جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


فریدون عباسی رئیس سازمان انرژی اتمی شد

Posted: 13 Feb 2011 05:48 AM PST

 جرس: محمود احمدی‌نژاد در حکمی فریدون عباسی را به سمت معاون رئیس‌جمهوری و رئیس سازمان انرژی اتمی منصوب کرد.

 

به گزارش خبرگزاری‌ها، احمدی‌نژاد در حکم خود آورده است که با "عنایت به مراتب تعهد، تدین و سوابق مفید علمی و اجرایی" عباسی را به سمت "معاون رییس جمهور و رییس سازمان انرژی اتمی"  منصوب کرده است.

 

فریدون عباسی، عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین، وابسته به سپاه پاسداران است و چندی پیش همزمان با دکتر شهریاری مورد حمله تروریستی قرار گرفت که وی سالم ماند اما دکتر شهریاری به شهادت رسید.

 

گفتنی است رييس پيشين سازمان انرژي اتمي، علي اكبر صالحي بود كه چندي قبل به پيشنهاد احمدی‌نژاد و راي اعتماد مجلس به عنوان وزير خارجه راهي دستگاه ديپلماسي كشور شد. 

منبع مطلع در گفت‌وگو با العربیه: اگر جمعیت تظاهرکنندگان زیاد باشد نیروهای امنیتی حق برخورد ندارند

Posted: 13 Feb 2011 05:36 AM PST

جرس: يك روز مانده به راهپیمایی معترضان در حمایت از انقلاب‌های مردمی در تونس و مصر، از تهران گزارش می‌رسد که فضای شهر امنیتی شده و ماموران در حال استقرار در خیابان‌های اصلی به ویژه مسیرهای اعلام شده برای راهپیمایی هستند.

در همین راستا یک منبع موثق که نخواست نامش فاش شود به العربیه گفت که به نیروهای سپاه و بسیج دستور داده شده در صورت زیاد بودن جمعیت تظاهرکننده با آنها برخورد نکنند و تنها تظاهرکنندگان را کنترل کنند.

 

میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان دولت در ایران، در نامه ‌ای به وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران خواستار صدور مجوز برای "راهپیمایی مردمی" در روز 25 بهمن با هدف حمایت از حرکت‌های اعتراضی در تونس و مصر شدند.

 

علیخانی صدر معاون مدیرکل سیاسی وزارت کشور ایران در پاسخ به این در خواست اعلام کرد که برای این تظاهرات مجوز صادر نخواهد شد.

 

اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی در واکنش به این پاسخ اعلام کرد که اصلا نیازی به مجوز نیست.

 

وی تصریح کرد: بر اساس اصل بیست و هفتم قانون اساسی برای .راهپیمایی نیازی به مجوز نیست و آنان که در خرداد ۸۸ آمدند هم به دعوت یا اجازه کسی نیامده بودند.

سخنگوی حزب کروبی: نیازی به مجوز نداریم

Posted: 13 Feb 2011 04:55 AM PST

وزارت کشور: مجوز نمی‌دهیم
  جرس: در حالی که معاون سیاسی وزارت کشور صراحتا اعلام کرد که برای راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه مجوز صادر نمی‌شود، سخنگوی حزب اعتماد ملی گفت که طبق قانون اساسی این راهپیمایی نیازی به مجوز ندارد.  

به گزارش تغییر، معاون مدیرکل سیاسی وزارت کشور درخواست مجوز راهپیمایی "به بهانه حمایت از مردم مصر" را نتیجه‌ی "اجرای خط القای انگلیس مبنی بر تحت الشعاع قرار دادن پیروزی بزرگ ملت مصر تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران" دانست.

 

مهدی علیخانی‌صدر اعلام کرد: این عناصر به غیرقانونی بودن درخواست‌شان کاملاً واقف هستند و می‌دانند که مجوز اغتشاش دریافت نمی‌کنند

 

ساعاتی پس از این اعلام، اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی اعلام کرد که اصلا نیازی به مجوز نیست

 

وی که به پرسش خبرنگار رادیو بی‌بی‌سی فارسی پاسخ می‌داد تصریح کرد: بر اساس اصل بیست و هفتم قانون اساسی برای .راهپیمایی نیازی به مجوز نیست و آنان که در خرداد ۸۸ آمدند هم به دعوت یا اجازه کسی نیامده بودند

 

گرامی مقدم افزود:  مردم انتظار ندارند که وقتی حاکمیت از جنبش‌های آزادی‌بخش تونس و مصر حمایت کرده است در تناقضی آشکار با مردم خود برخورد کند.

 

پیش از این، اردشیر امیر ارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی نیز اعلام کرده بود که درخواست مجوز، کاری حقوقی بود اما راهپیمایی ۲۵ بهمن برگزار می‌شود و برنامه‌ای برای لغو آن وجود ندارد .وی از حکومت خواسته بود که به وظیفه قانونی‌اش برای حفظ امنیت راهپیمایان عمل کند.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس: ورود سفیر انگلیس به خاک ایران ممنوع است

Posted: 13 Feb 2011 04:39 AM PST

جرس: همزمان با حملات رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس به سفیر انگلیس در ایران، و "بی‌خاصیت" خواندن وی، نایب رئیس این کمیسیون اعلام کرد که از امروز ورود سفیر انگلیس به خاک ایران ممنوع است.


به گزارش باشگاه خبرنگاران، حسین ابراهیمی نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، روز یکشنبه ٢۴ بهمن ماه ٨٩ اعلام کرد "به دنبال کارشکنی های سفیر انگلیس در ایران و اعطای سمت عالی ترین مقام ارشد نظامی ناتو در افغانستان به وی، ورود سفیر انگلیس به خاک ایران ممنوع شده و با خروج از ایران، او اجازه ورود به خاک جمهوری اسلامی را نخواهد داشت. "


وی با اشاره به نگارش مقاله ای توسط سفیر انگلیس، پیرامون وضعیت و نقض حقوق بشر در ایران، آنرا "سبب جریحه دار شدن احساسات ملت" ذکر کرد و مدعی شد "اقدام گستاخانه سفیر بریتانیا و اقدامات خصمانه دولت انگلیس بر علیه جمهوری اسلامی موجب بررسی طرح کاهش روابط ایران و انگلیس در کمیسیون امنیت ملی و اخراج سفیر این کشور از ایران شد."


ابراهیمی افزود: در حال حاضر سفیر انگلیس از ایران خارج شده است و دیگر وی حق بازگشت به خاک ایران را نخواهد داشت و کارشکنی های وی دلیل این تصمیم مقامات جمهوری اسلامی است.


گفتنی است علاء الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، امروز با اشاره به خبر اعطای سمت جدید (مقام عالی ناتو در افغانستان) به سفیر انگلیس در ایران، این اقدام را "ترفند دولت انگلیس برای برداشتن سفیرش از ایران" عنوان کرد و سفیر این کشور را "بی‌خاصیت" خوانده بود.
بروجردی گفت: همانطور که ما پیام دادیم که با وجود سیاست‌های انگلیس در قبال جمهوری اسلامی که خصمانه است معنایی ندارد که سفیری در این کشور داشته باشیم.


طی هفته های اخیر، کمیسیون مذکور، طرح قطع رابطه سیاسی با بریتانیا را مورد تصویب قرار داده و منتظر طرح در صحن مجلس و تصویب آن است.
 

محکومیت آریا آرام‌نژاد به ده ماه حبس تعزیری

Posted: 13 Feb 2011 04:15 AM PST

 جرس: آریا آرام‌نژاد خواننده آهنگ "علی برخیز" به 10 ماه حبس تعزیری محکوم شد.

 

به گزارش ندای سبز آزادی، وی طی ابلاغ حکم مراجع قضایی به اتهام "اقدام عليه امنيت ملي" و "تباني براي براندازي نظام در پي اجراي آهنگ علي برخيز" به 10 ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

 

این حکم توسط مراجع قضایی و از طریق تماس تلفنی به وی ابلاغ شده است.

 

آریا آرام‌نژاد که از خوانندگان جوان موسیقی در ایران است و پس از انتخابات آهنگ "علی برخیز" وی با استقبال بسیاری مواجه شد.

 

در پی انتشار این آهنگ آرام‌نژاد ۲۶ بهمن ماه سال ۸۸، توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد. و بازداشت وی ۴۴ روز به طول انجامید که تمام این مدت را در بند انفرادی زندان متی‌کلا شهرستان بابل سپری کرد.  

شب محکوم به رفتن است، و تقدیر زنجیر به گسستن

Posted: 13 Feb 2011 03:42 AM PST

پیام عیسی سحرخیز به جوانان ٢۵ بهمن
جرس: در آستانۀ ٢۵ بهمن و در ادامۀ اعلام حمایت ها از تظاهرات جنبش سبز، عیسی سحرخیز، زندانی سیاسی محبوس در زندان گوهردشت، طی پیامی به حامیان جنبش خاطرنشان کرد "آرزو می کردم که بین شما بودم و می توانستم همگام با شما در چنین روز تاریخی حضور داشته باشم و فریاد خشمم بر سیاهی و نکبت را رها می کردم."


به گزارش وبگاه مهدی سحرخیز، پدر زندانیِ وی، با صدور بیانیه ای در خصوص تظاهرات بیست و پنجم بهمن ماه خاطرنشان ساخته است "با تبریک رهایی مردم تونس و مصر از اسارت دیکتاتورهایشان، امید دارم که دیکتاتور ایران را نیز شما مردم، رفتنی کنید. تاریخ آینه عبرت ماست. آنچه در مصر و تونس دیکتاتورها را رفتنی کرد، اراده مردمان بود. اراده ای که اگر بین ملت فراگیر شود و عزم مردمان راسخ، هیچ نیرویی را بر آن چیرگی نخواهد بود."


این فعال مطبوعاتی همچنین متذکر شد "آرزو می کردم که بین شما بودم و می توانستم همگام با شما در چنین روز تاریخی حضور داشته باشم و فریاد خشمم بر سیاهی و نکبت را رها می کردم. ای کاش سعادتی بود که میتوانستم بی شمار بودن را حس کنم. اکنون که چنین فرصتی ندارم، از درون سلول و پشت میله های زندان، با صدای رسا، از عزم شما برای حضور اعلام حمایت کرده و برای تان از صمیم قلب آرزوی پیروزی را خواهم داشت."
 

بیانیه جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی در محکومیت بازداشت پیمان عارف

Posted: 13 Feb 2011 03:18 AM PST

 جرس: جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، با انتشار بیانیه‌ای بازداشت پیمان عارف دانشجوی محروم از تحصیل و عضو سازمان دانش‌آموختگان جبهه ملی ایران را محکوم کرد.

 

به گزارش وبسایت جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، بازداشت عارف که روز ۲۲ بهمن ماه در منزلش صورت گرفته است، غیر قانونی بوده و تاکنون دلیلی برای این بازداشت عنوان نشده است.

 

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

 

پس از حدود دو سال برخورد شدید با تشکل های دانشجویی و دانشجویان منتقد توسط دولت، احضار پی در پی دانشجویان به دادگاه انقلاب و حراست دانشگاه، بازداشت های غیرقانونی و طولانی مدت، دادگاه هایی با روندی غیر عادلانه و احکامی سنگین، اکنون با بازداشت پیمان عارف وارد مرحله ی جدیدی از برخوردها شده که هدف غایی آن حذف دانشجویان و فعالان منتقد است.

 

وی که عضو سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران نیز می باشد، در ساعات آغازین روز جمعه ۲۲ بهمن ماه، با ورود غیرقانونی مأمورین به منزل شخصی، بازداشت گشته و تا کنون هیچ گونه دلیلی جهت بازداشت وی اعلام نشده است . در پی این بازداشت ماموران امنیتی با ورود به منزل ایشان به تفتیش محل سکونت وی پرداخته و بسیاری از وسایل شخصی او از جمله کامپیوتر، کتاب، جزوه و یادداشت های شخصی اش را ضبط کردند.

 

این فعال حق تحصیل، پیش تر به تحمل یک سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق و محرومیت از حرفه روزنامه نگاری و هرگونه فعالیت مطبوعاتی به مدت ۱۵ سال محکوم گردیده بود.

 

وی در ۲۸ خرداد ماه ۸۸ دستگیر و پس از مدتی حکم ۱۸ ماه حبس وی از پرونده ی قبلی اش اجرا شد، او که سردبیر سایق ماهنامه توقیف شده ایرانمهر نیز بوده است، در ۱۷ فروردین ۸۹ در بند ۳۵۰ دچار حمله ی قبلی شد و در اول اردی بهشت ماه همان سال به قید وثیقه آزاد گردید.

 

پس از ماه ها بی تدبیری دستگاه های امنیتی در توجه به خواسته های مردم و ترس و هراس ایشان از موج ملی برخاسته از اراده ملت ایران، برای جبران تمامی ضعف های مدیریتی کشور، حمله به عده ای دانشجو را در پیش گرفته است.

 

زشتی بازداشت و صلب حق آزادی در این روزهای ایران که نظامیان بر مسند ریاست نشسته اند چنان شده است که اعتراض به آن عجیب می نماید. ایران زندانی شده است که همه ما در آن هستیم. اما تجربه های پیشین بازداشت و گزارش های رسیده از سلول های انفرادی و اتاق های بازجویی نگرانی ادامه روند غیرانسانی بازجویی ها در بندهای امنیتی را مطرح می سازد. خطری که این روزها جان عزیزان بازداشت شده را تهدید می نماید.

 

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی ضمن محکوم کردن این گونه رفتار ها اعلام می نماید که خواستار آزادی بی قید و شرط پیمان عارف و دیگر دانشجویان در بند می باشد و از ریاست قوه قضائیه  می خواهد که در راستای صیانت از محیط علم به دفاع از دانشجویان در برابر تمامیت خواهان و کسانی که بقای خود را در ایجاد بحران می دانند بپردازد.

منتجب‌نیا: جوان بسیجی که به من حمله کرد از جایی دستور می‌گرفت

Posted: 13 Feb 2011 03:04 AM PST

 جرس: رسول منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی و امام جماعت مسجد امام صادق (ع)، جمعه شب بعد از اقامه نماز جماعت مورد حمله افرادی نا‌شناس قرار گرفت.

 

در حمله مهاجمان، فرزند منتجب‌نیا که برای دفاع از پدر، خود را واسطه قرار داده بود، از ناحیه صورت به شدت زخمی شد. پیش‌تر هم جمعی از بسیجیان به منتجب نیا و خانواده‌اش توهین و فحاشی کرده بودند که با اعتراض هیات امنای مسجد و استفتا از مراجع تقلید مجبور به عقب نشینی شدند.

 

این حملات درحالی است که مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی و یکی از رهبران جنیش سبز در حصر کامل به سر می‌برد و خانواده‌اش از ملاقات و تماس تلفنی با او منع شدند. در آستانه فراخوان ۲۵ بهمن تعداد زیادی از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و دانشجویان توسط ماموران اطلاعات و اغلب بدون ارائه حکم قانونی، بازداشت و روانه زندان شدند.

 

کلمه با منتجب نیا درباره حمله نیروهای لباس شخصی به او و پسرش گفتگو کرده است  که در پی می‌آید:

 

دیروز خبری منتشر شده بود مبنی بر حمله فیزیکی به شما در مسجد امام صادق، این خبر صحت دارد؟

 

بله درست است. خبر این بود که بچه‌های پایگاه بسیج مسجد بدون هماهنگی با من و هیات امنا، چهار شب برنامه گذاشتند با عنوان "بصیرت بعد از دوران فتنه" یک همچین چیزی، چهار نفر سخنران را دعوت کرده بودند از سپاه و روحانیون سپاه و نهاد نمایندگی رهبری در سپاه و دانشگاه و در مورد بصیرت و سران فتنه و این‌ها صحبت می‌کردند و اصرار داشتند که همه باید اعلام موضع کنند. شب اول که من از مسجد چون کار داشتم بعد از نماز خارج شدم به طرف ماشین که می‌رفتم با پسرم روح الله، دیدم یک جوان حزب اللهی که به احتمال زیاد بسیجی بود، منتهی اسم و مشخصاتش برای ما معلوم نشده، آمد طرف من و گفت شما فلانی هستید و شروع کرد فحش دادن و فحش‌های ناموسی، شاید بیش از بیست مرتبه فحاشی کرد و حرف‌های بسیار زشت ناموسی زد و گفت که اگر مسجد را ترک نکنید چه می‌کنیم.

 

به شما حمله کرد؟

 

آمد طرف من که شاید می‌خواست حمله فیزیکی بکند ولی پسرم روح الله رسید و اون جوان بسیجی با پنجه بوکس به پسرم حمله کرد، چون مشت معمولی نمی‌تواند این جراحت را وارد کند. مشتی به صورت روح الله زد و پسرم سرش گیج رفت. من به سمت ماشین رفتم، کسی از مسجدی‌ها نبود و راننده من هم رفته بود ماشین را از پارکینگ بیاورد و چون تاریکی بود و کسی نبود از این تاریکی و از غیبت مردم سو استفاده کرد. سوار ماشین شدم در ماشین را باز کرد و شروع کرد به فحاشی کردن که لگدی زد و ما هم حرکت کردیم. بعد از این جراحتی که به پسرم وارد کرد من دیدم که بچه‌های بسیج با بی‌سیم در پشت سر او با فاصله ۵ متری گزارش می‌داد که الان درگیر شدند و الان زد. ما آمدیم و من را به منزل رساندند. بعد از آن هیات امنا به کلانتری گفته بودند افسر کلانتری آمدند و پسر من را بردند شبانه به پزشک قانونی و گواهی جراحت گرفتند.

 

بسیجی‌ها حمله کننده را می‌شناختند؟

 

بله. می‌شناختند. شکایت کردم اما اسم این جوان که فحاشی و حمله کرده هنوز بسیجی‌ها به ما ندادند و امروز هم خواستیم که اسمش را پیدا کنند و گفتند که پیدا می‌کنیم و احتمال زیاد است که پارسال هم همین بسیجی در راهپیمایی ۲۲ بهمن به من حمله کرد و می‌خواست متعرض من شود که او را مردم گرفتند و مانع شدند و کسانی که شنیدند می‌گویند همین جوان بوده و ماموریتی داشت که کار را امسال و پارسال انجام دهد.

 

فکر می‌کنید این برنامه ریزی شده از سوی پایگاه بسیج منطقه بوده است؟

 

حالا پایگاه بسیج که می‌گویند که ما مخالفیم و به او اعتراض کردیم، معلوم نیست که خودش این کار را کرده یا برنامه ریزی شده است. قطعا از جایی برنامه ریزی شده حالا از‌‌ همان پایگاه بوده یا جایی دیگر هنوز مشخص نیست. دادگاه هم او را می‌خواهد و باید بررسی کند به هر حال باید بسیجی‌ها او را معرفی کنند و باید بفهمیم که از کجا ماموریت گرفته است.

 

آیا این حمله را در پی فشار‌ها بر سیاسیون و بازداشتهای اخیر فعالین سیاسی و دانشجویی و مرتبط با فراخوان ۲۵ بهمن آقایان موسوی و کروبی می‌دانید؟

 

قطعا در ارتباط با آن فشار‌ها هست اما اینکه ارتباط با آن فراخوان داشته باشد نمی‌دانم اما فشارهای زیادی بر من هست که در مراحل مختلف تاکید دارند که باید موضع‌ات را در قبال آقایان کروبی و موسوی بیان کنی. من بار‌ها در سایت و مقالاتم بیان کرده‌ام، فشار به من هست که مواضع‌ام را در برابر این آقایان و جریانات اعلام کنم.

 

آیا از شما خواسته شده که از حزب اعتماد ملی استعفا بدهید؟

 

نه همچین چیزی نخواستند و حزب الان فعالیتی ندارد و مشخص نیست که اجازه می‌دهند که فعالیتی داشته باشد یا نه.

 

نظرتان راجع به فراخوانی که رهبران جنبش سبز داده‌اند چیست و فکر می‌کنید معترضان این حق را دارند که به خیابان بیایند و در حمایت از مردم مصر و تونس راهپیمایی کنند؟

 

من نظری ندارم اما ای کاش دولت به منتقدینش اجازه می‌داد که یک راهپیمایی داشته باشند و هم وزن آن‌ها مشخص شود و هم حرفشان زده شود و این طور تلقی نشود که آزادی تنها برای موافقین است و مخالفین آزادی ندارند. قانونا هم منعی ندارد و به هر حال من فکر می‌کنم عقل سیاسی ایجاب می‌کند که چنین فضایی را در مملکت به وجود بیاورند برای منتقدین که بتوانند در چارچوب نظام و قوانین و احزاب حرف خودشان را بزنند و انتقادات خودشان را ارائه کنند.

 

تجربه قیام مصر را چطور می‌بینید. اینکه مردم خواست خودشان را به شیوه‌ای حضور در خیابان و مقاومتی ۱۸ روزه به حکومت نشان دادند، فکر می‌کنید برای رسیدن به دموکراسی شیوه‌های این چنینی چه قدر موثر است؟

 

شرایط مختلف است در هر کشوری با کشور دیگر، در شرایط مصر این پاسخ داد اما معلوم نیست که در همه جوامع و کشور‌ها چنین شرایطی پاسخگو باشد. آنجا به جایی رسیده بود که توانست به نتیجه برسد ولی این را نمی‌شود تعمیم داد به همه کشور‌ها و همه شرایط.

 

ما سی و دومین سالگرد انقلاب را پشت سر گذاشتیم، آیا اهداف اولیه انقلاب با آنچه امروز پیاده می‌شود سازگاری دارد؟ برخی معتقدند که انقلاب ایران از آرمان های‌اش منحرف شده است؟

 

من انتقادهایی دارم و معتقدم که در خیلی از زمینه‌ها فاصله گرفتیم و باید برگردیم به آن چیزی که مردم و حضرت امام و قانون اساسی آ ن را می‌خواهد. ما از قانون اساسی هم خیلی فاصله گرفتیم.

 

به فاصله گرفتن از قانون اساسی اشاره کردید. آقای خاتمی حداقل‌هایی را برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات اعلام کردند، فکر می‌کنید با برخوردی که اقتدارگرایان داشتند این شرایط امکان تحقق دارد؟

 

من نظری در رابطه با پیشنهادات ایشان ندارم اما عقلای قوم باید فکر کنند که برای حضور مردم در انتخابات آینده باید تحول و تجدید نظر شود. چون چشم انداز روشنی برای حضور مردم وجود ندارد و همیشه حرفم این است که عقلا از جناحهای مختلف درباره این مسائل هم اندیشی کنند و کار به دست عقلا باشد و نه افراد تند رو افراطی که بدون فکر کار می‌کنند.

 

شما این راهکارهای مسالمت آمیز مبارزه و اصلاح طلبی را چه می‌دانید؟

 

من فکر می‌کنم که کار اگر دست عقلا افتاد باید بنشینند طراحی کنند و من الان طرح خاصی ندارم و اصرار من این است که کار‌ها دست افراد افراطی و تند رو نباشد و دست معتمدین و عاقلان دلسوز باشد.

پورمحمدی: مقام رهبری برای مردم مصر نقشه راه ترسیم کرد

Posted: 13 Feb 2011 03:00 AM PST

 جرس: رییس سازمان بازرسی کل کشور که معتقد است تحولات مصر بر پایه درس "استقامت و صبری است که ملت ایران به مردم مصر داد" مدعی شد: مقام رهبری برای مردم مصر نقشه راه را ترسیم کرد.

 

به گزارش روابط عمومی سازمان بازرسی کل کشور مصطفی پورمحمدی که در برنامه نگاه یک شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی در مورد وقایع اخیر خاورمیانه به اظهار نظر پرداخت، به پیام انقلاب اسلامی و آیت‌الله خمینی که سه دهه پیش مطرح شد اشاره کرد و مردم مصر را مخاطبان امروزی آن دانست و اظهار نظر کرد: مردم مصر این نکته را فراگرفتند که باید با صدای رسا و بلند، خواسته های خود را طرح سازند و بر آنها پافشاری کنند و همه نیز دیدند که رژیم مورد حمایت آمریکا، غرب و ناتو همانند خانه عنکبوت فروریخت. همه تصور می کردند که نمی توان بر رژیمی که از توان نظامی بالایی برخودار است و مورد حمایت غرب نیز است فائق آمد، اما دیدیم که این مهم اتفاق افتاد.

 

پورمحمدی بدون به اشاره به برخوردهای حکومت جمهوری اسلامی با معترضان در طی یک سال و نیم گذشته، به اهمیت "دموکراسی در منطقه" اشاره کرد و گفت: برای غربی‌ها منافع و سود مادی یک مبنای اساسی است. غربی‌ها از هر چیزی همانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادی زنان که سود و لذت مادی آنها را بیفزاید، استقبال می کنند، ولی اگر همین دموکراسی، حقوق بشر و آزادی زنان، نتواند سود و لذت دنیایی آنان را فراهم آورد، در برابرش ایستادگی می کنند. کما اینکه تا کنون نیز همین برخورد را با حرکت های آزادی خواهانه در دنیای اسلام داشته اند. چرا که آنان دنیا را در تسخیر خود می خواهند و هدف شان از این استیلاء نیز چیرگی بر منابع مادی ملت ها است تا از آن برای منافع مادی و سود و بهره خود استفاده کنند. امروزه ثابت شده است که هر کجا میان شعار دموکراسی و اصل سود و لذت مادی اصطکاک پیش آید، شعارها کنار می روند. کما اینکه اسرائیلی ها با صراحت این نکته را بیان کرده اند که امروزه پیگیری شعار دموکراسی در منطقه خاورمیانه، چیزی به جز از دست رفتن منافع غرب را به بار نمی آورد و به همین دلیل باید از آن اجتناب ورزید.

 

وی سخنان رهبری در نماز جمعه را "نقشه راه مبارزه" برای مردم مصر خواند و در ادعایی اظهار داشت: امروز تنها صدای حامی مردم مصر، از ملت ایران شنیده می شود و به ویژه سخنان نافذ رهبری که در واقع یک نقشه راه برای مبارزه مردم مصر بود، از اهمیت بسزایی برخوردار است. ایشان در سخنان خود به سه نکته اشاره کردند. اولین نکته هدف والا، قابل توجه و مورد علاقه و عشق جامعه است که این هدف چیزی جز کرامت انسانی و سلامت اجتماعی نیست. یعنی برای رسیدن به جامعه خوب، به قانون و مجریان خوب نیاز است و این چیزی است که نباید فراموش شود چرا که اصل خداخواهی در این هدف والا نهفته است. دومین نکته استراتژی کارا است که رویکرد اساسی و جهت گیری را تبیین می کند. این استراتژی در انقلاب اسلامی ما چیزی جز بصیرت بخشی و آگاهی بخشی نبود که مقام معظم رهبری آن را برای مردم مصر تبیین نمودند. چه اینکه حضرت امام نیز در مبارزات خود حرکت تربیتی را مورد توجه قرار می دادند و از نهضت انبیا الهام می گرفتند و به همین خاطر است که می گوئیم انقلاب اسلامی ما ادامه نهضت انبیا است. سومین نکته نیز تاکتیک بود که حضور گسترده مردمی و همه جانبه را مورد تاکید قرار می دهد و همین نکته بود که انقلاب ما و مبارزه مردم مصر را به ثمر رساند.

 

با وجود تاکید چند باره مصری‌ها بر این که انقلاب آنان "انقلاب اسلامی" نیست، رئیس سازمان بازرسی کل کشور اتفاقات اخیر مصر را الهام گرفته از انقلاب اسلامی دانست و انقلاب آنان را نیز "انقلابی اسلامی خواند و گفت: امروز جریانات سیاسی قوی با هویت دینی شکل گرفته است. در فلسطین، لبنان و عراق ما با این جریانات مواحهیم و باید گفت که امروزه در فضای سیاسی امواج دین خواهی حضور دارد و این از برکات انقلاب اسلامی است که واقعیتی جدی و غیر قابل انکار است.

روز والنتین، پالی‌آمِری polyamory و «عشق» ضربدری

Posted: 13 Feb 2011 02:39 AM PST

همنشین بهار

   

عشق با عشقه یکی نیست.

عشقه، پیچک است شبه گیاهی است که در باغ پدید آید در بُن درخت...

اوّل میخ اش را در زمین سخت می‌کوبد پس سر برآرد. خود را در درخت می‌ییچد و همچنان می‌رود تا همه درخت را فرا گیرد، و چنانش شکنجه کند که نَم در درخت نماند و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت می‌رسد به تاراج می‌برد تا آنگاه که درخت خشک شود...

 

----------------------------------------

آغاز و انجام جهان، عشق است پیش عاشقان

 

عشق را جز دولت و عنایت نیست

جز گشاد دل و هدایت نیست

عشق را بوحنیفه درس نکرد

شافعی را در او روایت نیست

مولوی، دیوان کبیر، غزل ۴۹۹

 

۱۴ فوریه (روز والنتین Valentine's Day) [۱] و روز به اصطلاح عشاق (که در ایران باستان سپندار مزگان می‌گفتند) [۲] بر سر زبانها افتاده و انگیزه های حقیر و کاسبکارانه صاحبان قدرت و ثروت که از برگزاری اینگونه روزها فقط منافع خویشان را دنبال می‌کنند و زن را بت و مرد را خدایگان جلوه می‌دهند، گل کرده است.

 

درست است که اینگونه آیین ها بهانه ای برای فراموش کردن خاطرات تلخ و شاداب کردن زندگی، بوده و هست و آنها نیز که با عَلم کردن سگ نفس و گاو نفس، توی سر عشق زمینی نمی‌زنند و آنرا بخاطر خصلت جسمی و جنسی و فانی بودنش تحقیر نمی‌کنند، به آن ارج می‌نهند، اما در عالم واقع (و نه در رؤیا و آرزو) به عشق که گوهر سرودهای زرتشت است و عرفای ایران آن را به عرش برده اند و مضمونی جز فداکاری و از خودگذشتگی ندارد و مصلحتی جز حقیقت نمی‌شناسد و با توجیه و خودفریبی بیگانه است، مربوط نیست.

عشق. عشقه نیست. عشقه بر خلاف دست که پرداخت می‌کند و می‌بخشد، مثل دهان فقط و فقط دریافت می‌کند و می‌گیرد. 

کشش پروانه به سوی شمع،

کشش شاخ و برگ درختان به سوی نور،

هم بوسی لب و نی، و نوای خوشی که ایجاد می‌کند،

گردش الکترون به دور پروتون،

رقص سیاره‌های منظومه شمسی به دور خورشید،

کشش ریشه‏ها به سمت خاک،

گرایش انسانی که در تاریکی قرار می‌گیرد به سوی هر نقطه نورانی،

کشش برخی حیوانات به طرف جریان‏ها و میدان‏های مغناطیسی،

درهم رفتن و همخوابگی هیدرژن و اکسیژن (که اگر نبود، آب و حیات نبود)

آمیزش رنگ ها،

همنوائی پیانو و تار،

رقص کلمات که درهم می‌روند و شعر را می‌سازند،

ابرهای درهم رونده که گاه آبستن باران می‌شوند و گاه نزدیک غروب آفتاب زیباترین تابلوی نقاشی را خلق می‌کنند،

جاذبه همه پدیده ها...، ـــ

همه و همه، در راستای پیوند و آمیزش دو انسانی است که همدیگر را دوست دارند.

***

به قول دکتر علی شریعتی «عشق یک هنر است، باید آنرا آموخت و آنرا افرید. آهنگی است که با نوازش سرانگشتان دو دست خویشاوند بایدش نواخت...»

عشق با جوشش خون و انقلاب غریزه و عارضه طبیعت و غذا خوردن یک گرسنه بسیار متفاوت است و صرفاً از هورمونها خط نمی‌گیرد. عشق دردرجه اول ارتباط با شخصی خاص نیست. یک رهیافت و نگرش است... [۳]

 

 عشق، بازی با کلمات، تاب بازی و چون پاندول به این سو و آن سو چرخیدن و «یه دل اینجا، یه دل آنجا»، نیست، جدا از شوریدگی، هم آوائی و یکتائی و یکتوئی هم هست. عشق فداکاری یک جانبه، داوطلبانه، تمام عیار و بی چشمداشت است، از اجبار و استثمار فاصله دارد و به جای خودخواهی و خودبینی، همدلی و همدردی به ارمغان می‌آورد.

عشق اسطرلاب اسرار خداست و از دلی که چون پاتیل رنگرزان، پر از شائبه و رنگ است، بیزار است و ذره ای تملک در آن نمی‌گنجد. عشق با عشقه یکی نیست و با شعار عیاشان بی‌غم‌شاد که همه چیز ممکن است اما هیچ چیز اچباری نیست (.Alles kann, nichts muss)، بی‌مرزی و بی هویتی را به گذار از سّنت به مدرنیته نمی‌چسباند...

 

در تبلیغات کلوب های به اصطلاح مدرن که زنان و مردان به تاق زدن شریک جنسی‌شان ترغیب می‌شوند، تجار سکس ضمن ستایش از «عشق»، با شعار مزبور، آزادی و آزادی انتخاب را به رُخ می‌کشند و آنرا به مدرنیته نسبت می‌دهند !

بیچاره کلمه طیبه عشق [...]...

----------------------------------------

مجنون از سفر باز آمد و دَر زد...

 

از مجنون پرسیدند لیلی را چقدر دوست داری؟ سوگند یاد کرد که من او را دوست ندارم.

گفتند اهه پس آنهمه شعرها که گفتی و زاری ها که کردی و آواره بیابان ها بودی برای چه بود؟

گفت: در آن حالت من مجنون بودم و او لیلی بود. اکنون آن حالت بگذشت و لیلی و مجنون یکی شده اند

پرسیدند که: چه کلمه را دوست تر می‌داری؟ گفت: لا،

گفتند: عجب، لا، که معنی نه، و منفی می‌دهد. گفت:

می دانم، اما من به دو دلیل این کلمه را دوست تر دارم. اول اینکه لیلی با لام آغاز میشود و دوّم اینکه وقتی از لیلی پرسیدم که آیا مرا دوست می‌داری؟ جواب داد: لا. چون این کلمه بر زبان او گذشته است، پیش من، «لا» هرچند معنی اش منفی است از «نعم» که آری معنی می‌دهد)، محبوب تر است...

 

برای دوستان مجنون این سئوال پیش آمده بود که این لیلی کیست که اینهمه وی شیدای اوست، لابد خیلی سکسی و خوشگل و تو دل برو است.

 پرسون پرسون رفتند تا خلاصه به لیلی رسیدند، اما مات و متحیر شدند، چرا ؟ چون لیلی نه تنها زیبا نبود، خیلی هم زشت و سیه چرده بود

آمدند پیش مجنون که مجنون تو ما را سر کار گذاشتی؟ این بابا که آبله روست و ریخت و قیافه ندارد چرا نمی‌ری دنبال یکی دیگه...

پاسخ داد :

ا گر بر دیده مجنون نشینی

 به جز از خوبی لیلی نبینی

تو مو می‏بینی و من پیچش مو

 تو ابرو، من اشارت‏های ابرو

 

مجنون از سفر باز آمد و در زد. لیلی پرسید کیست؟ مجنون جواب داد: منم، باز کن.

لیلی باز نکرد...

گذشت و گذشت و گذشت تا... دوباره به خانه لیلی بازگشت و در را کوبید.

لیلی پرسید: کیست؟ مجنون پاسخ داد: تو

این بار لیلی در را گشود و گفت بار اول تو هنوز «من» بودی

بانگ زد یارش که بر در کیست آن

گفت بر در هم تویی ای دلستان

گفت اکنون چون منی ای من در آ

نیست گنجایی دو من را در سرا [۴]

 

لیلی از مجنون پرسید: چه تحفه ای داری؟

مجنون جواب داد فقط یک سوزن که با آن تیغ هائی که در طول راه به پایم می‌رفت، در می‌آوردم تا به تو برسم.

لیلی گفت: راه عشق پر خطر است و آنجا بلا می‌بارد... می‌خواستم ترا بیآزمایم. اگرتو درعشق صادق بودی سوزن را برای چی برداشتی؟ تو تاب بلا نداری وگرنه خاری که در راه عشق به پای تو رود و چاووش راه وصال باشد از گل لطیف تر است، آن را با سوزن بیرون نباید آورد، آیا درخت گل را نمی‌بینی که به امید گلی، یک سال بار و رنج خار می‌کشد؟

آیا اینها همه داستان است؟!

 

***

زن جوان یا مرد جوانی که طرف مقابلش به معنی واقعی کلمه بیمار و زمینگیر می‌شود و همه جاذبه های ظاهری را از دست می‌دهد و سیمای زیبایش را چین و چروک می‌گیرد و ذره ذره مثل شمع آب می‌شود اما او سر را سندان صبور می‌کند و وفادار می‌ماند و با اینکه به نوعی حق دارد مثل همسر استیفن هاوکینگ Stephen W. Hawking بگذارد و برود و توجیه کند اما، استوار می‌ماند و همانند گربه ها فلنگ را نمی‌بندد ــ نشان می‌دهد انسان تماماً در منیت و جنسیت خلاصه نمی‌شود و عشق همه اش یاوه نیست.

 

پدر حسینی برزی که پسر نازنین و ۱۳ ساله اش «شهاب الدین» را به جرم وفا و ایستادگی تیرباران کردند، دخترش «غنچه» و همسرش (محمد قربانی گرگانی) را به رگبار بستند. دختر دیگرش «مریم» و همسرش «محمود آرمین» را کشتند و آخرین پسرش «سعید» را هم در اسیرکُشی سال ۶۷ حلق‌آویز نمودند و او تا وقتی اتوبوس به او خورد و به خاک افتاد، صبور و مهربان و انسان ماند و منت دونان را نکشید، اگر عاشق نبود پس چه بود؟

 

پدر یا مادر رنجدیده ای که ستمگران جان فرزندش را می‌گیرند و وی بر سر قبرش جان می‌سپارد (پدر محسن طباطبایی که با برادرش هردو در اصفهان اعدام شدند و اهل قمشه بودند زیر شمشیر غمشان رقص کنان رفت و در حالیکه اشک می‌ریخت سر قبر آنان جان سپرد.)

پدر یا مادر رنجدیده ای که ستمگران جان فرزندش را می‌گیرند و وی همانند «نه نه علی» سالهای دراز همانجا کنار قبر عزیزش روزه سکوت می‌گیرد، کمتر از داستان لیلی و مجنون یا روسلاند و لودمیلا است؟

در اسیرکُشی سال ۶۷ بچه های مشهد را  در حیاط بندشان دیده بودند که با غرور تمام قاتلان را کنار زده، خودشان با شور و اشتیاق درب بزرگ حیاطی را که به سوله (محل اعدام) منتهی می‌شد باز کرده و به سوی دار رفته بودند. آیا آنان با عشق بیگانه بودند؟

مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست

حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد

----------------------------------------

 بِبُر ای عشق چو موسی سر فرعون تکبر 

 

ژرژ بیزه، (Georges Bizet) آهنگساز شهیر فرانسوی و خالق آثاری چون صیادان مروارید، و اپرای جمیله اثر جاودانه دیگری به نام اپرای کارمن دارد.

داستان كارمن براساس نوشته اى از نویسنده برجسته فرانسوى «پروسپه مورى مى» (Prosper Mérimée) تنظیم شده كه البته او نیز براى تكمیل نوشته خود از منابع قدیمی تر بهره جسته است.

(این اپرا به زندگى پرفراز و نشیب كولى ها و عشق هایى كه در جریان زندگى آنها شكل مى گیرد، پرداخته است. محل وقوع حوادث آن در كشور اسپانیا مى گذرد و به همین دلیل بیزه از ملودى هاى محلى اسپانیایى نیز در كار خود استفاده كرده است.)

 

بگذریم...در این داستان همه دم از عشق می‌زنند و می‌خواهند کارمن، Carmen آن زن زیبای کولی را تور بزنند و برای خود بقاپند و سر تصاحب او،‌ عینهو خروس هائی که سر یک مرغ دعوا می‌کنند، همدیگر را می‌کشند، واقعا می‌کشند.

آخرش نیز، دیگی که برای من نجوشد بهتراست سر سگ در آن بجوشد و، کارمن نیز با تیغ جهل و خودبینی (عشق؟) به خاک می‌افتد 

...

گرچه ستم مضاعف به زنان و تاریخ مذّکر قابل درک است، امّا سلطه جوئی و جدال برای تصاحب، فقط ویژه برخی مردان نیست،

برخی زنان نیز آنرا هنر می‌نامند و فقط این مردان نیستند که اگر آب باشد شناگر ماهری هستند.

ترانه شقایق، که تنها یک ترانه بازاری نیست و اشاره به خیلی از واقعّیت ها دارد، پر معنا است

(حالا چاره چیه ؟ درمون چی‌چیه ؟... میون اینهمه، عشق من کیه ؟... وا، این یکیه… پس اون چی‌چیه ؟...)

 

 

 
برگردیم به داستان کارمن، آن زن زیبای کولی

از جمله یکی از پیام های اپرای کارمن این است که اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم، این نیاز میان ما، نوعی وابستگی ایجاد می‏کند، ولی این وابستگی (یا عادت) را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم...

هر شهوت و هوس زودگذری را عشق نامیدن جفا است. خود خواهی و تملک، عشق نیست.

عشق فرزند آزادی است، با وابستگی و به ویژه بی فرهنگی بیگانه است.

----------------------------------------

ای بس غم و شادی که پَسِ پرده نهان است

 

انسان این موجود دوپا که تا حدودی به پیچ و خم های خودش اشراف دارد کلمات طیبه و شریفی چون دوست داشتن و عشق را نیز به بازی گرفته است. [۵]

همه (من، تو، او) دوست داشتن و عشق را هم به بازی گرفته ایم. آنچه را مثلاً دوست داریم نیز، (اگرنه در عین، در ذهن‌مان) تاق می‌زنیم و عوض بَدل می‌کنیم...

خویشتن نشناخت مسکین آدمی

از فزونی آمد و شد در کمی

خویشتن را آدمی ارزان فروخت

بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت

 

صحبت از سنت استتار ‌عشق که ربطی به پرنسیب های اخلاقی ندارد و خاّص کسانی است که فقط تنزه طلبی میکنند و جا نماز آب می‌کشند و به قول حافظ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند نیست، اما بی بند و باری، تاق زدن معشوق و معشوقه swinging و دل یکدله نکردن با هیچ ارزش و هیچ صنمی، تنها به رُم قدیم، رسم و رسوم هندیان و به اخلاق شلخته و هرزه نگاری های عهد عتیق مربوط نیست و تنها در عیاشخانه ها و پارتی های شبانه key clubs و محافل بی‌درد و عار و آدمهای هرجایی و زاهدان ریاکار صورت نمی‌گیرد، در ذهن اضداد آنان هم جولان دارد.

 

جماعت نوکیسه و مقلد، این بی‌مرزی را با عشق مدرن و بدون چارچوب Love Without Limits یا فرهنگ چندمهری و «کومپره‌ژن» Compersion و با «دگرخوش‌خواهی» polyamory (پولی آموری)، توجیه می‌کند.

 

عشق منهای فداکاری و ازخودگذشتگی یاوه ای بیش نیست اما با همین یاوه بسیاری از مواقع (گاه کل زندگی) سرکارگذاشته شده و فیلم می‌شویم!

 

عَمله استبداد هم که حرث و نسل این میهن را به باد داده و هیچ چیز جز تسلیم و مدح و ثنا، باب طبع‌شان نیست، عشق را فیلم می‌کنند. [۶]

 

 این شیوه زندگی swinging lifestyle و این به اصطلاح فرهنگ، کوچکترین شباهتی با شادخواری و شادکامی یونانیان قدیم، یا نوعدوستی امثال مسیح و مادام ته‌رسا و بایزید بسطامی ندارد.

شاید قلب آدمی سرپیچ است و هر لامپی به آن می‌خورد و به قول غزالی که هزار سال پیش در «نصیحه الملوک» گفت انگار دل آدمی دکان شده است.

 

از نگاه من رویارویی با دشمنان آزادی هم، نوعی عشق ورزیدن است و تاق زدن و swinging، اهداف و آرمانهای انسانی را هم که خودش نوعی معشوق است دربرمی‌گیرد. بسیاری از ما از اهداف و آرمان های انسانی تهی شده و آنرا طلاق داده یا تاق زده ‌ایم...[...]

----------------------------------------

هیچ رودخانه ای بدون قورباغه نیست.

 

من روز والنتین را بهانه می‌کنم تا قبل از همه به خودم بگویم با فرهنگ سرمایه داری و اهل استثمار خوگرفته و آلوده شده‌ام.

ای کاش غرب همه اش پیشرفت و مدنیت بود و تنها اصحاب دایره المعارف و اعلامیه جهانی حقوق بشر و انقلاب کبیر فرانسه و روابط و مناسبات بالنده و تکنولوژی پیشرفته و ارتباطات مدرن و فن‌آوری اطلاعات را تداعی می‌کرد. افسوس که چنین نیست.

شاهدیم غرب دوچهره کاسبکار به نام لائیتیسه، جانب مرتجعین مذهبی را می‌گیرد و در عصر جهانی شدن هم خواب دوران استعمار را می‌بیند و با پوشش مدرنیسم و مبارزه با کهنگی و گفتمان سنت‌گرایی هر ارزشی را تیپا می‌زند. فرهنگ اهل استثمار با آلوگی هم همراه است. شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل، «هل من مبارز» می‌طلبد و «سیرن‌ها» sirenen، سیرن‌های خوش خط و خال و عمروعاص های زمانه، لحظه مرّه دانه می‌ریزند و دام می‌گسترند. [۷]

 

چاره ای ندارم جز آنکه عزم، جزم نموده، طفل جان را از شیر شیطان باز كنم و با توکل زانوی اشتر ببندم و حّی لایموت را به یاری طلبم.

 

از حضرت فرد صمد دل کی رود سوی عدد

در خوان سلطان ابد چون غیر سرخوانی کنم

تا چند گویم؟ بس کنم، کم یاد پیش و پس کنم

اندر حضور شاه جان تا چند خط خوانی کنم

 

از تک و توک ها که بگذریم، ذهن ها آلوده شده‌است و از این نظر هیچ رودخانه ای بدون قورباغه نیست.

مرغ خویش و صید خویش و دام خویش شده ایم. در چشم عقل، خار مغیلان می‌زنیم و در راه نفس، باغ ارم می‌سازیم و به نوعی معامله گر و ولگرد و «سویی‌نر» swinger شده ایم اما به زبان نمی‌آوریم. من که غبارآلوده‌ام، خوش به حال کسی که نیست...

هزار جهد بکردم که سّر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

----------------------------------------

این مباحث تا بدینجا گفتنی است. هرچه آید زین سپس بنهفتنی است

 

در چهل سالگی عملیات سیاهکل با گردبادی که در خاورمیانه به راه افتاده و با توجه به آنچه در میهن ستمدیده ما می‌گذرد باید از داروَک و قاصدان روزان ابری گفت و از باران نوشت و اینگونه مباحث، عجیب می‌نماید و کراهت دارد، اما در «جنبش آزادیخواهانه مردم ایران»، که «سهراب» ها به خاک می‌افتند و، «ندا» های دیگری جز «والنتین» به گوش می‌رسد، همه چیز، از جمله «عشق و عاشقی» باید از نو تعریف ‌شود و باید حرفهایی را هم زد که همه می‌دانند اما کسی به زبان نمی‌آورد... 

 

آنکه ارزد صید را عشق است و بس
لیک او کی گنجد اندر دام کس
تو مگر آیی و صید او شوی
دام بگذاری به دام او روی
عشق می‌گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوشتر از صیادی است
گول من کن خویش را و غرّه شو
آفتابی را رها کن ذرّه شو
بر درم ساکن شو و بی خانه باش
دعوی شمعی مکن پروانه باش

(مثنوی، ۵ /۴۰۹~ )

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

پانویس

 [۱] داستان والنتین با افسانه قاطی است و چه بسا در مقابله با اجبارات اصحاب کلیسا ساخته شده و به آن رنگ و لعاب داده اند. حداقل سه قدیس به نام والنتین وجود داشته که هر سه هم کشته شده اند.

روایت غالب مربوط به سده سوم میلادی (اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران) و فرمانروایی کلاودیوس دوم (Claudius II). در روم باستان است.

گفته شده کلاودیوس ازدواج را منع کرد چون باور داشت در کار نبرد دست و پاگیر است و والنتین در مقابله با حکم وی به زندان افتاد و کشته شد.

داستانی بر سر زبانها افتاده که وی پیش از کشته شدن نامه ای برای دختر زندانبان و یا یک دختر نابینا نوشته و ابراز عشق نموده است و بیاد وی روز والنتین (روز عشاق) باب شده است.

 

 [۲]بسیاری از مردم چهان به مضمون روز والنتین (البته با اسامی دیگر) توجه نموده اند.

 «شب هفت‌ها» در چین، «تاناباتا» در ژاپن، «روز پِپِرو» در کره جنوبی، روز دوست Ystävänpäivä در فنلاند، روز همه قلبها Alla hjärtans dag در سوئد، روز دوستان Sevgililer günü در ترکیه، روز عشق و دوستی Día del Amor y la Amistad در آمریکای لاتین، روز دوستی و صداقت، Dia dos Namorados در برزیل...

 

[۳] عشق تام کامل آن است که عاشق و قلبش را سر تا پا فرا گیرد و جایی برای غیر باقی نگذارد. عاشق خداوند نیز می‌باید چنین باشد و نگاه و فکرش به غیر محبوب هرز نرود....

لاّن العضق التام الکامل مااستغرق و یستوفی القلب حتی لا یترک فیه متسعاً لغیره، فمحب الله تعالی ینبغی ان یکون کذلک فلا یعدو نظره و تفکره محبوبه... غزالی، احیاء علوم الدین، جلد ۴، کتاب التفکر صفحه ۴۲۸

عشق آن شعله است کو چون برفروخت

هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت

 

 [۴] بسیاری از ما به همدیگر به چشم آدامس نگاه می‌کنیم، تا زیر دندانمان شیرین است می‌جویم. اما بعد... سر بزنگاهها که برسد (چون در شرائط عادی که این جور چیزها معلوم نمی‌شود) ـــ به اصل خویش باز می‌گردیم و دید بسیاری از ما نسبت به انسان نیز همانند زمین و خانه می‌شود که اگر توی بورس و لب خیابان قرار دارد سراغش می‌رویم، وگرنه چون منفعت ندارد، با دو رکعت توجیه فاتحه اش را می‌خوانیم.

آیا عشق جاسیگاری و تاکسی است که این نشد، یکی دیگر ؟

خیال نکن نباشی. بدون تو می‌میرم. گفته بودم عاشقم. خوب حرفمو پس می‌گیرم... لیلی فقط تو قصه است. جنون دیگه کدومه ؟... بذارهمه بدونن. که عاشقی دروغه

تو... رفتی و نوشتی که از دوری من ملالی نیست. رفتی و با یکی دیگه دوست شدی، هیچ خیالی نیست، یک روزم نوبت من میشه برات نامه بدم، ببینی با یکی دیگم، جاتم اصلا خالی نیست...

 

 [۵] بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى‏ مَعَاذِیرَهُ (سوره قیامت، آیه ۱۴)

آدمی خودش را خوب می‌شناسد حتی اگر بازی درآورَد و توجیه کند.

 

 [۶] بااینکه فیلم سینمایی «کلاغ پر» ابتذال را جار می‌زند، چون فاقد پیام سیاسی است، قاتلین زندانیان سیاسی به آن مجوز داده اند.

 

فیلم «کلاغ پر» با کپی‌برداری از فیلمنامه‌نویسی سینمای مبتذل پیش از انقلاب، موضوع یک عشق ضربدری(سکس ضربدری) میان دو زوج را پیش می‌کشد...

کلاه شرعی های این فیلم، هم خنده‌آور و هم دردآور است.

فردی یواشکی وارد منزل فردی شده و در آن منزل به همراه زوج رقیب عشقی خود كیفیت رابطه نامزدش با مردی بیگانه را رصد می‌کند. آنجا که می‌رسد شروع می‌کند به نماز خواندن و ادا درآوردن...

حالا اینکه در زمین غصبی مردم نماز خوانده و با همسر رفیق عشقی خودش تنها شده و...(که توبه‌فرمایان خلاف شرع می‌دانند)، اصلاً اهمیت ندارد. همین که نماز خوانده، درهای بسته باز می‌شود و فیلم مجوز می‌گیرد.

 

 [۷] شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل، داستانش چون داستان سگ (درّنده) است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد‌.

كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ

Damned if you do, damned if you don't.

 

این مقاله با همه عکسها در آدرس زیر موجود است:

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=24348

 

***



 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.