جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


از مصر بیاموزیم

Posted: 12 Feb 2011 05:53 AM PST

سیدعطاالله مهاجرانی
دیکتاتور های مادام العمر چشم افق بین ندارند، چشم افق بین همان بصیرت است.

 

گمان نمی کنم در تاریخ معاصر  میدانی به اعتبار و شهرت و سربلندی میدان تحریر قاهره یافت شود. از طریق شبکه های تلویزیونی، به ویژه الجزیره عربی و انگلیسی که در انقلاب مصر نقش شایسته ای را ایفا کرد، چشمان جهان به میدان تحریر دوخته شده بود. نه یک ساعت و نه ده ساعت و نه یک روز و  دو روز. هیجده شبانه روز قلب جهان با نبض ضربان میدان تحریر می تپید و زندگی می کرد. سینماگران ببینند که چگونه یک لوکیشن می تواند برای بیش از  ۴۰۰ ساعت نگاه ها را میخ کوب کند و نفس ها را در سینه حبس نماید.

  
آن صحنه های آکنده از درد که شترسواران و اسب سواران  آمدند و سنگ پرانی آغاز شد...آن ماشین سفیدی که در سیاهی شب و برق فلاش دوربین ها ده ها نفر را زیر گرفت...

ملتی مقاومت کردند و از سختی راه و هیبت رژیم نترسیدند و گام اول را بسیار پر قدرت و سرشار از عزت بر داشتند. امام جمعه اسکندریه در نماز جمعه میلیونی اسکندریه می گفت: اگر همه دنیا را هم علیه ما جمع کنند ما از راهمان باز نمی گردیم.

ملت مصر، جوانان مصر استقامت کردند از ارعاب رژیم مبارک نترسیدند. و به تعبیر قرآن مجید:

و ان لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماء غدقا ، به سرچشمه گوارای آب رسیدند و شادمانه لب تر کردند. ملتی که نزدیک به شصت سال حکومت سه دیکتاتور نظامی را -البته با تفاوت هایی که داشتند تجربه کرده بود- آزادی را در میدان تحریر جشن گرفت. خندید و از شوق گریست

امروز صبح شنبه، برنامه صبح به خیر مصر! را از شبکه ی تلویزیونی نیل مصر می دیدم. گفتگویی داشت بسیار پر نکته و عبرت آموز با دکتر ممدوح عطیه از امیران سابق ارتش مصر، می گفت: این ۱۸ روز مصر که به تغییر نظام انجامید می تواند به عنوان یک موضوع مهم مورد توجه قرار گیرد. او که در دهه هفتاد عمر خود به نظر می رسید گفت: امروز همان روزی است که در تمام عمر منتظرش بوده است. روزی سرشار از افتخار به مصری بودن. داشتن چنین جوانانی و چنین ارتشی که به عنوان پشتوانه امنیت مردم در صحنه حاضر شد. اکنون نیز ارتش در بیانیه اش اعلام کرده است که: ارتش جایگزین مشروعیت نیست. مشروعیت از آن ملت است.ارتش پشتوانه امنیت مصر است

به گمانم از مردم مصر، از جوانان ، از نیروهای مسلح مصر، از مبارک، از همان لباس شخصی های شتر سوار می توان درس های بسیاری آموخت:

میدان التحریر

مصری ها می گویند: مصر پیشانی دنیا و پایتخت تاریخ است.( ناصیة الدنيا و عاصمة التاريخ)
طبیعی است مردمی که دست کم پانزده هزار سال سابقه تمدنی و فرهنگی دارند، چنین ارزیابی از خود داشته باشند. جنان که در شاهنامه فردوسی هم جهان با ایران و تاریخ انسان با کیومرث آغاز می شود.

میدان تحریر نشانه ای است که می توان در آینه این میدان به خویش و سرنوشت خود و مردم و منطقه نگریست. سال های طولانی- حدود بیست سال نام این میدان، میدان محمد انور السادات بود. مثل میدان شهیاد! اکنون میدان آزادی است. تاپیش از استقلال مصر، تا انقلاب ۱۹۱۹ نام این میدان، میدان اسماعیلیه بود. به اعتبار نام خدیو اسماعیل. پس از استقلال نامش میدان آزادی شد. در انقلاب ۱۹۵۲ علیه نظام سلطنتی همین نام باقی ماند. سادات نام میدان را تغییر داد و رسما شد میدان انور سادات...

اکنون این میدان از اهرام مصر هم بزرگتر ست. تماشایی ترین نقطه قاهره و مصر است. بزرگترین میدان قاهره و البته مصر... چشمم به برنامه صبح به خیر مصر است! مرد میان سالی با کف دست دارد کناره جدول میدان تحریر را تمیز می کند. گزارشگر می گوید: مردم دارند میدان را تمیز می کنند. از میدان تحریر می توان درس آموخت. وقتی مردم به هم می پیوندند و در میدان بزرگی امواج صدا ها و دست ها و قلب ها در هم گره می خورد، هر محالی ممکن می شود

 شعار روشن

مردم مصر شعار روشن و سرنوشت سازی انتخاب کردند: مبارک باید برود. فریاد  ارحل مصر را تکان داد....طنین ارحل ارحل در میدان تحریر، حتما به گوش مبارک می رسید.

انرژی بی پایانی که شاهد تبلور آن در میدان تحریر و سراسر مصر بودیم. رنج ها و درد و اندوه یک ملت بود که  در طی سالیان انباشته شده بود.  مبارک با موج های درد و اندوه مردم به خواب می رفت. آن موج ها بر هم برآمدند و انبوه شدند و توفانی شکل گرفت که مبارک و خاندان او را از صحنه سیاست و حکومت مصر زدود.

هیچکاک یک وقتی گفته بود: هنرپیشه خوب همانی است که می داند زمان ترک صحنه چه هنگامی است.

مهاتیر محمد که البته جنس او چیز دیگری است، درست در  زمانی که در قله احترام و اعتبار بود قدرت را ترک کرد و مثل مشاوری در خدمت دولت های پس از خود قرار گرفت... نخست وزیرانی که همه تربیت شدگان او بودند.

در منطقه خاورمیانه،دیکتاتور ها همین سرنوشت را دارند. یا مرگ و یا انقلاب...

روزی با اخضر ابراهیمی در دفتر مهاتیر محمد در طبقه هشتاد و چندم برج پتروناس بودیم. دیوار پشت سر مهاتیر یک سره شیشه بود. شیشه ای با انحنای آرام و افقی روشن آسمانی آبی به اخضر ابراهیمی گفتم: این دفتر کسی است که همیشه به افق نگاه می کند.


اخضر ابراهیمی گفت: یک مثل الجزایری ـ امالیقی می گوید: خداوند به انسان دوچشم داده است. با چشمی پیش پایش را بنگرد و با چشمی دیگر افق دور دست را . ببیند با کجا و چگونه می رود.

دیکتاتور های مادام العمر چشم افق بین ندارند. چشم افق بین همان بصیرت است. اگر مبارک و صدام و محمد رضا شاه و بن علی بصیرت داشتند به چنان سرنوشتی دچار نمی شدند.


درسی که چینی ها و مهاتیر محمد به خوبی آموخته اند


 
 *
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

زوجی ایستاده بر قله شرافت وایثار

Posted: 12 Feb 2011 05:34 AM PST

محمد برقعی
تقی رحمانی و  همسرش نرگش محمدی آن بلند پروازانند که با توانائیهاشان به لغت "همسر" معنی داده اند.

  

انسانهایی هستند که با شیوه زندگیشان به دیگر انسان های پای در بند روزمرگی نشان میدهند که چرا انسان را اشرف مخلوقات میخوانند. عقابهای بلند پروازی که به ما غرقه شدگان  در مسایل حقیر زندگی نشان میدهند که می توانیم عقاب هایی باشیم که در پهنه آبی اسمانها پرواز کنیم نه چون کلاغان در مرداب سر گرم به نیازهای حقیر حیوانی .انسانهایی که نشان میدهند که بجای زیست مرده وار وبی حاصل حیوانی  میتوانیم به اوج هایی  برویم که بالاتر از توان فرشتگان است کسانی که به ما مینمایند که هر ماهی مرده ای هم در بستر رودخانه زمان میتواند سفرکنند اما این ماهی قزل آلا است که بر خلاف جریان آب می تواند شنا کند و حتیآبشارها هم نمی توانند که  حرکت آن رابسوی  بسترهای بلند رودخانه سدکنند .تقی رحمانی وهمسرش نرگس محمدی آن بلند پروازانند. زن ومردی که با توانائیهایشان به لغت "همسر " معنی داده اند.

 دو همراه، دو  هم سنگر ،دومبارز مسئول که به حق همسر یکدیگرند.

خاطره مبازات واستقامت دلیرانه چند ماه پیش نرگس محمدی  در زندانش هنوز در اذهان زنده است. ایستادگی و استواری ای که نه تنها باعث سربلندی زنان ایران که مایه مباهات و غرور هر ایرانی بود و به جهان نشان داد که ایرانی نه این حاکمان بیرحم بی اخلاق، نادان وستمگر که شیر زنانی چون او هستند که شلاق هیچ بیداگری گرده اشان را خم نمی کند حتی خشونت حاکمانی که به امید در هم شکستن مبازان به هر وسیله ای متوسل میشوند حتی شکنجه ها وآزارهایی که بی رحمترین حکومت ها هم به ان دست نمیزنند .کافیست فقط نگاهی بیندازیم به شکواییه اخیر نرگس محمدی خطاب به دادستان تهران  که در آن  شیوه هجوم شبانه ماموران حکومتی برای دستگیری شوهرش تقی رحمانی را شرح داده است. بیرحمی و بی اخلاقی و قساوت این جلادان هر خوانند ه ای را لبریز از خشم ونفرت میکند ومی بیند که چگونه این مدعیان اسلام ودین از آزار وتحقیرپدر و مادر  در برابر دو کودک 4 ساله اشان نه تنها شرم ندارند بلکه گویی از آین اعمال سادیستی خود  لذت هم می یرند.

 

 اولین بار تقی رحمانی را ازمقالاتش در نشریه "ایران فردا " شناختم . بانثری که روان نبود و  مطالبی که گاه از نظم وانسجام کافی برخوردار نبودند اما همیشه نکته بلکه نکته های تازه ای در آنها بود. استقلالی در اندیشه که نشان میداد نویسنده به مطالبش بسیار اندیشیده و سخنی برای گفتن دارد ، وبا وجودآشنایی نسبتا خوبش با کارهای صاحب نظران در جهان و بویژه درزمینه مسایل فلسفی استقلال رای خود را دارد و بی هراس از آنان یا  از جو فکری  روز بدنبال یافتن راه حلهای بومی برای مسایل مبتلا به جامعه اش در قرن بیست ویکم است .سنت را میشناسد و از قوت وضعف آن آگاه است و با آنکه بدنبال راه حل ها ی نو ومناسب این زمان است اما کاملا آگاه است که راه حل مشکلات هر جامعه باید در چهار چوب فرهنگی همان جامعه باشد، نه نسخه های پیچیده شده در فرهنگ و تمدنی دیگر. در مسایل چون سکولاریزم حرف های نو ومتفاوتی از گفتمان غالب روشنفکران دارد. به علی شریعتی ارادتی خاص دارد و متخصص  کارهای او است.

 

هر چه بیشتر که از او دانستم بیشتر در شگفت شدم که چگونه  میتواند اینهمه تولید فکری داشته باشد. در نشریات متفاوت پیوسته نوشته تازه ای از او باشد. مصاحبه های پر بار در مباحث متنوع دینی، فلسفی و تاریخی داشته باشد  .هر جا که ممکن شود سخنرانی های کند و در تمام این موارد به آثار متفکران ایرانی و غیر ایرانی مراجعه دهد واین غیر ایرانی نه تنها غربی که عرب و ترک وهندی و مالزیایی و اندونزی وآمریکای لاتینی باشد .نکند شبانه روز او نه 24 ساعت که دوصد ساعت است. چگونه کسی که بیش از نیمی از سالهای پس از نوجوانیش را در زندان بوده ،از سه سال تا یازده سال ، چنین پر کار وپربار می نویسد که حسرتی است برای نویسندگانی که باوجود فراغ بال و داشتن زمان نیمی از تولید فرهنگی او را ندارند.. او چگونه فرصت اینهمه مطالعه و تولید  را داشته است. اوکه 16 سال از سی سال زمان تولید فکریش را در زندان بوده ودر زمان آزادی هم بارها احضار ودستگیرشده است. و اگر خود زیر شلاق نبوده  درگیر زندان همسرش بوده، که چند بار بخاطر تسلیم نشدنش  در برابر ظالمانی که قصد خرد کردن او را داشتند تا پای مرگ رفت .. بخش اصلی  درگیری او در این ایام سخت نگهداری دو کودک خردسالی که  بود که نمی فهمیدند چرا  دیو صفتان آدم نما و به ظاهر دیندار حتی اجازه نمیدهند که مادرشان را ببینند. وی روزها بدنبال نجات همسر یا در پشت دیوار زندان ایستاده بود یا سرگردان راه مراجعه به این مقام یا آن مقام بود،و شبها دلمشغول فرزندان بی تاب دیدار مادر. ومن به شگفت که او  با کدامین نیرو هنوز هم  اینهمه تولید فکری  داشته است. اما نوشتن و گفتن تنها کار او نیست که اهل عمل هم ودویدن هم هست، و در مدیریت و گردانندگی چند نشریه معتبر سهم اساسی داشته است .و بااین همه در سیاست عملی هم سخت کوشا است ومتفکر حاشیه نشین نیست از فعالیت وسیع در جمع ملی-مذهبی ها درکنار یارانش از جمله هدی صابر و رضا علیجانی ،تاسمت مشاور آقای کروبی در دوران مبارزات انتخابا تیش در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری و جنبش سبز.

 

 رودکی چنین فخر آفرینانی را شاهد بوده که سروده

 

اندر بلای سخت پدید آید                  فضل و بزرگمردی و سالاری


 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

فـردا که بهـــــار آیـد، آزاد و رهـا هستیــم

Posted: 12 Feb 2011 05:12 AM PST

مریم شربتدار قدس


 

باسمه تعالی

یک بار مناجات تو در وصل شنیدم

بار دگــر امیـــد منـــاجـات تو دارم

امام عزیز، دلم برایت تنگ است و دیگر بهمن ماه نیز دلتنگیم را پاسخگو نیست . با شنیدن آهنگ های انقلابی آن روزهای شیرین که هر ساله در این ایام از همه جا به گوش می رسد، خاطرات بهمن 57 هر لحظه برایم پررنگ تر شده و غم هجرانت در دلم عمیق تر می شود.

ایران، ایران، ایران، خون و مرگ و عصیان

بنگر که همه فریاد، بنگر گه همه طوفان

چه آرمان هایی داشتی و داشتیم آنگاه که در برابر اختناق ، دستگیری ها و شکنجه های نظام سلطه جو و ستمشاهی ، به فرمان تو بپاخاستیم تا مدینه ای سازیم فاضله که هر اندیشه ای با احترام به افکار و عقاید دیگران، تنها برای اصلاح و سازندگی بکوشد.

فـردا که بهـــــار آیـد، آزاد و رهـا هستیــم

نه ظلم و نه زنجیری، در اوج خدا هستیم

به تو اقتدا کردیم تا خواسته ات و خواسته همۀ ما که برقراری عدالت بود تحقق یافته و آرزو می کردیم که همۀ دنیا با خدا و دینی که سرچشمۀ همۀ لطف ها و مهربانی هاست آشنا شود و گمان نمی بردیم روزی فرا رسد که خدا و کلامش نیز اینچنین مظلومانه، مهجور واقع شده و بسیاری از خشونت ها و سرسختی ها به اسلام پر از رحمت ، منتسب شود.

پدر پیر ما!

فرموده بودی خون دلی که از دستۀ متحجران خورده ای هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده ای و امروز نیستی تا خواب و خوراکت ، کابوس و خون دل باشد از نادیده گرفتن اهداف و آرمانهایی که داشتی و داشتیم .

اکنون یاران صدیقت نیز خون دل ها می خورند از آنهائی که بر پرچم مخالفتشان با اسلام و انقلاب ، لایه ای دروغین از اسلام و انقلاب کشیده و با تمام قوا می تازند تا جوان 32 سالۀ انقلاب اسلامی را که برای شکوفائیش زحمت ها کشیدی و کشیدیم، به خاک و خون کشند.

امروز اگر بودی تاب نمی آوردی که همفکران و پیروان راستینت با افتراءها و اتهاماتی بی اساس و دور از تقوی، در حبس و حصر و فشار بسر برند .

امام عزیز!

چه دعایی خواندی که نباشی و نبینی خشن ترین شیوه ها را در دستگیری ها و بازجوئی های مردم  سرزمین و یاران در گهواره ات با یورش های غیر انسانی و مخالف اسلام به منازل؟

و امروز اگر بودی خون می گریستی از بی حرمتی های برخی مأموران معذور به مردان و زنان و کودکان، آنگاه که بی محابا حریم خصوصی زنی بیمار و کودکانی هراسان را در هم می شکنند تا بدون ارائۀ حکمی قانونی و بی توجه به شیون های اطفال وحشت زده ، مرد خانواده را با خود به ناکجاآباد برند وهمسر جوانی را که از شدت بیماری و شوک ناگهانی ابن فاجعه و آسیب های فراوان گذشته، زمینگیر شده است رهسپار بیمارستان سازند.

هنوز از همه جا نوای خوش آن سرودها به گوش می رسد :

ایران، ایران، ایران، خون و مرگ و عصیان

بنگر که همه فریاد، بنگر گه همه طوفان

و هنوز می خوانند :

فـردا که بهـــــار آیـد، آزاد و رهـا هستیــم

نه ظلم و نه زنجیری، در اوج خدا هستیم

 


 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

  

 

درخواست صلوات برای کناره گیری هاشمی رفسنجانی از ریاست خبرگان

Posted: 12 Feb 2011 04:46 AM PST

جرس: درحالیکه حامیان دولت برای برکناری هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان - در جریان اجلاس ماه آینده- عزم خود را جزم کرده و به فعالیت های گسترده ای دست زده اند، در جریان نشست اخیر جامعه وعاظ ولایی نیز، حضار جهت کناره گیری هاشمی از این سِمَت، صلوات و دعا ایراد کردند.


نشست جمعیت وعاظ ولایی ایران با حضور سردار رویانیان رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور در سالن همایش مجتمع سید الشهدای تهران برگزار شده بود.

به گزارش اکو نیوز، در این نشست که با حضور بیش از دویست نفر از اعضای آن تشکلِ حامی دولت برگزار شده بود، عباس امیری فر (از مسئولان آن تشکل) گفت: "قصد دارم پیرامون ادامه حضور آقای هاشمی رفسنجانی بر مسند ریاست خبرگان رهبری مطالبی رابیان کنم که اگر حضار با مطالب مطرح شده اینجانب موافق هستند اجماعا تکبیر و صلوات بدهند."


امیری فر افزود: "ما از آقای هاشمی رفسنجانی تقاضا داریم که ایشان به دلیل اتخاذ مواضع دو پهلو در ایام فتنه 88 خود به طور داوطلبانه با حفظ شان و منزلتش از سمت ریاست خبرگان رهبری استفعاء داده و اجازه دهند فردی همسو با منویات و سیاست‌های رهبر معظم انقلاب بر این مسند قرار بگیرد."


وی گفت: "هر کس با پیشنهاد من موافق است تکبیر سر دهد"، که در این هنگام مدعوین با سر دادن تکبیر و صلوات خواستار کناره گیری هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری شدند.


گفتنی است «جامعه وعاظ ولایی» از سوی اسفندیار رحیم مشایی تاسیس شده و امیری فر نیز اخیرا از سوی «جامعه وعاظ تهران» از این تشکل اخراج شد.
 

جمعیت دانشجویان حزب الله پیرو امام خامنه‌ای خواستار اعطای مجوز به تظاهرات ٢۵ بهمن شدند

Posted: 12 Feb 2011 04:32 AM PST

جرس: در واکنشی دیگر نسبت به درخواست میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای برگزاری تظاهراتی در حمایت از قیام های مردم منطقه، گروهی از لباس شخصی ها در جریان تجمع  ٢٢ بهمن در روز جمعه، خواستار آن شدند که دولت به جنبش سبز و معترضان مجوز تظاهرات بدهد تا نشان دهد "نظام اسلامی از تجمع چند صد نفره فتنه گران ترسی ندارد و دوره فتنه گری آنها سر آمده است."


به گزارش منابع خبری جرس، تشکلی  تحت عنوان «جمعیت دانشجویان حزب الله پیرو امام خامنه‌ای»، در بیانیه ای که در حد گسترده ای در جریان و حاشیۀ مراسم روز جمعه توزیع کردند، از دولت پیرامون درخواست مجوز راهبران جنبش سبز برای تظاهرات ٢۵ بهمن خواسته اند "انتظار است که مصلحت‌سنجی این گروه جبون را نادیده گرفته و برای یکبار هم که شده با تصمیمی دوران‌ساز به این فریب‌خوردگان مجوز راهپیمایی اعطاء کنید، تا هم مشخص شود نظام اسلامی که رویاروی امریکا ایستاده است آنقدر مستحکم هست که با تجمع چند صد نفر احساس ترس نکند و هم به فتنه‌گران نشان داده شود که دوره ی فریب‌کاری سرآمده و مردم نسبت به اعمال و رفتار آنان آگاه شده‌اند و نهایتاً با تجمع چند صد نفری‌شان، سیه روی شود هر که در او غش باشد. "

متن بیانیۀ تشکل مزبور که تحت عنوان «جمعیت دانشجویان حزب الله پیرو امام خامنه‌ای» اعلام حضور کرده اند، به شرح زیر است:


باسمه تعالی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، جناب آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد؛
در خرداد ماه سال 1388 جنابعالی بار دیگر با آرای بیست و پنج میلیونی ملت مظلوم ایران که در تاریخ انقلاب اسلامی بی‌سابقه بود بر کرسی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران تکیه زدید تا برنامۀ ضد ظلم و عدالت گستر خود را تداوم بخشید. محبوبیت بی‌سابقه و برنامۀ عدالت محور شما که منجر به ترس دشمنان و رقیبان شده بود؛ فتنه‌ای را دامن زد که متأسفانه، برخی مدعیان را نیز به کام خود کشید. لیکن به فضل الهی و با وجود اینکه نزدیک به یک سال از فرصت خدمت به ملت صرف فرونشاندن فتنه شد، نهایتاً با حضور همان مردمی که با شما بیعت کرده بودند، عاملان استکبار و صحنه گردانان فتنه عقب نشستند و نهایتاً شکست خوردند. با این وجود آنچه کام دوست‌داران ولایت و وفاداران به شما را تلخ کرد، این بود که ایام فتنه از درگیری‌های جناحی و منیت‌هایی که از هوای نفس برخی از خواص برمی‌خواست هم خالی نبود.
شاید اگر مدیریت آن بحران را به دولت کریمه واگذار کرده بودند در همان هفته‌های اول با شیوۀ رأفت اسلامی، حقیقت بر ناآگاهان و فریب خوردگان آشکار می‌شد، لیکن افسوس که کار به دست ناکارآمدانی افتاد که حتی با ساختن ضایعه‌ای همچون کهریزک نه تنها نتوانستند فتنه را سرکوب کنند، بلکه با به خطر انداختن آبروی نظام اسلامی قلب ولی امرمان امام خامنه‌ای (مدظله العالی) را نیز به درد آوردند. این جریان‌های ناکارآمد در طول یک سال گذشته اشتباهات و ندانم‌کاری‌های خود را بی‌شرمانه با حمله به دولت کریمۀ جنابعالی جبران کردند و گویی فراموش نمودند که حمایت بی دریغ امام دوران ما از دولت، در طول سی سال گذشته بی‌سابقه بوده است. به راستی که نه حضرت امام روح الله (ره) از هیچ دولتی چنین پشتیبانی فرمود و نه حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) هرگز چنین از خدمات دولتی ستایش و حمایت کردند. مگر نه اینکه حتی در اوج بحران و در حالی که برخی عناصر ترس خورده پیام تبریک به سران فتنه می‌فرستاند ایشان صریحاً فرمودند که نظر من به نظر رئیس جمهور محبوب نزدیکتر است.
امروز بیش از یک سال از حماسۀ حضور پرشکوه مردم شهیدپرور ایران در نهم دیماه 1388 و پایان کار فتنۀ امریکایی سبز می‌گذرد. با آن حضور حماسی بود که آخرین میخ بر تابوت فتنه‌ای که بزرگترین فتنه پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب می‌شود کوبیده شد. اما متأسفانه به دلیل بی‌درایتی و ترس برخی به اصطلاح نخبگان که می‌گفتند آتش فتنه به آتش زیر خاکستر تبدیل شده است و وحشت کودکانۀ خود را به واقعیت اجتماع نسبت می‌دادند؛ این جسد پوسیده دفن نشد و امید فتنه‌گران خاموش نگردید.
چند روز پیش باز هم در اقدامی مضحک، دو تن از سران فریب خوردۀ فتنه؛ درخواست مجوز راهپیمایی از وزارت محترم کشور را منتشر کردند. خنده‌آور است که این فریب‌خوردگان که تا دیروز دولت کریمه را غیرقانونی می‌دانستند امروز درخواست راهپیمایی کذایی خود را به همان دولت تسلیم می‌کنند. با این همه از آن خنده‌آورتر، ترس دوبارۀ همان افراد ناکارآمدی است که بی‌کفایتی خود را در سال گذشته به اثبات رساندند و از جمله اخراجی‌های دولت جنابعالی نیز هستند. چنانکه در اخبار منتشر شد حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای وزیر معزول اطلاعات و دادستان کنونی کل کشور؛ طی مصاحبه‌ای با خبرنگاران، خارج از حیطه وظایف خود، اعلام کرد که به راهپیمایی کذایی فتنه‌گران مجوز داده نخواهد شد. چرا که این درخواست سیاسی است! گویا جبن و ترس چنان بر ایشان مستولی شده است که منطق سخن گفتن را فراموش کرده و سیاسی‌ترین عمل ممکن در جهان سیاست را متهم به سیاسی بودن می‌کند! آیا مدیریت بحران در کشور را می‌توان به چنین افرادی سپرد؟

جناب آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور محبوب ملت ایران؛
بی تردید درخواست مضحک سران فتنه، نوعی فرار به جلو برای کتمان شکست مفتضحانۀ پروژۀ جنگ نرم در ایران است. آنان به کمک بوق‌های استکبار جهانی می‌خواهند چنین القاء کنند که نظام جمهوری اسلامی جرأت اعطای مجوز به یک راهپیمایی را ندارد چرا که حامیان فتنه‌گران میلیون‌ها تن هستند! این ادعا همان ترسی است که برخی مسؤلان عافیت‌طلب قوۀ قضاییه نیز بدان گرفتارند. لیکن همه می‌دانیم که اگر امروز، در کمال آزادی و آرامش همۀ سران فتنه پس از ماه‌ها تبلیغات، که فرضاً اجازۀ استفاده از صدا و سیما را هم داشته باشند تا برای تجمع در یک میدان کوچک از شهر تهران فراخوان دهند؛ بیش از دو سه هزار نفر را در کنار خود نخواهند دید.
اکنون به نظر می‌رسد که با درخواست احمقانۀ سران فتنه، فرصت دفن غائلۀ آن‌ها نیز فراهم آمده است. شما که شجاعانه در برابر امپریالیسم جهانی ایستادگی کرده و کشور را تا مرز خودکفایی علمی و اقتصادی به اندازۀ یک قرن پیش برده‌اید و حتی در قلب سرزمین دشمن از افشای جنایت‌ها و شکست‌های امریکا و هم‌پیمانانش هراس به دل راه نداده‌اید و عدالت گستری را نصب‌العین خود کرده‌اید؛ اینک انتظار است که مصلحت‌سنجی این گروه جبون را نادیده گرفته و برای یکبار هم که شده با تصمیمی دوران‌ساز به این فریب‌خوردگان مجوز راهپیمایی اعطاء کنید، تا هم مشخص شود نظام اسلامی که رویاروی امریکا ایستاده است آنقدر مستحکم هست که با تجمع چند صد نفر احساس ترس نکند و هم به فتنه‌گران نشان داده شود که دوره ی فریب‌کاری سرآمده و مردم نسبت به اعمال و رفتار آنان آگاه شده‌اند و نهایتاً با تجمع چند صد نفری‌شان، سیه روی شود هر که در او غش باشد.
به این ترتیب فتنه‌ای که ظاهراً هنوز به پایان نرسیده، با دست خود گور خود را خواهد کَند و پس از آن دیگر بهانۀ تبلیغاتی برای آنها و هم پالکی‌های خارجی‌شان نخواهد ماند تا به هر بهانه‌ای سخن خود را از زبان مردم بیان کنند. بدون شک ولی‌امر ما حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) نیز که به دلیل شجاعت شما در برخورد با دشمن خارجی از شما پشتیبانی کرده است؛ از برخورد بی هراس شما با دشمن داخلی نیز حمایت خواهند کرد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
جمعیت دانشجویان حزب الله پیرو امام خامنه‌ای 

 

گفتنی است ادعای تظاهرات "چند صد نفرۀ سبزها" توسط لباس شخصی ها درحالیست که طی بیست ماه اخیر، حتی یک مورد مجوز نیز برای برگزاری تجمعات، تظاهرات، میتینگ ها و نشست های حامیان و فعالان جنبش سبز و منتقدان دولت صادر نشده و تمامی تجمعات و تظاهرات سبزها، از قبل از انتخابات تا ٢۵ خرداد ٨٨ و همچنین طی ماههای اعتراضات پس از انتخابات، بالغ برچند صد هزار نفر و در ٢۵ خرداد ٨٨ با چندین میلیون جمعیت، شاهد نمونه ای کم نظیر طی سی سال گذشته بودیم و نکته قابل ذکر اینکه تعداد "چند صد نفر" دقیقا کسانی بودند که سواره و پیاده و مسلح به سلاحهای گرم و سرد - و پشتیبانی ماموران امنیتی و نیروهای گارد – مردم و تجمعات و تظاهرات مسالمت آمیز آنها را مورد حمله و خشونت قرار می دادند.
     

 

 

 

از اعتراض قانونی تا نافرمانی مدنی ٢۵ بهمن

Posted: 12 Feb 2011 04:29 AM PST

عمار ملکی
  حاکمیت در ایران نشان داده که تنها «اعتراض قانونی» قابل قبول، «عدم اعتراض» است.


فراخوان تظاهرات 25 بهمن که به ابتکار آقایان موسوی و کروبی شکل گرفته، شیوه مبارزه مدنی جنبش سبز و رهبران نمادین آنرا وارد فاز جدیدی کرده است. تا پیش از این، حضور خیابانی معترضان – بجز اعتراضات هفته اول پس از انتخابات (25 خرداد تا 30 خرداد 88) – همگی در مناسبتهای مشخصی شکل می گرفت که از طرف خود حکومت برگزار می شد (روز قدس، 13 آبان، عاشورا و 22 بهمن 88). در سال جاری نیز برای برگزاری تظاهرات سالگرد انتخابات (22 خرداد) درخواست مجوز راهپیمایی شد که با رد شدن این خواسته، آقایان موسوی و کروبی برگزاری تظاهرات را منتفی اعلام کردند. حال سوال اینجاست که تظاهرات 25 بهمن، چه شیوه ای از اعتراض مدنی خواهد بود؟

 

اعتراضات و مبارزات مدنی شیوه های مختلفی دارد:

 

1- «اعتراض قانونی» شیوه ایست که در آن اعتراض با حفظ مرز قانون و پذیرش تصمیم مجریان قانون صورت می پذیرد1. مثال بارز آن، ارائه درخواست قانونی برای تظاهرات و برگزاری آن درصورت دادن مجوز توسط مقامات مسئول است و در غیر اینصورت اعتراض انجام نمیشود. مثال این شیوه همان درخواست تظاهرات برای سالگرد انتخابات 22 خرداد بود که در بالا ذکر شد.

 

2- «بدفرمانی مدنی» شیوه ای از اعتراض مدنی است که در آن اعتراض به قاعده یا رویه نادرست، با استفاده از یک فرصت خاص و به شکل نیمه علنی و با کم ترین هزینه انجام میشود2. در این شیوه، افراد با شرکت در تظاهراتی که بمناسبت خاصی با مجوز خود حکومت برگزار میشود و حضور در آن هزینه ای ندارد، اعتراض خود را به رویه نادرست جاری نشان میدهند و در اصل معترضان با شعارها و نمادهای خود، آن مناسبت را استحاله میکنند. نمونه بارز این نوع بدفرمانی، حضور اعتراضی در مراسم روز قدس و 13 آبان 88 بود که طرفداران جنبش سبز بمنظور اعتراض به تقلب در انتخابات و کشتن و زندانی کردن معترضان، در آن شرکت کرده بودند. این شیوه اعتراض در بعضی موارد نمیتواند حضور معترضان را به رخ حاکمیت بکشاند و حتی تداخل معترضان با طرفداران حکومت در یک مراسم رسمی، ممکن است فقط تعداد شرکت کنندگان را زیاد نشان دهد و در حقیقت مصادره به مطلوب گردد (همانند 22 بهمن 88).

 

3- «نافرمانی مدنی» معروفترین شیوه اعتراض مسالمت آمیز است که در آن به قانون یا رویه ای که ناعادلانه و نادرست است به شکل علنی و با قبول هزینه احتمالی اعتراض میشود و از تن دادن به امر ناعادلانه نافرمانی میشود3. در این نوع اعتراض، در حقیقت به روح قانون احترام گذاشته میشود و از آنچه که ظاهرا قانون نام گرفته است - اما در اصل بقول راد بروخ «قانون بی قانون» است 4- سرپیچی میشود.

 

حال با توجه به سه شیوه اعتراضی که در بالا از آنها سخن گفته شد، میتوان بررسی کرد که تظاهرات 25 بهمن در کدام یک از این دسته ها قرار میگیرد.

اولین ویژگی متمایز فراخوان تظاهرات 25 بهمن این است که تاریخ آن با هیچ مناسبت رسمی تطابق ندارد. از اینرو این اعتراض نمیتواند به شکل «بدفرمانی مدنی» صورت پذیرد.

اما تظاهرات 25 بهمن، اگر در صورت عدم صدور مجوز رسمی، توسط فراخوان دهندگان لغو شود، در زمره «اعتراضات قانونی» قرار میگیرد و مشخص میشود که هنوز رهبران نمادین جنبش سبز از فاز اعتراض قانونی پا فراتر نگذاشته اند. در عین حال عدم صدور مجوز تظاهرات، یکبار دیگر غیرعملی بودن و ناکارآمدی اعتراض قانونی را در ساختار جمهوری اسلامی آشکار میسازد.

 اما بر طبق آنچه از شواهد، تحرکات و اظهارات روزهای اخیر بنظر می آید، فراخوان دهندگان و همراهان جنبش سبز قصد ندارند که تظاهرات را لغو کنند و این راهپیمایی قرار است حتی درصورت عدم صدور مجوز هم برگزار شود. اگر اینگونه باشد، این تظاهرات نمونه ای از «نافرمانی مدنی» خواهد بود که با سرپیچی از امر به ظاهر قانونی (عدم صدور مجوز توسط مقامات اجرایی)، به روح قانون (که تظاهرات مسالمت آمیز را حق مردم میداند) پایبندی نشان میدهد تا اعتراض خود را بطور علنی ابراز دارد. در اینصورت، این از معدود دفعاتی است که جنبش سبز و رهبران نمادین آن به فراخوان تظاهرات اعتراضی به شیوه نافرمانی مدنی اقدام میکنند و از اینرو آنرا متفاوت از نمونه های دیگر میسازد.

 

حاکمیت در ایران نشان داده که تنها «اعتراض قانونی» قابل قبول، «عدم اعتراض» است و از سوی دیگر جنبش مدنی ایران نیز حق خود میداند که حضورش را – همانند مردم مصر و تونس – بطور علنی ابراز دارد. وقتی حاکمیتی نمی خواهد حضور سیاسی معترضان را برسمیت بشناسد و درخواست تظاهرات قانونی آنها را بپذیرد، تغییر فاز مبارزه مدنی از اعتراض قانونی به نافرمانی مدنی اجتناب ناپذیر میشود.

 

پی نوشت:

1-      جهت توضیحات بیشتر درباره ویژگیهای اعتراض قانونی رجوع شود به از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش نهم)، انواع ديگرِ اعتراضات مدنی

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081738.php

2-      جهت توضیحات بیشتر درباره ویژگیهای نافرمانی مدنی رجوع شود به از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش يازدهم)، بدفرمانی مدنی، تعريف و ويژگی ها

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/083012.php

3-      جهت توضیحات بیشتر درباره ویژگیهای نافرمانی مدنی رجوع شود به از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش دوم) - نافرمانی مدنی

 http://news.gooya.com/politics/archives/2008/11/078697.php

4-      از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش نخست)، قانون خوب، قانون بد

http://news.gooya.com/politics/archives/2008/11/078398.php
 *

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

دو روزنامه، دو دیکتاتور، یک منطق

Posted: 12 Feb 2011 04:18 AM PST

محمد جواد اکبرین
 روز رسوایی کیهان زودتر از تصور رهبرش فرا می‌رسد

 

تیتر روزنامه کیهان در شماره امروز خود (شنبه 23 بهمن 89) این است:

"حضور 50 ملیونی مردم در خیابان‌های ایران؛ ملت سنگ تمام گذاشت"

 

این همان روزنامه‌ایست که با گذشت بیش از ششصد روز از آغاز جنبش سبز، روزی نیست که این جنبش را "مرده، کم‌شمار و نابود" توصیف نکند اما هر روز علیه این "مرده‌ی نابود" ناسزایی ننویسد.

 

همان روزنامه‌ای که رهبرش، راهپیمایی 9 دی را حماسه تاریخی نامید و تعداد شرکت‌کنندگان در آن را "چند ده میلیون نفر" شمرد و گفت:

 

"قوي‌ترين حكومتهای دنيا... اگر همه تلاش‌شان را هم بكنند، نمی‌توانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بياورند توی خيابانهای شهرشان يا كشورشان. اینکه چند ده ميليون انسان در سرتاسر كشور بيايند اگر به دستور حكومت هم آمده باشند، اين خيلی حكومت مقتدری است"

کیهان 20/10/88

 

پس از راهپیمایی بیست و دوی بهمن سال گذشته نیز کیهان پیام رهبرش را منتشر کرد که می‌پرسید: "آيا حضور ده‌ها ميليون انسان بصير و پر انگيزه در جشن سی و يك سالگی انقلاب كافي نيست كه معاندان و فريب خوردگان داخلی را كه گاه رياكارانه دم از “مردم” می‌زنند،به خود آورد؟"

 

این اصلا عجیب نیست که همه احزاب منتقد را بسته‌اند و نمادهای سیاسی و مطبوعاتی را به زندان افکنده‌اند و راهپیمایان 25 خرداد 88 را خس و خاشاک خوانده‌اند اما هر تعداد که در راهپیمایی‌های حکومتی شرکت می‌کنند را نه تنها چند ده ملیون نفر بلکه رسما 50 میلیون نفر بشمارند و همه شان را بصیر و مخالفان‌شان را میکروب سیاسی بخوانند.

 

عجیب نیست! زیرا تجربه مصر هم نشان داده است که دیکتاتورها و رسانه‌های‌شان هر دو یک منطق دارند؛ مروری بر روزنامه "الاهرام" (کیهان مصر) گواهی بر درستی این مدعاست:

 

تیتر روزنامه حکومتی الاهرام مصر، روز سوم فوریه این بود:

 

الملایین یخرجون تأییدا لمبارک

 

ملیونها نفر از مردم برای حمایت از مبارک به خیابانها می آیند.

و در پایین همان صفحه آن روز را روز اعلام وفا داری به مبارک در همه استان های مصر اعلام می کند:

یوم الوفاء لمبارک فی کل محافظات مصر

 

این روزنامه، همان روزی منتشر شده است که ملیونها نفر از مردم مصر یک‌صدا نخواستن مبارک را فریاد می‌زدند: ارحل یا مبارک

 

اما تیتر و سرمقاله روزنامه دیروز الأهرام خواندنی‌تر است: 11 فوریه؛ همان روز که به غروب نرسیده، دیکتاتوری مبارک غروب کرد و این شماره الأهرام هنوز در کیوسک های مطبوعاتی بود؛

تیتر روزنامه به بهانه آخرین سخنرانی مبارک (که در آن اختیاراتش را واگذار کرد اما گفت که نخواهد رفت) این است "دوران جدید مصر" و در سرمقاله این تیتر را توضیح داده است که "دوران جدید مصر با شجاعت جوانان معترض و شجاعت حسنی مبارک در پذیرش تغییرات آغاز می‌شود". سرمقاله‌نویس اما گمان نمی‌کرد شاید که برای "اصلاح مصر با حضور مبارک" بسیار دیر شده است و نمی‌شود هم مردم را ستود و هم هوای دیکتاتور را داشت.

 

حیف از قدمت و اصالت الاهرام که از 1876 تا کنون زنده است اما مردم را به قدرت فروخت و بی‌آبرو شد و حیف از کیهان که پا به پای مردم تا "شاه رفت" آمد اما آن همه اعتبار و اصالت و خاطره را در آستانه هفتاد سالگی به استبداد دینی می‌بازد.

 

عبرت نمی‌گیرند دیکتاتورها و رسانه‌های شان

 

باز هم "سعید الصحاف‌"ها یک روز قبل از سقوط صدام اعلام می‌کنند که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...

 

باز هم "الاهرام‌"ها همان روز سقوط هم از جاودانگی قدرت می‌نویسند...

 

روز رسوایی کیهان هم زودتر از تصور رهبرش فرا می‌رسد.

 

 


 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

انتقال زندانی سیاسی منصور اسانلو از بیمارستان به زندان

Posted: 12 Feb 2011 04:02 AM PST

جرس: بنا به گزارش منابع حقوق بشری، منصور اسانلو، رئیس هیات مدیرهٔ سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه، علی رغم وضعیت حاد جسمی به زندان رجایی شهر منتقل شده است.


به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، منصور اسانلو، ساعت ۹ شب روز جمعه ۲۲ بهمن ماه، در زندان رجایی شهر کرج به علت استفاده از غذای نامناسب زندان، دچار حملهٔ قلبی شده و پس از نیم ساعت از بند خارج و به بیمارستان رجایی شهر کرج منتقل شد.


بنا بر این گزارش، مسئولین زندان با دستبند و پابند و در حالت نیمه بیهوش (بدون ادراک و با چشمانی باز) و با چهره‌ای برافروخته این زندانی را به بیمارستان منتقل کرده بودند و در حال حاضر نیز با وضعیت نامناسبی به بند ۴ منتقل شده است.


در همین راستا علی عوض‌زاده زندانی عادی و وکیل بند اندرزگاه ۴ به همراه حسین جهان شیری زندانی عادی محبوس در بند ۴ به دلیل کمک به زندانیان سیاسی جهت ارتباط با بیرون از زندان، از سوی مسئولین زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
 

هر روز شاهد فاصله ای ژرف تر با ارزش ها و آرمان های انقلاب هستیم

Posted: 12 Feb 2011 03:42 AM PST

سومین اطلاعیه فخرالسادات محتشمی پور
جرس: فخرالسادات محتشمی پور با انتشار سومین اطلاعیه خود خطاب به ملت ایران، خاطرنشان و تاکید کرد "اینجانب همسر سید مصطفی تاجزاده ، شاکی ده ساله از احمد جنتی و نیز شاکی از کودتاگران انتخاباتی در آغاز هفتمین ماه بازداشت مجدد و نگه داری غیرقانونی او در شرایط قرنطینه، علاوه بر این اقدامات غیرقانونی به رفتار غیرانسانی و غیرشرعی و غیرقانونی دیگری توسط دستگاه قضائی معترضم."


به گزارش تحول سبز ، محتشمی پور در بخشی از این اطلاعیه آورده است: "افسوس که برخی طعم زندان کشیدگان رژیم ستم شاهی اینک زندان ها را را پر از مخالف می پسندند و انگار اینک که مست قدرتند، فراموش کرده اند که قرار بود به جای کینه و نفرت در جمهوری اسلامی بذر عشق و محبت کاشته شود. افسوس که هر روز که می گذرد ما فرزندان انقلاب و فرزندان ما و نسل های بعدی که قرار بود با انقلابمان برایشان عدالت و امنیت را ارمغان آوریم، شاهد فاصله ای ژرف تر و با ارزش ها و آرمان های انقلاب هستیم و و از آن فاجعه بارتر فاصله های عمیق با احکام اسلامی."


متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:


محضر مبارک ملت رشید ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
این اطلاعیه را در زمانی می نویسم که روزی از سی و سومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است. انقلابی که به پایش خون ها ریخته شد و مجاهدت ها صورت گرفت تا در سرزمین قهرمانان اسطوره ای و نام آوران مردمی دیگر اثری از ستم و بی عدالتی نباشد و مردم در حکومتی از آن خود و با حکمرانانی که آزادانه انتخاب می کنند در امنیت و آسایش زندگی کنند. امروز اما فرزندان و خدمتگزاران این انقلاب در کنار جوانان و دانشجویان و دیگر فعالان سیاسی و مدنی و نیز معترضان غیرسیاسی که جرمشان فقط "مخالفت" است و "اعتراض به کج رفتاری ها و انحرافات" در زندان هایی به سر می برند که در آستانه پیروزی انقلابی مردمی از زندانی سیاسی خالی شد.
افسوس که برخی طعم زندان کشیدگان رژیم ستم شاهی اینک زندان ها را را پر از مخالف می پسندند و انگار اینک که مست قدرتند، فراموش کرده اند که قرار بود به جای کینه و نفرت در جمهوری اسلامی بذر عشق و محبت کاشته شود. افسوس که هر روز که می گذرد ما فرزندان انقلاب و فرزندان ما و نسل های بعدی که قرار بود با انقلابمان برایشان عدالت و امنیت را ارمغان آوریم، شاهد فاصله ای ژرف تر با ارزش ها و آرمان های انقلاب هستیم و و از آن فاجعه بارتر فاصله های عمیق با احکام اسلامی.
اینجانب همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی ده ساله از آقای جنتی و نیز شاکی از کودتاگران انتخاباتی در آغاز هفتمین ماه بازداشت مجدد او و نگه داری غیرقانونی اش در شرایط قرنطینه علاوه بر این اقدامات غیرقانونی به رفتار غیرانسانی و غیرشرعی و غیرقانونی دیگری توسط دستگاه قضائی معترضم که همانا محرومیت من و فرزندم از ملاقات با عزیزترین گوهر زندگی ماست.


من یک ماه پیش موفق به ملاقات حضوری همسرم شدم و دخترم شش ماه است که از نوازش های پدرانه و دیدن چشمان مهربان او و آغوش گرمش محروم مانده است. می دانم که شرایط مشابه ما را طی این سال ها افراد زیادی داشته اند و از همین جهت تأکید دارم که این مصائبی را که بر ما روا می دارند با شما ملت همراه و قدرشناس درمیان بگذارم همان گونه که طی این مدت با بسیاری از مراجع عالیقدر، شخصیت های سیاسی و فرهنگی و بزرگواران و دلسوزانی که بعضا چون ما نمی اندیشند اما دغدغه ایران امن و آزاد را دارند، در میان گذاشته ام.


از آن جا که عزیزان مکرر در مورد وضعیت همسرم مرا مورد پرسش قرار می هند من صرفا دانسته هایم را خدمتشان عرضه می دارم. تاجزاده علیرغم داشتن بیماری هایی که بخشی از آن تحت کنترل و بعضا نیز نیازمند کنترل است به نشانه اعتراض به نگهداری غیرقانونی خود در شرایط قرنطینه در محلی اداری در زندان اوین همراه با فردی که بی شک با اهداف تعیین شده در کنار ایشان قرار داده شده است و نیز ممنوعیت ملاقات و بی انضباطی در انجام آن، هر روز روزه دار است. من بارها به مسئولان زندان گفته و به بازجویان ایشان پیغام داده ام که سلامت همسرم را با این بی توجهی به خواسته اش به مخاطره انداخته اند و گفته ام که هر گونه ایجاد مشکل برای او را باید به مردم پاسخ گو باشند به هواداران خدمت و صداقت و درستی. مسئولین زندان دائم به ما اطمینان می دهند که وضعیت ایشان خوب است اما نگرانی های ما تا نتیجه اقدامات تشخیصی در مورد بیماری هایشان را مشاهده نکنیم باقی است.


مردم عزیز ایران!
مصطفی تاجزاده را در حالی از دیدار فرزندش محروم کرده اند که دو هفته پیش حدود نه شب با ورود نیروهای امنیتی به منزل ما، در غیاب اینجانب او و دوستانش را با حکم معاون دادستان به اتهام واهی شرکت در پارتی به منکرات برده و در شرایطی دون شأن همه خانواده های بزرگواری که از دوستان قدیم ما هستند یک شبانه روز نگاه داشته اند تا نازشستی نشان ما دهند و به زعم خویش اعتبار و آبروی تاجزاده و خانواده اش را برده اند. غافل از آن که مکر خدا بالاتر از مکر آنان است و حکم برائت این جوانان معصوم مانع از هرگونه پرونده سازی برای آنان است.


اینک پس از گذشت دو هفته درصدد اقدامات ایذایی برای برخی دوستان خانوادگی ما که فرزندشان را پیش از این روحا آسیب رسانده اند، برآمده و مشکلات جدی برایشان بوجود آورده اند که در صورت صلاحدید اطلاع رسانی خواهد شد. بدخواهان کینه توز تاجزاده آزاده که تنها جرمش نقد قدرت است و اعتراض به تمامیت خواهی و خشونت و عدول از قانون، پس از آن که سعی کردند برای همه حلقه های پیرامونی او که فعال سیاسی و مدنی و حتی گاهی فعال در عرصه فرهنگ بودند، پرونده سازی کنند، اینک به سراغ حلقه دوستان خانوادگی او آمده اند تا با استفاده از شیوه های ناکارآمد خود و با ایجاد رعب و وحشت هم فشار مضاعفی به همسر دربند من بیاورند و هم با خالی کردن اطراف خانواده او از دوستان وفادار قدیمی به خیال خام خود به تضعیف روحیه آنان بپردازند. غافل از آن که عهدی که ما فرزندان امام و انقلاب با خدایمان بسته ایم برای افشای ظلم محکم تر از آن است که با این ترفندهای سست بنیاد گسسته شود.
در پایان مراتب سپاس خود را از همه عزیزانی که در کلیه مصائب وارده بر خانواده تاجزاده و ظلم مستمر با او به طرق مختلف اعلام همراهی و هم بستگی و ابراز محبت کرده اند، فروتنانه از طرف خودم و همسرمظلوم دربندم سپاسگزاری می کنم. و برای تک تک این عزیزان سلامت و سعادت آرزومندم و در عین حال از آنان طلب دعا برای بردباری بیشتر در این دوران سخت ستم دارم.


وتوکلت علی الحی الذی لایموت
فخرالسادات محتشمی پور
۲۳/۱۱/۱۳۸۹
 

محمد حسین مهیمنی دستگیر شد

Posted: 12 Feb 2011 03:24 AM PST

موج بازداشت ها ادامه دارد

جرس: بنا به گزارش منابع حقوق بشری، در تداوم موج جدید بازداشت‌های اخیر که در آستانۀ ٢۵ بهمن شدت یافته، ماموران امنیتی در گرگان، محمد حسین مهیمنی را بازداشت کردند.


به گزارش ندای سبز آزادی، محمد حسین مهیمنی ۲۲ بهمن ساعت ۱۰ شب، توسط نیروهای امنیتی در شهر گرگان بازداشت شد.


بنا بر این گزارش، وی فرزند محمدهاشم مهیمنی، استاندار گلستان در دوره اصلاحات و مدیرکل وزارت کشور در دوران وزارت عبدالله نوری و از شهرداران زندانی در جریان پرونده شهرداران تهران در ابتدای دولت خاتمی است، که در شهر گرگان بازداشت شد.


از علت دستگیری، هویت بازداشت کنندگان و همچنین محل نگهداری وی اطلاعی در دست نیست.


طی روزهای اخیر و در ادامه بازداشت فعالین مطبوعاتی، مازیار خسروی (روزنامه نگار عضو روزنامه شرق) و نزهت امیرآبادیان (عضو سرویس بین الملل آن روزنامه)، ید الله اسلامی(از نمایندگان مجلس ششم)، مجتبی شایسته (عضو جوان جبهه مشارکت)، کوروش زعیم (از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران)، پیمان عارف (فعال سابق دانشجویی)، محمد حسین شریف زادگان وزیر دولت اصلاحات و از اعضای ارشد ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، حسین محمودی و عباس شجاعی (عضای جبهه مشارکت)، امید محدث(روزنامه نگار)، میثم محمدی (نویسنده و پژوهشگر)، تقی رحمانی(مشاور مهدی کروبی و از فعالان ملی – مذهبی)، فریبا ابتهاج (منشی و مسئول دفتر معصومه ابتکار)، صدرالدین بهشتی (فرزند علیرضا بهشتی ،مشاور میرحسین موسوی)، مصطفی میراحمدی‌زاده (استاد حقوق عمومی دانشگاه مفید قم، عضو بنیاد باران و از شاگردان مرحوم آیت الله منتظری) و همچنین صالح نقره کار، دبیر کمیته حقوق میرحسین موسوی نیز، به صورت جداگانه توسط ماموران امنیتی بازداشت شده اند.