جنبش راه سبز - خبرنامه |
- تلاش نهادهای امنیتی برای توقف کامل فعالیتهای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب در سراسر کشور
- آخرین گزارش ها از اعتصاب عمومی در ۱۵ شهر کردنشین و فضای ملتهب شهرها
- مدیریت جهانی، مدیریت شهری
- احضار هفت دانشجوی کرد دانشگاه تهران به دادسرای مستقر در اوین
- اعتصاب عمومی و حاکمیت جو پلیسی - امنیتی در شهرهای مختلف کردستان
- اعتراض به اعدامهای اخیر توسط سازمانهای حقوق بشری ادامه دارد
- در سوگ آموزگاری که در کوچ زاده شد و به کوچ ابدی رفت
- مروری بر روزنامه های پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت
- سخنی با فرزندانم در دانشگاه شریف
- تقابل با کین ورزی به مثابه مبارزه سیاسی
تلاش نهادهای امنیتی برای توقف کامل فعالیتهای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب در سراسر کشور Posted: جــرس: در راستای فشارهای امنیتی و سیاسی برای توقف کامل فعالیت های جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب، اداره اطلاعات مراکز استان ها، با احضار و ابلاغِ نامۀ وزارت اطلاعات به شاخه های استانیِ این دو حزب بزرگِ اصلاح طلب، اعضای آن را تحت فشار گذاشته اند تا تعهدنامه ای مبنی بر "عدم فعالیت" امضا کنند. بنا به گزارش خبرنگاران جرس از شهرهای مختلف، بعد از این اقدامِ مراکز امنیتی، نمایندگان آن دو سازمان سیاسی در تبریز، سنندج، شیراز، مشهد، اصفهان، اهواز، اراک، کرمان، زاهدان و زنجان، مسئله مذکور را نپذیرفته و زیر بار امضای آن تعهدنامه نرفته اند. این گزارش همچنین می افزاید نمایندگان مجاهدین و مشارکت، با مقامات اداره اطلاعات وارد بحث و جدل شده و به آنان خاطرنشان کردند که "فعالیت احزابِ قانونی، تنها با حکم دادگاه صالحه متوقف می شود و هیچ مرجع دیگری چنین صلاحیتی ندارد." خبرنگاران جرس در ادامه گزارش دادند: مقامات امنیتی شهرستانها و مراکز استانها اظهار داشته اند که ابلاغیه از تهران بوده و اگر کوچکترین فعالیتی در زمینه دو حزب مذکور داشته باشند، دستگیر خواهند شد. در راستای این فشارها، هفته گذشته نیز، دکتر حسن رئیسیان، استاد دانشگاه و دبیر جبهه مشارکت استان قزوین که مسئول ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در آن استان بود، دستگیر شد و کماکان از وضعیت وی خبری در دست نیست. کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، مستقر در وزارت کشور، طی نشست ۲۳ فروردین ماهِ امسالِ خود، ضمن درخواست انحلالِ سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت، کلیۀ فعالیت های این دو تشکل سیاسیِ اصلاح طلب را متوقف کرده و با ارسال نامه ای به دادسرای عمومی و انقلابِ تهران، خواستار انحلال این دو سازمان سیاسی گردید. کارشناسان سیاسی و حقوقدانان خاطرنشان کرده بودند، این اقدام، خارج از حیطه مسئولیت و وظایف کمیسیون مذکور بوده و نتیجتا اقدامی غیر قانونی و غیر حقوقی است. مطابق ماده ۱۹ قانون احزاب کشور، فقط قوه قضاییه می تواند احزاب و تشکل ها را- آنهم پس از اخذ شکایت و تشکیل هیئت منصفه و روند عادلانه و قانونی و احرازِ تخلف- توقیف نماید و مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت و همچنین وکلای کشور معتقدند اقدامِ کمیسیون ماده ده احزاب، تخلف صریح از قانون اساسی و قوانین احزاب می باشد. لازم به ذکر است فشارهای مضاعف بر این دو سازمانِ عمدۀ اصلاح طلب، چند روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ شدت گرفته بود و همان زمان محمدعباس زاده مشکینی، نامزد ناکام رایحه خوش خدمت در شوراهای سوم که به مدد نزدیکی به محمود احمدی نژاد، به مدیرکل سیاسی وزارت کشور دولت نهم و دبیری کمیسیون ماده ده احزاب رسیده بود، به خبرگزاری ایلنا گفت: "مجوز احزاب اصلاح طلب مورد بازنگری قرار خواهد گرفت و در صورت لزوم لغو خواهد شد." |
آخرین گزارش ها از اعتصاب عمومی در ۱۵ شهر کردنشین و فضای ملتهب شهرها Posted: علیرضا حسینی - این اعتصابات سراسری، در پی فراخوان گروهها، نهادها و فعالان سیاسی- مدنی، در جهت اعتراض به اجرای احکامِ ناگهانیِ پنج زندانی و همچنین توقف اجرای احکام ناعادلانۀ اعدام زندانیان سیاسی صورت گرفت، که با استقبال مردم و کسبۀ شهرها و مناطق کردنشین روبرو شد. براساس گزارشهای منابع خبری، در شهرهای سنندج، مریوان، مهاباد، نوسود، بانه، دهگلان، سقز، پاوه، جوانرود، کامیاران، دیواندره، بوكان، اشنویه، بیجار، پیرانشهر و همچنین بخشهای زیادی از ایلام، کرمانشاه، اسلام آباد، ماکو، بازرگان و ارومیه نیز، اعتصابات عمومی و اعتراض به اعدام زندانیان سیاسی فراگیر بوده و در بیشتر شهرها مردم با تجمع در نقاط اصلی و مرکزی شهر، به نمایش اعتصاب خود پرداختند. در برخی شهرها نیروهای انتظامی صاحبان پاساژها ومغازه ها اجبار کرده بودند که مغازه ها را بازکنند که این مسئله با مقاومت و درگیری مردم مواجه گردید.
سامانه های خبری کردستان، پیش از این اعتصابات صورت گرفته در سنندج را چنین گزارش داده بودند: "شهر در وضعیتِ تعطیل قرار دارد. میدان آزادی، خیابان فردوسی، خیابان های ششم بهمن، شریف اباد، انقلاب، امام خمینی، وکیل، آبیدر تعطیل است. در شهرک صنعتی و فلزکاران یک نفرهم مغازه اش را باز نکرده و پاساژهای عمومی و تجاری تعطیلاند. بازار و گذر قدیمی اصف و براتیان و همه مغازهای تابعه تعطیل هستند. تنها ادارات دولتی باز کردهاند نیروهای امنیتی و انتظامی با ماشینهایشان آمد و رفت میکنند و کنار بانکها و ادارات دولتی گروه گروه ایستادهاند..."
در همین راستا شهرهای پاوه، بانه، دیواندره٬ اشنویه، پیرانشهر، ایلام، کرمانشاه، اسلام آباد، بیجار و جوانرود اکثر مغازه ها تعطیل کرده و در ماکو و بازرگان نیز، بیش از نیمی از مغازه ها به حال تعطیل در آمدند.
لازم به ذکر است فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی و مهدی اسلامیان، پنج نفری بودند که روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه، در زندان اوین اعدام شدند. طبق نظر کارشناسان، وکلا و همچنین صاحبنظران، روند دادرسیِ پرونده آنان هنوز تکمیل نشده و پرونده سه تن از اعدام شدگان در مرحله بازنگری قرار داشت و همچنین هیچ یک از وکلا و خانواده ها در جریان اجرای این احکام قرار نگرفتند.
|
Posted: جمیله کدیور -
در اخبار فراوان شنیده ایم که احمدی نژاد از مدیریت جهانی صحبت می کند. حتی زمانی گفته بود، برخی سران کشور ها از ایشان خواسته بودند تا با راهنمایی ایشان مشکلاتشان را حل کنند. در سفر دیروز خود به استان کهکیلویه هم گفته"در همه جاي دنيا حتي در آمريكا و اروپا مردم از حاكمان دنيا مايوسند و تنها يك نقطه اميد دارند و آن هم ايران اسلامي است." دوهفته پیش هم آقای مشایی نفر دوم دولت ایشان (در عمل)، مرید یا مراد احمدی نژاد هم اظهار داشت: احمدی نژاد معلم روسای جمهور دنیاست...
اخبار منتشره در رابطه با نعطیلی شنبه و یکشنبه آینده یکی از نمونه های قابل بررسی در این رابطه است تا ببینیم دولتی که ادعای مدیریت جهانی دارد و تنها نقطه اميد مردم دنیاست ، در یک مساله ساده مدیریت شهری چگونه عمل می کند.
چند روز پیش، خبرگزاری فارس در خبری اعلام کرد که در جلسه هیات دولت تعطیلی تمام ادارات دولتی و مراکز آموزشی اعم از دانشگاه و مدارس تهران برای روزهای شنبه و یکشنبه تصویب شده است. به عبارت دیگر با احتساب تعطیلی پنج شنبه و جمعه و دوشنبه، عملا تهران پنج روز تعطیل خواهد بود.
کمتر از بیست و چهار ساعت بعد استاندار تهران اعلام کرد که تمامی دانشگاه ها و مدارس شهر تهران به استثنای ادارات دولتی در روز شنبه و یک شنبه تعطیلند.
در همان روز و بفاصله چند ساعت روابط عمومی آموزش و پرورش تهران اعلام کرد که مدارس تهران در دو روز مورد نظر تعطیل نیستند.
فردای آنروز برخی دانشگاه های مهم مثل شریف، تهران، امیرکبیر و.... اعلام کردند که تعطیل نخواهند بود و فعالیتهای آموزشی خود را ادامه می دهند.
البته برخی دانشگاه ها هم اعلام کردند که منتظر نظر وزارت علوم می مانند.
وزیر علوم دیروز اعلام کرد که همه دانشگاه ها شنبه و یکشنبه تعطیل خواهند بود و هیچ دانشگاهی نمی تواند و نباید از تصمیم وزارتخانه تخطی کند.
این در حالیست که در جلسه شورای شهر تهران هم بحث و جدل بالا گرفت که چه ضرورتی به تعطیل؟ علاوه برآن شورای شهرتهران در مسئله مهمی اینچنینی، چرا در جریان نیست؟
در همان روز نخست، مهمان پرست سخنگوی وزارت خارجه ارتباط تعطیلی دو روز شنبه و یکشنبه را با اجلاس مهمی که قرارست در تهران برگزار شود، محتمل دانست.
البته هیچ مرجع یا نهادی تا این لحظه در مورد دلیل این تعطیلی غیر مترقبه، آنهم در آستانه فصل امتحانات مدارس و دانشگاهها سخنی نگفته و همه سکوت را مرجح دانسته اند. ولی ظاهرا اظهارات سخنگوی وزارت خارجه گوشه ای از حقایق پشت پرده را بیان کرده است.
به عبارت دیگر به نظر می رسد به دلیل اجلاسی که درتهران برگزار می شود، می خواستند شهر را تعطیل و خلوت کنند، تا مبادا تجمعات اعتراضی در انتظام این اجلاس خللی ایجاد کند. اما هیچ کس به صراحت درین باره سخنی نمی گوید. بازار شایعه هم داغ شده که می خواهند زندانیان بیشتری را اعدام کنند. می خواهند رهبران جنبش سبز را دستگیر کنند و...
روزنامه جمهوری اسلامی هم نوشت: در سالی که قرار بود همت و تلاش مضاعف صورت گیرد، با تعطیلات مضاعف روبرو هستیم!
این سوال افکار عمومیست که واقعیت چیست؟ پشت پرده این تعطیلی کدام مصلحت یا حقیقت نهفته است؟
به نظرم پاسخ این سوال چندان دشوار و یا بغرنج نیست. دولتی که بعد از یک سال نتوانسته هنوز افکار عمومی و نخبگان سیاسی_ فرهنگی کشور را نسبت به مشروعیت خود و عدم وقوع تقلب در انتخابات قانع کند، چطور می تواند در موردتصمیماتی این چنینی آنها را اقناع کند؟ دولتی که اصولا بنای اقناع ندارد و تصور می کند با ابزار و سیاست زور، کارها را می تواند به پیش ببرد.
از طرف دیگر با یک مدیریت از هم گسیخته روبرو هستیم. چه در عرصه کلان مدیریت سیاسی- اجتماعی و فرهنگی کشور و چه در عرصه مدیریت شهری و موارد خرد.
نکته ای که در مصاحبه آقای مهندس سحابی آمده بود که حاکمیت برای بقای خودش هم که شده احمدی نژاد را برکنار کند، سخن درستی است.
مدیریتی که در حوزه خرد شهری اینچنین با تشتت و ناهماهنگی مواجهست، چگونه ادعای مدیریت جهانی و نقطه امید و اتکای مردم دنیا را دارد؟ |
احضار هفت دانشجوی کرد دانشگاه تهران به دادسرای مستقر در اوین Posted: جــرس: در پی تلاشِ دانشجویان کرد دانشگاه تهران برای برگزاری اعتراض نسبت به اعدامهای اخیر، هفت تن از دانشجویان کرد دانشگاه تهران به دادسرای مستقر در زندان اوین احضار شدند. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، پخشان عزیزی، سروه ویسی، لیلا محمدی، احمد اسماعیلی، آمانج رحیمی، عبدالله عارفی و هژار یوسفی، هفت دانشجوی کرد دانشگاه تهران هستند که در دادسرای مستقر در زندان اوین به شدت مورد بازجویی و تهدید قرار گرفته و به آنان هشدار داده شده بود که نسبت به اعدام های اخیر از ابراز هرگونه نارضایتی خودداری کنند. لازم به ذکر است که این هفت دانشجوی کرد، پیش تر و در اعتراض به اعدام احسان فتاحیان، یکی دیگر از زندانیان سیاسی کرد اعدام شده، نیز تجمع برپا کرده بودند. طی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ۲۲ و ۲۳ اردیبهشت، دانشجویان دانشگاههای تهران، در اعتراض به اجرایِ ناگهانیِ احکامِ اعدامِ پنج زندانی ، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان، دست به تجمعاتِ سکوت در صحن دانشگاه زده بودند. شهرهای مختلف کردستان و دیگر شهرهای کردنشینِ کشور، امروز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ماه، در پی اعتصاب سراسری مردم و کسبه و همچنین حاکمیتِ جو پلیسی و امنیتی بر آن شهرها، وخیم و بحرانی گزارش شده است. |
اعتصاب عمومی و حاکمیت جو پلیسی - امنیتی در شهرهای مختلف کردستان Posted:
یک روز پس از اجرای حکم ناگهانیِ اعدامِ پنج زندانی در زندان اوین تهران، گروههای مختلفی جهت اعتراض به این اقدام، از تمام مردم شهرهای کردنشین را دعوت کردند تا در یک عمل هماهنگ، به اعتصاب عمومی و اعتراض مدنی مبادرت ورزند. بنا به گزارش «کمیته اعتراض واعتصاب عمومی درشهرهای کردستان»، از روز قبل تراکتها ، پوسترها وعکس های فرزاد کمانگر و دیگر اعدامیان و همچنین فراخوانِ برگزاری اعتصاب عمومی وسیعا درمیان مردم شهر و روستاهای کردستان توزیع شده بود. بنا به گزارش منابع خبری جرس، امروز و از نخستین ساعات صبح، بازار شهرهای مهاباد، اشنویه، سنندج، بوکان، سقز، مریوان و کامیاران به حالت تعطیل درآمد، ادارات نیمه تعطیل شده و در برخی از شهرها همچون کامیاران (شهر فرزاد کمانگر)، دانش آموزان حتی به مدرسه نرفته اند. نیروهای امنیتی و نظامی در مراکز اصلی شهرها مستقر شده اند و خیابان ها خلوت اند و اکثریت شهروندان نیز از خانه هایشان خارج نشده اند. این گزارش افزود بعد از تعطیلیِ مغازه ها و کسبه، نیروهای امنیتی با تهدیدِ بازاریان، خواستار پایان دادن به اعتصاب شدند که با واکنش مردم روبه رو گردیدند و هم اکنون فضای بیشتر شهرها بدلیل ورود نیروهای ضد شورش از استانهای همجوار، کاملا بحرانی است. کمیته اعتراض واعتصاب نیز گزارش داد که با شخصیتها و افراد سرشناس شهر سنندج ، سقز ، مهاباد ، کامیاران، مریوان ، بانه ودیگر شهرهای کردستان ملاقات شده و درمورد این اعتصاب سراسری، با آنها هماهنگی شده است. کارگران شهرک های صنعتی ، نهادهای مدنی و فرهنگی ، کارمندان ادارات و بازاریان و مغازه داران درشهرهای سنندج ، سقز وکامیاران آمادگی خود را برای پیوستن به اعتصاب اعلام کرده اند. طبق گزارش این کمیته، اعتراض واعتصاب از شهرهای کردستان، سپاه پاسداران از نیروهای خود درهمدان و زنجان خواسته است در شهرهای کردستان مستقر شوند. براساس همین گزارش جلسات اضطراری در استانداری باحضور فرمانداران ومسولین سپاه پاسداران و اداره اطلاعات چندین بار برگزار شده و فعلا جو ملتهب و کاملا نظامی – امنیتی می باشد. طبق آخرین اخبار دو نفر بنامهای ناصر رحمانی و کریم رحیم سرا در سقز بازداشت شده اند.
آخرین اخبار تا این لحظه
در راستایِ اعتصاب سراسری در شهرهای مختلف کردنشین و علی رغمِ حاکمیتِ جوِ پلیسی و نظامی در آن شهرها، آخرین گزارش ها از کامیاران، سنندج و مریوان، از استقبالِ گسترده مردم از اعتصاب عمومی و فضای ملتهب آن شهرها و همچنین استقرار نیروهای ضد شورش در نقاط مختلف شهرهای کردنشین خبر می دهد. به گزارش «کمیته اعتراض واعتصاب عمومی درشهرهای کردستان»، آخرین خبرها از سنندج حاکیست "شهر در وضعیتِ تعطیل قرار دارد. میدان آزادی، خیابان فردوسی، خیابان های ششم بهمن، شریف آباد، انقلاب، امام خمینی، وکیل، آبیدر تعطیل است. در شهرک صنعتی و فلزکاران یک نفرهم مغازه اش را باز نکرده است. پاساژهای عمومی و تجاری تعطیلاند. بازار و گذر قدیمی اصف و براتیان و همه مغازهای تابعه تعطیل هستند. تنها ادارات دولتی باز کردهاند نیروهای امنیتی و انتظامی با ماشینهایشان آمد و رفت میکنند و کنار بانکها و ادارات دولتی گروه گروه ایستادهاند..." این گزارش خاطرنشان کرد "در کامیاران نیز شهر تعطیل است. البته به غیراز ادارات دولتی و حراستها و نیروهای انتظامی، همه جا تعطیل است. نیروهای امنیتی درسطح شهر مستقرند و در حال گشت زنی می باشند. مردم عموما به طرف خانه فرزاد کمانگر راهی هستند و تجمع درمقابل خانه فرزاد کمانگر لحظه به لحظه روبه افزایش است." در شهر مریوان نیز، فضای تعطیلی حاکم است و به غیر از مدارس و ادارات دولتی که اجبار و تهدید در کار است، در سطح شهر مغازهها عمدتا تعطیل کرده اند. این منبع خبری خاطرنشان کرد "طبق گزارشهای ارسالی از بانه، بوکان، سقز، دیواندره و مهاباد، اکثر مغازهها و بازاریان تعطیل کردهاند و فضای شهرها کاملا در اعتصاب عمومی و تحت حاکمیت جو پلیسی - نظامی می باشد.
|
اعتراض به اعدامهای اخیر توسط سازمانهای حقوق بشری ادامه دارد Posted: جــرس: در ادامه واکنشهای داخلی و جهانی به اعدام پنج زندانی سیاسی، سازمان کانون مدافعان حقوق بشر و کانون فعالان حقوق بشر غرب کشور و همچنین دو سازمان جهانیِ عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر نیز، اجرای ناگهانیِ این احکام اعدام را محکوم کردند و مورد اعتراض قرار دادند. به گزارش پایگاه رسمی کانون مدافعان حقوق بشر، این تشکل در نامهای به رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی و اعتراض به اعدامهای اخیر، ابتدا به نکاتی درباره نفی کلی مجازات اعدام اشاره گردیده و خاطرنشان شده است: کانون مدافعان همچنین با ابراز تاسف از اعدام پنج فعال سیاسی که چهارنفرشان کرد بودند سوالاتی از صادق لاریجانی پرسیده و با مطرح کردن این نکته که "ضوابط دادرسی عادلانه از جمله اجرای مقررات اصل 168 قانون اساسی و بهویژه علنی بودن دادگاه در عمل رعایت نشده است" از لاریجانی پرسیدهاند که چرا از برگزاری دادگاهی علنی ابا دارند. این تشکل همچنین می پرسد "چرا دادگاه اعدامشدگان بدون اطلاع و حضور وکیل یا خانوادهشان برگزار شده است؟" "خدشهدار شدن وحدت ملی" نیز، نکته دیگری بود که کانون درباره آن پرسید و نوشت "با توجه به اینکه اکثر اعدامشدگان از خطه کردستان هستند، آیا در شرایط کنونی کشور چنین اقدامی نمیتواند به وحدت ملت ایران خدشه وارد کند؟" همزمان کانون فعالان حقوق بشر غرب کشور نیز با صدور بیانیه ای نسبت به اجرای احکام اعدام اخیر واکنش نشان داد و خاطرنشان کرد : دادگاه متهمین این پرونده نه تنها علنی برگزار نشد و هیچکس از روند دادرسی ، نحوه محاکمه و دفاع متهمین آن گونه که باید ، آگاهی نیافت بلکه گزارش دادسراي عمومی و انقلاب تهران بعد از اجرای حکم ، نه تنها هرگز افکار عمومی را در خصوص این مجازات اقناع نمی کند ، بلکه خود ابهامات فراوانی را سبب می شود. این کانون تصریح می کند : اگر قوه قضاییه خود را از سوء برداشت ها و انتقادات مبرا می داند ، حداقل جهت پاسداری از شان و اعتبار خود ، دست کم ازین پس تمامی دادگاه های خویش را ( به جز مواردی که به راستی و مبتنی بر قانون باید غیر علنی برگزار شوند) به ویژه پرونده هایی که نسبت به آن در سطح جامعه حساسیت وجود دارد ، علنی برگزار نماید تا راه بر هرگونه سوء برداشت و تردید نسبت به صدور احکام قضایی مسدود گردد." سازمان دیدهبان حقوق بشر که مقر آن در نیویورک است نیز، با محکوم کردن اعدام پنج زندانی که چهارنفرشان کرد بودند، از سرنوشت ۱۷ کرد دیگر که به اعدام محکوم شدهاند، ابراز نگرانی کرد. جو استورک، معاون بخش خاورمیانه در سازمان دیدهبان حقوق بشر خاطرنشان کرد: "به دار آویختن این چهار زندانی کرد یکی از جدید ترین نمونههای به کار گیری ناعادلانه حکومت ایران از مجازات مرگ علیه اقلیتهای نژادی دگراندیش است. این سازمان اعلام کرد که این افراد پس از شکنجه اعدام شدند و هنوز اجسادشان به خانوادههایشان تحویل داده نشده است. معاون بخش خاورمیانه سازمان دیدهبان حقوق بشر با اشاره به اتهاماتی که به اعدامشدگان نسبت داده شده متذکر شد: قوه قضائیه در تلاش برای در هم شکستن و نابود ساختن نارضایتی، مرتباً ناراضیان کرد از جمله فعالان جامعه مدنی را به وابستگی به گروههای مسلح تجزیهطلب متهم کرده و آنان را به مرگ محکوم میکند. در گزارش دیده بان حقوق بشر ضمن انتقاد از سیر رسیدگی به پرونده پنج نفری که اعدام شدند، نسبت به سرنوشت دیگر زندانیان کرد محکوم به اعدام هشدار داده شده است. سازمان عفو بین الملل که مقر آن در لندن است نیز، اعدام های اخیر را محکوم کرد و گفت محاکمه آنها عادلانه نبوده و بعضی از آنها شکنجه شده اند. مالکولم اسمارت مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی این گروه حقوق بشری، در بیانیه ای خاطرنشان کرد: "ما این اعدام ها را که بدون اخطار قبلی انجام شد محکوم می کنیم. علیرغم اتهامات سنگین علیه این پنج نفر، آنها از محاکمه ای عادلانه محروم شدند. سه نفر از متهمان شکنجه و دو نفر مجبور به اعتراف تحت فشار شدند." در ادامه بیانیه آمده است: "آنها در تخطی از قوانین ایران که مسئولان را ملزم می کند وکلای زندانیان را پیش از اجرای حکم اعدام آگاه کنند، اعدام شدند." پیش از این کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، کانون نویسندگان ایران، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران و تعداد زیادی از نهادهای حقوق بشری و مدنی، نسبت به اعدام های اخیر از خود واکنش نشان داده و آنرا محکوم کرده اند. اعدام فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان، پیشتر از این از سوی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی نیز محکوم شده و مورد تاسف واقع شده بود. مقامات جمهوری اسلامی معتقدند این افراد گناهکار بوده اند، اما به گفته ناظران و کارشناسان، نه تنها روند رسیدگی به پرونده آنان، بلکه صدور و اجرای حکم نیز، ناقض قوانین موجود کشور بوده است. برخی صاحب نظران نیز خاطرنشان کرده اند "نحوه اجرا و این اقدام می تواند تلاش دولت برای مرعوب ساختن معترضان پیش از سالگرد ۲۲ خرداد باشد." |
در سوگ آموزگاری که در کوچ زاده شد و به کوچ ابدی رفت Posted: حمیدرضا تکاپو -
تبعیدی هایِ غیر مهم
بنیان حرکتی نو در جامعۀ ایلاتی
تلاشهای بهمن بیگی در دهه ۱۳۴۰، منجر به تصویب برنامه سوادآموزی عشایر گردید و در سال ۱۹۷۳ میلادی جایزهای از طرف یونسکو، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، برای او به ارمغان آورد.
و دوره سوم زندگی او، دوران نویسندگی اوست. بهمن بیگی کتاب "عرف و عادت در عشایر فارس" را در دهه ۱۳۲۰ و کتاب های "بخارای من، ایل من"، "اگر قره قاج نبود"، "به اجاقت قسم" و "طلای شهامت" را در دوره بازنشستگی اش بعد از انقلاب منتشر کرد.
عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشادِ دولت اول اصلاحات، معتقد است "بهمن بیگی نه تنها در عشایر فارس، بلکه در سیستم آموزشی ایلات و عشایر کل ایران نیز تاثیر گذاشت و می توان بدون اغراق او را بی بدیلی دانست که تکرار دیگران نبود."
به بهانه درگذشت محمد بهمن بیگی، چند تن از صاحب نظران، شاگردان و همچنین دانش آموختگانِ سیستم آموزشیِ وی، به معرفی و توصیف ابعادِ مختلفی از زندگی او می پردازند. شاید امروز کسی از شاگردان او در سراسر دنیا نباشد که نام و کارنامۀ زندگیِ او را با افتخار مرور نکند و سخن نگوید.
این فعال اصلاح طلب، یکی "از رازهای ماندگاریِ بهمن بیگی" در عینِ تاثیرگذاریش را، خدمت صادقانه، هوشمندانه و آگاهانۀ وی به جامعه خود و انگشت گذاشتن روی مهمترین نقطه ضعف آن یعنی "آموزش و سواد" دانست.
این نماینده اسبق مجلس، همچنین بهمن بیگی را "ادیبی هنرمند" خطاب کرد که غیر از برجستگی و خلاقیت در آموزگاری، بدلیل نگاشتنِ داستانهای بسیار زیبا در ادبیاتِ ایران، می تواند یک ادیب ِ هنرمند نامیده شود؛ چرا که از زبانِ بسیار شیوایی در این راستا بهره برده و نثری دلفریب داشت."
قنبری مرحوم بهمن بیگی را مورد احترام و تکریمِ جبهه اصلاحات و رهبران جنبش دموکراتیکِ مردم ایران ذکر کرد.
اشکبوس طالبی در "شرح تاریخچۀ تاسیس مدارس عشایری" می گوید:
بهمن بیگی از چند منظر
وی در پاسخ به این سوال که "عمده دلیل این کشمکش ها با دولت مرکزی" چه بود، گفت "فشارهای دولت مرکزی (چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی) و تاکید آنان بر «تخت قاپو کردن» (یک جا نشینی) ایلات و از سویی دیگر قدرتِ تهدید کنندۀ عشایر برای حکومت مرکزی از جمله این موارد بود و عمده مشکلات دیگر آنان در دوره رضا شاه، "گرایش شدید عشایر و ایلات ایران (بویژه صولت الدوله قشقایی به آلمان ها)" و دوره پهلوی دوم "گرایش عشایر به جبهه ملی" بود.
اگر مسئولین ما در هر دوره این خصوصیات را داشتند
این دانش آموختۀ دانشگاه شیراز که هم اکنون در تورنتوی کانادا ساکن می باشد، در شرح "مشکلاتِ پیشِ رویِ پروژۀ بهمن بیگی"، می گوید: "این سنت شکنیِ بهمن بیگی و آغاز به کار مدارس عشایری، در برخی مواقع با مخالفت های شدیدی از سوی جامعۀ عشایری روبرو شد که این حرکت را با مشکلات جدی روبرو می ساخت؛ اما بهمن بیگی عاشقانه و جدی مقاومت و ایستادگی کرد و ناملایمات و کج فهمی ها را به جان خرید تا آموزش و پرورش در میان کودکان و نوجوانان ایلات و عشایر کشور پا بگیرد."
وی جنبه های مهم و قابل توجه دیگر در مورد مرحوم بهمن بیگی را، "نقش وی در ادبیات ایران و بویژه ادبیات داستانی"، همچنین "سخنوری" و "قدرت رهبری و توان مدیریتی" ذکر کرد.
این آموزگارِ پیشکسوتِ عشایری در شرح آنچه "مبارزۀ ریشه ای بهمن بیگی در جامعه" می نامد، بر این باور است که "او فهمیده بود تنها راه کسب حقِ یک انسان و یک جامعه، داشتن آگاهی و ضرورتا کسب آن است و درک کرده بود که یک جامعۀ محروم از نظر حقوق اولیه، بهداشت، مشارکت در سرنوشت و توسری خور از حکومت، در درجه اول از بیسوادی و نتیجتا از عدم آگاهی رنج می برد. بنابراین برنامه ای اجرا کرد که خود مبتکر آن بود و در راستای همان هدفِ مورد بحث، گام برداشت."
بنیانگذار چادرهای سفــــید در مبارزه با سیاهی ها
اژدری در توصیف بخشی از "نتایج عملیِ ابتکاراتِ بهمن بیگی" می گوید: "در یک چکیده می توانم بگویم، بعد از چند سالی که از تاسیس مدارس عشایری گذشته بود، تقریبا ۸۰ درصد آن جامعه باسواد و حدود ۲۰ درصد نیز تحصیلات عالیه داشتند و این یک دستاورد بزرگ بود.
این آموزگارِ قدیمی ایران اظهار امیدواری کرد شرایطی دموکراتیک و مساعد برای بازگشتِ بسیاری از ایرانیانِ نخبه به کشور فراهم گردد و جمع کثیری که از نعمت حضورشان در مناطق مختلف ایران محرومیم، بتوانند برگردند و همراه با مردم و نخبگانِ کشور، دست به تحولی بزرگ برای پیشرفت بزنند.
لازم به ذکر است تعدادی از شاگردان نیم قرن تلاشِ بهمن بیگی، هر سال روز معلم به دیدار آموزگار سابقشان می رفتند، که امسال این آموزگارِ قدیمی، درست یک روز قبل از روز معلم شاگردانش را برای همیشه ترک کرد.
بهمن بیگی در بخشی از کتاب «بخارای من ایل من»، در شرحِ این حال نوشت "دیگر نه کوچ می کنیم، نه می مانیم! در گذر روزگار، ناملایمات ما را به سوی هیچ و پوچ می کشانند. دیگر شیر، بوی جاشیر نمی دهد. اسب ها نمی تازند. در کمرکش کوه ها راه نمی پیماییم. ماست را با چاقو نمی بریم. صدای زنگ گله ها را نمی شنویم. تاخت نمی کنیم. نمی تازیم. دیگر بوی نان تنک را فراموش کرده ایم. دیگر..." و او به کوچ ابدی رفت.
|
مروری بر روزنامه های پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت Posted: کیهان این نویسنده بدون در نظر گرفتنِ وجهی انسانی و حقوقیِ آنچه در بیانیه ها بعنوان "محکومیتِ ترور، محکومیت اعدام و محکومیت عدم دادرسیِ عادلانه " ذکر شده و مورد تحلیل واقع گردیده، صرفا با هدف تخریب تمام جریانات مخالف و منتقد و دگراندیش وارد صحنه می شود و در کلیشۀ همیشگی می نویسد گروههای سیاسی، مدافعان حقوق بشر و شخصیت های مختلف را آماج اهانت و آنچه در این ماهها متهم کرده، قرار می دهد و می گوید: کیهان همچنین با حمله به زهرا رهنورد، می نویسد:
ابتکار ابتکار در ادامه این یادداشت حضور "آقازاده ها" در گفته های وزیر اطلاعات را بررسی کرده و نوشته حیدر مصلحی در طول دوران کمتر از یک سال وزارت خود حداقل چهار بار از این تعبیر استفاده کرده است.وی در نشست "تحلیل و بررسی وضعیت امنیتی کشور" در قم اظهار داشته بود: «در جنگ نرم لطمه از طرف آقازادهها میباشد. زبیر را چه کسی منحرف کرد؟" و در ادامه از کشف جزوه براندازی در دفتر یکی از آقازادهها سخن گفته بود. وی یک هفته بعدتر در جمع دادستانان اظهار نظر مشابهی نموده بود: "جریان فتنه از پتانسیل آقازادهها برای ضربه زدن بهره برده بود." چندی بعد نیز در مصاحبه با ویژهنامه نوروزی جوان، به این روزنامه گفته بود: "سندی از یک آقازاده به دست آمده که آن هم راهبردها، سیاستها و تاکتیکهای براندازی است." این روزنامه در پایان این مقاله با اشاره به این که تعریف دقیقی برای آقازاده نمی توان پیدا کرد نوشته شاید پدر باید "آقا" باشد تا فرزند را بتوان «آقازاده» نامید. اما آقا بودن پدر به چه معناست؟ احتمالاً کسی که دارای جایگاه اجتماعی ممتاز و رفیعی است، کسی که بر دیگران آقایی میکند و دیگران برایش بندگی، چنین فردی آقا میشود و فرزندانش آقازاده. آقازادگی به گونهای یادآور مناسبات استبدادی حاکم بر ایران پیش از انقلاب اسلامی است.
به گزارش جام جم محمدحسن ابوترابی فرد گفته این كمیته برای بررسی علت بروز این مسائل گفتگوهای طولانی با دانشجویان، تشكلهای دانشجویی، مسوولان دانشگاه و مسوولان انتظامی، امنیتی و قضایی داشت و حتی با شورای عالی امنیت ملی نیز گفتگو كرد. پیگیریهای لازم در جهت احقاق حقوق دانشجویان و تحقق دیدگاهها و نقطهنظرات رهبر معظم انقلاب نیز برای انجام یك حركت اصولی انجام شده است و پیگیری این موضوع به صورت جدی در دستور كار قرار دارد.
حجتالاسلام احمد سالک، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز نیز در اینخصوص نوشت: آن چیزی که قطعاً در بیانیه میرحسین موسوی مشخص شد، همراهی و همنوایی وی با دشمنان خارج کشور است، علاوه بر اینکه در این بیانیه روی موضوعاتی نظیر واقعه کهریزک و کوی دانشگاه تأکید شده است که این خواست همان دشمنان خارجی است. حمید رسایی نماینده تهران نیز با اشاره به اینکه درحال حاضر تنها هواداران موسوی، گروهکهای ضدانقلاب و معاند نظام هستند، گفت: موسوی دیگر در تاریخ ایران دفن شده است. وی ادامه داد: چون موسوی خود را با این افراد پیونده زده، امروز نیز چارهای جز اینکه از این گروهکهای معاند حمایت کند، ندارد. رسایی ادامه داد: خداوند خواست که بعد از 20 سال موسوی را از لانهای که بود بیرون آورده و چهره واقعی این فرد را برای مردم نمایان کند. نصرالله کوهی نماینده مجلس هشتم نیز در این ارتباط گفت: موسوی با اعتراض نسبت به اجرای حکم تروریستها نشان داد که از بنیصدر هم بدتر شده و دیگر جایش در ایران نیست. کوهی معتقد است: موسوی از اسلام خارج شده و طبق نظر مراجع فردی که مخالف نص صریح قرآن سخن بگوید مرتد است."
نویسنده این مقاله در ادامه نوشته در اقتصاد ایران تولید و صنعت دچار مشکل است و توان رساندن کالا به مصرفکننده را ندارد. این بدان معناست که تقاضا هست اما نمیتواند عرضه کند در نتیجه قیمتها بالا میرود. اقتصاد ایران نیازمند ارایه سیاستهایی است که بتواند عرضه را اصلاح کند و این تنها مؤلفهای است که میتواند منجر به بهبود اوضاع شود. در این صورت مردم نیز تشویق به سرمایهگذاری و شرکت در چرخه تولید میشوند. تقوی در این مقاله می نویسد کمیته یکسری معیار برای سلامت وام تعیین کرده و اینکه نسبت سپرده به تسهیلات کاهش پیدا میکند به هیچ وجه امر موجهی نیست و خطر ورشکستگی را افزایش میدهد.بحران بزرگی هم که در سال 1929 میلادی رخ داد به خاطر ورشکستگی یک بانک اتریشی بود، به همین دلیل است که میگوییم ارایه تسهیلات در شرایط اقتصادی کنونی اقدامی بسیار غلط است. الزام بانکها به ارایه تسهیلات بیشتر به دولت با وجودی که پساندازها کم شده و سپرده نزد بانکها کاهش یافته است، تنها عاملی است که بانکها را به سمت ورشکستگی سوق میدهد.
بروجنی در ادامه این مقاله با بررسی افزایش سرمایه گزاری ها و تولید صنعت نفت و گاز عراق و کشورهای حاشیه خیلج فارس به مقایسه آن با موقعیت ایران پرداخته و نوشته وقتی به رشد پرشتاب صنایع نفت و گاز در کشورهای همسایه می نگریم و وضعیت سرمایه گذاری در حوزه انرژی در کشورمان را با آن مقایسه می کنیم در می یابیم که نه تنها جایگاه فعلی ما از نظر تولید نفت در معرض خطر قرار گرفته بلکه با تداوم وضعیت فعلی، تا چند سال دیگر توانی برای رقابت در عرصه صادرات نفت را هم نخواهیم داشت.کشور ما هم اکنون با بحران سرمایه گذاری مواجه شده که نتیجه طبیعی آن عدم افزایش تولید و میزان تولید خواهد بود. نویسنده این مقاله با اشاره به این که در این راه از سوی مقامات مسئول هنوزگام جدی و تاثیرگذاری برای رفع این دغدغه برداشته نشده ، در پایان می نویسد:
به گزارش این روزنامه این مرجع تقلید روز گذشته در جمع طلاب در مسجد اعظم قم گفته اخیرا از آذربایجان خبر میرسد كه حكومت تعدادی از مساجد شیعیان را تخریب كرده است و قصد تخریب ما بقی را دارد. ما پیام خود به حكومت آذربایجان را به صورت رسمی اعلام كردهایم و امیدواریم دست از این كار بردارند. به نوشته جمهوری اسلامی آیت الله مکارم شیرازی همچنین گفته ما به روابط دیپلماتیك دولتها اهمیتی نمیدهیم. حكومت آذربایجان باید بداند كه شیعیان گوش به فرمان مراجع هستند و هر حكمی آنها بدهند را عملی خواهند كرد. این تعداد كثیری كه در در 8 سال جنگ به جبهه ها رفتند همه به فرمان امام به عنوان یك مرجع تقلید این كار را انجام دادند. بنابر نوشته این روزنامه این مرجع تقلید تاکید کرده که ما فعلا حكمی ندادهایم اما اگر تغییری دیده نشود این كار را خواهیم كرد.
به گزارش این روزنامه کامران دانشجو در توضیحاتی که درباره تعطیلی چند روزه مراکز آموزشی تهران ارایه کرده است گفته واقعیت این است که دولت تصمیم گرفت با توجه به اجلاس سران گروه 15 در تهران و اینکه رفت و آمد سران کشورهای پانزده گانه و هیاتهای همراه در تهران ترافیک زیادی ایجاد میکند در راستای رفاه حال شهروندان عزیز تهرانی و کاهش بار ترافیک مدارس کلیه مقاطع در شهر تهران را تعطیل اعلام کند که این موضوع از طریق آموزش و پرورش اطلاعرسانی شد. وی در ادامه تعطیل شدن دانشگاه های تهران را حاصل اشتباه رسانه ها اعلام کرده و گفته در این مقطع اصلا بحث تعطیلی دانشگاهها مطرح نبود متأسفانه برخی از سایتها و نیز منابع غیرمرتبط عجله کردند و قبل از اطلاعرسانی دولت خبری را بدون هماهنگی با دفتر دولت اشتباها اطلاعرسانی کردند مبنی بر اینکه دانشگاهها نیز در این دو روز تعطیل هستند بر این اساس دانشگاهیان برنامه ریزیهای خود را انجام دادند. این خبر نادرست بعدا توسط دفتر دولت اصلاح شد اما به هر حال اطلاع رسانی اشتباه اولیه توسط برخی سایتها و منابع غیرمرتبط باعث بلاتکلیفی دانشگاهیان شد. به نوشته آرمان وزیر علوم با این توضیحات اعلام کرده است که کلیه دانشگاهها،مراکز آموزش عالی در تهران روزهای شنبه و یکشنبه 25 و 26 اردیبهشت ماه تعطیل و این تصمیم نهایی است.
سرمقاله نویسِ روزنامۀ حامی دولت می نویسد:
|
سخنی با فرزندانم در دانشگاه شریف Posted: زهرا ربانی املشی -
اینجانب به عنوان مادر دو همشاگردی شما و شهروندی که از نوجوانی دغدغه انقلاب داشته ام و در خانه ای بزرگ شده ام که پدرم همواره یار امام خمینی (ره) بوده و برای پیروزی انقلاب زحمات زیادی را متحمل شده و در نظام جمهوری اسلامی از مسئولین آن بوده است، عرض می کنم : 1- انسانها را با معیارهای حق بشناسید و نه حق را با معیار انسانها. 2- برای کشف حقایق همیشه حرف طرفین را بشنوید. "فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه." 3- به یاد داشته باشید که حضرت علی (ع) فرمود : فاصله حق و باطل 4 انگشت است. فاصله بین گوش و چشم یعنی شنیدن و دیدن. لذا اگر خواستید چیزی را باور کنید، یا خود ببینید (نه اینکه بشنوید) و یا اگر چنانکه امکان دیدن نبود از کانالهای مختلف و متضاد آن را بشنوید. فرزندان من، شما شخص امام خمینی(ره) و آیت الله العظمی منتظری را چقدر می شناسید؟ آیت الله العظمی روح الله موسوی خمینی فردی بود فقیه، عارف و فیلسوف، و آیت الله العظمی حسینعلی منتظری هم فردی بود فقیه، عارف و فیلسوف، ولی از نظر سنی کوچکتر و زمانی شاگرد آن بزرگوار. وهردو شاگرد آیت الله العظمی بروجردی و استاد حوزه علمیه قم با طرز فکری کاملا مستقل، هیچیک الگوی دیگری نبوده و هرگز نمیشود هر یک را با دیگری سنجید و هر دو نفرالگوی خود را پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و ائمه اطهار (ع) می دانستند. هر دوی آنها خود را جایزالخطا می دانستند و تلاش میکردند که در مسیر حق قدم بردارند. هر دو معتقد به برقراری جمهوری اسلامی بودند و هر دو با دیکتاتوری شاهنشاهی مخالف بوده و مبارزه میکردند. عشق و علاقه این دو نفر از همان سالهای اول آشناییشان که به سالها قبل از انقلاب برمیگردد به عنوان دو یار صمیمی بر هیچکس پوشیده نیست. بسیار شنیدهایم که حضرت امام(ره) در جلسات مختلف با تعبیرات مختلفی از آیت الله منتظری یاد میکردهاند، که این گواه بر این علاقه است. مانند: "جنایتکاران به کشور و ملت از سایه مثل شما رجال عدالتخواه میترسند. (نامه امام خمینی، 11/8/57) " شما برج بلند اسلام هستید."(در نشست با سران سه قوه، در تاریخ 26/7/65) " علاقه اینجانب به جنابعالی برخود شما روشن تر از دیگران است."(نامه امام خمینی، 12/7/65) "من شما را مجاهدی بزرگوار و فقیهی عالیقدر میدانم."(نامه امام خمینی، 21/6/57) "جنابعالی یکی از ذخایر این انقلابید."(نامه امام خمینی، 13/4/67) "همه میدانند که شما حاصل عمر من بوده اید و من به شما شدیداً علاقه مندم."(نامه امام خمینی، 8/1/68) " انگیزه علاقه مبرم من به شما، مقام علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنجهای فراموش نشدنی جنابعالی در سالهای طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وارستگی و وجاهت کم نظیر آن جناب و بالاتر حیثیت بلندپایه ای که به دنبال این امور به خواست خداوند تعالی برای شما فعلا حاصل است و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به جنابعالی دارد..."(امام خمینی، 12/7/65) از طرف دیگر اگر به سخنرانیها و نامههای آیت الله العظمی منتظری مراجعه شود، ایشان خود را شاگرد و مرید و پیرو و محب امام میخواندند و ارادت خویش را کراراً نسبت به امام به زبان میآوردند. و این امر تا آخرین سخنرانیها و نامه های ایشان هم ادامه داشت. اما این علاقه به معنای یگانگی مطلق در افکار و برداشتها و سلایق و راهحلها نبوده و هر کدام مستقل فکر میکردند. در طول سالهای انقلاب و پس از آن تفاوتی در مشرب فکری این دو بزرگوار بهوجود آمده بود . شاید بتوان علت این تفاوت در مشرب را وضعیت مبارزاتی و تربیتی آنها در طول سالهای انقلاب دانست. برای مثال حضور مستقیم آیت الله منتظری در کشور در متن مبارزات، زندان و معاشرت و برخوردهای فکری با گروههای مختلف سیاسی و التقاطی و مارکسیستی در زندان، و شناخت مستقیم و عینی حاصل شده برای ایشان از این جریانات در شکل گیری روش برخورد ایشان با اینگونه افکار و جریانات نقش موثری داشته است. اما امام خمینی(ره) هر شناختی که از آنها داشتند ولی هیچگاه با این گروهها در یک مکان زندگی نکرده بودند. با توجه به طیف گسترده گروهها و جناحهای متضاد در بعد از انقلاب، امام خمینی معتقد بودند که مطرح کردن این اختلافات بهخصوص در میان صفوف نیروهای انقلاب و روحانیون و زمامداران سبب تشنج و کشمکش میگردد و این باعث می شود دشمنان داخلی و خارجی در سایه آن رشد کرده و بهرهبرداری کنند. لذا معمولا بهخصوص در سخنرانیهایشان بعد از سال 62 مسئولین و جناحها را از مطرح کردن اختلافات منع می کردند. اما آیت الله منتظری معتقد بودند که همه حق دارند در کارها اظهار نظرکنند و این حق نباید به جناح های موجود در حاکمیت محدود و منحصر شود؛ ایشان اعتقاد داشتند در صورتیکه این اختلافات بهوسیله نفوذ و ابهت و قدرت امام خمینی سرپوش گذاشته شود، در ظاهر وحدت و آرامش حفظ میشود ولی این اختلافات در طول زمان تبدیل به غدهای میشود که ناگهان سر باز میکند و فاجعه میآفریند که دیگر قابل پیشگیری نیست. ایشان معتقد بودند اختلاف نظر و عقیده پدیدهای نیست که با زور بتوان بر آن سرپوش گذاشت تا با گذر زمان حل شود، و نیز پدیدهای نیست که با موعظه و نصیحت برطرف گردد. بلکه اختلاف نظرها در صورت آزادانه مطرح شدن و تضارب، جامعه را در مسیر رشد و تعالی قرار میدهد. مساله بعدی که در نوشتار مطرح شده بود "مساله سید مهدی هاشمی" است. سیدمهدی هاشمی با هر طرز فکر و اندیشه ای که بود با حکم مسئولین وقت نظام به عضویت شورای عالی فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد نه با حکم آیت الله منتظری. او از جمله موسسین این نهاد انقلابی بود که در آغاز چندی عهده دار مسئولیت واحد روابط عمومی بود و سپس به پیشنهاد آیت الله خامنه ای در شورای انقلاب و نیز با تصویب شورای انقلاب عهده دار مسولیت واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه پاسداران شد و نیز در پی ترور ائمه جماعات شهرهای بزرگ، از سوی آقای محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران حکم دیگری مبنی بر رسیدگی به نارساییهای حفاظتی روحانیون و ائمه جمعه و ارائه گزارش به حضرت امام به ایشان داده شد. ( کتاب واقعیتها و قضاوتها صفحه 222 که در سایت آیت الله منتظری موجود است) او قبل از دستگیری نزد بسیاری از نیروهای انقلاب دارای وجاهت بود به طوریکه برای مثال آیت الله مشکینی در سال 60 درجمع فرماندهان سپاه استان آذربایجان شرقی خود را شیفته درایت و ذهن و فکر سید مهدی هاشمی دانست و خطاب به فرماندهان سپاه گفت: قدر این مرد بزرگ را بدانید. ( همان ، صفحه 223 ) در اواخرسال 60 دادستان کل انقلاب طی حکمی وی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب در حوزه مسئولیت روابط عمومی سپاه منصوب کرد. (همان، صفحه 223 ) منظور از این مطالب این است که دفاع آیت الله منتظری از سیدمهدی هاشمی نه به عنوان دفاع از یک فرد بلکه به عنوان دفاع از مسئول واحد نهضتهای آزادیبخش بود ؛ بعد از دستگیری سید مهدی هاشمی، آیت الله منتظری با آن مخالفت کردند. ایشان میگفتند: " اگر سید مهدی هاشمی متهم است چرا باید وزارت اطلاعات به آن رسیدگی کند؟! با اینکه طبق قانون مرجع رسیدگی به شکایات و تظلمات دادگستری است؛" اما وقتی احساس کردند که این مساله شاید بتواند باعث تفرقه بین نیروهای انقلاب گردد طی نامهای در تاریخ 24/9/65 از محضر امام خمینی خواستند: "خواهشمندم دستور فرمایید که جرایم و اتهامات سیدمهدی هاشمی و افراد مربوط به وی بدون اغماض و با کمال دقت مطابق موازین عدل اسلامی ولوبلغ مابلغ رسیدگی شود؛ و مبادا ارتباط سببی ایشان و یا دیگران با اینجانب و یا هر کس و یا رعایت حرمت این و آن مانع تحقیق و رسیدگی گردد..." در ضمن لازم به یادآوری است که کلیه مسائلی که مربوط به مواد منفجره خانه تیمی و ... عنوان میگردد همه مربوط می شود به سازمان نهضتهای آزادیبخش که سیدمهدی هاشمی با حکم مسئولین وقت در آنها منصوب شده بود. آیت الله منتظری در نامه ای پنج صفحه ای که د ر تاریخ 18/2/ 68 به امام می نویسد وقایع سال های اخیر را مورد بازخوانی قرار میدهد و در مورد سید مهدی هاشمی می نویسد: " آیا شایعات بی اساس و یا بافته های سید مهدی که معلوم نیست در چه شرایطی و با چه انگیزه هایی این مقدار رطب و یابس به هم بافته صحیح است ملاک قضاوت ها واقع شود؟ او شاید چون از نظام ضربه خورده، می خواهد انتقام بگیرد و نیروهای فعال انقلاب را به یکدیگر بدبین کند؛ چنانچه شد. اصلا در آن شرایط اعترافات آدم مورد اعتماد هم منشأ اثر نیست تا چه رسد به اعترافات مثل او ..." مسأله قابل توجه دیگر این است که همه این گفتگوها و برخوردها درباره سید مهدی هاشمی مربوط به سال 65 است که در همان سال او اعدام شده است. اما قضیه برکناری از قائم مقامی مربوط به سال 68 است . حتی آقای فلاحیان در برنامه دیروز امروز فردا به این امرتصریح کردکه قضیه برکناری مربوط به حوادث سال 67 و اعدام زندانیان است. درتحلیل آمده است که:" آیت الله منتظری فرمودند: امام خواب را از چشم من ربود، من نیز خواب را از ایشان می گیرم." عزیزان، معمولا برای این که کسی را نقد کنند، حرف هایی را که خود او گفته مورد بررسی قرار می دهند. نه اینکه از بازجویی های سید مهدی هاشمی نقل قول شود. امام خمینی در تاریخ 12/7/65 نامه ای به آیت الله منتظری می نویسند که خلاصة آن نامه در تحلیل آقایان آمده بود. در تاریخ 17/7/65 آیت الله منتظری نامه ای به امام خمینی می نویسند که در آن نامه از جمله بالا اثری نیست. به دلیل طولانی بودن نامه شما را به سایت ایشان ارجاع میدهم. بسیار پسندیده بود که جواب نامه امام خمینی با نامه هایی داده می شد که آیت الله منتظری نوشته اند، نه اینکه در جواب امام خمینی از باز جوییهای سید مهدی هاشمی نقل قول شود ! حال آنکه لابد میدانید از نظر شرعی و قانونی، اقرار در زندان و زیر فشار اصلاً معتبر نیست. مسأله بعدی مندرج در این مقاله حصر غیر قانونی آیت الله منتظری است. ایشان در تاریخ 13 رجب سال 1418(23 آبان1376)، یک سخنرانی انتقادی ایراد کردند و 4 روز بعد نیروهای مختلف از شهرهای مختلف به قم اعزام شدند و در جلوی دفتر و بیت و حسینیه ایشان با شعار های رکیک و زننده و شکستن و چپاول قطعنامه ای را قرائت کردندکه چند روز بعد مسأله حصر ایشان از طرف شورای امنیت ملی به همان دلایلی که در قطعنامه لباس شخصیها آمده بود اجرا شد، که در طی این حصر که به مدت 5 سال و 2 ماه طول کشید تنها کسانی که میتوانستند از کیوسک تعبیه شده در جلوی درب منزل که بهوسیله نیروهای سپاهی زن و مرد کنترل میشد عبور کنند بستگان درجه یک ایشان بودند . برای مدتی در اوایل حتی نوه های ایشان هم حق ورود به منزل را نداشتند و بعد از مدتی مجوز برای آنها صادر شد. اینکه گفته شده: "خود ایشان القا حصر نموده و الا چنین حصری نبوده" دروغ محض است. تا مدتی حتی دکترهایی که برای مداوای ایشان تشریف میآوردند اجازه ملاقات را نداشتند و به صورت قاچاقی از پشت بام خانه همسایه به منزل ایشان میرفتند و رنج وعواقب این کار را به جان میخریدند؛ که البته پس از مدتی مجوز ورود آنها با هماهنگی قبلی داده شد. و اگر چنین حصری نبوده پس مقام رهبری چه چیزی را برداشته اند؟ در مقاله مطلبی راجع به آیت الله امینی آورده شده است که شرح آن چنین است: در ماههای آخر حصر و شدت گرفتن بیماری آیت الله منتظری که ناشی از طولانی شدن حصر غیرقانونی بود، بسیاری در مورد سلامتی ایشان نگران و خواستار رفع حصر شدند . به دنبال این مسائل نقل شد که آیت الله خامنه ای گفته اند اگر آیت الله منتظری حتی بصورت شفاهی هم به فردی چون آیت الله امینی قول بدهد که از کارهایش دست بردارد رفع حصر میشود و در این مورد فقط یک مرتبه اجازه ملاقات آیت الله امینی صادر میشود. اینجا بود که آیت الله منتظری با درایتی که داشتند فرمودند: یا باید حصر بر داشته شود و همه بتوانند به منزل من رفت و آمد کنند و یا هیچکس نباید بیاید. در آن مقاله آمده است: " که مقام رهبری همواره به تکلیف عمل می کرده اند و در این قضیه نامه آیت الله طاهری یا نامه نمایندگان مجلس کوچکترین تاًثیری در اراده الهی آقا نداشته اند و اصولاً اینها کوچکتر از آن هستند که بتوانند در برابر ایمان آقا ابراز وجود کنند." مگر افراد فوق الذکر افراد بی ایمانی هستند و خلاف شرع میگفتند که در ایمان رهبری تاًثیر نداشتند؟ چرا خیال می کنند برای بالا بردن یک نفر باید دیگران را به زمین بزنند ؟ این با کدامیک از موازین شرعی و عقلی سازگار است؟ یکی از اصول انقلاب این بود که همگان بتوانند حرف خود را راحت و آزادانه بزنند و به بهترین حرفها عمل شود نه اینکه یکی حرفی بزند و دیگران در مقابل آن حتی اگر مخالف هم باشند ساکت باشند و نتوانند اظهار نظر کنند؟ این است آزادی؟ آن آزادی که با شعارش مردم وارد صحنه شدند و به خاطرش خون دادند همین بود؟ و آیا با این تحلیلها، شأن مقام رهبری را بالا برده اید و یا ایشان را به عنوان یک فرد خود راًی پایین آورده اید؟ به علاوه خداوند به پیامبر اسلام دستور میدهد و میفرماید:"وشاورهم فی الامر"آیا آیت الله طاهری و نمایندگان مردم از آن عربهایی که مورد مشورت و نظرخواهی پیامبر اسلام قرار گرفتند پایین ترند؟ عزیزان دانشجوی من ، ای کسانی که بر صندلی دیروز امثال من نشسته اید و کسب علم میکنید، ما دیروز با دغدغه پیروزی انقلاب و حاکمیت قانون، با همه قداستی که برای درس و دانشگاه قائل بودیم آن را به تعطیلی کشاندیم تا ضربه ای باشد بر تن زورگویان و قانون ستیزان، و به این دلیل امروز در مقابل فرزندانمان سربلندیم؛ امیدوارم شما این ارزش ها را پاس بدارید و چنانچه انحرافاتی پیش آمده در جهت اصلاح آن بکوشید. |
تقابل با کین ورزی به مثابه مبارزه سیاسی Posted: ندای سبزآزادی - تحلیل گفتار محافظه کاران مسلط شده بر سیاست امروز ایران از قاعده ای حکایت دارد که کمتر استثنائی بر آن متصور است: گفت با حجاب زنان کاری ندارد، معلوم شد از همه بیشتر با حجاب زنان کار دارد. گفت می خواهد با فساد مبارزه کند، معلوم شد جمعی از فاسدترین نیروها را پیرامون خود جمع کرده و به فاسدترین دولت در تاریخ ایران بدل شده است. اخیراً رئیس دولت دهم در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا اسامه بن لادن در ایران است یا خیر، پاسخ داد که او در واشنگتن است. بر اساس مشی پیشین او تردیدی نمی توان داشت که اسامه بن لادن در ایران است. دولت احمدی نژاد در طرح امنیت اجتماعی می خواست با اراذل مبارزه کند، معلوم شد نه تنها اراذل را به خدمت گرفته، بلکه در رواج رذالت هم از دیگر دولت ها پیشی گرفته است. دولت احمدی نژاد با شعار مهرورزی بر سر کار آمد، اما معلوم شد که ازکین ورزترین و کینه توزترین دولت هائی است که تاریخ ایران به خود دیده است. گسترش کین ورزی مهمترین ابزار این دولت برای از میان بردن امید به تغییر و نابودی ساخت اجتماعی در ایران و از اینرو مبارزه علیه آن یکی از مهمترین وظایف سبزهاست.
خاستگاه ها
در بررسی خاستگاه های تاریخی این دولت، برخی از آن به «فرقۀ مصباحیه» تعبیر کرده اند و عده ای دیگر آن را تلفیقی از آرای حجتیه با مشی مصباحی می دانند. اما خاستگاه های این جریان تاریخی را باید در برخی از گروه های سیاسی در ایران پیش از انقلاب جستجو کرد: نخستین گروه فدائیان اسلام و مقلدان بعدی آنها مجاهدین خلق و دیگری مؤتلفه. مشی سیاسی حاکم بر ایران امروز را می توان تلفیقی از رویه های مرسوم در این جریانات سیاسی خشونت آمیز دانست که همۀ آنها در ایران پیش از انقلاب ریشه دارند. همۀ این جریانات با وجود برخی از اختلافات جدی ای که با یکدیگر داشته اند، در یک چیز هنوز هم مشترک اند: ترور و حذف فیزیکی مخالفین سیاسی.
فدائیان اسلام و مؤتلفه
فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی با اراذل و اوباشی همچون شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ و طیب حاج رضائی که به حمایت از دولت کودتا به سرکوب مخالفین و دولت ملی مصدق پرداختند، ارتباط وثیقی داشتند. پیوستگی و اتحاد این سه جریان یعنی فدائیان اسلام، مؤتلفه و اوباش در ایران بعد از انقلاب نیز هم در اندیشه و هم در عمل تا حدود زیادی حفظ شد. اتحاد این سه جریان در ایران پس از انقلاب که تحت نام های دیگری احیا شدند، زمینه ساز ترور سیاسی و حذف فیزیکی بسیاری از مخالفین حکومت در میان روشنفکران، نویسندگان، و مخالفین سیاسی بوده است. با اینکه امام خمینی پیش و پس از انقلاب هرگز به مشی تروریستی فدائیان اسلام روی خوش نشان نداد و پس از انقلاب نیز عملاً آنها را از صحنۀ قدرت سیاسی کنار گذاشت، اما با فوت رهبر انقلاب این گروه و مشی خشونت بار و خون بارشان پر و بال یافت. ناگفته نماند که متوسل شدن بسیاری از گروه های سیاسی دیگر به خشونت از جمله مجاهدین خلق هم در این قوت گرفتن بی تأثیر نبوده است.
دست داشتن در ترور روشنفکران و مخالفین در ماجرای قتل های زنجیره ای که بسیاری در درون حاکمیت از سرمنشأ آنها آگاه بودند و می دانستند که به دست چه کسانی صورت می گیرد، در واقع ادامۀ مشی ترور این دو گروه تندرو در ایران پیش از انقلاب بود. با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال 1384 و افتادن قدرت اجرائی در دست محافظه کاران، زمینه برای رشد و بیرون آمدن تروریست ها از پشت پرده فراهم شد. روح الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی که بعد از قتل های زنجیره ای مفتخر به این شد که : «والله ما خودمان زمانی تروریست بودیم» از جمله کسانی است که در ماجرای قتل های زنجیره ای به عنوان دوست و همکار نزدیک سعید امامی از او حمایت کرد و امروز بر کرسی نمایندگی مجلس تکیه زده است. قدرت گرفتن این جریان در برابر اصلاحات نشان از آن داشت که ترور و خشونت به عنوان عنصری اساسی در حفظ یا گرفتن قدرت بخشی از ترفند های مخالفان در برابر اصلاح طلبان است.
مانیفستی برای خشونت
مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ریاست روح الله حسینیان از جمله مراکزی است که در آنها مشی ترور و خشونت، تئوریزه شده و تاریخ معاصر ایران در راستای آن بازسازی می شود. از جمله اقدامات این مرکز در سالیان اخیر انتشار مجموعه ای با عنوان «رسائل سیاسی- اسلامی در دورۀ پهلوی» است که به کوشش یکی از محققان مشهور این مرکز که البته اختلاف فکری او با مشی حاکم بر مرکز هم از خلال سطور مشخص است، منتشر شده است و در نمایشگاه کتاب نیز در معرض فروش گذاشته شده است. در این کتاب سوای بسیاری از رسائل دیگر جزوۀ فدائیان اسلام با عنوان « راه حقایق» از نو منتشر شده است که برای نخستین بار در سال 1329 از سوی این فرقه منتشر شده بود. مقدمۀ محقق مرکز اسناد انقلاب اسلامی بر این جزوه که سال ها از انتشار آن می گذرد، مشروعیت بخش مشی ترور بوده و از اراده برای احیای آن حکایت دارد. انتشار این مجموعه با در نظر گرفتن شباهت میان رویۀ دولت احمدی نژاد با مشی فدائیان اسلام برای ادارۀ جامعه، حمایت های برخی از اعضای خانوادۀ نواب صفوی از دولت احمدی نژاد به ویژه پس از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88، ترورهای سیاسی در چند سال اخیر و سال گذشته، همگی حکایت از آن دارد که دولت دهم بنا دارد مشی فدائیان اسلام را هم در ادارۀ جامعه به کار بندد و هم در سرکوب مخالفین.
پیوستگی فدائیان اسلام با جمعیت مؤتلفه در سال های اخیر در ائتلاف آبادگران و رایحۀ خوش خدمت یا ائتلاف میان مؤتلفه و «فدائیان رهبری» صورت گرفت. گروه اخیر همچنانکه از عنوان آنها پیداست، نوع تنزل یافتۀ فدائیان اسلام اند. اتحاد این دو جریان به ویژه پس از انتخابات اخیر نشان داد که با وجود رقابتی که میان این دو جریان برای حفظ قدرت و کسب ثروت وجود دارد، اما هر دوی اینها در این مورد اشتراک نظر دارند که برای حفظ قدرت و بیرون راندن رقبا توسل به هر وسیله ای شامل ترور، تجاوز، شکنجه و کشتار منتقدان و مخالفان که نه تنها در سال های اخیر بلکه به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری به آن متوسل شده اند، جایز و مشروع است. سخنان اخیر مرتضی نبوی به عنوان یکی از اعضای مؤتلفه در مورد به تعبیر او «فرقۀ سبز» را باید در همین راستا تحلیل کرد. او به تصریح و تلویح بر مشی ترور و خشونت به عنوان ابزاری مؤثر برای حفظ قدرت و سرکوب رقبا تأکید می کند. از سخنان او چنین پیداست که در هنگام شکنجۀ سعید حجاریان برای اخذ اعترافات اجباری در کنار او ایستاده بوده و حاضر و ناظر بوده است.
مؤتلفه: تاکتیک های حفظ قدرت
با اینکه احزاب و گروه های اسلامی همچون فدائیان اسلام و مؤتلفه همچون سایر گروه ها در پیروزی انقلاب ایران نقش ایفا کردند، اما مؤتلفه از نامحبوبترین احزاب و گروه های سیاسی از بدو انقلاب تاکنون بوده است. عدم محبوبیت مؤتلفه پس از افراط گری های آنها را باید ناشی از خاستگاه بازاری آنها دانست که سبب رویگردانی بسیاری از گروه های اجتماعی از آنها از جمله دانشجویان و طبقات محروم می شود. حتی بده بستان های سیاسی و اقتصادی آنها با احزاب و گروه های سیاسی دیگر نیز تأثیر چندانی در کسب موفقیت مردمی آنها نداشته است. به همین دلیل این جریان برای شریک شدن در قدرت همواره بر دو عنصر تکیه زده است: اول خرید آرا و جذب طرفداران از طریق پرداخت رشوه های مالی و سیاسی، و دوم سیاست ورزی غیر اخلاقی برای تخریب رقبا و در نهایت در موارد معدودی ترور و خشونت. در حالی که مشی بازاری و تاجر مآب این جریان باعث می شود که در موارد اول و دوم حرفه ای تر عمل کند، اما در مورد سوم یعنی ترور فیزیکی مخالفین با احتیاط بیشتری عمل کرده است و مراقب است تا ردپائی از خود بر جای نماند و در عوض به گروه های سیاسی تندرو برای حذف مخالفین سیاسی چراغ سبز نشان دهد.
یکی از ترفندهائی که این جریان از آن به حد اعلا استفاده می کند تا هم از نامحبوبیت خود در میان توده های مردم بکاهد و هم فساد مالی و اخلاقی اعضای خود را بپوشاند، تاکتیک تخریب مخالف است. منتسب کردن مخالفین به غرب و نسبت دادن آنها به جبهۀ کفر در همین راستا صورت می گیرد. شهوت قدرت و ثروت متوسل شدن به هر وسیله ای برای تصاحب آن به ویژه از رهگذر تخریب رقبا در مصاحبۀ اخیر مرتضی نبوی به خوبی مشهود است. در این مصاحبه او خود، جناح خود و احمدی نژاد را در جبهۀ حق قرار می دهد و مخالفین را در جبهۀ باطل. البته بطلان این ساده سازی و مشی تخریبی ساده است: جناحی که هم سابقۀ اختلاس و کلاهبرداری اقتصادی (رفیق دوست) و هم فساد اخلاقی نهادینه (تجاوز، شکنجه و کشتن و ترور) را در کارنامۀ خود دارد، نمی تواند بر جایگاه حق تکیه بزند. وابستگی این جریان به غرب و خارج نیز آشکارتر از آن است که نیاز به استدلال داشته باشد. نمونۀ بارز آن ضربه ای که است که در اثر حجم بالای واردات کالا از غرب و شرق در چند سال اخیر به واسطۀ تسلط این جناح بر اقتصاد کشور وارد شده. سرمایه گذاری های سران این جریان در بانک های شرقی و غربی به قدر کافی گویای آن است که مؤتلفه دلسوز وطن نیست. از همین رو جبهۀ حق و باطلی هم که نبوی و امثال او سعی دارند به دروغ ایجاد کنند، تنها اهرمی برای مشروع جلوه دادن فساد این جناح و حفظ قدرت توسط آن به هر قیمت است. در واقع امر ایشان در جبهۀ باطل ایستاده است، اما ابائی هم ندارد از اینکه برای حفظ قدرت، منافع ملی را به ثمن بخس به حراج بگذارد. اطلاع از نامحبوب بودن این جریان آن را در مقابل احمدی نژاد و هوادارانش آسیب پذیر می سازد. برای مؤتلفه ماندن بر قدرت بدون احمدی نژاد میسر نیست؛ ولو آنکه از او به هیچ رو دل خوشی ندارد. در مجموع مؤتلفه از جناح های سیاسی ورشکسته ای است که کارنامۀ بسیار غیر اخلاقی و خشونتباری را هم یدک می کشد.
ترور برای حفظ قدرت
بر خلاف روش های سیاسی کهنۀ مؤتلفه برای تخریب مخالفان که نبوی نیز به کهنگی آنها معترف است، روش جناح احمدی نژاد و هواداران او و همتایانش به لحاظ روش های خشن تاکتیکی برای حفظ قدرت به روز شده تر است. این جناح که به عوض «فدائیان اسلام» خود را « فدائیان رهبری» می نامد، در بر گیرندۀ طیفی است که یک سر آن مصباح یزدی است و سر دیگر آن مافیای اقتصادی و سیاسی سپاه. این گروه به پیروی از مجاهدین خلق و با چراغ سبز مؤتلفه از زمان روی کار آمدن اصلاح طلبان مشی ترور و خشونت را در پیش گرفتند که پیشترها در رویۀ نواب صفوی و مجاهدین خلق به آزمون گذاشته شده بود.
فدائیانِ رهبری با مؤتلفه نیز مشابهت های زیادی دارند. تخریب مخالفین یا ترور سیاسی آنها یکی از غیر اخلاقی ترین تاکتیک هائی است که به جبران ضعف محبوبیت و نداشتن پایگاه مردمی به آن متوسل می شوند. گسترش استفاده از ترور برای حذف مخالفین سیاسی در میان فدائیان رهبری بیش از مؤتلفه شایع است و به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان تاکتیکی مؤثر برای سرکوب و ساکت کردن مخالفین در پیش گرفته شده است. قتل های زنجیره ای در سال 1376، ترور سعید حجاریان و ظرف یک سال گذشته ترور علی موسوی، مسعود علی محمدی استاد دانشگاه، و ترور معتمدی وزیر ارتباطات دولت خاتمی در کنار بسیاری از وقایع تروریستی در سال های اخیر در داخل و خارج از ایران به دست همین گروه صورت گرفته است که در بسیاری موارد با چراغ سبز مؤتلفه همراه بوده است.
کین ورزی و خشونت: تاکیتیکی برای نابودی ساخت اجتماعی پس از سقوط
تاکتیک هائی همچون ترور سیاسی و فیزیکی مخالفین از طریق سرکوب، شکنجه، تجاوز، بازداشت، و زندانی کردن، نتایج معکوسی در پی داشته است. در همۀ این موارد وجدان جامعه انگشت اتهام را به سوی اقتدارطلبان تروریست نشانه رفت؛ همچنانکه در ماجرای قتل های زنجیره ای چنین شد. اما تاکتیکی که می تواند حتی پس از شکست اقتدارگرایان جامعه را همچنان گرفتار مصیبت سازد، نهادینه کردن کین ورزی و خشونت است. دولت احمدی نژاد و فدائیان رهبری تاکنون در همۀ روش های سیاسی خود برای کسب محبوبیت و مشروعیت سیاسی شکست خورده اند. تأکید دائمی بر جنگ نرم در کنار ترویج خشونت و ترور به روشنی گویای شکست فکری و سیاسی آنها در برابر جنبش سبز و همۀ دلسوزانی است که به آیندۀ بهتر برای ایران می اندیشند. اما از سوی دیگر بیم آن می رود که آنها بتوانندکین ورزی را در جامعه نهادینه کنند؛ به گونه ای که حتی پس از سقوط اقتدارگرایان پابرجا بماند و جامعه را گرفتار تفرقه و آشوب کند. یکی از مهمترین ابزارهائی که مؤتلفه و فدائیان رهبری به جبران این شکست در پیش گرفته اند، نهادینه سازی کین ورزی در جامعه است که قصد دارند آن را در وقت اضافی ای که پیش از سقوط نهائی از آن برخوردار شده اند، عملی سازند. تأکید جواد لاریجانی بر ریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد و سخنان اخیر مرتضی نبوی به روشنی از این سناریوی ضد انسانی و ضد ملی پرده بر می دارد.
لذا به نظر می آید مبارزه با گسترش کین ورزی در وجدان همگی ما، تلاش برای گسترش آگاهی در مورد آن، و ایجاد زمینه های آشتی ملی برای همۀ گروه های سیاسی ای که به عدم خشونت و رقابت سیاسی قانونی به عنوان تنها راه رسیدن به قدرت باور دارند، وظیفۀ سیاسی همۀ سبزهاست. جنبش سبز جنبشی برای آشتی ملی و پذیرفتن دیگری است. مبارزه با کین ورزی تضمین نمی کند که سبز ها خود گرفتار آن نشوند. مبارزه با کین ورزی و جلوگیری از گسترش آن در ذهن و روان جامعه مجاهدت بسیار می طلبد. صبر و استقامت بر علیه کین ورزی و مشی ترور و خشونت که خشونت طلبان و تروریست ها خواهان ترویج آن در جامعه اند، می تواند زمینه ساز آشتی ملی برای فردای ایران باشد.
منبع: ندای سبزآزادی طرح از مانا نیستانی
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |