جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


مهدی خزعلی خطاب به زندانی سیاسی اعتصابی محمدعلی ولایتی: اعتصابت را بشکن و افطار کن

Posted: 02 May 2012 04:56 AM PDT

جـــرس: در پی تداوم اعتصاب غذای محمدعلی ولایتی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰، مهدی خزعلی پزشک و وبلاگ نویس منتقد حکومت، خواستار توقف این اعتصاب غذا شد.


مهدی خزعلی طی یادداشتی در وبسایت شخصی خود، ضمن شرح خاطره ای از محمدعلی ولایتی، نوشته است:


یادش بخیر؛ روز نخست که وارد بند ۳۵۰ شدم، وکیل بند مرا به اتاق ۸ راهنمایی کرد، در بدو ورود ولایتی مرا در آغوش گرفت، تنها یک تخت در طبقه سوم خالی بود و من نای رفتن بالا نداشتم، او تختش را به من داد و خود به طبقه سوم رفت، امروز ۴۹ روز از اعتصاب غذایش می گذرد و ۱۸ کیلو گرم وزن کم کرده است و خواسته اش ملاقات با دادستان است!


آقای دادستان؛ من اگر جای شما بودم، به توقیر مبارک حضرت حجت عمل می کردم که فرمود: “خودت را برای مردم ارزان نما و در دهلیز خانه بنشین و حاجت مردم روا کن!” “ارخص نفسک، اجلس فی دهلیز دارک واقض حوائج الناس” شایسته است که امروز او را ملاقات و به نگرانی فرزندانش خاتمه دهید.
آقای ولایتی؛ روزه ات را افطار کن، من قول می دهم که نزد همه مسئولین رفته و خواسته به حقت را پیگیری نمایم.
مهدی خزعلی
۱۳۹۱/۲/۱۳


گفتنی است، محمد علی ولایتی معاونت امور استانهای ستاد مردمی مهندس میر حسین موسوی را در انتخابات ۱۳۸۸ بر عهده داشت، شهریور ماه سال گذشته به دو سال حبس محکوم شد و از ۲۴ اسفند ماه نیز، اعتصاب غذای تر خود را آغاز کرده و درخواست اعاده دادرسی و ملاقات با دادستان کل کشور را ارائه داده است.


همزمان، محمدرضا معتمدنیا، مشاور ویژه رجایی، باهنر و میرحسین موسوی نیز از ۲۱ فروردین ماه سال جاری دست به اعتصاب غذای نامحدود زده، که از ۲۷ فروردین به انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شده و در این بین دو بار بر اثر وخامت وضعیت جسمی به بیمارستان اعزام شده است و اکنون به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و در آنجا بستری شده است.

 


مشاور مهدی کروبی از شرایط و وضعیت سخت محل نگهداری کروبی خبر داد

Posted: 02 May 2012 04:01 AM PDT

جـــرس: مشاور مهدی کروبی، با تشریح شرایط سختی که مهدی کروبی در آن محبوس است، وضعیت او را محروم از دسترسی به رسانه و روزنامه، محروم از ملاقات با فرزندان و محروم از هوای آزاد توصیف کرده و خواستار انتقال کروبی از منزل تحت کنترل نیروهای امنیتی به منزل خودش شد.

به گزارش سحام نیوز، اسماعیل گرامی مقدم همچنین خاطرنشان کرد که آقای کروبی به تنهایی در یک آپارتمان زندانی است که یک آیفون برای ارتباط او با نگهبانان وجود دارد و آنها نیز تنها هرچند ساعت یک بار سراغی از او می گیرند؛ شرایطی که خانواده را به شدت نگران سلامتی ایشان کرده است.

 

این در حالی است که حتی در سخت ترین زندان های انفرادی هم نظارت مستمر نگهبانان بر وضعیت زندانی و سلامتی او، از اصول اولیه و تعریف شده زندان هاست و حداقل شرایط لازم برای نگهداری مسئولانه از یک زندانی به شما می رود؛ به خصوص وقتی زندانی مسن باشد و احتمال بیماری یا ایجاد مشکل برای او برود.

 

گرامی مقدم در گفت و گو با سحام نیوز، ضمن تشریح شرایط حصر خانگی مهدی کروبی می گوید: آقای کروبی صرفا با یک آیفون می تواند با نگهبانان تماس بگیرد که معمولا هم ایشان تماسی نمی گیرند و نگهبانان هر پنج ، شش ساعت یک بار صرفا ” با آیفن از او می پرسند به چیزی نیاز دارید یا خیر، حالا شما تصور کنید برای یک فرد ۷۴ ساله چگونه می تواند این شرایط مطمئن و از امنیت برخوردار باشد، حوادث پیر و جوان نمی شناسد، زمان و مکان ندارد و اگر برای فردی که اینگونه زندانی است اتفاق ناگهانی رخ دهد و قادر نشود از آیفن استفاده کند پس از پنج یا شش ساعت بی اطلاعی از او با چه حوادث ناگواری ممکن است مواجه شود.

 

وی همچنین با تاکید بر اینکه حبس خانگی کروبی، موسوی و رهنورد کاملا سلیقه ای است و هیچ مبنای حقوقی ندارد، گفت: خواست و انتظار به حق خانواده آقای کروبی این است که حال که حکومت به هر دلیلی تن به محاکمه‌ی عادلانه آقای کروبی بر اساس قوانین قضایی جاری و ساری کشور نمی دهد و قانونی هم برای حصر خانگی وجود ندارد حداقل همان تجربه ی حصر خانگی مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری را در مورد ایشان و خانواده اش اعمال نمایند یعنی به جای اینکه آقای کروبی بصورت انفرادی در یک خانه اجاره ای در حصر باشد، به منزل خودش انتقال یافته و در آنجا به میل حکومت در حصر خانگی بسر ببرد.

 

متن کامل این مصاحبه در ادامه می آید:

 

آیا می توانید بفرمائید آقای کروبی درچه وضعیتی در حصر به سر می برند؟

ابتدا باید عرض کنم اکنون که ۱۵ ماه از حصر آقای کروبی می گذرد فقط می توانیم بگوییم شرایط بلاتکلیفی ادامه دارد و حصر ایشان هیچگونه مبنای حقوقی ندارد. آخرین گفت و گویی که با همسر ایشان یعنی خانم فاطمه کروبی داشتم ایشان ابراز داشتن چهارشنبه هفته گذشته با آقای کروبی ملاقات داشتند و مقرر شده است این ملاقات ها هر چهارشنبه استمرار یابد و ایشان برخوردار از تلویزیون هستند اما روزنامه در اختیار ایشان گذاشته نمی شود از امکان استفاده از هوای آزاد برخوردار نیستند! امکان ملاقات منظم هفتگی برای فرزندان ایشان وجود نداشته است و شبانه روز تنها دریک آپارتمان محبوس هستند.

 

این زندان انفرادی که شما می گویید در چه مکانی است؟

ببینید آقای کروبی در یک آپارتمانی حصر است که اجاره آن را خانواده آقای کروبی پرداخت می کنند و واقعا” بدعت عجیبی است که زندانی بایستی خود اجاره محل حصر را بپردازد. مسئله دوم اینکه آقای کروبی صرفا” با یک آیفن می تواند با نگهبانان تماس بگیرد که معمولا ” هم ایشان تماسی نمی گیرند و نگهبانان هر پنج ، شش ساعت یک بار صرفا ” با آیفن از او می پرسند به چیزی نیاز دارید یا خیر، حالا شما تصور کنید برای یک فرد ۷۴ ساله چگونه می تواند این شرایط مطمئن و از امنیت برخوردار باشد، حوادث پیر و جوان نمی شناسد زمان و مکان ندارد و اگر برای فردی که اینگونه زندانی است اتفاق ناگهانی رخ دهد و قادر نشود از آیفن استفاده کند پس از پنج یا شش ساعت بی اطلاعی از او با چه حوادث ناگواری ممکن است مواجه شود. از این جهت شرایط آقای کروبی برای خانواده به شدت نگران کننده شده است.

 

به نظر شما این شرایط در چه چهار چوبی از قوانین حقوقی تعریف می شود؟

تا این جایی که من از اظهار نظر حقوق دانان اطلاع دارم این شرایط حبس خانگی آقای کروبی و همچنین آقای موسوی و خانم رهنورد هیچ مبنای حقوقی ندارد و صرفا” سلیقه ی حاکمیت است. خواست و انتظار به حق خانواده آقای کروبی این است که حال که حکومت به هر دلیلی تن به محاکمه ی عادلانه آقای کروبی بر اساس قوانین قضایی جاری و ساری کشور نمی دهد و قانونی هم برای حصر خانگی وجود ندارد حداقل همان تجربه ی حصر خانگی مرحوم آیت الله حسین علی منتظری را در مورد ایشان و خانواده اش اعمال نمایند یعنی به جای اینکه آقای کروبی بصورت انفرادی در یک خانه اجاره ای در حصر باشد، به منزل خودش انتقال یافته و در آنجا به میل حکومت در حصر خانگی بسر ببرد تا ایشان از حداقل حقوق یک زندانی یعنی در اختیار داشتن روزنامه، کتابخانه شخصی و هواخوری منظم و ملاقات های هفتگی فرزندانش برخوردار شود.

 

آیا آقای کروبی در ملاقات با همسرشان رهنمود یا توصیه ای برای حامیانشان داشته اند؟

آنگونه که سرکار خانم فاطمه کروبی اظهار داشتند آقای کروبی ضمن تاکید بر مواضع قبلی خود در پایبندی و پایداری در دفاع از حقوق برحق مردم و همراهی با آنان؛ نسبت به آرمانهای امام، شهدای عزیز و جانبازان جنگ تحمیلی و اجرای کامل قانون اساسی ابراز وفاداری کرده اند

مشاور ارشد میرحسین موسوی: اقتدارگرایان  به دنبال ایجاد بحران هستند

Posted: 02 May 2012 03:47 AM PDT

جـــرس: مشاور ارشد میرحسین موسوی می گوید سران حاکمیت فعلی اگر شجاعت داشته باشند، به همان اندازه که به بیگانگان اعتماد می کنند و با آنها وارد مذاکره و مصالحه می شوند، باید به مردم هم اعتماد کنند و پاسخ منتقدین داخلی خود را به جای زندان، با گفت و گو بدهند.  

به گزارش کلمه، "اردشیر امیرارجمند" همچنین تاکید می کند اقتدارگرایان که دچار مشکل مشروعیت و ناکارآمدی اند، به دنبال ایجاد بحران هستند. بحران به آنها فرصت می دهد از پاسخ گویی شانه خالی کنند. فضای سیاسی و اجتماعی را بیشتر ببندند، حکومت قانون و آزادی ها را نادیده بگیرند، به بهانه وضعیت اضطراری فرافکنی کنند و پاسخگو نباشند. چنین دولت هایی سعی می کنند وضعیت اضطراری مستمر ایجاد کنند که قطعا نوعی دیکتاتوری است.

 

سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، با تاکید بر استقبال جنبش سبز از تنش زدایی در عرصه بین المللی، تصریح می کند که تشدید بحران های بین المللی مغایر منافع و امنیت ملی کشور و روند پیشرفت طبیعی جنبش دمکراسی خواهی در ایران است و تنها آنها که برای تغییرات دل به خارج از مرزها دوخته اند، از تشدید بحران بین المللی استقبال می کنند که البته آنها هم پایگاه مردمی قابل اعتنایی در داخل ندارند.

 

مشروح گفت و گوی منتشره با اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید به شرح زیر است:

 

آقای امیر ارجمند، دیدگاه جنبش سبز نسبت به تحرکات اخیر حاکمیت برای مذاکره و تفاهم با کشورهابی غربی چیست؟ موضع رهبران جنبش چه بوده و به اعتقاد شما چگونه باید خطر جنگ و تحریم را از کشور دور ساخت؟

همانطور که مستمرا مورد تاکید قرار گرفته است، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، منافع ملی، در کنار آزادی، عدالت و توسعه از اصول بنیادین جنبش سبز است. رهبران جنبش سبز در منشور این جنبش صراحتا اعلام کرده اند که خواهان سیاست خارجی عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت تاریخی و بزرگ ایران هستند و از اقداماتی که در این جهت انجام شود استقبال می کنند. جنبش سبز همواره خواستار تنش زدایی در عرصه بین المللی بوده است. اختلافات بین المللی کشور باید از طریق گفت و گو و مذاکرات شفاف و عزت مند حل و فصل شود.

همه ما باید از حل و فصل مسالمت آمیز و عزت مندانه پرونده هسته ای دفاع کنیم. باید از اقدامات عاقلانه در جهت دفع خطر جنگ حمایت کنیم. از لغو تحریم ها دفاع کنیم و خواستار لغو این تحریم ها باشیم. خطر جنگ و تحریم اقتصادی اثر خود را بر زندگی روزمره مردم ایران به ویژه طبقات کم درآمد مانند کارگران، کشاورزان و معلمان می گذارد. به علاوه، بنیان های اقتصادی کشور را تحت تاثیر منفی و دراز مدت قرار می دهد. مسائلی مانند خطر جنگ، تحریم اقتصادی و جایگاه کشور در جامعه بین المللی، مسائل مربوط به منافع فرد، گروه یا حزب و جناح خاصی نیست. این مسائل مربوط به منافع و امنیت ملی است. یعنی منافع جمعی همه مردم ایران و همچنین منافع تک تک آنها.

 

ظاهرا حاکمیت و منتقدانش که بخش اعظم آنها جزو هواداران جنبش سبز به شما می روند، بر سر تعریف منافع ملی اختلاف نظر دارند. از سویی، گاهی دوگانگی هایی هم در درون حاکمیت درباره جهت گیری های سیاست خارجی دیده می شود. به نظر شما چه عواملی در اتخاذ جهت گیری های متفاوت در حوزه امنیت و منافع ملی موثر است؟

در وضعیت خوشبینانه، تفاوت در جهت گیری در این حوزه، ناشی از تفاوت در تحلیل و ارزیابی از امکانات، توانایی ها، فرصت ها و خطرات و عواملی از این جنس است. اما در کنار آن همیشه نقش کانون های قدرت و منافع آنها عنصر مهمی بوده است.

متاسفانه گاهی کانون های قدرت منافع خود را بر منافع ملی ترجیح می دهند و اگر قدرت را در دست داشته باشند، سعی می کنند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند، منافع ملی و امنیت ملی را منطبق با منافع خود تعریف کنند. گاهی این کانونهای قدرت در مذاکره با طرف مقابل به رقابت مخرب با یکدیگر می پردازند یا سعی در شکست مذاکرات می کنند. در رابطه بین ایران و غرب، ما شاهد این وضعیت در برخی از موارد بوده ایم؛ هم در ایران و هم در برخی کشورهای غربی.

 

اساسا چه کس یا گروه یا نهادی منافع ملی را تعریف می کند یا باید تعریف کند تا این مسائل پیش نیاید؟ اگر حاکمیت یکجانبه تعریف خود از امنیت و منافع ملی را پیگیری کند و کاری به نظر مخالفان نداشته باشد چطور؟

امنیت و منافع ملی از مواردی است که بخشی از همبستگی ملی حول آن شکل می گیرد. لذا لازم است در خصوص آنها اجماع سازی صورت گیرد. به همین جهت در جوامع دموکراتیک، معمولا دولت حاکم این مفاهیم را با مشارکت دادن مسئولانه احزاب خارج از قدرت، منتقدین، جوامع مدنی و نخبگان انجام می دهند. اما در کشور های اقتدارگرا، حاکمان تعریف امنیت و منافع ملی را در انحصار مطلق خود می دانند. مردم را نامحرم می دانند. فقط اشخاص، نهادها یا گروهایی که از آنها دفاع و حمایت می کنند امکان و اجازه اظهار نظر در این موارد را دارند. در غیاب مطبوعات آزاد، صدا و سیما و وسایل ارتباط جمعی تحت اختیار آنها، تک صدایی را حاکم می کنند و اجازه هرگونه تعامل و گفت و گوی آزاد، سالم و مسئولانه را از بین می برند.

این گونه رفتارها بر خلاف انتظار اقتدارگرایان متاسفانه در دراز مدت موجب آسیب پذیری و شکننده شدن امنیت ملی و همبستگی ملی می شوند. دیده ایم که در ایران گاهی نهادهای حکومتی از طریق غیر قانونی و اقتدارگرایانه هرگونه بحث در حوزه مشخصی را ممنوع می کنند و مطبوعات و اشخاص را به بهانه تخلف مورد مجازات قرار می دهند؛ مثل مسئله هسته ای، قتل های زنجیره ای، شکنجه در زندان ها، سلامت انتخابات، یا حتی ارائه آمار اقتصادی و در این اواخر بحث تاثیر تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور.

 

آقایان فکر می کنند با دادن آمار غلط و دروغ، مشکلات اقصادی را حل می کنند یا اگر تمام مقامات رسمی و صدا و سیما اعلام کنند تحریم های بین المللی بی اثر است و برعکس موجب تقویت اقتصاد کشور می شود، دنیا آن را باور می کند و نشانه ای دیگری برای ارزیابی وضعیت وجود ندارد.

 

این راه مواجه با مشکلات نیست. اینها مسائلی هستند که قبلا رهبران جنبش سبز نسبت به آنها هشدار دلسوزانه و مشفقانه داده اند. اما به جای توجه به این هشدارها، آنها را زندانی کردند و از حقوق اولیه شان هم محروم کردند.

 

شبیه این رفتار دوگانه را درباره قضاوت سران حاکمیت درباره دیپلماسی دولت در دوره اصلاحات و دولت فعلی هم می بینیم. اینطور نیست؟

بله، و مردم و نخبگان دو سیاست خارجی و نتایج آنها را مقایسه خواهند کرد. مسئولان عالی رتبه کشور باید در زمان خود به مردم پاسخ بدهند که سیاست های جهانی و ماجراجویی های پی در پی آنها چه دستاوردی برای کشور داشته است. و چرا تمام توان خود را در محکوم کردن سیاست خارجی دوران اصلاحات به کار می بردند اما اکنون از موضعی ضعیف تر مجبور به مواجهه با جامعه جهانی هستند؟

 

شما می گویید از تنش زدایی همراه با عزت و توجه به منافع ملی استقبال می کنیم. این همراهی همزاه با انتقاد در سیاست خارجی، با خواسته های سیاسی جنبش سبز در داخل چه ارتباطی پیدا می کند؟ آیا نگران نیستید که از این حمایت سوء استفاده شود و حاکمیت تاکتیک سازش در خارج و سرکوب در داخل را پیش بگیرد؟

تنش زدایی خوب است، هم در عرصه خارجی و هم در عرصه داخلی. ظاهرا متاسفانه اقتدارگرایان مشکلشان با آقای موسوی و کروبی جدی تر از آنهایی است که سالیان دراز دشمن خارجی تلقی می شوند، چون حاضرند با آنها مذاکره و مصالحه کنند و حداقل به بخشی از خواسته های آنها گردن بگذارند ولی حاضر به گفت و گو و قبول مطالبات قانونی منتقدین داخلی خود به هیچ اندازه نیستند و آنها را همچنان در زندان نگه داشته اند.

 

پیشنهاد من این است که شجاعت داشته باشند و حداقل همانطور که به بیگانگان اعتماد می کنند، به مردم خود نیز اعتماد کنند و همانطور که مهندس موسوی هم در بیانیه ١٧ خود گفت، روندها و روش ها را تغییر دهند تا امکان بازگشت به حالت عادی فراهم شود. یادآور می شوم که هرگونه سیاست عزتمندانه در عرصه بین المللی مبتنی بر تنش زدایی در داخل است و این فکر که با خارجی به مصالحه برسیم و داخل را سرکوب کنیم مشکلی را به صورت واقعی حل نمی کند.

 

برخی تصور می کنند فشارهای خارجی از نوع تحریم و شاید جنگ ممکن است در نهایت به نفع دموکراسی تمام شود. ظاهرا شما معتقدید رهبران جنبش سبز چنین نظری نداشتند. برای مفید بودن این سوی ماجرا چه دلیلی دارید؟ تنش زدایی در عرصه بین المللی چه تاثیری بر جریان دمکراسی خواهی و جنبش سبز خواهد داشت؟

همانطور که گفتم، منافع و امنیت ملی بر همه چیز اولویت دارد و تنش زدایی آن را تقویت می کند. البته دفع خطر جنگ و تحریم های اقتصادی قطعا نتایج مثبتی نیز برای حرکت دموکراسی خواهی و جنبش سبز در ایران دارد. اقتدارگرایان که دچار مشکل مشروعیت و ناکارامدی اند، به دنبال ایجاد بحران هستند. بحران به آنها فرصت می دهد از پاسخ گویی شانه خالی کنند. فضای سیاسی و اجتماعی را بیشتر ببندند، حکومت قانون و آزادی ها را نادیده بگیرند، به بهانه وضعیت اضطراری فرافکنی کنند و پاسخگو نباشند. چنین دولت هایی سعی می کنند وضعیت اضطراری مستمر ایجاد کنند که قطعا نوعی دیکتاتوری است.

 

متاسفانه این گونه حکمرانان از تاریخ درس نمی گیرند تا بدانند که شاید بحران به اراده آنها ایجاد شود ولی تضمینی نیست که بتوانند هر وقت تصمیم گرفتند به آن پایان دهند، به ویژه در عرصه بین المللی که خروج از بحران به دلایل غیر قابل کنترل آنها ممکن است بسیار دشوار و یا همراه با خسارت های جبران ناپذیر باشد.

به هر حال تخفیف یا رفع بحران های بین المللی موجب می شود اقتدارگرایان در حوزه داخلی تحت فشار بیشتری برای پاسخگویی به مطالبات مشروع مردم قرار گیرند و مردم فرصت بیشتری را برای تقویت شبکه ها و طرح و پیگیری مطالبات خود خواهند داشت. تشدید بحران های بین المللی مغایر منافع و امنیت ملی کشور و روند پیشرفت طبیعی جنبش دمکراسی خواهی در ایران است. تنها آنهایی که برای تغییرات دل به خارج از مرزهای کشور دوخته اند و به فکر آلترناتیوسازی مصنوعی در خارج هستند، از تشدید بحران بین المللی استقبال می کنند که البته پایگاه مردمی قابل اعتنایی در داخل ندارند.

 

وضعیت جنبش های دموکراسی خواهی در منطقه را چگونه می بینید؟

همه جنبشهای منطقه به دنبال آزادی، مبارزه با فساد و استقرار حکومت های سالم و کارآمد هستند. وظیفه ما حمایت از همه جنبش های دموکراسی خواه منطقه است. ما باید از مقاومت قهرمانه مردم بحرین در مقابل استبداد و تبعیض حمایت کنیم. همچنین از مقاومت مردم سوریه در استقرار حق حاکمیت مردم این کشور. به نظر من حمایت عملی بدون قید و شرط اقتدارگرایان حاکم بر ایران از بشار اسد نه از دید انسانی و نه از دید ملی قابل توجیه نیست. این رفتار منافع درازمدت ما در منطقه را با چالش رو به رو می کند.

 

معاون احمدی نژاد:  رییس مجلس اجازه لغو مصوبات دولت را ندارد

Posted: 02 May 2012 03:47 AM PDT

نایب رئیس مجلس: ما حتی می توانیم رئیس جمهور را استیضاح و برکنار کنیم

جـــرس: در ادامه چالش ها میان دولت و مجلس پیرامون بخشنامه اخیر محمود احمدی نژاد در خصوص عدم تابعیت دستگاههای دولتی از اقدام مجلس در لغو برخی مصوبات، نایب رئیس مجلس اعلام کرد: "بر اساس قانون اساسی، مجلس بر دولت نظارت تام دارد و مجلس هم می‌تواند وزرا را مورد سؤال و استیضاح قرار دهد و هم رئیس‌جمهور را. همچنین می‌تواند عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور را به شور بگذارد و تصویب کند. این در حالی است که اگر همه اعضای دولت هم جمع شوند نمی‌توانند حتی یک نماینده را برکنار کنند."


همزمان معاون پارلمانی رییس‌ دولت طی واکنشی اعلام کرد طبق قانون اساسی، رییس مجلس اجازه لغو مصوبات هیات دولت را ندارد.


گفتنی است، محمود احمدی نژاد در بخشنامه‌ای به کلیه دستگاه‌های اجرایی کشور، مکاتبات مجلس شورای اسلامی با دستگاه‌های اجرایی در خصوص لغو برخی مصوبات مربوط به دولت و مراجع و مقامات دولتی را خلاف نص صریح قانون اساسی و فاقد وجاهت حقوقی دانسته و تاکید کرده است که هیچ یک از اصول قانون اساسی چنین اختیاری را صراحتاً و یا تلویحاً به رییس محترم و حتی مجلس شورای اسلامی اعطا نکرده است.


در ادامه واکنش ها نسبت به این بخشنامه رئیس دولت، محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس با تاکید بر اینکه بر اساس قانون اساسی، مجلس بر دولت نظارت تام دارد، افزود: "قانون ابزار و اختیارات لازم را هم به مجلس داده است. کما اینکه مجلس هم می‌تواند وزرا را مورد سؤال و استیضاح قرار دهد و هم رئیس‌جمهور را. بالاتر از آن هم در قانون هست و مجلس می‌تواند عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور را به شور بگذارد و تصویب کند. این در حالی است که اگر همه اعضای دولت هم جمع شوند نمی‌توانند حتی یک نماینده را برکنار کنند."


وی در واکنش به اینکه رئیس‌ دولت مکاتبات رئیس مجلس با دستگاه‌های اجرایی را فاقد وجاهت قانونی خوانده است، اصل ۱۳۸ قانون اساسی را به دولتمردان یادآوری نمود و گفت: در قانون اساسی این حق به رئیس مجلس داده شده است تا چنانچه هیات تطبیق قوانین، مصوباتی از دولت را مغایر با قوانین جاری کشور بداند، این موضوع را به دولت ابلاغ کرده و مانع از اجرایش شود.


رئیس مجلس اجازه ندارد
در همین زمینه، معاون پارلمانی احمدی نژاد می گوید: طبق اصل ۱۳۸ قانون اساسی، رییس مجلس اجازه لغو مصوبات دولت را ندارد.


به گزارش ایسنا، سید "محمد رضا میرتاج‌الدینی" با خواندن اصل ۱۳۸قانون اساسی برای خبرنگاران، گفت: در این اصل آمده تصویب‌نامه‌ها و آیین‌نامه‌‌های دولت و مصوبات كمیسیون‌های دولت ضمن ابلاغ برای اجرا به اطلاع رییس مجلس نیز رسانده شود تا اگر آن‌ها را بر خلاف قوانین دید با ذكر دلیل برای تجدیدنظر به هیات وزیران ارسال كند.


معاون پارلمانی رییس‌ دولت گفت: با توجه به این اصل، رییس مجلس اگر مصوبه‌ای را خلاف قانون می‌بیند باید آن را با ذكر دلیل به هیات وزیران ارسال كند و نمی‌تواند آن را لغو كند.


وی در پاسخ به این سوال كه اگر دولت و مجلس در این زمینه به توافق نرسیدند باید چه كرد؟ گفت: در قانون اساسی در مورد این موضوع كه اگر توافقی حاصل نشد چه باید كرد، چیزی مشخص نشده و در واقع سكوت شده است.


معاون پارلمانی رییس‌ دولت در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت:‌ طبق قانون اساسی، اگر رییس مجلس در مورد مصوبات دولت امری خلاف قانون عادی دید، باید برای اصلاح به هیات دولت برسد ولی نباید آن را مورد لغو قرار دهد.


 

گزارشی تکان دهنده درباره افزایش آمار خودکشی در تهران و ایران

Posted: 02 May 2012 03:31 AM PDT

جـــرس: در پی انتشار گزارش ها پیرامون افزایش موج افسردگی و خودکشی در ایران، گزارشی دیگر در خصوص اعتراف برخی مسئولین و همچنین گسترش عرضه و تقاضا برای قرص و ادوات خودکشی منتشر شده است.


روزنامه شرق نوشت: نیازمندی‌های جراید را ورق بزنید، می‌بینید که می‌توانید حدود قیمت شیر مرغ تا جان آدمیزاد، برای فروش و رهن و اجاره به صورت نقد و اقساط با تسهیلات ویژه را به دست آورید. کار سختی نیست. حالا اگر صفحات اصلی روزنامه‌ها را ورق بزنید در صفحه حوادث با قیمت ارزان جان آدمیزاد روبه‌رو می‌شوید. به این تیترها توجه کنید؛


کامران باقری، لنکرانی وزیر بهداشت وقت: کاهش آمارخودکشی و ثبت سالانه70هزار مورد سرطان (منبع: سلامت‌نیوز)


احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی: آمار خودکشی در کشور دو برابر قتل است (منبع: سلامت‌نیوز)

احمد حاجبی، رییس اداره سلامت وزارت بهداشت: سازمان پزشکی قانونی آمار خودکشی را به وزارت بهداشت نمی‌دهد (منبع: خبرگزاری فارس)

هر روز 5/10 نفر در کشور خودکشی می‌کنند (منبع: روزنامه «شرق»)

آمار خودکشی در زنان بیش از مردان است (منبع: سایت «تابناک»)


بر اساس این گزارش، همان‌قدر که از این دست اظهارنظر‌ها خوانده و شنیده می‌شود اخباری چون فردی – مردی، زنی – سیانور خورد و مُرد! یا قرص برنج خورد و مُرد! به وفور شنیده و خوانده می‌شود. خودکشی این روزها حسابی میسر است. انواع و اقسام هم دارد. آمار سازمان پزشکی قانونی در سال گذشته حکایت از آن دارد که روزانه حدود 10‌نفر در ایران خودکشی می‌کنند و بررسی‌های آماری نشان می‌دهد که در یک سال، از هر صدهزار نفر حدود شش نفر خودکشی کرده‌اند.


این گزارش می افزاید: احمد شجاعی، رییس سازمان پزشکی قانونی کشور این آمار را در نشست خبری سال گذشته‌اش اعلام کرد. آمار خودکشی در ایران در شش ماه پایانی سال گذشته همچنان اعلام نشده اما آمار خودکشی در سه ماهه نخست سال‌ گذشته نسبت به مدت مشابه سال قبل 4/9درصد افزایش داشت. در سه ماهه نخست سال‌ گذشته 952 نفر در کشور خودکشی کرده‌اند که از این میان 274 نفر زن و 678 نفر مرد بوده‌اند.

حالا به آمار خودکشی در سال‌های 88 و 89 توجه کنید؛ در سال 88، سه‌هزار و 122 خودکشی و در سال 89، سه‌هزار و 649 خودکشی گزارش شده است.

خودکشی در سال 89 نسبت به سال 88 افزایش 17درصدی داشته است، 4/9درصد هم در سال 90، حالا محاسبه کنید افزایش آمار خودکشی را در سه ماه اول سال 91؟! به قول «فروید»، در خشم، آدم‌ها آرزو دارند کسی را بکشند یا به عامل ناکامی آسیب برسانند و اگر نتوانند خودشان را می‌کشند.

از سوی دیگر یکی از عواملی که به خودکشی کمک می‌کند در دسترس بودن موادی است که این امر را تسهیل می‌کند. به غیر از طناب در دسترس‌ترین مواد برای خودکشی سیانور و قرص برنج است.


خیابان «ناصر خسرو» در مسیر شمال به جنوب
این گزارش در بخشی دیگر آورده: زمزمه دارو، دارو، چنان در هم می‌پیچد که نمی‌دانی به سمت کدام صدا باید برگردی. کور عصاکشی برای اموات مردم دعا می‌کند. پیرمردی «چایی» داد می‌زند. زندگی در مفهوم خرید و فروش جاری است. اما کسی می‌تواند حدس بزند قرصی، گردی برای خودکشی در حال جابه‌جا شدن و دادوستد است؟ مرد میانسالی در حال نوشیدن چای است.


به سراغش می‌روم و می‌گویم: "دنبال قرصی می‌گردم که همه چیز را تمام کنم، سیانور، قرص برنج..." نشانی دیگری می‌دهد: "از آن آقا بپرس که تی‌شرت سفید به تن دارد." به سراغ مرد جوانی می‌روم...


- سلام! دنبال سیانور می‌گردم.
برای چه کاری؟


- برای خودم! می‌خوام خودکشی کنم! داری؟
-نداریم!


- چیز دیگه‌ای نداری؟
-نیست، ‌گیر نمیاد، اینجا سیانور اصل بهت نمی‌دن!


- چی می‌دن؟
-آشغال!


- اون نشد، قرص برنج، نشد سم گراز...
-سیانور می‌خوای باید 300هزار تومن بدی، نمی‌دی که ...


- واسه چند گرم؟
-یه ذره‌اش، نیم گرم. 300 هزار بده...


- الان آنقدر پول ندارم، اگر بخوام پیدات کنم همین‌جا می‌تونم پیدات کنم؟
-آره، بیا جلوی همین کبابی.


بازار قاچاق دارو چنین جوانانی را تا به حال به خود ندیده بود که انگار شغل آبا و اجدادی‌شان شده باشد؛ به سراغ پسری جوان‌تر از فروشنده قبلی می‌روم...


- دنبال سیانور می‌گردم، داری؟
-چند بهت قیمت دادن؟


- از 300 هزار تومن تا 100 هزار تومن
-سیانور هم داریم.


- چند؟
چه مدلی می‌خوای؟ چقدر پول می‌خوای بدی؟


- معطلی نداشته باشه دیگه، درد نکشم.
-واسه خودت می‌خوای؟


- نه واسه پشت‌سریم می‌خوام! واسه خودم می‌خوام دیگه!
-یه قرص وکیوم شده گِرد ِ. اون هم باهات 120 هزار تومن حساب می‌کنم.


- کجاییه؟
-پشتش چیزی ننوشته، اما خارجیه. ایرانی‌اش هم هست کپسول، مرگ موش قاطی می‌کنن باهاش...


- مطمئنه؟
آره، اون هم فقط یه نفر داره که شیمیایی فروشِ.


- مغازه‌داره؟
-آره، مطمئنه توی وکیومِ. اصل و تضمینی ِ. اما به یه شرط بهت می‌دم؛ دنبال دردسر نمی‌گردیم.

- چه دردسری؟
-فردا خدایی نکرده یکی بیاد دنبال ما که از اینجا و از من گرفتی.


- مگه میان؟
اون دیگه دست خداست. آدمیزاده دیگه می‌خوره وقت مردن ازش بپرسن چی خوردی، چی نخوردی، از کجا خریدی و گرفتی خلاصه بیان دنبال ما.


- نه، خیالت راحت. تنها زندگی می‌کنم... نمی‌دونستم قیمت‌ها این‌طوریه وگرنه دنبال طناب می‌گشتم.
-چقدر می‌خوای پول بدی؟

- 30 هزار تومن
-تا 70-60هزار تومن می‌تونم برات جور کنم

- یه دوری بزنم... میام پیشت


دوباره چشمم روشن شد به جوانی. همین که می‌بیند با چند نفر در مسیر پیاده‌روی شمالی در حال گپ و گفت درباره سیانور و قرص برنج هستم به سراغم می‌آید.


قرص‌شو می‌خوای یا پودرشو؟

- قرص.
-پودر که بهتره، می‌ریزی روی غذا می‌خوری یک، دو، سه... تموم.


- گرمی چند؟
-50 هزار تومن. واسه چی می‌خوای؟

- برای خودم.
-آخه چرا؟


- بگذریم...
-بیا توی کوچه بهت بدم...

- نه گرون می‌گی...
-این همه راه هست، چرا می‌خوای این کار رو بکنی؟ من نمیارم واست.


- تو نمیاری، بالاتر که واسم میارن...
-برو شیشه بکش، مغزت باز شه، بی‌خیال خودکشی شی!


نزدیک مسجد پیرمردی نشسته روی صندلی. به هر حال هرچه باشد دود از کنده بلند می‌شود که شاید اگر دنبال اصل جنس سیانور بودم، مطمئن باشد. به سراغش می‌روم.


- از بالا آمار سیانور گرفتم قیمت‌های پرت دادن، نفهمیدم چی باید بگیرم...
-سیانور اصل‌گیر نمیاد قربونت. کپسول خالی بر می‌دارن چیزهای دیگه می‌دن جای سیانور


- می‌کشه؟
-نه! قرص برنج هست بهتره.


- چند؟
-دونه‌ای 30هزار تومن.


- می‌کشه؟
-آره.


روزنامه شرق در ادامه گزارش خود آورده است: «امیل دورکیم» در اثر معروف خود به نام «خودکشی» آن را پدیده‌ای اجتماعی تعریف می‌کند و می‌نویسد: «خودکشی عبارت است از هرنوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که باید چنان نتیجه‌ای به بار آورد.» در ایران سال‌ها طول کشید تا مسوولان در قبال آسیب‌های اجتماعی از «انکار» دست بکشند. اما موضع «انکار» به اعلام نکردن آمار خودکشی بدل شده است.


به گواه تحقیق جامعه‌شناسان، در ایران انگیزه خودکشی در گروه‌‌های ناموسی، اختلافات خانوادگی، تحصیل و ازدواج، شکست و ناامیدی، فقر و تنگدستی، بر ملا شدن حقایق و اسرار، استرس‌ها و فشارهای لحظه‌ای روحی و روانی، تنهایی، عشق و تمایلات شدید عاطفی و اعتیاد به موادمخدر و الکل، تقسیم‌بندی شده است. اینها همه مولفه‌های یک سوی تساوی است. در سوی دیگر انگار تنها چیزی که ارزان شده است، جان آدمی است. مواد لازم برای خودکشی در تهران همیشه در دسترس است.


بازگشت لایحه حمایت از خانواده به مجلس/ مهریه ۱۱۰ سکه‌ای تأیید شد

Posted: 02 May 2012 03:16 AM PDT

جـــرس: با گذشت چند ماه از تصویب لایحه موسوم به حمایت از خانواده، توسط مجلس شورای اسلامی، نایب رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس از بازگشت این لایحه از شورای نگهبان به مجلس خبر داد. این عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس همچنین گفت: لایحه قانون جدید مجازات اسلامی نیز با ایرادات شورای نگهبان دوباره به مجلس بازگشته است.


به گزارش مهر، "فرهاد تجری"، عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس اعلام کرد: لایحه حمایت از خانواده در حالی با ایراداتی از سوی شورای نگهبان دوباره به مجلس بازگشت که هیچ اشکالی درموضوع سقف ۱۱۰ سکه ای مهریه وارد نشده است.


فرهاد تجری اظهار داشت: لایحه حمایت از خانواده اواسط اسفند سال گذشته پس از چهار سال بررسی در مجلس به تصویب نمایندگان رسید و به شورای نگهبان رفت تا این شورا مصوبات مجلس را با قانون و شرع مقدس اسلام تطبیق داده و نظر خود را اعلام کند.


وی افزود: شورای نگهبان نیز پس از بررسی لایحه ایراداتی را به برخی مصوبات گرفت و آن را برای رفع ایرادات دوباره به مجلس بازگرداند. تلاش می کنیم هفته آینده بررسی ایرادات را آغاز کنیم تا کار این لایحه در مجلس هشتم به پایان برسد.


نایب رئیس کمیسیون حقوقی قضائی مجلس تاکید کرد، شورای نگهبان ایرادی به طرح تعیین سقف ۱۱۰سکه ای برای مهریه و اعمال ماده دو تا این سقف نگرفته است و آن را تائید کرده است. این طرح باعث کاهش تعداد زندانیان مهریه می شود.


گفتنی است، لایحه حمایت از خانواده یکی از لوایح بحث برانگیز طی سال های اخیر است که پس از تغییراتی در برخی مواد آن سرانجام در اسفند ماه سال گذشته به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید. ماده ۲۳ و ۲۴ این لایحه که درباره مهریه و ازدواج موقت بود از جمله مواد چالشی این لایحه بود که پس از بحث های فراوان سرانجام از این لایحه حذف شد.


همچنین نمایندگان مجلس دربررسی لایحه حمایت از خانواده ثبت ازدواج موقت را در سه مورد باردار شدن زوجه، توافق طرفین و شرط ضمن عقد الزامی کردند.


فاطمه آلیا ، عضو فراکسیون زنان گفته بود لایحه حمایت از خانواده در بسیاری از موارد از حقوق زنان حمایت می کند، اما اینکه نمایندگان شرایطی را برای ثبت ازدواج موقت تعیین کردند بسیار به جا است چون ثبت ازدواج موقت در صورت توافق طرفین و تولد فرزند، ضروری است .


همچنین بر اساس این لایحه در عقد موقت مرد موظف به پرداخت نفقه نیست و در صورتی که دو طرف به توافق رسیدند نفقه پرداخت می شود.


یکی دیگر از مواد این لایحه تعیین سقف مهریه ۱۱۰ سکه ای بود که بر اساس این لایحه تا ۱۱۰سکه طلا از مهریه تعیین شده ضمانت اجرائی برای اعمال ماده دو نحوه اجرای محکومیتهای مالی را دارد. یعنی زوجه می تواند در صورت پرداخت نکردن مهریه تا این میزان با اعمال ماده دو، مرد را به زندان بیاندازد. اما اگر مرد ۱۱۰ سکه از مهریه را پرداخت کرد دیگر زن نمی تواند او را به زندان بیاندازد. در این زمان اگر زوج دارایی داشته باشد از او گرفته می شود.


بازگشت قانون مجازات
فرهاد تجری، عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس همچنین گفت: لایحه قانون جدید مجازات اسلامی نیز با ایرادات شورای نگهبان دوباره به مجلس بازگشت.


وی اظهار داشت: پس از تغییراتی که اداره قوانین مجلس تغییراتی در نگارش این قانون انجام داد برای بررسی دوباره به شورای نگهبان فرستاده شد که شورای نگهبان با ایراداتی ، آن را دوباره به مجلس بازگرداند.

ارگان رسمی دولت، اظهارات طرح شده درباره مذاکرات استانبول را “فریب” خواند

Posted: 02 May 2012 03:09 AM PDT

جـــرس: ارگان رسمی دولت در یادداشتی از "فریب" بودن اظهارات سران غربی درباره مذاکرات با ایران خبر داد و با هشدار نسبت به این مسئله و طرح احتمال شوک اقتصادی در صورت شکست مذاکرات بغداد نوشت: عده‌ای عامل و عده‌ای غافل و با واسطه، در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های متعدد "رویکرد گام به گام" و "جلب اعتماد ایرانیان" را به لغو قطعی تحریم‌ها در بغداد تفسیر و همان معادله خطرناک را در افکار عمومی تثبیت کردند.


در یادداشت امروز روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت آمده است: لبخندهای دیپلماتیک جلیلی و اشتون پس از مذاکرات «استانبول2» نشان از هر چیزی داشت جز نبردی که ۱۱ ساعت در پشت درهای بسته سالن «لطفی کردار» میان آنها گذشته بود. با این حال کمتر از سه هفته دیگر گروه ۱+۵ شامل امریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان با ایران برای ادامه مذاکرات استانبول در بغداد گرد یک میز و "کنار" هم خواهند نشست.


این میز برخلاف میز مجازی که همواره همه گزینه‌ها روی آن جا خوش کرده‌اند، حقیقی و تعیین کننده است. از ۲۶ فروردین استانبول تا ۳ خرداد بغداد خط زمانی ترسیم شده که دو طرف بر حسب ارزیابی از واکنش‌های محیط سیاست داخلی خود و طرف مقابل و بررسی متغیرها و معادلاتی که نوسانات بازار اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، برآورد دقیقی از آنچه باید در نشست بعدی حاصل شود به دست آورده و با جمع‌بندی همه این موارد، ثمره مذاکرات شبانه روزی آقای باقری و خانم اشمیت را پای میز مذاکره خواهند چید.


اگرچه نگارنده این مطلب حق ندارد پیش از نهایی و آشکار شدن مفاد توافقات میان مذاکره‌کنندگان، در این باب تحلیلی ارائه دهد اما با توجه به رصد و تجزیه- تحلیل برخی «رفتارها» و نه «گفتار»های طرف خارجی و پژواک این رفتارها به صورت اعلام نظرهای غیر کارشناسی برخی افراد در داخل به دو نکته مهم باید اشاره شود.


همان طور که قبلاً در تحلیلی اشاره شد، طرف غربی با در نظر گرفتن پیش‌فرض الف- «محدود» و «غیر مقدور» بودن اعمال این سطح از «تحریم»ها در بازه زمانی طولانی مدت و همچنین ب- مشخص شدن «کم اثر» بودن این فشارها بر مردم و مسئولان در محیط سیاست داخلی، وارد عرصه نبرد دیپلماتیک و امتیازگیری شده است. اگرچه کارت‌های برنده طرف خارجی تقریباً صفر بود اما آنها پس از مذاکرات یک «بازی بدون توپ» را شروع کردند. اما کدام بازی؟


ارگان دولت در تحلیل خود، بدون اشاره به نقش دولت در صعود و نزول نرخ ارز و سکه کشور و سودبری میلیاردی در این حوزه آورده است:

هنوز آفتاب روز ۲۶ فروردین غروب نکرده بود که قیمت کاذب طلا، سکه و ارز در ایران به یکباره روندی نزولی را طی کرد و در یک جایگاه کاذب دیگر قرار گرفت. پس از آن رسانه‌های خارجی و شعبات آنها در داخل به صورت هماهنگ دو مأموریت را در دستور کار قرار دادند: اول- این کاهش قیمت کاذب را بشدت برجسته کردند و سپس- سعی نمودند تا آن را ماحصل اعلام نتیجه مثبت مذاکرات استانبول از سوی دو طرف نشان دهند. هدف این عملیات رسانه‌ای القا و ایجاد یک معادله غلط در ذهن مخاطبان بود، معادله‌ای که در آن نشستن پای میز مذاکرات، آن هم از نوعی که در پایان مذاکره نتایج «مثبت» ارزیابی شود معادل افزایش ارزش پول ملی و حرکت اقتصاد به سمت آرامش به نظر می‌آید. البته این مهندسی افکار به تنهایی نمی‌توانست اثر مطلوب و مد نظر آنها را داشته باشد لذا عوامل دیگر باید وارد معرکه می‌شدند.


پس از آنکه سعید جلیلی گفت "ورود به یک فرایند سازنده و مثبت در همکاری‌های جامع و پایدار مورد علاقه طرفین این گفت‌وگوها است که این موضوع با رویکرد گام به گام و عمل متقابل صورت می‌گیرد" و در پاسخ به سؤالی در خصوص لغو تحریم‌ها تصریح کرد "دور بعدی مذاکرات بر مبنای اقدامات اعتمادساز خواهد بود که اعتماد ایرانیان را جلب ‌کند." عده‌ای عامل و عده‌ای غافل و با واسطه، در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های متعدد «رویکرد گام به گام» و «جلب اعتماد ایرانیان» را به لغو قطعی تحریم‌ها در بغداد تفسیر و همان معادله خطرناک را در افکار عمومی تثبیت کردند.


برآیند حرکت دقیق دشمنان و اشتباه دوستان این بود که این عده رسماً و علناً در مقابل دشمنان و مردم اعتراف کردند که «تحریم»ها به قدری «ملموس و تأثیرگذار» شده که چشم امید ما! به لغو این تحریم‌ها در مذاکرات بعدی است. این پیام غلط که هنوز تکرار می‌شود همانند آتش به جان برگ‌های برنده ما افتاده و طرف غربی را دچار یک توهم خطرناک می‌کند تا با یک برآورد اشتباه از خواست مردم و مسئولان به استقبال مذاکرات بغداد بروند.

 

در ادامه آمده است: از بهار ۸۹ تا بهار ۹۱ ، غرب با همه توان تلاش کرد تا تحریم‌های متعددی در حوزه اقتصادی اعمال کند. از تحریم بنزین و نفت گرفته تا بانک مرکزی، شرکت‌های بیمه، اشخاص حقیقی- حقوقی و هر آنچه در توان داشته‌اند... حالا این موضوع را به پالس‌های غلط برخی جریانات داخلی که احتمالاً طرف خارجی را به این موضوع رسانده که روند فعلی تحریم‌ها را همچنان حفظ کنند، اضافه کنید. الف- مذاکرات سازنده و مفید بود. ب- مذاکرات استانبول نخستین گام مثبت برداشته شده است. فضای سازنده‌ای وجود داشته، ایرانی‌ها به میز مذاکره آمدند و درباره موضوع هسته‌ای کشورشان گفت‌وگو کردند. ج- ایران به فکر ساخت سلاح هسته‌ای نیست. پ- ترجیح ما این است که آنها به جز سطح 5/3درصد که خطری ندارد، غنی‌سازی خود را کامل متوقف کنند.

گوینده جمله الف «کاترین اشتون» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پس از مذاکرات استانبول است. گوینده جمله شماره دوم «بن رودس» معاون مشاور امنیت ملی اوباما است که این جملات را در حاشیه نشست سران قاره امریکا در کلمبیا و همزمان با مذاکرات گفته است. جمله سوم از ژنرال «بنی گانتس»، فرمانده ستاد مشترک ارتش اسرائیل، در مصاحبه‌ای با روزنامه هاآرتص صادر شده است! و اما جمله چهارم متعلق است به «ایهود باراک» وزیر دفاع اسرائیل است که توسط روزنامه «تایمز اسرائیل» پیشتر منتشر شده بود. این لحن مؤدبانه و متمدنانه از این افراد همان قدر مضحک به نظر می‌رسد که تصور کنیم گرگ قصه شنل قرمزی با صدای کودکانه در حال عشوه‌گری معصومانه است.


ارگان دولت با اشاره به مواضع اتخاذ شده پیرامون مذاکرات استانبول می افزاید: تحلیل این رفتارهای خصمانه و گفتارهای متناقض، به ما اثبات می‌کند طرف خارجی احتمالاً در حین انجام یک «عملیات فریب» است. به عبارتی آنها می‌دانند «منحرف کردن» و رساندن سطح خواست مردم به سقف توقعات – لغو تحریم‌ها – از نظر آنها و متمرکز کردن این توقعات به نشست بغداد، می‌تواند بهترین محمل برای زدن ضربه نهایی باشد، آنجا که انتشار خبر«شکست‌آمیز» بودن یک نشست می‌تواند شدیدترین ضربه را به ثبات اقتصادی داخلی وارد کند.


نتیجه آنکه اولاً همه مسئولان باید خود را موظف بدانند تا در حیطه مسائل حساسی چون بحث مذاکرات اظهارنظر غیرکارشناسی نکنند که خدای نکرده از سر عدم اشراف به موضوع، قطعات پازل دشمن را تکمیل نکرده باشند. ثانیاً هم مسئولان و هم مردم باید بدانند دشمن تا زمانی که ما بر سر آرمان‌ها و اصول خود ایستاده‌ایم هرگز از دشمنی کردن خود کوتاه نمی‌آید، پس نباید فریب لبخند این «گرگ‌های شنل‌پوش» را خورد.

خاطراتی از نلسون ماندلا

Posted: 02 May 2012 02:37 AM PDT

گفت‌و‌گوی روزبه علمداری با سیدمحمد خاتمی


از هنگامی‌که سيدمحمد خاتمی، رييس‌جمهور اصلاح‌طلب ايران در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به نمايندگی از ملت ايران «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» را به عنوان راهی جديد برای نيل به صلح و تفاهم، به جهانيان پيشنهاد داد و به فعاليت‌های گسترده بين‌المللی و مدنی در جهت پيشبرد اين ايده پرداخت، بسياری از تحليلگران مسائل جهانی، شخصيت وی را با نلسون ماندلا، رهبر بزرگترين نهضت ضد‌نژادپرستی قرن بيستم مقايسه کرده و آن دو را سالکان يک مسير واحد برای سعادت بشريت معرفی کرده‌اند. مسيری برای صلح و عاری از خشونت. هر دو رهبر سياسی، پس از خروج از قدرت اقدام به تاسيس نهادهای مدنی زدند تا بتوانند ايده‌های خود را با فراغ بال بيشتر پيگيری کنند؛ هرچند که خاتمی به دلايل گوناگون، از جمله شرايط خاص سياسی در داخل ايران و منابع محدود مالی نتوانسته است مانند ماندلای آفريقايی که اکنون ديگر «جهانی» شده است، اهداف و ايده‌های خود را برآورده کند، اما وی بار‌ها در سخنرانی‌های خود، از بنيادهای تاسيس ‌شده توسط ماندلا به عنوان الگويی موفق از فعاليت‌های مدنی ياد کرده است. همين عوامل بهانه‌ای شد تا با رييس‌جمهور سابق ايران گفت‌و‌گويی انجام دهيم و ديدگاه‌هايش را نسبت به رهبر جنبش بزرگ ضد آپارتايد که در آستانه صد سالگی است، جويا شويم.


***

برای آغاز گفت‌وگو می‌خواستم اين پرسش را طرح کنم که به نظر حضرتعالی چه ويژگی‌هايی «نلسون ماندلا» را از ساير انقلابيون و چهره‌های سياسی قرن بيستم متمايز می‌کند؟

نلسون ماندلا مبارز بزرگ با استعمار و نژادپرستی و از جمله رهبرانی است که در مبارزه خود به پيروزی رسيده است؛ گرچه در اين راه سختی فراوان کشيده و هزينه سنگينی پرداخته است، از جمله بيش از بيست سال از پرنشاط‌ترين دوران عمر خود را در زندان به سر برده است. نلسون ماندلا نماد پايداری و مبارزه با بی‌داد، بی‌عدالتی و استعمار در دوران ما است. اما مهم‌تر از همه اينکه او يک انسان والا است. اگر بخواهيم مقايسه داشته باشيم، من «ماندلا» را می‌توانم با «گاندی» مقايسه کنم. گاندی هم وجودش محبت و عشق است. عشق به انسان و آزادیِ او و عشق به رهايی سرزمينش از سلطه بيگانه، ولی در اين شخصيت نشانی از کينه، حتی نسبت به سرسخت‌ترين دشمنانش نمی‌بينيد. ماندلا نيز چنين است، با اين تفاوت که او با زشت‌ترين و بد‌ترين شکل استعمار که در چهره کريه نژادپرستی و آپارتايد ظاهر شده بود مبارزه کرد. امری که به اين صورت در هندوستان وجود نداشت، هرچند که هندوستان مهم‌ترين پايگاه بسط قدرت استعمار بريتانيا در حساس‌ترين نقطه عالم بود. ماندلا در مبارزه خود پيروز شد. گرچه پيش‌تر نيز در زيمبابوه که در زمان حاکميت استعمار «رودزيا» نام داشت مردم آپارتايد را از پای درآورده بودند، ولی پس از آن کمتر شاهد حاکميت واقعی مردم بر سرنوشت خود در اين کشور بوديم. اين تنها سفيدپوستان نبودند که مورد غضب قرار گرفتند، بلکه با استقرار نوعی خودکامگی مردم‌‌‌ رها شده نيز آنگونه که بايد طعم آزادی و پيشرفت را نچشيدند، ولی ماندلا نه تنها آخرين نفس‌های نژادپرستی را گرفت، بلکه پس از پيروزی با دشمنان خود نيز با مهربانی رفتار کرد و مردم آزاد شده را نيز در جايگاه رفيع حاکميت بر سرنوشت خود نشاند و با اينکه قهرمان بلامنازع و محبوب نه تنها در آفريقای جنوبی، بلکه تمام آفريقا و حتی مورد احترام در همه جهان بود، فقط به عنوان رييس‌جمهوری که مردم به او رأی داده بودند چند صباحی مسووليت را پذيرفت و بعد هم با شيوه‌ای دموکراتيک (البته به خواست خود) سمت رسمی را به ديگری سپرد. ماندلا چه در زمان رياست‌جمهوری و چه پس از آن، آنچه به آن انديشيد و می‌انديشد خدمت به مردم است. همين امر هم سبب شد با تاسيس «بنياد خيريه ماندلا» خدمت بی‌ادعای خود را به اعتلای زندگی مردم و مبارزه با عقب‌ماندگی، فقر و جهل و بيماری ادامه دهد. به نظر من ماندلا نيز مانند گاندی مرد عشق است و هويتی جز خدمت به مردم و تلاش برای رهايی و آزادی و تامين حقوق مردم ندارد.


با اين توصيفات به صورتی می‌توان گفت که تجربه ماندلا، نوعی تجربه يگانه در تاريخ معاصر بوده ‌است.

بی‌آنکه درصدد مقايسه باشم و جای مقايسه هم نيست، ولی می‌گويم آنچه ماندلا کرد، آدمی را به ياد حماسه بزرگ فتح مکه توسط پيامبر اکرم (ص) می‌اندازد که با همه جنايات و ددمنشی‌هايی که عليه مسلمانان و شخص پيامبر صورت گرفته بود، پيامبر با رحمت و بزرگواری از آن گذشت کرد و به جای اسارت آنان و انتقام‌گيری، آنان را «آزادشدگان» ناميد که هم نشان تدبير بود، هم لازمه انسانيت و هم مصداق اقتدار واقعی. و طبيعی است که پيامبر با همراهان و مردم عادی به مراتب از اين هم مهربان‌تر بود و خداوند او را با عنوان دارنده اخلاق عظيم ستود و نيز اين مهربانی و بزرگ‌منشی نسبت به مردم را نعمت و رحمت والای الهی دانست که نصيب پيامبر شده است. و نتيجه اينکه انقلابی‌گری مستلزم مهربانی با مردم و حتی تحمل بزرگوارانه دشمنان (چه رسد به مخالفان) به هنگام اقتدار و استقرار وضع نيز هست. به ‌هر حال ماندلا انسانی است مؤمن به اهداف والای خود که برجسته‌ترين آن، رفع ظلم و حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان است. به نظر من، ماندلا عاشق آزادی و مردم و فارغ از هرگونه کينه و نفرت است.


شما در دوران رياست‌جمهوری، ميزبان ماندلا در تهران بوديد. در کشورهای ديگر نيز ملاقات‌هايی با اين چهره بين‌المللی داشته‌ايد. با توجه به اين ملاقات‌ها چه خصوصيت شاخصی، به ويژه در ارتباطات شخصی وی مشاهده کرديد؟

با جناب ماندلا چه در دوربان آفريقای جنوبی و چه در تهران و احيانا در بعضی کشورهای ديگر، ديدارهای متعددی داشته‌ام و بار‌ها تلفنی با ايشان صحبت کرده‌ام. چنان که عرض کردم، تواضع اين مرد بزرگ ويژگی ممتازشان است. هميشه مرا رييس‌جمهور من (My President) خطاب می‌کردند و فکر می‌کنم همين تعبير را نسبت به ديگر رؤسای جمهوری به کار می‌برد تا هم نزديکی و صميميت را نشان دهد و هم تواضع خود را.

دوست دارم چند نکته را که در ديدارشان از تهران با وی در ميان گذاشتم را در اين مجال مطرح کنم. من در آن ديدار خطاب به وی گفتم شما آموزگاری هستيد که دو درس مهم را به نسل امروز داده‌ايد؛ يکی اينکه آنچه در اين قرن (مراد قرن بيستم ميلادی است) بر بشر گذشته است شايسته او نبوده است و گذراندن بيش از بيست سال عمرتان در زندان، خود نشانه وضع ناگواری است که بر بشر امروز رفته است. خداوند خواست ماندلا زنده بماند، ولی خيلی از ماندلا‌ها در زندان يا در پای چوبه اعدام از پا درآمدند.

در کشور ما چه بسا انسان‌های بزرگی که زندانی شدند و نيز کسانی که به شهادت رسيدند. امام ما پانزده سال در تبعيد به سر برد. جز اين بود که می‌گفتند ما و مردم ما انسان هستيم و زندگی انسانی می‌خواهيم؟ جز اين بود که شما و اين خيل عظيم زندانی و مورد فشار و سرکوب می‌گفتيد که هر کس انسان است با هر رنگ و نژاد و گرايش حق دارد سرنوشت خود را تعيين کند. استعمار سياه‌ترين چهره روابط انسانی در اين قرن و قرن پيش از آن بود و آپارتايد پليد‌ترين وجه استعمار و تبعيض و ستم.

اين قرن، قرن جنگ بود. دو جنگ جهانی و جنگ‌های منطقه‌ای، و قرنی که به پايان آن می‌رسيم، قرن ترور هم بود (هنوز جريان ۱۱ سپتامبر واقع نشده بود) و بد‌ترين شکل ترور، تروريسم دولتی که از جمله کشورهای قدرتمند عليه کشورهای ضعيف در بسياری از جا‌ها از جمله آفريقا و آفريقای جنوبی اعمال کردند. وجود و رفتار و زندگی شما يک «نه» بزرگ به همه اين زشتی‌ها و پيامی بود به همه انسان‌ها.

درس و پيام ديگر شما اين بود که ما صلح و آزادی می‌خواهيم، اما نه به اصطلاح صلح تحميلی (که عين ستم است) بلکه صلح پايدار که بر پايه عدالت استوار است. عدالت در صحنه داخلی کشور‌ها به صورت دموکراسی و عدالت در صحنه بين‌المللی يعنی تغيير روابط ستم بنياد و تبعيض‌آميز به روابط مبتنی بر احترام و منطق و... و بعد گفتم شما متولد ۱۹۱۸ هستيد، و يک ربع قرن از من بزرگ‌تريد و شخصيت ما تحت تأثير بزرگانی چون شما بوده است و از نظر معنوی جايگاه والايی داشتيد و الگو بوديد چنان که امام‌ خمينی نيز از مردان بزرگ تاريخ معاصر و الگو برای همه ما بودند که هم دين را می‌خواستيم و هم حرمت و آزادی و پيشرفت انسان را.


فکر می‌کنيد آيا انديشه‌ها و سيره عملی ماندلا در ابتدای هزاره سوم برای بشريت کاربردی دارد؟ اصولا به نظر شما، مهم‌ترين ميراث ماندلا برای مردم آفريقای جنوبی و جهان چه بوده است؟

ماندلا ابتکار مرا برای گفت‌و‌گوی تمدن‌ها می‌ستود و معلوم بود که با من هم نظر است؛ او نيز به گفت‌و‌گو و تفاهم به عنوان سرمشق (و پارادايمی) برای هزاره سوم به جای پارادايم جنگ و خشونت و نفرت در قرن بيستم، می‌نگريست و به نظر من، ميراث مهم ماندلا برای آفريقای جنوبی، پايدار کردن مردم‌سالاری و استوار کردن زمينه استيفای حقوق همه شهروندان بود که سبب شد پس از آزادی نيز آفريقای جنوبی به لحاظ اقتصادی و صنعتی و اجتماعی برخلاف بسياری از کشورهای رهيده از قيد استعمار همچنان مسير قابل قبول خود را به سوی پيشرفت طی کند. ميراث ماندلا برای جهان هم دعوت به تفاهم و احترام متقابل در عين پافشاری به حقوق محرومان است.


به نظر شما، بازخوانی تجربه ماندلا در کشوری مانند ما نيز مفيد خواهد بود؟ اصولا سيره عملی و نظری ماندلا برای روشنفکران و اصلاح‌طلبان ايرانی چه درس‌هايی می‌تواند داشته باشد؟

مهم‌ترين درس ماندلا برای همه اصلاح‌طلبان واقعی در جهان اين است که تنها راه رسيدن به اهداف، اتخاذ شيوه‌های مدنی است. خشونت اگر هم در لحظه‌ای موفق شود، هيچ‌گاه نمی‌تواند زندگی مطمئن و آرامش‌‌بخشی را در درازمدت برای مردم تامين کند. اصولا خشونت ابزار دست کسانی است که فاقد منطق هستند. خشونت مهم‌ترين ابزار دست مستبدان است و کسانی که با شيوه‌های خشونت‌آميز حتی با استبداد و استعمار هم مبارزه می‌کنند اگر هم پيروز شوند، خشونت جديدی را جايگزين خشونت قديم خواهند کرد.

برای حسن ‌ختام‌ در صورت امکان اين گفت‌وگو را با خاطره و يا نکته‌ای ناگفته از مذاکرات و گفت‌وگوهای دوجانبه با ماندلا پايان دهيم.

به ياد دارم ايشان در پايان دوره خود از من خواستند که از مسلمانان بخواهيم که گسترده و با نشاط در انتخابات (که به رياست‌جمهوری آقای امباکی منجر شد) شرکت کنند، زيرا انتخابات و دموکراسی را راه رهايی و سربلندی کشور می‌دانست. من نيز طی پيامی مسلمانان را دعوت به حضور فعال کردم. ايشان بعد از انتخابات به من تلفن و از من تشکر کردند و گفتند توصيه شما کاملا مؤثر بود و همه اقشار از جمله مسلمانان در انتخابات شرکت کردند که خود مايه تقويت حاکميت ملی و استقلال کشور ما است.


منبع: نسيم بيداری

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

صادق شجاعی: سخنان تهدید آمیز وزیر علوم در مورد فعالان دانشجویی، نشانگر احساس خطر وی است

Posted: 02 May 2012 01:43 AM PDT

جـــرس: در پی اظهارات تهدیدآمیز وزیر علوم دولت دهم، مبنی بر ممنوعیت ورود دانشجویان فعال در اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ به دانشگاه‌ها، یکی از فعالان سابق دانشجویی طی واکنشی خاطرنشان کرد: "باید از کامران دانشجو پرسید به چه مجوزی چنین اظهارات خلاف قانونی را برای چندمین بار بیان می‌کنند... در قانون اساسی و در قوانین عادی و آئین نامه‌های وزارت علوم نیز چنین اجازه‌ای به هیچ کس داده نشده که بنا میل و یا دستور و بادهای هر دم وزان سیاسی دانشجویان را از حق تحصیلشان محروم کند."


کامران دانشجو، هفته گذشته برای چندمین بار ادعای چند سال اخیر خود را تکرار کرده و تهدیدآمیز گفته بود: "کسی که در «فتنه» سردمدار بوده و در واقع بعد از خطبه آیت‌الله خامنه‌ای و ۹ دی در بحث «فتنه» فعال بوده جایش در دانشگاه نیست. "


لازم به ذکر است، این نخستین بار نیست که یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی دانشجویان را تهدید به اخراج از دانشگاه می‌کند. روند محروم کردن دانشجویان معترض، منتقد و یا فعالان سیاسی از تحصیلات دانشگاهی از سال‌های نخست بعد از استقرار جمهوری اسلامی به بهانه انقلاب فرهنگی آغاز شده و تا کنون ادامه داشته است.


به گزارش صبح امروز، در رابطه با سخنان وزیر علوم، صادق شجاعی، عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای دفاع از حق تحصیل طی گفتگویی با اشاره به دایره گسترده‌تر محرومین از تحصیل که شامل ستاره دار کردن فعالین دانشجویی، بازنشستگی اجباری و اخراج اساتید منتقد و همچنین محروم کردن بهائیان از حق تحصیل می‌شود، درباره صحبت‌های اخیر وزیر علوم گفت: "بدون شک چنین حرفی دایر بر تقلیل قطعی حق انسانی تحصیل به امتیازی انحصاری برای کسانی است که همسو با اندیشه و فکر حاکمیت است. نکته جالب این است که تا انتخابات سال ٨٨، آقایان دائم اصرار و تاکید داشتند که دانشجوی محروم ازتحصیل نداریم و این اصرارشان را تا زندانی کردن دانشجویان مدافع حق تحصیل ادامه دادند."


وی در مورد واکنش دانشجویان محروم از تحصیل و فعالین دانشجویی به این سخنان کامران دانشجو افزود: "باید از آقای دانشجو پرسید به چه مجوزی چنین اظهارات خلاف قانونی را برای چندمین بار بیان می‌کنند. در اصول متعدد قانون اساسی بر برابری همه اقشار جامعه فارغ از اندیشه‌ها، ادیان،‌نژاد و… تاکید شده و همچنین تحصیل حق «ملت» دانسته شده نه بخش به نظر آقایان مطلوب ملت. در قوانین عادی و آئین نامه‌های وزارت علوم نیز چنین اجازه‌ای به هیچ کس دادهنشده که بنا میل و یا دستور و بادهای هر دم وزان سیاسی دانشجویان را از حق تحصیلشانمحروم کند. خوب است ایشان به جای تکرار مداوم این حرف‌ها کمی به وظایف معمول خودشان بپردازند تا هر سال بودجه آموزش عالی به رغم افزایش درآمد نفتی کاهش نیابد و شاهد سقوط سطح علمی کشور بیشتر از این نباشیم."


کامران دانشجو در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از رسانه‌ها گفته است: "چرا بعضی از رسانه‌ها تیتر می‌زنند که دانشگاه دخترانه تاسیس شد؟ ما باید در کشور دانشگاه دخترانه داشته باشیم. چرا باید ۳۳ سال از انقلاب بگذرد اما هنوز درباره جدایی سرویس دختران و پسران بحث شود، این موضوع یک امر بدیهی است. چرا باید بعد از ۳۳ سال تنها یک دانشگاه دخترانه در کشور داشته باشیم که‌‌ همان دانشگاه الزهرا است."


صادق شجاعی در مورد علت بیان چنین اظهاراتی از سوی کامران دانشجو گفت: "در مجموع به نظر می‌رسد ایشان احساس خطر می‌کند درباره موقعیت و جایگاهش. به ویژه با توجه به نقاط مبهم و بحث انگیز دوران تحصیلش در انگلستان و شبهاتی که درباره مدرک تحصیلی‌شان وجود دارد. با این وصف تلاش می‌کند به واسطه حرف‌هایی که مورد پسند قدرت مندان است جایگاهش را محکم‌تر کند و به زیاده خواهی و جاه‌طلبی‌های سیاسی خود بپردازد. فکر می‌کنم به این دلیل است که هر روز بیانات مشابهی توسط ایشان اظهار می‌شود، یک روز از شرط اعتقاد به ولایت فقیه برای اساتید و بورسیه می‌گویند، یک روز از با خاک یکسان کردن دانشگاه‌ها، از اخراج فعالان دانشجویی سبز اندیش، از اسلامی کردن دانشگاه‌ها و..."


اظهارات وزیر علوم در حالی است که وی پیش‌تر در روز سه‌شنبه (۲۲ فروردین) اعلام کرده بود که «کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر انقلاب در نمازجمعه تیرماه‌‌ همان سال همچنان به فتنه‌گری ادامه دادند حق ورود به دانشگاه‌ها را ندارند."


یک روز بعد از این اظهارات کامران دانشجو دفتر تحکیم وحدت با انتشار بیانیه‌ای اظهارات وزیر علوم را نشانه اعتراف حاکمیت مبنی بر موانع آشکار و پنهان بر سر راه تحصیل عنوان کرده و افزود: "آنجا که جمهوری اسلامی در برابر خواسته به حق مردم و دانشجویان، به ضرب گلوله، بازداشت‌های گسترده، شکنجه و احکام ظالمانه، ساختن انواع دروغ‌ها و سناریوهای بی‌مقدار روی می‌آورد، گستاخانه ادعا می‌کند که در اوج قله‌های پیشرفت و رشد علمی قرار دارد؛ اما چنین سخنانی به زیبایی نیات علم گریزی و جمود فکری سردمداران را به تصویر می‌کشد."


در پایان این اطلاعیه، دفتر تحکیم وحدت ضمن محکوم کردن سخنان وزیر علوم از عموم دانشجویان و استادان خواسته است که "ریشه و تفکر حامی این سخنان را دریافته و آن را رسوا نمایند."


در واکنشی دیگر نورالله حیدری دستنایی عضوکمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در این مورد گفته بود: "مصادیق منجر به ممنوعیت از تحصیل کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بوده‌اند باید اعلام شود."

این نماینده مجلس همچنین خواستار توضیحات کامل‌تر وزیر علوم در این زمینه شد تا "از فرا‌تر رفتن دایره محدودیت‌ها جلوگیری شود و به نوعی انگی بر فردی که سابقه محکومیتی ندارد زده نشود."


گفتنی است، بهاره هدایت، مجید توکلی، ضیا نبوی، مجید دری، مهدیه گلرو، علی ملیحی، علی اکبر محمد‌زاده، مهدی خدایی، حسین رونقی ملکی، شاهین زینعلی، آرش صادقی، امید کوکبی و عاطفه نبوی از جمله دهها دانشجویانی هستند که بعد از انتخابات ریاست حمهوری سال ۸۸ بازداشت شده و کماکان در زندان هستند.


حضور فعال سبزهای بریتانیا و فرانسه در تظاهرات بزرگ روز جهانی کارگـــر

Posted: 02 May 2012 12:01 AM PDT

جـــرس: بنا به گزارش های رسیده، به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر، گروهی از فعالان جنبش سبز در فرانسه و بریتانیا، با حضور و شرکت در تظاهرات بزرگ کارگران و سندیکاهای بین المللی، از فعالان کارگری و مدنی محبوس در ایران حمایت کردند.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، روز سه شنبه (اول ماه مه) در پاریس، گروهی از فعالان و حامیان جنبش سبز، با حضور در تظاهرات روز جهانی کارگر،در مورد وضع کارگران دربند و زندانیان جنبش سبز آگاهی بخشی کردند.

این فعالان سبز با در دست داشتن پوسترهایی از رضا شهابی، فعال کارگری زندانی محبوس در زندان اوین؛ سعید مدنی، پژوهشگر اجتماعی دربند؛ نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشر دربند؛ عبدالله مومنی و رسول بداقی، دو آموزگار زندانی، و نیز زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، راهبران جنبش سبز، در مورد وضع زندانیان سیاسی و کنشگران مدنی و فعالان صنفی ایران اطلاع رسانی کردند.


فعالان سبز در این تظاهرات همچنین در تجمع اعتراضی دموکراسی خواهان سوری حضور یافتند، که این همراهی اعتراضی با استقبال گرم آزادی خواهان سوری همراه شد.


در این راهپیمایی همچنین اطلاعیه هایی در مورد جنبش سبز و زندانیان آن، میان افرادی که در این راهپیمایی و مراسم حضور یافته بودند، توزیع شد.


همزمان، گروهی از فعالان جنبش سبز مقیم بریتانیا نیز، با حضور در تظاهرات بزرگ روز جهانی کارگر در لندن، تصاویر فعالان کارگری و مدنی محبوس در ایران را به نمایش گذاشته و خواستار آزادی آنان شدند.

به گزارش صفحه فیس بوکی صدای موج سبز، فعالان سبز لندن در این تظاهرات همچنین با لباس متحد الشکل، و در دست داشتن پلاکاردهایی در خصوص وضعیت نقض حقوق بشر و نقض حقوق شهروندی و کارگران ایرانی، به اطلاع رسانی عمومی و رسانه ای پرداختند.