جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


مصدق مقاومت

Posted: 05 Mar 2015 11:08 AM PST

نزهت امیرآبادیان
تلاش برای حذف مصدق از حافظه‌ها؛ رد عفو ملوکانه؛ توجیه حبس مصدق توسط شاه


دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملی نفت و نخست‌وزیر ایران خود می‌دانست که در حبس‌وحصر خواهد مرد. در آخرین دفاعیاتش در دادگاه نظامی گفته بود: «...آری تنها گناه من و گناه بسیاربزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم‌ترین امپراتوری‌های جهان را از این مملکت برچیده‌ام و پنجه‌درپنجه مخوف‌ترین سازمان‌های استعماری و جاسوسی و بین‌المللی درافکنده‌ام و به قیمت ازبین‌رفتن خود و خانواده‌ام و به قیمت جان و عرض و مالم، خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا به همت و اراده این مملکت بساط این دستگاه وحشت‌انگیز را درنوردم. سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند...
مصطفی را وعده داد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این ورق
حیات، عرض، مال و موجودی من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیون‌ها ایرانی و نسل‌های متوالی این ملت کوچک‌ترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده‌اند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده‌ام. من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت‌هایی که امروز گریبان همه را گرفته است به‌ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمر من و شما و هرکس چند صباحی دیر یا زود به پایان می‌رسد. ولی آنچه می‌ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است... چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و حرارت را که همیشه در کار خیر به‌کار برده‌ام خاموش خواهند کرد و دیگر جز این لحظه نمی‌توانم با هم‌وطنان عزیز صحبت کنم، از مردم رشید و عزیز ایران، مرد و زن تودیع می‌کنم و تاکید می‌نمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته‌اند از هیچ حادثه‌ای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آن‌ها خواهد بود.»
(مصدق در محکمه نظامی/ ص ۷۷۹)

با پیروزی کودتای ٢٨مرداد١٣٣٢، دکتر مصدق و یارانش در روز ٢٩مرداد خود را به حکومت کودتا به رهبری سپهبد زاهدی تسلیم کردند. دکتر مصدق بعد‌ها در دادگاه نظامی، اسرار کودتای۲۵ و ۲۸مرداد را بر ملا و چهره کودتاچیان را نزد جهانیان رسوا کرد. او پس از گذراندن سه‌سال زندان، به خانه خود در احمدآباد تبعید شد و تا آخر عمر در همانجا در حصر ماند. در ۱۴اسفند‌۱۳۴۵ ساعت‌شش صبح دکتر محمد مصدق به‌دلیل بیماری سرطان، در ۸۴سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود پیکرش را کنار کشته‌شدگان ۳۰تیر در «آرامگاه ابن‌بابویه» دفن کنند، ولی با مخالفت شاه چنین نشد و او در یکی از اتاق‌های خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپرده شد. محمدرضا شفیعی‌کدکنی خاطره خود را در مورد روز مرگ مصدق اینگونه روایت می‌کند: کیهان در گوشه صفحه اول خبر مرگ مصدق را چاپ کرده بود. مدتی به روزنامه خیره شدم و خطاب به مصدق عباراتی گفتم، که خب، پیرمرد بالاخره... یک‌باره زدم زیر گریه؛ از آن گریه‌های عجیب‌و‌غریب که کمتر در عمرم بر من مسلط شده است. رضا سیدحسینی دست مرا گرفته بود و می‌کشید که بی‌صدا، الان می‌آیند و ما را می‌گیرند و من همان‌طور نعره می‌زدم. بالاخره از او جدا شدم و خودم را رساندم به خانه‌مان. منزلی بود در خیابان شیخ هادی... با یکی از هم‌کلاسی‌های هم‌شهری‌ام اجاره کرده بودم. گریه‌کنان رفتم به خانه و در آنجا شعر «مرثیه درخت» را سرودم:

دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح/ خواب بلند و تیره دریا را/ آشفته و عبوس / تعبیر می‌کند؟ / من می‌شنیدم از لب برگ/ این زبان سبز / در خواب نیم‌شب که سرودش را/ در آب جویبار، بدین گونه شسته بود: در سوگت‌‌ای درخت تناور! / ‌ای آیت خجسته در خویش زیستن! / ما را/ حتی امان گریه ندادند. ... گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست/ گیرم در آن کرانه نگویند/ کاین موج روشنایی مشرق/ بر نخل‌های تشنه صحرا، یمن، عدن... / یا آب‌های ساحلی نیل از بخششِ کدام سپیده‌ست/ اما، من از نگاه آینه/ هرچند تیره، تار/ شرمنده‌ام که: آه/ در سکوت‌‌ای درخت تناور، ‌‌ای آیت خجسته در خویش زیستن، / بالیدن و شکفتن، / در خویش بارورشدن از خویش، / در خاک خویش ریشه‌دواندن/ ما را/ حتی امان گریه ندادند. (١٥ اسفند ١٣٤٥)

تلاش برای حذف مصدق از حافظه‌ها
همان‌گونه که کدکنی می‌نویسد؛ پس از مرگ مصدق روزنامه کیهان در خبری کوتاه در گوشه صفحه اول خود این خبر را منتشر کرد و روزنامه اطلاعات در شماره مورخ ١٤اسفند١٣٤٥، مطلبی تحت عنوان «درگذشت دکتر مصدق» به‌صورت یک‌ستونی و بدون‌‌عکس در صفحه اول به‌این شرح منتشر کرد: «با کمال تاسف اطلاع یافتیم که امروز آقای دکتر محمد مصدق در سن ٨٤سالگی، ‌دار فانی را بدرود گفت. آقای دکتر غلامحسین مصدق فرزند ایشان که معالجات پدر خود را زیر نظر داشت در مورد کسالت آقای دکتر محمد مصدق اظهار کرد، از چندماه قبل آقای دکتر مصدق به بیماری سرطان فک مبتلا شد و بلافاصله تحت درمان قرار گرفت. با وجود معالجات منظم و دوبار عمل جراحی در بیمارستان نجمیه، متاسفانه حال ایشان از غروب چهارشنبه روبه‌وخامت گذاشت و این‌بار در ناحیه معده نیز خونریزی شروع شد و بلافاصله بار دیگر به بیمارستان نجمیه منتقل شد. تا اینکه سحرگاه امروز چشم از جهان پوشید. آقای دکتر مصدق در اتاق شماره٦٢ بیمارستان نجمیه بستری بود و طی مدت بستری‌شدن اخیر روزی دوبار به ایشان خون تزریق می‌شد و آخرین تزریق ساعت١٠ دیشب صورت گرفت، ولی بر اثر خونریزی شدید، تزریق خون دیگر موثر نشد. ما مصیبت وارده را به آقایان دکتر غلامحسین مصدق و آقای مهندس احمد مصدق و خانواده بیات، خانواده متین دفتری و سایر بازماندگان آن مرحوم تسلیت می‌گوییم.»
محمدعلی صفری در کتاب قلم و سیاست (از هویدا تا شریف‌امامی) می‌نویسد: انتشار این مطلب در روزنامه اطلاعات با اجازه شاه بود ولی به‌هرحال پس از سال‌ها که نامی از دکتر مصدق در مطبوعات برده نمی‌شد - جز زمانی که شاه در نطق‌های خود علیه ایشان حرفی می‌زد - مردم اطلاع یافتند که دکتر مصدق درگذشته است. بعد هم موضوع به همین‌جا ختم شد و رژیم حتی اجازه برگزاری هیچ‌گونه مراسمی اعم از تشییع جنازه یا مراسم ختم، هفتم و چهلم را به یاد آن شادروان به ملت ایران نداد.
اگرچه در سال‌های حکومت محمدرضا پهلوی به‌دلیل ممنوعیت حکومت هرگز مراسمی برای درگذشت مصدق برگزار نشد، اما پس از پیروزی انقلاب ایران در تاریخ ۱۵اسفند۵۷، یکی از بزرگ‌ترین گردهمایی‌های سیاسی در سالروز درگذشت مصدق بر مزارش در احمدآباد برگزار شد. در این مراسم که آیت‌الله طالقانی سخنران آن بود، به نوشته روزنامه اطلاعات یک‌میلیون‌نفر شرکت کردند.
اطلاعات در شماره‌‌ همان‌روز در توصیف این مراسم نوشت: «امروز ایران پس از ١٢سال خون‌دل‌خوردن و خاموشی به‌خاطر عجز از برپایی مراسم تجلیل از شادروان دکتر محمد مصدق رهبر ملی خود، با شکوهی خیره‌کننده یاد آن بزرگ‌مرد تاریخ مبارزات ضداستعماری ملل شرق را گرامی داشت. مراسم تجلیل از این ابرمرد چندان باشکوه بود که بی‌شک پرتو پرجلالش قرون متمادی بر صفحات تاریخ جدید ایران پرتو خیره‌کننده‌ای داشت.» و حدود ٢٠سال پس از مرگ مصدق و هفت‌سال پس از پیروزی انقلاب ایران، بخشی از دست‌نوشته‌های او با عنوان «خاطرات و تالمات مصدق» منتشر شد. به گفته غلامحسین مصدق، این نوشته‌ها را پدرش در سال۱۳۴۰ به او سپرد تا هنگامی که امکان چاپ داشته باشند، منتشرش کند. فرزند مصدق می‌نویسد: پدرم در این نوشته‌ها کوشیده است که از کسی بد نگوید و احترام هر شخص به‌حد شایستگی او محفوظ بماند.

رد عفو ملوکانه
البته محمدرضاشاه می‌دانست که محاکمه مصدق برای او پرهزینه است. به شهادت تاریخ و دست‌نوشته‌های مصدق، شاه یک‌بار تلاش کرد با عفو مصدق غائله کودتا و محاکمه نخست‌وزیر را ختم کند. اما مصدق عفو ملوکانه را نپذیرفت و تهدید کرد در صورت صدور فرمان عفو به زندگی خود پایان خواهد داد. در کتاب «نامه‌های دکتر مصدق» که توسط محمد ترکمان گردآوری شده است، تعداد ٥٥٣ نامه از مصدق، رهبر نهضت ملی ایران وجود دارد. در نامه شماره٣٣٢ این کتاب به تاریخ٢٢مهر١٣٣٤ دوسال پس از دستگیری، دکتر مصدق از زندان لشکر دو زرهی خطاب به ریاست دیوان‌عالی کشور می‌نویسد: «چون در بعضی از جراید مرکز خبری منتشر شده که چهارم‌آبان یعنی روز ولادت اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی عده‌ای از مجرمان من‌جمله خود اینجانب مشمول عفو ملوکانه قرار خواهند گرفت بنابراین به عرض این نامه تصدیع افزا می‌شود که از این حق کسانی می‌توانند استفاده کنند که از آخرین دادگاه کیفری حکم قطعی راجع به محکومیت آنها صادر شده باشد. در صورتی که حکم دادگاه تجدیدنظر نظامی راجع به سه‌سال حبس مجرد اینجانب هنوز قطعی نشده و از ١٤شهریورماه٣٣ که درخواست فرجام نموده‌ام در آن دیوان بلاتکلیف مانده است.»
مصدق در بخش پایانی نامه خود می‌نویسد: «اکنون متجاوز از یک‌سال است که اینجانب ناگواری‌های زندان مجرد را تحمل کرده‌ام بدون اینکه آقایان مستشاران محترم بتوانند پرونده اینجانب را مورد مطالعه قرار دهند و بررسی فرمایند تا معلوم شود که چند مرتبه در هردو دادگاه به‌سری‌شدن محاکمه تهدید شدم و برای اینکه کار در پشت پرده نگذرد و مردم از جریان محاکمه بی‌خبر نمانند از اظهار حقایقی که به‌نفع خود بود خودداری کردم و اکنون معلوم نیست چرا باید از حقی که قانون به هر متهمی داده است محروم شوم و در جلسات دادگاه حاضر نشوم و از خود دفاع نکنم. به‌طوری‌که در یکی از جلسات دادگاه نظامی عرض شده چنانچه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی اینجانب را مشمول عفو قرار دهند چون بزرگترین توهینی است که به یک خدمتگذار مملکت می‌شود زیر بار آن نمی‌روم و به زندگی خود خاتمه می‌دهم. اکنون نیز به استحضار عالی می‌رسانم که هرگاه شعبه اینجانب را برای حضور در دادگاه دعوت نکند و حق دفاعی که قانون به هر متهمی داده است از این جانب سلب کند چون دیگر وسیله‌ای برای دفاع ندارم مرگ را به زندگی ترجیح می‌دهم و غیر از نخوردن غذا به‌وسیله دیگری متوسل نمی‌شوم و تا در زندان به‌سر می‌برم برای اینکه کسی را متهم نکنند طریقه دیگری اتخاذ نخواهم کرد. از همه خواهانم که بعد از اتخاذ تصمیم مرا زحمت ندهند و احتضارم را طولانی نفرمایند. دکتر محمد مصدق»

توجیه حبس مصدق توسط شاه
کریستوفر دی‌بلیگ، روزنامه‌نگار و محقق بریتانیایی در کتابی با عنوان «ایرانی میهن‌پرست؛ محمد مصدق و کودتای خیلی انگلیسی» که براساس آخرین‌یافته‌ها و اسناد منتشرشده در آرشیوهای دولتی آمریکا، بریتانیا و دیگر کشور‌هاست به شرح زندگی سیاسی مصدق پرداخته است. در بخشی از این کتاب که توسط سایت تاریخ ایرانی ترجمه شده است، به مصاحبه‌ای از پهلوی اشاره شده است که در آن او به توجیه حصر و زندانی‌کردن مصدق نزد روزنامه‌نگار خارجی پرداخته است. شاه در سال۱۳۴۴ در پاسخ به سوال روزنامه‌نگار فرانسوی درباره حصر محمد مصدق گفته است: «مصدق بابت امنیت خودش توی ملکی که دارد حبس است، چون اگر برگردد به خانه‌اش در تهران، مردم توی خیابان دارش خواهند زد... او همان جایی که هست، راضی و خوشحال است. خوب می‌خورد و به ورزش مورد علاقه‌اش می‌پردازد.»
مهدی اخوان‌ثالث، سراینده «چکامه زمستان» در سال ١٣٣٥ شعری را که در بالای آن نوشته شده بود: «برای پیرمحمد احمدآبادی»، به محمدمصدق تقدیم کرد. در این شعر آمده است:
تسلی و سلام (برای پیرمحمد احمدآبادی)
دیدی دلا، که یار نیامد/ گرد آمد و سوار نیامد/...‌ای شیر پیر بسته‌به‌زنجیر/ کز بندت ایچ عار نیامد/ سودت حصار و پیک نجاتی/ سوی تو و آن حصار نیامد/. ..‌ای نادر نوادر ایام/ کت فر و بخت یار نیامد/ دیری گذشت و چون تو دلیری/ در صف کارزار نیامد/ افسوس کان سفاین حری/ زی ساحل قرار نیامد/ وان رنج بی‌حساب تو، درداک/ چون هیچ در شمار نیامد/ وز سفله‌یاوران تو در جنگ/ کاری بجز فرار نیامد... .

 

 منبع: شرق 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


مصدق، نماد ايراني مسلمان

Posted: 05 Mar 2015 10:09 AM PST

محمد خيرالدين
كودتاي ننگين، بيداد گاه، تبعيد و حصر مصدق را از اذهان پاك نكرد.مصدق تكثير شد 


زماني كه نام دكتر مصدق به گوش مي رسد بيدرنگ واقعه ملي شدن صنعت نفت به ذهن متبادر مي شود اما هرچه از روزگار حياتش زمان مي گذرد نامش با واژه هاي ديگر عجين مي شود،در تاريخ صد ساله ايران بي شك برجسته ترين سمبل هاي مبارزات مسالمت آميز و پارلمانتاريستي دكتر مصدق و مهندس بازرگان هستند.سر آغاز فعاليت هاي مدني براي مليون ،ملي-مذهبي‌ها و هر انسان آزاده ديگر راهبري دكتر مصدق خواهد بود.اما چرا؟مصدق چه كرد كه مهرش در دل اقشار مردم جاي گرفت؟كسي كه قرار بود مصدق السلطنه باشد ولي تصديق كننده حق مردمان ميهن گشت.

به جرات ميتوان گفت او محبوب ترين نخست وزير تاريخ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهي براي مردم وطن بود.كمتر شخصيتي را مي توان شناخت كه ملت نسبت به او اقبال نشان داده باشند و مشتاقانه بر او عشق و ايثار كرده باشند.شعار وطني سر داد،خود پاي شعار ايستاد و ملي شدن نفت را زماني راهبري كرد كه تنها ۱۶% از نفت شركت انگلو ايرانين - کمپانی آنگلو ایرانیان اویل – به ايران مي رسيد.اولين كسي كه در برابر استعمار بريتانياي كبير ايستاد.اولين تجربه دفاع از حقئق بشر،دموكراسي،حقوق ملت....

بزرگترين جرم خود را پنجه در پنجه پادشاهي انگلستان انداختن مي دانست،نماد ايراني مبارزو مظلوم،صداي ملتي بود كه سالها در چهار راه حوادث تاريخي طعم تلخ حمله بيگانگان را از شرق و غرب چشيده و استبداد دروني گلويش را فشرده است.مردي به راستي خادم ملت، كه اگر بخواهيم براي سخن پيامبر رحمت در مورد خدمت به مردم ( فَأَحَبُّ الْخَلْقِ عَلَی اللَّهِ مَنْ أَدْخَلَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ مُؤْمِنٍ سُرُوراً- محبوب‌ترین مخلوقات نزد خدا کسی است که سودش به عائله خدا برسد و خانواده‌ای را خوشحال کند) مانندي بياوريم قطعاْ مصدق خواهد بود.زماني كه به نخست وزيري رسيد دستور داد كه كسي حق ندارد جلوي كسي را كه عليه من مقاله مي نويسد را بگيرد.عكسش را بر ديوار‌ها ديد،به نصرت الله اميني دستور داد عكس‌ها را جمع كنند و اين قبيل اقدامات را در دولتش ممنوع كرد.

اگر قرار باشد ايران را به كسي معرفي كنم نه او را به تخت جمشيد ميبرم نه اصفهان، فخر مام وطن ، نماد ايران و ايراني اوست.
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ، إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ، الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ، وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ، وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ
آيا نديدي پروزدگارت با قوم عاد و عمارات هاي ارم چه كرد؟با قوم ثمود،با فرعونيان و اهرام ثلاثه‌اش چه كرد؟ ظلم و ظالم در تاريخ نمي ماند ولي امثال مصدق در طول تاريخ موثرند.كودتاي ننگين،بيداد گاه،تبعيد و حصر مصدق را از اذهان پاك نكرد.مصدق تكثير شد،از جمال عبدالناصر مصري گرفته،تا حبيب بورقيبه در تونس،تا مهندس بازرگان،دكترسحابي،مرحوم طالقاني در ايران.

جبهه مخالفين مصدق به كجا رسيدند؟ درباريان سلطنت طلب،حزب توده و كساني كه او را مسلم نمي دانستند كجاي تاريخند؟

مصدقي كه تز دكترايش حقوق اسلام بود،در مجلس شاه از نمايندگان مي خواهد برخيزند و به قرآن قسمشان ميدهد و در بيدادگاه چنين مي گويد: «من در این دادگاه اقرار می کنم که مسلمان و شیعه اثنی عشری هستم. مسلک من مسلک حضرت سید الشهدا است. یعنی آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوه‌ای مخالفت می کنم؛ از همه چیزم می گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم؛ هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم.»
الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ - مگر نه اينكه مصداق عزت دادن به ايراني مصدق بود،مصدق به اسلام سيلي مي زد يا ۳۶ سال است كه اسلام از استبداد ديني حاكم سيلي مي خورد؟به راستي كه مصدق بستر اسلام رحماني را فراهم كرد.

مهندس بازرگان نقل ميكردند در پاريس در ديوار دانشگاه نوشته اي بود به اين مضمون كه جامعه اي كه مرده ندارد، زنده ندارد.وقتي نسلي گذشته خويش را نشناسد آينده اي نيز ندارد،چراغ راه آينده،تجربه گذشته است.حالكه ۴۸ سال از فوت مرحوم مصدق مي گذرد محدوديت‌ها براي تكريم مقمش همچنان پا برجاست.امروز دل انسان هاي آزاده در احمد آباد است.و طنين شعرش در دادگاه لاهه همچنان پا برجا كه:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

و دگر بار مي گوييم:
مصدقی هستیم و مصدق را از خادمین بزرگ افتخارات ایران و شرق می‌دانیم ولی نه به آن معنی و مقصدی که از روی جهل و غرض تهمت زده مکتب او را مترادف با هرج و مرج و تقویت کمونیسم و تعصب ضد خارجی و جدائی ایران از جهان معرفی کرده‌اند. ما مصدق را بعنوان یگانه رئیس دولتی که در طول تاریخ ایران محبوب و منتخب واقعی اکثریت مردم بود و قدم در راه خواسته‌های ملت برداشته توانست پیوند بین دولت و ملت را برقرار سازد و مفهوم واقعی دولت را بفهماند و به بزرگترین موفقیت تاریخ اخیر ایران یعنی شکست استعمار نائل گردد تجلیل می‌کنیم و باین سبب از تز و راه مصدق پیروی می‌کنیم. از خدا می‌خواهیم پیمان ما با او و با شما پیوسته برقرار بوده در راه حق و خدمت به ایران همگام و مقضی المرام باشیم.

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


هم اعدام کردند و هم ترسیدند!

Posted: 05 Mar 2015 10:09 AM PST

محمد نوری زاد
سرتیم‌شان به من گفت: لیاقت تو همین است که با این عُمری‌ها باشی. و برایم خط و نشان کشید: فردا سرِ قبر مصدق نشانت می دهم  


یک: درتاریک روشن صبح چهارشنبه سیزده اسفند ۹۳، من بودم و مشت و لگد و دهان فحاش مآموران اطلاعات. سه بانوی همراه من – که نرگس محمدی یکی از آنان بود – هم تماشا می کردند و هم معترضانه و شرمگنانه فحش‌های رکیکِ پایین تنه ایِ مأموران بی‌چاک و دهن را تحمل می فرمودند. مأموران لباس شخصی، چهار نفری دست و پایم را گرفتند و از جا بلندم کردند و با سر مرا به داخل اتومبیل‌شان فرو تپاندند. درهمانحال دو نفرشان با لگد به پشتم می کوفتند و یکی‌شان به سینه‌ام مشت می زد و دیگری دهانش را به ناسزا و فحش‌های لجنی می آلود. برادران با عصبیتی که ریشه‌اش از مصاحبه‌های شبِ قبل من و خانم محمدی آب می خورد، محکم به دست‌های من دستبند زدند و جیب‌هایم را خالی کردند و همه ی مدارکِ همراه من و تلفن‌های همه ی ما را برداشتند.

به توصیه ی یکی، مرا از داخل اتومبیل‌شان بیرون کشیدند و پخش زمین کردند و یکی‌شان با باسنش بر صورتم نشست. درهمین حال، سرتیم‌شان که مردی سی و سه چهار ساله بود و قدی متوسط و ته ریشی به صورت داشت، سراسیمه با همکارش سر رسید و بی‌معطلی مشتی به صورتم کوفت و لجنی‌ترین فحش‌های متداولش را از قد و قواره ی من آویخت. این مردِ سرتیم، از من که خیالش راحت شد، به سمت خانم محمدی خیز برداشت و دهانش را وا کرد و یک کمپرسی لجنِ کلامی بر این بانوی پاک نهاد خالی کرد.


دو: دیشب ساعت هشت و نیم بود که من و بانو نرگس محمدی خود را به مقابلِ زندان رجایی شهر کرج رساندیم و بی‌آنکه پلک بر هم نهیم، یکسره تا خود صبح در کنار خانواده هایی ماندیم که شتابزده خود را از سنندج و جوانرود و روستاهای کردستان به آنجا رسانده بودند و جز بی‌پناهی و بی‌کسی، یاوری نداشتند. آنها را با یک تلفن به آخرین ملاقات و آخرین دیدار فرا خوانده بودند. ساعت چهار صبح، شش عزیز جوانشان به دار آویخته می شد. شش عزیزی که هریک، دوسال از شش سال زندانشان را در سلول‌های انفرادی شکنجه شده بودند و سرآخر، بازجویان از آنان با چشمان بسته اقرار و اعتراف و امضاء گرفته بودند. آنها با چشمان بسته، پای برگه هایی را امضاء کرده بودند که هیچ از نوشته‌های آن برگه‌ها خبر نداشتند.

این شش نفر، سنی بودند. این شش نفر، کرد بودند. این شش نفر، جوان بودند. چهارنفر از این شش نفر، طی نوشته هایی طولانی، جزء بجزء شکنجه‌ها و آسیب‌ها را نوشته و بیرون داده بودند. دو تن از این شش تن، برادر بودند. و مادرشان بانویی بود ریز نقش که این بانو از سر شب تا خود صبح دعا کرد و با دست‌های افراشته خدای آسمان و زمین را به یاوری طلبید. چه نفسی داشت این بانوی ریز نقش. وچه سوزی در کلمات کردی‌اش نهفته بود. امروز صبح که مأموران اطلاعات به جان من افتادند و دِ بزن و دِ فحش بده، با تبسم به یکی‌شان گفتم: با من که این می کنید، معلوم است در پستوهای خود با متهمینِ بی‌پناه چه کرده اید در این سالها.


سه: من و بانو نرگس محمدی از سر شب تا خود صبح، تا توانستیم با شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی و با سایت‌های خارجی صحبت کردیم و از غیرقانونی بودن اعدام این شش جوان سخن گفتیم. من حتی با انتشار صدای خود، ملتمسانه از رهبر و از هر مسئول با نفوذی که صدای مرا می شنود خواهش کردم که در آن تنگنای وقت، همتی به کار اندازد و این شش جوان را از کام مرگ برهاند. کاش یک دوربین از صدا و سیمای رهبری در آنجا بود و ما هر چه در دل داشتیم رو به او می گفتیم.


چهار: ساعت به دو و سه و چهارصبح که رسید، سرما به تن‌ها دوید. مردها کپه‌ای از آتش برآورده بودند و مرتب بر آن تکه‌های چوب می نهادند. به دو نفری که می شناختیم و کرجی بودند، رو زدیم که چند پتو بیاورند. پتوها را به بانوان کرد دادیم که بر خود بپیچند. ساعت شد پنج. و کمی بعد: پنج و نیم. چهار اتومبیل پلیس با چراغ‌های گردان، پشت به درِ اصلی زندان به یک ردیف جا گرفتند. سربازان آمدند و با سپرها و باتوم‌هایشان صف بستند.

اینجا بود که درِ بزرگ زندان وا شد و آمبولانسی از محوطه ی زندان بیرون زد. با جلو آمدن آمبولانس، شیون و فریاد پدران و مادران بالا گرفت. یک زن جوان در آن میان سخت می گداخت. او شش ماه با مردش بیش نبوده و در همان شش ماه از شویش بار برداشته بود. مرد جوان در زندان بود و دخترش از یک روز و یک سال، تا شش سال بالا آمده بود. بی‌آنکه پدر را بر سر خویش دیده باشد. آمبولانس صف مردم را شکافت تا به راه خود برود. مشت بود که بر شیشه‌ها و بدنه ی آمبولانس کوفته می شد. یک سرگرد و یک سرهنگ نیروی انتظامی آمدند و با چهره هایی نشسته به اندوه، اعدام شش جوانِ این زنها و مردها را تأیید کردند.

خشم‌ها به هم پیوست، وضجه‌ها و نفرین‌های آتشین، بجای نجواها و نیایش‌ها و التماس‌های دیشب نشست. این زن‌ها و مردها، سی دقیقه ی تمام ضجه زدند و بر سر و روی خود کوفتند. خبرآمد که: جنازه‌ها را می برند به امامزاده بی‌بی سکینه. کاروانِ خنجر به دل، باید به سمت بی‌بی سکینه به راه می افتاد. در آن دمدمای صبح، مردهای کرد را یک به یک در آغوش گرفتم و سخت گریستم و به تک تک‌شان گفتم: شرمنده‌ام که هموطنان خوبی برای شماها نبوده ایم. و به بانو نرگس محمدی گفتم: این جمعیت، از دیشب تا به صبح، در التماس و خواهش و تمنا بود و اینک یک سره در خشم و نفرت و لعنت.


پنج: کاروانِ خنجر به دل، به سمت بی‌بی سکینه به راه افتاد و ما به سمت تهران. دو خیابان پایین تر، دو اتومبیل شخصی راه را بر ما بستند. مأموران با شتاب از اتومبیل‌ها بیرون زدند و با رد و بدل شدنِ یکی دو جمله، با همان شتاب به معرکه ی ضرب و شتم و فحش‌های ناموسی و پایین تنه‌ای فروشدند. سرتیم مآموران که کمی با تـآخیر سر رسید، اشتهایش برای زدن و مشت کوفتن و رجز خواندن و بارشِ فحش‌های لجنی فراوان تر از همه بود. او ظاهراً از بالادستی‌هایش برای زدن من اجازه گرفته بود. فحش‌های لجنی‌اش اما مال خودش بود. و جزیی از شخصیت و تربیتش. در آن گرگ و میش صبح، بجای این که ما بترسیم، آنها بودند که با زدن من و باراندنِ فحش‌های ناموسی و وقیحانه و پایین تنه ای، ترس خود را مخفی می کردند.

سرتیم‌شان به من گفت: لیاقت تو همین است که با این عُمری‌ها باشی. و برایم خط و نشان کشید: فردا سرِ قبر مصدق نشانت می دهم …… ( و ردیفی از فحش‌های مشمئز کننده که من هرچه کردم ابتدا و انتهای هر فحش را بنویسم و وسطش را خالی بگذارم، نتوانستم ). این سرتیم اطلاعاتی، از من که خیالش راحت شد، خزید به سمتِ بانو نرگس محمدی و هرچه نوبرانه از فحش‌های لجنی در چنته داشت براین بانوی شریف افشاند. می گویم: چه رهبر و وزیر اطلاعات عمامه‌هایشان را بالاتر بگذارند و چه نگذارند، این بی‌تربیتیِ خیمه خوابانده بر کل دستگاه اطلاعات، مختصری از شاکله ی کلی آن است. وزارتخانه‌ای که در روز روشن آدم بکشد و سر به اندرون خصوصی‌ترین زوایای زندگی مردم فرو ببرد، چرا نباید زرورقِ صحبتِ متداولِ مآمورانش، فحش‌های لجنی و پایین تنه‌ای باشد؟

منبع: وب سایت نویسنده 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


خشونت علیه زنان و عوامل آن

Posted: 05 Mar 2015 10:09 AM PST

گفتگو با مینو مرتاضی لنگرودی
استقلال اقتصادی نقش مهمی در خود باوری و افزایش اعتماد به نفس زنان دارد  


*به نظر شما ساختار فقه موافق خشونت علیه زنان است ؟
قبل از اینکه به ساختار فقه بپردازیم باید ببینیم فقه چیست و چه معنایی دارد .فقه در لغت به معنای فهم و دانایی است و در اصطلاح به معنای فهم دقایق و داشتن بصیرت در دین (دایره المعارف تشیع جلد دوم ص ۱۵۲ ) . واژه فقه نزداغلب فقها بویژه فقهای شافعیه و شیعه به علم به احکام شرعی بر اساس ادله تفصیلی انها معنا شده است .با تاکید به این نکته که علم فقه شامل احکام اعتقادی نمی شود و فقط احکامی را که متعلق به اعمال شخصی است شامل می شود .مقصود از ادله تفصیلی که احکام شرعی از انها استخراج می شوند قران ،سنت،اجماع ،عقل ،قیاس ،واستحسان و مصالح مرسله هستند .یک تعریفی را هم به ابو حنیفه نسبت می دهند که گفته است : «فقه ان است که نفس انسانی انچه را به سود یا زیان اوست بشناسد »در علل پیدایش علم فقه گفته اند پیس از وفات پیامبر صحابه به عنوان مرجع پاسخگویی به سوالات و مطالبات مردم در جامعه شدند .انها برای یافتن پاسخ سوالات مردم ابتدا به قران و سپس به گفته‌های پیامبر مراجعه می کردند.مسایلی که پیشتر مطرح شده بودند و راهکارهایی بر اساس نص و یا حدیث پیامبر داشتند که بر اساس همان‌ها عمل می شد .ولی اگر راه وپاسخی نمی یافتند از دو طریق پاسخگوی مردم می شدند .و به اصطلاح اجتهاد می کردند .منظور از اجتهاد کوشش برای استخراج پاسخ مبتنی بر برداشت از نص و حدیث بود ..این برداشتها یا از راه قیاس و یا بنا به مصلحت آن زمان اجتماع مسلمانان صورت می گرفت ..اجتهاد قیاسی آن است که در امری که حکمی در باره آن در قران و حدیث و سنت پیامبر وجود ندارد مجتهد می گرددو بر اساس نظایر آن مساله و حکمی که به مساله مشابه توسط نص و یا حدیث داده شده راه حل ارائه می دهد و اجتهاد مصلحتی هم اجتهادی است که مجتهد در امری که در قران و سنت دیده نشده بنا بر مصلحت عامه مسلمانان راه کار ارائه می دهد .اجتهاد بر اساس اصولی که به ان اصول فقه می گویند انجام می پذیرد که شامل سنت ،اجماع ،قیاس ، و عقل است .با وجودیکه اصل مسلمانی بر پذیرش توحید است ولی در اجتهاد اختلاف در بهره برداری از اصول فقه باعث پدیداری مذاهب گوناگون شده . بنا براین وقتی از خشونت نهفته در ساختار فقه سخن گفته می شود باید دید از کدام تعریف از فقه و کدام اجتهاد و از فقه کدام مذهب سخن می گوئیم .در واقع باید گفت ما انواع فقه داریم .به نظر می رسد ساختار فقه بر خاسته از نگرش مجتهدین مصلحت گرا قاعدتا چون بنا برمصالح وقت مسلمانان حکم صادر می کند به روز تر از دیگر ساختار‌های فقهی باشد .زیرا احکام فقهی هم چون دیگر قوانین خواهی نخواهی حدود ایجاد می کنند و خشونت‌ها وقتی ایجاد می شوند که انسان‌ها محدودیت‌ها را نمی پذیرند .نپذیرفتن محدودیت‌ها هم دلایل خودش را دارد .که مهم‌ترین دلیل نپذیرفتن ها عقب ماندگی قوانین و عدم تناسب انها با موقعیت و وضعیت کنونی جامعه است .انچه خشونت علیه زنان را وارد ساختار فقهی و حقوقی ما می کند اصول اساسی دین و اسلام نیست بلکه برداشت های سلیقه‌ای وفقه قیاسی وعدم تشخیص مصالح امروز زنان مسلمان است .انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری مجتهد و اجتهاد مصلحت گرا ی امام خمینی بوقوع پیوست . مثلا ایت الله خمینی با مساله رای دادن زنها در خرداد ۴۲ مخالفت می کند و ان را نمایش ازادیخواهی شاه تلقی می کند و خلاف شرع می داند . ولی در سال ۵۷ رای دادن زنها را به مصلحت جامعه و قدرت نظام اسلامی اجتهاد می کنند وحکم به رای دادن زنان به عنوان اوجب واجبات می کنند .و یا مقام رهبری که حکم شرعی میراث بری زنان از عرصه را بنا به مصلحت امروزبه نفع زنان تغییر می دهند . از این رو می توانیم صراحتا بگوییم در جوهر دین چون اجباری وجود ندارد (لا اکراه فی الدین ) خشونتی وجود ندارد قاعدتا اصل بر این باید باشد که در احکام برگزفته از چنین دینی هم نباید خشونت وجود داشته باشد .


کسی را نمی توان به زوروادار به پذیرش دین کرد .اما انکه دین و یا هر ایدئو لوژی دیگر و یا زندگی اجتماعی را می پذیرد در واقع خود را محدود و مقید به شروط و احکامی می کند که آزادی دلخواه اورا از او می ستاند .در عین حال یکی از راه‌های جلوگیری از خشونت‌های قانونی و احکام فقهی را خود فقها بنا بر اصول قرانی ارایه کرده اند و آن به روز کردن اجتهادات و احکام فقهی است .اجتهاد پویا با به روز کردن قوانین از خشونتی که قوانین تاریخ مصرف گذشته به مسلمین وارد می کند جلوگیری می کنند .خشونتی که امروز بر زنان ایرانی وارد می شود ناشی از تحمیل قوانینی است که تناسبی با وضعیت و موقعیت کنونی زنان ایرانی ندارد و مصالح زندگی فردی و اجتماعی انان را تامین نمی کند. در واقع شتاب تغییرات زندگی زنان بیش از پتانسیل انتظام بخشی قوانین است .و قتی قوانین بخواهند زنان را عمدا عقب نگهدارند مرتکب خشونت می شوند .نکته دیگری که .انچه می تواند ساختار فقه را درگیر خشونت کند عدم اندیشه و پذیرش بی‌چون و چرای احکام است .

عدالت از اصول اساسی دین اسلام است .از انجا که برابری برونداد طبیعی عدالت است .بی تفاوتی و سکوت برخی مجتهدین مصلحت اندیش در قبال نا برابر ی‌ها و تبعیض هایی که علیه زنان روا داشته می شودباعث شده است که نه تنها ساختار فقه که حتی ایدئولوژی اسلامی در معرض و مضان اتهام خشونت طلبی واقع شود .در حالیکه پیامبربر اساس تعالیم قران منادی عدالت خواهی و حقمداری انسان‌ها بویژه زنان بود چگونه می توان از قران و سنت پیامبربه نام احکام فقهی خشونت و تبعیض استخراج کرد؟


*به نظر شما نقش مدیریتی مردان در اعمال خشونت علیه زنان مهمترین عامل دربروز این پدیده نیست؟
معتقد به قبح و حسن ذاتی دروجود انسانها اعم از زن و یا مرد نیستم .بلکه معتقدم این فرهنگ است که در فرایند اجتماعی شدن و جنسیت یابی است که خشونت گری و زور گویی را به عنوان هویت و مولفه جنسیتی وارد ساختار اندیشه و نگرش مردان و زنان می کند .نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی طرحواره‌های جنسیتی را ساخت‌های شناختی ذخیره شده در حافظه می دانند .."ساندرا بِم" از نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی می گوید :هویت جنسیتی زمانی شکل می گیرد که کودکان معنا و تصویری از خود می سازند که در بر دارنده مفاهیم مردانگی یا زنانگی است و جنسیت به بخشی از خود پنداره انها تبدیل می شود .کودکان در سنین ۴ یا ۵ سالگی به تدریج در فرایند اجتماعی شدن و شکل گیری وجدان اخلاقی در خانواده در می یابند جنسیت یک عامل اساسی برای شناخت هر کس است .بر اساس نظریه طرحواره جنسیتی فرهنگ در رشد و شکل دهی جنسیت نقش مهمی ایفا می کند .از این رو در پاسخ به سوال شما باید گفت کنش اعمال خشونت علیه زنان کنشی صرفا مردانه نیست بلکه کنشی فرهنگی است که انسان‌ها را وادار به کنش‌های خشونت امیز علیه همنوع و بعضا هم جنس و غیر هم جنس خود می کند .


*تا چه میزان ناکافی بودن مشارکت اجتماعی زنان در جامعه را از دلایل بروز این پدیده می دانید ؟
ناکافی بود مشارکت‌های اجتماعی زنان در جامعه بی‌ارتباط با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه نیست . طرح واره ذهنی زن بودن را در صفات پرورندگی و مراقبت و برخوردهای عاطفی و نقشهایی مبتنی براین مفاهیم جنسیت می بخشد .و مردانگی را با از خود فراتر رفتن و ورزیدگی و برخوردهای غیر عاطفی و نقش حفاظتی جنسیت می دهد.آنگاه ساختار‌های اجتماعی به این نقش‌ها حالت کلیشه‌ای و ابدی و ازلی می دهند . از انجا که نقوش کلیشه‌ای به تولید فرهنگ جنسیتی و بازتولید خود می پردازند بسیار سخت تغییر می کنند و تغییرات‌شان با مقاومت‌ها و آسیب‌های روانی و اجتماعی بسیار همراه می گردد.


*به نظر شما آموزشهای عمومی و خانوادگی در ضعیف جلوه دادن زنان از دلالیل بروز خشونت علیه آنان در جامعه است؟
همانطور که در سوال قبل پاسخ دادم آموزشهای عمومی و خانوادگی تابعی از فرهنگ و روانشناسی اجتماعی و نقوش کلیشه‌ای جنسیتی است که زن را ضعیف تر از مرد جلوه می دهند و در عین حال بطور تناقض امیزی از زنان انتظار دارند که قویتر از انچه به نظر می رسند باشند و زنان قوی را مرد می خوانند .


*برخی معتقدند نبود کانونهای حمایتی و قوانین مرتبط برای زنان خشونت دیده عاملی برای تشدید این نوع اقدامات در سطوح خانوادگی است...
ببنبد، وقتی ضعیف بودن زنان و تحت الحمایه بودن آنان مفروض گرفته شود .آنگاه نقطه عزیمت خیر خواهان اجتماعی و کنشگران مدنی معطوف به ساخت کانون‌های حمایتی از زنان اسیب دیده می شود و یا با پیش فرض مهاجم بودن و غیر قابل کنترل بودن قدرت جنسی مردان به تفکیک جنسیتی نهاد‌های اموزشی و اجتماعی و زنانه مردانه کردن جامعه می پردازند که به خودی خود خشونت علیه زنان را تشدید می کند .قطعا زنان ما در وضعیتی هستند که به کانون‌های حمایتی احتیاج دارند .اما اگر در کنار و همزمان با ایجاد کانون‌های حمایتی برای زنان خشونت دیده کانون‌های توانمند سازی و مهارت یابی و اموزش و پرورش برای زنان ایجاد نشود تغییر اساسی در وضعیت خشونت دیدگی زنان ایجاد نخواهد شد .


*به نظر شما عامل بروز خشونت علیه زنان وابستگی اقتصادی زنان به شوهران است؟
وابستگی اقتصادی زنان به شوهران یکی از دلایل و عوامل خشونت علیه زنان می تواند باشد .مسلما استقلال اقتصادی نقش مهمی در خود باوری و قدرتمندی و افزایش اعتماد به نفس زنان ایفا می کند .هرچند داشتن حق اشتغال و استقلال اقتصادی و مهارت یابی حق مسلم زنان است اما دیده می شود در کشورهایی که زنان دارای استقلال اقتصادی و ازادی در انتخاب شیوه‌های زیست و سبک زندگی هستند نیز نتوانسته اند از بروز خشونت علیه خود جلوگیری کنند .زیرا تا وقتی زنان در چرخه تولید و در عرصه کلان تصمیم سازی و تصمیم گیری‌های سیاسی واقتصادی قرار نگیرند احساس استقلال اقتصادی و خود شکوفایی نخواهند کرد.

 منبع: سایت امید 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


واژگونی اتوبوس دانش آموزان در یزد دوازده مجروح به جای گذاشت

Posted: 05 Mar 2015 10:05 AM PST

جرس: در حادثه واژگونی یک دستگاه اتوبوس اردوی دانش آموزی یزد 12 تن مجروح و به مراکز درمانی منتقل شدند.

 

به گزارش سایت پلیس، در ساعت 16 روز گذشته خبر واژگونی یک دستگاه اتوبوس بنز"302" مربوط به اردوی دانش آموزی یکی از مدارس دخترانه یزد در محل جاده کنارگذر اعلام شد که بلافاصله ماموران پلیس راه و کلانتری 15 آزادگان شهرستان یزد در محل حادثه حاضر شدند.

در این حادثه 12 تن از سرنشینان اتوبوس مجروح و توسط عوامل امدادی به مراکز درمانی منتقل شدند.

رئیس پلیس راه استان یزد علت این سانحه رانندگی را برخورد یک دستگاه کامیون کشنده با اتوبوس اعلام کرد و گفت: متاسفانه کامیون کشنده بعد از برخورد از محل متواری شده است.

گفتنی است، این اتوبوس با 27 دانش آموز دختر از مسیر میبد به سمت یزد در حال بازگشت بوده است.

ثبت‌نام خرید خدمت سربازی؛ کمتر از حد انتظار

Posted: 05 Mar 2015 10:05 AM PST

جرس: کمتر از دو هفته از آغاز دور جدید خدمت سربازی، بیش از ۲۱۰ هزار نفر مشمول غایب برای خرید خدمت سربازی ثبت نام کرده‌اند.

 

به گزارش سایت تراز؛ ۱۲ روز از آغاز ثبت‌نام برای خرید سربازی می‌گذرد، اما در حالی که انتظار می‌رفت تعداد قابل توجهی از جمعیت یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفری مشمولانی که شرایط خرید سربازی را دارند برای این کار پیشقدم شوند، تا دیروز فقط اطلاعات۸۰ هزار نفر از افراد در دفاتر پلیس‌+۱۰ به ثبت رسیده است، این درحالی است که اگر روند ثبت‌نام به همین شکل ادامه پیدا کند در خوشبینانه‌ترین حالت تا پایان زمان ثبت‌نام این آمار به ۲۰۰ هزار نفر خواهد رسید. در نتیجه شاید می‌توان نتیجه گرفت شرایط در نظر گرفته شده برای حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر نامناسب است.

سردار موسی کمالی، جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح درباره استقبال مشمولان برای پرداخت جریمه در گفت‌وگو با جام‌جم اظهار می‌کند: تا دیروز حدود ۸۰‌هزار نفر ثبت‌نام کرده‌اند، در این بین بیش از ۷۰ درصد افراد ثبت‌نام کرده زیر دیپلم، حدود ۲۰ درصد دیپلم و حدود ۸ درصد نیز فوق‌دیپلم و بالاتر هستند.

وی با بیان این‌که برآورد اولیه آنها از تعداد ثبت‌نام‌کنندگان ۱۵ تا ۲۰ درصد بوده، خاطرنشان می‌کند: البته میزان استقبال مشمولان اکنون قابل ارزیابی نیست، چون ثبت‌نام از آنها تازه شروع شده و برخی مراکز پلیس + ۱۰ هنوز توجیه نشده و مردم از جزئیات این طرح خبر ندارند، افزون بر این هنوز قانون به شکل رسمی تصویب نشده است. کمالی ادامه می‌دهد: بنابراین می‌توان گفت اکنون روند ثبت‌نام مشمولان معمولی است یعنی نه کمتر و نه بیشتر از پیش‌بینی‌های صورت گرفته بوده است.

پیش‌بینی کمیسیون تلفیق مجلس از درآمد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی دولت از محل اخذ جریمه مشمولان غایب سربازی در سال ۹۴ خبر می‌داد، افزون براین دولت در لایحه بودجه سال آینده پیشنهاد داده تمام درآمدهای حاصل از اعطای معافیت‌های مشمولان به‌حساب خزانه‌داری کل کشور واریز و تا سقف یکهزار میلیارد تومان آن نیز صرف تقویت بنیه دفاعی نیروهای مسلح شود، می‌توان گفت روند ثبت‌نام با پیش‌بینی این ارقام متناسب است، زیرا با توجه به این‌که حدود ۹۵ درصد این افراد تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم دارند و براساس جرایم مشخص شده باید بین ده تا ۲۰ میلیون تومان جریمه پرداخت کنند.

اگر در نظر بگیریم تعداد ثبت‌نام‌کنندگان به ۲۰۰ هزار نفر برسد و هر کدام از این افراد ۲۰ میلیون تومان پرداخت کنند درآمد دولت به ۴۰۰۰ میلیارد تومان خواهد رسید، اما نکته اینجاست که هرچند دولت به خواسته خود نزدیک شده است، اما حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از مشمولانی که هشت سال بیشتر از غیبت آنها می‌گذرد نتوانسته‌اند ازاین شرایط بهره ببرند.

در این بین برخی از نمایندگان مجلس دلیل استقبال کم مشمولان را بالا بودن جریمه‌های در نظر گرفته شده می‌دانند.باقر حسینی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفت‌وگو با جام‌جم عنوان می‌کند: استقبال برای خرید سربازی مناسب نبوده، زیرا خیلی از مشمولان توان مالی لازم را برای پرداخت جریمه‌های در نظر گرفته شده ندارند، به همین دلیل باید راهکاری در نظر گرفته شود.

وی درباره پیشنهاد قسطی کردن پرداخت جرایم، توضیح می‌دهد: تعیین نحوه پرداخت جرایم و شیوه اجرا دست دولت است، مجلس فقط کلیات را مشخص می‌کند، بنابراین دولت باید راهکار مناسبی در نظر بگیرد.

حسین نقوی‌حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت مجلس نیز با بیان این‌که ثبت‌نام ۸۰ هزار نفر در چند روز گذشته آمار بالایی نیست،بیان می‌کند: به نظرم چون بیشتر مردم ما در دقیقه ۹۰ کارهایشان را انجام می‌دهند، شاید در روزهای آینده افراد بیشتری برای ثبت‌نام اقدام کنند. این درحالی است که مدتی قبل چند نماینده پیشنهاد پرداخت قسطی جریمه را مطرح کردند، اما نظر آنها مورد توجه اکثر نمایندگان قرار نگرفت و رای نیاورد. باید یادآور شد نظر ستاد کل نیروهای مسلح نیز درباره قسطی شدن پرداخت جریمه‌ها منفی است.

جریمه بالا و ترس از دستگیری
بیشتر مشمولانی را که برای ثبت‌نام اقدام نکرده‌اند، افرادی تشکیل می‌دهند که توان پرداخت جریمه‌های بالا را ندارند، این را می‌توان از نظرات منتشر شده کاربران در فضای مجازی فهمید، یکی از این افراد در سایت جام‌جم به این شکل نظرش را منتشر کرده« من که ثبت‌نام نکردم چون نمی‌دانم چطوری باید پول خرید سربازی را بدهم یک مددجو از کجا باید این همه پول بیاورد.»

این درحالی است که دلیل دیگر ثبت‌نام نکردن برخی مشمولان را نیز می‌توان ترس از تحت تعقیب قرار گرفتن دانست، یکی از این افراد به جام‌جم می‌گوید: به نظر مسئولان از تبلیغ برای پیش ثبت‌نام قصد دارند اطلاعات مشمولان غایب را جمع‌آوری و با آنها برخورد کنند. اما جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح در پاسخ به این افراد می‌گوید: تمامی اطلاعات این افراد را می‌توان با استفاده از کد ملی آنها به دست آورد، بنابراین آنها نباید چنین دلایلی را مطرح کنند.

اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون تلفیق مجلس نیز با بیان این‌که ثبت‌نام ۸۰ هزار نفر برای خرید سربازی از پانزدهم بهمن تا دیروزمناسب است، به جام‌جم می‌گوید: جریمه مشمولان غایب برای تعیین تکلیف شدن وضع نظام وظیفه آنهاست و نباید با خرید سربازی اشتباه گرفته شود. وی درباره راهکاری برای این‌که افرادی با توان مالی ضعیف نیز بتوانند از این شرایط استفاده کنند، ابراز می‌کند: ستاد کل نیروهای مسلح و دولت می‌توانند برای قسطی کردن پرداخت‌ها تصمیم بگیرند.

به گفته کوثری، تا زمانی که لایحه از سوی شورای نگهبان تائید نشده، امکان تغییر در آن وجود دارد.

زمان ثبت‌نام تمدید شد
هرچند مدتی قبل ابراهیم کریمی، جانشین رئیس سازمان وظیفه عمومی در گفت‌وگو با جام‌جم با بیان این‌که یک ماه به مشمولان برای ثبت نام وقت داده می‌شود، گفته بود که ثبت‌نام نکردن مشمولان گواهی است بر این‌که این افراد می‌خواهند به خدمت اعزام شوند اما جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح می‌گوید این فرصت تمدید خواهد شد، زیرا ثبت‌نام اصلی با آغاز سال جدید شروع شده و افراد می‌توانند برای ثبت‌نام اقدام کنند.

وی ادامه می‌دهد: اما افرادی که پیش ثبت‌نام کرده‌اند، زودتر کارشان انجام می‌شود این درحالی است که ما برای تعیین سال‌های غیبت پایان سال ۹۴ را ملاک قرار می‌دهیم، به این شکل اگر شخصی تا اواخر اسفند ۹۴ مدت زمان غیبت او هشت سال تمام شود، می‌تواند از این شرایط استفاده کند.

کمالی درباره این‌که این طرح شامل حال سرباز فراری‌ها نیز می‌شود، تصریح می‌کند: چیزی به اسم سرباز فراری در لایحه نیامده، اما قصد داریم افرادی که بیش از هشت سال فرار کرده‌اند و جرمی بجز فرار ندارند از این شرایط استفاده کنند.

 

متن کامل سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا علیه جمهوری اسلامی

Posted: 05 Mar 2015 10:05 AM PST

جرس: بنیامین نتانیاهو ،نخست وزیر اسرائیل، روز سه شنبه در کنگره آمریکا سخنرانی جنجالی کرد که نمایش دهنده شکاف عمیق میان اسرائیل و بزرگترین متحدش یعنی ایالات متحده بود. این سخنرانی به دعوت رهبر جمهوری خواهان در کنگره ترتیب داده شد که با مخالفت شدید دولت آمریکا همراه بود.



سرویس بین الملل فرارو، مشروح سخنان نتانیاهو را ترجمه کرده است که در زیر می خوانید:

رییس مجلس نمایندگان جان بونر، آقای رییس پرو تم، سناتور اورین هچ، رهبر اقلیت—اکثریت سنا، میچ مک کانل، رهبر اقلیت مجلس نمایندگان نانسی پلوسی، رهبر اکثریت مجلس نمایندگان کوین مک کارتی.
 
ضمناً می‌خواهم از رهبر دموکرات‌های سنا هری رید تشکر کنم. هری، خوشحالم که دوباره سر پا می‌بینمت.(تشویق)
 
به نظرم راست می‌گویند، مرد خوب روی زمین نمی‌ماند.(خندۀ حضار)
 
دوستان من، عمیقاً خوشحالم که فرصتی دست داد تا برای سومین بار در برابر مهم‌ترین نهاد قانونگذاری جهان، کنگرۀ ایالات متحده، سخنرانی کنم.
 
دوست دارم از همۀ شما به خاطر بودن در اینجا تشکر کنم. من واقفم که سخنرانیم موضوع جنجال‌های زیادی شده است. عمیقاً از این که برخی حضور من در اینجا را سیاسی می‌دانند، ناراحتم. قصد من هرگز این نبوده است.
 
من می‌خواهم از شما تشکر کنم، از دموکرات‌ها و جمهوری‌خواه‌ها، به خاطر حمایت مشترکتان از اسراییل که سال به سال و دهه به دهه وجود داشته است.
 
من می‌دانم که فرقی ندارد در کدام سوی راهرو نشسته‌اید، شما در کنار اسراییل ایستاده‌اید.
 
اتحاد مثال‌زدنی میان اسراییل و ایالات متحده همواره ورای سیاست بوده است. این اتحاد باید همواره ورای سیاست‌ها باقی بماند.
 
به خاطر آمریکا و اسراییل، ما سرنوشت مشترکی داریم، سرنوشت سرزمین‌های موعودی که آزادی را گرامی می‌دارند و امید را عرضه می‌دارند. اسراییل از حمایت آمریکایی‌ها متشکر است. از مردم آمریکا و از روسای جمهور آمریکا، از هری ترومن تا باراک اوباما.
 
ما همه کارهایی که رییس جمهور اوباما برای اسراییل انجام داده است را قدر می‌دانیم.
 
اکنون، برخی از آن کارها را همه می‌دانند.
 
برخی از آن کارها را همه می‌دادند، مثل تقویت همکاری‌های امنیتی و تبادل اطلاعاتی و مخالفت با قطعنامه‌های ضداسراییلی سازمان ملل.
 
برخی از کارهایی را که رییس جمهور برای اسراییل انجام داده، کمتر به گوش مردم رسیده است.
 
من در سال 2010، وقتی که آتش‌سوزی جنگل کارمل برای ما اتفاق افتاده بود به او زنگ زدم و او بلافاصله پذیرفت تا به درخواست من برای کمک فوری پاسخ دهد.
 
در سال 2011، سفارت ما در قاهره در محاصره قرار گرفت، و دوباره، او در این لحظۀ حساس کمکی حیاتی در اختیار ما گذاشت.
 
یا حمایت او برای در اختیار رهگیرهای موشکی در هنگام عملیات تابستان گذشتۀ ما که در آن با تروریست‌های حماس می‌جنگیدیم.
 
(تشویق)
 
در هر کدام از آن لحظه‌ها، من با رییس جمهور تماس گرفتم، و او در کنارم بود.
 
و برخی از کارهایی که رییس جمهور برای اسراییل انجام داده است ممکن است هرگز آشکار نشود، چرا که به برخی از حساس‌ترین و استراتژیک‌ترین مسائلی باز می‌گردد که میان رییس جمهور آمریکا و نخست وزیر اسراییل مطرح می‌شود.
 
اما من به آنها واقفم، و همیشه به خاطر آن حمایت از رییس جمهور اوباما سپاسگزار خواهم بود. (تشویق)
 
و اسراییل از شما، کنگرۀ آمریکا، سپاسگزار است، به خاطر حمایت شما، به خاطر اینکه از این همه راه ما را حمایت کردید، به خصوص به خاطر کمک‌های نظامی سخاوتمدانه و دفاع موشکی، از جمله گنبد آهنین. (تشویق)
 
تابستان گذشته، میلیون‌ها اسراییلی در برابرهزاران راکت حماس حفاظت شدند، به این خاطر که این گنبد بزرگ (کنگره) کمک کرد تا گنبد آهنین را بسازیم.
 
متشکرم، آمریکا. از تو به خاطر همۀ کارهایی که برای اسراییل انجام دادی متشکرم.
 
دوستان من، من امروز به عنوان نخست وزیر اسراییل به اینجا آمدم، به این خاطر که تعهدی عمیق احساس می‌کنم که در مورد مسئله‌ای که می‌تواند حیات کشور من و آیندۀ ملت من را تهدید کند با شما صحبت کنم: دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای.
 
ما مردمی باستانی هستیم. در تاریخ نزدیک به چهارهزار سالۀ ما، بسیاری مکرراً سعی داشته‌اند تا ملت یهود را نابود کنند. فردا شب، در مناسبت یهودی "پوریم"، ما کتاب استر را می‌خوانیم. ما ماجرای نایب السلطنۀ قدرتمند پارسی به نام هامان، که دو هزار و پانصد سال پیش نقشۀ نابودی ملت یهود را کشید، می‌خوانیم. اما یک زن شجاع یهودی، ملکه استر، این نقشه را برملا ساخت و به ملت یهود حق داد تا از خود در برابر دشمنانشان دفاع کنند.
 
آن نقشه شکست خورد. ملت ما نجات یافت. (تشویق)
 
امروز مردم یهود با تلاشی دیگر از سوی یک قدرتمند پارسی دیگر مواجهند که می‌خواهد ما را نابود کند. رهبر ایران، آیت‌الله خامنه‌ای قدیمی‌ترین تنفر را، قدیمی‌ترین تنفر را که ضدسامی‌گری است، با جدیدترین تکنولوژی‌ها نشر می‌دهد. او توییت می‌کند که اسراییل باید نابود محو شود—او توییت می‌کند. شما می‌دانید، در ایران چیزی با عنوان اینترنت آزاد وجود ندارد. اما او به انگلیسی توییت می‌کند که اسراییل باید نابود شود.
 
آنهایی که فکر می‌کنند ایران دولت یهود را تهدید می‌کند، اما مردم یهود را نه، به حسن نصرالله، رهبر، حزب الله، سازمان تروریست نیابتی اصلی ایران گوش کنند. او گفت: اگر همۀ یهودی‌ها در اسراییل جمع شوند، دیگر لازم نیست زحمت گیر آوردنشان از گوشه و کنار دنیا را بکشیم.
 
اما ایران فقط مشکل یهودی‌ها نیست، همانطور که رژیم نازی فقط مشکلی برای یهودی‌ها نبود. شش میلیون یهودی‌ای که توسط نازی‌ها قتل عام شدند، تنها کسری از 60 میلیون انسانی بودند که در جنگ جهانی دوم کشته شدند. بنابراین، رژیم ایران هم تهدیدی جدی، نه فقط برای اسراییل، بلکه برای صلح در تمام جهان است. برای آنکه میزان خطر ایران مسلح به سلاح‌های هسته‌ای را درک کنیم، ابتدا باید کاملاٌ ماهیت رژیم را درک کنیم.
 
مردم ایران، مردم بسیار بااستعدادی هستند. آن‌ها وارث یکی از بزرگترین تمدن‌های جهان هستند. اما در سال 1979، آنها به چنگ متعصبین مذهبی افتادند—متعصبین مذهبی‌ای که بلافاصله دیکتاتوری سیاه و وحشیانه‌ای را به آنها تحمیل کردند.
 
در آن سال، متعصبین یک قانون اساسی، یک قانون اساسی جدید برای ایران تدوین کردند. در این قانون اساسی وظیفۀ سپاه پاسداران تنها حفاظت از مرزهای ایران نیست، بلکه همچنین محقق کردن ماموریت ایدئولوژیک جهاد است. موسس رژیم، آیت‌الله خمینی، پیروانش را ترغیب کرد تا "انقلاب را به سراسر جهان صادر کنند."
 
من اینجا در واشنگتن ایستاده‌ام و تفاوت‌ از زمین تا آسمان است. سند تاسیس آمریکا وعدۀ زندگی، آزادی و پویش خوشبختی را می‌دهد. سند تاسیس ایران قول مرگ، ظلم و پویش جهاد را می‌دهد. و در حالیکه دولت‌ها در سراسر خاورمیانه سقوط می‎کنند، ایران به سوی این خلا حمله برده تا دقیقاً آن را عملی کند.
 
آدمکشهای ایران در غزه، پادوهایش در لبنان، پاسدارهای سپاه در بلندی‌های جولان، دارند با سه چنگال ترور به اسراییل چنگ می‌اندازند. اسد، با پشتیبانی ایران، سوری‌ها را قتل عام می‌کند. شبه نظامیان شیعه، با پشتیبانی ایران، در عراق جولان می‌دهند. حوثی‌ها، با پشتیبانی ایران، در حال در اختیار گرفتن یمن هستند، و تنگه‌های استراتژیک در دهانۀ دریای سرخ را تهدید می‌کنند. در کنار تنگۀ هرمز، تسلط بر تنگه‌، گلوگاه دیگر تامین نفت جهان را در اختیار ایران قرار می‌دهد.
 
همین هفتۀ پیش، در نزدیکی هرمز، ایران یک رزمایش نظامی برگزار کرد و ماکت یک نام آمریکایی را منفجر کرد. این اتفاق همین هفتۀ پیش در حالی که داشتند با ایالات متحده مذاکرات هسته‌ای انجام می‌دادند افتاد. اما متاسفانه، در 36 سال گذاشته، حمله‌های ایران علیه ایالات متحده همه چی بوده است به غیر از ماکتی. و هدفهایشان هم همه واقعی بودند.
 
ایران دهها آمریکایی را در تهران به گروگان گرفت، صدها سرباز، دریادار، آمریکایی را در بیروت قتل عام کرد و مسئول کشتن و مجروح کردن هزاران مرد و زن آمریکایی در حال خدمت در عراق و افغانستان است.
 
ایران از خاورمیانه فراتر رفته، و آمریکا و متحدانش را با استفاده از شبکۀ جهانی ترورش مورد حمله قرار می‌دهد. ایران مرکز جامعۀ یهودیان و سفارت اسراییل در بوینس آیرس را منفجر کرد. به القاعده کمک کرد تا سفارت‌های ایالات متحده در آفریقا را با بمب منفجر کند. ایران حتی سعی کرد که سفیر عربستان سعودی را همین جا در واشنگتن ترور کند.
 
در خاورمیانه، ایران اکنون بر چهار پایتخت عربی مسلط است: بغداد، دمشق، بیروت و صنعا. و اگر کسی مانع پیشروی ایران نشود، به زودی شهرهای دیگری به اینها خواهند پیوست.
 
بنابراین، در زمانی که بسیاری امیدوارند که ایران به جامعۀ ملل ملحق خواهد شد، ایران مشغول بلعیدن ملل است. (تشویق)
 
ما همه باید در کنار هم بایستیم تا جلوی پیشرفت کشورخواری، مطیع سازی و ترور از سوی ایران را بگیریم. (تشویق)
 
حالا، دو سال پیش به ما گفتند که به رییس جمهور روحانی و وزیر خارجه ظریف فرصت دهید تا تغییر و اعتدال را برای ایران بیاورند. چه تغییری! چه اعتدالی!
 
دولت روحانی همجنس‌گرایان را دار می‌زند، مسیحیان را تحت پیگرد قرار می‌دهد، روزنامه‌نگاران را زندانی می‌کند و حتی بیش از پیش زندانیان را اعدام می‌کند.
 
سال گذشته، همین ظریفی که دل دیپلمات‌های غربی را برده، روی قبر عماد مغنیه تاج گل گذاشت. عماد مغنیه مغز متفکر تروریستی‌ای است که، اگر بن لادن را فاکتور بگیریم، بیش از هر تروریست دیگری خون آمریکایی‌ها را ریخته است. دوست داریم یک نفر راجع این موضوع از او سوال بپرسد.
 
رژیم ایران به همان شدت گذشته افراطی است، فریادهای "مرگ بر آمریکا"، همان آمریکایی که آن را شیطان بزرگ می‌خواند، به بلندی قبل است.
 
حال، این موضوع نباید ما را سوپرایز کند، چرا که ایدئولوژی رژیم انقلابی ایران ریشۀ عمیقی در اسلام جنگ‌طلبانه دارد و به همین خاطر هم این رژیم همواره دشمن آمریکا خواهد بود.
 
گول نخورید. جنگ میان ایران و داعش، ایران را به دوست آمریکا بدل نمی‌کند.
 
ایران و داعش برای کسب تاج اسلام جنگ‌طلبانه با هم رقابت می‌کنند. یکی خودش را جمهوری اسلامی نامیده است. دیگری خود را دولت اسلامی نامیده است. هر دو می‌خواهند یک امپراطوری اسلامی جنگ طلب را ابتدا به منطقه و سپس به کل جهان تحمیل کنند. آنها فقط بین خودشان اختلاف دارند که چه کسی حاکم آن امپراطوری باشد.
 
در این جنگ تاج و تخت مرگبار، جایی برای آمریکا یا اسراییل نیست، صلحی برای مسیحیان، یهودی‌ها یا مسلمانانانی که عقاید اسلامی قرون وسطایی ندارند در کار نیست، حقی برای زنان وجود ندارد، آزادی‌ برای هیچکس وجود ندارد.
 
بنابراین وقتی پای ایران و داعش در میان باشد، دشمنِ دشمنِ تو دشمنِ توست.
 
فرقشان این است که داعش به چاقوی قصابی، سلاح‌های به غنیمت گرفته شده و یوتیوب مسلح است، در حالی که ایران به زودی به موشک‌های بالستیک بین‌قاره‌ای و بمب‌های اتمی مسلح خواهد شد. ما همیشه باید به خاطر داشته باشیم – یک بار دیگر تاکید می‌کنم- که بزرگترین تهدیدی که جهان با آن مواجه است، ازدواج اسلام جنگ‌طلبانه با سلاح‌های هسته‌ای است. شکست دادن داعش و اجازۀ دست یافتن به سلاح‌های هسته‌ای به ایران، یعنی اینکه نبردی را برده‌اید، اما جنگ را باخته‌اید. ما نمی‌توانیم بگذاریم این اتفاق بیافتد.  (تشویق)
 
اما این اتفاق، دوستان من، دقیقاً اتفاقی است که خواهد افتاد اگر توافقی که اکنون بر سرش مذاکره می‌کنند از سوی ایران پذیرفته شود. آن توافق مانع ایران در توسعۀ سلاح‌های هسته‌ای نخواهد شد. این توافقنامه تضمین می‌کند که ایران به آن سلاح‌ها دست خواهد یافت، آن هم به شکل انبوه.
 
اجازه بدهیم چرایش را توضیح بدهم. در حالی که هنوز توافق نهایی امضا نشده است، مولفه‌هایی که در هر توافق بالقوه‌ای حاضر خواهند بود را اکنون همه می‌دانند. شما برای دانستن اینها نیازی به آژانس‌های اطلاعاتی و اطلاعات سری ندارید. شما توی گوگل می‌توانید اینها را پیدا کنید.
 
اگر تغییر بزرگی ناگهان رخ ندهد، ما همه با اطمینان می‌دانیم که هر توافقی با ایران شامل دادن دو امتیاز بزرگ به ایران می‌شود.
 
اولین امتیاز بزرگ، زیرساخت هسته‌ای عظیمی را برای ایران حفظ می‌کند، که فرصت فرار هسته‌ای کوتاهی را در اختیار آن کشور می‌گذارد. فرصت فرار هسته‌ای، زمانی است که طول می‌کشد تا میزان کافی از اورانیوم یا پولوتونیم غنی شده در سطحی که برای ساخت بمب لازم است تولید شود.
 
بر اساس این توافق حتی یکی از تاسیسات هسته‌ای هم تخریب نخواهد شد. هزاران سانتریفیوژی که برای غنی‌سازی اورانیوم استفاده می‌شوند، به چرخش خود ادامه می‌دهند. هزاران سانتریفیوژ دیگر موقتاً از چرخه خارج خواهند شد، اما نابود نمی‌شوند.
 
از آنجا که برنامۀ هسته‌ای ایران عمدتاً دست نخورده باقی خواهد ماند، فرصت فرار هسته‌ای ایران بسیار کوتاه خواهد بود – یک سال بر اساس ارزیابی ایالات متحده و طبق ارزیابی اسراییل از این هم کوتاهتر.
 
و اگر—اگر جلوی کار ایران بر روی سانتریفیوژهای پیشرفته، سانتریفیوژهای سریعتر و سریعتر گرفته نشود، آن زمان فرار حتی می‌تواند کوتاهتر هم بشود، بسیار کوتاهتر.
 
درست است، برخی محدودیت‌ها بر برنامۀ هسته‌ای ایران اعمال خواهد شد و پایبندی ایران به آن محدودیت‌ها توسط بازرسان بین‌المللی مورد نظارت قرار خواهد گرفت. ما مشکل اینجاست. ببینید، تخلفاتی که بازرسان ثبت می‌کنند، جلوی آنها را نمی‌گیرد.
 
بازرسان وقتی که کرۀ شمالی به سوی بمب رفت، این موضوع را می‌دانستند، اما این مسئله مانع آنها نشد. کرۀ شمالی دوربین‌ها را خاموش کرد، بازرسان را بیرون انداخت. و در عرض چند سال به بمب رسید.
 
حال به ما هشدار داده‌اند که کرۀ شمالی در پنج سال آینده می‌تواند توپخانه‌ای با صد بمب هسته‌ای داشته باشد.
 
همچون کرۀ شمالی، ایران نیز مانع بازرسان بین‌المللی شده است. این کشور این کار را حداقل در سه مقطع جداگانه انجام داده است—2005، 2006، 2010. همچون کرۀ شمالی، ایران هم قفل ها را شکست، دوربین‌ها را خاموش کرد.
 
البته می‌دانم که همۀ شما خبر دارید، اما ایران نه تنها مانع کار بازرسان می‌شود، بلکه به خوبی بازی قایمش کن و تقلب کن را هم با آنها انجام می‌دهد.
 
آژانس دیدبان هسته‌ای سازمان ملل، IAEA، دوباره روز گذشته گفت که ایران همچنان از شفاف سازی دربارۀ برنامۀ هسته‌ای نظامیش سرباز می‌زند. ایران تا به حال دوبار در حالی که داشته در تاسیسات هسته‌ای نطنز و قم کار می‌کرده، مچش گرفته شده – دو بار، نه یک بار، دو بار. تاسیساتی که بازرسان اصلاً از وجودشان بی‌خبر بودند.
 
در حال حاضر، ایران می‌تواند تاسیساتی را پنهان کرده باشد که ما، ایالات متحده و اسراییل، از آنها بی‌خبریم. همانطور که رییس سابق بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سال پیش گفت: "اگر امروز تاسیسات گزارش‌نشده‌ای در ایران نباشد، اولین باری است که در طول بیست سال گذشته این اتفاق می‌افتد."

ایران بارها و بارها ثابت کرده که نمی‌توان به آن اعتماد کرد و به همین خاطر است که اولین امتیاز بزرگ در توافق، منبع نگرانی بزرگی است. این امتیاز، ایران را با یک زیرساخت عظیم هسته‌ای به حال خود می‌گذارد و به بازرسان تکیه می‌کند تا مانع از فرار هسته‌ای شوند. این امتیاز این خطر واقعی را ایجاد می‌کند که ایران با تخطی از توافق می‌تواند به بمب برسد.
 
اما امتیاز بزرگ دوم، خطری حتی بزرگتر را ایجاد می‌کند که ایران با پایبندی به توافق به بمب دست یابد. چرا که همۀ محدودیت‌های برنامۀ هسته‌ای ایران به صورت خودکار در طول حدود یک دهه منقضی می‌شوند.
 
حال، اگرچه یک دهه ممکن از در حیات سیاسی زمانی دراز به نظر برسد، اما در حیات یک ملت، یک چشم برهم زدن است. در زندگی کودکان ما یک چشم بر هم زدن است. ما همه مسئولیم که عواقب زمانی را که محدودیت‌های توانایی‌های هسته‌ای ایران برچیده و همۀ تحریم‌ها برداشته شود را در نظر بگیریم. ایران آزاد خواهد بود که ظرفیت هسته‌ای عظیمی بسازد که می‌تواند، بمب‌های هسته‌ای بسیار فراوانی را تولید کند.
 
رهبر ایران علناً این را می‌گوید. او می‌گوید که ایران قصد دارد 190000 سانتریفیوژ داشته باشد، نه 6000 یا حتی 19000 تایی که امروز دارد، بلکه ده برابر آن—190000 سانتریفیوژ غنی‌سازی اورانیوم. با چنین ظرفیت عظیمی، ایران می‌تواند، هر وقت که اراده کند، در طول چند هفته سوخت مورد نیاز یک توپخانۀ هسته‌ای کامل را فراهم کند.
 
دوست قدیمی من، جان کری، وزیر امور خارجه، هفتۀ پیش تایید کرد که ایران پس از انقضای توافق می‌تواند آن ظرفیت عظیم سانتریفیوژ را به صورت مشروع در اختیار داشته باشد.
 
حال من از شما می‌خواهم که راجع به آن فکر کنید. اصلی‌ترین حامی تروریسم در جهان، می‌تواند تنها چند هفته با اورانیوم غنی‌شدۀ کافی برای تامین تسلیحات یک توپخانۀ هسته‌ای کامل فاصله داشته باشد، آن هم با مشروعیت بین‌المللی.
 
و ضمناً، اگر برنامۀ موشکهای بالستیک بین قاره‌ای ایران بخشی از توافق نباشد، و تا الان ایران حتی حاضر به مذاکره دربارۀ آن شده، خوب، ایران می‌تواند وسیلۀ رساندن توپخانۀ هسته‌ایش به چهار گوشۀ جهان را هم داشته، از جمله هر نقطه‌ای از ایالات متحده را.
 
بنابراین، دوستان من، می‌بینید که این توافق دو امتیاز برزگ به ایران می‌دهد: اول، رها کردن ایران به همراه یک برنامۀ هسته‌ای عظیم و دوم، برداشتن محدودیت‌های آن برنامه در طول حدود یک دهه. به همین خاطر، این توافق خیلی بد است. این توافق مسیر ایران در رسیدن به بمب را سد نمی‌کند؛ این توافق مسیر ایران را برای رسیدن به بمب هموار می‌کند.
 
بنابراین چرا کسی باید چنین توافقی بکند؟ به این امید که ایران در سالهای آتی به سوی بهتر شدن پیش می‌رود، یا اینکه باور دارند که جایگزین (آلترناتیو) این توافق، بدتر است؟
 
من مخالفم. من باور ندارم که رژیم افراطی ایران پس از این توافق به سوی بهتر شدن پیش خواهد رفت. این رژیم 36سال در قدرت بوده است، و اشتهای سیری‌ناپذیرش برای تجاوزگری هر سال بیشتر می‌شود. این توافق فقط اشتهای ایران را باز می‌کند، اشتهای ایران را برای تجاوز بیشتر باز می‌کند.
 
آیا زمانی که تحریم‌ها برداشته شوند و اقتصاد ایران قویتر شود، آیا از سلطه‌جوییش کم خواهد شد؟ اگر ایران همین الان که تحت تحریم است، چهار کشور را بلعیده است، وقتی که تحریم‌ها برداشته شوند چند کشور دیگر را خواهد بلعید؟ آیا ایران وقتی که بر کوه اسکناس نشسته و می‌تواند به تروریست‌ها پول بیشتری بدهد، به آن‌ها کمتر پول خواهد داد؟
 
چرا رژیم افراطی ایران به سوی بهتر شدن پیش برود، وقتی که می‌تواند از آنچه همۀ خوبان دارند را یکجا داشته باشد: سلطه‌جویی در خارج و شکوفایی در داخل؟
 
این سوالی است که همه در منطقۀ ما می‌پرسند. همسایگان اسراییل—همسایگان ایران می‌دانند که ایران وقتی که اقتصادش از بند رها شود و مسیری هموار برای رسیدن به بمب داشته باشد، حتی بیش از حالا سلطه‌جو خواهد شد و حتی بیش‌ از حالا از تروریسم حمایت خواهد کرد.
 
و بسیاری از این همسایگان می‌گویند، که پاسخشان به این مسئله مسابقه برای رسیدن سلاح‌های هسته‌ای برای خودشان خواهد بود. بنابراین این توافق ایران را به سوی بهتر شدن تغییر نمی‌دهد؛ این توافق فقط وضعیت خاورمیانه را بدتر می‌کند. توافقی که بناست مانع گسترش سلاح‌های هسته‌ای شود، در عوض جرقۀ شروع یک مسابقۀ تسلیحات هسته‌ای را در خطرناکترین منطقۀ جهان می‌زند.
 
این توافق خداحافظی با اسلحه نخواهد بود. این توافق خداحافظی با کنترل سلاح خواهد بود. و خاورمیانه‌ای که به سلاحهای هسته‌ای آغشته خواهد بود. منطقه‌ای که در آن تیراندازی‌های کوچک به جنگهای بزرگ دامن می‌زنند، به چراغ نفتی هسته‌ای بدل خواهد شد.
 
اگر کسی فکر می‌کند، اگر کسی فکر می‌کند که این توافق مشکلات را حل می‌کند، بهتر است بیشتر فکر کند. وقتی که این توافق امضا شود، ما با یک ایران بسیار خطرناک تر مواجه خواهیم بود. خاورمیانه‌ای مملو از بمب‌های هسته‌ای و شمارش معکوسی برای یک کابوس هسته‌ای بالقوه.
 
خانم‌ها و آقایان. من امروز به اینجا آمده‌ام تا به شما بگویم لازم نیست به امید اینکه ایران به سوی بهتر شدن تغییر خواهد کرد، روی امنیت جهان قمار کنید. ما لازم نیست که با آیندۀ خودمان و آیندۀ بچه‌هایمان قمار کنیم.
 
ما می‌توانیم اصرار بورزیم که محدودیت‌های برنامۀ هسته‌ای ایران تا زمانی که ایران به سلطه‌جوییش در منطقه و جهان ادامه دهد، برداشته نخواهد شد.  (تشویق)
 
پیش از برداشتن آن محدودیت‌ها، جهان باید از ایران بخواهد که سه کار را انجام دهد. اول، سلطه‌جویی علیه همسایگانش در خاورمیانه‌ را متوقف کند. دوم...  (تشویق)
 
دوم، حمایتش از تروریسم در سراسر جهان را متوقف کند.  (تشویق)
 
و سوم، تهدید به نابود کردن کشور من، اسراییل، تنها کشور یهودی را متوقف کند. (تشویق)
 
متشکرم.
 
اگر قدرتهای جهانی آمادگی اصرار به ایران برای تغییر رفتارش را، پیش از امضای توافق را ندارند، حداقل باید اصرار کنند که ایران پیش از آنکه توافق منقضی شود، رفتارش را تغییر دهد. (تشویق)
 
اگر ایران رفتارش را تغییر دهد، محدودیت‌ها برداشته خواهد شد. اگر ایران رفتارش را تغییر ندهد، محدودیت‌ها برداشته نخواهد شد.
 
اگر ایران می‌خواهد که همچون یک کشور عادی با آن برخورد شود، بگذارید ابتدا مثل یک کشور عادی عمل کند. (تشویق)
 
دوستان من، در مورد استدلال کسانی که می‌گویند جایگزینی برای این توافق وجود ندارد، دانش هسته‌ای ایران قابل پاک شدن نیست، برنامۀ هسته‌ای آن اینقدر پیشرفته که بهترین کاری که می‌توانیم بکنیم به تاخیر انداختن نتیجۀ ناگزیر است، یعنی چیزی که هدف اصلی توافق پیشنهاد شده است، چه می‌توان گفت؟
 
خوب، دانش هسته‌ای بدون زیرساخت هسته‌ای دستاورد چندانی برایتان نخواهد داشت. یک رانندۀ مسابقه، بدون ماشین نمی‌تواند رانندگی کند. یک خلبان بدون هواپیما نمی‌تواند پرواز کند. بدون هزاران سانتریفیوژ، چندین تن اورانیوم غنی شده یا تاسیسات آب سنگین، ایران نمی‌توان سلاح‌های هسته‌ای بسازد.
 
برنامۀ هسته‌ای را می‌توان بسیار بیشتر از چیزی که در این توافق به عقب بازگرداند. این کار هم با اصرار به یک توافق بهتر و ادامۀ فشار به یک رژیم بسیار آسیب‌پذیر، آن هم در این سقوط اخیر قیمت نفت، میسر می‌شود.
 
حال، اگر ایران تهدید کند که از میز مذاکره بلند خواهد شد – و این اتفاق در بازارهای ایران زیاد می‌افتد—بدانید که بلوف می‌زنند. آنها برخواهند گشت، چرا که آنها بسیار بیشتر از شما به توافق نیاز دارند. (تشویق)
 
و با حفظ فشار بر ایران و آنهایی که با ایران تجارت می‌کنند، شما قدرتش را دارید که باعث شوید آنها به این توافق نیازمندتر هم بشوند.
 
دوستان من، بیش از یک سال است که به ما می‌گویند که عدم توافق بهتر از یک توافق بد است. خوب، این یک توافق بد است. این یک توافق خیلی بد است. نبود این توافق برای ما بهتر است. (تشویق)
 
حال به ما می‌گویند که تنها جایگزین این توافق بد، جنگ است. این حقیقت ندارد.
 
جایگزین این توافق بد، یک توافق بسیار بهتر است.
 
توافق بهتری که ایران را با یک زیرساخت عظیم هسته‌ای و چنین فرصت فرار هسته‌ای کوتاهی، به حال خود رها نمی‌کند. توافق بهتری که محدودیت‌های برنامۀ هسته‌ای ایران را تا زمانی که سلطه‌جویی ایران پایان نیافته، برنمی‌چیند.
 
توافق بهتری که مسیر همواری برای رسیدن به بمب در اختیار ایران نمی‌گذارد. توافق بهتری که اسراییل و همسایگانش ممکن است دوست نداشته باشند، اما می‌توانند زیر سایه‌اش زنده بمانند. و هیچ کشوری...  (تشویق)
 
و هیچ کشوری به اندازۀ اسراییل—هیچ کشوری به اندازۀ اسراییل به توافق خوبی که به صورت صلح‌آمیز این تهدید را رفع کند، علاقمند نیست.
 
خانم‌ها و آقایان، تاریخ ما را بر سر دوراهی سرنوشت‌سازی قرار داده است. اکنون می‌بایست میان دو راه انتخاب کنیم. یک راه به توافقی بد منتهی می‌شود که در بهترین حالت برای مدتی، بلندپرواز‌ی‌های هسته‌ای ایران را کند می‌کند، اما بی‌شک به یک ایران مسلح به سلاح هسته‌ای منجر می‌شود که سلطه‌جویی افسارگسیخته‌اش بی‌تردید به جنگ منتهی خواهد شد.
 
راه دوم، اگرچه دشوار است، می‌تواند به یک توافق بسیار بهتر منتهی شود که از یک ایران دارای تسلیحات هسته‌ای، یک خاورمیانۀ هسته‌ای، و عواقب وحشتناک هر دو برای بشریت، جلوگیری می‌کند.
 
شما لازم نیست رابرت فراست بخوانید تا این را بدانید. شما فقط لازم از زندگی کرده باشید تا بدانید که مسیر دشوار، مسیری است که کمتر رهرو دارد، اما این مسیر آیندۀ کشور مرا، امنیت خاورمیانه را، و صلح جهانی، صلحی که ما همه مشتاقانه می‌خواهیم، رقم خواهد زد.

دوست من، ایستادن در برابر ایران آسان نیست. ایستادن در برابر رژیم‌های تاریک و خونخوار هرگز آسان نیست. امروز در یک نجات‌یافتۀ هلوکاست و برندۀ جایزۀ نوبل، الی ویزل در میان ماست.
 
الی، زندگی و کار تو به کلمات جملۀ "دیگر هرگز" معنا می‌بخشد.
 
و ای کاش می‌توانستم به تو قول دهم، الی، که درسهای تاریخ آموخته شده‌اند. تنها کاری که از دستم بر می‌آید، این است که از رهبران دنیا بخواهیم که اشتباهات گذشته را تکرار نکنند.
 
(تشویق)
 
آینده را به پای حال قربانی نکنید؛ از سلطه‌جویی به امید دست یافتن به یک صلح موهوم غفلت چشم نپوشید.
 
اما من می‌توانم این را قول بدهم، روزهایی که مردم یهود در مواجهه با دشمنان نسل‌کش منفعل بودند، آن روزها گذشته است.
 
(تشویق)
 
ما دیگر در میان ملل دیگر پراکنده نیستیم و در دفاع از خود ناتوان نیستیم. ما حاکمیت خود را در خانۀ باستانیمان احیا کردیم. و سربازانی که از خانۀ ما دفاع می‌کنند، شجاعت بی‌حدوحصری دارند. برای اولین بار، پس از صد نسل، ما، مردم یهود، می‌توانیم از خودمان دفاع کنیم.
 
(تشویق)
 
به همین خاطر—به همین خاطر، به عنوان نخست وزیر اسراییل، می‌توانم یک قول دیگر به شما بدهم: حتی اگر اسراییل مجبور باشد که به تنهایی بایستد، اسراییل خواهد ایستاد.
 
اما من می‌دانم که اسراییل لازم نیست به تنهایی بایستد. می‌دانم که آمریکا در کنار اسراییل ایستاده است.
 
می‌دانم که شما در کنار اسراییل خواهید ایستاد.
 
شما در کنار اسراییل می‌ایستید، چون که می‌دانید، داستان اسراییل، فقط داستان مردم یهود نیست، بلکه داستان روح بشر است که دوباره و دوباره از سر خم کردن در برابر وحشت‌های تاریخ سرباز می‌زند. (تشویق)
 
در روبه‌روی من، آن بالا در بالکن، بالای سر همۀ ما در این اتاق، تصویر موسی قرار دارد. موسی مردم من را از بردگی به دروازه‌های سرزمین موعود رساند.
 
و پیش از آنکه مردم اسراییل وارد سرزمین اسراییل شوند، موسی به ما پیامی داد که هزاران سال است ما را مصمم نگاه داشته است، من امروز با این پیام شما را ترک می‌کنم (عبری حرف می‌زند)، "قوی و مصمم باشید، از آنها نهراسید و خوف نکنید."
 
دوستان من، باشد که اسراییل و آمریکا همواره در کنار هم بایستند، قوی و مصمم. باشد که ما از چالش‌های پیش رو نه بهراسیم و نه خوف کنیم. باشد که با اعتماد به نفس، قدرت و امید به استقبال آینده برویم.
 
باشد که خدا کشور اسراییل را برکت دهد و باشد که خدا ایالات متحدۀ آمریکا را برکت دهد.
 
(تشویق)
 
متشکرم. از شما بسیار متشکرم. از همۀ شما متشکرم.
 
شما فوق‌العاده هستید.
 
متشکرم آمریکا. متشکرم.
 
متشکرم.

ایران در رتبه ۱۳۷ جهان از نظر شکاف جنسیتی

Posted: 05 Mar 2015 10:05 AM PST

جرس: معاون امور زنان و خانواده رییس جمهور با بیان این که در حوزه شکاف جنسیتی که سالانه توسط سازمان آمار جهانی ارائه می شود، ایران در سال ۲۰۱۵ از بین ۱۴۲ کشور متأسفانه رتبه ۱۳۷ را داراست، افزود: باید با برنامه‌ریزی صحیح، نرخ مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه را بالا ببریم.

 

به گزارش ایسنا، "شهیندخت مولاوردی" در نشست مشترک جمعی از مدیران، نخبگان و فعالان فرهنگی و اجتماعی استان یزد، احیاء هویت زن مسلمان را همراه با انقلاب اسلامی دانست و گفت: لازم است میزان وضعیت موجود را با وضعیت مطلوب مقایسه کنیم.

وی خاطرنشان کرد: بررسی‎‎ها نشان می‎‎دهد که بطور کلی جامعه ما از یک توسعه یافتگی نامتوازن رنج می‌برد و ما هم در توسعه منطقه‌ای و هم در توسعه ملی این مشکل را داریم.

وی با بیان اینکه رویکرد دولت تدبیر و امید با شعار اعتدال با راه سومی که انقلاب به روی زن مسلمان ایرانی گشود، بسیار همخوانی دارد، اظهار کرد: باید بررسی کنیم و ببینیم مجموعه فعالیت‎‎هایی که در حوزه زنان و خانواده انجام شده چه میزان تأثیرگذار بوده و چه کارهایی لازم است انجام دهیم تا به شرایط مطلوب‎‎تر برسیم.

مولاوردی با بیان اینکه در حوزه شکاف جنسیتی که سالانه توسط سازمان آمار جهانی ارائه می شود، ایران در سال 2015 از بین 142 کشور متأسفانه رتبه 137 را داراست، افزود: باید با برنامه‌ریزی صحیح، نرخ مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه را بالا ببریم و شاخص‎‎ها و ملاک‌های معنوی را نیز با الگوسازی صحیح به این شاخص‎‎ها اضافه و به جامعه جهانی معرفی کنیم.

این مقام مسئول افزود: امروز نیمی از سرمایه اجتماعی جامعه، آگاه‎‎تر، سالم‌‎تر و مصمم‎‎تر از همیشه برای خدمت به نظام و جامعه آماده است.

معاون امور زنان و خانواده رییس جمهوری گفت: برنامه ششم توسعه یک برنامه جامع‎نگر به ویژه نسبت به موضوعات و چالش‎‎های خاص است و جایگاه مناسبی برای زنان و خانواده در این برنامه در نظر گرفته شده است و باید برای تحقق این جایگاه تلاش و به توانمندسازی خانواده‌هایمان کمک کنیم.

وی تصریح کرد: در این مسیر معاونت امور زنان و خانواده رئیس جمهور تلاش می‌کند در چارچوب اهداف و آرمان‎های نظام و اسناد بالادستی با امضاء تفاهم‎نامه‎‎‌ها با ادارات و نهادهای مختلف گام‌های مؤثری در جهت تقویت بنیان خانواده و زنان جامعه بردارد.

مولاوردی در پایان با اشاره به بحران رو به رشد طلاق، کاهش فرزندآوری و عدم تمایل به ازدواج، ابراز امیداواری کرد که قدم‌های خوبی در جهت رفع این بحران‎‌‎ها و مشکلات در حوزه بانوان برداریم.

تقدیراز زندانی سیاسی حکیمه شکری

Posted: 05 Mar 2015 08:15 AM PST

جرس: هیت داوری سودویند جمعی از فعالان حقوق بشر در ایران را به عنوان برندگان جایزه‌‌ رها برگزیدند که از جمله آن‌ها می‌توان از حکیمه شکری نام برد. جوایز حقوق بشری ر‌ها، از جانب نهاد غیر دولتی اتریشی «سودویند» برای ادای احترام و تجلیل از افرادی که سهمی در ارتقاء و حفاظت از حقوق بشر در ایران داشته‌اند، در نظر گرفته شده است. سودویند از نهادهای دارای مقام مشورتی سازمان ملل متحد است که در حوزه توسعه و کاهش شکاف کشورهای جنوب وشمال فعالیت می‌کند.

 

به گزارش سودویند، این سازمان در قالب پروژه «همه حقوق بشر برای همه در ایران» جوایزی را برای نکوداشت کنش گران حقوق بشر در ایران در نظر گرفته که در سال گذشته پروین ذبیحی، ژیلا کرم‌زاده مکوندی و نسیم سلطان بیگی، رسول بداغی، مجید توکلی، رضاشهابی برندگان این جایزه بودند و هم چنین یک جایزه ویژه برای تجلیل از فعالیت‌های ضد جنگ به زنده یاد فرامرز محمدی اهدا شد. 

امسال نیز هیت داوری سودویند متشکل از «شیرین عبادی»، برنده جایزه صلح نوبل، حقوقدان، قاضی سابق دادگاه، وکیل حقوق بشر، به همراه «آرون رودز» از بنیان گذاران و محقق اصلی پروژه حقوق آزادی و مدیر اجرایی سابق فدراسیون بین المللی هلسینکی برای حقوق بشر و «کارولینا یانوزفسکی»، وکیل حقوق بشر و عضو هیئت مدیره سودویند اسامی دیگری از فعالان حقوق بشر در ایران را به عنوان برندگان جایزه‌‌ رها برگزیدند که از جمله آن‌ها می‌توان از حکیمه شکری نام برد. 

حکیمه شکری از حامیان مادران عزادار بود و پرونده او با رویدادهای پس از انتخابات پر تنش دهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ ارتباط داشت. 
او به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم شد و اکنون دوران محکومیت خود را در بند زنان زندان اوین می‌گذراند. 

 

بازداشت در مراسم کشته‌شدگان بعد از انتخابات


حکیمه شکری چهاردهم آذر ۱۳۸۹ برای شرکت در مراسم بزرگ داشت امیر ارشد تاجمیر، یکی از کشته‌شدگان حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به بهشت زهرای تهران رفته بود که همراه با گروهی از حاضران در این مراسم بازداشت شد. با وجود آزادی بیشتر بازداشت‌ شدگان آن مراسم، وی به زندان اوین انتقال یافت و سه ماه در بازداشت موقت بود. 

او به دیدار خانواده کشته‌شدگان و زندانیانی می‌رفت که در جریان حوادث بعد از انتخابات دستگیر یا کشته شده بودند. علاوه بر این با گروهی از مادران و همسران کشته‌شدگان و زندانیان سیاسی که به گروه مادران عزادار یا مادران پارک لاله شهرت داشتند، در ارتباط بود. 

خانواده‌اش در روزهای نخستین بازداشت از وضعیت او بی‌خبر بودند و در جریان مراجعه به نهادهای قضایی و امنیتی، از دادستانی شهرری پاسخ گرفتند که حکیمه با بازجویانش همکاری نمی‌کند؛ به همین دلیل نمی‌تواند با خانواده خود تماس بگیرد. 

حسینی، بازپرس دوم دادسرای عمومی و انقلاب شهرری به خانواده او اعلام کرد که او به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی متهم شده است. 

ایرج شکری، برادر او در گفت‌ و گو با رسانه‌ها تاکید کرد که خواهرش هیچ عمل خلاف قانونی مرتکب نشده و گناهی ندارد: "او تنها به مزار شهدا و به دیدن مادران عزادار و خانواده‌هایی رفته که فرزندانشان را از دست داده‌اند". 

دوران بازداشت موقت حکیمه شکری سه ماه ادامه یافت تا این که در روز نوزدهم اسفند ۱۳۸۹ به قید وثیقه آزاد شد. اتهامی که در جریان دادرسی به او تفهیم شد، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از طریق همکاری با گروه مادران پارک لاله بود. 
او در دادگاه بدوی به سه سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه تایید شد و حکیمه شکری اولین روز آبان سال ۱۳۹۱ برای اجرای حکم به زندان اوین رفت. 

اعتصاب غذا در بند زنان


یک هفته پس از ورود به بند زنان زندان نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین به بند نسوان یورش بردند و به بازرسی بند و وسایل شخصی زندانیان پرداختند. پس از آن، حکیمه شکری همراه با هشت زندانی دیگر در اعتراض به هتک حرمت و آزار زندانیان اعتصاب غذا کردند. آن‌ها با انتشار بیانیه‌ای بازرسی بدنی توهین‌آمیز و وارد شدن به حریم خصوصی افراد، سلب امنیت و آرامش زندانیان سیاسی بند زنان را از مصادیق هتک حرمت و آزار زندانیان اعلام کردند. ۱۷ آبان در پی وعده مسئولان زندان برای پیگیری موضوع و برخورد با خاطیان، اعتصاب غذا پایان یافت. 

این زندانی سیاسی تا کنون یک بار از حق مرخصی استفاده کرده است.

معاون دادستان تهران با وجود موافقت کتبی مسئولان زندان با مرخصی نوروزی وی در نوروز ۱۳۹۲، با ممانعت از این حق قانونی حکیمه شکری،از دریافت وثیقه خودداری کرد. او به خانواده شکری اعلام کرد که بعد از تعطیلات نوروز برای انجام مراحل اداری مرخصی احتمالی اقدام کنند، که تا این زمان توجهی به این امر نشده است. 

حکیمه شکری روزهای سخت زندان را با ورزش والیبال، کارهای دستی و خواندن کتاب می‌گذراند و در حالی که ۷ ماه به پایان حکم‌اش باقی مانده بود، در روز ۲۴ آذر ۱۳۹۳ به شکل غیر منتظره و ناباورانه ای او را از زندان اوین به زندان قرچک ورامین تبعید کردند، این امر مورد اعتراض حکیمه قرار گرفت و وی در نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه از وی پرسید:" آیا درست است زندانی عقیدتی سیاسی را در کنار جرایم دیگر از جمله قاچاق چیان مواد مخدر، قاتلان و موارد خلاف اخلاق نگه دارید"؟ 

نا گفته نماند، ۱۶ همبند وی در نامه‌ای به انتقال حکیمه به زندان قرچک اعتراض کرده و خواهان بازگشت وی به زندان اوین شدند. 

حکیمه هم اکنون در حال سپری کردن باقی مانده حکم خود در زندان قرچک ورامین است.

وی اکنون از ناراحتی چشم بخاطر عدم بهداشت در این زندان به شدت رنج می برد، سرما و نداشتن آب گرم، سلامت بینایی این زندانی را به خطر انداخته، اما او با روحیه ای قابل تحسین می‌گوید: تا زمانی که مردم مرا به عنوان عضو کوچکی از خانواده حقوق بشر ایران قبول دارند با دل و جان به آن ها خدمت می‌کنم و آرزو همیشگی من این است که جامعه‌ای بدون تبعیض بوجود آوریم، بدون پایمال شدن حقوق دیگران، آرزویم رسیدن به اهداف مشترک انسانی است و این که کسی برای فکر و اندیشه‌اش به زندان نیفتاد. 

نوروز ۹۴ سومین نوروزی است که حکیمه شکری در زندان و به دور از خانواده‌اش به سر می برد.


 

آمادگی وزیر کشور برای ارایه گزارش “پول کثیف” در جلسه غیرعلنی مجلس

Posted: 05 Mar 2015 04:31 AM PST

جرس: وزیر کشور و دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر در حاشیه بازدید از مرکز نگهداری و درمان معتادان اخوان واقع در ملارد کرج گفت: قاچاقچیان مواد مخدر باید به دار مجازات آویخته شوند و قوه قضاییه هیچ رحمی نباید در برخورد با این افراد داشته باشد.

 

به گزارش ایسنا عبدالرضا رحمانی فضلی افزود: در دنیا فشار هست که چرا ما قاچاقچیان را اعدام می‌کنیم، علت این است که مواد مخدر یک درآمد و گردش مالی چندهزار میلیاردی دارد و این قاچاقچیان از اشرارند و به شبکه های تروریستی کمک می‌کنند و پول می دهند.

وی با اشاره به اینکه در کشور 750 هزار معتاد در حال درمان هستند گفت: بیش از 90 درصد موارد را مردم در مراکز درمانی کمک می کنند و باید مددجویان نیز خودشان در امر بهبودشان مشارکت داشته باشد.

دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر ادامه داد: قرار است سه مرکز دیگر در تهران راه اندازی کنیم، ظرف یکی دوماه می‌توانیم تا 10 هزار معتاد را در تهران جمع آوری کنیم و از سم زدایی و ترک گرفته تا مهارت آموزی را برای آنها انجام دهیم.

پاسخ وزیر کشور به اظهارات لاریجانی درباره پول کثیف
رحمانی فضلی همچنین درباره پول‌های کثیف ضمن تاکید بر اینکه به کسانی هشدار دادیم که در قدرت هستند، گفت: اگر دقت نکنیم امکان دارد پول‌های کثیف در حوزه سیاست و قدرت ورود پیدا کند. باید دقت کنیم روزنه ها را ببندیم و راه ورود این پول به قدرت بسته شود.

وی افزود: درباره نظری هم که آقای لاریجانی در مجلس دادند، از آنجا که ایشان را انسانی بسیار منصف و در برخورد با مسایل جدی می‌دانم، به نظر اطلاع درستی به ایشان نداده بودند و از اصل صحبت‌هایم اطلاعی نداشته و تصور کرده بودند بنده گفتم انتخابات کنونی دچار مشکل است. بنده این را نگفتم ولی به همه تذکر دادم که مواطب باشید، به هرحال حوزه قدرت حوزه مهمی است و دارندگان پول‌های کثیف می‌خواهند برای خود حاشیه امن ایجاد کنند.

مجلس برای مبارزه با پول کثیف با وزارت کشور همصدا شود
وی با اشاره به اینکه گفتند" مگر در کشور قانون نداریم"، اظهار کرد: بنده نگفتم قانون نداریم،حتما کشور بر اساس قانون اداره می‌شود، ولی قانون به تنهایی کافی نیست. ما قانون داشتیم اما شهرام جزایری به وجود آمد، قانون داشتیم و فساد 3000 میلیاردی رخ داد، قانون داشتیم و بابک زنجانی ها به وجود آمدند. باید در کنار قانون اجرای دقیق و قوی و نظارت درست برقرار باشد. اگر اجرا، نظارت و قانون در کنار هم باشند می‌توانیم با این جریان مبارزه کنیم.

دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر تصریح کرد: بنده انتطار دارم مجلس که برخاسته از متن مردم و در جهت احقاق حق مردم و تقویت نظام است با وزارت کشور همصدا شود تا بتوانیم با این جریانات پول کثیف که مقام معظم رهبری بارها و بارها تحت عنوان فساد اقتصادی از آن اسم بردند، مبارزه جدی کنیم.

آمادگی وزیر کشور برای ارایه گزارش "پول کثیف" در جلسه غیرعلنی مجلس
رحمانی فضلی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا با توجه به هجمه هایی که اخیرا در این خصوص به شما وارد شده گزارشی درباره پولهای کثیف دارید ، اظهار کرد: آمادگی دارم که جریان پول کثیف و فرایند آن را هرکجا لازم باشد ارایه کنم. از همین جا اعلام می‌کنم که آماده ام در یک جلسه یک‌ساعته در صحن غیرعلنی مجلس فرایند پول‌های کثیف را در اقتصاد برای نمایندگان مجلس توضیح دهم.