جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


شمار قربانیان معدن «قلعه خرگوشی» به پنج نفر رسید

Posted: 20 Jul 2014 04:41 AM PDT

 جرس: به گفته رئیس سازمان آتش نشانی شهر اردکان تمامی سه کارگری که در جریان انفجار اخیر معدن گرانیت «قلعه خرگوشی» مجروح شده‌ بودند، بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست دادند.

 

به گزارش ایلنا، به گفته رئیس سازمان آتش‌نشانی شهر اردکان علاوه بر دو کارگری که زمان وقوع حادثه کشته شده بودند، سه کارگری که در جریان انفجار اخیر معدن گرانیت «قلعه خرگوشی» مجروح شده‌ بودند نیز بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست دادند.

 

«حسین دادآفرین» با یادآوری اینکه در جریان حادثه انفجار روز 16 تیرماه سال جاری دو نفر از معدنچیان در همان محل انفجار کشته شده بودند، به خبرنگار ایلنا گفت: با مرگ سه معدنچی مجروح شده در این حادثه، شمار کشته شدگان انفجار روز 16 تیرماه معدن سنگ گرانیت قلعه خرگوشی به 5 نفر رسید.

 

نایب رئیس مجمع نمایندگان کارگران استان یزد بابیان اینکه معدنچیان مجروح پس از حادثه جهت مداوا به مراکز بیمارستانی منتقل شده بودن، گفت: مراسم تدفین و خاکسپاری سه کشته‌شده دیگر روز پنجشنبه 26 تیرماه انجام شده‌است.

 

یاد آوری می‌شود حوالی ظهر روز دوشنبه (۱۶ تیر) در پی وقوع انفجار در معدن گرانیت قرمز قلعه خرگوشی اردکان واقع در شمال شرق این شهرستان پنج کارگر کشته و مجروح می‌شوند.

 

آن زمان «محمدحسین ریاحی»، رئیس اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان یزد بابیان اینکه در جریان این حادثه دو نفر از کارگران به نام‌های «جواد حسینی» و «مرادی‌نژاد» کشته و باقی‌آنها مجروح شده‌اند در تشریح این حادثه به ایلنا گفته بود: شماری از کارگران ظهر روز دوشنبه وارد انبار مواد منفجره معدن شده بودند. یکی از آنان علی رغم هشدار همکارانش سیگار روشن کرده و ته سیگارش به هر دلیلی روی یکی از محموله‌های فسفر افتاده که در ‌‌نهایت منجر به وقوع انفجار شده است

آمار کشته شدگان در غزه به ۴۰۰ تن رسید

Posted: 20 Jul 2014 04:41 AM PDT

 جرس: منابع خبری گزارش دادند در ادامه تجاوزات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه تعداد شهدای فلسطینی به ۴۰۰ تن رسید و تاکنون بیش از سه هزار نفر نیز زخمی شده‌اند.

 

به گزارش ایسنا، منابع خبری گزارش دادند که ارتش اسرائیل بامداد امروز (یکشنبه) جمله دیگری در محله الشجاعیه در نوار غزه مرتکب شد و تاکنون پیکر ۵۰ شهید و ۴۰۰ مجروح به بیمارستان‌ها انتقال یافته‌اند.

 

دکتر اشرف القدره سخنگوی وزارت بهداشت گزارش داد: جنگنده‌ها و توپخانه اسرائیل محله الشجاعیه واقع در شرق غزه را بمباران کردند که ده‌ها شهید و صدها مجروح بر جای گذاشت.

 

همچنین در حملات توپخانه‌ای و هوایی شدید نیروهای رژیم اسرائیل به اقصی نقاط نوار غزه در بامداد امروز در یک منطقه ۱۰ فلسطینی به شهادت رسیده و ده‌ها تن دیگر زخمی شدند.

 

در چهاردهمین روز حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه تعداد شهدای فلسطینی به ۴۰۰ تن رسیده است که دست‌کم ۸۵ تن آن‌ها کودک هستند و در این جریان بیش از سه هزار تن دیگر نیز زخمی شده‌اند.

 

الجزیره درباره جدیدترین عملیات رژیم صهیونیستی به نوار غزه اعلام کرد که در حملات قایق‌های جنگی رژیم اسرائیل به جنوب نوار غزه دو فلسطینی کشته شدند. دو کودک و یک زن نیز در حمله توپخانه‌ای به شرق غزه کشته شدند.

 

پیش‌تر نیز سه برادر در حمله هوایی که خانه آن‌ها را در شهر رفح در جنوب نوار غزه هدف قرار داده بود  کشته شدند

.

اشرف القدره، سخنگوی وزارت بهداشت در نوار غزه اعلام کرد که بر اثر این حمله ۱۰ تن دیگر نیز زخمی شدند.

 

هم‌چنین اسرائیل در حملات خود پایگاه آوارگان البریج را در مرکز نوار غزه هدف قرار داد که بر اثر آن چندین تن زخمی شدند و گروه‌های امدادرسانی نیز نتوانستند برای کمک به آن‌ها برسند.

 

همزمان گردان‌های عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس اعلام کردند که کمینی را علیه سربازان اسرائیلی ترتیب دادند که در تلاش بودند به سمت شرق منطقه التفاح پیشروی کنند که بر اثر آن ۱۴ سرباز اسرائیلی به کشته شدند.

 

پیش‌تر خبرنگار الجزیره گزارش داده بود که بیش از ۱۰ فلسطینی در منطقه شمالی از نوار غزه هدف قرار گرفتند که پنج تن از کشته شدگان از خانواده زبیدی و سه تن از خانواده حمودی بودند.

 

همچنین در حمله‌ای که دیر البلح و دیگر مناطق را در مرکز نوار غزه هدف قرار داد دستکم سه تن کشته شدند.

همچنین در حمله‌ای که ظهر شنبه به منطقه مسکونی الزیتون در شرق شهر غزه صورت گرفت دو تن از یک خانواده به کشته شدند.

 

اشرف القدره خاطرنشان کرد که در حملاتی که خانه‌ها را در رفح هدف قرار داده بود دو تن کشته شدند که یکی از آن‌ها یک جوان ۱۶ ساله است.

 

بالگردهای رژیم اسرائیل نیز خانه‌هایی را در خان یونس در جنوب نوار غزه هدف قرار دادند که بر اثر آن یک جوان به کشته شده و چند تن دیگر زخمی شدند.

 

منابع فلسطینی اعلام کردند که جنگنده‌ها، بالگردها و قایق‌های جنگی رژیم اسرائیل در عملیاتی مشارکت دارند که به گفته سازمان‌های فلسطینی و بین‌المللی، بیشتر قربانیان آن غیرنظامیان هستند.

 

در همین حال هشدارهای بسیاری نسبت به فاجعه انسانی در نوار غزه در نتیجه تجاوزهای رژیم اسرائیل داده شده است.

 

بیشتر بیمارستان‌های غزه با کمبود تجهیزات پزشکی و دارویی مواجه هستند.

 

حملات رژیم اسرائیل همچنین باعث شده است تا خطوط انتقال برق از بین برده شود و جریان برق در تعدادی از مناطق در نوار غزه به ویژه در دو منطقه رفح و خان یونس قطع شود.

 

در همین حال، تعداد فلسطینی‌هایی که به مدارس آژانس کار و امدادرسانی آوارگان فلسطینی پناه برده‌اند دو برابر شده است و ظرف 24 ساعت تعداد آن‌ها به 40 هزار تن رسیده است.

 

برنامه جهانی غذا امیدوار است که آذوقه را در میان 85 هزار تن ظرف روزهای آتی توزیع کند. سازمان‌های دفاع از حقوق بشر خواهان ایجاد گذرگاه‌های انسانی برای خارج کردن مجروحان و همچنین انجام ماموریت‌های کادرهای پزشکی شده‌اند.

 

از سوی دیگر، ارتش اسرائیل امروز اعلام کرد که نیروهای زمینی، دریایی و هوایی این رژیم از زمان آغاز عملیات زمینی از پنج‌شنبه شب، ۴۸۰ نقطه را در نوار غزه هدف قرار دادند.

 

ارتش رژیم اسرائیل در بیانیه‌ای افزود: در مقابل نیز فلسطینی‌ها در غزه در این مدت ۲۶۵ موشک به اسرائیل شلیک کرده‌اند که ۱۹۰ موشک به اسرائیل اصابت کرده است و سامانه گنبد آهنین نیز حملات ۶۳ موشک را خنثی کرده است.

 

ارتش رژیم اسرائیل سرنوشت 12 موشک باقی مانده را روشن نکرد و افزود: ما 13 فلسطینی را از غزه بازداشت کردیم و آن‌ها برای بازجویی به اسرائیل انتقال داده شدند.

 

در این بیانیه آمده است: از زمان آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه در هفتم ژوئیه جاری ۱۷۷۰ موشک از غزه به اسرائیل شلیک شده است.

 

از سوی دیگر، فعالانی از چپ‌گراهای اسرائیلی شنبه شب دو تظاهرات در مرکز تل‌آویو و در شهر حیفا در اعتراض به عملیات نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه برگزار کردند.

 

روزنامه هاآرتص گزارش داد که فعالان چپ‌گرا از جمله تعدادی از شهروندان عرب اسرائیلی نسبت به عملیات نظامی رژیم صهیونیستی اعتراض کردند و در مقابل نیز فعالان راست‌گرا حمایت خود را از این عملیات اعلام کرده و شعار "مرگ بر عرب" را سر دادند.

 

پلیس رژیم اسرائیل در صفحه رسمی خود در توئیتر اعلام کرد که بیش از هزار شخص مخالف و موافق عملیات نظامی در حیفا تظاهرات کردند و نیروهای بسیاری از پلیس تلاش کردند تا دو طرف را از یکدیگر جدا سازند.

پلیس رژیم اسرائیل  نیز چهار تن از فعالان راست‌گرا را پس از حمله به فعالان چپ‌گرا بازداشت کرد.

 

به گزارش ایسنا، خبرگزاری آناتولی ترکیه نیز گزارش داد که در برخی کشورها از جمله فرانسه، بلژیک و اتریش تظاهرات مردمی در اعتراض به حملات اسرائیل به نوار غزه برگزار شد. 

 

تصاویری از فاجعه در غزه
هشدار: دیدن تعداد زیادی از عکس های زیر ممکن است برای برخی مخاطبان بیشتر از اندازه آزاردهنده باشد.
منبع: فرارو

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

ادعای تکراری  بادمچیان: حصر برای مراقبت از جان میرحسین است

Posted: 20 Jul 2014 04:41 AM PDT

 جرس: اسدالله بادامچیان نائب رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی نسبت به اظهارات اخیر مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی واکنش نشان داد ومدعی شد:« نظام» از میر حسین به این دلیل مراقبت می‌کند که خانواده‌های شهدا و کشته‌های فتنه 88 یا فتنه گران خارجی وی را نکشند و به گردن نظام بیاندازند، یا آماج خشم ملت حاضر در 9 دی قرار نگیرد ، درحالی که شما نام این مراقبت را «حصر» گذاشته‌اید.  

 

این ادعای واهی بارها از اولین روزهای حصر تکرار شده است و این در حالی است که در تمام این مدت به درخواست رهبران جنبش سبز برای محاکمه علنی پاسخی داده نشده و به سختگیری ها و اعمال محدودیت غیر قانونی  علیه آنها ادامه داده شده است.

 

به گزارش ایسنا، متن ادعاهای بادامچیان به شرح زیر است:

جناب آقای مسیح مهاجری

سلام علیکم

مصاحبه شما را خواندم ابتدا خنده‌ام گرفت، بعد تعجب کردم سپس بسیار برای شما متأسف شدم.

اول تصمیم گرفتم مثل همه بداخلاقی‌ها که در گذشته با بنده داشته‌اید و من جوابی ندادم این بار هم از کنار آن بگذرم. لیکن دیدم اصل مصاحبه شما، در رابطه با شهید آیت الله بهشتی به مناسبت ایام هفتم تیر یا علیه شخص من نیست، بلکه در راستای دفاع متعصبانه از عنصری است که در رأس فتنه 88 کارگردانی کرده و شما خواسته‌اید که این کسی که (غیر از حکم قوه قضائیه) هر شخص عاقل و بیطرفی به آسانی می‌فهمد که مرتکب جرم شده و مجرم است و فتنه که در اسلام «اشد من القتل» است بپا کرده و عده‌ای در اثر فتنه او و شریک جرمش آقای مهدی کروبی، شهید یا کشته شده‌اند، اموال مردم توسط همدستانش به غارت رفته و شیشه‌های منازل و مغازه مردم شکسته شده و شعارهای ضد نظام داده شده در روز عاشورا به اباعبدالله الحسین جسارت شده و صدها جرم و خیانت دیگر که مرتکب شده است، نه تنها تبرئه کنید، بلکه او را آدم شریف بنامید و نظام جمهوری اسلامی که با او و مجریان همدست او در فتنه 88 ملاطفت و مدارا کرده زیر سئوال ببرید و سایر مسائل. لذا تصمیم گرفتم مشفقانه به شمانصیحت کنم و مطالب خلاف واقع و تحریف‌های شما را برای روشن شدن افکار عمومی ملت و ساده‌دلانی که نوشته شما را بخوانند و تردیدی در آنها پدید آید، پاسخ گویم. شاید در این سنی که هستید و مرحله پایانی عمر شما و من است ان‌شاءالله توبه کنید و از جفایی که به امامت و امت کرده‌اید عذر بخواهید شاید خدای متعال با شما به کرمش رفتار نماید.

***

خنده‌ام گرفت

زیرا دیدم.

شما در پوشش مصاحبه برای آیت الله شهید بهشتی، و در ایام شهادت آن مظلومی که به جفای لیبرال‌ها و چپ‌زده‌ها و امثال میرحسین موسوی‌ها، مظلوم شد از کارگردان اصلی فتنه 88 و همدستش کروبی حمایت متعصبانه کرده‌اید! و خنده‌دارتر اینکه نوشته‌اید مرحوم عسگراولادی خود را نسبت به این دو نفر(اصحاب فتنه) بری‌الذمه و راحت کرد. و خنده‌دارترین اینکه از من خواسته‌اید که در این مورد مثل عسگراولادی رفتار کنم.

مرحوم آقای عسگراولادی در نوشته‌ها و گفته‌های خود در دو سال گذشته تاکید کرد که سران فتنه 88 آمریکا و انگلیس و صهیونیسم بوده‌اند و میرحسین موسوی وکروبی مفتون و بازی خورده سران فتنه یعنی آمریکا و انگلیس و صهیونیسم هستند.

وی با سیاست پدرانه خود خواست فرصتی به آنها بدهد که شاید توبه کنند و از آنها خواست که از ولی امر مسلمین عذر بخواهند و بخشش بطلبند، اما آنها با لجاجت از این فرصت استفاده نکردند.

بعضی هم که مثل مهاجرانی خواستند سوء استفاده کنند با پاسخ مکتوب عسگراولادی روبرو شدند. حالا من هم به توصیه شما عمل کردم و همان مواضع برادرم مرحوم عسگراولادی را تکرارنمودم. و به شما هم تذکر مشفقانه می‌دهم که مثل آقای عسگراولادی موضع بگیرید.

خنده‌ام گرفت که به بنده گفته‌اید: «نصیحت می‌کنم این شخص را که ایشان در سنی نیستند که کینه‌توزی نسبت به یک آدم شریف مثل آقای مهندس موسوی داشته باشند».

بنده نسبت به اشخاص از نظر جفاهایی که در باره‌ام روا بدارند، برخورد نکرده و نمی‌کنم. کینه ای هم به شخص میرحسین موسوی که گذشته او و همدستانش در حزب سراسر کینه‌توزی و عناد نسبت به بنده و موتلفه اسلامی بوده است، ندارم.

اما نمی‌توانم به میرحسین موسوی سال 88 که کارگردان فتنه‌ای بزرگ در جریان انتخابات آزاد در دوران توطئه غرب با نام انقلاب‌های رنگی، بوده و موجب کشته شدن عده‌ای از مردم شده و عده ای از مدافعان نظام و حریم ولایت را سبب شده که شهید شوند و خانواده‌ها را عزادار کرده و عده‌ای بنام طرفداری از او خانه های مردم را آسیب رسانده و دین‌الناس بر عهده او و کروبی است و زمینه سوء استفاده استکبار جهانی و به قول خودش امپریالیسم، صهیونیسم، منافقین و معاندین نظام را فراهم کرده و هنوز هم ابزار سوء استفاده بی‌بی‌سی و صداهای آمریکا و صدای اسرائیل و سایر رسانه‌های ضد انقلاب و نفاق است ساکت بمانم.

نمی‌توانم در برابر سخنان شما که خلاف واقع و در مواردی نسبت کذب حتی به امام و رهبر معظم است و در مواردی دروغ است پاسخی ندهم.

و نمی‌توانم شاهد این باشم که در روزنامه‌ای که متعلق به بیت‌المال است و شما را امانتدار آن گذاشته‌اند شما در صفحه اول تیتر سخنان فردی ساده‌اندیش را بزنید که " غلط است که بدون حکم قضایی عده ای را در حصر بگذارید و بعد بگویید به شما لطف کردیم" ؛ لذا خنده‌ام گرفت که شما که مرتکب این همه خطا شده‌اید از من می‌خواهید که در خطای شما شریک شوم.

بیشتر خنده‌ام گرفت وقتی دیدم مرا تهدید کرده‌اید که «اگر این شخص نصیحت مرا نپذیرد و به این کارها ادامه دهد. مطالبی را از برخوردها و مسایلی که او در داخل حزب داشت در معرض افکار عمومی قرار می‌دهم که پشیمان شود.»

حالا من به طور جدی از شما می‌خواهم همه آن مطالب و مسایل و هر چیز دیگری از بنده در حزب جمهوری اسلامی دارید، صریح و بدون هیچگونه کوتاهی در معرض افکار عمومی قرار دهید زیرا مطمئن هستم سیه رو می‌شود هر که در او غش باشد.

بنده خدا را شاکرم که توفیق داد از جوانی درخدمت شهدایی بزرگوار چون بهشتی و مطهری و باهنر و امانی و عراقی و اسلامی و انسان‌های شایسته‌ای چون عسگراولادی و شفیق و حاج حیدری و... قرار گیرم و در معبد بهشتی صادقانه (در حد وسع) خدمت رایگان داشته باشم و به توفیقات الهی جلوی خطوط انحرافی و التقاطی و جریان فکری خطرناک میرحسین موسوی و دفتر سیاسی او وسلطه‌گری وی بر حزب را در حد خودم بگیرم.

بحمدالله هنوز تعداد بسیاری از یاران شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی زنده‌اند تا گواهی دهند که خط و جریان و کارهای میرحسین و گروه او که خودتان را هم در همین مصاحبه جزو گروه او دانسته‌اید در آن معبد بعشتی چه بوده و این بنده در حزب بهشتی چگونه خدمت کرده‌ام؟

ضمناً شما می‌دانید که به توفیق الهی و دعای پدر و مخصوصاً مادرم و توفیق این‌که در گروه شهدایی چون امانی و بخارایی و نیک نژاد و هرندی و اندرزگو و عراقی و اسلامی و کچویی و لاجوردی و نظران و امثال آنها در حزب موتلفه اسلامی که امام بنیانش را گذاشت و تا آخر عمر از آن رضایت داشت و ما را دعا می‌فرمود، بوده‌ام و همواره در خط و جریان امام خمینی و اصل ولایت فقیه و فقاهت حوزوی در حد بضاعت مزجاه عمل کرده‌ام و خطوط نفاق و ضد انقلاب و انحراف و التقاط و مقام‌پرستان و دنیا طلبان و کجراهان و گمراهان همواره با بنده کینه داشته اند و من هیچگاه از تهدیدهای آنان نترسیده‌ام چه برسد به اکنون که در سنی هستم که مشتاق شهادتم و چه بهتر که این شهادت بدست فتنه گران 88 که عاملان آمریکا و انگلیس و صهیونیست هستند، باشد.

خنده‌ام گرفت که نوشته‌اید؛

«به کسی که گرفتار مشکل!! شده و نمی‌تواند جواب بدهد، این جور حرف زدن خلاف اخلاق است» شما خودتان درهمین مصاحبه در باره شهید آیت که نمی‌تواند پاسخ بدهد آن حرف‌های خلاف واقع را زده‌اید. (لم تقولون ما لا تفعلون)

میرحسین که اگر نظام او را به خاطر اینکه خانواده‌های شهدا و کشته‌های فتنه 88 وی را نکشند یا فتنه گران خارجی نکشند و به گردن نظام بیاندازند، یا برای اینکه آماج خشم ملت حاضر در 9 دی قرار نگیرد او را مراقبت می‌کنند و شماها نامش را «حصر» گذاشته‌اید. اگر خودش حرفی نمی‌زند امثال شما و طرفداران متعصب او هستند که همواره در این سالها جواب داده‌اند و صداهای استکباری مانند بی بی سی و صداهای آمریکایی که این پاسخ‌ها را منتشر کرده‌اند و برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب و لیبرال و سایت‌ها هم جواب‌ها را می‌دهند و دفاع هم می‌کنند.

معلوم است که اگر میرحسین و کروبی هم حرف بزنند چیزی فراتر از شما و آن طرفداران متعصب و سایت‌ها ندارند که بزنند!

***

تعجب کردم زیرا:

- شما با بهانه مصاحبه درباره شهید بهشتی، محور مصاحبه را در روزنامه جمهوری اسلامی که متعلق به بیت‌المال است اختصاص به دفاع مجرم و کارگردانان فتنه 88، داده‌اید که خودتان می‌دانید نوعی مباشرت در جرم و تخلف آشکار است.

-اگر می‌گویید کارگردانان اصلی فتنه هنوز حکم محکومیت قضایی ندارند، اما آنها متهم این حوادث هستند شما در رسانه بیت‌المال از متهمان فتنه - که در اصل مجرمان فتنه‌اند - حمایت کرده‌اید. کسانی که همدستانشان در فتنه 88 در دادگاه محکومیت قطعی یافته‌اند.

-شما به رسانه ملی توهین کرده‌اید و آن را «بوق» نامیده‌اید و تهمت زده‌اید که بوق جناح‌ها و افراد شده است و امیدواری اظهار کرده‌اید که بلندگوی نظام بشود. اما خودتان روزنامه جمهوری اسلامی را که باید بلندگوی نظام باشد تبدیل به بلندگوی اصحاب و کارگردان فتنه 88 کرده‌اید.

- تعجب کردم که به شهید بهشتی در باره شهید آیت، نسبت دروغ داده‌اید. زیرا شما می‌دانید من مطالب جلسات شورای مرکزی حزب و جلسات دیگر را یادداشت کرده‌ام. ان‌شاءالله فرصت شد مطالب نوشته جلسه شب هفتم تیر،در باره وزارت خارجه میرحسین موسوی و مطالب آیت و دیگران از جمله خود شما را در آینده نزدیکی منتشر خواهم کرد.

- در این مصاحبه گفته‌اید که بهشتی به آیت گفتند؛ «شما در نظر خود می‌توانید مخالف باشید اما چون در تشکیلات حزب هستید حق ندارید مخالفت کنید و اگر مخالفت کنید من شما را محاکمه حزبی می‌کنم و از تشکیلات اخراج می‌کنم» این مطلب کاملا دروغ است.

شهید آیت گفت من به عنوان نماینده ملت در مجلس با وزارتخارجه موسوی مخالفت می‌کنم. زیرا او در خط پیمان است و آن خط در نهایت به آمریکا می‌رسد.

من بنی صدر را مهره آمریکا می‌دانستم برخی باور نمی‌کردند.

آقای موسوی را از جنبه شخصی نمی‌گویم آن را یک جریان می‌دانم و در هر صورت من باید به تکلیف عمل کنم.

شهید آیت الله دکتر بهشتی فرمودند حزب بایستی تصمیم بگیرد راجع به وظیفه شما و هم در موارد تخلف ایشان (میرحسین).

بنابر این واژه "محاکمه حزبی" یا "اخراج" در بین نبود. بحث تخلف تشکیلاتی شد که شهید آیت و مرحوم فرزاد رهبری و مرحوم عسگراولادی مواردی از تخلفات تشکیلاتی موسوی در روزنامه حزب، و در حزب را برشمردند و شهید بهشتی نظر دادند که حزب نسبت به هر دو تصمیم بگیرد. شما نظر خودتان را به شهید بهشتی نسبت ندهید، من آنچه را نوشته‌ام و یادداشت کرده‌ام گفته‌ام.

***

متأسف شدم. که شما به عنوان کسی که در کسوت روحانیت است و خودش بهرحال سوابقی در نظام دارد مدافع متعصب کسی مانند میرحسین موسوی شود.

- شما که بخوبی می‌دانید؛ که فتنه 88 یک واقعیت تلخ بر اساس توطئه آمریکا و انگلیس و صهیونیسم بوده است.

- در انتخابات 88 که شما چهره واقعی طرفداران اصلی میرحسین را دیدید که مردان و زنان آن چنانی با رقص و آواز و پایکوبی و سوار بر ماشین‌های سواری و کهنه سبز بستن به دست و بازو و شعارهای مغایر نظام و انقلاب اسلامی وحمایت گسترده همه لیبرال‌ها و ضد روحانیت‌ها و عناصر و جریانهای مسئله‌دار و رسانه‌های بیگانه و آن هزینه‌های هنگفت و فریب‌ها چه‌ها کردند. و پس از انتخابات آن همه اقدامات خلاف قانون و آن همه تهمت به نظام و مسئولان انتخابات و تهمت تقلب، و کشاندن طرفداران خود به خیابان‌ها و ایجاد آشوب و آتش زدن سطل‌های زباله و تمردهای متعدد از رهنمودهای رهبری معظم و درگیری‌های روز قدس، و روزهای دیگر و امثال آنها که همه را دیده اید چرا حالا مدافع کارگردان و مدیر اصلی این جریانات طراحی شده بیگانگان شده اید؟

متأسف شدم که به امام خمینی(ره) نسبت دروغ داده‌اید.

نوشته‌اید؛ «یکی از دلایل نگرانی امام در باره حزب جمهوری اسلامی، بنده که مسئول امور استانهای حزب بودم، بوده ام که افکار شخص خودم و افکار موتلفه را در شهرستان ها ترویج می‌کردم و امام دستور توقف حزب رادادند».

موارد نسبت دروغ عبارتند از:

1-امام دستور توقف حزب را ندادند. در جلسه شورای مرکزی مطرح شد. آیت الله هاشمی نظر دادند که فعالیت حزب را به اصطلاح روی شمعک ببریم و تصویب شد و خدمت امام نامه نوشته شد.

در متن نامه آمده است: «همان طور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تاسیس حزب جمهوری اسلامی از طرف هیات مؤسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد...

اکنون... احساس می‌شود که وجود حزب دیگر آن منافع و فوائد آغاز کار را نداشته و...

شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفی با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب درآن است که حزب جمهوری اسلامی تعطیل و فعالیت‌های آن به کلی متوقف گردد» و امام موافقت فرمودند. (11/3/66)

2-امام موتلفه اسلامی و افکارش را قبول داشت زیرا افکار موتلفه را تبعیت از ولایت و فقاهت و روحانیت می‌دانست. مرحوم حاج سید احمدآقا رابط امام و موتلفه بود. مرحوم عسگراولادی هم ارتباط موتلفه اسلامی با امام را بعهده داشت.

پس امام از ترویج افکار موتلفه اسلامی دراستان‌ها نگرانی نداشتند و در سال 67 هم به موتلفه اسلامی اجازه دادند حزبی سراسری شود. ضمن آنکه بنده افکار مؤسسین حزب را مطرح می‌کردم. نه افکار خودم و نه افکار موتلفه را که در آن زمان فعالیت مستقل نداشت و در حزب ادغام شده بود.

3-اگر من باعث تعطیلی حزب بودم که بزرگواران مؤسس یا دبیر کل معظم یا شورای مرکزی مرا از آن مسئولیت برمی‌داشتند تا حزب باقی بماند و برای امام نگرانی پدید نیاید. اتفاقاً وقتی مسئولیت بنده پس از کنگره دوم به مسئولیت امور تبلیغات حزب تغییر یافت، برخی نگرانی‌ها پدید آمد.

4-شما نوشته‌ها و سخنان شهید بهشتی و مرحوم حاج سید احمدآقا و مقام معظم رهبری و مراجع محترم تقلید را نسبت به موتلفه اسلامی و اعضای موثر موتلفه می‌دانید و محبت آنان و به ویژه امام را به یاران موتلفه اسلامی از شهدا امانی، عراقی، لاجوردی، رجایی، باهنر و درخشان و... می‌دانید.

چقدر باید برای شما متأسف بود که بجای آنکه در خط این شهدا و موتلفه اسلامی باشید در خط و جریان میرحسین موسوی افتاده اید که ابتدا فعالیتش در کنار پیمان است و آخر فعالیتش در فتنه و تمرد از قانون اساسی و رهنمودهای ولی فقیه و تهیه کننده مواد تغذیه صداهای بیگانه و موارد دیگر.

5-شما بخوبی می‌دانید که دلیل اساسی برای تعطیلی حزب بخاطر این چنددستگی، گروههایی بودندکه در خط مؤسسین و مجموعه روحانیت حزب (آیات و حجج اسلام - موحدی کرمانی، شهید ربانی املشی، دری نجف آبادی، ناطق نوری و...) نبودند و یکی از اصلی‌ترین این گروه‌ها گروه میرحسین موسوی و شما چند نفر بودید حالا چرا می‌نویسید: «اصلا هیچ ربطی این ماجرا به مهندس موسوی و دوستان آقای مهندس موسوی نداشت» آیا این دروغ نیست؟

6-شما که از تمرد میرحسین موسوی در دوران نخست وزیری در حساس ترین موقع دفاع مقدس، از نظر امام و مخفی کردن خودش در خانه‌ آقای آلادپوش کاملاً خبر دارید و می‌دانید که امام توسط مرحوم حاج سید احمدآقا هر روز چند بار خواستند او خود را نشان دهد و او اطاعت نکرد. و بالاخره روز سوم مرحوم حاج سید احمد اخطار داد که امام نامه‌ای بسیار تند علیه موسوی نوشته‌اند که اگر وی تا ظهر پیدایش نشود آن را صدا و سیما خواهد خواند و این به مصلحت دنیا و آخرت موسوی نیست و موسوی آمد.

شما چرا می‌خواهید این متمرد از دستورات امام را در آن شرایط حساس دفاع مقدس مبرا کنید؟ چرا شما ؟ به راستی برای شما بشدت متأسفم.

7-شما که خبر دارید که رهبر معظم، در دوره دوم ریاست جمهوری خود که شخصاً مایل بودند رئیس جمهور نشوند. ولی امام به ایشان فرمودند «در شما متعین است» و پذیرفتند و نمی‌خواستند موسوی را نخست‌وزیر بگذارند.

معظم له در جلسه خصوصی نمایندگان مجلس، دلایل خود را برای نمایندگان فرمودند از جمله تعداد فراوانی تخلف موسوی از تذکرات قانون اساسی که ایشان به عنوان رئیس جمهور به نخست وزیر داده بودند و در واقع او را به خاطر عدم التزام به تذکرات قانونی رئیس جمهور و قانون اساسی نمی‌خواستند به نخست وزیری معرفی کنند.

آنگاه می‌نویسید «آنچه ما از رهبری در باره مهندس موسوی شنیدیم تا قبل از انتخابات 88 تعریف و تمجید است».

چرا از این فرد قانون‌گریز و بی اعتنای به تذکرات قانونی، اینطور متعصبانه حمایت می‌کنید؟

8-فرض کنیم که تا قبل از فتنه 88 شما تصور صحیح را از میرحسین نداشتید و به او حسن ظن داشتید

پس از جریان فتنه 88 که قضایا روشن است و نظرات بحق رهبر معظم را در باره فتنه و سران و ساکتین فتنه شنیده‌اید و کسی نیستید که مسایل درون پرده سیاسی کشور را ندانید.

چرا می‌کوشید امیال و خواسته‌های جناحی و نفسانی خود را توجیه کنید. توجیهی که جز آسیب برای شما هیچ ندارد.

لااقل در این ماه مبارک رمضان در خلوت بیاندیشید و از این بیراهه برگردید.

***

جناب آقای مهاجری

سخنم بناچار به درازا کشید. هر چند بسیاری از مطالب مانده است که از بیان آنها می‌گذرم.

کوتاه سخن آنکه من و شما در مرحله پایانی عمر هستیم. فردای نزدیک، باید در پیشگاه عدل الهی پاسخگوی گفتار و رفتار و نتایج اقدامات خود باشیم.

اگر این نوشته مرا مشفقانه تلقی کردید. ان شاءالله از خطا و اشتباه و خط غلطی که دارید سعی کنید برگردید و جبران نمایید.

غفرا... لی و لکم 

تمام دلایل‌‌ام برای ترک اسرائیل

Posted: 20 Jul 2014 04:18 AM PDT

سید قشوع*
به زودی از اینجا خواهم رفت. چند روز دیگر ما اورشلیم را ترک می‌کنیم، کشور را ترک می‌کنیم. دیروز برای بچه‌ها چمدان‌های کوچکی خریدیم. نیازی نیست که لباس زیادی همراه ببریم، لباس‌های زمستانی را همین‌جا می‌گذاریم : به هر حال، نمی‌توانند در جنوب ایلینویزِ آمریکا، ما را از سرما محافظت کنند.  

فقط چند تکه لباس می‌بریم تا وقتی که وضعمان مشخص شود. و از خودم می‌پرسم بهتر نیست بچه‌ها دو سه تا کتاب به عربی با خود بردارند؟ و چند تای دیگر هم به عبری؟ برای این‌که زبان یادشان نرود؟
ولی دیگر مطمئن نیستم که دلم می‌خواهد بچه‌ها چه چیزی از این مکانِ دوست داشته شده و نفرین شده به یاد بیاورند.


در ابتدا، قرار بود یک ماه دیگر برویم، برای یک سال مرخصی مطالعاتی یا حتی کوتاه‌تر. ولی هفته‌ی پیش فهمیدم که دیگر نمی‌توانم اینجا بمانم. از آژانس مسافرتی خواستم که رفتن‌مان را جلو بیاندازد. گفتم : «یک بلیط یک طرفه لطفا». چند روز دیگر در شیکاگو به زمین خواهیم نشست و حتی نمی‌دانم که ماه اول را کجا خواهیم گذراند، ولی بالاخره یک کاری می‌کنیم.


من سه فرزند دارم .دختر بزرگم دیگر ۱۴ ساله است و پسر‌ها ۹ و ۳ ساله‌ اند. ما در غرب اورشلیم زندگی می‌کنیم. تنها خانواده‌ی عربِ محله‌ای که ۶ سال پیش به آن آمدیم. « می‌تونی ۲ تا اسباب بازی برداری». این را به عبری به پسرِ کوچک‌ترم گفتیم که جعبه‌ی اسباب‌بازی‌هایش را نگاه می‌کرد و شروع به گریه کرده بود، با وجود اینکه که به اون قول داده بودیم که آنجا هر چه خواست برایش بخریم.


من هم باید تصمیم بگیرم که چه ببرم. وقتی قفسه‌هایم را نگاه می‌کردم، تصمیم گرفتم که من هم فقط ۲ کتاب می‌توانم انتخاب کنم. به جز جُنگی از اشعار احمد درویش و مجموعه‌ای از آثار جبران خلیل جبران بقیه‌ی کتاب‌هایم همه به عبری اند. کتاب‌هایی که از ۱۵ سالگی شروع به جمع‌آوری آن‌ها کرده‌ام و در طول این سال‌ها همراه من بوده‌اند.


از ۱۴ سالگی دیگر تقریبا کتابی به عربی نخوانده‌ام، فقط به عبری. در این سن بود که برای اولین بار در زندگی‌ام یک کتابخانه دیدم. بیست و پنج سال پیش، معلم ریاضی اَم در طیره (Tira)، روستایی که در آن به دنیا آمدم، به والدینم گفت که یک سال بعد، یهودی‌ها در اورشلیم مدرسه‌ای مخصوص تیزهوش‌ها باز می‌کنند. به پدرم گفته بود که می‌ارزد که من در امتحانات ورودی شرکت کنم. «آن‌جا، برای او بهتر خواهد بود»، لغت‌هایی را که به کار برد به خاطر دارم.


در امتحان‌ها قبول شدم، ممتحن‌ها از من سوال کردند و در سنی که الآن دخترم دارد، برای اولین بار خانه‌مان در طیره را ترک کردم و به یک شبانه‌روزی یهودی در اورشلیم رفتم.


خیلی سخت بود، تقریبا بی‌رحمانه بود. اشک‌هایم را به یاد دارم وقتی که پدرم من را بغل کرد و در وردی مدرسه گذاشت. مدرسه باشکوه بود. خیلی متفاوت از آنچه که تا اون روز در طیره دیده بودم. زمانی نوشتم که هفته‌ی اولی که در اورشلیم بودم، دردناک‌ترین هفته‌ی زندگی ام بود. من متفاوت بودم، دیگری بودم، لباس‌هایم فرق داشت، زبان‌ام فرق داشت. تمام درس‌ها به عبری بود، علوم، انجیل و ادبیات. آنجا نشسته بودم بدون این‌که حتی یک کلمه‌ بفهمم. وقتی سعی می‌کردم حرف بزنم، هم‌کلاسی‌هایم مسخره‌ام می‌کردند. چقدر دلم می‌خواست از آنجا فرار کنم و برگردم نزد خودی‌هایم، به روستایم، به دوستانم، به زبانِ عربی.


پای تلفن به گوشِ پدرم گریه می‌کردم برای این‌که بیاید و من را برگرداند و او پاسخ می‌داد که فقط ابتداها سخت اند و چند ماه دیگر از آن‌ها هم بهتر عبری حرف خواهم زد.
یادم است که معلم ادبیاتم، در هفته‌ی اول از ما خواست که کتاب ناطورِ دشت ( The Catcher In the Rye) از سالینجر (J.D. Salinger) را بخوانیم.


در طیره، کلاس ادبیات نداشتیم. کتابخانه‌ هم نبود، و هنوز هم نیست. ناطورِ دشت اولین رمانی است که خوانده‌ام. چند هفته‌ای طول کشید تا آن را تمام کنم و در آخر دو چیز فهمیدم که زندگی‌ام را عوض کرد. اول این‌که مي‌توانم به عبری کتاب بخوانم و دیگر اینکه اعتقادی عمیقی پیدا کردم که عاشق کتاب خواندن شده ام.


از لحظه‌ای که ادبیات را کشف کردم، دیگر به علوم علاقه‌ای نداشتم، در کتابخانه می‌نشستم و می‌خواندم. خیلی زود زبان عبری را تقریبا عالی یادگرفته بودم. کتاب‌های کتابخانه‌ی مدرسه‌ی‌ شبانه‌روزی همه به عبری بودند و من شروع به خواندن کتاب‌های نویسندگان اسرائیلی کردم : آگنون (Shmuel Yosef Agnon)، میر شالِوْ (Meïr Shalev)، آموس اُز (Amos Oz). همچنین کتاب‌های در مورد صهیونیسم، یهودیت و ساختن وطن خواندم. خیلی زود به قدرتِ قلم پی‌ بردم و به خواندن در مورد یهودی‌های پیشگام، هولوکاست و جنگ پرداختم.


در طول این سال‌ها، تاریخِ خودم را هم آموختم و بدون این‌که قصدی داشته باشم، از زندگیِ عرب‌هایی که در مدرسه‌ی شبانه‌روزی یهودی، در بخش غربی شهر، در دولتِ یهودی زندگی می‌کردند نوشتم. این کار را با این عقیده شروع کردم که تمامِ کاری که لازم است انجام دهم برای این‌که این وضعیت را تغییر دهم، این است که آن طرف قصه را تعریف کنم، که قصه‌هایی را که از زبان مادربزرگم شنیده بودم تعریف کنم.


بنویسم که پدربزرگم چگونه در طیره در جنگ سال ۱۹۴۸ کشته شد. که مادربزرگم چگونه زمین‌هایش را از دست داد و پدرم را که در چندماهگی از پدر یتیم شده بود با کار کردن برای یهودی‌ها در هنگام برداشت بزرگ کرد. می‌خواستم پدرم را به عبری تعریف کنم. که سا‌ل‌ها به خاطر عقاید سیاسی‌اش بدون محاکمه در زندان بود. می‌خواستم برای اسرائیلی‌ها یک قصه‌ی دیگر تعریف کنم، یک قصه‌ی فلسطینی. چرا که با خواندن، متوجه می‌شدند. با خواندن تغییر می‌کردند. تنها کاری که باید می‌کردم این بود که بنویسم و اشغال تمام می‌شد. می‌باست فقط نویسنده‌ی خوبی باشم و می‌توانستم اعضای مَردم ام را از گتو (ghetto) هایی که در آن زندگی می‌کردند نجات دهم. داستان‌های خوبی به عبری بنویسم و دیگر در امان خواهم بود. یک کتاب دیگر، یک فیلمِ دیگر، یک مقاله‌ی دیگر در روزنامه، یک برنامه‌ی تلویزیونی دیگر و بچه‌هایم آینده‌ی بهتری خواهند داشت. به کمک داستان‌های من، یک روز ما شهروندانِ برابر خواهیم بود، تقریبا مثل یهودی‌ها.


بیست و پنچ سال است که به عبری می‌نویسم و چیزی تغییر نکرده است. بیست و پنچ سال است که سعی می‌کنم امید خودم را حفظ کنم، که باور کنم که غیرممکن است که انسان‌ها بتوانند تا این اندازه کور باشند.


بیست و پنچ سالی که در طی آن‌ها دلایل زیادی برای امیدوار بودن نداشته‌ام ولی بر این اعتقاد مانده‌ام که هنوز ممکن است روزی بیاید که این مکانی که در آن یهودی‌ها و اعراب زندگی می کنند تاریخی را به رسمیت بشناسد که تاریخِ دیگری را انکار نمی‌کند. که روزی، اسرائیلی‌ها دست از انکار «نکبت» و اشغال بردارند و دیگر چشم‌هایشان را به روی رنج‌های مردمِ فلسطین نبندند. که روزی، فلسطینی‌ها خود را آماده‌ی بخشش ببینند و همه با هم جایی را بسازیم که زندگی در آن دلپسند باشد، دقیقا مثل رمان‌هایی که پایانِ خوشی دارند.


بیست و پنچ سال است که به عبری می‌نویسم و چیزی تغییر نکرده است. بیست و پنج سال است که می‌نویسم و نقد‌های دشمنانه‌ی هر دو طرف را تحمل می‌کنم. اما هفته‌ی پیش، دست برداشتم. هفته‌ی پیش، چیزی در من شکست.
وقتی که جوانان یهودی متعصب دشنام دادند و فریاد کشیدند «مرگ بر عرب‌ها!» و به عرب‌ها حمله کردند فقط به این دلیل که عرب بودند، فهمیدم که نبردِ کوچکِ شخصی ام را باخته ام.


به حرف‌های سیاست‌مداران و رسانه‌ها گوش دادم و متوجه شدم که آن‌ها بین یک خون و خون دیگر فرق قائل اند، بین یک انسان و یک انسان دیگر. افرادی که قدرتِ غالب کشور شده‌اند به صدای بلند آنچه را که اکثر اسرائیلی‌ها فکر می‌کنند می‌گویند : «ما بهتر از عرب‌ها هستیم».


در میزگردهایی که در آن‌ها شرکت کردم، گفته می‌شد که یهودی‌ها مردمی برجسته‌تر اند، لایق‌‌ترند برای زندگی کردن. اکثریتی -به طرز نومید کننده‌ای- تعیین کننده، برای یک عرب خق زندگی قائل نیستند، حداقل نه در این کشور. بعد از خواندن مقاله‌های اخیرم، بعضی از خوانندگان پیشنهاد کردند که من را به غزه بفرستند، استخوان‌هایم را بشکنند و فرزاندانم را بربایند.


من در اورشلیم زندگی می‌کنم و همسایه‌های یهودی فوق‌العاده‌ای دارم. دوستانِ نویسنده و خبرنگارِ فوق‌العاده‌ای دارم، ولی نمی‌توانم فرزندانم را همراه با دوستان یهودی‌شان به اردوگاه‌های تابستانی یا مرکزهای تفریحی بفرستم.
دختر بزرگم، با عصبانیت اعتراض کرد. گفت که هیچ‌کس نخواهد دانست که او عرب است چرا که عبری را به کمال حرف می‌زند، ولی من حاضر نبودم به اون گوش کنم. خود را در اتاقش حبس کرد و گریه کرد.


به زودی، از اینجا دور خواهم بود. و الآن، در مقابل قفسه‌های کتاب سالینجر را که در ۱۴ سالگی خواندم در دست دارم. به خودم می‌گویم که اصلا نمی‌خواهم این کتاب را با خودم ببرم. باید روی یک زبان جدید سرمایه‌گذاری کنم. می‌دانم که تا چه اندازه سخت است. تقریبا غیرممکن است ولی باید زبان دیگری برای نوشتن پیدا کنم. فرزندانم باید زبان دیگری برای زندگی پیدا کنند. «نیا تو!» دخترم از آن طرف در فریاد می‌کشد در حالیکه من در می‌زنم. با این حال داخل اتاقش می‌شوم.
کنارش، روی تختش می‌نشینم. پشتش به من است ولی می‌دانم که می‌شنود.


«گوش می‌کنی؟ به اون همان چیزی را می‌گویم که پدرم بیست و پنج سال پیش به من گفت وقتی من را در مقابل معتبرترین مدرسه‌ی کشور رها می کرد. یادت باشد که هر کاری در زندگی بکنی، برای آن‌ها، همیشه، منظورم واقعا همیشه است، یک عرب خواهی بود. می‌فهمی؟
-فهمیدم. دخترم در حالی که من را محکم در آغوش می‌کشید جواب داد. بابا، این را مدت‌هاست که فهمیدم.
- به زودی از این‌جا می‌رویم. این را در حالی به او گفتم که موهایش را باز می‌کردم. از این کار متنفر است. فعلا، این را بخون...» و ناطورِ دشت را به او دادم.

*سید قشوع (Sayed Kashua)، نویسنده‌ای اسرائیلی و عرب تبار متولد ۱۹۷۵ است.

** این متن از زبان فرانسه ترجمه شده است. ترجمه از عبری به فرانسه از ژان-لوک اَلوش (Jean-Luc Allouche) است. متن به زبان فرانسه در۱۵ ژوییه ۲۰۱۴ در وبسایتِ روزنامه‌ی لیبراسیون چاپ شده است. 

منبع: ترجمه‌های خودمانی

 

منبع اصلی: لیبراسیون 

 

بهمن کشاورز: منع اعضای احزاب منحله از عضویت در حزب جدید، غیرمنطقی است

Posted: 20 Jul 2014 03:08 AM PDT

 جرس: رییس اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران (اسکودا)، مصوبه مجلس مبنی بر منع عضویت اعضای احزاب منحله در حزب جدید را غیرمنطقی و غیرقابل دفاع دانست.

 

بهمن کشاورز در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ماده 5 طرح نحوه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی که بر اساس آن افرادی از حق تاسیس حزب یا عضویت در احزاب ممنوع می‌شوند، اظهار کرد: حقوق ملت ایران در فصل سوم قانون اساسی برشمرده شده و اصول 19 و 20 قانون اساسی تساوی همه مردم ایران را از جهت برخورداری از حقوق و از حیث حمایت قانونی اعلام کرده است.

وی با اشاره به اصل 26 قانون اساسی، گفت: بر طبق این اصل، احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی، صنفی و اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده، آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند و هیچ کس را نمی‌توان از شرکت در این گروه‌ها منع و یا به شرکت در آنها مجبور کرد.

کشاورز افزود: در بسیاری از موارد قانونگذار قانون اساسی پس از بیان حکم و اعلام اینکه مردم از حقوق خاصی برخوردارند، محدود کردن این حق را به حکم قانون - یعنی قانون عادی که بعدا تصویب خواهد شد - مقرر کرده است، مانند اصول 22، 24، 25 قانون اساسی و موارد دیگر.

این حقوقدان با بیان اینکه «آنچه قانونگذار در مورد اعمال حقوق موضوعه اصل 26 قانون اساسی به عنوان شرط قرار داده، شرط موخر است» ادامه داد: در واقع احزاب، جمعیت‌ها و ... آزادند و اگر در اقدامات و عملیاتی که انجام می‌دهند حکومت متوجه وجود مسایلی برخلاف استقلال، آزادی، وحدت ملی و موازین اسلامی و اساسی جمهوری اسلامی از سوی آنها شود، آنگاه می‌تواند نسبت به آنها برخورد قانونی کند؛ بنابراین از یک دیدگاه می توان گفت که تشکیل احزاب و شروع فعالیت آن‌ها را نمی‌توان مقید کرد.

وی افزود: به عنوان مثال اگر اینگونه استدلال شود که بی‌ضابطه بودن تشکیل حزب، گروه و ... می تواند به هرج و مرج منجر شود، آنگاه شاید بتوان گفت حداقل محدودیتی که برای اعمال قواعد محدودکننده می‌توان قائل شد، آن است که در اجرای این ضوابط، قواعد از پیش تصویب شده و عمومات دیگر قانونی باید رعایت شود.

کشاورز با اشاره به این که ماده پنج طرح احزاب دارای پنج بند است و در ضمن این پنج بند افرادی از حق تاسیس حزب یا عضویت در احزاب ممنوع می‌شوند، گفت: طبق این ماده کلیه اعضای دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم طاغوت، ساواک منحله، فراماسون‌ها، کسانی که در فاصله 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357 به وزارت رسیده و یا به عضویت مجالس شورای ملی یا سنا در آمده‌اند، همچنین اعضای موثر رژیم سابق و حزب رستاخیز و اعضای گروهک‌های غیرقانونی محارب و ضد انقلاب به تشخیص مراجع ذیصلاح، محکومان به جرایم ضدامنیت داخلی و خارجی کشور، کسانی که به موجب احکام قطعی دادگاه‌ها از حقوق اجتماعی محروم شده‌اند، طبق قوانین از عضویت در احزاب و تشکل‌های سیاسی محروم شده یا می‌شوند.

این حقوقدان افزود: همچنین اعضای موثر احزاب منحل شده توسط دادگاه که در زمان انحلال عضو موثر باشند و قضات و کارکنان شاغل وزارتخانه‌های اطلاعات، دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و همچنین پرسنل شاغل در نیروهای نظامی و انتظامی و سایر افرادی که طبق قوانین از عضویت در احزاب و تشکل‌های سیاسی محروم شده یا می‌شوند، از حق تاسیس حزب یا عضویت در احزاب ممنوع می‌شوند.

رییس اتحادیه سراسری کانون های وکلای دادگستری ایران(اسکودا) ادامه داد: در خصوص ماده 5 طرح احزاب و شقوق آن گفتنی است که مظنونین به جاسوسی به تشخیص مرجع ذی صلاح حالت افرادی را در ذهن مجسم می کنند که احیانا مراجع امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی در مورد آنها ظن جاسوسی داشته اند و یا حتی دارند اما دلیلی علیه آنها وجود ندارد و محکومیت هم پیدا نکرده اند. به طور کلی اگر منظور از مراجع ذی صلاح همین مراجع انتظامی و امنیتی باشند آنگاه این مساله مطرح خواهد شد که آیا می توان حقوق اجتماعی افراد را بر مبنای تشخیص مراجع غیرقضایی در حالتی که در مورد آنها نظر قضایی صادر نشده و قطعیت هم نیافته است، مبنای محرومیت از حقوق آنها قرار داد؟

کشاورز با اشاره به اینکه طبق بند ج ماده 5 طرح که فعالیت احزاب اعضای موثر احزاب منحله از تاسیس حزب و عضویت در آن محرومند، گفت: این پرسش به ذهن می‌آید که منظور از اعضای موثر کدامین اعضا هستند؟ توجه داشته باشیم که تعریف عضو موثر، فعال و عادی در قانونی که هم اکنون در حال تصویب است، بیان شده و تا آنجا که به یاد دارم در قانون قبلی این تعریف را نداشتیم؛ بنابراین صفت "موثر" برای افرادی که هم اکنون قرار است مورد حکم قرار بگیرند، قابل به کار بردن نیست.

این حقوقدان با طرح این سوال که آیا می‌توان آنچه را که در مورد حزب به عنوان شخص حقوقی واقع شده در مورد اعضای آن نیز که شخص حقیقی هستند - و لو اینکه عضو موثر محسوب شوند – ساری و جاری دانست؟ خاطرنشان کرد: با توجه به این که قانون حاضر هنوز تصویب نشده، آیا پس از تصویب می‌توان مفاد آن را به گذشته تسری داد آن هم به افراد نه اشخاص؟

وی ادامه داد: افرادی که مرتکب جرایمی شده و محکوم می شوند و حتی مجازات تعیینی در مورد آنها اجرا می شود و در مقام تکمیل یا به تبعیت مجازات از پاره ای از حقوق اجتماعی محروم می شوند، پس از گذشت مدتی به آنها اعاده حیثیت می شود. به عبارت دیگر تمام آثار این رسیدگی قضایی منتفی می شود و آنها می توانند از کلیه حقوق اجتماعی برخوردار شوند؛ بنابراین اطلاق بند ج ماده طرح احزاب برخلاف این قاعده است.

کشاورز افزود: به عبارت دیگر کسانی که ممکن است مرتبط جرایم بسیار سنگین هم شده باشند، پس از مدتی در موضعی قرار می گیرند که می توانند مثلا حزب تاسیس کنند یا عضو حزبی شوند اما فردی که هیچ جرمی مرتکب نشده ولی عضو حزبی بوده که آن حزب منحل شده از این حق محروم خواهد بود؛ بنابراین به نظر می رسد با توجه به فرموده امام (ره) که "میزان یا معیار حال فعلی افراد است"، اینکه بر مبنای گذشته ها سلب حقوقی به این شکل صورت گیرد، چندان منطقی و قابل دفاع نیست.  

مجلس طرح تشکیل و فعالیت احزاب را برای سه ماه مسکوت گذاشت

Posted: 20 Jul 2014 01:13 AM PDT

جرس: نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح نحوه تشکیل و فعالیت احزاب و گروه های سیاسی را به مدت سه ماه مسکوت گذاشتند.

 

به گزارش ایرنا، طرح نحوه تشکیل و فعالیت احزاب و گروه های سیاسی از هفته گذشته در دستور کار جلسات علنی مجلس شورای اسلامی قرار گرفت اما در جلسه علنی امروز یکشنبه مجلس، این طرح به پیشنهاد برخی از نمایندگان برای بررسی بیشتر به مدت سه ماه مسکوت ماند.

 

نمایندگان مجلس شورای اسلامی با 132 رای موافق، 57 رای مخالف و 9 رای ممتنع از مجموع 216 نماینده حاضر در جلسه علنی با مسکوت ماندن این طرح به مدت سه ماه موافقت کردند تا کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور به عنوان کمیسیون تخصصی، برخی ابهامات و اشکالات موجود در این طرح را اصلاح کند.

 

در حالی که 12 ماده از طرح نحوه فعالیت احزاب و گروه های سیاسی طی هفته های اخیر مورد بررسی قرار گرفته بودند نمایندگان تصمیم گرفتند به منظور رفع ابهامات و کاستی ها، این طرح به مدت 3 ماه مسکوت بماند و کمیسیون مربوطه اصلاحات لازم را در آن به عمل بیاورد.

 

غلامرضا نوری قزلجه نماینده مردم بستان آباد در مجلس شورای اسلامی تقاضای مسکوت ماندن این طرح را به مدت شش ماه مطرح کرد که در نهایت نمایندگان با مسکوت ماندن آن برای سه ماه موافقت کردند.

 

نمایند مردم بستان آباد در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه تقاضای مسکوت ماندن این طرح توسط تعدادی از نمایندگان مطرح شده است اظهار داشت: در جریان بررسی این طرح در صحن علنی مجلس مواردی دیده شد و بنابراین مسکوت ماندن آن تقاضای عمومی نمایندگان است.

 

وی با اشاره به رویکردهای نظام جمهوری اسلامی در جهت استقرار نظام پارلمانی و فعالیت احزاب در انتخابات اظهار داشت: اشارات مکرر همکاران به ایرادات این طرح و تقاضاهای حذف مواردی از طرح و همچنین ارجاعات به کمیسیون از جمله دلایلی است که نشان می دهد این طرح باید برای مدتی مسکوت بماند.

 

به گفته وی در برخی از موارد اصول قانون اساسی ذیل مواد این طرح آمده است ضمن اینکه بسیاری از مواد نیاز به بررسی بیشتر دارد و این در حالی است که نظرات مرکز پژوهش های مجلس و احزاب سیاسی فعال اخذ نشده است.

 

به گفته وی این طرح زمانی مورد بررسی قرار گرفت که معاونت سیاسی وزارت کشور غیرفعال بوده و نظرات مشارکتی احزاب اخذ نشده است.

 

نوری اضافه کرد: از سوی دیگر دولت نیز لایحه ای در همین زمینه در دست تنظیم دارد که باید مواد آن نیز در طرح نهایی لحاظ شود ضمن اینکه باتوجه به اینکه یک سال برای اولین انتخابات پیش رو فرصت وجود دارد عجله ای برای کار نداریم.

 

نوری در پایان با بیان اینکه اجازه دهیم طرحی جامع و مانع و همچنین نافع به حال عامه رخ دهد به تقاضای همکاران احترام می گذارم و تقاضای سه ماه مسکوت ماندن این طرح را از شما همکاران محترم دارم.

 

جبار کوچکی نژاد نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی در مخالفت با مسکوت ماندن این طرح اظهار داشت: همکارانی که در مجلس هشتم حضور داشته اند بخاطر دارند که این طرح چندین ماه در کمیسیون شوراها مورد بررسی قرار گرفت و در مدت دو سال که از عمر مجلس نهم می گذرد روی این طرح کارهای کارشناسی دقیقی انجام شده است و همانطور که سخنگوی کمیسیون شوراها اعلام کرد احزاب را دعوت کردند و نمایندگان احزاب در مورد آن نظر دادند.

 

وی اضافه کرد: مدت دو هفته است که این طرح وقت مجلس را گرفته و همکاران نظرات خود را ارائه کرده اند.

 

وی با بیان اینکه این طرح مورد نیاز ضروری کشور است گفت: احزاب منتظرند که در فرایند تصویب طرح تسریع شود ضمن اینکه این طرح باید مراحلی همچون تایید شورای نگهبان را هم طی کند.

 

“دولت اسلامی” یک سوم سوریه را تحت کنترل دارد

Posted: 20 Jul 2014 01:13 AM PDT

جرس: سازمان تروریستی "دولت اسلامی" حملات خود را به شرق سوریه ادامه می‌دهد. گروه ناظران حقوق بشر سوریه که مرکز آن در بریتانیاست اعلام کرده که تاکنون یک‌ سوم خاک این کشور زیر کنترل تروریست‌های جهادی قرار گرفته است.


گروه ناظران حقوق بشر سوریه روز جمعه (۲۷ تیر / ۱۸ ژوئیه) که مرکز آن در بریتانیاست، اعلام کرد که سازمان تروریستی "دولت اسلامی" چندین منطقه دیگر در نزدیکی شهر دیرالزور را از دست نیروهای ارتش سوریه خارج کرده و به تصرف خود درآورده است.

 

به گزارش دویچه وله، به این ترتیب بیشتر مناطق شمال و شرق سوریه زیر کنترل اسلام‌گرایان "دولت اسلامی" (داعش سابق) قرار دارد. این گروه تروریست به گفته گروه ناظران حقوق بشر سوریه تاکنون موفق شده یک سوم خاک سوریه را به تصرف خود درآورد.

 

شهر استراتژیک دیرالزور سقوط کرد

 


به گفته گروه ناظران حقوق بشر سوریه چندروز پیش تروریست‌های "دولت اسلامی" موفق شدند شهر استراتژیک دیرالزور را در سوریه تصرف کنند.

 

نیروهای این گروه تروریستی به این ترتیب بیشتر مناطق استانی به همین نام "دیرالزور" را نیز تصرف کرده‌اند. تنها بخش‌های کوچکی و از جمله فرودگاه نظامی دیرالزور هنوز در دست نیروهای ارتش سوریه قرار دارد.گروه "دولت اسلامی" در عراق نیز بخش‌های وسیعی را زیرکنترل خود دارد.

 

کشتار دولت اسلامی در منطقه گازی استان حمص

 

گروه ناظران حقوق بشر سوریه همچنین روز شنبه (۲۸ تیر / ۱۹ ژوئیه) اعلام کرد که درگیری برای بازپس‌گیری منطقه گازی "شار" در استان حمص که توسط اسلام‌گرایان دولت اسلامی تصرف شده بود همچنان ادامه دارد.

 

در پی این درگیری تا کنون ۵۱ سرباز ارتش سوریه و ۵۱ ستیزه‌گر جهادی کشته شده‌اند. گروه ناظران حقوق بشر سوریه اعلام کرده که ارتش سوریه از راه هوا نیز به جهادگرایان حمله کرده است.

 

اسلام‌گرایان دولت اسلامی روز جمعه (۲۷ تیر / ۱۸ ژوئیه) موفق شده بودند منطقه گازی "شار" را در استان حمص به تصرف خود درآورند. آنها در جریان حمله برای تسخیر این منطقه گازی ۲۷۰ نفر سرباز، نگهبان و کارکنان این منطقه گازی را کشتند.

 

گفته می‌شود بعضی از کشتگان این درگیری در جریان نبرد برای تسخیر منطقه گازی کشته شده‌اند، اما بیشتر آنها پس از تصرف توسط تروریست‌ها اعدام شده‌اند. رامی عبدالرحمان، رئیس گروه ناظران حقوق بشر سوریه پیشتر اسلام‌گرایان دولت اسلامی را به جنایات جنگی متهم کرده بود.

 


استاندار حمص حمله به این منطقه گازی را تایید کرده و در این رابطه از "قتل‌عام" مردم بی‌گناه توسط تروریست‌ها سخن گفته بود.

 

آلمانی‌های مسلمان در کنار ستیزه‌جویان دولت اسلامی

 

در ویدئوهایی که گفته می‌شود از طرف ستیزه‌جویان دولت اسلامی در اینترنت قرار داده شده‌اند می‌توان ده‌ها جسد را دید که بسیاری از آنها تکه‌تکه شده‌اند. در یکی از ویدئو یکی از اسلام گرایان بالای سر یک جسد به آلمانی صحبت می‌کند و از اصلاحات عربی نیز استفاده می‌کند.

 

اداره حفاظت از قانون اساسی آلمان اعلام کرده است که از زمان شروع جنگ داخلی در سوریه بیش از ۳۲۰ اسلام‌گرای آلمانی از این کشور به سوریه رفته‌اند. 

 

تلاش نیروهای بی نام و نشان برای ممانعت از ورود مردم به حسینیه ارشاد بی نتیجه ماند

Posted: 20 Jul 2014 01:13 AM PDT

جرس: حسينيه ارشاد پس از سال‌ها، بار ديگر در شب 21 رمضان شاهد برپايي مراسم احيا و شب قدر بود. 

 

به نوشته روزنامه اعتماد، اين مراسم كه جمعه شب با استقبال گسترده مردم روبه‌رو شد، پس از چندين سال وقفه مراسم شب قدر در حسينيه ارشاد برگزار شد.


جالب توجه اينكه در جريان برگزاري مراسم، ابتدا برخي نيروها بدون ذكر دليل يا ارائه حكم قانوني از ورود مردم به حسينيه ارشاد جلوگيري كردند و مي‌خواستند مردم متفرق شوند اما ساعتي بعد نيروي انتظامي با حضور در صحنه و جلوگيري از تحرك نيروهاي لباس شخصي، راه حسينيه ارشاد را باز كرد تا مردم بتوانند پس از سال‌ها در اين مكان مذهبي محبوب گردهم آيند و برنامه شب قدر خود را برگزار كنند.
 

ابراهیم یزدی: مقاومت تندروها محکوم به شکست است

Posted: 20 Jul 2014 12:31 AM PDT

 جرس: دکتر ابراهیم یزدی، دولت یازدهم را فرآورده تغییرات و تحولات درونی جامعه بعد از تجربه دردناک اقتدارگرایی در دولت قبل و فراگیرشدن جنبش اصلاحات دانست و تاکید کرد که مقاومت تندروها امری «واقعی» و «قابل فهم» و به همان اندازه، «محکوم به شکست» است.  

 

دکتر یزدی در گفت‌و گو با ایسنا، در ارزیابی خود از چشم‌انداز فضای سیاسی کشور گفت: فضای سیاسی کشور همچنان متلاطم است و ادامه این تلاطم، یکی از موانع عمده بر سر راه توسعه همه‌جانبه و آن چیزی است که در سند چشم‌انداز ۲۰ ساله تعریف شده است.

 

وی با اشاره به اینکه سند چشم‌انداز در سال ۱۳۷۹ تدوین و منتشر شد”، افزود: ۱۴ سال از انتشار این سند گذشته است. باید پرسید تا چه میزان به اهداف این چشم‌انداز نزدیک شده‌ایم؟ کارشناسان توسعه بر این باورند که ایران تمامی ابزارها و امکانات لازم برای توسعه را دارد اما هنوز به توسعه دست نیافته است. آنها این پدیده را به عنوان «پارادوکس ایران» مطرح می‌کنند.

 

دبیر کل نهضت آزادی ایران با تاکید بر اینکه “این پارادوکس، انعکاس توسعه‌نیافتگی مناسبات سیاسی است”، گفت: اگر بپذیریم که توسعه انسانی در تحلیل نهایی، دو بال یا دو بُعد «توسعه سیاسی» و «توسعه اقتصادی» دارد، فرآیند توسعه از هر بُعدی که آغاز شود، هنگامی پایدار خواهد ماند که در هر دو بُعد هماهنگ پیش برود.

 

این تحلیلگر مسائل سیاسی در همین راستا ادامه داد: دولت تدبیر و اعتدال تلاش می‌کند تا در بُعد اقتصادی گام‌های مؤثری برداشته شود و بی‌تردید بطور نسبی نیز – با توجه به وضعیت نامطلوب گذشته – در این زمینه موفق بوده است، اما در بُعد سیاسی هنوز کارهایی جدی و اساسی باید انجام شود.

 

وی با بیان اینکه “حل پیچیدگی‌های موجود، با زور و در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست، اما برون‌رفت از این وضعیت اجتناب‌ناپذیر است”، به وضعیت گروه‌های تندرو در جامعه اشاره کرد و گفت: دولت یازدهم فرآورده تغییرات و تحولات درونی جامعه بعد از تجربه دردناک دوران اقتدار رئیس‌جمهور پیشین و فراگیرشدن جنبش اصلاحات است. مقاومت تندروها و افراطیون نیز امری واقعی و قابل فهم است، اما به همان اندازه هم محکوم به شکست است.

 

یزدی در تشریح دلایل خود درباره ادامه مقاومت تندروها و نیز شکست نهایی آنها، اظهار کرد: یکی از دلایل ادامه مقاومت افراطیون و تندروها، تزلزل از درون است اما آنها دیر یا زود هم به این واقعیت‌ها تسلیم خواهند شد و انتظارات خود را با این تغییرات و تحولات تطبیق خواهند داد.

 

وی با بیان اینکه “تندروی و افراطی‌گری نیز به اندازه اصلاح‌گری پدیده‌ای طبیعی، درون‌زا، واقعی و محصول انقلاب‌هاست”، خاطرنشان کرد: در تمام انقلاب‌های دنیا پدیده فانتزی انقلابی شناخته شده است. آن‌چه در مورد ایران تاحدودی غیرعادی به نظر می‌رسد، ادامه تندروی‌ها و افراطی‌گری‌ها پس از گذشت ۳۶ سال از پیروزی انقلاب است.

 

یزدی افزود: به عبارت دیگر این رفتار پدیده‌ای نیست که با امر و دستور مسئولان بلندپایه متوقف شود. گرچه تأکیدات مسئولان بلندپایه بی‌تردید در کاهش شتاب حرکت این پدیده مؤثر است، اما عناصر درونی این جریان، خود باید از طریق آزمون و خطا به بیهودگی تلاش‌های خود برسند و دیر یا زود به این موضوع خواهند رسید، کما اینکه ریزش نیروها در درون این جریان قابل توجه است.

 

وی در ادامه به تاکیدات رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه شرایط سال‌های ۸۴ تا ۹۲ تکرار نخواهد شد، اشاره کرد و گفت: رویدادهای سال‌های ۸۴ تا ۹۲ از درون شرایط ویژه سیاسی و اقتصادی همان دوره سرچشمه گرفته بود. حال آن شرایط دیگر وجود ندارند؛ بنابراین کنش‌گران جریان‌های افراطی و تندروها، نه این که نمی‌خواهند آن تجربه را تکرار کنند، بلکه نمی‌توانند، زیرا آن شرایط دیگر وجود ندارد.

 

وزیر پیشین امور خارجه کشورمان در مورد عملکرد دولت یازدهم در حوزه سیاست خارجی نیز اظهار کرد: دولت در تعامل سازنده با کشورهای صنعتی نیم‌کره شمالی تا حدودی موفق بوده است اما در رابطه با همسایگان، بویژه کشورهای عربی متنفذ منطقه هنوز پیشرفتی به چشم نمی‌خورد.

 

این تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین به مذاکرات هسته‌ای ایران و ۱+۵ اشاره کرد و با تاکید بر اینکه “روند طی شده در مذاکرات، مثبت و قابل قبول است”، در مورد ارزیابی خود از نتایج این مذاکرات خاطرنشان کرد: برای ارزیابی نتایج این مذاکرات، باید منتظر اعلام نتایج نهایی بود.

 

یزدی، به طرح پیشنهاد جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری (WAVE) از سوی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اشاره کرد و گفت: تأثیرگذاری ایران یا هر کشور دیگری بر وضعیت جهانِ سراسر گرفتارِ خشونت و افراطی‌گری، به میزان قابل توجهی به موفقیت ایران و دیگر کشورها در کاهش افراطی‌گری و خشونت در داخل مرزهای ملی بستگی دارد.

 

دبیر کل نهضت آزادی ایران در پایان با تاکید بر نقش کشورها در کاهش خشونت و افراطی‌گری در جهان و نیز تأثیر مبارزه با افراط داخلی از سوی دولت‌ها در درون کشورهای خود بر روند مبارزه با افراط در سطح جهان، به مضمون حدیثی از پیامبر اسلام (ص) اشاره کرد و افزود: در حدیث پیامبر که با مضمونی فرمودند “رطب‌خورده منع رطب چون کند”، یک دنیا حکمت و فرزانگی نهفته است.

 

از هر پنج جان باخته حملات اسراییل در غزه یک نفر کودک بوده است

Posted: 20 Jul 2014 12:31 AM PDT

 جرس: کارین لاوب و یسور الحلو در آسوشیتدپرس نوشتند: روز جمعه، اسماعیل ابو مسلم، همان طور که هق هق می کرد و می لرزید، به دیوار بیمارستانی در غزه تکیه داده بود و منتظر بود تا پیکرهای سه فرزندش را برای تدفین، تحویل بگیرد. احمد 11 ساله، ولاء 14 ساله و محمد 16 ساله، خواب بودند که شلیک یک تانک اسراییلی، سقف خانه را روی سرشان ویران کرد. هر سه نفر، زیر آوار جان باختند.


به گزارش شفقنا، تراژدی اسماعیل ابو مسلم، منحصر بفرد و یگانه نیست. سازمان ملل می گوید یک پنجم از 299 فلسطینی ای که در 11 روز نخست تهاجم اسراییل به غزه جان باخته اند، کودکان بوده اند. باریکه غزه، جمعیتی متراکم دارد و نیمی از 1.7 میلیون ساکن این شهر، زیر 18 سال سن دارند.


ارتش اسراییل می گوید تمام تلاش خود را می کند تا ساکنان مناطقی را که قرار است هدف حمله موشکی یا بمباران قرار بگیرند، متقاعد به ترک این مناطق کند و از تلفات غیرنظامیان بکاهد. اسراییل شبه نظامیان اسلامگرا را به استفاده از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی و شلیک موشک از مناطق مسکونی متهم می کند.


اما فعالان حقوق بشری می گویند ساکنان غزه، حتی اگر بخواهند خانه های خود را تخلیه کنند، باز جای امنی برای رفتن ندارند.


بیل ون اسولد، پژوهشگر سازمان دیدبان حقوق بشر مستقر در نیویورک می گوید: "اگر شما بخواهید به ساختمان های مسکونی و غیر نظامی در نواحی پر جمعیت و متراکم حمله کنید، به یقین شاهد کشته شدن بچه ها خواهید بود."


خبرگزاری آسوشیتدپرس بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط اشرف الکدرا، از مقامات وزارت بهداشت و درمان فلسطین، به این نتیجه رسیده است که 71 نفر از کشته شدگان فلسطینی از زمان آغاز حملات اسراییل در 8 جولای، زیر 18 سال سن داشته اند. از این تعداد، 48 نفر زیر 13 سال سن داشته اند.


بسیاری از این کودکان، در خانه های خود جان باخته اند.


در نخستین ساعات روز جمعه، یک نوزاد پسر 5 ماهه، مورد اصابت ترکش موشکی قرار گرفت که در نزدیکی محل سکونت خانواده، در شهر جنوبی رفح فرود آمده بود. یک روز پیش از آن، 2 برادر و عمو زاده آنها در حالی که مشغول غذا دادن به کبوترها روی پشت بام منزل خود بودند، در اثر اصابت ترکش موشک جان باختند.


اما یک سانحه مرگبار، بیش از دیگر حملات خبرساز شد و خشم مردم را برانگیخت. روز چهارشنبه، 4 عموزاده، که فقط بین 9 تا 11 سال سن داشتند، مشغول بازی در ساحل نزدیک بندر شهر غزه بودند که یک موشک از کشتی مسلح اسراییل شلیک شد و به کلبه ای در نزدیکی پسربچه ها اصابت کرد. پسرها وحشت زده، سعی کردند از محل فرار کنند اما موشک دومی که به سمت آنها شلیک شد، همه را به کشتن داد.


انتشار عکس های این پسربچه های کم سن و سال و پیکرهای غرق در خون آنها روی ساحل شنی شهر غزه، خشم بین المللی را برانگیخت. بان کی مون دبیر کل سازمان ملل نیز در واکنش به این رویداد گفت اسراییل باید تلاش بیشتری برای توقف تلفات غیرنظامیان به خرج دهد.


ارتش اسراییل با این وعده که تحقیقات لازم در خصوص این سانحه را انجام خواهد داد، گفت هدف این حمله، نیروهای عملیاتی حماس بوده است.


سرهنگ پیتر لرنر، سخنگوی ارتش اسراییل روز جمعه گفت: "اقدامات اسراییل برای به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان، در دنیای غرب بی سابقه است."


اشاره وی، به سیستم هشداردهنده تخلیه مناطقی بود که جزو اهداف موشکی ارتش اسراییل قرار دارند. این هشدارها از طریق پیامک های تلفن همراه، تماس های اتوماتیک تلفنی و برگه های اعلامیه منتشر می شود.


لرنر گفت بیش از دوازده حمله موشکی ارتش اسراییل، پس از آن که حضور شهروندان غیرنظامی در منطقه هدف شناسایی و محرز شده، متوقف شده است.


وی افزود: "متاسفانه حماس زیرساخت های خود را عامدانه در بین جمعیت غیرنظامیان احداث کرده است."


در روزهای اخیر، اسراییل بارها از مردمی که در نزدیکی مرز اسراییل زندگی می کنند، خواسته تا منازل خود را ترک کنند. همان گونه که بعدا مشخص شد، این درخواستها، بخشی از مقدمه سازی ارتش اسراییل برای تهاجم زمینی به غزه بوده است؛ تهاجمی که روز پنجشنبه با اعزام هزاران نفر از سربازان نیروی زمینی ارتش اسراییل به غزه آغاز شد.


نواحی مرزی، از جمله شهر شمالی بیت لحیه، تحت حملات سنگین موشکی قرار گرفته اند. از شب پنجشنبه تا صبح جمعه، در سراسر غزه، صدای شلیک های پیاپی تانکها شنیده می شد.


ابو مسلم، همانند بسیاری از دیگر ساکنان بیت لحیه، تصمیم گرفت تا همراه با همسر و 7 فرزندش در آپارتمان مسکونی خود باقی بماند. اگرچه محله آنها زیر آتش سنگین توپخانه قرار داشت، اما آنها ترجیح دادند خانه خود را ترک نکنند.


بالاخره، بچه ها رفتند تا بخوابند. بزرگترین آنها محمد، در یک اتاق خوابید و برادر کوچکترش احمد و خواهرش ولاء در یک اتاق دیگر.


نیمه شب بود که یک گلوله تانک به آپارتمان اصابت کرد و تلی از آوار را روی سر این 3 نوجوان فرو ریخت. ابو مسلم از همسایه ها خواست کمک کنند و بچه ها را از زیر آوار بیرون بکشند. آنها را به یک بیمارستان محلی بردند، اما کار از کار گذشته بود و نصیب هر یک از آنها، چیزی بیشتر از یک کفن سفید و قفسه سردخانه نبود.


پدر این بچه ها، در همان بیمارستان و در حالی که توسط خویشاوندان خود احاطه شده بود، با ما درباره این فاجعه صحبت کرد. او گفت محمد، پسر بزرگتر، کنار او در کارگاه نجاری اش کار می کرد و احمد، پسر مهربانی بود.


کلام پدر داغدیده، به اینجا که رسید، رنگ و بوی خشم به خود گرفت: "ما همراه با مقاومت هستیم. سه فرزند من جان باخته اند ولی من حاضرم سه فرزند دیگر را برای آزادی فلسطین، قربانی کنم."


کمی آن طرف تر، چند پسر نوجوان بیرون بیمارستان جمع شده بودند و سعی می کردند سایه مرگی را که اطرافشان موج می زد، نادیده بگیرند.


یوسف علیان، یکی از آنها، پسر 14 ساله ای بود که از خانه بیرون زده بود تا به اینجا بیاید و کشته شدگانی را که به بیمارستان می آوردند، تماشا کند.


یوسف به ما چنین گفت: "من از مرگ نمی ترسم. این اولین باری نیست که ما هدف حملات موشکی قرار می گیریم. من به این وضعیت عادت کرده ام."