جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات اصفهان: همگی چشم به راه عملی شدن وعده رفع حصر از ثلاثه محصورین هستیم

Posted: 02 Feb 2015 05:51 AM PST

 جرس: شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات استان اصفهان با صدور بیانیه ای همزمان با سفر حسن روحانی به این شهر در دهه فجر، وعده رفع حصر را بار دیگر به رئیس جمهور یادآوری کرده است.

 

به گزارش جرس، در بخشی از این بیانیه آمده است: همگی چشم به راه عملی شدن یکی از اصلی‌ترین وعده‌ها بودند؛ رفع حصر از ثلاثه محصورین و زندانیان سیاسی. اما اقلیتی پرمدعا از جناحِ مقابل با نادیده انگاشتن مطالبات به حق مردمی که اراده‌شان در آرای داده شده تجلی یافته بود، بنا را بر تحدید و تهدید دولت و ملت گذاشت و متاسفانه در زمینه‌هایی چون دانشجویان ستاره‌‌دار باعث عقب‌گرد دولت محترم شد.

 

متن کامل بیانیه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اصفهان در ادامه آمده است:

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
إِنىّ‏ِ جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبرَواْ أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائزُون / مومنون – 111
بدهم ایشان را جزا امروز من صبر کردند آن‌چه ایشان در مِحَن
رستگارانند امروز آن گروه کز شما بودند در رنج و ستوه

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران؛ جناب دکتر حسن روحانی

 

مقدم جناب‌عالی و هیات محترم دولتِ «تدبیر وامید» را به انعکاس آسمانیِ بهشتِ آسمان بر زمین گ‍رامی می‌داریم. «اصفهان» برساخته‌ی تلاش مردمانی ست که همّ شان، بنای «مینو نشان» بر روی زمین بوده است. «فردوسی» از رنگ و کاشی و باغ های تودرتو با معماری مجرد و مقرنسها و اسلیمیهایی که هزاران نقش و راز، در دل دارند. شهری که از دیرباز گهواره‌ی اندیشه‌ها و باورهای متفاوت بوده است. «بهشت ثانی» با گنبدهای نیلی.

 

حال که در یادمانِ شکوهمندو پر افتخار انقلاب «امام» و «ملت»، این دو یار همیشه با هم، فرصتی دست داده است تا غم و شادی‌مان را چهره به چهره بگوییم شایسته است به رسم میزبانی ابتدا مراتب قدردانی و تشکر خود را بابت عملی‌کردن وعده‌های انتخاباتی در زمینه‌ی «سیاست خارجی»، به رغم تمام کارشکنی‌ها و دشواری‌های داخلی و خارجی ابراز نماییم. تلاش‌های وزات امور خارجه دولت یازدهم در مذاکرات هسته‌ای و ترمیم رابطه با دیگر کشورها و گسترش سیاست تنش‌زدایی نشان داد که سه اصل «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» را به درستی به کار بسته‌اید. عبور از بحران اقتصادی فاجعه‌آمیری که بر اثر نابخردی و فساد حاکم بر دولت قبل، دامن‌گیر کشور شده بود، یکی از اولین نتایج خیر این نوع سیاست‌ورزی بین‌المللی بود. باشد که قطار بهبود شرایط اقتصادی کشور با عبور از چالش‌های پیش روی با سرعت و قدرت به پیش رود.

 

ضمنا اقدامات و خدمات تحسین برانگیز «وزارت بهداشت‌ودرمان‌وآموزش‌پزشکی» در رابطه با بیمه‌ی سلامت همگانی، حکایت از آن دارد که سیاست‌های اجرا شده در حوزه خدمات درمانی انعکاس‌دهنده‌ی دغدغه‌های به حق مردم ایران است، به یاد بیاوریم همین مردم که در دولت قبل و به دلیل نداشتن توانایی مالی و یا نداشتن بیمه‌ی تامین‌اجتماعی با حالتی توهین‌آمیز، ضد انسانی و ضد آموزه‌های دینیِ ما، در بیابان‌های اطراف تهران رها شدند، حال با اجرایی‌شدن چنین طرحی امیدهایشان دوچندان شده است. به راستی که چنین تلاش‌هایی قابل ستایش و تقدیر است.

 

«شورای‌هماهنگی‌جبهه‌ی‌اصلاحات‌استان‌اصفهان»، هم‌چنان مراتب قدردانی خود را از آن مقام محترم به جهت برداشته‌شدن گام‌های عملی برای تبیین «منشورِحقوقِ‌شهروندی» و «منشورِحقوقِ‌دانشجویی» ابراز می‌دارد و مشتاقانه آمادگی خود را جهت پیش‌برد بیش‌تر این برنامه‌ی میمون اعلام می‌دارد و ضمن هم‌دلی و پشتیبانی خواهان پای‌مردیِ دولت محترم جهت برداشتن گام اصلسی و ماندگار در این عرصه می‌باشد. هم‌چنین برای پایایی و پویایی احزاب و سازمان‌های سیاسی استدعا دارد تا تهیه، تدوین و ارائه‌ی لایحه‌ی «جرم سیاسی» و «قانون احزاب» با شتاب بیش و ابرام بیش‌تری پیگیری‌گردد.

 

احزاب، تشکل‌ها و فعالین سیاسی اصلاح‌طلب اصفهان در قالب «شورای‌هماهنگی‌جبهه‌ی‌اصلاحات‌استان‌اصفهان» مایل هستند دغدغه‌های خود را در دو قابِ بومی و ملی عرضه دارند.

 

از نگاه بومی کلیت چشمِ نگرانِ این مجموعه به اصفهان دوخته شده است و آرزوی آبادی آن را دارد. از «شاهزاده‌ی افسون‌شده‌ی اصفهان» افسانه‌ای نسل به نسل به ما رسیده است٫ و این دغدغه‌ دیروز و امروز و فردای ماست که چگونه آن‌را به نسل بعد تحویل خواهیم داد؟ از رودی که نه تنها «زنده»، بل «زاینده» بود چه مانده است؟ سوءمدیریتِ سالیان، و بی‌تدبیری‌های گذشته مزید بر علت شده است و همراه خشک‌سالی و آلودگی هوا چهره‌ی شهر را چون دخترانِ قربانیِ اسیدپاشیِ شهرمان رنجور و غم‌زده کرده است؛ و رفتار ما در قبالش جز بهت‌زدگی و ناراحتی و در عین حال بی‌عملی چه بوده است؟ اگرچه ما هم، چونان شما معتقدیم که مهم‌تر از خشکی زنده‌رود «خشکیِ رودخانه‌های امید و نشاطِ جامعه» است، اما زنده‌رود، «رگ حیات» مردمان این دیار است.

 

بر جناب‌عالي و دولت‌مردان شايسته‌ی دولت اعتدال پوشيده نيست كه وضعيت بحراني و به شدت خطرناك خشكي زاينده‌رود كه تشنگي مردم و كشت‌زارهاي پهناور اين استان را در پي‌داشته و غبار فقر و فلاكت و بي‌كاري را بر چهره‌ی اين مردمان نشانده؛ و از آن خسارتبارتر، تمدن مركزي ديرپاي فلات ايران را كه همواره از اين رودِ زنده و خروشان، سيراب و شاداب بوده است، در معرض فاجعه¬اي انساني و خطرِ جديِ نابودي قرار داده، نيازمند تدابير فوري و اجماع‌سازي در سطح ملي است كه اميدواريم با شناخت دقيق و درايت ژرف شما اين مشكل بزرگ و خانمان‌برانداز به شكلي منطقي و اصولي حل شده و زندگي و زايندگي به اين رودِ تشنه، و شادابي و اميدواري به اين مردمِ ستمديده بازگردد و دوباره لبخند بر چهره كودكان اين ديار بنشيند.
آلودگي‌هاي زيست-محيطي، کویرزایی و بيماري‌هاي خطرناك ناشي از آن نيز از ديگر معضلاتي است كه ساليان درازي است گريبان‌گير استان شده است و رفع آن نيازمند برنامه¬ريزي سنجيده و مديريتي كارشناسانه است، در كنار اين موارد توجه مهرآميز به ميراث فرهنگي و معنوي و صنايع دستي و هنر چشم‌نواز اين خطه¬ي هنرپرور كه متاسفانه در اثر بي‌توجهي و باندبازي‌ها، آسيب زيادي ديده است، ضروري مي‌نمايد.

 

عوامل را کم و بیش می‌شناسیم ولی در جهت رفع‌اش چه کرده ایم؟ چشم امیدِ جوانان متخصص این خطه به «تدبیرِ» وعده‌های داده شده است، مع الاسف اما هنوز غالبا بدنه‌ی مدیریتی «شهرِ میراث تاریخی ایران» در ید گذشتگانی ست که سرمنشاء سوءمدیریت‌ها بوده‌اند. امید داریم که مشابه تدبیر جناب‌عالی چونان پس از درخواستِ «جوانان‌اصلاح‌طلب‌استان‌اصفهان» برای اختصاص نماینده‌ای عالی‌رتبه جهت پیگیری ماجرای تاسف‌بار اسیدپاشی و از بین رفتن فضای مسموم و بی‌دلیل امنیتی پیرامون آن موضوع، بار دیگر شاهد واکنشی مثبت از سوی آن رییس محترم به منظورِ کاهشِ حداکثری سومدیریت شهری باشیم.
ورشكستگي بسياري از صنايع در اين قطب صنعتي كشور و بيكاري گسترده‌ی كارگران خدوم و زحمتکش اصفهان و سيل مهاجرت از حاشيه به متن و توزيع نامناسب و غيرعادلانه¬ي امكانات در محدوده¬ي استان كه پيامدهاي اجتماعي منفي فراواني به دنبال داشته، از ديگر مسائلي است كه دل كارشناسان و آگاهان را به درد آورده و مي‌طلبد براي حل آن، تدبير و برنامه‌ريزي منسجمي صورت گيرد.

 

آقای روحانی، ریاست محترم جمهوری

 

در حیطه‌ی ملی منظرِ نظرمان ایران است و سربلندی‌اش و توسعه‌ی پایدارش را می خواهیم، که الزاماتش را شما بهتر از ما می‌دانید. پس از اشاره‌ای نیک و هوشمندانه که چندی پیش به نقش رییس‌جمهور در قانون‌اساسی با استناد به مواد یکصدوسیزده و یکصدوبیستوسه به عنوان «مسوول اجرای قانون‌اساسی» فرمودید خواهان اجرای بی تنازل بندبند این میثاق گرانبهای ملی هستیم. بزرگداشتِ دهه‌ی فجر از آن جهت است که یادمان نرود که خون‌های پاکِ ریخته‌شده از انقلاب ۵۷ تا جنگ تحمیلی و پس از آن برای پاسداری از آزادی‌ها و حقوق مصرح در قانون اساسی بوده است و خوب می‌دانیم نگهبانی از قانون‌اساسی گرامی داشتن خون شهیدان برومند وطن است.

 

مولی موحدین؛ علی(ع) در فرازی از نامه‌اش به مالک اشتر می‌فرمایند: «در برابر پیمانی که بسته‌ای و امانی که داده‌ای خود را سپر ساز، زیرا هیچ‌یک از واجباتِ خداوندی که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید، در آن هم‌داستان و هم‌رای هستند، بزرگ‌تر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفای به ‌عهد را در میان خود لازم می‌شمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی رادریافته بودند. پس در آن‌چه بر عهده گرفته‌ای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و خصمت را به پیمان مفریب. زیرا تنها نادانانِ شقی در برابر خدای تعالی، دلیری کنند.»

 

ما نیز اعلام می‌داریم خود را در برابر عهدمان سپر کرده‌ایم و بر خواسته های‌مان پای می‌فشاریم. و يادآوری می‌کنیم که هم‌پای وظایفی که برعهده شماست برای خود تکالیفی قایلیم و آماده‌ایم تا دوشادوش شما به نظام، میهن و مردمِ خویش خدمت کنیم. لذا برخود فرض می‌داریم که هم‌دلانه و خیرخواهانه خواستار گشایش فضا برای نیروهای جوان و متخصصِ اصلاح‌طلب و تحول‌خواه کشور هستیم. نیروهایی که بدنه اصلی آرای انتخاباتی شما بودند و حضورشان پای صندوق‌های رای آری‌ای بود به آرمان‌های شما و دراز کردن دستی بود چشم به راهِ فشرده‌شدن از سوی شما.

 

آقای روحانی، ریاست محترم دولت تدبیر و امید

 

باور داریم که قابلِ اعتناترین و استوارترین تکیه‌گاه در عرصه دموکراسی آرای مردمی و بدنه اجتماعی است و در تاریخ به تکرار دیده‌ایم به محض فراموش‌شدنِ مردم از سر کبر یا غفلت فره ایزدی نیز فروغش را می‌بازد چونان که در عرصه‌ی اسطوره‌ی جمشید کیانی باخت. بی‌شک جناب‌عالی که سال‌هاست در عرصه سیاست در حال اندوختن تجربه‌اید چون ما به این قضیه باور دارید و از شور و شعور مردم اصفهان در انتخابات ۹۲ به ویژه پس از حضور گران‌قدرتان در ۱۴ خردادِ تاریخیِ ۹۲ در بدرقه‌ی پدر معنوی اصفهان و تاثیر آن بر صندوق‌های رای باخبرید.

 

انتخاباتی را که با کمی تسامح می توان «آشتی ملی» یا زمینه‌ساز آشتی ملی نامید. جایی که «مقام‌رهبری» حتی از کسانی که به دلیلی حامی نظام اسلامی نیستند، و اما دغدغه‌ی ملی دارند هم دعوت به عمل آوردند. حضور پرشور بود و نتایج مطلوب؛ بارقه‌هایی از امید با بی‌ستاره‌شدن آسمان دانشجویان ستاره دار-که مسرت بخش بود- و بعضی انتصابات جنابعالی تابیدن گرفت و نوید بازشدن فضایی امنیتی برای التیام زخم گذشته تا به امروز را می‌داد. همگی چشم به راه عملی شدن یکی از اصلی‌ترین وعده‌ها بودند؛ رفع حصر از ثلاثه محصورین و زندانیان سیاسی. اما اقلیتی پرمدعا از جناحِ مقابل با نادیده انگاشتن مطالبات به حق مردمی که اراده‌شان در آرای داده شده تجلی یافته بود، بنا را بر تحدید و تهدید دولت و ملت گذاشت و متلسفانه در زمینه‌هایی چون دانشجویان ستاره‌‌دار باعث عقب‌گرد دولت محترم گردید.

 

از وقایع تلخ 88 که سخن به میان می‌آید، خاطرمان از حجم بالای توصیه و ارشاد دلسوزان تحول‌خواه کشور لبریز می‌شود که چه بسیار از فساد، دروغ، تزویر و سومدیریت‌های حاکم بر دولت گذشته گفتند. و امروز شاهد تلخ‌ترین روزهای پس از انقلابیم. وقتی پرونده‌ی مفاسد اقتصادی منتسب به عالی‌ترین چهره‌های دولتی و نامه‌های افشاگرانه یک به یک تارک دلمان را می‌سوزاند. ای کاش که تدبیر و عقلانیت قسمی همیشگی از سبک و سیاق سیاست‌ورزیمان شود.

 

در پایان و پس از اشاره به نکات فوق «شورای‌هماهنگی‌جبهه‌ی‌اصلاحات‌استان‌اصفهان» انذار می دهد و بشارت نیز که غفلت از بدنه اجتماعی مستوجب قهر است و این بار هیچ کلیدی یارای گشودن در ناامیدی را نخواهد داشت مگر کلید دروغ، که شاید چون انتخابات سال‌یان نه چندان دور شاید دری را برای بازگرداندن مردم به صندوق های انتخابات باز کند ولی هزاران در رحمت را خواهد بست و می شود آن چه سالیان گذشته با تمام وجود دیدیم و اثراتش سال‌ها باقی خواهد ماند.

 

«شورايهماهنگيجبههياصلاحاتاستاناصفهان» كه افتخار حمايت از جناب‌عالي را در انتخابات رياست‌جمهوري دارد، ضمن خيرمقدم مجدد اين سفر خجسته، آمادگي خود را براي همكاري و همراهي‌هاي بيش‌تر با دولت تدبير و اميد اعلام كرده و اميدوار است جناب¬عالي در اين سفر با بهره¬گيري از توانمندي‌هاي فراوان و ظرفيت‌هاي كارشناسانِ استان اصفهان در جبران عقب‌ماندگي‌ها و پيش‌برد برنامه‌هاي دولت در اين خطه، پيروز و كامياب باشيد و با كليد تدبير و اميد بتوانيد قفل فروبسته¬ي مشكلات استان را بگشاييد.

 

و من الله التوفيق.

شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات استان اصفهان - بهمن ماه 1393
 

سخنگوی وزارت کشور: از دولت پاکستان خواسته‌ایم درباره دانایی‌فر گزارش دهد

Posted: 02 Feb 2015 04:23 AM PST

جرس: سخنگوی وزارت کشور گفت که از دولت پاکستان خواسته ایم درباره سرنوشت «جمشید دانایی فر» گروهبان ایرانی به ما گزارش دهد.

 

حسینعلی امیری قائم مقام وزیر کشور روز دوشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: پاکستان باید درخصوص وضعیت و سرنوشت این گروهبان ایرانی با حساسیت برخورد کند.

 

وی یادآور شد: در روزهای گذشته خبرهای ضد و نقیضی درباره سرنوشت گروهبان مفقود ایرانی منتشر شده و به شایعات و گمانه زنی ها دامن زده است.

 

سخنگوی وزارت کشور خاطرنشان کرد: وزارت کشور به طور جدی پیگیر وضعیت دانایی فر بوده و هست.

 

پنج مرزبان جمهوری اسلامی ایران به نام های رامین حضرتی، سجاد زاهانی، جمشید دانایی فر، محمد نظامی و جمشید تیموری 17 بهمن 92در منطقه مرزی جکیگور استان سیستان و بلوچستان ربوده شدند که 2 روز بعد گروهک موسوم به «جیش العدل» با انتشار تصاویر آنان، مسوولیت این اقدام تروریستی را بر عهده گرفت.

 

با پیگیری های صورت گرفته، چهار نفر از مرزبانان ایرانی از دست گروهک تروریستی موسوم به جیش العدل بدون برآورده شدن مطالبات این گروهک رهایی یافتند اما همچنان سرنوشت گروهبان جمشید دانایی فر در ابهام قرار دارد. 

 

رئیس سازمان بهزیستی کشور: دلایل طلاق در کشور تغییر کرده است

Posted: 02 Feb 2015 02:08 AM PST

 جرس: عدم مسئولیت‌پذیری، طلاق عاطفی، اعتیاد، دخالت اطرافیان، کمبود مهارت‌های زندگی، بیکاری، عدم تسلط به مهارت حل مساله، عدم حمایت‌های روانی و عاطفی، پایین بودن آستانه تحمل و عدم بلوغ فکری، ١٠ دلیل درخواست طلاق در کشور است، البته به روایت همایون ‌هاشمی، رئیس سازمان بهزیستی کشور. دلایلی که قرار است در ‌سال ١٣٩٤ با هزینه کردن ٢٠‌میلیارد تومان اعتبار روی آنها کار شود تا شاید آمار طلاق در کشور پایین بیاید.  

 

به گزارش شهروند، در ‌سال ٩٢ آماری نیز در سایت آمار ایران منتشر شد که در آن علاوه‌بر ‌درصد رو به افزایش طلاق، به مراکز تحت پوشش سازمان بهزیستی که در این زمینه فعالیت می‌کردند، اشاره شده بود. در این ‌سال تعداد مراکز رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی تحت پوشش سازمان بهزیستی فعال در زمینه کاهش طلاق برای کل کشور، ١٨٤ مرکز اعلام شده و تعداد افراد پذیرش شده در این مراکز رسیدگی ٧٠هزار و ٣٧٣نفر بوده‌اند.

 

داریم از چه مقدار طلاق صحبت می‌کنیم؟ عددهایی که برخی کارشناسان را بر آن داشته تا به طلاق عنوان زلزله خاموش بدهند. در گزیده سالنامه آماری کشور که هر‌ سال منتشر می‌شود آمار طلاق با درصدهای متفاوت رو به افزایش است. در‌ سال ٨٧، حدود ١١١‌هزار طلاق به ثبت رسیده که نسبت به‌ سال گذشته ٨/١٠درصد افزایش داشته است. افزایش طلاق در ‌سال ٨٨، ٨/١٣درصد گزارش شده است. ‌سال ٨٩ حدود ١٣٨‌هزار طلاق به ثبت رسیده و افزایش ٩‌درصدی داشته است. این افزایش برای‌سال ٩٠، ١/٤ درصد اعلام شده و در ‌سال ٩١ حدود ٢/٥ درصد گزارش شده است.

 

تا پیش از این لیست دلایلی که از سوی مسئولان به‌عنوان عمده‌ترین دلایل طلاق اعلام شده بود، کوتاه‌تر بود. فریبا حاج‌علی، رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب‌های تحکیم و تعالی خانواده قوه‌قضائیه ٥ علت اصلی درخواست طلاق را طبق پرونده‌های مختومه اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بی‏‌علاقگی و سوء‌ظن به همسر عنوان کرده است. او در خبرآنلاین در مورد دیگر دلایل طلاق گفته است: «درآمد ناکافی جهت اداره زندگی، بیماری‌ها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافات فرهنگی، ازدواج مجدد زوج، ارتباطات نامشروع همسر، تفاوت سنی، انحرافات جنسی یکی از زوج‌ها و اختلالات جنسی از علل دیگر درخواست طلاق در ایران هستند.» ظم‌ده، رئيس مركز پيشگيري سازمان بهزيستي نیز در گفت‌وگویی با ايسنا، مسائل «جنسي»، «اقتصادي» و «مداخلات» را مهم‌ترين دلايل متقاضيان طلاق در مراكز مداخله به منظور كاهش طلاق، سازمان بهزيستي عنوان کرده است.

 

اما ١٣‌سال پیش در اطلاعات سایت مرکز آمار ایران مهم‌ترین دلایل طلاق چیزهای دیگری بودند. در گزارشی که ‌سال ٨٠ از جمعیت ١٠ ساله و بیشتر که اولین ازدواج آنها منجر به طلاق شده و عمده‌ترین دلایل آن را منتشر کرده است، بدرفتاری و خشونت همسر، عقیم یا نازا بودن خود یا همسر، ترک همسر، بیماری مستمر خود یا همسر و مشکلات مالی به ترتیب بیشترین دلایل تقاضای طلاق مردان اعلام شده است و زنان نیز بعد از بدرفتاری و خشونت همسر، اعتیاد، عقیم یا نازا بودن خود یا همسر و مشکلات مالی را به‌عنوان دلایل تقاضای طلاق اعلام کرده‌اند.

 

تفاوت دلایلی که امسال از سوی رئیس سازمان بهزیستی کشور اعلام شده و دلایلی که تا پیش از این در آمارها حضور داشتند قابل توجه است. مسائلی چون عدم مسئولیت‌پذیری، کمبود مهارت‌های زندگی، عدم بلوغ فکری و ... که بیشتر شخصیتی و فرهنگی هستند در مقایسه با مسائلی چون خشونت، مشکلات مالی، مسائل جنسی و سوءظن که بر جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی دلالت دارند، هم نشان از تغییر نسل دارند و هم نگاه متفاوت به مسأله طلاق.

 

از سوی دیگر می‌توان این‌طور نتیجه‌گیری کرد، دلایلی که اخیرا اعلام شده‌اند آن مسائلی هستند که سازمان بهزیستی قصد دارد ٢٠‌میلیارد تومان اعتبار را برای آنها هزینه کند. درباره این‌که چطور قرار است این ٢٠‌میلیارد تومان به کاهش طلاق در کشور کمک کنند، علاوه‌بر خود سازمان بهزیستی مددکاران و کارشناسان هم نظرگاه‌هایی دارند که طرح‌نو این بار سراغ دو تن از آنها رفته است. 

 

تکذیب کشته شدن صياد ايراني توسط ترکمنستان

Posted: 02 Feb 2015 01:50 AM PST

 جرس: روزنامه خراسان مدعی است که "منابع رسمي و خانواده صيادان" خبر تیراندازی و کشته شدن یک ماهیگیر ایرانی را تکذيب و ماجرا را تنها دستگيري چهار صياد گلستاني در آب هاي ترکمنستان بدون شليک و يا کشته شدن اعلام کردند.

 

این در حالي است که خبرگزاري رسمی ايرنا دو روز پيش، از تيراندازي و کشته شدن يک ماهيگير ايراني و دستگيري چند تن از اين صيادان توسط پليس دريايي ترکمنستان خبر داده بود.

 

فرماندار گميشان با تکذيب اخبار منتشرشده در خبرگزاري ايرنا، درباره اين ماجرا به خراسان گفته است: در اواخر آذرماه تعدادي از صيادان که براي کار به دريا رفته بودند به دليل اتمام سوخت قايق در دريا گرفتار شده و در انتظار دريافت سوخت از ساير صيادان بودند. در اين هنگام به دليل وزش باد قايق اين افراد از مرز آبي ايران عبور کرد و وارد مرز ترکمنستان شد. پليس دريايي ترکمنستان نيز بدون هيچگونه درگيري اين افراد را دستگير و براي بررسي به کشور خود انتقال مي دهد.

 

امان گلدي ضمير ادامه داد: ما به طور منظم ملاقات هاي مرزي را با مسئولان کشورهاي همسايه داريم. خبر دستگيري اين 4 صياد هم در ملاقات مرزي به ما اعلام شد. پس از اعلام اين خبر ما رايزني هاي خود را براي آزاد کردن اين صيادان آغاز کرديم و همچنان پيگير اين مسئله هستيم.

 

وي مي گويد: ورود صيادان ما به مرز آبي ترکمنستان به صورت غيرعمد بوده و در قوانين قضايي مقررات خاصي براي اين گونه موارد در نظر گرفته شده است. در حال حاضر محاکمه قضايي اين افراد در دست انجام است و حکم اوليه اي مبني بر 4 سال زندان براي آن ها صادر شده که ما حق اعتراض داريم. ما به طور جدي پيگير اين مسئله هستيم که تمامي حقوق بين المللي شهروندانمان رعايت شود و آن ها را آزاد کنيم.

 

کارشناس ویژه فضای مجازی سپاه: به همه شبکه‌های اجتماعی اشراف اطلاعاتی داریم

Posted: 02 Feb 2015 01:24 AM PST

 جرس: کارشناس ویژه فضای مجازی سپاه با هشدار به اداره کنندگان برخی صفحات در شبکه های اجتماعی گفت: ما به لحاظ اشراف اطلاعاتی همه شبکه‌های اجتماعی را تحت اشراف داریم و کسانی که فکر می‌کنند این فضا برای آنان امن است، از فعالیت‌های خود دست بردارند.  

 

به گزارش ایسنا مصطفی علیزاده، کارشناس ویژه فضای مجازی سپاه در گفت‌وگو با شبکه یک سیما درباره دستگیری افرادی که به گفته‌ی وی در فضای مجازی به "ترویج فساد" می پرداختند گفت: در نیمه دوم امسال بررسی‌ها نشان داد گروهی از صفحات ایجاد شده در فیس‌بوک ماموریت تغییر سبک زندگی و نهاد خانواده‌ها را در دستور کار خود به صورت سازمان یافته قرار داده اند که تعداد 350 صفحه با مدیریت 36 نفر شناسایی شد.

 

وی افزود: این صفحات در 3 حوزه مستهجن و غیراخلاقی، شکل‌دهی به مسائل ابتذال به وسیله مدلینگ و در نهایت قبح‌شکنی از مقدسات دین فعالیت می‌کردند.

 

وی گفت: هم‌اکنون از 350 صفحه 130 صفحه به طور کلی حذف شد و متهمینی که در این فضا فعالیت داشتند از استان های تهران، البرز، مازندران و گیلان بودند که 12 نفر از آنها دستگیر و 24 نفر هم با حکم قضایی برای پاسخگویی دعوت شده‌اند.

 

کارشناس ویژه فضای مجازی سپاه با بیان این‌که «متهمان این پرونده همگی آقا هستند و متوسط سن آن‌ها 25 سال است و همه سابقه قضایی دارند» افزود: مدیران این صفحات معضلات گوناگون از جمله مصرف روان گردان دارند.

 

وی ادعا کرد: این افراد یا از مصرف کنندگان روان گردان هستند و یا از خانواده های طلاق اند و در صدد کسب موقعیت اجتماعی به این وسیله بودند.

 

وی گفت: از آنجا که این افراد در جامعه فضای رشد مناسب نداشتند با ورود به شبکه‌های اجتماعی به دنبال کسب موقعیت اجتماعی بودند.

 

علیزاده با انتقاد از "برخورد نکردن جدی با گردانندگان مسئولان برخی سایت ها مستهجن که 6 سال قبل شناسایی و دستگیر شدند" افزود: در صورت نبود عزم جدی نمی توان مقابله اساسی با این جریان داشت.

 

وی بعضی قوانین را بازدارنده و برخی دیگر را غیربازدارنده دانست و گفت: این صفحات در 3 محور اصلی تهاجم فرهنگی که عبارتند از حوزه های اخلاقی، اعتقادی و رفتاری فعالیت می‌کردند.

 

وی افزود: در حوزه اول گردانندگان با ایجاد برخی جذابیت ها مانند جمع آوری عکس های مستهجن همزمان با انتشار شماره تلفن برخی دختران با اسامی و عناوین مختلف موجب مزاحمت های بسیار شده بودند که این صفحات حذف شدند.

 

این کارشناس سپاه، حوزه دوم را پدیده ابتذال عنوان ذکر کرد و گفت: در این بخش بیشتر عکس‌های که برای عروسی گرفته می‌شوند از جمله در آرایشگاه‌ها و آتلیه‌های عکاسی به این صفحات در شبکه فیس‌بوک راه پیدا کرده و موجب درگیری خانواده‌ها می‌ شوند.

 

وی افزود: برخی از دختران این مرز و بوم که در معرض آسیب قرار دارند ناآگاهانه و با الگو گیری به سمت این جریان ها حرکت می کنند که باید جلوی آن گرفته شود.

 

وی با هشدار به خانواده ها گفت: خانواده ها باید توجه کنند که ممکن است دختران و نوجوانان آنها در این فضا فعالیت هایی کنند که ممکن است گاهی بازگشت از آنها امکان پذیر نباشد.

 

علیزاده نمونه ای از انتشار ناخواسته تصاویر را در قرار دادن عکس‌های خانوادگی، سفر خانوادگی یا دانشجویی با وضع نامناسب و سپس برداشته شدن و انتشار آن در صفحات دیگر ذکر کرد و درباره محور سوم هم گفت: این بخش در قالب قبح شکنی فعالیت می کند به این صورت که بستر اصلی آن جوک و سرگرمی و ابتدای آن با لطیفه درباره احترام به نزدیکان آغاز می شود.

 

وی گفت: با جا افتادن این مفهوم به تدریج جوک در همه سطوح وارد می شود و به روایات و ائمه و دین می رسد.

 

وی تصریح کرد: جریانی که ذیل این موضوع قرار دارد، نق زدن در همه مسائل و به تمسخر گرفتن هر موفقیتی است که در جامعه به وجود می آید از این رو کاربر به جای احساس نشاط در ورود به فضای مجازی با خودباختگی روبرو می شود علاوه بر این که این فضا مورد سوء‌استفاده شبکه های ضد انقلاب هم واقع می شود و آنها از این ابزار برای توزیع انبوه شایعات استفاده می کنند.

 

علیزاده با هشدار به اداره کنندگان صفحات در شبکه های اجتماعی گفت: ما به لحاظ اشراف اطلاعاتی همه شبکه های اجتماعی را تحت اشراف داریم و کسانی که فکر می کنند این فضا برای آنان امن است، از فعالیت های خود دست بردارند.

 

وی با بیان این که ما از آنها می خواهیم که فضا را پاک و به دور از معصیت نگاه دارند اظهار کرد: ما با اشخاص ذیربط در شبکه های اجتماعی دیگر هم به شکل ناصحانه تماس خواهیم گرفت.

 

هم‌چنین عضو شورای عالی فضای مجازی نیز در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری بر فعالیت ایجابی در حوزه فضای مجازی و استفاده از فرصت‌ها تاکید کرد.

 

علیرضا شاه‌میرزایی، با اشاره به توسعه فراوان خدمات در بستر فضای مجازی گفت: در این فضا هم آسیب و هم فرصت وجود دارد.

 

وی با بیان این‌که «خیلی از کشورها برای اشتغال‌زایی و آموزش از این فضا استفاده می‌کنند» افزود: ما از فرصت‌ها استفاده نکردیم در حالی عقبه و ظرفیت فرهنگی داریم.

 

وی گوشی‌های تلفن همراه امروزی را حاوی اطلاعات، شماره تلفن ها، تصاویر و یادداشت‌های روزانه بسیاری از افراد دانست و گفت: نرم‌افزارهای ارتباطی کاربران را تشویق می‌کنند که با گوشی‌های خود وارد شبکه مجازی شوند.

 

وی تصریح کرد: در حالی که برای مثال اگر هزینه کل شبکه مخابراتی شامل خطوط ارتباطی، کابل ها و علم های تلفن همراه کشور را جمع کنیم شاید 5 تا 6 میلیارد دلار بشود ولی سال گذشته یکی از برنامه های کاربردی تلفن همراه به قیمتی معادل 19 میلیارد دلار به فروش رفت.

 

این عضو شورای عالی مجازی این امر را نشان دهنده اهمیت اطلاعاتی دانست که جا به جا می شود ذکر کرد و گفت: ما از نظر فنی کمبودی در دانشگاه‌ها نداریم ولی نوعی کم باوری درباره توان داخلی بیشتر در بین مدیران کشور دیده می شود.

 

وی افزود: مدیران باید فضای لازم برای ورود تولیدات داخلی را فراهم کنند.

 

شاه میرزایی مسئله اصلی در فضای مجازی را ایجابی دانست و گفت: خیلی از شبکه ها کارکرد آموزشی و شغل یابی دارند ولی ما نداریم البته کارهای خوبی از جمله در شبکه دانش آموزی و حوزه سلامت انجام شده است.

 

وی در ادامه با بیان این‌که «ما در جامعه‌ای هستیم که خیلی از پدیده‌ها به صورت دوگانه اتفاق افتاده است» افزود: در کشورهای غربی نوجوان در جامعه آموزش‌های لازم را می‌بیند ولی در کشور ما استاندارد فضای بیرونی و فضای مجازی یکسان نیستند و ما اینترنت نوجوان نداریم.  

 

بازدید اعضای کمیسیون قضایی مجلس از زندان اوین

Posted: 02 Feb 2015 01:24 AM PST

جرس: عضو هیات رئیسه کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس٬ از بازدید اعضای کمیسیون متبوعش از زندان اوین خبر داد.  

 

حمیدرضا طباطبایی‌نائینی با یادآوری دستور کار امروز یک‌شنبه(12 بهمن ماه) کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس٬ گفت: اعضای این کمیسیون امروز بازدید از زندان اوین را در دستور کار خود داشتند.

 

نماینده مردم نائین٬ خور و بیابانک در مجلس شورای اسلامی٬ ادامه داد: در جریان بازدید از زندان اوین برخی از درخواست کنندگان تفحص از سازمان زندان‌ها نیز حضور داشتند.

 

عضو هیات رئیسه کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی٬ یادآور شد: جمع بندی نهایی در خصوص عملکرد زندان‌های کشور به زودی در کمیسیون قضایی مجلس انجام خواهد شد. 

۶۰ درصد سدهای کشور خالی است/ بحران بی آبی در چله زمستان

Posted: 01 Feb 2015 11:17 PM PST

 جرس: وزارت نیرو اعلام کرد: در مقایسه با سال آبی گذشته حجم آب موجود در مخزن سدهای بزرگ ایران کاهش یافت. این کاهش با توجه به روند نزولی آورد رودخانه‌ ها و ورودی سدهای کشور در یکماه گذشته اتفاق افتاده و میزان ورودی سدهای کشور از ابتدای سال آبی جاری تا پایان هفته گذشته در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ۱۷ درصد کاهش نشان می‌دهد.  

 

بر این اساس، حجم آب موجود در مخزن سدهای کشور برای نخستین‌ بار از ابتدای سال آبی جاری (مهرماه ۹۳) در مقایسه با زمان مشابه سال گذشته روند کاهشی در پیش گرفته و ۰٫۶ درصد کاهش یافته است.

 

براساس این گزارش، حجم آب موجود در مخازن سدهای کشور هم‌اکنون ۱۹ میلیارد و ۴۳۰ میلیون مترمکعب به ثبت رسیده که در زمان مشابه سال گذشته، حدود ۱۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون مترمکعب گزارش شده بود.

 

همچنین حجم آب ورودی به مخازن سدهای کشور از ابتدای سال آبی جاری (مهرماه ۹۳) تاکنون، با ۱۷ درصد کاهش در مقایسه با سال آبی گذشته به هفت میلیارد و ۱۰ میلیون مترمکعب رسیده است.

 

این میزان در مدت مشابه سال آبی گذشته هشت میلیارد و ۴۸۰ میلیون مترمکعب گزارش شده بود.

 

میزان آب خروجی از سدهای کشور نیز از ابتدای سال آبی جاری تاکنون، هشت میلیارد و ۲۰ میلیون مترمکعب گزارش شده است، در حالی که آب خروجی از سدهای کشور در مدت مشابه سال آبی گذشته، به میزان هفت میلیارد و ۹۸۰ میلیون مترمکعب بود.

 

به گزارش مهر، حجم آب خروجی از سدهای کشور در مقایسه با مدت مشابه سال آبی گذشته، یک درصد افزایش نشان می دهد. ظرفیت کلی مخازن سدهای کشور در زمان کنونی ۴۷٫۴ میلیارد مترمکعب است که بر این اساس درصد پُر بودن این مخازن در زمان حاضر ۴۱ درصد گزارش شده است.

 

شورای امنیت قتل خبرنگار ژاپنی را محکوم کرد

Posted: 01 Feb 2015 10:23 PM PST

جرس: شورای امنیت سازمان ملل متحد، در جلسه یک‌شنبه ۱۲ بهمن خود، قتل «شرارت‌بار و بزدلانه» کنجی گوتو، خبرنگار ژاپنی را که  داعش به تازگی ویدئویی از بریدن سر او منتشر کرده است، محکوم کرد.  

 

۱۵ عضو شورای امنیت در بیانیه‌ای گفته‌اند «این جنایت، بار دیگر یادآور افزایش خطراتی‌ست که روزنامه‌نگاران و دیگران در سوریه هر روز با آن روبه‌رو هستند».

 

به گزارش خبرگزاری فرانسه این شورا با اظهار تاسف از قتل کنجی گوتو، آنچه عملی «شرارت‌بار و بزدلانه» توصیف کرده است را «شدیدا محکوم» کرد.

 

گروه داعش، ۱۱ بهمن ماه ويدئويی منتشر کرد با تصاویری که بریده شدن سر خبرنگار ژاپنی را نشان می‌دهد.

 

این گروه یک هفته پيش از آن نیز گفته بود هارونا يوکاوا، گروگان ژاپنی دیگری، را سر بريده است.

 

قتل کنجی گوتو با واکنش‌هایی در خود ژاپن و دیگر کشورها روبه‌رو شده است.

 

در ژاپن، شینزو آبه، نخست‌وزیر، گفته است کشورش «از این اقدامات تروریسیتی فجیع و شریرانه بسیار خشمگین است و هرگز تروریست‌های داعش را نخواهد بخشید».

 

به گزارش رادیوفردا، آقای آبه تاکید کرده است که توکیو بر همکاری‌های خود با جامعه بین‌المللی می‌افزاید تا «تروریست‌ها به سزای جنایت‌های خود برسند».

 

باراک اوباما، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، با «شنیع» نامیدن «جنایت» اسلام‌گرایان افراطی، گفته است آمریکا به تلاش‌هایش برای دفع آنها ادامه خواهد داد.

 

بان گی‌مون و دیوید کامرون، دبیر کل سازمان ملل و نخست‌وزیر بریتانیا، از دیگر مقام‌های ارشدی بودند که قتل خبرنگار ژاپنی را محکوم کردند.
 

واکنش رسایی به حکم انفصال از خدمت خود: جایگاه هیات رسیدگی به تخلفات اداری دولت غیرقانونی است

Posted: 01 Feb 2015 10:23 PM PST

 جرس:  حمید رسایی، عضو کمیسیون اصل نود مجلس با انتقاد از اشرفی اصفهانی گفت: آقای اشرفی اصفهانی اظهارات دوپهلو می‌کنند و این کار بسیار معناداری است بنابراین باید به ایشان گفته شود جایگاه شما غیرقانونی است.  

 

به گزارش خبرنگار ایلنا، حمید رسایی در حاشیه جلسه علنی روز یکشنبه مجلس در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسشی مبنی بر این‌که آیا از موضوع اعلام حکم انفصال از خدمت برخی از نمایندگان همچون خودتان توسط عضو هیئت رسیدگی به تخلفات اداری در ریاست جمهوری خبر دارید٬ گفت: این موضوع را چه کسی مطرح کرده است؟ چنین حکمی به ما اعلام نشده است. حکم اعضای این هیأت برای کار در دوره سه‌ساله زده می‌شود؛ از این‌رو اگر بخواهند اعضای جدیدی در این هیأت مشغول به کار شوند باید اعضای قبلی استعفاء کنند تا اعضای جدید تعیین شود.

 

وی افزود: آقای اشرفی اصفهانی با طرح اظهارات دوپهلو کار معناداری انجام می‌دهند. بهتر است از ایشان پرسیده شود که شما چرا در جایگاه غیرقانونی حضور یافتید؟

 

رسایی همچنین ادعا کرد: رویه طی شده روند غلطی است و تمامی احکامی که آنها صادر کرده‌اند، غیرقانونی است؛ چون جایگاهشان جایگاهی برمبنای قانون نیست. رویه آنها به این صورت است که این موضوع در هیئت عالی تخلفات اداری مورد بررسی قرار گرفته و از طرف دیگر به کمیسیون اصل ۹۰ نیز شکایت شده است؛ زیرا این هیئت جایگاه قانونی ندارد و در واقع هیئت عالی تخلفات باید برای آنها حکم بزند نه اینکه آقای نهاوندیان این کار را انجام دهد.

 

عضو کمیسیون اصل نود همچنین تاکید کرد: آقای اشرفی اصفهانی اظهارات دوپهلو می‌کنند و این کار بسیار معناداری است بنابراین باید به ایشان گفته شود جایگاه شما غیرقانونی است. 

هله بر خیز که اندیشه دگر باید کرد

Posted: 01 Feb 2015 03:46 PM PST

عبدالکریم سروش
باید به دوران ماقبل ارتدوکسی بازگشت و همه چیز را از کفر و ایمان، و حلال و حرام، و وحی و نبوّت، و حق و تکلیف و فقه و کلام را از نو سیّالیّت بخشید. 


یکم: رُبع ساکنانِ رُبعِ مسکون، به تقریب مسلمانان‌اند که نام محمّد (ص)، ناموس وپرچم آنان است و آلودن این نام، نهادشان را ناآرام می‌کند. سخره‌گران و هجوپردازان، حقّ خود دانسته‌اند که صورت وی را زشت بنگارند و حرمت و مهابت او رادر چشم مردم بشکنند.
 

مرا در حقّ آزادیِ بیان سخنی نیست. ولی هرچه هست، حقّ است، نه تکلیف، و همه نکته همین‌ جاست. هواداران این حقّ، از آن چنان سخن می‌گویند که گویی یک تکلیف است! بلی، به حکم این حقّ، آدمی مجاز است که کاریکاتور قدّیسان را بکشد ولی مکلّف که نیست؛ یعنی اگر نکشد هم باکی نیست و حقّی ضایع نشده است. آن تکلیف است که الزام‌آور است، و اگر به‌جا آورده نشود، موجب مؤاخذه است. به همین دلیل، وقتی کسی پیامبر را "دژم‌روی و زشت و سیاه" می‌کند،و به صورت خوک و بوزینه می‌نگارد، اگر از وی بپرسند چرا چنین کرده‌ای، کافی نیست بگوید «چون حقّ من است»، چرا که تصویر نکردن هم حقّ اوست. دلیلی فراتر از «حقّ» باید بیاورد تا رفتار دردآورش را توضیح دهد. و همین‌جاست که خار تردید، دل و دماغ مسلمانان را می‌خلد که مبادا ریگی در کفشی یا خنجری در آستینی نهان بوده است که حقِّ کشیدن را بر حقّ نکشیدن ترجیح نهاده است.


از ناروایی اخلاقی این عمل بگذریم که به هیچ روی بخشودنی نیست که چند کس از سر تفریح و در بستر عافیت و برای رونق تجارت، نقشی منکر بیافرینند و عشق و غرور کرور کرور آدمیان عاشق و مؤمن را به سخره و استهزاء بگیرند و دلشان را پریشان کنند و از آن بدتر، دور باطل تروریسمی کور را جان بخشند که نه حقّ را می‌فهمد، نه اخلاق را، و نه تکلیف را.


بلی به مسلمانان می‌توان گفت که نرنجند (اگر بتوانند) اما به کافران هم باید گفت که نرنجانند و حرمت عزیزان یک قوم را (مقّدسات نمی‌گویم تا غیرت کافران را نجنبانم) به لوث اهانت نیالایند، و به حکمت مولانا جلال‌الدین گوش بسپارند:


تو چه دانی که ما چه مرغانیم

هر زمان زیر لب چه می‌خوانیم

 

تا در این صورتیم از کس ما

هم نرنجیم و هم نرنجانیم

 
باده حقّ را به اندازه نوشیدن و بر حقّ جامه تکلیف نپوشیدن، عین ادب باده‌گساری و شرط حق‌ّ‌شناسی ست، که:


صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد

ور نه اندیشه این کار فراموشش باد

 
چالش حقوق و اخلاق وتکالیف، امروز از جدّی‌ترین چالش‌ها در مغرب‌زمین است. هیچ اجتماعی فقط با حقوق و بی‌اعتنا به اخلاق نمی‌تواند زنده و رستگار باشد. توهین به پرچم و ناموس دیگران، نه تکلیف اخلاقی است (مکتب کانت)، نه فضیلت است (مکتب فضیلت‌گرایی)، نه سودش بر زیانش می‌چربد (مکتب فایده‌گرایی)؛ و در همة صورت‌ها ناروا و رذیلت است. به بیان هوشمندانۀ پوپر در جامعۀ باز و دشمنانش تقلیل مرارت به جای تکثیر سعادت، جایگزین اخلاقی نیکویی برای فایده گرایی ست.. چه سود و فضیلتی دارد دل‌ها را آزردن و رنج بیهوده بر جانها نهادن؟

 

به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود

نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازارند

 
دوم: معرفت، چنانکه پوپر گفت، از طریق نقد سامان می‌پذیرد و معرفت دینی هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر زشت‌نگاری صورت رسول اکرم، شرعاً گناه و اخلاقاً نارواست، نقد شخصیت و رفتار و گفتار او مطلقاً نه گناه است، نه ناروا. نیم آیه قرآن که هیچ، حتی نیم روایت ضعیف هم وجود ندارد که بگوید نقدعلمی و اخلاقی رفتار و گفتار پیامبر یا محکمات و متشابهات قرآن جایز نیست.


اینکه جامعه مسلمانان تاکنون چنین نکرده است، قطعاً هیچ دلیل درون دینی ندارد. حرمت وشخصیت محوری پیامبر و قداست قرآن و ترس از لغزیدن در ورطه گناه، عالمان و عامیان را از خطر کردن برحذر داشته است، غافل از اینکه نقدکردن نه قداست‌زدایی است نه حرمت‌ستانی. مؤمنان باید آرام آرام بپذیرند که نقد علمی و اخلاقی و تاریخی قرآن و حدیث و انبیاء و اوصیاء، لازمة عقلانیت است و حرمت نهادن به نقد، عین حرمت نهادن به عقل است. عاشقان نیز نباید بهراسند که نقد چهره معشوقشان را مخدوش کند، بلکه به حکم ایمان باید انتظار داشته باشند که زرّ ناب دیانت از کوره نقد، پاک‌تر و ناب‌تر سر برآورد و سیاوش‌وار از آتش امتحان به سلامت بگذرد. آنکه خداوند عالمیان است در واقعه خلقت آدم قال ومقال عالمی رااز عرش نشینان میشنود و از"نَفَس فرشتگان ملول" نمیشود. قرآن خود صلا زده است که تا قیامت کسی از جنّ و انس نمی‌تواند سبک آن را تقلید کند و مثل آن بیاورد. این ندا لاجرم از اطمینانی برمی‌خیزد. و جامعه مؤمنان ناچار باید بی‌دلهره و هراس راه را بر ورود رقبای قرآن باز کندتا متاع خود را بنمایند و « سیه‌روی شود هر که در او غشّ باشد!».


حافظ با کمال بلاغت و ظرافت باب این هماوردی را گشوده است و درنهایت شرم وادب خطر کرده وبا ایهام پردازی خاص خود گفته است که در قرآن هم سخنی بلیغ تر و خوشتر از شعر حافظ پیدا نمیشود:


ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری!


اگر رقابت و هماوردی با قرآن جایز و آزادست که هست، نکته‌سنجی‌های نقّادانه دیگر هم ممنوع و محرّم نیست. نقد کردن، نه توهین است نه تمسخر، نه شبهه پراکنی نه دشمنی و ریشه‌کنی، بل رواج خردورزی است و رشد دین‌شناسی و ارتقاء آستانه تحمّل و مدارای دینی. مؤمنان اگر با مقوله نقد دینی آشتی کنند و فقیهان اگر بر نقد و تنقیح مقولات «مقدّس» صحّه بگذارند (که هیچ منع شرعی ندارد)، آنگاه با دیدن کاریکاتوری زشت و موهن (که البته نقیض نقد عالمانه است) چنان برآشفته نخواهند شد که دکّان روزنامه‌نگاران را به آتش بسوزانند، یا شکمشان را با خنجر بدرند.


می‌دانم که از این مقوله بسی دوریم، و «مقدّسات»مان چنان عبوس و محتشم نشسته‌اند که خیال نقدشان، قوّه واهمه‌ما را می‌سوزاند،‌ امّا بدانیم که همین پیاله‌های نقد است که دماغ خرد را تر می‌کند، و دل قوی داریم که این آیین اگر حقّ است، همان حقّانیت پشتیبانش خواهد بود.


هنوز فقیهان ما در رساله‌های عملیه خود می‌نویسند: «دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن آن از کافر واجب است». آنگاه با چنین فتاوایی می‌خواهیم در دیالوگ ادیان هم دستی گشاده و پایی ثابت داشته باشیم ودرس مدارا وتحمل به مومنان بیاموزیم و به رشد دین‌شناسی هم کمک کنیم!


سال‌ها پیش که در باب «حوزه و دانشگاه» سخنانی نامتعارف گفتم و باب جرح و ضرب را بر خود گشودم، در آنجا بدین نکته مغفول اشارت کردم که حوزویان فقط به فهم دین و هرمنوتیک متن مقدّس مشتغل‌اند که کاری نیکوست، اما برتر از فهم هم، کاری هست و آن نقد است و حوزویان تا از فهم نوازشگر به نقد چالشگر عبور نکنند، خدمت‌شان به دین کمال و سامان نخواهد یافت. طالبان علم که در چنان سپهری از نقد و جدل پرورش می یابند، هاضمه‌ای نیرومند برای فروخوردن خشم و تحمّل جفاها و «شبهه‌«ها خواهند داشت. جامعه بسته فقهی را به جامعه باز اخلاقی بدل کردن، پادزهر غالب خشونت‌هاست.

 
سوم: مسلمانان (و شرقیان) حق دارند مباهی و مبتهج باشند که از نعمت «ناتوانی» و"دولت فقر"برخوردار بوده‌اند و لذا دستانی نیالوده دارند. بر دامن مسلمانان، نه لکّه استعمار نشسته است، نه یهودسوزی، نه انکیزیسیون، نه ساختن سلاح‌های اتمی و شیمیایی، نه پروردن بلشویسم و نازیسم و فاشیسم، نه جنگ‌های جهانی، نه ویتنام، نه الجزایر، نه ...


نمی‌دانم اگر مسلمانان قدرتمندتر بودند چه می‌کردند، شاید از این بدتر می‌کردند و در تباهی بیشتر می‌غلتیدند. اما بختیارانه و خوشبختانه از نحوست قدرت جستند و این ناتوانی، ننگی برای آنان رقم نزد. گویا سعدی از زبان همه مسلمانان می‌گفت که:


چگونه شکر این نعمت گزارم

که زور مردم‌آزاری ندارم

 
حفظ این عصمت و بکارت تاریخی، فریضه امروزین ماست. اندرز من به امیران ایران همین بوده و هست که سلاح اتمی را نه به سبب تضییقات جهان‌خواران، بل به‌خاطر پاکدامنی سیاست، نخواهند و نسازند. بگذارند آیندگان بگویند که قومی می‌توانستند، اما نخواستند"آبروی فقر و قناعت " را ببرندو زور مردم‌آزاری داشته باشند وچندان توانا شوند که توانایی عدل و انصاف را از کف بدهند. بگذارند سلاح‌سازی و سلاح‌فروشی از آنِ دیگران باشد. قدرت واقعی در کف مردم است و حکومتی که به عدل و انصاف مردم را راضی نگه می‌دارد، نیرومندترین سلاح‌ها را در اختیار دارد. به قول سعدی:

 
با رعیّت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین

زانکه شاهنشاه عدل را رعیّت لشکر است

 
امروز، بازرگانی جنگ‌افزارهای آدمیخوار و مهیب که بشریت را ناامن و بی‌زینهار کرده است، سودآورترین سوداگری غرب ست. نمی‌دانم لیبرالیسم مدرن برای این خشونت‌پروری و خشونت‌گستری چه عذری می‌آورد، اما تمدّن اسلامی را که هیچ‌گاه سلاح‌پروری نکرده است، به ننگ این سودا آلودن، ملامتی اخلاقی و عقوبتی تاریخی در پی دارد. این ماکیاولیسم مسلّح، هرچه باشد الگوی خوبی برای آینده مسلمانان نیست. نگویید قدرت را می‌پذیریم و با فسادش می‌ستیزیم، «ای قصاب این گِرد ران با گردن است»؛‌ فکری دیگر باید کرد.


گویا سیاست غرب از دوران روشنگری به این طرف هرچه سکولارتر می‌شود، خشن‌تر وضعیف کُش تر می‌شود. باده قدرت را به اندازه نمینوشد وپاس ضعیفان را نمیدارد. آیا بازگشت اخلاق دینی به صحنه، می‌تواند مهاری بر این خشونت‌پروری و ستیزه‌گری باشد؟

 
چهارم: پیتر برگر (Peter Berger) جامعه‌شناس اتریشی ـ آمریکایی، که روزگاری کتاب کلاسیک Sacred Canopy (1967) را نوشت، چندی بر آن بود که آینده جوامع به دست سکولاریزم خواهد افتاد. او سپس با مشاهده احوال جاری جهان و قوّت گرفتن دین و بازگشت نیرومندش به تاریخ، رأی خود را دیگر کرد و به زوال تاریخی سکولاریزم فتوا داد:

 

The Desecularization of the World (1999)

این بازگشت دریغا که با ابراز هویّت، بیشتر عجین شده است تا با تولید معرفت.


دین سرچشمه سه چیز است: هویّت و معرفت و نجات. هم هویّتی ستبر و غرورآمیز به پیروان می‌دهد، هم معرفتی یقین‌آور به مبدأ و معاد، و هم وعده‌هایی شیرین در باب نجات و رستگاری واپسین. موازنه‌ای معقول میان هویّت و معرفت، شرط دلربایی و مقبولیت هر دیانت است. مسلمانان پس از تجربه قرن‌ها ناکامی و استعمار، اینک به فکر بنای مجدّد معرفت و عزّت خویشتن‌اند و در این طریق گام‌های بلند برداشته‌اند. مجدّدان و مصلحان دینی، دست‌کم یک قرن است که به بازاندیشی و بازسازی معرفت دینی مشغول‌اند و کامیابی‌هایی حاصل کرده‌اند، اما صدای فرخنده معرفت‌آموز آنان، در میان غوغای بلند هویّت‌اندیشان، کمتر به گوش‌ها می‌رسد: یکی غوغای سنّت و دیگری غوغای سلفی‌گری و ناب‌گرایی. از یک طرف، سنّت‌گرایان با تمسّک به دستاوردهای غربال ناشده تاریخ و تمدّن اسلامی، از رویارویی با اندیشه‌های جدید سرمی‌پیچند و به «آنچه خود داشت» قناعت می‌کنند و می‌کوشند تا «از بیگانه تمنّایی» نکنند و بر پای چوبین بی‌تمکین خود بایستند و «دین عجایز» پیشه کنند و مبتلا به بیماری «غربزدگی» نشوند، و از سوی دیگر ناب‌گرایان و سلفی‌اندیشان، در خیال محال بازگشت به «دیانت ناب نخستین» و «اسلام ناب محمّدی»اند و می‌خواهند جنینی را که هزار و چهارصد سال از زاده شدنش می‌گذرد و بلوغ و تکامل تاریخی یافته و هویّت و تشخّص حاصل کرده است، دوباره از زهدان تاریخ درآورند و آن بذر نخستین را که اینک درختی برومند و تنومند شده، از نو کشف کنند و دوباره در خاک تاریخ بیفشانند. «چه‌هاست در سر این قطره محال‌اندیش؟» و همین محال‌اندیشی‌هاست که راه به خشونت می‌دهد. هویّتی که بر پایه معرفت ننشیند، و تنها و تنها به گذشته «پرافتخار» خود بیندیشد و با داغ انحطاط بر پیشانی، و زخم استعمار در پهلو، به عزم انتقام و سروری برخیزد، چاره‌ای ندارد جز اینکه خشونت ورزد و هویّت را به مصاف معرفت برد و پارگی معرفت را به سوزن هویّت رفو کند و گمان باطل ورزد که لافِ غرور و عزّت زدن و باد در آستین ژنده هویّت افکندن، به او قدرت هماوردی با علم و صنعت وسیاست مدرن را خواهد داد!


اینکه کسی بوده‌ایم و لذا اینک هم کسی هستیم، حجّت موجهی نیست، باید بکوشیم دوباره کسی بشویم. و این کوشش، نه از طریق کافرکشی و خلافت‌طلبی و امّت‌سازی (که همه مؤلفه‌های هویّت‌اند) به ثمر می‌رسد؛ بل با معرفت‌ورزی و اندیشه‌پروری و نقد و بازسازی فکر دینی و داد و ستد با پهلوانان فکر و فضیلت بشری پیش خواهد رفت. نه قناعت به آنچه داریم، نه بازگشت به آنچه بودیم و نه کشیدن سلاح وکشتن مردم بی گناه و بی پناه، هیچکدام جهانیان را قانع نخواهد کرد که ما کسی هستیم. هویّتی فربه در کنار معرفتی لاغر، تصویری کوژ و مضحک از ما خواهد ساخت. با دو پای سالم و موزون می‌توان دوید و با دو بال سالم می‌توان پرید، اما با دو پای لنگ فقط می‌توان لنگید. مولانا فرمود:


چون که سرکه سرکگی افزون کند

پس شکر را واجب افزونی کند

 
حالا که جاهلان و کژاندیشان به نام دین سرکه می‌ریزند و ترشی می‌کنند و خلقی را به عذاب می‌افکنند، نوبت و تکلیف عالمان است که شکر بیفشانند و عسل بریزند تا جهل جاهلان را خنثی کنند. عالم اسلام محتاج نواندیشان دلیری است که به مؤمنان بیاموزند، عشق کافی نیست، عقل هم لازم است. امر دین عظیم‌تر از آنست که فقط به عاشقان راستین سپرده شود، چه جای عاشقان دروغین! عاقلان هم باید تکلیف خود را ادا کنند و عشق گرم مهاجم را با عقل سرد ملائم درآویزند و بیامیزند.

 
پنجم: تمدّن و فرهنگ اسلامی،در منحنی سیر خویش چهار دوران کلان را سپری کرده واینک در آغاز دورۀ پنجم است. این ادوار،با تسامح و تداخل، به نوبت چنین‌اند: دورۀ تاسیس و جهاد، دورۀ نظم و قانون، دورۀ هنر و فلسفه و عرفان، دورۀ ناکامی و انحطاط و سرانجام دورۀ بیداری.


دوران نخست، دوران تأسیس بود. اسلام در میان اعراب قبیله‌نشین تولد یافت که در جنگ و جدال دائم بودند و فقط چهار ماه «حرام» را برای توّقف جنگ‌ها و امنیت تجارت، برگزیده بودند که همان حرمت را هم گاه می‌شکستند و به نزاع و ستیز برمی‌خاستند (به گفته قرآن: یحلّونه عاماً‌ و یحرّمونه عاماً).تنازع دائم برسر بقاء به این قبائل آموخته بود که «حمله بهترین دفاع ست». پیامبر نیز به حکم زیستن درحصار تهدیدات دائم، از همین اصل پیروی می‌کرد و وقتی قدرت گرفت، علاوه بر دفاع، به حمله هم دست برد تا از حملات محتمل در امان ماند و آیین نوپایش در هم نشکند. «جهاد»، مقتضا و مولود چنین جهانی بود. امّا رسول اکرم وقتی قدرت تامّه یافت،‌ رسم مهاجمت را برانداخت و آئین اخوت را به جای آن نشاند . قرآن بر اعراب منّت می‌نهد که فراموش نکنیدکه «اذ کنتم اعداءً فألّف بین قلوبکم... شما اعراب دشمن یکدیگر بودید،خدا دل‌های شما را با هم آشتی داد و اینک برادر یکدیگر شده‌اید. بر لبه گودال آتش بودید و او نجاتتان بخشید». بی‌جهت نبود که ابن خلدون می‌گفت: رسول اکرم دو معجزه بیشتر نداشت: یکی قرآن و دیگری آشتی افکندن میان قبائل عرب.


فتوحات مسلمانان پس از درگذشت پیامبر رنگی از جهاد نخستین و نشانی از حیات و همبستگی تازه اعراب و سازگار با مشی و مرام عموم جهانداران بود. هیچ سرزمینی در آن عصر از آنِ کسی نبود. هنوز دولت ـ ملّت از مادر تاریخ نزاده بود. شاهان و امپراتوران به هر جا لشکر می‌کشیدند و ظفر می‌یافتند، آنجا را از آنِ خود می‌کردند. مردم رعیّت پادشاه بودند،‌ نه شهروندان آزاد. سرزمین‌ها دست‌به‌دست می‌شد و مساحت کشورها به تبع هزیمت و ظفر شاهان، قبض و بسط می‌یافت. کشور مصر را که اعراب فتح کردند، قرن‌ها قبل کمبوجیه پادشاه ایران فتح کرده بود و عراق که قرن‌ها بعد ،از آنِ ترکان عثمانی شد قبلاً‌ از آنِ ایرانیان بود و قس ‌علیهذا. و البته در این فتوحات شرارت‌ها و شقاوت‌هایی می‌رفت که شهوت و غضب آدمیان در آن نقش عمده داشت. شاعری حکیم چون سعدی که در دل چنان دورانی می‌زیست، و غارت مغولان را به چشم دیده بود و هجوم محمود غزنوی به هند را هم در تواریخ خوانده بود، نه فتح و ظفر غازیان را مذمّت می‌کرد، نه مردمان را به شورش می‌خواند، بل همواره روی سخنش با پادشاهان بود که با رعیّت به عدالت رفتار کنند و آسایش و رضایت آنان را بخواهند که:

 
خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

 
و خواب بلکه مرگ ظالمان را به دعا می‌خواست تا دمی کمتر ظلم کنند:

 
ظالمی را خفته دیدم نیمروز

گفتم این فتنه است خوابش برده بِه

آنکه خوابش بهتر از بیداری ا‌ست

آن چنان بد‌ زندگانی، مرده بِه

 
باری در این دوران تأسیس وماقبل ارتودوکسی که به تقریب یک قرن درازا یافت، و اوج آن در دوران عبدالملک مروان، سلطان مقتدر اموی بود، مجاهدان دست برتر را داشتند و حرف اوّل را می‌زدند. آنان محافظان طفل نوپایی بودند که از همه سو در محاصره و تهدید بود و بیم هلاکتش می‌رفت. در صدرهمین دوران بود که قرآن مجاهدین را بر قاعدین برتری می‌بخشید و شهید برترین لقب و نشان افتخار هر مسلمان بود. حتی زهد و صبر و قناعت و ... که بعدها از ارکان اخلاق اسلامی شدند، در دل همین فضای جنگی و چریکی روییدند، و ادب این مقام بودند. یک مجاهد حربه بر دوش، چگونه می‌توانست اهل رفاه و عشرت باشد و به ثروت و مکنت بیندیشد؟ درین دوران ماقبل ارتودوکسی‌ همه چیز سیّال بود از مرزهای جغرافیایی گرفته تا معنی کفر و ایمان، و حدود حلال و حرام، و مفهوم توحید وصفات و کلام باری و...


وقتی نوبت استقرار در رسید و مسلمانان از تهدید مهاجمان برآسودند و خانۀ امنی برای خود ساختند و صاحب ممالک تازه‌ای شدند و مدیریت اراضی مفتوحه به گردنشان افتاد،‌ اصحاب قلم رفته‌رفته جای اصحاب سیف را گرفتند (به تعبیر ابن‌خلدون) و فقیهان و محدّثان سر برآوردند و به تبیین قواعد کشورداری و تدوین احکام حلال و حرام، و حقوق و تکالیف و نحوه معیشت مؤمنانه پرداختند. در تناسب با روح عصر و مقتضای دوران، اینجا وآنجا روایاتی رواج یافت که گویا پیامبر فرموده‌اند که «مرکّب قلم دانشمندان از خون شهیدان برتر است» یا «از جهاد اصغر بازگشته‌ایم و به جهاد اکبر می‌رویم» و امثال آن. یعنی مجاهدان و شهیدان نقش تمدّن‌ساز خود را اینک به عالمان می‌سپردند تا هویّتی امنیّت‌یافته و جاافتاده را با معرفت و مدنیّت بیامیزند و جسم و جانش را فربه کنند. در قرون دوم و سوم وچهارم هجری است که فقیهان شأن برتر می‌یابند و تدوین کتب فقهی و حدیثی رونق می‌یابد و مُلک‌داری بر «احکام سلطانی» بنا می‌شود و مسلمانان با تکیه بر اقوال فقهی، معیشت دیندارانة خود را نظم و سامان می‌بخشند، و قانون به پریشانیها خاتمه می‌دهد. مدارس فقهی و کلامی پدید می‌آیند و فقیهان و متکلّمان بزرگ درمی‌رسند وارتودوکسی را استوار می‌کنند. ترجمه رسالات یونانی آغاز می‌شود و مسلمانان از دیگر ادیان و فرهنگ‌ها،‌ علم و فلسفه و سیاست می‌آموزند و ذخیره فرهنگی خود را غنی می‌کنند.


پس ازدوران‌های جهاد و قانون ونظم بخشی جامعه مؤمنان از درون و برون، آنگاه دوران سوم یعنی دوره طلایی فلسفه و عرفان و شعر و ادب و هنر درمی‌رسد که حاجات لطیف و ثانویه بشرند و آدمیان عادتاً در امن و فراغ به سراغ‌شان می‌روند. این دوران که پرورنده و پرورده فارابی و ابن‌سیناوناصرخسرو و فردوسی و غزّالی وسهروردی و خواجه نصیرطوسی و سعدی و مولوی و ... است، کمابیش تا هجوم مغولان ادامه می‌یابد و پس از آنست که دوران ناکامی و انحطاط این تمدّن آغاز می‌شود و مسلمانان به «تعطیلات تاریخ» می‌روند و اینجا و آنجا جز تک ستاره هایی چون صدرالدین شیرازی در آسمان فرهنگ به چشم نمی آیند.


عبدالرحمن‌ ابن‌خلدون تونسی و شمس‌الدین‌محمّد حافظ‌شیرازی که هر دواز فرزندان قرن هشتم‌‌اند واز معاصران تیمورلنگ،در دوسوی عالم اسلامی این فروپاشی و سراشیبی را به نیکی دیده ودریافته بودند که یکی در فلسفه اجتماعی خود (در کتاب العبر و دیوان المبتداء و الخبر...) انحطاط دول و ملل را تئوریزه می‌کند و دیگری در اشعار آبدار خود از تباهی مزاج دهر سخن می‌گوید:


ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن

درین چمن که گلی بوده است یا سمنی

مزاج دهر تبه شد درین بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی


این تباهی مزاج دهر وفساد طبیعت تاریخ. که بخت باژگون مسلمین بود، کمابیش تا آستانه قرن چهاردهم هجری چون موریانه‌ای، پیشه و اندیشه آنان را از درون می‌خورد و از آن جز پوسته‌ای باقی ‌نمی‌گذارد. استعمار هم بدتر و شرورتراز چنگیز و تیمور از بیرون در‌‌می‌رسد و نیم‌جان باقیمانده آن را می‌ستاند و چنین است که خانه‌ای را که مجاهدان ساخته و از دشمن پیراسته بودند، و فقیهان به نظم، و عارفان به هنر آراسته بودند، فرومی‌ریزد، و مزرعۀ تمدّن را آب، و دهقان مصیبت‌زده را خواب فرا می‌گیرد.(۱)


در قرن چهاردهم است که بیداران و بیدارگران در اکناف و اقطار عالم اسلام به ظهور می‌رسند و طالب رستاخیز مسلمانان می‌شوند. مسلمانان را می‌نگرند با هویّتی پاره‌پاره و معرفتی منجمد و سنگواره. کوشش‌ها از دو سو آغاز می‌شود تا هویّت و عزّت و حرمت را به آنان بازگردانند و معرفت‌شان را پاره‌دوزی کنند. بانگ احیاء خلافت و اتّحاد مسلمانان از یک سو، و بانگ نوخوانی و بازسازی شریعت و دیانت از سوی دیگر درهم می‌آمیزند تا آن بخت باژگون را باژگون کنند.


پس از بیدارگریهای کسانی چون سیّدجمال و محمدعبده و اقبال لاهوری که آمیزه ای از هویّت‌گرایی و معرفت‌پروری بود، اینک در عالم اسلام نومعتزلیانی به ظهور رسیده‌اند تا داد عقل را بستانند، و داد و ستد بیرون و درون عالم اسلام را سامانی مؤمنانه و عالمانه بخشند. هم‌راستا با این نومعتزلیان معرفت‌پرور، سلفی‌ها و ناب‌گرایان هم، به نمایش اقتدار مشغول‌ شده اند و می‌خواهند با نظامی‌گری و جهاد فی سبیل‌الله، رعب در دل دشمنان بیفکنند و خلافت اسلامی را احیاء کنند‌، و مرزهای دولت ـ ملّت ها رافروکوبند و تاریخ را در نوردند، و آب را از سرچشمه بردارند و اسلام را به روزهای نخستین بازگردانند، و هویّتی ستبر و ستیهنده برسازند تا حمله دشمنان را دفع کنند، و مکرشان را به خودشان بازگردانند. نهضت آیت الله خمینی هم، نهضتی هویّت‌پرور و جهاداندیش وماکسیمالیست بود و میخواست بر همه چیز صورت دین بپوشاند و داعیۀ ناب‌گرایی در سر داشت، و تمدّن سازی را وجهه همّت خویش قرار داده بود. هرچه حرکت نومعتزلیان مصلِح، به مقتضای ماهیت امر، آهسته و گام‌به‌گام است، حرکت جهادیان، پرغوغا و چشم رباست، و جهانیان اینک جهادیان را می بینند و بس! و بر آتش این وسوسه دامن می‌زنند که گویا اسلام جز کین‌توزی و جنگ‌افروزی چیزی در انبان ندارد. فقاهتش هم در خدمت بدویّت است وبس.


تردید نباید کرد که سهم عظیمی ازخشونت‌گرایی جهادیان بازتاب امنیّت‌ستانی و خشونت‌پروری غربیان است، و اصلاح دینی نومعتزلیان وامدار دستاوردهای علمی و فلسفی و حقوقی و دینی مغرب زمینیان است. مدرنیته ما را هم به زهر خود آلوده است، هم به غذا و داروی خود نواخته است. اما هویّت‌اندیشان خواستار میانبُر زدن و یک شبه راه صد ساله پیمودن‌اند. گمان می‌کنند اقتدار نظامی و ویرانگری و رعب‌آفرینی، تمدّن سازند. و اگر مجاهدانی چند در عصر رسول اکرم و در کورۀ داغ وحی، جان تازه گرفتند و مشعل مسلمانی را با خود به جهان پیرامون بردند، امروز هم می‌توان همان الگو را تکرار کرد و با لافِ مسلمانی زدن و تیر و کمان به دست گرفتن، زبردستان را فرو کشید و فرودستان را فرادست نشاند. رجعت محال‌اندیشانه به گذشته و نادیدنِ تاریخ و نشناختنِ روزگار مدرن کار به دست همه داده است. اسلام ازنبوّتی و معرفتی وحیات تازه یی آغاز شد و سپس هویّتی فراخ و فراگیر بر آن نشست. از وقتی که چرخۀ معرفت از کار افتاد آن هویّت هم به پوسته‌ای پوک بدل شد. حیات دوبارۀ مسلمانان را معرفت‌اندیشان تأمین خواهند کرد، نه هویت‌اندیشانی که می‌خواهنددرجهانی که دولت –ملت ها به تمکین برجای خود نشسته اند وعلوم طبیعی و انسانی رازهای طبیعت ودیانت را گشوده اند وهویت ملی جارابر هویت دینی تنگ کرده است وحقوق بشر آئین مشترک همه اقوام و ملل شده است ،قشری بی‌مغز را جانی نو بخشند و پوستین وارونه بر تن اسلام بپوشانند. باید به دوران ماقبل ارتدوکسی بازگشت و همه چیز را از کفر و ایمان، و حلال و حرام، و وحی و نبوّت، و حق و تکلیف و فقه و کلام رااز نو سیّالیّت بخشید.

 
ششم: از مسلمانی و مسلمانان و نیک و بدشان گفتم، بیفزایم که مسلمانان هم انسان‌اند و چون دیگران اسیر شهوت و غضب و خواستار سود و ظفرند. نام مسلمانی کسی را بافضیلت نمی‌کند. دیانت معیشت‌اندیش که قوت غالب عموم دینداران است، نیکان را نیک‌تر و بدان را بدتر می‌کند. مولانا فرمود:

 
زانکه از قرآن بسی گمره شدند

زین رسن قومی درونِ چَه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عَنود

چون تو را سودایِ سربالا نبود

طالب هرچیز ای یارِ رشید

جز همان چیزی که میجوید ندید

 
سودای مقدّم بر دینداری، دینداری را جهت می‌بخشد:اگر در آن رحمت بجویی رحمت خواهی یافت و اگر خشونت بجویی خشونت خواهی یافت.همچنانکه با رسن میتوانی درچاه درآیی یا از چاه برآیی.درهنگامه خطر،دین تیغ میشود ودر هنگام رفاه ،میغ. مسلمانان جمعی نا همگونند ودین بر زبان کثیری از آنان لقلقه یی بیش نیست  به تعبیر رسای امام حسین (ع )(۲) وکم نیستند کسانی که نه از اسلام و تاریخش اطلاع درستی دارند نه پای بند احکام شرع اند بل دیانتی آمیخته به جهل و خرافه دارند و در چنگال رهبر خواندگانی قدرت طلب و خشونت گرا اسیرند واستبداد درونی و دخالت های بیرونی آنانرا به طاقت آورده است. وقتی قومی احساس ناامنی و خطر و تحقیر و تبعیض کند، آشناترین سلاح را برای دفع خطر به دست می‌گیرد. و دین همان سلاح آشنای اینگونه دینداران است. دیندارانِ سودایی را باید دارو کنند، دین شناسان از درون و نیکخواهان از برون.


فریضۀ روشنفکران مسلمان است که جایگاه درشتی و نرمی، و جهاد اصغر و اکبر را به دینداران بیاموزند و سودای شان را سلامت وسربالا بخشند و اجتهاد در اصول کنند، فقه را با اخلاق و حقوق بیامیزند و عَرَضیّات را از ذاتیات دین جدا کنند، و به بسط عدالت اقتصادی و سیاسی بپردازند. از آن سو، روشنفکران نامسلمان هم مسئولیتی سنگین دارند و بدون همیاری آنان کار روشنفکران دینی کمال نمی‌پذیرد. آنان هم باید با دولت‌های مقتدر خود درآویزند و از حقّ آزادی بیان بهرۀ نیکو جویند و به حکومت‌ها و هموطنان خود حالی کنند که خشونت آشکار و نهان در حقّ مسلمانان، خشونت‌های آشکار و نهان در پی می‌آورد و تخم تحقیر و تبعیض کاشتن، فساد و فتنه می‌پرورد، و ترشی و تلخی، ترشی و تلخی می‌زاید.

 

هیچ‌چیز ویرانگرتر از زخم زدن به غرور یک قوم نیست. مسلمانان آگاه امروز، خفتگان استعمارزدۀ قرون پیشین نیستند که از فقر صورت و معنای خویش هم خبر نداشتند. اینان اینک نیک می دانند که قومی هستند بادستاوردهاو افتخاراتی درخشان و دست و دامنی نیالوده به استعمار و آدم سوزی ،و اسلامی هویّت بخش که می‌تواند چون لنگری در زلزله‌های تاریخ معاصر ثباتشان بخشد.این قوم شایسته حرمت اند وبدون آنان فرهنگ بزرگ بشری نقشی ناتمام خواهد داشت.سکولاریزم که روزگاری لاف از مدارا میزدوبه گمان اینکه روزگار دین به سر آمده است آنراتحمّل میکردوازسر تخفیف وترحّم به چیزی نمی گرفت اینک باید دست از ستیزه گری بردارد واین خفته بخود آمده را به رسمیّت بشناسدوبا سخره و هجو و خشونت آنرا به سوی خشونت نراندوبداند(و میداند)که چند بوته خار بی بر معرّف یک بوستان دماغ پرور نیستند .همه دانند که در صحبت گل خاری هست.اگر داعشیانی هستند که کژ می‌اندیشند و کژ می روند، دانشیانی هم هستند که پادزهر آن کژی ها را در داروخانۀ خود دارند و می‌خواهند و می‌توانند آن کژی ها را راست کنند.

 
جای آنست که خون موج زند در دل لعل

زین تغابُن که خزف می شکند بازارش


عبدالکریم سروش

بهمن ماه ۱۳۹۳ / فوریه ۲۰۱۵


---------------------
۱.خطابه هایی در باب "منحنی تمدن اسلامی" و "علل ناکامی مسلمین" و"گفتمان مسلمانی معاصر" را در وبسایت مولّف این مقال می توانید بیابیدوبشنوید:www.drsoroush.com

۲.انّ النّاس عبید الدنیا والدّین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرّت به معائشهم واذا مُحّصوا بالبلاء قلَّ الدّیّانون:آدمیان برده دنیایند ودین لقلقه یی ست بر زبانشان .تازندگیشان میچرخد آنرا هم میچرخانند وهمینکه پای امتحان پیش آید کمتر کسی در صحنه میماند.(تحف العقول‌ابن شعبه حرانی)

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.