جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


احتمال برگزاری حراج کریستی در کیش

Posted: 05 May 2014 06:41 AM PDT

جرس: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: مذاکراتی با برگزارکنندگان حراجی کریستی داشته ایم تا بتوانیم این حراجی را در داخل کشور و در جزیره کیش برگزار کنیم.  

 

علی جنتی در حاشیه مراسم اختتامیه دومین جشنواره آیینه مطهر در گفت و گو با خبرنگاران گفت: برگزاری حراجی کریستی در جزیره کیش امکان حضور بیشتر هنرمندان کشورمان را برای فروش آثارشان فراهم می کند.

 

او گفت: همچنین در صورت برگزاری این حراجی هنرمندان سایر کشورها هم به جمهوری اسلامی ایران سفر می کنند که آن هم یک امتیازی برای ما محسوب می شود.

 

حراج کریستی خاورمیانه سالانه دوبار در دبی برگزار می شود و بطور عمده آثاری از هنر کشورهای خاورمیانه در این مکان عرضه می شود.

 

هنرمندان ایرانی در دوره های مختلف در این حراج رکوردار بوده اند.

 

موفقیت هنرمندان ایرانی باعث شده تا این موسسه آثار هموطنانمان را نیز در اروپا عرضه کنند. 

 

روایت یک شاهد عینی از قضایای مک فارلین و نقش هاشمی رفسنجانی در آن

Posted: 05 May 2014 01:17 AM PDT

جرس:  روزنامه شرق مصاحبه زیر را با محسن کنگرلو که به نوشته این روزنامه شاهد عینی واقعه مک فارلین بوده منتشر کرده است.  

 

‌نخستین‌بار ما با اسم شما در خاطرات آقای هاشمی و در ماجرای مک فارلین برخورد می‌کنیم، شما آن زمان مشاور نخست‌وزیر بودید، چطور پای شما به قضیه مک فارلین کشیده‌ می‌شود. به عبارت دیگر مگر وظایف مشاور امنیتی در آن زمان چه بود؟

 

من در کارهای امنیتی و اطلاعاتی مشاور مهندس موسوی، نخست‌وزیر وقت بودم. این کارها، یعنی همین قضیه مک فارلین هم امنیتی تلقی می‌شود و هم اطلاعاتی به‌هرحال فرد مورداعتماد مهندس موسوی بودم.


‌قبل از آنکه شما وارد نخست‌وزیری شوید فعالیت‌های امنیتی خارج از حیطه دولت توسط انقلابیون وگروه‌های مختلف انجام می‌شد؟


بله، همه بودند. ما فعالیت‌های وسیعی در تهران داشتیم. بعضا با عنوان فجر اسلام و بعضا نه. من همه اینها را با آقای بهشتی هماهنگ می‌کردم. ما در آن زمان به همراه شهیدمنتظری و شهیدکلاهدوز در اداره گذرنامه بودیم. من از تاریخ اول فروردین 61 مشاور امنیتی آقای موسوی شدم.


‌وظایف شما چه بود؟


از آنجایی که خودمان نیروی مردمی بودیم و با عامه مردم در ارتباط بودیم. از مردم اطلاعات جمع‌آوری می‌کردیم و مردم هم مرتبا جریان‌های مختلف را گزارش می‌کردند.


‌این پست چه تفاوتی با معاونت امنیتی نخست‌وزیر داشت؟ منظورم گروهی است که زیرنظر آقای حجاریان و خسرو تهرانی بودند.


آقای حجاریان نیروی آقای خسرو تهرانی بود که او هم معاونت امنیتی بود و کارهای اجرایی را برعهده داشت. ما کار مشاوره داشتیم. مثلا ما هر روز بولتن شایعات داشتیم، هر شایعه‌ای بود نیروها به ما گزارش می‌دادند. مثلا درباره موسوی شایعه شده بود که کمونیست است. یا شایعاتی بر سر مسایل اقتصادی و کوپن‌ها مطرح شده بود. بولتن دیگری درباره جنگ داشتیم. اطلاعات غیررسمی صحیح را درباره وضعیت جبهه‌ها جمع‌آوری می‌کردیم. این اطلاعات را از ارتش و سپاه می‌گرفتیم. ما مرتب با نیروهای خودمان در جبهه‌ها تماس داشتیم.


‌پس به معاونت گزارش نمی‌شد؟


خیر.


‌در مورد گروه‌ها و افراد فعال چطور؟


بله. مرتبا همه اطلاعات، دستگیری‌ها، ترورها و درگیری‌ها به ما گزارش داده می‌شد. ما نیروهای مردمی زیادی داشتیم و اصلا مشکلی در جمع‌آوری اطلاعات نداشتیم.


‌بحثی هست که بعضی از اعضای حزب توده ارتباطاتی داشتند و گزارش‌هایی می‌دادند، آیا به شما هم مراجعه می‌کردند؟


خیر، ما با حزب توده هیچ ارتباطی نداشتیم.


‌دستگیری‌ها چطور؟ آقای حجاریان جایی می‌گوید به ما اطلاعات غلط می‌دادند یا زمان درست دستگیری آنها فرا نرسیده بوده.


آنها کار اجرایی داشتند. ما مشاوره می‌دادیم.


‌آیا این نیروها حقوق می‌گرفتند؟


خیر، حقوق نمی‌گرفتند. نیروهای زیادی داشتیم و به همین خاطر نخست‌وزیری از وضعیت تمام نقاط کشور و تمام وزارتخانه‌ها مطلع بود.


‌اطلاعات وزارتخانه‌ها را هم نیروهای مردمی گزارش می‌دادند؟


خیر، مدتی بود که در هر وزارتخانه یک دفتر نخست‌وزیری تاسیس شده بود. اگر به کار کسی در وزارتخانه رسیدگی نمی‌شد به آن دفتر مراجعه و شکایت می‌کرد. ما به شکایت‌ها رسیدگی و مشکلات آنها را حل می‌کردیم.


‌در اواسط دهه60، وضعیت جنگ تغییر می‌کند. افرادی از داخل شروع به تلاش برای دریافت و جمع‌آوری تسلیحات می‌کنند. این اقدامات به چه صورت بود؟ آیا به کسی یا کسانی در این رابطه وظایفی محول می‌شد؟


در آن زمان تقریبا همه خودشان خودشان را مسوول می‌دانستند. برای خرید تسلیحات، وزارت دفاع مسوول بود با این حال هرکس در هر جا که می‌توانست کمک می‌کرد. عوامل اطلاعاتی در خارج از کشور هم داشتیم. عامل‌های حزب‌اللهی و غیرحزب‌اللهی داشتیم. این عوامل کمک زیادی به جنگ و جبهه کردند.


‌ارتباط با این عوامل چطور بود؟


ارتباط‌ها به طرق مختلف بود. خیلی‌ها زمان شاه مسوولیت داشتند و تمایل زیادی به همکاری با جمهوری‌اسلامی در رابطه با جنگ داشتند. توقعی هم نداشتند. از وزیر زمان شاه تا درباری و ساواکی.


‌اسم این اشخاص را نمی‌برید؟


مثلا آقای دکتر مهدوی، وزیر بازرگانی پیشین تحلیل‌های اقتصادی می‌داد و پیش‌بینی‌هایش اکثرا درست از آب درمی‌آمد.


‌چطور با آقای قربانی‌فر که دلال اسلحه بود آشنا شدید؟


یک ایرانی در پاریس زندگی می‌کرد و به دلایلی نمی‌توانست به ایران بازگردد. من با او آشنا بودم و او نیز از موقعیت من در ایران آگاه بود. قربانی فر را به من معرفی کرد. من البته پس از رعایت احتیاط‌های امنیتی و اطلاعاتی لازم با قربانی‌فر از طریق همین فرد مربوط شدم.


‌پس خرید اسلحه را آغاز کردید؟


بله، ما بیشتر از اسلحه به موشک و تانک احتیاج داشتیم. با این حال نمی‌خواستیم به هر قیمتی این امکانات را به دست بیاوریم.


‌ آنجا که آقای هاشمی در خاطراتشان از شما و آقای قربانی‌فر نام می‌برند، در واقع از مدت‌ها قبل، اسلحه‌ها از طریق ایشان خریداری شده بود. چطور قبل از آن از ایشان نام برده نشده؟


آقای هاشمی نماینده امام و از مسوولان جنگ بودند و من از طرف آقای موسوی اختیار داشتم که به آقای هاشمی هم گزارش بدهم. من به ایشان گزارش عملکرد می‌دادم و به من اعتماد داشتند. البته همان زمان هم من با پشتیبانی وزارت اطلاعات و وزارت خارجه عمل می‌کردم.


‌این اقدامات موازی‌کاری نبود؟


موازی‌کاری در همه جای دنیا اتفاق می‌افتد. مخصوصا آن زمان که انقلاب تازه پیروز شده بود و هنوز هم نهادهای مسوول در کارهای خود خوب جا نیفتاده بودند. هنوز هم موازی‌کاری در خیلی زمینه‌ها هست نه فقط در ایران بلکه حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم هست.

هرچقدر کار سری‌تر باشد در سیستم اداری نمی‌گنجد و باید توسط اشخاص انجام شود.


‌ ‌در خاطرات آقای هاشمی نامه‌ای از آقای قربانی‌فر منتشر شده که فکر می‌کنم شما نامه را برای ایشان برده باشید. این بحث قبلا مطرح شده بود که آقای قربانی‌فر با بوش پدر صحبت می‌کند و غیر از فروش اسلحه انتظارات دیگری هم از طرف آمریکایی‌ها در این مبادلات مطرح می‌شده. این مباحث چه زمانی مطرح شد؟


این نامه در ارتباط با همان خرید‌ها و آزادی گروگان‌هاست و آنچه در نامه ذکر شده درست است.


‌این ابتکار قربانی‌فر بود که خرید و فروش اسلحه را با آزادی گروگان‌ها در لبنان گره بزند؟


ما شدیدا در مضیقه بودیم و عراق 14شهر ما را گرفته و در حال پیشروی بود. ما دیدیم اسلحه استراتژیکی که بتواند از پس تانک‌های72T که روس‌ها 2000تای آن را از صدام داده بودند بربیاید موشک آمریکایی است. خود آمریکایی‌ها به ما پیشنهاد کردند که به ما کمک کنند و پیشنهاداتی هم در مورد انتخابات داشتند.


‌ چه ارتباطی به بحث انتخابات پیدا می‌کرد؟


زمان انتخابات آمریکا بود و آنها می‌گفتند اگر گروگان‌ها آزاد شوند محبوبیت ریگان افزایش پیدا می‌کند.


‌‌پس پیام تبادل را اولین‌بار قربانی‌فر در قالب آن نامه می‌آورد؟


آن نامه درباره تعهداتی بود که ما باید عمل می‌کردیم و عمل نکرده بودیم.


‌‌ این تعهدات چه چیزهایی بود؟


ما موشک را می‌خریدیم و پول می‌دادیم. منتها آنها می‌خواستند نه ما برنده شویم و نه صدام. آنها می‌خواستند خودشان برنده شوند و در زمانی برنده‌شدن آنها به معنی هم‌نظربودن ایران، ترکیه و عربستان بود. در منطقه بعضی از کشورها رابطه صدساله با آمریکا دارند و هیچ تصمیمی بدون اذن آمریکا نمی‌گیرند. به صورت طبیعی ممکن است زمانی منافع آمریکا و ایران یکی شود. ما از این فرصت استفاده کردیم و موشک‌ها را گرفتیم.


‌تعهداتی که گفتید چه چیزهایی بود؟


ما موشک‌ها را گرفته بودیم و از آنجا که به کسی اعتماد نداشتیم اول باید موشک‌ها را امتحان و بعد از آن پولش را پرداخت می‌کردیم. ما پول تعدادی از آنها را دادیم و تعدادی را هم ندادیم.


‌این کار دلیل خاصی داشت؟


به‌علت گرانی، بعد هم جنگ بین آمریکا و انگلیس بر سر بازار ایران بود. انگلیس تمایل زیادی برای ارتباط با ایران داشت منتها آمریکایی‌ها نگذاشتند.


‌آقای هاشمی هم در خاطراتش می‌گوید که تعدادی را به علت گرانی و تعدادی دیگر را به‌خاطر داشتن مارک اسراییلی نخریدیم.


هرچه آقای هاشمی می‌گوید درست است.


‌آقای قربانی‌فر جایی می‌گوید که ایران پول من را نداد.


درست می‌گوید.


‌چه اتفاقی افتاد که مک‌فارلین و گروهش تصمیم گرفتند به ایران بیایند؟


همان‌طور که ما می‌خواستیم در جنگ پیروز شویم آنها هم قصد پیروزی در انتخابات را داشتند. آنها ریسک کردند و به ایران آمدند.


‌حتی آقای هاشمی گفته که با پاسپورت ایرلندی آمده بودند.


ما عمدا گفتیم که با پاسپورت ایرلندی بیایند. اگر با پاسپورت آمریکایی می‌آمدند از همان مقصد لو می‌رفتند.


‌نمی‌شد مذاکرات در کشور ثالث انجام شود؟


آنها می‌خواستند با مقامات درجه اول ایران صحبت کنند و مشکل را به‌صورت بنیادی حل کنند.


‌چرا آقای وردی‌نژاد و دکتر هادی برای گفت‌وگو با آمریکایی‌ها انتخاب شدند؟


آقای هاشمی آنها را معرفی کردند.


‌آقای شیخ‌الاسلام قائم‌مقام وزارت‌خارجه جایی می‌گوید که شخصی را که زبان می‌دانست با آنها فرستاده بودیم.


آنچه که می‌دانم همان بود که گفتم.


‌چرا جمع‌بندی سران قوا قبل از اینکه آنها به ایران بیایند انجام نشد؟


حتی خود من هم باور نمی‌کردم که آمریکایی‌ها چنین ریسکی کنند.


‌آقای هاشمی هم در خاطراتش می‌گوید که ما در عمل انجام‌شده قرار گرفتیم.


بله، آنها گفتند ما برای صحبت درباره گروگان‌ها به ایران می‌آییم تا حرفی که زدید انجام شود. آنها فکر می‌کردند غیرممکن است ایران کاری را که گفته انجام ندهد. آنها وساطت ایران را برای آزادی گروگان‌هایشان در لبنان می‌خواستند. اما ما اعتماد نکردیم. احتمال می‌رفت که آنها به قولشان عمل نکنند. اصولا من معتقدم که سیاستمدار حداقل در دوران بازنشستگی و افتادن آب‌ها از آسیاب، باید راست بگوید تا به تجربه‌های کشور بیفزاید. اگرچه می‌دانم که اکثریت سیاستمداران جهان حتی تا آخر عمر به وصیت ماکیاولی عمل می‌کنند من در خاطراتم که به‌زودی منتشر می‌شود، آنچه از حقیقت می دانم را برای ملت ایران و علاقه‌مندان به تاریخ بازگو خواهم کرد. 

درگیری مرگبار بین مخالفان بشار اسد

Posted: 05 May 2014 01:17 AM PDT

جرس: بنا بر گزارش‌ها، درگیری‌های شدید بین گروه‌های مخالف دولت اسد در شرق سوریه، بیش از ۶۰ کشته برجای گذاشته و هزاران نفر را آواره کرده است.  

 

به گزارش بی‌بی‌سی، این در حالیست که دادگاه قانون اساسی سوریه اعلام کرده است که بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن امسال با دو کاندیدای دیگر، 'رقابت' خواهد داشت.

 

گروه ناظران حقوق بشر سوریه روز یکشنبه اعلام کرد که درگیری‌های چهار روز گذشته دو گروه 'دولت اسلامی عراق و شام' و گروه 'جبهه نصرت' حداقل ۶۲ کشته برجای گذاشته است.

 

این دو گروه مدت هاست که در نواحی شمالی به ویژه در نزدیکی مرز سوریه و ترکیه با هم درگیر بوده‌اند ولی اخیرا نبرد آن‌ها به مناطق نفت خیز شرق کشور سرایت کرده است.

 

گفته می شود که درگیری‌ تازه این دو گروه در سه روستای استان دیرالزور در نزدیکی مرز عراق، ده‌ها هزار نفر را آواره کرده است.

 

گروه ناظران حقوق بشر سوریه می‌گوید درگیری‌های داخلی گروه‌های مخالف بشار اسد، فقط در سال میلادی جاری، بیش از سه هزار کشته برجای گذاشته است.

 

در جنگ داخلی سوریه تاکنون حدود ۱۵۰ هزار کشته شده‌اند. در این میان، حکومت سوریه خود را برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آماده می‌کند.

 

'دو رقیب' بشار اسد

 

مجید خضرا، سخنگوی دادگاه قانون اساسی سوریه، اعلام کرده است که از ۲۴ کاندیدای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی، سه نفر صلاحیت رقابت دارند.

 

به این ترتیب، حسن بن عبدالله نوری، یکی از نمایندگان پارلمان از دمشق و ماهر عبدالحافظ حجار، نماینده شهر حلب قرار است که در انتخابات امسال با بشار اسد، رئیس جمهوری فعلی رقابت کنند.

 

انتظار می‌رود که بشار اسد برای بار سوم رئیس جمهور شود.

 

مخالفان حکومت سوریه، دبیرکل سازمان ملل و دولت های غربی از برنامه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سوریه به شدت انتقاد کرده‌ و گفته‌اند که این اقدام به حل و فصل بحران کمکی نخواهد کرد.

 

با این حال، ناظران بر این باورند که برنامه انتخابات حاکی از اعتماد بشار اسد به بقای حکومتش است، به خصوص در شرایطی که ارتش سوریه در جنگ داخلی از موقعیت بهتری برخوردار شده است.

 

روز یکشنبه، در حمص، سومین شهر بزرگ سوریه، مذاکرات برای خروج مخالفان از شهر همچنان ادامه داشت.

 

حکومت و مخالفان مسلح درباره عقب‌نشینی از مناطق تحت محاصره حمص به توافق اصولی رسیده‌اند، اما این توافق هنوز اجرا نشده است.

 

شورشیان ماه‌های طولانی در محلاتی از شهر قدیم حمص موضع گرفته و در محاصره نیروهای دولتی بوده اند.

 

بعضی از فعالان انتظار دارند که تا روز دوشنبه مخالفان مسلح از حمص خارج شوند. 

آخرین وضعیت پرونده «محمدرضا رحیمی»

Posted: 04 May 2014 11:33 PM PDT

جرس: رییس شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران گفت که مطالعه پرونده محمدرضا رحیمی توسط قضات شعبه تا یک ماه دیگر به پایان می‌رسد.  

 

سیامک مدیرخراسانی در گفت‌وگو با ایسنا، با اعلام این خبر در مورد پرونده محمدرضا رحیمی گفت: مطالعه این پرونده همچنان توسط قضات ادامه دارد و حدود یک ماه دیگر مطالعه آن تمام می‌شود.

 

وی ادامه داد: بعد از اتمام مطالعه پرونده، برای رسیدگی در دادگاه تعیین وقت می‌شود.

 

رییس شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران در مورد برگزاری دادگاه محمود احمدی‌نژاد نیز اظهار کرد: هیچ اتفاق جدیدی در مورد این پرونده رخ نداده و مشخص نیست دادگاه چه زمانی برگزار می‌شود.

 

دادستانی تهران روز شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده بود که از محمدرضا رحیمی تحقیق به عمل آمده و در حال حاضر با صدور قرار وثیقه‌ مناسب و تأمین آن، آزاد است.

 

سخنگوی قوه قضاییه نیز در نشست خبری 12 اسفند در پاسخ به سئوالی درباره صحت صدور قرار مجرمیت یکی از مسئولان دولت سابق در پرونده‌های بیمه و ارز و وجود 25 یا 29 عنوان اتهامی برای او، گفت: اصل موضوع صحیح است و قرار مجرمیت برای این فرد صادر شده است، اما از تعداد اتهامات مطلع نیستم و در صورت اطلاع هم نمی‌توانستم بیان کنم.

 

قاضی مدیرخراسانی اواخر فروردین ماه سال جاری از آغاز مطالعه پرونده محمدرضا رحیمی توسط قضات شعبه تحت تصدی خود خبر داد. 

 

انتقاد آیت الله موسوی اردبیلی از دخالت بیش از حد دستگاه‌های وابسته به حکومت در امر تبلیغ و امور دینی

Posted: 04 May 2014 10:54 PM PDT

جرس: آيت الله العظمي موسوي اردبيلي در ابتدای درس خارج فقه بیاناتی را در مورد استقلال روحانيت، مساجد و مراكز دينی ایراد کرد.  

 

به گزارش پایگاه رسمی این مرجع تقلید، وی با ذكر اين نكته كه بعضي از مسئولان حكومتي كه اخيراً به ديدار من آمده بودند، نسبت به عدم برخورداري تعداد زيادي از مساجد از امام جماعت گلايه داشتند، گفت: «درست است كه تعداد زيادي از مساجد در شهرها از اقامه نماز جماعت و امام جماعت محروم هستند و اين مايه تأسف است و در جهت حل اين مشكل و ديگر معضلات بخش فرهنگ بايد قدم جدي و اساسي برداشت، ولي بايد ريشه يابي كنيم كه چه عامل يا عواملي باعث بروز چنين مشكلاتي گرديده است».


این مرجع تقلید ادامه داد: «زماني بر روحانيت گذشت گه در اين مملكت كار ديني و لباس روحانيت جرم به حساب مي آمد و آن را به تمسخر مي گرفتند لكن با ياري و فضل الهي، روحانيت در اذهان مردم قرب و منزلت پیدا کرد و جايگاه واقعي خود را به دست آورد. حال پس از سي و چهار سال كه از انقلاب مي گذرد چه شده است كه يكي از مسئولان حكومتي در اين ديدار اخير با من از عدم برخورداري خيلي از مساجد در شهرها از امام جماعت و نماز جماعت شكايت مي كند و در اين رابطه آمار نگرن کننده ای را ارائه می‌کند.»


آیت الله موسوی اردبیلی یادآور شد: «به نظر می رسد یکی از مهم ترین عواملی که در این زمینه مؤثر است دخالت بیش از حد دستگاه های وابسته به حکومت در امر تبلیغ و امور دینی است و این همان چیزی است که مرحوم امام هم آن را نمی پسندید. اگر بخواهیم مسائل مربوط به امور دینی مردم جای اصلی خودش را پیدا کند باید این مسائل به مردم سپرده شود و دولت و دستگاه های حکومتی دخالت خود را از تبلیغات دینی و مساجد و دیگر مراکز دینی بردارند. نکته دومی که در این رابطه مهم است این است که متاسفانه در خیلی از جاها به جای استفاده از روحانیون فاضل و باسواد، از افرادی استفاده می شود که از فضل و سواد کافی برخوردار نیستند و این گروه چونکه نمی توانند به خوبی دین را معرفی کنند، باعث سرخوردگی مردم نسبت به دین و آموزه هاي دینی می شود؛ در صورتی که اگر از افراد فرهیخته و با سواد و با تقوی استفاده بشود و بدون اینکه از آنان درخواست های جانبی کنند و توقعات بی مورد داشته باشند فقط بخواهند که آنان از دین و آموزه های دینی سخن بگویند، در نتیجه معرفی خوب از دین، علاقه مردم به دین زیادتر خواهد شد».


این مرجع در ادامه افزود: «متأسفانه از بعضی از شهرها و مناطق اخباری به گوش می رسد که روحانی و امام جماعتی که مورد علاقه مردم است بدون هیچ دلیلی کنار گذاشته می شود و یک روحانی بی سواد یا کم سواد جایگزین وی می شود و همین امر باعث دلسردی مردم می شود؛ اگر روحاني با سواد و با تقوا حضور نداشته باشد تا احکام و اخلاقيات را به مردم هم با زبان و هم با عملکرد خود تبیین کند، ديگر نبايد توقع داشت كه فرهنگ جامعه درست شود. به هر حال راه حل اين مشكل اين است كه ديگران در امور روحانيت و دين و مساجد دخالت نكنند و امور روحانيت و دين به دست خود آن ها و مردم سپرده شود. اگر به تشخیص مردم احترام گذاشته شود و این کارها به خود مردم سپرده شود، مردم به خوبی از دین و مراکز دینی حمایت می کنند و در طول تاریخ هر جا که کار دین و روحانيت از دخالت دولت ها دور بوده است موفق تر عمل کرده است. در قدم بعد وظيفه روحانيت است كه هرجا نياز به حضور آنان بود بدون وابستگي به دولت و دستگاه هاي حكومتي حضور پيدا كنند و به وظيفه ارشاد و تبليغ بپردازند. در اين صورت است كه بدون هيچ گونه نقصاني كارها به پيش مي رود و مشكلات مرتفع مي گردد». 

 

چالش‌های حقوقی درمان خانواده زندانیان/عدم ارائه خدمات پزشكي به دختر يك زنداني

Posted: 04 May 2014 10:36 PM PDT

جرس: ساعت 2 بعد از ظهر روز يكشنبه است و ما در بيمارستان سينا به دنبال دختري مي‌گرديم كه زنداني بودن پدر مانع از مداواي او در يكي از بيمارستان‌هاي دولتي در شنبه‌شب‌گذشته شده بود.  

 

روزنامه قانون نوشت: مانا دختر 8 ساله گزارش ما، در اتاق عمل است و مادر او پشت اتاق عمل در انتظار دوباره سالم ديدن فرزندش نگاه و همه اميدش را به آسمان دوخته، اشك نمي‌ريزد اما حال مادر گواه ازحال پريشان دختر خردسالش است.مادر با چهره‌اي رنگ پريده و مستآصل به يك صندلي رنگ ‌و رو رفته تكيه داده و توان ايستادن ندارد. او تمام شب را بيدار بالاي سر دختر كوچكش در بيمارستاني بوده كه متخصصان آن حتي با ديدن وخامت حال مانا حاضر به بستري كردن بيمار نشده بودند.


مانا تمام شب درد مي‌كشيد و ناله مي‌كرد


سميه، مادر مانا برايمان تعريف كرد كه چگونه مانا ساعت‌ها در بيمارستان درد كشيد و ناله كرد اما چون رضايت پدر ضميمه پرونده پزشكي او نبود دكترها حتي اجازه بستري شدن به او ندادند. مانا از شدت درد ساعت‌ها اشك ريخت و مادر شاهد نگاه تنگ نظرانه پزشكان براي نجات دخترش بود . براي تعدادي از دكتران سرزمين ما حفظ موقعيت بسيار مهم‌تر از حفظ جان كودك بي پناهي است كه اگر لحظه ‌اي در درمانش درنگ شود بزرگسالي را نخواهد ديد، آن‌ها براي حفظ منافع خود ريسك نمي‌كنند.


بدون رضايت پدر عمل نمي‌كنيم


سميه با دلخوري بسيار در توضيح روند درمان كودكش در شب حادثه، از قانوني گفت كه وجود ندارد. دكتر به ما گفت براي بستري كردن مانا رضايت پدر ضروري‌است. پزشك معالج با خونسردي ازوخامت حال مانا گفت كه هرچه سريع‌تر بايد عمل شود و بعد تاكيد كرد ما نمي توانيم بدون رضايت پدر او را عمل كنيم.


گفتم پدرش زندان است اما...


به پزشك توضيح دادم پدرش زندان است و جواب داد خب با زندان تماس بگيريد و برگه رضايت را براي ما بياوريد. گفتم اين موقع شب من چطور پدر زنداني او را پيدا كنم و برگه رضايت بگيرم... . ساعت از نيمه شب گذشته بود كه از بيمارستان قطع اميد كرديم با كمك يكي از دوستان تصميم گرفتيم مانا را به بيمارستان سينا منتقل كنيم. هرچه التماس كردم حداقل وضعيت دست مانا را از حالت اور‍‌ژانسي خارج كنيد تا او را منتقل كنم درخواستم به جايي نرسيد. زماني كه مي خواستيم مانا را سوارماشين كنيم به علت وضعيت بد شكستگي دست، امكان حركت وجود نداشت در سالن بيمارستان از سر ناچاري فرياد زدم و كمك خواستم.


وقتي دل پزشك به رحم مي‌آيد


مادر مانا در ادامه يادآور شد كه در نهايت پزشك معالجش دلش به رحم آمد و گفت با اختيار خودم مانا را براي انتقال آماده مي‌كنم. دكتر هشدار داد كه امكان قطع شدن شريان‌هاي‌ حياتي دست مانا وجود دارد اگر درمان نشود شايد براي هميشه از داشتن دست محروم شود.دكتر بعد از بيهوش كردن مانا استخوان آرنج را جا انداخت و دستش را آتل بست تا ما توانستيم مانا را براي عمل به بيمارستان سينا منتقل كنيم.براي نجات دختر 8 ساله ام مديون دوستان وپزشكان بيمارستان سيناهستم كه بدون در نظر گرفتن رضايت پدر و به دليل وخامت حال مانا با هدف نجات دست دخترم اكنون او را به اتاق عمل برده‌اند.


مسئول مربوطه در دسترس نيست


آن‌گونه كه ما متوجه شديم يكي از بستگان به دنبال دريافت رضايت از پدر مانا صبح زود به دادستاني مراجعه كرده كه به او گفته‌اند مسئول مربوطه به اوين رفته، برويد آنجا و پيدايش كنيد و از او بخواهيد زنداني را بيابد و رضايت بگيرد.


تعلل در درمان بيمار يك تخلف است


به‌راستي در شرایط اورژانسی ، اگر پدر به دلایل مختلفی حضور ندارد، بیمارستان از لحاظ انسانی و پزشكي می‌تواند بگوید که باید رضایت نامه از طرف پدر داشته باشید تا كودك مداوا شود؟ جواب پيمان عطار، وكيل دادگستري به اين سوال خواندني‌است، عطار تاكيد دارد كه در مسائل اورژانسی و غیرمترقبه که دسترسی به اولیای كودك مقدور نیست. قانون این اجازه را به بیمارستان داده در راستای وظایف قانونی و علمی خود نسبت به معالجه و جراحی و تجویز دارو و مسائل پزشکی كاستي از خود نشان ندهد.


رضايت پدر به هيچ عنوان الزامي نيست


اين حقوقدان براي توضيح ماجرا به نكته جالبي در قانون مدني اشاره كرد و گفت: در ماده1168 قانون مدنی ذکر شده«نگهداری اطفال هم حق، هم تکلیف پدر و مادر است»و در ماده1169 قانون مدنی آمده كه برای نگهداری طفل مادر تا 2 سال از تاریخ ولادت او، اولویت نگهداری خواهد داشت و پس از این مدت حضانت به عهده پدر است و در مورد اولاد دختر تا 7 سال به عهده مادر است. بعد از گذشت 7 سال دختر مي تواند انتخاب كند كه در کنار مادر باشد يا پدر. بحث حضانت هیچ ربطی به بحث رضایت کودک ندارد و بیمارستان نمی‌تواند به دلیل اینکه رضایت كتبي از پدر ندارد از جراحی و اقدامات پزشکی خودداری کند.عطار توضيح داد كه مانا اگر 8 ساله است تعلل در درمان به دليل عدم وجود رضايت پدر يك تخلف بوده و یک بحث مجرمانه است. عطار براي روشن شدن ضرورت وجود رضايت اولياي بيمار خاطر نشان كرد: اگر قصور بیمارستان باعث نقص عضو یا فوت یا مشکلی براي بیمار شود، پدر حتي از زندان می تواند وکیل بگیرد، و شخصا یا توسط وکیلی با ارائه شکایت براي جبران خسارت پیگیري قضايي را آغاز كند . چرا بیمارستان به بهانه حضانت دچار قصور شده؟ طبق قانون پدر و مادر هم تکلیف و هم حق نسبت به کودک مشترک دارند.


داديارناظر زندان بايد در دسترس باشد


حلقه گم شده در دريافت رضايت پدر مانا ارتباط با داديارناظر زندان و دادستاني بود كه عطار در اين‌باره گفت: وظیفه دادیار ناظر زندان به عنوان نماینده دادستان نظارت بر رفتار زندانیان، چه زندانیانی که محکومیت حبس‌شان را سپری می‌کنند چه زندانیانی که با قرار بازداشت موقت در بازداشتگاه‌های سازمان زندان ها هستند، است. داديار ناظر زندان همچنين موظف است شرایط نگهداری آن‌ها را با استانداردهای قانونی هماهنگ كرده و ارتباط آن‌ها با وکیل مدافع و خانواده را تسهيل كند . داديار زندان موظف است در شرايط اضطراري به زندانيان كمك كند و در دسترس باشد.


در مان بيمار منوط به كسب اجازه نيست


قاضي سيد علي كاظمي نيز رضايت پدر براي معالجه فرزند را ضروري دانست اما در رابطه با شرايط اورژانسي تاكيد داشت كه در شرايط فوري مي‌توانند اين اجازه را به خانواده زنداني دهند كه زنداني خود را ببيند و از او رضايت را بگيرد. او در بيان دليل گفتار خود به ماده 158 قانون مجازات اسلامي اشاره كرد كه اين ماده اذعان دارد: ارتکاب رفتاری که طبق قانون جرم محسوب می‌شود، در موارد زیر قابل مجازات نیست و بند «ج» همين ماده آمده است كه « هر نوع عمل جراحی یا طبی مشروع که با رضایت شخص یا اولیاء یا سرپرستان یا نمایندگان قانونی وی و رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی انجام می‌شود، در موارد فوری أخذ رضایت ضروری نیست. »


اگر پزشك به وظيفه خود عمل نكند، مجرم است


كاظمي براي روشن شدن موضوع پرسش ما با مثالي گفت بچه‌اي در خيابان تصادف مي‌كند و اطلاعي از پدر و مادر هنوز در اختيار ما نيست آيا ما مي‌توانيم بگوييم كه تا پدر و مادر اجازه نداده‌اند نمي توانيم كاري انجام ‌دهيم؟ پزشك بايد اقدامات لازم را انجام دهد و اگر اجازه درمان ندهد طبق قانون براي خودداري ازكمك به مصدومين مجرم شناخته مي‌شود و مجازات مي‌شود. بنابراين طبق قانون حتي اگر عملي انجام گيرد كه سوءنيتي در آن نباشد و بر اساس اين عمل به كسي ضرر وارد شود مسئوليت آن با پزشك نخواهد بود لذا پزشكان مي‌توانند بر اساس اين بند بدون رضايت پدر و مادرعمل را انجام دهند واگر انجام ندهند و براي آن كودك مشكلي پيش آيد قطعا توسط دادگاه آن پزشك مجازات مي‌شود و نسبت به اين مورد اعمال مجازات مي‌شود. كاظمي در رابطه با ضرورت دسترسي به داديارناظر زندان نيز خاطر نشان كرد كه براي متهمان امنيتي و يا متهماني كه بنابه دلايل مربوط به پرونده در قرنطينه هستند، اخذ نظر دادستان ضروري است. به طور مثال پرونده‌هاي قاچاق مواد مخدر، پرونده‌‌هاي اختلاس‌هاي بزرگ، فساد مالي بزرگ صرفا مسئول زندان نمي‌تواند تصميم بگيرد. در چنين مواردي دادستان يا قاضي رسيدگي كننده به پرونده تصميم گيرنده است.


حال مانا خوب است


در آخرين تماس با مادر مانا خبردار شديم مانا،از اتاق عمل خارح شده هرچند از شدت درد بسيار ناله مي‌كند اما پزشك معالج اذعان داشته هر كاري كه از دستشان بر مي آمده براي نجات بيمار انجام داده‌اند و اميدوار هستند مانا بهبود يابد. 

فانی از قول مساعد وزیر اطلاعات برای بررسی آزادی معلمان زندانی سیاسی خبر داد

Posted: 04 May 2014 10:36 PM PDT

جرس: وزیر آموزش و پرورش از قول مساعد وزیر اطلاعات برای ملاقات با نماینده تشکل‌های فرهنگیان در خصوص بحث و بررسی آزادی معلمان زندانی سیاسی خبر داد.  

 

علی اصغر فانی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره آخرین وضعیت معلمان زندانی سیاسی که پیش از این قول پیگیری مشکلات آنها را داده بود گفت: قول کلی را از وزیر اطلاعات گرفته‌ام تا ملاقات با نماینده تشکل‌های فرهنگیان با ایشان انجام شود و هر زمان که این هماهنگی صورت بگیرد وزیر اطلاعات آماده این دیدار است.

 

وی درباره برنامه‌های آموزش و پرورش درخصوص آموزش پیشگیری از مواد مخدر در بین دانش‌آموزان با توجه به وجود 0.4 درصد دانش‌آموز معتاد گفت:‌ قبل از آغاز سال جدید به همراه معاونین آموزش و پرورش جلسه‌ مشترکی را با وزیر کشور داشتیم که در آن بحث‌های متفاوتی از جمله بحث آسیب‌های اجتماعی نیز مطرح شد.

 

فانی با بیان اینکه آموزش و پرورش با بسیاری از وزارتخانه‌ها جلسات مشترکی را برگزار کرده و خواهد کرد افزود: با وزارت مسکن و شهرسازی تفاهم‌نامه آماده امضا شده، همچنین با وزیر کشور در بحث‌های مختلف از جمله اعتیاد موضوعاتی مطرح شده چرا که فصل مشترک زیادی بین این دو وزارتخانه وجود دارد.

 

وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: با وزارت ورزش و جوانان نیز جلسات مشترکی داشتیم تا تفاهم‌نامه‌ای آماده و امضا شود و با وزارت ارشاد و صنعت، معدن و تجارت نیز در آینده جلسه‌ خواهیم داشت و به صورت شفاهی به توافق‌هایی رسیده‌ایم.

 

فانی از همکاری آموزش و پرورش و امضای تفاهم نامه بین وزارت متبوع خود با سازمان محیط زیست نیز خبر داد و گفت:‌ آموزش و پرورش معتقد است با همکاری همه نهادهای دولتی و مردمی می‌تواند بخشی از مشکلات خود را برطرف کند.

 

وی در خصوص برنامه‌های ویژه آموزش و پرورش در حوزه اعتیاد نیز اظهار کرد: این وزارتخانه معاونتی به نام تربیت‌بدنی و سلامت دارد که ذیل آن دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی کاملا فعال است و همکاری خوبی را با وزارت بهداشت دارد.

 

وی ادامه داد: تا جایی که بتوانیم خود را مکلف به اجرای برنامه‌های مناسب می‌دانیم چرا که بیش از 12 میلیون دانش‌آموز تحت پوشش آموزش و پرورش قرار دارد و تا جایی که امکانات اجازه می‌دهد باید اقدامات لازم در این خصوص صورت بگیرد، البته وزارت آموزش و پرورش آمادگی دارد تا با همکاری وزارت بهداشت و وزارت کشور معضل اعتیاد را کاهش دهد.
 

در جمهوری اسلامی تنها راه مواجهه با منتقد قانونی طلب توبه است

Posted: 04 May 2014 07:17 PM PDT

گفتگو با محسن کدیور
جرس: نامه ی محیی الدین حائری  شیرازی، از اول هم بنا نبود به دست مخاطبان اصلی ان برسد؛ این را نویسنده ی نامه بهتر از هر کسی می دانست. آنچه نویسنده  نمی دانست  واکنش  یاران و همراهان جنبش سبز و افکار عمومی  بود و آنچه نمی توانست پیش بینی کند پاسخِ  بی نظیرِ میرحسین موسوی بود؛ تنها سه جمله ، گویی به نیابت  ثلاثه ی محصوره و به نیت سه سال حصر.


نامه از سوی همراهان جنبش سبز با واکنش ها و جواب های متعددی روبرو شد. در ادامه ی  این  واکنش ها، محسن کدیور به جرس می گوید:  "آقای محیی الدین حائری شیرازی عضو محترم دفتر رهبری را باید در اجرای منویات رهبر جمهوری اسلامی دانست. در پیشگاه نظام توبه کنید تا رستگار شوید! نظام از حصر شما خسته شده و می خواهد قضیه را تمام کند اما تنها راه، شکستن رهبران جنبش سبز و اعلام ندامت از راه رفته و بازگشتن به دامان آلوده‌ی نظام است. واضح است که اینگونه نامه‌ها که به دست محصور نمی رسد تنها مصرفش کوشش برای کم کردن فشار افکار عمومی بر نظام است." 
 

 این عالم و پژوهشگر دینی با اشاره به درخواست توبه ی رهبران جنبش سبز  از سوی حائری شیرازی، این درخواست را "نتیجه ی منطقی  نظریه ولایت مطلقه ی فقیه "می داند و می گوید در این نظریه " در حقیقت ولایت مطلقه‌ی فقیه نماینده‌ی تام الاختیارخداوند در کره‌ی زمین است و اطاعت از او یعنی اطاعت از خداوند و نافرمانی او یعنی نافرمانی خداوند. بنابراین واضح است که توبه و بازگشت به دامان او بازگشت به دامان خداوند و توبه‌ی الی الله است. "


استاد دانشگاه دوک آمریکا، نامه مذکور را " سند روسیاهی، قانون‌‌ستیزی و بی‌اخلاقی استبداد دینی" می داند و تاکید می کند که  " این سند دال بر خودخدابینی مسئولان نظام است. در چنین نظامی تنها راه مواجهه با زندانی سیاسی، معترض مسالمت جو و منتقد قانونی طلب توبه و سلب هویت و نقض هویت معترض و مخالف و منتقد است. "
 

متن کامل گفتگوی جرس با محسن کدیور پیرامون نامه ی  محیی الدین حائری شیرازی به رهبران جنبش سبز را  در ادامه بخوانید:


آقای دکتر؛ مدتی پیش آیت الله حایری شیرازی در نامه ی سرگشاده‌ای به رهبرانِ محصورِ جنبش سبز، از آنان خواست که در پیشگاه نظام توبه کنند. اصولا «توبه» در پیشگاه «نظام» چه مفهومی می تواند داشته باشد؟

صورت مسئله ساده تر از اینهاست. نظام جمهوری اسلامی همانند دیگر نظامهای استبدادی اعتراض، مخالفت مسالمت‌آمیز و انتقاد قانونی را برنمی تابد، از آنجا که نوع استبداد این نظام استبداد دینی است اعتراض و مخالفت و انتقاد را فتنه و معصیت معرفی کرده راه برون رفت از آن را نیز توبه و بازگشت به خداوند می داند.
لازمه‌ی این رویکرد این است که حاکمان جمهوری اسلامی در مسند ربوبی نشسته اند و جانشین خداوند و خلیفة‌الله (و نه حتی خلیفه‌ی رسول الله و نایب امام) هستند. چند دهه است بر خلاف اجماع مفسران امامیه مقام رهبری رااولی الامر قرآنی معرفی کرده و اطاعت مطلقه از اوامر و نواهی وی را اطاعت از خدا و رسول دانسته اند. با استناد به روایاتی علیل السند و الدلالة مدعی شده اند «اگر کسی حکم فقیه را قبول نکند حکم‌الله را استخفاف کرده و ائمه را رد کرده، و کسی که ائمه را رد کند خدا را رد کرده و این در حد شرک بالله است.»

نتیجه‌ی منطقی تفسیر رسمی متون فوق و نظریه‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه چیزی جز این نیست که مخالفت با اوامر ولی فقیه، اعتراض به وی، انتقاد از سیاستهای او به ویژه اگر با اقبال عمومی و پشتیبانی مردمی همراه باشد، فتنه، معصیت و تجاوز به حریم خداوند محسوب می‌شود. در حقیقت ولایت مطلقه‌ی فقیه نماینده‌ی تام الاختیارخداوند در کره‌ی زمین است و اطاعت از او یعنی اطاعت از خداوند و نافرمانی او یعنی نافرمانی خداوند. بنابراین واضح است که توبه و بازگشت به دامان او بازگشت به دامان خداوند و توبه‌ی الی الله است.

معصیت پنداری مخالفتهای سیاسی و توبه انگاری ندامت مخالفان و منتقدان روش رایج مستبدان تاریخ اسلام از امویان، عباسیان، غزنویان، سلجوقیان، صفویان، قاجاریان و غیره بوده است. در نظامهای ایدئولوژیک توتالیتر مارکسیستی و فاشیستی نیز هر مخالفتی با رهبران خیانت به خلق معرفی می شده است. تعابیر مختلف مضمون و معنای واحدی را بیان می کنند. در رژیم شاهنشاهی زندانیان سیاسی پس از شکنجه در مصاحبه‌ای تلویزیونی از اقدامات ضدامنیتی خود ابراز ندامت کرده از اعلی‌حضرت همایونی طلب بخشایش می کردند و بعد از سلب حیثیت سیاسی مورد عفو ملوکانه واقع می شدند.

جمهوری اسلامی مصاحبه‌های تلویزیونی اقرار علیه خود و نفی هویت و سلب حیثیت سیاسی مخالفانش را با عنوان جدید تواب‌سازی با جدیت دنبال کرده است، با این تفاوت که دادگستری دوران پهلوی زیر بار اوامر ملوکانه نمی رفت و شاه مجبور بود منویاتش را از طریق دادگاه نظامی دنبال کند، اما جمهوری اسلامی فاتحه‌ی دادگستری مستقل را بالکل خواند و قوه‌ی قضائیه‌اش را دربست در اختیار نظام سیاسی و حفظ آن به هر قیمتی قرار داد.

نامه‌ی آقای محیی الدین حائری شیرازی عضو محترم دفتر رهبری را باید در اجرای منویات رهبر جمهوری اسلامی دانست. در پیشگاه نظام توبه کنید تا رستگار شوید! نظام از حصر شما خسته شده و می خواهد قضیه را تمام کند اما تنها راه، شکستن رهبران جنبش سبز و اعلام ندامت از راه رفته و بازگشتن به دامان آلوده‌ی نظام است. واضح است که اینگونه نامه‌ها که به دست محصور نمی رسد تنها مصرفش کوشش برای کم کردن فشار افکار عمومی بر نظام است.

خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی تا کنون خداپسندانه مقاومت کرده اند و به امید خدا به مقاومتشان ادامه خواهند داد. رافت اسلامی در قاموس رهبران جمهوری اسلامی جایی ندارد. نظام ولایت مطلقه‌ی فقیه از ارائه خدمات پزشکی حداقلی به رهبران محصور تا کنون امتناع کرده است، به این امید که محصوران یا خانواده‌ی ایشان برای حفظ جان هم که شده دست از مقاومت بردارند و تسلیم شوند. این سنت سیئه رویه‌ی دائم جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون بوده است.

نظامی که حق اعتراض مسالمت آمیز و مخالفت قانونی و انتقاد را به رسمیت نمی شناسد نظامی بی‌رحم، ظالم و نامطلوب است. نامه‌ی حائری شیرازی سند روسیاهی، قانون‌‌ستیزی و بی‌اخلاقی استبداد دینی است. این سند دال بر خودخدابینی مسئولان نظام است. در چنین نظامی تنها راه مواجهه با زندانی سیاسی، معترض مسالمت جو و منتقد قانونی طلب توبه و سلب هویت و نقض هویت معترض و مخالف و منتقد است. نامه‌ی حائری شیرازی و سخنان دیگر اولیاء جمهوری اسلامی به متون آبای کلیسای قرون وسطی و دستگاه تفتیش عقاید آن دوران اشبه است. ظاهرا جمهوری اسلامی با تاخیری چند قرنه می خواهد ایران را به چنان دورانی بازگرداند.


آقای حایری شیرازی، با اشاره روایتی در انجیل، تلویحا رهبران سبز را در جایگاه ابلیس و نعوذ بالله نظام را در جایگاه خدا قرار می دهد! مبنای دینی و شرعی چنین تعابیری برای معرفی مناسبت‌های حکومت با شهروندان و منتقدان چیست؟

آقای حائری شیرازی و دیگر یاران آقای سید‌علی خامنه‌ای واقعا به خرجشان رفته که نظام جانشین خداوند در زمین است و منتقدان و مخالفان و معترضان شیطان‌صفت و ابلیس‌منش هستند. آقای خامنه‌ای تا کنون با شبیه سازی به دوران صدر اسلام خود را جای پیامبر و امام علی و مخالفانش را جای قاسطین و مارقین و ناکثین می نشاند، آقای حائری شبیه سازی را یک پله ارتقا داد، نظام را به مرتبه‌ی الوهیت ترقی و منتقد و مخالفان را به مرتبه‌ی ابلیس تنزل داد. فتوای چند ماه قبل آقای خامنه ای مبنی بر حرمت مخالفت و انتقاد علنی از مسئولان نظام تنها از این زاویه قابل توجیه است.

کلا ولایت مطلقه‌ی فقیه مبتنی بر اصل «حفظ نظام اوجب واجبات است» مردم را رعیت و مُوَّلَی‌علیهم و در حوزه‌ی عمومی محجور و نیازمند قیمومت و ولایت فقهای عدول می داند. اگر ولی مطلق فقیه اعمال ولایت نکند رعایای تحت ولایت به وسوسه‌های ابلیس منحرف می‌شوند. تنها راه هدایت و رشد رعایا اطاعت مطلقه از اولیای فقیه است و لاغیر. این رویکرد را می توان ماکیاولیسم اسلامی نامید. در این نظام حقوق شهروندی در معارضه با تکلیف برتری به نام لزوم اطاعت مطلقه از ولایت امر رنگ می‌بازد. تعابیر امثال آقایان حائری شیرازی و مصباح یزدی تنها در سایه‌ی استبداد دینی امثال شیخ فضل‌الله نوری قابل درک است. من با چنین برداشتی از اسلام بیگانه و به آن کافرم.

حایری شیرازی؛ در نامه ی خود بارها از رهبری پیشین جمهوری اسلامی با عنوان "امام" یاد می کند، اما ترجیح می دهد که تصمیات فعلی جمهوری اسلامی را به پای "نظام" بنویسد و نامی از رهبری فعلی به میان نمی آورد. علت این امر چه می تواند باشد؟
مخاطبان نامه‌ی آقای حائری شیرازی یعنی آقایان موسوی و کروبی از پیروان مرحوم آیت الله خمینی بوده اند و هنوز به روش و منش ایشان عشق می ورزند. وی کوشیده مخالفت ایشان با مسئولان فعلی نظام را با مخالفان دهه‌ی اول با بنیانگذار جمهوری اسلامی شبیه‌سازی کند. البته اینگونه‌ شبیه سازیهای بی پایه ممکن است برخی ساده دلان نوجوان بسیجی و شیفتگان ناآگاه نظام را قانع کند، اما ادبیات آقای حائری و دیگر روحانیون حکومتی به قدری ضعیف و کم مایه است که بعید است حتی محافظه کاران و اصول گرایان را نیز راضی کند.

دفاع از سیاستهای غیرمدبرانه‌ی آقای خامنه ای به قدری پرهزینه و غیرمقبول است که امثال آقای حائری ترجیح داده نام ایشان را نیاورد و مداحی‌های خود را با ضمیر غائب مصرف کند. جمهوری اسلامی همانند نظام شاهنشاهی بر مبنای تصمیمات شخصی مقام معظم رهبری می چرخد. حلقه های برخوردار اطراف رهبری نیز از این تصمیمات استقبال می کنند. اما رهبری با اختیارات مطلقه و بی‌حد و حصر جرأت به عهده گرفتن مسئولیت تصمیاتش را ندارد و همواره خود را پشت نقاب نظام مخفی می کند. نظام اسم مستعار شخص آقای خامنه‌ای است.

آنچه آقای حائری شیرازی و همکاران و همفکرانش در دفتر رهبری به روی خود نمی‌آورند این است که از بهمن ۱۳۸۹ سه نفر از شهروندان ایرانی به نامهای زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی بر خلاف قانون و بدون تشکیل دادگاه مشمول مجازات حصر در خانه‌های خود شده اند. ایشان حتی از حقوق زندانی مندرج در آئین نامه‌ی سازمان زندانها هم برخوردار نیستند. مجازات شهروندان معترض بر اساس مصلحت نظام و به اراده‌ی شخص اول بدون تشکیل دادگاه چیزی جز ولایت جائر یا استبداد برهنه نیست. اگر دادگاه صالحه تشکیل می شد و این محصوران در دادگاه علنی حق دفاع از خود داشتند آبرویی برای استبداد دینی و آمران و عاملان تجاوز به حقوق ملت باقی نمی ماند.

اگر قرار باشد کسی توبه کند عاملان و آمران قتل نزدیک نود نفر در تظاهرات مسالمت آمیز ۱۳۸۸، آمران و عاملان شکنجه‌ی منجر به مرگ پنج جوان رشید در بازداشتگاه کهریزک، آمران و عاملان زهرا کاظمی در زندان اوین، زهرا ابراهیمی در بازداشتگاه همدان و ستار بهشتی در بازداشتگاه نیروی انتظامی تهران، عاملان و آمران ضرب و جرح زندانیان سیاسی اوین در پنجشنبه‌ی سیاه فروردین ۱۳۹۳، آنها که با مهندسی آراء محمود احمدی نژاد را از صندوق رای درآوردند و هشت سال بر مردم تحمیل کردند، آنها که با سوء تدبیر خود منافع ملی ایران را برباد داده اند، و جمهوری اسلامی را به نظامی غیردموکراتیک و استبدادی تبدیل کرده‌اند، اینها باید توبه کنند نه کسانی که به دعوت مردم از مطالبات برحق آزادی خواهانه‌ی ملت دفاع کرده اند.

بهترین راه آزمون دعاوی حامان و منتقدان نظام تن دادن به همه پرسی ملی است. یکی از محصوران یا زندانیان سیاسی همانند میرحسین موسوی با مقام رهبری آقای خامنه‌ای یا یکی از همفکران و همکارانش از قبیل آقای حائری شیرازی یا مصباح یزدی روی باسکول بروند. ترس از توزین توسط ملت دفتر رهبری را به این ژاژخواهی‌ها کشانده است. مسئله بسیار ساده است. حامان جمهوری اسلامی از اقبال اکثریت مردم ایران بی‌بهره اند، لذا رسما زور می گویند و به زور سرنیزه و با دروغ بر مردم حکومت می کنند
 
 

گزارش تصویری از بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

Posted: 04 May 2014 05:40 PM PDT

عکاس عسل اسماعیل زاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عکس از عسل اسماعیل زاده

شرط انصاف کجا رفته است!

Posted: 04 May 2014 01:30 PM PDT

سید ضیاء مرتضوی
 ملاحظاتی کلی بر یک نامه به ظاهر محترمانه خطاب به جناب آقای مهندس میر حسین موسوی و جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای کروبی ادام الله حفظهما

 

۱- در روزهای اخیر از سوی یکی از نمایندگان محترم مجلس خبرگان نامه‌ای به ظاهر محترمانه، خطاب به جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، و جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای کروبی، ادام الله حفظهما، منتشر شد. این نامه از مخاطبان خود می‌خواهد که خودشکنی کنند و مشکلی را که به گفته ایشان مانند آتش زیر خاکستر باقی مانده و به تعبیر دیگر ایشان «شمعک» آن روشن است، با تخطئه خود و توجه به اینکه یوسف پیامبر(ع) نیز گفت «وَ مَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ» حل کنند. این عالم محترم در تاکید بر لزوم خودشکنی افزوده است که نباید در پی محبوبیت و قهرمان شدن پس از مرگ بود. به نظر نویسنده نامه آقای موسوی و آقای کروبی با تخطئه خود در آنچه که در پی انتخابات ۸۸ پیش آمد، بر خدمات بزرگی که در پرونده خود به اسلام و انقلاب دارند می‌افزایند. استدلال ایشان بر اینکه برای رفع «مشکل» باید از این سو اقدام به «تخطئه خود» شود این است که «اگر نظام حرف خود را پس بگیرد تا آن‌ها قهرمان شوند، پس از این، نظام نسبت به موارد مشابه جز آنکه سر تسلیم فرود آورد چه می‌تواند بکند؟!» و این به معنای نفی خود است.

در فضای کنونی امکان پرداختن به همه نکات مورد نظر در این نامه که بازتاب قابل توجهی نیز در رسانه‌ها یافت، وجود ندارد. چنان که حتی مخاطبان آن نیز نمی‌توانند پاسخی به آن بدهند و اگر نظری یا توضیحی جز «تخطئه خود» داشته باشند، نمی‌توانند آشکارا مطرح کنند. با این حال نگارنده ذکر برخی نکات را هر چند کلی، مفید می‌داند؛ با این نگاه که «انصاف» اقتضا دارد کسانی که مانند این عالم محترم و با نگاه و رویکرد ایشان، در صدد کاهش مشکلات موجود کشور از جمله معضل مورد اشاره این نامه هستند، از این نکات نیز دور نمانند و حتی اگر به هر دلیل طرح و پی‌گیری عمومی و آشکار آن را به مصلحت خود یا جامعه نمی‌بینند اما در تلاش‌های خود برای حل مشکل از آن غافل نباشند. «سکندر به انصاف نام آورست / و گر نی ز ما هر یک اسکندرست».
 

۲- انسان هر چند در گوهر آفرینش خود موحد است و بر «فطرت خدا‌پرستی» آفریده شده اما اقتضای خطاکاری نیز در وی نهاده شده است. قرآن در اشاره به ویژگی نفس آدمی، نخست الهام تکوینی «تقوا» و «فجور» را خاطرنشان کرده و سپس به تزکیه آن فرا خوانده و از آلوده ساختن آن باز داشته است: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا. قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا. وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا.» این است که آدمی از درون خود زمینه ارتکاب خطاء و گناه را دارد مگر اینکه عامل تقوای درونی یا موانع بیرونی مانع آن گردد. رسالت پیامبران و اولیای الهی در کنار عقل به عنوان پیامبر درونی، همین بوده و هست که آدمیان را به تقوای درون و بیرون در معنای جامع خود فرا خوانند و گاه به آن وا دارند و از «فجور» در معنای عام آن باز دارند. این واقعیت در میان آدمیان چنان فراگیر است که پیامبران و اولیای خاص الهی نیز به دلیل جایگاه ویژه خود و لزوم اعتماد کامل مردم و اعتبار رفتار و گفتار آنان، تنها به مدد و ضمانت الهی، مصون از خطا و گناه بوده و بر این ویژگی معرفی شده‌اند. این است که حتی امیرالمومنین علی(ع) نیز در تشویق مردم به اینکه با او راحت سخن بگویند و از نظرات و مشورت‌دهی خود دریغ نکنند، به همین واقعیت اشاره می‌کند که من اگر خودم باشم و خودم، از اینکه ممکن است دچار خطا شوم خود را برتر نمی‌دانم؛ همراه با اشاره حضرت به حقیقتی دیگر که ویژه اوست و آن جایگاه «عصمت» است که تنها و تنها به خواست و توفیق ویژه خداوند تحقق دارد.
چنان که جناب یوسف صدیق(ع) نیز در وقتی که با گواهی بانوان درگیر ماجرا از یک سو و اقرار صریح همسر عزیز مصر از سوی دیگر، از تهمت آلودگی دامن رهایی یافت و در آستانه به «قدرت» رسیدن و عزیز مصر شدن، با جمله‌ای که در نامه یادشده نیز به آن استناد شده و بازگو کردیم، به همین واقعیت اشاره کرد که گفت: «نفس خود را تبرئه نمی‌کنم، به راستی که نفس فرمانده به بدی است، مگر اینکه پروردگارم رحم کند؛ که به راستی پروردگارم بخشنده و مهربان است». این است که به جز معصومان که افرادی خاص و معدود بوده‌اند، همه در معرض خطا و گناه به سر می‌برند و هیچ کس نمی‌تواند خود را با اطمینان از آن دور بداند.


یک پرسش: آیا زمامداران مسلمان در جوامع اسلامی ما به پیروی از جناب یوسف صدیق(ع)، شجاعت و توفیق تکرار دایمی جمله درس‌آموز یادشده و پای‌بندی کامل به لوازم آن را داشته و دارند؟
 

۳- گناه هر چه باشد زشت است و باید از آن پرهیز کرد. خطا نیز پی‌آمد دارد و باید تلاش کرد هر چه کم‌تر صورت گیرد و هر چه بیش‌تر جبران گردد، اما آنچه میزان دوری و نزدیکی انسان به خطاء و گناه و ارزشگذاری وی بر پایه آن است، پیداست تنها کمی و زیادی تعداد خطاء و گناه نیست؛ بلکه کوچک و بزرگی آن نیز هست. چنان که بزرگی گناه نیز امری نسبی است و بسته به موارد و افراد فرق می‌کند. دلیل اینکه در روایات ما میان بخشش گناه عالم و جاهل آن همه فرق گذاشته شده همین است که از یک سو بر آنان حجت بیش‌تر تمام است و از سوی دیگر پی‌آمد سوء آن بسی بیش‌تر است. این است که هر چه جایگاه اجتماعی فرد بالاتر و پی‌آمد خطا یا گناه او بیش‌تر باشد، مسئولیت بیش‌تر دارد و زشتی کار ناصواب او فزون‌تر است. چنان که قرآن کریم حساب زنان پیامبر(ص) را از دیگر زنان در خطا و صواب جدا می‌کند و افزون بر خطابات عام خود به آنان هشدار ویژه می‌دهد. رهبران رسمی و غیر رسمی جوامع اسلامی نیز به فراخور جایگاه خود چنین وضعی دارند. چه بسا در پیشگاه خداوند گناه و خطای کوچک آنان بارها و بارها از خطاها و گناهان بزرگ دیگران بزرگ‌تر باشد. این است که اهتمام آنان به دوری از خطا و گناه، و رفتارشناسی آنان نسبت به خود و جبران اشتباهات خویش، جایگاهی بس بالاتر و اهمیتی بس فزون‌تر دارد. اگر دیگران نباید خود را مصون از خطا بدانند و باید در پی «تخطئه خود» و رفتارهای نادرست و جبران زیان‌های آن باشند، اینان که در جایگاه هدایت و مدیریت و رهبری جوامع اسلامی قرار دارند، به مراتب باید اهتمام بیش‌تری داشته باشند و اگر عموم مردم نیازمند ناظران و مراقبانی دلسوز و آگاه هستند که آنان را به خطاهای خود آگاه سازند و راه چاره را پیش روی آنان بگذارند، اینان بسی نیازمندتر می‌باشند.
یک کاستی بزرگ در جوامع ما این است که نیاز یادشده را همواره یا بیش‌تر در عموم می‌بینیم تا رهبران و زمامداران خود. چنان که یک مشکل بزرگ دیگر این است که همواره یا نوعاَ نگاه به عیوب و کاستی‌های دیگران داریم و درباره «خود» و «خودی»، زبان حال و قال ما چیزی جز «تبرئه» نیست. این است که به عنوان مثال وقتی از دیگران و به عبارتی از «غیر خودی»ها می‌خواهیم از خودگذشتگی کنند و به «تخطئه خود» بپردازند تا به گمان ما یک مشکل اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی یا اقتصادی حل شود، از کنار عیوب خود و تخطئه رفتارهای مشابه یا بدتر از آن در میان خودی‌ها نه تنها به راحتی می‌گذریم؛ بلکه گاه به ستایش یا تبرئه آن نیز می‌پردازیم؛ امری که نه تنها در روایات بسیاری نکوهش شده بلکه در قرآن نیز به گونه پرسشی انکاری که پاسخ آشکاری دارد هشدار داده است که «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خودتان را فراموش می‌کنید؛ در حالی که کتاب الهی را می‌خوانید؟! آیا خرد نمی‌ورزید؟»[۱] چنان که در سخنی از امام‌ صادق(ع) آمده است که «وقتی دیدید کسی پی‌گیر گناهان مردم است و گناه خود را فراموش می‌کند، بدانید او فردی فریب‌خورده است».[۲] جناب عیسی بن مریم(ع) نیز چنین افرادی را به عنوان «بندگان سوء» نکوهش کرد که «مردم را بر پایه «گمان» سرزنش می‌کنید و خودتان را به رغم «یقین» بر خطا و گناه نکوهش نمی‌کنید؟!»[۳] و این همان نگاه ارباب‌منشانه با غیر خودی‌ها و نگاه برده‌وار و ذلیلانه با «خود» و «خودی»هاست که امام صادق(ع) به زیبایی خاطرنشان کرده و از آن پرهیز داده است:
«لا تنظروا فی عیوب الناس کالارباب و انظروا فی عیوبکم کهیئة العبید؛ در کاستی‌های مردم مانند اربابان ننگرید و در عیوب خودتان بسان نگاه و هیأت بردگان بنگرید!»[۴]


یک پرسش: به راستی برخی از رفتارها و گفتارها در جامعه ما مصداقی روشن برای این سخن شریف نیست؟
 

۴- یکی از مشکلات عمده این است که بسیاری از ما مسائل اجتماعی و افکار عمومی را به صورت شخصی می‌بینیم یا می‌نمایانیم. نگارنده نمی‌خواهد نقش شخصیت‌های فکری یا سیاسی یا فرهنگی را در کاهش یا افزایش هنجارها و ناهنجاری‌ها از جمله کاهش و رفع مشکلات جامعه نادیده بگیرد و جای انکار نیز نیست، اما کاستن پدیده‌ها و واقعیات تلخ یا شیرین اجتماعی در حد خواست این جریان یا اراده آن شخص، ناشی از «غفلت» و عدم شناخت کافی و درست جامعه و قواعد آن و قوانین و مناسبات تاثیرگذار بر حیات اجتماعی یا «تغافل» از آن است. جامعه و مردم را به ویژه در روزگاران کنونی نباید در سطح و اندازه افراد یک پادگان نظامی دید که به یک «سوت» کشیدن به صف می‌شوند و به یک «فرمان» در صفوفی منظم رژه می‌روند. اگر به عنوان مثال بارها تکرار و ترویج کرده‌ایم که با یک سطر حکم دینی، قراردادی استعماری ناکام ماند و قلیان‌ها حتی در درون دربار کسانی که خود عامل آن قرارداد بودن شکسته شد، نباید گمان برد که همواره چنین مناسباتی در جوامع و دست‌کم در جوامع دینی برقرار است. در جایگاه ارزشگذاری این واقعیت نیستیم اما نمونه روشن و گویای آن، موضوع درخواست انصراف از یارانه‌ها است که به رغم ورود و درخواست بزرگان دینی، آن هم با همان ادبیاتی که به سایر مسائل شرعی پاسخ گفته می‌شود، نتیجه غیر منتظره آن را دیدیم.
اگر در جامعه به هر دلیل درست یا نادرست، و به رغم آن همه تلاش‌هایی که در این چند سال صورت گرفته، موضوعی به تعبیر نامه یادشده، بدل به آتشی زیر خاکستر شده و به تعبیر دیگر نامه به مثابه مشعلی شده که هر آن ممکن است شعله‌ور گردد، نباید آن را چنان امری شخصی و فردی دید که با یک فرمان یا درخواست یا «تخطئه»، آن آتش بدل به گلستان خواهد شد یا دست‌کم شمعک آن خاموش خواهد گشت! چنین تصوری از مسائل اجتماعی و چنین تصویرسازی از آن، اگر هم از سر صداقت باشد، اما چیزی جز ساده سازی غیر واقعی پدیده‌های اجتماعی و در واقع چیزی جز فریب دادن خود نیست. چرا گمان می‌رود مشکل یا واقعیتی که آن همه سرمایه‌گذاری و تلاش و تبلیغ در این چند ساله به اذعان نامه خیرخواهانه یادشده، نتوانسته آن را از میان ببرد، به خودشکنی و تخطئه این فرد یا آن فرد از میان می‌رود؟ آیا با سایر پدیده‌های اجتماعی نیز که جامعه یا نظام ما با آن دست به گریبان است، می‌توان با همین نگاه رفتار کرد و در پی حل آن بود؟
ما نیز مدعای نویسنده محترم را می‌پذیریم که مشکل یادشده مانند آتش زیر خاکستر است و فرض را بر استدلال یادشده می‌گذاریم که نظام نباید کوتاه بیاید اما وقتی مشکل مورد اشاره، با آن همه ضعف‌ها و خلاف‌ها و خلاف‌گویی‌ها در سال‌های «هشت‎‌ساله» و به ویژه عملکرد چهارساله دوم جریان اجرایی و حمایت‌ها و همراهی‌های بی‌دریغ از جمله از سوی نویسنده محترم نامه، آمیخته شده و به رغم آن همه خسارت مادی و معنوی از جمله تضعیف اعتماد عمومی که به بار آمده، کسی مسئولیت آن را حتی در حد یک عذرخواهی یا دست‌کم اقرار به اشتباه و «تخطئه خود» بر عهده نمی‌گیرد و بلکه بخشی از بانیان و حامیان از در «طلبکاری» در می‌آیند، چگونه گمان و در نتیجه توقع می‌رود همه این مسائل با یک تخطئه و خودشکنی‌ طرف مقابل حل گردد؟


یک پرسش: در رفع مشکلات ریشه‌دار اجتماعی یا سیاسی، آیا بهتر نیست به روش برخی کسانی که اصل مشکل را نادیده یا غیر واقعی نشان می‌دهند، آن را انکار کنیم! تا راه حلی غیر واقعی و فریبنده را پیش رو بگذاریم؟!
 

۵- یک مشکل دیگر و فراگیر ما این است که در مسائل، حتی مسائل دینی و شرعی گرفتار یکجانبه‌نگری هستیم. و نوعا نیز جانبی را می‌نگریم و می‌گیریم که به سود «خود» ما و «خودی‌«های ما می‌باشد و این امر اختصاص به این فرد و آن فرد و این جریان و آن جریان ندارد. چنان که محدود به مسائل عمومی سیاسی و اجتماعی نیز نیست. در پای‌بندی به آموزه‌های دینی و حتی تبلیغ و ترویج آن و در استدلال به سود یا زیان دیگران نیز کم و بیش گرفتار این آفت هستیم. این است که آموزه‌های دینی نیز به رغم اینکه همه در راستای «حیات طیب» و سعادت دنیا و آخرت ما می‌باشد، در بسیاری از موارد نه تنها کارایی خود را نخواهد داشت بلکه گاه نتیجه عکس می‌دهد. نمونه‌ها بس فراوان است و هر کسی به فراخور شناخت خود و به تناسب محیط زندگی خود، کم و بیش با این واقعیت رو‌به‌رو است. راه دور نمی‌رویم. در همین نامه در لزوم تخطئه خود چنان که آوردیم سخنی از جناب یوسف پیامبر(ع) شاهد گرفته شده است که البته به خودی خود کاری درست و شاهدی گویا می‌باشد، اما وقتی به استناد این سخن یوسف(ع) به یک طرف پند داده می‌شود که بر نفس خود پا بگذارد و خود را تخطئه کند تا آتشی خاموش شود، چقدر شایسته است و برای «رفع» مشکل و «دفع» مشکلات احتمالی مشابه، چقدر لازم است که به دیگران علاوه بر این سخن که یوسف(ع) در آستانه به قدرت رسیدن خود گفته بود، گفته دیگر وی نیز در همین سوره خوانده و تفسیر و شرح شود که پس از دستیابی به قدرت و برخورداری از ریاست و ملک، عاجزانه و صادقانه از پیشگاه خداوند درخواست می‌کند مرا «مسلمان بمیران و به بندگان صالح ملحق ساز»: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَ الآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ».

پیامبری چون یوسف صدیق(ع) از گردنه بس دشوار مبارزه با دیو نفس و در برابر پیشنهاد بس فریبنده و شکننده و همراه با اصرار آن زن که همه می‌دانیم، آن گونه سربلند و پیروز گذشته بود و از همین رو به تعبیر قرآن کریم، در شمار بندگان «مخلَص» درآمده بود، اما به راستی نگرانی او پس از به قدرت رسیدن چه بود که از خداوند درخواست می‌کند مرا مسلمان بمیران؟

پاسخ این است که جناب یوسف(ع) که با شناخت واقعیت انسانی خود، اقرار به امکان خطا دارد مگر اینکه خدا لطف کند و دست او را بگیرد، هنگام دستیابی به «قدرت» و ریاست نیز نگران این است که در درون و نفس خود دچار «فتنه» شود و فتنه‌گری‌های نفس سرکش، او را «مفتون» قدرت و جاذبه‌های آن سازد؛ قدرت و سلطه و ریاستی که همچون «خر دجّال» به هر موی آن زنگوله‌ای آویخته و آدمیان را به خود فرا می‌خواند و در برابر لایه‌ها و جنبه‌های نفس آدمی جلوه‌گری می‌کند. این است که جناب یوسف(ع)، آن گونه که خواهید دید، پیش از آنکه نگران فتنه یا توهم فتنه‌گری دیگران یا آتش‌هایی باشد که چه بسا اطراف او، هر آن ممکن است شعله‌ور شود، نگران فتنه و آتشی است که زمینه آن در درون آدمی است و بی‌شک قدرت و ریاست و شهرت، اگر بالاترین زمینه برای شعله‌ور شدن آن نباشد، یکی از زمینه‌های قوی و آشکار آن است؛ قدرت و شهرتی که چه بسیار افراد که در دستیابی به آن، به خواست شکم و پایین‌ شکم نیز پشت پا می‌زنند. آیا اذعان به فتنه نفس سرکش به انصاف نزدیک‌تر نیست؟


یک پرسش: آیا استادان اخلاق ما از جمله در حوزه «اخلاق سیاست» به فراخور نیاز تلاش کرده‌اند مسئولان و زمامداران ما را در کنار هشدار دادن نسبت به سیاست‌ها و شیطنت‌های قدرت‌های زیاده‌طلبی مانند آمریکا، از کیدهای درونی شیطان و فتنه نفس و مفاسد قدرت بدون نظارت نیز بر حذر دارند؟
 

۶- یوسف صدیق(ع) با شناختی که از نفس خود دارد و آن را از نگاه خود، برتر از گرفتار آمدن به خطا و لغزش نمی‌داند، برای استوار ساختن کار خود و حصول اطمینان از آفات قدرت و سلطنت، به چاره‌جویی بر می‌خیزد و چاره کار را نیز نخست این می‌بیند که دست به دعا بردارد. جناب محمد بن مسعود عیاشی کوفی سمرقندی که تفسیر روایی و معروف خود را در اواخر قرن سوم نگاشته و به تعبیر علامه طباطبایی از شخصیت‌های شیعه و از استوانه‌های حدیث و تفسیر بوده است، در شرح این آیه این حدیث را به نقل از امام صادق(ع) آورده است:

«در حالی که رسول خدا(ص) در جمع خانواده خود نشسته بود فرمود: یوسف خواست کار خود را محکم کند. سوال شد با چه‌ای رسول خدا؟ فرمود: زمانی که عزیز مصر به نفع او از ریاست مصر کناره گرفت، یوسف دو لباس نو –یا: پاکیزه- پوشید و به صحرایی خشک رفت و چند رکعت نماز گزارد. وقتی نماز تمام شد، دست به آسمان بلند کرد و گفت: « رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَ الآخِرَةِ». جبرئیل به سوی او فرو آمد و به او گفت:‌ای یوسف خواسته‌ات چیست؟ گفت: تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ؛ مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق ساز.»

سپس امام صادق(ع) خود خاستگاه و دلیل نگرانی یوسف(ع) را با این جمله کوتاه و گویا بیان فرمود: «خشی الفتن؛ از فتنه‌ها ترسید». و پیداست آنچه مایه نگرانی جناب یوسف(ع) بود که نکند از جرگه ایمان سقوط کند و نامسلمان بمیرد، فتنه‌های دیگران نیست، زیرا او به وظیفه خود در برابر مشکلات بیرونی به خوبی آگاه و به آن پای‌بند می‌باشد و انجام وظیفه مایه نگرانی او نخواهد بود، بلکه از فتنه‌گری‌های نفس سرکش خود می‌ترسد که دست در دست «قدرت» و زمامداری مصر او را به ورطه هلاکت افکند؛ همین و بس.


یک پرسش: آیا آن اندازه که به ویژه در این سال‌ها به دیگران تاخته و پرداخته‌ایم، به کژی‌های خود و مفاسدی که قدرت و ریاست و اختیارات گسترده مادی و غیر مادی چه بسا به بار آورده و می‌آورد نیز اهتمام داشته‌ایم و تسویلات نفسانی و توجیهات شیطانی را از خود دور ساخته‌ایم؟
 

۷- همه باید در پی رفع مشکلات جامعه و کاهش دشواری‌های بسیاری که نظام ما با آن رو‌به‌رو است باشیم و بر تلاش‌های صادقانه‌ای که از جمله درباره رفع مشکلات بر جای مانده از انتخابات سال ۸۸ صورت گرفته و می‌گیرد ارج نهیم. اینک نیز به رغم ملاحظات گفته و ناگفته‌ای که در نامه یادشده وجود دارد، اصل انگیزه این عضو محترم مجلس خبرگان قابل ستایش است و به گونه نسبی قابل توجه، اما در کنار پند و پیشنهاد ایشان، این پرسش را نیز ناگفته نمی‌گذاریم که پیش از گذشت چند سال و آن همه زیانی که متوجه جامعه و کشور شد -گذشت زمانی که هر چه بیش‌تر شود، اگر بر دشواری و عمق این مشکل نیفزاید، از آن نخواهد کاست- آیا بهتر نبود آنچه را همان روزها عضوی دیگر از خبرگان یعنی جناب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که در جایگاه ریاست آن نیز قرار داشت و رئیس مجمع تشخیص مصلحت بود، با آن پیشینه و تعهد خود و با آن قدرت فهم و تجزیه و تحلیل مسائل داخلی و خارجی انقلاب و کشور، همراه با مشورت با برخی دیگر از اعضای خبرگان، دلسوزانه و مدبرانه در خطبه‌های نماز جمعه مطرح کردند، مورد توجه و اهتمام و استقبال قرار می‌گرفت و حتی یک «فرصت» تلقی می‌شد که باید از آن بهره گرفت؛ راه حلی که ایشان در این سال‌ها بارها بر آن تاکید کرده و هنوز به درستی آن ایمان دارند و بسیاری از دلسوزان دیگر نیز بر آن صحه گذاشتند؟ نقطه محوری تدبیر پیشنهادی ایشان یکی رسیدگی به اصل موضوع مورد اختلاف به گونه‌ای قانع‌کننده برای همه و دیگری دلجویی از آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات و جبران زیان‌ها بود. اما به هر دلیل که اینک جای پرداختن به آن نیست، نه تنها از سوی افراد و جریان‌ها و مراکزی که مخاطب اصلی چنین سخنانی هستند، به آن در حد بررسی نیز اعتنا نشد بلکه انگیزه بیش‌تری به دست داد تا فشارهای چند‌جانبه بر ایشان و دوستان ایشان افزوده شود و حتی به بهانه‌گیری‌های خنده‌آوری مانند نگارش نامه «بی‌سلام» نیز رو آورده شود!
 

۸- مناسب می‌نماید در کنار این راه که آیت‌الله هاشمی پیشنهاد و بر آن تاکید کردند، خاطره و در واقع یک راه حل را نیز که خود این جانب پیش از آن شاهد بوده است و اعتنای به آن می‌توانست مفید و چه بسا راهگشا باشد، بازگو کند.

در همان فاصله‌ای که فرصت رسیدگی به شکایات تمدید شده بود، به دعوت خیرخواهانه رئیس محترم سابق دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با شرکت چند نفر از روحانیون حوزه قم، جلسه‌ای در این دفتر تشکیل شد، با این هدف خیرخواهانه و غیر رسمی که با تماس با طرفین قضیه بررسی شود که آیا امکان شکل‌گیری موضوع حکمیّت و رسیدگی به مسئله از این طریق وجود دارد یا نه؟ امری که از سوی برخی افراد دیگر نیز مطرح و پی‌گیری شده بود. در آن جلسه قرار شد برخی از اعضای جلسه با برخی از اعضای محترم شورای نگهبان دیدار و صحبت کنند و گروهی نیز با جناب آقای مهندس میرحسین موسوی. و این بنده جزء گروه پنج نفره‌ای بودم که روز بعد یعنی در تاریخ سوم تیرماه ۸۸ در دفتر کار جناب آقای موسوی با ایشان دیدار کردیم و دوستان دیگر به دیدار برخی از اعضای شورای نگهبان رفتند. جناب آقای موسوی در آن جلسه که در محل کار ایشان تشکیل شده بود، از جمله به دیدار رئیس محترم سابق قوه قضاییه با خود در جای دیگر اشاره کردند و گفتند –نقل به مضمون- آیت‌الله شاهرودی از وی پرسیده است که خواسته شما چیست؟ ایشان پاسخ داده بود: من نسبت به حق شخصی خود حرفی ندارم اما حضور صاحبان همان مقدار آرایی که شما اذعان به آن دارید در انتخابات بعدی را که نمی‌توان نادیده گرفت و باید انگیزه و اعتماد برای شرکت داشته باشند. اینان طبعاً باید نسبت به آنچه پیش آمده توجیه شوند تا در انتخابات بعدی نیز حضور یابند. از این رو اگر یک ساعت پخش زنده تلویزیونی در اختیار من گذاشته شود که من موضوع را توضیح بدهم دیگر حرفی ندارم. رئیس قوه قضاییه نیز گفتند خواسته شما همین است! (مقصود این بود که این خواسته زیادی نیست) و برای پی‌گیری آن رفتند اما هیچ خبری نشد!

یک پرسش: آیا صدا و سیمای کشور در این سال‌ها به رسالت خود در خاموش کردن آتشی که اینک یک عضو محترم خبرگان آن را زیر خاکستر می‌بیند، عمل کرده است؟ آیا اگر آن فرصت داده می‌شد، در مقایسه با آن همه زیانی که در این سال‌ها دیده‌ایم، زیان‌بارتر بود و امکان جبران آن برای رسانه‌ای که آن همه فرصت‌ها و امکانات پاسخ‌گویی یک‌سویه را در اختیار داشته و دارد نبود؟
 

۹- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران رسانه‌ای عمومی است و باید در خدمت عموم جامعه باشد. اگر به هر دلیل، چنان که عملکرد این سازمان گسترده و پرهزینه به روشنی نشان می‌دهد، این اصل آشکار مورد قبول برخی نباشد و اگر به هر بهانه و عذر برخی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای گوناگون جامعه و کشور باشند، دست‌کم برای حفظ و تقویت نفوذ کلمه خود در میان جامعه، لازم است به برخی واقعیات تاریخی و حقایق قرآنی توجه کنند. به عنوان نمونه مسئولان این رسانه شایسته است به تصویری که قرآن کریم از جریان مبارزه فکری و عقیدتی حضرت موسی(ع) و فرعون به دست می‌دهد نگاه کنند و مایه نقص نیست که انسان از دشمنی مانند فرعون نیز نکته‌هایی را فرا گیرد!

بی‌شک فرعون چنان که قرآن نیز او را معرفی کرده، بالاترین نمونه یک زمامدار مستکبر و جبار و خون‌ریز است که مردم را نه تنها به بیگاری بلکه به بندگی خود گرفته و به نام دین در برابر پیامبر خدا(ع) قرار گرفته است و حتی به مردم می‌گوید بگذارید موسی را بکشم، چون می‌ترسم دین شما را تغییر دهد یا در زمین فساد کند: «ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ». اما همین فرعون برای ماندگاری بیش‌تر خود و حفظ نفوذ کلمه خود و برای نشان دادن اینکه در برابر ادعاهای فکری و عقیدتی موسی(ع) نگرانی ندارد و از خاستگاه حق و پایگاه مردمی برخوردار است، وقتی پای مبارزه عقیدتی با وی و امکان داوری مردم می‌رسد، آن را در چارچوبی سامان می‌دهد و اعلام می‌کند و پای‌بندی به آن نشان می‌دهد که هیچ کسی نتواند او را متهم سازد که قواعد بازی را به هم زده و در شرایطی نابرابر با موسی(ع) رو‌به‌رو شده است. او برای حفظ وجهه خود به گونه‌ای رفتار می‌کند که فردی «منصف» قلمداد گردد. فرعون این واقعیت را می‌داند که اگر جز این باشد، در نگاه جامعه و دست‌کم در نگاه نخبگان جامعه، حتی پیش از شروع مبارزه و مناظره شکست خورده است، زیرا در شرایط نابرابر، یعنی در شرایطی که همه به نفع او چیده شده، با طرف مقابل خود رو‌به‌رو شده است و در چنین شرایطی حتی اگر بر طرف مقابل خود چیره گردد نیز موضوع کاملا به سود او نخواهد بود.

یک پرسش: آیا به راستی صدا و سیمای ما همه شرایط برخورداری از عنوان «رسانه ملی» که خود را موصوف و مفتخر به آن می‎‌داند، از جمله شرط «انصاف» در رفتار با مخالفان و منتقدان، دارد؟
 

۱۰- قرآن کریم در شرح بخشی از مبارزه موسی(ع) و فرعون انصاف نسبی فرعون را به تصویر می‌کشد! و در واقع قرآن، با این کار «انصاف» خود را نشان نمایانده است که به رغم آن همه نکوهش از فرعون و گزارش مکرر رفتارهای جبارانه او، این بخش از رفتار فرعون را نیز به گونه دقیق گزارش می‌کند؛ رفتاری که برای مخالفان وی دستمایه اعتراض و برای طرفداران وی مایه سوال نخواهد بود. بنا بر آنچه در قرآن کریم آمده، فرعون علاوه بر اصل پذیرش «مقابله به مثل» در برابر آنچه وی جادوگری موسی(ع) معرفی می‌کند، تلاش کرده که خود را در این بخش از مبارزه که باید بیرون از حوزه نیروی نظامی و برخورد امنیتی و کشتن و زندان کردن باشد، در شرایط مساوی با موسی(ع) قرار دهد. بر این اساس:

«اول» اینکه فرعون به موسی(ع) اعلام می‌کند که در برابر معجزه او که آن را سحر می‌شمارد، او نیز متوسل به سحری مانند آن خواهد شد و سراغ سایر ابزارهای خود مانند زندان و شکنجه و قتل نخواهد رفت: «فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ».

«دوم» اینکه خود فرعون تعیین وقت مبارزه نمی‌کند بلکه از موسی(ع) می‌خواهد که خود موسی(ع) هر وقت را می‌خواهد تعیین کند: «فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ مَوْعِدًا».

«سوم» اینکه فرعون تاکید می‌کند هر دو طرف باید به این وقت پای‌بند باشند: «لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلا أَنتَ».

«چهارم» اینکه فرعون اعلام می‌کند محل مبارزه مکانی یکسان برای طرفین باشد که ویژگی مکان یا محل استقرار یکی در این مبارزه، نقطه امتیازی برای او به شمار نرود: «مَكَانًا سُوًى».

«پنجم» اینکه با این پیشنهاد موسی(ع) نیز موافقت می‌کند که زمان مبارزه روز عید و تعطیل باشد که مردم بتوانند در آن شرکت کنند و داوری کنند چه کسی بر حق است: «قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ».

«ششم» و «هفتم» اینکه این گفته موسی(ع) را نیز پذیرفت که به شرطی مبارزه در آن روز موعود واقع گردد که اولاً مردم آمده باشند و دیگر اینکه در چاشت‌گاه و روشنی روز باشد که مردم بتوانند به خوبی آنچه می‌گذرد را ببینند؛ نه در تاریکی یا بدی هوا که کسی نبیند یا کم‌تر شرکت کنند: «وَ أَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى».

«هشتم» اینکه فرعون خود به موقع در محل قرار حاضر گشت: «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى».

«نهم» اینکه به ساحران خود این امکان را داده بود که با راحتی خیال، حق انتخاب طرف شروع‌کننده را به موسی(ع) وا گذارند و به او بگویند یا تو شروع کن یا ما: «إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى».

و «دهم» اینکه حضرت موسی(ع) چنان فضا را مساعد دید که توانست انتخاب کند چه کسی نخست شروع کند. به ساحران گفت شما شروع کنید؛ شروعی که به سود وی بود: «بَلْ أَلْقُوا».

آری این است «انصاف» قرآن که حتی از انصاف نسبی فرعون در این بخش از مقابله مستکبرانه او با جناب موسی(ع) نیز فروگذاری نمی‌کند و کار فرعون را با هر انگیزه‌ای که داشته بیان می‌کند. پیداست قصد مشابه‌سازی نیست و جای آن نیز ندارد، اما دست‌کم با توجه به عنایتی که قرآن کریم در نقل این جزئیات داشته، این پرسش را می‌توان مطرح کرد که اگر رسانه‌های ما و دست‌کم رسانه‌های وابسته به نظام و اموال عمومی ما، همین مقدار شرایط مساوی یا بخشی از آن را که فرعون با انگیزه باطل خود فراهم ساخت و جناب موسی(ع) نیز در عمل بر آن صحه گذاشت، با انگیزه دینی و اسلامی و دست‌کم برای ماندگاری و نفوذ کلمه خویش، برای مخالفان خود فراهم کنند، آیا به منطق قرآن نزدیک‌تر نیست و آیا این روش در کاهش مشکلات جامعه و جلوگیری از مفاسدی که به دلیل عدم نظارت عمومی در سال‌های گذشته، یکی پس از دیگری آشکار می‌شود و از جمله در خاموشی کامل آتشی که نامه یادشده نگران شعله‌ور شدن آن است، موثرتر نیست؟ فاعتبروا یا اولی الابصار.
 

-------------------
[۱]. بقره، آیه ۴۴.

[۲]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۲۱۵.

[۳]. همان، ج۱۴، ص۳۰۵.

[۴]. همان، ج۷۸، ص۲۸۴. 

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.