جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


فریاد الله اکبر 21 خرداد

Posted:



کنفرانس خبری مشترک موسوی و کروبی

Posted:



برای نخستین بار و در آستانه یک سالگی جنبش سبز -


بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

فایل شنیداری


This text will be replaced

 

 

مجری: در آستانه 22خرداد هستیم و فرصتی فراهم شده برای اولین بار فکر می کنم حتی قبل از انتخابات هم این فرصت فراهم نشده بود که یک مصاحبه رسانه ای مشترک شما دو بزرگوار داشته باشید.

سایت های مختلف سبز در این جلسه حضور دارند و سوالاتشون رو خدمت شما دو بزرگوار مطرح می کنند و شما هم علی القاعده پاسخی را که شایسته می دانید می فرمائید.هروقت که صلاح می دانید مقدمه ای را بفرمائید تا به سراغ سوالات برویم.


میر حسین موسوی:

بسم الله الرحمن الرحیم

خود این که ما خدمت یکی از مبارزین قدیمی و پایدار جمهوری اسلامی هستیم و در کنار جناب آقای کروبی نشستن برای من افتخار است و از این نظر خوشحالم و همچنین صحبت با سایت ها و رسانه های مجازی سبز.

در نظر داشته باشیم که یک سال پیش همچنین فرصت هایی برای ما فراهم نبود و خود این نشان دهنده تحولی در زمینه رسانه ها و اطلاع رسانی است و خود این خشنود کننده است و در نظر داشته باشیم مصاحبه امروز تداوم داشته باش و تکرار بشود و در مناسبت های مختلف بتوانیم با رسانه های سبز صحبت کنیم.

کروبی:

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطوری که برادر بسیار بزرگوارمان آقای موسوی فرمودند این فرصت بسیار خوبی ست که اولین باری هم هست همانطوری که اشاره فرمودید دو نفری بنشینیم و صحبت کنیم. ضمن اینکه سال سختی هم بود و حوادث مختلفی به وجود آمد اما احساس می کند انسان که عنایت پروردگار متوجه مردم است زیرا آسیب هایی به سمت نظام و جمهوری اسلامی و کشور می آمد و بوجود آمد که الحمدلله با حوادث تلخ که بوجود آمد، برکاتش فراوان است. شاید اگر یکی از ما دو نفر اگر پیروز شده بودیم نمی توانستیم آنی که الان ایفا شده ایفا کنیم و با توجه به آنکه چه برنامه هایی برای کشور متاسفانه برنامه ریزی و مهندسی شده از این جهت بسیار مهم است.

مجری:اگر موافق باشید خبرنگاران تک تک سوالات را مطرح کنند و در خدمت شما باشیم.

خبرنگار سایت جرس: جناب آقای مهندس موسوی و جناب آقای کروبی، سوال برای هردوی شما بزرگواران است.جنبش سبز برای آنکه دچار روزمرگی نشود، و طرفدارانش دچار دلسردی و یاس نگردند، نیاز به تبیین استراتژی و تدوین برنامه (کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت) و تعیین شعارهای اصلی دارد. برای این امور چه تمهیداتی اندیشیده اید؟آیا وقت آن نرسیده که رهبران سبز برای این سه محور به طور عینی و شفاف مواضع مشترک خود را اعلام نمایند؟

 

 

میرحسین موسوی: سوال بسیار دقیقی ست. این شعارهایی که در این سوال مطرح است شعارهایی است که با تجربه مردم و مبارزه مردم و ایستادگی مردم در طول یک سال گذشته در حقیقت بروز و ظهور کرده است.اولین شعار رای من کجا بود به دلیل تخلفات و تقلباتی که بود ولی مردم وقتی با موانع روبرو شدند با سرکوب و شکنجه و کشتار و امثال اینها روبرو شدند متوجه شدند که ما مشکلات وسیع داریم و لذا به تدریج شعارهایی مطرح شد. در گرداگرد این شعارها و تجربیاتی که بوجود آمده بیش از پیش جنبش سبز و جریانی که آسیب دید در انتخابات شعارها و مطالباتش مشخص است. الیته مردم هم همینطور است که از طریق شبکه های نیرومند اجتماعی ایجاد شده اصلا قابل مقایسه با یک سال اخیر نیست این درست از که بر اساس این شعارها و روشن شدن مطالبات این شعارها نظم پیدا بکند البته خود این نظم هم با توجه به اتفاقاتی که می افتد قابل تغییر و انعطاف پذیر باشد.

 

کروبی: بنده ضمن تایید صحبت های برادر عزیزم یک نکاتی را اضافه می کنم. حادثه سال پیش بدون جهت بوجود نیامد و این نکته مهمی است. در خلال شور و نشاطی که در انتخابات مردم نشان می دادند مهمترین سوال برایشان این بود که آیا ما بیائیم رای بدهیم همانی که رای دادیم از صندوق بیرون خواهد آمد یا چیز دیگری اتفاق خواهد افتاد؟سه تا انتخابات عجیب برگزار شد که حتما باید کالبد شکافی منطقی معقول و دوستانه با اجراکنندگان و نظارت کنندگان برگزار شود. یکی انتخابات مجلس هفتم،دیگری انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و دیگری انتخابات هشتم مجلس.اینها همه مقدمه شد برای این حادثه و مردم با آن نشاط هم صحبت می کردند که آن حادثه تکرار نشود وتا آن موقع همیشه ما به مردم می گفتیم تقلب 2تا 4میلیون است و ما می ر فتیم شما خوب بیائید پای صندوق و وقتی مردم آمدند با آن شدت و همه قبول دارند که نزدیک 85درصد مردم شرکت کردند و وقتی نتایج اعلام شد همه اینها انباشته شد و موجب انفجار مردم شد. و این را باید بگوئیم که این مردم بودند که بهشان برخورد و یک مرتبه تحقیر شدند و با شور و نشاط آمدند و شعار اولیه شان این بود که رای من چه شد و رای مرا پس بدهید و... متاسفانه آقایان فکر کردند با یک حرکت و تقلب و سرکوب و برخورد مسئله حل می شود که نشد.ضمن اینکه آن برنامه ریزی های که می فرمائید باید انجام بگیرد اما عنایت کنید که این مسئله چگونه رشد کرده است. و در چه شرایطی هم رشد کرده و پیش آمده یعنی وقتی من با مهندس موسوی می نشینیم کنار هم و یک کمیته تعیین می کنیم. آقای دکتر الویری نماینده بنده و آقای دکتر بهشتی و مقدم نماینده ایشان هستند برای اینکه ببینند اینهایی که زندان افتادند خبر داشته باشند، آن کسی که مجروح شده چه به سرش آمده؟ آن کسی که شهید شده چه به سرش آمده؟ آمدند سه نفر اینها را گرفتند و انداختند زندان و یک نفرش راآن روز ایران نبود خوشبختانه. در یک فضای اینچنینی که مواظب جلسه ها هستند و گفتگوها را سرکوب می کنند و می برند ماه ها اینها را در زندان می اندازند طبیعی ست که برنامه ریزی کمی وقفه هم درش ایجاد می شود ولی آنقدر رشد و آگاهی زیاد است که همینطور خود به خود دارد رشد پیدا میکند و ببینید آنقدر شرایط برایشان سخت شده که همین حادثه سالگرد امام را شاهد بودیم و می توانیم به آن بپردازیم.

 

خبرنگار سایت امروز: جناب آقای میرحسین موسوی

همانطور که بارها اعلام کرده اید، بزرگترین هدف جنبش سبز آگاه سازی اجتماع می باشد. در یک تقسیم بندی ساده، سیستم آگاهی اجتماعی داری سه رکن زیر می باشد:

(الف) اطلاعات: شامل اخبار، تحلیل، پیام یا دیگر تولیدهای فکری جنبش می باشد.

(ب) زیر ساخت ارتباطی: منظور همان شبکه اجتماعی است که اطلاعات تولید شده می بایست در آن جاری و ساری شود.

(ج) پیش نیاز آموزشی: به دور از القاء هرگونه پیش داوری در گیرنده های اطلاعات (شهروندان جامعه)، برای فهم صحیح اطلاعات منتشر شده در شبکه اجتماعی نیاز است پیش نیازهای آموزشی لازم که به فهم اطلاعات منتشر شده کمک می کند در دسترس شهروندان (گیرنده های شبکه) قرار گیرد. تا حدودی ارتقاء سطح آموزشهای اجتماعی در دوران ۸ ساله اصلاحات به همراه موج جهانی شدن که در فضای مجازی جاریست، توانست این پیش نیازها را به قشر متوسط جامعه آموزش دهد ولی کماکان بخش عمده ای از اجتماع از این پیش نیازها محرومند.

به لحاظ تشکیلاتی رهبران جنبش تا کنون تنها در رکن (الف) فعال بوده اند و برنامه خاصی از ایشان برای دو رکن دیگر مشاهده نشده است. هرچند که معتقدیم برای عملیاتی کردن ارکان (ب) و (ج) رهبران نمی توانند مستقیما وارد عمل شوند و باید با ایجاد هماهنگی بین فعالین اجتماعی-سیاسی حوزه های مختلف این موارد را پیگیری نمایند. در چند ماهه اخیر نیز شاهد تلاشهایی برای ایجاد این هماهنگی و همسویی هستیم ولی مایلیم برنامه های شما را به طور ویژه (البته آنهایی که محرمانه نیست) درباره ارکان (ب) و (ج) بدانیم تا به جامعه و فعالین سیاسی-اجتماعی انتقال دهیم.

 

میر حسین موسوی:البته خود سوال به نظر من تشریحی ست و یک مقدار جواب خودش را در خودش دارد همانطوری که سه قسمت می کند مسئله را .مسئله تولید اطلاعات است و... حقیقتش این است که یکی از ویژگی های انتخابات سال گذشته انفجار اطلاعات در میان جامعه است و دلیل این قضیه حساسیت مردم نسبت به اطلاعات است. اطلاعات همیشه وجود دارد در جامعه و بحث سر دیدن این اطلاعات است. مردم کم کم احساس کردند که نیاز دارند به اینکه به سمت تجزیه و تحلیل بروند و مسائل را بهتر و روشن تر ببینند و نتیجه اش این گسترش اطلاعات است و از هما ن اول هم حدس زده می شد که رسانه های رسمی و حکومتی علی رغم الزاماتی که در قانون اساسی وجود داشته اجازه نخواهند داد که این اطلاعات به مردم انتقال پیدا کند و یک تعامل ملی بوجود بیاید و این مسئله پیش برود. گرچه اگر اینکار صورت می گرفت در حقیقت خیلی از مسائل سیاسی و بحران هایی که داشتیم نبود و اگر می گذاشتند که همه مردم نظرات خودشان را با استفاده از رسانه ملی ابراز کنند و در حقیقت رسانه ملی تبدیل به رسانه ضدملی شد و جلوی هرنوع گفتگو را گرفت،جلوی اجتماعات گرفته شد که یکی از جاهایی بود که می شد اطلاعات در سطح جمعی مطرح بشود. ولی عملا کسانی که می گفتند ما اکثریت را به دست آوردیم و ما 64درصد رای مردم را نشان دادند که چنین نیست و کسی که آنقدر رای می آورد که نباید از تجمع مردم بترسد و از گردهمایی مردم بترسد و جلوی آن گرفته شد و نتیجه اش روی آوردن مردم به شبکه های اجتماعی از یک طرف و رسانه های مجازی از سوی دیگر بود. البته رسانه های مجازی قبلا وجود داشت ولی استفاده اش در چارچوب این جنبش عظیم دگرگون شد یعنی از محتوای دوست یابی و آشنایی و فعالیت های صرف فرهنگی انتزاعی در آمد و به یک جریان زنده ای تبدیل شد که الحمدلله گسترش پیدا کرده است و این پشتوانه گسترش آن شبکه اجتماعی نیرومندی شد که ارتباط های بسیار قوی بین ملت ما ایجاد کرد و خود آن سرمایه اصلی ما برای دادن هرنوع اطلاعات است. بله خود این اطلاعات و اطلاع رسانی در یک جاهایی کم و کسری دارد که من اعتقاد دارم که آن بخشی که اطلاعات به دستش رسیده و تعامل درش وجود دارد و ارتباطات قوی بینشان ایجاد شده با استفاده از اینترنت و رسانه های مجازی و کانال های تلویزیونی و امثال اینها و مخصوصا دانشگاه ها از بعد دیگر یعنی شبکه ای که در آن اطلاع رسانی قوی صورت می گیرد اینها دایره ی فعالیت خودشان را باید گسترش بدهند و اطلاع رسانی خودشان را گسترش بدهند. در گرداگرد روز معلم و کارگر یک مقدار فعالیت شد و دیدیم که پاسخ داد. الان هم مخصوصا دانشجویان و معلمان و کسانی که در شبکه های مجازی هستند باید چارچوب هایی که برای خودشان تعریف کردند را کمی بشکنند و یک کمی به فضای ملی بیشتر تاکید کنند، به کشاورزان،به بازاری ها به روحانیت به معلم ها به کارگران و حقوق بگیران و... این جنبه ابزاری هم ندارد به دلیل اینکه مشکلاتی که در کشور هست که در قالب تقلب انتخاباتی شروع شد در حقیقت معطوف به یک اساس و بنیان های ریشه ای تری هست که در عمل وقتی ما به طور گسترده به آن می پردازیم خودش را آشکار می کند و من فکر می کنم فساد اقتصادی و اداری و سیاسی و میل به دیکتاتوری و میل به خود رایی هست که زمینه را ایجاد می کند که چنین تقلباتی ایجاد شود و دورنمای یک رای آزاد برای مردم دورتر به نظر بیاید از آن چارچوبی که قانون اساسی نشان داده است. در این رابطه البته مشکلاتی همه دوستان که به نوعی فعال هستند دارند. یعنی عملا نگاه عوض اینکه دعوت کنیم بیایند و تشکل ها فعالیت کنند کسانی که در این زمینه صاحب نظرند دور هم جمع باشند و در نتیجه طرفی برای صحبت باشد و برای حل مسائل سیاسی باشد هر نوع تشکل و گردهمایی را در هم می کوبد. همانطوری که جناب آقای کروبی فرمودند ما 4نفر را گذاشته بودیم که فقط به مسائل زندانی ها بپردازند آنها را هم تحمل نکردند و این فرصت از کشور گرفته شده است. دلیل اینکه این همه نظام مایل شده راه حل های امنیتی سر این است که تمام راه حل هایی که می توانست از طریق سیاسی مشکلات را حل بکند اینها خودشان این راه را کور کردند و در حقیقت از بین بردند و به همین دلیل ایجاد یک تشکیلات منظمی که بتواند پاسخ گوی این نیازها باشد را ما نداریم و باز هم من در این چهارچوب فکر می کنم برای مدت قابل توجهی شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بتوانند پاسخ گوی این خلا باشند در عین حالی که تلاش هایی باید بشود که ما بتوانیم در سطح بین المللی و در سطح بیرون کشور کانال هایی تاسیس شود و در سطح رسانه ای کمی گسترده تر و نظم یافته تر ادامه پیدا کند و بایستی آندوستانی که به این مسئله فکر می کنند در این کار تسریع بکنند و سریع تر اقدام کنند هم برای رادیو و هم برای کانال های تلویزیونی و این حق ملت ماست که در این زمینه مجاری برای اطلاع رسانی داشته باشد به طور مستقل از زبان جنبش و از زبان منافعملی ما.

امروز: سوال دوم از آقای مهدی کروبی:

جنبش دانشجویی یکی از توانمندترین شبکه های اجتماعی برای آگاهسازی دیگر اقشار اجتماعی می باشد. شما در دوران تبلیغات انتخاباتی خود توانستید قشر دانشجو (بویژه فعالین شناخته شده دانشجویی) را با خود همراه سازید.ولی امروز متاسفانه با توجه به دستگیری رهبران جنبش دانشجویی و همچنین محدودیت های اعمال شده از طرف حاکمیت در رابطه با ارتباط شما با اقشار مختلف جامعه، به ویژه با اقشار اثرگذار مانند دانشجویان، چه راهکاری برای برون رفت از این شرایط و استفاده از پتانسیل‌های دانشجویان در جهت تحقق اهداف جنبش سبز در نظر دارید؟

 

کروبی:ببینید همانطوری که خود شما اشاره فرمودید فشارها،محدودیت ها دستگیری ها و از همه امکانات استفاده کردند برای اینکه این رابطه ها قطع بشود ما داریم می بینیم که هر روز چند دانشجو را دستگیر می کنند و از تحصیل محروم می کنند و مجموعه اینها در زندانند و برخی نزدیک یک سال است که در زندانند و حتی یک مرخصی هم بهشان داده نشده است. این بهترین دلیل است که وضع در این سمت رو به رشد و گسترش است و اینها از دانشجویان بیشترین ضربه را خوردند و فشارها بیشتر روی دانشگاه ها و دانشجوها بوده است اما در عین حال ما می بینیم که همه جا حضور دارند و فعالند. طبیعی ست که محدودیت ها و احتیاط ها بیشتر می شود. حتی امکان دارد یک مواردی هم ریزش وجود داشته باشد نه به این معنا که فکرش عوض شود و وقتی که سخت شد فعالیتش را کم کند اما فکر و اندیشه و تحرک مانده است. من در واقع خدمتتان عرض کنم بنده با وجود این فشارها مقید بوده ام که رابطه خودم را حفظ کنم یعنی با خانواده هایشان رابطه داشته باشم و در جلسات مختلف شرکت کنم. اما بنده متاسفم و وقتی برخی چیزها را می خوانم مبهوت می شوم و تعجب می کنم که خدایا کجا هستند اینها و ما کجا هستیم.می گویند شما عروسی رفتید و نماینده سپاه که یک روحانی است علیه حاج حسن خمینی مصاحبه می کند و می گوید رفته است دیدن آزادی آقای بهشتی و بنده مبهوت و متحیر می شوم. به هر جهت این قضایا برای اینها آنقدر سنگین شده است که کارهایی می کنند که معقول و منطقی نیست بنابراین ما ارتباطاتمان سخت هست ولی این را حفظ کرده ایم و تن به هر بلایی هم داده ایم و می بینید که هر روز فشار می آورند که اینها جرات اینکه جایی بروند را ندارند و مارا آنقدر فشار می آورند که سر قبر پدرمان هم نمی توانیم برویم و فاتحه بخوانیم منتهای مراتب وقتی به آنجا می رویم این مردمی که کیهان و رسالت و ... می نویسند این مردم گاز فلفلی دارند، چاقو هم دارند اسلحه گرم هم دارند و همین شب جمعه گذشته یکی از پاسدارهای بنده را برده اند و حسابی کتک زده اند و بردند. هم ون دارند و ... و اینها مردم هم هستند بنابراین درست است که فشار می آورند اما فشارها عمق مشکل را زیاد می کند و مردم می روند برای این مشکلات راه چاره پیدا کنند. حالا مشکل این پاسدار این بوده که یک جمله گفته است بابا ایشان آمده اند فاتحه بخوانند و بروند و این چه کاری است که انجام داده اید؟ البته ایشان را ساعت 12:30 آزاد کرده اند.

 

مجری:سوال سایت ادوار نیوز از هر دو بزرگوار:

سایت ادوار نیوز:هر دو شما بزرگواران از عناصر اساسی دوره حیات نظام سیاسی برآمده از انقلاب و خیزش ملی – مذهبی سال 57 بده و از آنجا که چه پیش از این تحول تاریخی در جریان مبارزات رهایی بخش و ضد استبدادی حضور داشته و از نزدیک با مطالبات مردم و رهبران انقلاب در ارتباط بوده و همچنین پس از پیروزی و استقرار نظام جمهوری اسلامی دارای نقش های کلیدی بوده اید تصدیق می فرمایید که همواره گرایشات مختلف سیاسی معانی مختلفی از مفهوم "جمهوری اسلامی" ارائه کرده و یا در ذهن داشته اند (به طور مثال متون مختلف تنظیم شده برای قانون اساسی)، در شرایط فعلی نیز به نظر می رسد که چالش اساسی در بحران سیاسی فعلی تفاسیر متفاوت طرفین از جمهوری اسلامی است، اکنون و با توجه به تجارب سی ساله گذشته حضرات عالی به عنوان رهبران جنبش سبز آیا معتقدید که مفهوم و نظریه ای سیاسی به نام جمهوری اسلامی به ویژه با توجه به شعارهای انقلابیون تا چه حد در نظام سیاسی موجود تجلی یافته و به طور مشخص آیا این نظریه سیاسی تنها در قالب قانون اساسی موجود "خصوصا با توجه به برخی اصول آن و اعطای اختیارات گسترده" موجود معنا می یابد یا می توان اطلاق جمهوری اسلامی را به ساختارهای حقوقی دیگری نیز نسبت داد به شکلی که هر چه بیشتر به مطالبات آزادی خواهانه انقلابیون 57 و نسل کنونی نزدیک و همخوان باشد؟

 

کروبی: ببینید من الان که اینجا نشسته ام طرفدار سفت و سخت و محکم جمهوری اسلامی هستم و این را بر اساس عقیده خودم می گویم که بنده طرفدار جمهوری اسلامی هستم و رایی را که 31سال پیش دادم بهش معتقدم و تابع هستم. اما این چیزی که امروز اجرا می شود تفسیر نیست بلکه تحمیل به قانون اساسی است و اصلا این جمهوری اسلامی که اینها دارند می گویند واقعش این است که اینها به رای عقیده ندارند و من حرف هایی شنیدم از اینطرف و آنطرف که اصلا جمهوری یعنی چه؟ سه هزار نفر بیایند با یک عالم و اینها رایشان یکی باشد در صورتیکه امام خمینی رای می داد و در همان جا هم افراد مختلف رای می دادند در همان صندوق و ما می دیدیم که مردم مختلف رای می دادند و لیستشان با لیست امام هم منطبق نبود و ما وقتی می گوییم جمهوری اسلامی بسیاری از افرادی که برایشان ذهنیت بوجود آمده بتوانیم جمهوری اسلامی را تبیین کنیم و عملا نشان دهیم حداقل بخش اعظمی از مشکلاتشان حل می شود. حتی در دوران جنگ و حوادث مختلف انتخابات برگزار می شود در سال های 60 و 61 و رئیس جمهور و نخست وزیر کشته می شوند و 50روز بعد انتخابات برگزار می شود و من می خواهم بگویم آقایان یک فکر و اندیششه ای دارند و یک عده ای هم منافع شخصی دارند و لذت و شیرینی حکومت زیر دندانشان جا گرفته است و اینها می خواهند جمهوری اسلامی را تحریف کنند و البته که جمهوری اسلامی این نبوده است و آن وعده هایی که همه ما به مردم دادیم و آن که گفتیم ما جمهوری اسلامی برای شمامی آوریم داریم می بینیم. این برمی گردد به حرف اول بنده که تا انتخابات مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم که دوتای آن در دوران اصلاحات انجام شده چه بوده است نمی شود نتیجه قابل اعتنایی گرفت.

 

میرحسین موسوی:سوال حساسی است و آقای کروبی یک بخشی را فرمودند که چه تفاسیری از جمهوری اسلامی صورت گرفته است. بنده مقدمتا عرض می کنم که هر متنی حتی یک متن بسیار سلیس و ساده و گویایی هم باشد بالاخره به مرور زمان و شرایط پیش آمده می تواند تفاسیر گوناگونی را بپذیرد. جمهوری اسلامی هم به همین شکل است. آن وقت آن تفسیر آزادی مردم و ولی نعمت بودن مردم، انتخابات آزاد و حمایت از مستضعفان و حمایت از گروه های ضعیف و... را معنا می داد. الان ما یک تفسیر دیگر داریم که در آن شکی نیست که نسبت به تفسیر اولیه از جمهوری اسلامی ما فاصله گرفته ایم کلا می شود در خود قانون اساسی که پشتوانه جمهوری اسلامی هست اشاره کرد. خود آن قانون اساسی برای طرد دیکتاتوری و استبداد و خودرایی طراحی شد. یک حساسیت فوق العاده ای بوده است. خود تفکیک قوا را در قانون اساسی ببینید خواهید دید که نسبت به تفکیک قوای معمولی در سطح جهان ما یک کمی تجزیه قوای بیشتری داریم به دلیل همین ترس و یا شورای عالی قضایی که پیش بینی شده بود که یک نفر در راس قوه قضائیه نباشد برای این بود که بیم از این بود که قوه قضائیه در خدمت همان استبداد به کار برود و یک ریشه های دیکتاتوری و استبداد در جامعه ما باشد.برای همین نیت اولیه نیت صحیحی بوده است و قانون اساسی برای همان نیت تدوین شده و چارچوب هایی در آن هست که اگر رعایت می شد ما به اینجا نمی رسیدیم ولی باید ببینیم که چه منافعی پشت حاکمیت فعلی هست که این تفسیر را از قانون اساسی ارائه می دهد که دهن مردم را ببندد و رسانه ها را جمع بکند و این انتخابات کذایی را به این شکل برگزار کند و این زندان ها را پر بکند. این را از زوایای مختلفی می توان گفت ولی من اخیرا یک کمی حساس شدم که بگویم که بالاخره پشت این درآمد چند صد میلیاردی نفتی در سال های گذشته یک ساختی برای دفاع از منافع عده ای سامان یافته که به این سادگی نمی توانند تن به تفسیر مردمی از قانون اساسی بدهند و بحث 70میلیارد واردات در کشور است، حاکمیت بر نهادهای پولی و مالی است. طبیعی ست که در پشت لایه های سیاسی مسئله ما با منافع سنگینی روبرو باشیم که از نوع ویژه ای از تفسیر قانون اساسی دفاع می کند و ما باید به این ریشه ها بپردازیم. قانون اساسی جنبه قراردادی دارد و جنبه ذاتی ندار این مسئله و در پاسخ به سوال شما می گویم که می شود به چارچوب های دیگری هم اطلاق جمهوری اسلامی کرد. ولی باید این را گفت که در یک تفسیر خوب از هر متنی حتی یک متن ضعیف ملت باید قوی شود و آگاهی باید گسترش یابد و مطالبات مردم باید روشن شود و در صحنه حضور داشته باشند و با این مطالبات زندگی کنند. در چنین حالتی ست که امکان کج روی در تفسیر این متن ها از بین می رود. شما همین الان قوانین عادی را می بینید که دولت می گوید ما اجرا نمی کنیم و این خلاف شرع و مصلحت است و نشان می دهد در جامعه ما یک تحولی ایجاد شده است که در جهت برگشت به همان چیزهایی قدم برمی دارد که انقلاب ما برای برچیدن آنها بوجود آمده بود و می بینیم که بازتولید شده است که جمهوری اسلامی در این زمینه مشکلاتی دارد و بنده به عنوان جمع بندی این سوال می گویم که ما به تجربیات تاریخی باید نگاه کنیم و در عین حال ارزش و اهمیت جنبش را باید در این جهت خوب ارزیابی کنیم و بدانیم که در آینده با هر نوع قانون اساسی اگر حضور مردم نباشد و مطالبات روشن مردم نباشد هر نوع تفسیری امکان پذیر است. و به هر حال قانون اساسی فعلی ما که در اینجا اشاره ای به آن شده است اگر هر نوع تحولی در آن اتفاق بیفتد با حضور آگاهانه و نیرومند مردم می تواند چنین چیزی اتفاق بیفتد و گرنه می تواند چارچوب هایی مطرح شود در جهت منافعی که به آن اشاره شد.

 

کروبی: بنده یک نکته ای عرض کنم. زمان شاه زندانیان تا قبل از 50جدا بودن از هم یعنی مسلمنان از کمونیست ها جدا بودند و حرمت همدیگر را حفظ می کردند حتی کمونیست ها مواظب بودند در ماه رمضان علنا روزه خواری نکنند. بعد از سال 50 که حمعیت ها قاطی شد و در یک سلولی مسلمان و کمونیست کنارهم قرار می گرفتند بحث هایی رخ می داد. من می دیدم که یک بچه مسلمانی از ائمه و اسلام صحبت می کند. در زدان هم معیار مسلمانی و کمونیستی نماز خواند بود. من به این جوان گفتم خب شما که مسلمانی چرا نماز نمی خوانید. او گفت خدا در قران میگوید نماز به پا دارید، نماز شما را از بدی ها و زشتی ها باز می دارد. خب من آن بدی ها و زشتی ها را نجام نمی دهم پس چه لزومی دارد نماز بخوانم؟ می خواهم بگویم این تفسیر آقایان هم مثل همین تفسیر است. این که تفسیر نیست این یک سلیقه است و ما باید یه زمانی حرف های قبلی این اقایان را بگوئیم که قبلا در جلسات راجع به رای چه می گفتند.

 

مجری:خبرنگار سایت سحام نیوز سوالشان را از دو بزرگوار مطرح می کنند:

خبرنگار سحام نیوز:آیا فکر می کنید حاکمیت در نهایت به خواسته هایی که شما در یک سال اخیر و چند ماه قبل از انتخابات مطرح کردید که همان خواسته های مردم هم هست تن بدهد؟با تشکر

 

موسوی: سر مطالبات و تحقق این مطالبات شرط اصلی حضور قدرتمندانه مردم هست نه به عنوان چیزی که باید وجود داشته باشد. اگر این حضور قوت پیدا کند خود به خود زمینه تغییر و تحول به نفع مردم ایجاد خواهد شد و بالاخره اینها هم حکومت را به نفع خود تغییر بدهند و مخصوصا اگر مطالبات مطالبات درستی باشد و منطبق با منافع ملی ما باشد و پشتوانه مردمی داشته باشد. بر عکسش یعنی اگر بهترین مطالبات اگر مردم پشت سر آن نباشند حاکمیت به این سادگی خودش را واگذاد نمی کند در هیچ جای دنیا هم اینگونه نیست. اگر در سطح جهان برخی از کشورها آزادی هایی برقرار شده به دلیل رسانه های قوی و اینکه مردم به دنبال خواسته های خود هستند و حکمران ها مجبورند تمکین کنند و کوچکترین اشتباهی هم مرتکب شوند یعنی یک هزارم این اشتباهات که دارد انجام می شود ساقط می شوند و نمی توانند سر جای خود بمانند. ما می گوئیم امریکا دشمن ماست، الان رئیس جمهور آمریکا برای یک نشت نفت چندین بار به ساحل می رود و می آید و می خواهد نشان دهد که به مسائل رسیدگی می کند و مسائل را حل می کند. در سایر مسائل هم همینطور است.حال شما برگردید به کشور ما. کسانی که درراس امور هستند فکر می کنند یک موجود خاص خداوند متعال هستند که خداوند توجه ویژه ای به آن ها دارد و اگر حرفی می زنند باید آن انجام بشود و مصلحت هم همان است و کوچکترین اعتقادی به عقلانیت جمعی نیست و اگر انتخاباتی هم سر موعد برگزار می شود برای این است که بگوییم انتخاباتی داریم و به صورت زینت نه بصورت محتوا و در صورتیکه وقتی انتخاباتی برگزار می شود معنیش این است که اگر مجلسی انتخاب می شود مردم خودشان انتخاب کنند و به مجلس بفرستند و وقتی آن وکلا رفتند آنچنان قدرتی داشته باشند که از منافع ملی دفاع کنند و عقلانیت آنها هم باشد که در حقیقت حاکمباشد. یک اصطلاحی هست در نامه حضرت امام در خصوص احکام ثانویه که مهم است در رابطه با مجلس. خب حضرت امام نظریات مجلس رو نظریات عرف می داند که غلبه دارد بر نظریات شرع که در واقع مجلس است که تعیین می کند و در حقیقت نماینده، نماینده عرف جامعه است و همه باید تابع بشوند و در بالاترین سطح دلیل اینکه همه تابع بشوند این است که هیچ کس نمی تواند از این عرف سر بزند و بگوید شما همه جمعی یک نظر دارید و من یک نظر دیگری دارم و مصلحت این است. و متاسفانه ما به نتایج دیگری از این اقدامات گرفته ایم. به هر حال تجربه سال گذشته نشان داده که اگر مردم بایستند قدم به قدم درخواست های خود را خواهند داشت منتهای مراتب زمان بر است و مثل همه کشورهای دیگر . انقلاب اسلامی هم با سختی به دست آمد و همینطوری ساده به دست نیامد و احتیاج با سختی و تحمل مشقات دارد، ولی نتیجه ش برای ملت ما آزادی و عدالت خواهد بود و حضور در صحنه های تصمیم گیری نه به صورت زینتی.

 

کروبی: من عرض می کنم تا اینجایی که پیش آمدیم اگر اینطور ادامه بیابد حتما پیروز می شویم البته با سختی و فشار به دو دلیل:دلیل اول روحیه و آگاهی و اطلاعات مردم است و دلیل دوم فشارهای و کارهای غیر معقول حاکمیت و تنگناهایی هست که دارند درست می کنند .من مثال می زنم. فرض کنید حوادث سالگرد ارتحال امام و نحوه برخوردی که یک جمعی با حاج حسن اقا کردند. اصلا ببینید این در توده های مردم چگونه اثر می گذارد. این حرف هایی که می بینید آقایان ارائه می گویند برای خودشان باشد. شما برو داخل جامعه و ببین مردم تعجب می کنند. یعنی یک آقایی سر قبر پدرش، پدر بزرگش، مادر بزرگش و پدر مادری اش اصلا نتواند صحبت کند. این معلوم می شود که کارهایی نا معقولی که اینها می کنند خودش اولین عاملی است که نیروها را بریزد و امروز معلوم است که ریزش از کدام طرف است و رویش از کدام طرف است.و لذا من اینجا هشدا رمی دهم که اگر شعارهای مردم به سمت افراط رفت و جامعه رسید به کارهای تند بدانید که مسئولش شمائید. ما معتقدیم معقول و منطقی بروید به سمت مطبوعات آزاد و انتخابات آزاد و رعایت حقوق مردم اما این کارهایی که دارد صورت می گیرد عکس این است و کارهایی که آقایان می کنند و می خواهند به قول معروف گربه را دم حجله بکشند شب عاشورا به جماران حمله می کنند و الان هم به ایشان و این معلوم است که زایندگی و رشد از کجاست و چه می شود همانطوری که نشانه هایش را در موضع گیری افراد می بینیم یا نشانه هایش را در کسانی که در زندان افتادند می بینیم که فکر کردند با کتک می توانند موفق شوند.

 

نوروز؛ سوال از میرحسین موسوی:چرا در جمهوری اسلامی ایران احزاب سیاسی نتوانسته اند جایگاه خود را به دست آورند و چرا حکومت به جای نگاهی حمایتی، نگاه حذفی به تشکل های سیاسی و مدنی دارد ؟

 

موسوی: درمورد احزاب بعد از انقلاب اسلامی نظریات گوناگونی وجود داشته است. یک عده موافق بودند و یک عده تندرو مخالف بودند یک مواردش جنبه های تاریخی دارد ولی کسان دیگری بودند مثل شهید بهشتی و امثالهم که به اهمیت این تشکل ها ایمان و اعتقاد داشتند و عملا حمایت کردند از این احزاب سیاسی. متاسفانه علیرغم اینکه در قانون اساسی توجه ویژه ای به این مسئله شده و نام برده شده و یکی از حقوق ملت همین تشکیل احزاب است تجربه بشری هم همین را نشان داده است که در کشورهایی که احزاب سیاسی نیرومندی است امکان یک مباحثه قوی شکل می گیرد و کارها و طرح ها بهتر پیش می رود و ثبات در سیاست بوجود می آید متاسفانه بودند نیروهایی در داخل کشور که احزاب را مخالف حاکمیت و اقتدار خودشان می دانستند و سعی کردند به هر نحوی شده آنها را تضعیف کنند و همین که دوتا از احزاب قوی و صاحب نام را سعی می کنند از رده خارج کنند نمونه این قضیه است و ما از اول انقلاب زمینه هایی برای این قضیه داشتیم که در سال های اخیر تشدید شده ومتاسفانه این اثراتش منجر به ایجاد بن بست هایی در کشور می شود که راه حل های مسالمت آمیز را امکانش دشوار می کند. من فکر می کنم در این رابطه هم همانطوری که در خصوص اجرای بدون تنازل قانون اساسی صحبت می کنیم اجزای خود این قانون اساسی و اصولی که ازش دقت شده بپردازیم اهمیت تشکل ها در جامعه باید بپردازیم و توضیح بدهیم و به صورت یک خواست همگانی در بیاوریم و حمایت کنیم از تشکل ها. الان چند تشکل صاحب نام داریم مثل اعتماد ملی، مشارکت، مجاهدین انقلاب و همچنین تشکل های دیگر سیاسی و صنفی که حمایت از آنها به عنوان یک ضرورت برای جنبش سبز باید مطرح شود.

 

کروبی:چون مسئله احزاب مطرح شد و با اینکه سوال مختص به مهندس موسوی است، بنده هم می خواهم توضیحی بدهم.

 

اول خاطرنشان کنم که احزاب از ابتدا آن طور که باید و شاید، تنظیم نشده و حوادث تلخی هم برای احزاب رخ داده، اما ما راهی نداریم جز اینکه به طور درست احزاب را تقویت کنیم.

 

مطلب مورد اشاره من در واقع این است که گروهی در جامعه وجود دارند که بشدت حزب ستیزند و مخالف وجود حزب هستند؛ این ها بارها حتی گفته اند ما حسینیه داریم، روحانیت داریم، مسجد داریم، حزب نمی خواهیم.

 

گروهی دیگر نیز هستند که در کار احزاب دخالت می کنند و نمی گذارند احزاب و تشکل ها نیرومند شوند، و این قابل تاسف است.

 

بنظرم ضمن اینکه باید هماهنگی زیادی با احزاب در جریان باشد، و همزمان خانه احزاب نیز تقویت شود، آن چیزی هم که مدنظر باید باشد این است که احزاب مخالف نیز باید وجود داشته باشند و تقویت شوند. و کسی هم کاری انجام ندهد که این احزاب تضعیف شوند.

 

البته بعضا گروهی نیز وارد می شوند و شکافهایی در احزاب بوجود می آورند، که باید مراقب بود.

 

به عقیده من وجود حزب ضروری است، احزاب باید تداوم داشته باشند، و البته این هم زحمت دارد و هم نیاز به تلاش مستمر.

 

اما نکته اساسی این است که باید مواظب حزب ستیزها و هم حزب گریزها بود؛ و اگر حریف حزب ستیزها نمی شویم، حداقل باید تلاش کنیم که حزب گریزها را به جمع بیاوریم و جذب کنیم.

 

مثلا امروز ببینید چه بلایی سر ما آورده اند. در مورد دو حزب که اخیرا، هنوز چیزی هم انجام نشده، کلی در موردشان مسئله درست کرده اند و سران آنها نیز در زندان هستند.

 

ما را هم در اواخر شهریور و ماه رمضان بود که بدون هر گونه دلیل و استناد قانونی، آمدند و در دفتر حزب و دفتر شخصی من گفتند : تعطیل کن برو منزل. و از همان روز دفتر و حزب را پلمب کردند و اجازۀ هیچ گونه تحرک و فعالیتی هم به ما داده نمی شود.

 

دوستان هم در این موقعیت به صورت پراکنده کاری انجام می دهند و همه این موارد نشان می دهد که یک حزب نمی تواند شکل بگیرد و پا بگیرد و یقینا با مشکلاتی روبرو خواهد بود.

 

و بدون حزب انتخابات میسر نیست و تمام ارکان کشور هم وقتی با رای مردم می خواهد شکل بگیرد، به حزب نیاز دارد؛ و آنها که امروز حزب نمی خواهند، متکی به بسیجی ها هستند و معتقدند نیروهای بسیج هستند که باید انتخابات را برگزار نمایند.

 

نوروز؛ سوال دوم من از جناب آقای کروبی، در مورد واکنش علما و مراجع بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته است. چرا علمای شیعه، در جریان حوادث سال گذشته، در مورد آنچه بر سر مردم پیش آمد، از خود واکنش چندانی از خود نشان ندادند؟ دلیل این سکوت و گوشه نشینی علما در قم و نجف، از نظر شما چیست؟

 

 

کروبی: من هم از علما خواسته ام و می خواهم که فعال تر در صحنه باشند و در مورد مشکلاتی که برای مردم رخ داده، تلاش و مواضع فعال تری داشته باشند.

 

اما در واقع علما طی این مدت خیلی کارها انجام دادند. و نکته ی قابل اشاره هم این است که فشار بر روی حوزه های علمیه خیلی زیاد است.

 

نکته مهم دیگر این است که شرایط آنها بسیار متفاوت با من و افرادی نظیر آقای موسوی یا کسان دیگر است. ما (من و موسوی) تن به بلا داده و خودمان را برای همه چیز آماده کرده ایم .

 

من در اینجا می خواهم برای مثال، به مسئله ای اشاره کنم (البته آقای موسوی می تواند بگوید این را درج نکنیم). آقای موسوی چندی پیش در منزل ایشان که نشسته بودیم، خاطرنشان کرد "بهترین حالت این است که ما را همین حالا دستگیر کنند و ببرند، تا دیگر هیچ احساس مسئولیتی در کار نباشد."

 

من می خواهم بگویم که شاید ما بتوانیم اینگونه برخورد کنیم؛ اما علما و مراجع که نمی توانند اینگونه برخورد کنند.مثلا وقتی گروهی جمع می شوند در مقابل منزل ما و با شعار و شیشه شکستن، امنیت مردم را بهم بزنند و این نگرانی را هم برای همسایگان ما ایجاد می کنند که چه وقت است که برای آنها نیز مسئله ای ایجاد شود، این برای مراجع و علما ممکن نیست.

 

اما با همه این تفاصیل و موانع، گروه زیادی از علما و مراجع، از خود واکنش زیادی نشان دادند.

 

بنا بر این در عین حال عده ای از مراجع واکنش نشان دادند. شما آیت اله العظمی آقای صانعی را ببینید، همیشه حرف زده اند، حمایت کرده اند و صحبت کرده اند. آقای اردبیلی در حد خفیف تری حرف زده اند، موضع گیری کرده اند، با بزرگان ملاقات کرده اند. ماجرای سفر دکتر احمدی نژاد، رییس جمهور، به قم خیلی درش معنا نهفته و خوابیده که اولا (مراجع) به هیچ وسیله حاضر نشدند با ایشان ملاقات کنند. حتا از تهران هم -که صحبت شد- جز یکی از مراجع کسی با ایشان ملاقات نکرد، بله -یکی دو تن از ملاقات کردند اما از مراجع جدی یک نفر با ایشان ملاقات کردند، او هم حرفهای تندی زده بود. بعضی از علما اصلا گفته بودند که حرام است ما با ایشان ملاقات بکنیم، (مثل این که بگویند) من اصلا حاضر نیستم با ایشان ملاقات کنم. شما نگاه کنید چهره هایی که با ایشان ملاقات نکردند و این ها عکس العمل است. در حالی که قبلا اینچنین نبوده؛ اصلا- روسای جمهور وقتی پس از انتخابات به قم می رفتند دقت می شد که نکند با مرجعی ملاقات انجام نشود که این یک نوع توهین به حساب می آمد. حالا هم یک مرجع جدی ملاقات کرده. (مراجع) دیدار با خانواده ها را انجام دادند، پییگری کردند.


بعضی مراجع هستند که در باب سیاست وارد نمی شوند اما به خانواده زندانی هایی که آنجا رفته بودند، و با کسی که می خواستند صحبت کنند به آنان گفته بود شما بیایید، دوباره فردا هم بیایید. بنابراین من عقیده ام این است: ضمن این که نمی خواهم بگویم که (واکنش خود را) کامل انجام داده اند، اما خیلی محبت کردند و هر چه فشار به آنان آمده حاضر نشده اند که چیزی حاد علیه جمعیت بگویند.


  موسوی: بله این نکته فوق العاده مهمی است، بنده هم عقیده ام این است که علما دارای معذوراتی هستند. ممکن است که انتظار جنبش بیش از این باشد که می بینند- ولی ما در یک سال گذشته شاهد بوده ایم که در یک سال گذشته هم با اظهار نظرها هم با شیوه عملشان آنها از مردم حمایت کرده اند. دلیلش هم این است که سرنوشت علما و مراجع با سرنوشت مردم پیوند نزدیکی دارد و از سرنوشت مردم جدا نیست. منتها ممکن است که ما انتظار بیشتری داشته باشیم که در مواقعی اظهار نظرهای صریح تر و روشن تری را شاهد باشیم و برخی از مراجع البته اظهار نظرهای سلیس تری داشتند و در امور دخالت کردند در امور و فعالیت کردند. حاج آقا (کروبی)اسمهایی بردند که بنده هم تایید می کنم، چنین چیزی هست. متنهی در کنار این یک مسئله هست که آن هم اهمیت دارد و آن این است که خود حوزه های علمیه هم درست دچارهمان تحول عمیق و جدی هست که در مردم شاهدش هستیم. این تحول است که خود به خود مراجع را گویا خواهد کرد و در قبال سرنوشت کشور حساس خواهد کرد. من گمان نمی کنم که وضعیت حوزه ها امروز مساوی یک سال پیش باشد. تفاوتی را در آنجا شاهدیم که در خود موضع گیری های مراجع هم این بازتاب دارد و به علاوه همین مقداری هم که مراجع در برخی از فرازهای یک سال گذشته با سکوتشان، با دخالت نکردنشان و با راه ندادنشان و تایید نکردنشان کارهایی کردند که از چشم مردم دور نمانده و توسط همین مواضع هم هست که ارتباط خودشان را با مردم حفظ کرده اند. اطلاعی هم که من دارم خیلی کار می شود که اولا آنها زیر فشار قرار بگیرند، اطلاعات غلط داده می شود در مورد جهت گیری های جنبش و خواسته هایش که الحمدلله با نسل جوانی که پیرامون مراجع ما هست اطلاع سانی دارد خوب می شود و در مجموع به ذهنم می رسد که نمی شود گفت که مراجع در رابطه مسائل کشور بی تفاوت هستند و همین مسائلی که در در رابطه با 14 خرداد انجام گرفت و هنوز هم ادامه دارد، نشان دهنده بیداری مراجع ما در قبال مسائل عمده کشور است.


بسم اله الرحمن الرحیم- سلام عرض می کنم خدمت دو یار بزرگوار جنبش سبز ایران. از طرف سایت میزان خبرسوالی داشتم از خدمتتان . در یک سالی که گذشت هر یک از کسانی که در جنبش حضور داشت، جنبش را با مشخصاتی تعریف می کرد و بخشی از مشخصات و شعارهای این جنبش نیز در طول این یک سال همگام با بلوغ جنبش تغییر کرد. امروز شما به عنوان یکی از اعضای جنبش چه تعریفی از مشخصات و مختصات فکری جنبش سبز ایران دارید؟ با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید- میزان خبر.


  موسوی: اگر این را خیلی خلاصه بخواهم جواب بدهم مثال می آورم که ما در آستانه 22 خرداد اگر راهپیمایی امکان پذیر بود- با تمام موانعی که الان درش هست و با شرایطی که الان هست- من فکر می کردم که یکی از بهترین پلاکاردهایی که مردم می توانستند داشته باشند وکسی نمی توانست به آنها حرفی بزند این بود که "میزان رای ملت است". جنبش سبز و جنبش بزرگی که بعد از انتخابات صورت گرفته غیر از این چیزی نمی خواهد. ما می گوییم که کاری بکنید که رای مردم میزان باشد برای نوع حکومت و نوع حاکمیت و به اصطلاح برای پیشبرد امور. جنبش الان در زمینه ای که روشنگری کرده در رابطه با حق مردم و اهمیت حق رای، به نظر من موفق هست و من جز این نمی توانم خواست بزرگتر و مهمتری را مطرح کنم. استفاده می کنیم از سخنان آقای کروبی


  کروبی: ببینید، جنبش- جنبش سبز- حتا همین "سبز" ش هم نشاندهنده این است که چه افرادی حضور داشته اند و چه چهره هایی از خود نظام جمهوری اسلامی درش شرکت داشته اند. عرض می کنم که جنبش رایش را می خواهد. مردم همه طرفدار این هستند که رای انتخابات آزاد داشته باشند. این که میزان رای مردم باشد و انتخابات آزاد باشد ، این به نظر من خواسته جنبش است. طبیعی است که در خلال حرکت عظیمی افرادی هم حرفهای دیگری بزنند و حرفهای ساختار شکن هم داشته باشند ولی ما بارها گفته ایم که ما در چهارچوب قانون اساسی عمل می کنیم. نمی گوییم که قانون اساسی هم بی عیب است، غیر از کتاب خدا- (هیچ کتابی بی عیب نیست) اگر چهار چوب قانون اساسی اجرا بشود بسیاری از قضایا حل می شود. بنابراین خود آقایان هستند که با سرسختی شان افرادی را وادار می کنند که حرفهای دیگری بزنند و جمعیتی را به سمتی ببرند که بگویند (نظام) اصلا قابل اصلاح نیست. در اصلاح حرفهای دیگری هم باید باشد. مگر ما وعده نداده ایم؟ مگر نگفتیم کمونیست هم می تواند حرفهایش را بیاید بزند؟ مگر نگفتیم در دانشگاه باید ایت بحث ها باشد؟ حالا آن هیچ، بگذارید روزنامه ها باشند، آزاد باشند. بگذارید عدم صلاحیتها، فیلترها (حذف شود) من اخیرا گفته ام الان هم می گویم، انتخابات ما الان سرنوشتش دست شورای نگهبان است؛ آن هم نه دست دوازده نفر، در واقع یک نفر- دو سه نفر. یعنی اصلا او باید تایید کند تا مردم رای بدهند. اگر او تایید نکرد نتیجه ندارد. آیا مثلا این جمهوری است؟ حالا ما حرفمان این است که اگر گذاشته بودند، این جور حوادث پیش نمی آمد.

 


تازه این را هم من عرض کنم همین کارهایی که می کنند دارند با شکست مواجه می شوند. یعنی 2-3 هزار در انتخابات هفتم رد کردند، در عین حال مجلسی شد که یا بعضی ها شرکت نکردند یا بعضی ها را باز دوباره رد کردند. -- مطمئن باشید افرادی که آنجا دارند حرف می زنند اگر این روال ادامه پیدا کند حذف می شوند، رد صلاحیت می شوند.


اصلا ما دردمان این است - بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند. مگر امام نگفت که خودشان بگذارید انتخاب کنند؟ -ولی نعمتا (؟) - میزان رای است؟ آنها بلندند چه کار کنند. یعنی چه قیم مردم نمی خواهند؟ آنها بهتر از ما می دانند. کل حرف جنبش یعنی این . حرفهای ساده ای که در عرض این سی سال گفته می شد و در این بیست سال به تدریج این بلا سرشان آمد.


سوال سایت تحول سبز از هر دو بزرگوار.
به نام خدا و سلام خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای کروبی و رییس جمهور محبوب جناب آقای موسوی و با تشکر از فرصتی که در اختیار سایت تحول سبز قرار دادید. و اما سوال سایت تحول سبز از شما دو بزرگوار: در مورد شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی مفصلا بحث شده است. جناب آقای مهندس صریحا در جایی اشاره کرده اند که اگر بخشی از قانون اساسی به نفع بخش دیگر آن تعلیق شود، ممکن است به بی معنا شدن کل قانون اساسی منجر شود. به نظر شما از بازنگری که عملا باعث معلق ماندن دیگر بخشها شده است فرا نرسیده است؟ و راهبرد شما برای اعمال اصلاحات و اعمال ات در قانون اساسی چیست؟ متشکرم.


  موسوی: اگر بخواهم خلاصه جواب بدهم، این که قانون اسای باید تغییری بکند -- درش نیست. خود قانون اساسی هم یک ساز و کارهایی درش پیش بینی شده و باید هم این طور باشد. اما این تغییر قانون اساسی چه موقع باید باشد؟ اگر موقع ضعف مردم باشد، موقعی که ساختارهای حکومتی خودسرانه عمل می کنند و حتا قوانین عادی مورد بی اعتنایی قرار می گیرند، طبیعی است که در چنین شرایطی اگر قانون اساسی تغییری پیدا کند یقینا به نفع مردم نخواهد بود. ما بحث تغییر قانون اساسی را باید زنده نگه داریم، باید باشد. چیزی که هست باید به این مسئله بپردازیم.


منتها در مواقعی که مردم بتوانند احقاق حق خودشان را بکنند و حضوری نیرومند در سطح ملی داشته باشند و همه اذعان بکنند که وزن حضور مردم، نیت مردم و خواست مردم به این ترتیب مهم است و تعیین کننده است. در این حالت می توان بدون تردید به اصطلاح مفید باشد در غیر این صورت فکر می کنم که خیلی اثربخش نخواهد بود، شاید هم اثرات مخربی را ایجاد کند.


کروبی: ببینید، 10 سال بعد از تدوین قانون اساسی امام دستور دادند که در مواردی قانون اصلاح شود و یکی از نعمتهای الهی این بود که امام جاهای خاصی را تعیین کرده بود. اگر به این چند جا محدودش نکرده بود- و این که امام وسط بازنگری قانون اساسی رحلت کرد خودش داستانی دارد- مسائلی رخ می داد که خودش ضرر داشت. قانون اساسی همیشه پس از هفت سال - ده سال بازنگری و (بازنگری قانون) طبیعی است.


اون موقع تازه مکانیسمی هم نداشت رهبری دستور داد اما الان دیگر دارد- این که مجلس تصویب کند و چه دستور العملی را پیاده شود، اینها همه اش تعیین شده. الان اصلا معنا ندارد قانون اساسی را تغییر بدهیم. خوب ما الان بیاییم این طرفیتی که قانون اساسی دارد را اجرا کنیم، این را عمل کنیم، برکات این را بچشیم، آن موقع اگر دیدیم ایرادی دارد آن موقع صحبت کنیم. در قانون به صراحت آمده است که اسلامیت و جمهوریت قابل تغییر نیست، حالا عده ای می گویند که اصل جمهوریت را بردارید. الان قانون اساسی را می گویند که مصلحتی بوده، برای این که دهان مردم را ببندند می گویند. داریم می بینیم، کم کم بعضی آقایان دارند امام هم می شوند، برایشان امام هم می گذارند و می گویند امام محمد غزالی هم امام بوده. اینها دارند امروز صحبت می کنند. بنابراین من می گویم باید تلاش کنیم که قانون اساسی اجرا شود، بسیاری از مشکلات حل می شود. بیشتر همر من در قوه مقننه گذشته. قانون اساسی اینجا اجرا نمی شود، یکی دو تا اصل قانون اساسی را گرفته اند، هرچه در ذهن خودشان است بر گرده قانون اساسی بار می کنند. اختلافات همیشه بوده.

 

یک چیزی مهندس اشاره کرد، حالا می گویند حرف کسی حق است، حرف او شاغول است هرکس خودش را با این اصلاح کرد حق است و اگر نکرد محارب است. بعضی وقتها از بوی این حرفها وحشتم می گیرد. خوب مثلا مگر طالبان چه می گفته؟ می گفته معیار این است جوری در مورد حق و باطل می گوید که یعنی کل دیگران باطل اند. پس دیگران چه می گویند؟ پس مراجع چه می گویند؟ پس اعضای شورای قبلی نگهبان چه می گویند؟ پس این همه چهره های فاضل و باسواد چه می گویند؟ این نیست. باید برگردیم به سوی قانون اساسی.

 

سوال سایت کلمه: برنامه 14 خرداد با تمام آن حواشی که مشاهده کردید، متاسفانه حواشی خوشایندی برای دوستداران خط امام و راه امام نبود برگزار شد. می خواستیم نظر شما دوبزرگواررا نسبت به جسارتی که به بیت امام و سید حسن آقای خمینی شد بدانیم و اثراتآن را بر جامعه چگونه ارزیابی می فرمایید؟


موسوی:14 خرداد و روزهای حوال آن انتظار این بود که مراسم به گونه ای برگزار شود که مردم در صحنه حضور داشته باشند و احساس خود را نسبت به اتهام خانواده امام ابراز کنند. خود آن روزها وسیله ای بشود و ریشه یابی بشود و ریشه های افکار و اندیشه ای ایشان بیشتر مطرح شود و ریشه های انقلاب اسلامی بیشتر راجع بهش بحث شود. متاسفانه به شکلی برگزار شد که ملت ما شاهدش بودند: کنترل شده، بسته و جلوی بسیاری از مراسمی که می خواست اجرا شود را گرفتند تا این که به یک شکل خاص نظامی این اتفاقی که در 14 خرداد افتاد را شاهدش بودیم. اما من برداشتم این است که خود این اتفاق به خاطر نیت نادرستی که در ذهن ترتیب دهنده های برنامه به این شکل بود اثرات برعکس خودش را ایجاد کرد. من گمان می کنم که مردم در این اتفاقات به مظلومیت خط امام، مشی امام و خانواده امام بیشتر پی بردند. حاج سید حسن آقا را مردم می شناختند، به عنوان چهره ای مغموم ، مظلوم و آگاه در کنار مردم. ولی این اتفاقات باعث شد که مردم بیشتر ایشان را بشناسند. ایشان فردآگاهی است، در حوزه ها ریشه دارد و جزو مجتهدین هست، و شخص برجسته ای است و می تواند امیدی برای مردم ما در کنار روحانیت باشد. تمام اینها به نظر من از برکت این 14 خرداد است. این اثرات برعکسی که ترتیب دهنده ها گرفتند.امروز که من به این اتفاقات نگاه می کنم ضمن این که آدم متاثر می شود از اتفاقاتی که افتاد با این حال می بینیم که نتایج دیگری برای ملنت ما داشته و یقینا در این مصاف خانواده امام درخشان تر و پر فروغ تر در صحنه ملی ظاهر شده و ما باید شکر گزار خداوند متعال باشیم از این مسئله.


کروبی: ببینید، درباره حادثه خرداد-اولا شما هم می دانید، آقا هم 8 سال در حساس ترین زمان نخست وزیر بوده اند می دانند. امام اصرار خاصی داشت که به مردم بگوید. مردم صاحب انقلاب اند، مردم انجام می دهند، به مردم خدمت کنید- همیشه مردم . آقای جمارانی آن موقع رییس اداره اوقاف بود گفت رفتیم خدمت امام گفتم آقا یک سری مدارس قدیمی متروکه در تهران داریم. من می گویم که این ها را سازمان اوقاف باید متوالی باشد و حضور داشته باشد تا انجام شود. روحانیت مبارز که یک تشکل خاصی است می گوید نه، ما باید انجام دهیم. آقا شما چه می گویید؟ ما باید انجام دهیم یا آنها؟ امام برگشت گفت هیچکدامتان . نه شما و نه آنها- علما.

 

آقای آشتیانی یک چند تا از علمای قدیم تهران را اسم برد و گفت آنها باید انجام دهند. این یک کار مردمی است. در هر کاری امام روی مردم تکیه دارد. خوب حالا یک سالگرد امام است. تحرک بود، دانشگاه ها تحرک بود، روحانیت تحرک بود، اصناف تحرک بود حتا نگذاشتند محل سکونت امام یک مراسمی انجام شود، طبق معمولی که انجام می شد. این خلاف مشی امام بود و تلخ بود ولی خوب هم جواب داد ولی خوب هم بود که بفهمند این شیوه ها چه قدر پیامدهای سهمگین دارد و چه مشکلاتی پیش می آید. بنابر این مخصوصا آن را که که به اعلی می رسانند. یک آدمی که فاضل، باسواد، نجیب که با شرح فضل و خصوصیت حسن آقا باید دید که چگونه چنین کاری را می توانند بکنند. این قدر این ها دارند بد عمل می کنند که می گویند مصطفوی. یا می گویند که فرزند امام اصلا سید نصراله است. این یعنی چه که به هویت مردم اهانت می کنید؟ چرا به مردمی با این تمدن و فرهنگ اهانت می کنید؟ این قدر آدمهایی بودند که در رکاب امام فداکاری کردند در دوران خفقان. خوب سید حسن آقا هم از همین بدشان می آید. آن موقع چوب و چماق و شکنجه بود و الان هم همین است. حالا اگر فرزند معنوی امام هم باشد در ایران کسی پیدا نمی شود، باید رفت سراغ سید حسن نصر الله؟ این که ما به سه میلیون جمعیت محترم بیاییم بگوییم که آقای فلانی، آیا این فرزند شماست، به شما بر نمی خورد؟ چه سنی، شیعه، مسیحی. این حرفها چیست؟ به شما بر نمی خورد؟ روابط، بله، ارادت، بله، ام القری ایران، بله. علاقه به ایران دارید؟ بله.


با سلام. سوالات من از پایگاه اطلاع رسانی ندای سبز آزادی مطرح می شود. سوال اولم از آقای میرحسین موسوی درباره استراتژی های جنبش سبز هست. آقای موسوی، با توجه به تنگناها و شرایط دشوار برای سیاست ورزی مدنی در داخل ایران چه راهی را برای ابراز وجود جنبش سبز پیشنهاد می کنید؟ اگر همچنین این روند عدم صدور مجوز راهپیمایی از سوی حاکمیت ادامه پیدا بکند و سرکوب و ارعاب به همین شکل جریان داشته باشد، به چه روشی می توانیم جنبش سبز را در برابر حاکمیت به نمایش در بیاوریم؟


موسوی :سوالی است که همه جنبش سبز از همدیگر می کنند. و سوالی حیاتی است. البته ظهور و حضور مردم یکی از مجاریِ خوب کنش مردم در برابر وضعیت بوده و قطعا اثر داشته. شما آن راهپیمایی تاریخی 25 خرداد را در نظر بیاورید، که اصلا در تاریخ ماند و اثرگذار شد و با هیچ پاک کنی پاک نمی شود و هر چه قدر هم تلاش کنیم نمی شود. شرایط عوض شده و ما نباید مجموع فعالیا جنبش سبز را در حرکتهای خیابانی تعریف کنیم. به هر حال ارعاب هم ادامه دارد و منافع سنگینی که پشت ایستادگی طرف مقابل وجود دارد. متنها به تناسب شیوه عملی که با آن روبرو می شوم این طبیعی است که جنبش هم بتواند راه هایی را با خلاقیت خودش پیدا کند و به زیست خود ادامه دهد. من احساسم بر این است که مسئله بسط آگاهی اگر مهم ترین این جنبش باشد که در حقیقت هر چه فراگیر تر شود و قشرهای بیشتری را در بر گیرد در حقیقت زمینه را برای تغییر مناسب مهیا می کند، تنها یکی از راههای بسط آگاهی ظهور در خیابان است که به محض آمادگی شرایط باید از آن استفاده کرد. من فکر می کنم با شبکه گسترده اجتماعی که ایجاد شده هر کس بنا بر موقعیتش و محیطش می تواند به تناسب موقعیتش از گونه ای از بسط آگاهی استفاده کند. در دانشکده ها به یک شیوه، در تکیه ها و مساجد به شیوه دیگری، در محل کار و خانه به نوع دیگر. ما هر کدام عضوی از ده ها شبکه گسترده اجتماعی هستیم و در تک تک آنها اگر در کار خودمان، ایده سبز بیداری را زنده نگه داریم فرصت پیدا خواهیم کرد که آگاهی را گسترش دهیم. این همین چیزی است که آنها از آن می ترسند. مثل اسفندیار رویین تن که تنها از نقطه چشمانش آسیب پذیر است، و از همان نقطه رستم به او حمله می کند، این تنها نقطه ای است که کسانی که دنبال استبداد هستند از ان آسیب پذیر است. اگر این آگاهی گسترش یابد، نیروی عظیم مردم پشت سر خواست تغییر قرار می گیرد و زمینه برای فعالیتهای بیشتر فراهم خواهد شد. برای همین فکر می کنم که همانطور که در ماجرای 14 خرداد تنگنایی که ایجاد کردند منجر به "خیل"ی شد، ما با این رویکرد باید با این مسئله روبرو شویم و محدودیتها را هم باید تبدیل به فرصت کنیم. من واقعا اعتقاد دارم که شبکه پایدار نیرومندی از شبکه اجتماعی در کشور ایجاد شده، چه به صورت واقعی چه به صورت مجازی که قبل از انتخابات در کشور حضور نداشت. این شبکه را ما باید گسترش دهیم در هر سطحی و از نظر فکری و مطبوعات تغذیه کنیم. به اضافه این که یکی از جالبترین فعالیتهای مردم در یک سال گذشته توسط هنرمندان صورت گرفته. این میراث جنبش را برای آتی حفظ می کند. من گمان می کنم که مردم باید کمک کنند که این فیلمها، این عکس ها، این کلیپ ها، این فیلمهایی که توسط دوربین های موبایل گرفته می شود،این سایتها و پوسترها باید گسترش پیدا کند. این ها بهترین وسیله ماست. اینها مثل یک ارتش عمل می کند. وقتی که نیروی نظامی در برابر ما قرار می دهند در واقع این سپاه ماست که می تواند پیام جنبش را به همه مردم برساند. من می خواهم به لشکر آگاهی عرض کنم که فقط مخاطبانشان را روشنفکران در نظر نگیرند، بلکه معلمان، کارگران، کشاورزان و همه قشرهای مردم را مخاطب آگاهی قرار بدهند و ما در چنین حالتی احساس تنگنا نخواهیم کرد بلکه خود این تنگناها باعث می شوند که بتوانیم فرصتهای جدیدی را کشف کنیم.


کروبی: من هم فرمایشات آقا را کامل می دانم و در این باره صحبت نمی کنم. همین طور باید باشد و روز به روز نفوذ دارد قوی تر می شود و آگاهی باید گسترده تر شود.


سوال ندای سبز آزادی- سوال دومم از آقای مهدی کروبی هست، درباره رابطه جنبش با نیروهای امنیتی. آقای کروبی، جنبش سبز چگونه می تواند سپاه و نیروهای امنیتی را به خود جذب کند تا این ابزار سرکوب حاکمیت تبدیل به اهرم حمایت از مطالبات مردم شود؟ چه اقداماتی انجام داده اید که با فرماندهان عالیرتبه سپاه سخن بگویید و آنها را از سرکوب و خشونت باز دارید؟ آیا اساسا به نظرشما سپاه قابل بازگشت به مردم هست یا خیر؟


موسوی: سپاه نهادی است از انقلاب، فداکاری هم کرده. بسیج حتا وابسته به او بوده و همه ما هم در انقلاب و مجلس بسیج را دادیم به سپاه که بحث خاص خودش را دارد. سپاه فداکاری های کرد که خوب درخشید و متاسفانه حرمتهایی انجام می دهند که چهره سپاه را مخدوش کنند و از طرف دیگر سپاه را در مسائل سیاسی و اقتصادی فعال کرده اند که مشکلاتی هم برای سپاه به وجود آمده و می آید، چون خلاف دستورامام عمل کرده اند. اما در عین حال همین سپاه کاری کرده اند با حرفهایی که می زنند و عده ای شان هم که علنا روگردان شده اند. نمونه اش را هم می بینید که می آیند در تلویزیون سخنرانی کنند آن قضایا پیش می آید. سپاه از همین مردم است، وابسته به همین مردم است، با دل مردم رابطه دارد، و ما نباید به ارگانی که این قدر فداکرای کرده آسیب بزنیم. اجمالا شرایطی را نه فقط برای سپاه ، که برای افراد به وجود آورده اند که جرات نمی کنند با من تماس بگیرند. و گمان می کنند با این فشارها می شود کار کرد. مگر سپاه چند نفر نیرو دارد؟ چند نفر این هیاهو میدان داری می کنند؟


در آستانه 22 خرداد هستیم در این فرصت تاریخی به عنوان آخرین صحبت هر دو بزرگوار چه صحبتی دارند؟


کروبی: عرض ادب و سلام و تقدیر وتشکر به مردم می کنیم. به خصوص به خانواده ها شهید داده، زندانی داده، مجروح داده، حتا افراد از کار بی کار شده، به آنها هم عرض سلام و تشکر می کنیم.


موسوی: از مردم تشکر می کنم. مردم کار بزرگی انجام دادند. آنان در برابر سرکوب، زدن، حبس، بزرگترین توان را از خودشان نشان دادند و رفتارشان در تاریخ کشور ما بی نظیر بوده و من دعا می کنم که ان شاء الله خداوند خیر بدهد به این نیتها و ایستادگی ها و یقین دارم که این ایستادگی ها و نیتها نتیجه خواهد داد. و هیچ یک از افراد ملت نمی تواند مسائلی که بر مردم گذشته و نشانه مظلومیت مردم ماست را فراموش کند. من جاهایی مسائلی را درباره کهریزک گفته ام، خبرهایی بود که درباره لخت کردن مردم و شلاق زدن آنها. صحنه هایی که تنها توانستنیم برخی از آنها را با امکانات محدودی که هست ببینیم. گفته می شود که هزاران فیلم دیگر هست که مطرح نشده و دیده نشده به خاطر ملاحظاتی که هست. همین صحنه ای که ماشین دوبار از روی یک نفر رد می شود مگر می شود از ذهن آدم پاک شود؟ این اهانت به کل مردم است. ملت اینها را دید و ایستاد و شجاعتش بیشتر شد. من یقین دارم با این روحیه ای که مردم دارند در شرایط مختلف مبارزه خودشان را ادامه خواهند داد و با حفظ روش مسالمت شیوه خودمان را ادامه خواهیم داد. ما ممکن است در یک صحنه خود را جمع کنیم ولی در صحنه دیگر حضور خود را ادامه خواهیم داد و این آینده ملت ماست و آینده کشور ماست، آینده مردم ماست، آیده فرزندان ماست. ما نمی خواهیم کز کرده باشیم و عده خاصی حکومت کنند و مردم به هیچ شمرده شوند، آزادی های مردم سلب شود و دیگران بدون آن که مردم به آنها وکالتی داده باشند خود را وکیل مردم بدانند. بدانیم که با تلاش و همت و فداکاری به دست می آید و همه بادی حاضر باشیم برای پرداخت هزینه های لازم و یقینا خداوند این راه را حمایت خواهد کرد. الان در یک منظر بهتریم در مقایسه با یک سال پیش . ان شاء الله این راه را سبزتر و پربارتر ببینیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

۹ دلیل بر درستی استراتژی لغو راهپیمایی

Posted:



داریوش سعدین -

 

 

1-      آغاز جام جهانی فوتبال لاجرم همه اخبار دیگر جهان از جمله اخبار راهپیمایی مردم و سرکوبشان را تحت الشعاع قرار می داد. بیاد بیاورید که رژیم همواره اسراییل را متهم می کرد در ایامی که یک فستیوال جهانی برگزار می شود از پوشش خبری گسترده آن سو استفاده کرده و جنایاتش را پی می گیرد. حتی در پی جنایات اخیر اسراییل هم سیمای حکومتی به چنین استدلالی متوسل شد. این خطر که رژیم با چنین الگویی خونریزی های بسیار مرتکب شود، جدی بود.

 

2-      راهپیمایی کارکرد هایش را کم کم از دست می داد و رژیم بدلش را از بر شده است. در این موقعیت هیچ هدفی از راهپیمایی قابل برداشت نبود که به دستاوردهای پیشین بیافزاید. به عبارت دیگر در محاسبه سود و زیان رابطه ای منطقی برقرار نمی شد.

 

3-      استراتژیست های مدعی رژیم مترصد فرصت مناسب نشسته بودند تا تئوری ها و تبلیغات چند ماه ساخته شان را در عرصه عمل ارائه دهند. بر آیند کوته نظری های تصمیم گیرندگان رژیم به کشف رابطه مخالفان و راهپیمایی نایل شده بود و تمام قدرت و تبلیغاتشان را بر این متمرکز کرده بودند. ایشان منحصرا مخالفت را در صورتی نهایی به راهپیمایی تعبیر می کردند و از آنجا که رسم را بر خشونت گذاشته اند درصدد دستیابی به یک فتح بزرگ نشسته بودند. علاقه آنان به آمدن مردم در خیابان را می توان در مواضع تحریک کننده روزنامه کیهان نیز دید که حتی در روز پنج شنبه 20 خرداد طی دو مطلب با پیش کشیدن استراتژی احتمالی جنبش در لغو راهپیمایی 22 خرداد سعی کرده جنبش را از اتخاذ این استراتژی بدلیل تطبیق با پیش بینی های کیهان دور کند . در یک جمع بندی از مواضع خشونت طلبان می توان با اشاره به سیاست تحریک اشتیاق شان در به خیابان آمدن جنبش را رصد کرد. با لغو راهپیمایی در واقع خشونت پیشگان در کمین سر خورده شده اند.

 

4-      دیر یا زود باید از توسل به آکسیون های پر خطر دست برداشته می شد و پیش از این ها نیز نظر بر این بود که قبل از به بن بست رسیدن این آکسیون ها باید تغییر استراتژی داد. بعضی شکل های اعتراضی به همان سرعت متبادر شدن به ذهن معترضان ، بدلش را هم در خود داشته و به حاکمیت عرضه می کند.

 

5-      فعالین نظری حامی جنبش در فضای معطوف به کنش های خیابانی هیچ کمک خاصی به جنبش نمی کردند و اصولا آکسیون خیابانی مجالی برای رخ نمود اندیشه ها نمی داد. جنبش در آکسیون خیابانی بیش از اندیشه یک روشنفکر به تاکتیک های ارائه شده از سوی یک چریک احتیاج داشت. اینگونه جنبش خود را در استفاده از توانش های عظیم اندیشمندان تا حدود زیادی بی نیاز می دید.

 

6-      در فضایی که حکومت موفق شده بود که خشونت را عریان به خیابان بیاورد و خیابان عرصه تاخت و تاز خشونت طلبان شده جنبش که به مبارزه بی خشونت ایمان دارد نمی توانست از خیابان به عنوان عرصه کنشگری استفاده ای بیش از این ببرد.

 

7-      اگر هدف راهپیمایی را واداشتن رژیم به واکنش تعبیر کنیم اینک حتی بدون انجام آن به نوعی مقصود برآورده شده است. اینک حاکمیت حتی با احتمال برگزاری راهپیمایی با صرف هزینه های کلان مالی و حیثیتی لشکر به تهران گسیل می دارد و مملکت را به حالت نیمه تعطیل در می آورد.

 

8-      آکسیون های خیابانی تنها مناسب جمع پر انرژی و هیجانی می باشد و با اتکای صرف بر این استراتژی از یک سو رژیم سرکوبگر با تلفات گرفتن ، گروهی را از صفوف جنبش جدا می کند و از سوی دیگر حامیان خاموش جنبش نیز بلا کارکرد و منزوی خواهند شد. باید پذیرفت علی رغم وحدت موضع در میان عموم اعضای جنبش ،بسیاری ظرفیت هزینه های آکسیون خیابانی را ندارند.

 

9-      ما پیش از اینها آزموده ایم که بنا بر شرایط شهرهای کوچک در خوشبینانه ترین حالت راهپیمایی به جز در تهران در چند شهر بزرگ دیگر برگزار می شود و علاوه بر غیر فراگیر بودن این آکسیون شاهد بوده ایم آرامش در شهرهای دیگر هم سبب اعزام نیرو از سوی آنان به تهران و شهرهای بزرگ شده و مهمتر اینکه گستره کنش جنبش از سطح ملی به ابعاد محلی تقلیل می یافت.

 

راهپیمایی تنها شکلی از تظاهرات است و به دلیل اینکه بارزترین و ساده ترین شکل نمود مخالفت و اعتراض بوده شاید مورد اقبال و تکیه عموم قرار گرفته شده است. شاید مردم بدلیل فقدان رسانه جامع ، معتمد و فراگیر اعتماد به نفس تغییر استراتژی به یک آکسیون پیچیده ، نو و کم هزینه را در خود نمی بینند. فارغ از بحث لزوم ایجاد رسانه باید به این پرداخت که ما اولویت های معوق بسیاری داریم که مغفول مانده اند و به واسطه تعطیلی راهپیمایی می توان بدانها پرداخت. جنبش بدون رسانه و سازمان دهی متمرکز نباید با پشتوانه کنشگری حداکثر 100 ساعت مفید، توقع دستیابی به موفقیت های ملموس داشته باشد.( 100 ساعت شامل دو هفته آغازین تولد جنبش به اضافه چند روز ماهانه که با احتساب هر روز 4 ساعت با تسامح بسیار می توان آن را به 100 ساعت جمع بست. )

 

آیا بر ما ملت که در رویای شیرین دموکراسی به سر می بریم تکلیفی بیش از اینها نیست تا با اثبات مسئولیت پذیریمان خود را مستحق محتوم یک حاکمیت مردمی نشان دهیم؟

 

سخن گنجی که گفته بود «اینک به سود ما نیست که جمهوری اسلامی سقوط کند» را از این جنبه می پسندم که درست است حاکمیت 31 ساله بر گرده این مردم هزینه های بسیار تحمیل کرده اما ما ملت هم در مخالفت و اعتراض کوشش چشمگیری از خود نشان نداده ایم که شاید حتی ذره ای از دین خون شهدامان را از دوش برداشته باشیم.

 

نباید در خلال روزمرگی هامان تنها به یمن برپایی یک راهپیمایی با شرکت در آن و یا حمایت از آن ذهن تغییر طلبمان ارضا شود.

 

راهپیمایی های پیش از این را تنها یک پیش پرده از ظهور یک جنبش عظیم مردمی تلقی کنیم.

 

اینک زمان نقش آفرینی و مسئولیت پذیری است . آغاز نبرد!

 

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

مخالفت با موج جدید مبارزه با بد حجابی

Posted:



وبلاگ یادداشت های پارادوکسیکال... -

 

امروز توی دانشگاه مشغول قدم زدن بودم که یهو روی زمین برگه ای پیدا کردم که روش نوشته بود «مخالفت با موج جدید مبارزه با بد حجابی»! متنش رو که خوندم احساس کردم که شاید خوندن این متن برای دیگران هم جالب باشه. هرچند که نویسنده این نوشته، بنا به خیلی دلایل معلوم نیست، ولی این نوشته، نوشته قوی است به نظرمن.

 

بیانیه جمعی از دانشجویان مذهبی دانشگاه تهران

 

در یکماه اخیر یکبار دیگر شاهد افزایش فشارها و تحرکاتی در جهت مبارزه با بدحجابی هستیم. خصوصا در فضای دانشگاه تهران، انتشار دو بیانیه به امضای جمعی از دانشجویان که در آن از فضای مقدس دانشگاه با عنوان عشرتکده نام برده شده بود. سپس سخنان سوال برانگیز و تعجب آور خطیب جمعه (احمد جنتی، در نماز جمعه 21 اردیبهش 89: «دانشجو نمره میخواهد و ناچار است دستور حجاب را اجرا کند، دانشگاه و دانشجویان در اختیار شما هستند، در صورت «بد حجابی» دانشجویان، کمیته انضباطی با آن ها برخورد کند. »)و در نهایت بخش نامه حراست دانشگاه تهران مبنی بر برخورد با دانشجویان بدحجاب و ممنوع الورود کردن ایشان پس از سه تذکر (1 خرداد).

 

رخداد های فوق ما را بر آن داشت تا به عنوان جمعی از دانشجویان مذهبی در عین اعتقاد کامل به اصل حجاب فردی، موارد زیر را در مخالفت با این تحرکات و سخنان تاسف برانگیز بیان داریم:

1- امر به معروف و نهی از منکر در صورتی واجب است که 5 شرط مرتبط با آن رعایت شود که مهمترین موارد آن عبارتند از:

1- احتمال تاثیر     2- عدم وجود مفسده

 

اکنون در آستانه خرداد ماه 1389، 30 سال از عمر چنین برخورد هایی در نظام اسلامی میگذرد. اجباری شدن حجاب در ادارات دولتی در سال 59، تصویب قانون حجاب اجباری در مجلس در سال 63، برخوردهای خشن، محدودیت های شدید و غیر منطقی در مدارس، خصوصا در سال های دهه 60 به خاطر فضای جنگی حاکم بر کشور، اجرای طرح های مباره با بدحجابی، پس زمینه شعار «مرگ بر بدحجاب، بی حجاب اعدام باید گردد» بر دیوار های این شهر، طرح امنیت اجتماعی و گشت های ارشاد و اکنون افتتاح مبتکرانه! سه نوع گشت نسبت (برسی محرمیت افراد با یکدیگر)، الوان (آرایش)، نوا (مزاحمین نوامیس) در خیابان های تهران.

 

با نگاه کوتاهی به لیست بلند بالای فوق میتوان متوجه شد که در طول این 30 سال صحنه اجتماعی هرگز عاری از برخوردهایی این چنینی و طرح های امنیتی نبوده است. بسیاری از افرادی که پوشش شان مطابق محدوده های این طرح ها نیست، قشر جوان این جامعه هستند و کمتر از 30 سال سن دارند. پس اینان نسل انقلاب هستند، تربیت یافته همین خیابان های خط کشی شده و همین مدارس کنترل شده هستند. در دوران ابتذال ستم شاهی نزیسته اند. تمام عمر خود را در هوای انقلاب نفس کشیده اند و از میانه گشت های گوناگون قدم برداشته اند. اگر قرار بود چنین برخوردهایی موثر باشد پس چرا این نسل آن نشد که میخواستید؟ پس چرا پس از 30 سال برخورد و مبارزه، فریادتان از نسل انقلاب به آسمان است؟

پاسخ ساده است برادر و خواهر محترم و عزیز! چنین طرح ها و برخوردهایی نه تنها تاثیر مثبت ندارد، بلکه اثر معکوس داشته و دارد. آزموده را آزمودن خطاست!!!

 

بنابراین، تجربه بارها نشان داده که چنین برخوردهایی دو شرط ذکر شده برای اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر را ندارد:

1- احتمال تاثیر: که صحنه خیابان های تهران و تاریخچه این برخوردها، گویای تاثیر به سزای چنین طرح هایی است!!

2- احتمال وجود مفسده: چه مفسده ای بالاتر از دین گریزی و دین زدگی جوانان؟ چه فسادی بالاتر از مسدود کردن راه خدا با برخورد های خشن و تحقیر آمیز به نام دین؟ صدای دردمند دکترعلی شریعتی در گوش ماست: «ما مذهبی ها متهمیم!» چه بسیار انسان که از مشاهده رفتار ما مذهبی ها، از دین گریختند. خود خواهی و خودبینی بس است. برای یکبار هم که شده، به سخنان یک دختر که با او برخوردهای این چنینی شده است، گوش فرا داده اید تا تاثیر زیبای چنین حرکات خداپسندانه ای را درک کنید؟! معنای موهایی را که قیچی شد، اشک هایی که کنار خیابان بر زمین چکید، میدانید؟ مای مذهبی با هر قطره اشک دختری که مامور گشت ارشاد مقابل ایستاده بود، بر زمین ریختیم و آب شدیم.

 

معنای تحقیر، توهین، کینه و نفرت را میدانید؟ به خاطر دین و به خاطر خدایی که می پرستید، مسدود کردن راه خدا را پایان دهید. به اجبار، خشونت، توهین، تحقیر و گریزاندن مردم از دین پایان دهید.

 

2- کدام حدیث، کدام سند تاریخی، کدام آیه به مامجوز داده است که همگان (حتی اقلیت های دینی) را مجبور به رعایت حجاب کنیم؟

آیت الله طالقانی در 19 اسفند 1357 گفت: «حتی برای زن های مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت های مذهبی....مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون، زنان ما چگونه زندگی میکردند؟ مگرد چادر می پوشیدند؟.... کی در این راهمپیمایی ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی حجاب بیایند؟ در مورد حجاب اجبار در کار نیست. » (روزنامه اطلاعات 19 اسفند 57) آیا این مجتهد مسلم در زمان گفتن این مطالب، به اندازه سینه چاکان امروز، فهم، درک و آشنایی با اصول اسلامی نداشته اند؟ همچنین دادستان کل انقلاب در 20 اسفند 57 گفت: «مزاحمان خانم های بی حجاب ضد انقلاب هستند»!!!

 

بررسی ها ما در متون دینی جهت یافتن حتی یک مدرک تاریخی که پیامبر در دوران حاکمیت مسلمانان در مدینه و علی (ع) در 5 سال حکومت خویش، در باب این گونه مسائل، محاکمه، تفتیش، برخورد و ... داشته باشند، بدون نتیجه باقی ماند. فقط دیدم که علی (ع) فرمود: «اگر مسلمان از شنیدن خبر بیرون آوردن خلخال از پای یک زن یهودی بمیرد، جایز است. » علی (ع) از این که زن یهودی در جامعه اسلامی، خلخال (از نماد های تبرج!) به پا میبنند از غصه نمی مرد. بلکه از ظلم های بزرگ، تجاوز به حریم انسان ها و خشونت بود که می نالید. مگر آن که دستگاه حدیث سازی به کار افتد و حدیث در باب لزوم گشت ارشاد کشف نماید!!!

 

3- خطیب محترم جمعه فرمودند: «کارفرهنگی در مورد حجاب «پاسخ مثبت» نداده است. مگر این کار چند بار باید انجام شود که پاسخ مثبت هم ندهد؟»

و ما به ایشان میگوییم: تا زمانی که حجاب اجباری است، کار فرهنگی اساسا معنایی ندارد. شما دست یک نفر را بسته اید و به او میگویید این کار درست یا غلط است، این کار را بکن یا نکن.. او سخنان شما را نمی شنود. زمانی که اون نمی تواند کاری بکند چه تفاوتی می کند که کدام غلط یا درست است؟

 

شما گوشی برای شنیدن باقی نگذاشته اید. زمانی که گزینه ای برای انتخاب وجود ندارد، دیگر نیازی به شنیدن و اندیشیدن نیست. در این شرایط، همگان طبق دستور شما عمل میکنند، در آرزوی سرپیچی از دستور شما می زیند و هر زمان که فرصتی دست دهد، با لذت آزادی از فرمان شما تخطی میکنند.

 

4- آیا جوهر دین داری تقوا نیست؟ آیا تقوا، خود نگه داری و تسلط بر نفس نیست؟  این چه دیدن داری است که چون بید به هر بادی می لرزد؟!!!! و از همه چیز و همه کس تحریک می شود؟ آیا این همه تاثیرپذیری، از سستی ایمان ما نیست؟ آیا دین دار ماندن در یک قفس که هیچ کس را یارای هیچ گناهی نیست ارزشی دارد؟ آیا میتوان در دنیای امروز همه درها را بست و تمام روزن ها را مسدود کرد؟ آیا بهتر نیست که به جای گریز، با مسائل مواجه شویم و بر قدرت ایمان خویش بیافزاییم؟

 

نمتوانیم تمام جهان را به استخدام خود در اوریم تا به گونه ای رفتار کنند که ما بتوانیم دین دار بمانیم!! پس بهتر است به جای این همه، نفس خویش را به استخدام خود در آوریم.  خدا انسان را مختار آفرید و ما قصد کرده ایم برای حفظ دینمان، انسان را به بند بکشیم.

 

5- اسفا به حال ملتی که دانشجویش نه به خاطر علم و توانایی کسب امتیاز کندف بلکه به خاطر رعایت یا عدم رعایت حجاب، نمره بگیرد یا نگیرد. اسفا به حال ملتی که روحانی اش، این گونه دانش و دانشجو را تحقیر می کند و باج خواهی می نمایند. اسفا به حال دانشگاهی که دانشجو، همس کلاسی اش را به خاطر عدم رعایت حجاب، به کمیته انضباطی معرفی نمایند. به کجا چنین شتابان؟!

 

در خاتمه اعلام میداریم که بحث ما، بحث فرهنگی، اجتماعی و مذهبی است و آماده گفت و گو و رویارویی با هر قشر و نهادی هستیم.

 

جمعی از دانشجویان مذهبی

 

 

منبع: یادداشت های پارادوکسیکال یک نفهم مدعی

 

 

با اجازه خدا و بي اجازه شيطان؛ الله اكبر

Posted:



آذر اهورائي -

 

گيرم كه حكومت نامشروع از ترس حضور سبز و ميليوني مردم در خيابانها و تكرار يك 25 خرداد ديگر مجوز راهپيمائي نداد و گيرم كه مردم از ترس  تكرار جنايات هولناك كهريزك و روز عاشورا بدست چماق به دستان و ارادل و اوباش ولي فقيه براي تظاهرات و اعلام وجود به خيابان ها نيايند،اما آيا راه اعتراض بسته است و راهي ديگر براي بيان مسالمت آميز اعتراضات بر عليه حكومت نامشروع در دست نيست؟

 

مسلما هست. انسان اگر بخواهد كاري را بكند اگر زير سنگ و در زندان انفرادي  و زير شكنجه هم باشد باز مي تواند كار خودش را بكند. مهم اين است كه انسان بخواهد اگر بخواهد مي تواند. مهم اين نيست كه چقدر موفق مي شود مهم اين است كه چقدر براي انجام وظيفه و كسب موفقيت تلاش كرده است.

 

زيرا خداوند به ميزان توانائي انسان بر او تكليف مي كند و از او توقع و انتظار دارد نه بيشتر از آن . لذا خداوند به ميزان موفقيت انسان پاداش نمي دهد بلكه به ميزان تلاش او براي رسيدن به اهداف والا پاداش مي دهد.   

 

مگر همين آقاي نوري زاد و ديگران نيستند كه از زندان براي آقاي خامنه ائي و براي مردم پيام مي دهند و وطيفه خودشان را در سخت ترين شرايط انجام مي دهند؟ پس چرا ما كه در بيرون زندانيم به وظيفه انساني و ملي و ديني و وجداني خود عمل نكنيم؟

 

گيرم كه براي رفتن به خيابان معذوريت داريم . اما  آيا براي گفتن الله اكبر از فراز بامها و از داخل پنجره هاي خانه هاي خود هم معذوريت و محدوديت داريم و بايد از كسي اجازه بگيريم؟آيا براي گفتن الله اكبر هم بايد از شيطان و از دشمن خدا و مردم اجازه بگيريم؟

 

مسلما شيطان به گفتن الله اكبر ما هم راضي نيست زيرا او مي خواهد كه هيچ سخني از خدا در ميان خلق خدا نباشد.از ديد شيطان گفتن الله اكبر هم جرم است  و فقط  الله اكبري جرم  نيست كه در  اول نماز بر حسب عادت بگوئي  طوري كه حتي خودت هم نشنوي و نفهمي كه كي الله اكبر گفتي و كي سلام دادي.

 

اما آن الله اكبري كه دل خدا را شاد كند و پشت شيطان را بشكند و ساكنان عرش را به وجد و به رقص و به نشاط آورد و پايه هاي تخت طاغوتها را  بلرزاند و مو بر تن دشمنان خدا و مردم  راست كند و حال آنها را بگيرد و ترس در دل آنها بريزد ؛ اين الله اكبر مسلما جرم است. چون خاصيت دنيوي دارد پس ثواب اخروي هم دارد.

 

همان الله اكبري كه مجاهدان صدر اسلام  در هنگام جنگها مي گفتند و مو بر تن دشمنان دين راست مي كردند همان الله اكبري كه علي در فتح خيبر و در بدر و احد و خندق مي گفت و لرزه بر جان دشمنان خدا مي انداخت

 

همان الله اكبري كه پشت امپراتوريهاي بزرگ ايران و روم را بر خاك ماليد

 

همان الله اكبري كه در قبل از پيروزي انقلاب شبها بر بالاي بامها مي گفتيم و با آن تخت ستم شاهي را سرنگون و انقلاب را پيروز كرديم.

 

همان الله اكبري كه ازهاري آنرا نشنيد و شاه بيچاره وقتي آنرا شنيد كه  بسيار دير شده و كار از كار گذشته بود

 

همان الله اكبري كه رزمندگان ايراني در جبهه هاي جنگ با عراق به آن مجهز بودند و با آن بي مهابا بر دشمن متجاوز يورش مي بردند و مرگ را به سخره مي گرفتند

 

همان الله اكبري كه جنبش ما را در طي يك سال گذشته سبز و روي ولي فقيه را سياه وپشت او را خم كرده است

 

همان الله اكبري كه باز هم آنرا مي گوئيم تا چشم دشمنان خدا و مردم كور شود

 

امشب و فردا شب و شبهاي بعد تا پايان خرداد

 

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

نامه سر گشاده خطاب به عالمان دین

Posted:



جمعی از یاران و دوستان فرزندان روح الله -

 

 

بسمه تعالی

 

با عرض سلام  خدمت مراجع معظم تقلید و آیات عظام و علمای دین  و آرزوی توفیقات روز افزون برای ایشان

 

این نامه را جمعی از فرزندان، یاران و دوستان فرزندان روح الله خطاب به مراجع معظم تقلید و آیات عظام و علمای دین         می نویسند و خاطر نشان می کنند که با روشی که حاکمان و سردمداران حکومت در پیش گرفته اند، در آینده نزدیک درایران امروز از اسلام و انقلاب جز نام، چیزی باقی نخواهد ماند و این در حالی است که برای این راه مقدس، خیل عظیمی از مردم متدین و متعهد (از قشرهای مختلف)، فرزندان عزیزی را تقدیم کرده اند که هنوز بر سنگ قبر بسیاری از آنها نام  فرزندان           روح الله به چشم می خورد.

 

در آغاز دهه سوم ارتحال پیر و مرادمان خمینی روح خدا هستیم،و چقدر برای ما سخت است که در فراغ رهبرکبیر انقلابمان سخن بگوییم

 

امام ما رفت اما یاد و راهش در همیشه تاریخ جاودان خواهد بود و چه بد برای کسانی که امروز امام را در خود می بینند و با دست چین کردن اهداف و سخنان امام امت بزرگترین جفا را در حق آن یار سفر کرده می کنند.

 

هنوز سخنان گهربار امام عزیز یادمان هست که نگذارید اسلام  و انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد اما نمی دانیم چه شد که عده ای که در زمان حیات ایشان ، قدرت عرض اندام نداشتند چگونه بعد از ارتحال ایشان یکباره ساکنان این کشتی نجات شدند و خود را ناخدا یا ملوانان کشتی نامیدند.

 

هنوز برای بسیاری از مردم جای سوال باقی است که چه شد که یاران امام در عرشه و یا بیرون کشتی جاگرفته اند و نامحرمان و نا اهلان، امروز سکانداران کشتی نظامی شده اند که حتی از این کشتی عکسی را ندیده بودند و هر روز برای انهدام و غرق شدن آن برنامه ای در سر می پروراندند چرا که خواب سوارشدن بر این کشتی نمی دیدند و سیلی خورده این نظام نبوده اند.

 

در این دوران کشتی نظام آرام آرام بر گل می نشیند چرا که سکاندارانی پخته و آشنا با تطاتمات هدایت آن را بر عهده ندارند.

 

امروز پرچم کشتی اسلام در ایران بجای رنگ سبز ، رنگ قرمزی به خود گرفته که یزید و یزیدیان در برابر حسین و حسینیان برافراشته می کردند.

 

عده ای که اسلام را وارونه فهمیده بود تبلیغ اسلام می کنند و اسلام شناسان یا در کنج خانه ها و یا در زندان های نظام اسیر          شده اند و  بعضی از شما بزرگان وعلمای دین هم انگار اسلام را بهمین شکل می خواهید.

 

آیا این همان اسلامی است که ندا می داد  که اگر مسلمانی صدای مظلومی را بشنود و به فریاد او نشتابد مسلمان نیست.

 

آیا این همین اسلامی است که بخاطربقایش خون فرزندانش ریخته شد و جان ها فدایش شد.

 

وآیا این هم اسلامی است که سید الشهدا  ازبرای ان قیام کرد و از برای امر به معروف و نهی از منکر آن در برابر یزیدیان ایستاد.

 

ای بزرگان و ای عمای بلاد اسلامی از شما می پرسیم:

 

آیا اسلامی که امروز برای جوانان این مملکت تبلیغ می شود همان اسلامی  نیست که بر لبان فرزند پیغمبرخدا(ص) چوب خیزران زد و امام موسی کاظم(ع) را سالها در زندان انداخت چرا که در برابر سخنان و حق گویی ایشان جوابی نداشت و قدرت مقابله با اسلام راستین را نداشت.

 

چه بر سر اسلام امده که عده ای بنام اسلام هر جنایتی می کنند و بسیاری از بزرگان و علمای دین  ما جز در لفافه در برابر این جنایات موضع نمی گیرند.

 

آیا این همان اسلامی است که ادعای دفاع از حقوق بشر می کرد.

 

در این چند سال چه بر سر اسلام آمد.

 

کسانی که تا دیروز اسلام طالبان را اسلام امریکایی می خواندند و بخاطر تحجرش، پیروانش را سرزنش می کردند و مردم را به مقابله با آن دعوت می کردند امروز خود مبلغ همان اسلام شده اند.

 

ای علمای دین و ای مراجع تقلید، ای کاش برای این مردم از اسلام واقعی سخن می گفتید.

 

و می گفتید که اسلام واقعی این اسلامی نیست که امروز عده ای درجمهوری اسلامی ادعای آن را دارند.

 

امروز اسلام مظلوم است و مظلوم تر از اسلام، شیعه.

 

متأسفانه سردمداران حکومت چه خوب یاد گرفته اند که با سرکوب و شکنجه مردم دین مدار و آزادیخواه را آرام کنند.

 

ای بزرگان و ای علمای دین

 

آیا ترس از جیره خوارانی که امروز در لوای دین هر جنایتی را می کنند باعث شده علمای دین از بیان حقایق سرباز زنند؟

 

آیا ترس از لباس شخصی هایی که به فرمان سردمداران حکومت از هیچ هتک حرمتی پرهیز ندارند باعث شده مطلعین از حوادث ناگوار در این چند سال و بخصوص در یک سال گذشته از بیان واقعیات نگران باشند؟

 

و یا همانگونه که بسیار شنیده ایم بحث رسوایی دارایی و ثروت و  یا از دست دادن پست و مقام در میان است؟

 

ویا مسائل دیگری مطرح می باشد ؟

 

امروز در بین دینداران هم شک بسیار پیدا شده است.

 

گروهی از خود می پرسند این چه اسلامی است که بزرگان دین در این زمان سکوت را بهترین راه  می دانند؟

 

و گروهی دیگر از خود می پرسند که آیا نگفتن بهتر از جفا در گفتن واقعیات نیست؟

 

آیا مراجع تقلید و آیات عظام و بزرگان دین از وقایع و حوادث این چند سال و بخصوص یکسال گذشته خبر ندارند؟ که دارند.

 

آیا از جنایات صورت گرفته بخصوص در قضایای بازداشتگاه های کهریزک و وزارت کشور  بی اطلاع اند؟ که قطعاً با اطلاعند.

 

آیا از جفای صدا و سیمای ملی در حق اسلام و انقلاب و بخصوص امام راحل بی اطلاع هستند؟ که یقیناً مطلعند.

 

ایا دست چین کردن فرمایشات امام و نشان دادن چهره ای متفاوت از امام جفا در حق ایشان نیست؟ که هست.

 

ایا امام فقط در مورد عده ای صحبت کردند و آن هم بصورت  چند جمله کوتاه و یا در برابر هرگونه گستاخی و دست اندازی حاکمان و مسئولین حکومتی به بیت المال و واگذاری مسئولیت ها و پست های مملکتی به فرزندان و بستگان و دوستان خود ویا دروغ گویی و ترویج خرافه پرستی توسط برخی علما و مسئولین هم بیانات و فرمایشاتی داشته اند؟

 

آیا به این سوال پاسخ داده شده که چرا امام با کسانی که هتک حرمت مردم می کردند و یا قضات و کسانی که احکام غیر انسانی و دینی می دادند برخورد محکم و قاطع عمل می کردند و یا در مواردی با مسئولین دولتی و حکومتی با صراحت سخن  می گفتند و با آنها برخورد های شدید می کردند.

 

ایا به این سوال پاسخ داده شده که چرا امام از نخست وزیر خود بیش از رئیس جمهور حمایت کردند.

 

و آیا به این سوال جواب داده شد که چرا امام در مقابل هجمه صورت گرفته به دولت و نخست وزیر خود قاطعانه از ایشان دفاع کردند؟

 

شما این موارد را سیاسی ندانید اینها سوالاتی است که در مورد همه مسئولین و مقامات مملکتی و حتی در مورد دین مطرح اند؟

 

آیا امام در مورد مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی و یا مظلومیت شهید بهشتی یا  در مورد فرزند اسلام و قرآن شهید محمد منتظری سخنی نگفتند؟

 

مظلومیت شهید مظلوم بهشتی، انگار پایانی ندارد.

 

جمع کردن کتابهای ایشان از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سالجاری و مانع شدن از حضور انتشارات  شهید بهشتی مظلومیت دیگری است در مورد این شهید والامقام در این برهه از زمان صورت می گیرد.

 

و چه زیبا امام امت در مورد ایشان فرمودند که بهشتی مظلوم بود و مظلومانه هم شهید شد.

 

ایا امروز به این سوال جواب داده شده که چرا در نامه ای که منتسب به امام و راجع به حضرت آیت الله منتظری(ره) بوده و         می شود امام تاکید می کنند که حوزه های علمیه از ایشان استفاده کنند و چرا این استفاده نشد و حوزه های علمیه و علما بیش از 5 سال نتوانستند از ایشان استفاده کنند.

 

چرا حکومت بخاطر خود ، برخی از علما و اساتید وبزرگان را از فعالیت های علمی و دینی منع کرده است؟

 

ایا این جفا در حق محصلین و دانش اموختگان حوزه و دانشگاه نبوده است؟

 

آیا به این سوال مردم پاسخ داده شده است که چه کسانی از مسئولین نظام در زمان بنی صدر از وی حمایت می کردند؟

 

آیا در بین آنها نمایندگان امام (ره) در مسئولیت های مختلف بویژه نهادهای نظامی کشور نبودند؟

 

ای حضرات و ای بزرگان

 

آیا برای ادامه خط مرجعیت و پاسخ گویی به شبهات پس از خود فکری کره اید؟

 

امروز شما بزرگان دین ما هستید و وارثان علمای بزرگ و تراز اولی بوده اید که اسم برخی از آنها لرزه بر اندام آدمی               می اندازد که چقدر خدایی بودند که در برابر کوچکترین جفا در حق اسلام سکوت نمی کردند. حتی اگر جان خود را در این راه تقدیم می کردند.

 

امروز برای بسیاری از مردم این سوال پیش امده که وظیفه علما و مراجع تقلید ما چیست؟

 

آیا دادن یک کتاب توضیح المسائل کافی است؟

 

آیا وظیفه اسلامی و مردمی دیگری ندارند؟

 

امروزه چه کسانی باید در برابر کج رویی های حکومت، فریاد برآورند و در مقابل آن بایستند؟

 

آیا اسلام  فقط از علمای دین و مراجع تقلید ، پاسخ به شبهات و مسائل دینی و اعتقادی مردم را خواسته است.

 

امروز برای بسیاری از مردم و بخصوص جوانان این سوال پیش آمده که چرا مراجع تقلید و آیات عظام و بزرگان ما به هتک حرمت هم کیشان ، ملبسین به لباس روحانیت و یا فرزندان اسلام و انقلاب پاسخ قاطعی نمی دهند.

 

امروز چه بر سر حکومت آمده که خود به ترویج  فساد و فحشا دامن می زند هرچند در ظاهر در برابر آن ایستاده است.

 

امروز چه بر سر حاکمان ما آمده که بخاطر حکومت بر مردم از هر توطئه ای استفاده می کنند.

 

آیا این بود وصیت امام و شهدا و راهی که این عزیزان  پیش پای ما قرار دادند؟

 

حکومت را چه شده که بعد از امام خمینی (ره) بخاطر خود فساد و فحشا را در بین مردم ترویج داد و اعتیاد و پوچ گرایی را بستری برای عدم سوال و فکر کردن مردم در مورد عملکرد حاکمان قرار داد.

 

شاید بگویید اینها تهمت هایی که عده ای بنام امام و اسلام می زنند.

 

اما اینگونه نیست.

 

آمار های سازمانهای معتبر دولنی و بین اللملی حکایت از این واقعیات تلخ دارد.

 

بخاطر عدم توضیح به مردم و مشغول کردن مردم در زندگی های روزمره شان پوچ گرایی و غرب گرایی را در بین مردم ترویج دادند.

 

بخاطر عدم حرکت مردم و سوال از حاکمان بسترهای لازم برای ورد مواد مخدر و مشروبات الکلی آنهم هم بشکل امروزی آن در جامعه فراهم شد.

 

 به راستی ، چه کسانی باید در برابر ورود این مواد می ایستادند؟

 

امروز برای مردم این سوال پیش امده با این همه کشفیات ، چرا اینقدر راحت می توان مواد مخدر و مشروبات الکلی آنهم از نوع امروزی آن  را پیدا کرد.

 

آیا در برابر ورود این همه کشفیات فقط باید شهید داد، که آن شهید دادن هم، حرف و حدیث های بسیاری دارد.

 

در مورد ابتذال و گسترش بدحجابی در جامعه ، وضع بدتر از آن چیزی است که تصور می شود.

 

امروز کار بجایی رسیده که فرزندان خانواده های مومن و معتقد ما حتی به پوشش خود توجهی ندارند.

 

آنوقت می خواهند با چند راهپیمایی نمادین در مقابل آن بایستند و با گشت های ارشاد جلوی آن را بگیرند.

 

غافل از آنکه در بین همین مسئولین افرادی بودند و هستند که خود مروج فحشا و ابتذال بودند و  خود عامل تجاوز و هتک حرمت  زنان و دختران و متأسفانه امروز پسران ما بودند و هستند و مسئولین  و علمای دین ما ، چشمان خود را در برابر اعمال و رفتار آنها  بسته اند.

 

نمونه آن مسئولین نظامی و دولتی بود که در این یکی و دو سال دستگیر شدند و بعد هم چقدر آسان تبرئه شدند و آن در حالی بود که فیلم ها و عکس های غیر اخلاقی آقایان در سطح جامعه پخش شده بود ویا مسئولینی که هنوز در نیروی انتظامی و دستگاه قضایی ما به کار خود ادامه می دهند .

 

از وضعیت زندگی مردم که خود تان بهتر خبر دارید.

 

آمار بیکاران و کسانی که زیر خط فقر زندگی می کنند در مملکت ما بیداد می کنند.

 

و آمار این وضعیت در مناطق توسعه یافته خیلی بدتر است.

 

 خدا نکند این خبر صحصیح باشد که بسیاری از بیکاران و افرادی که وضعیت مالی خوبی در مناطق توسعه نیافته همین مناطق،  ندارند دست به خود فروشی یا  تن فروشی  می زنند و برخی اعضا و جوارح شان را به بیمارستانها می فروشند.

 

آن وقت اقایان در صدا و سیمای جمهوری اسلامی دم از آن می زنند که فساد در بین قشر مرفه جامعه و در مناطق بالای شهر بیشتر است.

 

ای کاش فقط آقایان آمار فساد و فحشا و معتادین مناطق مختلف شهر های بزرگ را منتشر می کردند تا معلوم شود امروز چه بلایی بر سر مردم آمده است.

 

امروز بسیاری از دختران و پسران ما در جنوبی ترین نقاط بخاطر اینکه نشان دهند چیزی کمتر از بالا شهری ها و پولدارها ندارند دست به هر کاری می زنند و رابطه برقرار کردن با پسر و دختر بالا شهری که برای آنها به کاری تفریحی تبدیل شده که فقط خود را از هر لحاظ ارضاء کنند.

 

اما این بدان معنا نیست که کسانی که در وضعیت مالی خوبی نیستند شرافتمند و دین دار نیستند.

 

بسیاری از مردم ما هنوز هم با این سختی ها دین خود را حفظ کرده اند و اعتقادات خود را دارند، چه بالا شهری باشند و چه در پایین نقاط شهرها زندگی کنند.

 

آیا حکومتی که ادعا هایش گوش فلک را  کر کرده است برای مردم خود کاری در شأن آنها در این چند سال کرده است؟

 

می گویند مردم به این دولت و مسئولین فعلی حکومت افتخار می کنند ، اگر اینگونه است چرا پس از انتخابات دیگر از آن شور و هیجان مردم برای دیدن مسئولین و انجام سفرهای استانی خبری نیست؟

 

چرا  دیگر مردم خودجوش در این سخنرانی ها و برنامه ها شرکت نمی کنند؟

 

آیا آوردن کارکنان دولت با پلاکاردهای دولتی و دانشجویان و دانش اموزان با نماد مدارس و دانشگاه ها نشان دهنده آن نیست؟

 

امروز دیگر کار مسئولین بجایی رسیده است که در مقابل مردم از دروغ گویی ابایی ندارند.

 

می گویند کار عمرانی کرده ایم.

 

مشکل بیکاری این مردم را حل کرده ایم.

 

مشکل مسکن مردم حل شده است.

 

اگر اینگونه نیست، پس چرا مردم در مقابل مسئولین فریاد بیکاریم بیکاریم سر می دهند.

 

و چرا در برخی مناطق مردم از نداری دست به خود کشی و یا  آتش زدن خود می کنند؟

 

چرا دادگاه های نظام جمهوری اسلامی پر شده از پرونده کسانی که بخاطر همین مسائل دچار مشکلات اساسی در زندگی شان  شده اند؟ و این مشکلات بنیان خانواده ها را از هم پاشیده است.

 

آیا این بود حکومتی که وعده ان به مردم داده شده بود؟

 

امروز فساد مالی  و گاهی اخلاقی در سازمانها و مراکز دولتی و غیر دولتی ما بیداد می کند.

 

امروز بسیاری از خانواده های ما جرأت نمی کنند دخترانشان در این مراکز و در کنار مردان کار کنند.

 

هرچند امروزه از سر مجبوری و ناچاری  تن به این کار می دهند.

 

در مقابل فساد مالی برخی از مسئولین چه کسانی خواهند ایستاد؟

 

قوه قضائیه ما که ماشاء الله در این سال ها خوب به وظیفه خود عمل کرده است.

 

آیا در دولتی که ادعای عدالت محوری دارد فساد مالی آنهم در سران آن نیست. (نمونه آن آقایان رحیمی و محصولی )

 

در برابر فساد همین آقایان چه کسی ایستادگی کرده است؟

 

تازه اینجای قضیه خوب است ، کار از جایی خراب می شود که حکم حکومتی می آید که به این آقایان کاری نداشته باشید.

 

چرا که ممکن است، رسوایی اگر نگوییم دامان خود اقایان، دامان اطرافیان شان را هم بگیرد.

 

در بحث قاچاق امروز وضعیت کشور ما چگونه است؟

 

امروز برای مردم مسجل شده که  واردات این همه کالای قاچاق بخصوص از کشور چین کار مردم عادی نیست و دستهای پیدا و پنهانی بخصوص در حکومت بر آن نظارت دارند و وارد کننده عمده هستند.

 

آیا نگاهی به صنایع داخلی کشور می شود؟

 

امروزه ورود اجناس قاچاق و کالاهای اساسی آنهم با مجوز دولتی کمر صنایع داخلی و حتی کشاورزی  را شکسته است.

 

آیا اعلام اسامی این آقایان و مبارزه اساسی با وارد کنندگان کالاهای قاچاق برای دستگاه های قضایی و امنیتی ما این قدر سخت شده است؟

 

و یا منافعی در کار است و برخی از این آقایان هم در بدنه نظام وارد شده اند و یا خود از مسئولین نظام شده اند و از مصونیت برخوردارند.

 

در مورد پول نفت چه باید گفت؟

 

ایکاش حضرات فقط برای یکبار هم که شده دستور پیگیری می دادند و یا از مردم  می خواستند اطلاعات خود را در اختیار آنها بگذارند تا مشخص شود از پول نفت چقدر وارد کشور می شود؟ و چقدر آن در جیب دلالان و چقدر آن به حساب کشورهای دوست و برخی مسئولین و حامیان آنها واریز می شود.

 

سهمیه بندی سوخت  را انجام می دهند و یکی از دلایل آن را مبارزه با قاچاق قرار می دهند غافل از آنکه قاچاق های عمده سوخت توسط برخی  ازمراکز نظامی و دولتی آن با مجوز کتبی و رسمی صورت می گیرد.

 

آیا اینها وعده های بود که نظام جمهوری اسلامی تحقق آن را به مردم وعده داده بود؟

 

ای عزیزان و بزرگان امروزه برای بسیاری از مردم  این سوال جدی پیش آمده که چند نفر زندانی در این حکومت داریم؟

 

چند نفر از این زندانیان، زندانی سیاسی هستند؟

 

چند نفر از این افراد فرضاً در حوادث یکسال گذشته  بی گناه کشته شده اند؟

 

چه کسانی فرمان کشتار و قتل عام مردم را داده است؟

 

چند نفر از زندانیان حکومت بخاطر مسائل سیاسی و شخصی در زیر شکنجه های قرون وسطائی فوت کرده اند؟

 

فشارهای ناموسی و حرکت های ضد اخلاقی برای گرفتن شکنجه آنهم در نظام اسلامی ما برای چه بوده است؟

 

چرا در برابر سوال و انتقاد از رهبری و یا حکومت، فرزندان این مملکت باید زیر بدترین شکنجه ها و هتک حرمت ها قرار گرفته اند و زندانهای جمهوری اسلامی پر گردد از استاتید و روحانیون و دانشجویان و دیگر اقشارفرهنگی و علمی جامعه.

 

آنوقت گروهی خشکه مقدس و کسانی که در فهمیدن الفبای اسلام و مشکل دارند به خود اجازه صدور حکم محاربه و یا محکومیت چندین ساله بدهند؟

 

وضعیت قضات این دادگاه ها  به مرور ایام ، مشخص تر شده است.

 

 گو اینکه این اقایان اصلاً برای دادن اینگونه حکم ها منصوب شده اند.

 

نگاهی به صحنه دادگاه برخی از مسئولین حکومتی و یا نویسندگان و روزنامه نگاران حامی حکومت، نشان از ان دارد که در این دادگاه ها جای شاکی و متهم عوض شده و متهمین در کمال آرامش و بی خیال و آسوده از حکمی که برایشان صادر خواهد شد قند در دل آب می کنند.

 

آنوقت هیأت منصفه هایی درست کرده اند که اکثریت قاطع آنها طرفدار همین متهمین و مسئولین حکومتی هستند و با این آقایان بر سر یک سفره نشسته و برخاست می کنند،  آنوقت می خواهند  ما انتظار داشته باشیم که بی طرفانه هم نظر بدهند و رأی قاضی هم از پیش تعیین شده  نباشد.

 

سوال دیگر مردم در مورد اعتبار سخنان مقام رهبری است.

 

چرا امروز سخنان  مقام معظم رهبری اعتبار خود را از دست داده است و گاهاً مشاهده می شود که حتی رئیس دولت هم به آن سخنان و تذکرات  توجهی ندارد.

 

از نمونه های بارز آن نامه مقام معظم رهبری  در مورد اقای مشایی است.

 

مگر رهبری نفرمودند که هیچ پست و مقام دولتی به ایشان داده نشود پس چه شد که امروز ایشان 18 جایگاه دولتی را تصاحب کرده اند؟.

 

آیا اینها کج دهنی به فرمایشات رهبری نیست؟

 

ای کاش ، یک یا دو پست سازمانی را ایشان تصاحب می کرد و آنها را بنحو احسن انجام می داد.

 

حال وقتی دولت با کلام و فرمایشات مقام رهبری اینطور برخورد می کند تا چه حد از مردم می توان انتظار داشت که تبعیت کنند.

 

در مورد شورای نگهبان و دیگر نهادهای نظارتی و البته بیت رهبری و ریاست جمهوری و حتی مجلس شورای اسلامی وضعیت وخیم تر است.

 

که اگر اینگونه نیست پس چرا بسیاری از فرزندان عزیز و با اخلاص مملکت که البته سالها در این نظام مسئول بوده اند و خوشبختانه سیاسی هم نبوده اند در فیلترینگ این نهاد ها گیر می کنند، چرا  که آقایان یا اهل روزه شک دار نیستند (بقول خودشان) و یا نظرشان این است که بروید و مانند مولایتان حضرت علی(ع) که از حکومت کنار گذاشته شد برای اسلام وبعد از آن برای نظام دعا کنید و چیزی نگویید که به ضرر اسلام و قران و انقلاب و نظام تمام شود. آخر شما فرزندان با اخلاص و دلسوز این مملکت هستید.

 

ای بزرگان آیا رفتارهای غیر معقول و گستاخانه برخی از مسئولین و توجیه آن با برداشت شان از اسلام درست است؟

 

اگر درست نیست پس چه کسی باید در برابر آن بایستند.

 

در مورد انتخابات سال گذشته:

 

می گویند در انتخابات تقلبی صورت نگرفته و یا بدتر از ان را می گویند که جمهوری اسلامی اهل تقلب در آراء مردم نیست.

 

اگر اینگونه است چرا در مقابل سوالات مردم بجای جواب قانع کننده اسلحه کشیدید و جوانان بی گناهی را کشتند.

 

چرا اجازه نداند کاندیداهایی که بحث تقلب را مطرح می کنند بیایند و حرف هایشان را بزنند و مدارکشان را به مردم نشان دهند.

 

انگاه اگر دروغ گفته بودند رسوا می شدند و اگر راست گفته بودند به این مسئله و شکایت آنها رسیدگی می شد.

 

وبا متقلین و خائنین در آراء مردم بشدت برخورد می شد تا نظام از لوث وجود آنها پاک شود و  نظام مقدس جمهوری اسلامی با قدرت و با حمایت گسترده مردم به حرکت خود ادامه دهد. نه مانند امروز که مردم اعتماد خود را به مسئولین از دست داده اند و دو دستگی بسیار زیانباری در مورد حاکمان و سران نظام در بین مردم بوجود آمده است.

 

آیا حکومت این دو دستگی را می خواست؟

 

یکی از سوالات اساسی کسانی  که به نتایج انتخابات معترضند این است که چرا رهبری در زمانی که 3کاندیدای دیگر هنوز معترض بودند به یکی از کاندیداها تبریک پیروزی گفتند.

 

آن وقت انتظار دارند که شورای نگهبانی که منتسب به ایشان است بدون فشار به مسائل و شکایت و اعتراض معترضین انتخابات رسیدگی کند.

 

مگر می شود شورای نگهبان بر خلاف نظر رهبری اعلام موضع کند و نتایج غیر از نظر رهبری را اعلام کند؟

 

اگر اعلام نتایج بر خلاف نظر رهبری و تبریک گفته شده اعلام می شد؟ رهبری چه جوابی برای مردم داشتند؟

 

در مورد شورای و گروهی که به بازنگری حدود 10 درصد از ارا انتخاب شدند هم که مسئله بسیار روشن بود.

 

 طریقه انتخاب آقایان و تصاویر و طریقه بازشماری آراء که از خود به نکته ای جالب در مورد حوادث پس از انتخابات تبدیل شد.

 

در مورد رفتار جناحی صدا و سیمایی که ادعای ملی و بی طرفانه بودن را دارد چه می توان گفت؟

 

در صدا و سیمای ملی کسانی را برای توجیه رفتار غیر معقول در انتخابات می آوردند که زخم خورده از برخی از کاندیداها بودند. و کینه از آنها به دل داشتند.

 

بحث انتخاب نخست وزیر در زمان ریاست جمهوری ایت الله خامنه ای که برای اکثریت مردم مشخص شد.

 

ان وقت اقایانی که در ان زمان نتوانستند این پست را در اختیار بگیرند و یا از دولت بیرون گذاشته شدند امروز در مقابل همان نخست وزیر ایستاده اند و در صدا و سیمای ملی وی را تخریب می کنند.

 

ویا افرادی برای جواب دادن به اعتراضات آمدند که خود مقصر اصلی در حوادث و وقایع  پیش امده در انتخابات و پس از  آن بودند.

 

روحانیونی برای توجیه این اقدامات تاسف برانگیز به صدا و سیما آمدند که یا دستان شان در جنایات قتل های زنجیره ای آشکار شده بودشد و یا دست پرورده همان تفکر خشونت و ارعاب مردم بودند و فقط به دنبال پست و مقام و یا حفظ جایگاهی که تسخیر کرده اند بودند غافل از اینکه مردم انها را خوب می شناسند و سند آن  اگاهی در رای بسیار اندک این آقایان در شهرهای           پر جمعیت است.

 

در زمان بعد از انتخابات یکی از سوالات اساسی مردم این بود که چطور نتایج اینگونه اعلام می شود و بعد در جواب مردم اسلحه می کشیده شد؟

 

چه شد که در نظام جمهوری اسلامی سوال مردم با گلوله پاسخ داده شد؟

 

چه شد که عده ای به کهریزک ها برده شند و به دستور اقایان به برخی از انها تجاوز شد و برخی هم در این زندانها کشته شدند؟

 

صحت این ادعا ها در گزارش مجلس شورای اسلامی و برخی از نهادهای داخلی و بین المللی مشخص شد.

 

چرا به خوابگاه های دانشجویی بخصوص در تهران و اصفهان و مشهد حمله شد و آن جنایات توسط لباس شصی ها ویگان ویزه اتفاق افتاد؟

 

ایا بانیان این فجایع مشخص نیستند؟

 

ایا سمت های دولتی و نظامی و قضایی انها مشخص نیست؟

 

اگر هست که هست پس چرا به جرم انها رسیدگی نمی شود؟( به جنایت عاملین رسیدگی می شود ولی به جنایت آمرین هرگز رسیدگی نمی شود) و به انها اجازه داده می شود بازهم کهریزکهای مخوف تری بسازند و در همین زندان اوین و زندانهای دیگر جمهوری اسلامی مانند زندان رجایی شهر و زندان های مشهد و اصفهان به کارهای خلاف خود ادامه دهند.

 

 به موجب قانون همه زندانها باید زیر نظر قوه قضاییه اداره شوند و حال آنکه زندانهای مخوفی در این کشور وجود دارد که متولی آن دستگاه های امنیتی و نظامی هستند.

 

به راستی بحث زندانیان قرارگاه ثار الله و عشرت آباد و زندانهاتی مخفی اطلاعات و سپاه  چیست که امروز خبرهای آن به تازگی منتشر می شوند؟

 

بازداشتگاه وزارت کشور  چه زمانی  و به فرمان چه کسانی تأسیس شد؟

 

و علاوه بر آنها بازداشتگاه جدید سروش دیگر چیست ؟

 

مگر نگفتد کهریزک برای همیشه تعطیل شد پس چرا فقط نام آن را عوض کردند؟

 

بزرگواران، امروز مردم و خصوصاً جوانان  به دین هم دارند بد بین می شوند.

 

امروز بسیاری از مردم این وقایع را به حساب دین و دین داران می گذارند.

 

چرا در جواب این مردم، سخن از واقعیات گفته نمی شود؟

 

آیا واقعا خبر ندارید که چه شد که مردم اینگونه در انتخابات شرکت کردند و خواستار تغییر و تحول اساسی شدند؟

 

آیا از عزت ایران که امروز در دنیا خدشه دار شده خبر دارید؟

 

 ایا از خواسته های مردم خبر دارید؟

 

 آیا از وضعیت اقتصادی و اجتماعی و امروز فرهنگی جامعه خبر دارید؟

 

از وضعیت سخت زندگی جنبازان شیمیایی و اعصاب و روان و خانواده های آنان خبر دارید؟

 

آیا از وضعیت سخت زندگی مردم در مناطق روستایی و عشایری و مناطق مرزی کشور خبر دارید؟

 

آیا از وضعیت سخت زندگی و گرانی های عجیب و غریب که خود حکومت مسبب آن می باشد در شهرهای بزرگ کشور اطلاعی دارید؟

 

آیا  ازهزینه های میلیونی برای  ازدواج و زندگی مشترک یک زوج جوان خبر دارید؟

 

ایا  از هزینه وحشتناک اجاره مسکن خبر دارید؟

 

 ایا از وضعیت زندگی بسیار سخت و دردناک خانواده های معتقد و انقلابی که ادعای طرفداری انان را می کنید خبری دارید.

 

آیا از بیکار کردن بسیاری از مسئولین دلسوز و انتقلابی در دولت نهم و در دولت فعلی خبر دارید؟

 

آیا خبر دارید چرا فرزندان اقایان به این راحتی به دانشگاه می روند و بعد هم به اسانی معافیت خدمت  ازسربازی می گیرند و کار هم که برایشان اماده است و فقط باید بفرمایند و پشت میز ها بنشینند، در حالی که فرزندان این مردم در سخت ترین شرایط باید درس بخواند و به دانشگاه بروند( انهم با این فیلترینگ و کنکور) بعد از ان سربازی  انهم با قوانین عجیب و غریب آن و پس از ان باز بیکارند.

 

در مورد خدمت سربازی که امروز مقدس هم نامیده می شود چه اطلاعاتی دارید.

 

می گویند اکثرافراد در محل زندگی خود خدمت می کنند ایا این دروغ بزرگی نیست که حکومت بر زبان می راند.

 

در مورد بسیجیان هم که ادعا می شود به راحتی می توانند در محل تولد و یا سکونت خود خدمت کنند دروغ  می گویند چرا که بسیاری از همین بسیجیان با تمام مدارک و سوابقی که در بسیج دارند و در حالی که مدارک لازم برای پذیرش آنها توسط سپاه  گرفته شده است معلوم نیست در سازمان نظام وظیفه چه می شود که  مجبور می شوند در مراکز نظامی و در شهرهای دیگر خدمت کنند در حالی که انها دورهای اموزشی را طی کرده اند و براساس قانون چند ماهی از دوره سربازی آنها باید کسر شود.

 

آیا این رفتارها ، جفا در حق همان بسیجیانی نیست که شما ادعای حمایت آنان را از خود دارید؟

 

اینها و صدها دلیل و مدرک دیگر باعث شد که مردم انگونه پر شور و با هیجان  به نشانه  اعتراض در انتخابات شرکت کنند.

 

اگر اینگونه نیست چرا سفرهای انتخاباتی کاندیداهای معترض با حضور انبوه جمعیت همراه بود و سفرهای فعلی رئیس دولت حاضر با اندک جمعیتی همراهی می شود.

 

امروز عزت شیعه در جهان خدشه دار شده است.

 

آیا حکومتی که در هر مناسبتی سخنان سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان را مستقیم پخش می کرد چرا امروز جرأت پخش مستقیم سخنان ایشان را ندارد.

 

ایا این غیر از ان است که در حوادث پس از انتخابات درصدی از نیروهای انها به سرکوب مردم این مملکت پرداختند و این زمانی برای مردم روشن شد که این نیروها حتی زبان فارسی نمی فهمیدند.

 

آیا امروزه می توانند آماری از یک نظر سنجی در بخصوص محبوبیت رهبران جهان اسلام  و رتبه سران نظام جمهوری اسلامی  در ان نظر سنجی را اعلام کنند؟

 

آیا انانکه در بوق و کرنا می کردند که محبوبیت بوش و دیگر سرمداران امریکا و رژیم غاصب صهیونیستی در سطح جهان پایین است امروز جرآت آن را دارند که محبوبیت خود را در سطح جهان اعلام کنند.

 

آیا شکست حزب الله در انتخابات لبنان و همچنین شکست گروه های حامی ایران در عراق نشان وضعیت اسفباری نیست که بواسطه انتخابات مهندسی شده و وقایع پس از آن در ایران اتفاق افتاد؟

 

وا اَسَفا که صحنه های شکنجه و قتل عام مردم در فلسطین و عراق و افغانستان را نشان می دهند و می خواهند این را بگویند که وضعیت آنها بدتر است غافل از اینکه اگر سردمداران و نوکران آنها این بلاها را بر سر مسلمانان و مردم مظلوم دنیا می آورند ادعای مسلمانی  ندارند و وضعیت آنها و خوی درندگی انها برای همه مشخص است و در مواردی حتی برای آرام کردن افکار جامعه جهانی مسئولین رده بالایی که این جنایات را انجام می داده اند را محاکمه می کنند .

 

اما آقایانی که در جمهوری اسلامی این کارها را بنام اسلام  انجام می دهند چه؟

 

آیا نشان دادن این تصاویر و سخن گفتن در مورد ان برای فرار از واقعیتی که امروز در کشور جمهوری اسلامی ایران اتفاق       می افتد نیست.

 

این است که می گوییم در ایران امروز  ما، از اسلام و انقلاب جز نام ، چیزی باقی نمانده است.

 

ای بزرگان و ای علمای دین

 

آیا بهره برداری از دین برای فرار از واقعیات ها ، جفا در حق دین نیست؟

 

مراجع تقلید و آیات عظام و علمای بلاد اسلامی:

 

دادن پول برای اوردن عده ای برای نشستن در سخنرانی مسئولین، نشان از چه واقعیتی دارد؟

 

فرستادن بخشنامه و دستور دادن به استانداران و فرمانداران و روسای سازمانها برای اوردن حدود 4 میلیون نیرو برای            14 خرداد نشان از چه واقعیت تلخی دارد.

 

آیا برای برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام (ره) هم باید فرمان اوردن نیرو داد؟ یا باید امکاناتی فراهم می شد تا مردم بتوانند به راحتی به این مراسم بیایند.

 

مثال می زنیم:

 

اگر در هریک از ترمینالها  اتوبوس و یا ماشین هایی برای آوردن عاشقان امام و رهبری فراهم  می شد کار بهتری نبود.

 

اینکه بخشنامه بشود و دستور صادر شود و اقایان مجبور شوند نیرو جمع کنند، چه با پول و تشیویقی و چه با زور و اجبار و تهدید نشان از محبوبیت مسئولین  نظام و حرکت خود جوش و عاشقانه مردم دارد؟

 

اگر این واقعیات را دروغ می دانید کافی است از مردم و مسئولین درخواست کنید اطلاعات خود را به دفاتر شما بزرگان بفرستند تامعلوم شود ایا اینها دروغ پراکنی است و یا واقعیت است؟

 

و بعد هم در مراسم ارتحال رهبیر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) آن بی حرمتی ها  و گستاخی های سازمان یافته بر ضد بیت ایشان در مقابل میلیون ها بیننده تلویزونی و مهمانان داخلی و خارجی دعوت شده برای گرامی داشت یاد امام راحل (ره) انجام شود. وآقایان بگویند این هتک حرمت و شعارها سازمان دهی نشده بوده است.

 

مراجع معظم تقلید و آیات عظام :

 

چرا امروز مسئولین نظام جمهوری اسلامی  اجازه راهپیمایی به کسانی که معترض رفتارهای حکومت هستند را نمی دهد؟

 

آیا ترس از ان دارد که محبوبیت شان مشخص شود؟

 

آیا برقراری امنیت برای یک راهپیمایی معترضین  از عهده دستگاه های امنیتی ما خارج است؟

 

امروزه برای مردم این سوال پیش آمده که چرا در هر تجمعی که بر خلاف نظر مسئولین حکومتی برگزار می شود عده ای لباس شخصی با هجوم وحشیانه مردم را مورد آزار و اذیت قرار می دهند.

 

ایا این لباس شخصی ها همان  شعبان بی مخ های زمان شاه نیستند که برای دفاع از رژیم شاهنشاهی و برای منافع شخصی آقایان از هیچ جنایتی ابابی نداشتند چون پشت آنها گرم بود و پشتیبان آنها حکومت بود؟

 

امروز با کدام مجوز قانونی عده ای لباس شخصی به دفاتربرخی مراجع و ایات عظام و مساجد و بیوت آنها و دفاتر نمایندگان مجلس و برخی سازمانها و نهادها مانند مغولان حمله می برند و هرچه را می خواهند باخود می برند و مسئولی هم در رده بالای حکومت صدایش در نمی آید که این چه حرکتی  وچه جنایتی است که اقایان می کنند؟

 

ای مراجع تقلید و ای علمای بلاد اسلامی  هتک حرمت دفتر برخی مراجع تقلید و آیات عظام  با مجوز چه کسانی است؟

 

و سکوت شما چه معنایی دارد و آیا تاکنون پیش بینی کرده اید که شاید روزی هم نوبت شما و بیت شما فرا رسد؟

 

آیا هجوم وحشیانه عده ای لباس شخصی و در پاره ای موارد برادران بسیج با حمایت نیروهای امنیتی و نظامی به دفاتر برخی مراجع تقلید و آیات عظام مورد تآیید شما بزرگان می باشد یا نه؟ مردم  از عدم موضعگیری شما ناراحت می باشند.

 

آیا این معنایش دفاع از دین و دین مداری است؟

 

برای  بسیاری از ارادتمندان به مقام مرجعیت شیعه سوال پیش که چطور همه آقایان (چه مخالف و چه موافق)  برای ارتحال            ایت العظمی منتظری (ره) پیام تسلیت فرستادند ولی در برابر گستاخی و هتک حرمت  مراسم یادبود ایشان در مسجد اعظم قم و یا مراسمی که دفتر ایشان برگزار شد و یا مراسمهای دیگر،  که حکومت نگذاشت به شکل صحیح برگزار شود ، سکوت کردند.

 

آیا دفتر این مرجع تقلید بزرگ توصیه موکد نکرده بودند که در مراسم ایشان شعارهای سیاسی داده نشود؟

 

هجوم وحشیانه عده ای لباس شخصی و برخی  بسیجیان  به دفتر ایشان و کتک زدن مردم و عزاداران و شکستن شیشه ها و کندن تابلو سر درب ورودی بیت ایشان به دستور چه کسانی و تحت حمایت کدامیک از مراجع تقلید و مسئولین نظام انجام شد؟

 

اگر حمایتی نبود چرا اقایان سکوت کردند؟

 

ایا فرمان حکومتی صادر شد که مراجع تقلید سکوت کنند و یا ترس از برخورد با خود این اقایان باعث سکوت آنان شد.

 

چرا اجازه برگزاری مراسم در شهرهای مختلف به مردم و بخصوص دفاتر آیات عظامی که در خواست برگزاری مراسم یادبود داده بودند داده نشد.

 

چرا در شهرهایی مانند اصفهان و زنجان آن بی حرمتی  نسبت بیوت ایات عظام و همچنین نسبت به مردم شد و نهادهای امنیتی و انتظامی حتی محل برگزاری مراسم را پلمپ کردند.

 

آیا این نشان ترس از حضور گسترده اراداتمندان ایشان در سراسر کشور در مراسم های یادبود ایشان نبود، تا مشخص  می شد که محبوبیت ایشان با همه گستاخی ها و بی حرمتی به ایشان افزایش یافته و یا کم شده شده است.

 

در مراسم ارتحال همسر مکرمه ایشان که شاید برای اولین بار اجازه تشییع جنازه به خانواده شهیدی که مادر خود را از دست داده بودند داده نشد.

 

آیا تشییع  جنازه  وبی جنازه در فرهنگ دینی  ما به عنوان واژه ای جدید باید ثبت شود.

 

این چه بی حرمتی است که امروز سردمداران حکومت و نوکران آنها به خود اجازه می دهند انجام بدهند.

 

آیا سکوت مراجع معظم تقلید و ایات عظام بزرگترین جفا در حق اسلام  و انقلاب نیست.

 

اگر آیت الله العظمی منتظری(ره) را نمی شناختید آیا از فرزندش شهیدش، شهید محمد منتظری هم شناختی نداشتید؟

 

آیا امروز این بی حرمتی ها به پای اسلام و بخصوص شیعه گذاشته نمی شود؟

 

مگر می شود دهان کسانی را که مانع ضربه زدن به اسلام و انقلاب می شوند به این راحتی ها  بست؟

 

اگر هم تا دیروز می شد امروز که با مدرک و سند صحبت می کنند ابداً نمی شود چنین کاری را کرد. و عجبا که این بی حرمتی ها و وحشیگری ها در نظامی که ادعای  پایگاه اسلام وشیعه  دارد واقع می شود.

 

وجدانهای بیدار جهانی هم آماده شنیدن واقعیات است وقتی سند و مدرک می بیند دیگر نمی تواند قبول نکند و چیزی در نفی آن بگوید.

 

آیا ترس از مراجع تقلید و بخصوص مرجع تقلید بزرگ شیعه حضرت ایت الله العظمی منتظری(ره) و تفکر و راهی که ایشان به مردم نشان داد و عدم سکوت ایشان در برابر جفا به انقلاب و اسلام  باعث نشده که حکومت بر بیت ایشان فشار وارد کند که دفتر ایشان را ببندید.

 

آیا مراجع تقلیدی که از این فشارها حمایت کردند جایگاه خود را از دست رفته نمی بینند؟ وآ یا نمی توانند در بین طرفداران شان نفوذ کنند و یا مقلدی جدید برای خود پیدا کنند.

 

اگر اینگونه نیست چرا اجازه نمی دهند دفاتر مراجع تقلید مرحوم( بویژه مراجع تقلید بزرگی همچون  ایات عظام منتظری – بهجت – جواد اقا تبریزی و  ...) که جایگاهی رفیع در بین مردم دارند به کار خود ادامه دهند و اگر مسئله ای شرعی برای مردم پیدا شد که دفاتر این مراجع نتوانستند به آن پاسخ دهند خود مقلدین مرجع تقلید خود را عوض کنند و به سمت مراجع تقلید حاضر بیایند.

 

در پایان این نامه بار دیگر اعلام می کنیم که اگر حکومت هنوز خود را محبوب و حق گو و کار خود را صحیح  می داند بهتر است به معترضین اجازه دهد در فضایی ارام و با حفظ امنیت آنان در شهرهای مختلف و یا در تهران به عنوان نمونه راهپیمایی برگزار کنند و همچنین برای یکبار دیگر برای کاندیداهای معترض این امکان را فراهم کنند که به شهرهای مختلف بروند و در بین طرفداران خود سخنرانی کنند تا معلوم شود آیا رئیس دولت فعلی محبوبیت دارد و راست می گوید و یا این اقایان و طرفدارانشان.

 

متأسفانه شعار دادن و سخنرانی کسانی که مخالف معترضین هستند و سردمداران حکومت نشان از ان دارد که از این حرکات  مردم ترس بسیار دارند چرا ممکن است نشان داده شود که محبوبیت سران نظام بسیار کم و محبوبیت کاندیداهای معترض بسیار زیاد است.

 

از مراجع تقلید هم درخواست می شود که سکوت خود را شکسته و اینار انها پیش قدم شود و از حکومت بخواهند اجازه راهپیمایی به معترضین بدهند .

 

همچنین  از انها استدعا می شود که به وظیفه دینی و انسانی خود در این برهه تاریخی به خوبی عمل کنند. چرا که ترس از آن        می رود که فردا روزی که دیگر اقایان نباشند  عمر مرجعیت دینی و اسلامی به پایان برسد .

 

و این به همان واقعیتی خواهد انجامید  که در زمان ظهور حضرت ولیعصر وعده ان داده شده است که عده ای در لباس دین و روحانیت هستند که از دین چیزی نمی دانند و بیشترین جفا را در حق سلام و مردم کرده اند.

 

در انتهای نامه اعلام می داریم که برخلاف نظر و فکر سران نظام بسیاری از کسانی که به کاندیداهای معترض رای داده اند فرزندان پاک و دینداری هستند که اسلام و انقلاب را در خطر می دیدند و ادامه حکومت حاکمان و مسئولین  دولتی را باعث نابودی اسلام و انقلاب و راه امام  و شهدای گرانقدر می دانستند.

 

چرا که می دیدند به نام انها هر کاری می شود و بعد هم برای تایید کارهایشان عده ای را برای سخنرانی ها خود دعوت             می کردند تا نشان دهند که خانواده ای شهدا و ایثارگران جانبازان و یاران امام انقلاب و فرزندان روح الله حامی انها هستند غافل از اینکه امروز برای مردم چهره های این مدعوین تکراری شده است چرا که در همه مراسم ها همین افراد معدود و طرفدار اقایان دعوت می شوند.

 

همچنین مردم دیده اند که بسیاری از خانواده های شهدا و جانبازان و ایثارگران در چه وضعیت دردناکی زندگی می کنند و             عده ای چه راحت بنام آنان هر جنایت و سوء استفاده ای را می کنند.

 

همچنین یاد آور می شود که اگر امروز مراجع تقلید و ایات عظام و بزرگان دین به مسئولیت دینی و شرعی خواهش دلسوزان و نظام و فرزندان روح الله خود عنایتی نفرمایند و در برابر این همه جفای حاکمان بر اسلام و انقلاب و راه امام و شهدا نایستند و لب به بیان حقایق نگشایند  دلسوزان نظام  و اسلام وفرزندان بیدار روح الله دیگر سکوت نخواهند کرد و با اقدامات عملی جواب هتاکان حکومتی و رسانه های حکومتی که بشترین خیانت را به راه خمینی روح خدا و شهدای انقلاب و مردم کردند را خواهند داد.

 

 و حاکمان هم نخواهند توانست با دادن سهمیه و امکانات مختلف (چه اقتصادی و چه علمی و سیاسی) فرزندان، یاران و دوستان فرزندان روح الله را فریب بدهند و انها را در برابر مردم قرار دهند چرا که فرزندان واقعی روح الله و فرزندان و یاران و دوستان انها هیچگاه حاضر نبودند و نیستند از این سهمیه ها استفاده کنند و بخود اجازه  چه چنین استفاده ای  را نمی دهند.

 

هرچند امروز در بین بسیاری از خانواده ها ، استفاده ها از این سهمیه ها به یک امری طبیعی تبدیل شده است ولی  هنوز بسیاری از مردم استفاده و دادن امکانات غیر معقول را خیانت در حق  بقیه مردم و راهی که شهدا و ایثارگران و جانبازان برای آن در مقابل باطل ایستادند و آن جانفشانی را کردند می دانند.

 

و السلام علی عبادالله الصالحین

 

19/3/89

 

جمعی از فرزندان ، یاران و دوستان فرزندان روح الله

 

در باره بیانیه 20 خرداد

Posted:



یک خواننده -

 

در تحلیل این بیانیه باید چند مسئله را در کنار هم گذاشت و به بهترین راه حل فکر کرد:

 

1. جنبش با سال گذشته فرق دارد. سال گذشته ما مجبور به دادن هزینه بودیم چون هم به آنها و هم به خودمان ثابت کنیم ما هستیم و دنبال حق مان. امسال جنبش تثبیت یافته است و همه شواهد دال بر آنند که هم ما، هم آنها و هم همه دنیا می دانند سرکوبگران نتوانستند ما را کنار بزنند و بر عکس، حضور و وجود سبزها دارد روز به روز گسترده تر میشود. هر کس در گوشه و کنار شهر و کشور اخباری از ریزش نیروهای طرف مقابل دارد و مردم دارند یاد می گیرند راه دستیابی به اهداف عدالت خواهانه شان همانا جنبش سبز  و پیوستن بدان است.

 

2. از لحاظ اخلاقی و انسانی جنبش نمی تواند راجع به جان آدمها راحت تصمیم بگیرد. اگر امکانی هست که بشود با هزینه کمتر به هدف دست یافت (ولو در مدت زمان طولانی تر) حتما باید به آن فکر کرد و آن را از نظر دور نداشت. از دست دادن ندا و سهراب و اشکان و همه شهدای سبز، برای ملت ما خسران عظیمی هستند و از اینرو جز در مواردی که گریز و گزیری نیست نباید از تکرار این فجایع استقبال کرد.

 

3. وضع حاکمیتِ کودتا خراب تر از خراب است. با این که جناح نظامی دارد وقاحتش را روز به روز آشکارتر می کند، همه شواهد دال بر آنند که سیستم در حال فرو ریختن است. دور ماندن از ساختمان پوسیدۀ در حال فروریزی کار عاقلانه و درستی است. اگر فرو ریزی را قبول ندارید، فقط به قیافه در هم رئیس دولت کودتا نگاه کنید در این روزها و به ویژه بعد از دسته گلی که روز 14 خرداد به آب داد (ند).

 

4. در 14 خرداد رئیس دولت کودتا در برابر چشمان حیرتزده ناظران از هر چه خط قرمز بود گذر کرد. اما جریان به تُف سر بالا تبدیل شد و آقایان  با واکنش منفی و گسترده ای روبرو شدند که نتیجه اش تنها به نفع جنبش ما شد. 14 خرداد به همه اصولگراهایی که خوش باور و در خواب بودند ثابت کرد این ها دارو دسته هاری هستند که هیچ چیز برایشان مهم نیست غیر از خود و منافع شان.

 

5. شرط عقل است که زمان و محل مبارزه را ما تعیین  کنیم نه طرف مقابل. اگر آنها با یراق و وسائل برای سرکوب ما آماده شده اند، ما در جایی ظاهر می شویم که انتظارمان را ندارند نه در جایی که  منتظر مان هستند. بنابر این برای فردا شنبه، تظاهرات گسترده در سرتاسر شهر و در خیابان های اصلی می تواند گزینه جانشین مناسبی باشد چرا که آنها نه می توانند به همه شهر نیرو بفرستند و نه می توانند به همه مغازه های شهر دستور تعطیلی بدهند (کاری که برای مسیر امام حسین - آزادی خواهند کرد) چرا که فردا  روز کاری است و نمی شود از حضور مردم به هیچ بهانه ای جلوگیری کرد مگر اینکه رسما اعلام حکومت نظامی کنند.

 

6. اگر جنبش به دنبال راه های کم هزینه تر است(در کوتاه مدت)، الله اکبر 22 خرداد ساعت 10 شب یک گزینه است. یادمان باشد که فرح پهلوی در یکی از مصاحبه هایش از الله اکبرهای شبانه به عنوان بدترین خاطره اش از روزهای انقلاب 57 نام می برد.

 

7. آقایان میرحسین و کروبی نباید تنها به هوش و دانایی اعضا جنبش امید ببندند. باید توجه داشت که 70 درصد جمعیت ما (و جنبش!) زیر 30 سال است؛ کم تجربه، احساساتی و البته شجاع و باهوش. درسی که ما از این تجربه می گیریم از خود تجربه کم اهمیت تر نیست. بنابر این روشنگری، مصاحبه های توضیحی، مقاله نویسی و توضیح بیشتر راجع به تاکتیک ها می تواند کمک زیادی به  روشن شدن ذهن مردم کرده از دلسردی مردم جلوگیری کند. هنوز هم که هنوز است بعضی ها میگو یند "ایستادن در خیابان تا پیروزی" یا "فتح صدا و سیما". اینها نشان میدهند که هنوز خیلی ها نمی دانند عباراتی که به این راحتی به کار می برند و نسخه هایی که می پیچند در عمل به چه معناست. باید به مردم هوشیاری و آموزش درست در باره نیرویی که با آن طرف هستند و دلیل مقاومت این نیرو در برابر خواست های به حق مردم داده شود.

 

8. بار دیگر مشکلات ناشی از فقدان رسانه مستقل سبز و ضررهای ناشی از آن آشکار میشود. اگر در این روزهای حساس رسانه ای می داشتیم، می توانست نقش بسیار مهمی در روشن کردن اذهان  مردم و همسو کردن حرکات آنها ایفا کند.

 

9. با تغییر تاکتیک حرکت در سالگرد کودتا از راه پیمایی در مسیر از پیش تعیین شده به گزینه های دیگر، نقش هموطنان خارج از کشور پُررنگ تر می شود. اگر ما در داخل با محدودیت های بیشماری روبروئیم این دوستان می توانند با گردهمایی های اعتراضی بار دیگر پژواک ندای هموطنان خود در خارج از کشور باشند.

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

مطبوعات ايران از آغاز تا پيروزي انقلاب مشروطه ‏

Posted:



م. ت -

 

مطبوعات ايران از آغاز تا پيروزي انقلاب مشروطه ‏

 

اولين روزنامه در ايران به نام “ كاغذ اخبار” در سال 1253 قمري، مطابق با سال 1837 ميلادي، به همت ميرزا صالح ‏شيرازي،‌ در تهران منتشر شد. وي جزو اولين گروه دانشجوياني بود كه توسط عباس ميرزا براي تحصيل به اروپا ‏اعزام شده بود. هدف از انتشار روزنامه را مي توان در چند سطر آغازين اولين مقاله روزنامه يافت:‏

 

‏"همت ملوكانه اولياي دولت عليه مصروف بر اين گشته كه ساكنين ممالك محروسه تربيت شوند.‏"

 

انتشار نشريه كاغذ اخبار كه ماهانه منتشر مي شد ديري نپاييد و سه سال بعد ، يعني در سال 1256 ، اين روزنامه ‏به دليل اوضاع آشفته داخلي، بي‌علاقگي شاه و وزيرش به اقدامات فرهنگي و سياست هاي ضد فرهنگي آنان، ‏عدم اطمينان كافي به ميرزا صالح و احساس خطر از سوي روزنامه او تعطيل شد. مهمترين ويژگي كاغذ اخبار“مولود ‏دربار بودن” بود.‏

 

چهارده سال پس از كاغذ اخبار، دومين روزنامه فارسي زبان به نام “وقايع اتفاقيه” در سومين سال سلطنت ‏ناصرالدين شاه، به همت ميرزاتقي خان امير كبير منتشر گرديد. از آنجا كه صدر اعظم و وزير نظام مؤسس اين ‏روزنامه بود، آن را هم مي توان روزنامه اي زاييده دربار دانست. واقعيت آنكه در شرايط استبدادي آن روزگار، پذيرفتني ‏نبود كه روزنامه اي خارج از چارچوب دربار و كنترل شديد بر محتواي آن، منتشر شود. اولين شماره روزنامه، خط ‏مشي آن را نشان مي دهد:‏

 

‏" از آنجا كه همت ملوكانه مصروف به تربيت اهل ايران و استحضار و آگاهي آنها از امورات داخله و وقايع ‏خارجه است، لهذا قرار شد كه هفته به هفته احكام همايون و اخبار داخليه مملكتي و غيره را كه در ‏دول ديگر گازت مي نامند در دارالطباعه زده شود‏.‏"

 

تأكيد هر دو روزنامه با فاصله زماني حدود چهارده سال به تربيت مردم ايران، نشان دهنده نوع نگاه و نگرش حاكمان ‏نسبت به مردم است. بررسي گذراي محتواي آشكار روزنامه نشان مي دهد كه فقط اخباري براي آگاهي و تربيت ‏اهالي مملكت محروسه چاپ مي شدند كه حاكميت استبدادي وقت را توجيه كند و از نظر تبليغاتي يه سود آنان ‏باشد. «پس از چندين سال روزنامه وقايع اتفاقيه جريده منحصر به فرد ايران ماند و قدم جديدي در توسعه مطبوعات و ‏روزنامه نگاري برداشته نشد.»‏

 

ده ساله دوم سلطنت ناصرالدين شاه از منظرهاي گوناگون شاهد تغيير و تحولات عميقي بود. پيدايش مدارس جديد ‏و رسوخ افكار اروپايي و رونق صنعت چاپ، تنور خواندن و نوشتن را در كشور اندكي گرم كرد. «براي اولين بار در ‏ايران، نشر و توزيع افكار عقايد از دو طريق بين طبقات مختلف انجام گرفت؛ يكي طريقه قديمي ارتباطات شفاهي كه ‏شامل ارتباطات فردي، گروهي، سخنراني ها، دوره ها و انجمن ها مي شد و ديگري كه براي محيط ايران تازگي ‏داشت، نشر كتاب، جزوه، اعلاميه و روزنامه بود.»‏

 

تغيير تدريجي وضعيت ارتباطي ايران از حالت فردي و گروهي به ارتباطات جمعي و ورود كتاب و روزنامه به عرصه ‏ارتباطات ايران، كيفيت ارتباطات جامعه را تا حدودي پربارتر و حساس تر كرد. اين وضعيت، دولت را مجبور مي ساخت ‏كه نظام تازه ارتباطي را زير كنترل خود درآورد تا بتواند از ابزارهاي نوين به بهترين شكل، به نفع خود استفاده كند. به ‏همين منظور «حكومت در سال 1288 قمري امور مربوط به انتشار روزنامه رسمي و چاپ و تكثير كتاب و ديگر ‏نشريات را كه در چارچوب مسؤليت هاي وزارت نوبنياد علوم پراكنده بود، در اداره مطبوعات دولتي گردآورد و صنيع ‏الملك (اعتمادالسلطنه) را به رياست آن بگمارد.» سال 1288 را مي توان سال آغاز سانسور رسمي مطبوعات ايران ‏دانست.‏

 

اگر ميرزا صالح را اولين و ميرزا تقي خان اميركبير را دومين مرد مطبوعات ايران بناميم، به طور يقين رتبه سوم، متعلق ‏به ميرزا حسين خان مشيرالدوله معروف به سپهسالار است كه خدمات دولتي را در زمان اميركبير و با سمت سفير ‏ايران در عثماني آغاز كرد.‏

 

شخصيت مطبوعاتي برجسته سپهسالار، مديون دو عملكرد منحصر به فرد اوست؛ تأسيس اولين نشريه تخصصي و ‏چاپ اولين روزنامه تخصصي در ايران كه به رؤيت عوامل سانسور شاه رسانده نشد.‏

 

روزنامه “وقايع عدليه” نام اولين روزنامه تخصصي ايران بود كه سپهسالار به منظور توجيه و تشريح اصلاحات ‏قانونگذاري و نظام حقوقي مترقيانه وي، به دور از سانسور مرسوم منتشر مي‌شد و در آن از عدالت، حقوق مردم و ‏ضديت با ستم و تجاوز سخن مي رفت.‏

 

روزنامه وقايع عدليه به دليل اين كه از قانون سخن مي گفت، اين توهم را به وجود آورد كه دولت مي خواهد با ايجاد ‏قوانين تازه، بدعتي در دين بگذارد و بدعت هم، بر خلاف شريعت است. به همين دليل، اين روزنامه بعد از چند ‏شماره تعطيل شد.‏

 

ايجاد روزنامه اي به دو زبان فارسي و فرانسه به نام «وطن» ‏اقدام مهم ديگر سپهسالار است. در فضاي ‏خفقان ناصرالدين شاهي انتشار روزنامه‌اي كه از آزادي، قانون، ترقي، مساوات و تملق نگفتن سخن بگويد، مجازاتي ‏جز بسته شدن نداشت. به محض آنكه سر مقاله روزنامه وطن را براي شاه خواندند، شاه فرمان توقيف و جمع آوري ‏و معدوم كردن تمام نسخه هاي آن را صادر كرد. نخستين شماره اين روزنامه، آخرين شماره آن نيز بود. ممكن است ‏چنين به نظر برسد كه سپهسالار با بسته شدن روزنامه هايش در رسيدن به اهداف خود شكست خورد، ولي ‏شكي نيست كه آنچه در سال 1324 قمري اتفاق افتاد، ريشه در سال هايي دارد كه سپهسالار اصول قانونگرايي و ‏مفاهيم آزادي بيان و مطبوعات را در جامعه مطرح كرده بود.‏

 

 پيدايش روزنامه هاي در تبعيد و شبنامه ها

 

اختناق فكري و فرهنگي و سلطه رژيم خودكامه قاجار عرصه را برپاره اي از روشنفكران ايراني كه به خصوص در ‏تماس با دنياي غرب بودند، تنگ كرد. به اين ترتيب، شهرهاي لندن، پاريس، استامبول، نجف و قاهره ميزبان و مركز ‏فعاليت روشنفكراني شد كه مهاجرت و خودتبعيدي را بر ماندن و زيستن در آن شرايط ترجيح دادند.‏

 

به طور كلي، بيست و دو روزنامه، حاصل اعتراض روشنفكران و روزنامه‌نگاراني بود كه خارج از مرزها، ايران را براي ‏مبارزه با استبداد برگزيده بودند. اختر، عروه‏الوثقي، شاهسون، حكمت، ثريا و حبل المتين از جمله مهمترين اين ‏روزنامه ها هستند.‏

 

مي توان ادعا كرد كه در دوران سانسور و اختناق ناصرالدين شاهي، شبنامه ها هم از وسايل ارتباط جمعي ‏محسوب مي شدند و به طور قطع مخاطباني بيش از روزنامه هاي دولتي داشتند.‏

 

در يك نگاه، نشر روزنامه هاي مخالف در خارج از كشور و انتشار شبنامه ها در داخل كه نواي مفاهيمي چون قانون، ‏آزادي، پيشرفت، توسعه، برابري و مساوات را به گوش مردم مي رساندند، بالا رفتن سطح سواد مردم و افزايش ‏تعداد باسوادان در نتيجه افزايش مدارس، پيروزي غير منتظره و باورنكردني مردم در قضيه توتون و تنباكو، افزايش ‏مراوده با خارج از كشور، پيروزي ژاپن بر روسيه، آگاهي بخشي و تنوير افكار عمومي توسط مبارزان داخلي، تشكيل ‏انجمن هاي سري و سرانجام اتحاد روشنفكران و روحانيان موجب شد كه مظفرالدين شاه در چهارم مرداد 1285 ‏شمسي مطابق با 1324 قمري به خواست مردم و امضاي فرمان مشروطيت تن دهد و دوران تازه اي از حيات ‏سياسي و در نتيجه، حيات مطبوعات آغاز گردد.‏

 

در مجموع مي‌توان گفت:‏ اگر دوره 70 ساله مطبوعات استبدادي ايران، از زمان تأسيس روزنامه كاغذ اخبار ميرزا صالح شيرازي، ‏تا سال 1324 ه.ق (1906) را كه انقلاب مشروطيت پديد آمد، دنبال كنيم، ملاحظه مي‌نماييم كه در اين ‏مدت به سبب شرايط اختناق حاكم بر كشور، به هيچ‌وجه امكان رشد فرهنگ فراهم نشد. در آن دوره ‏طولاني كسي نمي‌توانست اظهار عقيده مستقل كند، در حالي كه براي رشد مطبوعات، فضاي ‏عمومي مطلوب و آزاد لازم است. در اين 70 سال هرگز فضاي مناسبي در ايران براي مطبوعات ما ‏به‌وجود نيامد و فقط در خارج از كشور، روزنامه‌هاي تبعيدي، يعني روزنامه‌هاي مخالف استبداد امان ‏فعاليت داشند كه حتي آن‌ها هم با دشواري‌هاي فراوان وارد كشور مي‌شدند. ‏

 

زماني كه انقلاب مشروطيت تحقق يافت، به دليل‌هاي مختلف، عمر آزادي مطبوعات كوتاه بود. چند ماه ‏پس از امضاي فرمان مشروطيت، استبداد صغير پيش آمد و مجلس به توپ بسته شد و عده‌اي از ‏روزنامه‌نگاران در باغ شاه اعدام شدند. مطبوعات آزاده، نخستين شهداي خود را در آن موقع دادند

 

مطبوعات ايران از پيروزي انقلاب مشروطه تا شهريور 1320

 

بعد از اعلام مشروطيت و فترتي كه تا تشكيل مجلس شوراي ملي ايجاد شده بود، وزارت انطباعات وظيفه سانسور ‏روزنامه هاي دولتي و غيردولتي را انجام مي داد. با اعلام مشروطيت از تعداد شبنامه ها نه تنها كاسته نشد، بلكه ‏افزايش هم يافت، به اين دلايل كه اولا روحيه پويندگي مردم بالا رفته بود و شنيدن صداها و عقايد ديگران تبديل به ‏‏«ارزش» شده بود و ثانيا جامعه در شرايط بحران زده و انقلابي به گروه ها و جناح هاي خاص تقسيم شده بود. هر ‏يك از آن گروه‌ها براي اعلام موجوديت و اعلام ديدگاه هاي خود به تريبوني نياز داشتند كه صداي خود را به گوش ‏مردم برسانند.‏

 

با گشايش رسمي مجلس شوراي ملي، تاريخ سياست ايران فصل تازه اي را آغاز و روزنامه نگاري نيز به تبع آن، ‏دگرگوني و تحول عظيمي را تجربه كرد. در يك كلام، سال 1325 قمري، سالي منحصر به فرد در تاريخ مطبوعات ايران ‏است كه با ته مانده‌هاي سانسور قبل از مشروطيت آغاز شد و با آزادي مطلق روزنامه نگاري پايان يافت. البته اين ‏آزادي، عاقبت خوشي هم نداشت. با وجود اين كه روزنامه هاي متعددي در پي انحلال وزارت انطباعات متولد شدند، ‏ولي بسياري از آنها به خاطر وابستگي سياسي و طبقاتي خود، مشروطه را به نفع خود تعريف مي كردند و چون ‏پشتوانه مردمي نداشتند، خيلي زود از بين مي رفتند. از ميان روزنامه هايي كه ماندند، چهار روزنامه حبل المتين، ‏صوراسرافيل، مساوات و روح القدس توانستند آگاهي و روشنگري را به درون توده ها منتقل كنند. وجه غالب مطالب ‏اين روزنامه ها انتقاد از وضع موجود، مقايسه ايران با ساير كشورها، ارائه راه حل براي مشكلات بنيادي، انعكاس ‏نابساماني ها و آشنا كردن مردم با حقوق حقه خود بود. سرنوشت غمناك هر يك از اين نشريات به تنهايي مي ‏تواند موضوع يك پژوهش باشد

 

در تاريخ 22 آذرماه 1304 شمسي كه رضاشاه مراسم سوگند را در مجلس به جاي آورد، 19 سال از عمر حكومت ‏مشروطه مي گذشت. عدم تمركز قدرت،‌ مطبوعات شجاع، صريح و منتقد، محدوديت هاي دائمي و گاه و بيگاه و ‏مجلس معترض، از ويژگي هاي اين دوره 19 ساله هستند. ‏

 

دهه سوم مشروطه بسيار متفاوت با دو دهه قبل آغاز شد. دو دهه اول را مي توان دوران «عدم تمركز قدرت» و دهه ‏سوم تا پايان شهريور 1320 را دوران «تمركز قدرت» دانست. از سال 1285 شمسي تا سال 1304 رفته رفته آزادي ‏مطبوعات كمرنگ تر شد و در سال 1304 اين آزادي يك‌سره از ميان رفت.‏

 

در دوره 16 ساله حكومت رضا پهلوي تنها روزنامه هايي مي توانستند به حيات خود ادامه دهند كه بر خلاف دولت و ‏شاه مطلب ننويسند. مطبوعات بدون اجازه شهرباني حق نشر مطلبي را نداشتند. دو روزنامه ايران و اطلاعات از ‏مهمترين روزنامه هاي منتشره در اين دوره بودند. حتي روزنامه اطلاعات در 28 آبان 1308 به علت انتقاد از وضع ‏دادگستري به مدت 51 روز توقيف شد. در دوران رضا پهلوي از آزادي قلم كه بهترين ثمره انقلاب مشروطه بود، اثري ‏بر جاي نماند. در اين دوره 16 ساله كمترين ميزان امتياز انتشار روزنامه متعلق به سال 1310، يعني اوج قدرت ‏رضاشاه و بيشترين تعداد امتياز متعلق به سال 1305 است كه پايه هاي قدرت شاه مستحكم نبوده است. بر اين ‏اساس، اين فرضيه در ذهن شكل مي گيرد كه نسبت اقتدار سياسي با انتشار مطبوعات، نسبتي معكوس است.

 

مطبوعات ايران از سال 1320 تا 1332 ‏

 

مطبوعات ايران بعد از شهريور 20 و رفتن رضاشاه از ايران، نفس راحتي كشيدند. روزنامه نگاران، مانند صدر ‏مشروطه، مثل فنرهاي تحت فشار به ناگهان رها شدند و عليرغم اعتبار قوانين بازدارنده، در كمال بي‌پروايي، انتقاد ‏نسبت به مسئولان قبلي كشور را آغاز كردند. مهمترين ويژگي مطبوعات نيمه اول اين دوره عبارتند از: انتقادگري به ‏صورتي كه گاهي به هتاكي و دهان دريدگي تبديل مي شد، عدم توجه به وضع ظاهري و چاپ روي كاغذهاي كثيف ‏با صفحه بندي غير اصولي، استفاده از زبان محاوره اي، تيراژ بالا، سوء استفاده هاي مالي صاحبان جرايد، ظهور ‏روزنامه هاي وابسته به احزاب، تغيير نام مكرر روزنامه ها، تقسيم روزنامه ها به دو گروه چپ و راست و تعدد ‏مطبوعات ‏.

 

قانون ملي شدن صنعت نفت ايران در تاريخ 29 اسفند سال 1329 ، به تصويب رسيد و دكتر محمد مصدق در 15 ‏ارديبهشت سال 1330 با گرفتن راي اعتماد از مجلس، نخست وزير ايران شد. سياست مطبوعاتي دكتر مصدق، ‏تركيب آزادي و مسئوليت بود. او در يكي از سخنراني هاي خود خطاب به روزنامه نگاران گفت: تقاضاي اول من از ‏بعضي از آقايان ارباب قلم و روزنامه نگاران اين است كه از آزادي سوءاستفاده نكنند و عفت قلم را هميشه رعايت ‏نمايند.‏

 

وي به اداره كل تبليغات دستور داد كه در مورد او از به كار بردن عناوين و القاب بپرهيزند و طي پيامي هم به ‏مطبوعات اطمينان داد كه آزادند در مورد او هر چه مي خواهند بنويسند.‏

 

مطبوعات در دوره مصدق، اگر چه از نظر دولت مشكلي نداشتند، ولي از طرف گروه هاي فشار، مورد تهديد واقع مي ‏شدند. اولين تهديد عليه مطبوعات در چهاردهم آذر 1330 بود كه دفاتر روزنامه هاي آينده و نويد آزادي، طلوع و آتش ‏مورد حمله قرار گرفت و اثاثيه اين دفاتر شكسته و غارت شد. ‏

 

تأمين آزادي بيان براي گروه هاي چپ و راست از ديگر امتيازاتي بود كه در حكومت مصدق مورد نظر بود. به طور كلي ‏عصر دولت دكتر مصدق را مي‌توان عصر آزادي مطبوعات ايران دانست. در روزگار زمامداري مصدق، به روي هم 373 ‏روزنامه مخالف و موافق منتشر شد. تيراژ روزنامه‌ها هم در آن زمان و با وجود درصد بالاي بي‌سوادي، به طور نسبي ‏خوب بود. اما كودتاي 28 مرداد 1332 و استقرار حكومت سركوب و اختناق و سانسور مطبوعات در طول 25 سال ‏پيش از انقلاب اسلامي، همه امكانات را براي رشد مطلوب روزنامه‌‌نگاري در مملكت سلب كرد. ‏.‏

 

مطبوعات ايران از سال 1332 تا پيروزي انقلاب اسلامي

 

در اين فاصله زماني، رژيم محمدرضا پهلوي روزبه روز مقتدرتر و بر اوضاع مسلط تر مي‌شد. اگر چه مبارزه، شورش، ‏نبرد مسلحانه، اعتراض وانتقاد همه اقشار در اين مقطع وجود داشت، اما شاه تقريبا بدون تهديد جدي و تعيين كننده ‏حكومت كرد. در اين دوره، مطبوعات در حيطه نظارت و كنترل شديد بودند و روزنامه ها آهنگ دولتي تر شدن را دنبال ‏مي كردند. وزارت اطلاعات و ساواك دو نهادي بودند كه مدام بر كار مطبوعات نظارت داشتند. حتي تيترها و مطالب ‏روزنامه‌ها، مستقيم يا از طريق تلفن توسط آنها بررسي و كنترل مي شد و در هر يك از اين نهاد، سازمان بزرگي به ‏اين كار اختصاص داشت.‏

 

ارعاب و اعمال فشار بر مطبوعات در اين سالها دو هدف را دنبال مي كرد:‏

 

پيشگيري از بازتاب هرگونه انديشه آزادي‌گرايانه، مستقل و مغاير با ديدگاه مسلط و انعطاف ناپذير رژيم و اشاعه افكار ‏و ديدگاه‌هايي كه رژيم با توجه به منافع خود خواهان آنها بود.‏

 

از ويژگي فعاليت‌هاي مطبوعاتي در اين دوره، احاله تخلفات روزنامه نگاران به ساواك بود. به همين دليل روزنامه ‏نگاران مي‌كوشيدند كه انتقادهاي خود را به صورت غير مستقيم و تلويحي در گزارش ها و مقالات و اخبار منعكس ‏كنند. در بسياري اوقات، نحوه كلمات يك تيتر داراي بار معنايي خاص بود. ‏مطبوعات اين دوره از نظر تعدد و تكثر نسبت به دهه 20 رشد چنداني نداشتند. تعدد مطبوعات را عمدتا در مورد ‏نشريات عامه پسند و عوامگرا با محتواي مبتذل، مي توان گزارش كرد.‏ رژيم با دادن آگهي هاي دولتي، پرداخت وام، اعزام مديران به خارج از كشور، مي‌كوشيد آنان را تطميع كند. شرط ‏اعطاي امتياز به افراد نيز آن بود كه ساواك آنان را تأييد كند.‏

 

مطبوعات ايران از پيروزي انقلاب اسلامي تا دوم خرداد 1376

 

در جريان انقلاب اسلامي، روزنامه نگاران نيز همراه با ملت بزرگ ايران با انعكاس وسيع رويدادها، نبردهاي مسلحانه ‏و درگيري هاي خياباني، لذت پيروزي را چشيدند. هفته هاي اول پيروزي، كم و بيش با هيجانهاي خاص خود گذشت. ‏مطبوعات اينك در حال و هوايي كاملا متفاوت و از هر جهت استثنايي به سر مي بردندكه مي بايست آن را درك و به ‏مقتضاي آن حركت مي كردند. براي انبوه روزنامه نگاراني كه سالهاي سال در شرايط خفقان و سانسور پليسي رژيم ‏شاه قلم زده بودند و تجربه روزنامه نگاري آزاد را نداشتند، طبعا احتمال اينكه در تحليل اوضاع و احوال جديد و ‏مقتضيات حرفه روزنامه‌نگاري و حتي تشخيص پاره اي مصالح ملي دچار اشتباه و لغزش شوند، كم نبود. روزنامه ‏نگاري آزاد، انقلابي، رهايي بخش و در خدمت توسعه و رشد ملي نياز به تجربه و تمرين در شرايط تاريخي مناسب ‏دارد. فرصتي كه در گذشته از روزنامه نگاران دريغ شده بود.‏

 

در واقع در حدود دو سال پس از پيروي انقلاب اسلامي، به سبب تضادهاي داخلي و شرايط جنگ ‏تحميلي، بار ديگر مانند دوره بعد از انقلاب مشروطيت، فعاليت مطبوعات به مسير محدوديت‌ها، كه با ‏آرمان‌هاي مبارزات انقلابي و نيز با هدف‌هاي مندرج در قانون اساسي جديد ايران تضاد داشت،‌كشيده ‏شد. اما پس از پايان جنگ و آغاز نوسازي كشور، نشانه‌هاي روشنايي تازه‌اي در افق فعاليت‌هاي ‏مطبوعاتي كشور پديدار گرديدند و اميدهاي نويني باري آزادي و استقلال و كثرت‌گرايي آن‌ها ايجاد شد.‏

 

در چارچوب بررسيی تحول مطبوعات ايران در سال‌هاي بعد از استقرار جمهوري اسلامي، مي‌توان چهار دوره خاص را ‏از هم متمايز ساخت. ‏

 

1. مطبوعات در دوره بهار آزادي و پس از آن 59 ـ 1357

 

انقلاب اسلامي ايران، از همان آغاز به بازيابي آزادي‌هاي سركوب شده در دهه‌هاي پس از انقلاب مشروطيت توجه ‏داشت. به همين لحاظ در طول اين انقلاب، مبارزات مربوط به آزادي بيان و آزادي مطبوعات و ساير وسايل ارتباط ‏جمعي، دامنه گسترده‌اي پيدا كرد. اعتصاب‌هاي روزنامه‌نگاران در آخر تابستان و در طول پاييز 1357، كه تا زمان ‏سقوط رژيم سلطنتي در اوايل زمستان آن سال ادامه يافتند،‌ در ايجاد فضاي مطلوب فعاليت آزاد مطبوعات و پيدايش ‏‏«بهار آزادي» درتمام زمينه‌هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي، نقش تعيين‌كننده داشتند. به‌طوري كه از دي ماه آن ‏سال تا تابستان سال بعد، ‌صدها روزنامه و مجله و نشريه ‌دوره‌اي، به صورت كاملا آزاد و بدون محدوديت دولتي، در ‏تهران و ساير شهرها انتشار يافتند.‏

 

هر چند از اواسط تابستان 1358،‌ با تصويب لايحه قانوني جديد مطبوعات از سوي شوراي انقلاب، تعدادي از ‏روزنامه‌ها و مجله‌ها به استناد عدم دريافت اجازه انتشار از سوي «وزارت ارشاد ملي» وقت تعطيل شدند،‌ در عين ‏حال تا اواخر تابستان سال بعد، كه جنگ عراق عليه ايران آغاز شد، تعداد زيادي از روزنامه‌ها همچنان به فعاليت‌هاي ‏خود ادامه دادند.

 

‏2. مطبوعات در دوره جنگ عراق و ايران: 67 ـ 1359

 

از اواخر تابستان سال 1359 با تشديد تحركات خشونت‌آميز در برخي مناطق كشور و شروع جنگ عراق عليه ايران، ‏روند محدوديت‌هاي مطبوعاتي، شدت بيشتري يافت. در آغاز اين دوره، در مهر ماه و سپس در اسفند ماه سال ‏‏1359 تعدادي از نشريات سازمان‌هاي سياسي و چند روزنامه تعطيل گرديدند. به دنبال آن، وزارت ارشاد اسلامي در ‏فروردين 1360، طي اطلاعيه‌اي مديران مطبوعات را به تجديد اجازه انتشار آن‌ها ملزم كرد و از صاحبان چاپخانه‌ها ‏خواست تا از چاپ روزنامه‌ها و مجله‌هاي فاقد اجازه خودداري كنند. مدتي بعد،‌به توصيه «شوراي ميانجيگري ‏مطبوعات» كه در اواخر اسفند 59 براي حل اختلاف دولت و مديران روزنامه‌ها تشكيل شده بود، در 16 خرداد 1360، ‏با حكم دادستاني انقلاب اسلامي تهران شش روزنامه و نشريه هفتگي وابسته به گروه‌هاي مخالف تعطيل گرديدند.‏

 

بدين ترتيب در اواخر بهار 1360، تعداد روزنامه‌ها و نشريات دوره‌اي ايران كه در بهار سال 1359 از 200 نشريه تجاوز ‏كرده بود، به موجب صورت منتشر شده از سوي وزارت ارشاد اسلامي در همان زمان به 62 نشريه كاهش يافت.‏

 

از آن پس در تهران،‌ تنها چهار روزنامه روزانه فارسي،‌ شامل دو روزنامه عصر ـ اطلاعات و كيهان ـ و دو روزنامه صبح ـ ‏جمهوري اسلامي و صبح آزادگان ـ به انتشار خود دادامه دادند. ‏

 

با كاهش تعداد روزنامه‌ها و مجله‌ها، تيراژ مطبوعات نيز كاهش فراوان يافت. به‌گونه‌اي كه تيراژ روزنامه‌هاي اطلاعات ‏و كيهان، كه پس از پيروزي انقلاب، هر كدام مدتي بيش از يك ميليون نسخه به چاپ مي‌رساندند به يك پنجم و حتي ‏كمتر از آن تقليل يافت.

 

‏3. مطبوعات در دوره بازسازي اقتصادي 76 ـ 1368

 

پس از پايان جنگ عراق و ايران در تابستان 1367 و آغاز دوره بازسازي كشور در سال 1368، فضاي سياسي ـ ‏فرهنگي نسبتا مساعدي براي فعاليت مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعي پديد آمد. ‏

 

در طول سال‌هاي 70 ‏‏ 1369 در شرايط بهبود فضاي سياسي ـ فرهنگي كشور، از سوي معاونت مطبوعاتي و ‏تبليغاتي تزاه تأسيس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، خط مشي‌هاي نويني، در جهت تجديد فعاليت و توسعه ‏مطبوعات به اجرا گذاشته شد. ‏

 

در ميان اين خط مشي‌ها، مخصوصا به كاهش سختگيري‌هاي شديد قبلي نسبت به صدور اجازه نامه انتشار ‏نشريات و همچنين اختصاص كمك مالي ويژه به مطبوعات، از طريق توزيع كاغذ ارزان قيمت بين روزنامه‌ها و مجله‌ها ‏و همچنين ايجاد تسهيلات براي تهيه تجهيزات فني چاپ مورد نياز موسسات مطبوعاتي و به‌خصوص مؤسسات ‏مطبوعاتي جديد، توجه زيادي معطوف گرديد.‏

 

تأسيس «مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها» ، انتشار فصلنامه تخصصي «رسانه» در حوزه ارتباطات و برگزاري ‏‏«نخستين سمينار بررسي مسائل مطبوعات ايران» در سال 1369، كوشش‌هاي جديد معاونت مطبوعاتي و تبليغاتي ‏وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در راه توسعه مطبوعات و بهبود شرايط روزنامه‌نگاري را گسترده‌تر كردند. ‏

 

اين خط مشي‌ها و كوشش‌ها، به زودي باعث شكوفايي بي‌سابقه روزنامه‌ها و مجله‌ها و ساير نشريات دوره‌اي در ‏تهران و چند شهر بزرگ ايران شدند. به‌‌گونه‌اي كه تعداد نشريات دوره‌اي ايران، كه در طول سال‌هاي 1367 ـ 1360 از ‏حدود نزديك به 300 نشريه، به كمتر از 100 نشريه كاهش يافته بود، در سال‌هاي 73 ‏‏ 1371،‌ به تعداد بي‌سابقه ‏‏550 عنوان افزايش يافت. ‏

 

با وجود اين پيشرفت‌هاي كمي، به لحاظ محتوا، مطبوعات عمدتا بازتاب‌دهنده گفتمان حاكم بودند. در واقع گر چه ‏گفتگو و ديالوگ در سطوح محدودي در مطبوعات جريان داشت، اما انتقادها كم رنگ و سطحي و غير اساسي بودند. ‏در اين دوره، حضور مطبوعات آزاد و مستقل در متن فعاليت هاي اجتماعي فعالانه و چشمگير نبود.

 

4. مطبوعات در دوره بعد از هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري در خرداد 1376

 

دوم خرداد 1376 ، سر آغاز گفتمان تازه اي در تاريخ سياسي كشور بود. گفتمان «سازندگي» جاي خود را به ‏گفتمان «دموكراتيك جامعه مدني» داده بود. طبيعي است كه در چنين فضايي، مطبوعات نقش برجسته‌اي در ‏گسترش و آموزش گفتارهاي منطقي و اصولي در مورد مسائل سياسي و اجتماعي و تحرك سياسي داشته باشند ‏و از طريق آشنا كردن افراد با حقوق و مسئوليت‌هاي اجتماعي و فراهم آوردن زمينه‌هاي مناسب براي برخورد آرا و ‏عقايد و عرضه نوآوري ها زمينه توسعه سياسي را فراهم سازند.‏

 

در آغاز اين دوره تعداد و تيراژ روزنامه‌ها و نشريات دوره‌اي افزايش بي‌سابقه‌اي يافت. ‏

 

در اوايل بهار 1377، بر اساس اظهارات معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تعداد كل روزنامه‌ها و ‏مجله‌هاي در حال انتشار كشور از 850 نشريه تجاوز كرد و تيراژ كل روزنامه‌ها نيز براي اولين بار در دوره پس از «بهار ‏آزادي» و نخستين ماه‌هاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، از دو ميليون نسخه فراتر رفت. ‏

 

با اين وجود،‌ عمدتا به دليل منازعات سياسي در جامعه، و در پي تغييرات صورت گرفته در قانون مطبوعات،‌ در سال ‏‏1379 و در آخرين ماه‌هاي فعاليت پنجمين دوره مجلس شوراي اسلامي، رفته رفته فضاي سنگيني بر فعاليت‌هاي ‏مطبوعاتي حاكم شد. تغيير در تركيب هيات نظارت بر مطبوعات، و تغيير در تركيب هيأت انتخاب‌كننده اعضاي هيأت ‏منصفه مبتني بر سوگيري‌هاي سياسي، استنباط‌ برخي از دادگاه‌هاي مطبوعات از مواد قانون و در نتيجه تعميم ‏مسؤوليت قانوني انتشار مطالب از مديران مسؤول به روزنامه‌نگاران و همزمان محروم كردن روزنامه‌نگاران از حضور ‏هيأت منصفه در دادگاه‌‌هاي‌شان، توقيف يكباره شمار زيادي از نشريات بدون برگزاري دادگاه و براي مدتي طولاني با ‏استناد به قوانين غير مطبوعاتي، توقيف نشريات پيش از انتشار، بازداشت تعدادي از روزنامه‌نگاران، مغاير شرع ‏دانستن مصوبات و اظهارنظرهاي مجلس شوراي اسلامي در باره مطبوعات، از سوي شوراي نگهبان و نظاير آن از ‏جمله مصداق‌هاي تمايل به محدود كردن فعاليت‌هاي مطبوعاتي به شمار مي‌روند.‏

 

توقیف فله‌ای مطبوعات

 

توقیف فله‌ای مطبوعات عنوانی است که برای توقیف همزمان ده‌ها نشریه اصلاح طلب و دستگیری روزنامه نگاران در اردیبهشت ۱۳۷۹ بدستور مقام معظم رهبری توسط قوه قضائیه و با استناد به قانون اقدامات تامینی مصوب ۱۳۳۹ (که اختیار دستگیری اراذل و اوباش پیش از ارتکاب مجدد به جرم را به قضات می‌دهد) انجام گرفت و بیکاری صدها روزنامه نگار را در پی داشت، بکار می‌رود. اصطلاح «توقیف فله‌ای مطبوعات» را نخستین بار میرحسین موسوی در اعتراض به توقیف گروهی مطبوعات اصلاح‌طلب در سال ۱۳۷۹ به‌کار برد. البته این توقیفها از نظر منتقدین به علت برخی تندروی هایی  که صورت می گرفت ضروری می نمود ولی از نظرسیاسیون حاکم بهانه ای برای برخورد با جریان اصلاحات تلقی می شد.

 

اصلاح طلبان که به پیروزی بزرگی در انتخابات مجلس ششم دست یافته بودند، امید داشتند که طی روزهای بعد با اصلاح قانون مطبوعات (که در ماه‌های پایانی عمر مجلس پنجم تغییر و محدودیت‌های بیشتری را برای مطبوعات وضع کرده بود) مجددا فضای رسانه‌ای کشور را به آزادی نسبی ایجاد شده پس از دوم خرداد باز گردانند، اما مقام معظم رهبری با ارسال نامه ای به رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، و صدور فرمانی به نمایندگان (که رسانه‌های حکومتی از آن بعنوان حکم حکومتی یاد می‌کنند) مجددا مانع از اصلاح قانون مطبوعات شدند.

 

بدین ترتیب فضای مطبوعاتی ایران، روزانه شاهد توقیف مکرر روزنامه‌ها و دستگیری بیش از پیش روزنامه‌نگاران شد که تاکنون نیز ادامه دارد.

 

توقیف مطبوعات از روزنامه پرتیراژ جامعه آغاز گردید. گرچه نشریات نیز دوباره با دریافت مجوز تازه فعالیت خود را از سر می‌گرفتند. مجلس پنجم در روزهای آخر فعالیت خود با اصلاح قانون مطبوعات اختیارات تازه‌ای به دستگاه قضایی برای برخورد با مطبوعات داد. از جمله به جز مدیر مسئول روزنامه، نویسنده مقاله هم می‌بایست در برابر محتوای آن در دادگاه مطبوعات پاسخگو باشد. هچنین انتشار نشریه‌ای همانند به نشریه توقیف شده ممنوع بود. به این ترتیب نشریات توقیف شده با دریافت مجوز تازه هم امکان انتشار نداشتند. پس از روی کار آمدن مجلس ششم و تلاش برای افزایش آزادی‌های مطبوعاتی و لغو محدودیت‌ها، مقام معظم رهبری طی دستوری که حکم حکومتی نامیده شد مجلس را از تغییر قانون منع کرد.

 

قاضی مرتضوی که قبلا بعنوان قاضی پرونده‌های امنیتی فعالیت می‌کرد، بعنوان قاضی مطبوعات منصوب شد و توقیف مطبوعات با استناد به قانون مربوط به کنترل اوباش را ابداع کرد.

 

بعضی از روزنامه‌نگاران دستگیر شده بعد از توقیف گسترده مطبوعات به چندین سال حبس محکوم شدند. اکبر گنجی و عمادالدین باقی دو روزنامه نگار فعال پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای همچنان دارای پرونده در دستگاه قضایی هستند.

 

اعترضاتی که عموما به اینگونه نشریات  در بعد اجتماعی می شد  ناظر بر اظهاراتی مانند زیر است :

 

«موسیقی مبتذل نداریم، شأن موسیقی اجل از این حرفها است»  خرداد، 9 دی 1377.

 

   خرداد 13 خرداد 78«گناه تا به مرحله جرم نرسد آزاد است
 

«مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان نماد عقب افتادگی است»  ماهنامه جامعه سالم تیر1377

 

البته آنطور که از ظواهر امر بر می آید بیشترین ایرادات آن زمان چنانکه در چکیده ای از مهم ترین سخنان مقام معظم رهبری می بینیم بیشترین ایرادات وارده به مطبوعات ناظر بر تندروی های سیاسی است.

 

مقام معظم رهبری در ارتباط با فضای مطبوعات آن زمان چنین می فرمایند:

 

«بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمنند؛ همان کاری را می‏کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی.بی.سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‏خواهند بکنند!... من نه با آزادی مطبوعات مخالفم و نه با تنوع مطبوعات. اگر به جای بیست روزنامه، دویست روزنامه هم دربیاید، بنده خوشحال‌تر هم خواهد شد و از زیادی روزنامه‌ها احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات آن هر چه بیشتر باشند بهتر است، اما وقتی مطبوعاتی پیدا می‌شوند که همه همتشان تشویش افکار عمومی، ایجاد بدبینی مردم به نظام است، ۱۰ تا ۱۵ روزنامه گویا از یک مرکز هدایت می‌شوند، تیترهایی می‌زنند که هر کس نگاه کند، فکر می‌کند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در جوانان می‌میرانند، روح اعتماد به مسئولین را در مردم ضعیف می‌کنند، نهادهای رسمی را تضعیف می‌کنند، مدل این‌ها کیست؟ مطبوعات غربی هم این گونه نیستند، این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است.»

 

پس از سخنرانی ویژه مقام معظم رهبری که در مصلی تهران برگزار گردید (1/2/79)، قوه قضائیه طی دو نوبت تمام روزنامه‌های اصلاح‌طلب را توقیف کرد. توقیف روزنامه‌های تمام احزاب اصلاح‌طلب را بی کم‌وکاست شامل می‌شد. از روزنامه‌های فتح و آفتاب امروز (نزدیک به مجمع روحانیون مبارز) تا روزنامه رسمی حزب مشارکت (که برنده اصلی انتخابات مجلس ششم بود). تنها روزنامه‌هایی که وابسته به ارگان‌های دولتی و تحت کنترل بیشتر بودند همچون همشهری و ایران جان سالم به‌در بردند.

 

از روزنامه هایی که پس از این سخنرانی توقیف شدند می توان به :« روزنامه های  گزارش روز،  بامداد نو،  آفتاب امروز،  پیام آزادی ،  فتح، آریا،  عصر آزادگان ، آزاد ،  صبح امروز،  مشارکت،  بیان، هفته‌نامه پیام هاجر، هفته‌نامه آبان، هفته‌نامه ارزش، ماهنامه ایران فردا، روزنامه اخبار اقتصاد» اشاره کرد.

 

روزنامه آزاد این روزنامه پس از تحمل پنج ماه توقیف بدل از حبس مجددا انتشار خود را از سر گرفت اما پس از مدتی به دلیل چاپ نامه استعفای آیت ا الله طاهری ( نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصلاح طلب اصفهان) خطاب به ماقم معظم رهبری و انتقادات تند وی علیه مقامات ایران ، توقیف شد. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به مطبوعات دستور داده بود که نامه وی را سانسور کنند.

 

یکی از اتهامات این روزنامه انتشار کاریکاتوری از یک تمساح توسط نیک آهنگ کوثر پیرامون سرکوب مطبوعات بود. مقالات مدعی شدند که وی به م .ی ( که یکی از فعال ترین روحانیون ضد اصلاحات بود) اشاره داشته است.

 

___________________________________________________________________________

 

عامل اصلی این مشکلات و نارساییها تندرویها و کج فهمیهای برخی عناصر دوم خردادی بود که هم بر ناکارآمدی این جبهه افزود و هم مشکلاتی برای کشور بوجود آورد. احمد پورنجاتی (عضو فراکسیون جبهه مشارکت) اذعان کرد که: «من منکر برخی کج سلیقگیها و حتی افراط گریها از سوی برخی عناصر منتسب به جناح اصلاح طلب ـ چه در مجلس و چه در خارج از مجلس ـ نیستم...»

 

محتشمی نیز گفت: «تندرویهایی در مجلس وجود داشت که اگر این تندرویها نبود ما می توانستیم فضا را تلطیف کنیم و همکاری متقابل داشته باشیم. اینکه ما هر روز در مجلس بیاییم، در نقد دستگاههای دیگر مصاحبه کنیم و آنها را متهم به برخی از عناوینی بکنیم که موجب عصبانیت طرف مقابل بشود، طبیعتا آنها هم عکس العمل نشان می دهند»

 

موارد مذکور سبب شد كه بار ديگر از طراوت و نشاط فعاليت‌هاي مطبوعاتي، و نيز تيراژ مطبوعات، كاسته شود. ‏همچنان‌كه ملاحظه‌ مي شود افزون بر نقش بلامنازع دولت (= حكومت) در فعاليت‌هاي مطبوعاتي، كوتاه و گذرا بودن ‏دوره‌هاي فعاليت آزادانه مطبوعات،‌ مانع پديداري سنت حرفه‌اي گري در روزنامه‌نگاري،‌ شكل‌گيري نهادهاي ‏مطبوعاتي مستقل و تدوين قوانين و ايجاد ساز و كارهاي روزآمد و كارآمد در اين حوزه شده است.

 

5. مطبوعات در دوره بعد از نهمین دوره انتخابات رياست جمهوري در تیر84

 

در این دوران برخی مطبوعات خاص مورد حمایت قرار گرفتند ولی بطور کلی فشار بر مطبوعات عمدتا با خط فکری اصلاح طلبانه و بروز برخوردهای گزینشی افزایش پیدا کرد .در عین حال برخورد دوگانه دولت با نشریات خودی باعث بروز اعتراضاتی شد. در ادامه به بعضی از این موارد خواهیم پرداخت.

 

برخوردهای تبعیض آمیز دولت نظیر اعطای جایزه منتقد منصف(همسو) به پیشنهاد رئیس جمهور وقت:

 

در جریان برگزاری چهاردهمین دوره نمایشگاه مطبوعات به پیشنهاد محمود احمدی‌نژاد جایزه‌ای نیز برای منتقدین منصف دولت در نظر گرفته شد، اما افرادی که به‌عنوان منتقد منصف انتخاب شدند عمدتاً از هوادارن رییس جمهور بودند. از آنجمله حسین شریعتمداری از روزنامه کیهان، کاظم انبارلویی از روزنامه رسالت به عنوان بهترین و منصف‌ترین منتقدان دولت محمود احمدی‌نژاد شناخته شدند.[۹۶][۹۷] [۹۸] اعطا جایزه به آنان اعتراضات روزنامه نگاران را بر انگیخت، ۲۰۰ نفر از روزنامه نگاران طی بیانیه‌ای در تاریخ ۴ آذر به این اقدام اعتراض کرده و آنرا استهزای روزنامه نگاران و زمینه ساز محدودیت بیشتر دانستند.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

عرضه كتاب مولفه‌هاي تاريخي مدنيت ولايي كه در سال 79 توسط انتشارات كيهان منتشر شده است و هم‌چنين كتاب بازي ترور كه تحليلي مستند پيرامون ترور سعيد حجاريان است و در آذرماه 82 منتشر شده است، ازسوي انتشارات كيهان در نمايشگاه كتاب صورت گرفته است. اين درحالي است كه بسياري از آثار نويسندگان معاصر هم‌چون محمود دولت‌آبادي و هوشنگ گلشيري به بهانه اينكه اين كتاب‌ها قبل از سال 84 منتشر شده‌اندو همچنین کتاب مربوط به آیات عظام منتظری ، صانعی و حتی آیت الله بهشتی که از موثرترین افرارد در شکل گیری انقلاب اسلامی هستند  امكان عرضه در نمايشگاه كتاب را ازدست داده‌اند.

 

____________________________________________________________________________

 

برخورد با نشریات روشنفکری دینی (توقیف «فصلنامه مدرسه»)

 

فصلنامه مدرسه که به مباحث تخصصی علوم انسانی می‌پرداخت در سال ۸۴ کار خود را آغاز کرد. روزنامه شرق درباره این نشریه می‌نویسد: «اولین شماره مجله مدرسه با صاحب امتیازی حسین خسروشاهی، سردبیری جلال توکلیان و دبیری تحریریه رضا خجسته رحیمی تیرماه ۸۴ منتشر شد. حمایت مالی از این نشریه را نیز موسسه غیرانتفاعی «معرفت و پژوهش» عهده دار است که در سال‌های گذشته کلاس‌ها و برنامه‌های متنوعی را در حوزه فلسفه و فرهنگ و اخلاق برگزار کرده‌است» این مجله را می‌توان یکی از تربیونهای روشنفکری دینی دانست که پیشتر برخی از نشریات آنان همچون کیان توقیف شده بود. و برخی از روشنفکران وابسته به این نحله فکری از جمله دکتر سروش، محمد مجتهد شبستری و کدیور تحت فشار قرار گرفته بودند.

 

فصلنامه مدرسه ۱۵ آبان ۸۶ توسط هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد. علت توقیف مصاحبه‌ای با محمد مجتهد شبستری، از متالهان و روشنفکران دینی ایران عنوان شد[۱۰۴] که وزارت ارشاد آنرا الحادی دانسته بود. [۱۰۵] [۱۰۶] تعدادی از روشنفکران ایرانی در بیانیه‌ای به توقیف این فصلنامه اعتراض کردند. [۱۰۷]

 

پلمپ کافه کتاب‌ها

 

دوم دیماه سال ۸۵ نیروی انتظامی «کافه تیتر» کافه‌ای که پاتوق روزنامه نگاران و اهل فرهنگ بود را پلمپ کرد. یکسال بعد در آخرین روزهای مهر ۸۵ اداه اماکن نیروی انتظامی ۷۲ ساعت به کافه کتاب‌های تهران زمان داد تا فروشگاهایشام را تخلیه کنند. نیروی انتظامی تداخل شغل را علت این اقدام عنوان کرد. روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله خود در این باره می‌نویسد: «به نظر می‌رسد نگرانی اداره اماکن نباید تداخل فعالیت‌های صنفی باشد، زیرا اگر چنین باشد دراین پایتخت بزرگ پرونده‌های تخلف صنفی و حرفه‌ای بیشماری وجود دارد که کمتر نهاد و سازمانی خود را مسوول حل آنها می‌داند.اما باید متذکر شد <کافه‌کتاب>ها که مدتی است در کشور رایج شده، از قدیمی‌ترین دستاوردهای بنگاه‌ها، انجمن‌ها و کتابفروشی‌های جهان است. راستی اگر این فرهنگ تنها مختص کشورهای پیشرفته باشد، ما شایستگی تبعیت از آن را نداریم؟» [۹۰] سایت «کتاب نیوز» نیز به فعالیت کافه کتاب سرای اهل قلم در وزارت ارشاد اشاره کرده : «بر این اساس، کافه کتاب‌های تهران تنها ۴۸ ساعت فرصت دارند تا فروشگاه‌شان را تخلیه کنند. این در حالی است که هم‌اکنون کافه‌کتاب سرای اهل قلم وابسته به وزارت ارشاد که چند هفته‌ای از فعالیت آن می‌گذرد بدون هرگونه مشکلی به فعالیت خود ادامه می‌دهد و این شائبه را پیش آورده که وزارت ارشاد کافه‌کتاب خود را فعال کرده اما حمایتی از فعالیت دیگر کافه‌کتاب‌ها نمی‌کند. از سوی دیگر به گفته صاحب یکی از این کافه‌کتاب‌ها، فشار به کتاب‌فروشی‌ها و کافه‌کتاب‌ها هم‌زمان با افتتاح کافه‌کتاب سرای اهل قلم تشدید شده و ذهن‌ها را متوجه این امر کرده که وزارت ارشاد به عنوان ناظر کتابفروشی‌ها و انتشاراتی‌ها، می‌بایست از این مراکز حمایت کند[۹۱]

 

برخورد دوگانه دولت درباره توقیف نشریات همسو (موج اندیشه و همت )

 

دراین دوره در شرایطی نشریاتی نظیر اعتماد ، ایران‌دخت، حیات نو، صدای عدالت، یاس نو، کلمه سبز،اندیشه نو،آریا، اعتماد ملی، فرهنگ آشتی، آرمان، سرمایه، شهروند  و... از حضور بر روی دکه‌ها منع شدند که چندی پیش، پس از آن که قوه قضائیه انتشار دو نشریه هتاک موج نو و همت را متوقف کرد، رییس جمهور نسبت به این مسئله واکنش نشان داد و گفت: «این قبیل برخوردها را قبول نداریم و معتقدیم این رفتارها نشان دهنده روحیه دیکتاتوری است و همگان بدانند که این کشور دیکتاتوری بردار نیست و مسائلی که 30 سال قبل بود، تمام شده است.»

 

وی ادامه داد: «بنده این بگیر و ببندها را قبول ندارم، زیرا برخلاف صریح قانون است و با صرف یک انتقاد از یک فرد درست نیست که با افراد برخورد شود»

 

برانگیخته شدن اعتراض نمایندگان همسو(اصولگرا) رویکرد حذفی دولت

 

رویکرد خاص دولت به مسئله مطبوعات چندی پیش مورد اعتراض احمد توکلی نماینده اصولگرا مجلس نیز قرار گرفت. وی در اواسط بهمن ماه طی نامه‌ای به رییس جمهور به وضعیت کنونی مطبوعات اعتراض کرد.

 

توکلی در آن نامه نوشت«طی ماه گذشته هیات نظارت بر مطبوعات كه به ریاست و مسئولیت وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی تشكیل می‌شود در دو نوبت، به 21 روزنامه و یك هفته نامه تذكر داده و آنها را تهدید به برخورد كرده است كه در اكثریت قریب به اتفاق موارد استنادات بسیار سست و به طرز باورنكردنی ناچسب است.»

 

توکلی در ادامه نامه خود به رویکرد نامناسب معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد اشاره کرد و نوشت: «تعجبی ندارد كه چنین برخوردهایی صورت می‌گیرد، وقتی كه معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، حوزه نقد و نظارت رسانه‌ها را چنین تنگ تعریف می‌كند:

 « وظیفه نقد، نظارتی رسانه‌ها و مخالفان، باید نقد و مخالفت با سیاست‌های استكباری و كشورهای غربی‌باشد.»

 

وی ادامه داد: «به‌زعم این معاون وزیر، تنها نقد و مخالفت با سیاست‌های بیگانگان وظیفه رسانه‌هاست و لابد حق ندارند به دولتی كه با سیاست‌هایش مخالفند از گل نازك‌تر بگویند.»

 

بررسی وضعیت مطبوعات از نظر نهادهای بین المللی(در این دوره)

 

گزارشگران بدون مرز تعداد روزنامه نگارانی که کشته شده , مورد آزار قرارگرفته و یا حبس و زندانی شده‌اند را مورد بررسی قرار می‌دهد. این بررسی شامل میزان انحصار طلبی تلویزیون‌ها و رادیوها بعلاوهٔ سانسور و خود سانسوری رسانه‌ها و استقلال کلی رسانه‌های داخلی و یا برون مرزی در مواجهه با مشکلات ایجاد شده , نیز می‌باشد.

 

براساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز در سال ۲۰۰۷ آزادی مطبوعات در ایران در ردهٔ ۱۶۶ از میان ۱۶۹ کشور قرار گرفته‌است. این گزارش همچنین درباره ایران که رده ۱۶۶ از میان ۱۶۹ کشور بررسی شده را دارد می‌گوید که روزنامه‌نگاران ایرانی «با برخورد بسیار تهاجمی حکومتگران که اجازه بیان هیچ‌گونه انتقاد و یا خواست سیاسی و اجتماعی را نمی‌دهند، مواجه‌اند»

 

کمیته حمایت از روزنامه نگاران (CPJ) از ابزارهای روزنامه نگاری برای کمک به خبرنگاران استفاده می‌برد. این روند شامل دنبال کردن آزادی مطبوعات از طریق موضوعاتی مانند تحقیقات مستقل , ماموریت‌های حقیقت یابی و تماس مستقیم با موضوعات که شامل محل کار روزنامه نگاران سرتا سر جهان می‌باشد.

 

سال 1388 سال بحران برای مطبوعات

 

سال ۱۳۸۸ یکی بدترین دوره‌های کاری برای روزنامه‌نگاران و ناشران ایرانی بوده است. تعداد زیادی از اهالی رسانه به خاطر مشکلات سیاسی کارشان را از دست دادند. بسیاری مجبور به خروج از ایران شدند و هنوز گروهی از روزنامه‌نگاران ایرانی در زندان هستند. تعدد احضارهای رسمی و غیر رسمی در ۱۳۸۸ بی‌سابقه است.(به دفاتری نظیر ستاد پیگیری وزارت اطلاعات)

 

در ۱۳ اردیبهشت 1389، تعادی از دست اندرکاران ایرانی مطبوعات در اروپا و امريکاي شمالي در گزارشی نسبتا مفصل به بررسی وضعیت مطبوعات ایران در سال ۱۳۸۸ پرداخته‌اند. در این گزارش ۴۴ برگی، به آنچه در ماه‌های مختلف سال ۸۸ بر روزنامه‌نگاران و ناشران رفته اشاره شده است.

 

همچنین علاوه بر آمار توقیف روزنامه‌ها، فیلتر شدن سایت‌های خبری نیز در این گزارش آمده است.

 

اهمیت این گزارش در جمع آوری اطلاعات مربوط به سالی است که توجه جهانیان به خاطر سانسور گسترده خبری داخلی، و تلاش شهروند روزنامه‌نگاران جلب ایران و رویدادهای بعد از انتخابات شد. با دستگیری تعدادی از خبرنگاران رسانه‌های خارجی از جمله نیوزویک و خبرگزاری فرانسه، و خروج تعدادی از گزارشگران شبکه‌ها و رسانه‌های بین‌المللی، اتکای خبرگزاری‌ها می‌توانست بر خبرنگاران ایرانی باشد، که با دستگیری تعداد زیادی از اینان و افزایش ریسک همکاری با رسانه‌های بین‌المللی، گردش آزاد خبر در ایران به خطر افتاد.

 

از محدودیت های ایجاد شده برای مطبوعات می توان به عدم تمدید ویزا از 23 خرداد به بعد برای خبرنگاران خارجی برای پوشش اخبار کشور و همچنین عدم اجازه پوشش و خبر رسانی آزادانه از وقایع رخ داده در پس از انتخابات 10 ام ریاست جمهوری برای خبرنگاران  داخلی ، دستگیری گسترده روزنامه نگاران داخلی و خارجی ، صدور ویزای های سوال برانگیز کوتاه مدت یک و دو روزه برای خبرنگاران خارجی برای پوشش اخبار مراسم رسمی حکومتی (نظیر 9 دی و 22 بهمن) ، ابلاغ سیاستهای نوشتاری محدودیت آمیز توسط شورای عالی امنیت ملی  و استقرار  مامورین امنیتی در چاپخانه ها و تحریریه روزنامه ها که حتی در شرایط جنگی نیز بی سابقه بوده است اشاره کرد.

 

راهکارهای پیشنهادی در زمینه بهبود آزادی  مطبوعات :

 

1-       شفاف سازی  قوانین حوزه مطبوعات به طوریکه استباط های گوناگون از صورت نگیرد.

2-      پرهیز از برخوردهای  سلیقه ای در اعمال قانون  بطوریکه برای یک فعل واحد احکام بسیار متغیر صادر گردد.

3-      حذف نقش شورای عالی امنیت ملی در دیکته کردن باید ها و نبایدها به مطبوعات و عمل صرف طبق قانون یا محدود سازی نقش شورای مذکور به موارد خاص.  

4-      عدم  تبعیض و کارشکنی دولتهای وقت در ارتباط با مطبوعات غیر همسو و در صورت ممکن وضع قوانینی در این ارتباط

5-      انجام اقدامات فرهنگی در زمینه بسط و گسترش نگاه فرصت گونه و سازنده دانستن نقش مطبوعات به عنوان عاملی در جهت گسترش دموکراسی و عدالت و جلوگیری از گسترش فساد.

6-      تمهیداتی در جهت بالا بردن سطح تحمل عمومی در ارتباط  با انتقادات سازنده از طریق اقدامات تبلیغی .

7-      افزایش کرسی های دانشگاهی در ارتباط با روزنامه نگاری حرفه ای و افزایش رشته های مربوط به  تولید خبر ضمن در نظر گرفتن مولفه های بومی ، مذهبی و فرهنگی کشور در مواد درسی.

8-      اقدامات فرهنگی در جهت گسترش روحیه دموکراسی در سطح  فردی در بین مدیران دولتی و بسط  فرهنگ قبول نظرات متفاوت جمعی که نتیجتا در سطح دولتی منجر به افزایش سطح تحمل در مدیران تصمیم گیر و سایر اقشار جامعه خواهد شد.

9-      تشکیل یک فراکسیون ویژه درمجلس شورای اسلامی در ارتباط با امور مطبوعاتی به منظور رسیدگی بهتر به این امور و انجام اقدامات تقنینی بهتر.

10-  رفع تبعیض در گزینش هیئت نظارت بر مطبوعات و انتخاب افراد از طیفهای گوناگون با نظرات متفاوت در آن.

11-  اختصاص تسهیلات اقتصادی نظیر بیمه های بیکاری ویژه در جهت بهبود امنیت شغلی و ارتقا کیفیت روزنامه نگاری حرفه ای.

12-  اجرای اصول مغفول مانده قانون اساسی نظیر علنی بودن دادگاهها و استفاده از هیئت منصفه در مواردی که تعیین شده است.

13-  بکار گماردن افراد میانه رو در پستها و مناصب نظارتی (عنایت به مواردی همچون مطلب پیوست در صفحه بعد که ناشی ازدید مالیخولیاگونه و تندروانه برخی افراد به مطبوعات است)

 

%پایان مطلب%

 

نشریه پرتو سخن :

 

روزنامه «تهران امروز»، هر روز مي رقصد!

 

لوگوي روزنامه «تهران امروز» همراه با تغييرات معنادار به‌گونه‌اي روي هم سوار شده‌اند كه شكل زني را در حال رقص به خود گرفته است !

 

شفاف : نشریه پرتو سخن در شماره جدید خود روزنامه تهران امروز را متهم به رقص لوگو کرد!

 

این نشریه در مطلبی با عنوان « روزنامه تهران امروز هر روز می رقصد » نوشته است :

 

حروف كلمه امروز در لوگوي روزنامه «تهران امروز» همراه با تغييرات معنادار به‌گونه‌اي روي هم سوار شده‌اند كه شكل زني را در حال رقص به خود گرفته است.

 

لوگوی تهران امروز

 

از جمله تغييرات ايجادشده مي‌شود به موارد زير اشاره كرد:

 

1- انتهاي حروف «ر» در اين كلمه به‌گونه‌اي تغيير كرده است كه شكل پاي زن در حال رقص به خود گرفته است.

2- انتهاي حرف «و» و «ز» هم دستكاري شده تا بيش‌تر شكل دست به خود بگيرد.

3- نزديك‌شدن نقطه حرف «ز» به خود حرف هم شكل سر را تداعي مي‌كند در حالي كه به‌صورت طبيعي جاي نقطه آن‌جا نيست و موارد ديگر كه انتشار آن صحيح نيست.

 

این نشریه در پایان از مدیران ارشاد خواسته است با تذکر به روزنامه تهران امروز مدیران این روزنامه را به تغییر لوگو ملزم کنند .

 

حال این پرسش مطرح است که واقعاً چگونه می توان از لوگوی روزنامه تهران امروز این برداشت را کرد که زنی در حال رقص است و یک نفر چقدر باید بیکار باشد و بنشیند به این لوگو فکر کند و فکرش به هیچ چیز جز رقص یک زن نرسد ؟!

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

نکاتی در نقد اعتراضات گسترده در شرایط کنونی ایران

Posted:



ف.صدوقی -

 

  جمهوری اسلامی در بحرانی عمیق و جدی بسر میبرد. از یکسو مردم از آن بری شده اند و از  سوی دیگر اختلافاتی جدی در میان جناحهای حاکم آن بروز کرده است. کسانی که در قدرتند هم بر سر فهم و هم بر سر حل مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بین المللی ایران با یکدیگر توافق چندانی ندارند. آنها تنها بر سر حفظ جمهوری اسلامی هم رای میباشند. سرنوشت سیاسی همه این جناحها با سرنوشت جمهوری اسلامی گره خورده است. اگر چه همه رجل سیاسی جمهوری اسلامی مومن به دین اسلام میباشند،  ساماندهی به اقتصاد و اجتماع تنها از طریق توسل به آیات قرانی و احادیث ممکن به نظر نمیرسد و ایشان  به ناچار باید از دانش نو که در  بلاد کافران رشد یافته بهره بجویند. وابستگی جمهوری اسلامی به جهان پیرامون بسیار جدی و عمیق است. اما مشکلات نیز بزرگ و انبوه است. برای نمونه ایجاد 900 هزار کار جدید در هر سال برای پاسخ به نیروی کار جوانی که هر سال پا به میدان بازار کار میگزارد از عهده دولت بر نمی اید. از طرف دیگر فاصله دارا و ندار همچنان فراخ باقی مانده است. دیگر نمیشود دل مردم را به شعارهای توخالی خوش نگهداشت. بحران عمیق و ریشه دار است. با زدن عده ای، با دستگیری عده ای دیگر، و با اعدام مردم، اگر چه میتوان برای مدتی کوتاه سکوت برقرار کرد، اما نمیتوان این مشکلات را از سر راه برداشت. و تا تا این مشکلات پا بر جا هستند جمهوری اسلامی خواب خوش نخواهد دید. جمهوری اسلامی اما زاییده بحران است و از بحران تغذیه میکند. جمهوری اسلامی همیشه تلاش داشته است که ناتوانیها و بی لیاقتی های خود را به گردن دشمنان خارجی و داخلی بیندازد. اما تکرار این روش نیز از تاثیر آن کاسته است.

 

 سیاست پیشگان جمهوری اسلامی در چند سال گذشته تلاش داشته اند که با دمیدن در بوق "انرژی اتمی حق مسلم ماست" بر ناتوانی ها و شکستهای داخلی خود سر پوش بگذارند. اما این تنها دل هواداران ایشان را خوش میکند و آنها را راضی نگه میدارد وگرنه با بر طبل توخالی دمیدن نمیتوان از انبوه مشکلات مردم کاست.

 

 اگر چه جمهوری اسلامی در بحران است این بدین معنی  نیست که کار آن همین امروز و فردا تمام شده، سپس رفراندم برگزار میشود، و پس از آن مردم در امن و آسایش زندگی خواهند کرد. ما باید خودمان را برای مبارزاتی سخت و طولانی، و  مهم و انسانی آماده کنیم.  جمهوری اسلامی اگر چه در بحران است، اما به نیروی سرکوبگر عظیم خویش همچنان مجهز و متکی میباشد. علوم سیاسی به ما می آموزانند که تا هنگامی که ارتش و نیروهای سرکوبگر نظامی و امنیتی از دولتی دفاع کرده و دچار تزلزل نشوند،گروههای مخالف نمیتوانند آن دولت را وادار به دگرگونی اساسی در سیاستهایش کرده یا دولتی دیگر را جایگزین آن نمایند. جنبش مدنی وسیاسی مردم ایران در یک سال گذشته توانسته است نظام جمهوری اسلامی را لرزانده و شکافهای جدی در ستونهای آن ایجاد کند. اما جمهوری اسلامی  به هیچ وجه توانایی سرکوب مردم را از دست نداده و به هیچ گونه نباید قدرت سرکوب آن را دست کم گرفته و دست به سیاستهای خام و مهلک زد. جمهوری اسلامی رو به پایان کار خویش است اما این پایان میتواند زمانی دراز بطلبد، و بجاست که جنبش آزادی خواهانه مردم ایران، خود را برای مبارزاتی طولانی آماده سازد.  مبارزاتی که در پیش روی ماست به مسابقه دو ماراتون شباهت دارد، که برای پیروزی در آن هم باید سرعت مناسب داشت و هم طاقت. کسانی که آرزوهایشان را به جای واقعیت میگیرند، کسانی که جمهوری اسلامی و توانایی نظامی آن را دست کم میگیرند، چه بسا که در آغاز این مسابقه خسته شده، از پا در آمده و از دور مسابقه کنار خواهند رفت.

 

  بر مبنای تجربیات یک سال گذشته خویش، جمهوری اسلامی خود را برای سرکوب مبارزات و تظاهرات خیابانی آماده و مجهزکرده است. سون تزو نظریه پرداز بی همتای جنگ به ما می آموزاند که آنگاه که دشمن  نیرومند، مجهز و آماده است، از مصاف با او بپرهیزیم. باید آنگاه به میدان نبرد درآمد که دشمن آمادگی چندانی برای مبارزه ندارد. تاکتیک تظاهرات خیابانی اگر چه از ارزشی وافر و بی همتا برخوردار است، اما در وضعیت کنونی، هر گونه تظاهرات خیابانی به شدت سرکوب خواهد شد. از تظاهرات خیابانی حتما باید استفاده جست، اما در فرصت و شرایط مناسبی که حکومت توانایی سرکوب گسترده آن و یا مهار آنرا همچون روز قدس سال پیش نداشته باشد. بهتر است وقت خودمان را صرف ساختن اسب تراوای جدیدی نکنیم .اسب تراوا را فقط میتوان یک بار به کار برد. بار دوم تنها میشود یک فیلم هالیوودی از آن ساخت..

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

عقلانیت جنبش سبز

Posted:

عقلانیت جنبش سبز

علیرضا رجایی -

 

 علیرضا رجایی، جنبش اعتراضی مردم ایران در یک‌سال اخیر را عقلانی‌ترین حرکت و معدل تجارب تاریخی و تلاش‌های مردم و رهبران سیاسی کشور در دوران معاصر می‌داند. او معتقد است که جنبش سبز تا کنون مسیر درستی را طی کرده است.

 

دکترعلیرضا رجایی از فعالان ملی مذهبی ومنتخب مردم تهران در انتخابات مجلس ششم است که پس از ابطال نزدیک به هفت‌صدهزار رای از صندوق‌های آرای این حوزه انتخابی توسط شورای نگهبان، از ورود به مجلس اصلاحات باز ماند. حدادعادل به جای وی بر صندلی قرمز آن روزهای مجلس تکیه زد و چندی بعد آقای رجایی روانه زندان اوین شد.

 

دویچه‌وله: آقای رجایی، فکر می‌کنید چه عواملی موجب شد که مردم پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال گذشته چنین واکنشی را نسبت به نتیجه‌ی اعلام‌شده از خودشان نشان دهند؟

 

علیرضا رجایی: مهم‌ترین عامل واکنش مردم، غیرمنتظره‌بودن نتیجه‌ی انتخابات بود و البته در کنار آن، عکس‌العملی که نشان داده شد نسبت به یک اعتراض طبیعی به نتیجه‌ی انتخابات که در هر کجای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد. این عکس‌العمل هم به عمق این اعتراضات دامن زد.

 

آنانی که در تظاهرات با سکوت حضور پیدا می‌کردند و شعارهای مسالمت‌جویانه‌ای می‌دادند و سقف پرسش‌شان این بود که «رأی من کجاست؟»، با برخورد خشونت‌آمیزی مواجه شدند که به ماجرا عمق بیشتری بخشید.

 

یک سال از تحولات ایران می‌گذرد و حضور مردم در خیابان‌ها. الان احساس می‌شود که جامعه آرام شده است. فکر می‌کنید همچنان مردم اراده و خواست تغییر را در خودشان حفظ کرده‌اند؟

 

بدون تردید بله. به خاطر اینکه منابعی که باعث اعتراض مردم نسبت به اوضاع جاری می‌شود همچنان وجود دارد. و از طرف دیگر در این یکساله‌ی اخیر درستی دید کسانی که پیش‌بینی می‌کردند اوضاع به سمت بحرانی‌ترشدن یا پیچیده‌ترشدن پیش می‌رود، تا حدی اثبات شده است.

 

عده‌ی زیادی از مردم که شاید به نتیجه‌گیری کلی نرسیده بودند، رفته رفته دارند به این نتیجه می‌رسند که نگاه رهبران جنبش سبز دارد صحبت‌خودش را هر روز بیشتر از گذشته بازتاب می‌دهد.

 

خواست عمومی بر چه بستری دنبال می‌شود، اصلاحات در ساختار و قانون؟  یا اینکه مردم در پی تغییر رژیم هستند؟

 

بسته به این است که حاکمیت چه پاسخی به این خواست بدهد. اگر در چارچوب و منطق نظام سیاسی موجود به این خواسته‌ها پاسخ داده شود، به نظر من خواسته‌ی مردم تأمین خواهد شد. منظورم این است که مردم منتقد و معترض یک نگاه ایدئولوژیک نسبت به مطالبات خودشان ندارند.

 

‌آن‌ها به دنبال یک راه حل ملی هستند برای وقایعی که دارد اتفاق می‌افتد و آن را مثبت نمی‌بینند. تا این لحظه بحث برانداز یا غیربرانداز برای این جنبش بلاموضوع است. چون حساسیتی ندارد که این مطالبات در چارچوب کدام منطق سیاسی اتفاق بیفتد، و اتفاقاً، وفاداری خودش را به بسیاری از سمبل‌ها یا به تعبیری به اسطوره‌هایی که از انقلاب اسلامی به بعد رایج شده است، این جنبش در مقاطع مختلف نشان داده است.

 

مخالفان جنبش سبز خیلی اصرار دارند یا نمی‌خواهند از این جنبش با این اسم نام ببرند، چون آن را ضربه‌پذیرتر می‌کند. اما هم رهبران آن و هم مردمی که بخصوص در هفت هشت ماه اول که فرصت بروز اجتماعی بیشتری داشتند، گاهی حتی به طور ناخودآگاه مراقب این وضع بودند.

 

البته در مقابل برخوردهای خشونت‌آمیز گاهی عکس‌العمل‌هایی انجام شد که ممکن بود که خارج از این منطق باشد. منطقی‌تر و قابل وصول‌تر این است که خود جریان حاکم به این مطالبات پاسخ دهد یا حداقل در گام اول این مطالبات را به رسمیت بشناسد و حاضر شود که با آن‌ها به گفت‌وگو بنشیند. حال این که در نتیجه‌ی این گفت‌وگو چه اتفاقی می‌افتد، این بحث بعدی است.

 

به نظر شما، به عنوان یک فعال سیاسی درون ایران، این جنبش اعتراضی چه نقاط ضعف مشخصی را دارد؟

 

در مورد نقاط ضعف یک حرکت سیاسی از دو منظر می‌شود بحث کرد. یکی ضعف‌های درونی یک جنبش است که ممکن  است بر اثر تسامح یا بر اثر بی‌کفایتی اتفاق بیفتد. دیگری هم به دلیل اقتضاء وضع موجود است. یعنی می‌توانیم بگویم که سطح امکانات از این بیشتر قابل تحقق نیست.

 

اگر ضعفی در جنبش سبز وجود دارد، از نوع دوم است. یعنی  اصولاً هر فعالیت سیاسی جدی در ایران اقتضائاتی دارد که آن را با محدودیت‌های بی‌شماری روبه‌رو می‌کند.باید گفت که ضعف‌های جنبش سبز ربطی به بی‌کفایتی یا بی‌تدبیری یا انتخاب‌های نادرست ندارد، بلکه به جهت آن چیزی است که در نتیجه‌ی موازنه‌ی قوای داخل ایران حاصل می‌شود.

 

و به عنوان آخرین سوال. این جنبش باید چه روشی را برای ادامه‌ی مسیر خودش در پیش بگیرد تا به موفقیت برسد؟

 

به نظر من همین مسیری که تا به حال بوده، مسیر درستی بوده است. یعنی مبتنی بوده بر معدل امکانات موجود و معدل نظرات موجود. اصولا اقتضائات را در نظر گرفته، سعی نکرده است که براساس آن نظر قدیمی «رد تئوری بقا»، تلاش کند که به هر قیمتی در مقابل وضع موجود، ولو به قیمت انهدام خودش بایستد.

 

به نظر من حرکتی است که تلاش می‌کند برای هر گامی به جلو برداشتن، زمینه‌های استواری برای جایی که هست در ابتدا فراهم کند. این مسیر کاملاً مسیر درستی است. وقتی مرحله‌ی جدیدی خودش را بروز دهد، که حتماً خواهد داد، در آن شرایط و در آن وضع خاص روش‌های جدید هم به طور طبیعی خلق می‌شود.هیچ تصور از پیش تعیین‌شده‌ای برای تحمیل کردن خودش به شرایط ندارد.

 

جنبش سبزعقلانی‌ترین حرکت و جنبش سیاسی تجربه‌شده در کشور است. این جنبش معدل تجارب تاریخی تلاش‌های مردم و رهبران سیاسی ایران است.

 

مصاحبه‌گر: مهدی محسنی

تحریریه: رضا نیکجو

 

منبع: دویچه وله