جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


گزارش تصویری - حضور آيت الله العظمي صانعي در منزل مرحوم حاج محمد حسن اعرابی داماد امام خمینی

Posted:



 

 

هو الحی الذی لا یموت

Posted:

???? : رحیم

هو الحی الذی لا یموت

آزادی اندیشه

Posted:

???? : محمدرضا آل خمیس

آزادی اندیشه

تصويب فوريت طرح معتبر بودن مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي

Posted:



 

جرس: نمايندگان مجلس با فوريت بررسي شدن طرح معتبر بودن مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوص دانشگاه آزاد اسلامي موافقت كردند.

به گزارش خبرنگار پارلماني خبرگزاري فارس، نمايندگان مجلس در جلسه علني امروز چهارشنبه يك فوريت طرح معتبر بودن مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوص دانشگاه آزاد اسلامي را بررسي و تصويب كردند.
گفتني است فوريت اين طرح با 116 راي موافق 56 راي مخالف و 11 راي ممتنع از مجموع 199نماينده حاضر تصويب شد.
در صورت تصويب نهايي اين طرح به موجب اين قانون كليه مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوص دانشگاه آزاد اسلامي همچنان معتبر و لازم الاتباع است.
گفتني است اين طرح در واكنش مصوبه اخير مجلس در خصوص وقف اموال دانشگاه آزاد به مجلس ارائه شده و 81 نفر از نمايندگان آن را امضا كرده‌اند.

به توپ بستن مجلس

Posted:



سید عطاالله مهاجرانی -

 

جمعیتی که در روز سه شنبه در برابر ساختمان مجلس شورای اسلامی جمع شده بودند و شعار های رنگارنگی علیه مجلس و رییس مجلس و نمایندگان دادند، دست آخرتهدید کردند که مجلس را به توپ می بندند!

 

از همین تهدید نمادین آشکارست که سر حقیقی و البته پنهان این جماعت به جایی متصل است که توپ آنجاست!

 

اتفاقا این دومین بارست که مجلس در ایران به توپ بسته می شود. یک بار لیاخوف روسی به دستور محمد علی شاه مجلس را به توپ بست

 

لياخوف افسر ارتش روسيه از طرف دربار تزار به ايران اعزام شده بود ؛ در زمان سلطنت محمدعلي شاه فرماندهي بريگاد مركزي قواي قزاق را عهده‌دار شد. لياخوف در مقابل وزير جنگ و هيچ يك از مقامات وقت ايران براي خود مسئوليتي قائل نبود و مستقيماً از پطرزبورگ كسب تكليف مي‌كرد. وي در 22 جمادي‌الاولي سال 1326ق از طرف محمدعلي شاه به سمت فرماندار نظامي تهران منصوب شد و در 23 جمادي‌الاولي به دستور شاه و توصيه «سرگي شابشال» روسي كه در خدمت محمدعلي شاه بود و «گارتويك» وزيرمختار روسيه در ايران، مجلس شوراي ملي را به توپ بست. بر اثر اين واقعه جمعي از نمايندگان مجلس را متفرق ساخت و عده‌اي را كشت و قواي قزاق وارد مجلس شدند و دست به تخريب و غارت زدند و  محمدعلي شاه  از لیاخوف قدرداني کرد.

 

اکنون صد سال پس از به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر محمد علی شاه بار دیگر سخن از به توپ بستن محلس به میان آمده است.

 

وقتی سه میلیون نفر در ۲۵ خرداد از میدان امام حسین تا میدان آزادی راهپیمایی کردند مقام رهبری فرمودند اردوکشی خیابانی فایده ای ندارد...اما ظاهرا اردو کشی خیابانی دویست سیصد نفر فایده داشت دستگاه قضایی و مجلس در برابر اردوکشان تسلیم شدند.

 

چگونه است اگر میلیون ها نفر به خیابان بیایند و آرام راهپیمایی کنند اردو کشی خیابانی است ولی اگر چند صد نفر در قم و تهران نهاد مرجعیت و مجلس را هتک کنند، جوانان پر شور انقلابی اند؟

 

اگر نمایندگان مجلس در برابر هتک مراجع سکوت نمی کردند، اگر اردو کشی خیابانی  و میدانی در قم و در مرقد امام خمینی محکوم می شد، به این زودی نوبت مجلس نمی رسید تا  اینگونه بی اعتبار شود.

 

بی اعتباری بیشتر، سخن رییس محلس بود که برای همیشه در ذهن تاریخ مجلس و نمایندگان و مردم باقی می ماند. رییس مجلس به جای دفاع از مجلس و حقوق نمایندگان و انحصار قانون گذاری توسط مجلس می گوید:

 

" این مجلس خامنه ای است"

 

گمان نمی کنم خود آیه الله خامنه ای هم تا این حد راضی بوده باشند که گفته شود مجلس ایشان ؛ قوه قضاییه که در بست از آن ایشان است . رادیو و تلویزیون هم که مال ایشان است . شورای نگهبان و نیرو های مسلح و امامان جمعه هم که مال ایشانند. تنها مجلس مانده بود که گمان می کردیم از مردم است و مطابق قانون اساسی ایشان هم در برابر قانون با بقیه مردم مساوی هستند.

 

اگر آن جماعت که توسط سپاه و بسیج سازمان داده شدند،و خودرو های بی شماره نشانه ای بود که آن ها از یک نهاد نظامی دستور می گیرند که برای خود رو هایش خودش شماره می زند یا شماره ها را می کند،سخن رییس مجلس هم به توپ بستن مجلس بود با ادبیاتی دیگر.

 

و اما... دیری نخواهد گذشت که همین جمعیت و البته بسی بیشتر از این ، در برابرمجلس خبرگان رهبری اجتماع می کنند. همین شعار ها را خواهند داد. همین کیف انگلیسی و این که خبرگان ننگ ما هستند...تا رهبر مورد نظر یک نهاد نظامی بر ملت ایران تحمیل شود...

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 

حمیدرضا جلایی‌پور: به محمدرضا گفته بودند اگر همسرت به تهران نیاید بیچاره‌ات می‌کنیم

Posted:



جرس: حمیدرضا جلایی‌پور، امروز در مراسم تولد همسر محمدرضا جلایی‌پور، فرزند زندانی‌اش، به بیان ظلم و ستم‌هایی که در یک سال گذشته به پسر و عروس‌اش رفته  پرداخت و آن را نمونه‌ای از رفتار با نخبگان زندانی می‌داند. چکیدۀاین سخنرانی به شرح زیر است.

 

باسمه تعالی

 

برخوردهای لجوجانه با نخبگانِ جوان، متعهد و مسلمان کشور

 

اول اینکه تولد فاطمه شمس را تبریک می‌گویم. امیدوارم خداوند به او همچنان صبر و استقامت عطا بفرماید تا به رغم انتظار دردمندانه‌ای که به خاطر دوری از همسرش در این یک سال تحمل کرده، بتواند محکم به تحصیلاتش ادامه بدهد.

 

دوم اینکه از حضار گرامی که عنایت نموده به رغم گرمای هوا و ترافیک در این مناسبت باشکوه شرکت کرده‌اند، از صمیم قلب تشکر می‌کنم. شک نکنید همدردیِ شما با خانوادۀ زندانیان تسلی بخش و امیدآفرین است.

 

سوم اینکه اجازه بدهید قبل از ورود به بحث به این سؤال جواب بدهم که چرا تمرکز بحثم روی نقض حقوق محمدرضا و فاطمه و پیامدهای آن است. به خاطر اینکه اولاً در یک سال گذشته من شاهد ظلمی که به آن‌ها شده بوده‌ام و دقیقاً می‌توانم به صورت مستند توضیح بدهم و ثانیاً اغلب زندانیان سیاسی یک سال گذشته از افراد نخبة این کشورهستند (یکی از جوانان نخبة کشور که هشت‌ماه در زندان بود، پس از آزادی برای من تعریف می‌کرد که معدّل تحصیلی بچه‌های زندان در بندی که او بوده فوق‌لیسانس بوده است). لذا صحبتی که من راجع‌به نقض حقوق محمدرضا می‌کنم یک نمونه از وضع همه نخبگان زندانی در اوین است. وقتی من اسم محمدرضا را می‌آورم شما به همه زندانیان و خانواده‌های آن‌ها خصوصاً زندانیان بی‌نام و نشان فکر کنید و با آن‌ها همدردی داشته باشید. همین‌جا از همه دوستان تقاضا دارم در خاتمه هر نماز آزادی همة آن‌ها را از خداوند مهربان مسألت کنند. انشاالله.

 

1.                    شما می‌دانید در جریان انتخابات خرداد 88  محمدرضا در جمع بچه‌های موسوم به موج سوم فعال بود و پس از انتخابات به جای اینکه از این جوانان نخبه، متعهد و مسلمان کشور تشکر کنند، آن‌ها را تهدید و محمدرضا را دستگیر کردند. پس از سه ماه زندان و انفرادی بالاخره او را آزاد کردند. او از زمانی که آزاد شد تقریباً به مدت 8 ماه در راهروهای دادگستری پیگر کار قضایی‌اش بود تا بتواند پاسپورتش را پس بگیرد و به همسرش بپیوندد و تحصیلش را ادامه دهد. خوشبختانه پس از هفت ماه، دادسرای دادگاه شعبه چهار دادگاه انقلاب برای پروندة او منع تعقیب صادر و قرار وثیقه دویست ملیونی او را آزاد کرد و پس از این از سوی دادسرای انقلاب نامة تحویل گذرنامه‌اش نیز صادر شد و محمدرضا خوشحال شد که می‌تواند هرچه زودتر به خانوادة خود ملحق شود. در طول این مدت محمدرضا شب‌ها درس می‌خواند و روزها هم استراحت می‌کردو در طول این مدت نیز هر وقت کارشناس وزارت اطلاعات زنگ می‌زد او در خانه بود. حالا شما به شیرین کاری آقایان از این به بعد توجه کنید.

 

2.                    در بعدازظهر روزی که در دادگاه انقلاب نامة تحویل گذرنامه صادر شد (25/3/89)، کارشناس او (آقای احمدی) از وزارتخانه زنگ زد و گفت: محمدرضا بیا نزدیک وزارتخانه تا خودم پاسپورتت را بدهم. وقتی محمدرضا برای گرفتن پاسپورت مراجعه کرد پس از سلام با آقای احمدی پنج نفر مأموران وزارت او را دستگیر و در ساعت 2 بعدازظهر برای تفتیش خانه، به حریم خانة من، که بیشتر از دو ساعت طول کشید، تعرض کردند. نکته‌ای که در اینجا قابل ذکر است این است که آن آقای بازجو چرا باید دروغ بگوید؟ مگر محمدرضا در طول هشت ماه گذشته، خصوصاً در پانزده روز قبل از بازداشت، هر روز در دادسرای انقلاب نبود، چرا در همان‌جا دستگیرش نکردند؟ مگر هر وقت کارشناس او تلفن می‌کرد او به وزارت اطلاعات مراجعه نمی‌کرد؟ ما نفهمیدیم این دروغ برای چه بود؟ ولی می‌دانیم در شکنجه سفید که عمدتاً میراث و تجربه بلوک شرق است یکی از شکنجه‌های معمول، اعمال همین دروغ‌ها و بازی کردن با احساسات عمیق زندانی است.

 

3.                    مأموران وزارت وقتی به حریم خانة من تعرض کردند می‌بایست وسایل شخصی محمدرضا را بازدید می‌کردند ولی تمامی خانه و زندگی من را وارسی و فیلمبرداری کردند. حتی پنج مأمور مرد اتاق خواب من و لباس‌های همسر من را بازدید کردند و از وارسی وسایل و محل عکس‌های جنازه‌های تکه‌تکه شدة سه برادر شهیدم فروگذار نکردند. پسر کوچک‌تر من که روز بعد امتحان داشت به مدت هشت ساعت به خاطر این تعرض وحشت کرده بود و به خاطر محمدرضا گریه می‌کرد و فشار خون همسرم پایین افتاد و از حال رفت. مأموران وزات برای دستگیری و بازدید وسایل محمدرضا آمده بودند ولی کامپیوتر من و دفتر تلفن خانه ما را به همراه خود بردند. شما می‌دانید مهم‌ترین وسیله یک عضو هیئت علمی، خصوصاً در تابستان‌ها، کامپیوتر اوست ولی آن‌ها بدون هرگونه دغدغه شرعی، قانونی و اخلاقی آن را با خود بردند. ظریف اینکه متن نوشته تبریک سید محمد خاتمی به مناسبت سالروز تولد محمدرضا را با خود بردند. متأسفانه همه اعضای فامیل و دوستان من از این کار سخیف تعجب کرده و متأسف شدند که کار این کشور به کجا رسیده است. قطعاً اگر شِمر به محمدرضا تبریک گفته بود، متن نوشته او را با خود نمی‌بردند!

 

4- الآن ده روز است که از دستگیری محمدرضا و تعرض به حریم خانوادۀ ما می‌گذرد. من پیگیری‌های زیادی کرده‌ام ولی هنوز نمی‌دانم محمدرضا کجا است،  جرمش چیست و وسائل کارم کجاست؟ ظاهراً آقای حیدری بازپرس جوان دادگاه انقلاب مشهد، حکم دستگیری محمدرضا را داده، او قول داده بود که پنج روز پیش با آوردن محمدرضا به مشهد تکلیف او را روشن کند. ولی ظاهراً وی فقط حکم دستگیری داده و هیچ نفوذی روی کارشناس وزارت ندارد و محمدرضا همچنان در سلول انفرادی است. ظاهراً این کارشناس وزارت می‌تواند تا هر وقت دلشان بخواهد محمدرضا را نگه دارد و آقای حیدری هم تلفن ما را جواب نمی‌دهد. گویا آقایان قصد دارند دوباره ابهت و عظمت اوین را به نخبگان این کشور نشان دهند و هیبت از دست رفته آن را بازگردانند. خلاصه الآن ده روز است که می‌گذرد اما هیچ مقام و نهادی پاسخگوی ما نیست. حالا شما حدس بزنید با خانواده‌های بی‌دست و پایِ مظلومِ زندانیِ سیاسی چه می‌کنند.

 

5- چرا کارشناس وزارت به قاضی پروندۀ محمدرضا مراجعه نکرد تا قاضی پرونده قرار منع تعقیب صادر نکند؟ چرا کارشناس وزارت محمدرضا را در همان دادسرای انقلاب دستگیر نکرد؟ چرا باید به حریم خانواده زندانی تعرض کنند؟ جواب من به این سؤالات این است که در شرایط فعلی که خیلی از کارشناسان پخته و صاحب تجربه وزارت بازنشسته شده یا به حاشیه رانده شده‌اند.، بعضی از کارشناسان جوان احساس قدرت می‌کنند و فکر می‌کنند هر کاری را که تشخیص بدهند می‌توانند اجرا کنند. همین کارشناس محمدرضا یک ماه قبل او را احضار کرده بود او را تهدید کرده بود که اگر همسرت (فاطمه شمس) به تهران نیاید، تو خواهی دید که چگونه بیچاره‌ات می‌کنیم. شما دیدید در همین مدت خواهر خانم محمدرضا (زهرا شمس) را به مدت بیست و یک روز در سلول انفرادی مشهد دستگیر کردند. (شما می‌دانید پدر و مادر فاظمه دو قاضی متدین، محترم و با تجربۀ شهر مشهد هستند و جمعاً شصت سال برای نظام جمهوری اسلامی جوانی خود را گذاشته‌اند و حالا با انفرادی کردن دخترانشان پاداش می‌گیرند) و حالا هم همین کارشناس کار خود را کرد و با اینکه برای محمدرضا قرار منع تعقیب صادر شده بود، حرف خود را به کرسی نشاند و محمدرضا را دستگیر کرد. تا اینجوری اولاً قدرت خود را به خانواده‌ها نشان بدهند، ثانیاً تا ظاهراً من به عنوان عضو حزب مشارکت حساب کا رخود را بکنم ثالثاً با گشتن خانه یک چیزی درست کنند تا بتوانند همچنان محمدرضا را در انفرادی و زندان نگه دارند. شما حالا این رفتارهای غیر کارشناسی و غیر اخلاقی را مقایسه کنید با عملکرد وزین وزارت اطلاعات در دوره دوم آقای خاتمی. من معتقدم در سال‌های اخیر فقط اقتصاد، روابط خارجی و مدیریت سیاسی کشور نیست که ضربه خورده است، بلکه عده‌ای با اعتبار کارشناسی وزارت اطلاعات نیز بازی می‌کنند.

 

6- شما می‌توانید حدس بزنید الآن محمدرضا در چه وضعیتی است؟ شما اگر با زندانیان آزاد شده در این یکسال صحبت کرده‌باشید پاسخ به این سؤال سخت نیست. الآن باید اینگونه تصور کنیم که اولاً او را به انفرادی انداخته‌اند تا بالاخره بشکند (چون قبلاً کارشناس گفته بود آدمت می‌کنم). ثانیاً کارشناسان جوان را به سراغ این نخبگان می‌فرستند تا با ده‌ها ساعت بازجویی کار یاد بگیرند و از طرفی روح زندانی را با بازجویی‌های مداوم خسته کنند. نکته نگران کننده این است که بازجویان جدید جوان هستند و کم تجربه و جویای نام و ما نگران هستیم اینها برای اینکه خود را در پیش مقامات بالای خود موفق نشان بدهند دست به «شیرین کاری‌هایی» بزنند. ببینید اگر کارشناس محمدرضا معتقد به شیرین کاری نبود به جای اینکه به محمدرضا دروغ بگوید و یا به خانۀ من تعرض کند در همان دادسرای انقلاب می‌توانستند محمدرضا را نگه دارند در همانجا از او سؤال کنند و اینگونه به او قدرت نمایی نمی‌کردند و برای دومین بار لازم نبود به حریم خانوادۀ شهدا تعرض کنند.

 

7- حالا این نقض حقوق شهروندان و خصوصاً نخبگان متعهد و جوان کشور ما چه پیامدی دارد؟ اجازه بدهید به سه مورد آن اشاره کنم. اول اینکه نخبگان جوان غیر سیاسی را سیاسی می‌کنند. شما همه فاطمه را می‌شناسید. او از نخبگان جوانی است که مدال نقره المپیاد را گرفته، فارغ التحصیل ممتاز دانشگاه تهران در رشته جامعه‌شناسی است، شاعر و نویسندۀ عمیق، پراحساس و عاطفه‌ای است، ولی شما همه می‌دانید فاطمه شمس هیچ وقت یک فعال سیاسی نبود. او همیشه سرش در کتاب و خصوصاً در منابع ادبی بود. ببینید از پیامدهای این ظلم‌هایی که می‌کنند این است که یک دانشجوی نخبه‌ای مثل فاطمه بجای اینکه راجع به قیصر امین‌پور (شاعر مورد علاقه‌اش) بنویسد راجع به شوهرش و امثال او می‌نویسد و قلب و روح صدها بلکه هزاران نفر تحت تأثیر نوشته‌های او است. کارشناس مربوطه به جای اینکه بگذارد قانون اجرا شود و محمدرضا به سر درس و خانواده‌اش برگردد با دستگیریِ همراه با دروغ، روح فاطمه را جریحه‌دار می‌کند. خدایا شما شاهد باش چگونه دارند کشورداری می‌کنند و تقریباً قضات قوۀ قضایی هم کاری از دستشان برنمی‌آید.

 

پیامد دیگر اینکه نه فقط نخبگان جوان را اعتراضی می‌کنند بلکه بیخودی به فضای ناراضی تراشی علیه مسؤلان کشور دامن می‌زنند. شما ببنید اگر محمدرضا سر درسش رفته بود دیگر کسی به او توجه نمی‌کرد. ولی باور کنید در همین چند روزه صدها نفر راجع به محمدرضا با من ابراز همدردی کردند و واقعاً از اقدامات مزبور از  ته قلب ابراز انزجار می‌کنند. ولی سومین پیامد از همه مهمتر است. شما می‌دانید مهمترین هدفی که عاملان این اقدامات خلاف قانون انتظار دارند (و از بالا برای اقدامات خود چراغ سبز دارند) این است که جنبش اجتماعی برآمده از انتخابات (یا همان جنبش سبز) آرام شود. ولی آنها غافلند که اتفاقاً یکی از علل تداوم جنبش سبز در یک سال گذشته همین اقدامات غیر قانونیِ «ضد جنبش» است. شما ببنید با همین تعرض‌ها به شهروندان، به نخبگان جوان کشور و به شخصیت‌های با آبروی کشور بود که آنها فضای جنبشی کشور را تداوم بخشیدند. ببنید موضوع خیلی روشن است. به عنوان نمونه اگر در چهارده خرداد به نوۀ معزز امام در حرم امام(ره)  اهانت نمی‌شد، این همه جامعۀ نخبه، مذهبی و شخصیت‌های بارز حوزه علمیه واکنش نشان نمی‌دادند. اگر محمدرضا را با دروغ دستگیر نمی‌کردند، شما در این گرما در اینجا حاضر نمی‌شدید و او هم داشت درسش را می‌خواند. خلاصه اینها با همین اِعمال قدرت لجوجانۀ‌شان، با مردم منتقد و نخبه‌های این کشور، تنور جنبش را گرم نگه داشته‌اند.

 

8- دوستان به من می‌گویند چه کار می‌توانیم بکنیم؟ اجازه بدهید در پاسخ به این سؤال در چارچوب بحثی که داشتیم پاسخ بدهم. اولاً وظیفه خود زندانی بیگناه این است که از خداوند کمک بخواهد تا بتواند زیر بار «شیرین کاریِ» این آقایان نشکند و بی‌خود و بی‌جهت به کار نکرده اعتراف نکند.  ثانیاً وظیفۀ خانواده زندانیان سیاسی این است که موضوع نقض حقوق فرزندان خود را از طریق مقامات ذیربط بصورت خستگی‌ناپذیر پیگیری کنند. ثالثا همه ما وظیفۀ امر به معروف داریم. یکی از مصادیق مهم امر به معروف این روزها آشکار کردن ظلم‌هایی است که به زندانیان سیاسی کشور می‌شود. همه وظیفه داریم که دربارۀ موارد نقض قانون برای مردم روشنگری کنیم. با لب فروبستن و امر به معروف نکردن، مشکل تعرض به حقوق فرزندان ما حل نمی‌شود. و از همه مهمتر تداوم همین کار نیکوی دوستان همدرد است که با دیدن خانواده‌ها زندانی به آنها تسلی می‌دهند. تداوم این تسلی دادن‌ها کم کاری نیست. در پایان از خداوند بخواهیم که به کسانی که در کشور ما قدرت دارند، عقل، تدبیر و انصاف بدهد. صحبت خود را با آرزوی سلامتی برای فاطمه شمس و موفقیت در تحصیلش به پایان می‌برم  و از تک تک حضار بخاطر حضورشان در این مجلس خداپسندانه تشکر می‌کنم.

 

پرتاب ماهواره جاسوسی اسراییل برای رصد کردن فعالیت های اتمی ایران

Posted:

پرتاب ماهواره جاسوسی اسراییل برای رصد کردن فعالیت های اتمی ایران

وزیر دفاع اسراییل: نمی گذاریم غزه بندر ایران شود -

جـــرس: خبرگزاری های غربی امروز از ارسال ماهواره جاسوسی اسراییل، موسوم به «افق ۹» به فضا و در جهت کنترل و رصد فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی ایران خبر دادند.


خبرگزاری رویترز در این زمینه به نقل از وزارت دفاع اسرائيل اعلام کرد که این ماهواره‌ جاسوسی جديد که برای رصد فعاليت‌های اتمی جمهوری اسلامی ايران به فضا فرستاده شده، سه‌شنبه یکم تیرماه، از پايگاه هوايی پالماخيم در جنوب اسرائيل به هوا پرتاب شده است.


این گزارش به نقل از راديو دولتی اسرائیل آورده است که ماهواره «افق ۹» که توسط صنايع هواپيمايی اسرائيل ساخته شده و بر روی موشک «شاويط» به فضا فرستاده شده، همانند ديگر ماهواره‌های نوع «افق»، توانايی تهيه‌ عکس‌هايی با وضوح و شفافيت بالا را دارد.


مقامات اسراییل ادعا کرده اند که پرتاب این ماهواره و قرار گرفتن آن در مدار زمین، طبق برنامه از قبل طراحی شده پیش رفته، و نخستین داده‌های ارسالی از این ماهواره نیز به پایگاه زمینی آن مخابره شده است.


هم اکنون با احتساب اين ماهواره‌ جديد، کشور اسرائیل اکنون شش ماهواره‌ جاسوسی در فضا دارد.


همزمان خبرگزاری فرانسه گزارش داد که به دنبال اعلام دولت ایران مبنی بر ارسال کشتی کمک‌رسانی به نوار غزه، ژنرال گابی اشکنازی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، روز گذشته اعلام کرد "نیرو‌های این کشور به کشتی‌های کمک‌رسان ایران و لبنان اجازه ورود به آب‌های غزه را نخواهند داد و اجازه نمی‌دهیم که غزه به یکی از بنادر ایران تبدیل شود."


این درحالیست که هنوز بحران اسراییل با جامعه جهانی بر سر اقدامات آن کشور پیرامون نوار غزه و همچنین عدم عضویت در ام پی تی (منع گسترش سلاحهای اتمی)، به قوت خود باقی است.


طی ماه گذشته، جمهوری اسلامی بدلیل آنچه "سرپیچی از توقف غنی سازی اورانیوم" نامیده شده، مشمول ترحیم های شورای امنیت، آمریکا و همچنین اتحادیه اروپا شده است.


طی روزهای اخیر نیز، رسانه های خبری از ورود قریب الوقوع ناو بزرگ «هری ترومن» به آبهای ایران خبر دادند.

 



آيت‌الله خزعلي: اگر یک روز كيهان نبينم ناراحتم

Posted:



وضع اغتشاشگران بهتر از ریگی نیست -

به گزارش ایسنا، آيت‌الله ابوالقاسم خزعلي در نشست تخصصي بررسي سيره و شخصيت اميرالمومنين علي(ع) اظهار كرد: 265 نفر از نمايندگان مجلس غديري شدند و در دوره نهم رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد تمام وزراي ايشان غديري شدند و در دوره دهم هم چون تازه است شايد ديداري داشته باشم تا تمامي آن‌ها غديري شوند.

 

دبيركل بنياد بين‌المللي غدير با بيان اين‌كه "من اگر روزي روزنامه كيهان را نبينم آن روز ناراحتم" با اشاره به تصميماتي كه در روز يكشنبه اخير در مجلس گرفته شد، گفت: امروز خطاب به نمايندگان مجلس صحبت مي‌كردم، به آن‌ها گفتم بگوييد اشتباه كرديم و از اين صحبت آن‌ها آن‌قدر خوش‌شان آمد كه آمدند و با من صحبت كردند و گفتند الان ما داريم برگه‌اي تنظيم مي‌كنيم براي مجلس برقرار كردن و دوباره بايد تمديد شود.

 

وي گفت: ما در بنياد بين‌المللي غدير پيام خود را به كشورهايي چون آلمان، هلند و بلژيك ابلاغ كرديم و آن‌ها از اين كار بسيار خوشحال شدند. به سيدحسن‌نصرالله نيز برگه نمايندگي داديم كه وي گفت من افتخار مي‌كنم كه در خدمت اميرالمومنين(ع) باشم و بايد دانست كه 265 نفر از نمايندگان مجلس غديري شدند و در دوره نهم رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد تمام وزراي ايشان غديري شدند و در دوره دهم هم چون تازه است شايد ديداري داشته باشم تا تمامي آن‌ها غديري شوند.

 

دبيركل بنياد بين‌المللي غدير با بيان موضع اميرالمومنين(ع) در مقابل اقوام و نزديكان خود اظهار كرد: به امام راحل گفتم كه نوه شما فرزند آقا مصطفي مخالفت‌هايي مي‌كند و برخي مواقع كلت مي‌كشد. ايشان گفتند "بزنيد توي سرش" پس ما بايد مراقب علاقه‌مان به اولاد باشيم.

 

وي ادامه داد: مرحوم آقاي سعيدي زماني به ديدن امام رفته بودند و به ايشان گفتند كه "آقا اين‌طور كه شما ادامه مي‌دهيد كسي نمي‌ماند" كه امام فرموده بودند "اگر جن و انس جمع شوند من از راه خود دست بر نمي‌دارم و من بايد ظلم را بردارم". آقاي سعيدي كه با آن نظر به خدمت ايشان رفته بودند در آينده به گونه‌اي شدند كه در زير شكنجه گفتند "اگر من را بكشيد در قطره‌هاي خونم اسم امام خميني را خواهيد ديد" كه در نهايت نيز به شهادت رسيدند.

 

وي با بيان اين‌كه "من فرزانه‌اي مثل آقاي بهشتي نديده‌ام" اظهار كرد: وي با بيان منطقي خود بني‌صدر را سر به زير كرد و بايد دانست كه بيشتر مواد قانون اساسي ما برگرفته از فكر ايشان است. زماني ايشان به خدمت امام رفته بودند و گفتند كه "به من توهين مي‌كنند و من نمي‌توانم بمانم" كه امام در جواب ايشان گفتند "اگر به جاي درود به خميني بگويند مرگ بر خميني من راه خود را ادامه خواهم داد" و اين چنين شد كه آقاي بهشتي در نظر خود تغيير ايجاد كرد و همچنان ايستادگي کرد.

 

اين عضو مجلس خبرگان اظهار كرد: اسراييل در ننگ آخرين خود به كاروان آزادي حمله كرد و الان هم كشور ايران مي‌خواهد در اين ارتباط كشتي را اعزام كند و مسئولان ما نيز به آن‌ها گفته‌اند كه اگر كشتي ما را زديد در تنگه هرمز كشتي شما را خواهيم زد و بايد دانست كه ما چنين مسئولاني را مي‌خواهيم.

 

وي با بيان اين‌كه "اغتشاشگران در دامن اسراييل ،‌انگليس و آمريكا جاي دارند" گفت: از اين‌كه مدتي قبل از سوي قوه قضاييه اعلام شد كه اغتشاشگران بدانند وضع‌شان بهتر از ريگي نخواهد بود، بسيار خوشحال شدم و از اين نوع واكنش قوه قضاييه به وجد آمدم. بايد دانست كه اين همان گفته آيه 33 سوره مائده است و بايد دانست كه حيله‌هايي كه اين اغتشاش‌گران داشتند مي‌توانست 100 كشور را از كار بيندازد.

 

وي با اشاره به سخنان رهبري در مورد فوت آيت‌الله منتظري گفت: چقدر قشنگ ايشان اين محيط را اداره كردند. منتظري را ببريد به حرم دفن كنيد، درجايي كه جاي بزرگان است و بايد دانست كه اگر آقاي منتظري در داخل خانه‌اش دفن مي‌شد، گنبد و گلدسته درست مي‌كردند،اما ديگر در حرم گنبد و گلدسته‌اي نيست.
 

هیچ یک از نقض کنندگان حقوق مردم شناسایی و مجازات نشده اند

Posted:

هیچ یک از نقض کنندگان حقوق مردم شناسایی و مجازات نشده اند

نقد سخنان جواد لاریجانی در کنفرانس ژنو -

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، محمدجواد لاریجانی در سخنانی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در چندین نوبت به تحریف آنچه در اجلاس حقوق بشر هفته گذشته در شهر ژنو رخ داد پرداخت تا اعتراضات گسترده ای را که هیات ایرانی طی مدت حضور خود در این اجلاس متحمل شده بود با جعلیات مطرح شده در این برنامه لاپوشانی کند.


لاریجانی در سخنان خود از حمایت ژاپن از ایران می گوید درحالی که نام ژاپن زیر بیانیه ۵۶ کشوری بود که روز سه شنبه گذشته به وضعیت حقوق بشر در ایران اعتراض کرده و نقض گسترده آن را در طی سال گذشته مورد پرسش قرار دادند؛ بیانیه ای که به رغم جنجال‌سازی ایران خوانده شد.

 

مواردی که توسط جواد لاریجانی در مورد اجلاس شورای حقوق بشر ژنو تحریف شد، به این شرح است:

 

۱-جواد لاریجانی می گوید که حدود ۳۰ مورد از پیشنهاداتی که به ایران شده به دلیل اینکه "برخلاف قوانین ایران" بوده و یا اینکه "بی تناسب و یا ادبیاتش مخدوش" بوده توسط هیات رد شده است. وی سپس به مواردی می پردازد مانند مقاومت ایران برای نپیوستن به کنوانسیون منع شکنجه و تصریح می کند که دلیل نپیوستن ایران این است که در ایران مواردی به عنوان مجازات وجود دارد که در کنوانسیون به عنوان شکنجه شناخته می شود. (نقل به مضمون) و سپس می افزاید که شکنجه در ایران ممنوع است و در قانون اساسی این موضوع تصریح شده است.

 

برخلاف اظهارات آقای لاریجانی، مواردی که ایران آنها را نپذیرفت و با جنجال و نقد حقوق بشر در کشورهای دیگر به آن پاسخی نداد موضوعاتی مانند شکنجه در زندانها از جمله سرنوشت بازداشت‌گاه کهریزک، اعدام های خودسرانه و مخفیانه‌ (از جمله اعدام فرزاد کمانگر)، احکام طویل المدت پس از دادگاه های نمایشی (مانند حکم محکومیت 30 ساله از روزنامه نگاری برای ژیلا بنی یعقوب)، عدم اجازه به احزاب سیاسی و مخالفان دولت برای اجتماعات و مواردی از این دست بود.


جوادلاریجانی بار دیگر از اینکه ندا آقاسلطان به دست عوامل خارجی کشته شده است سخن می گوید بدون اینکه تحقیقات جامعی در این زمینه صورت گرفته باشد و نتیجه این تحقیقات اعلام شده باشد. اتفاقات خیلی از مواردی که در پیشنهادات کشورهای دیگر مطرح شده بود نیز در قانون اساسی مورد تصریح قرارگرفته از جمله آزادی بیان و آزادی اجتماعات و نیز ممنوعیت شکنجه و دادرسی عادلانه. اما در جریان بازداشت های سال گذشته عملا مواد مختلف قانون اساسی و همچنین تعهدات بین المللی ایران در زمینه های یاد شده به کرات رد شده است. بنابراین موارد یاد شده توسط کشورهای عضو شورای حقوق بشر نه تنها "ادبیاتی مخدوش" نداشت و نه تنها "برخلاف قانون اساسی" ایران نبود بلکه دقیقا نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران را نشانه می گرفت که جواد لاریجانی در جریان همه سخنان خود آنها را لاپوشانی کرد و به جای پاسخگویی به انتقاد از وضعیت حقوق بشر در کشورهای دیگر پرداخت به نحوی که رییس جلسه در یک نوبت به وی گفت که جلسه برای بررسی گزارش ایران است نه کشورهای دیگر.

 

۲- جواد لاریجانی می گوید مشکل آنجاست که آنها (کشورهای عضو شورای حقوق بشر) "برخی مجازات های ما را شکنجه می دانند، مانند شلاق زدن". اما او شلاق زدن را از مصادیق شکنجه نمی داند. جواد لاریجانی همه موضوع را به اینجا ختم می کند در حالی که سیاهه ای از آنچه جواد لاریجانی ممکن است تنها آنها را "مجازات" بداند از جمله سلول انفرادی، سنگسار کردن، قطع کردن دست و پا، ایزوله کردن از دنیای خارج از جمله عدم دسترسی به خانواده، وکیل، هوای آزاد و نیز فشارهای روانی برای اخذ اعترافات اجباری همگی به همراه مواردی از این دست از مصادیق شکنجه هستند و پذیرفتن کنوانسیون مربوط به شکنجه ایران را مجبور به پاسخگویی در این زمینه و تغییر قوانین خود می کند که با مجازات خواندن برخی از مصادیق شکنجه عملا به آن رسمیت می بخشد.

 

۳- لاریجانی انتقادات کشورهایی که او از انها به "کشورهای غربی" یاد می کند متوجه آن چه وی آن را "فتنه انتخاباتی" می خواند می داند. آنچه وی فتنه انتخاباتی می خواند مجموعه ای از نقض گسترده حقوق بشر طی یک سال گذشته است که صرف نظر از مسائل سیاسی هیچگاه مورد پاسخگویی قرار نگرفته و خاطیانی که چه در سلسله مراتب مجری بوده اند و یا آمر، در مقابل دستگاه قضا پاسخگو نبوده اند. در حالی که سیاسی کردن انتقادات مطرح شده به نقض گسترده حقوق بشر به هیچ وجه مسئولیت مقامات قضایی ایران را در مصونیت ایجاد کردن برای آمران و مجریان خشونت پس از انتخابات کم نمی کند.

 

۴- محمد جواد لاریجانی از حمایت بیش از ده کشور از گزارش مطرح شده از ایران در این برنامه تلویزیونی سخن گفته است. لاریجانی اشاره نمی کند که برخی از این کشورها همچون چین، سودان و یا کوبا خود از ناقضان جدی حقوق بشر هستند و اساسا این کشورها از اینکه پرونده حقوق بشرشان عنقریب به بحث گذاشته شود هراسناک هستند و به همین جهت در چنین جلساتی به مخالفت با انتقادات مطرح شده می پردازند. علاوه بر آن ماه ها لابی دیپلمات های ایرانی برای جلب نظر موافقت کشورهای همسایه و دوستان استراتژیک اقتصادی و سیاسی برای گرفتن رای و یا نوبت برای سخت گفتن در وصف وضع خوب حقوق بشر در ایران نمی تواند واقعیت نقض گسترده حقوق بشر در ایران را به خصوص در سال گذشته از یاد ببرد.

 

۵- جواد لاریجانی همچنین با اشاره به روز سه شنبه گذشته که در جریان خواندن بند ۸ توافق نامه وین ۵۶ کشور بیانیه ای اعتراض آمیز در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران خواندند را روز "تصویب گزارش ایران" می خواند. درحالی که اساسا موضوع تصویب گزارش در جلسه شورای حقوق بشر مطرح نیست. روش کار شورای حقوق بشر به این ترتیب است که کشورها گزارشی را مطرح می کنند ودر پاسخ آن کشورهای دیگرِ، سازمان های بین المللی، کمیسیاری عالی حقوق بشر ودیگر نهادهای ذی ربط مواردی را درخصوص نقض حقوق بشر مطرح می کنند وکشور مورد بحث – دراین جلسه ایران- جواب های خود را ارائه می کند. بعد به آنها جواب می دهد و یا برای پاسخگویی وقت بیشتری طلب می کند. ووقتی جواب های خودرا مطرح کرد بار دیگر کشورها – و این بار برخی از سازمان های بین المللی- نظر خود را نسبت به گزارش مطرح می کنند و در نهایت پرونده کشور بسته می شود. نه اینکه گزارش ایران مورد تصویب قرار گیرد. اینکه ۵۶ کشور در روز سه شنبه گذشته بیانیه اعتراضی علیه ایران خواندند – ازجمله ژاپن- نشان دهنده این است که آنچنان که آقای لاریجانی مطرح می کنند نه تنها نگاه مثبتی نسبت به وضع حقوق بشر در ایران وجود نداشته بلکه بسیاری تا لحظه آخر بسیاری از طفره رفتن ایران در تعجب بودند.

 

به علاوه، دیپلمات های برخی کشورهایی که ایران آنها را کشورهای دوست خطاب می کند در برخی جلسات تصریح می کردندکه تصمیم دولت آنها برای انتقاد نکردن از وضعیت حقوق بشر ایران یک تصمیم سیاسی است و از پایتخت های انها می آید با این حال آنها ازجزییات آنچه در ایران می گذرد و نقض حقوق بشر آگاه هستند واز اینکه نمی توانستند نظری مخالف نظر سیاسی دولت خود بگیرند اظهار تاسف می کردند.

 

۶- وقتی سه شنبه گذشته بیانیه ۵۶ کشور علیه وضعیت حقوق بشر ایران خوانده است و هیات ایرانی را در شوک فرو برد، هیات ایرانی و چندین کشور ازجمله پاکستان، نیجریه، کوبا و ونزوئلا و چند کشور دیگر به خوانده شدن بیانیه اعتراض کردند. در واقع خواندن بیانیه پس از چند پاراگراف به محض برده شدن نام ایران هیات ایران و کشورهای یاد شده اعتراض کردند. آنها گفتند که تحت عنوان «ماده ۸» نام کشوری نباید در بیانیه کشورها بیاید. اما چه شد که پس از چند ساعت وفقه بیانیه به تمامی با نام بردن از ایران خوانده شد؟ و کشورهای دوست ایران اعتراض خود را رها کردند؟ آقای لاریجانی این موضوع را تحریف می کند که قسمت عمده اعتراض کشورهای یاد شده – که خود موارد نقض حقوق بشر گسترده در کشورهایشان را شاهده هستند- به دلیل این بود که اعتقاد داشتند اگر نام بردن از کشورها «سابقه» شود ممکن است در آینده نام آنها هم در بیانیه مشابهی مطرح شود. به محض اینکه ریاست اجلاس به این کشورها اطمینان خاطر داد که خوانده شدن بیانیه علیه وضعیت حقوق بشر در ایران «سابقه» ای برای بردن نام آنها در آینده نخواهد شد (ساده شده بحث های مطرح شده در جریان اجلاس) این کشورها عملا ایران را تنها گذاشتند. بنابراین آقای لاریجانی در جلوی چشمان میلیون ها نفر عملا در موارد متعدد به تحریف آنچه در اجلاس شورای حقوق بشر رخ داد -و در مواردی حتی به اظهاراتی خلاف واقع – می پردازد که ناشی از ضعف وی و هیات همراه در مخفی کردن و نادیده گرفتن نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در کشور است.

 

لاریجانی درحالی از کارنامه درخشان حقوق بشر در کشور در اجلاس شورای حقوق بشر دفاع کرد که همچنان هیچ نتیجه تحقیق و تفحص در خصوص تراژدی کوی دانشگاه در ۲۵ خرداد سال گذشته، آزار و اذیت و شکنجه دهها تن از بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک که حداقل مرگ چهار تن را به دنبال داشته است (که هیچ یک از آمران و افراد مسئول را درمیان معرفی شدگان به عنوان مقصر دیده نمی شود)، قتل دهها تن در خیابان های تهران، دادگاه های نمایشی و اعترافات تلویزیونی و دهها مورد نقض فاحش گسترده و سیستماتیک حقوق بشر طی یک سال گذشته بدون پاسخ مانده و هیچ یک از ناقضان شناسایی و به دستگاه قضایی سپرده نشده اند.

چرا مردم گفتند: «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ايران»؟

Posted:



جمال ایرانی -

 

با احترام به جناب آقای کديور و با تشکر از همراهی  همه جانبه ايشان  با جنبش در يکسال گذشته ، بايد به عرض ايشان برسانم که آنچه اينجانب از نزديک و در تمام اجتماعات مردمی به چشم خود ديدم و با گوش خود شنيدم ، شعار «نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ايران» بود.البته ايشان بارها از مردم خواستند که مردم شعار «هم غزه، هم لبنان ،جانم فدای ايران» را جايگزين شعار مذکور کنند، ولی آنچه که ما در اجتماعات مردمی مي ديديم ، همان شعار «نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ايران» بود.

 

هم چنان که جناب موسوی و کروبی بارها اعلام کرده اند ، رهبران جنبش مردم هستند و آنچه از دل اجتماعات مردمی می جوشد و به عنوان شعار انتخاب می شود ، نه آقای کديور و نه هيچ کس ديگری نمی تواند آنها را تحريف کند.ممکن است ما قسمتی از اين شعارها و خواسته ها را نپسنديم ، ولی حق و اجازه تحريف اين شعارها و خواسته ها را نداريم.اما در رابطه با خاستگاه اين شعار نيز می توان به چندين نکته اشاره کرد:

 

1)انتخاب اين شعار توسط جنبش به هيچ وجه ، همراهی و تاييد ظلمی که اسراييل با مردم غزه و فلسطين می کند ، از جانب جنبش سبز نيست. مردمی که خود در زير ظلم و ستم دستگاه جبار هستند و قساوتها و سنگدلی های حکومت را با خود می بينند ، چگونه ممکن است ظلم و ستم را بر مردمی ديگر و يا از طرف  حکومتی ديگر بر مردم بی دفاع را قبول کنند؟

 

2)شايعه وجود افرادی از حزب الله لبنان در ميان سرکوبگران ( که البته عکس عده ای از آنها در اينترنت موجود است) باعث ايجاد موج شديد نفرت از حزب الله لبنان در ميان توده های مردم شد.

 

3)استفاده ابزاری حکومت از فلسطين و لبنان در بحث تبليغاتی و نيز استفاده ابزاری حکومت  از دشمنی با اسراييل در سياست داخلی خود ، باعث ايجاد نوعی نگاه منفی مردم نسبت به قضيه فلسطين شده است و اساسا مردم نسبت به اين مساله مشکوک شده اند.

 

4)وجود کمکهای بلاعوض و بدون موضوع حکومت به حزب الله و حماس ، در حاليکه مردم ايران خود به آنها بيش از بقيه نياز دارند ، جو نفرت نسبت به حزب الله و حماس را در ميان مردم دامن می زند.

 

5)حجم بالای خبر از فلسطين و حزب الله و لبنان و اسراييل ، در طول اين 30 سال باعث شده است که اساسا مردم از هر چيز که مربوط به آنها باشد ، بيزار شوند.حکومت ايران در طول 30 سال گذشته شايد بالغ بر 30 درصد کل اخبارش ، مربوط به فلسطين بوده است.اين باعث شده است که مردم در اين مورد حالت خبرزده شده باشند و واکنس منفی نشان دهند.

 

6)دفاع همه جانبه حسن نصرالله از خامنه ای در حاليکه ايشان در ايران خطبه خون می خواند و حکم کشتار جوانان را علنا می داد ، باعث شده که مردم از ايشان متنفر باشند و موضع گيری کنند.

 

مجموعه اين عوامل و عوامل ديگر باعث شد که مردم اين شعار و موضع را در قبال حکومت ايران بگيرند.که البته رای ممتنع لبنان به قطعنامه چهارم نيز نشان داد که مردم  لااقل در مورد لبنان ،خيلی هم اشتباه نمی کرده اند.

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست