جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


زیدآبادی پس از  30 ماه حبس به مرخصی آمد

Posted: 04 Aug 2011 09:50 AM PDT

جرس: احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال ملی - مذهبی پس از دو سال بازداشت به مرخصی آمد.

 

به گزارش منابع خبری جرس، دکتر احمد زیدآبادی، دبیرکل ادوار تحکیم وحدت که از فردای انتخابات پرمناقشه ی 88 بازداشت شده بود، امروز بعد از ظهر به مرخصی آمد.

 

احمد زید آبادی در ٢۴ خردادماه ٨٨ یعنی درست یک روز پس از کودتای انتخاباتی نظامیان دستگیر شد. او در این انتخابات حامی مهدی کروبی بود. 

 


گفته می‌شد مهمترین اتهام او نگارش نامه سرگشاده‌ای خطاب به ایت الله  خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی بود ه است..


زید ابادی در آبان 88 به شش سال زندان ، محرومیت از هرگونه فعالیت های اجتماعی و سیاسی و نیز تبعید پنج ساله به شهرستان گناباد محکوم شد. او نخست در زندان اوین تهران در بازداشت بود ، اما در بهمن ٨٨ به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد .


دادگاه تجدید نظر نیز در دی ماه ۱۳۸۸ محکومیت او را (شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت مادام‌العمر از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی) تایید کرد.  وی تا امروز و بعد از گذراندن دو سال و دو ماه زندان،  از حق دسترسی به حقوق اولیه یک زندانی و استفاده از مرخصی محروم بود .

 

 


همسر احمد، مهدیه محمدی گرگانی و دارای سه فرزند است. وی در سال گذشته جایزه قلم طلایی آزادی مطبوعات را دریافت کرد.


سابقه روزنامه‌نگاری او از سال ۱۳۶۸ در روزنامه اطلاعات شروع می‌شود. او با روزنامه همشهری و روزنامه‌های اصلاح‌طلب پس از دوم خرداد و در سال‌های ۱۳۸۶-۱۳۸۷ با هفته نامه شهروند امروز همکاری داشت. به او لقب "شرف اهل قلم" را داده اند. همچنین، سردبیر روزنامه آزاد بود که در سال ۱۳۷۸ منتشر می‌شد. او عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و عضو شورای سیاست‌گذاری سازمان ادوار تحکیم وحدت و دبیرکل این سازمان نیز هست. او در سال ۱۳۷۹ به جرم تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و اقدام افسارگسیخته علیه نظام ۱۳ ماه در زندان به سر برد.


احمد زیدآبادی، در سال ۱۳۹۰ توسط هیاتی متشکل از ۱۲ کارشناس بین المللی مستقل رسانه ای برنده جایزه آزادی مطبوعات جهانی سازمان یونسکو ۲۰۱۱ موسوم به "گیلرمو کانو" شد.

افت فاحش فعالیت شرکت های تجاری و صنعتی انرژی در ایران

Posted: 04 Aug 2011 09:02 AM PDT

یک سازمان دولتی در آمریکا گزارش داد

جرس: یک سازمان دولتی در ایالات متحده در گزارش سالانه ی خود اعلام کرد که  فعالیت تجاری و صنعتی شرکت‌های انرژی خارجی در ایران در یک سال گذشته نسبت به سال قبل از آن در افتی چشمگیر به نصف کاهش یافته است.

 

گزارش «سازمان حساب‌رسی دولت ایالات متحده»، گائو، که روز چهارشنبه، ۱۲ مردادماه، منتشر شد حاکی از آن است که تعداد شرکت‌هایی که در سال ۲۰۱۱ در ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند نصف تعداد این شرکت‌ها در سال قبل از آن بوده است.

خبرگزاری رویترز به نقل از این گزارش می‌نویسد که بسیاری از شرکت های خارجی دلیل بیرون کشیدن از ایران در سال گذشته را تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی ذکر کرده‌اند.

 

به گزارش رادیو فردا،  جمهوری اسلامی به دلیل سر باز زدن از توقف غنی‌سازی اورانیوم تاکنون مشمول چهار قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل شده که بر اساس آنها شرکت‌های خارج از ایران از معامله با این حکومت منع شده‌اند.

غنی‌سازی اورانیوم در سطح بالا می‌تواند در ساخت و تولید تسلیحات اتمی نیز استفاده داشته باشد، سودایی که قدرت‌های غربی ظن آن را دارند حاکمان ایران در سر دارند.

علاوه بر این چهار دور تحریم، ایالات متحده نیز تحریم‌هایی یک‌جانبه را علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرده که بر اساس آنها شرکت‌های آمریکایی در صورت سرمایه‌گذاری در بخش انرژی در ایران مشمول جریمه‌هایی سنگین خواهند شد.

جریمه‌های سنگین دولت آمریکا همچنین گریبان شرکت‌های غیرآمریکایی و غیرایرانی را خواهد گرفت که بیش از ۲۰ میلیون دلار در ایران سرمایه‌گذاری کنند.

 

در گزارش این سازمان دولتی در آمریکا از آمار شرکت‌های خارجی فعال در ایران همچنین آمده است که از تاریخ اول ژانویه سال ۲۰۱۰ تا ۳۰ مه سال ۲۰۱۱ تنها ۱۶ شرکت خارجی در بخش نفت و گاز ایران فعال بوده‌اند.

این در حالی است که تعداد این شرکت‌های خارجی در سال قبل از این تاریخ ۴۱ شرکت بوده است.

 

گزارش گائو همچنین حکایت از آن دارد که از هفت شرکتی که در میان سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ در ایران فعالیت داشته‌اند پنج شرکت در آمریکا نیز قرارداد داشته و به همین سبب ایران را ترک کرده‌اند.

از ۱۶ شرکتی که هم اکنون در ایران فعالیت دارند سه شرکت چینی، دو شرکت از کره جنوبی، چهار شرکت از هند، دو شرکت از ایتالیا و اتریش هستند.

از بلاروس، کروآسی، ونزوئلا، آفریقای جنوبی و آنگولا نیز هر کدام یک شرکت در بخش نفت و گاز و پتروشیمی ایران فعال‌اند.

دو سال زندان دیگر برای عیسی سحرخیز

Posted: 04 Aug 2011 08:41 AM PDT

جرس: با حکم جدید دستگاه قضایی، عیسی سحرخیز، روزنامه نگار و فعال سیاسی دو سال بیشتر در زندان خواهد ماند.

به گزارش هرانا، عیسی سحرخیز روزنامه نگار و فعال سیاسی را به علت فعالیت‌های مطبوعاتی سابق خود یه دو سال حبس محکوم کرد.

 

بنا بر این گزارش، سحرخیز که پیش‌تر به سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود صبح امروز طی حکمی که در زندان به وی ابلاغ شداز دو سال حبساضافه ی خود مطلع گردید.

 

گفتنی است سحرخیز تیرماه 88 و در پی بازداشت های گسترده پس از انتخابات پر سئوال و ابهام ریاست جمهوری بازداشت، و بعدتر توسط قاضی صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس محکوم شد.

سحرخیز در تمام دو سال گذشته، در زندان بسر برده و با وجود تاکید پزشکان و بهداری زندان، امکان ادامه معالجات و درمان در خارج از زندان را نداشته است. وی حتی از یک روز مرخصی نیز محروم بوده است.

 

عیسی سحرخیز، عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات  و مدیرمسئول روزنامهٔ توقیف شدهٔ «اخبار اقتصادی» و ماهنامهٔ توقیف شده «آفتاب» بود. وی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مدتی به عنوان مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت داشت.

 

رمضان، عدل و قسط

Posted: 04 Aug 2011 08:16 AM PDT

سیدمحمد حسینی بهشتی
«دین» یعنی «عدل»، عدل یعنی دین. هرجا گفتند دین و اسلام، و عدالت اجتماعی نبود، بدانید دین اسلامش قلابی است.

 

اشاره: آنچه در زیر می خوانید، متن منتشر نشده ی سخنرانی آیت الله دکتر بهشتی به مناسبت ماه مبارک رمضان است که توسط بنیاد نشر آثار و اندیشه های ایشان، منتشر شده است.
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين والصلاۀ والسلام علي جميع انبيائه و رسله و عَلي سَيدنا خاتِم النبّيين و عَلي الائمه الهداه من اهل بيته والخيره من آله و صحبه والسلام علينا و علي عبادالله الصالحين
 
 
ماه مبارك
یکی از موارد مناسب برای تبریک، «حلول ماه مبارک رمضان» است. متأسفانه در میان ما کمتر معمول است که آغاز این ماه مبارک را به یکدیگر تبریک بگوییم. ولی در جامعة بزرگ اسلامی خوشبختانه این سنت هست و به مناسبت آغاز رمضان، همچون یک عید بزرگ، اوراق تبریک برای یکدیگر می­فرستند. در برخوردها هم به یکدیگر تبریک می­گویند. جالب اینجاست که کلمۀ «ماه مبارک» اصلا برای همین ماه مبارک است. رمضان، در میان ما از قدیم معمول بوده اما فراموش کردیم که «مبارک» و «تبریک» از یک ریشه است. اگر ماه «مبارک» است، حلولش و آغازش «تبریک» هم دارد. به هر حال شروع این ماه پر ارج را به همۀ دوستان تبریک می­گویم. امیدوارم ماه پر برکتی باشد برای همۀ ما. بزرگترین برکتش، پیراستن و دور کردن یا کاستن آلودگی­ها از جانمان و از خلقیاتمان است. اگر ماه رمضان بیاید و بگذرد و اخلاق ما، همان اخلاق ناپسندی باشد که داشتیم، ماه کم برکتی براي ما بوده است. بزرگترین برکت این ماه را از آن غفلت نکنیم، برکتی که با توجه و هوشیاری ما، و با سعی و کوشش ما، بدست می­آید. هرچند متأسفانه ما، نمی­دانم چرا اینطور بار آمده­ایم، همیشه جویای برکت­های بی­تلاش و بی­کوشش هستیم و با این گرایش غلطی که در مورد برکت و برکت دادن خدا، در فکرمان به وجود آمده است از خیلی از برکات الهی محروم می­مانیم
این ماه باید برای همۀ ما، ماه «مراقبه»، مواظب خود بودن، به حساب خود رسیدن، باشد. فکر خوبی است؛ سحرها که شاید به انگیزۀ غذا خوردن و سحری خوردن  و شاید هم به انگیزه­هایی بالاتر از آن به هر حال، برطبق اجبار یا عادت بیدار هستیم، فرصتی است که بیش از ایام سال به خودمان برسیم. روزها به جای ساعت نهار که غذا می­خوردیم، در صدد باشیم غذای روحی بیشتری کسب کنیم، و این غذای روحی، حسابرسی خودمان باشد. من توصیه نمی­کنم که این حساب­رسی­ها شدید باشد، چون تب تند، زود عرقش درمي‌آيد. ولی توصیه می­کنم که این حسابرسی اجمالاً در کار باشد. مراقبت ما از خودمان در رمضان و غیر رمضان فرق بکند و باز معنی این مطلب این نیست که در غیر ماه رمضان، یازده ماه را در غفلت بگذرانیم به امید این که ماه رمضان هشیار بمانیم. نه، همیشه در برنامه­های گوناگون زندگی، ایام و ساعت­هایی، به برخی از برنامه­ها، بیشتر ارتباط پیدا می­کند. مثلاً با این که انسان هر روز خوب است خود را تمیز کند، هر روز خوب است خانه خود را تمیز کند. هر روز خوب است که به نظافت لباس و لوازم کار بپردازد. طبعاً جمعه­ها و روزهای تعطیل، فرصت بیشتری است که مقدار بیشتری به تنظیف خودمان، خانه­مان، لوازم زندگی­مان بپردازیم. پرداختن روز جمعه به نظافت، معنایش این نیست که روزهای دیگر به کلی از نظافت غافل می­مانیم. معنایش این است که آنچه در جریان زندگی روزمره به آن نمی­رسیم در باب نظافت، روز «جمعه» تدارک کنیم. در این مورد هم این که عرض می­شود در ماه رمضان مراقب خویشتن باشیم، برايمان ماه «مراقبه» باشد، هرگز به این معني نیست که در ایام سال حق داریم به کلی از وضع خود غافل بمانیم و در غفلت به سر ببریم. بلکه معنایش این است که چون زندگی سالانه به هر حال، فرصت­های رسیدن به خود را به اندازۀ کافی ممکن است در اختیارمان نگذارد.
 
روزه
این ماه را اختصاص بدهیم به رسیدگی بیشتر به خودمان، تا ماه «مبارک» و پربرکت برایمان باشد.
آیۀ کریمه­ای که در زمینۀ تشريع روزه آمده با نهایت صراحت همین نکته را گوشزد می­کند: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ، اَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ»[2] «بر شما روزه مقدر شده همانطور که بر پیشینییان شما مقدر شده بود با این هدف که شاید شما به راه تقوا درآیید، آدم­های باپروا بشوید، آدم­هایی که مبالات پیدا می­کنند. از لاابالی­گری در بیایید آدم با مبالات بشوید». «تقوا» یعنی مبالات. پروای از انحراف و گناه، و این روحیه که انسان در حالت پروای از انحراف و گناه باشد این همان تقواست و این همان نتیجه­ای است که در این ماه باید به آن برسیم و این همان برکت بزرگ این ماه است.
بحث تفصیلی ما ایجاب می­کند که از آیۀ کریمۀ «لَّایَتَّخِذِ وَ الْمُؤْمِنُونَ الکَافِرِینَ اَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»[3] شروع کنیم ولی دربارۀ یکی از آیاتی که قبلاً تلاوت و تفسیر شده سؤالی رسیده که این سؤال ایجاب می­کرد یک بحث مستقل را. قبلاً قرار بود جلسۀ گذشته این سؤال مطرح شود گویا من در انتظار طرح سؤال از طرف سؤال کننده بودم و سؤال کننده در انتظار طرح جواب از طرف من، و به هر حال قرار شد که این هفته این سؤال را مطرح کنیم و پاسخ بدهیم. نمی­دانم آیا سؤال کننده که تشریف دارند، حاضرند خودشان سؤال را طرح کنند یا من سؤال را طرح کنم.
 
قسط و عدل
  • سؤالی که طرح شده دربارۀ این آیة کریمه است: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِایاتِ اللَهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّنَ بِغَیْرِ َحقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ، فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ اَلِیمٍ» یا آیة بعد «اُولَئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أََعْمَالُهُمْ فِی­الدُّنْیا وَ الْاَخِرَۀِ وَ مَا لَهُم مِنّ نَّاصِرِینَ»[4]. ترجمۀ آیه این است: «کسانی که به آیات خدا کفر می­ورزند و پیامبران را به ناحق می­کشند، و آن دسته از مردم را که به قسط و عدل و داد دعوت می­کنند، می­کشند، به آنها نوید شکنجه­ای دردناک ده. آنهایند که کارهایشان در دنیا و آخرت پوچ و بی­نتیجه و بی­ثمر است و یار و یاوری ندارند.»
  •  
در آن آیة اول یک مطلبی آمده: کسانی که به آیات خدا کفر می­ورزند و پیامبران را به ناحق می­کشند و آن دسته از مردم را که به قسط و عدل و داد دعوت می­کنند و دستور و فرمان می­دهند، می­کشند. این سؤال مطرح شده است که آیا این آیۀ قرآن که با صراحت و شدت، کشندگان آمرین به قسط را ملامت می­کند، قاتلان مردمی را که به قسط و عدالت دعوت می‌کنند و طرفداران عدالت اجتماعی را می­کشند. این طرفداران عدالت اجتماعی، مخصوص است به کسانی که به خدا و پیامبر و روز جزا، ایمان داشته­ باشند؛ یا شامل کسانی است که طرفدار عدالت اجتماعی هستند، هر چند به خدا و پیامبر و روز جزا ایمان ندارند، آنها را هم شامل می­شود. به عبارت دیگر آیا این آیه ناظر به قاتلان مردم مؤمن به خدا و پیامبر و معادی که امر به قسط می­کنند و از عدالت اجتماعی حمایت می­کنند، است یا ماتریالیستی که، مادی فکر کند، به خدا و روز رستاخیز و وحی و نبوت معتقد نیست، اما در راه برقراری عدالت اجتماعی مبارزه می­کند، نیز مشمول این آیه هست. این سؤال مطرح شده در این بحث هم یک سؤال ابتدایی نیست. انگیزۀ سؤال‌کننده از طرح این سؤال این است که در این آیه، عده­ای اینطور نظر داده‌اند که این آیۀ قرآن، می­خواهد کشندگان و قاتلان آمران به قسط را مورد حمله قرار دهد. این آمر به قسط، اعم است، می­خواهد الهی باشد می­خواهد مادی. یعنی اين تفسیر و توجیه قبلاً شده و سؤال کننده در حقیقت این را سؤال می­کند که آیا همینطور است، این آیه عمومیت دارد یا نه؟
 
شاید در میان برادران و خواهرانی که اينجا تشریف دارند، طرفداران هر دو نوع بینش و تفسیر در آیه وجود داشته باشد. و آنچه به عنوان بحث امشب عرض می­شود نه ابطال هر دو نظر است، و نه تأیید هر دو نظر، و نه صلح و آشتی میان هر دو نظر. هیچ کدام نیست، نه می­گوییم هر دو باطل است، نه ­می­گوییم هر دو حق است، نه می­خواهیم میانشان آشتی بدهیم. بلکه بیان يك مطلب اصیلِ اسلامیِ قرآنی است، که خودبه‌خود، مقدار و درصد صحت و سقم هر یک از دو نظر را روشن می­کند و خودبه‌خود به طرفداران هر یک از دو نظر، این فرصت را می­دهد که در شناختِ حقیقتِ مطلب، خواه با آن تعبیر و خواه با این تعبیر، با بینشی عمیق­تر و روشن­تر بیندیشند.
 
ابتدا ببینیم «قسط» در قرآن به چه معنی آمده است. جالب است که فعل این کلمه و خود این کلمه با اندکی تغییر شکل، در دو معنای متضاد در زبان عربی به کار می­رود و مشتقات این کلمه، چه به معنی اول و چه به معنی دوم در قرآن آمده است. «قَسَطَ»، که فعل ثلاثی مجرد  این ریشه است، به دو معنی به کار رفته است. یکی به معنی «عدالت ورزید»، یکی به معنی «ستمگری» کرد. «قَسَطَ» هم به معنی ستمگری کرد آمده است، هم به معنی «عدالت به خرج داد». یعنی کلمه از کلمات متضاد و اضداد است.
 
در زبان عربی کلماتی که این وضع را دارند زیاد داریم که از اضداد هستند، در دو معنی متضاد به کار می­روند. اتفاقاً خود ریشه «عدل» هم به همین معنی است. عدل هم به معنای، عَدَلَ به معنای «عدالت به خرج داد» به کار می­رود، و عَدَلَ به معنای «از راه حق منحرف شد» به کار می­رود. منتها با دو وضع مختلف. «عَدَلَ عَدلاً» یعنی عدالت به خرج داد. «عَدَلَ عُدولا» یعنی عدول کرد. یعنی از راه حق منحرف شد. «قَسَطَ قِسطَاَ» یعنی عدالت به خرج داد. «قَسَطَ قَسطَاً و قُسوطَاً» یعنی ظلم کرد، ستم کرد. البته بیشتر در زبان عربی از این ریشه «اَقسَطَ» به معنی عدالت به خرج داد به کار رفته است و «قَسَطَ» به معنی ظلم به خرج داد. «قِسط» به معنی عدل، «قَسط» به معنی ظلم. در قرآن در سورۀ جن «وَاَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكانوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[5] «قاسِطون این­ها هیزم دوزخ بودند». قاسط یعنی ظالم، ستمگر، منحرف از حق. مُقسِطین «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»[6] «عدالت را رعایت کنید که خدا عدالت­گران را دوست دارد». در قرآن هم مشتقات کلمه به هر دو معنی آمده است.
 
آنچه ما در این آیه داریم «قِسط» است که به معنی «عدل و داد» و رعایت حدود و حقوق و قوانین و موازین است. به احتمال قوی کلمۀ «قِسطاس» که در عربی به معنای «ترازو» است با قِسط ریشۀ مشترک دارد. «قسطاس» یعنی وسیلۀ اعمال عدالت در وزن کردن و سنجیدن و اندازه­گیری کردن. قسط یعنی روي میزان زندگی کردن، یعنی میزان زندگی کن. در قرآن، در یک آیه، خیلی روشن­تر، روی قسط تکیه شده. اول برویم سراغ این آیه: «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[7] «ما پیامبران خود را با دلایلی روشنگر فرستادیم، با آنها کتاب و میزان و وسیلۀ سنجش حق و باطل فرستادیم تا مردم با استفاده از رهبری پیامبران و هدایت کتاب و میزان، قسط و عدل را به پا دارند». هدف از اعزام پیامبران، ارسال رسل، و انزال کتب، چيست؟ این‌که مردم به پا دارندۀ قسط باشند. اما این آیه خیلی لطیف است. نمی­گوید «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَ اَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَکُونَ اَمرُ النّاس بِالْقِسْطِ» تا کار مردم همینطور خود به خود روی عدل و داد باشد. یعنی پیغمبر که مرد، کتاب که مرد، قرآن که مرد دیگر خود به خود به برکت پیغمبر و قرآن و کتاب، کار مردم روی میزان بیاید. چنین چیزی نمی­گوید. می­گوید کتاب و پیامبر و میزان، وسیله­ و ابزاری است. فقط بستگی دارد به این‌که مردمي وجود داشته باشند كه اين ابزار را به كار ببرند يا نه. خودتان می­دانید كامپيوتر چقدر در حساب قوی است. این را تا برایش برنامه­ریزی نکنید و فوت و فنش و کاربردش را یاد نگیرید و به کارش نیندازید، دو دوتا را هم نمی­گوید چهارتا. ماشین خیلی عالی است. اما در دست مردمی که توانایی و هنر و لیاقت و کارایی برای استفاده از اين ماشین را داشته باشند، می­تواند محاسبات سنگین را آسان کند. وگرنه یک دانش­آموز سال ششم ریاضی (که دیگر حالا ششم ریاضی یعنی هیچی، پر در مقابل ریاضیات امروز) موقعی که می­خواهد مسائل ریاضی را که دبیر داده است حل بکند می­گوید من که کلافه شدم. اگر برود سراغ کامپیوتر و در گوشش ­بگوید بالا غیرتی جواب این مسئله را به  من بگو، نمی­تواند هیچ جوابی بهش بدهد. اگر فکر کند که این ماشین پر ارجِ پرکارِ پرثمرِ می­تواند کمترین گره­ای از کار او بگشاید، اشتباه کرده است. این ماشین باید به دست کسی که خیلی معلوماتش از ديد ریاضی بیشتر، و ورزیدگی­اش در این رشته به خصوص، فراوان­تر باشد، به کار بیفتد تا بتواند دردی از این دانش‌آموز یا محصل دیگری دوا کند.
 
قرآن، اسلام، پیامبر، کتاب، سنت، دین، از دید این آیة کریمة قرآن، همین است. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْط» وسیله­ای است که مردم با استفاده از آن، قسط و عدل و داد را سرپا کنند. یعنی قسط یک جایی افتاده حالا باید زیر بالش را گرفت، بلندش کرد، سرپا نگهش داشت، تا پرتو افکنی داشته باشد. تا مردم به عدل و داد بپردازند.
ولی به هر حال این آیه می­گوید پیامبر، کتاب، شرع و قانون چه است؟ وسیله­ و ابزاری است برای برپا داشتن قسط و عدل و داد. معلوم می­شود رابطة قسط و عدل و داد، با دین و پیامبر و کتاب اینقدر نزدیک و اینقدر زیاد است، که این­ها را یکی می­کند. «دین» یعنی «عدل»، عدل یعنی دین. هرجا دیدید می‌گویند دین و اسلام هست و عدالت اجتماعی نیست، بدانید دین اسلامش قلابی است. خوب این طرف چطور؟ هرجا می­گویند، عدل هست، عدالت اجتماعی هست، اما خدا نیست، پیوند بشر با بی­نهایت وابدیت فراموش شده است. آنجا چه؟ رفقای ما عادت دارند آن اولی را زود جواب می­دهند. هرجا می­گوییم اسلام هست، قرآن هست، دین هست، خدا هست، عدالت نیست، بدانید دین و اسلامش، کتابش، همه چیزش قلابی است. این را زود جواب می­دهیم. حالا این یکی را پرسیدم جواب دهید؟ من سؤال می­کنم. هرجا می­گوییم عدالت اجتماعی هست، عدل هست، قسط هست، اما خدا نیست، پیوند بشر با بی­نهایت نیست، اندیشیدن بشر به زندگی جاودانی، نیست، تکامل روحی و معنوی نیست، آیا آنجا عدل هست یا نه؟ نه، پس آن هم عدلش ناقص است، ناتمام است. یکجایش خلل دارد. اگر ما بخواهیم واقعاً روي ديد قرآن بایستیم، قسط و عدل و عدالت با آن معنای گسترده­اش، با دین چنان نزدیکند که گویی دونامند روی یک معنی. چطور؟ در این طرف قضیه، مطلب روشن است. دیگر این سال­ها آنقدر گفته شده است که وقتی انسان می­گوید گویی تکرار مکرراتي است که صدها بار تکرار شده است. ولی چون می­خواهیم در این جلسه اين دو تا را با هم بسنجیم خیلی فشرده تکرار می­کنم. آنجا که از مأذنه‌ها صدای الله اکبر بلند شده اما خود آن مأذنه و مناره­ای که از او صدای الله اکبر بلند است خود او بر تقوا ساخته نشده  «لمَسجِدُ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوي مِنْ اَوَلِ یَوْمٍ»[8] نیست. گویندۀ این الله اکبر، الله اکبر را به زبان می­گوید در حالی که روحش در برابر غیر خدا به مراتب بیشتر خاضع است تا در برابر خدا. به طوری که برای گفتن همان الله اکبر هم اگر ماهانه با او قرارداد نبندند الله اکبر را نمی­گوید. اگر یک «طَیِّبَ الله و احسنت» بهش نگویند الله اکبر را همچین با شور و حرارت نمی­گوید. اگر برایش دست نزنند، دربارۀ حق و خدا صحبت گرم و داغ نمی­کند. آنجا که قرآن می‌خوانند، قرآن تلاوت می­کنند، حتی باسوز و گداز، اما در کنار همان قرآن خواندن، به کسانی که محتوا و روح قرآن را مورد تجاوز قرار داده‌اند، دعا می­کنند، آنجا معلوم است قرآن اصالت ندارد. آنجا که مناجات می­کنند، راز و نیاز با خدا می­کنند، اما این راز و نیاز و مناجات همراه است با گرایش و حمایت از ستمگر، معلوم می­شود این راز و نیاز و مناجات روح ندارد. این­ها خیلی روشن است. آنجا که نام قرآن، شعار قرآن، عبارات قرآن، تابلوهای زیبای قرآن هست و روح قرآن نیست، خوب پیداست که در اینجا دین و قرآنش اصالت خودش را از دست داده است. در روایاتی که در مورد آخر الزمان آمده این قدر در مورد این مطلب آمده است.
 
اجمال مطلب چند نمونه­اش را آن هفته اشاره کردم. در بحث هفتۀ گذشتۀ­مان عرض کردم می­بینید که یک انسانی می­آید کاخی پر زر و زیور از مال حرام و پولی که از راه تجاوز به حقوق دیگران بدست آورده است، می­سازد و بعد بالاترش، سرش یا با کاشی یا با چیز دیگری می­زند «هَذَا مِن فَضلِ رَبی»[9] این از بخشایش خدای من است. یا «ذَلِكَ فَضْلُ اللهِ يؤتيهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِیمِ»[10] «این بخشایش خداست، دیگر به هر کس بخواهد می­دهد». خدا هم که بخشایشش بزرگ است نهایت ندارد. این­ها که معلوم است که همه­اش سوء استفاده از قرآن و سوء استفاده از مذهب و سوء استفاده از شعارهای پاک الهی است. این­ها روشن است. هرجا حقایق قرآنی نباشد، عدالت نباشد، و قرآن باشد، خوانندۀ قرآن باشد، مروج قرآن باشد، پیداست در این خواندن و ترويج خللی و دغلي هست. این روشن است و اما آنجا که چیزی به نام «عدالت اقتصادی» و «عدالت اجتماعی» باشد، همۀ شکم­ها سیرند، شکم گرسنه­ای وجود ندارد. همۀ بیماران درمان می­شوند، بیمار بدون پزشک و دارو وجود ندارد. همۀ انسان­ها مسکنی و مأوايي دارند انسان بی­مسکنی پیدا نمی­شود. همۀ انسان­ها پوشاک دارند، انسان بدون لباس که سرما او را بلرزاند یا گرما او را بسوزاند، وجود ندارد. این­ها هست. اما انسان این اجتماع از بالا تا پایین، بالاخره آخرین درجۀ تفکر و اندیشه­اش این است که خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، هم برای من و هم برای دیگران باشد. ببینیم انسانیت انسان این جامعه، تا چه اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ ببینیم آیا خواست­های اصیل انسانی انسان این جامعه، مورد تجاوز قرار نگرفته است؟ در آن جامعه­ها، انسان­هایی از نظر خواسته­ها و نیازهای اولیه، در پوشاک، در خوراک، در مسکن، در بهداشت مورد تجاوز قرار می‌گرفتند. انسان گرسنه فراوان بود. فراوانی انسان گرسنه در یک جامعه، نشانۀ آن است که در این جامعه به همۀ انسان­ها رسیدگی نمی­شود. فراوانی انسان­های برهنه در یک جامعه، نشانۀ آن است که در این جامعه به همۀ انسان­ها رسیدگی نمی­شود. فراوانی انسان­های بیمار بدون طبیب و دارو نشانۀ آن است که همۀ انسان­ها در این جامعه مورد توجه نیستند. جامعه­ای که در او عدل و داد و قسط باشد نیست. معلوم است. قبول است، درست است. بودن انسان­های بی­مسکن و بی­جا و مکانی که ویلان و سرگردانند و باید درکنار خیابان­ها در سرما و گرما بخوابند و برخیزند، نشانۀ آن است که در این جامعه به حقوق انسان­ها تجاوز می­شود و حقوق آنها رعایت نمی­شود. این روشن. ولی آیا نیازهای یک انسان همین است؟ اگر قرار شد انسان در کنار این نیازها، نیازمندی­های اصیل و پر ارج دیگر هم داشته باشد و در یک نظام و در یک جامعه به آن نیازمندی­های اصیل دیگر، اصلاً توجه نشود و نه تنها توجه نشود، بلکه آن نیازمندی­ها کوبانده هم بشود، آیا نمی­شود گفت آنجا هم به قسمتی از نیازهای انسان تجاوز می­شود؟ اگر انسان – باز من صحبت از مولوی می­کنم می­ترسم آقایان خیال کنند که من آن درویشی مولوی را از اول تا آخرش می­خواهم تعریف کنم، نه – براستی آن موجودی است که مولوی در آن شعر زیبایش از او یاد می­کند و می­گوید:
بشنو از نی چون حکایت می­کند
وز جـدایی­هـا شکـایـت می­کند
کـز نیسـتـان تـا مــرا ببريده‌اند
از نـفیـرم مـرد و زن نــالیده­اند
 
اگر راستی انسان مرغ باغ ملکوت است، نه از عالم خاک، اگر براستی انسان موجودی است که در او «نفس الرحمان»، «روح­الله» دمیده شده است، اگر براستی انسان موجودی است که گرایش به سوی آن کمال بی­نهایت و ابدیت، لازمۀ ذات اوست، و بعد ما در یک فرهنگ، در یک نظامِ عقیده و عمل، در یک نظام اجتماعی، این نیاز، این بُعد از هستی انسان را، به کلی کنار گذاشتیم و حتی كوبانديم و به آن انسان گفتیم یادمان برود رابطه­ای با حق داریم. آیا در آن جامعه می­توان گفت قسط و عدل خلل و دغلی دارد یا نه؟ آیا می­توان گفت در آن جامعه هم بخشی از آن قسط و عدل، ناقص مانده است و فراموش شده است یا نه؟ آیا می­توان گفت در آنجا هم ظلم هست یا نه؟ نظر قرآن و نظر ما این است که به پیروی از قرآن و به تبعیت از دریافت­های فطری منطقی که با هدایت قرآن کسب کرده­ایم،هرجا، در هر جامعه، در هر نظام به هر گوشه­ای از گوشه­های هستی انسان، به هر نیازی از نیازهای انسان، به هر بعدی از ابعاد انسان بی­توجهی بشود، در آن جامعه نظام عادلانه­ای سرکار نیست. خواه این گوشه غذا باشد، لباس باشد، نیاز جنسی باشد، مسکن باشد، بهداشت باشد و خواه این گوشه، گوشه­ای برتر از همۀ این­ها، آن پیوند عالی انسان با حق که او را براستی انسان می­کند. نشانۀ مسئله هم شکست همۀ نظام­های بی­توجه به این بعد از ابعاد روح انسانی، در نگهداشت انسان و در نگهداشت خود آن نظام است.
 
اگر به هندی ظلم کرده‌اند و در بی­توجهی به زندگی دنیا و غذا و لباس، طوری بار آورده‌اند که همۀ این کمبودها و محرومیت­ها را تحمل می­کند و تکان نمی­خورد، برای این‌که به زندگی­اش بهبودی ببخشد به ماتریالیستِ سوسیالیست هم ظلم کردند که تمام توجه او را به تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت جلب کرده­اند و او را از توجه به این نیاز زیربنایي روحیش بی­خبر گذاشتند. هر دو ظلم می­کنند. درست است که نظام قرآنی هم در دنیا تاكنون تحقق کامل نیافته است. درست است که اگر صحبت از تحقق بخشیدن به نظام اجتماعی ايده‌آل برای انسان باشد نه «اسلام» موفق شده و نه «سوسیالیسم» و نه غیر این­ها. این درست است. ولی تفاوت این است که اقلاً وقتی انسان بررسی می­کند، می­بیند در آنچه اسلام آورده، توجه همه جانبه وجود دارد و در آنچه مکتب­های دیگر آورده­اند، اصلاً چنین توجهی وجود ندارد. ما که الان داریم صحبت می­کنیم، فکر می­کنیم در آغاز انتخاب راه هستیم. می­خواهیم ببینیم برای زندگی بشر بر روی این کرۀ خاکی، چه نظام و شکلی تدارک ببینیم که اگر موفق بشویم آن را تحقق ببخشیم، بشر را در مسیر سعادت آورده­ایم. ما در چنین مرحله­ای، وقتی اسلام را، با نگرش همه جانبه­اش، با توجهش از یک سو، به پیوند انسان به خدا، به عبادت، به نیایش، نیایش عاشقانه، عشق ورزیدن به حق، در تمام احوال، متوجه این جنبه از جنبه­های هستی انسان می بینیم، آنهم نه مقدار کم، فراوان؛ و از سوی دیگر، به نیاز شکم انسان هم توجه دارد، تا آنجا که می‌گوید: «کادّ الفَقَرُ اَنْ یَکُونَ کُفْرا»[11] فقر و نداری نزدیک است که انسان را به کفر بکشد، درست است. شکم گرسنه ایمان ندارد، درست است. اما شکم سیر بی­ایمان هم، شکم انسان نیست، شکم گاو است. اگر ما همۀ انسان­ها را، با استفاده از آخرین سیستم­های بهداشتی گاو پرواری کردیم، آن وقت تمام خدمت­ها را به آنها انجام دادیم؟ آيا دیگر چيزي نمانده است؟ اصلاً قسط و عدل یعنی چه؟ یعنی حقوق انسان­ها را رعایت کردن. اگر انسان به راستی طرفدار قسط و عدل باشد، هشیار و آگاه هم باشد، خودبه‌خود دعوت او به «قسط» از دعوت او به «خدا» جدا نیست. دعوت او به خدا هم از دعوت به قسط جدا نیست.
 
در «الَّذِینَ یَأمُرُونَ النَّاسَ بِالْقِسْط» خود به خود «یُؤمِنُونَ بِااللهَ والْیَومِ الاخره و عمل صالحاً» هم هست. در این جاست که این آیۀ قرآن، به راحتی فهمیده می­شود: «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و حتی قیام به قسطی که در آن استفادة از حدید هم باشد، چون دنبالش می­گوید: «وَاَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدُ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاِس».[12] در این آیه­ها قصۀ «حدید» پیش آمد، خوب «آهن» چه ارتباط دارد با «رسل» و «کتاب» و «میزان»؟ برای اینکه بدون آهن کار رسل هم ناتمام ماند. پیغمبر هم ناچار بود از آهن استفاده بکند، تا بتواند در راه قیام به قسطی که قرآن می­گوید، تلاشی مثمر داشته باشد. دقت كنيد خود این آیه چگونه همه سونگری قرآن را در همین یک آیة فشرده، در نظر ما متجلی می­کند. همانجا که صحبت از ارسال رسل بالبینات و انزال و فرستادن کتاب و میزان و اعلام وظیفۀ مردم در قیام به قسط است، به یادشان می­آورد که «حدید» هم دم دستتان هست.
 
به این ترتیب من نمی­دانم آیا به سؤال سؤال کننده پاسخ داده شده است یا نه؟ ولی فکر می­کنم نظر قرآن تا حدودی روشن و معلوم شد. از دید قرآن، مسلمانی و قسط و عدل، عدالت انسانی، با همۀ جوانبش، مسائلی هستند به هم آمیخته و گویی اصلاً این سؤال معنی ندارد. «وَيَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ»[13] آمر به قسط ماتریالیست را هم می­گیرد و یا نمی­گیرد چون آمر به قسط قرآن، دیگر ماتریالیست نیست. این توضیحی بود دربارۀ سؤالی که، دوست عزیز ما طرح کردند و بجا هم طرح کردند.
 
بحث جالبی در دنباله این می­تواند بیاید که امشب وقتمان تمام شده است و در نظر نداشتم كه اين بحث را مطرح کنم. فقط براي کسانی که این بحث را دوست دارند دنبال کنند یادآوری می­کنم: رابطۀ میان «شرک» و «ظلم»، «کفر» و «ظلم» را در قرآن دنبال کنید. ببینید چطور «شرک» می­شود «ظلم». «اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیم»[14]. کفر می­شود ظلم. ظلم و کفر، شرک و ظلم، چنان در قرآن پا به پای هم آمده است که «قسط» و «ایمان». این آیات هم می­توانند این حقیقت عالی قرآنی را برای همه­مان روشن‌تر کند. امیدوارم بتوانیم با فهم درست قرآن و روایاتی که در تفسیر و توضیح قرآن آمده است دید اسلام را نسبت به مسائل مختلف بدست بیاوریم و اولاً در برابر هر مسئله‌اي که با آن روبرو می­شویم، بتوانیم موضع­گیری روشن اسلامی داشته باشیم. ثانیاً یادمان نرود که همۀ این حرف­ها برای گفتن نیست بلکه برای عمل کردن است. «والحمدلله و صل الله علي سیدنا محمد و آله طاهرین»
 
باز هم تکرار می­کنم اگر کسانی از دوستان سؤال را نشنیدند بشنوند. سؤال این است که: «اگر کسانی هستند که این­ها با تمام وجود در راه تحقق عدالت اجتماعیِ خوراکی – پوشاکی – مسکنی – بهداشتی مبارزه می­کنند، فداکاری می­کنند اما وقتی بحث خدا به ميان می­آید می­گویند خدایی نیست قیامتی نیست اصلاً اوج بی­نهایتی برای انسان وجود ندارد. اين‌ها خدمتگذار همین هدف­ها هستند منتهی نه براي شخص خودش، برای خودش و برای دیگران». آیا می‌شود همين را طرح كنيم و بگوییم که این­ها در درونشان معتقد به خدا هستند منتها با اسم خدا دشمنی دارند. در درونشان معتقد به معاد و زندگی جاوید بشر هستند ولی از بس از این اصطلاحات کالاهای دغل دیده­اند، دیگر با این کلمه دشمن شده­اند. چه خوب است که به جای من یکی از دوستان به این سؤال پاسخ بدهد. از دوستان کسی هست که این سؤال را پاسخ بدهد؟ این تأمین صحت، به نظر شما تا چه اندازه بجا هست؟ واقع‌بینانه است؟ کسی حاضر نیست جواب بدهد؟
 
عرض بشود که من فکر می­کنم یک احساس لطیفی آمده و می­خواهد در داوری ما دخالت نابه جایی بکند. بد نیست که من جمله­ای را که در دو هفته قبل در یک بحث عمومی در اعیاد گفتم تکرار کنم. به مناسبت میلاد خجستۀ ولی عصر سلام الله علیه فرصتي پيش آمد كه من صحبتي داشته باشم براي دوستان. در آنجا بحثی که من شروع کردم دربارۀ موتور محرك تاریخ بود و طرح نظریه­های مختلف و نقد آن نظریه­ها. خود به خود این بحث به ماركسيسم هم مي‌رسيد و نقد از آن. اما همراه با طرح موتور محرك تاريخ از نظر مادي و نقد آن، متوجه شدم که لازم است یک تذکری بدهم، حالا آن تذکر را اين‌جا مي‌گويم. این تذکر را آنجا با این عبارت دادم مشابه همان عبارت را هم اینجا به کار می­برم. گفتم نقدی که من در این بحث از ماركسيسم می‌کنم، از جنبۀ منفی مارکسیسم است نه از جنبۀ مثبتش. یعنی اگر ماركسيسم برای تأمین حداقل زندگی برای همه، برای مبارزه‌ي با نظام استثمار بندگان خدا، برای تلاش در راه تأمین بهداشت و مسکن کار می­کند، این کار مثبتش مورد انتقاد نیست. این را نگفتیم ظلم است، این را نگفتیم قسط نیست. در اين بحث امشبمان نگفتيم اين قسط نيست. ما گفتیم مارکسیسم از جنبۀ ماتریالیست بودنش ظلم است و نادیده گرفتن یک بعد انسان و اگر قرار باشد ما مارکسیسم را از اين نظر مورد انتقاد قرار بدهیم و بگوییم ناقص است و نارساست، وقتی ماتریالیسم مارکسیستی را می­گوییم بد است، ماتریالیسم کاپیتالیستی دنیای غرب، صدها برابر آن بد و کثیف و آلودۀ ظلم است. بنابراین باید معلوم باشد که وقتی ما یک بررسی نقادانه می­کنیم، من معمولاً عادت هم داشته­ام که هرجا می­خواهم نقدی از ماتریالیسمِ سوسياليستي ماركسيستي بکنم همانجا یادآوری کنم که ماتریالیسم شدیدتر، کثیف­تر. من گفتم که یک انسان را اگر غذا برایش فراهم کنید و مسکن برایش فراهم کنید و بهداشت فراهم کنید، می­شود گاوپرواری، ولی این در نظام مارکسیستی یک گاو پرواری تا حدودی افساردار و در نظام کاپیتالیستی غربی یک گاو پرواری افسار گسیخته است. پس هر دو انتقادی است و هیچکدام ذره­ای اين را نشان نمي‌دهد كه آن دیگری مورد انتقاد نیست. این یکی صد برابر مورد انتقاد است. آن‌چه کثیفان همه دارند این یکجا دارد. پس این نكته اولاً معلوم باشد. حالا در اینجا یک احساس لطیفی در پیش داوری ما دخالت می­خواهد بکند. ما وقتی یک انسان تلاشگر، در راه برقراری عدالت اجتماعی سوسیالیستی را می­بینیم، او را کنار آن کسانی می­گذاریم که نام دين، ­شعار دین را دارند، اما عملاً حامیان نظام استثمار هستند. چطور ما بگوییم كه این يکی در برابر آن یکی، عقب‌ترش و کنارترش می­زنند؟ یك همچین احساسی ما را در برابر یک حالت خاص روانی قرار می­دهد که جرئت نمی­کنیم بگوییم بله این پیش روی ماها اینطور است اما خودش را كه حساب بكنيم، کم نیست. حقیقت مطلب اين است. قدري ناشي از دخالت آن احساس لطیف است. حالا چه بهتر که این احساس لطیف را نگه داریم، آسیبی به آن وارد نکنیم، جریحه­دارش نکنیم، اما حقیقت را هم از دست ندهیم. بگوییم کسی که در راه تأمین رفاه مادی برای همۀ انسان­ها تلاش می­کند، از این نظر کارش ارزنده، قابل تقدیر و احترام است. ولی اگر این تلاشش را کافی اعلام کند و از توجه به نیازهای مربوط به ابعاد دیگر وجود انسان غفلت آور باشد؛ از آن نظر کارش قابل انتقاد است. چه عیبی دارد که این کارش از یک نظر قابل تقدیر باشد و از نظر دیگر قابل انتقاد. از این نظر رو به قسط و سوي به قسط دارد و از آن نظر رو به سوی «ظلم». و اما کسی که راست و پوست کنده و صریح می­گوید خدایی نیست و در زندگی­اش هم نقش توجه به آنچه خدا از انسان می­خواهد، در برخی از قسمت­ها، صریحاً، دیده نمی­شود دیگر اگر من آمدم خواستم آن را توجیه کنم بگویم نه آقا، او ته دلش به خدا معتقد است اما خودش هم خیال می­کند به خدا معتقد نیست. يك بار چوب این را خورديم. لذا در هيچ يك از دو طرف به كار نبریم، نه در اين طرف و نه در طرف ديگر.
 
در این سؤال که فرمودند چند جنبه وجود داشت: یک جنبه­اش که از آن استفاده می­کنم برای توضيح یک نكته­ای که لازم بود در بحث امشب حتماً با صراحت بیشتر گفته بشود و نکتۀ دیگر هم استفاده می‌کنم باز  برای روشن کردن «من ­الناس» در آیه. به دنباله این بحثی که عرض شد، از دید قرآن، «قسط» به صورت کامل و جامع آن از دین جدا نیست و دین از قسط جدا نیست و به دنبالۀ این مطلب عرض شد که هر گروهی و هر فردی در آن حد که از درصدي از قسط حمایت کند، از آن حیث مورد تقدیر و احترام است. این نتیجه را می­گیریم که بر طبق این آیه، اگر براستی کسانی، مردمی را به جرم حمایت از همان قسط در مورد غذا و لباس و مسکن بکشند، آن­ها هم مشمول عذاب اليم هستند، بله همین‌طور است.


[1] . توبه، آية 108
[2] . بقره، آيات 183 و 184
[3] . آل عمران، آيه 28
[4] . آل عمران، آية 21
[5] . جن، آية 15
[6] . حجرات، آية 9
[7] . حديد، آية 25
[8] . توبه، آية 108
[9] . نمل، آية 4
[10] . جمعه، آية 4
[11] . حديث نبوي، بحارالانوار، ج 27، ص 247
[12] . حديد، آية 25
[13] . آل‌عمران، آية 21
[14] . لقمان، آية 13

*منبع: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

ناگفته های فرزند دکتر سود بخش ده ماه پس از ترور

Posted: 04 Aug 2011 08:43 AM PDT

مژگان مدرس علوم
جرس: در حالیکه ده ماه از ترور دکتر عبدالرضا سودبخش می گذرد اما پیگیری های خانواده وی برای شناسایی آمران و عاملان این جنایت تاکنون از سوی مسئولین به نتیجه نرسیده است.


دکتر عبدالرضا سودبخش از پزشکان مرتبط با پرونده بازداشتگاه کهریزک و زندانیانی بود که از بیماریهای عفونی در مجاری اداری و تناسلی آسیب دیده بودند و مقامات امنیتی به وی دستور داده بودند که بیماری کلیه زندانیانی که به وی مراجعه کرده اند را، رسما مننژیت اعلام کند.


طی دو سال گذشته تا کنون علاوه بر ترور دکتر عبدالرضا سودبخش همچنین غلامرضا سرابی، دکتر معتمدی، استاد دانشگاه تهران و دکتر مسعود علی محمدی ترور شده اند. ترورهایی که تا کنون عاملان هیچ یک از آنها معرفی و یا شناسایی نشده اند. این در حالی است که مقامات قضایی و امنیتی ارتباط این ترورها را با مسائل سیاسی کشور را رد می کنند.


گفتنی است دکتر سود بخش علاوه بر تدریس پزشکی در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد تهران و دانشگاه یزد؛ عضویت در کمیته پژوهشی بخش عفونی، ریاست درمانگاه عفونی، عضویت در کمیته مورتالیته بیمارستان امام خمینی (ره)، ریاست کمیته کنترل عفونت درمانگاهی و اورژانس مجتمع بیمارستانی امام خمینی(ره)، عضویت در کمیته آموزش و پژوهش فدراسیون پزشکی ورزشی ایران رياست درمانگاه عفوني مجتمع درماني بيمارستان امام خميني، عضو کميته پژوهش بخش عفوني، عضو کميته ارتقاء و گروه بيماريهاي عفوني دانشگاه علوم پزشکي تهران، عضو کميته امتحانات ورودي دستياري وزارت بهداشت و درمان آموزش پزشکي، عضو کميته کشوري سل، مالاريا، هاري و ايدز وزارت بهداشت و درمان، عضو کميته پزشکي مهندسي دانشگاه علوم پزشکي تهران، عضو هيأت مديره انجمن حمايت از بيماران عفوني کشور، عضو هيأت مديره انجمن متخصصين بيماريهاي عفوني و گرمسيري ايران، کارشناس دادگاههاي پزشکي قانوني و نظام پزشکي کشور، متخصص عفوني و رئيس کميته کنترل عفونت بيمارستان آتيه، عضو کميته مورتاليته بيمارستان امام خميني، رئيس کميته کنترل عفونت درمانگاهي و اورژانس مجتمع بيمارستاني امام خميني و عضو کميته آموزش و پژوهش فدراسيون پزشکي ورزشي را در کارنامه فعالیتها و خدمات "ارزنده" خود به کشور داشته است. وی همچنين با بيمارستانهاي امام خميني، آتيه، مصطفي خميني، آزادي، و ايرانمهر نيز همکاري داشته‌ است.


به همین مناسبت خبرنگار "جرس" با دامون سودبخش فرزند دکتر عبدالرضا سودبخش گفت و گو کرده است تا نتیجه پیگیری های ده ماهه او را در پرونده ترور پدرش جویا شود.


لازم بذکر است که دامون سود بخش یکی از نخبگان جوان کشورمان است که کارشناسی و کارشناسی ارشد را در دانشگاه شریف و مقطع دکترای خود را در دانشگاه جورج واشنگتن به اتمام رسانده و برنده جایزه رتبه دوم دوره هفتم سال 1384 و بهترین پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته بیومکانیک از انجمن مهندسین مکانیک ایران است که هم اکنون در آمریکا بسر می برد. دامون سود بخش در کنار فعالیت های علمی خود، لحظه ای دست از تلاش برای شناسایی و به محاکمه کشاندن عاملان قتل پدر خود بر نداشته است. چرا که او معتقد است: "این پرونده یکی از مهمترین پرونده های سالهای اخیراست و طرح و پیگیری آن باید اولویت اول افرادی مانند پدر من باشد. فراموش نکنیم که اگر فردی مانند پدر من که سرمایه ای بزرگ برای ملت ایران بودند که علاوه بر دانش فراوان در رشته خود ( که از مهمترین نیازهای اولیه ملت ایران هست)، فردی سالم، راستگو، با شرافت و پایبند به اصول اخلاقی بودند، نتواند فعالیت خود را با امنیت کامل انجام دهد، پیام بسیار بدی برای آینده کشور و افراد متعهد و با شرافت خواهد داشت."


متن کامل گفتگوی "جرس" با دامون سودبخش فرزند دکتر عبدالرضا سودبخش در پی می آید:


آقای دامون لطفا در ابتدا بفرمایید چه مدت از قتل دکتر سود بخش می گذرد و پیگیریهای شما در اینخصوص به کجا رسیده است؟ آیا به نتایجی رسیده اید؟
ترور پدرم در روز 30 شهریور سال گذشته (1389) به وقوع پیوست و هم اکنون بیش از 10 ماه از آن می گذرد. متأسفانه پیگیریهای ما به نتیجه ای نرسیده است و حتی نامه من به بسیاری از مسئولین بدون پاسخ مانده است. لازم به ذکر است که این نامه به بسیاری از خبرگزاریها و روزنامه های داخلی نیز فرستاده شده است.


می توانید در خصوص این نامه توضیحات بیشتری بفرمایید؟
نامه ای که من برای وزیر بهداشت فرستادم و به ارگانهای مربوط به پرونده هم رونوشت زدم بیشتر نامه ای تحلیلی از روند بررسی پرونده و مصاحبه های بدون پایه و اساس برای سرپوش گذاشتن بر ضعف مسئولین پرونده در به مجازات رساندن امران و عاملان این جنایت هست و در ان از وزیر بهداشت درخواست کردم که از تمام توان خود برای پیگیری پرونده استفاده کند. در نامه مثالهایی از اینگونه مصاحبه ها را به صورت تحلیلی بیان کردم. به طور مثال طبق گفته یکی از فرماندهان نیروی انتظامی از وزارت علوم برای پرونده کهریزک استعلام کرده و وزارت علوم هم پاسخ داده که دکتر سودبخش ربطی به کهریزک ندارد. در حالیکه وزارت علوم هیچ ارتباطی به وزارت بهداشت که دانشکده های پزشکی زیر نظر آن فعال می کنند ندارد و یا باید صحت اصل خبر را زیر سوال برد یا به انگیزه طرح چنین مسایلی فکر کرد. البته موارد دیگری نیز در نامه آورده شده اند.

آیا این پرونده هم اکنون در دست مسئولین قضایی است و بعد از گذشت بیش از ده ماه آنها تا کنون چهاقداماتی را جهت پیگیری و بازداشت عاملان ترور انجام داده اند؟
اقدام خاصی صورت نگرفته است و همانگونه که می دانید بر خلاف بسیاری از پرونده های از این دست، نه متهمی دستگیر شد و نه کسی یا ارگانی متهم به این عمل فجیع شد. در حالیکه من نامه ای را به مراکز مربوط فرستادم بعضی از آنها از گرفتن و یا شماره زدن آن امتناع کردند و نامه تنها در وزارت بهداشت سیر خود را طی کرد که متأسفانه دکتر سجادی از قسمت بازرسی وزارت با توضیح غیر واقعی: "پرونده از طرف سازمانهای ذیربط پیگیری شده و به نتیجه رسیده است" نامه را بایگانی کردند و علیرغم تماسهای مکرر بنده، از به جریان انداختن آن و پیگیری آن امتناع کردند. همچنین علاوه بر موارد ذکر شده در نامه، آقای جعفری دولت آبادی در مصاحبه 14 اردیبهشت خود نیز گفته اند که سرنخ جدی برای این پرونده پیدا نکرده اند.


پس تا کنون همکاریهای لازم برای شناسایی عاملان ترور از سوی مسئولین قضایی با شما صورت نگرفته است؟

علیرغم قول همکاری و تلاش برای به نتیجه رسیدن پرونده، روند کلی بررسی پرونده، مصاحبه های شتابزده و غیر حرفه ای بسیاری از مسئولان بررسی پرونده ترور پدرم در طول چند ماه گذشته بسیار نا امید کننده بوده است.


دکتر سود بخش از پرونده پزشکی کلیه شهدای بازداشتگاه کهریزک مطلع بود و با توجه به تخصص شان تمامی زندانیان کهریزک و اوین که مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند را معاینه کرده بود و دارای اطلاعاتخاصی در این زمینه بود. بطوریکه ایشان از سوی مقامات امنیتی تحت فشار بود تا بیماری کلیه زندانیانیکه به وی مراجعه کرده بودند رسما مننژیت اعلام کند اما حاضر به این کار نشد. بعد از ترور دکتر سودبخشمسئولین قضایی و امنیتی بیان کردند که ترور ایشان ارتباطی با مسائل سیاسی ندارد ، شما تا چه حد ترورپدرتان را در ارتباط با جنایت کهریزک می دانید؟
مسئولین زیادی حرفهای غیر منطقی و غیر مسئولانه بیان کردند که متأسفانه در بهترین حالت نشان از بی کفایتی آنها دارد. خوشبختانه به دلیل اینکه پدر من فردی دانا به رشته خود وبسیار شناخته شده در جامعه پزشکی و فارغ التحصیلان دانشکده های پزشکی دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد تهران و دانشگاه یزد بودند؛ موضوع قتل با خصومت شخصی که در چند مصاحبه شتاب زده، بدون مطالعه و بررسی بعضی از مسئولان به ویژه در روزهای اول پس از ترور ایشان عنوان می شد، از مصاحبه سایرین حذف شد. طرح چنین مطالبی برای کسانیکه ایشان را می شناختند و بیماران ایشان به هیچ عنوان قابل قبول نبود؛ ایشان همیشه در پی پیدا کردن بهترین راه حل با کمترین هزینه برای بیماران بودند و عضویت ایشان در کمیته های حمایت از بیماران دلیل دیگری بر این مدعاست. ولی همانگونه که اشاره کردم تصحیح چنین مواردی همچنان تأثیری در پیدا کردن آمران و عاملان این جنایت هولناک نداشته است. امیدوارم که این پرونده توسط فردی متعهد به اخلاق و دور از بازیهای سیاسی بررسی شود و به نتیجه برسد که این حداقل ادای دین به شرافت حرفه ای و خدمات پدرم به ملت ایران است.


ترور دکتر سودبخش دقیقا چند وقت پیش از سفر ایشان به خارج از کشور رخ داد؟ فکر نمی کنید برنامهریزی برای ترور ایشان ترس مسئولین حکومتی از افشای وقایع رخ داده در کهریزک در مجامع بین المللیتوسط دکتر سود بخش بوده است؟

قرار بود پرواز ایشان ساعت 5 صبح روز 31 شهریور برای دیدن من که از چهارسال پیش از آن برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا در واشنگتن دی سی، آمریکا بودم و نتوانسته بودیم ملاقاتی داشته باشیم، باشد و ترور ایشان چند ساعت پیش از آن بین ساعت 8 و 9 شب روز 30 شهریور در مقابل مطبشان به وقوع پیوست. با توجه به مسئولیتهای مختلف ایشان (از جمله ریاست کلینیک عفونی بیمارستان امام و کارشناس پزشک قانونی) وقوع این جنایت تنها چند ساعت پیش از پرواز ایشان توسط آدمکشهای حرفه ای که قادرند با شلیک گلوله ای به زندگی انسانی خدمتگزار و با شرافت پایان دهند، سوالات بسیاری را در مورد انگیزه قاتلان ایجاد می کند. اینکه چگونه از آخرین روز سفر ایشان آگاه بوده اند و چگونه با اعتماد به نفس کامل می توانستند در بلوار کشاورز کمین کنند وپس از تیراندازی متواری شوند، به نظر من نشان از دستهایی در "پشت پرده" دارد و میتواند سرنخی برای بررسی پرونده باشد.


اقدامات بعدی شما برای پیگیری پرونده قتل پدرتان چیست؟ فکر می کنید با وجود همان دست های پشتپرده که به آن اشاره فرمودید به نتیجه ای خواهید رسید؟

در ابتدا بسیاری مطالب خلاف واقع بیان شد ولی با توجه به اینکه مسائلی انحرافی مانند قتل با انگیزه شخصی از مصاحبه مسئولین حذف شده بود ما امیدوار بودیم که پرونده به جریان افتاده و مسببین واقعی ترور شناسایی شوند. هم اکنون برای چگونگی پیگیری پرونده به نتیجه قاطعی نرسیدم ولی تمام تلاشم را برای به محاکمه کشاندن بانیان این جنایت انجام خواهم داد.


در پایان اگر ناگفته ای مانده بفرمایید.
به نظر من این پرونده یکی از مهمترین پرونده های سالهای اخیراست و طرح و پیگیری آن باید اولویت اول افرادی مانند پدر من باشد. فراموش نکنیم که اگر فردی مانند پدر من که سرمایه ای بزرگ برای ملت ایران بودند که علاوه بر دانش فراوان در رشته خود ( که از مهمترین نیازهای اولیه ملت ایران هست)، فردی سالم، راستگو، با شرافت و پایبند به اصول اخلاقی بودند، نتواند فعالیت خود را با امنیت کامل انجام دهد، پیام بسیار بدی برای آینده کشور و افراد متعهد و با شرافت خواهد داشت.


با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.



هفت روز با زنان؛ زنان همچنان متضرر می شوند

Posted: 04 Aug 2011 06:42 AM PDT

آیدا قجر
جرس: «ابوبکر ربانی اکثر شب‌ها به دزدی می‌رفت، شبی چندان که سعی کرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و در بغل نهاد، چون به خانه‌ رفت، زنش گفت: چه آورده‌ای؟ گفت: این دستار آورده‌ام. زن گفت: این که دستار خود توست. گفت: خاموش، تو ندانی، از بهر آن دزدیده‌ام تا آرمان دزدی‌ام باطل نشود»، این طنز عبید زاکانی و نگاهی به آنچه دولت جمهوری اسلامی در قبال «لایحه حمایت از خانواده» انجام داده به آن می‌ماند که حکومت برای از دست ندادن آرمان‌های خود حاضر است از خود نیز بدزدد و چاقو در شکم خود بزند تا مبادا باورهایش تغییر کند؛ و جالب آن که حاکمیت با این همه باز هم ادعای پیشرفت و ورود به مدرنیته دارد! «هفت روز با زنان» این هفته نیز می کوشدبا نگاهی به آنچه در این روزها گذشت اطلاعاتی کوتاه اما جامع از اتفاقات دنیای زنان ارائه دهد.    

 


لایحه حمایت: حذف یا سکوت؟!

 


در هفته گذشته، سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس از حذف ماده ۲۳ لایحه حمایت از خانواده خبر داد؛ رحیمی تاکید کرد که با حذف این «ماده بحث برانگیز» ازدواج مجدد از این لایحه حذف شد اما ماده ۲۲ نیز به قوت خود باقی مانده است.

 


زهره ارزنی، وکیل دادگستری در گفتگویی با سایت «تغییر برای برابری» حدف ماده ۲۳ از لایحه حمایت از خانواده را « سکوت قانون در باره چند همسری» عنوان و تاکید کرد: «حذف این ماده به معنی حذف چند همسری نیست و باز زنان متضرر خواهند شد، زیرا ما در قوانین مختلف در ۱۶ مورد در رابطه با تعدد زوجات داریم و در این قوانین از سال ۴۵ آنچه رعایت می‌شد این بود که مرد در صورت تمایل به ازدواج مجدد باید از دادگاه حکم می‌گرفت و بعد از انقلاب هم با درخواست سازمان ثبت و احوال از این قانون استفاده می شد و زوج مجبور بود درخواست را از دادگاه بگیرد اما در حال حاضر با حذف این ماده و با توجه به این که تمام قوانین قبل از آن ملغی میشود مرد لازم نیست از دادگاه حکم ازدواج مجدد بگیرد و در صورت تخطی دست وکیل برای احقاق حق زن، بسته خواهد شد».

 


این به آن معناست که اگر مردی ازدواج مجدد کرد وکیل هم نمی‌تواند به دادگاه شکایت کند و در واقع ازدواج مجدد مرد بدون اجازه از همسرش یا بدون حکمی از دادگاه راه را برای آنان باز گذاشته و دستاویز قانونی وکلا را نیز از آن‌ها گرفته است در نتیجه با حذف «یک ماده شکلی» تغییری در اصل ماجرا پیش نیامده و مانند این می ماند که یک حرف اضافه را از وسط یک جمله پاک کنیم!

 


ماده ۲۲ این لایحه بر این اساس است که «ثبت نکاح موقت یا انقضای مدت یا بذل آن در صورت باردار شدن زوجه الزامی است و انقضای مدت یا بذل آن مانع ثبت واقعه نکاح منتفی شده نیست» و همچنین «در صورت توافق زوجین برای ثبت ازدواج موقت، مراتب در اسناد سجلی آنان درج نمی‌شود».

 


چگونه می‌شود «شروط ازدواج موقت» را حذف کرد و مدعی شد «چند همسری منتفی است» و چند خط بالاتر شرایط ازدواج مجدد را برای طرفین آسان‌تر و برای زن قربانی سخت‌تر کرد؟

 


مینا جعفری، حقوقدان و فعال زنان، در رابطه با حذف این ماده در گفتگویی با «شرق» اعلام کرد: «با حذف ماده ۲۳ و پابرجا بودن مواد دیگر این لایجه، قانونگذار قطعا باید اقدامی جدید صورت دهد زیرا لایحه بلاتکلیف شده و مشخص است که قانونگذار دچار تشویش شده و معلوم نیست چه می‌خواهد انجام دهد».

وی در ادامه بهترین راه حل را بازگشت به قانون سال ۵۳ می داند.

 


نزدیک به یک سال پیش، موسی قربانی، عضو کمیسیون قضایی مجلس مدعی شده بود: «در خصوص ماده ۲۲ اگر کسی بگوید این ماده باعث اشاعه آن می‌شود چندان درست نیست چرا که مشروعیت ازدواج موقت از شرع آمده است و حتی اگر در قانون هم نباشد، مانند زکات و نماز که با این که در قانون به آنها اشاره مستقیم نشده، مشروعیت دارد».

 


پس حدف ماده ۲۳ به چه معناست؟ غیر از این است که قانونگذاران برای نباختن آرمان‌های خود «دستار خود» را نیز می‌دزدند؟

 

 

 

 

آمنه بهرامی و نقض قانون!

 


آمنه بهرامی دختری که چندین سال پیش توسط خواستگار خود چشمان و زیبایی خود را از دست داده بود در هفته گذشته با گذشت از حکم قصاص، قانون «چشم در مقابل چشم» را نقض کرد و «گذشت» را معنای بزرگتری بخشید.

 


چندی پیش آمنه در برنامه رادیو فردا حاضر شد و در مقابل سوالات مردم با قاطعیت از خود و حکم قصاص دفاع کرد. آمنه به مخاطبانی که به وی توصیه می کردند، اگر جامعه برایش کاری نکرده  او به جامعه گذشت را یاد بدهد، پاسخی تند داد. جواب او به قدری قاطع بود که همه شنونده‌ها با ناامیدی یا برخی با دعوا تلفن  را قطع کردند و از شنیدن و همراهی با برنامه منصرف شدند؛ بسیاری مطمئن بودند این حکم اجرا خواهد شد و گامی دیگر در بازتولید خشونت در جامعه برداشته می‌شود.

اما آنچه آمنه انجام داد ورای تصور بسیاری بود و شاید به احترام اقدامش همه ناگزیر به سکوت شدند و به درون خود نگریستند.

 


با آنکه بنا به گفته آمنه «بعد از اتمام ریاست جمهوری محمد خاتمی، کسی از او حمایت نکرد» اما آمنه دین خود را به این جامعه و به مردم ادا کرد و با نقض قانون!، پشت پایی به قوانین و خشونت زد.

 


رئیس کمیته محیط دیست شورای شهر، معصومه ابتکار برای قدردانی شورا از آمنه، پیشنهاد کرد که خیابانی را در تهران به نام او، نامگذاری کنند.

 


دانشگاه، اداره و خیابان

 


در روزهای گذشته، غلامعلی نادری در گفتگو با ایسنا از مجوز قطعی برای سه موسسه تک جنسیتی در قم و مشهد خبر داد.

این سه دانشگاه تک‌جنسیتی در مقاطع کاردانی و کارشناسی ناپیوسته پذیرش دانشجو خواهد داشت، این در حالیست که دو موسسه غیرانتفاعی تک‌جنسیتی دخترانه ابرار و رفاه در تهران مجوز پذیرش دانشجو گرفته است.

 


به نظر می رسد جداسازی جنسیتی برای بسیاری از صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی، مهم‌تر از تحصیل و رشد جامعه است، قبل از این هم در دانشگاه‌های مختلف شهرهای کشور روسای دانشگاه با حمایت وزارت علوم اقدام به جداسازی دختران و پسران دانشجو در حیاط یا کلاسهای درس کرده بودند.

 


بنا به خبر سایت خبر آنلاین پدران از آبان ماه به مرخصی زایمان می‌روند، و زنانی که دو قلو یا چند قلو دارند مدت مرخصی زایمانشان نیز افزایش خواهد یافت.

مدت مرخصی پدران نیز دو هفته درج شده است.

 

البته این طرح در آبان ماه بررسی تمام می‌شود و به صورت طرح یا لایحه به مجلس ارائه داده خواهد شد.

دکتر حامد برکاتی، رئیس اداره کودکان اعلام کرد «افزایش مدت مرخصی زایمان نباید به موقعیت شغلی زنان خدشه وارد کند بلکه دولت باید بدبیری بیندیشد که ادارات یا شرکت‌های بخش خصوصی یا طرف قرارداد با دولت در طول دوران مرخصی این زنان، نیروی کار دایم استخدام نکنند».

 


از سوی دیگر فرماندار نور از تشکیل اکیپ بازرسی از وضعیت عفاف و حجاب کارکنان دولت در ادارات، نهادها و سازمان‌های شهرستان نور خبر داد.
عبدالله ملکی در هفته گذشته با تاکید بر انجام اقدامات جدی برای ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی اعلام کرد: «ملاک ارزیابی مدیران بر اساس ارزیابی وضعیت عفاف و حجاب کارکنان زن دستگاه‌ها خواهد بود و مدیرانی که انگیزه تقویت عفاف و حجاب را دارند قطعا تشویق خواهند شد و مدیرانی که نسبت به این امر بی‌توجه و سهل‌انگار هستند، تنبیه می‌شوند».

 

شکل گیری دانشگاه‌های تک‌جنسیتی از سویی و احساس عدم امنیت شغلی در اداره‌ها از سوی دیگر، فضای تحصیل و کار را با پرسش ها و ابهامهای جدید همراه ساخته است .این اتفاقات در حالی رخ می دهد که خیابان ها همچنان فاقد امنیت لازم است؛ این ناامنی بحث جاری میان فعالان و کمیسیون‌های مختلف مجلس است.

 


زهره الهیان، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به خطرات و ناامنی جاری در خیابانهای شهرها، از تدوین «طرح جامع امنیت زنان» با همکاری مرکز پژوهشهای زنان خبر داد.

الهیان، نماینده مجلس اعلام کرد: «در قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد، خلا قانونی وجود داشت که با بررسی‌های انجام شده به زودی این خلا رفع می‌شود و بنابر تصمیمات گرفته شده در مجلس، قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد، به سرعت در دستور کار قرار می‌گیرد».

 


زندان، مرخصی و گرامی‌داشت قربانیان

 


ناصر تقوایی، همسر مرضیه وفامهر، بازیگر نقش اصلی فیلم «تهران من حراج» با تشریح وضعیت همسرش در زندان از سازمان ملل درخواست کرد که بازرس ویژه‌ای برای بررسی وضعیت زندان و زندانیان بفرستد تا بتوان از آن‌ها دفاع کرد.

وی با اشاره به شرایط سخت هنرمندان در ایران اعلام کرد: «تلخی ماجرا این است که چرا هنرمندان ما به دلیل نوع کارشان باید گذرشان به زندان بیافتد، بازیگر نمی‌تواند بگوید مثلا من این کار را در فیلم می‌کنم یا این کار را انجام نمی‌دهم، دیگر کسی به او پیشنهاد کار نمی‌کند. این فیلم تهیه‌کننده و کارگردان دارد و اگر اشکالی وجود دارد آن‌ها باید پاسخگو باشند و چرا همسر من باید جور آن‌ها را بکشد».

وی در ادامه اضافه کرد: «خانم من می‌گوید اوین اگر بودم بهتر بود».

 


با گذشت بیش از ۷۰ روز از بازداشت مریم بهرمن، فعال حقوق زنان، هیچ خبر مشخصی از وی در دست نیست. وی که در تاریخ بیست و یکم اردیبهشت ماه سال جاری در منزل خود توسط ماموران امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه منتقل شد، پس از بازداشت ابتدا به بازداشتگاه اطلاعات شیراز (پلاک صد) و پس از ۵۵ روز انفرادی در ۱۳ تیرماه به بند زنان زندان شیراز منتقل و همراه با یک زندانی دیگر در اتاقی جداگانه نگهداری شد.

 


بهاره هدایت در هفته گذشته برای عمل جراحی خود به مرخصی آمد، وی به علت سنگ کلیه و صفرای خود در بیمارستان بستری شد و موفق به برخورداری از مرخصی استعلاجی شد.

 


مادر ارسلان ابدی در گفتگو با جرس پس از بیست و یکماه سکوت در مقابل رسانه‌ها اعلام کرد: «الان بیست و یک ماه است که ارسلان من در زندان است، مدام چشم‌ دوخته‌ایم به عید فطر و عید نیمه شعبان تا ببینیم ارسلان آزاد می‌شود یا نه؟ با وعده مسئولان این مدت را پشت سر گذاشتیم از نظر روحی پسرم چه میتوانم بگویم؟ اگر آهن هم در این شرایط نگهداری کنند آب می‌شود چه برسد به انسان... ارسلان را در روز عاشورا قبل از هر تجمعی دستگیر کردند چرا باید این همه هزینه بدهد؟ بگویید هزینه چه را باید بدهد؟»

 


هفته گذشته کنشگران زنان در مراسمی برای گرامیداشت یاد هاله سحابی در خانه‌اش تلاش کردند تا زندگی و مرگ او را تصویر کنند.

در این مراسم که با رونمایی مجموعه‌ای از یادها و گفتارهایی درباره هاله سحابی همراه بود، بسیاری از فعالان جنبش زنان، تلاش کردند تا زندگی و شهادت وی را تصویر کنند.

 


آنسوی مرزها...

 


در هفته گذشته ۳۰ زن به دلیل نپوشیدن حجاب در سومالی توسط گروه شبه نظامی «الشباب» دستگیر شدند.

پوشیدن حجاب در مکان‌های عمومی مطابق قانون اسلام در سومالی اجباری است اما این گروه از سوی ایالات متحده به عنوان گروهی تروریستی شناخته شده است.

فرمانده این گروه اعلام کرده است که این زنان را به دلیل سرپیچی از فرمان حجاب اجباری در زندان نگه دارند و بنا به گفته‌ی شاهدان عینی، این زنان در یکی از گشت‌های امنیتی در مکانی که هزاران نفر به دلیل قحطی و خشونت به آن پناه‌ آورده‌اند در نزدیکی موگادیشو بازداشت شده‌اند.

 


صدها نفر در دهلی نو، پایتخت هندوستان با شرکت در تظاهرات خیابانی علیه خشونت‌های جنسی، اعتراض خود را نسبت به ناامنی اجتماعی علیه زنان اعلام کردند.

این تظاهرات در حالی شکل گرفت که در ماه‌های اخیر، دهلی شاهد افزایش چشمگیر تجاوز و مزاحمت‌های جنسی برای زنان بوده است.

بنا به آمار پلیس هند، وقوع تجاوز در این کشور از سال ۲۰۰۹ در روندی صعودی به ۴۸۹ در سال رسیده است.

 

هشدار شورای مركزی جبهه متحد اصولگرایان نسبت به تکرار وقایع مشروطه

Posted: 04 Aug 2011 05:08 AM PDT

جــرس: با تشدید گسست ها در جریان اصول گرای حاکم، اعضای شورای مركزی جبهه متحد اصولگرایان با هشدار نسبت به تکرار "تفرقه در نهضت‌هایی مانند مشروطیت"، بر لزوم اتحاد اصولگرایان تاكید كردند.


به گزارش فارس، در نخستین جلسه شورای مركزی جبهه متحد اصولگرایان که روز پنجشنبه سیزدهم امرداد ماه  به دعوت روسای جامعتین (محمدرضا مهدوی‌كنی و محمد یزدی) تشکیل شد، مهدوی كنی و یزدی با بیان مبانی اسلامی و انقلابی وحدت اصولگرایان و دستاوردهای مثبت وحدت نیروهای مؤمن و انقلابی در طول تاریخ انقلاب و لزوم عبرت‌آموزی از تفرقه در نهضت‌هایی مانند مشروطیت از تشكیل این جلسه اظهار خوشوقتی كردند.


بر اساس این گزارش، این دو روحانی محافظه کار و روسای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت، همچنین بر ضرورت تلاش برای شركت همه اصولگرایان تاكید و اظهار امیدواری کردند كه اصولگرایان با وحدت هرچه كاملتر زمینه را برای مشاركت گسترده مردم در انتخابات آینده فراهم سازند.


گفتنی است طی هفته های اخیر گسست و اختلاف میان طیف های مختلف اصولگرایان، با اعلام موجودیت جبهه موسوم به «پایداری انقلاب اسلامی»، با محوریت مصباح یزدی، وارد مراحل جدی شده بود و همزمان اصولگرایان نسبت به دورخیز دولتی ها برای تسخیر یک سوم کرسی های مجلس هشدار داده اند.


در همین زمینه بیش از ١٩۰ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، در پایان جلسه علنی روز سه شنبه (یازدهم امرداد ماه)، با قرائت و تایید بیانیهای انتخاباتی، بر وحدت اصولگرایان حول محور جامعتین (محافظه کاران اصولگرا) تاکید کرده بودند.


این درحالیست که با توجه به شرایط موجود، هنوز از شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آتی، خبری منتشر نشده است.


استقبال سپاه پاسداران از کسب رای اعتماد سردار قاسمی رای پست وزارت نفت

Posted: 04 Aug 2011 04:53 AM PDT

جــرس: در پی نتیجه بخش بودنِ تلاش برخی نمایندگان و محافل برای کسب رای اعتماد پاسدار رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران برای پُستِ وزارت نفت و موفقیت وی، مسئول روابط عمومی سپاه این اقدام را "رأی قاطع و هوشمندانه نمایندگان و پاسخی قاطع و معنادار به هجمه‌های امپراتوری رسانه‌ای غرب علیه سپاه" ذکر کرد.


به گزارش فارس پاسدار رمضان شریف مسئول روابط عمومی سپاه، در پی رأی اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی به رستم قاسمی جهت تصدی وزارت نفت، اظهار داشت: "به محض مطرح شدن نام سردار قاسمی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء برای تصدی وزارت نفت، هجمه‌های رسانه‌ای و تبلیغات مسموم و ناجوانمردانه علیه این نهاد انقلابی و مردمی به گونه‌ای خیره كننده افزایش یافت."


وی بدون رویکرد به وظایف و حیطه قانونی سپاه، مدعی شد: "دشمنان با تمسك به مسائل و موضوعات مختلف و بی اساس اتهامات فراوانی را در چارچوب قبضه عرصه سیاست و اقتصاد كشور توسط سپاه و تلاش برای حاكمیت بر دولت روا داشتند و در فرایند سناریوی رسانه‌ای خود در تلاش بودند با فضاسازی روانی به اصطلاح مانع تصدی او بر وزارت نفت شوند، اما رأی قاطع نمایندگان آگاه و هوشیار و انقلابی مجلس به قاسمی آنها را بار دیگر در بهت و حیرت فرو برد."


شریف با بیان اینكه سپاه نهادی برخاسته از مردم و مجموعه‌ای صدرصد آماده و فعال است، گفت "امروز كمتر كسی است که لب به تحسین و سپاس این نهاد مردمی و خدمت گذار نگشاید."


وی از دست دادن سردار قاسمی را "خسارتی بزرگ" برای سپاه دانست و گفت "سپاه از ابتدا با انتقال سردار قاسمی به دولت و تصدی وزارت نفت مخالف بود، اما پس از رایزنی‌های رئیس جمهور با سردار فرمانده كل سپاه و نیازی ضروری تر و فراگیرتر و صرفاً برای خدمت رسانی و كمك به دولت در مقیاس ملی و حتی فراملی، سرانجام با رفتن وی موافقت كرد و ان شاء الله بار دیگر مردم ایران، طعم شیرین و بابركت پیوستن یكی از فرماندهان فداكار و ایثارگر خود به مجموعه مدیریتی كشور را خواهند چشید."


این مقام ارشد سپاه مدعی شد "رأی نمایندگان مجلس به وزرای پیشنهادی بویژه رأی قاطع به رستم قاسمی بار دیگر دشمنان را ناامید و آنها را همچنان در عصبانیت و ناراحتی از انقلاب، نظام، مردم و نمایندگان آنها در خانه ملت، به امید فرداهایی كه هرگز برای آنها طلوع نخواهد كرد قرار دارد."

شریف جریان رأی گیری و تصدی وزارت نفت را برای دشمنان "معنادار" دانست و تصریح كرد: هر چند در جریان رأی گیری سردار وحیدی برای وزارت دفاع، مجلس محترم پیام های خاص و معنادار خود را به دشمنان نظام و سپاه منتقل كرد، اما اقدامات اخیر رسانه‌ای غرب در هجمه به سردار قاسمی و سپاه نشان از ناتوانی و ضعف مقامات و رسانه‌های وابسته به نظام سلطه در درك واقعیات موجود در جمهوری اسلامی دارد.


مسئول روابط عمومی سپاه بدون اشاره به عملکرد محفلی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی سپاه، این نهاد را دارای "ماهیتی نهادی" ذکر کرد و گفت "فرماندهان و سران آن كمتر علاقه‌مند به قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها هستند و سردار قاسمی بعنوان یكی از نیروهای توانمند و مدیران كارآمد و فعال كه بیشتر در عرصه ای غیرنظامی پیشینه دارد نیز در این زمره قرار داشته و حتی در طول سال با اصرار به حداقل درخواست های رسانه ها می‌توانست پاسخ مثبت دهد."


گفتنی است روز گذشته رئیس مجلس شورای اسلامی در جریان جلسه رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت، در دفاع از پاسدار رستم قاسمی (فرمانده قرارگاه خاتم النبیا) برای پست وزارت نفت، با نادرست خواندن این تلقی که "سپاه می خواهد حکومت سیاسی را بگیرد"، مدعی شد "سپاه پاسداران نمی خواهد به اوضاع سیاسی کشور چنگ بزند."


یکی از نمایندگان فراکسیون اصلاحات مجلس در اعتراض به فشار برخی افراد جهت انصرافش از سخنرانی در مخالفت با وزیر پیشنهادی نفت (پاسدار قاسمی) گفته بود: از قرار معلوم مجلس تصمیم خود را از قبل گرفته و قرار است قاسمی رای بیاورد، اما شما را به خدا فضا را نبندید و بگذارید حرفها زده شود و مجلس محل بحث و گفتگو باشد."


علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس نیز، در واکنش به اظهارات لاریجانی که از نمایندگان خواسته بود با سخنان خود کاری نکنند که ضرری متوجه سپاه شود، گفته بود: حرف من این بود که در صورتی که قاسمی بازنشسته شود ما خیلی هم از وزارت او استقبال می کنیم.


این نماینده تهران در پاسخ به اظهارات لاریجانی که از سپاه دفاع کرده بود، گفت: عرض من این بود فردی تا زمانی که عضو سپاه پاسداران یا ارتش است یک نیروی نظامی محسوب می شود و صلاح نیست وزیر شود .


هفت پرده: داستان ممیزی کتاب و سانسور از زبان نویسندگان و هنرمندان

Posted: 04 Aug 2011 05:20 AM PDT

سعید زندگانی
جرس:"هفت پرده" این هفته را با رونمائی از کتاب "دعا از منظر مقام معظم رهبری" آغاز می کنیم که پس از سخنان اخیر آیت الله خامنه ای در مورد اینکه "نمی توان بازار کتاب را آزاد گذاشت"، به بهاي دوهزار وپانصدتومان و با شمارگان شش هزار نسخه از سوی مؤسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، دفتر حفظ و نشر آثاررهبری منتشر شده است. در پرده های بعدی سراغ نویسندگان و پژوهشگرانی می رویم که آثارشان ماهها و سالهاست در اداره کتاب ارشاد خاک می خورد؛ از محمود دولت آبادی که منتظر انتشار "کلنل" است تا یونس تراکمه که معتقد است این اغتشاشها در اداره سانسور نمی تواند عمدی نباشد. در پرده آخر پای سخنان موسیقی دان برجسته کشورمان حسین علیزاده می نشینیم که او نیز ازدست سانسورچی ها دل پری دارد و معتقد است سانسور ریشه فرهنگ را می خشکاند!

 

دعا از منظر مقام معظم رهبری؟

چندروزی پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی در جمع کتابداران از شمارگان پائین کتاب در ایران اظهار نارضایتی کرد و در ضمن گفت که "لزوماً هر کتابي مفيد نيست و نمي‌توان بازار کتاب را آزاد گذاشت تا کتابهاي مضر وارد جامعه شوند"، برخی از اهالی قلم در فرصت هائی تلویحا و غیر مستقیم به این گفته ها پاسخ دادند و دلایل پائین بودن تیراژ کتاب را بر شمردند. اما پیش از پرداختن به این نظرات، بد نیست سخنان "علیرضا برازش" گردآورنده کتاب «دعا از منظر مقام معظم رهبری»  را بخوانیم که در مراسم رونمائی از این کتاب گفت: "با کم‌کاری‌هایی که در زمینه نشر سخنان مقام معظم رهبری داشتیم، در حق رهبر انقلاب ظلم کرده‌ایم"!

مراسم رونمائی از کتاب "دعا از منظر مقام معظم رهبری" با تبلیغات وسیع رسانه ای صبح دوشنبه دهم مردادماه در سالن آمفی تئاتر کتابخانه عمومی مرکزی تهران در پارک شهر برگزار شد. به گزارش خبرگزاری "مهر" این مراسم با حضور منصور واعظی دبیر کل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و مسئولان این نهاد برگزار شد. برازش تدوین‌گر و گردآورنده کتاب در این مراسم گفت: "یکی از تعاریف عدالت این است که حق هر چیزی ادا شود. پیامبر(ص) بر ما حق دارد؛ چون دین و مکتب را برای ما آورده است. بنابراین این که گفته می‌شود ابتدای هر دعا برپیامبر و آل او صلوات بفرستیم به همین دلیل است. بنابراین اگر حالی برای دعا دست داد، موظفیم که برای پیامبر و اهل بیتش دعا کنیم. رهبر انقلاب هم یکی از سرداران بنای عظیم انقلاب اسلامی است و اهل قلم وظیفه دارند از آرا و افکار ایشان پاسداری کنند. امام رضا(ع) می‌فرماید لازم نیست مرتب ما را تبلیغ کنید. اگر مردم زیبایی کلام ما را بدانند خودشان به پیروی از ما می‌پردازند. به نظرم در مورد کلام رهبری چنین اتفاقی نیفتاده است"!


محمود دولت آبادی: فرزند نان و قناعت هستم!

شب پیش از رونمائی از کتاب "دعا از منظر مقام معظم رهبری"، در گوشه ای دیگر از پایتخت کشور ایران، اهالی قلم دور هم جمع شدند تا هفتاد و یک سالگی جهانی ترین نویسنده سرزمین خود را جشن بگیرند و به سخنان او گوش فرادهند که در پاسخ به این سوال که چگونه روزگار می گذراند؟ گفت: "ما فرزندان نان و قناعت هستیم، ولی بر این مسئله هم تاکید می‌کنم که هر کسی حق دارد از رهگذر زحمتی که می‌کشد، زندگی کند. اگر کتاب «کلنل» مجوز بگیرد و منتشر شود، ممکن است حق‌التالیف مناسبی گیر من بیاید و این حق من است که نمی دهند"!

محمود دولت آبادی در برنامه «دیدار با اهل قلم» که توسط موسسه شهر کتاب برگزار می‌شود، عصر روز یکشنبه نهم مرداد با خوانندگان آثارش به گفتگو نشست. دولت‌آبادی در ابتدا، یکی از قصه‌‌های خود را برای حاضران خواند و سپس به سئوالات آنان درباره آثارش پاسخ داد.وی درباره واقع‌گرایی در ادبیات گفت: "همانطور که پیشتر هم گفته‌ام، رئالیسم ادبی عرصه بی‌نهایتی است که تمام آثار ادبی در این سبک جای می‌گیرند...من بعد از «کلیدر» نوشتن داستانی را شروع کردم که متاسفانه انتشارش در کشور ما تاکنون ممنوع است: کلنل". دولت‌آبادی این اثر خود را پلی مابین «کلیدر»، «روزگار سپری شده مردم سالخورده» و «سلوک» توصیف کرد و با اشاره به سپری شدن سی سال از موضوع کتاب و 26 سال از پایان نگارش آن گفت: اگر مانند پرونده‌های جزایی و جنایی هم با آن برخورد می‌شد، الان مشمول مرور زمان شده بود و باید منتشر می‌شد. من از ادبیات نیت تبلیغاتی نداشته‌ام و ندارم و از مسئولان وزارت ارشاد می خواهم اجازه بدهند معیاری از حرمتِ فیمابین باقی بماند و اثری که یک نویسنده با خونِ دل و یا به قول ویلیام فاکنر با «عرق ریزان روح» خلق می‌کند، منتشر شود." وی خطاب به مسئولان اداره کتاب ارشادگفت: "این حداقل چیزی است که ما از شما می‌خواهیم و خیلی بی‌انصافی است اگر اجازه ندهید این کتاب (کلنل) منتشر شود."

خالق کلیدر به این سئوال که «به عنوان یک نویسنده، آیا دغدغه نان دارید؟» پاسخ منفی داد و با بیان اینکه «هیچوقت در این مملکت دغدغه نان نداشته‌ام» این بیت از شیخ اجل را که «اندرون از طعام خالی دار/ تا در آن نور معرفت بینی» نقل کرد و گفت: "من از دهات کویر می‌آیم و در آنجا ما نان می‌خوردیم و گاهی هم آبگوشت و اگر هم گیر می‌آمد، ماست و لبنیات. من در دوره جنگ هم گشنه نمی‌ماندم؛ ما فرزندان نان و قناعت هستیم، ولی بر این مسئله هم تاکید می‌کنم که هر کسی حق دارد از قِبَل زحمتی که می‌کشد، زندگی کند؛ اگر همین کتاب من (کلنل) منتشر شود، ممکن است حق‌التالیف مناسبی گیر من بیاید و این حق من است که نمی دهند"!

وی همچنین در پاسخ به این سئوال که «مهم‌ترین دغدغه شما به عنوان یک نویسنده چیست؟» تاکید کرد: "سرنوشت ملی. دغدغه مهم من در همه عمرم این بوده که سرنوشت مردم ما چه خواهد شد و همیشه آرزو کرده‌ام گامی به سوی بهبودی وضعیت کشورمان برداشته شود و از این رو هر وقت حس کرده‌ام، نیاز است، سعی کرده‌ام نقشم را به عنوان یک شهروند ایفا کنم...پرداختن به هنر نویسندگی در هر جایی، یک قمار است و باخت در آن بیشتر است و شاید تنها قماری است که بُرد ندارد، ولی «خُنُک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش / بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر"


دکتر یثربی: فضا تک صدائی است!

دکتريحيي يثربي فیلسوف نام آشنا و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، با انتقاد از شمارگان اندك كتاب‌ها، اين مسأله را ناشي از ضعف مديريت فرهنگي دانست. اين استاد فلسفه در گفت‌وگو با خبرگزاری "ایسنا" وضعيت شمارگان كتاب را اسف‌بار توصيف كرد و گفت: "متأسفانه به دليل شمارگان ناچيز كتاب در ايران، درآمد نويسندگان و اهل قلم ناچيز و اندك است؛ در حالي‌كه مسأله‌ي درآمد در تشويق نويسندگان براي تأليف آثار تازه نقش مهمي دارد."

این نویسنده که درس خوانده حوزه و دانشگاه است و مدتی نیز همدرس آیت الله خامنه ای بوده، با اشاره به شمارگان گسترده‌ي كتاب در كشورهاي غربي و بيان اين مطلب كه يك نويسنده با تأليف اثري در سرزمين‌هاي غربي زندگي‌اش تأمين مي‌شود، عنوان كرد: "با تأسف تمام اين مسأله در مورد جامعه‌ي ما با تيراژ 1500نسخه‌يي كتاب امكان تحقق ندارد." او با انتقاد از سياست‌هاي حمايتي دولت در بخش چاپ و نشر كتاب، اظهار كرد: "ارائه‌ي تسهيلات حداقلي مانند وام‌هاي ناچيزي كه به اهل قلم مي‌دهند، نمي‌تواند به رونق تيراژ كتاب و درآمد معيشت نويسندگان كمكي كند و ضرورت دارد به طور جدي به اين مسأله پرداخته شود. حتا در كشورهاي همسايه، وضعيت تيراژ كتاب به مراتب بهتر از ايران است و ترجمه‌ي آثاري از من به زبان تركي دست كم با تيراژ پنجاه هزارنسخه در تركيه عرضه شده است. در حالي‌كه ما در جامعه‌مان سیصد تا چهارصد هزار دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد و دكتري داريم؛ اما شاهد تيراژ حداقلي كتاب در ايران هستيم."

دکتریثربی يكي از دلايل تيراژ پايين كتاب در ايران را وضعيت تك‌صدايي بودن چاپ و نشر دانست و متذكر شد: "به دليل اين‌كه در فضاي چاپ و نشر كتاب در ايران تنها يك صدا وجود دارد، آثار با تيراژ بالايي به فروش نمي‌رود؛ در صورتي كه اگر مانند سال‌هاي مبارزات انقلابي مردم امكان اين بود كه به سراغ نظرات نويسندگان مختلف بروند، بي‌شك چاپ و نشر كتاب رونق بيش‌تري داشت. در آن سال‌ها مخاطبان كتاب از سويي آثار مطهري و حضرت امام را مي‌خواندند و از سوي ديگر، آثار شريعتي، بازرگان و ديگر نويسندگان را دنبال مي‌كردند. بنابراين براي رونق بيش‌تر كتاب و كتاب‌خواني، ضرورت وجود فضايي چندصدايي گريزناپذير است"!

شاهرخ گیوا: ممیزان آدم مصنوعی می خواهند!

شاهرخ گیوا که با کتاب "مونالیزای منتشر" نامزد دریافت جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات شده بود، در گفت و گوئی با خبرگزاری "ایلنا" حال ادبيات داستاني زمانه‌اش را وخيم اعلام كرد و در واكنش به بالارفتن حساسيت‌هاي مميزان و برخوردهاي اداره‌ي كتاب با آثار نويسندگان ادبيات داستاني، گفت: "كوچكترين ضربه‌اي كه با اعمال مميزي‌هاي بي‌منطق و بي‌دليل بر بدنه‌ي ادبيات داستاني وارد شده‌است، مصنوعي شدن فضاها و شخصيت‌ها در داستان‌هاست. مخاطب هم حق دارد از اين ادبيات فرار كند؛ چون احساس مي كند نويسنده دارد به او دروغ مي‌گويد. آنچه‌ مورد تاييد مميزان كتاب است، با حقايق موجود در جامعه فاصله‌ي زيادي دارد چراكه حتي مثبت‌ترين شخصيت‌ها به هرحال، در ذهنشان چيزهايي وجود دارد كه طبيعي‌ست اما قطعا مورد ايراد اداره‌ي كتاب است. به عبارت ديگر هيچ انساني در دنياي واقعيت وجود ندارد كه صددرصد مثبت باشد والا خب مي‌شد پيغمبر"!

گيوا ضمن بيان اين مطلب كه كذايي شدن ادبيات داستاني از كيفيت و آمار مخاطبان مي‌كاهد، ادامه داد: "نويسنده دستخوش خودسانسوري مي‌شود و تبعات بعدي‌اش به مراتب بدتر هستند. من حيث‌المجموع آينده‌ي ادبيات داستاني در ايران را هيچ روشن نمي‌بينم. شما هم نبايد منتظر اتفاق خاصي در ادبيات داستاني‌زمانه‌ي خود باشيد. اين نويسنده جوان معتقد است تيراژ دوهزارتايي ادبيات داستاني در مقابل جمعيت هفتاد ميليوني، خود گواهي بر موقعيت داستان در دوره‌ي ماست. او مي‌گويد نويسنده‌اي كه نتواند با مخاطبش تعاملي كامل و بلافاصله داشته باشد، نمي‌تواند تغيير و تحول بزرگي را در اين جريان‌هاي ادبي ايجاد كند: "كسي كه در عرصه‌ي هنر فعاليت مي‌كند، روحيه‌ي حساسي دارد كه كوچكترين تلنگري مي‌تواند او را به خلق اثر وادارد. ابزار بيان هم موجود است اما موانع؛ صف به صف درمقابل هستند. اگر اين فضاها را باز مي‌گذاشتند، خيلی حرف‌ها مي‌شد زد كه به نفع جامعه تمام شوند. من از ذهنيت حكومتي سردرنمي‌آورم ولي به اعتقاد من پرده‌ انداختن بر واقعيت حكم پاك كردن صورت‌مساله‌هايي را دارد كه سال‌هاست بي‌ جواب مانده‌اند."

گيوا از همقطارانش سخن مي‌گويد كه يكي پس از ديگري روحيه‌شان را مي‌بازند و قيد نويسندگي را مي‌زنند: "چقدر مي‌شود نوشت و پس زده‌شد؟ خيلي از نويسنده‌هاي جواني كه مي‌شناسم و پتانسيل‌هاي ادبيات داستاني آينده‌ي ايران به شمار مي‌آيند، از نوشتن خسته و دل‌زده شده‌اند. مي‌نويسند و مي‌گذارند در گنجه! به هرحال ما مي‌نويسم كه خوانده شويم وگرنه مريضي‌هاي روحي امانمان نمي‌دهد. دليل اين حساسيت‌ها را نمي‌فهمم. ادبياتي كه در ميان مردم باب شده(كه اتفاقا عاملش رسانه‌هاي دولتي هستند) به مراتب مبتذل‌تر از كلماتي‌هستند كه ازسوي مميز، اصلاحيه مي‌خورند. حاصل كار چيزي نيست جز ايجاد دوگانگي بين نويسنده و ادبيات يا مخاطب و ادبيات داستانی."

وي در پاسخ به اين‌سوال ناگزير و شايد كودكانه كه؛ «چرا اينطور شد؟» می گوید: "از مردم هيچ گلايه‌اي ندارم كه چرا كتاب نمي‌خوانند. بخش عمده‌‌ي تقصيرات از نظر من متوجه سياستگذاران فرهنگي‌ست. خيلي ساده‌است؛ نگاهي به سيستم آموزشي آموزش و پرورش و عملكردش در مدارس طي دهه‌هاي اخير داشته باشيد! بجز الگوهاي كليشه‌اي و بي تاثير، چه چيزي در انتظار كودكانمان بوده‌است؟ سيستم‌هاي فرهنگي-آموزشي معيوبند و ذهن و روح فرزندانمان را به هيچ مسيري هدايت نكرده‌اند"!

آذین ترجمه هایش را به ارشاد نمی فرستد!

سعيد آذين مي‌گويد، آثار زيادي را از ادبيات آمريكاي لاتين ترجمه كرده، اما ترجیح می دهد آنها را برای دريافت مجوز به اداره کتاب ارشاد نفرستد. آذين كه از مدت‌ها پيش در انتظار دريافت مجوز كتاب‌هاي شعر «جزايري در دوردست»، مجموعه‌اي از سروده‌هاي شاعران آمريكاي لاتين، و همچنين «رنگ‌هاي زمان» لينا سرون - شاعر مكزيكي - براي دريافت مجوز است، مي‌گويد كه اين مجموعه‌ها همچنان در انتظار دريافت مجوزند و از آن‌ها خبري نيست.

او به خبرنگار "ایسنا" می گوید: "اين كتاب‌ها را براي دريافت مجوز ارسال كرده‌ام و تا كنون جوابي نگرفته‌ام؛ از همين‌رو ترجيح مي‌دهم ديگر اثري را براي دريافت مجوز ارسال نكنم تا معطل بماند. كتاب «جزايري در دوردست» شامل شعرهاي 35 شاعر آمريكاي لاتين و اسپانياست و شعرهايي را از اكتاويو پاز، پابلو نرودا، فدريكو گارسيا لوركا و خوان رامون خيمنس به همراه شاعران جديدتر چون: ماريو ملندس، خوليو سزار آگيلار، اسكار هان، خوان خلمن، آنتونيو كاموندا و ماريو بندتي دربر مي‌گيرد."

این مترجم همچنين پيش‌تر هم از ترجمه‌ي كتاب‌ «هستي» اثر سانتياگو نگما خبر داده بود كه مي‌گويد اين اثر هم سرانجام نامعلومي دارد و هنوز مجوز نگرفته است. او مي‌گويد: "بهتر است وزارت ارشاد مميزي را به ناشران، نويسندگان و شاعران واگذار كند؛ زيرا آن‌ها هم در اين سرزمين زندگي مي‌كنند و با وضعيت فرهنگي - اخلاقي جامعه‌ي ايران آشنا هستند و به نوعي خودسانسوري مي‌كنند و ديگر نيازي به اين نيست كه از طرف ديگري سانسور شوند. با اين اقدام مي‌توان با سرعت و دقت بيش‌تري، آثار ادبيات جهان را به فارسي ترجمه و منتشر كرد و به نياز جوان علاقه‌مندي كه نسبت به ادبيات دنيا عطش دارند، به موقع پاسخ داده مي‌شود."

تراکمی: اغتشاش در ممیزی ها عمدی است!

يونس تراكمه نويسنده‌ي نام‌آشنايي‌ست كه حضور بي‌وقفه‌اش در هيات‌هاي داوري جايزه‌هاي ادبي مختلف مثل جایزه هوشتگ گلشیری و نویسندگان و منتقدان مطبوعات؛ گواهي‌ست بر اعتبار و اعتماد هم‌قطارانش در عرصه‌ي ادبيات داستاني به وی. تراكمه كه مشغله‌ي اين‌روزهايش بررسي آثار ارائه شده‌ در قالب جايزه‌ادبي‌هاست، از سرنوشت آخرين اثرش كه در كشوي ميزكارش خاك مي‌خورد، خبرمی دهد. اين نويسنده در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری"ايلنا" پيرامون فعاليت‌هاي ادبي اخيرش می گوید: "بجز رماني‌ كه سال‌هاست نگار‌ش‌اش را به اتمام نرسانده‌ام و «اديسه‌ي من» نام دارد، يك مجموعه با سه داستان با نام «تنها كه مي‌شوم درد شروع مي‌شود» مدت‌هاست به اتمام رسيده اما ترجيح مي‌دهم در كشوي ميزم باقي بماند"! دليلش را كه جويا مي‌شويم، درد دل را آغاز مي‌كند و از فضاي مغشوش مميزي‌ها مي‌گويد. تراكمه هم مثل خيلي از نويسندگان هم‌نسل خود، در كار مميزان وامانده و در مقابل ابهام‌ها و سوءتفاهم‌هاي مميزي، از نبود معيار و چارچوب مشخص براي نوشتن انتقاد مي‌كند.

این نویسنده كه موضع اداره‌ي كتاب در مواجهه با آثار ارائه‌شده را حاصل فضايي موهوم و مغشوش مي‌داند، دراين‌باره معتقد است: "براي نويسنده هيچ تصوري از خط قرمز‌ها و محدوده‌هاي ممنوعه وجود ندارد و يك مولف يا يك ناشر؛ هرچقدر هم كه انسان باهوشي باشد، نمي‌تواند رگ خواب بررس‌ها را بدست آورد. حتي با كنار‌هم گذاشتن كتاب‌هاي منتشر شده و مطابقت دادن متن آن‌ها؛ بازهم نمي‌توان به اشتراكات معياري رسيد و خط فكر مشخصي را براي مميزان اداره‌ي كتاب متصور شد. برخي از كتاب‌ها آزادانه از خطوط قرمزي كه مصطلح است، عبور كرده‌ و منتشر مي‌شوند؛ اما ارشاد بي‌دليل بر سينه‌ي برخي از كتاب‌ها كه مولف در آن‌ها؛ حتي به خط قرمز‌ها نزديك نشده، دست رد مي‌زند. اين آشفتگي مانع بزرگي بر سر راه مولفان و مترجمان است. اگر من‌ ِ نويسنده بدانم چه قوانين و الگوهاي نوشتاري را بايد رعايت كنم، آنگاه به هرتقدير راه‌حلي براي نجات اثرم پيدا مي‌كنم اما وقتي نمي‌دانم متن مورد تاييد مميزان، چه معيار و مختصاتي بايد داشته‌باشد، حاصلش مي‌شود سرگشتگي من و امثال من"!

تراکمه در مورد دلایل این اعتشاش می گوید: "من باور نمي‌كنم كه اين اغتشاش و مبهم‌كاري ازسوي اداره‌ي كتاب وزارت ارشاد، اتفاقي يا بر اثر نارسايي‌هاي اداري بوجود آمده باشد. اين وزارتخانه‌ بيش‌ از سه دهه است كه با تفكرات و الگوهاي مديريتي مختلفي اداره شده و قطع يقين پيش‌فرض‌هاي مشخصي در امر مديريت در اختيار مديران فعلي وجود دارد. بنابر اين به‌زعم من؛ وضعيت فعلي اداره‌ي كتاب، نه تنها اتفاقي نيست بلكه دقيقا برآمده از انديشه‌ي مديرانش است. اين ابهام‌كاري‌ها ازسوي مميزان، به ابزار يا بهانه‌اي بدل شده براي اينكه كتاب‌هايي كه باب ميل تفكرات حاكم در اين وزارتخانه نيست، متوقف شوند. چراكه در شرايط فعلي به هرحال دست مميز براي ايراد اصلاحيه‌هاي متنوع و رنگارنگ، باز است. پيش‌تر در دوره‌ي وزارت آقاي ميرسليم؛ فضاهاي تيره‌اي كه بر سر كتاب و عرصه‌ي نشر، سايه انداخته بود را شاهد بوده‌ايم و نتايج و عواقب‌اش‌ را نيز متحمل شده‌ايم. اما همان موقع نيز آن روند نظارتي به بن‌بست خورد. ولي گويا مسوولان امر، قصد ندارند كه از گذشته درس بگيرند. آن‌ها مي‌خواهند انديشه‌ي شكست‌خورده را دوباره تجربه كنند."

وي با اشاره به كتاب‌هايي كه گاه مجوز نشر مي‌گيرند، اما پس از انتشار در مرحله‌ي اعلام‌وصول، معوق مي‌مانند، اضافه كرد: "چه كسي جوابگوي اين بي‌تعهدي‌هاست؟ وقتي به يك ناشر خصوصي كه سرمايه‌ي قليلي دارد مجوز نشر يك كتاب داده مي‌شود؛ و ناشر با تقبل هزينه‌هاي چاپ و صحافي كتاب‌ را چاپ مي‌كند؛ اما اعلام وصول كتابش را نمي‌دهند، اين چه معنايي مي‌تواند داشته باشد جز اينكه قصد و غرضي در كار است تا ناشر را از پا بياندازند و ورشكست كنند؟ مگر يك ناشر چقدر توان اقتصادي دارد؟ فشار سانسور در سال‌هاي پيش از انقلاب، باعث شد تا به ناچار استعاره و ايهام در آثار نويسندگان متولد شود. در شرايط فعلي سياست‌هاي مبهم‌انگارانه‌ي وزارت ارشاد در حوزه‌ي نشر حتي راه را بر تحول و ايجاد فضاهاي جديد در ادبيات ايران تنگ كرده‌است. امروزاميد ما به نويسنده‌هاي جوان‌ است كه البته تقديري جز پذيرش وضعيت فعلي ندارند؛ اما تاريخ ادبيات ثابت كرده‌است كه اين جريان در هيچ مقطع و جغرافيايي متوقف نمي‌ماند و در تنگناهاي مختلف راه خود را پيدا خواهد كرد."

حسین علیزاده: سانسور ریشه ها را می خشکاند!


سانسور تنها در حوزه کتاب و مطبوعات نیست که بیداد می کند، هنرمندان در زمینه های گوناگون از سینما گرفته تا نقاشی و موسیقی نیز از آن نالانند. استاد حسین علیزاده موزیسین سرشناس ایران که اخیرا کنسرت "دوستی" را با شهرام ناظری در تهران روی صحنه برده، در گفت و گوی رسانه ای این کنسرت در پاسخ خبرنگاری که از او پرسید: "يك نظریه وجود دارد که گفته شده موسیقی سنتی ما همپای حوادث اجتماعی و جریانات اجتماعی پیش نرفته است. مثلا زمانی شما "سواران دشت امید" و "ژاله خون شد"را ساختید، ولی الان به این شکل نیست؛ چرا به این سمت کشیده شدیم؟" می گوید:

 
"در آن زمان نیازی به مجوز نداشتیم ولی الان اگر این کارها رابسازیم باید آن را داخل کشوبگذاریم چون به راحتی نمی‌توانیم براي آن مجوز بگیریم. درحال حاضر ممیزی یک داستان واقعی و جدی است که ریشه‌ها را می‌خشکاند. به طور کلی باید ببینیم که چرا ممیزی به وجود آمده است و مسئله‌ی اقتصادی در این زمینه بسیار مهم است. مثلا اگر شما بخواهید کاری را منتشر کنید، اگر کاری بدون كلام باشد تیراژ بسیار پایینی خواهد داشت و اگر با آواز کاری منتشر کنید مشکلات در زمینه شعر به وجود می‌آید و بسیاری از اشعار سانسور می‌شوند. اگر برای شعرهای معاصر بخواهیم مجوز بگیریم فقط ده در صد از آنها مجوز می‌گیرند. برای من خیلی جالب است چون هم در داخل و هم در خارج این سوال از من پرسیده می‌شود و ما باید به دنبال علت آن باشیم. باید به دنبال این باشیم که چرا ذهن‌های خلاق وجود ندارد؟ به‌عنوان مثال اگر من بخواهم براساس عقیده‌ام آهنگی بسازم ممکن است نه تنها به آن مجوز ندهند بلکه تا آن جا هم پیش روند که آن را بسوزانند! این مسئله در سینما هم وجود دارد و اين روند منجر مي‌شود كه بسیاری از فیلم‌ها در خارج از کشور ساخته و منتشر شوند. به نظر من، اگر ممیزی وجود نداشت، فیلم‌ها آنقدر دچار تکرار نمی‌شدند. مثلا وقتی آقای کیارستمی فیلم "کپی برابر اصل"را ساخت همان اول وزیرارشاد وقت گفت که ما به علت‌های خاصی این فیلم را در ایران نشان نمی‌دهیم! به نظر من، در کارهای هنری نباید احساس خطر وجود داشته باشد و جامعه باید به جایی برسد که به همه چیز مطمئن باشد. باید در جامعه تنوع وجود داشته باشد و هرکس عقیده‌ی خود را بیان کند. مثلا اگر کسی می‌خواهد عقیده‌ی خود را راجع به انسان بگوید باید راحت این کار را انجام دهد و هر موسیقیدانی باید به راحتی بتواند نوازندگی و آهنگسازی کند. همچنین باید به دنبال این باشیم که شرایط هنر در ایران خوب است یا نه؟ وقتی مي‌گویند مخاطب موسیقی ایرانی کم شده است باید ببینیم که چه نوع موسیقی مخاطب زیادی دارد و باید به نتیجه برسیم که جامعه پیشرفت یا پسرفت کرده است که به این نقطه رسیدیم. ما باید به دنبال علت‌ها باشیم تا بفهمیم دلسردی‌ها به چه علت است."

ترکیه محموله سلاح قاچاق از ایران به سوریه  را توقیف کرد

Posted: 04 Aug 2011 03:27 AM PDT

نشریه آلمانی خبر داد

جــرس: یک نشریه آلمانی روز چهارشنبه چهارم اوت (سیزدهم امرداد ماه) به نقل از بعضی محافل دیپلماتیک غرب گزارش داد که ترکیه یک محموله قاچاق اسلحه که از ایران عازم برخی کشورهای منطقه بوده را متوقف کرده است.


به گزارش تارنمای «میدل ایست برلین»، ر
وزنامه آلمانی زوددویجه تساینوگ به نقل از محافل دیپلماتیک نوشته است چندی پیش یک کامیون حاوی سلاح که از مرز «کیلیز» قصد ورود به سوریه را داشت کشف و متوقف شد و این سلاح ها اکنون تحت کنترل مأموران ترک قرار دارد.


پیش از این، شورای امنیت سازمان ملل متحد، طی قطعنامه ای ایران را بخاطر مناقشه بر سر برنامه اتمی تحریم و از صدور اسلحه محروم کرده بود و بدین جهت، همه اعضای سازمان ملل متحد موظف اند که هرگونه نقض این تحریم ها را به شورای امنیت گزارش دهند.


ترکیه اما تاکنون در این مورد گزارشی برای سازمان ملل ارسال نکرده است.


بر اساس این گزارش، کشف محموله سلاح های غیرقانونی ارسالی از ایران توسط ترکیه، اولین بار نیست که اتفاق می افتد، چرا که در پانزدهم مارس امسال نیز، مقامات ترکیه اعلام کردند که در «دیاربکر» یک محموله تسلیحاتی که مقصد آن سوریه بود، در یک هواپیمای باربری وابسته به شرکت هواپیمایی «ایر یاس» کشف وتوقیف کرده اند.


طبق گزارش کارشناسان سازمان ملل، در بازرسی هایی که از این هواپیما به عمل آمده، سلاح سنگین کشف و ضبط شد.


در ماه ژوئن نیز، بعضی محافل نزدیک به سازمان ملل گفته اند که ترکیه یک محموله دیگر سلاح غیرقانونی ایران را توقیف نموده است، اما مسولین این کشور تا کنون رسما توقف این محموله را به شورای امنیت گزارش نکرده اند. به همین خاطر بررسی این محموله برای کارشناسان شورای امنیت امکان پذیر نیست.


در ماه آوریل، در بعضی رسانه های ترکیه، اخباری در مورد صدور سلاح غیرقانونی ایران به سوریه درج شده بود، اما این اخبار مورد توجه جدی محافل غرب واقع نشد و بدین جهت بازتابی وسیع پیدا نکرد.


بعضی محافل دیپلماتیک غرب گفته اند که در ماه آوریل چندین کامیون اسلحه بسهولت و بدون کمترین مشکل از مرز ترکیه به مقصد سوریه عبور کرده بودند، که مورد بازرسی و توقیف قرار گرفت.


یک دیپلمات غربی که به گفته این روزنامه آلمانی نخواست نامش فاش شود، معتقد است که ترکیه با تشدید کنترل مرزها قصد دارد به سوریه و ایران هشدار دهد که از این پس در قبال سرکوب اپوزیسیون سوریه بی تفاوت نخواهد ماند.


علاوه برآن، به گفته این دیپلمات ترکیه با این عمل درصدد است که به قاچاق اسلحه در کشور پایان دهد و به ایران بگوید که دیگر حاضر نیست فعالیت عوامل سپاه را در خاک خود تحمل کند.


در پی تشدید بحران سوریه میان ایران و ترکیه بر سر نحوه برخورد با این بحران اختلافاتی بروز کرده است. تشدید کنترل محموله های ایران می تواند ناشی از بروز این اختلافات باشد.


روزنامه آلمانی در نهایت به نقل از بعضی منابع امنیتی غرب می نویسد که درپی واقعه «ایر یاس» رهبران سپاه در فکر افتاده اند که راه های تازه ای برای ارسال اسلحه جستجو کنند.


طی ماههای اخیر، در پی سرکوب گستردۀ معترضان در سوریه، کارشناسان سازمان ملل متحد اعلام کرده بودند که جمهوری اسلامی سلاح و تجهیزات سرکوب برای حکومت سوریه ارسال کرده است .

 

گفتنی است مقام‌های نیجریه روز ۲۶ اکتبر سال گذشته اعلام کردند که یک کشتی حامل سلاح‌های ارسالی جمهوری اسلامی را در بندر لاگوس ضبط کرده‌اند. این محموله که در ۱۳ کانتینر جاسازی شده بود شامل گلوله‌های توپ، خمپاره و سایر سلاح‌ها بود و برچسب مصالح ساختمانی روی جعبه‌های آن خورده بود.


مقامات جمهوری اسلامی، با وجود اینکه تولید و فروش و معاملۀ سلاح در ایران در انحصار دولت و نهادهای حکومتی می باشد ، ادعا کرده بودند که یک شرکت خصوصی چنین محموله ای را صادر کرده است.

در همین حال در سال 2009  کشتی مونچه گرسک، حامل پرچم قبرس، از ایران عازم سوریه بود که پس از چند بار بازرسی توسط ماموران قبرسی، محموله سلاح کشف و توقیف شد.