقانه از پیشگاه خداوند درخواست میکند مرا «مسلمان بمیران و به بندگان صالح ملحق ساز»: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَ الآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ». پیامبری چون یوسف صدیق(ع) از گردنه بس دشوار مبارزه با دیو نفس و در برابر پیشنهاد بس فریبنده و شکننده و همراه با اصرار آن زن که همه میدانیم، آن گونه سربلند و پیروز گذشته بود و از همین رو به تعبیر قرآن کریم، در شمار بندگان «مخلَص» درآمده بود، اما به راستی نگرانی او پس از به قدرت رسیدن چه بود که از خداوند درخواست میکند مرا مسلمان بمیران؟ پاسخ این است که جناب یوسف(ع) که با شناخت واقعیت انسانی خود، اقرار به امکان خطا دارد مگر اینکه خدا لطف کند و دست او را بگیرد، هنگام دستیابی به «قدرت» و ریاست نیز نگران این است که در درون و نفس خود دچار «فتنه» شود و فتنهگریهای نفس سرکش، او را «مفتون» قدرت و جاذبههای آن سازد؛ قدرت و سلطه و ریاستی که همچون «خر دجّال» به هر موی آن زنگولهای آویخته و آدمیان را به خود فرا میخواند و در برابر لایهها و جنبههای نفس آدمی جلوهگری میکند. این است که جناب یوسف(ع)، آن گونه که خواهید دید، پیش از آنکه نگران فتنه یا توهم فتنهگری دیگران یا آتشهایی باشد که چه بسا اطراف او، هر آن ممکن است شعلهور شود، نگران فتنه و آتشی است که زمینه آن در درون آدمی است و بیشک قدرت و ریاست و شهرت، اگر بالاترین زمینه برای شعلهور شدن آن نباشد، یکی از زمینههای قوی و آشکار آن است؛ قدرت و شهرتی که چه بسیار افراد که در دستیابی به آن، به خواست شکم و پایین شکم نیز پشت پا میزنند. آیا اذعان به فتنه نفس سرکش به انصاف نزدیکتر نیست؟
۶- یوسف صدیق(ع) با شناختی که از نفس خود دارد و آن را از نگاه خود، برتر از گرفتار آمدن به خطا و لغزش نمیداند، برای استوار ساختن کار خود و حصول اطمینان از آفات قدرت و سلطنت، به چارهجویی بر میخیزد و چاره کار را نیز نخست این میبیند که دست به دعا بردارد. جناب محمد بن مسعود عیاشی کوفی سمرقندی که تفسیر روایی و معروف خود را در اواخر قرن سوم نگاشته و به تعبیر علامه طباطبایی از شخصیتهای شیعه و از استوانههای حدیث و تفسیر بوده است، در شرح این آیه این حدیث را به نقل از امام صادق(ع) آورده است: «در حالی که رسول خدا(ص) در جمع خانواده خود نشسته بود فرمود: یوسف خواست کار خود را محکم کند. سوال شد با چهای رسول خدا؟ فرمود: زمانی که عزیز مصر به نفع او از ریاست مصر کناره گرفت، یوسف دو لباس نو –یا: پاکیزه- پوشید و به صحرایی خشک رفت و چند رکعت نماز گزارد. وقتی نماز تمام شد، دست به آسمان بلند کرد و گفت: « رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَ الآخِرَةِ». جبرئیل به سوی او فرو آمد و به او گفت:ای یوسف خواستهات چیست؟ گفت: تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ؛ مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق ساز.» سپس امام صادق(ع) خود خاستگاه و دلیل نگرانی یوسف(ع) را با این جمله کوتاه و گویا بیان فرمود: «خشی الفتن؛ از فتنهها ترسید». و پیداست آنچه مایه نگرانی جناب یوسف(ع) بود که نکند از جرگه ایمان سقوط کند و نامسلمان بمیرد، فتنههای دیگران نیست، زیرا او به وظیفه خود در برابر مشکلات بیرونی به خوبی آگاه و به آن پایبند میباشد و انجام وظیفه مایه نگرانی او نخواهد بود، بلکه از فتنهگریهای نفس سرکش خود میترسد که دست در دست «قدرت» و زمامداری مصر او را به ورطه هلاکت افکند؛ همین و بس.
۷- همه باید در پی رفع مشکلات جامعه و کاهش دشواریهای بسیاری که نظام ما با آن روبهرو است باشیم و بر تلاشهای صادقانهای که از جمله درباره رفع مشکلات بر جای مانده از انتخابات سال ۸۸ صورت گرفته و میگیرد ارج نهیم. اینک نیز به رغم ملاحظات گفته و ناگفتهای که در نامه یادشده وجود دارد، اصل انگیزه این عضو محترم مجلس خبرگان قابل ستایش است و به گونه نسبی قابل توجه، اما در کنار پند و پیشنهاد ایشان، این پرسش را نیز ناگفته نمیگذاریم که پیش از گذشت چند سال و آن همه زیانی که متوجه جامعه و کشور شد -گذشت زمانی که هر چه بیشتر شود، اگر بر دشواری و عمق این مشکل نیفزاید، از آن نخواهد کاست- آیا بهتر نبود آنچه را همان روزها عضوی دیگر از خبرگان یعنی جناب آیتالله هاشمی رفسنجانی که در جایگاه ریاست آن نیز قرار داشت و رئیس مجمع تشخیص مصلحت بود، با آن پیشینه و تعهد خود و با آن قدرت فهم و تجزیه و تحلیل مسائل داخلی و خارجی انقلاب و کشور، همراه با مشورت با برخی دیگر از اعضای خبرگان، دلسوزانه و مدبرانه در خطبههای نماز جمعه مطرح کردند، مورد توجه و اهتمام و استقبال قرار میگرفت و حتی یک «فرصت» تلقی میشد که باید از آن بهره گرفت؛ راه حلی که ایشان در این سالها بارها بر آن تاکید کرده و هنوز به درستی آن ایمان دارند و بسیاری از دلسوزان دیگر نیز بر آن صحه گذاشتند؟ نقطه محوری تدبیر پیشنهادی ایشان یکی رسیدگی به اصل موضوع مورد اختلاف به گونهای قانعکننده برای همه و دیگری دلجویی از آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات و جبران زیانها بود. اما به هر دلیل که اینک جای پرداختن به آن نیست، نه تنها از سوی افراد و جریانها و مراکزی که مخاطب اصلی چنین سخنانی هستند، به آن در حد بررسی نیز اعتنا نشد بلکه انگیزه بیشتری به دست داد تا فشارهای چندجانبه بر ایشان و دوستان ایشان افزوده شود و حتی به بهانهگیریهای خندهآوری مانند نگارش نامه «بیسلام» نیز رو آورده شود! ۸- مناسب مینماید در کنار این راه که آیتالله هاشمی پیشنهاد و بر آن تاکید کردند، خاطره و در واقع یک راه حل را نیز که خود این جانب پیش از آن شاهد بوده است و اعتنای به آن میتوانست مفید و چه بسا راهگشا باشد، بازگو کند. در همان فاصلهای که فرصت رسیدگی به شکایات تمدید شده بود، به دعوت خیرخواهانه رئیس محترم سابق دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با شرکت چند نفر از روحانیون حوزه قم، جلسهای در این دفتر تشکیل شد، با این هدف خیرخواهانه و غیر رسمی که با تماس با طرفین قضیه بررسی شود که آیا امکان شکلگیری موضوع حکمیّت و رسیدگی به مسئله از این طریق وجود دارد یا نه؟ امری که از سوی برخی افراد دیگر نیز مطرح و پیگیری شده بود. در آن جلسه قرار شد برخی از اعضای جلسه با برخی از اعضای محترم شورای نگهبان دیدار و صحبت کنند و گروهی نیز با جناب آقای مهندس میرحسین موسوی. و این بنده جزء گروه پنج نفرهای بودم که روز بعد یعنی در تاریخ سوم تیرماه ۸۸ در دفتر کار جناب آقای موسوی با ایشان دیدار کردیم و دوستان دیگر به دیدار برخی از اعضای شورای نگهبان رفتند. جناب آقای موسوی در آن جلسه که در محل کار ایشان تشکیل شده بود، از جمله به دیدار رئیس محترم سابق قوه قضاییه با خود در جای دیگر اشاره کردند و گفتند –نقل به مضمون- آیتالله شاهرودی از وی پرسیده است که خواسته شما چیست؟ ایشان پاسخ داده بود: من نسبت به حق شخصی خود حرفی ندارم اما حضور صاحبان همان مقدار آرایی که شما اذعان به آن دارید در انتخابات بعدی را که نمیتوان نادیده گرفت و باید انگیزه و اعتماد برای شرکت داشته باشند. اینان طبعاً باید نسبت به آنچه پیش آمده توجیه شوند تا در انتخابات بعدی نیز حضور یابند. از این رو اگر یک ساعت پخش زنده تلویزیونی در اختیار من گذاشته شود که من موضوع را توضیح بدهم دیگر حرفی ندارم. رئیس قوه قضاییه نیز گفتند خواسته شما همین است! (مقصود این بود که این خواسته زیادی نیست) و برای پیگیری آن رفتند اما هیچ خبری نشد! یک پرسش: آیا صدا و سیمای کشور در این سالها به رسالت خود در خاموش کردن آتشی که اینک یک عضو محترم خبرگان آن را زیر خاکستر میبیند، عمل کرده است؟ آیا اگر آن فرصت داده میشد، در مقایسه با آن همه زیانی که در این سالها دیدهایم، زیانبارتر بود و امکان جبران آن برای رسانهای که آن همه فرصتها و امکانات پاسخگویی یکسویه را در اختیار داشته و دارد نبود؟ ۹- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رسانهای عمومی است و باید در خدمت عموم جامعه باشد. اگر به هر دلیل، چنان که عملکرد این سازمان گسترده و پرهزینه به روشنی نشان میدهد، این اصل آشکار مورد قبول برخی نباشد و اگر به هر بهانه و عذر برخی نمیخواهند یا نمیتوانند پاسخگوی نیازهای گوناگون جامعه و کشور باشند، دستکم برای حفظ و تقویت نفوذ کلمه خود در میان جامعه، لازم است به برخی واقعیات تاریخی و حقایق قرآنی توجه کنند. به عنوان نمونه مسئولان این رسانه شایسته است به تصویری که قرآن کریم از جریان مبارزه فکری و عقیدتی حضرت موسی(ع) و فرعون به دست میدهد نگاه کنند و مایه نقص نیست که انسان از دشمنی مانند فرعون نیز نکتههایی را فرا گیرد! بیشک فرعون چنان که قرآن نیز او را معرفی کرده، بالاترین نمونه یک زمامدار مستکبر و جبار و خونریز است که مردم را نه تنها به بیگاری بلکه به بندگی خود گرفته و به نام دین در برابر پیامبر خدا(ع) قرار گرفته است و حتی به مردم میگوید بگذارید موسی را بکشم، چون میترسم دین شما را تغییر دهد یا در زمین فساد کند: «ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ». اما همین فرعون برای ماندگاری بیشتر خود و حفظ نفوذ کلمه خود و برای نشان دادن اینکه در برابر ادعاهای فکری و عقیدتی موسی(ع) نگرانی ندارد و از خاستگاه حق و پایگاه مردمی برخوردار است، وقتی پای مبارزه عقیدتی با وی و امکان داوری مردم میرسد، آن را در چارچوبی سامان میدهد و اعلام میکند و پایبندی به آن نشان میدهد که هیچ کسی نتواند او را متهم سازد که قواعد بازی را به هم زده و در شرایطی نابرابر با موسی(ع) روبهرو شده است. او برای حفظ وجهه خود به گونهای رفتار میکند که فردی «منصف» قلمداد گردد. فرعون این واقعیت را میداند که اگر جز این باشد، در نگاه جامعه و دستکم در نگاه نخبگان جامعه، حتی پیش از شروع مبارزه و مناظره شکست خورده است، زیرا در شرایط نابرابر، یعنی در شرایطی که همه به نفع او چیده شده، با طرف مقابل خود روبهرو شده است و در چنین شرایطی حتی اگر بر طرف مقابل خود چیره گردد نیز موضوع کاملا به سود او نخواهد بود. یک پرسش: آیا به راستی صدا و سیمای ما همه شرایط برخورداری از عنوان «رسانه ملی» که خود را موصوف و مفتخر به آن میداند، از جمله شرط «انصاف» در رفتار با مخالفان و منتقدان، دارد؟ ۱۰- قرآن کریم در شرح بخشی از مبارزه موسی(ع) و فرعون انصاف نسبی فرعون را به تصویر میکشد! و در واقع قرآن، با این کار «انصاف» خود را نشان نمایانده است که به رغم آن همه نکوهش از فرعون و گزارش مکرر رفتارهای جبارانه او، این بخش از رفتار فرعون را نیز به گونه دقیق گزارش میکند؛ رفتاری که برای مخالفان وی دستمایه اعتراض و برای طرفداران وی مایه سوال نخواهد بود. بنا بر آنچه در قرآن کریم آمده، فرعون علاوه بر اصل پذیرش «مقابله به مثل» در برابر آنچه وی جادوگری موسی(ع) معرفی میکند، تلاش کرده که خود را در این بخش از مبارزه که باید بیرون از حوزه نیروی نظامی و برخورد امنیتی و کشتن و زندان کردن باشد، در شرایط مساوی با موسی(ع) قرار دهد. بر این اساس: «اول» اینکه فرعون به موسی(ع) اعلام میکند که در برابر معجزه او که آن را سحر میشمارد، او نیز متوسل به سحری مانند آن خواهد شد و سراغ سایر ابزارهای خود مانند زندان و شکنجه و قتل نخواهد رفت: «فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ». «دوم» اینکه خود فرعون تعیین وقت مبارزه نمیکند بلکه از موسی(ع) میخواهد که خود موسی(ع) هر وقت را میخواهد تعیین کند: «فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ مَوْعِدًا». «سوم» اینکه فرعون تاکید میکند هر دو طرف باید به این وقت پایبند باشند: «لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلا أَنتَ». «چهارم» اینکه فرعون اعلام میکند محل مبارزه مکانی یکسان برای طرفین باشد که ویژگی مکان یا محل استقرار یکی در این مبارزه، نقطه امتیازی برای او به شمار نرود: «مَكَانًا سُوًى». «پنجم» اینکه با این پیشنهاد موسی(ع) نیز موافقت میکند که زمان مبارزه روز عید و تعطیل باشد که مردم بتوانند در آن شرکت کنند و داوری کنند چه کسی بر حق است: «قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ». «ششم» و «هفتم» اینکه این گفته موسی(ع) را نیز پذیرفت که به شرطی مبارزه در آن روز موعود واقع گردد که اولاً مردم آمده باشند و دیگر اینکه در چاشتگاه و روشنی روز باشد که مردم بتوانند به خوبی آنچه میگذرد را ببینند؛ نه در تاریکی یا بدی هوا که کسی نبیند یا کمتر شرکت کنند: «وَ أَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى». «هشتم» اینکه فرعون خود به موقع در محل قرار حاضر گشت: «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى». «نهم» اینکه به ساحران خود این امکان را داده بود که با راحتی خیال، حق انتخاب طرف شروعکننده را به موسی(ع) وا گذارند و به او بگویند یا تو شروع کن یا ما: «إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى». و «دهم» اینکه حضرت موسی(ع) چنان فضا را مساعد دید که توانست انتخاب کند چه کسی نخست شروع کند. به ساحران گفت شما شروع کنید؛ شروعی که به سود وی بود: «بَلْ أَلْقُوا». آری این است «انصاف» قرآن که حتی از انصاف نسبی فرعون در این بخش از مقابله مستکبرانه او با جناب موسی(ع) نیز فروگذاری نمیکند و کار فرعون را با هر انگیزهای که داشته بیان میکند. پیداست قصد مشابهسازی نیست و جای آن نیز ندارد، اما دستکم با توجه به عنایتی که قرآن کریم در نقل این جزئیات داشته، این پرسش را میتوان مطرح کرد که اگر رسانههای ما و دستکم رسانههای وابسته به نظام و اموال عمومی ما، همین مقدار شرایط مساوی یا بخشی از آن را که فرعون با انگیزه باطل خود فراهم ساخت و جناب موسی(ع) نیز در عمل بر آن صحه گذاشت، با انگیزه دینی و اسلامی و دستکم برای ماندگاری و نفوذ کلمه خویش، برای مخالفان خود فراهم کنند، آیا به منطق قرآن نزدیکتر نیست و آیا این روش در کاهش مشکلات جامعه و جلوگیری از مفاسدی که به دلیل عدم نظارت عمومی در سالهای گذشته، یکی پس از دیگری آشکار میشود و از جمله در خاموشی کامل آتشی که نامه یادشده نگران شعلهور شدن آن است، موثرتر نیست؟ فاعتبروا یا اولی الابصار. ------------------- [۲]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۲۱۵. [۳]. همان، ج۱۴، ص۳۰۵. [۴]. همان، ج۷۸، ص۲۸۴. بهتراﺳﺖ» و ذﺑﺢ ﺷﺪن بهتراز ذﺑﺢ ﮐﺮدن است: ﺧﯿﻞ ﺷﯿﺮ از ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺷﯽ ﺧسته ﺑﻮد دل ﺑﻪ ذوق ﺗﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮد آﻣﺪش اﯾﻦ ﭘﻨﺪ ﺧﻮاب آور ﭘﺴﻨﺪ ﺧﻮرد از ﺧﺎﻣﯽ ﻓﺴﻮن ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ آن که کردی ﮔﻮﺳﻔﻨﺪان را ﺷﮑﺎر کرد دین گوسفندی اختیار ﻣﺮدم ﻣﺎ هیچگاه از ﯾﺎد ﻧﻤﯽﺑﺮﻧﺪ ﮐﻪ ھﻤﯿﻦ آﻗﺎی ﺣﺎﺋﺮی در اﯾﺎم ﭘﺮﻣﻈﻠﻤﮥ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ودر ﺑﺤﺒﻮﺣﮥ ﭘﺮﺷﻮر اﻋﺘﺮاﺿﺎت ﺳﺎل ۸۸، در ﺻﻨﺪوق ﺻﻮت و ﺻﻮرت ظﺎھﺮ ﺷﺪ و ﭘﺎی ﻗﺴﺎوت ﺑﺮ ﻏﺮور زﺧﻢ ﺧﻮردۀ ﻣﺮدم نهاد و ﭼﻮن ژﻧﺮاﻟﯽ ژاژﺧﺎی و ژﻧﺪه ﭘﻮش، ﺑﺴﯿﺠﯿﺎن را ﻓﺮﻣﺎن داد ﮐﻪ ﻣﺼﺪوﻣﺎن و ﻣﺠﺮوﺣﺎن را ﺑﻪ دادﮔﺎه و داروﻏﻪ ﻧﺴﭙﺎرﻧﺪ، ﺑﻞ در ھﻤﺎن ﺧﯿﺎﺑﺎن ﮐﺎرﺷﺎن را ﺑﺴﺎزﻧﺪ و ﯾﮑﺴﺮ رواﻧﻪ ﮔﻮرﺳﺘﺎن ﮐﻨﻨﺪ. ﺣﺎﻻ ﭼﻨﯿﻦ ﺳﯿﺎھﺮوی ﺳﻮدازدهای دﻣﺎغ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯽﭘﺰد و دﺳﺖ ﻧﺼﯿﺤﺖ از آﺳﺘﯿﻦ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺑﯿﺮون ﻣﯽآورد و از ﻧﻤﺎدھﺎی ﻧﺠﺎﺑﺖ و ﻣﻘﺎوﻣﺖ و ﺳﺘﻮنھﺎی ﺻﻼﺑﺖ و ﻣﻨﺎﻋﺖ، ﮐﺮّوﺑﯽ و ﻣﻮﺳﻮی، درﯾﻮزۀ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻗﻮل ﻣﻐﻔﺮت ﻣﯽدھﺪ؟ ﺑﻪ اﯾﻦ طﺎﺋﺮ ﺣﺎﺋﺮ ﺗﻨﮓ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮو اﯾﻦ دام ﺑﺮﻣﺮغ دﮔﺮﻧﻪ ﮐﻪ ﻋﻨﻘﺎ را ﺑﻠﻨﺪ اﺳﺖ آﺷﯿﺎﻧﻪ ﺑﯽجهت ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ واﻋﻆ ﻻﻓﻆ، ﺳﺮﻣﺎﯾﻪھﺎیﮐﻼن ﻗﺪﺳﯽ را از ﻗﺮآن و ﺣﺪﯾﺚ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ اﻧﺠﯿﻞ ﺑﺮﻧﺎﺑﺎ و ﻗﺼﮥ اﺑﻠﯿﺲ در ﮐﻤﺎن ﺗﺰوﯾﺮﻣﯽنهد و ﻋﺰّت و ﮐﺮاﻣﺖ آن ﻋﺰﯾﺰان درﺑﻨﺪ را ﻧﺸﺎﻧﻪ می گیرد ﺗﺎ ﻧﺎﮐﺎﻣﺎﻧﻪ آﻧﺎن را زﺧﻤﯽ ﺗﺴﻠﯿﻢ کند! هیچکس ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ و اﺳﺘﻐﻔﺎر، ﻣﺤﺘﺎجتر از اﯾﻦ ﺧﺮﻗﻪ ﭘﻮﺷﺎن ﺧﺪﻋﻪﮔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ در ﺧﻮن ﻏﻠﺘﯿﺪن ﺟﻮاﻧﺎن، ﺗﺠﺎوز ﺑﻪ زﻧﺪاﻧﯿﺎن، ﺗﻌﺮّض ﺑﻪ ﻣﺮدان و زﻧﺎن و ﺟﻮر و ﺟﻔﺎی ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎران را دﯾﺪﻧﺪ و ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ، اّﻣﺎ ﻟﺐ از ﻟﻘﻤﮥ ﻟﻄﯿﻒ ﺑﺮﻧﮕﺮﻓﺘﻨﺪ و ﺳﺮ از ﺑﺎﻟﺶ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺑﺮﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ و ﺳﺨﻨﯽ درﺷﺖ ﺑﺎ ظﺎﻟﻤﺎن ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﭘﺎس ﻋﺪاﻟﺖ، ﺗﺮک راﺣﺖ ﻧﮑﺮدﻧﺪ و اﺷﮑﯽ ﺑﺮ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﻈﻠﻮﻣﯽ ﻧﯿﻔﺸﺎﻧﺪﻧﺪ و ﻣﺮھﻤﯽ ﺑﺮ زﺧﻤﯽ ننهادند و ﺑﺎﻧﮕﯽ ﺑﻪ اﻋﺘﺮاض ﺑﺮﻧﯿﺎوردﻧﺪ و اﻧﮑﺎر ﻣﻨﮑﺮی ﻧﮑﺮدﻧﺪ، ﺑﻞ ﻓﺘﻮا ﺑﻪ ﻗﺘﻞ و ﺟﺮح و ﺗﻄﺎول دادﻧﺪ. ﺣﺎﻻ آﻣﺪه اﻧﺪ و ﮔﺮﯾﺒﺎن ﮔـُﺮدان را ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮا در ﺟﺎﻧﺐ ﺣﻖ و ﻋﺪاﻟﺖ اﯾﺴﺘﺎدﻧﺪ و در ﺑﺮاﺑﺮ ظﺎﻟﻤﺎن زاﻧﻮی ذﻟّﺖ ﻧﺰدﻧﺪ و ﺳﺮ ﺑﻪ ﻏﻼﻣﯽ ﺧﻢ ﻧﮑﺮدﻧﺪ. زان که ﺑﺪ ﻣﺮﮔﯽ اﺳﺖ اﯾﻦ ﺧﻮاب ﮔﺮان آﻣﺪه اﻧﺪ و رﯾﺎﮐﺎراﻧﻪ ﺑﺮ آن ﺷﯿﺮﻣﺮدان ﮐﻪ ﻣﺸﺖ آﺳﻤﺎنکوب ﺧﻮد را ﺑﺮ ﺳﺮ دﯾﻮان ﮐﻮﻓﺘﻨﺪ ﺑﺎران آﯾﺎت و رواﯾﺎت ﻣﯽﺑﺎرﻧﺪ ﮐﻪ رو ﺑﻪ ﺧﺪا ﮐﻨﯿﺪ و ﻧﻔﺲ اﻣﺎّره را رھﺎ ﮐﻨﯿﺪ و اﻋﺘﺮاف ﺑﻪ ﺧﻄﺎ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ در ﺑﺤﺎر ﻣﻐﻔﺮت ﺷﻨﺎ ﮐﻨﯿﺪ! ﺣﺎﺋﺮی ﺧﻮد ﻣﯽداﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﻪاش ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻧﻤﯽرﺳﺪ و اﮔﺮھﻢ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﻮد ﻧﻤﯽ رﺳﺪ، ﭼﻪ آنکه آن اﺳﯿﺮان را ﻧﻪ رﺧﺼﺖ ﻣﮑﺎﺗﺒﺖ ھﺴﺖ و ﻧﻪ رﻏﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ و اﻧﺎﺑﺖ؛ و اﯾﻦ ﺧﺪﻣﮥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻓﻘﻂ در ھﻤﯿﻦ ﺧﻄﺒﻪ ھﺎی ﺑﯽ ﻣﺨﺎطﺐ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺒﺮه اﻧﺪ. دوﻟﺖ روﺣﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﯿﮏ ﻣﯽداﻧﺪ ﮐﻪ ﮔﺮۀ اﯾﻦ ﻣﻌّﻤﺎ، ﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺑﮥ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺷﮑﻨﺎﻧﻪ ﺑﺎز ﻣﯽﺷﻮد ﻧﻪ ﺑﺎ ﻋﻔﻮ ﻣﻨّﺖ ﻓﺮوﺷﺎﻧﻪ. ﺷﯿﺮان را از روبهان ﺗﻤﻨّﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﺎ ﺳﺨﻦ آن ﻣﺤﺼﻮران ﻣﻈﻠﻮم ﺑﻪ ﮔﻮش ھﻤﮕﺎن ﻧﺮﺳﺪ و ﺗﺎ ﺳﺘﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮآﻧﺎن و ﺑﺮاﯾﺮاﻧﯿﺎن رﻓﺘﻪ، دادﮔﺮاﻧﻪ ﺟﺒﺮان ﻧﺸﻮد و ﺗﺎ اﮐﺎﺑﺮ تبهکاران ﺑﻪ ﮐﯿﻔﺮ ﮐﺒﺎﺋﺮ ﺧﻮد ﻧﺮﺳﻨﺪ و ﺗﺎ زﻧﺪاﻧﯿﺎن ﺣﻖ طﻠﺐ روی رھﺎﯾﯽ ﻧﺒﯿﻨﻨﺪ،عقدۀ اﺳﺘﯿﺼﺎل ﻧﻈﺎم ھﻤﭽﻨﺎن ﻣﻨﻌﻘﺪ ﺧﻮاھﺪ ﻣﺎﻧﺪ .ﻟﮑﮥ ﻧﻨﮓ اﯾﻦ ﻣﻈﻠﻤﻪ از ﮐﺎرﻧﺎﻣﮥ ﺳﺘﻤﮕﺮان البته هرگز ﭘﺎک ﻧﺨﻮاھﺪ ﺷﺪ
ﻓﺎﺗﺤﺖ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﺣﺪﯾﺜﯽ از اﻗﺒﺎل ﺑﻮد ، ﺧﺎﺗﻤﺖ آﻧﺮا ﺑﺎ ﺣﺪﯾﺚ دﯾﮕﺮی از ﻣﻮﻻﻧﺎ ﺟﻼل اﻟﺪﯾﻦ، ﻣﺮاد ﻣﺤّﻤﺪ اﻗﺒﺎل، زﯾﻮر ﻣﯽﺑﻨﺪم ﮐﻪ ﮔﻔﺖ: آﻣﺪ از آﻓﺎق ﯾﺎری مهربان ﯾﻮﺳﻒ ﺻّﺪﯾﻖ را ﺷﺪ میهمان
ﻋﺎر ﻧﺒﻮد ﺷﯿﺮ را از ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ را از رﺿﺎی ﺣﻖ ﮔﻠﻪ ﺷﯿﺮ را ﺑﺮ ﮔﺮدن ار زﻧﺠﯿﺮ ﺑﻮد ﺑﺮ ھﻤﻪ زﻧﺠﯿﺮﺳﺎزان "ﻣﯿـﺮ" ﺑﻮد ﺑﻠﯽ؛ ﺷﯿﺮھﻢ ﺷﯿﺮ ﺑﻮد، ﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ زﻧﺠﯿﺮ ﺑﻮد ﻧﺒﺮد ﺑﻨﺪ و ﻗﻼده ﺷﺮف ﺷﯿﺮ ژﯾﺎن شب با نفس سپیده دمساز شود. با نام تو ای بهار جاری در جان یک باغ گل محمدی باز شود
بعد رفتم نقاشی های گویا را هم دیدم. دریافتم که انگار مابین دنیای رنگ های گویا و دنیای تابلو- داستان های مارکز نسبتی وجود دارد. انگار مارکز با رنگ می نویسد و گویا با کلمه نقاشی می کند…
خیز و بیا ملک سنایی ببین
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
« نگرانی من از این است که می بینم تو با آن نفرتی که از نظامی ها داشتی، با آن همه مبارزه بر ضد آن ها، و آن همه تفکر در باره آ نها، خودت سرانجام شبیه آنها شده ای!...اگر به همین ترتیب پیش بروی نه تنها مستبدترین و خون آشام ترین دیکتاتور تاریخ ما خواهی شد.؛ بلکه برای آسایش خیال خودت حتی اورسولا را هم محکوم به اعدام خواهی کرد.» (۲)
۱- Gabriel Garcia Marques, el odor de la guayba, conversaciones con Plino Mendoza, p: 84-85 ۲- صد سال تنهایی، ترجمه فرزانه، ص: ۱۴۳
جناب آيتالله محىالدين حائرى شيرازى، نماينده محترم مجلس خبرگان بناى اين مكتوب نيز جز همين نيست كه «مظلومانى آگاه شوند و آجرى از كاخ ظلم بيرون كشيده شود»؛ زيرا نامهی اخیر شما به آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حاوى نكاتى است كه به «ناآگاهى» دامن مىزند تا آنجا که ممكن است اطلاعات "خلافِ واقع" مندرج در نامهی حضرتعالى را واقعيت بپندارند و سكوت آگاهان در برابر آنها مصداق «التعاون على الإثم و العدوان» باشد. البته ساحت شما از بيان متعمدانهى "خلاف واقع" دور است اما احتمال اينكه آوار تبليغات ٥ ساله عليه محصوران مظلوم و ندادن حق پاسخگويى به آنها (حتى يك دقيقه)، ذهن مبارك را نيز تحت تاثير قرار داده باشد دور از ذهن نيست. در نتيجه بدون آنكه به بند بند نامه حضرتعالى بپردازم به سه نكتهى مهم آن اكتفا میكنم: ١ لابد تصديق مىفرماييد كه موضوع نامهی شما دو سو دارد؛ يك سوى آن رهبر جمهورى اسلامى است كه به اشارت و صراحت گفته كه از معترضان به نتايج انتخابات سال ٨٨، توقع "عذرخواهى" دارد. ٢ ٣
و سرانجام راه ديگرى نيز هست؛ همان راهى كه مردم با شركت در انتخابات ٩٢ برگزيدند و حتى مادران شهداى سال ٨٨ نيز همان را پيمودند؛ راه عبور از وقايع ٨٨ منوط به اينكه بزرگانى مانند آيتالله حائرى شيرازى به جاى "عذرخواهى" به "عبور" بينديشند و به مسئولان نظام جمهورى اسلامى نيز عبور را توصيه كنند؛ محصوران و زندانيان آزاد شوند و دوران تازهاى از "مدارا" آغاز شود. از حضرتعالى توقع مىرود به عنوان عضو مجلس خبرگان و با تأمّل در وظائفِ تعريف شدهى اين مجلس، بيش از نصيحت به متهمانِ دربند كه دادرسى جز خداوند ندارند، به نظارت بر كسى بينديشيد كه كليد زندان به دست اوست. اميدوارم اين پاسخ را عملِ نويسنده به توصيههاى اخلاقى خودتان تلقى نمایید و او را از دعاى خيرتان فراموش نكنيد.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آیتالله صانعی: چگونه توقع دارید مردم قبول کنند که زندانیان را ضرب و شتم نکردهاید Posted: 09 May 2014 04:16 AM PDT جرس: سيد هادي خامنه اي دبيرکل مجمع نيروهاي خط امام به همراه جمعی از اعضای سازمان جوانان مجمع نيروهای خط امام با آيت الله صانعی در خصوص انتظارات، دغدغه ها و نگراني ها از اوضاع جاري کشور به ديدار و گفتگو پرداختند.
به گزارش وبسایت اطلاعرسانی آیتالله صانعی، در این دیدار آیت الله صانعی پس از تبریک ولادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) و خیر مقدم به شرکت کنندگان در این جلسه گفت: «نسبت به بیماری جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و جناب حجة الاسلام والمسلمین آقای کروبی و وضعیت حصر این بزرگواران و سرکار خانم زهرا رهنورد؛ باید به کسانی که در ایجاد این حصر و تداوم آن نقش داشته اند تذکر داد، بر فرض که آنها در محکمه صالحه شرعی محکوم شده اند و بر فرض که حق دفاع از خود را داشته اند و بر فرض که تمامی مراحل صدور حکم حصر، قانونی و شرعی بوده آیا اینگونه رفتار در زمینه معالجه آنها انسانی و اسلامی است. حداقل شرایط اسلامی اسیر را رعایت کنید. شما جناب آقای کروبی حفظه الله پیرمرد 78 ساله که بیش از شصت سال از عمر خود را صرف انقلاب کرده را با این وضعیت محصور کرده اید.»
وی ضمن ابراز تأسف از نوع برخورد با زندانیان سیاسی بند 350 اوین تصریح کرد: «این چه سیستمی است که در زندان عده ای می گویند ضرب و شتم انجام شده، مسئولین هم می گویند نشده، خوب تعدادی از نمایندگان معتمد و مورد اطمینان در مجلس را که هر دو طرف قبول دارند برای بازرسی به زندان بفرستند. این را یک کودک هم می فهمد از قدیم گفته اند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. چگونه توقع داریم که مردم قبول کنند.»
وی ضمن اشاره به موضوع وحدت خاطرنشان کرد: «عده ای که منافعشان در اختلاف است نمی خواهند وحدت بین مسلمین ایجاد شود. وگرنه ایجاد وحدت با بهره گیری از نظرات آیت الله العظمی بروجردی امکان پذیر است. حرف زدن از وحدت راحت است اما عمل ما نقطه مقابل آن و در جهت ایجاد تفرقه است.»
آیت الله العظمی صانعی ضمن اشاره به انتخابات مجلس خبرگان گفت: «برای حفظ نظام و تقویت آن و جلوگیری از برخی کاستی هایی که در قوه قضائیه و صدا و سیما و نهادهای تحت نظارت رهبری وجود دارد، باید با تمام توان در انتخابات خبرگان شرکت کنید. هر کس درتوانش است ثبت نام کند و انجام وظیفه شکست ندارد. مسلماً خبرگان قدرتمند زمینه ساز نظام قدرتمند است و خبرگان ضعیف و انتخاب شده موجب ضعف نظام و رهبری خواهد بود.»
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعتراض علمالهدی به عدم فیلترینگ واتسآپ و فیسبوک Posted: 09 May 2014 04:07 AM PDT جرس: امام جمعه مشهد با انتقاد از اظهارات رئیس جمهور و وزیر ارتباطات درباره رفع فیلتر نرمافزارهایی همچون واتسآپ و فیس بوک خطاب به کابینه دولت گفت: مگر در این مملکت چقدر بی دین وجود دارد، که می خواهید رضایت آنان را جلب کنید؟
به گزارش ایسنا، منطقه خراسان، آیتالله سیداحمد علمالهدی در خطبه نماز جمعه این هفته مشهد مقدس که در حرم مطهر امام رضا برگزار شد اظهار کرد: بنده به اقدام رئیس جمهور و وزیر ارتباطات در خصوص مداخله در حوزه اقدامات مربوط به قوه قضائیه کاری ندارم اما اظهارات وزیر ارتباطات مبنی بر این که «اگر جایگزینی برای نرم افزار واتسآپ یافت نشود ناگزیریم از این نرم افزار استفاده کنیم» تاسف آور است.
امام جمعه مشهد با اشاره به تلاش فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق(ع) مبنی بر ساخت نرم افزار جایگزین واتسآپ ادعا کرد: اظهارات وزیر ارتباطات همانند این است که خانواده غذایی جز غذایی مسموم برای خوردن نداشته باشند و به آنها گفته شود تا زمان پیدا شدن جایگزین غذایی، به خوردن این غذای مسموم اکتفا کنید.
عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اظهارات دکتر حسن روحانی در مراسم تقدیر از معلمان نمونه مبنی بر این که "امروز دشمنان نظام، دشمنان اخلاق و فرهنگ و رفتار و سبک زندگی دینی ما هستند که با تهاجمات گسترده فرهنگ اسلامی ما را نشانه گرفتند" اظهار نظر کرد: در مملکت اگر دشمن لشکرکشی کند و جادههای لشکرکشی دشمن باز باشد اخلاق و رفتار اسلامی مورد هجوم قرار خواهد گرفت.
امام جمعه مشهد با طرح این سوال که آیا ابزاری همچون ماهواره و اینگونه نرم افزارها اخلاق و رفتار جوامع اسلامی را تهدید نمیکند؟ ادامه داد: مسئولین دولتی به جای رفع فیلتر فیس بوک و واتسآپ می توانند به کمک و یاری فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق در خصوص ساخت نرم افزار جایگزین بشتابند.
عضو مجلس خبرگان با اشاره به دیگر اظهارات وزیر ارتباطات مبنی بر اینکه «جوانان را باید در برابر تهاجمات فرهنگی واکسینه کرد نه استرلیزه»، خاطرنشان کرد: مگر میشود آبهای آلوده به ویروس وبا را در داخل لولههای اصلی آب شهری جاری ساخت و آنگاه از واکسینه کردن مردم سخن گفت؟
علم الهدی تاکید کرد: نرم افزارهایی همچون واتسآپ و فیس بوک جوان را به پای اینترنت میکشاند و موجبات فساد آنان را فراهم میسازد.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر 700 نماز جمعه در سراسر کشور برگزار میشود، عنوان کرد: اگر گفته میشود آواز خوانان آواز نخوانند به خاطر مسائل فرهنگی و به خاطر تهاجمات فرهنگی است.
علم الهدی در بخش دیگری از سخنان خود با تبریک ولادت امام جواد(ع) تاکید کرد: ولادت هر امامی عید آن امام است اما ولادت امام جواد(ع) عید حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) است.
امام جمعه مشهد با اشاره به روایتی مبنی بر اینکه روزهای زیارتی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) دهه اول ماه رجب است، افزود: برای رفع حوائج میتوان به دو مولود این ماه یعنی حضرت جواد(ع) و امام هادی(ع) خدا را قسم داد.
عضو مجلس خبرگان دوران زندگی امام جواد(ع) را دوران تهاجم فکری و فرهنگی از سوی خلفای بنی عباس دانست و تاکید کرد: امام جواد(ع) در برابر تهاجمات فکری و فرهنگی با تمام توان ایستاد ند.
وی خاطرنشان کرد: نامگذاری سال 93 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان سال اقتصاد و فرهنگ با عز م ملی و مدیریت جهادی به خاطر آن است که دشمن هم سفره و اقتصاد مردم را مورد هدف و هجوم قرار داده و هم درصدد است فرهنگ دینی نظام را ساقط نماید.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هشدار موحدی کرمانی به وزارت ارشاد، علوم و رسانهها Posted: 09 May 2014 02:43 AM PDT خطیب موقت نماز جمعه تهران گفت: به وزرای ارشاد و علوم هشدار میدهم که مبادا در حوزه فرهنگ و اخلاق به انحطاط دوره اصلاحات برگردیم.
وی زمان و مکان را در اعمال عبادی دارای اهمیت خواند و افزود: ماه رجب نیز از جمله زمانهایی است که اهمیت فراوان دارد و اعمال عبادی در آن از جمله استغفار در سحرگاهان، اعتکاف و خواندن ادعیه وارده در آن شرافتی بیش از ماههای غیر آن دارد.
موحدی کرمانی نماز اول وقت، نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا را از ارزندهترین اعمال بنا به توصیه بزرگان دین دانست و گفت: اهمیت نماز اول وقت به قدریست که امامان علیهم السلام جهاد در راه خدا را بعد از آن مطرح کردهاند.
خطیب جمعه این هفته تهران در ادامه با توصیه نمازگزاران به تقوی و اشاره به اینکه بیتقوایی موجب خطر و گره در زندگی میشود، ولادت امام محمد تقی(ع) را تبریک گفت و با نقد روایتی از ایشان گفت: «اگر میخواهی هر چیز گرانقدر را به دست آورده و به مقامات بالا برسید به وعدههای خدا اطمینان داشته باشید».
خطیب جمعه تهران با تبریک سالروز ولادت امیرالمومنین علی از جهل اکثریت و طمع اقلیت به عنوان مشکل اصلی ایشان در دوره حکومت خود نام برد و افزود: خواص دنیاپرست سعی کردند مردم را در کوری و بیبصیرتی قرار داده و موجب شوند که مردم به امام علی (ع) که یک دنیا فضیلت و کرامت از پیامبر اسلام (ص) درباره او نقل شده و آیات بسیاری در این مورد نازل شده است اهانت کنند و اهانت به او را عبادت بدانند.
وی در این باره ادامه داد: در انقلاب اسلامی مردم ما به تبعیت از امام (ره) باور کردند که میتوانند طاغوت را ساقط کرده و حکومت اسلامی به وجود آورند.
موحدی کرمانی در ادامه سخنان خود، با اشاره به اینکه امر به معروف فرمان خداست، گفت: به وزارت ارشاد، علوم و رسانهها هشدار میدهم مبادا نظام ما به انحطاط اخلاقی و فرهنگی زمان اصلاحات بازگردد؛ مراقب باشید.
وی افزود: مبادا اباحهگری در رسانهها ترویج شود و دولت تماشاگر باشد؛ مبادا مبانی دینی در رسانههایی که از بیتالمال تغذیه میشود زیر سوال برود.
موحدی کرمانی اظهار نظر کرد: مبادا مدیرانی که در فتنه 88 نقش اساسی داشته و ساختارشکنی کردند به کار گرفته شوند.
وی با توصیه به وزرا برای حفظ رابطه خود با مراجع عظام تقلید، تأکید کرد: مراجع امروز نقد جدی به عملکرد بعضی وزارتخانهها دارند و لازم است به نقدها توجه شود.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شکایت دکتر ابراهیم یزدی به ریاست جمهوری Posted: 09 May 2014 12:35 AM PDT جرس: دبیرکل نهضت آزادی ایران در تلگرافی به رییس جمهوری نسبت به رفتار نیروهای امنیتی و ممانعت از حضور مراجعان به منزل وی شکایت کرد.
به گزارش میزان خبر، بعدازظهر روز پنج شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ نیروهای امنیتی با حضور در مقابل منزل دبیرکل از حضور مراجعان به منزل دکتر ابراهیم یزدی ممانعت کردند.
متن تلگراف شکایت دکتر ابراهیم یزدی به شرح زیر است:
اینجانب به علت وضعیت بیماری از روز شانزدهم اردیبهشت۱۳۹۳ در بیمارستان پارس بستری شدهام. بعدازظهر امروز، هجدهم اردیبهشت تعدادی از دوستان و علاقهمندان برای دیدار و عیادت به منزل اینجانب مراجعه میکنند، ولی در کمال ناباوری با گروهی بیش از ۱۰ نفر از جوانان لباس شخصی مواجه میشوند که مانع ورود ایشان به منزل میگردند و خود را وابسته به نیروی انتظامی معرفی مینمایند. این افراد بعضاً با در دست داشتن دوربین عکاسی از خانمها و آقایانی که متناوباً مراجعه میکردهاند عکس میگرفتهاند. خواهشمند است دستور فرمایید در خصوص این اقدام کاملاً خلاف قانون و مغایر با حقوق شهروندی رسیدگی شود و از تکرار آن به نحو مقتضی ممانعت به عمل آید. با احترام | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جزئیات افزایش بیسابقه جمعیت غیرفعال Posted: 08 May 2014 11:26 PM PDT ۴۰ میلیون نفر در ایران کار نمیکنند جرس: 6.5 میلیون نفر از جمعیت کشور در فاصله سالهای 84 تا 92 بر تعداد افراد غیرفعال کشور افزوده شد و در حال حاضر 39.5 میلیون نفر از جمعیت کشور نه شاغلند و نه بیکار و با اینکه در سن کار قرار دارند اما در توسعه کشور نقشی ندارند و صرفا مصرف کننده هستند.
به گزارش مهر، بررسی آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمارایران در سال های گذشته نتایج عجیب و در عین حال تامل برانگیزی از وضعیت فعالیت اقتصادی و اشتغال در ایران ارائه می دهد به نحوی که تا پایان سال گذشته (آخرین آمار ارائه شده توسط مرکز آمار ایران) چیزی بیشتر از 39 میلیون و 500 هزارنفر از جمعیت کشور اساسا در محاسبات و آمارهای تخصصی وارد نشده اند و به عبارتی نه شاغل هستند و نه بیکار.
این گروه بزرگ از جامعه که تقریبا 2 برابر کل جمعیت فعال کشور را تشکیل می دهد قدرت کوچکترین اثرگذاری را در تولید، توسعه و پیشرفت کشور بر اساس آمارهای ارائه شده ندارند و کاملا متکی به حدود 24 میلیون نفری هستند که امروز جزو جمعیت فعال اقتصادی کشور محسوب می شوند.
39.5 میلیون نفر نه شاغلند و نه بیکار!
تامل برانگیزتر اینکه طبق تعریف مرکز آمار ایران، بخشی از جمعیت فعال کشور نیز ممکن است بیکار باشند و تنها به دلیل قرار داشتن در سن کار جمعیت فعال خوانده می شوند. تعریف مرکز آمار از جمعیت فعال این است: تمام افراد 10 ساله و بیشتر (حداقل سن تعیین شده) که در هفته تقویمی قبل از هفته آمارگیری (هفته مرجع) طبق تعریف کار، در تولید کالا و خدمات مشارکت داشته (شاغل) و یا از قابلیت مشارکت برخوردار بوده اند (بیکار)، جمعیت فعال اقتصادی محسوب می شوند!
همچنین طبق تعاریف ارائه شده، سن کار در ایران بین 10 تا 65 سال است و یا دستکم آمارها از این گروه سنی ارائه می شود. در عین حالی که دولت ها در سال های گذشته از اشتغال زایی میلیونی سخن گفته اند و همواره آمارهای گوناگونی نیز در این زمینه ارائه شده است، اما گزارشات مرکز آمار ایران نشان می دهد که نرخ مشارکت اقتصادی در سال 92 نسبت به سال 84 به میزان 3.4 درصد کاهش یافته است.
کاهش نرخ مشارکت اقتصادی نشان دهنده افزایش تعداد انصراف دهندگان از ورود به بازار کار؛ همچنین افزایش تعداد زنانی که از پیدا کردن شغل ناامید شده اند و یا نشان دهنده انصراف موقتی گروه هایی از جامعه است که به جای ورود به بازار کار ترجیح داده اند دوباره به دانشگاه بروند.
از سوی دیگر، در جمعیت حدود 24 میلیون نفری فعال اقتصادی کشور در سال گذشته زنان خانه دار، سربازان، دانشجویان و دانش آموزان نیز وجود دارند که جزو جمعیت فعال اقتصادی کشور محسوب شده اند. در فاصله سال های 84 تا 92، بر تعداد جمعیت غیرفعال کشور (نه شاغل و نه بیکار) 6 میلیون و 500 هزارنفر افزوده شده است و این موضوع به این معنی است که در 8 سال گذشته به جای افزایش تعداد گروه های شاغل و فعال اقتصادی، 6.5 میلیون نفر به جمعیت غیرفعال پیوسته اند!
افزایش 6.5 میلیون نفری جمعیت غیرفعال
کارشناسان بازار کار می گویند از دلایل کاهش نرخ مشارکت اقتصادی، ناامیدی و مایوس شدن بخشی از جوانان از یافتن یک شغل مناسب است که طی آن بخشی از زنان و مردان دستکم به صورت موقتی قید یافتن شغل را زده اند که این مسئله به صورت بالقوه به زیان کشور خواهد بود چون بخشی از جمعیت و توان میلیونی کشور به جای مشارکت در تولید و توسعه، در سرگردانی به سر می برند و امکان هیچگونه استفاده ای از توان و انرژی آنها وجود ندارد.
طبق آمارهای موجود، نرخ مشارکت اقتصادی زنان همواره کمتر از مردان بوده است که این موضوع به ورود کمتر زنان به فعالیت های اقتصادی و همچنین وجود فضای نابرابر رقابتی در بازار کار برای تصاحب یک فرصت شغلی از سوی زنان و یا مردان بر می گردد. به بیان ساده تر، به دلیل مردسالار بودن بازار کار ایران؛ تمایل و گرایش کارفرمایان به جذب نیروی کار مرد نیز به مراتب بیشتر از جذب نیروی کار زن است.
به صورت کلی، نرخ مشارکت مردان از 64.7 درصد در سال 84 به 63 درصد در پایان سال 92 کاهش یافته و در این بخش نرخ مشارکت زنان نیز از 17 درصد سال 84 به 12.4 درصد نزول داشته است. در عین حال، نرخ مشارکت اقتصادی چه برای مردان و چه زنان در فاصله 8 سال گذشته کاهشی بوده که نشانه های خوبی از امکان رونق اقتصادی و یا استفاده از ظرفیت های جدید نیروی انسانی در تولید و توسعه نیست.
طبق آمارهای ارائه شده، بر جمعیت فعال کشور (اعم از شاغل و بیکار) در فاصله سال های 84 تا 92 تنها 600 هزار نفر افزوده شده که شامل گروه های بیکار و شاغل می شود. علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اخیرا اعلام کرده است مرکز آمارایران اشتغال ایجاد شده در دوره 84 تا 92 را سالیانه تنها 75 هزار فرصت شغلی اعلام کرده و هرگز خبری از ایجاد میلیون ها فرصت شغلی نبوده است.
جدول وضعیت نرخ مشارکت - تعداد شاغلان و افراد غیرفعال کشور از 84 تا 92
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |