جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


وطنم وطنم وطنم

Posted: 22 Feb 2011 08:07 AM PST

مسافر دموكراسی

تقديم به صبوراني كه در حسرت يك خداحافظي ماندند

گفتم مي رفتي بي خداحافظ به ياد عشق من بودي

گفت به خدا حافظ اراده ام عشق بود

گفتم مگر نگفتي ميايم كه پيشت بمانم

گفت رفتم كه تا ابد بمانم

گفتم پس روياي فردامان چه

گفت رويايي سبز ديدم

تعبيرش سربه داري بود

گفتم جان شيرين در قمار خواب باختي

گفت جان مومن به جاودانگي سپردم

گفتم عزيز دل

دلواپسي ات چيست كه هر شب به خوابم مي آيي

گفت پاره تنم

وطنم وطنم وطنم

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

مير را در خون كشيدن راه و رسم تازه نيست

Posted: 22 Feb 2011 08:05 AM PST

مسافر دموكراسی

مير را در خون كشيدن راه و رسم تازه نيست

كهنه كردند جامه را اين تيغها در باغ فين

باز هم پيغام مي آيد حسن بر دار شد

يا كه شمشيري شكافد فرق را در محراب دين

دام را ديديم و غفلت كرده ايم از اين گزند

كشت افضل را جهالت در زمان دانه چين

با من از خاكستر اين عشق هرگز دم مزن

شعله خشم است پنهان با دل و جانم اجين

باد در شبهاي سنگين تر قوي تر مي وزد

رحل خاكستر نشانت مي دهد اين بغض و كين

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

میانه ی شهرم

Posted: 22 Feb 2011 08:02 AM PST

قلم شکسته

مرا درمیانه ی شهرم به خاک بسپارید

آنجا که مبارزان بر آن پای کوبانند

آنجا که فریاد زنند آزادی را

آنجا که بوی خون هار کند کر کسان را

آنجا که بوی خون طعم شراب می دهد برای عاشقان

مرا میان کوچه پس کوچه های شهرم دفن کنید

برایم گل نیاورید فریا د بیاورید

فریاد رهایی

برایم ختم قرآن اگر می گیرید

قاری اش در شهر فریاد زند آزادی

شب سوم برایم نکنید شیون و مویه و یا غمخواری

صحبت از چاره کنید چاره ی هر زنجیر چاره ی چاه و یلان در بند

شب هفتم برایم خیرات ندهید خرمای بم و حلوای شیرین

تخس کنید در میان مردم واژه های تازه

یک ترانه از نو

با کلامی از او

او که در میدان است

او که در رزمگه چنان شیر دمان می غرد

بر مزارم بوته گلسرخ یا لاله ننشانید

سرو آزاد و یله غرس کنید استوار چون فرهاد

شب چلم آتشی برپایید به بلندای البرز

دو ر آن چرخ زنان رقص کنید

به جهان ساز کنید عشق و سرمستی را

باده ی تاک اگر می نوشید

جای من یک دوسه جام زنید باده ی آزادی

شب چِلم بنوازید تارو تنبور و فریاد زنید

زنده باد آزادی

زنده باد این وطنم

زنده باد ایرانم
................................

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

تجمع اعتراضی دانشجویان شیراز به مناسبت شهادت حامد نورمحمدی به خشونت کشیده شد

Posted: 22 Feb 2011 07:35 AM PST

جرس: در پی فراخوان دانشجویان دانشگاه شیراز جهت برگزاری تجمع اعتراض آمیز به مناسبت شهادت حامد نورمحمدی - دانشجوی شهید آن دانشگاه در تجمعات روز یکشنبه اول اسفند ماه - امروز سوم اسفند، این تجمع با دخالت نیروهای حراست و بسیج دانشگاه به خشونت کشیده شد.


به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دانشجویان دانشگاه شیراز طبق فراخوان اعلام شده، ساعت ۳۰:۱۱ صبح با حضور در میدان پردیس دانشگاه شیراز به اعتراض پرداختند اما این تجمع با دخالت نیروهای حراست و بسیج دانشگاه به خشونت کشیده شد.


جمعیت دانشجویان که بالغ بر صد‌ها نفر بود یک صدا خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شیراز در قبال جان باختن "حامد نورمحمدی" دانشجوی دانشگاه شیراز شدند.


این اعتراض دانشجویان، علی رغم حضور سنگین نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه و ماموران حراست و انتظامات دانشگاه شیراز صورت پذیرفت، که در تلاش برای ممانعت از تشکیل هرگونه تجمعی بودند.

 

گفتنی ست اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز سرانجام با یورش نیروهای حراست و بسیج به تحصن دانشجویان به خشونت کشیده شد.

 

این در حالیست که دانشجویان دانشگاه شیراز با پخش فراخوان‌های مختلف اعلام کرده‌اند که فردا (چهارشنبه) نیز به اعتراض دست خواهند زد.


شایان ذکر است، نیروهای حراست، انتظامات و بسیج دانشگاه شیراز در حالت آماده باش به سر می‌برند و به کنترل شدید ورود و خروج دانشجویان به صحن دانشگاه و خوابگاه‌ها مشغول هستند؛ این بار نیروهای حراست علاوه بر ارعاب بعضی از دانشجویان، به احضار و به قول خود توجیه منطقی بعضی دیگر از دانشجویان پرداخته‌اند.

 

گفتنی است رسانه ها و نهادهای حکومتی سعی داشتند جانباختن حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در تجمعات اول اسفند را – همانند شهادت دو دانشجوی سبز در وقایع ٢۵ بهمن- وارونه نمایی کرده و آن را ناشی از تصادف خیابانی وانمود کنند، اما فعالان دانشجویی و شاهدان عینی، شهادت وی توسط ماموران حکومتی را افشا کرده و به برگزاری مراسم اعتراضی به همین مناسبت پرداختند.


حامد نور محمدی دانشجوی لرستانی ترم چهارم رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز، روز یکشنبه در محدوده میدان دانشجوی شهر شیراز به شهادت رسیده و رییس دانشگاه نیز این امر را تایید کرده بود، اما با وجود آنکه شاهدان عینی گفته بودند که وی توسط ماموران از بالای پل نمازی به پایین پرت شده، اما خبرگزاری های امنیتی همچون فارس، همانند موضع گیری های اخیر در مورد شهادت صانع ژاله و دیگر شهدا و جانباختگان، دست به قلب واقعیت زده و به قول منابع امنیتی و طی یک فرآیند تبلیغاتی، آنرا ناشی از تصادف با یک خودرو ذکر کرده بودند.


همان زمان شاهدان عینی گفته بودند که چنین چیزی صحت نداشته و چند دانشجوی دیگر به جرس اطلاع دادند که "ما طرف دیگر پل بودیم که ناگهان دیدیم یک خودرو از دور در حال علامت دادن (فلاشر زدن) است و همه دیدیم که دارد از دور به چیزی که وسط راه افتاده اشاره می کند و همه وقتی رسیدیم، با پیکر حامد روبرو شدیم که توسط ماموران و نه در جریان یک تصادف، کشته شده است..."

 

شصت ثانیه در هفت شبانه روز، همه سهم من از تو

Posted: 22 Feb 2011 07:10 AM PST

دل نوشته دختر شهربانو امانی برای مادر دربندش

جرس: در هشتمین روز از بازداشت شهربانو امانی، نماینده اصلاح طلب مجلس پنجم و ششم، و در پی بی خبری از وضعیت وی، سوده دادرس، دختر این فعال زندانی، طی «دل نوشته ای» برای مادر دربندش، از لحظات بی او سخن می گوید.


به گزارش جرس، سوده در دل نوشتۀ خود آورده است:

"مادرم، یک هفته است که تو را ندیده ام، یک هفته است که گرمای حضورت را در خانه حس نکرده ام، یک هفته است که ثانیه ها را شمرده ام، لحظه ها را به دشواری ورق زده ام. ...


می دانم راهِ دوری نرفته ای مادر، تو نا خواسته در یک چهار دیواری همین حوالی و تنها کمی دور تر از خانه محبوسی و من این اینجا به خواسته خودم در حبس خانگی خویش گرفتار آمده ام. هفت روز است که نه روی آفتاب را دیده ام و نه به شب سلام کرده ام، چون در انتظار تو نشسته ام. گوشی تلفن را از خودم دور نمی کنم، شاید بتوانم صدای تو را هر چند کوتاه، بشنوم. شصت ثانیه در هفت شبانه روز، همه سهم من از تو.


اتاقم پر شده است از روسری های تو...روسری های پر از خیال و خاطره. سراغ عطر تو را از آنها می گیرم...تا شاید کمی آرام گیرم...


مادرم...بهترینم... هر چه نماز و دعای خوب که به من آموخته بودی را خوانده ام، هرچه نذر بلد بوده ام با خدا گفته ام...تا تو هر چه زودتر باز آیی...


چشمهایم را می بندم...تصویر آرام تو با آن متانت همیشگی در ذهنم نقش می بندد...باید قوی بود، باید صبور بود و محکم...باید فقط و فقط به خدای مهربان توکل داشت...باید به فکر تمام کسانی بود که عزیزی در بند دارند... باید، باید و باید های بزرگ دیگر.


مادرم...مهربانم...در تمام این روزهای نبودنت مدام به خودم یادآوری می کنم که تو دختر شیرزن آذربایجان هستی، باید صبور باشی و محکم، باید در شان او رفتار کنی و مبادا کم بیاوری از دلتنگی... تمام سعی ام را کرده ام...ولی اشکهایم هرگز از من اجازه نخواسته اند در تمام این روزهای نبودنت. یادم باشد وقتی که آمدی بوسه ای برپیشانی بلندت بزنم و بگویم وقتی که کنارمان بودی هم سهم زیادی از تو نداشتیم و تو برای مردمت بیش از ما وقت می گذاشتی، اما وقتی که بیایی همین که آزاد باشی دنیا دنیا برایمان می ارزد حتی اگر سهم حضورت را میان ما و مردمت قسمت کنی. چشم به راه دوخته ام تا بیایی مادرم."


گفتنی است شهربانو امانی نماینده مجالس پنجم و ششم، در جریان موج بازداشت فعالین سیاسی و مدنی در جریان خیزش ٢۵ بهمن ماه امسال بازداشت شد.
 

دادستان کل کشور حامیان جنبش سبز را تهدید به برخورد کرد

Posted: 22 Feb 2011 06:52 AM PST

کسانی که از سران فتنه حمایت می‌کنند، ضد انقلاب هستند
جرس: در ادامه تهدیدات و حملات وارده به جنبش سبز از سوی نهادها و رسانه ها و مقامات حکومتی، دادستان کل کشور مدعی شد "کسانی که از سران فتنه حمایت می‌کنند، ضد انقلاب هستند و باید با آنها برخورد کرد" و همزمان رئیس کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس نیز، از ارایه گزارشی برای "پیگیری حقوقی اتهامات سران فتنه" به قوه قضائیه خبر داد.


به گزارش ایسنا، غلامحسین محسنی‌‌اژه‌ای، دادستان کل کشور روز سه‌شنبه سوم اسفند ماه، در جمع روسای سازمان‌های قضایی نیروهای مسلح در قم سخن می‌گفت، با ضد انقلاب خواندن راهبران جنبش سبز ادعا کرد "اگر دیروز کسانی با سران فتنه همراهی کردند و غافل بودند و واقعاً نتوانستند تشخیص درستی بدهند، نباید آنها را مذمت کرد و این در حالی ست که امروز صف انقلاب و ضد انقلاب مشخص شده است."


سخنگوی قوه قضاییه همچنین با اشاره به فراخوان راهبران جنبش برای تظاهرات ۲۵ بهمن و برگزاری تجمع‌های روز اول اسفند افزود "اگر امروز کسی به ندای فتنه‌گران گوش کرد، ضد‌انقلاب است و باید به عنوان ضدانقلاب با او برخورد کرد."


دادستان کل کشور همچنین با ادعای اینکه "اکنون فضا شفاف شده و بحث میان انقلاب و ضدانقلاب است" اظهار عقیده کرد: "در صورت حمایت اشخاص از سران فتنه به آنها به عنوان حامیان ضدانقلاب نگاه می‌شود و این تحمل ناشدنی است."


همزمان علی شاهرخی، رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس نیز روز سه‌شنبه از آماده شدن گزارش "کمیته پیگیری حقوقی اتهام‌های سران فتنه" خبر داده و گفته است، گزارش یاد شده در اختیار قوه قضائیه جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد.


گفتنی است یک روز پس از تظاهرات ۲۵ بهمن و پس از آن که شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی مجلس شعارهای تندی علیه رهبران مخالفان سر داده و خواستار اعدام آنها شده بودند، علی لاریجانی رئیس مجلس نیز خواستار تشکیل کمیته‌ای از رؤسای کمیسیون‌های قضایی، اصل ۹۰، امنیت ملی، فرهنگی و سیاست داخلی برای بررسی آنچه وی "اقدامات سران فتنه در ۲۵ بهمن"‌ خوانده بود، شد.

علی شاهرخی در باره محتوای گزارش کمیته یاد شده مدعی شد "در این گزارش ما به این نتیجه رسیدیم که اقدامات اخیر فتنه‎گران و موسوی و کروبی هیچ توجیهی ندارد چرا که آنها راهی جدای از ملت را به بهانه حمایت از ملت مصر و تونس انتخاب کرده و علی‎رغم اعلام رسمی حمایت مردم از ملت‌های آزادی‎خواه در روز ۲۲ بهمن، سران فتنه به همین بهانه از عوامل خود خواستند که وارد عمل شده و دست به اغتشاش بزنند."


همزمان خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی به نقل از سعدالله زارعی مدعی گردید "‌اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهد میرحسین موسوی از سال ۶۵ یعنی از اواسط دوره نخست‌وزیری خود، با عوامل آمریکایی در ارتباط بوده و در دفتر و کابینه او کسانی وجود داشتند که هم‌اکنون در خارج از کشور به صورت آشکار، با مقامات ارشد سیا در ارتباط هستند، که این موضوع را باید به مردم اطلاع داد."


وی به اینکه چرا "مستندات" خود را زمان بررسی صلاحیت کاندیداتوری میرحسین موسوی (برای انتخابات سال گذشته) به نهادهای اطلاعاتی و در نهایت شورای نگهبان ارائه نکرده، هیچ اشاره ای نکرد.
 

لغو مجوز فعالیت چند ناشر در تهران

Posted: 22 Feb 2011 06:47 AM PST

جرس: برخی منابع خبری در تهران از لغو مجوز فعالیت چند ناشر خبر داده اند.
 سایت آینده نیوز به نقل از پارسینه نوشت مجوز فعالیت انتشاراتی حدود 10 ناشر از جمله انتشارات "بازتاب‌نگار"، "دیگر"، "آگاه (آگه)"، "اختران" و "جیحون" لغو شده است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسما لغو مجوز این ناشران را به آنها ابلاغ كرده است.
برخی از ناشران مذكور از جمله "جیحون" عموماً به انتشار كتاب‌های درسی در زمینه‌هایی مانند روانشناسی و علوم ارتباطات مشغول بوده‌اند.
در مورد برخی ناشران از جمله "اختران" تنها مدیرمسئول آن  بهانه تعطیلی بنگاه نشر ذكر شده است.
بر اساس این گزارش تعدادی از كتاب‌های ناشران نامبرده كه از قبل منتظر اخذ مجوز بود، در اداره كتاب وزارت ارشاد در دست بررسی است و در ماه‌های اخیر بعضاً مجوز نشر هم گرفته است.
این در حالی است كه مسئولان اداره كتاب به این ناشران یادآور شده‌اند كه برای كاهش حجم درخواست‌ها از ارسال كتاب‌هایشان به این اداره خودداری كنند چرا كه حتی در غیر این صورت كتاب‌های آنها در صف بررسی برای صدور یا عدم صدور مجوز نشر هم قرار نخواهد گرفت.

 

 

بازداشت علی رزاقی، فعال سیاسی مشهد در جریان حوادث اخیر

Posted: 22 Feb 2011 06:28 AM PST

بازداشت ها ادامه دارد

جرس: بنا به گزارش منابع خبری، در جریان ادامه بازداشت فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی در مشهد طی روزهای اخیر، علی رزاقی بهار از فعالان سیاسی مشهد، در محل کارش توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.


به گزارش منابع خبری جرس، نیروهای امنیتی پس از بازداشت این فعال سیاسی در روز ٢۵ بهمن، به منزل وی یورش برده و ضمن ضبط مقادیری از مدارک و اسناد و وسائل، وی را نیز به بازداشتگاه اطلاعات مشهد منتقل کردند.


هنوز از دلیل بازداشت این فعال سیاسی و وضعیت وی خبری منتشر نشده است.


گفتنی است در ادامه بازداشت دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد نیز، احسان کاهوکار و محمد غفاریان، دو دانشجوی دیگر آن دانشگاه، در جریان مراسم اول اسفند و بزرگداشت شهدای اخیر جنبش سبز، بازداشت و به محل نامعلومی منتتقل شدند.


همچنین علی منصوری و محمد هرمززاده، دو دانشجوی دیگر این دانشگاه نیز که روز اول اسفند بازداشت شده بودند، طبق آخرین خبر در بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد زندانی هستند.
 

برادر شهید محمد مختاری: درد آور است که حتی تابوت برادرم را هم دزدیده اند

Posted: 22 Feb 2011 05:27 AM PST

مسیح علی نژاد
    جرس: «محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود مثل خیلی از جوان های دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد. حالا نه من و نه هیچ یک از اعضای خانواده ام نمی توانیم باور کنیم که محمد دیگر بین ما نیست، این نامردی است وقتی می بینم تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند.»


اینها بخشی از ناگفته های یکی از اعضای خانواده ی محمد مختاری جوان ۲۲ ساله ای است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن هدف گلوله قرار گرفت و سپس جان باخت. پس از کشته شدن محمد مختاری خانواده او به دلیل شرایط امنیتی تا کنون با هیچ رسانه ای به صورت رسمی گفتگو نکرده اند اما مجید مختاری می گوید دیگر نمی تواند از برادرش سخن نگوید.


مجید مختاری برادر محمد مختاری است که پس از شنیدن خبر کشته شدن برادرش راهی بیمارستان شده بود. اینک بعد از گذشت روزها شوک و بیماری توانست خودش را به صفحه اینترنت برساند و پس از مشاهده عکس های منتشر شده از مراسم تشییع محمد مختاری در رسانه های دولتی، به شدت متاثر شد.


وی به خبرنگار جرس در یک گفتگوی تلفنی می گوید: انگارکسی دارد برای من قصه می گوید، قصه برادری که عاشق زندگی بود اما کشته شد و حالا کسی دارد داستان را عوض می کند و این درد آور است که بدن بی جان برادر خود را بر شانه های کسانی می بینم که چهره هایشان برای من که برادر او هستم اصلا آشنا نیست.


رسانه‌های وابسته به دولت، خبر داده بودند “مردم انقلابی” جنازه محمد مختاری که به دست «عوامل منافقین» کشته شده است را، با شعار دادن علیه «سران فتنه» تشییع کرده‌اند بدون آنکه اشاره ای به هویت واقعی این جوان و آخرین نوشته او در صفحه مجازی در فیس بوک کنند که نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام». بدین ترتیب به تعبیر معترضان حکومت، دو تن از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن توسط لباس‌شخصی ‌ها «دزدیده» و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.


هوادارن دولت برای صانع ژاله اولین جوانی که هویت او پس از کشته شدن توسط خبرگزاری فارس به عنوان بسیجی معرفی شده بود نیز مراسمی مشابه و سازماندهی شده برگزار کردند که برادر وی قانع ژاله طی یک گفتگو با صدای آمریکا در مورد چگونگی صدور کارت جعلی بسیج خبررسانی کرده بود، اینک مجید مختاری برادر محمد مختاری نیز در مورد وضعیت برگزاری مراسم تشییع و روحیات برادر خود پیش از کشته شدن در راهپیمایی لب به سخن گشود.


گفتگوی تلفنی خبرنگار جرس با مجید مختاری در پی می آید:

 

شما اولین بار خبر کشته شدن برادرتان محمد مختاری را از کجا شنیده اید؟

من دور از ایران زندگی می کنم و در جریان اخبار ایران از طریق اینترنت قرار می گیرم، روز ۲۵ بهمن بیرون بودم. وقتی به خانه برگشتم با یکی از دوستانم در ایران از طریق اسکایپ صحبت کردم و پرسیدم در ایران چه خبر است؟ خودم هم خبرها را از طریق اینترنت پیگیری کردم اما تا آن زمان هیچ خبری نداشتم. صبح فردا وقتی به دانشگاه رفتم ، سر کلاس نشسته بودم که مدام اس ام اس و پیام از دوستانم دریافت می کردم، آنها فقط حال مرا می پرسیدند، کمی برایم عجیب بود، حتی یک اس ام اس از دایی ام دریافت کردم که از من می پرسید کجا هستم. باز هم نمی دانستم چرا همه حال مرا می پرسند. تا اینکه دیدم چند تن از دوستان ایرانی ام خودشان را به دانشگاه من رساندند ، وقتی پرسیدم چه خبر شده ، گفتند، همینطوری آمدیم که با هم برویم بیرون کمی قدم بزنیم. میان راه وقتی پیاده می رفتم آرام آرام پیام های صفحه فیسبوک را چک می کردم، ناگهان دیدم دوستی ناشناس نوشته است: آیا من با محمد مختاری که شهید شده است نسبتی دارم؟ ناگهان زمین زیر پایم لرزید، تمام توانم را برای راه رفتن از دست دادم. دوستانم متوجه حال پریشانم شدند، زیر بازویم را گرفتند و مدام می پرسیدند چیزی شده؟ من از آنها پرسیدم شما چیزی می دانید؟ خبری شده، برای محمد برادرم اتفاقی افتاده است؟ و بعد دیگر نفهمیدم چه شد، فشار خونم افتاد، شوک عجیبی به من وارد شد، شنیدن خبرِ از دست دادنِ برادر آن هم در غربت آسان نیست . آدم را زمین گیر می کند. از روز سه شنبه تا خود امروز در بیمارستان بستری بودم و هنوز هم فکر می کنم خبری که شنیدم واقعیت ندارد.

آخرین باری که خودتان با محمد صحبت کردید کی بود؟

من دو سه روز قبل از ۲۵ بهمن از طریق فیسبوک با برادم در ارتباط بودم. یک هفته قبل تر هم از طریق اسکایپ با هم گفتگو می کردیم. برادرم کنار پدر و مادرم نشسته بود و وقتی از او می پرسیدم چه خبر؟ سعی می کرد جلوی آنها نگوید که می خواهد در راهپیمایی شرکت کند، نمی خواست آنها را نگران کند. محمد خیلی اهل شوخی بود، بعد که محمد را کشتند با مادرم هم حرف زدم ، مادرم هم رفتن محمد را باور نکرد هنوز. مادرم می گفت روز ۲۵ بهمن محمد به شوخی گفته بود بنشینیم آخرین ناهار را هم دو رهم بخوریم. یعنی برادرم با شوخی و خنده رفت به راهپیمایی و دیگر بر نگشت.

با دیدن عکس های منتشر شده از برگزاری مراسم تشییع پیکر برادرتان چه حالی داشتید و آیا عکس منتشر شده از مرد میان سالی که در این مراسم می گرید متعلق به پدر شماست؟

اوایل که که دکترها در بیمارستان اجازه نمی دادند من عکس ها را ببینم، اما بعد ها وقتی عکس ها را دیدم شکستم. بله عکس پدرم را دیدم که پدر یکی دیگر از دوستان محمد را در آغوش کشیده بود و گریه می کرد اما باقی کسانی که در این مراسم زیر تابوت را گرفته اند را اصلا نمی شناسم. کسانی با ریش و چهره های غریبه پیکر برادرم را تشییع کرده اند چه کسانی هستند؟ درد آور است که من در تمام عکس ها گشتم تا حداقل چند نفری را ببینم که برادرم در تمام این سالها با آنها زندگی کرده بود اما خیلی محدود بودند، نمی دانم چه بگویم. این نامردی است که محمد را کشتند و بعد اجازه ندهند که حتی آزادانه برایش گریه کنیم. من شنیده ام به خانواده ها یی که شهید داده اند می گویند، شما دو پسر دیگر هم دارید و باید مراقب رفتار و گفته های خودتان در مورد کشته شدن محمد باشید. این کجایش عدالت است؟ این دلیلی نمی شود که در روز روشن یک آدم بیگناه را بکشند، هر موقع چنین اتفاقی افتاد برای اینکه وجدان خودمان راحت کنیم نمی شود بگوییم می خواست به دوستانش بپیوندد، نه اون آزادی می خواست....اون خسته شده بود از این مملکت، همه خسته شده بودند....

برایم کمی از روحیات محمد می گویید؟ از چیزهایی که دوست داشت؟ از آرزوهایی که داشت؟

من به تازگی در یک قرعه کشی برنده شدم و کارت سبز آمریکا را گرفتم. محمد همه امیدش به من بود و دلش می خواست یک روزی من او را از ایران بیرون بیاورم دلش می خواست آزاد زندگی کند. حالا همه به من دلداری می دهند که محمد به سمت سرنوشت خودش رفت ولی من می دانم که محمد عاشق ورزش و موسیقی بود، عاشق زندگی بود، عاشق آزادی بود...من نمی توانم باور کنم این همه عشق دیگر نیست. همیشه به من می گفت مجید ، تو چرا لاغر شدی، باید بروی باشگاه و به خودت برسی. خودش همیشه خیلی حواسش به ورزش بود. عاشق آواز خواندن بود. سرزنده بود. پر از شور زندگی بود. من همیشه به او می گفتم در راهپیمایی ها این همه آدم را کشتند، احساساتی می شدم، نگرانش می شدم ولی محمد خیلی در اینترنت فعال بود و حتی عکس پروفایل فیسبوکش را هم به پوستر راهپیمایی ۲۵ بهمن تغییر داده بود و همین دلیلی شد که هر کسی نام محمد مختاری را سرچ می کرد به عکس های او با دستبند سبز در فیسبوک می رسید و نتوانستند برایش کارت بسیج صادر کنند.

آخرین تماس شما با خانواده کی بوده و شرایط روحی آنها چگونه است؟

خانواده ام نگران اند، عزیز از دست داده اند، خیلی راحت نمی توانند با من حرف بزنند، سر بحث را عوض می کنند. من دلم می خواهد بدانم برادرم چگونه کشته شد. دو روایت شنیدم. یکی گفت گلوله ای به سمت سرش شلیک شده اما روایت دیگری می گوید گلوله ای به کتف محمد شلیک شد، محمد از جا بلند شد، حرکت کرد اما باز زمین خورد. من به عنوان برادر طبیعی است که دلم می خواهد بدانم کدام روایت درست است اما هر وقت از خانواده ام می پرسم خیلی با احتیاط جواب می دهند و ترجیح می دهند حرف نزنند. خودم فکر می کنم وقتی به خانواده ام گفته اند شما دو پسر دیگر دارید در واقع تهدید شده اند.

و مهمترین خاطره که شما از محمد دارید چیست؟

همه برادرها با هم دعوا می کنند. یادم هست وقتی محمد بهترین دوست خود به نام روزبه را به تازگی از دست داده بود، خیلی شکننده تر شده بود برای همین هر وقت با هم دعوایمان می شد من خیلی زود می رفتم با او آشتی می کردم. یعنی انقدر عاشقش بودم که دلم نمی خواست او را دلشکسته ببینم. من و محمد فقط برادر نبودیم، رفیق بودیم، خیلی با هم درددل می کردیم. از دست رفتن روزبه خیلی توی روحیه محمد تاثیر بدی گذاشته بود، اینجا دور از ایران وقتی عکسی از مزار محمد را در اینترنت دیدم اول نام روزبه را نشان می دهد. محمد و روزبه را در یک قبر دو طبقه گذاشته اند، خیلی سخت است که ببینی برادرت با آن همه امید به زندگی تمام شد، دفن شد....

مهمترین حرف شما خطاب به مسوولان چیست؟


اصلا نمی تونم چیزی بگم. درد آور است، این تهِ نامردی است که داستان را عوض کنید، هویت قاتل را عوض کنید و داستان را به نفع خودتان جلوه دهید... وقتی می بینم کارهایی که انجام می دهند، سریع تابوت را بر می دارند و دور و بر تابوت می ایستند و پرچم جمهوری اسلامی را می اندازند روی تابوت.

اصلا واقعا چندش آور است این کارها، نمی توانم باور کنم، واقعا نمی دانم بعدها چطور می خواهند جواب بدهند. این حتی دروغ، از جنسِ دروغ های احمدی نژاد هم نیست، این دروغ، یعنی شما قاتل را می دانید کی هست و دارید دروغ می گویید، شما دارید همه چیز صد و هشتاد درجه تغییر می دهید و طور دیگری نشان می دهید، جلوی چشم مردم...همه مراسم خیلی کنترل شده اند. چی بگم، محمد عاشق زندگی بود حق اش نبود کشته شود....

 

 

۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی : دکتر یزدی را آزاد کنید

Posted: 22 Feb 2011 05:21 AM PST

خطاب به رییس قوه قضاییه
جرس:  ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی  خواستار آزادی دکتر ابراهیم یزدی شدند.

در پی ادامه بازداشت دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی، جمعی از فعالین سیاسی، مدنی و حقوق بشری ایران، در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه، نوشته اند:"جای تأسف است که ٣٢ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن‌ماه ۵٧ که با حداقل خشونت به نتیجه رسید، و تحقق آزادی‌های اساسی، از جمله آزادی احزاب و آزادی بیان را در سرفصل مطالبات خود قرار داد، یک حزب سیاسی که برپایه‌ی اعتقادات دینی و ملی تشکیل شده و در پیروزی انقلاب سهم غیرقابل انکاری داشته است، این گونه تحت فشار قرار گیرد و دبیر کل بی‌گناه آن در سن ٨٠ سالگی محبوس باشد."
به گزارش جرس، متن این نامه که به امضای ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی رسیده به شرح زیر است:

 به نام خدا

ریاست محترم قوه قضائیه
همان‌طور که می‌دانید، دکتر ابراهیم یزدی یکی از دیرپاترین و پرسابقه‌ترین مبارزان سیاسی ایران، ماه‌هاست که به دلایل نامعلومی در زندان به‌سر می‌برد. سوابق درخشان ایشان در دهه‌های متوالی در مبارزه با نظام سلطنتی، در چارچوب اعتقادات دینی و ملی آن چنان روشن و غیرقابل کتمان است که سرسخت‌ترین مخالفان وی نیز بر آن صحه می‌گذارند. نکته‌ی قابل تأسف‌تر آن که فشارهای ناموجه نظیر محبوس‌ ساختن بی‌دلیل یا انتقال ایشان به مکان نامعلوم، معنایی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهیم یزدی به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، ندارد.
جای تأسف است که ٣٢ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن‌ماه ۵٧ که با حداقل خشونت به نتیجه رسید، و تحقق آزادی‌های اساسی، از جمله آزادی احزاب و آزادی بیان را در سرفصل مطالبات خود قرار داد، یک حزب سیاسی که برپایه‌ی اعتقادات دینی و ملی تشکیل شده و در پیروزی انقلاب سهم غیرقابل انکاری داشته است، این گونه تحت فشار قرار گیرد و دبیر کل بی‌گناه آن در سن ٨٠ سالگی محبوس باشد.


امضا کنندگان زیر ضمن ابراز تأسف خود از برخوردهای غیرموجه و خلاف قانون با دکتر یزدی و استمرار بی‌دلیل دستگیری، و زندانی نمودن ایشان بدون رسیدگی در دادگاه صالحه، قویاً از جنابعالی درخواست دارند که برحسب وظایف و تکالیف شرعی و قانونی خود، در جهت آزادی دکتر یزدی، اقدام عاجل به‌عمل آورید و اجازه ندهید، اصول مصرح قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینه‌ی حقوق اساسی ملت، بیش از این نادیده گرفته شود.

حمید آصفی، اعظم اکبرزاده، علی اکرمی، حسن افتخار اردبیلی، هادی احتظاظی، مصطفی اخلاقی، عبدالحمید الهامی، طاهر احمدزاده ، سامر آقایی، محسن احمدی، حسن احمدی، حمید احراری، غلامرضا اربابی ، مهدی امینی‌زاده، منوچهر احتشامی، حجت انصاری، مصطفی اخلاقی، محمد بسته‌نگار، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، کمال‌الدین بازرگانی، پروین بختیارنژاد، رحمت‌الله برهانی، محمدحسین بنی‌اسدی، محمد بهزادی، ناصر بهبهانی، محمد بهفروزی، ایرج باقرزاده، مختار باطولی، روح‌الله باقرآبادی، مسعود پدرام، عباس پوراظهری، حبیب‌الله پیمان، مجید پیمان، عزیز پورمحمد، عباس تاج‌الدینی، رحیم ترابی‌نژاد، مصطفی تنها، محمد توسلی، غلام‌عباس توسلی ،مجید تولایی، هادی تفنگچی، علی‌اکبر جلالی، مجتبی جهانی، حمید حدیثی، طه حجازی، محمدعلی حسن‌نژاد، محمد حیدری، بهزاد حق‌پناه، حسین حریری، هوشنگ خیراندیش، ابراهیم خوش‌سیرت، مهدی خدادادی، محمد خطیبی، محمدعلی دادخواه، رسول دادمهر، رسول دادفر، محمود دل‌آسایی، ابراهیم دینوی، سعید درودی، محمد دادی‌زاده، محمدجواد رجائیان، محمدصادق ربّانی، علیرضا رجایی، بهمن رضاخانی، احد رضایی، محسن رأفتیان، حسین رفیعی، رضا رئیسی طوسی، علی زرّین، رقیه زارع پورحیدری، عزت‌الله سحابی، فریدون سحابی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، سیدمحمد سجادی، تقی شامخی، علی شاملو، حسین شاه‌حسینی، ابراهیم شاکری، محمود شاددل ‌بصیر، جواد شرف‌الدین، پوران شریعت رضوی، احسان شریعتی، سارا شریعتی، سوسن شریعتی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج‌سیدجوادی، مهدی صرّاف، فضل‌الله صلواتی، رضا صدر، محمد صاحب‌محمدی، مظفر صفری، سعید صاحب‌محمدی، علی اشرف ضرغامی، فریدون ضرغامی، اعظم طالقانی، طاهره طالقانی، امیر طیرانی، کیان ظهرابی،روئین عطوفت، محمود عمرانی، هما عابدی، علی علوی، رضا علیجانی، سیدجعفر عباس‌زادگان، مهدی غنی، علی‌اصغر غروی، مرتضی فلاح، ناصر فخر سلطانی، مصطفی فاضلی، غفار فرزدی، محمد حسین غفارزاده، ارسلان فلاح، حسن فرهودی‌نیا، عباس قائم‌الصباحی، نظام‌الدین قهاری، عبدالحسین قمی‌زاده، رحمان کارگشا، اسدالله کارشناس، مرتضی کاظمیان، محسن کدیور، پروین کهزادی، هادی کحال‌زاده، بهناز کیانی، ناصر کمیلیان، فاطمه گوارایی، مسعود لدنی، محمد محمدی اردهالی، سعید مدنی، ماشاءالله مدیحی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، صادق مسرت، فهیمه ملتی، ضیاء مصباح، احمد معصومی، احمد محمدی اردهالی، احمد منتظری، سعید منتظری، مهدیه محمدی، قدرت منصوری، فرید مرجائی، وحید میرزاده، مرتضی مقدم، حسین مدنی، هرمز ممیزی، محمدجواد مظفر، حمید معتمدی‌مهر، محمد ملکی، مهدی ممكن، قدسی میرمعز، نوشین محمدی، محمود نکوروح، سیدحمید نوحی، علی‌اکبر نجفی، سیدمجید نوحی، رضا نخشب، مهدی ناطقی، منوچهر نوربخش، پرویز همایونی، خلیل هراتی، احسان هوشمند، ناصر هاشمی، محمود یگانلی، علی یحیایی، حسن یوسفی اشکوری.