جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


دادگاه چهارم برگزار شد ؛ از حکم محاربه برای سنگ پراکنی تا حضور در خیابان ها برای خدمت به مملکت

Posted:



مدعی العموم: امروز ديگر كساني كه به خيابان‌ها مي‌آيند معترض نيستند بلكه معاند هستند -

شبکه جنبش راه سبز (جرس): چهارمين جلسه رسيدگي به متهمان و دستگیر شدگان عاشورای خونین تهران صبح امروز از طرف شعبه 15 دادگاه انقلاب در سالن اجتماعات امام خميني و با رياست صلواتي برگزار شد.

به گزارش فارس‌، در ابتداي اين جلسه قاضي صلواتي با بيان اينكه متهمين نمي‌توانند از ذكر نام افرادي كه در جلسه حضور ندارند، نام ببرند گفت‌، افزود: خبرگزاري‌ها، رسانه‌ها نبايد از متهمين نام و يا عنواني كه معرف فردي متهم باشد را منتشر كنند و در صورت اينكار در حكم افترا محسوب مي‌شود.

حکم محاربه به علت سنگ پراکنی

در ابتدا نماينده مدعي‌العموم در بخشي از كيفرخواست اين متهم اينچنين عنوان كرد؛ متهم متولد سال 1368 و دانشجوي رشته كامپيوتر و با نام مستعار امين مي‌باشد كه اتهاماتي همچون محاربه و افساد في‌الارض، اجتماع و تباني عليه امنيتي كشور، فعاليت تبليغي عليه نظام و توهين به مسئولان نظام را در پرونده دارد. اين متهم يكي از فعالان روز عاشورا بوده و با توجه به اينكه وي فعاليت سياسي دانشجويي هم داشته حكايت از آگاهي متهم نسبت به اقدامات انجام شده دارد.


در نماز جمعه‌اي كه آقاي هاشمي رفسنجاني خواندند و آشوب‌هاي پس از آن و البته آشوب‌هاي روزهاي ديگر نيز حضور داشته به نحوي كه تصاوير وي در اين آشوب‌ها هم اكنون موجود است. عليرغم ريزش‌هايي كه در تجمعات اخير نسبت به تجمعات و اغتشاشات اوليه ايجاد شده بود متهم نه تنها از ادامه اقدامات خود منصرف نشده بلكه مصمم‌تر از قبل هم به اين اقدامات دست زده ‌است. عملكرد متهم اجابت خواسته‌هاي ضد انقلاب بوده هر چند كه وي معترف به اقدامات خود است ولي اگر كمترين ترديدي در اين اقدامات داشت، اين چنين وارد اغتشاشات نمي‌شد. در بخش ديگري از سخنان نماينده مدعي‌العموم آمده حضور متهم در سنگ‌پراكني‌هاي روز عاشورا محرز بوده لذا محاربه هم عبارت است از استفاده از اسباب براي ايجاد وحشت و سلب امنيت عمومي.

 

متهم ردیف اول : با انگیزه خدمت به مملکت در خیابان ها خاضر می شدم تا با باند فاسد دولت مقابله کنم


در ادامه جلسه متهم پرونده اول در بيان دفاعيات خود نسبت به اتهامات وارده گفت: بنده با طيف غيرقانوني دفتر تحكيم وحدت، طيف علامه مرتبط بودم و در اغتشاشات روزهاي متعددي از جمله اغتشاشات روز به اصطلاح چهلم كشته‌شدگان پس از انتخابات حضور داشتم. وي افزود: پيش از حضور در اين تجمعات غيرقانوني در جريان خبرهاي اغتشاشات بودم ولي براي اولين بار بود كه از نزديك شعارهاي ساختارشكنانه اين عده را مي‌شنيدم. البته روز نماز جمعه‌اي كه آقاي هاشمي آن را مي‌خواند به همراه پدر و برادرم نيز حضور داشته ولي پس از مدتي در اين روز ديدم كه مسير جمعيت نسبت به نمازگزاران تغيير يافته لذا با برادر كوچكم با معترضين همراه شدم البته در همين حين فيلم و عكس نيز از اعتراضات و اغتشاشات تهيه مي‌كردم ولي در عين حال پس از اينكه مامورين نيروي انتظامي در صحنه حاضر شدند محل را ترك كرده و به جمع نمازگزاران پيوستم ولي مجددا در پس از آرام شدن اوضاع به جمع شعار دهندگان پيوستم

وي با اشاره به حضور خود در تجمع روز قدس نيز تاكيد كرد: روز قدس براي مشاهده اوضاع به ميدان انقلاب آمده و ديدم عده‌اي در حمايت از آقاي صانعي شعار مي‌دهند البته همان عده شعار "نه غزه نه لبنان " را سر مي‌دادند. اين متهم پرونده اول ادامه داد: روز عاشورا هم خبر داشتم كه در هر مراسمي قرار است كه تجمع باشد، لذا با دوستان در ميدان وليعصر قرار گذاشتم به همراه جمعيتي كه در يكي از كوچه‌ها جمع شده بودند، به سمت چهار راه وليعصر حركت كرده البته در اين حين فيلم هم مي‌گرفتم و زماني كه اوضاع متشنج شد بنده هم جزو آن كساني بودم كه به سمت ماموران سنگ‌پراكني كردم ولي اين در حالي است كه وقتي اوضاع به هم ريخت به يكي از خانه‌هاي اطراف رفته و زماني كه فضا آرام شد، تصميم گرفتم به منزل بازگردم ولي در همين حين چند نفر را مشاهده كردم كه مجروح شده‌اند لذا به همراه تعدادي آنها را به بيمارستان منتقل كرديم.


متهم پرونده اول در چهارمين جلسه دادگاه رسيدگي به اتهامات متهمين حوادث روز عاشورا در ادامه بيان دفاعيات خود، خاطرنشان كرد: پس از انتقال مجروحان به بيمارستان تصميم گرفتم كه مجددا به صحنه خوادث بازگردم تا از نزديك اوضاع را مشاهده كنم. ولي اتفاقات روز عاشورا بيشتر شبيه جنگ خياباني بود تا اعتراض. لذا در عين ناباوري فقط اقدام به تهيه فيلم مي‌كردم. اين فيلم‌ها را تنها به خانواده و برخي دوستان نشان دادم البته براي چند نفر هم اين فيلم‌ها را ارسال كردم.


وي با اشاره به گرايش خود به جناح اصلاحات اظهار داشت: از همان اوايل دانشجويي به سمت اصلاح‌طلبان گرايش داشتم؛ البته اين گرايش خانوادگي است لذا تصميم گرفتم كه براي ادامه فعاليت به سمت احزاب بروم. از اين رو در دانشگاه ميزگردي را با حضور نمايندگان كانديداها تشكيل دادم كه از ميان نمايندگان كانديداها فقط نمايندگان موسوي و كروبي در ميزگرد شركت كردند. كه در اين بين نماينده موسوي، تاجزاده بود و نماينده كروبي هم سخنگوي حزب اعتماد ملي يعني گرامي‌مقدم در ميزگرد شركت كرد.


متهم پرونده اول در ادامه با اشاره به فعاليت رسانه‌ها پيش از انتخابات تصريح كرد: 15 ماه قبل از انتخابات احزاب اصلاح‌طلب به شدت فعال شده و سايت‌هايي كه دو هفته يك بار هم به روز نمي‌شد، هر روز خبر توليد كرده و در خروجي قرار مي‌دادند. از اين رو اين بمباران خبري روي ما تاثير گذاشت.

 

ماهواره بدترین چیز در کشور است


وي افزود: البته بنده در ستاد نسيم 88 ميرحسين موسوي نيز فعاليت داشتم كه اين فعاليت هم شامل جمع‌آوري امضا و شركت در مراسمات بود. ولي در كل بمباران‌هاي خبري مرا با خود برد. چرا كه به ما تلقين مي‌شد كه مقام معظم رهبري در مورد انتخابات در اشتباه هستند و حق را فداي مصلحت مي‌كنند. از طرفي اينچنين به ما تلقين مي‌شد كه صدا و سيما دروغ مي‌گويد لذا امروز هم اغلب جامعه به سمت ماهواره گرايش پيدا كرده و اين ماهواره و شبكه‌هاي ضد انقلاب فارسي زبان در كشور بدترين چيز است

وي در ادامه بيان دفاعيات خود تاكيد كرد:‌ در زندان در جوي آرام و سالم توانستم فكر كرده و البته گوش دادن به شايعات را كنار گذاشته و به نتيجه رسيدم. ولي اين را هم بايد در كل بگويم كه سانسور روزنامه‌ها باعث مي‌شد كه ما به سمت سايت‌ها و منابع غيررسمي برويم از اين رو جو ايجاد شده به ما اجازه فكر كردن در مورد اقدامات خود را نمي‌داد.


متهم پرونده اول در ادامه با اشاره به فعاليت خود در ستاد يكي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري عنوان كرد: در ستادي فعاليت داشتم كه با بمباران خبري مي‌گفتند كه ميرحسين موسوي پيروز انتخابات است، البته در ستاد استان سمنان ميرحسين موسوي هم حضور داشتم و در آنجا نظرسنجي‌هايي به نقل از وزارت اطلاعات، وزارت كشور و ديگر نظرسنجي‌ها براي ما ارسال مي‌شد كه همه آن نظرسنجي‌ها ميرحسين موسوي را پيروز انتخابات اعلام مي‌كرد.


وي در ادامه با اشاره به جو ايجاد شده در خصوص پيروزي ميرحسين در انتخابات رياست جمهوري اظهار داشت: اين جو به نحوي پيش رفته بود كه در جلسه پرسش و پاسخ موسوي با دانشجويان، دانشجويي پشت تريبون رفته و وي را رئيس‌جمهور موسوي خطاب كرد و پس از بيان اين جمله،‌ جلسه به هم ريخت و همه در خوشحالي بيان اين جمله كف و سوت مي‌زدند از اين رو همه بايد بدانند كه چه جوي در آن زمان حاكم شده بود و ما با اين توهم در انتخابات شركت كرديم.


متهم پرونده اول دادگاه رسيدگي به اتهامات اغتشاشگران روز عاشورا با اشاره به حوادث پس از انتخابات تاكيد كرد: پس از انتخابات وقتي ديديم ميرحسين موسوي 30 درصد از مجموع آرا را كسب كرده و همه آن نظرسنجي‌هايي كه آراي وي را بالاي 50 درصد اعلام كرده بودند،‌ دروغ بوده است لذا اين فكر به ذهن‌مان آمد كه در انتخابات تقلب شده است. البته بيانيه‌ها و مصاحبه‌ها نيز اذهان همه را به همين امر سوق مي‌داد. وي افزود: اين جو به نحوي شده بود كه برخي خواص هم حتي در مراسم تنفيذ و تحليف رئيس‌جمهور شركت نكردند البته جو ديگري هم وجود داشت و آن اينكه مي‌گفتند در ايران كودتاي سياسي صورت گرفته و به ما اين موضع را القا كرده و از ما مي‌خواستند كه شما بايد حق خودتان را بگيريد.


متهم پرونده اول ادامه داد: ما به كساني اعتماد كرديم كه منافق نبودند بلكه مسئولان سابق همين نظام بودند البته هيچ كدام از دوستان من هم نمي‌دانستند كه آيا در انتخابات تقلب شده يا نه، لذا به كساني اعتماد كرديم ولي امروز آن‌ها پشت ما را خالي كرده و ما اينجا در دادگاه هستيم. وي با اشاره به اتهام اقدام عليه نظام نيز گفت: تا اين حد عقل دارم كه نظام اسلامي حداقل چيزي كه برايم فراهم كرده، امنيت است لذا چه دليلي دارد عليه نظام اقدام كرده باشم.

متهم پرونده اول در ادامه جلسه با طرح ادعايي عجيب گفت: با انگيزه خدمت به مملكت در خيابان‌ها حاضر مي‌شدم و با استفاده از سايت سازمان مجاهدين كه درون نظام فعال است، مي‌توانم ادعاهايم را اثبات كنم. البته براي مقابله با باند فسادي كه به من القا شده بود و با مركزيت دولت اين باند فعاليت مي‌كرد، سنگ به دست مي‌گرفتم. وي در ادامه گفت: بنده چند بيانيه هم از مجموع بيانيه‌هاي ساختارشكنانه دفتر تحكيم وحدت طيف علامه را نيز امضا كردم ولي در كل پس از پرتاب سنگ‌هايي كه به كسي هم نمي‌خورد به دليل تخليه احساسات، حتي احساس راحتي هم مي‌كردم.

صحبتهای وکیل مدافع متهم اول

در ادامه جلسه وكيل مدافع اين متهم در طي سخناني در دفاع از موكل خود، اظهار داشت: براي تحقق جرم سه ركن وجود دارد و در بزه افساد في‌الارض اعلام شده در مورد موكلم اين سه ركن وجود ندارد. لذا آيا موكلم كه دانشجو است، با توجه به مطالب ارائه شده انگيزه ايجاد رعب و هراس و سلب امنيت مردم را داشته‌ است. وي افزود: جواني كه به وي القاي تقلب در انتخابات را كرده‌اند هيچ گاه قصد ايجاد رعب و وحشت را نداشته و صرفا به قصد اعتراض وارد تجمعات غيرقانوني شده و هيچ دشمني با نظام هم ندارد.


وكيل مدافع پرونده متهم اول در ادامه تصريح كرد:‌ با توجه به سن و سال موكلم كه تحت تاثير شرايط به وجود آمده قرار گرفته استدعا دارم با در نظر گرفتن شرايط مذكور با عطوفت همراه با عفو در مورد وي رفتار شود.

در ادامه جلسه متهم مجددا در بيان آخرين دفاعيات خود اين چنين گفت: ‌بنده اشتباهاتي كرده و اين اشتباهات را قبول دارم چرا كه در مورد منابع خبري خود تحقيق جامعي نكردم به طور مثال موسسه‌اي كه به نام امام پس از اهانت به ايشان بيانيه داد و ما را به بيراهه برد‌، شما هم مي‌توانيد ببينيد چه كساني در اين موسسه هستند. من فكر مي‌كردم رهبري در مورد انتخابات اشتباه مي‌كند ولي امروز مي‌فهمم و مي‌دانم كه ما اشتباه كرديم لذا از ايشان عذرخواهي مي‌كنم.


مدعی العموم :معترض نیستند معاندند

در ادامه جلسه نماينده مدعي‌العموم طي سخناني در خصوص اتهامات وارده نسبت به اين متهم تاكيد كرد:‌هر حكومتي حق دارد از خود دفاع كند و اگر ما بخواهيم اين متهم را به عنوان معترض بناميم بله مي‌توان وي را در همان هفته‌هاي اول معترض ناميد ولي تا چه زماني حكومت مي‌تواند يك نفر را معترض بنامد. وي افزود: امروز ديگر كساني كه به خيابان‌ها مي‌آيند معترض نيستند بلكه معاند هستند و نبايد با اصطلاحات حقوق بشري غرب فريب خورد لذا قابل قبول نيست كه اين متهم را معترض بناميم. نماينده دادستان اضافه كرد: متهم خود مي‌گويد كه ما با فراخوان ضد انقلاب وارد صحنه شديم، همان رسانه‌هايي كه شما را دعوت به آزادي كردند ببينيد كه امروز با فلسطين و برخي كشورهاي ديگر چه طور برخورد مي‌كنند.

 

متهم پرونده دوم: اهل خشونت نیستیم

در ادامه رسيدگي به اتهامات تعدادي ازدستگیرشدگان روز عاشورا به پرونده متهم دوم نيز رسيدگي شد و بنا به درخواست نماينده دادستان فيلم ارتكاب جرم اين متهم در دادگاه پخش شد. متهم پرونده دوم كه به گفته دادستان به اجتماع و تباني براي اتخاذ جرم عليه امنيت ملي، تخريب و آتش‌زدن اموال عمومي و شركت در اغتشاشات روز عاشورا به دعوت رسانه‌هاي بيگانه متهم است به دستور قاضي صلواتي براي دفاع از خود در جايگاه قرار گرفت و اظهار داشت: جناب آقاي قاضي در انتخابات اخير 80 الي 90 درصد مردم هيجاني شده بودند و اين در همه مردم محسوس بود من هم در حوادث بعد از انتخابات هيجاني شده بودند.


وي با بيان اينكه از طريق BBC از اجتماع و اغتشاش در روز عاشورا مطلع شده بوده است، گفت: ساعت 11:15 از خانه بيرون آمده و در زير پل كالج اقدام به شعار دادن كردم اما حقيقت اين است زماني كه زير پل كالج رسيدم و ديدم كه عده‌اي در حال حمله به ماموران امنيتي هستند سعي كردم وضعيت را آرام كنم و به سمت نيروهاي امنيتي رفتم و خطاب به مردم گفتم كه ماموران را نزنيد. اين متهم پرونده دوم ادامه داد: در اين حادثه زخمي شدم و سرم دچار خونريزي شد در حالي كه به سمت پارك دانشجو در حال حركت بودم يكي از كلاه‌هاي ماموران امنيتي را كه زمين افتاده بود برداشته و روي سرم گذاشتم و به سمت خيابان رودكي رفتم و در بين راه يك پارچه سبز پيدا كرده و دور گردنم انداختم.

اين متهم تصريح كرد:زماني كه اغتشاشات را در روز عاشورا ديدم برايم قابل تصور نبود كه وضعيت اينگونه بشود اما نتوانستم خودم را كنترل كنم و در حقيقت، جو زده شدم. وي كه حوادث روز عاشورا را همچون شب چهارشنبه سوري توصيف مي‌كرد، خاطر نشان كرد: اي كاش دستم قطع مي‌شد و اقدام عليه ارزش‌هاي خودم نمي‌كرد. اي كاش به جاي آنكه سطل آشغال را آتش مي‌زدم خودم را آتش مي‌زدم. وي گفت: در آن مكاني كه من اقدام هنجارشكنانه انجام داده بودم ده‌ها سال بود كه شربت نذري براي امام حسين پخش مي‌كردم كه اين براي من غيرقابل قبول است و من امروز شرمنده امام‌حسين هستم.


اين متهم پرونده دوم با بيان اينكه كانديداي مورد حمايت وي و برخي نخبگان به وي ستم كرده‌اند، اظهار داشت: آقاي قاضي در همه جاي دنيا رسم بر اين است كه صندوق‌هاي رأي نتيجه انتخابات را مشخص مي‌كند اما برخي كانديدا به اين صندوق‌ها اعتماد نكردند تا ما نيز به فضاي جامعه بدبين شويم. وي افزود: من مي‌خواستم بدانم كه معترضين چقدر هستند و براي همين در خيابان حاضر شده‌ام. اين متهم در پاسخ به اين سئوال قاضي صلواتي كه تصاوير حاكي از حمله شما به ماموران امنيتي دارد اما شما ادعا مي‌كنيد كه در حال كمك به ماموران امنيتي بوده‌‌ايد، گفت: آقاي قاضي من قسم مي‌خورم كه اهل دست بلند كردم نيستم، اهل خشونت نيستم و فقط به اين مامور امنيتي كمك كردم لطفا اين را نفرماييد.


قاضي صلواتي خطاب به اين متهم گفت: شما چهارشنبه‌سوري را با روز عاشورا قياس مي‌كنيد آيا تفاوت اين دو روز را نمي‌دانيد كه متهم گفت، آقاي قاضي من قصد اهانت نداشتم. فقط مي‌خواستم شرايط را براي شما توصيف كنم.


وكيل مدافع متهم پرونده دوم براي دفاع از موكل خود در جايگاه قرار گرفت و ضمن تشكر از قاضي و نماينده دادستان اظهار داشت: آقاي قاضي موكل من كه مواردي كه نماينده دادستان به آن اشاره كرده است اعتراف كرده اما بايد قبول كنيم كه وي تحت تاثير شرايط قرار گرفته است و بدون قصد قبلي اين اعمال را انجام داده است.
وي افزود: موكل من هيچ فعاليت حزبي بر عليه نظام نداشته و با هيچ گروه ضد انقلاب همكاري نكرده است بر همين اساس از شما مي‌خواهم تا مراعات ماده 22، 25 و 728 قانون مجازات اسلامي را در خصوص موكلم مراعات كنيم. متهم پرونده دوم بنا به در خواست قاضي صلواتي براي ايراد آخرين دفاعيات خود گفت:‌ آقاي قاضي در ابتداي جلسه گفتيد كه بالاتر از قاضي تنها خداست و به خاطر خدا به من لطف كنيد. من هيچي جزء اينكه بگويم اشتباه كردم را ندارم كه بگويم. وي خطاب به قاضي گفت: آقاي قاضي كانديداي شكست خورده اطرافيان و طرفداران آنها و حتي كساني كه راهشان را ادامه مي‌دهند ما را تحت تاثير قرار داده‌اند و البته بايد بگويم كه من اشتباه كردم.

 

متهم پرونده سوم: صداي آمريكا فريبم داد!

در ادامه دادگاه پرونده متهم سوم نيز رسيدگي شد و فراهاني نماينده دادستان به درخواست قاضي صلواتي كيفر خواست اين متهم را قرائت كرد و گفت: مقابله با اسلاميت نظام و اصل ولايت فقيه اقدام عليه نظام از طريق شركت در اجتماعات غيرقانوني و همچنين اهانت به مقام معظم رهبري و استفاده از تجهيزات ماهواره از جمله اتهامات متهم پرونده سوم است.

متهم پرونده سوم كه به درخواست قاضي براي دفاع از خود در جايگاه قرار گرفته بود در دفاعيات خود، اظهار داشت: آقاي قاضي در انتخابات اخير به اين دليل كه نمي‌دانستند كدام جريان در مناظره درست مي‌گويد شركت نكردم.
وي با اشاره به حضور در اغتشاشات بعد از انتخابات تصريح كرد: در اجتماعات و اغتشاشات اخير شركت كرده‌ام اما بعد از اينكه مقام معظم رهبري فرمودند كه در تجمعات غيرقانوني شركت نكنيد از ادامه حضور در اغتشاشات و تجمعات صرف نظر كرده‌ام.


متهم پرونده سوم با بيان اينكه در اغتشاشات 13 آبان حضور نداشته است، يادآور شد: آقاي قاضي، احساس مي‌كردم كه عده‌اي مردم را مي‌زنند و اين از طريق صداي آمريكا به من القا شده بود بر همين اساس تصميم گرفتم تا در روز عاشورا در تجمعات شركت كنم. وي افزود: خانم باردار من سعي مي‌كرد كه جلوي من را بگيرد اما من وي را هول دادم و به سمت خيابان حركت كردم. اين متهم پرونده سوم خاطر نشان كرد: زماني كه به ميدان امام‌حسين رسيدم از آن تجمعي كه صداي آمريكا گفته بود خبري نبود بر همين اساس به سمت ميدان سپاه رفتم، 30 نفر در آنجا حضور داشتند كه به نظر 20 نفر آنها مثل من تحت تاثير قرار گرفته بودند. من عليه نظام شعار ندادم و فقط عليه مقامات نظام شعار مي‌دادم. به جان همسرم قسم نمي‌دانم كه چه شد عليه اصل ولايت فقيه شعار دادم.


اين متهم پرونده سوم افزود: زماني كه به خانه آمده‌ام و تصوير خودم را در تلويزيون ديدم ناراحت شدم و به خودم گفتم كه من مشكلي با دين نداشتم چرا در اغتشاشاتي كه عليه دين شعار دادم شركت كرده‌ام. وي ادامه داد: بعد از اغتشاشات روز عاشورا مو و ريش خود را كوتاه كردم تا شناخته نشوم و به سمت ساري متواري شدم و چندين شب در شهرهاي آمل، قائم‌شهر و آستارا ماندم و در نهايت به تهران آمدم. متهم پرونده سوم گفت: زماني كه به منزل خودم آمدم احساس مي‌كردم كه ديگر ماموران امنيتي با من كاري ندارند اما آنها به مقابله در ما آمدند تا من را دستگير كنند در همين زمان به سرعت متواري شدم و با يكي از دوستان خود تماس گرفته و درخواست كمك كردم، اين دوستم به من گفت به كرمان بروم و با يكي از اعضاي كموله ،آشنا شوم تا وي من را نجات دهد.


وي ادامه داد: به دليل وابستگي شديدي كه با همسرم داشتم با وي تماس گرفتم تا به منزل دوستم بيايد كه من او را ببينم. اما در اين حين دستگير شدم. متهم پرونده سوم با بيان اينكه قبل از دستگيري ذهنيت منفي از دستگاه قضايي و نيروهاي امنيتي در ذهن وي متبادل شده بود، خاطر نشان كرد: بعد از دستگيري برخورد خوب نيروهاي امنيتي با من موجب تغيير اين ذهنيت شد به طوري كه حتي من با بازجوهايم در يك مكان غذا مي‌خوريم. وي در خصوص انگيزه‌اش از شركت در اغتشاشات روز عاشورا گفت: آقاي قاضي من احساس مي‌كردم كه در منزل نشسته‌ام اما زن و بچه مردم در خيابان‌ها كتك مي‌خورند اما زماني كه در اغتشاشات شركت كرده‌ام باورم شد كه اين احساس من درست نبوده است.

متهم پرونده سوم در پاسخ به اين سئوال قاضي كه آيا شما از حضور فرقه ضاله بهايي است، منافقين و سلطنت‌طلبان در اغتشاشات باخبر بوديد يا نه، گفت: آقاي قاضي صداي آمريكا مي‌گفت كه مردم در تجمعات شركت مي‌كنند و من حرف‌هايي آنها را باور مي‌كنم.


وكيل مدافع متهم پرونده سوم بنا به درخواست قاضي صلواتي به جهت دفاع از موكل خود در جايگاه حاضر شد و گفت: هدف قانون‌گذار اين بوده است كه متهم و يا مجرم تربيت و اصلاح شود. وي افزود: موكل من هيچ فعلي كه مشمول محاربه باشد را انجام نداده و با ماموران امنيتي درگير نشده است. وي خطاب به قاضي گفت: آقاي قاضي با عنايت به توبه شرعي موكلم، جوان و متاهل بودن وي از شما نمي‌خواهم كه ماده 25 قانون اساسي را در خصوص موكلم اعمال كنيد.


متهم پرونده سوم در آخرين دفاعيات خود گفت:‌ من امروز شرمنده هستم به اين خاطر كه عروسك خيمه‌شبازي صدا و آمريكا بوده‌ام بر همين اساس از مقام معظم رهبري و ملت ايران عذر مي‌خواهم و از شما مي‌‌خواهم فرصتي دوباره براي بازگشت من به جامعه بدهيد. نماينده دادستان نيز در پايان گفت: اين متهم عالمانه و عامدانه در اغتشاشات وجود داشته و به اين مسئله اذعان دارد و اعتراف مي‌كند كه به دعوت رسانه‌هاي بيگانه در خيابان‌ها حاضر شده‌اند و اين يك تباني نانوشته است كه ماده 610 در خصوص وي محرز است.

تقاضای کیفر برای ماهواره

در ادامه، نماینده دادستان تهران ، کیفرخواست متهمه پرونده چهارم را قرائت کرد و گفت: متهمه پرونده چهارم ‌۳۰ ساله، مدرس خصوصی زبان، مجرد، بازداشت با صدور قرار بازداشت موقت از ‌۲۸/ ۱۰ /۸۸ متهم به اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره است.

وی با قرائت بخش دیگری از کیفرخواست گفت: اتهام این متهمه محرز است و با استناد به مواد ‌۶۱۰ ، ‌۵۰۰ از قانون مجازات اسلامی و ماده ‌۹ قانون ممنوعیت به کارگیری دریافت از تجهیزات ماهواره تقاضای کیفر وی را دارم.

فراهانی هم چنین افزود: اتهام جاسوسی، ارتباط مشکوک با کارکنان سفارت آلمان و داشتن روابط غیراخلاقی گسترده با برخی افراد در خصوص متهمه این پرونده مفتوح و تحت رسیدگی است.

متهمه پرونده چهارم با بیان اینکه تا دو ماه قبل از انتخابات اصلا نمی‌دانستم قرار است در ایران انتخاباتی برگزار شود گفت: من حتی مناظره‌ها را نیز ندیده بودم. فقط رای دادم و برگشتم و در راهپیمایی سکوت از روی کنجکاوی شرکت کردم. در تظاهرات دوم از میدان امام خمینی تا فردوسی با دوستم رفتم، همه به خاطر کشته شدگان مشکی پوشیده بودند. آن راهپیمایی نیز سکوت بود و هیچ کس شعار نداد.

متهمه پرونده چهارم با اشاره به حضور نیم ساعتی اش در مسجد قبا گفت: در آن تجمع نیز سکوت بود و وقتی نیروها آمدند ما رفتیم، من و دوستم هیچ شعاری علیه مقام معظم رهبری ندادیم. من به نظام جمهوری اسلامی ایران عقیده دارم. وقتی آیت الله خامنه‌ای فرمودند نروید من و دوستانم نرفتیم و شرکت نکردیم. شعارها تند شد و از بحث تقلب به بحث کل نظام کشیده شد که ما آنها را رها کردیم.

وی در ادامه گفت: من در ایمیلم با چند نفر ارتباط داشتم، به سه نفر میل فرستادم.

متهمه پرونده چهارم در رابطه با ارتباطش با دیپلمات‌های آلمانی گفت: دو سال و نیم پیش در رستورانی با یکی دو نفر از دیپلمات‌های آلمانی آشنا شدم و با آنها صحبت کردم، چند بار به جشن‌های آنها که حد و مرز اسلامی رعایت نمی‌شد رفتم، زیرا قبل از آن به خاطر مشکلاتی که در ازدواجم به وجود آمده بود افسرده و خانه نشین شده بودم اما من ارتباط خاصی با آنها نداشتم. در این مدت سفرهای یک روزه‌ای به یزد، فشم، لواسان، کردان با این دوستانم داشتیم. اشتباه من بود که یکی از میل‌هایی که به من رسیده بود با این محتوا که آقایی در خیابان مژده شکنجه‌گر در اوین و کهریزک است که بعدا متوجه شدم که مردم او را کتک زده بودند و سپس مشخص شد که فردی با او خصومت داشته و او در دولت نبوده را به آن دیپلمات ارسال کردم که آنها نیز گفتند این خبرها قدیمی است.

متهمه پرونده چهارم در ادامه افزود: دیپلمات‌های آلمانی کیسه‌هایی حاوی دستبند سبز را به چند نفر دادند تا توزیع کنند اما من این کار را نکردم. سه شبانه روز به خاطر فیلمی که در آن مادر یکی از کشته شدگان صحبت کرده بود را دیدم نخوابیدم و فقط گریه کردم.

قاضی صلواتی از متهمه پرسید روی دستبند چه چیزی نوشته شده بود؟

متهمه پرونده چهارم در پاسخ گفت: روی دستبند سبز نوشته بود I am neda که مشخص است از جای دیگر به ایران وارد شده است.

گریه برای بسیجی

وی در مورد داشتن تجهیزات دریافت از ماهواره گفت: به دلیل این‌که تخصصم زبان بود شبکه‌های بی بی سی و سی ان ان را گوش می‌کردم و زمانی که دیدم یک بسیجی با لباس شخصی توسط مردم کتک می‌خورد من برای آقای بسیجی هم گریه کردم. من کشورم را دوست دارم. فامیل‌های زیادی از من در خارج از کشور زندگی می‌کنند. از من خواستند تا به آنجا بروم اما من وطنم را دوست داشتم و نرفتم. از این‌که می‌دیدم ایرانی‌ها به جان هم افتاده‌اند ناراحت بودم. من خانواده مذهبی داشتم اما با قرآن مانوس نبودم. در بازداشت چون تک نفره بودم با قرآن آشنا شدم، در قرآن اشاره شده که خداوند کسانی را که لیاقت دارند و از نور به تاریکی هدایت شده‌اند کمک می‌کند. من فکر می‌کنم این جوری هدایت شدم و یک ذره لایق بودم که الان اینجا هستم.

قاضی صلواتی از متهمه پرسید: چگونه از وقوع تجمعات آگاه می‌شدید؟

متهمه گفت: دهان به دهان متوجه زمان تجمعات می‌شدیم و در محله‌ای که ما زندگی می‌کردیم روی دیوارها می‌نوشتند اما من هیچ اس ام اسی برای کسی ارسال نکردم.

قاضی صلواتی از متهمه پرسید: با دیپلمات آلمانی علاوه بر ارتباط حضوری، ارتباط دیگری نداشتی؟

متهمه گفت: از طریق ایمیل با هم ارتباط داشتیم اما صحبت سیاسی نداشتم. از آنجایی که افسردگی داشتم دوستانم را از خودم دور کرده بودم و دوست زیادی نداشتم. با این حال من هیچ اطلاعاتی نداشتم که به آنها بدهم.

قاضی صلواتی پرسید منزلی که در آن پارتی‌های آن چنانی با حضور دختران و پسران ایرانی برگزار می‌شد متعلق به دیپلمات آلمانی بود شما چند جلسه در آن شرکت کردید؟

متهمه گفت: بله، دو ، سه جلسه شرکت کرد‌م و عکس‌های داخل پرونده متعلق به من است.

قاضی صلواتی پرسید آیا دیپلمات‌ها در ایران حضور دارند؟

متهمه گفت: یکی از آنها یک سال و نیم پیش از ایران رفت و دیگری تا زمان بازداشت من در ایران بود که قاضی صلواتی گفت: پس از دستگیری شما او از کشور خارج شده است.

قاضی از متهمه پرسید: به نظر شما انگیزه دیپلمات آلمانی درحمایت از فتنه اخیر چیست؟

متهمه گفت: تا کشور خارجی منافعی نداشته باشد کاری انجام نمی‌دهد.

قاضی صلواتی گفت: به نظر شما آیا درست است دختر و پسر ایرانی در خانه امن دیپلمات آلمانی جلسات و پارتی‌های آن چنانی برقرار کنند؟

متهمه گفت: خیر، در یک زمانی فکر می‌کردم این موضوع درست است. همه با هم می‌گویند، می‌خندند، می‌رقصند و فکر می‌کردم این موضوع عادی است و همه ایرانیان با هم جشن دارند اما متوجه نبودم که آنها هم وطن ما نیستند.

قاضی پرسید: شما با دیپلمات آلمانی در تجمعات غیرقانونی شرکت کردید؟

متهمه گفت: خیر.

قاضی صلواتی پرسید: آیا دیپلمات آلمانی در یکی از تجمعات دستگیر شد؟

متهمه در پاسخ گفت: به من گفت با خودرو در راه رفتن به سفارت بوده که در میدان هفت تیر پلیس اجازه حرکت به ماشینها را نمی‌داد. او از خودرویش پیاده شد که در میانه راه دستگیر شد و بعد از سه ساعت سفیر آلمان حضور پیدا می‌کند و آنها نیز آزاد می‌شوند.

وکیل متهمه پرونده چهارم در دفاع از موکلش گفت: موکلم جوانی ‌۳۰ ساله، ناآگاه از مسایل روز، خوش باور، معتمد به خواص و سیاسیون و جاعل از مجازات تحت تاثیر بمباران خبری در راهپیمایی‌های خیابانی شرکت کرده است. موکلم با کارمندان سفارت آلمان به نام های”و” و “ی” با توزیع دستبند سبز و کادوی روز تولد ارتباط برقرار می‌کند و موکلم بازیچه دست کارمندان سفارت آلمان می‌شود و تحت تاثیر آنها قرار می‌گیرد که از این موضوع شدیدا شاکی است.

وی در دفاع گفت: یکی از شرایط تحقق جرم ماده ‌۶۱۰ مجازات قانون اسلامی وحدت قصد کسانی است که در یک تجمع تبانی می‌کنند تا امنیت داخلی و خارجی را به هم زنند صرف شرکت در یک تجمع مصداق این ماده نیست. موکلم در اجتماعات شرکت کرده و به محض تغییر شعارها علیه نظام و مقام معظم رهبری اجتماعات را ترک کرده است.

خدا را شکر دستگیر شدم!

متهمه پرونده چهارم در بیان آخرین دفاع گفت: خدا را شکر می‌کنم که دستگیری من منجر به خروجم از منجلاب شد. من در اینجا بسیار تغییر کرده‌ام. نمی‌گویم چون ریا می‌شود. من قصد این را نداشتم. گروهی را تحریک و رهبری کنم. از روی نادانی حرکت اشتباهی انجام دادم از شما و پیشگاه امام زمان (عج) و حضرت امام(ره) و مردم شریف به خاطر هتک حرمت ایرانیان معذرت می‌خواهم. به من فرصت بدهید تا زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران و زیر سایه حضرت خامنه‌ای سرفراز زندگی کنم.

متهمه پرونده پنجم؛ تبعه انگلیس

در ادامه جلسه ، فراهانی نماینده دادستان تهران در تشریح کیفرخواست متهمه پرونده پنجم گفت: متهمه پرونده پنجم ‌۲۴ ساله، متولد منچستر انگلستان، ساکن تهران، مجرد، فاقد سابقه کیفری، بازداشت از ‌۸۸/۱۰/۲۴ متهم به اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، توهین به مقامات ارشد نظام، شرب خمر، استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره است و با توجه به اقرار متهم جرایم انتسابی به نامبرده محرز است و تقاضای مجازات وی را دارم.

فراهانی افزود: سایر اتهامات متهمه پرونده پنجم شامل ارتباط مشکوک با کارکنان سفارت آلمان، جاسوسی و ارتباط غیراخلاقی با افراد اجنبی مفتوح است.

متهمه ردیف پنجم نیز با قرار گرفتن در جایگاه گفت: من در درگیری‌ها و تظاهرات‌ انقلاب تا آزادی، مسجد قبا و تجمعات جماران حضور پیدا کردم بعد از آن در درگیری و تظاهرات دیگری شرکت نکردم چون نظم و امنیت کشور به هم ریخته بود.

تحت تاثیر جنبش سبز

وی بااشاره به اینکه تحت تاثیر جنبش سبز قرار گرفته بود افزود: تحت تاثیر عکس‌ها و فیلم‌هایی که از تجمعات در ماهواره پخش می‌شد در تجمعات حضور پیدا کردم. الان فهمیدم آنها می‌خواهند مردم را گول بزنند و تحریک کنند. اطلاعاتی که از ایمیلم و کانال‌های بی بی سی و صدای آمریکا دریافت می‌کردم و sms های دریافتی را از روی عادت برای دیگران می‌فرستادم.

وی در ادامه گفت: من حدود دو سال و نیم پیش با تعدادی از دیپلمات‌های آلمانی آشنا شدم، با آنها بیرون می‌رفتم و در جشن‌های آنها شرکت می‌کردم. هدف من دوستی عادی بود. یکی از آنها به من دستبند سبز داد که روی آن نوشته شده بود که من ندا هستم. من به عنوان مسلمان نباید در جشن‌های آنها شرکت می‌کردم. خیلی پشیمان هستم و از خدا، مقام معظم رهبری و قاضی تقاضای بخشش دارم. از زمان دستگیری تا الان خیلی چیزها یاد گرفتم و تغییر کردم. یک سری از اخلاقیاتم را کنار گذاشتم.

قاضی صلواتی از متهمه پرسید: شما تابعیت مضاعف دارید. با چه هدف و انگیزه‌ای در تجمعات بعد از انتخابات شرکت کردید؟

متهمه گفت: با وجود این‌که من در ایران به دنیا نیامدم اما کشور اصلی من ایران است. مادرم مسیحی بود. سپس مسلمان شد، او زن بسیار پاکی است، امیدوارم یک روزی اخلاق مادرم را داشته باشم. از آنجایی که فکر می‌کردم کارم درست است در تجمعات شرکت کردم.

قاضی صلواتی از متهمه پرسید که برای حضور در تجمعات دیپلمات آلمانی تو را ترغیب می‌کرد که متهمه گفت: نه.

قاضی صلواتی از متهمه درباره انگیزه‌اش در ارتباط با بیگانگان سوال کرد.

متهمه گفت: هدف من یک دوستی ساده بود. مثل دوستی‌های ساده دیگر فقط به هم ایمیل می‌فرستادیم اما ایمیل‌هایمان نیز سیاسی نبود.

قاضی صلواتی با استناد به پرینت موبایل متهمه ردیف پنجم از او پرسید: شما شب عاشورا ‌۴۰ sms برای شرکت در تجمع ارسال کرده‌اید؟ چه دفاعی دارید؟

متهمه پرونده پنجم گفت: از روی عادت و بدون فکر آنها را ارسال کردم اما خودم در آن تجمعات نیز شرکت نکردم.

قاضی از متهمه پرسید: به نظر شما آیا در شان یک دختر ایرانی بود که در جلسات و پارتی‌های آن چنانی دیپلمات آلمانی شرکت کنند؟

متهمه گفت: خیر، آن لحظه متوجه کارهایم نبودم.

محمدصادق صادقی، وکیل مدافع متهمه پرونده پنجم در دفاع از موکلش گفت: به لحاظ جلوگیری از اطاله وقت دادگاه لایحه‌ام را ارایه خواهم داد و در ادامه به دفاع از اتهامات مندرج در کیفرخواست پرداخت.

وی گفت: موکلم یک بار اقرار کرده است که چند سال پیش در انگلستان به اصرار خاله‌اش یک مقدار مشروب مصرف کرده است، حد در صورتی به وی تعلق می‌گیرد که متهم دو بار اقرار کرده باشد و در مورد نگهداری تجهیزات دریافت از ماهواره مسوولیت مستقیم ، این تجهیزات برعهده تهیه کننده، خانواده وی است نه موکل. کیفرخواست صادره در این دو مورد با موازین قانونی انطباق ندارد که در دو مورد اخیر نیز که رسیدگی در صلاحیت دادگاه انقلاب نیست.

صادقی افزود: با توجه به شرایط موکلم و با استناد به مواد ‌۲۲ و ‌۲۵ قانون مجازات اسلامی تقاضای عفو و بخشش وی را دارم.

قاضی در پاسخ به وکیل درباره ایراد در صلاحیت رسیدگی دادگاه گفت: براساس حکم صادره از سوی ریاست قوه قضاییه بنده علاوه بر ریاست شعبه ‌۱۵ دادگاهانقلاب دادرس دادگاه عمومی تهران هستم.

 

شورای هماهنگی جبهه اصلاحات: با نمادهای سبز در راهپیمایی 22 بهمن می آییم

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با صدور بیانیه ای، از اقشار مختلف مردم برای شرکت پرشور  و همراه با نمادهای سبز در راهپیمایی ۲۲ بهمن دعوت کرد.

در این بیانیه که خطاب به مردم منتشر شده آمده است: شما مي دانيد كه وحدت و يكپارچگي كشور و اعتماد به مسئولين، به رغم تنوع و تكثر در انديشه، اقوام، مذاهب و سلايق جناح هاي مختلف سياسي، با و جود برخي موانع سبب گرديد تا بحران هاي مختلف كه جنگ تحميلي مهم ترين آن بود با رهبري بي نظير امام خميني(ره) و همراهي قاطع مردم يكي پس از ديگري پشت سر نهاده شود. رمز و راز اين توفيق، همراهي ملت با دولت و فقدان دوگانگي و شكاف بين آنها بود. دولت خود را از ملت و متقابلاً ملت هم دولت را از خود مي دانست تا آنجا كه صفت دولت خدمتگذار توسط آن يار سفر كرده به دولت جناب مهندس ميرحسين موسوي اطلاق گرديد و ملت ايران را بهتر از مردم مسلمان در صدر اسلام ناميدند. همچنين مجلسي كه برآمده از رأي مردم و مواضع بر حق آنها بود، با وجود مشكلات ناشي از جنگ، تحريم ها و بحران هاي اقتصادي، ذره اي در انجام وظايف نظارتي خود مماشات نمي ورزيد و از همين رو بود كه امام مجلس را در رأس امور مي خواست و مي دانست.

 

شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات  در این بیانیه آورده است: مي آييم تا نشان دهيم جنبش سبز با آگاهي سياسي و توانايي، در عين حال با نجابت اجتماعي و با نفي هرگونه خشونت، با اصول و ارزش هاي ملي و ديني عجين بوده و حقوق مصرح در قانون اساسي را مطالبه مي نمايد. مي آييم تا با صدايي رسا فرياد خويش را به گوش رفيق و رقيب و دوست و دشمن برسانيم كه جنبش سبز همچنانكه بزرگان انقلاب چون آقايان خاتمي ، كروبي و ميرحسين موسوي اعلام نموده اند، مدافع استقلال و بي نياز از حمايت و دخالت بيگانه است و با اتكا به قدرت خدادادي ملت براي احيا و حفظ ارزش ها، اجراي قانون. آزادي ملت، تعميق دين و نجات جامعه، از هيچ تلاشي فروگذار نخواهد كرد.


در این بیانیه تاکید شده است: در ۲۲ بهمن با نماد سبز مي آييم تا اعلام نماييم وا اسفا از تنگ نظري و كوته بيني كوچكاني كه بر صدر نشسته اند و هر معترض و منتقدي را عامل بيگانه و فريب خورده و برانداز مي دانـند و هـر انتـقادي را تـخريب، كـه ظرفيـت انقـلاب اسـلامي و پويايي آن در گرو تضارب انديشه و افكار است و نابودي كشور، سرنوشت محتوم سيستم هاي تك صدايي. مي آييم تا فرياد زنيم زندانيان سياسي كه اكثراً فجرآفرينان بهمن ۵۷ بودند را آزاد كنيد و به جاي زندان و برخورد و خشونت با ملت، به اصول و آرمان ها برگرديد، به اجراي قانون همت گماريد و به جاي توهم توطئه به تحليل عملكرد خود و نهادهاي همسو همت گماريد، كه آيينه چون نقش تو بنمود راست، خودشكن آيينه شكستن خطاست.  مي آييم تا همه با هم فرياد كنيم كه انگ بي ديني و تهمت بيگانه خواهي و دروغ انقلاب مخملي وصله هاي ناچسبند براي جنبش سبز كه صد البته از خصايص ذاتي حاكميت هاي قانون گريز و فرافكن و هنجارشكن و عوام فريب است كه با روش هاي نخ نما شده چون كارناوال عاشورا و پاره كردن عكس و ...، ملت را متهم به اخلالگري و اغتشاش كند.


شوای هماهنگی جبهه اصلاحات متشکل از گروهها و احزاب اصلاح طلب است که اسامی امضا کنندگان این بیاینه به این شرح است:


۱) حزب مشاركت ايران اسلامي.
۲) سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران.
۳) مجمع نمايندگان ادوار مجلس.
۴) انجمن اسلامي مدرسين دانشگاه ها.
۵) مجمع دانش آموختگان ايران اسلامي.
۶) حزب اسلامي كار.
۷) مجمع نيروهاي خط امام.
۸) حزب اراده ملت ايران.
۹) حزب جوانان ايران اسلامي.
۱۰) حزب مردم سالاري.
۱۱) انجمن اسلامي معلمان ايران.
۱۲) انجمن اسلامي مهندسان ايران.
۱۳) حزب كارگزاران ايران اسلامي.
۱۴) انجمن روزنامه نگاران زن ايران.
۱۵) مجمع فرهنگيان ايران اسلامي.
۱۶) حزب همبستگي.
۱۷) مجمع مدرسين و محققين حوزة علمية قم.

“سبزه مزبله” ، به بهانه صحبتهای اخیر ده نمکی

Posted:



جمال ایرانی -

 

اگر درس تعلیمات دینی دبیرستان را به یاد داشته باشید و یا  همانند من برای رسیدن به دانشگاه ، این درس را در کنکور بالای نود درصد زده باشید،حتما این حدیث پیامبر اسلام که تحت عنوان "سبزه مزبله" معروف است را به یاد دارید.بد نیست آنرا یادآوری کنم که طبق این حدیث پیامبر، یارانش را از ازدواج با "سبزه مزبله" منع می کند.وقتی از ایشان می پرسند منظورتان از "سبزه مزبله " چیست ، ایشان دختر زیبارویی را می گویند که در خانواده خوبی بزرگ نشده باشد.صحت و سقم این حدیث بماند ، ولی وقتیکه صحبتهای ده نمکی را در تلویزیون دیدم ، بی اختیار به نام این حدیث معروف و همین اصطلاح "سبزه مزبله" افتادم.

 

حرفهایی که ده نمکی می زد ، در جاهایی خیلی منطبق بر آرمانهای جنبش سبز بود ، آن جاهایی که از مبارزه با دروغ و بی عدالتی حرف می زد.آن جاهایی که صحبت از ناکارآمدی نظام به میان می آورد.و خیلی جاهای دیگر.ولی متاسفانه این حرفها بر زبان کسی رانده می شد که آشنایی با سابقه و رویکرد ایشان در گذشته  و حقیقت اعمال و رفتار ایشان و همفکرانش ، بی اختیار انسان را به یاد "سبزه مزبله" و یا جاری شدن حرفهایی خوب بر زبان کسی که شاید اعتقادی به آنها ندارد و بیشتر از این کلمات و صحبتها هدف دیگری دارد ، می انداخت.

 

اگر چه این خیلی اتفاق مبارک و میمونی است که کسی مانند ده نمکی چماق را بر زمین گذاشته و قلم و دوربین دست گرفته است و بالاخره به این نتیجه رسیده است که چماق را باید زمین گذاشت و ما باید از این دگردیسی در نیروهای تندرو و افراطی استقبال کنیم  و تا جایی که از دستمان می رسد به دیگر چماق بدستان نیز کمک کنیم تا چماق را زمین بگذارند و آنها را به پای میز مباحثه بکشانیم و قلم و دوربین بدستشان بدهیم، ولی همین نکته "سبزه مزبله" ، باعث می شود که اجازه ندهیم که آنها کاتولیک تر از پاپ شوند و در همین جا هم بخواهند یکه تازی کنند و به نوعی اینجا نیز بخواهند تندروتر از بقیه شوند.در جاییکه مجری بیطرف برنامه در حین بی طرفی کامل ، ایشان را متهم به روشنفکری می کرد و ایشان هم در کمال افتادگی .... بگذریم.

 

هدف در این نوشته تکرار حرفهای ایشان در آن برنامه نیست که امروزه به لطف فضای مجازی ، از کوچکترین خبری هزاران نسخه  قابل دسترسی می باشد ولی ذکر نکاتی به روشن تر شد فضا کمک خواهد کرد.

 

اول) جناب ده نمکی ، ما هم ، همانند شما معتقدیم که مردم ادعای عدالت خواهی را از مسئولان قبول نخواهند کرد ، به همان دلایل که شما گفتید و دلایل بیشتری که شما نگفتید. ولی ادعای شما در عدالتحواهی از رسانه ای که خود عدالت را رعایت نمی کند نیز،نه شنیده خواهد شد و نه در صورت شنیده شدن ، باور خواهد شد.حتما طعم یکطرفه حرف زدن و خود گفتن و خود خندیدن و خود را مرد هنرمند دانستن ، زیر زبان خیلی از سخنوران تلویریون مزه کرده است ولی شما که می خواهید صدای عدالتخواهی خود را به گوش ملت برسانید ، نمی توانید خود عدالت را زیر پا بگذارید. و در حالیکه کسی مقابل شما نیست تا جواب شما را بدهد و آدرسهای غلط شما را برای منشاء بی عدالتیها به شما گوشزد کند ، خود را علمدار عدالتخواهی معرفی کنید ، اگرچه هم به چپ بتازید و هم به راست.آیا می دانید در رسانه ای به صحبت نشستید که خود مظهر بی عدالتی است؟ ایا می دانید وقتی که به شما در آن برنامه داده شد ، در فضای بی عدالتی مطلق اختصاص یافت؟ و برای دیگران همچین امکانی نیست و با فرض هم فکر بودن شما با جریان حاکمیت به برنامه دعوت شدید؟ و البته دیدید که چگونه حتی شما نیز که از خودشان بودید را پارازیت باران کردند؟ آن پارازیتها را به حساب مهم بودن خود و یا مهم بودن اظهاراتتان ندانید ،که امروزه جمعی از کسانی که هم بهتر از شما در مورد عدالت فکر می کنند و هم حرف می زنند ، در زندان حکومت گرفتارند ، بلکه آنرا به حساب تنگی فضایی بدانید که جتی یک همفکر را هم بر نمی تابد ،و اگر بخواهید از همین نکته نیز می توانید منساء بی عدالتی را بفهمید.

 

دوم) بارها از انحراف خواص صحبت کردید ، ولی جناب ده نمکی ، مگر آقای خامنه ای خودشان خاص ترین خواص نیستند؟شما می گویید که جوانان در این 30 سال در این نظام بزرگ شدند ، آنها را آمریکا تربیت نکرده ، 8 سال راست بوده و 8 سال چپ  8 سال نیز کارگزاران. آقای ده نمکی اگر هر کدام از این دسته جات 8 سال بوده اند ، دسته رهبرتان که در هر 30 سال در راس بوده است ، چرا آنرا از قلم می اندازید؟اگر قرار است کسی در این میان مقصر باشد ، مگر نه اینکه همان کسی است که در این 30 سال بیشترین قدرت را داشته و بیشترین تاثیرگذاری را؟

 

شما یا مقصر اصلی را نمی شناسید و یا می ترسید از بیانش ، و اینجاست همان جایی است که شما هم به خط قرمز می رسید و اگر با همین سرعت در مسیر آگاهی حرکت کنید به شما قول می دهم تا چند وقت دیگر شما نیز در زندان خواهید بود.

 

جناب ده نمکی ، اگر شما نمی دانید بگذار برای شما بگویم ، که امروزه تمام مهره هایی که در حکومت در پستی قرار دارند یا به صورت مستقیم توسط رهبر شما انتخاب می شوند و یا به صورت غیر مستقیم ، ابتدا توسط شورای نگهبان منتخب رهبری دستچین شده و سپس توسط  رای تزئینی مردم به مقام می رسند.حال خود بگویید  علة العلل تمام ناکارامدی ها کجاست؟

  

سوم)جناب ده نمکی ، اگر می خواهید واقعا بدانید ریشه تمام مشکلاتی که شما دنبال مطرح کردن آنها هستید کجاست و دنبال راه حل می گردید ، بدانید که اینگونه مشکلات راه حل دموکراتیک دارد. لازمه وجود عدلت در جامعه وجود حداقلی از آزادی است.اینها آزمانهایی است که ما در جنبش سبز به دنبال آنها هستیم.پس اگر می خواهید کاری در راستای رسیدن به این اهداف انجام دهید ، از شما نمی خواهیم که پا در کفش روشنفکران کنید و یا ندای عدالتخواهی سر دهید.، وظیفه شماست که در میان همفکرانتان به فعالیتهای فرهنگی پرداخته و از آنها بخواهید که چماق را بر زمین بگذارند.برای آنها تبیین کنید که دیگر زمان چماق کشی به سر آمده است.مطمئن باشید که اگر حتی یک نفر را قانع کنید که چماق را زمین بگذارد و قلم به دست بگیرد ، تمام  وظایف خود درقبال ایران و ایرانی را انجام داده و دین خود را به بشریت و انسانیت ادا کرده اید.در این صورت است که حرفهای زیبای شما نیز در ذهن افرادی همانند من ، تعبیر به "سبزه مزبله"  نخواهد شد.

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

خدا را شکر پدر زنده نيست

Posted:

خدا را شکر پدر زنده نيست

سهام الدين بورقاني* -


در مورد احمد بورقاني بسيار گفته اند و نوشته اند اما شايد يکي از نغزترين و دقيق ترين آنها هماني باشد که از سرمايه اجتماعي بورقاني سخن گفت؛ سرمايه يي گرانبها که اعتدال سرلوحه آن بود و در عين حال شجاعت و دليري در عرصه هاي گوناگون و شفقت و مهرباني با ديگران از صفات جداناشدني اش بودند، بي توقع هيچ تحسين و پاداشي.

دليري او صدالبته صبغه منطقي داشت و برخلاف جسارت هايي بي منطق که چه بسيار ويراني ها به بار مي آورند، شجاعت او ويرانه هايي را هم آباد مي کرد. آنچه امروز باعث مي شود دل هاي موافق و مخالف به ياد و خاطر او بتپد به همين علت است.

او مظلومانه و بي ريا مي سوخت تا روشنايي نصيب ديگران کند. تلخ مي شد تا شيريني در کام ديگران بگذارد. نه دلبسته مقام و منصب بود و نه پايبند مکنت و مال دنيا. او خوب مي خواند و نيکو مي نوشت. همواره دوست داشت در ميان کتاب غوطه ور باشد، به کتاب پناه برد و بخواند و بخواند... از اين رهگذر هم از آلام زمانه رها مي شد و هم توشه و سرمايه فکري و معرفتي عظيمي براي خود مهيا مي کرد.

پاره يي از دوستان احمد بورقاني را سياستمدار مي دانستند، در حالي که واقعاً چنين نبود. شايد عنوان شاعر عرصه سياست دقيق تر باشد. روحيه او بيشتر از آنکه سياسي باشد با ادبيات، هنر و فرهنگ آميخته و عجين بود. بورقاني ناخواسته وارد ميدان سياستي شد که به زعم خودش جوانمردي در آن در حال رنگ باختن بود.

خود او در جايي نوشته است؛ «روابط ادبيات و سياست همواره خشونت آميز بوده است و من حيرانم که چگونه از 20سالگي در حالي که شيفته ادبيات بودم، نکته آموز عرصه سياسي شدم و شد آنچه نبايد مي شد و آن وکالت مجلس بود. هرچه کوشيدم نتوانستم پا به وادي کلاسيک ادبيات بگذارم و برعکس در دنياي پليد کلاسيک سياست جا باز کردم و البته برخلاف برخي ادعا ها دريافتم که دنياي مستي و مستي زدگان ادبيات، فرهنگ و هنر چه پاک است و دنياي هوشياري سياست چه پليد و پلشت.»

باري، پدر به واقع مست بود و خلاصه اينکه مهم ترين ويژگي و سرمايه اش همين اخلاق او بود. به واسطه همين اخلاق بود که وقتي پا در هر حوزه يي مي گذاشت به سرعت پررنگ و تاثيرگذار مي شد. حوزه سياست براي او بي شکوه بود و به رغم اينکه «بسمل شدن» در سياست را به جان خريده بود اما از ناجوانمردي هاي آن و بي شکوهي اش رنج مي برد چراکه رقيبان رسم مروت فرو نهاده بودند و پاي از گليم ادب فراتر بردند، خطا در خطابه ريختند و جفا بر جماعت کردند.

بي رنگي و بي شکوهي دنياي سياست براي احمد بورقاني که متصل به فرهنگ جوانمردي و نيک خلقي بود، معنايي نداشت. او در محله يي سنتي و مذهبي رشد کرده بود و از آن طرف هم دنيا را ديده و هم تحولات جهاني را درک کرده بود. در اين ميان نه سنت را فراموش کرده بود و نه مدرنيته را.

اينها همه و بسياري ديگر که مي دانيد سرمايه بورقاني را تشکيل مي دهند؛ سرمايه يي که با مرگ از بين نمي رود و اتفاقاً نياز امروز جامعه ما در حوزه هاي مختلف فرهنگي، سياسي و اجتماعي است.

اين روزها اما ما، يعني خانواده بورقاني با واکنش هاي متفاوتي از جانب ديگران مواجه مي شويم. عده يي مدام از جاي خالي اش مي گويند، اينکه جاي احمد بورقاني خالي بود در انتخابات تا پادرمياني کند ميان دو نامزد اصلاح طلب، جاي احمد خالي بود تا برايمان از اخلاق بگويد، جاي احمد خالي بود وقتي در فلان روزنامه تلخي رخ داده بود و او بود که مي توانست نزاع را از ميان بردارد و... عده يي ديگر هم مي گويند خدا را شکر که نيست احمد.

خدا را شکر که دربند شدن رفقايش را نمي بيند، خدا را شکر که نيست تا دربند باشد. يادم مي آيد روزهاي اول که پدر از ميان مان رفته بود در مطلبي که براي مراسم بزرگداشتش در انجمن صنفي روزنامه نگاران نوشته بودم، آوردم؛ خدا را شاکرم بر مصيبتي که بر ما افتاد که بي ترديد خير است. آن روز مي دانستم که چه مي گويم و امروز ايمان پيدا کردم به خير خداوند.

در زندگينامه پدر که در نشريات مختلف منتشر شد، نوشتم احمد بورقاني تا آخر روزنامه نگار ماند حتي وقتي روزنامه يي نداشت. و البته فراموش نکنيم خيلي ها اينچنين نبودند... محمد قوچاني در يکي از شماره هاي هفته نامه شهروند امروز نوشت چه خوب است به پاس پايداري احمد بورقاني، روزي ملي، غيردولتي و حرفه يي به نام روز روزنامه نگار تعيين کنيم و انجمن صنفي روزنامه نگاران جايزه يي غيردولتي درباره روزنامه نگاري به نام و به ياد احمد بورقاني اهدا کند.

حالا که انجمن ديگر نفس نمي کشد و معلوم هم نيست کي دوباره احيا مي شود، دوستان احمد که هستند، آنها مي توانند به اين مناسبت جايزه يي اهدا کنند حتي در اندازه يک لوح تقدير که به قول قوچاني ارزشي بيش از همه جايزه هاي دولتي دارد. اميدوارم بعد از بازگشت آرامش به عرصه سياسي کشورمان شاهد عملي شدن اين ايده شويم و بتوانيم نامش را زنده نگه داريم، هرچند او زنده است. رد کارها و تاثير اعمالش باقي است...

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد

که بستگان کمند تو رستگارانند

* فرزند مرحوم بورقاني

پرونده فرزندان هاشمی در دادسرای تهران؛ فرصت برای دفاع یا حمله؟

Posted:

پرونده فرزندان هاشمی در دادسرای تهران؛ فرصت برای دفاع یا حمله؟

یلدا آراسته -


صبح دیروز پس از ماه ها جنجال بر سر جبهه گیری های سیاسی فرزندان هاشمی  معاون اول قوه قضائيه اعلام کرد:  امروز اراده دستگاه قضايي بر اين امر استوار است كه به هيچ عنوان رسيدگي به اتهامات منتسبان به خواص را كنار نگذارد و پرونده فرزندان هاشمي نيز به دادسراي تهران ارجاع شده است و در موعد مقرر در جريان قرار ميگيرد.ً

سيد ابراهيم رئيسي نخستین مرجع قضایی است  که بعد از  22 خرداد در نشست سياسي بصيرت  در مسجد اهل البيت(ع) قم  در خصوص فرزندان هاشمی اظهار نظر رسمی کرد .

هرچند که پیش از این نام آنها بسیار در خبر های مربوط به حوادث  بعد از انتخابات دیده می شد.

فرزند مستعفی

فاطمه دختر بزرگ خانواده هاشمی است  که از سال ۱۳۷۳ در بنیاد بیماری های خاص مشغول به کار است .  سال ۱۳۷۷ فدراسیون ورزشی بیماران خاص را تاسیس کرد و هفت سال پس از آن  ریاست این فدراسیون را بر عهده گرفت. فاطمه هاشمی  ۳۰ مرداد ۱۳۸۸ از این سمت دولتی استعفا کرد .

هرجند که برخی خبرگزاری ها پیش از انتخابات خبر از هواداری او از میر حسین موسوی می دادند اما  شاید شاخصترین وجه اعتراضش به انتخابات 22 خردادماه استغفایش از تنها سمت دولتی بود که داشت .او یک ماه و 13 روز بعد از اعلام نتایج  استعفا نامه خود را تسلیم کرد .تحلیلگران این عمل او را اعتراض به وضعیت موجود دانستند.وی در بحشی از استغفا نامه اش آورده است :
  آنان كه با قطببندي جامعه و بيگانهانگاري هر آن كه با آنها نيست و حتي با مخالفتهاي پنهان و آشكار با اصل ولايت و امامت امت، همه منتقدان را دشمن ميپندارند و با بيان و ادبياتي استهزاآميز تلاش در حذف آنان دارند و عرصه را بر خدمت خادمان تنگ كردهاند، راه به جايي نخواهند برد و مشيت الهي همواره در تحقق توفيقات روزافزون ملت ما رقم خواهد خورد.ً

این  پایانی بود بر خبر هایی که از او  در خبرگزاری ها ی رسمی  نفل می شد.

فرزند معترض

 فائزه هاشمی رفسنجانی   دومین دختر علی اکبر هاشمی رفسنجانی است. او نمایندهدوم مردم  تهران در مجلس پنجم و مدیر مسوول اولین وتنها روزنامه زنان در ایران بود .پس از بسته شدن روزنامه زن کمتر خبر سیاسی از او به گوش می رسید اما پس از انتخابات 22 خرداد وی به وضوح اعتراض خود را بیان کرد و خبرگزاری های نزدیک به دولت  از جمله فارس خبر حضورش در تجمعات را منتفدانه منتشرمی  کردند .

 در همان روز ها ی نخست اعتراضات هم  فیلم سخترانی کوتاهش مقابل ساختمان صدا و سیما در اینترنت منتشر شد .

در ماه های اخیر روزانه خبرهایی از اعتراضات مردمی به حضور وی در جمع معترضان منتشر می شد ، رئیس اتحادیه دانشجویی ،دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستفل و کسانی از این دست بودند که صراحتا او و حضورش در جمع معترضان را مورد انتقاد های شدید فرار می دادند .

اما هیچ مسول دولتی در خصوص او اظهار نظر نمی کرد هرچند که 29 خرداد خبرگزاری فارس به نقل از منبعی نا معلوم خبر از ممنوع الخروجی او و برادرش مهدی هاشمی داد.

در پس تمام این جریانات بود که در آخرین روز از خرداد ماه  فائزه هاشمی دستگیر شد .   يك مقام امنيتي بازداشت فائزه هاشمي و تني چند از بستگان هاشمي رفسنجاني را با هدف حفاظت آنان از ترور عناصر آشوبگر و گروهكها عنوان كرد.اما این اتفاق  حالا او را  رسما در صف مخالفان دولت قرار داد.

پس از ان و تا پیش از عاشورای حسینی خبرگزاری ها تنها به درج اعتراضات دانشگاهیان علیه او پرداختند اما او در مراسم عاشورا  و 16 آذر در میان مردم حضور یافت و بار دیگر آماج انتفادها قرار گرفت . 29 آذر ماه عضو كميسيون قضايي و حقوقي مجلس با بيان اينكه برخورد قانوني قوه قضاييه با اغتشاشگران حوادث 16 آذر يك ضرورت است، گفت:بايد علت حضور پي در پي فائزه هاشمي در اغتشاشات را جويا شد.

فرزند پر مخالف

مهدی هاشمی متولد ۲۹ شهریور ۱۳۴۸ وعضو هیئت امنا و رئیس مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد است و در گذشته مسئولیتهایی را در وزارت نفت از جمله ریاست سازمان بهینه سازی مصرف سوخت بر عهده داشت  .

منتقدان او  را متهم به شرکت و برنامه ریزی برای ناآرامی های پس از انتخابات می دانستند و این پس از آن بود که  در چهارمين جلسه رسيدگي به پرونده آشوب هاي پس از انتخابات، مسعود باستاني از روزنامه نگاران فعال دوم خردادي با اشاره به محورهايي كه از سوي مهدي هاشمي رفسنجاني به مديريت سايت جمهوريت داده شده بود، گفت: حمله به عملكرد 4 ساله دولت و تضعيف نهادهاي قانوني كشور(سپاه ،بسيج، شوراي نگهبان و...) و القاي تقلب و التهابآفريني در انتخابات جزو محورهايي بود كه دستور كار داشتيم.
.
 نام او بارها و بارها در خبرگزاری ها به عنوان یکی از عاملان اعتراض ها  اعلام می  شد.وی شهریور ماه  بیانیه ای صادر کرد و اعلام کرد که حاضر است پاسخگوی اتهامات باشد وی در بیانیه خود آورد  «مدتی است که برخی شخصیتها و به تبع آن تیم تبلیغاتی آنها در رسانههای دیداری، شنیداری و گفتاری، رسالت خویش را در بدنام کردن دیگران و توهین و تهمت به مخالفان سیاسی میدانند و در یک میدان یکطرفه تمام آنچه را که میخواهند، به دیگران نسبت میدهند و علاوه بر انتشار همزمان در خبرگزاریها و روزنامهها، مانند سریالهای تلویزیونی از عمومیترین رسانه کشور پخش و در شبکههای دیگر تکرار میکنند. این گونه اعمال بر اساس قوانین جاری کشور جرم محسوب میگردد.»

.آذر ماه آیت الله هاشمی برای نخستین بار پس جریانات اخیر  در واکنش به اتهامات فرزندش گفت:اتهاماتی که درباره مهدی هاشمی مطرح می شود شایعه است.

هاشمی رفسنجانی که با جمعی از اعضای جامعه اسلامی دانشجویان در مشهددیدار کرد. در پاسخ به سوال یکی از اعضای جامعه اسلامی دانشجویان درباره این جلسه و سخنان هاشمی گفت : ًاتهاماتی که به مهدی هاشمی زده می شود، شایعه است.ً
وی در حال حاضر در ایران نیست.

فرزند مدیر

محسن هاشمی رفسنجانی کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک از دانشگاه پلی تکنیک مونترال کانادا است. او رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت متروی تهران و نایب رئیس اتحادیه بین المللی حمل و نقل عمومی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است قبلا در مشاغل گوناگون مانند رئیس دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس بازرسی ویژه ریاست جمهوری و عضو هیئت مدیره سازمان صنایع دفاع اشتغال داشتهاست.

اختلاف محسن هاشمی با دولت از قبل از انتخابات و برسر مسایل مترو بود.با این حال او همیشه سعی کرده است که به دور از مسایل سیاسی متروی تهران را زیر زمین اداره کند.

او روز 25 خرداد سخنرانی کرد و در آن از  انجام اقدامات غیراخلاقی و اظهار دروغها و تهمتهای متعدد نسبت به شخصیتهای انقلاب توسط برخی کاندیداها در مناظرات انتخاباتی و همچنین سخنرانی تحریک آمیز احمدی نژاد و شعارهای هوادارانش در میتینگ میدان ولیعصر تهران در روز 24 خرداد  انتقاد کرد و این گونه اقدامات را غیراخلاقی و بر خلاف مصالح نظام و انقلاب دانست.

فرزند ساکت

یاسر هاشمی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و کوچکترین فرزند خانواده است . تنها چیزی که در جریانات بعد ار انتخابات به نقل از خبرگزاری فارس در خصوص او  منتشر شد خبرحضورش در میان مردم روز 13 آبان است .

همه فرزندان من

فرزندان  هاشمی 28شهریور ماه نامه ای به قوه قضائیه نوشتند  آنها در این بیانیه ضمن آنکه خود را شهروند معمولی مملکت دانستنداعلام کردند خواستار تشكيل مرجعي صلاحيتدار براي رسيدگي به همه شايعات و تهمتهايي كه عليه آنان مطرح است و اعلام نتايج آن براي اطلاع مردم و مسئولان هستندد.

هاشميها در نامه خود با اشاره به خدمات پدرشان در همه عرصههاي انقلاب، هدف از ترويج اين شايعات را تلاش براي ترور شخصيتاو دانستهاند، زيرا بدخواهان از تخريب چهرهاش ناكام مانده و اكنون از حربه اتهام به نزديكانش استفاده ميكند.



حال بعد از گذشت 8ماه  پر از شایعه و انتقاد برای فرزندان هاشمی برای نخستین با رآنها از سوی یک مرجع رسمی در انتظار خواسته شدن به دادگاه هستند .
باید دید آیا فرزندان سردار سازندگی و کسی که بیشترین سالهای عمرش در راهرو های سیاست  جمهوری اسلامی سپری کرده است در دولت ًمهرورزیً خواهند توانست بی گناهی خود را به اثبات برسانند.

نامه سرگشاده به رییس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری

Posted:



مدرسین و طلاب قم و نجف -

 

رياست و اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری

 

به استحضار می رساند:

 

جای انکار نیست که  نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر یکی از سخت ترین شرایط دوران خود را از آغاز تاسیس، تا کنون می گذراند. اعتماد عمومی نسبت به نهادهای مدیریتی نه تنها متزلزل که کاملا سلب و منتفی شده است. قسمت عمده ای از نسل نخستین انقلاب و یا فرزندان آنها کشته، زخمی و یا در زندان هستند. صدای گریه و شیون مادران داغدیده و بستگان زندانیانی که پس از مدت ها انتظار دیدار عزیزانشان، حکم محکومیت طویل المدة آنان را از طریق رسانه ها می شوند شب و روز به گوش میرسد. ناله ها تبدیل به فریاد شده اند و دیگر قوه قهریه برای فرو بردن خشم عمومی امکان پذیر نمی باشد.

 

روحانیت وجهه مردمی خود را به کلی از دست داده است، مردم آنان را دیگر به جای آنکه معلم اخلاق بدانند، پلیس، نظامی و حتی چاقوکشان شهر می دانند. ارکان اصلی انقلاب از تریبون رسمی به غارت بیت المال، خیانت و عامل اجنبی معرفی شده اند، لب فروبسته و در خانه نشسته اند. کسانی که مردم انقلاب را همراه با نام امام خمینی(ره) ونام آنان شنیده و تا مغز استخوانشان کرده بودند و حتی سلامتی و تمامیت جسمانیشان را به گفته آنان در جبهه های جنگ به امید رستگاری و وصول به نعیم بهشتی، از دست داده بودند، اینک آنان را یا در زندان می بینند و یا پشت در زندان چشم به راه فرزندانشان. خاندان بهشتی، راست قامتی که می گفت: ((ما عاشقان خدمتیم نه تشنگان قدرت))، امروز در هجران عزیزشان لحظه ها را سپری می کنند.

 

 دانشجویان، متخصصان، متفکران و دیپلمات های شناخته شده کشورمان در پاسخ به ندای وجدانشان همچون اصحاب کهف که از دست دقیانوس دیکتاتور زمان به غار پناه بردند و سر بر سنگ نهادند، چاره ای جز جلای وطن ندیده، خانه و خانمان را ترک کرده و رنج غربت را تحمل می کنند. اینها همه در کنار شیوع پدیده ویرانگر اعتیاد، فقر و فحشا و ناامنی بگونه ای که هیچکس ناموسش را از تجاوز اراذل و اوباش در آمان نمی بیند و سر راحتی بر بستر  نمی نهد و.............

 

عامل اصلی را در کجا باید یافت؟

 

اینک شما آقایانی که از قیف بسیار تنگ و باریک شورای نگهبان گذشته اید و بر کرسی مجلس خبرگان رهبری تکیه زده اید بدانید و آگاه باشید که گناهی که شما دراین مقطع تاریخی مرتکب شده و می شوید هرگز نزد ملت بخشودنی نیست. مگر اینکه حداقل یکبار هم که شده است نظام را از فروپاشی و کشور را از ویرانی و اضمحلال با انجام وظیفه شرعی، قانونی و ملی خود نجات دهید.

 

برای اینکه شما را به وظایفتان یاد آور شویم، توجهتان را به موادی از قانون اساسی ایران، خونبهای شهیدان انقلاب اسلامی جلب می نماییم.

 اصل ۵

در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.

 

اصل ۱۰۹ - شرایط و صفات رهبر

1.    صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.

2.    عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.

3.    بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی‏ تر باشد مقدم است.

 

اصل ۱۱۱ - برکناری رهبر

 

هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود. یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم است. در صورت فوت یا کناره‏گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفی رهبر، شورایی مرکب از رییس جمهور، رییس قوه قضاییه و یکی از فقهای شورای نگهبان انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده می‌گیرد و چنانچه در این مدت یکی از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگر به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقهاء، در شورا به جای وی منصوب می‌گردد. این شورا در خصوص وظایف بندهای ۱ و ۳ و۵ و ۱۰ و قسمت‏های (د) و (ه) و (و) بند ۶ اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام می‌کند. هر گاه رهبر بر اثر بیماری یا حداکثر دیگری موقتا از انجام وظایف رهبری ناتوان شود، در این مدت شورای مذکور در این اصل وظایف او را عهده‏دار خواهد بود.

 

با قرائت مجدد مواد فوق اینک شما را مخاطب قرار داده و در مرئی و منظر حق متعال که اقرب از حبل الورید است از شما می پرسیم: آیا وظیفه کنونی شما فقط اینست که در جلسات این مجلس به تملق و چاپلوسی بپردازید؟ و یا چپیه بر عنق افکنان همچون عوام به موعظه تحت منبر رهبر بنشینید و سر تکان دهید؟ و یا قلمدان کشیده و گفته های مکرر او را قند مکرر دانسته و به کتابت ادمه دهید؟ تاریخ شما را محاکمه می کند!!

 

آقایان!!

 

رهبری که شما ناظر بر احوال او هستید به دلایل زیر صلاحیتش مخدوش و یا لااقل زیر سئوال رفته است. شما مکلف به رسیدگی هستید و پس از اثبات او را عزل و نظام اسلامی را از خطر سقوط نجات دهید:

1-    ادعای مرجعیت فتوا پس از فوت آیت الله اراکی علیرغم عدم واجدیت شرائط، و سقوط از عدالت وتقوا (موضوع مذکور در اصل پنجم)  

 

2-    کشف غیر واجد بودن مدیریت و مدبریت (موضوع مذکور در اصل پنجم قانون اساسی). دلایل فقدان این شرط به قرار اوضاع و احوال ملت ایران در شرائط کنونی و منفوریت ایشان در انظار عامه است.

 

3-    نصب افراد غیر صالح و واجد شرایط در سمتهایی که زیر نظر ایشان است. از جمله نصب افرادی نا آشنا به امور قضائی در راس قوه قضائیه. لازم به ذکر است که در اصل 157 قانون اساسی آمده است: ((.... یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبر را برای مدت پنج سال به عنوان رییس قوه قضاییه تعیین می‌نماید که عالی ترین مقام قوه قضاییه است)).و بی تردید شرط آگاه به امور قضائی غیر شرط اجتهاد است. ایشان در این مدت افرادی را برای این سمت انتخاب کردند که حتی یک بار هم پایشان به دادگستری باز نشده بود و برانی محض بوده اند. توجیه انتخاب این گونه افراد در آغاز انقلاب روشن و بدیهی است ولی در زمان حاضر جهتی ندارد، مگر اینکه ایشان افراد مطیع بی چون و چرا را فقط تحمل می کنند و از این جهت در فقر نیروی انسانی گرفتارند که تمام قوا را به یک خاندان اختصاص می دهند.

4-    دخالت های خارج از حدود اختیار در مسائل قضائی ،تقنینی و اجرائی.

5-    دولتی کردن نهاد مردمی و سنتی حوزه های منوره قم ومشهد .

6-    به ذلت کشیدن حکیمان ،فقیهان و عالمان بزرگ حوزه علمیه و تحت فشار قراردادن آنان برای تایید های بی چون و چرا از روش خود.

7-    تایید فسق علنی رئیس جمهور در مناظره تلوزیونی. اتهام زدن در ملا عام درحالی که او نتواند پاسخ بگوید یقینا از مصادیق بارز فسق است. ولی رهبر در نماز جمعه تایید کرده است.

8-    خروج از بی طرفی اعضای شورای نگهبان و منجر شدن این امر به جریانات پس از انتخابات و عدم توجه رهبر و عدم عزل آنان. ایشان نه تنها عزل نکردند بلکه آنان را به سمتهای مهمتری نظیر ریاست قوه قضائیه منصوب ساختند. امری شبیه به سخره گرفتن مردم است که شخصی که در نزد مردم مورد متهم به خروج از بی طرفی و عدم انجام وظیفه است به ریاست قوه ای قرار می دهند که به شکایت همان مردم رسیدگی کند!!

9-    دخالت مستقیم فرزندان ایشان در حمله بی رحمانه به مردم در روزهای 25 خرداد و روز عشورا.

10-                       وادار ساختن عوامل اطلاعات به توهین به عکس امام و هتک حرمت امام حسین برای متهم ساختن مخالفین خود.

11-                       دخالت مستقیم در قتلهای زنجیره ای (دلیل این امر ابقای دری نجف آبادی در پستهای قضائی و نماز جمعه اراک است ومانع شدن از مجازات قاتلین وجانیان است).

12-                       تایید وپشتیبانی از سعید مرتضوی و دستور به رئیس قوه قضائیه وقت از عدم تغییر او از دادستنانی.

13-                       سید ابراهیم رئیسی معاون قوه قضائیه بوده است و اتفاقات زندان کهریزک در قلمرو مسئولیت وی رخ داده است. به امر رهبر ایشان به معاونت رئیس جدید نیز ابقا می شود.

14-                       نادیده گرفتن پرونده فرزندان افرادی مانند مقتدائی ،دری نجف آبادی و منتظری گلپایگانی به خاطر چاپلوسی پدرانشان.

15-                       نظامی ساختن و خشونت آمیز کردن فضای سیاسی کشور. کشور امروز تحت مدیریت عده قمه بدست می گردد.

ماخواستار رسیدگی به این امور و پاسخ مستدل وقانع کننده و اقدام مقتضی هستیم.

 

منبع: سایت مدرسین و طلاب قم و نجف

علت مرگ پزشک کهریزک مسمومیت دارویی اعلام شد

Posted:



جنبش راه سبز (جرس): رییس سازمان پزشکی قانونی کشور گفت: سازمان علت فوت پزشک وظیفه کهریزک را مسمومیت دارویی اعلام کرده اما از اینکه ایشان به قتل رسیده یا اقدام به خودکشی کرده است،خبری ندارم.

حسن عابدی در گفت‌و‌گو با ایلنا در خصوص علت فوت پزشک کهریزک گفت: همانطور که در گذشته نیز از طریق مقامات قضایی اعلام شد ،پزشکی قانونی علت مرگ پزشک کهریزک را مسمومیت دارویی تشخیص داده و نتیجه آن را به مرجع قضایی اعلام کرده است.

وی در پاسخ به این پرسش که سازمان پزشکی قانونی کشور مرگ پزشک کهریزک را خودکشی یا قتل تشخیص داده است،اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: از خودکشی یا به قتل رسیدن پزشک کهریزک خبری ندارم و این موضوع را باید از مرجع قضایی یا قاضی رسیدگی کننده به پرونده جویا شد.

رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه کهریزک، در استراحتگاه خود در ساختمان بهداری نیروی انتظامی تهران بزرگ درگذشت. مقام‌های مسئول، ابتدا علت مرگ وی را سکته قلبی در خواب و سپس خودکشی عنوان کرده‌ بودند.

براساس گزارش ها این پزشک ۲۶ ساله در بازداشتگاه کهریزک، چند تن از قربانیان از جمله محسن روح‌الامینی را پیش از مرگ معاینه کرده بود.

بسیاری از نمایندگان مجلس با تاکید بر مشکوک بودن مرگ پزشک کهریزک خواستار بررسی علت مرگ او در کمیته حقیقت یاب مجلس شده بودند.
 

حسن داعی: نایاک و جامعه ایرانیان خارج از کشور

Posted:



پس از انتشار مقاله آقای اشکبوس طالبی با عنوان "روانشناسی گروهی از ایرانیان مقیم خارج"، پاسخ زیر از سوی آقای حسن داعی  که از ایشان در مقاله آقای طالبی یاد شده بود،به جرس ارسال گردید.جرس با انتشار پاسخ ایشان ، به این بحث درون خانوادگی ایرانیان مقیم امریکا خاتمه می دهد. بدیهی است که جرس با انتشار این دو مقاله هیچ موضعی در رد یا تایید  محتوای مقالات و طرفین موضوع نداشته و ندارد و صرفا به عنوان تریبونی برای بیان دیدگاههای مختلف در این زمینه  جهت تبادل آرا و نظرات عمل کرده است.


سرویس مقالات جرس

 

 

 حسن داعی


تارنمای شورای ملی آمریکائیان ایرانی (نایاک) مقاله ای به زبان انگلیسی درج کرده که عنوان آن چنین است: "جنبش راه سبز (جرس) فعالیت های مدنی نایاک را مورد ستایش قرار میدهد." طبیعتا خوانندگان آمریکائی با خواندن مقاله نایاک تصور میکنند که گویا جنبش سبز نایاک را تأیید کرده است. مقاله ایکه نایاک به آن اشاره میکند توسط آقای اشکبوس طالبی نوشته شده که فرزند ایشان از بینانگذاران و اعضای هیئت مدیره نایاک بوده است. نام مقاله نیز "روانشناسی گروهی از ایرانیان مقیم خارج" است.

 

اگرچه مقاله آقای طالبی حاوی توهین های مکرر به هموطنان مقیم آمریکاست و بیشتر به عقده گشائی نزدیک است تا یک مقاله تحلیلی یا کارشناسی، اما  چاپ این مقاله توسط جرس عملی است شایسته زیرا زمینه را برای بحث و گفتگو در مورد یکی از سوژه های مورد بحث جامعه ایرانی در خارج از کشور و بخصوص آمریکا باز میکند. ضرورت این بحث هنگامی بیشتر میشود که آقای تریتا پارسی رئیس سازمان نایاک، ضمن فعالیت گسترده خود در کنگره آمریکا، بارها و بارها خود را به جنبش سبز متصل کرده است و حتی در سخنرانی دوم دسامبر خویش در دانشکده حقوق واشنگتن، به عموم حضار اعلام کرد که فعالیت های ایشان با جنبش سبز هماهنگ میباشد و خودشان نیز با رهبران سبز در تماس هستند و نام یکی از شخصیت های وابسته به جنبش را نیز اعلام کردند.

 

مقاله آقای طالبی شامل دو بخش است: قسمت اول تعریفی از تاریخچه و فعالیت های نایاک و قسمت دوم حمله و ناسزای ایشان به کسانی که نایاک را مورد انتقاد قرار داده اند. متاسفانه ایشان هم در مورد تأسیس و فعالیت نایاک اطلاع درستی ندارند و هم اینکه در حمله به منتقدان نایاک، حقیقت را نمی گویند.

 

منتفدان نایاک

آقای طالبی در مقاله خود اینطور وانمود میکنند که ریشه انتقادات از نایاک را بایستی در مشکل روانشناسانه انتقاد کنندگان جستجو کرد و گویا عده ای مجاهد و سلطنت طلب ورشکسته که از پیشرفت های نایاک به خشم آمده اند به میدان آمده و با تهمت پراکنی علیه این سازمان، آب را گل آلود کرده اند. ایشان می نویسند:

 

" واکنش ها به موفقیت های نایاک

 این فعالیت ها و حضور موثر نایاک در صحنه سیاسی امریکا واکنش های طبیعی فراوانی را باعث شد که همگی از نظر روانی توجیه پذیرند. سلطنت طلبان بیش از دیگران واکنش نشان دادند البته با شانتاژ سیاسی، کمپین ترساندن ایرانیان از نایاک که نایاک حقوق بگیر جمهوری اسلامی است و برای جمهوری اسلامی لابی ميکند...  این رفتارها و پرخاشگریها از طرف هموطنان سلطنت طلب طبیعی به نظر میرسد چون تهمت زدن و ترور شخصیت نشانه شکست است و ازمنطق و حقیقت گویی و پروژه دموکراسی خارج است.

 اما مجاهدین  چرا؟ آنها که خود را انقلابی و یگانه آلترناتیوابدی جمهوری اسلامی جا میزنند و قاعدتاً بر اساس مدعیاتشان  باید از بهم پیوستگی و سازمان یافتگی ایرانیان مهاجر خوشحال باشند و بزعم خودشان نباید از چند صدایی آزرده شوند! برایم تعجب آور بود که چگونه این گروه "خوشنام متحد صدام!"  شمشیر از رو بسته اند و انگار که کفر و معصیتی بوقوع پیوسته  چرا که این گروه تازه  وارد  زیر پرچم "خلق قهرمان" سینه نمی زنند و شوربختانه به شیوه ای دیگر می اندیشند وآنها نیز دست و پا زدند که از سلطنت طلب ها عقب نیفتند و گوی سبقت ببرند. نا سزا گویی و تهمت را بجایی رساندند که ای دل غافل بیاید و بدانید که نایاک غیر قانونی است چون برای جمهوری اسلامی لابی میکند."

اظهارات آقای طالبی هم توهین به هموطنان مقیم آمریکاست و هم ادعائی است خلاف واقعیت. انتقاد به نایاک و بحث در مورد این سازمان از هنگامی آغاز شد که کارفرمای آقای پارسی یعنی باب نی در سال 2006 تحت تعقیب قضائی قرار گرفت و بجرم رشوه گیری و فساد روانه زندان شد. یکی از جرم های  ایشان دریافت رشوه از دو قاچاقچی مقیم لندن بود که در صدد خرید یک هواپیمای تشریفاتی برای رهبر جمهوری اسلامی بودند. از خوانندگان عزیز درخواست میکنم که به این دو آدرس اینترنتی مراجعه فرمایند تا همه اسناد و مدارک مربوط به اظهارات من در این مقاله را مشاهده فرمایند.

سایت وابسته به کمیته آمریکائیان و ایرانیان پیشرو (فارسی و انگلیسی) http://www.iranian-americans.com/

سایت شخصی من به دو زبان: http://www.iranianlobby.com/

با افشای روابط باب نی با اینگونه محافل، سوال و پرسش در مورد دستیار ایرانی ایشان یعنی آقای پارسی نیز در میان ایرانیان و آمریکائیان بالا گرفت. اولین ایرانی که من یادم هست در مورد آقای پارسی مقاله ای نوشت هنرمند بزرگ کشورمان آقای پرویز صیاد بود که در 15 دسامبر 2006 منتشر نمود.

از آنزمان تا کنون، بسیاری از هموطنان با گرایشات سیاسی مختلف به انتقاد در مورد نایاک پرداخته اند که یکی از این شخصیت ها هنرمند کشورمان آقای محسن مخملباف از رهبران جنبش سبز هستند که در مصاحبه با روزنامه واشنگتن تایمز اظهار داشته اند که از نظر ایشان آقای پارسی برای جمهوری اسلامی لابی میکند.

به این جمع میتوان دهها نویسنده و روزنامه نگار آمریکائی را اضافه کرد و به سیاستمداران رسید. سناتور جان کایل در نامه ایکه اخیرا به وزیر دادگستری نوشته از ایشان درخواست کرده است تا در مورد ارتباطات نایاک با جمهوری اسلامی و لابی آنان تحقیق کند. اظهارات نماینده کنگره مارک کرک و چندین نماینده دیگر را نیز به این لیست اضافه کنید. آقای طالبی سپس نوک حمله را متوجه من میکند و با همان لحنی که دیگر هموطنان را خطاب کرده می نویسد:

" تازگیها آقایی از آریزونا با نام مستعار "داعی" که خود را نویسنده و خبرنگار میداند به دستگاه امنیتی امریکا چشمک میزند که ای کجایید خفته در هتل ها! نایاک غیر قانونیست و برای جمهوری اسلامی لابی میکند. بگیرید آنها را ببندید و شلاق و حد بزنید که پا از گلیم بیرون نهاده اند . معنی خودمانی این حرف این است که ای امنیتی های امریکا چرا کاری نمیکنید؟ و ای ایرانیهای هموطن ببینید که این نایاکیها برای جمهوری اسلامی کار میکنند و ما با جمهوری اسلامی میجنگیم. آنهارا را لو بدهید و بهFBI  بسپارید."

 

من بیش از سه سال است که در مورد شبکه لابی جمهوری اسلامی در آمریکا و بخصوص آقای پارسی و نایاک مطلب می نویسم و همین تازگیها نیست که شروع کرده ام. آقای طالبی برای آنکه مرا زیر علامت سوال ببرد میگوید که من اسم مستعار دارم. نام من حسن داعی الاسلام است که در مقالات انگلیسی ام بطور کامل از آن استفاده میکنم و در مقالات فارسی آنرا به حسن داعی کوتاه کرده ام. روی وبسایت انگلیسی ام نیز نام کامل خود را با حروف درشت نوشته ام. اگر قرار بر اسم مستعار بود حتما نامی انتخاب میکردم که باب روز باشد نه حسن داعی.

 

من به مقامات امنیتی آمریکا نیز چشمک نمیزنم. این سناتور ایالات متحده جان کایل است که از وزیر دادگستری چنین تقاضائی کرده است. تقاضای سناتور کایل نیز پس از انتشار اسناد داخلی خود نایاک بود که توسط دادگاه انجام گرفت. دو تن از مقامات سابق اف بی آی و ضد جاسوسی نیز پس از مطالعه این اسناد به روزنامه واشنگتن تایمز گفته اند که ازنظر آنان آقای تریتا پارسی برای جمهوری اسلامی و بطور غیر قانونی لابی میکند.

 

مراجعه به مقامات نیز بیشتر زیبنده نایاک است. پس از چاپ مقاله ای از من در سال 2008 که به رابطه نایاک با بیناد اعانه ملی آمریکا اشاره داشتم، خانم دخی فصیحیان که مدیر اجرائی نایاک بود در یکی از ایمیل های خود به آقای پارسی میگوید که با مسئولان این بیناد صحبت خواهد کرد تا ضربه سختی به حسن داعی بزنند.

 

در جلسه هیئت مدیره نایاک نیز در سال 2008 صراحتا بیان شده که هدف از شکایت قانونی علیه من، به زانو در آوردن من بوده است. قبل از من، نایاک همین کار را علیه دکتر سیامک شجاعی، رئیس بخش اقتصاد دانشگاه کانتیکات انجام داد و با راه اندازی یک کارزار وسیع مصمم بود تا ایشان را از دانشگاه اخراج کند. جرم دکتر شجاعی این بود که در یک جلسه عمومی آقای تریتا پارسی را لابی جمهوری اسلامی خوانده بود.

 

فعالیت های نایاک

 

ریشه اختلاف و دلیل انتقاداتی که از نایاک میشود، عملکرد این سازمان و رئیس آن آقای پارسی است. هموطنان احساس میکنند که این فعالیت ها عمدتا در جهت منافع جمهوری اسلامی بوده است. بنظر من این احساس ریشه در واقعیت دارد. وقتی فردی یا سازمانی به نوعی رفتار میکند که سفیر احمدی نژاد در سازمان ملل (محمد جواد ظریف) این رفتار و فعالیت ها را می پسندد و تشویق میکند حتما باید نگران این فعالیت ها بود. در مکاتبات بین آقای پارسی و جواد ظریف می توان مشاهده کرد که بارها و بارها جواد ظریف پس از مطالعه مقاله یا مصاحبه آقای پارسی میگوید:

"تریتا مصاحبه ات با بی بی سی را دیدم. مثل همیشه فوق العاده بود". یا اینکه: "تریتا مقاله ات عالی بود. در ادامه کارت موفق باشی."

 

طبیعی است که نمی توان هم مورد پسند سفیر احمدی نژاد بود، با وی بطور مکرر ملاقات کرد، باهم بطور هماهنگ به فعالیت پرداخت و در پایان نیز انتظار داشت که جامعه ایرانی در باره رفتار و کردار نایاک به عکس العمل بر نخیزد.

 

فعالیت های آقای تریتا پارسی طی 13 سال گذشته عمدتا در جهت برداشتن فشار از روی جمهوری اسلامی بوده است. این فعالیت ها به سال 2000 نیز بر نمی گردد. خود ایشان در اسنادیکه دادگاه منتشر کرده می نویسد که از سال 1997 یک گروه لابی بنام ایرانیان برای همکاری بین المللی تأسیس کرد که هدف آن برداشتن تحریم های اقتصادی از روی جمهوری اسلامی و همچنین فشار به اعضای کنگره برای اتخاذ یک سیاست دوستانه در برابر جمهوری اسلامی بود.

 

بابک طالبی یعنی فرزند آقای اشکبوس طالبی نیز مدتی رئیس همین گروه لابی بود. پس از آن، در سال 2001 آقای پارسی از طرف شورای آمریکائی ایرانی متعلق به آقای هوشنگ امیر احمدی استخدام شد و به آمریکا مهاجرت کرد. از همان سال 2001 ایشان در صدد راه اندازی یک گروه لابی جدید بود و سرانجام نایاک را به کمک بابک طالبی و آلکس پاتیکو براه انداخت.

 

در مورد اهداف این لابی، آقای طالبی به راه اندازی کلاس های آموزشی و فعالیت های مدنی اشاره میکنند. آقای طالبی درست میگویند ولی این همه حقیقت نیست.  درست است که نایاک با راه اندازی این کلاس ها سعی در سازماندهی ایرانیان و برقراری تماس با قانونگزاران آمریکائی را داشت اما اینها فقط ابزار کار بود. آنچه آقای طالبی نمیگویند هدف نهائی این لابی بود.

 

اجازه بدهید با هم بخشی از نامه محرمانه آقای پارسی را که در سال 2002 به "روی کافی" یکی از لابیست های معروف واشنگتن نوشته بخوانیم تا با اهداف آقای پارسی و لابی نایاک آشنا شویم. روی کافی همان کسی است که بهمراه باب نی به لندن رفته بود و با دو قاچاقچی وابسته به جمهوری اسلامی قرار دار بسته بود تا ترتیب خرید هواپیمای تشریفاتی برای خامنه ای را بدهد. روی کافی با کاخ سفید و با خانواده جرج بوش نیز رابطه بسیار نزدیکی داشت. با هم نامه آقای پارسی را بخوانیم:

گرچه وظیفه اصلی این لابی باید بهبود رابطه ایران و آمریکا و برداشتن تحریم ها باشد اما در مرحله اول بایستی روی موضوعاتی کار کرد که حساست کمتری ایجاد میکند مثل مشکل ویزا یا تبعیض علیه ایرانیان. اگر در آغاز کار روی اینگونه موضوعاتی که  بحث انگیز نیست متمرکز شویم، اینکار باعث کسب اعتبار  لابی ما در میان جامعه ایرانیان می شود.

 

به لابی خود چهره ای انساندوستانه بدهیم

برای رفع نیاز های مالی این لابی بایستی به سراغ تاجران ایرانی رفت. اگرچه طرف حساب های  اصلی این لابی  تاجران ایرانی و آمریکائی هستند اما باید حتما یک چهره انسانی به این لابی و اهداف آن داد. باید توجه داشت که سازمان ایپاک یعنی لابی اسرائیل بخوبی موفق شده تا طرفداران برداشتن تحریم از روی ایران را بعنوان سرمایه داران پر طمعی معرفی کند که حاضرند برای منفعت اقتصادی خود، با یک رژیم تروریستی معامله کنند.

 

در مقابل، کمپانی های نفتی نیز که در صف اول برداشتن تحریم ها هستند، تاکنون نتوانسته اند به کارزار خود یک چهره انسانی بدهند و مثلا در توجیه فعالیت های خود، از اینگونه دلائل استفاده کنند: "ما برای ایرانیانی که در چنگال رژیم دیکتاتوری ایران هستند نگرانیم" یا مثلا: "تحریم های موجود علیه ایران باعث ویرانی بسیاری از خانواده های آمریکائی شده که شغل خودشان را بخاطر تحریم ها از دست داده اند."

 

با انسانی جلوه دادن لابی خودمان هم میتوانیم اعتماد جامعه ایرانی را بخود جلب کنیم و هم میتوانیم برای پیروزی در کنگره آمریکا ازآن استفاده کنیم.

 

کمک مالی

تا کنون، سازمان های ایرانی – آمریکائی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های نفتی رفته اند. این استراتژی مثل یک شمشیر دو لبه است. از یکطرف، این کمپانی ها بطور کامل با ما همراه هستند و در این زمینه گشاده دستی لازم را نیز دارند که باید به نمونه شورای امیر احمدی اشاره نمود. اما از طرف دیگر، کمپانی های نفتی وجهه خوبی در میان ایران ها ندارند و باعث بی آبروئی ما در میان این جماعت خواهد شد. باید حمایت مالی کمپانی های مزبور را محدود کرد مثلا بیشتر از ده درصد در آمد کل لابی نباشد.

 

باید به سراغ آندسته از بخش های اقتصادی رفت که هم چهره مثبتی دارند و هم آنکه از باز شدن دربهای ایران بروی تجارت و داد و ستد سود میبرند مثل کمپانی موتورولا که از  بازار 70 میلیون نفری ایران سود سرشاری خواهد برد. بطور کلی باید توجه داشت که کمپانی هایی که در بخش ارتباطات و کامپیوتر کار میکنند منفعت زیادی در ایران دارند زیرا نیروی کار ایران مجرب ولی ارزان است مثل هند. یا بایستی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های ساختمان، آبیاری یا شرکت های نوشابه با شرکت هایی مثل مک دونالد رفت."

 

همانطور که آقای طالبی مشاهده میکنند، هدف اصلی برداشتن تحریم و بازکردن بازار پر رونق ایران بروی کمپانی های آمریکائی است اما برای کسب اعتبار در میان ایرانیان باید در آغاز روی موضوعاتی کار کرد که زیاد بحث انگیز نباشد.

 

اما مهمترین مسئله ایکه در مورد نایاک و آقای پارسی مطرح میشود، رابطه منسجم و طولانی ایشان با کسانی در ایران است که هم با دولت جمهوری اسلامی شریک هستند و هم شغل آنان ایجاب میکند که تحریم های آمریکا برداشته شود. اسناد داخلی نایاک و مکاتبات ایشان با سیامک نمازی نشان میدهد که آقای پارسی گزارش لابی خود را به تهران برای کسی ارسال میکرده که در ایران با دولت جمهوری اسلامی شریک بوده و کار مشترک اقتصادی میکرده است. کار اصلی دوستان آقای پارسی در ایران، کمک به کمپانی های بین المللی برای ورود به بازار ایران بوده است. یا به زبان ساده تر، دلالی برای کمپانی های بزرگ بخصوص غولهای نفتی.

 

در پایان نیز به مسئله صلح طلبی و مبارزه با جنگ میرسیم. بنظر من اگر ارتباطات و همکاری آقای پارسی با مسئولان جمهوری اسلامی را نادیده بگیریم، زیان بار ترین بخش از فعالیت های ایشان همان است که طی چهار سال گذشته و تحت نام مبارزه با جنگ انجام داده اند.

 

فعالیت ایشان در این مدت خرید زمان برای برنامه اتمی جمهوری اسلامی بود. آقای پارسی جمهوری اسلامی را از صندلی متهم برداشت و حکومت ایران را قربانی توطئه های آمریکا و اسرائیل معرفی کرد تا فشار از روی برنامه اتمی اش برداشته شود. در این مسیر، آقای پارسی رهبری یک لابی قدرتمند بنام Campaign for a new American policy on Iran را بعهده داشت. یکی از همکاران آقای پارسی در این لابی خانم لیلا زند است که در باره این فعالیت ها میگوید:

"در چند سال گذشته، ما اینجا در آمریکا، از آقای احمدی نژاد و سیاست های وی از هر طریق ممکن که فکر میکردیم به مردم ایران کمک کند حمایت کردیم. ازآنجا که ما انتخاب مردم ایران (انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور) را محترم می شمردیم، طی چهار سال گذشته به مقابله با هر حرکت غیر منصفانه و توهین کننده ای که علیه ایشان بعنوان ریئس جمهور منتخب ایران بود برخاستیم.

ما برای حمایت از ایشان تظاهرات براه انداختیم. با سناتورها و نمایندگان کنگره  ملاقات کردیم تا از ایران و رئیس جمهورش  و سخنرانی های وی دفاع کنیم. ما مقالات زیادی در دفاع از وی نوشتیم بخصوص هنگامیکه وی در سال 2007 در دانشگاه کلمبیا رفت و مورد  حمله بی ادبانه رئیس دانشگاه کلمبیا قرار گرفت. هنگامیکه وی سال بعد به آمریکا آمد و با لاری کینگ در تلویزیون سی ان ان مصاحبه کرد برایش دست زدیم. ما برای وی یک جلسه دیدار بسیار محترمانه با بسیاری از گروههای صلح طلب برگزار کردیم تا دیالوگ را ترویج دهیم.

 

ما دلمان میخواست که همه بدانند که ما از سیاست های تهدید آمیز آمریکا علیه ایران حمایت نمی کنیم. ما با احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور ایران به گفتگو نشستیم. ما همه این اقدامات رانه فقط به این خاطر که به آقای احمدی نژاد مربوط میشد انجام دادیم بلکه ما در کنار کسی نشتستیم که رئیس جمهور یک کشوری است که مردمش مورد تهدید قرار گرفته اند. ما این کار را برای هر ایرانی که در داخل کشور است انجام دادیم زیرا ما هوش و انتخاب ایرانیان (انتخاب احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور) را محترم می شماریم.”

در پایان من براین عقیده ام که اگر آقای طالبی عینک بدبینی را بردارند و این اسناد را مطالعه فرمایند، به همان نتیجه ای میرسند که شخصیت هایی مثل پرویز صیاد یا محسن مخملباف رسیده اند و آنگاه بجای ناسزا گوئی به ایرانیان مقیم آمریکا، همراه با آنان از جای برخواهد خاست و سوالات جدی خود را از آقایان پارسی و بابک طالبی مطرح خواهند نمود.

 

با سپاس و امید بهروزی ملت ایران

 

 

تاریخچه نایاک

 

 اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی گروه اندکی جوان زیر ۳۰ ساله در مریلند گرد هم آمدند....  این گروه انگشت شمار بر آن شدند که " میشود طوری دیگر زیست، به گونه ای دیگر عشق ورزيد، به شيوه ای  دیگر انديشيد و طور دیگری هویت ساخت. همگی به این باور داشتند که دانستن، قدرت می آفریند و قدرت تغیير می آورد و چنین ساده و روشن پایه های یک تفکر دو فرهنگی  ایرانی-آمریکایی، نطفه بست. دو سالی طول کشید تا این پچ پچ ها به يک فعالیت جمعی تبديل شد. چنین بود که سازمانی تولد يافت که بعدها به نایاک(NIAC) معروف شد: سازمان ملی ایرانی-آمریکايی.

 

 اصلی ترین هدف این سازمان دروحله اول،  آشنا کردن ایرانیان مقیم امریکا به حقوق شهروندی خودشان بود  در محدوده محل زندگیشان.  و سپس، امکان اثر گذاری آنها بعنوان شهروند  رای دهنده بر نمایندگان و منتخبین محلی و ایالتی،  چه جمهوری خواه ،  چه دموکرات و چه بیطرف. این سازمان با بر پایی کارگاه های آموزشی در ایالات مختلف امریکا به ایرانیان علاقمند آموزش می دهد که چگونه میشود رو- در- رو با نمایندگان خودشان صحبت کنند و مسایل و مشکلاتشان را با آنها در ميان بگذارند. و از این طریق، با دادن رای در انتخابات نمایندگان خود ایفای نقش کنند.

  

اما واقعیت ها چیز دیگر بودند،  سخت و سمج، و جامعه امریکا آماده شنیدن و تجربه کردن و دانستن بیشتر. آرام آرام تعدادی از فعالین سیاسی آمریکایی، روزنامه نگاران، نویسندگان، و فعالان حقوق بشری و حتی تعدادی از نمایندگان دموکرات و جمهوریخواه بخود آمدند که ای دل غافل ما را باش که به بیراهه میرفتیم و قبول کردند که به این جوان ها گوش کنند. این بود که نایاک جوانه زد و شاخ و برگ آراست. صدا ها رسا ترشدند و عضویت ها از انتظارات گذشتند و گروه های مختلفی از ایرانیان و آمریکاییان به آن پیوستند. کار مداوم و آرام و آگاهانه برای نایاک اعتماد و احترام آفرید تا جایی که اکنون دو نماینده سابق کنگره یکی دمومکرات و یکی جمهوری خواه و دو دیپلمات طراز اول سابق آمریکایی یکیLimbert  و دیگریPickering  جزو هیات مشاور نایاک هستند و ده ها حقوقدان و پزشک ونویسنده خوشنام ایرانی نيز به نایاک مشاوره میدهند.

 
نتیجه و نقطه پایانی

 

دوستان،  دیگر بس است نعل وارونه زدن و خر گوش را رنگ کردن و به نام بزغاله فروختن-- بگذار تا روزنامهWashingtonTimes که بقول Joe Klein  نویسنده پرتوان TIME که این روزنامه دست راستی راNeo Religious Cult  نام گذاری کرده،  برایتان به به و چه چه بسرایند و گاه و بیگاه از شما کُد بیاورند که اینگونه مبارزه کردن ها و تاکتیک ها نخواهند توانست نایاک و هواداران آنها را خاموش کرده و فراری دهند. صادقانه میگویم بهتر است بخود آیید و یکبار هم که شده از خود بپرسید راستی ما ها در این ۳۰ساله  مهاجرت چه کرده ایم؟ و  کجا ایستاده ایم؟   کارنامه ۳۰ ساله ما چیست؟ در کجاها موفق بوده ایم، چه گلی بر سر ایرانیان کاشته ایم ؟ اگر من ایرانی که چند تایی هم شلاق خورده ام و چند صباحی هم را در انفرادی شاه و شیخ بوده ام و شغل و زندگیم را هم در کشورم از دست داده ام و چند تائی هم اعدامی نثار این آب و خاک کرده ام آیا حق این را ندارم که از شما های مبارز بپرسم که شما در دل این امریکا و اروپای دموکرات چه کرده اید . دست آورد ۳۰ سال مبارزه شما چیست؟ کدامین پناهنده را ماوا داده اید؟  کدامین زندانی سیاسی را به آغوش گرفته اید؟ با کدامین مادر داغدیده گریسته اید؟ شما هایی که خود را انقلابی، آلترناتیو، مترقی، دمکرات،  آزادیخواه و ملی و طرفدار رفراندوم جا میزنید چگونه است که تحمل یک رییس جمهور سیاه پوست را ندارید که میخواهد راه دیگری را برود که نئوکانهای همکار شما نمی پسند ند وشما میخواهید اورا به هر شکل که شده پایین بکشید.  

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

جزئیاتی از نامه خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی

Posted:



 

این سایت در ابتدا با اشاره به خبرهای قبلی در خصوص این نامه نوشت: ابتدا رئیس دولت اصلاحات در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی در دیدار با شورای عمومی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران گفت:«در روزهای اخیرمطالبی را به من نسبت می‌دهند كه نامه‌ای به رهبری نوشته‌ام و بعد هم مطالبی را به رهبری نسبت می‌دهند كه فلان موضع رادر قبال آن گرفته‌اند، نمی‌دانم به چه دلیلی و با چه جراتی هر دروغی را می‌گویند.آدم باید پناه ببرد به خدا از این دروغ و جعل و بدتر اینکه به نام نظام انجام شود.»

در ادامه این گزارش آمده است: اما روند انتشار اخبار نادرست درباره این نامه متوقف نشد تا اینکه خاتمی در آستانه دهه مبارک فجر در جمع اعضای شورای مرکزی خانه احزاب اظهار داشت:« بعضی‌ها ولایت دارند كه دروغ بگویند فلانی نامه نوشته؛در نامه فلان چیز آمده ؛اصلا نه كسی از محتوای آن خبر دارد و نه اصلا چنین چیزهایی وجود داشته بعد همان‌ها می‌خواهند با جوسازی فضا را به گونه‌ای جلوه دهند که ‌که افرادی که این افتخار را داشتند که مورد توجه مردم بوده‌اند با هم اختلاف دارند و بگویند که اینها با هم اختلاف دارند كه اصلا این طور نیست.»

این سایت در ادامه بر اساس اطلاعات موثق خود می نویسد : نامه مورد اشاره از سوی خاتمی نوشته شده است اما در آذر ماه و نه با محتوایی که در این رسانه‌ها آمده است.  خاتمی اوایل ماه مبارک رمضان این نامه را در 9 صفحه به صورت محرمانه خطاب به رهبری نگاشته است. این نامه توسط یکی از نزدیکان به دست رهبری رسیده و وی  نیز این نامه که تحلیل جامعی از حوادث روز و بعد از انتخابات و ریشه‌های آن بوده است را مطالعه کرد.

سیدمحمد خاتمی در پایان این نامه در مفادی راه‌حل‌های پیشنهادی خود برای برون رفت از وضعیت آن زمان کشور را به آیت‌الله خامنه‌ای اعلام کرده بود.

رئیس‌جمهور سابق کشورمان که از انتشار اخبار نادرست و تفسیرهای نادرست‌تر از این نامه صورت گرفته است، بسیار گلایه‌مند است، درباره جزئیات این نامه و پاسخ داده شده تاکنون صحبتی نکرده است و تاکید کرده که این نامه به صورت محرمانه و نه عمومی برای ایشان ارسال شده است و صحیح و اخلاقی نیست که جزئیات و مفاد این نامه از جانب او منتشر شود.

اطلاعیه سازمان گزارشگران بدون مرز : با اتهام “محارب” روزنامه‌نگاران  را به اعدام تهدید می کنند

Posted:



شبکه جنبش راه سبز (جرس): سازمان گزارشگران بدون مرز با صدور اطلاعیه ای هشدار داد که  روزنامه‌نگاران  و  وب نگاران را  به "اتهام محاربه" تهدید به اعدام می کنند.

  در این اطلاعیه با اشاره به دادگاه معترضان به پرونده امید منتظری پرداخته و آمده است:  بنا بر کیفر خواست صادر شده این روزنامه‌نگار برای فعالیت‌های مطبوعاتی و مصاحبه با رسانه‌های بین‌المللی به محاربه متهم شده است.

گزارشگران بدون مرزبا هشدار به جامعه جهانی در رابطه با دادگاه های ناعادلانه جمهوری اسلامی می افزاید:  جمهوری اسلامی امروز می‌خواهد سنایوری وحشت خود اعدام مخالفان را به اجرا بگذارد."

در رابطه با  امید منتظری می افزاید که وی همکار صفحات اندیشه روزنامه های توقیف شده شرق و کارگزاران در تاریخ ٧ دی ماه پس از معرفی خود به اداره پیگری اطلاعات بازداشت شد. یک روز پیش از آن ماموران وزارت اطلاعات پس از بازرسی منزل و ضبط کامپیوتر و وسایل شخصی، مهین فهمیی مادر امید را بازداشت و به محل نامعلومی منتقل کرده بودند. بنا بر گفته‌ی شاهدان امید منتظری و مادرش شدیدا از سوی بازجویان برای اعتراف به داشتن رابطه با برخی از سازمان‌های سیاسی مستقر در خارج از کشور تحت فشار قرار دارند. وکلای آنها تاکنون موفق به دیدار و مطالعه پرونده نشده‌اند از تاریخ برگزاری دادگاه مطلع نشده‌ و در روز برگزاری دادگاه نیز به آنها اجازه حضور در دادگاه داده نشده است. " آیا جمهوری اسلامی می‌خواهد پس از ٢١ سال سرنوشت پدر را برای فرزند رقم زند؟ حمید منتطری پدر امید با هزاران زندانی دیگر در کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧ به قتل رسید." در این محاکمه نیز همچنین محاکمات گذشته، وکلای زندانیان از دسترسی به پرونده موکلین و یا ملاقات با آنها محروم بوده اند. وکلای تسخیری ناشناسی نزدیک به نهادهای امنیتی از سوی دادستانی تهران برای دفاع از زندانیان برگزیده شده اند.

 

از سوی دیگر گزارشگران بدون مرز از بازداشت تعداد دیگری از روزنامه نگاران دیگر نیز به شرح زیر مطلع شده است :

دوشنبه ١٢ بهمن ماه علیرضا ثقفی سردبیر نشریه توقیف شده راه آینده پس از احضار به وزارت اطلاعات بازداشت شد. چند ساعت پس از بازداشت منزل وی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازرسی و نوشته ها و کامپیوتر وی ضبط شده است. علیرضا ثقفی در روز ١١ اردیبهشت و در حاشیه تظاهرات اول ماه مه نیز بازداشت که در تاریخ ٢٠ خرداد با قرار وثیقه آزاد شد.

 

جمعه ٩ بهمن ماه علی اشرف فتحی روحانی وبلاگ نویس در حاشیه برگزاری مراسم چهلم آیت الله منتظری بازداشت شد. این روحانی شناخته شده برای مواضع معتدل و و نقد افراط‌‌ گرایی فرزند یکی از فرماندهان شهید سپاه پاسداران است که در جنگ بین ایران و عراق کشته شده است.

 

٢٢ دی ماه عکاس هنری مهرانه آتشی به همراه همسرش در تهران بازداشت شد. این عکاس شناخته شده که سال ها با رسانه های جهانی همکاری می کرد در سال های اخیر به فعالیت های هنری روی آورده بود. علت بازداشت و محل بازداشت وی نامعلوم است.

 

در این اطلاعیه همچنین به محدودیتهای اینترنتی نیز پرداخته است و تصریح دارد: در آستانه تظاهرات ٢٢ بهمن همچون همه رویداهایی تاریخی که به امکانی برای اعتراض مخالفان تبدیل می‌شود، شبکه اینترنت در بسیاری از شهرهای ایران با اختلال روبرو شده است.