جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


استعفای دست جمعی‌ نمایندگان مجلس ۸ سال پیش - 2 ویدئو

Posted:



قسمت اول

قسمت دوم

گفت‌وگو از شنیدن آغاز می شود

Posted:



هادی خانیکی* -

 

هر کس گام در راه «گفت و گو» می گذارد، نقطه عزیمت خویش را «ندانستن» قرار می دهد و چون می داند که گفت و گو از «شنیدن» آغاز می شود، جسارت ورود به عرصه های ناشناخته را دارد. در جهان گفت وگو پژوهشی است برای «بررسی تحولات گفتمانی در پایان قرن بیستم» که در همین راستا به انجام رسیده است.

 

: «گفت و گو» نیاز دیرین انسانی است.در طول تاریخ اندیشه و «گفت و گوی تمدن ها» ضرورت نوین جهانی است که در عمیق ترین لایه های خویش به خردورزی رو آورده است. پس این موضوع چنان ظرفیتی دارد که مبنای نظریه پردازی ها و تجربه اندوزی های گوناگون باشد. هر کس گام در راه «گفت و گو» می گذارد، نقطه عزیمت خویش را «ندانستن» قرار می دهد و چون می داند که گفت و گو از «شنیدن» آغاز می شود، جسارت ورود به عرصه های ناشناخته را دارد. در جهان گفت وگو پژوهشی است برای «بررسی تحولات گفتمانی در پایان قرن بیستم» که در همین راستا به انجام رسیده است.

 

انگیزه اصلی در پرداختن به این مهم تلاش برای پاسخ گفتن به دغدغه هایی است که نگارنده برحسب علایق و تجارب خود در این دوران با آنها رو به رو بود و خواسته یا ناخواسته در طول زمان تحقیق با آن مسائل زیست. اگرچه ورود به دامنه گسترده تعاریف فرهنگ و تمدن، ملازم با گرفتار شدن در مجموعه پراکنده یی از مباحث متفاوت و بعضاً متضاد است، به ناچار باید برای دستیابی به مفهوم مشخصی از گفت وگوی تمدن ها از دایره کلی این تعاریف عبورکرد. واژه های «فرهنگ» و «تمدن» گاه در تعابیر معمول و متعارف با یکدیگر تداخل پیدا می کنند، در حالی که هر یک از این دو مفهوم به حوزه های نظری و مصادیق عینی متفاوتی تعلق دارند. طبعاً وقتی صحبت از گفت و گوی میان تمدن ها یا فرهنگ ها هم به میان می آید، ناظر به عرصه های مختلفی می شود، از این رو نیاز به آن است که مرزهای توصیفی هر یک حتی الامکان روشن شود. واژه فرهنگ در فارسی مرکب از پیشوند «فر» به معنای جلو و بالا و «هنگ» است که در تبارشناسی لغوی از tang و tanga در پهلوی و اوستایی منشعب شده است. این واژه به معنی برکشیدن و متعالی ساختن است که با کلمات هیختن و فرهیختن ریشه مشترک دارد. این کلمه و هم خانواده های آن در ادبیات کهن ایران دارای سابقه مشخصی است.

 

نزد مولانا بیشتر به معنای «آداب و رسوم»، در شاهنامه ابومنصوری به معنی «عظمت و شکوه» و نزد فردوسی، ناصرخسرو، سعدی و در قابوسنامه به معنای «دانش و علم و حرفه و تعلیم و تربیت و خردمندی» آمده است.واژه culture نیز مشتق از کلمه لاتین cultura- و به لحاظ تبارشناسی از ریشه colere به معنی پروراندن و بارور ساختن- است که طیف معنایی گسترده یی را دربردارد؛ «مسکن گزیدن، کشت کردن، حراست کردن و پرستش کردن» از آن جمله است. معنای آغازین واژه فرهنگ که در اروپا به مفهوم کشاورزی و کشت و زرع به کار می رفت، گرایش به رشد طبیعی را نشان می دهد، اما به وضوح می توان دریافت که از قرن شانزدهم میلادی به بعد این مفهوم تعمیم یافته و فراگیر شامل توسعه انسانی نیز شده است. در حقیقت فرهنگ در غرب معنای آغازین را که خصلتی عملی داشته، پشت سر نهاده است و به سوی معنایی استعاره یی سیر می کند. در عین حال دیده می شود فرهنگ محدود به فراگیری مشخصی نیز نشده و فراگیری عام را که در ضمن خصلتی انتزاعی دارد، می نمایاند. درست از همین جا و با جذب معنایی انتزاعی است که واژه فرهنگ تحول پیچیده یی را در تاریخ مدرن می پیماید. مفهوم فرهنگ در حوزه علوم اجتماعی همواره در معرض تفسیرها و تعبیرهای مختلف قرار داشته است، از این رو تنوع و گستردگی معانی کمتر امکان آن را به وجود آورده است تا بر سر گستره موضوعی آن وحدت نظر به وجود آید. دگرگونی های پدیدآمده در مفهوم فرهنگ به خصوص بر اثر گسترش ارتباطات رشد روند جهانی شدن و تحول نظام آموزش، گستره تاثیرگذاری و نقش های آن حوزه را نیز تغییر داده است.

 

در واقع ما در زمان حاضر بیش از هر موقع دیگر، در معرض اندیشه های متفاوت در قالب های شفاهی، کتبی یا تصویری قرارگرفته ایم. این اندیشه ها است که جوهر و محصول فرهنگ به حساب می آیند. به میزانی که از طبیعت فاصله می گیریم، آن را از نو می آراییم و می توانیم به آن معنای تازه یی بدهیم. زندگی فردی و جمعی ما از طریق کوشش های متنوع در پرتو اندیشه ها سنجیده می شود. تصورات ما از جهان واقع جهت دهنده اعمال و کردار در ارتباط با محیط پیرامون مان است. با توجه به همین تعبیر از اندیشه است که فریدریش تنبروک (۱۹۹۴-۱۹۱۹) می گوید؛ به معنی وسیع کلمه، هرآنچه انسان می کند و هر آنچه عمل او به بار می آورد، در حوزه فرهنگ قرار می گیرد. به نظر او، اندیشه جوهر فرهنگ است، زیرا کلید تفسیر واقعیت را به دست می دهد. به همان میزان که فرهنگ بنیادهای اجتماعی دارد، اجتماع هم بنیادهای فرهنگی دارد. براساس تعاریف کلاسیک، فرهنگ را شامل «تمامی عادات جامعه» می دانند، یعنی اگر جامعه را مجموعه افرادی سازمان یافته بدانیم که شیوه زندگی خاصی دارند، در این صورت فرهنگ یعنی شیوه زندگی. تسودی باربو (متولد ۱۹۱۹) در کتاب جامعه، فرهنگ و شخصیت می نویسد؛ بیشتر تعریف های فرهنگ بر دو نکته تاکید می گذارند؛ نخست بر عناصر فرهنگ، چه به صورت عادات اجتماعی جلوه گر شوند و چه به صورت روش زندگی جامعه تظاهر یابند، دوم بر تاثیر انگیزاننده و هنجاری این عناصر نسبت به رفتار خود. به بیان دیگر کارکرد ویژه فرهنگ، آفرینش و نگهداری تداوم و همبستگی میان افراد جامعه معین است. اصطلاحاتی چون باورهای مشترک، اندیشه ها، ارزش ها و همچنین الگوهای رفتار اغلب در همین چارچوب به کار می روند. یکی از مهم ترین تعریف های فرهنگ که از جمله تعریف های پایه و کلاسیک است، توسط ادوارد بارنت تایلور انسان شناس انگلیسی ارائه شده است. او در کتاب فرهنگ ابتدایی که در سال ۱۸۷۱ منتشر شده، فرهنگ را این گونه تعریف کرده است؛ فرهنگ آن کل تالیفی است که شامل معرفت، اعتقاد، هنر، اخلاقیات، قانون، آداب، همه توانایی ها و عادات مکتسب انسان به مثابه یک عضو جامعه می شود. به مدت چند دهه، تعریفی که تایلور ارائه داده بود، مورد پذیرش گسترده یی قرار گرفت. اما از اوایل قرن بیستم، به ویژه با طرح مباحث نسبیت گرایانه دیدگاه های وحدت گرای قرن ۱۹ کم کم رنگ باخت و تعاریف گوناگون و متکثری ارائه شد. این تعاریف عمدتاً به سوی تجرید و مفهومی شدن پیش می رود. یکی از کارهای برجسته و جامعی که در این زمینه انجام شده، کار مشترک دو فیلسوف اجتماعی امریکایی کروبر و کلوکون است که به سامان بخشیدن و ضابطه مند کردن تعاریف کمک چشمگیری کرد. آنها در کتاب مروری انتقادی بر مفاهیم و تعاریف فرهنگ، تعریف از فرهنگ را جمع آوری و دسته بندی و تنظیم کرده و در شش طبقه جای داده اند. در این تقسیم بندی برای هر طبقه یکی از مهم ترین نظریه پردازان معاصر آن به نمایندگی انتخاب شده است.

 

*مدیرعامل موسسه بین المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها

 

منبع:اعتماد

تجمع نهم دیماه هرگز نمی تواند اتمام حجت باشد

Posted:



 

تحلیل نوروز از توسل اقتدارگرایان به اردوکشی خیابانی به جای برگزاری همه پرسی


اینروزها که سخنان و اظهارنظرهای حامیان کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری دهم را می شنویم و می خوانیم ادعاهای عجیب و غریبی را می شنویم. اینها که در واکنش به واقعه عاشورای خونین تهران و برخلاف سخنان رهبری در نماز جمعه پس از انتخابات در 29 خرداد ماه، که طرفین منازعه را به پرهیز از اردوکشی خیابانی دعوت کرد و طبعا ذوب شدگان در ولایت باید آنرا پاس می داشتند، ناچار از اردوکشی خیابانی آنهم با اجرای سناریوی ساختگی و تبلیغاتی هتک حرمت عاشورا و پاره کردن و سوزاندن قرآن و ... و تهییج احساسات ایمانی و مذهبی عامه مردم در این باره و بسیج تمام امکانات حکومتی برای آوردن افراد به تجمع نهم دیماه شدند، اصرار دارند که حضور افراد در این تجمع را نوعی همه پرسی و اتمام حجت به حامیان جنبش سبز و معترضان به نتیجه انتخابات و کودتا بدانند و بنامند و کار جنبش سبز را تمام شده قلمداد کنند!

 

هرچند مجموعه رخدادهای پس از انتخابات حاکی از نگاه و تحلیل های توهمی و تخیلی این افراد و گریز آنها از شناخت و درک وقایع جاری طی این مدت در کشور بوده و تنها اسباب ماندگاری شان بر سریر قدرت در اختیار داشتن پول نفت و ابزار های سرکوب و زندان و بیدادگاه و ارعاب بوده است و بعید هم می نماید مستی قدرت امکان درک آنها را از واقعیت و شنیدن صدای اعتراض اکثریت مردم را نسبت به حاکمیت دامن زند اما برای اینکه همین مدعای همه پرسی و اتمام حجت بودن تجمع نهم دیماه را محک زنیم به طرح این سئوال می پردازیم که :« آیا اردوکشی خیابانی نهم دیماه همه پرسی بود؟»

 

در همین جا باید یادآور شویم که یکی از اصول فراموش شده و معطل مانده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل مربوط به "همه پرسی" یعنی اصل پنجاه و نهم است. این اصل تاکید و صراحت دارد: "در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد." و در اصل ششم هم آمده :"در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‏پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد."


ظاهرا در تاریخ سی ساله گذشته هیچ نیازی به اجرای این اصل بوجود نیامده و این عدم نیاز آنچنان بوده است که حتی قانونی هم برای اجرایی شدن این اصل تصویب نشده است و یک دلیل ساده اش این می تواند باشد که تاوقتی می شود با اردوکشی خیابانی از سوی حاکمیت ادعای همه پرسی و بستن زبان معترضان و مخالفان کرد دیگر چه نیازی به اجرای این اصل می باشد؟ همگان بیاد دارند که همین ها پس از رخداد فاجعه 18 تیر78 نیز پس از روانه کردن نیروی سرکوب به خیابانها سرانجام در 23 تیر با اردوکشی خیابانی ادعای همین همه پرسی را مطرح کردند و اینکه همه معترضان و مخالفان باید خاموش شوند و حالا هم به تکرار همان مدعا پرداخته و تصور می کنند کار جنبش سبز اعتراضی مردم به نتیجه انتخابات و کودتا تمام است!

 

با ضرس قاطع می توان گفت "اردوکشی خیابانی" هرگز نمی تواند معنای "همه پرسی" داشته باشد چرا که:
1-
در هرگونه "همه پرسی" شمارش آراء موافق و مخالف تعیین کننده است درحالیکه در "اردوکشی خیابانی" هرگز تعداد دقیق افراد شرکت کننده معلوم نمی شود. در اینباره کافی به ارقام مختلفی که برای حاضران در تجمع نهم دیماه اعلام می شود اشاره کرد. 2- در هرگونه "همه پرسی" افراد رای دهنده آزاد و رایشان مخفی است اما در "اردوکشی خیابانی" از سوی حاکمیت این شرایط برقرار نبوده است ضمن اینکه شرایط مساوی و یکسان برای "اردوکشی خیابانی" مخالفان نیز نبوده است تا معلوم شود که به لحاظ نمایشی چه وضعیتی دارند. 3- تکیه بر "اردوکشی خیابانی" فقط در رژیم های استبدادی و توتالیتر رایج است، چرا که در نظام های مردمسالار انتخابات ادورای فصل الخطاب منازعات و رقابت های سیاسی است (همانگونه که رهبری در سخنان 29 خرداد بدرستی یادآور این موضوع شدند) و نیازی به اینگونه "همه پرسی" نیست. اینکه در ایران انتخابات و تقلب در آن خود محل بحث و منازعه شده است و حامیان کودتا می خواهند با تمسک به این "اردوکشی خیابانی" آنرا به عنوان "همه پرسی" و اتمام حجت جا بزنند خود حکایت از نوعی استبداد و کودتا انتخاباتی می کند و اعتراف براینکه باهر ضرب و زوری معترضان باید تسلیم وضع موجود شوند. 4- و آخر اینکه اینها اگر واقعا با تکیه براین "اردوکشی خیابانی" براین باور و نظرند که اکثریت مردم (بنا به ادعایشان چهل میلیون نفر) با آنهایند و احمدی نژاد 24 میلیون رای دارد چرا حاضر به انجام یک "همه پرسی" با موضوع صحت انتخابات نیستند؟ چرا از انجام چنین امری وحشت دارند و تا اسم رفراندم می آید مثل جن و بسم الله می مانند؟ براین پایه می توان گفت که تجمع نهم دیماه هرگز نمی تواند یک "همه پرسی" یا اتمام حجت برای معترضان به نتیجه انتخابات و کودتا باشد و آنها همچنان پیگیر شعار "رای من کجاست" هستند؛ اگرچه حامیان کودتا همچنان در توهم و خیالپردازی کار جنبش را تمام شده می پندارند.

 

آخرین کلام اینکه این کدام رژیم در دنیاست که نتواند با امکاناتی که در اختیار دارد حتی در آخرین روزهای حاکمیتش جمعیتی را به حمایت از خود بسیج نماید و به اردوکشی خیابانی بیاورد؟

 

منبع: نوروز

اعلام زمان و مکان راهپیمایی 22 بهمن سبزها در اهواز

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): گروه انقلاب سبز اهواز مسیر راهپیمائی 22 بهمن سبز در این شهر را  راس ساعت 10 صبح در ابتدای خیابان نادری از سمت پل نادریاعلام کرد.

در اطلاعیه این گروه آمده است: از آنجائیکه خیابان نادری مرکزیت در شهر اهواز دارد و کوچه ها و فرعی های متعددی در آن وجود دارد و از طرفی امکان پیوستن مردمی هر چه بیشتر وجود دارد این مسیر انتخاب میگردد.بعضی از دوستان طی تماسهائی خواستار برگزاری این مراسم در کیانپارس شده بودند که با توجه به اینکه مسیر بسیار نامناسب بود و امکان تجمعات به هم پیوسته نیز کم بود تصمیم بر این شد که مسیر همان ابتدای خیابان نادری باشد.

حامیان سبز اهوازی در ادامه اطلاعیه خود تاکید کردند: چنانچه تجمع اعتراض آمیزمان با سرکب نیروهای پلیس و بسیج به خشونت کشیده شد و تجمع کنندگان را پراکنده کردند،توجه داشته باشید که باز به همان مسیر باید برگشت تا قدرت جنبش مردمی سبز را به حامیان کودتا نشان دهیم.با توجه به پتانسیل بالائی که بچه های اهواز در برنامه های مختلف قبلی از خود نشان داده اند بخصوص برنامه روز 13 آبان و 16 آذر،خواهشمند است در گروه های چند نفری به راهپیمائی بروند تا در صورت لزوم شرایط را برای راهپیمائی آماده کنند.


اطلاعیه می افزاید: همچنين برنامه جنبش براي 21 بهمن شعار الله اكبر ميباشد.دوستان شب قبل 22 بهمن بين ساعات 9 الي 10 شب همزمان و بصورت گسترده بر روي پشت بامها اقدام به سر دادن شعار الله اكبر مينمايند و عزيزان ميتوانند در مناطق مختلف اهواز آنها را همراهي كنند.تاكيد ميكنيم كه فيلم و گزارش تهيه شود و به ما ارسال نمائيد. خواهشمنداست بر روال همیشه خود خبرنگار خود باشید و عکس،کلیپ و مقالات خبری این روز حتما تهیه نمائید و برای ما ارسال کنید.توجه داشته باشید که تنها اخبار خود را به آدرس ایمیل:

ahvaz.greenrevolution.group@gmail.com

آغاز به کار سایت میزان خبر

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): سایت میزان خبر همزمان با سالگرد ابلاغ حکم نخست وزیری مهندس بازرگان کار خود را رسما آغاز می کند.

به گزارش جرس، به دنبال ممانعت از ادامه کار میزان نیوز ارگان خبری غیر رسمی نهضت آزادی ایران که از داخل کشور مدیرت می شد جمعی از علاقمندان نهضت آزادی در خارج از کشور تصمیم گرفتند تا سایت میزان خبر را با همان اصول و روش تاسیس کنند.

 

 

اختصاصی جرس / شکنجه شدید کاظم رضایی دانشجوی دانشگاه شیراز

Posted:



 شبکه جنبش راه سبز (جرس): دادگاه کاظم رضایی دانشجوی دانشگاه شیراز پس از گذشت 3 ماه بازداشت برگزار شد.

به گزارش جرس و به نقل از شاهدان عینی کاظم رضایی فعال دانشجویی دانشگاه شیراز که هم اکنون بیش از 3 ماه است که در بازداشت اداره اطلاعات شهر شیراز به سر می برد  در حالی که آثار شکجه بر بدن او مشخص بود روز یک شنبه در دادگاه انقلاب حاضر شد

بر اساس این گزارش رضایی با سر و وضع بسیار به هم ریخته و ژولیده در دادگاه حاضر شده است و در حالی که از نظر جسمانی بسیار لاغر بوده است. آثار شکنجه های متعدد جسمی بر پشت و شکم وی وجود داشته است.آثار شکنجه به این ها محدود نبوده و اخباری که از منابع مختلف رسیده است حاکی از آن است که در هفته های گذشته نیز تعدادی از دانشجویان بازداشتی دانشگاه شیراز آثار زخم و شکنجه بر دستان وی و به خصوص انگشتان وی مشاهده کرده اند.

کاظم رضایی در هنگام بازداشت که با همکاری نیروهای حراست دانشگاه شیراز انجام گرفت با ضرب و شتم شدید و به صورت وحشیانه ای بازداشت شد به گونه ای که از شدت ضربات دچار شکستگی از ناجیه بینی شد.با توجه به مقاومت وی در طول بازداشت و ایستادگی وی بر مواضعش نیرو های امنیتی فشار زیادی بر وی وارد می کنند تا او را از نظر جسمی و روحی تحت فشار قرار دهند. خبر های رسیده از بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز حاکی از این است که ایستادگی و روحیه بالای کاظم رضایی در طول بازداشتش موجب سردرگمی و عصبانیت ماموران اداره اطلاعات شده است و آنها را مجبور به وارد آوردن شکنجه های جسمانی شدید بر کاظم رضایی دانشجوی دانشگاه شیراز کرده است.

او روز 13 آبان در نزدیکی دانشگاه شیراز دستگیر شد و تا کنون بیش از 3 ماه است که در بازداشت به سر می برد.دادگاه وی در حالی در این هفته برگزار شده است که از اتهامات وی و وضعیت پرونده وی هیچ اطلاعات دقیقی در دست نیست.

جمهوری اسلامی آنگونه که در آغاز معرفی شد؛ بازخوانی مصاحبه های بنیانگذار در نوفل لوشاتو

Posted:

جمهوری اسلامی آنگونه که در آغاز معرفی شد؛ بازخوانی مصاحبه های بنیانگذار در نوفل لوشاتو

سپهر سعادت -

 

بنیانگزار انقلاب اسلامی تلاش داشت میان الگوهای دولت در شریعت شیعه و الزامات حکمرانی مدرن  سنتری فراهم آورد  تا سپس این الگوی ترکیبی را در دل مفهوم بدیع جمهوری اسلامی جای دهد.بازخوانی سرفصل های دیدگاه های آیت الله خمینی در گفتگوهایش با نمایندگان رسانه های خبری طی ماه های اقامت در فرانسه شمایی کلی از مدل مطلوب او برای اداره کشور به دست می دهد.گزارش زیر با دسته بندی مواضع بنیانگزار انقلاب از مهر57 تا بهمن 57 به دو بخش "شیوه اداره حکومت در جمهوری اسلامی" و "حدود آزادی های اجتماعی" در پی ترسیم همین شمای کلی است.

 

الف-شیوه اداره حکومت در جمهوری اسلامی

 

20 مهر 1357- --(مصاحبه با خبرنگاران بى. بى. سى. و تلويزيون تجارتى بريتانيا در پاريس)‏:حضرت آیت الله، جمهوری اسلامی مورد نظر شما چگونه رژیمی است؟

 جواب:جمهورى اسلامى، يك رژيمى است متكى بر آراى عمومى و رفراندم عمومى و قانون اساسى‏اش قانون اسلام و بايد منطبق بر قانون اسلام باشد؛ و قانون اسلام مترقى ترين قوانين است، و قانون اساسى آن مقدار كه مطابق با اين قانون مترقى است آنها بر جاى خود باقى مى‏ماند و آن مقدار كه مخالف با اين است- به حكم خود قانون اساسى- قانونيت ندارد؛ و بسيارى موادش، موادى بوده است كه با سرنيزه تحميل شده است و آنها بايد ساقط بشود.

 

10 آبان 1357---(راديو- تلويزيون اتريش):نظرتان درباره تغييرات و تحولات آينده ايران چيست؟

جواب: با قيام انقلابى ملت، شاه خواهد رفت و حكومت دموكراسى و جمهورى اسلامى برقرار مى‏شود. در اين جمهورى يك مجلس ملى، مركب از منتخبين واقعى مردم، امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم- خصوصاً اقليتهاى مذهبى- محترم بوده و رعايت خواهد شد. با احترام متقابل نسبت به كشورهاى خارجى عمل مى‏شود. نه به كسى ظلم مى‏كنيم و نه زير بار ظلم مى‏رويم. كشور در حال حاضر ورشكست شده است و همه چيز از بين رفته است. با استقرار جمهورى اسلامى ساختمان واقعى و حقيقى كشور شروع خواهد شد.

10 آبان 1357---( روزنامه انگليسى گاردين):پس از رفتن شاه، در موقع برگشتن به ايران، آيا خود شما رهبر جمهورى اسلامى نخواهيد بود؟

جواب: من خود نمى‏خواهم حكومت را در دست بگيرم. اما مردم را براى انتخاب حكومت، هدايت خواهم كرد و شرايط آن را به مردم اعلام مى‏كنم.

 

 16 آبان 1357--- (مجله آلمانى اشپيگل):از گروه كوچك رهبران سياسى كنونى و سودجويان از اين رژيم كه بگذريم، در چه مواردى كشور ايران در آينده با اوضاع امروز تفاوتهايى خواهد داشت؟

جواب:1-رهبرى سياسى از سلطه بيگانه آزاد مى‏شود، از فساد مالى و سياسى پاك مى‏شود. 2- اقتصاد كشور از سلطه بيگانه آزاد مى‏گردد و ديگر برنامه‏هاى اقتصادى، برنامه‏هايى نخواهند بود كه هدفهاى شركتهاى بين المللى را در ايران به اجرا بگذارد. 3- جامعه آينده ما، جامعه آزادى خواهد بود و همه نهادهاى فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت. 4- انسانى كه امروز در نظام پليسى از فعاليتهاى فكرى و آزادى در كار محروم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتكار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزياب و منتقدى خواهد بود كه در آن تمامى مردم در رهبرى امور خويش شركت خواهند جست.

 

22 آبان 1357---(روزنامه فرانسوى لوموند):حضرت عالى مى‏فرماييد كه بايستى در ايران، جمهورى اسلامى استقرار پيدا كند و اين براى ما فرانسوى‏ها چندان مفهوم نيست. زيرا كه جمهورى مى‏تواند بدون پايه مذهبى باشد. نظر شما چيست؟ آيا جمهورى شما بر پايه سوسياليسم است؟ مشروطيت است؟ بر انتخاباتى استوار است؟ دموكراتيك است؟ چگونه است؟

جواب: اما جمهورى، به همان معنايى است كه همه جا جمهورى است. لكن اين جمهورى بر يك قانون اساسى‏اى متكى است كه قانون اسلام است. اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏گوييم براى اين است كه هم شرايط منتخب و هم احكامى كه در ايران جارى مى‏شود اينها بر اسلام متكى است، لكن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است كه همه جا هست‏

 

آبان 1357---(راسل کر): وضع حقوق بشر در آينده ايران چگونه خواهد بود؟ براى ساواك چه فكرى كرده‏ايد؟

جواب:ساواك، خير؛ لازم نيست. فشار نخواهد بود. ساواك جز ظلم و تعدى و فشار بر ملت نداشته؛ در حكومت اسلامى نخواهد بود. حكومت اسلامى مبنى بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هيچ سازمانى و حكومتى به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نكرده است. آزادى و دموكراسى به تمام معنا در حكومت اسلامى است. شخص اول حكومت اسلامى با آخرين فرد مساوى است در امور.

 

16 آذر 1357---(روزنامه لوس‏آنجلس تايمز ):روابط دولت اسلامى حضرت آيت اللَّه با امريكا چگونه خواهد بود؟ آيا شما فروش نفت را به غرب ادامه مى‏دهيد، و روابط شما با شوروى چگونه خواهد بود؟]

جواب: ما با تمام دولتها، در صورتى كه دخالت در امور داخلى ما نكنند و براى ما احترام متقابل قائل باشند، با احترام رفتار مى‏كنيم و نفت را هم هر كس مشترى است به او مى‏فروشيم. ما از زياده‏روى و غلطرويهايى كه راجع به نفت بوده است و چيزهايى كه خلاف مصلحت ملت بوده است، جلوگيرى مى‏كنيم، و الّا نفت را مى‏فروشيم.

 

19 دى 1357---( روزنامه لوتاكونتينوا): با در نظر گرفتن اينكه هر حكومتى در خود حد اكثر تمركز قدرت را جمع مى‏كند، چگونه حكومت اسلامى مى‏تواند وجود داشته باشد و قدرت در آن تمركز نيابد و رابطه مسلط و زير سلطه برقرار نشود؟

جواب:حكومت و زمامدارى در دست فرد يا افراد، وسيله فخر و بزرگى بر ديگران نيست كه از اين مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتى را پايمال كند. هر فردى از افراد ملت حق دارد كه مستقيماً در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و به او انتقاد كند و او بايد جواب قانع‏كننده بدهد و در غير اين صورت، اگر بر خلاف وظايف اسلامى خود عمل كرده باشد- خود به خود- از مقام زمامدارى معزول است و ضوابط ديگرى وجود دارد كه اين مشكل را حل مى‏كند

 

24 دی 1357---(  روزنامه لیبرال):شما مى‏خواهيد در ايران حكومت اسلامى برقرار كنيد كه تصوير چنين حكومتى براى ما روشن نيست. به طور روشن بگوييد چنين حكومتى چگونه است؟ آيا حكومت نمونه‏اى به عنوان مثال وجود دارد كه بتوانيد ذكر كنيد؟]

جواب:حكومت اسلامى حكومتى‏است كه اولًا صد در صد متكى به آراى ملت باشد؛ به شيوه‏اى كه هر فرد ايرانى احساس كند كه با رأى خود سرنوشت خود و كشور خود را مى‏سازد. و چون اكثريت قاطع اين ملت مسلمانند بديهى است كه بايد موازين و قواعد اسلامى در همه زمينه‏ها رعايت شود. كسانى كه سابقه خيانت دارند و بر خلاف معيارهاى اسلامى ثروت‏اندوزى كرده‏اند، تجاوز به حقوق ديگران كرده‏اند، حق دخالت در اين حكومت را ندارند. و ما اميدواريم كه ايران اولين كشورى باشد كه به چنين حكومتى دست مى‏يابد. حكومتى كه كوچكترين فرد ايرانى بتواند آزادانه و بدون وجود كمترين خطر به بالاترين مقام حكومتى انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد.

 

ب-حدود آزادی های اجتماعی

 

22 مهر 1357---( روزنامه فرانسوى فيگارو):آيا در جمهورى اسلامى براى اقليتهاى مذهبى در ايران كه بسيار زيادند جايى هست؟

جواب: رژيم شاه، با اقليتهاى مذهبى رفتارى بهتر از رفتار با مسلمانان ندارد. ما طبيعتاً نسبت به عقايد مذهبى ديگران، بيشترين احترام را پس از سرنگونى ديكتاتورى و استقرار يك رژيم آزاد مى‏گذاريم، شرايط حيات براى اكثريت مسلمان و اقليتهاى مذهبى بسيار خوب خواهد شد.

 

10 آبان 1357---(روزنامه انگليسى گاردين):ايا حضرت آيت اللَّه مى‏توانند به طور دقيقتر اين مفهوم را شرح دهند كه آيا زنها قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربى حق انتخاب داشته باشند؟ آيا سينماها مى‏توانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آرى، چگونه فيلمها انتخاب خواهند شد؟ آيا مشروبات الكلى ممنوع خواهد شد؟ در آخر آيا ايران، يك عربستان سعودى يا ليبى ديگر خواهد شد؟

جواب:اجراى حدود در اسلام، موكول به تحقق شرايط و مقدمات بسيار است و بايد جهات بسيارى را از روى كمال عدالت و توجه به اينكه اسلام در كليت خود اجرا گردد، در نظر گرفت. اگر اين امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد كه مقررات اسلامى كمتر از هر مقررات ديگرى خشونت‏آميز است. زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازين آزادند. و تجربه كنونى فعاليتهاى ضد رژيم شاه نشان داده است كه زنان بيش از پيش آزادى خود را در پوششى كه اسلام مى‏گويد يافته‏اند. ما با سينماهايى كه برنامه‏هاى آنها فاسدكننده اخلاق جوانان و مخرب فرهنگ اسلامى باشد مخالفيم. اما با برنامه‏هايى كه تربيت‏كننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و علمى جامعه باشد موافق هستيم. مشروبات الكلى و الكليسم و ساير مخدرات كه مضرّ به حال جامعه مى‏باشند، جلوگيرى خواهد شد. حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما، با هيچ يك از رژيمهاى مزبور (عربستان سعودى و ليبى) منطبق نخواهد بود.

 

11 آبان1357---( روزنامه ايتاليايى پائزه سِرا): آيا مى‏توانيد مشخصات جمهورى اسلامى را كه در نظر داريد بيان كنيد كه چگونه است؟ در مورد محتواى اجتماعى، سازماندهى سياسى، خصوصاً براى احزاب، سنديكاها و مطبوعات؟

جواب:در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت‏اندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازى براى خود قائل شوند. بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند و حتى پاسدار آن باشند. دقيقاً بايد به آراى عمومى در همه جا، احترام بگذارند. هيچ گونه تسلط و يا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم، نبايد بپذيرند. مطبوعات در نشر همه حقايق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند و اسلام در تمامى اين شئون حد و مرز آن را تعيين كرده است.

 

19 آبان 1357---( مجله امريكايى نيوزورلدرپورت): مشاركت فعال زنان در انقلاب چه معنايى دارد؟

جواب: زندانهاى شاه از زنان شيردل و شجاع مملو است. در تظاهرات خيابانى زنان ما، بچه‏هاى خردسال خود را به سينه فشرده، بدون ترس از تانك و توپ و مسلسل، به ميدان مبارزه آمده‏اند. جلسات سياسى‏اى كه زنان در شهرهاى مختلف ايران، برپا مى‏كنند كم نيست، آنان نقش بسيار ارزنده‏اى را در مبارزات ما ايفا كرده‏اند. مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازى و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ زنده كرده‏اند. در چه تاريخى اين چنين زنانى را سراغ داريد و در چه كشورى؟.

 

8 آذر 1357---(مجله الاقتصاد العربى):در يكى از بيانيه‏هايتان از كارگران ايران خواسته‏ايد كه بدون توجه به وعده‏هاى رژيم، به اعتصابات خود ادامه دهند. يكى از درخواستهاى مطرح شده، در اين اعتصابات، تشكيل اتحاديه‏هاى آزاد كارگرى است. نظرتان درباره اين اتحاديه‏ها چيست؟ اگر با تشكيل آنها موافقيد، اينها در چارچوب حكومت جمهورى اسلامى مورد پيشنهاد شما، چه نقشى و اهميتى خواهند داشت؟]

جواب: كارگران محروم و متدين ايران كه اكثر آنان همان كشاورزان و زارعين فقير و گرسنه سابقند، حق دارند براى به دست آوردن حقوق حقه خود، به مبارزه ملت از هر طريق ممكن و مشروع بپردازند. و در جمهورى اسلامى، به آنها حق داده مى‏شود كه به هر شكل ممكن به دور هم جمع شوند و مسائل و مشكلات خود را بررسى كنند و در نتيجه، دولت را در جريان مسائل خود قرار دهند و نيز از حقوق صنفى خود دفاع كنند.

 

7 دی 1357---( گفتگو با ریچارد کاتم):رفتار شما با اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلامى چگونه خواهد بود؟ اقليتهايى مثل مسلمانان سنى، صوفيها، آشوريان، مسيحيان، ارمنيان، يهوديان و بهاييان. آيا در تحت حكومت اسلامى پيشنهادى شما، يك نفر غير مسلمان ماركسيست- غير از حزب توده- و يا زنان مى‏توانند در پستهايى مثل مقامات نظامى يا غير نظامى خدمت كنند؟

جواب: اولًا برادران اهل سنت هر گز از اقليتهاى مذهبى نيستند. و ما بارها گفته‏ايم كه رفتارمان با اقليتهاى مذهبى بسيار خوب خواهد بود. اسلام آنها را محترم شمرده است. ما به آنان تمام حقوقشان را مى‏دهيم. آنان حق دارند در مجلس وكيل داشته باشند و آزادند به فعاليتهاى سياسى- اجتماعى بپردازند و آزادانه امور مذهبى خود را انجام دهند. آنان ايرانى هستند و مثل ساير ايرانيان در زير چتر حكومت اسلامى زندگى با امنيت كامل خواهند داشت. در امور نظامى مثل ساير امور، زنان مى‏توانند كارهايى را به عهده بگيرند و در صدر اسلام زنان در جبهه بوده‏اند و آنچه كه مربوط به مجروحين بوده است به عهده آنان گذاشته مى‏شده است.

 

18 دی 1357---( روزنامه اکونومیست):آيا شما قصد داريد كه آزادى سخن، آزادى اجتماعات و آزادى مطبوعات و آزادى عبادات را تضمين كنيد؟]

جواب: ما به خواست خداى تعالى در اولين زمان ممكن و لازم برنامه‏هاى خود را اعلام خواهيم نمود. ولى اين بدان معنى نيست كه من زمام امور كشور را به دست بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتورى شاه، اصلى بسازم و على رغم خواست ملت به آنها تحميل كنم. به عهده دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند؛ ولى من هميشه به وظيفه ارشاد و هدايتم عمل خواهم كرد.

 

3 بهمن 1357---(روزنامه های اطلاعات و کیهان): چون مرا به عنوان يك زن پذيرفته‏ايد، اين نشان دهنده اين است كه نهضت ما يك نهضت مترقى است؛ اگر چه ديگران سعى كردند نشان دهند كه عقب مانده است. فكر مى‏كنيد به نظر شما آيا زنان ما بايد حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلًا چيزى روى سر داشته باشند يا نه؟

جواب: اينكه من شما را پذيرفته‏ام، من شما را نپذيرفته‏ام! شما آمده‏ايد اينجا و من نمى‏دانستم كه شما مى‏خواهيد بياييد اينجا! و اين هم دليل بر اين نيست كه اسلام مترقى است كه به مجرد اينكه شما آمديد اينجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به اين معنى نيست كه بعضى زنها يا مردهاى ما خيال كرده‏اند. ترقى به كمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است نه اينكه سينما بروند و دانس بروند. و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كرده‏اند و شما را به عقب رانده‏اند؛ و بايد بعداً جبران كنيم. شما آزاديد در كارهاى صحيح. در دانشگاه برويد و هر كارى را كه صحيح است بكنيد؛ و همه ملت در اين زمينه‏ها آزادند. اما اگر بخواهند كارى خلاف عفت بكنند و يا مضر به حال ملت- خلاف مليت- بكنند، جلوگيرى مى‏شود؛ و اين، دليل بر مترقى بودن است.

حسین، مظلومیتی به بلندای تاریخ

Posted:



هژیر مشیر وزیری -

 

به محرم فکر میکنم و به نام حسین (ع) که با فرهنگ و تاریخ و سرشت همه مان گره خورده است. اما یک سوال بزرگ چندیست فکرم را به خود مشغول کرده. به راستی از امام حسین چه میدانیم؟ اینکه او امام سوم شیعیان است. اینکه فرزند علی (ع) است. اینکه نوه پیامبر بزرگ اسلام است. اینکه جزء پنج تن است. اینکه 63 سال عمر کرد. اینکه در قیام عاشورا شهید شد و سایر ماجراهای محرم سال 61 هجری. چند روایت و داستان هم هست در مورد مراحل عزیمت امام از حجاز به سمت کوفه که در نهایت منجر به واقعه عاشورا شد. و البته چند جمله معروف از جمله اینکه:

من قیام کردم برای اصلاح دین جدم و امر به معروف و نهی از منکر.

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

و یکی دو روایت دیگر که به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد.

 

این همه آن چیزی است که ما در مورد امام حسین میدانیم. در حقیقت به جز اینهمه کتاب و مقاله و تعزیه و شرح و مرثیه که بر ابعاد گوناگون حماسه عاشورا نوشته شده، اگر بخواهیم همه آنچه را که در خصوص حماسه ساز این واقعه بزرگ میدانیم بر روی یک صحفه کاغذ بیاوریم به زحمت به نصف صحفه کاغذ میرسد. چرا؟!

 

مگر نه اینکه حسین مظهر تشیع است؟ مگر نه اینکه حسین سرور آزادگان جهان است؟ مگر نه اینکه این محرم و قیام عاشورا بود که اسلام و تشیع را زنده نگاه داشت؟ مگر نه اینکه چهارده قرن است که برای زنده نگه داشتن نام و خاطره قیام عاشورا عزاداری میکنیم و بر سر وسینه میزنیم و هیات راه میاندازیم و نذر میکنیم و زنجیر میزنیم و اربعین میگیریم و گریه میکنیم و یا حسین میگوییم؟ مگر نه اینکه حسین مظهر مظلومیت همیشه تاریخ است؟ مظلوم برای چه چیز؟ چون تشنه بود؟ چون یارانش تنهایش گذاشتند؟ چون در نبردی نابرابر و به طرزی فجیع کشته شد؟ چون به خانواده اش بیحرمتی شد؟

 

مگر نه اینکه اعتقاد به حسین و حقانیت حسین مسلمان و شیعه و سنی و ارمنی و کلیمی و زردشتی و غیره ندارد؟

 

از این حسین چه میدانیم؟ مگر نه اینکه از بین دوازده امام و چهارده معصوم، امام حسین تنها کسی است که بیشترین اهمیت و توجه را در طول تاریخ شیعه به خود جلب کرده؟ مگر نه اینکه شیعه تربت کربلا را مهر میکند و پیشانی سجده بر روی آن میگذارد در هنگام عبادت، که یعنی یاد حسین همیشه زنده است او که برای دین شهید شد؟ مگر نه اینکه در کفن و زیر سر میت اندکی تربت کربلا میگذارند تا ایمن شود از فشار قبر و بازجویی نکیر و منکر؟

 

چگونه است که ما از این امام و مظهر و مولای خود به جز یک ماه آخر عمر مبارکش و این یکی دو جمله هیچ نمیدانیم؟ آیا به واقع امام حسین به جز این یک ماه آخر زندگی که در راه رسیدن به کوفه بود، هیچ نگفت و هیچ نکرد؟! آیا باور پذیر است که مردی که پدر بزرگش، حاکم و بنیانگذار حکومت اسلامی و خاتم پیامبران بوده است؛ مردی که پدرش علی بن ابیطالب (ع)، پسر عموی پیامبر، امام اول شیعیان، خلیفه بزرگ مسلمین، کاتب وحی و مظهر مردی و عدالت و صاحب ذوالفقار بوده است؛ مردی که مادرش فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر بوده است؛ مردی که برادرش امام حسن مجتبی، امام دوم شیعیان و خلیفه مسلمین بوده است؛ مردی که خود علاوه بر همه اینها به مدت ده سال امامت شیعیان را به عهده داشته است؛ هیچگاه نه کلامی گفته و نه کلمه ای نوشته و نه موضعی گرفته؟!

 

آیا به راستی قابل باور است؟ آیا میتوان گفت مردی که از نوجوانی در جمع جوانان بنی هاشم، در غزوه های پیامبر و جنگهای دوران علی بن ابیطالب، عمری را جنگیده و با نبرد و شمشیر بزرگ شده و در قلب و کانون سیاست و حکومت اسلامی رشد نموده و زندگی کرده است، نه در مورد اتفاقات دوران پیامبر، نه در مورد ماجراهای خلافت پس از پیامبر و دوران خانه نشینی پدر، نه در مورد اتفاقاتی که در دوران خلفای سه گانه رخ داد، نه در مورد شهادت پدر در محراب مسجد کوفه، نه در مورد آنهمه جفاها که بر مادرش رفت، نه در مورد دسیسه و مکری که در ربودن خلافت از برادر و قتل ناجوانمردانه اش در منزل و به دست همسر رخ داد، و نه هیچ یک از آنهمه وقایع و حوادث فراوان جهان اسلام در آن زمان همچون جمل و صفین و نهروان و معاویه و عایشه و طلحه و زبیر و خوارج و ... و نه حتی در خصوص ده سال دوران امامت خویش هیچگاه اظهار نظری نکرده و نظریه ای نداده و شبهه ای را پاسخ نگفته و تفسیری بر آیه ای از قرآن یا روایتی از پیامبر ننوشته و جنگهای بیشماری را که به چشم دیده بود نقد و تفسیر و ارزیابی نکرده و هیچ شاگرد و مریدی نداشته که گفته ها و نظراتش را دیده و یا شنیده باشند و ثبت کنند؟! مگر ممکن است؟

 

چطور ممکن است که از ابتدا و انتهای دوران زندگی و امامت سایر امامان در کتب و روایات به کرات سخن گفته شده و از کلام و سخنانشان و موضع گیریهایشان در قبال اکثر مسائل مبتلا به روز جامعه اسلامی حدیث و روایت و کتاب هست. اما هیچ کس از 63 سال دوران عمر حسین بن علی(ع) به جز آن یک ماه آخر هیچ نگفت و ننوشت؟! چگونه است که اینهمه راوی برای ثبت و روایت شهادتش و به تصویر کشیدن حماسه ای که آفرید حضور داشتند و از خصوصیترین گفته ها و اتفاقات آن چند روز که میان یاران و اهل بیتش گذشت سند و مدرک به جای گذاشتند، اما هیچ کس بعدها پیگیر نشد که این مرد در طول اینهمه سال چه گفته و چه کرده است؟ چگونه شد که خطبه ها و نامه های پدر بزرگوارش امیرالمومنین بصورت نهج البلاغه و حتی دعاها و مناجات فرزندش، امام زین العابدین (ع) بعنوان صحیفه سجادیه، بصورت کتاب در آمد و نسل به نسل چراغ راه شیعه گردید، اما کسی به دنبال گفته ها و نوشته های خودش نگشت تا به دست شیعیانش برسد؟ آیا امام حسین در طول 63 سال عمر شریفش و ده سال امامتش تنها به عبادت و راز و نیاز با خداوند مشغول بود و به مسائل شرعیه مسلمین پاسخ میداد و تنها در یک ماه پایانی عمر و به ناگاه از برای اصلاح دین جدش، پیامبر و امر به معروف و نهی از منکر به پا خاست و جان خویش را فدا کرد؟! آیا ممکن است کسی که در آن سن چنان شاداب و پر قدرت و پر انگیزه و لبریز ازشجاعت و آزادیخواهی و سازش ناپذیری، یک تنه در برابر ظلم و ستم و تحریف دین قیام میکند و سینه خویشتن را سپر، تمام عمرش را در سکوت و انزوا و حاشیه گذرانده باشد و حرفی نزده باشد که در ذهنها و یادها باقی بماند؟ آیا به واقع در طول چهارده قرن کسی پیدا نشد که کنجکاو این مساله باشد؟

 

آیا به واقع هیچگاه سند و مدرک و نوشته و روایتی از زندگینامه حسین بن علی(ع) بوجود نیامده و یا اینکه به عمد از صحفه تاریخ حذف شده است؟

 

چه چیزی در زندگینامه این مرد آسمانی بود که باعث شد چهارده قرن تمام زندگیش سانسور شود و فقط نوحه و مرثیه سرایی در مورد ده روزه پایان عمرش و عزاداری و بر سر و سینه زدن برای شهادت و تشنگی و غریبی اش آزاد باشد؟ مردی که گفت: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، مردی که خود اسطوره همیشگی آزادگی و عدالت خواهی است، مردی که بهای آزادگی و عزت و سرافرازی را با خون خود و تمامی افراد خانواده و فامیلش میدهد، مردی که مردن با عزت را بالاتر از زندگی با ذلت میشمارد، مگر در طول زندگی خود چه گفته و چه کرده است که آنرا از تاریخ حذف کرده اند؟ زندگی نامه اش و گفته ها و نوشته هایش با منافع کدام گروه و قوم ناسازگاری داشت که در طول چهارده قرن تنها به نحوه شهادتش پرداختند و داستانهای گوناگون از آن روایت کردند و افسانه ها به آن پیوند زدند تا یاد و حواس پیروان و محبانش را بیشتر و بیشتر از واقعیت وجودیش پرت کنند؟

 

آیا مظلومیت بیشتر از این؟ آیا حسین (ع) را باید مظلوم دانست به خاطر تیری که در گلوی نوزاد شش ماهه اش نشاندند؟ همانکه او خود با افتخار خونش را به آسمان پاشید و گفت خداوندا این را از من بپذیر؟ آیا حسین (ع) را باید مظلوم دانست چون تنها هفتاد و دو نفر از یارانش در کنارش باقی ماندند و مابقی از میانه راه گریختند؟ آیا مظلومیت او در تشنگی اش بود و دو دست بریده شده برادر و علم دار سپاهش ابوالفضل؟ آیا کسی در طول تاریخ نپرسید که این سردار رشید سپاه ابوالفضل العباس که مظهر وفاداری و ایمان و اعتقاد به برادر بود و جنگجویی چنان برجسته که شرح جوانمردی هایش در کربلا را همگان شنیده اند و با شهادت او حسین (ع) پشت خویش را شکسته میداند، تا پیش از واقعه کربلا کجا بود و چه میکرد و چه جایگاه و منصبی در دستگاه برادر امامش داشت و میان این دو برادر عمری چه گذشته بود که اینگونه سر و جان باخته و وفادار به حسین بود؟ آیا او هم به یکباره از دل تاریخ گذر کرد و به یکباره شد علم دار سپاه کربلا و به همین دلیل چهارده قرن است که او که نه از دوازده امام بود و نه از چهارده معصوم، باب الحوائج شیعیان است و آبرویش نزد خدا از همه پاکان پرخریدار تر؟ آیا ظلمی بالاتر از این که تمام افکار و عقاید و گفتارها و کردارها و منشهای امامی را که تا آخرین قطره خون برای اصلاح دین و ایمان امتش ایستاد، از صفحه تاریخ حذف کنند و به جایش هر روز روایت و قصه ای نو و پر سوز و گدازتر از قبل در وصف شهادتش بسرایند تا مردم بیشتر و بیشتر در حاشیه بمانند و دورتر از واقعیت؟ و این نه سخن امروز و دیروز که داستان هزار و چهارصد سال است. و حسین(ع) مظلومی همیشگی به بلندای تاریخ

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

گزارش تصویری از حمله نیروهای بسیجی به مسجد قبای شیراز و زخمی شدن عزاداران

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): شب گذشته عده ای از نیروهای بسیجی به حاضران در مسجد قبای شیراز با سنگ حمله کرده که بر اثر آن عده ای زخمی شدند. گفتنی است امامت این مسجد بر عهده آیت الله دستغیب از حامیان جنبش سبز است.

 

 

 

 

 

تاکتیکی پلاسیده!

Posted:



م.ج -

 

بعد از افشاگری موثر جواد اطاعت و کواکبیان در برنامه "رو به فردا"، هواداران کودتا با دستپاچگی قابل تصور و به سرعت اساس اینگونه مناظره‌ها را بهم زده و شو تلویزیونی بی‌ شور و حال "دیروز، امروز، فردا" را جایگزین آن کردند.  از شروع این برنامه جدید و نوع انتخاب مهمانان برنامه، از جمله شجونی، کاملا مشخص شد که هدف وحید یامین پور گرداوری همفکران ذوب شده در ولایت و هم خط از نوع رجأ نیوز و فاطمه رجبی می‌‌باشد.  اما اعلام نام "زیبا کلام" به عنوان مهمان هفته این برنامه تعجب بسیاری را برانگیخته است. از این نظر توضیح کوتاه این یاداشت در مورد برادران زیبا کلام (صادق وسعید) که از خانواده‌ای ملی-مذهبی هستند و بر خلاف برادران لاریجانی همگی‌ "غرق شده" در ولایت نیستند تا اندازه‌ای ضروری به نظر میرسد.

 

آقای صادق زیبا کلام  چهره ای شناخته شده در دنیای سیاست و آکادمیک ایران است . عضویت  او از طرف دولت مهندس بازرگان در تیم مذاکره کننده مسائل کردستان به همراه مرحوم داریوش فروهر در اوائل انقلاب و مواضع واقعگرایانه او در سی‌ سال گذشته بر کسی‌ پوشیده نیست.  اما کمتر کسی‌ با نام سعید زیبا کلام آشنایی دارد. این استاد دانشگاه امام صادق، وابسته به سپاه، برادر کوچکتر صادق می‌‌باشد.  سعید و صادق هر دو تحصیلاتشان را در انگلیس به پایان رساندند و با شروع انقلاب اسلامی به ایران باز گشته و به کمک برای برپایی نظام جدید پرداختند.  به مرور زمان دگردیسی سعید زیباکلام با ذوب شدن در ولایت و تبدیل او به یکی‌ از مرادان بسیجیها، او را در مسیری کاملا مخالف با برادر بزرگتر قرار داده است.  سعید بسیار کم بصورت علنی به اظهار عقیده و موضعگیری سیاسی پرداخته است.

 

به میدان آوردن سعید زیباکلام بوسیله وحید یامین پور، استیصال تهیه کنندگان و خط دهندگان برنامه‌های سیما را برای از بین بردن تاثیر مناظره‌های گذشته به خوبی‌ نشان میدهد. در عین حال، شراکت اسمی او با صادق زیبا کلام که هفته گذشته با شجاعت از مطالبات آزادیخواهانه مردم دفاع کرد، به عنوان ضد حمله‌ای از جانب سیمای کودتا به کار گرفته شده است.  این تاکتیک در گذشته نیز با وصل حجت السلام احمد خاتمی به تریبون نماز جمعه تهران  برای کم رنگ کردن نام آقای خاتمی و گفتگوی تمدنها اتفاق افتاده است.  مخاطبین محلی رسانه‌های خارجی به ندرت فرق دو خاتمی را تشخیص میدهند و گفته‌های تند و افراطی احمد خاتمی در نماز‌های جمعه در مواردی به سر در گمی خبری در خارج از کشور انجامیده است.  اما در مورد "زیبا کلام" ها این تاکتیک مصرف داخلی دارد و برای بهره گیری هر چه بیشتر در قبل از ۲۲ بهمن با حذف اسم اولشان در سر تیترها و با اعلام موضعگیریهای ضد روشنفکری و افراطی سعید به زودی در رسانه‌های کودتا مشاهده خواهد شد.

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.