جنبش راه سبز - خبرنامه |
- زیدآبادی پس از 30 ماه حبس به مرخصی آمد
- افت فاحش فعالیت شرکت های تجاری و صنعتی انرژی در ایران
- دو سال زندان دیگر برای عیسی سحرخیز
- رمضان، عدل و قسط
- ناگفته های فرزند دکتر سود بخش ده ماه پس از ترور
- هفت روز با زنان؛ زنان همچنان متضرر می شوند
- هشدار شورای مركزی جبهه متحد اصولگرایان نسبت به تکرار وقایع مشروطه
- استقبال سپاه پاسداران از کسب رای اعتماد سردار قاسمی رای پست وزارت نفت
- هفت پرده: داستان ممیزی کتاب و سانسور از زبان نویسندگان و هنرمندان
- ترکیه محموله سلاح قاچاق از ایران به سوریه را توقیف کرد
زیدآبادی پس از 30 ماه حبس به مرخصی آمد Posted: 04 Aug 2011 09:50 AM PDT جرس: احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال ملی - مذهبی پس از دو سال بازداشت به مرخصی آمد.
به گزارش منابع خبری جرس، دکتر احمد زیدآبادی، دبیرکل ادوار تحکیم وحدت که از فردای انتخابات پرمناقشه ی 88 بازداشت شده بود، امروز بعد از ظهر به مرخصی آمد.
احمد زید آبادی در ٢۴ خردادماه ٨٨ یعنی درست یک روز پس از کودتای انتخاباتی نظامیان دستگیر شد. او در این انتخابات حامی مهدی کروبی بود.
گفته میشد مهمترین اتهام او نگارش نامه سرگشادهای خطاب به ایت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی بود ه است..
|
افت فاحش فعالیت شرکت های تجاری و صنعتی انرژی در ایران Posted: 04 Aug 2011 09:02 AM PDT یک سازمان دولتی در آمریکا گزارش داد جرس: یک سازمان دولتی در ایالات متحده در گزارش سالانه ی خود اعلام کرد که فعالیت تجاری و صنعتی شرکتهای انرژی خارجی در ایران در یک سال گذشته نسبت به سال قبل از آن در افتی چشمگیر به نصف کاهش یافته است.
گزارش «سازمان حسابرسی دولت ایالات متحده»، گائو، که روز چهارشنبه، ۱۲ مردادماه، منتشر شد حاکی از آن است که تعداد شرکتهایی که در سال ۲۰۱۱ در ایران سرمایهگذاری کردهاند نصف تعداد این شرکتها در سال قبل از آن بوده است. خبرگزاری رویترز به نقل از این گزارش مینویسد که بسیاری از شرکت های خارجی دلیل بیرون کشیدن از ایران در سال گذشته را تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ذکر کردهاند.
به گزارش رادیو فردا، جمهوری اسلامی به دلیل سر باز زدن از توقف غنیسازی اورانیوم تاکنون مشمول چهار قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل شده که بر اساس آنها شرکتهای خارج از ایران از معامله با این حکومت منع شدهاند. غنیسازی اورانیوم در سطح بالا میتواند در ساخت و تولید تسلیحات اتمی نیز استفاده داشته باشد، سودایی که قدرتهای غربی ظن آن را دارند حاکمان ایران در سر دارند. علاوه بر این چهار دور تحریم، ایالات متحده نیز تحریمهایی یکجانبه را علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرده که بر اساس آنها شرکتهای آمریکایی در صورت سرمایهگذاری در بخش انرژی در ایران مشمول جریمههایی سنگین خواهند شد. جریمههای سنگین دولت آمریکا همچنین گریبان شرکتهای غیرآمریکایی و غیرایرانی را خواهد گرفت که بیش از ۲۰ میلیون دلار در ایران سرمایهگذاری کنند.
در گزارش این سازمان دولتی در آمریکا از آمار شرکتهای خارجی فعال در ایران همچنین آمده است که از تاریخ اول ژانویه سال ۲۰۱۰ تا ۳۰ مه سال ۲۰۱۱ تنها ۱۶ شرکت خارجی در بخش نفت و گاز ایران فعال بودهاند. این در حالی است که تعداد این شرکتهای خارجی در سال قبل از این تاریخ ۴۱ شرکت بوده است.
گزارش گائو همچنین حکایت از آن دارد که از هفت شرکتی که در میان سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ در ایران فعالیت داشتهاند پنج شرکت در آمریکا نیز قرارداد داشته و به همین سبب ایران را ترک کردهاند. از ۱۶ شرکتی که هم اکنون در ایران فعالیت دارند سه شرکت چینی، دو شرکت از کره جنوبی، چهار شرکت از هند، دو شرکت از ایتالیا و اتریش هستند. از بلاروس، کروآسی، ونزوئلا، آفریقای جنوبی و آنگولا نیز هر کدام یک شرکت در بخش نفت و گاز و پتروشیمی ایران فعالاند. |
دو سال زندان دیگر برای عیسی سحرخیز Posted: 04 Aug 2011 08:41 AM PDT جرس: با حکم جدید دستگاه قضایی، عیسی سحرخیز، روزنامه نگار و فعال سیاسی دو سال بیشتر در زندان خواهد ماند. به گزارش هرانا، عیسی سحرخیز روزنامه نگار و فعال سیاسی را به علت فعالیتهای مطبوعاتی سابق خود یه دو سال حبس محکوم کرد.
بنا بر این گزارش، سحرخیز که پیشتر به سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود صبح امروز طی حکمی که در زندان به وی ابلاغ شداز دو سال حبساضافه ی خود مطلع گردید.
گفتنی است سحرخیز تیرماه 88 و در پی بازداشت های گسترده پس از انتخابات پر سئوال و ابهام ریاست جمهوری بازداشت، و بعدتر توسط قاضی صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس محکوم شد. سحرخیز در تمام دو سال گذشته، در زندان بسر برده و با وجود تاکید پزشکان و بهداری زندان، امکان ادامه معالجات و درمان در خارج از زندان را نداشته است. وی حتی از یک روز مرخصی نیز محروم بوده است.
عیسی سحرخیز، عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و مدیرمسئول روزنامهٔ توقیف شدهٔ «اخبار اقتصادی» و ماهنامهٔ توقیف شده «آفتاب» بود. وی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مدتی به عنوان مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت داشت.
|
Posted: 04 Aug 2011 08:16 AM PDT سیدمحمد حسینی بهشتی «دین» یعنی «عدل»، عدل یعنی دین. هرجا گفتند دین و اسلام، و عدالت اجتماعی نبود، بدانید دین اسلامش قلابی است.
اشاره: آنچه در زیر می خوانید، متن منتشر نشده ی سخنرانی آیت الله دکتر بهشتی به مناسبت ماه مبارک رمضان است که توسط بنیاد نشر آثار و اندیشه های ایشان، منتشر شده است. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمين والصلاۀ والسلام علي جميع انبيائه و رسله و عَلي سَيدنا خاتِم النبّيين و عَلي الائمه الهداه من اهل بيته والخيره من آله و صحبه والسلام علينا و علي عبادالله الصالحين ماه مبارك یکی از موارد مناسب برای تبریک، «حلول ماه مبارک رمضان» است. متأسفانه در میان ما کمتر معمول است که آغاز این ماه مبارک را به یکدیگر تبریک بگوییم. ولی در جامعة بزرگ اسلامی خوشبختانه این سنت هست و به مناسبت آغاز رمضان، همچون یک عید بزرگ، اوراق تبریک برای یکدیگر میفرستند. در برخوردها هم به یکدیگر تبریک میگویند. جالب اینجاست که کلمۀ «ماه مبارک» اصلا برای همین ماه مبارک است. رمضان، در میان ما از قدیم معمول بوده اما فراموش کردیم که «مبارک» و «تبریک» از یک ریشه است. اگر ماه «مبارک» است، حلولش و آغازش «تبریک» هم دارد. به هر حال شروع این ماه پر ارج را به همۀ دوستان تبریک میگویم. امیدوارم ماه پر برکتی باشد برای همۀ ما. بزرگترین برکتش، پیراستن و دور کردن یا کاستن آلودگیها از جانمان و از خلقیاتمان است. اگر ماه رمضان بیاید و بگذرد و اخلاق ما، همان اخلاق ناپسندی باشد که داشتیم، ماه کم برکتی براي ما بوده است. بزرگترین برکت این ماه را از آن غفلت نکنیم، برکتی که با توجه و هوشیاری ما، و با سعی و کوشش ما، بدست میآید. هرچند متأسفانه ما، نمیدانم چرا اینطور بار آمدهایم، همیشه جویای برکتهای بیتلاش و بیکوشش هستیم و با این گرایش غلطی که در مورد برکت و برکت دادن خدا، در فکرمان به وجود آمده است از خیلی از برکات الهی محروم میمانیم این ماه باید برای همۀ ما، ماه «مراقبه»، مواظب خود بودن، به حساب خود رسیدن، باشد. فکر خوبی است؛ سحرها که شاید به انگیزۀ غذا خوردن و سحری خوردن و شاید هم به انگیزههایی بالاتر از آن به هر حال، برطبق اجبار یا عادت بیدار هستیم، فرصتی است که بیش از ایام سال به خودمان برسیم. روزها به جای ساعت نهار که غذا میخوردیم، در صدد باشیم غذای روحی بیشتری کسب کنیم، و این غذای روحی، حسابرسی خودمان باشد. من توصیه نمیکنم که این حسابرسیها شدید باشد، چون تب تند، زود عرقش درميآيد. ولی توصیه میکنم که این حسابرسی اجمالاً در کار باشد. مراقبت ما از خودمان در رمضان و غیر رمضان فرق بکند و باز معنی این مطلب این نیست که در غیر ماه رمضان، یازده ماه را در غفلت بگذرانیم به امید این که ماه رمضان هشیار بمانیم. نه، همیشه در برنامههای گوناگون زندگی، ایام و ساعتهایی، به برخی از برنامهها، بیشتر ارتباط پیدا میکند. مثلاً با این که انسان هر روز خوب است خود را تمیز کند، هر روز خوب است خانه خود را تمیز کند. هر روز خوب است که به نظافت لباس و لوازم کار بپردازد. طبعاً جمعهها و روزهای تعطیل، فرصت بیشتری است که مقدار بیشتری به تنظیف خودمان، خانهمان، لوازم زندگیمان بپردازیم. پرداختن روز جمعه به نظافت، معنایش این نیست که روزهای دیگر به کلی از نظافت غافل میمانیم. معنایش این است که آنچه در جریان زندگی روزمره به آن نمیرسیم در باب نظافت، روز «جمعه» تدارک کنیم. در این مورد هم این که عرض میشود در ماه رمضان مراقب خویشتن باشیم، برايمان ماه «مراقبه» باشد، هرگز به این معني نیست که در ایام سال حق داریم به کلی از وضع خود غافل بمانیم و در غفلت به سر ببریم. بلکه معنایش این است که چون زندگی سالانه به هر حال، فرصتهای رسیدن به خود را به اندازۀ کافی ممکن است در اختیارمان نگذارد. روزه این ماه را اختصاص بدهیم به رسیدگی بیشتر به خودمان، تا ماه «مبارک» و پربرکت برایمان باشد. آیۀ کریمهای که در زمینۀ تشريع روزه آمده با نهایت صراحت همین نکته را گوشزد میکند: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ، اَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ»[2] «بر شما روزه مقدر شده همانطور که بر پیشینییان شما مقدر شده بود با این هدف که شاید شما به راه تقوا درآیید، آدمهای باپروا بشوید، آدمهایی که مبالات پیدا میکنند. از لاابالیگری در بیایید آدم با مبالات بشوید». «تقوا» یعنی مبالات. پروای از انحراف و گناه، و این روحیه که انسان در حالت پروای از انحراف و گناه باشد این همان تقواست و این همان نتیجهای است که در این ماه باید به آن برسیم و این همان برکت بزرگ این ماه است. بحث تفصیلی ما ایجاب میکند که از آیۀ کریمۀ «لَّایَتَّخِذِ وَ الْمُؤْمِنُونَ الکَافِرِینَ اَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»[3] شروع کنیم ولی دربارۀ یکی از آیاتی که قبلاً تلاوت و تفسیر شده سؤالی رسیده که این سؤال ایجاب میکرد یک بحث مستقل را. قبلاً قرار بود جلسۀ گذشته این سؤال مطرح شود گویا من در انتظار طرح سؤال از طرف سؤال کننده بودم و سؤال کننده در انتظار طرح جواب از طرف من، و به هر حال قرار شد که این هفته این سؤال را مطرح کنیم و پاسخ بدهیم. نمیدانم آیا سؤال کننده که تشریف دارند، حاضرند خودشان سؤال را طرح کنند یا من سؤال را طرح کنم. قسط و عدل
در آن آیة اول یک مطلبی آمده: کسانی که به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را به ناحق میکشند و آن دسته از مردم را که به قسط و عدل و داد دعوت میکنند و دستور و فرمان میدهند، میکشند. این سؤال مطرح شده است که آیا این آیۀ قرآن که با صراحت و شدت، کشندگان آمرین به قسط را ملامت میکند، قاتلان مردمی را که به قسط و عدالت دعوت میکنند و طرفداران عدالت اجتماعی را میکشند. این طرفداران عدالت اجتماعی، مخصوص است به کسانی که به خدا و پیامبر و روز جزا، ایمان داشته باشند؛ یا شامل کسانی است که طرفدار عدالت اجتماعی هستند، هر چند به خدا و پیامبر و روز جزا ایمان ندارند، آنها را هم شامل میشود. به عبارت دیگر آیا این آیه ناظر به قاتلان مردم مؤمن به خدا و پیامبر و معادی که امر به قسط میکنند و از عدالت اجتماعی حمایت میکنند، است یا ماتریالیستی که، مادی فکر کند، به خدا و روز رستاخیز و وحی و نبوت معتقد نیست، اما در راه برقراری عدالت اجتماعی مبارزه میکند، نیز مشمول این آیه هست. این سؤال مطرح شده در این بحث هم یک سؤال ابتدایی نیست. انگیزۀ سؤالکننده از طرح این سؤال این است که در این آیه، عدهای اینطور نظر دادهاند که این آیۀ قرآن، میخواهد کشندگان و قاتلان آمران به قسط را مورد حمله قرار دهد. این آمر به قسط، اعم است، میخواهد الهی باشد میخواهد مادی. یعنی اين تفسیر و توجیه قبلاً شده و سؤال کننده در حقیقت این را سؤال میکند که آیا همینطور است، این آیه عمومیت دارد یا نه؟ شاید در میان برادران و خواهرانی که اينجا تشریف دارند، طرفداران هر دو نوع بینش و تفسیر در آیه وجود داشته باشد. و آنچه به عنوان بحث امشب عرض میشود نه ابطال هر دو نظر است، و نه تأیید هر دو نظر، و نه صلح و آشتی میان هر دو نظر. هیچ کدام نیست، نه میگوییم هر دو باطل است، نه میگوییم هر دو حق است، نه میخواهیم میانشان آشتی بدهیم. بلکه بیان يك مطلب اصیلِ اسلامیِ قرآنی است، که خودبهخود، مقدار و درصد صحت و سقم هر یک از دو نظر را روشن میکند و خودبهخود به طرفداران هر یک از دو نظر، این فرصت را میدهد که در شناختِ حقیقتِ مطلب، خواه با آن تعبیر و خواه با این تعبیر، با بینشی عمیقتر و روشنتر بیندیشند. ابتدا ببینیم «قسط» در قرآن به چه معنی آمده است. جالب است که فعل این کلمه و خود این کلمه با اندکی تغییر شکل، در دو معنای متضاد در زبان عربی به کار میرود و مشتقات این کلمه، چه به معنی اول و چه به معنی دوم در قرآن آمده است. «قَسَطَ»، که فعل ثلاثی مجرد این ریشه است، به دو معنی به کار رفته است. یکی به معنی «عدالت ورزید»، یکی به معنی «ستمگری» کرد. «قَسَطَ» هم به معنی ستمگری کرد آمده است، هم به معنی «عدالت به خرج داد». یعنی کلمه از کلمات متضاد و اضداد است. در زبان عربی کلماتی که این وضع را دارند زیاد داریم که از اضداد هستند، در دو معنی متضاد به کار میروند. اتفاقاً خود ریشه «عدل» هم به همین معنی است. عدل هم به معنای، عَدَلَ به معنای «عدالت به خرج داد» به کار میرود، و عَدَلَ به معنای «از راه حق منحرف شد» به کار میرود. منتها با دو وضع مختلف. «عَدَلَ عَدلاً» یعنی عدالت به خرج داد. «عَدَلَ عُدولا» یعنی عدول کرد. یعنی از راه حق منحرف شد. «قَسَطَ قِسطَاَ» یعنی عدالت به خرج داد. «قَسَطَ قَسطَاً و قُسوطَاً» یعنی ظلم کرد، ستم کرد. البته بیشتر در زبان عربی از این ریشه «اَقسَطَ» به معنی عدالت به خرج داد به کار رفته است و «قَسَطَ» به معنی ظلم به خرج داد. «قِسط» به معنی عدل، «قَسط» به معنی ظلم. در قرآن در سورۀ جن «وَاَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكانوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[5] «قاسِطون اینها هیزم دوزخ بودند». قاسط یعنی ظالم، ستمگر، منحرف از حق. مُقسِطین «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»[6] «عدالت را رعایت کنید که خدا عدالتگران را دوست دارد». در قرآن هم مشتقات کلمه به هر دو معنی آمده است. آنچه ما در این آیه داریم «قِسط» است که به معنی «عدل و داد» و رعایت حدود و حقوق و قوانین و موازین است. به احتمال قوی کلمۀ «قِسطاس» که در عربی به معنای «ترازو» است با قِسط ریشۀ مشترک دارد. «قسطاس» یعنی وسیلۀ اعمال عدالت در وزن کردن و سنجیدن و اندازهگیری کردن. قسط یعنی روي میزان زندگی کردن، یعنی میزان زندگی کن. در قرآن، در یک آیه، خیلی روشنتر، روی قسط تکیه شده. اول برویم سراغ این آیه: «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[7] «ما پیامبران خود را با دلایلی روشنگر فرستادیم، با آنها کتاب و میزان و وسیلۀ سنجش حق و باطل فرستادیم تا مردم با استفاده از رهبری پیامبران و هدایت کتاب و میزان، قسط و عدل را به پا دارند». هدف از اعزام پیامبران، ارسال رسل، و انزال کتب، چيست؟ اینکه مردم به پا دارندۀ قسط باشند. اما این آیه خیلی لطیف است. نمیگوید «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَ اَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَکُونَ اَمرُ النّاس بِالْقِسْطِ» تا کار مردم همینطور خود به خود روی عدل و داد باشد. یعنی پیغمبر که مرد، کتاب که مرد، قرآن که مرد دیگر خود به خود به برکت پیغمبر و قرآن و کتاب، کار مردم روی میزان بیاید. چنین چیزی نمیگوید. میگوید کتاب و پیامبر و میزان، وسیله و ابزاری است. فقط بستگی دارد به اینکه مردمي وجود داشته باشند كه اين ابزار را به كار ببرند يا نه. خودتان میدانید كامپيوتر چقدر در حساب قوی است. این را تا برایش برنامهریزی نکنید و فوت و فنش و کاربردش را یاد نگیرید و به کارش نیندازید، دو دوتا را هم نمیگوید چهارتا. ماشین خیلی عالی است. اما در دست مردمی که توانایی و هنر و لیاقت و کارایی برای استفاده از اين ماشین را داشته باشند، میتواند محاسبات سنگین را آسان کند. وگرنه یک دانشآموز سال ششم ریاضی (که دیگر حالا ششم ریاضی یعنی هیچی، پر در مقابل ریاضیات امروز) موقعی که میخواهد مسائل ریاضی را که دبیر داده است حل بکند میگوید من که کلافه شدم. اگر برود سراغ کامپیوتر و در گوشش بگوید بالا غیرتی جواب این مسئله را به من بگو، نمیتواند هیچ جوابی بهش بدهد. اگر فکر کند که این ماشین پر ارجِ پرکارِ پرثمرِ میتواند کمترین گرهای از کار او بگشاید، اشتباه کرده است. این ماشین باید به دست کسی که خیلی معلوماتش از ديد ریاضی بیشتر، و ورزیدگیاش در این رشته به خصوص، فراوانتر باشد، به کار بیفتد تا بتواند دردی از این دانشآموز یا محصل دیگری دوا کند. قرآن، اسلام، پیامبر، کتاب، سنت، دین، از دید این آیة کریمة قرآن، همین است. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْط» وسیلهای است که مردم با استفاده از آن، قسط و عدل و داد را سرپا کنند. یعنی قسط یک جایی افتاده حالا باید زیر بالش را گرفت، بلندش کرد، سرپا نگهش داشت، تا پرتو افکنی داشته باشد. تا مردم به عدل و داد بپردازند. ولی به هر حال این آیه میگوید پیامبر، کتاب، شرع و قانون چه است؟ وسیله و ابزاری است برای برپا داشتن قسط و عدل و داد. معلوم میشود رابطة قسط و عدل و داد، با دین و پیامبر و کتاب اینقدر نزدیک و اینقدر زیاد است، که اینها را یکی میکند. «دین» یعنی «عدل»، عدل یعنی دین. هرجا دیدید میگویند دین و اسلام هست و عدالت اجتماعی نیست، بدانید دین اسلامش قلابی است. خوب این طرف چطور؟ هرجا میگویند، عدل هست، عدالت اجتماعی هست، اما خدا نیست، پیوند بشر با بینهایت وابدیت فراموش شده است. آنجا چه؟ رفقای ما عادت دارند آن اولی را زود جواب میدهند. هرجا میگوییم اسلام هست، قرآن هست، دین هست، خدا هست، عدالت نیست، بدانید دین و اسلامش، کتابش، همه چیزش قلابی است. این را زود جواب میدهیم. حالا این یکی را پرسیدم جواب دهید؟ من سؤال میکنم. هرجا میگوییم عدالت اجتماعی هست، عدل هست، قسط هست، اما خدا نیست، پیوند بشر با بینهایت نیست، اندیشیدن بشر به زندگی جاودانی، نیست، تکامل روحی و معنوی نیست، آیا آنجا عدل هست یا نه؟ نه، پس آن هم عدلش ناقص است، ناتمام است. یکجایش خلل دارد. اگر ما بخواهیم واقعاً روي ديد قرآن بایستیم، قسط و عدل و عدالت با آن معنای گستردهاش، با دین چنان نزدیکند که گویی دونامند روی یک معنی. چطور؟ در این طرف قضیه، مطلب روشن است. دیگر این سالها آنقدر گفته شده است که وقتی انسان میگوید گویی تکرار مکرراتي است که صدها بار تکرار شده است. ولی چون میخواهیم در این جلسه اين دو تا را با هم بسنجیم خیلی فشرده تکرار میکنم. آنجا که از مأذنهها صدای الله اکبر بلند شده اما خود آن مأذنه و منارهای که از او صدای الله اکبر بلند است خود او بر تقوا ساخته نشده «لمَسجِدُ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوي مِنْ اَوَلِ یَوْمٍ»[8] نیست. گویندۀ این الله اکبر، الله اکبر را به زبان میگوید در حالی که روحش در برابر غیر خدا به مراتب بیشتر خاضع است تا در برابر خدا. به طوری که برای گفتن همان الله اکبر هم اگر ماهانه با او قرارداد نبندند الله اکبر را نمیگوید. اگر یک «طَیِّبَ الله و احسنت» بهش نگویند الله اکبر را همچین با شور و حرارت نمیگوید. اگر برایش دست نزنند، دربارۀ حق و خدا صحبت گرم و داغ نمیکند. آنجا که قرآن میخوانند، قرآن تلاوت میکنند، حتی باسوز و گداز، اما در کنار همان قرآن خواندن، به کسانی که محتوا و روح قرآن را مورد تجاوز قرار دادهاند، دعا میکنند، آنجا معلوم است قرآن اصالت ندارد. آنجا که مناجات میکنند، راز و نیاز با خدا میکنند، اما این راز و نیاز و مناجات همراه است با گرایش و حمایت از ستمگر، معلوم میشود این راز و نیاز و مناجات روح ندارد. اینها خیلی روشن است. آنجا که نام قرآن، شعار قرآن، عبارات قرآن، تابلوهای زیبای قرآن هست و روح قرآن نیست، خوب پیداست که در اینجا دین و قرآنش اصالت خودش را از دست داده است. در روایاتی که در مورد آخر الزمان آمده این قدر در مورد این مطلب آمده است. اجمال مطلب چند نمونهاش را آن هفته اشاره کردم. در بحث هفتۀ گذشتۀمان عرض کردم میبینید که یک انسانی میآید کاخی پر زر و زیور از مال حرام و پولی که از راه تجاوز به حقوق دیگران بدست آورده است، میسازد و بعد بالاترش، سرش یا با کاشی یا با چیز دیگری میزند «هَذَا مِن فَضلِ رَبی»[9] این از بخشایش خدای من است. یا «ذَلِكَ فَضْلُ اللهِ يؤتيهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِیمِ»[10] «این بخشایش خداست، دیگر به هر کس بخواهد میدهد». خدا هم که بخشایشش بزرگ است نهایت ندارد. اینها که معلوم است که همهاش سوء استفاده از قرآن و سوء استفاده از مذهب و سوء استفاده از شعارهای پاک الهی است. اینها روشن است. هرجا حقایق قرآنی نباشد، عدالت نباشد، و قرآن باشد، خوانندۀ قرآن باشد، مروج قرآن باشد، پیداست در این خواندن و ترويج خللی و دغلي هست. این روشن است و اما آنجا که چیزی به نام «عدالت اقتصادی» و «عدالت اجتماعی» باشد، همۀ شکمها سیرند، شکم گرسنهای وجود ندارد. همۀ بیماران درمان میشوند، بیمار بدون پزشک و دارو وجود ندارد. همۀ انسانها مسکنی و مأوايي دارند انسان بیمسکنی پیدا نمیشود. همۀ انسانها پوشاک دارند، انسان بدون لباس که سرما او را بلرزاند یا گرما او را بسوزاند، وجود ندارد. اینها هست. اما انسان این اجتماع از بالا تا پایین، بالاخره آخرین درجۀ تفکر و اندیشهاش این است که خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، هم برای من و هم برای دیگران باشد. ببینیم انسانیت انسان این جامعه، تا چه اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ ببینیم آیا خواستهای اصیل انسانی انسان این جامعه، مورد تجاوز قرار نگرفته است؟ در آن جامعهها، انسانهایی از نظر خواستهها و نیازهای اولیه، در پوشاک، در خوراک، در مسکن، در بهداشت مورد تجاوز قرار میگرفتند. انسان گرسنه فراوان بود. فراوانی انسان گرسنه در یک جامعه، نشانۀ آن است که در این جامعه به همۀ انسانها رسیدگی نمیشود. فراوانی انسانهای برهنه در یک جامعه، نشانۀ آن است که در این جامعه به همۀ انسانها رسیدگی نمیشود. فراوانی انسانهای بیمار بدون طبیب و دارو نشانۀ آن است که همۀ انسانها در این جامعه مورد توجه نیستند. جامعهای که در او عدل و داد و قسط باشد نیست. معلوم است. قبول است، درست است. بودن انسانهای بیمسکن و بیجا و مکانی که ویلان و سرگردانند و باید درکنار خیابانها در سرما و گرما بخوابند و برخیزند، نشانۀ آن است که در این جامعه به حقوق انسانها تجاوز میشود و حقوق آنها رعایت نمیشود. این روشن. ولی آیا نیازهای یک انسان همین است؟ اگر قرار شد انسان در کنار این نیازها، نیازمندیهای اصیل و پر ارج دیگر هم داشته باشد و در یک نظام و در یک جامعه به آن نیازمندیهای اصیل دیگر، اصلاً توجه نشود و نه تنها توجه نشود، بلکه آن نیازمندیها کوبانده هم بشود، آیا نمیشود گفت آنجا هم به قسمتی از نیازهای انسان تجاوز میشود؟ اگر انسان – باز من صحبت از مولوی میکنم میترسم آقایان خیال کنند که من آن درویشی مولوی را از اول تا آخرش میخواهم تعریف کنم، نه – براستی آن موجودی است که مولوی در آن شعر زیبایش از او یاد میکند و میگوید: بشنو از نی چون حکایت میکند وز جـداییهـا شکـایـت میکند کـز نیسـتـان تـا مــرا ببريدهاند از نـفیـرم مـرد و زن نــالیدهاند اگر راستی انسان مرغ باغ ملکوت است، نه از عالم خاک، اگر براستی انسان موجودی است که در او «نفس الرحمان»، «روحالله» دمیده شده است، اگر براستی انسان موجودی است که گرایش به سوی آن کمال بینهایت و ابدیت، لازمۀ ذات اوست، و بعد ما در یک فرهنگ، در یک نظامِ عقیده و عمل، در یک نظام اجتماعی، این نیاز، این بُعد از هستی انسان را، به کلی کنار گذاشتیم و حتی كوبانديم و به آن انسان گفتیم یادمان برود رابطهای با حق داریم. آیا در آن جامعه میتوان گفت قسط و عدل خلل و دغلی دارد یا نه؟ آیا میتوان گفت در آن جامعه هم بخشی از آن قسط و عدل، ناقص مانده است و فراموش شده است یا نه؟ آیا میتوان گفت در آنجا هم ظلم هست یا نه؟ نظر قرآن و نظر ما این است که به پیروی از قرآن و به تبعیت از دریافتهای فطری منطقی که با هدایت قرآن کسب کردهایم،هرجا، در هر جامعه، در هر نظام به هر گوشهای از گوشههای هستی انسان، به هر نیازی از نیازهای انسان، به هر بعدی از ابعاد انسان بیتوجهی بشود، در آن جامعه نظام عادلانهای سرکار نیست. خواه این گوشه غذا باشد، لباس باشد، نیاز جنسی باشد، مسکن باشد، بهداشت باشد و خواه این گوشه، گوشهای برتر از همۀ اینها، آن پیوند عالی انسان با حق که او را براستی انسان میکند. نشانۀ مسئله هم شکست همۀ نظامهای بیتوجه به این بعد از ابعاد روح انسانی، در نگهداشت انسان و در نگهداشت خود آن نظام است. اگر به هندی ظلم کردهاند و در بیتوجهی به زندگی دنیا و غذا و لباس، طوری بار آوردهاند که همۀ این کمبودها و محرومیتها را تحمل میکند و تکان نمیخورد، برای اینکه به زندگیاش بهبودی ببخشد به ماتریالیستِ سوسیالیست هم ظلم کردند که تمام توجه او را به تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت جلب کردهاند و او را از توجه به این نیاز زیربنایي روحیش بیخبر گذاشتند. هر دو ظلم میکنند. درست است که نظام قرآنی هم در دنیا تاكنون تحقق کامل نیافته است. درست است که اگر صحبت از تحقق بخشیدن به نظام اجتماعی ايدهآل برای انسان باشد نه «اسلام» موفق شده و نه «سوسیالیسم» و نه غیر اینها. این درست است. ولی تفاوت این است که اقلاً وقتی انسان بررسی میکند، میبیند در آنچه اسلام آورده، توجه همه جانبه وجود دارد و در آنچه مکتبهای دیگر آوردهاند، اصلاً چنین توجهی وجود ندارد. ما که الان داریم صحبت میکنیم، فکر میکنیم در آغاز انتخاب راه هستیم. میخواهیم ببینیم برای زندگی بشر بر روی این کرۀ خاکی، چه نظام و شکلی تدارک ببینیم که اگر موفق بشویم آن را تحقق ببخشیم، بشر را در مسیر سعادت آوردهایم. ما در چنین مرحلهای، وقتی اسلام را، با نگرش همه جانبهاش، با توجهش از یک سو، به پیوند انسان به خدا، به عبادت، به نیایش، نیایش عاشقانه، عشق ورزیدن به حق، در تمام احوال، متوجه این جنبه از جنبههای هستی انسان می بینیم، آنهم نه مقدار کم، فراوان؛ و از سوی دیگر، به نیاز شکم انسان هم توجه دارد، تا آنجا که میگوید: «کادّ الفَقَرُ اَنْ یَکُونَ کُفْرا»[11] فقر و نداری نزدیک است که انسان را به کفر بکشد، درست است. شکم گرسنه ایمان ندارد، درست است. اما شکم سیر بیایمان هم، شکم انسان نیست، شکم گاو است. اگر ما همۀ انسانها را، با استفاده از آخرین سیستمهای بهداشتی گاو پرواری کردیم، آن وقت تمام خدمتها را به آنها انجام دادیم؟ آيا دیگر چيزي نمانده است؟ اصلاً قسط و عدل یعنی چه؟ یعنی حقوق انسانها را رعایت کردن. اگر انسان به راستی طرفدار قسط و عدل باشد، هشیار و آگاه هم باشد، خودبهخود دعوت او به «قسط» از دعوت او به «خدا» جدا نیست. دعوت او به خدا هم از دعوت به قسط جدا نیست. در «الَّذِینَ یَأمُرُونَ النَّاسَ بِالْقِسْط» خود به خود «یُؤمِنُونَ بِااللهَ والْیَومِ الاخره و عمل صالحاً» هم هست. در این جاست که این آیۀ قرآن، به راحتی فهمیده میشود: «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و حتی قیام به قسطی که در آن استفادة از حدید هم باشد، چون دنبالش میگوید: «وَاَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدُ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاِس».[12] در این آیهها قصۀ «حدید» پیش آمد، خوب «آهن» چه ارتباط دارد با «رسل» و «کتاب» و «میزان»؟ برای اینکه بدون آهن کار رسل هم ناتمام ماند. پیغمبر هم ناچار بود از آهن استفاده بکند، تا بتواند در راه قیام به قسطی که قرآن میگوید، تلاشی مثمر داشته باشد. دقت كنيد خود این آیه چگونه همه سونگری قرآن را در همین یک آیة فشرده، در نظر ما متجلی میکند. همانجا که صحبت از ارسال رسل بالبینات و انزال و فرستادن کتاب و میزان و اعلام وظیفۀ مردم در قیام به قسط است، به یادشان میآورد که «حدید» هم دم دستتان هست. به این ترتیب من نمیدانم آیا به سؤال سؤال کننده پاسخ داده شده است یا نه؟ ولی فکر میکنم نظر قرآن تا حدودی روشن و معلوم شد. از دید قرآن، مسلمانی و قسط و عدل، عدالت انسانی، با همۀ جوانبش، مسائلی هستند به هم آمیخته و گویی اصلاً این سؤال معنی ندارد. «وَيَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ»[13] آمر به قسط ماتریالیست را هم میگیرد و یا نمیگیرد چون آمر به قسط قرآن، دیگر ماتریالیست نیست. این توضیحی بود دربارۀ سؤالی که، دوست عزیز ما طرح کردند و بجا هم طرح کردند. بحث جالبی در دنباله این میتواند بیاید که امشب وقتمان تمام شده است و در نظر نداشتم كه اين بحث را مطرح کنم. فقط براي کسانی که این بحث را دوست دارند دنبال کنند یادآوری میکنم: رابطۀ میان «شرک» و «ظلم»، «کفر» و «ظلم» را در قرآن دنبال کنید. ببینید چطور «شرک» میشود «ظلم». «اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیم»[14]. کفر میشود ظلم. ظلم و کفر، شرک و ظلم، چنان در قرآن پا به پای هم آمده است که «قسط» و «ایمان». این آیات هم میتوانند این حقیقت عالی قرآنی را برای همهمان روشنتر کند. امیدوارم بتوانیم با فهم درست قرآن و روایاتی که در تفسیر و توضیح قرآن آمده است دید اسلام را نسبت به مسائل مختلف بدست بیاوریم و اولاً در برابر هر مسئلهاي که با آن روبرو میشویم، بتوانیم موضعگیری روشن اسلامی داشته باشیم. ثانیاً یادمان نرود که همۀ این حرفها برای گفتن نیست بلکه برای عمل کردن است. «والحمدلله و صل الله علي سیدنا محمد و آله طاهرین» باز هم تکرار میکنم اگر کسانی از دوستان سؤال را نشنیدند بشنوند. سؤال این است که: «اگر کسانی هستند که اینها با تمام وجود در راه تحقق عدالت اجتماعیِ خوراکی – پوشاکی – مسکنی – بهداشتی مبارزه میکنند، فداکاری میکنند اما وقتی بحث خدا به ميان میآید میگویند خدایی نیست قیامتی نیست اصلاً اوج بینهایتی برای انسان وجود ندارد. اينها خدمتگذار همین هدفها هستند منتهی نه براي شخص خودش، برای خودش و برای دیگران». آیا میشود همين را طرح كنيم و بگوییم که اینها در درونشان معتقد به خدا هستند منتها با اسم خدا دشمنی دارند. در درونشان معتقد به معاد و زندگی جاوید بشر هستند ولی از بس از این اصطلاحات کالاهای دغل دیدهاند، دیگر با این کلمه دشمن شدهاند. چه خوب است که به جای من یکی از دوستان به این سؤال پاسخ بدهد. از دوستان کسی هست که این سؤال را پاسخ بدهد؟ این تأمین صحت، به نظر شما تا چه اندازه بجا هست؟ واقعبینانه است؟ کسی حاضر نیست جواب بدهد؟ عرض بشود که من فکر میکنم یک احساس لطیفی آمده و میخواهد در داوری ما دخالت نابه جایی بکند. بد نیست که من جملهای را که در دو هفته قبل در یک بحث عمومی در اعیاد گفتم تکرار کنم. به مناسبت میلاد خجستۀ ولی عصر سلام الله علیه فرصتي پيش آمد كه من صحبتي داشته باشم براي دوستان. در آنجا بحثی که من شروع کردم دربارۀ موتور محرك تاریخ بود و طرح نظریههای مختلف و نقد آن نظریهها. خود به خود این بحث به ماركسيسم هم ميرسيد و نقد از آن. اما همراه با طرح موتور محرك تاريخ از نظر مادي و نقد آن، متوجه شدم که لازم است یک تذکری بدهم، حالا آن تذکر را اينجا ميگويم. این تذکر را آنجا با این عبارت دادم مشابه همان عبارت را هم اینجا به کار میبرم. گفتم نقدی که من در این بحث از ماركسيسم میکنم، از جنبۀ منفی مارکسیسم است نه از جنبۀ مثبتش. یعنی اگر ماركسيسم برای تأمین حداقل زندگی برای همه، برای مبارزهي با نظام استثمار بندگان خدا، برای تلاش در راه تأمین بهداشت و مسکن کار میکند، این کار مثبتش مورد انتقاد نیست. این را نگفتیم ظلم است، این را نگفتیم قسط نیست. در اين بحث امشبمان نگفتيم اين قسط نيست. ما گفتیم مارکسیسم از جنبۀ ماتریالیست بودنش ظلم است و نادیده گرفتن یک بعد انسان و اگر قرار باشد ما مارکسیسم را از اين نظر مورد انتقاد قرار بدهیم و بگوییم ناقص است و نارساست، وقتی ماتریالیسم مارکسیستی را میگوییم بد است، ماتریالیسم کاپیتالیستی دنیای غرب، صدها برابر آن بد و کثیف و آلودۀ ظلم است. بنابراین باید معلوم باشد که وقتی ما یک بررسی نقادانه میکنیم، من معمولاً عادت هم داشتهام که هرجا میخواهم نقدی از ماتریالیسمِ سوسياليستي ماركسيستي بکنم همانجا یادآوری کنم که ماتریالیسم شدیدتر، کثیفتر. من گفتم که یک انسان را اگر غذا برایش فراهم کنید و مسکن برایش فراهم کنید و بهداشت فراهم کنید، میشود گاوپرواری، ولی این در نظام مارکسیستی یک گاو پرواری تا حدودی افساردار و در نظام کاپیتالیستی غربی یک گاو پرواری افسار گسیخته است. پس هر دو انتقادی است و هیچکدام ذرهای اين را نشان نميدهد كه آن دیگری مورد انتقاد نیست. این یکی صد برابر مورد انتقاد است. آنچه کثیفان همه دارند این یکجا دارد. پس این نكته اولاً معلوم باشد. حالا در اینجا یک احساس لطیفی در پیش داوری ما دخالت میخواهد بکند. ما وقتی یک انسان تلاشگر، در راه برقراری عدالت اجتماعی سوسیالیستی را میبینیم، او را کنار آن کسانی میگذاریم که نام دين، شعار دین را دارند، اما عملاً حامیان نظام استثمار هستند. چطور ما بگوییم كه این يکی در برابر آن یکی، عقبترش و کنارترش میزنند؟ یك همچین احساسی ما را در برابر یک حالت خاص روانی قرار میدهد که جرئت نمیکنیم بگوییم بله این پیش روی ماها اینطور است اما خودش را كه حساب بكنيم، کم نیست. حقیقت مطلب اين است. قدري ناشي از دخالت آن احساس لطیف است. حالا چه بهتر که این احساس لطیف را نگه داریم، آسیبی به آن وارد نکنیم، جریحهدارش نکنیم، اما حقیقت را هم از دست ندهیم. بگوییم کسی که در راه تأمین رفاه مادی برای همۀ انسانها تلاش میکند، از این نظر کارش ارزنده، قابل تقدیر و احترام است. ولی اگر این تلاشش را کافی اعلام کند و از توجه به نیازهای مربوط به ابعاد دیگر وجود انسان غفلت آور باشد؛ از آن نظر کارش قابل انتقاد است. چه عیبی دارد که این کارش از یک نظر قابل تقدیر باشد و از نظر دیگر قابل انتقاد. از این نظر رو به قسط و سوي به قسط دارد و از آن نظر رو به سوی «ظلم». و اما کسی که راست و پوست کنده و صریح میگوید خدایی نیست و در زندگیاش هم نقش توجه به آنچه خدا از انسان میخواهد، در برخی از قسمتها، صریحاً، دیده نمیشود دیگر اگر من آمدم خواستم آن را توجیه کنم بگویم نه آقا، او ته دلش به خدا معتقد است اما خودش هم خیال میکند به خدا معتقد نیست. يك بار چوب این را خورديم. لذا در هيچ يك از دو طرف به كار نبریم، نه در اين طرف و نه در طرف ديگر. در این سؤال که فرمودند چند جنبه وجود داشت: یک جنبهاش که از آن استفاده میکنم برای توضيح یک نكتهای که لازم بود در بحث امشب حتماً با صراحت بیشتر گفته بشود و نکتۀ دیگر هم استفاده میکنم باز برای روشن کردن «من الناس» در آیه. به دنباله این بحثی که عرض شد، از دید قرآن، «قسط» به صورت کامل و جامع آن از دین جدا نیست و دین از قسط جدا نیست و به دنبالۀ این مطلب عرض شد که هر گروهی و هر فردی در آن حد که از درصدي از قسط حمایت کند، از آن حیث مورد تقدیر و احترام است. این نتیجه را میگیریم که بر طبق این آیه، اگر براستی کسانی، مردمی را به جرم حمایت از همان قسط در مورد غذا و لباس و مسکن بکشند، آنها هم مشمول عذاب اليم هستند، بله همینطور است. [1] . توبه، آية 108 [2] . بقره، آيات 183 و 184 [3] . آل عمران، آيه 28 [4] . آل عمران، آية 21 [5] . جن، آية 15 [6] . حجرات، آية 9 [7] . حديد، آية 25 [8] . توبه، آية 108 [9] . نمل، آية 4 [10] . جمعه، آية 4 [11] . حديث نبوي، بحارالانوار، ج 27، ص 247 [12] . حديد، آية 25 [13] . آلعمران، آية 21 [14] . لقمان، آية 13 *منبع: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
ناگفته های فرزند دکتر سود بخش ده ماه پس از ترور Posted: 04 Aug 2011 08:43 AM PDT مژگان مدرس علوم جرس: در حالیکه ده ماه از ترور دکتر عبدالرضا سودبخش می گذرد اما پیگیری های خانواده وی برای شناسایی آمران و عاملان این جنایت تاکنون از سوی مسئولین به نتیجه نرسیده است.
آیا این پرونده هم اکنون در دست مسئولین قضایی است و بعد از گذشت بیش از ده ماه آنها تا کنون چهاقداماتی را جهت پیگیری و بازداشت عاملان ترور انجام داده اند؟
|
هفت روز با زنان؛ زنان همچنان متضرر می شوند Posted: 04 Aug 2011 06:42 AM PDT آیدا قجر جرس: «ابوبکر ربانی اکثر شبها به دزدی میرفت، شبی چندان که سعی کرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و در بغل نهاد، چون به خانه رفت، زنش گفت: چه آوردهای؟ گفت: این دستار آوردهام. زن گفت: این که دستار خود توست. گفت: خاموش، تو ندانی، از بهر آن دزدیدهام تا آرمان دزدیام باطل نشود»، این طنز عبید زاکانی و نگاهی به آنچه دولت جمهوری اسلامی در قبال «لایحه حمایت از خانواده» انجام داده به آن میماند که حکومت برای از دست ندادن آرمانهای خود حاضر است از خود نیز بدزدد و چاقو در شکم خود بزند تا مبادا باورهایش تغییر کند؛ و جالب آن که حاکمیت با این همه باز هم ادعای پیشرفت و ورود به مدرنیته دارد! «هفت روز با زنان» این هفته نیز می کوشدبا نگاهی به آنچه در این روزها گذشت اطلاعاتی کوتاه اما جامع از اتفاقات دنیای زنان ارائه دهد.
وی در ادامه بهترین راه حل را بازگشت به قانون سال ۵۳ می داند.
آمنه بهرامی و نقض قانون!
اما آنچه آمنه انجام داد ورای تصور بسیاری بود و شاید به احترام اقدامش همه ناگزیر به سکوت شدند و به درون خود نگریستند.
این سه دانشگاه تکجنسیتی در مقاطع کاردانی و کارشناسی ناپیوسته پذیرش دانشجو خواهد داشت، این در حالیست که دو موسسه غیرانتفاعی تکجنسیتی دخترانه ابرار و رفاه در تهران مجوز پذیرش دانشجو گرفته است.
مدت مرخصی پدران نیز دو هفته درج شده است.
البته این طرح در آبان ماه بررسی تمام میشود و به صورت طرح یا لایحه به مجلس ارائه داده خواهد شد. دکتر حامد برکاتی، رئیس اداره کودکان اعلام کرد «افزایش مدت مرخصی زایمان نباید به موقعیت شغلی زنان خدشه وارد کند بلکه دولت باید بدبیری بیندیشد که ادارات یا شرکتهای بخش خصوصی یا طرف قرارداد با دولت در طول دوران مرخصی این زنان، نیروی کار دایم استخدام نکنند».
شکل گیری دانشگاههای تکجنسیتی از سویی و احساس عدم امنیت شغلی در ادارهها از سوی دیگر، فضای تحصیل و کار را با پرسش ها و ابهامهای جدید همراه ساخته است .این اتفاقات در حالی رخ می دهد که خیابان ها همچنان فاقد امنیت لازم است؛ این ناامنی بحث جاری میان فعالان و کمیسیونهای مختلف مجلس است.
الهیان، نماینده مجلس اعلام کرد: «در قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد، خلا قانونی وجود داشت که با بررسیهای انجام شده به زودی این خلا رفع میشود و بنابر تصمیمات گرفته شده در مجلس، قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد، به سرعت در دستور کار قرار میگیرد».
وی با اشاره به شرایط سخت هنرمندان در ایران اعلام کرد: «تلخی ماجرا این است که چرا هنرمندان ما به دلیل نوع کارشان باید گذرشان به زندان بیافتد، بازیگر نمیتواند بگوید مثلا من این کار را در فیلم میکنم یا این کار را انجام نمیدهم، دیگر کسی به او پیشنهاد کار نمیکند. این فیلم تهیهکننده و کارگردان دارد و اگر اشکالی وجود دارد آنها باید پاسخگو باشند و چرا همسر من باید جور آنها را بکشد». وی در ادامه اضافه کرد: «خانم من میگوید اوین اگر بودم بهتر بود».
در این مراسم که با رونمایی مجموعهای از یادها و گفتارهایی درباره هاله سحابی همراه بود، بسیاری از فعالان جنبش زنان، تلاش کردند تا زندگی و شهادت وی را تصویر کنند.
پوشیدن حجاب در مکانهای عمومی مطابق قانون اسلام در سومالی اجباری است اما این گروه از سوی ایالات متحده به عنوان گروهی تروریستی شناخته شده است. فرمانده این گروه اعلام کرده است که این زنان را به دلیل سرپیچی از فرمان حجاب اجباری در زندان نگه دارند و بنا به گفتهی شاهدان عینی، این زنان در یکی از گشتهای امنیتی در مکانی که هزاران نفر به دلیل قحطی و خشونت به آن پناه آوردهاند در نزدیکی موگادیشو بازداشت شدهاند.
این تظاهرات در حالی شکل گرفت که در ماههای اخیر، دهلی شاهد افزایش چشمگیر تجاوز و مزاحمتهای جنسی برای زنان بوده است. بنا به آمار پلیس هند، وقوع تجاوز در این کشور از سال ۲۰۰۹ در روندی صعودی به ۴۸۹ در سال رسیده است.
|
هشدار شورای مركزی جبهه متحد اصولگرایان نسبت به تکرار وقایع مشروطه Posted: 04 Aug 2011 05:08 AM PDT جــرس: با تشدید گسست ها در جریان اصول گرای حاکم، اعضای شورای مركزی جبهه متحد اصولگرایان با هشدار نسبت به تکرار "تفرقه در نهضتهایی مانند مشروطیت"، بر لزوم اتحاد اصولگرایان تاكید كردند.
|
استقبال سپاه پاسداران از کسب رای اعتماد سردار قاسمی رای پست وزارت نفت Posted: 04 Aug 2011 04:53 AM PDT جــرس: در پی نتیجه بخش بودنِ تلاش برخی نمایندگان و محافل برای کسب رای اعتماد پاسدار رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران برای پُستِ وزارت نفت و موفقیت وی، مسئول روابط عمومی سپاه این اقدام را "رأی قاطع و هوشمندانه نمایندگان و پاسخی قاطع و معنادار به هجمههای امپراتوری رسانهای غرب علیه سپاه" ذکر کرد.
شریف جریان رأی گیری و تصدی وزارت نفت را برای دشمنان "معنادار" دانست و تصریح كرد: هر چند در جریان رأی گیری سردار وحیدی برای وزارت دفاع، مجلس محترم پیام های خاص و معنادار خود را به دشمنان نظام و سپاه منتقل كرد، اما اقدامات اخیر رسانهای غرب در هجمه به سردار قاسمی و سپاه نشان از ناتوانی و ضعف مقامات و رسانههای وابسته به نظام سلطه در درك واقعیات موجود در جمهوری اسلامی دارد.
|
هفت پرده: داستان ممیزی کتاب و سانسور از زبان نویسندگان و هنرمندان Posted: 04 Aug 2011 05:20 AM PDT سعید زندگانی جرس:"هفت پرده" این هفته را با رونمائی از کتاب "دعا از منظر مقام معظم رهبری" آغاز می کنیم که پس از سخنان اخیر آیت الله خامنه ای در مورد اینکه "نمی توان بازار کتاب را آزاد گذاشت"، به بهاي دوهزار وپانصدتومان و با شمارگان شش هزار نسخه از سوی مؤسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، دفتر حفظ و نشر آثاررهبری منتشر شده است. در پرده های بعدی سراغ نویسندگان و پژوهشگرانی می رویم که آثارشان ماهها و سالهاست در اداره کتاب ارشاد خاک می خورد؛ از محمود دولت آبادی که منتظر انتشار "کلنل" است تا یونس تراکمه که معتقد است این اغتشاشها در اداره سانسور نمی تواند عمدی نباشد. در پرده آخر پای سخنان موسیقی دان برجسته کشورمان حسین علیزاده می نشینیم که او نیز ازدست سانسورچی ها دل پری دارد و معتقد است سانسور ریشه فرهنگ را می خشکاند!
دعا از منظر مقام معظم رهبری؟ چندروزی پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی در جمع کتابداران از شمارگان پائین کتاب در ایران اظهار نارضایتی کرد و در ضمن گفت که "لزوماً هر کتابي مفيد نيست و نميتوان بازار کتاب را آزاد گذاشت تا کتابهاي مضر وارد جامعه شوند"، برخی از اهالی قلم در فرصت هائی تلویحا و غیر مستقیم به این گفته ها پاسخ دادند و دلایل پائین بودن تیراژ کتاب را بر شمردند. اما پیش از پرداختن به این نظرات، بد نیست سخنان "علیرضا برازش" گردآورنده کتاب «دعا از منظر مقام معظم رهبری» را بخوانیم که در مراسم رونمائی از این کتاب گفت: "با کمکاریهایی که در زمینه نشر سخنان مقام معظم رهبری داشتیم، در حق رهبر انقلاب ظلم کردهایم"! مراسم رونمائی از کتاب "دعا از منظر مقام معظم رهبری" با تبلیغات وسیع رسانه ای صبح دوشنبه دهم مردادماه در سالن آمفی تئاتر کتابخانه عمومی مرکزی تهران در پارک شهر برگزار شد. به گزارش خبرگزاری "مهر" این مراسم با حضور منصور واعظی دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومی کشور و مسئولان این نهاد برگزار شد. برازش تدوینگر و گردآورنده کتاب در این مراسم گفت: "یکی از تعاریف عدالت این است که حق هر چیزی ادا شود. پیامبر(ص) بر ما حق دارد؛ چون دین و مکتب را برای ما آورده است. بنابراین این که گفته میشود ابتدای هر دعا برپیامبر و آل او صلوات بفرستیم به همین دلیل است. بنابراین اگر حالی برای دعا دست داد، موظفیم که برای پیامبر و اهل بیتش دعا کنیم. رهبر انقلاب هم یکی از سرداران بنای عظیم انقلاب اسلامی است و اهل قلم وظیفه دارند از آرا و افکار ایشان پاسداری کنند. امام رضا(ع) میفرماید لازم نیست مرتب ما را تبلیغ کنید. اگر مردم زیبایی کلام ما را بدانند خودشان به پیروی از ما میپردازند. به نظرم در مورد کلام رهبری چنین اتفاقی نیفتاده است"! محمود دولت آبادی: فرزند نان و قناعت هستم! شب پیش از رونمائی از کتاب "دعا از منظر مقام معظم رهبری"، در گوشه ای دیگر از پایتخت کشور ایران، اهالی قلم دور هم جمع شدند تا هفتاد و یک سالگی جهانی ترین نویسنده سرزمین خود را جشن بگیرند و به سخنان او گوش فرادهند که در پاسخ به این سوال که چگونه روزگار می گذراند؟ گفت: "ما فرزندان نان و قناعت هستیم، ولی بر این مسئله هم تاکید میکنم که هر کسی حق دارد از رهگذر زحمتی که میکشد، زندگی کند. اگر کتاب «کلنل» مجوز بگیرد و منتشر شود، ممکن است حقالتالیف مناسبی گیر من بیاید و این حق من است که نمی دهند"! محمود دولت آبادی در برنامه «دیدار با اهل قلم» که توسط موسسه شهر کتاب برگزار میشود، عصر روز یکشنبه نهم مرداد با خوانندگان آثارش به گفتگو نشست. دولتآبادی در ابتدا، یکی از قصههای خود را برای حاضران خواند و سپس به سئوالات آنان درباره آثارش پاسخ داد.وی درباره واقعگرایی در ادبیات گفت: "همانطور که پیشتر هم گفتهام، رئالیسم ادبی عرصه بینهایتی است که تمام آثار ادبی در این سبک جای میگیرند...من بعد از «کلیدر» نوشتن داستانی را شروع کردم که متاسفانه انتشارش در کشور ما تاکنون ممنوع است: کلنل". دولتآبادی این اثر خود را پلی مابین «کلیدر»، «روزگار سپری شده مردم سالخورده» و «سلوک» توصیف کرد و با اشاره به سپری شدن سی سال از موضوع کتاب و 26 سال از پایان نگارش آن گفت: اگر مانند پروندههای جزایی و جنایی هم با آن برخورد میشد، الان مشمول مرور زمان شده بود و باید منتشر میشد. من از ادبیات نیت تبلیغاتی نداشتهام و ندارم و از مسئولان وزارت ارشاد می خواهم اجازه بدهند معیاری از حرمتِ فیمابین باقی بماند و اثری که یک نویسنده با خونِ دل و یا به قول ویلیام فاکنر با «عرق ریزان روح» خلق میکند، منتشر شود." وی خطاب به مسئولان اداره کتاب ارشادگفت: "این حداقل چیزی است که ما از شما میخواهیم و خیلی بیانصافی است اگر اجازه ندهید این کتاب (کلنل) منتشر شود." خالق کلیدر به این سئوال که «به عنوان یک نویسنده، آیا دغدغه نان دارید؟» پاسخ منفی داد و با بیان اینکه «هیچوقت در این مملکت دغدغه نان نداشتهام» این بیت از شیخ اجل را که «اندرون از طعام خالی دار/ تا در آن نور معرفت بینی» نقل کرد و گفت: "من از دهات کویر میآیم و در آنجا ما نان میخوردیم و گاهی هم آبگوشت و اگر هم گیر میآمد، ماست و لبنیات. من در دوره جنگ هم گشنه نمیماندم؛ ما فرزندان نان و قناعت هستیم، ولی بر این مسئله هم تاکید میکنم که هر کسی حق دارد از قِبَل زحمتی که میکشد، زندگی کند؛ اگر همین کتاب من (کلنل) منتشر شود، ممکن است حقالتالیف مناسبی گیر من بیاید و این حق من است که نمی دهند"! وی همچنین در پاسخ به این سئوال که «مهمترین دغدغه شما به عنوان یک نویسنده چیست؟» تاکید کرد: "سرنوشت ملی. دغدغه مهم من در همه عمرم این بوده که سرنوشت مردم ما چه خواهد شد و همیشه آرزو کردهام گامی به سوی بهبودی وضعیت کشورمان برداشته شود و از این رو هر وقت حس کردهام، نیاز است، سعی کردهام نقشم را به عنوان یک شهروند ایفا کنم...پرداختن به هنر نویسندگی در هر جایی، یک قمار است و باخت در آن بیشتر است و شاید تنها قماری است که بُرد ندارد، ولی «خُنُک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش / بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر"
دکتر یثربی: فضا تک صدائی است! دکتريحيي يثربي فیلسوف نام آشنا و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، با انتقاد از شمارگان اندك كتابها، اين مسأله را ناشي از ضعف مديريت فرهنگي دانست. اين استاد فلسفه در گفتوگو با خبرگزاری "ایسنا" وضعيت شمارگان كتاب را اسفبار توصيف كرد و گفت: "متأسفانه به دليل شمارگان ناچيز كتاب در ايران، درآمد نويسندگان و اهل قلم ناچيز و اندك است؛ در حاليكه مسألهي درآمد در تشويق نويسندگان براي تأليف آثار تازه نقش مهمي دارد." این نویسنده که درس خوانده حوزه و دانشگاه است و مدتی نیز همدرس آیت الله خامنه ای بوده، با اشاره به شمارگان گستردهي كتاب در كشورهاي غربي و بيان اين مطلب كه يك نويسنده با تأليف اثري در سرزمينهاي غربي زندگياش تأمين ميشود، عنوان كرد: "با تأسف تمام اين مسأله در مورد جامعهي ما با تيراژ 1500نسخهيي كتاب امكان تحقق ندارد." او با انتقاد از سياستهاي حمايتي دولت در بخش چاپ و نشر كتاب، اظهار كرد: "ارائهي تسهيلات حداقلي مانند وامهاي ناچيزي كه به اهل قلم ميدهند، نميتواند به رونق تيراژ كتاب و درآمد معيشت نويسندگان كمكي كند و ضرورت دارد به طور جدي به اين مسأله پرداخته شود. حتا در كشورهاي همسايه، وضعيت تيراژ كتاب به مراتب بهتر از ايران است و ترجمهي آثاري از من به زبان تركي دست كم با تيراژ پنجاه هزارنسخه در تركيه عرضه شده است. در حاليكه ما در جامعهمان سیصد تا چهارصد هزار دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد و دكتري داريم؛ اما شاهد تيراژ حداقلي كتاب در ايران هستيم." دکتریثربی يكي از دلايل تيراژ پايين كتاب در ايران را وضعيت تكصدايي بودن چاپ و نشر دانست و متذكر شد: "به دليل اينكه در فضاي چاپ و نشر كتاب در ايران تنها يك صدا وجود دارد، آثار با تيراژ بالايي به فروش نميرود؛ در صورتي كه اگر مانند سالهاي مبارزات انقلابي مردم امكان اين بود كه به سراغ نظرات نويسندگان مختلف بروند، بيشك چاپ و نشر كتاب رونق بيشتري داشت. در آن سالها مخاطبان كتاب از سويي آثار مطهري و حضرت امام را ميخواندند و از سوي ديگر، آثار شريعتي، بازرگان و ديگر نويسندگان را دنبال ميكردند. بنابراين براي رونق بيشتر كتاب و كتابخواني، ضرورت وجود فضايي چندصدايي گريزناپذير است"! شاهرخ گیوا: ممیزان آدم مصنوعی می خواهند! شاهرخ گیوا که با کتاب "مونالیزای منتشر" نامزد دریافت جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات شده بود، در گفت و گوئی با خبرگزاری "ایلنا" حال ادبيات داستاني زمانهاش را وخيم اعلام كرد و در واكنش به بالارفتن حساسيتهاي مميزان و برخوردهاي ادارهي كتاب با آثار نويسندگان ادبيات داستاني، گفت: "كوچكترين ضربهاي كه با اعمال مميزيهاي بيمنطق و بيدليل بر بدنهي ادبيات داستاني وارد شدهاست، مصنوعي شدن فضاها و شخصيتها در داستانهاست. مخاطب هم حق دارد از اين ادبيات فرار كند؛ چون احساس مي كند نويسنده دارد به او دروغ ميگويد. آنچه مورد تاييد مميزان كتاب است، با حقايق موجود در جامعه فاصلهي زيادي دارد چراكه حتي مثبتترين شخصيتها به هرحال، در ذهنشان چيزهايي وجود دارد كه طبيعيست اما قطعا مورد ايراد ادارهي كتاب است. به عبارت ديگر هيچ انساني در دنياي واقعيت وجود ندارد كه صددرصد مثبت باشد والا خب ميشد پيغمبر"! گيوا ضمن بيان اين مطلب كه كذايي شدن ادبيات داستاني از كيفيت و آمار مخاطبان ميكاهد، ادامه داد: "نويسنده دستخوش خودسانسوري ميشود و تبعات بعدياش به مراتب بدتر هستند. من حيثالمجموع آيندهي ادبيات داستاني در ايران را هيچ روشن نميبينم. شما هم نبايد منتظر اتفاق خاصي در ادبيات داستانيزمانهي خود باشيد. اين نويسنده جوان معتقد است تيراژ دوهزارتايي ادبيات داستاني در مقابل جمعيت هفتاد ميليوني، خود گواهي بر موقعيت داستان در دورهي ماست. او ميگويد نويسندهاي كه نتواند با مخاطبش تعاملي كامل و بلافاصله داشته باشد، نميتواند تغيير و تحول بزرگي را در اين جريانهاي ادبي ايجاد كند: "كسي كه در عرصهي هنر فعاليت ميكند، روحيهي حساسي دارد كه كوچكترين تلنگري ميتواند او را به خلق اثر وادارد. ابزار بيان هم موجود است اما موانع؛ صف به صف درمقابل هستند. اگر اين فضاها را باز ميگذاشتند، خيلی حرفها ميشد زد كه به نفع جامعه تمام شوند. من از ذهنيت حكومتي سردرنميآورم ولي به اعتقاد من پرده انداختن بر واقعيت حكم پاك كردن صورتمسالههايي را دارد كه سالهاست بي جواب ماندهاند." گيوا از همقطارانش سخن ميگويد كه يكي پس از ديگري روحيهشان را ميبازند و قيد نويسندگي را ميزنند: "چقدر ميشود نوشت و پس زدهشد؟ خيلي از نويسندههاي جواني كه ميشناسم و پتانسيلهاي ادبيات داستاني آيندهي ايران به شمار ميآيند، از نوشتن خسته و دلزده شدهاند. مينويسند و ميگذارند در گنجه! به هرحال ما مينويسم كه خوانده شويم وگرنه مريضيهاي روحي امانمان نميدهد. دليل اين حساسيتها را نميفهمم. ادبياتي كه در ميان مردم باب شده(كه اتفاقا عاملش رسانههاي دولتي هستند) به مراتب مبتذلتر از كلماتيهستند كه ازسوي مميز، اصلاحيه ميخورند. حاصل كار چيزي نيست جز ايجاد دوگانگي بين نويسنده و ادبيات يا مخاطب و ادبيات داستانی." وي در پاسخ به اينسوال ناگزير و شايد كودكانه كه؛ «چرا اينطور شد؟» می گوید: "از مردم هيچ گلايهاي ندارم كه چرا كتاب نميخوانند. بخش عمدهي تقصيرات از نظر من متوجه سياستگذاران فرهنگيست. خيلي سادهاست؛ نگاهي به سيستم آموزشي آموزش و پرورش و عملكردش در مدارس طي دهههاي اخير داشته باشيد! بجز الگوهاي كليشهاي و بي تاثير، چه چيزي در انتظار كودكانمان بودهاست؟ سيستمهاي فرهنگي-آموزشي معيوبند و ذهن و روح فرزندانمان را به هيچ مسيري هدايت نكردهاند"! آذین ترجمه هایش را به ارشاد نمی فرستد! سعيد آذين ميگويد، آثار زيادي را از ادبيات آمريكاي لاتين ترجمه كرده، اما ترجیح می دهد آنها را برای دريافت مجوز به اداره کتاب ارشاد نفرستد. آذين كه از مدتها پيش در انتظار دريافت مجوز كتابهاي شعر «جزايري در دوردست»، مجموعهاي از سرودههاي شاعران آمريكاي لاتين، و همچنين «رنگهاي زمان» لينا سرون - شاعر مكزيكي - براي دريافت مجوز است، ميگويد كه اين مجموعهها همچنان در انتظار دريافت مجوزند و از آنها خبري نيست. او به خبرنگار "ایسنا" می گوید: "اين كتابها را براي دريافت مجوز ارسال كردهام و تا كنون جوابي نگرفتهام؛ از همينرو ترجيح ميدهم ديگر اثري را براي دريافت مجوز ارسال نكنم تا معطل بماند. كتاب «جزايري در دوردست» شامل شعرهاي 35 شاعر آمريكاي لاتين و اسپانياست و شعرهايي را از اكتاويو پاز، پابلو نرودا، فدريكو گارسيا لوركا و خوان رامون خيمنس به همراه شاعران جديدتر چون: ماريو ملندس، خوليو سزار آگيلار، اسكار هان، خوان خلمن، آنتونيو كاموندا و ماريو بندتي دربر ميگيرد." این مترجم همچنين پيشتر هم از ترجمهي كتاب «هستي» اثر سانتياگو نگما خبر داده بود كه ميگويد اين اثر هم سرانجام نامعلومي دارد و هنوز مجوز نگرفته است. او ميگويد: "بهتر است وزارت ارشاد مميزي را به ناشران، نويسندگان و شاعران واگذار كند؛ زيرا آنها هم در اين سرزمين زندگي ميكنند و با وضعيت فرهنگي - اخلاقي جامعهي ايران آشنا هستند و به نوعي خودسانسوري ميكنند و ديگر نيازي به اين نيست كه از طرف ديگري سانسور شوند. با اين اقدام ميتوان با سرعت و دقت بيشتري، آثار ادبيات جهان را به فارسي ترجمه و منتشر كرد و به نياز جوان علاقهمندي كه نسبت به ادبيات دنيا عطش دارند، به موقع پاسخ داده ميشود." تراکمی: اغتشاش در ممیزی ها عمدی است! يونس تراكمه نويسندهي نامآشناييست كه حضور بيوقفهاش در هياتهاي داوري جايزههاي ادبي مختلف مثل جایزه هوشتگ گلشیری و نویسندگان و منتقدان مطبوعات؛ گواهيست بر اعتبار و اعتماد همقطارانش در عرصهي ادبيات داستاني به وی. تراكمه كه مشغلهي اينروزهايش بررسي آثار ارائه شده در قالب جايزهادبيهاست، از سرنوشت آخرين اثرش كه در كشوي ميزكارش خاك ميخورد، خبرمی دهد. اين نويسنده در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری"ايلنا" پيرامون فعاليتهاي ادبي اخيرش می گوید: "بجز رماني كه سالهاست نگارشاش را به اتمام نرساندهام و «اديسهي من» نام دارد، يك مجموعه با سه داستان با نام «تنها كه ميشوم درد شروع ميشود» مدتهاست به اتمام رسيده اما ترجيح ميدهم در كشوي ميزم باقي بماند"! دليلش را كه جويا ميشويم، درد دل را آغاز ميكند و از فضاي مغشوش مميزيها ميگويد. تراكمه هم مثل خيلي از نويسندگان همنسل خود، در كار مميزان وامانده و در مقابل ابهامها و سوءتفاهمهاي مميزي، از نبود معيار و چارچوب مشخص براي نوشتن انتقاد ميكند. این نویسنده كه موضع ادارهي كتاب در مواجهه با آثار ارائهشده را حاصل فضايي موهوم و مغشوش ميداند، دراينباره معتقد است: "براي نويسنده هيچ تصوري از خط قرمزها و محدودههاي ممنوعه وجود ندارد و يك مولف يا يك ناشر؛ هرچقدر هم كه انسان باهوشي باشد، نميتواند رگ خواب بررسها را بدست آورد. حتي با كنارهم گذاشتن كتابهاي منتشر شده و مطابقت دادن متن آنها؛ بازهم نميتوان به اشتراكات معياري رسيد و خط فكر مشخصي را براي مميزان ادارهي كتاب متصور شد. برخي از كتابها آزادانه از خطوط قرمزي كه مصطلح است، عبور كرده و منتشر ميشوند؛ اما ارشاد بيدليل بر سينهي برخي از كتابها كه مولف در آنها؛ حتي به خط قرمزها نزديك نشده، دست رد ميزند. اين آشفتگي مانع بزرگي بر سر راه مولفان و مترجمان است. اگر من ِ نويسنده بدانم چه قوانين و الگوهاي نوشتاري را بايد رعايت كنم، آنگاه به هرتقدير راهحلي براي نجات اثرم پيدا ميكنم اما وقتي نميدانم متن مورد تاييد مميزان، چه معيار و مختصاتي بايد داشتهباشد، حاصلش ميشود سرگشتگي من و امثال من"! تراکمه در مورد دلایل این اعتشاش می گوید: "من باور نميكنم كه اين اغتشاش و مبهمكاري ازسوي ادارهي كتاب وزارت ارشاد، اتفاقي يا بر اثر نارساييهاي اداري بوجود آمده باشد. اين وزارتخانه بيش از سه دهه است كه با تفكرات و الگوهاي مديريتي مختلفي اداره شده و قطع يقين پيشفرضهاي مشخصي در امر مديريت در اختيار مديران فعلي وجود دارد. بنابر اين بهزعم من؛ وضعيت فعلي ادارهي كتاب، نه تنها اتفاقي نيست بلكه دقيقا برآمده از انديشهي مديرانش است. اين ابهامكاريها ازسوي مميزان، به ابزار يا بهانهاي بدل شده براي اينكه كتابهايي كه باب ميل تفكرات حاكم در اين وزارتخانه نيست، متوقف شوند. چراكه در شرايط فعلي به هرحال دست مميز براي ايراد اصلاحيههاي متنوع و رنگارنگ، باز است. پيشتر در دورهي وزارت آقاي ميرسليم؛ فضاهاي تيرهاي كه بر سر كتاب و عرصهي نشر، سايه انداخته بود را شاهد بودهايم و نتايج و عواقباش را نيز متحمل شدهايم. اما همان موقع نيز آن روند نظارتي به بنبست خورد. ولي گويا مسوولان امر، قصد ندارند كه از گذشته درس بگيرند. آنها ميخواهند انديشهي شكستخورده را دوباره تجربه كنند." وي با اشاره به كتابهايي كه گاه مجوز نشر ميگيرند، اما پس از انتشار در مرحلهي اعلاموصول، معوق ميمانند، اضافه كرد: "چه كسي جوابگوي اين بيتعهديهاست؟ وقتي به يك ناشر خصوصي كه سرمايهي قليلي دارد مجوز نشر يك كتاب داده ميشود؛ و ناشر با تقبل هزينههاي چاپ و صحافي كتاب را چاپ ميكند؛ اما اعلام وصول كتابش را نميدهند، اين چه معنايي ميتواند داشته باشد جز اينكه قصد و غرضي در كار است تا ناشر را از پا بياندازند و ورشكست كنند؟ مگر يك ناشر چقدر توان اقتصادي دارد؟ فشار سانسور در سالهاي پيش از انقلاب، باعث شد تا به ناچار استعاره و ايهام در آثار نويسندگان متولد شود. در شرايط فعلي سياستهاي مبهمانگارانهي وزارت ارشاد در حوزهي نشر حتي راه را بر تحول و ايجاد فضاهاي جديد در ادبيات ايران تنگ كردهاست. امروزاميد ما به نويسندههاي جوان است كه البته تقديري جز پذيرش وضعيت فعلي ندارند؛ اما تاريخ ادبيات ثابت كردهاست كه اين جريان در هيچ مقطع و جغرافيايي متوقف نميماند و در تنگناهاي مختلف راه خود را پيدا خواهد كرد." حسین علیزاده: سانسور ریشه ها را می خشکاند!
|
ترکیه محموله سلاح قاچاق از ایران به سوریه را توقیف کرد Posted: 04 Aug 2011 03:27 AM PDT نشریه آلمانی خبر داد جــرس: یک نشریه آلمانی روز چهارشنبه چهارم اوت (سیزدهم امرداد ماه) به نقل از بعضی محافل دیپلماتیک غرب گزارش داد که ترکیه یک محموله قاچاق اسلحه که از ایران عازم برخی کشورهای منطقه بوده را متوقف کرده است.
گفتنی است مقامهای نیجریه روز ۲۶ اکتبر سال گذشته اعلام کردند که یک کشتی حامل سلاحهای ارسالی جمهوری اسلامی را در بندر لاگوس ضبط کردهاند. این محموله که در ۱۳ کانتینر جاسازی شده بود شامل گلولههای توپ، خمپاره و سایر سلاحها بود و برچسب مصالح ساختمانی روی جعبههای آن خورده بود.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |