جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


‏پیام آیت الله العظمى منتظرى به مراجع عظام تقليد، علماء و حوزه هاى علميه ‏

Posted:

‏پیام آیت الله العظمى منتظرى به مراجع عظام تقليد، علماء و حوزه هاى علميه ‏


‏بسم الله الرحمن الرحيم

 

‏عن رسول الله (ص) : " اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه ..."‏
(الكافى ، ج 1، ص 54)‏


 
‏حضرات مراجع عظام تقليد و علماى اعلام قم ، نجف ، مشهد مقدس ،‏ ‏تهران ، اصفهان ، تبريز، شيراز و ساير بلاد اسلامى دامت بركاتهم
‏ ‏
‏ ‏پس از سلام و تحيت ، اين جانب با توجه به شرايط جارى در كشور و‏ ‏مظالمى كه هر روز شاهد آن هستيم و كارهاى خلافى كه به نام دين و‏ ‏مذهب تشيع انجام مىشود شرعا خود را موظف مىدانم از روى‏ ‏خيرخواهى و احساس خطر جدى نسبت به مصالح دين و كشور، و از باب‏ (و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين ) امورى را يادآور شوم :

‏ ‏
‏1 -  همه مىدانيم كه انقلاب ما يك انقلاب دينى و ارزشى بود و هدف‏ ‏اصلى از آن با تحمل آن همه مصيبت ها، سختى ها، تبعيدها، زندان ها و‏ ‏شكنجه ها، تنها تغيير اشخاص حقيقى حاكميت و تغيير صورى در بعضى‏ ‏امور جزئى نبود; بلكه مقصود حاكميتى بود كه در تمام عرصه ها به عقائد،‏ ‏اخلاق و احكام شرع مبين پايبند بوده و معتقد و عامل به آنها باشد; و در‏ ‏پرتو آن حاكميت ، ايمان ، مكارم اخلاق ، عدالت و آزادى از استبداد و‏ ‏خفقان ، محقق شده ، حقوق اقشار مختلف مردم تأمين گرديده و مظالم و‏ ‏تجاوز به حقوق آنان ريشه كن شود، و ملت ما از اين جهات احساس‏ ‏راحتى و آسايش نمايد و در مقابل ساير ملتها سربلند و الگوى تحقق‏ ‏عدالت ، عزت ، كرامت و ارزشهاى انسانى باشد. هدف اين نبود كه فقط‏ ‏نام و نشان و شعارها تغيير كند ولى عملا همان مظالم و انحرافات رژيم‏ ‏گذشته و تجاوزات به حقوق به شكل ديگرى به عنوان حاكميت دينى و‏ ‏ولايت فقيه جريان پيدا كند.

‏ ‏اين جانب كه همه مىدانند مدافع سرسخت حاكميت دينى و از پايه گذاران‏ ‏ولايت فقيه - البته نه به شكل مرسوم فعلى ، بلكه به گونه اى كه مردم او را‏ ‏انتخاب نمايند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق‏ ‏آن در بعد علمى و عملى تلاش زيادى نموده ام ، اكنون در مقابل مردم آگاه‏ ‏ايران به خاطر ستم هايى كه تحت اين نام و عنوان بر آنان مىرود احساس‏ ‏شرمندگى كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل‏ ‏خون هاى ريخته شده شهداى عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه‏ ‏مورد عتاب مىبينم . بسيارى از افراد با سابقه در انقلاب از طريق نامه ،‏ ‏ايميل و يا حضورا به من مىگويند: حاكميت دينى كه شما وعده آن را به‏ ‏مردم مىداديد و ولايت فقيه را مجرى آن مىدانستيد و مىخواستيد آن را‏ ‏به پا داريد همين است كه امروز ما آن را مشاهده مىكنيم ؟ در حالى كه‏ ‏آنچه مشاهده مىشود در واقع حكومت ولايت نظامى است نه‏ ‏ولايت فقيه .

‏ ‏
‏ ‏2 -  حضرات مراجع و علماى اعلام ، خوب مىدانند كه در طول تاريخ‏ ‏پيوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومت ها‏ ‏بوده اند، و اين افتخار را داشته اند كه در مقابل حكومت هاى جائر و در‏ ‏كنار مردم و مدافع شريعت و حقوق اقشار ستم ديده باشند و در اين راه‏ ‏صدمات و محروميت هايى را متحمل شده اند. جزاهم الله عن الاسلام خير‏ ‏الجزاء.

‏ ‏البته پس از پيروزى انقلاب ، متأسفانه اين سابقه درخشان و نورانى به‏ ‏واسطه اعمال خلافى كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانيت هم‏ ‏در آن نقش نداشت ولى به علت كوتاهى در نهى از منكر در معرض تحول‏ ‏و خطر جدى قرار گرفت و با دور شدن از اخلاق و گاه در عمل با تحكيم‏ ‏تئورى "هدف وسيله را توجيه مىكند" انحراف در مسير انقلاب و دور‏ ‏شدن از اهداف اوليه آن ، آغاز و اين خطر جدى تر شد تا آنجا كه امروز با‏ ‏تأسف بايد گفت به پايگاه معنوى و مردمى روحانيت و مرجعيت و به تبع‏ ‏آن به اسلام و مذهب كه به طور سنتى متكى به روحانيت و عجين با آن‏ ‏بوده و از آن راه ترويج مىگرديده ، ضربه زيادى وارد شده است كه معلوم‏ ‏نيست چگونه و چه زمانى قابل جبران مىباشد!

‏ ‏عجين بودن مذهب و عالمان و متخصصان دينى كه امرى مقبول و معقول و‏ ‏مورد تأييد مردم مسلمان است موجب شده است كه هر آسيب وارد بر‏ ‏روحانيت ، قهرا متوجه اسلام و مذهب نيز باشد.

‏ ‏در چنين وضعيتى مسئوليت مراجع محترم و روحانيت شيعه سنگين تر‏ ‏خواهد بود; زيرا علاوه بر وظايف عمومى آنان كه لازمه رشته تخصصى‏ ‏آنان و توجه مردم به روحانيت و مرجعيت است ، وظيفه دفاع از حيثيت‏ ‏مذهب و تطهير دامن آن از كارهاى خلافى كه حاكميت به نام مذهب انجام‏ ‏داده و مىدهد نيز بر عهده آنان خواهد بود; زيرا كارهاى خلاف شرعى كه‏ ‏خلاف اهداف اوليه انقلاب هم مىباشد و به نام دين و مذهب انجام‏ ‏مىگيرد از مصاديق بارز بدعت است . بدعت منحصر به تشريع و وارد‏ ‏كردن رسمى حكم غير دينى در دين نيست ، بلكه شامل هر كار خلاف‏ ‏شرعى كه به نام شرع و مذهب انجام گردد نيز خواهد بود.

‏ ‏در آيه 71 سوره توبه مىخوانيم : (والمومنون والمومنات بعضهم‏ ‏اولياء بعض ، يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) به مقتضاى‏ ‏جمع محلى به الف و لام استغراق ، همه مومنين و مومنات نسبت به‏ ‏يكديگر در حد امر به معروف و نهى از منكر ولايت دارند; پس علماء‏ ‏اعلام به طريق اولى داراى اين ولايت مىباشند و نبايد ساكت باشند. و‏ ‏در وصيت مولا اميرالمومنين (ع ) مىخوانيم : "لا تتركوا الامر بالمعروف‏ ‏والنهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا‏ ‏يستجاب لكم " (نهج البلاغه ، نامه 47) ترك امر به معروف و نهى از منكر‏ ‏و بى تفاوت بودن مردم در برابر كارهاى خلاف ، طبعا موجب سلطه اشرار‏ ‏است و دعاء فقط دردى را دوا نمى كند.

‏ ‏
‏ ‏3 -  با توجه به آنچه گفته شد متذكر مىشوم : حوادث و فجايع ماههاى اخير‏ ‏كه پس از انتخابات رياست جمهورى در كشور و در مرئى و مسمع‏ ‏حضرات مراجع و علماى محترم رخ داد زنگ خطرى است براى روحانيت‏ ‏و مرجعيت . در اين حوادث حق كشى ها، ظلم ها، تخلفات فراوان به نام دين‏ ‏و با تأييد بخش اندكى از روحانيون حكومتى و وابسته انجام شد و به‏ ‏دنبال آن ، اقشار وسيعى از مردم معترض طبق حق شرعى و قانونى و بر‏ ‏اساس اصل بيست و هفتم قانون اساسى با انتخاب مسالمت آميزترين راه ،‏ ‏اعتراض خود را به حاكميت ابلاغ كردند و حاكميت به جاى اين كه به نداى‏ ‏حق طلبانه مردم پاسخ مثبت و معقول دهد و درصدد تأمين حقوق تضييع‏ ‏شده آنان برآيد جمعيت چند ميليونى را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل‏ ‏بيگانه ناميد و به بدترين وضع و با خشونت كامل مردان و زنان بى دفاع را‏ ‏مورد ضرب و شتم و سركوب قرار داد و عده زيادى را بازداشت و گروهى‏ ‏را در خيابانها و عده اى را در زندان هاى مخوف به شهادت رساند.

‏ ‏عجب اين كه حاكميت با تكيه بر نيروى نظامى و انتظامى و كشيدن اسلحه‏ ‏بر روى مردم بى پناه و بى سلاح آنان را شهيد و يا زندانى نموده ولى در‏ ‏نهايت مردم را محارب ناميدند. خود بحران ايجاد كرده و نظام را به‏ ‏مخاطره انداخته ولى مردم و پايه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف‏ ‏نظام مىنامند.

‏ ‏همزمان با سركوب مردم ، تعدادى از فعالان سياسى و نخبگان كشور كه هر‏ ‏كدام از آنان سال ها در جمهورى اسلامى خدمات با ارزشى داشته اند را‏ ‏بازداشت و با طرح هاى از پيش تعيين شده بر خلاف شرع و قانون ، شروع‏ ‏به پرونده سازى و گرفتن اعترافات دروغ و سپس نمايش آنها در‏ ‏دادگاههاى فرمايشى غير شرعى و غير قانونى نموده و در نتيجه آئين‏ ‏قضايى اسلام را مورد مسخره جهانيان قرار داده است ; و به جاى مجازات‏ ‏جدى آمران و عاملان آن همه جنايت ، فقط با وعده دادن مجازات آنان ،‏ ‏همچون وعده بر مجازات آمران و عاملان قتل هاى زنجيره اى ، به‏ ‏بازداشت افراد خدمتگزار ديگر و فشار بر دو كانديداى محترم‏ ‏حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدى كروبى و جناب آقاى مهندس‏ ‏ميرحسين موسوى - دام توفيقهما و حفظهما الله تعالى - و بستن دفاتر و‏ ‏روزنامه هاى آنان و بازداشت همفكران و همكاران معزز آنان و متهم‏ ‏نمودن افراد صديق و خدوم در رسانه هاى وابسته حكومتى نموده و حتى‏ ‏از جايگاه مقدس نماز جمعه به امور واهى و دروغ همچنان ادامه مىدهند‏ ‏كه نهايت اين روند موجب تخريب بيشتر اعتقاد مردم به روحانيت و‏ ‏مرجعيت شيعه و اسلام عزيز خواهد شد.

‏ ‏در چنين شرايطى است كه مردم مسلمان ما از امثال حضرات مراجع و‏ ‏علماى محترم و اين حقير انتظاراتى دارند كه با توجه به وظيفه سنگينى كه‏ ‏شريعت مقدسه بر دوش عالمان دينى قرار داده است و نيز مسئوليت سنتى‏ ‏و تاريخى مرجعيت و روحانيت انتظار بجايى است . مردم مىگويند: اين‏ ‏ظلم ها و حق كشى ها و بدعت ها اگر خلاف اسلام است ، چرا مراجع محترم و‏ ‏علماى دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق‏ ‏مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهى از منكر و‏ ‏اظهار مخالفت با خلاف ها و بدعت ها هستند، در مقابل اين همه بدعت ها و‏ ‏كارهاى خلافى كه به نام دين و مذهب انجام مىشود به پيروى از دستور‏ ‏پيامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعت ها نمى كنند؟ و آيا‏ ‏اين همه مظالم و حق كشى ها و جنايات از بيرون آوردن خلخال از پاى يك‏ ‏زن يهودى توسط سربازان معاويه كمتر است كه مولاى متقيان حضرت‏ ‏على (ع ) فرمود: اگر مرد مسلمانى از غصه آن بميرد نبايد ملامت شود؟!‏ (نهج البلاغة ، خطبه 27). به يقين حضرات مراجع و علماى محترم قلبا از اين‏ ‏منكراتى كه به نام دين و مذهب انجام مىشود نگران و ناراحت مىباشند‏ ‏و بعضا اقداماتى نيز نموده اند، اما آيا با توجه به مفاد حديث شريف نبوى‏ ‏كه اظهار علم را واجب دانسته ، اين مقدار كفايت مىكند؟

‏ ‏
‏4 -  حضرات مراجع محترم به قدرت و نفوذ كلام خود در حاكميت توجه‏ ‏دارند و خوب مىدانند كه حاكميت در حفظ مشروعيت خود به آنان نياز‏ ‏دارد و از اين رو اينك آنان را هرچند به حسب ظاهر به رسميت مىشناسد‏ ‏و از آنان ترويج مىكند، و نيز مىدانند كه حاكميت از سكوت آن حضرات‏ ‏در قبال كارهاى خلاف خود بهره بردارى مىكند، پس آيا سزاوار است در‏ ‏امور مهمه اى كه به حيثيت و آبروى دين و مذهب و تأمين حقوق اقشار‏ ‏عظيمى از مردم و نيز ديندارى و حفظ اعتقادات مذهبى جوانان مربوط‏ ‏است سكوت كرده به نحوى كه بين مردم چنين تلقى شود كه خداى ناكرده‏ ‏مراجع و روحانيت موافق و مويد كارهاى خلافى هستند كه به گوشه اى از‏ ‏آنها اشاره شد؟

‏ ‏
‏ ‏در خاتمه يادآور مىشوم : اين جانب هنوز از اصلاح امور مأيوس نشده ام‏ ‏و به نظر مىرسد مراجع عظام تقليد مىتوانند ترتيبى دهند تا با راهنمايى‏ ‏و ارشاد آنان و با همفكرى با دو كانديداى محترم رياست جمهورى و‏ ‏نمايندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدين و امين از طرف نظام ،‏ ‏راههاى برون رفت از اين بحران بزرگ را كه براى جمهورى اسلامى و‏ ‏مشروعيت آن پيش آمده است بررسى كرده تا آنچه را مصلحت ديدند‏ ‏صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گيرد. و بالاخره‏ ‏حاكمان ، سياست يك بام و دو هوا و به كيش خود خواندن و طرد كردن‏ ‏ديگران را نه به طور موقت ، بلكه براى هميشه رها كنند و مردم را كه‏ ‏صاحبان اصلى حكومتند از روى صدق و به دور از شعار ارج نهند و آراء‏ ‏آنان را مورد نظر و عمل قرار دهند و اسلاميت و جمهوريت حقيقى و‏ ‏عدالت واقعى را اجرا نمايند. براى انسان اقرار به اشتباه ننگ نيست ، زير‏ ‏بار حق نرفتن ننگ است .

‏ ‏عظمت اسلام و مسلمين و عزت و كرامت مردم ايران و سلامتى و توفيق‏ ‏بيشتر شما را از خداوند بزرگ مسألت دارم .

حجت الاسلام ری شهری در دهه اول انقلاب/کاشف کودتا،بازجوی مرجع تقلید (۱)

Posted:

حجت الاسلام ری شهری در دهه اول انقلاب/کاشف کودتا،بازجوی مرجع تقلید (۱)

سپهر سعادت -

 

حجت الاسلام ری شهری داماد آیت الله مشکینی است و  در دهه اول حاکمیت جمهوری اسلامی از موثرترین شخصیت های نظام به شمار می رفت. هم او بود که در فاصله سال های 61 تا 68 برخورد با  آیت الله شریعتمداری و آیت الله منتظری دو روحانی بلند پایه ساکن شهر قم که هر دو از مراجع مسلم تقلید بودند را بر عهده گرفت. اولی را به مقابل دوربین اعتراف نشاند و اقداماتش بر علیه بیت آیت الله منتظری با واکنش شدید  ایشان در قبال رفتار وزارت اطلاعات و نهایتا استعفا از قائم مقامی رهبری منجر شد.

 

ری شهری از سال58  به عنوان حاکم شرع در دادگاه انقلاب ارتش  مشغول به کار شد. اولین اقدام ری شهری برخورد با ناآرامی های ایجاد شده در تبریز توسط حزب خلق مسلمان بود،این حزب به طور غیر رسمی توسط آیت الله کاظم شریعتمداری مرجع تقلید ساکن در قم حمایت می شد ری شهری در این خصوص می گوید:« یکی از مهمترین مسایل در سال 58 مسئله توطئه حزب خلق مسلمانان در تبریز بود. آن زمان من همراه شهید فلاحی به تبریز رفتم آنجا عده‌ای از نظامیان پایگاه هوائی تبریز و رادیو تلویزیون تصرف کرده بودند. البته مردم با آنها مقابله کرده و پیش از ورود ما به تبریز، این مراکز پس گرفته شده بود و ما برای محاکمه ضد انقلابیون به آنجا رفتیم و قضیه خاتمه پیدا کرد».گفتگو با کیهان فرهنگی

 

 

كاشف كودتا

 

حجت الاسلام ری شهری در سال های 59 و  آنچنان که در خاطرات خود آورده است با همکاری نیروهای اطلاعاتی سپاه و نخست وزیری  طرح دو کودتای نظامی را خنثی ساخته است. اولین مورد کودتای نافرجام نوژه است. این کودتا که بر طبق روایات رسمی بنا بود با همکاری گسترده نیروی هوایی و لشگر یکم زرهی(گاردجاویدان) انجام شود،پیش از اجرا توسط برخی عوامل اجرایی لو رفت و منجر به بازداشت گسترده و اعدام افسران ارتش شد. حجت الاسلام ری شهری در خاطرات خود نقل می کند که توسط سعید حجاریان از توطئه کودتا مطلع شده و با تشکیل یک تیم ویژه خنثی سازی ، برخورد با عوامل کودتا را بر عهده گرفته است. فرضیه اصلی در افشای طرح این کودتا ، تردید برخی عوامل اجرایی در انجام طرح و افشای آن نزد مقامات انقلابی است .از سوی دیگر نورالدین کیانوری در اعترافات خود مدعی است این کودتا توسط عوامل حزب توده در ارتش کشف و به جهت آمریکایی بودن آن به اطلاع مقامات رسیده است. با این وجود روایت های رسمی از کودتای نوژه با اغراق نیز همراه می شود مثلا گزارش های مرکز اسناد انقلاب مدعی است کودتاچیان قصد کشتار تا یک میلیون نفر از ساکنین شهر تهران به کمک بمباران هوایی را داشته اند. در جریان بازداشت و محاکمه سران کودتای نوژه نام آیت الله شریعتمداری به عنوان رهبری مذهبی که نظامیان برای مشروعیت بخشیدن به اقدام خود قصد همکاری با او را داشته اند مطرح می شود با این وجود دلیل مشخصی در خصوص اطلاع و یا همکاری مستقیم این مرجع تقلید ارایه نمی شود اگرچه حجت الاسلام ری شهری مدعی است که این مرجع تقلید از انجام کودتا مطلع بوده است و برای اثبات این موضوع روایت تعجب آوری را از اعترافات یکی از عوامل کودتای نوژه نقل می کند مبنی بر آنکه « یکی از کودتاگران که به قم و بیت آیت الله شریعتمداری رفته بود از تجمع خلبانان و ارتشیان در بیت وی خبر می دهد که برای استفسار از جریان کودتا به قم آمده بودند»!خاطرات محمدی ری شهری جلد اول صفحه 383.

 

 

اعتراف گیری تلویزیونی از مرجع تقلید

 

یک سال بعد از افشای ماجرای کودتای نوژه در بهار سال 61 ناگهان اعلام شد که کودتای دیگری به سرکردگی صادق قطب زاده وزیر وقت امورخارجه و عضو شورای انقلاب کشف شده و عامل اصلی آن بازداشت شده است. مسوول رسیدگی به امور دومین کودتای نافرجام نیز محمد محمدی ری شهری بود. در اولین روز اردیبهشت این سال صادق قطب زاده در تلويزيون به تلاش براي كودتا - كوبیدن محل اقامت امام- كشتن سران كشور- تسخیر سپاه و ارتش و كمیته‌ها- تماس با آیت الله شریعتمداری و قول تایید دادن آیت الله  شریعتمداری پس از توفیق کودتا اعتراف کرد.بعد از اعترافات قطب زاده محمدی ری شهری بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و به تفصیل در خصوص پرونده گروه قطب زاده سخن گفت. در روزهای بعد شهرهای قم و تهران شاهد راهپیمایی بر ضد کودتاگران و حامی اصلی آنها یعنی آیت الله شریعتمداری بود همچنین همان شب مصاحبه قطب‌زاده، گروهی از مردم قم  دارالتبلیغ و دیگر خانه‌ها و موسسات فرهنگی وابسته به آیت الله شریعتمداری را تسخیر كرده و به دست سپاه پاسداران دادند. منزل آیت الله محاصره شد و حجت الاسلام ری شهری جهت بازجویی و اعتراف گیری از مهم ترین مرجع تقلید ساکن در شهر قم راهی این شهر شد. حجت الاسلام ری شهری در خاطرات خود اولین جلسه بازجویی از آیت الله را چنین بازگو می کند«ايشان حاضر نمى شد كه در ارتباط با اتهامات خود به بازجويان رسمى پاسخ گويند البته شايد هم كمتر كسى جرات بازپرسى از او را داشت… احترام به شخصيت وى اقتضا مى كرد كه اين جانب براى تحقيق از وى به قم بروم از اين رو به منزل ايشان رفتم و در قسمت بيرونى منزل ايشان نشستم و پيغام دادم كه به اين قسمت بيايد، آمد و نشست به ايشان گفتم آقاى قطب زاده تصميم داشت حركتى را عليه جمهورى اسلامى انجام دهد شما را هم در جريان گذاشت آيا شما اين مطلب را قبول داريد؟ آقاى شريعتمدارى پاسخ داد: اين نسبت دروغ است من هيچ اطلاعى از اين ماجرا ندارم. گفتم بسيار خوب شما همين مطلب را بنويسد كه آنچه به من نسبت داده اند دروغ است، در اين هنگام من ورقه بازجويى را به ايشان دادم سوال هايى را به تدريج به صورت كتبى مطرح كردم و ايشان پاسخ داد»

 

در مراحل بعدی و بعد از پخش اعترافات تلویزیونی  سید مهدی مهدوی امام جماعت مسجد قلهک که از پرداخت مبلغ پانصدهزارتومان پول بوسیله آیت الله شریعتمداری به قطب زاده خبر می داد و پس از سخنان تفضیلی مجدد ری شهری در صدا و سیما فضا برای اعترافات تلویزیونی آیت الله شریعتمداری آماده شد. بنا به گفته فرزندآیت الله شریعتمداری ساعت ها فیلم از این مرجع تقلید ضبط می شود اما تنها دقایقی از آن پخش تلویزیونی می شود.

 

مطابق با خاطرات حجت الاسلام ری شهری « مرحوم حاج احمد آقا نقل کردند هنگامي که امام (رضوان الله تعالي عليه) نوار ويدئويي مصاحبه با آقاي شريعتمداري را قبل از پخش ديدند فرمودند: «اين قيافه را نمي شود در تلويزيون آورد» بدین ترتیب با پخش اعترافات آیت الله شریعتمداری برای اولین بار در تاریخ انقلاب یک روحانی در لباس رسمی روحانیت به اعتراف تلویزیونی پرداخت.

 

ری شهری در خاطرات خود پيرامون حواشی اعتراف گیری از آیت الله شریعتمداری می گوید:« برخي از روزنامه هاي ضد انقلاب اسلامي در خارج از کشور شايع کردند که آقاي شريعتمداري هنگام بازجويي مورد ضرب و شتم قرار گرفته است! اين شايعه به تدريج به داخل منتقل شد و برخي از هواداران ساده لوح ايشان را تحت تاثير قرار داد... آقاي شريعتمداري ضمن پذيرفتن ارتباط با توطئه گران و اطلاع از توطئه  آنان گفت: « از اين که فکر صحيح در اين کار نکرده ام... و به مقامات به موقع اطلاع نداده ام،... بسيار پشيمانم. اين که به سيد مهدي مهدوي پول فرستادم هر چند به عنوان قرض به ايشان داده شده است... پشيمانم و استغفار مي کنم و استغفرالله ربي و اتوب اليه...»

 

 

آیت الله منتظری:برای مرحوم شریعتمداری پرونده سازی شد

 

 آیت الله العظمي منتظری معتقد بود که ماجرای کودتای قطب زاده و اعترافات علیه آیت الله شریعتمداری ساختگی بوده است. در خاطرات مرحوم منتظری آمده است«وقتي كه آقاي قطب زاده را بازداشت كردند ما شنيديم كه ايشان سوء قصدي راجع به مرحوم امام داشته و در چاهي نزديك محل سكونت ايشان موادي كار گذاشته اند كه كشف شده و آقاي شريعتمداري هم از اين موضوع اطلاع داشته اند. روزي آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالي كه آقاي حاج سيد هادي نيز حضور داشت به نحو تهديد آميز گفت : "امشب قطب زاده در تلويزيون مطالبي راراجع به آقاي شريعتمداري ميگويد، شما مواظب باشيد حرفي نزنيد و چيزي نگوييد!". بعد شب مصاحبه آقاي قطب زاده از تلويزيون پخش شد و در اين راستا بود كه به سراغ آقاي شريعتمداري رفتند، و من از صحت و سقم قضايا بي اطلاع بوده و هستم . بعدا شنيدم آقاي حاج احمد آقا در زندان سراغ آقاي قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا اين مطالب را بگوييد و اقرار كنيد و بعد امام شمارا عفو ميكنند، ولي بالاخره او را اعدام كردند; و باز بعدها از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام بكلي جعلي است و واقعيت نداشته است و منظور فقط پرونده سازي براي مرحوم آقاي شريعتمداري بوده است، والعلم عندالله-خاطرات ایت الله منتظری جلد 1 صفحه 484

 

آیت الله شریعتمداری ایام بعد از اعتراف تلویزیونی را در انزوا گذراند و سرانجام در فروردین 65 درگذشت. مطابق با خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 65 بعد  از فوت نحوه تشییع و محل خاکسپاری وی  در جلسه جامعه روحانیت مبارز توافق شده بوده است. محتوای این توافق روز بعد مشخص شد! آیت الله را شبانه در قبرستان گمنامی در حومه شهر قم و بدون تشریفات و عمل به وصیت دفن کردند. نحوه رفتار با آیت الله شریعتمداری موجب اعتراض آیت الله منتظری و آیت الله گلپایگانی واقع شد. هنوز ماه هایی از فوت آیت الله شریعتمداری نگذشته بود که حجت الاسلام ری شهری که اینک وزیر اطلاعات بود  انحراف در بیت آیت الله منتظری و مسئله مهدی هاشمی را کشف کرد...

چرايي تغيير لحن رهبران؟

Posted:



هادی کحال زاده -

 

سخنان آقاي کروبي مبني بر  به رسميت شناختن رياست محمود احمدي نژاد به عنوان "ريس دولت اين نظام" ، برخي از فعالان جنبش سبز ايران  را متعجب ساخت. بعضي با نگاهي بدبينانه  اين سوال را مطرح ساختند که آيا سازشي رخ داده يا  رهبران نفس کم آورده زانوي تسليم فرود آورده اند؟  بسياري نيز در پي چرايي بيان اين موضع آقاي کروبي پس از ماهها سختي و پرداخت هزينه  و کشته شدن بسياري آنهم در آستانه ي 22 بهمن شدند.  براستي تغيير لحن خاتمي و سخنان کروبي که واگويه ي  از بند الف بيانيه هفدهم مير حسين موسوي بود، نشان دهنده چه اتفاقي مي تواند باشد؟  

 

به نظر مي رسد تغيير اين لحن پس از حادثه ي عاشورا  از سوي رهبران جنبش سبز موضوعي  است که چنانچه  بدرستي از سوي رهبران و فعالان سياسي معترض تبين نشود، مي تواند بحران بزرگي در جنبش اجتماعي کنوني ، در اين مقطع حساس بوجود آورد.  و نتايجي همچون  سر خوردگي ، واگرايي شديد و بي اعتمادي گسترده ي را در بدنه ي جنبش سبز  به همراه داشته باشد و از سوي ديگر  هزينه مبارزه سياسي را بشدت  افزايش دهد  و جنبش سبز را بي دستاورد سازد.  بدين منظور فارغ از  قضاوت در مورد  درستي يا نادرستي اين موضع و بيان "آنچه بايد باشد" و به تبع آن پيامدهاي آن ،  صرفا از منظر چرايي بروز و آنچه هست موضوع  مي نوان به نکاتي اشاره کرد.

 

1.       پذيرش محمود احمدي نژاد به عنوان "ريیس دولت  اين نظام " از سوي مهندس موسوي و آقاي کروبي، به عنوان واقعيت موجود به معناي عقب نشيني از شعارها و تعهدات رهبران جنبش سبز به مردم ايران نيست. چرا که هيچکدام انتخابات رياست جمهوري و سلامت و درستي آن را به رسميت نشناخته اند. مشروعيت ستاني از  انتخابات به معني نفي مسوليت احمدي نژاد در دولت دهم نخواهد بود. او به هر روي و به هر روشي ، در راس نهاد دولت قرار گرفته است و مسؤول و پاسخگوي رفتارها و عملکردهاي اين دولت بايد باشد. او اگر چه از شيوهاي  نامشروع و کاملا غصبي بر نهاد دولت دست يافته اما بايد پاسخگوي سياست هاي نادرست خود در تمامي حوزه هاي مسوليتش باشد. بي شک  نفي انتخابات به معني نفي پاسخگويي و ناديدن دولت نخواهد بود. احمدي نژاد در هر صورت ريیس دولت کنوني است، هر چند ريیس جمهور واقعي مردم ايران نباشد  لذا  تعارضي ميان مواخذه ریيس دولت و نفي انتخابات وجود ندارد و نفي انتخابات ، معادل  عدم نقد دولت و ناديدن آن نيست. کما اينکه همچنان اعتراض ها به انتخابات و رفتار بعد از آن باقي است و عقب نشيني در اين زمينه وجود ندارد.

 

2.       پذيرش مسئوليت احمدي نژاد در دولت کنوني از سوي معترضان در عين تاکيد بر ضرورت نظارت قواي نظّار مدني و حاکميتي، گزينه ي براي سلب بهانه از نهادهايی است که نقد و نظارت بر دولت در شرايط کنوني را به معني تشديد بحران براي دولت مي دانند.  مجلس و قوه قضاييه و جريان راست حاکم مدتهاست به دليل شرايط خاص سياسي ايران به بهانه يوجود اعتراضات گسترده، به اغماض کامل از خودسري ها و سياست هاي نادرست دولت کنوني پرداخته اند  تا مبادا به دليل اعتراضات، دولت دهم بيش از پيش تضعيف شود. اعتراض به انتخابات نافي عملکرد هاي ساير قواي نظّار مدني و حاکميتي نيست. به نظر مي رسد تفکيکِ نپذيرفتن نتيجه يانتخابات از مسوليت دولت مستقر، جهت سلب  بهانه از نظارت و نقد بر دولت، از سوي نهادهاي حاکميتي صورت مي پذيرد.  مطالبه نظارت و ضرورت مسوليت پذيري دولت و پاسخگويي آن در مرحله  کنوني از سوي جنبش سبز به عنوان يک گزاره ايجابي مورد توجه است. که بيان کروبي و بيانيه هفدهم موسوي ، به طرح اين مطالبه پرداخته است.

 

3.       همگان بر اين واقعيت اذعان دارند که نوع مطالبات جنبش سبز از خرداد ماه تا کنون دچار تحول کيفي و کمي شده است و ديگر موضوع انتخابات و راي مردم، مطالبه  محوري جنبش سبز نيست. به نظر مي رسد اعتراض بخش قابل ملاحظه  از مردم ايران معطوف به سياست هاي کلاني است که بحران هاي فراواني را براي کشور ايجاد کرده است. رفتارهاي که بحران اعتماد، مقبوليت ، مشروعيت،  ناکارآمدي، اعتبار بين المللي و روابط جهاني را در پي داشته است. و به انهدام اشکال گوناگون سرمايه در کشور پرداخته است. تغيير موضع رهبران از موضوع انتخابات به مطالبه ي تغيير رفتار حاکميت و ضرورت حل اين بحران ها تعلق گرفته است و موضوع انتخابات را موضوعي حاشيه ي و نمونه اي از سياست هاي نادرست حاکميت تبديل نموده است.

 

4.       مصاحبه آقاي کروبي ، بيانيه هفدهم مهندس موسوي و بيانات مسالمت جويانه خاتمي، را مي توان تلاش براي هماهنگي ميان ساير چهرهاي شاخص جريان اعتراضي و ارائه تصويري مسالمت جو از جنبش سبز تلقي نمود. تغيير  لحن در طرح مطالبات از سوي رهبران جنبش سبز، تلاشي  است براي آرام کردن فضا، قابل کنترل نمودن آن و  به ميدان کشاندن سياست ها و چهرهاي ميانه روتر حاکميت براي سامان امور کشور و نشانه اي از نگراني هاي آنان  از سرانجام امور و غايت جنبش سبز است. به نظر مي رسد رهبران جنبش سبز تلاش دارند تا تمايل خود را براي واگذاري ابتکار عمل به جريانات ميانه رو در جمهوري اسلامي و کند نمودن  شيب تند تحولات در عين حفظ پرنسيب مبارزاتي را بيان دارند. تا امکان مصالحه و کم کردن هزينه فعاليت سياسي و مدني را مهيا شود.

 

5.       به نظر مي رسد طرح برخي از شعارهاي غير مسولانه و بيان موضوعات فرعي از سوي برخي از افراد که به افزايش فشار حاکميت، واگرايي در بدنه مذهبي جنبش سبز و نگراني نسبت به عدم امکان کنترل شرايط منجر شده، در کنار تعلق عميق رهبران جنبش سبز به نظام جمهوري اسلامي، آنان را مجبور به مرزبندي و واکنش نموده است. شايد بتوان تغيير بيان کنوني را نوعي تلاش براي کنترل و مرزبندي با اين نوع رفتارها نيز تلقي نمود.

 

بي شک مديريت و هدايت يک جريان متکثر اجتماعي در بستري از تحولات غير قابل پيش بيني، فشار سنگين امنيتي ، فقدان رسانه و عامل ارتباطي موثر با بدنه  جنبش سبز، همراه با طرح مطالبات و انتظارت متنوع از بخش هاي گوناگون جنبش ، دشواري هاي فراواني را براي رهبران منتقد به وجود آورده است. راهبري صحيح  و همراهي با خواسته هاي واقعي مردم ايران، معياري براي  صلاحيت، توان  و هنر آنان در سامان جنبش خواهد بود. توفيق رهبران سياسي در با دستاورد کردن جنش کنوني علاوه بر تفوق بر اين مشکلات و برخورداري از درايت کافي ، از يکسو نيازمند همراهي نيروهاي سياسي و تبيین رفتارها و مواضع درست  و حمايت انتقادي از  آنان و  از سوي ديگر صبر، مقاومت و اعتماد بدنه جنبش به آنان خواهد بود.

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

سیر نخبه کشی در ایران

Posted:



افشین اوحدی -

 

      این مقاله سعی دارد به بهانه سال گشت از میان بردن صبوعانه و حماقت گونه بنیانگزار مدرنیسم در تاریخ ایران : امیرکبیر همیشه جاودان  به مروری تحلیل گونه بر سیر نخبه کشی در تاریخ معاصر ایران پردازد .  رویدادی که تا کنون تبعات آن دامان کشور را فراگرفته است و خسارات جبران ناپذیری را در مسیر پیشرفت این مرز و بوم رقم زده است .

 

چنانچه مطالعه ای هر چند گذرا بر سیر تاریخ معاصر ایران بیفکنیم متوجه می شویم که بعد از شکوفایی هنر و ادب و معماری ایران به شیوه پاسداشت اصالت های سنتی و اسلامی در عهد صفوی در دوران قاجار شاهد نوعی گرایش جدی نسبت به تجدد و مدرنیته در سبک و سیاق زندگی مدنی به تاسی از ارتباط های بیشتر با وادی فرنگ علی الخصوص روس و انگلیس بوده ایم اگر چه در اواخر حکومت قاجار بی بند و باری و لا ابالی گری نیز نوعا چاشنی آن گردید . اما به هر حال از نقاط قوت بارز این گرایش به تجدد و یا مدرنیته     همانا تربیت افراد فرهیخته و تحصیلکرده در همان وادی فرنگ و فرنگستان و ارائه خدمت ایشان در بازگشت به وطن و همین نقش کارساز در ارتقای فرهنگ و بینش مدنی بوده است . نقطه اوج و شکوفایی  به نوعی گرایش به بومی سازی آموزش های آکادمیک در کشور را می توان در تاسیس دارالفنون به عنوان کانون زایش اندیشه و فکر به همت صدارت اعظم ناصر الدین اشاه قاجار  امیر کبیر یافت اگرچه قتل ناجوانمردانه او با فریب دادن شخص شاه بنا به توطئه اطرافیان این نقطه عطف را مدت های مدید در حضیض فروبرد چرا که یکه تازی و محبوبیت صدر اعظم را بر نتافتند و آن ضایعه را ببار آوردند .

 

اما در زمان معاصر نیز به عینه شاهد بودیم که ریشه های برخورد کور در جامعه مبادرت به ترور و حذف فیزیکی نواندیشان و روشنفکران حنی دینی نمود و شدید ترین آن ها در جریان انقالاب بهمن 1357 و خصوصا  بعد از آن  با شهادت یاران صدیق انقلاب رجایی و باهنر و استاد مطهری و بهشتی و شهدای محراب و ... هم چنین قتل های موسوم به زنجیره ای وتبعید فیلسوفان و فرهیختگان و نخبگان و ... و در بند کشیدن ایشان که در حوادث اخیر در کشور شاهد برخورد قهریه با فرزندان برومند انقلابیون سال1357  و یادگارهای سرداران دفاع مقدس هستیم

 

در یک نتیجه گیری فلسفی از این مقال و بحث باید گفت جامعه امروز ایران نیز از نوعی استبداد، این بار در لوای حکومت دینی آمیخته با سیاست ورزی و یا بهتر است بگوییم سیاست بازی در رنج است  به گونه ای که این لوا را عایقی برای اقدامات خشن و یا کور و توجیه آن قرار داده اند . فراموش نکنیم که   ریشه های انقلاب سال 1357 را  . و اینک بهاری دوباره در زمستان نمود یافته است !    

 

هاشمی رفسنجانی: توطئه ای درکار است که بزودی افشاء خواهم کرد

Posted:



 

«مهمترین دلیل حملات آیت الله شیخ محمد یزدی، مواضع اینجانب درباره لزوم رعایت حقوق مردم و همچنین دفاع از شخص رهبری و پرهیز از افراط بر اساس عقیده و اعتقاد قلبی‌ام است.  درمورد سخنان اخیر آقای یزدی همانگونه که قبلا هم گفتم جوابم تاکنون به سخنان توام با عصبانیت وغرض‌آلود ایشان تقاضای سلامتی بوده است، ولی با صحبت‌های دیروز ایشان و اطلاعات رسیده، این بار بوی توطئه به مشام می‌رسد و درباره مسائل ایشان در زمان امام راحل و درجلسه انتخاب رهبری بعد از ارتحال امام و درقوه قضاییه به صورت کتبی مطالبی را گوشزد خواهم کرد. »

 

آنچه هاشمی رفسنجانی می خواهد بیشتر توضیح بدهد ظاهرا در باره این بخش از شرح مذاکرات مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر در سال 68 است که در جلد دوم، صفحه 694 آن منتشر شده است:

 

"بنده مخالف سپردن سرنوشت امت مسلمان به دست ولی فقیه ام تا هر کار می خواهد بکند، مطابق سلیقه و نظر شخصی خودش"

 

البته آن زمان مخالفت وی با ولی فقیه، مخالفت با خط فکری آیت الله خمینی بود، چنان که در سالهای بعد که سکان افتاد بدست یکی از هم نظرات خودش، یعنی علی خامنه ای، طرفدار سینه چاک ولایت فقیه و ولی فقیه و رهبر نیز شد!

 

این احتمال که بیماری علی خامنه ای جدی شده و یکبار دیگر دو راهی انتخاب رهبر و یا شورائی شدن رهبری بزودی فرا می رسد، حتی در میان این اظهار نظرها نیز مشهود است.

 

یعنی اینبار، با توجه به دست بالائی که محمدیزدی و احمدجنتی درحاکمیت دارند و می توانند یک مهره دست آموز تری را جانشین علی خامنه ای کنند، و یا شورای رهبری موقت را، بموجب قانون اساسی با ترکیب رئیس جمهور کنونی، یک فقیه شورای نگهبان – خود یزدی و یا احمد جنتی- و رئیس قوه قضائیه تشکیل دهند، طرفدار ولایت مطلقه رهبر شده است. برخلاف مواضعی که در مجلس خبرگان انتخاب رهبر در سال 1368 داشته است. در آن مذاکرات مخالفت یزدی با ولایت فقیه – حتی شورائی آن- مخالفت با خط فکری آیت الله خمینی و ترس از به رهبری رسیدن فردی در خط او بود

 

 

چرا همه ی دیکتاتور ها سقوط می کنند؟

Posted:



ارتش سبز ایران -

 

در طول تاریخ و با پیدایش حکومت ها، دیکتاتور ها ی زیادی روی کار آمدند که زندگی را برای مردمشان جهنم کردند. اما هیچ کدام از این حکومت ها دوام نیاوردند. دیکتاتور ها یا به وسیله ی مردمشان ویا در اثر حمله ی کشور ها ی دیگر سقوط کردند و می کنند.

 

همه ی دیکتاتور ها ویژگی های مشترک زیادی دارند.در اینجا به بررسی بعضی از این ویژگی ها می پردازیم.

 

1-  اولین ویژگی هر دیکتاتوری این است که یا توسط مردم ویا توسط کودتا به قدرت می رسد.مردم همیشه قهرمانی دارند که وی را برسرشان بگیرند و بزرگش بدارند.ریشه ی پیدایش دیکتاتور و خودکامه همین است و جز این نیست.اول که می آید حامی مردم است.

 

2-  همه ی آن ها فکر می کنند که طرفداران زیادی دارند.از جمله ی آن ها می توان به موسولینی اشاره کرد.او در آخرین روزهای عمرش فکر می کرد که هزاران نفر از حامیانش در کوه ها آماده ی دستور او هستند،تا جان خود را فدای او کنند.این در حالی بود که ارتش آمریکا رم را محاصره کرده بود.یا می توان به هیتلراشاره کرد.در حالی که متفقین وارد ساختمان رایشتاگ شده بودند،همچنان صدای هیتلر از بلند گو ها ی شهر پخش می شد که  مردم را به مبارزه دعوت می کرد.

 

3-  همه ی دیکتاتور ها برای بقا ی خود و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم،اقدام به تاسیس ساز مان های مخوف اطلاعاتی و سرکوب می کنند.لنین و استالین،چکا  و k.g.b – هیتلر،گشتاپو و ss(سرکوبگر) – موسولینی، لباس مشکی ها–محمد رضا پهلوی ساواک و در ایران امروز،واواک(وزارت اطلاعات و امنیت کشور) و بسیج را تاسیس کردند.البته سازمان های ایران امروز در چند سال گذشته مسیر خود را تغییر دادند و غیر مردمی شدند.

 

4-  یک دیکتاتور تحمل شنیدن صدای مخالف خود را ندارد و او را به حساب نمی آورد. همه ی دیکتاتور های تاریخ،مخالفین خود را سرکوب و قتل عام کردند.

 

5-  همه ی دیکتاتور ها معتقدند که از جانب خدا مامور حکومت شده اند و به همین جهت سعی در خفه کردن صدای مردم می کنند.

 

6-  عوام فریبی مهمترین مشخصه ی هر دیکتاتور است.هیچ دیکتاتوری وجود ندارد که مردم خود را فریب و شست و شوی مغزی نداده باشد.

 

7-  و در آخر، همه ی دیکتاتور ها سقوط می کنند. هیچ دیکتاتوری دوام نمی آورد.دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

 

 تاریخ بخوانید ای عاشقان ولایت...

 

ارتش سبز ایران

انجمن دانش آموزان مبارز

 

هیچ حکومتی قدسی نیست

Posted:



حسن یونسی -

 

در طول تاریخ بسیار بوده اند حکومتها و حکومتگرانی که قدرت و سلطه خود بر مردم را امری قدسی و الهی می پنداشتند یا برای دور کردن دست مردمان از حیطه قدرت تلاش می کردند آن را با پرده و هاله ای از قدسیت و نورانیت بپوشانند. اینگونه بود که شاهان خود را ظل الله می نامیدند. در اروپای پیش از رنسانس به نام مسیح گردن می زدند و در این سوی جهان گروهی به نام حسین و دیگری به نام عمر مردمان از دم تیغ می گذراندند یک سوی جهان به نام موسی حق زندگی را سلب می کنند و در سوی دیگر به اتهام محاربه با خدا .همه اینها ممکن نبود و نیست مگر زیر لوای حکومتی که قدسی و ماورایی باشد. حکومتها وقتی می توانند دهان مردم را ببندند و تیغ بر آنان بگشایند که بر منبر مسیح و محمد بنشینند.

 

و اما تاریخ اسلام و شیعه و ایران مملو است از حکومتهایی اینچنین که خود را با ملکوت و غیب پیوند می زدند تا مردم جز سر بالا به آنها ننگرند و غباری بر دامن کبریا ییشان ننشیند.

 

حال آنکه همه اینها پیرایه هایی بر اسلام محمد و علی بود و جز دست آویزی برای قدرت نبود. آنچه از کلام ومعارف بلکه از ادبیات دینی فهمیده می شود اینکه امر قدسی و مقدس هر آنچیزی است که مستقیم با الوهیت و وحی در ارتباط باشد و غیر از آن چیزی را نمی توان مقدس دانست بلکه فهم از امر قدسی نیز یک امر غیر قدسی است. بر این اساس نبوت و وحی و بر اساس کلام شیعه امامت اموری قدسی و مقدس هستند اما اینکه حکومت به معنی سلطه و حکمرانی بر مردم امری الهی و قدسی تلقی شود از هیچ کجای معارف دینی فهمیده نمی شود. مگر غیر از این است که خداوند در قران به صراحت به پیامبر اسلام می گوید : "لست علیهم بمسیطر" و در جای دیگر" و ما علیک الا البلاغ" مگر معنی این دو آیه غیر از این است که پیامبر تو فقط مامور ابلاغ هستی یعنی امر ابلاغ از سوی خدا امری قدسی و پاک و منزه تلقی شده است و می گوید تو بر مردم سلطه نداری. معنی این کلام این نیست که پیامبرنمی تواند حکومت کند معنی اش به روشنی این است که او از سوی خدا فقط مامور ابلاغ است و بس و جامه قدسیت را تنها بر تن ابلاغ وحی می پوشاند و لاغیر.

 

سیره امام علی هم نشان از همین موضوع دارد فارغ از موضوع قدسیت امامت در کلام شیعی آنچه در این مجال مورد بحث است اینکه خلافت و حکومت امری است و امامت موضوع دیگری. بر فرض که امامت امری قدسی باشد چگونه می توان حتی حکومت امامان را امری قدسی تلقی کرد وقتی امیر مومنان خود به صراحت قدسی بودن آن را نفی می کند آنجا که می گوید حکومت نزد من از آب بینی بز کم ارزش تر است مگر اینکه عدالت را برپا کنم. همین جمله حکیمانه نشان می دهد که حکومت نزد بزرگان دینی ما تنها ابزاری بود برای اجرای عدالت و حفظ کرامت و حقوق انسانها.بر همین اساس است که امیر مومنان در مقام خلافتش از آسمان به زمین می آید و خود را در معرض تندترین نقدها قرار می دهد نه بر منبر خدا می نشیند و نه برای حفظ حکومتش از غیب مدد میجوید نه حکومتش را به آسمانها وصل می کند و نه مردمان را وعده می دهد که خدا حافظ حکومت الهی ماست که اگر چنین می پنداشت مالک رااز ریختن خون به ناحق برحذر نمی داشت و هشدار نمی داد که خون ناحق زوال حکومت را در پی خواهد داشت.

 

حکومت و حکمرانی امری است زمینی و غیر مقدس اینکه حاکم ردای سلطنت بپوشد یا امارت یا ولایت فرقی نمی کند . خدا تنها یک جانشین بر روی زمین دارد و آن "انسان" است و غیر از این هیچ انسانی را حق ویژه برای سیطره بر دیگران نبخشیده است . آن روزگار سپری شده است که مردمان سربالا به حاکمان بنگرند و آنها را در ماه آسمان یا غرق در هاله نور ببینند و حاکمان مردمان را رعیت بپندارند و بنامند.

منبع:  وبلاگ حسن یونسی

نقدي بر  بالاترین

Posted:



اميد سبزینه -

 

امروز در فضای بسته اطلاع رسانی هر ایرانی به دنبال دسترسی به اطلاعات جدید و فیلتر نشده است. در این میان سایت بالاترین که توسط عده ای خاص و گرایشهای خاص و بطورکاملا بسته راه اندازی شده است در فضای ملتهب ایران اقدام به انتشار مطالبی می کند که نه تنها باعث اطلاع رسانی نمی شود بلکه در بسیاری موارد سبب ریزش در جنبش سبز می گردد. در این مدت دوستان داخل ایران همواره بر چند نکته تاکید دارند:

 

این سایت مملو از لینکهای توهین آمیز به اقوام ترک، کرد و لر و سایر می باشد. از آنجائیکه این سایت و لینک گذاشتن و کامنت گذاشتن فقط با اشتراک امکاپذیر است و این اشتراک دست عده ای خاص است که به هر کسی دلشان می خواهد می دهند، دوستان در ایران می گویند که نه تنها لینک توهین آمیز بلکه توهین های بسیار بدتر را در قسمت کامنتها باید تحمل کنند بدون آنکه بتوانند پاسخی دهند و رفع ابهام نمایند. جنبش سبز متعلق به تمام مردم ایران است و نژادپرستی و آریایی پرستی در آن راه ندارد. این درحالی است که افراد زیادی به مدیران این سایت این مساله را گوشزد کرده اند اما ظاهرا این کارها عمدا انجام می شود. در بسیاری از موارد این سایت نه تنها باعث رویش بلکه باعث ریزش در جنبش شده و اسباب دلزدگی بسیاری از شهرستانی ها را فراهم آورده است.

 

در این سایت مطالب ساختارشکنانه و افراطی مطرح می شود که نه تنها راه اصلاحات را می بندد بلکه زمینه را برای سرکار آمدن سلطنت طلب ها و مجاهدین خلق و سایر گروههای تندرو باز می کند. عمده کسانی که در این سایت لینک های افراطی می گذارند خارج نشین اند که خودشان جرات به خیابان آمدن را ندارند و فقط با لینکهای تحریک آمیز جنبش مردم را می خواهند به خشونت بکشند و جالب اینکه در تمام این موارد ما باید نظاره گر باشیم و نمی توانیم اظهارنظر بکنیم و کامتنی نسبت به مطالب منتشره ارائه دهیم. این حرکات افراطی هم به اسم جنبش سبز در ایران مطرح می شود. برخی دوستان دلسوز در خارج از کشور خطر این افراد را شناخته و مرتب گوشزد می کنند.

 

به جای این سایت از سایر سایتهای اطلاع رسانی دیگر مانند راه سبز (جرس) که اخبار موثق می دهند و دنباله رو افراد نژادپرست و افراطی نیستند میتوان استفاده کرد. در این سایت اندیشمندان زیادی مقاله می نویسند که در رشد فکری جامعه می تواند موثر باشد.

 

هیچ جیز مثل بد دفاع کردن از یک جنبش نمی تواند آنرا تخریب کند. باید از شعارها و حرکات افراطی و ساختارشکنانه که مرتبا رهبران جنبش در ایران هم ذکر می کنند پرهیز کنیم.

 

پروین اعتصامی:

دشمن دانا که غم جان بود     بهتر از آن دوست که نادان بود

طرح كاهش رابطه با انگلیس به هیات‌ رییسه مجلس رفت

Posted:



براساس این طرح روابط تجاری، محدود و سیاست‌های اقتصادی به سطح كاردار تنزل پیدا می‌كند -

جنبش راه سبز (جرس): نائب رییس كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: طرح كاهش رابطه با انگلیس پس از تجمیع نظرات كارشناسی نمایندگان،كارشناسان و مسوولین وزارت امور خارجه برای طرح در صحن علنی مجلس به هیات رئیسه ارسال شد.

اسماعیل كوثری در گفتگو با ایلنا، با بیان این مطلب كه نمایندگان مجلس به دلیل مداخله‌گری‌های انگلیس در حوادث پس از انتخابات ایران و اصرار بر این امر طرح یك فوریتی قطع رابطه تهران با لندن را در صحن علنی مجلس مطرح كرده بودند اظهار داشت: باتصویب این طرح تمامی ارتباطات سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی ایران در كلیه مناسبات قطع می‌شد كه به دلیل دیدگاهی كه برخی از نمایندگان مجلس داشتند، مقرر شد تغییر مناسبات تنها در سطح كاهش رابطه باشد.

وی افزود: این طرح پس از 2جلسه كار كارشناسی در جلسه كمیسیون امنیت ملی به هیات رییسه مجلس فرستاده شده است و قطعا در نشست هفته آتی صحن علنی مطرح می‌شود.

این عضو هیات رییسه كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی تصریح كرد: با تصویب طرح كاهش مناسبات ایران و انگلیس، روابط تجاری 2كشور محدود و سیاست‌های اقتصادی به سطح كاردار تنزل پیدا می‌كند.

یک روزنامه نگار درسلولی با ۵ قاتل حرفه ای

Posted:



جنبش راه سبز (جرس): مسعود باستانی روزنامه نگار که به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است در اطاق وسلولی حبس شده است که ۵قاتل حرفه ای قرار دارند که یکی از اینها مرتکب سه فقره قتل شده است.

به گفته مهسا امرآبادی، همسر مسعود باستانی، به مسعود حکمی را نشان داده اند که در آن دستور آقای صلواتی برای انتقال او به رجایی شهر بود و دلیل آن برگزاری کلاس های روزنامه نگاری برای زندانیان بند ۳۵۰ اوین عنوان شده بود. در حالی که مسعود به هیچ عنوان آموزش روزنامه نگاری نداده است و این موضوع به شدت تکذیب می شود.

مسعود باستانی، روزنامه نگار و فعال سیاسی صبح روز ۱۴ تیرماه، زمانی که برای پیگیری امور همسرش مهسا امرآبادی که قریب ۲۰ روز بود در بازداشت بسر می برد به دادگاه انقلاب تهران مراجعه کرد، با حکم قضایی بازداشت شد.

او در دادگاه بدوی بدون حضور وکیلش، به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. یکسال از این حکم به اتهام تبلیغ علیه نظام و ۵ سال به اتهام اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش صادر شده است.

شایان ذکراست زندان رجایی شهر بدترین زندان ایران در نوع خود است که به طور سنتی برای جرایم بسیار خطرناک در نظرگرفته شده بود با این توصیف محبوس کردن یک زندانی معلوم است که برای فشارهای غیر انسانی به وی وخانواده وی است.